تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,651 |
تعداد مقالات | 13,405 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,224,978 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,079,928 |
بررسی تأثیر همسویی انگیزشی و اشتراک اطلاعات بر عملکرد عملیاتی زنجیرۀ تأمین: نقش میانجیگری ظرفیت جذب (شرکتهای کوچک و متوسط) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهش در مدیریت تولید و عملیات | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 7، دوره 12، شماره 3 - شماره پیاپی 26، آذر 1400، صفحه 119-134 اصل مقاله (792.97 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jpom.2021.128161.1363 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
علی اصغر سعدآبادی* 1؛ فاطمه باوفا صفت2؛ کیارش فرتاش1 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1گروه سیاستگذاری علم و فناوری، پژوهشکده مطالعات بنیادین علم و فناوری، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران، | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2گروه مدیریت صنعتی، دانشکده مدیریت و حسابداری، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
با توسعۀ تکنولوژی و جهانیشدن اقتصاد، راههایی که شرکتها در آن رقابت میکنند، به رقابت در زنجیرۀ تأمین تبدیل میشود. بهدلیل این موقعیت، امروزه رقابت بین شرکتها نیست، بلکه بین زنجیرههای تأمین است. پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر همسویی انگیزشی و اشتراک اطلاعات بر عملکرد عملیاتی زنجیرۀ تأمین، با تأکید بر نقش میانجیگری ظرفیت جذب در شرکتهای کوچک و متوسط، انجام شد. این تحقیق به لحاظ دادهها از نوع کیفی و به لحاظ جهتگیری تحقیق، از نوع توصیفی-کاربردی است. دادههای مورد نیاز، با توزیع پرسشنامه جمعآوری شد که پاسخ 100 شرکتکننده آزمودنی است. بهمنظور آزمون فرضیههای پژوهش، از روش معادلات ساختاری و نرمافزار Smart PLS v.3 استفاده شد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که میان همسویی انگیزشی بر ظرفیت جذب، اشتراکگذاری اطلاعات بر عملکرد عملیاتی زنجیرۀ تأمین، اشتراکگذاری اطلاعات بر ظرفیت جذب و ظرفیت جذب بر عملکرد عملیاتی زنجیرۀ تأمین، اثر مثبت معناداری دارد. همچنین یافتههای پژوهش بیانگر آن است که ظرفیت جذب بر رابطۀ همسویی انگیزشی و عملکرد عملیاتی زنجیرۀ تأمین، اشتراکگذاری اطلاعات و عملکرد عملیاتی زنجیرۀ تأمین اثر مثبت معناداری دارد؛ با این حال مشخص شد همسویی انگیزشی بر عملکرد عملیاتی اثر مثبت معنادار ندارد. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
همسویی انگیزشی؛ اشتراکگذاری اطلاعات؛ عملکرد عملیاتی زنجیرۀ تأمین؛ ظرفیت جذب | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1 - مقدمهپیچیدگی زنجیرههای تأمین در دهههای اخیر، بهسرعت افزایش پیدا کرده است (کاردوسو و همکاران[i]، 2015؛ گواتلر و اسپینلر[ii]، 2015). توسعۀ تکنولوژی، جهانیشدن اقتصاد و افزایش روزافزون رقابت میان شرکتها، موجب انتقال این رقابت به زنجیرۀ تأمین شرکتها و موجب اهمیتیافتن زنجیرۀ تأمین چابک، بهعنوان پاسخی به شرایط پویا و ناپایدار شده است. موفقیت عملیات در یک زنجیرۀ تأمین چابک، به توانایی شرکتها در انتخاب مناسبترین همکار در هر شرایط وابسته است (الفت و شهریارینیا، 1393). بهدلیل این موقعیت، امروزه رقابت بین شرکتها نیست، بلکه بین زنجیرههای تأمین است. بهبود خدمات و هزینهای که توسط خود شرکتها دردسترس نیست، ازطریق همکاری شرکتها با دیگران دردسترس است (لانسیونی[iii]، 2000). در طول یک دهۀ گذشته، بهمنظور بهبود عملکرد شرکتهای منفرد و کل زنجیرههای تأمین، توجه بیشتری به همکاریهای زنجیرۀ تأمین شده است؛ همچنین مزایایی را برای شرکای تجاری از جنبههای مختلف، ازجمله بهبود دقت پیشبینی، افزایش کیفیت خدمات به مشتریان و رابطۀ قویتری بین شرکا فراهم کرده است (پناهیفر و همکاران[iv]، 2018). در قرن بیست و یکم، اهمیت هماهنگی بین اعضای یک زنجیرۀ تأمین برای بقا ضروری شده است. مشاغل بهعنوان زنجیرۀ تأمین و نه بهعنوان شرکتهای مستقل رقابت میکنند (کریستوفر[v]، 2016). در هستۀ فعالیتهای همکاری، بهاشتراکگذاری اطلاعات قرار دارد که یک مکانیزم مشارکتی است و در آن تأمینکننده ممکن است وضعیت تقاضا و وضعیت موجودی خردهفروش را به دست آورد و از آن استفاده کند (هوانگ و همکاران[vi]، 2016). در طی دهۀ گذشته، مزایای اشتراکگذاری اطلاعات در زنجیرههای تأمین غیرمتمرکز، با تحقیقات تجربی طی موارد واقعی، بررسی شده است (برای مثال، بیان و همکاران[vii]، 2016؛ هو و همکاران[viii]، 2014؛ رن[ix]، 2017). بهاشتراکگذاری اطلاعات، یک روش مؤثر برای هماهنگی بین گرههای زنجیرۀ تأمین غیرمتمرکز، بهبود عملکرد جهانی، کاهش ناکارآمدی تولید و لجستیکی ناشی از اثر شلاق چرمی است (وانگ و دیزنی[x]، 2016). بهطورکلی، صرفنظر از روشهای متداول و جنبههای بررسیشدۀ اشتراکگذاری اطلاعات (کمبرو و همکاران[xi]، 2014)، بیشتر پژوهشها دربارۀ نقش محوری فواید اشتراکگذاشتن اطلاعات در عملکرد زنجیرۀ تأمین موافقاند (مقصودی و پریزاده[xii]، 2016). سودهای مورد انتظار (مثل کاهش هزینۀ نگهداری موجودی) که توجه عوامل زنجیرۀ تأمین را جلب کرده است (کمبرو و سلویاریدیس، 2015) و همچنین، بهاشتراکگذاری اطلاعات در یک زنجیرۀ تأمین، باعث تنظیم تصمیمها در زنجیرۀ تأمین میشود (گوان و همکاران[xiii]، 2020). همسویی انگیزشی و اشتراک اطلاعات، بر عملکرد عملیاتی زنجیرۀ تأمین اثرگذار است و ممکن است ظرفیت جذب، دلیلی برای چگونگی این تأثیر باشد؛ همچنین، ظرفیت جذب برای شرکتها از آنجایی مفید است که به آنها امکان میدهد، ارزش اطلاعات جدیدی را شناسایی و جذب کنند و از آن برای پشتیبانی از تصمیمهای تجاری خود استفاده کنند که از منبع داخلی و خارجی جمعآوری میشوند (کوهن و لوینتال[xiv]، 1990؛ فرناندز[xv] و همکاران، 2019). ظرفیت جذب بهعنوان یک قابلیت پویا، قابلیتهای دیگری را بهبود میبخشد و روند استفاده از دانش را برای دستیابی به اهداف شرکت تسهیل میکند (آگوستینی و همکاران[xvi]، 2017). براساس چشمانداز قابلیتهای پویا، ظرفیت جذب بهعنوان منبع مهمی از عملکرد برتر شرکت است. بهطور خاص، یک بنگاه با سطح بالای ظرفیت جذبکننده، دانش جدیدی را مهار میکند که از منابع خارجی (برای مثال مشتریان، تأمینکنندگان، رقبا و سایر شرکای کانال) به دست میآید و از دانش جدید برای شناسایی فرصتهای شغلی در بازار استفاده میکند (کوهن و لوینتال، 1990؛ زهرا و جورج، 2002). همسویی اهداف و انگیزۀ کل، زنجیرۀ تأمین را برای خدمت به مشتری نهایی متحد میکند. نظر به اینکه زنجیرههای تأمین با یکدیگر رقابت میکنند، همسوسازی، مجموعهای از راهحلها را برای حل مشکلات پیچیدۀ سازمانی فراهم میکند و این اطمینان را میدهد که همۀ منابع (انسانی، فنی و مالی) در مرحلۀ هدفگذاری و ارزیابی قابلیتهای اجرا، درخور توجه قرار گیرد (میرفخرالدینی و پورحیدری، 1396). همسویی انگیزشی ابزاری مهم برای تسهیل همکاری، بین زنجیرۀ تأمین مشترک و هر یک از شرکتهای خاص است (هوانگ و همکاران، 2016) و با توجه به اینکه توانایی و انگیزش کارکنان، بیشترین اثر را در افزایش ظرفیت جذب بنگاه دارد (لیائو، ولش و استویکا[xvii]، 2003)، شرکتها باید بهنحوی همسویی انگیزشی ایجاد کنند تا زمانی که سعی میکنند بیشترین سود را کسب کنند، عملکرد زنجیرۀ تأمین را نیز حداکثر کنند؛ ازاینرو، تحقیق حاضر تلاش دارد با نظر به اهمیت موارد ذکرشده در زنجیرۀ تأمین، ارتباط مثبت بین همسویی انگیزشی در شرکای زنجیرۀ تأمین و اشتراکگذاری اطلاعات را بر عملکرد عملیاتی آن، با تأکید بر نقش میانجیگری ظرفیت جذب، برجسته و روشن کند. برای این منظور در ادامه، ضمن بیان مبانی نظری و پیشینۀ پژوهشهای انجامشده، با ایجاد چارچوب مفهومی، به تدوین فرضیهها پرداخته خواهد شد؛ سپس با ارائۀ نتایج حاصل از آزمون فرضیهها، جمعبندی میشود، بحث تبیین مییابد و پیشنهادها ارائۀ خواهد شد.
2 - مبانی نظری2 - 1 همسویی انگیزشینظر به اینکه زنجیرههای تأمین با یکدیگر رقابت میکنند، همسویی، شرکتهای مختلف را تشویق میکند تا ازطریق ایجاد ارزش برای مصرفکنندگان، حداکثر پاداشهای کل زنجیره را کسب کند (آکار و اوزونلار[xviii]، 2014). مفهوم واژۀ لاتین “aligning” یا ”lining up“ به چند نوع معانی دلالت دارد: همسویی انگیزشی نسبتبه یک هدف مشترکی که خوب تعریف شده باشد (نسبتبه یک مقصد خاص)؛ همسویی انگیزشی میان سهامداران در یک سیستم (تشویق برابر حرکات)؛ همسویی انگیزشی با اطلاعات و انتخاب (بنابراین افراد به موفقیت مجهز میشوند). زمانی که مشوقها از این طریق همسو میشوند و زمانی که مردم هم اطلاعات کافی برای انتخاب آزادانه دارند و هم آزادی برای انتخاب دارند، سیستمهای اجتماعی بهتر کار میکنند. اگر مشوقها بین افراد درگیر همسو شوند، کسبوکارها موفقتر هستند و کارگران چیزهای بیشتری به دست میآورند (لینچ و گاردنر[xix]، 2008). با توجه به اینکه توانایی و انگیزش کارکنان، بیشترین اثر را در افزایش ظرفیت جذب بنگاه دارند (لیائو، ولش و استویکا، 2003)، شرکتها باید بهنحوی همسویی انگیزشی ایجاد کنند و زمانی که سعی میکنند بیشترین سود را کسب کنند، عملکرد زنجیرۀ تأمین را نیز حداکثر کنند. برای اطمینان از این اتفاق، شرکتها باید سعی کنند رفتار احتمالی شرکای زنجیرۀ تأمین را در پرتوِ انگیزههای فعلیشان پیشبینی کنند (لی[xx]، 2004). 2 - 2 اشتراکگذاری اطلاعاتامروزه شرکتها بهتنهایی فعالیت نمیکنند، آنها در حال حاضر با بسیاری از همکاران دیگر خود ارتباط کاری دارند. اشتراکگذاری اطلاعات به معنای توزیع اطلاعات مفید برای سیستم، مردم یا واحدهای سازمانی است. بهمنظور ارتقای نتایج بهاشتراکگذاری اطلاعات، سازمانها باید به چهار پرسش اصلی پاسخ دهند: ابتدا این پرسش را مطرح میکنیم که چه چیزی را به اشتراک میگذاریم، سپس آنها را با چه کسی باید به اشتراک گذاشت، اشتراکگذاشتن چگونه باید انجام شود و درنهایت، زمان اشتراکگذاشتن چه وقتی است. کیفیت پاسخها به جلوگیری از افزونگی، کاهش هزینههای اشتراکگذاری و بهبود پاسخ کمک خواهد کرد (سان و همکاران[xxi]، 2005). اثر بهاشتراکگذاری اطلاعات در زنجیرۀ تأمین، با پیشرفتهای اخیر در فناوریهای اطلاعات بیشتر درخور توجه شده است؛ با این حال، هنوز هم فرصت کافی برای مطالعات بیشتر، برای روشنشدن دقیق نحوه و نوع اطلاعاتی وجود دارد که باید به اشتراک گذاشته شود تا آثار مفید را در بهبود کیفیت نتیجه دهد (تی سانگ[xxii]، 2000). برای زندهماندن در اقتصاد امروز، شرکتهای زنجیرۀ تأمین به اشتراکگذاری اطلاعات، برای بهبود مزیت رقابتی خود نیاز دارند. یکی از جنبههای اصلی در ایجاد هماهنگی، اشتراکگذاری اطلاعات است؛ بهطوری که در بافت هماهنگی زنجیرۀ تأمین، بالابودن سطح وابستگی متقابل، به بالابودن سطح بهاشتراکگذاری اطلاعات بستگی دارد (بوئرسوکس و همکاران[xxiii]، 2000؛ کیم و همکاران[xxiv]، 2005). با گرفتن دادههای دردسترس و بهاشتراکگذاری آن با گروههای دیگر داخل زنجیرۀ تأمین، هر سازمانی میتواند جریان اطلاعات را در زنجیرۀ تأمین سرعت بخشد، راندمان و اثرگذاری زنجیرۀ تأمین را بهبود دهد و به نیازهای متغیر مشتری سریعتر پاسخ گوید؛ ازاینرو، بهاشتراکگذاری اطلاعات در بلندمدت برای سازمان، مزیت رقابتی ایجاد خواهد کرد.
2 - 3 عملکرد عملیاتیعملکرد واژهای است که مفهوم فعالیت برای انجام کار و نتیجۀ آن فعالیت را یکجا در بر دارد؛ درحقیقت عملکرد، نتیجۀ عمل است؛ بنابراین، عملکرد یک سازة کلی است که بر چگونگی انجام عملیات اشاره دارد. معروفترین تعریف عملکرد را نیلی و همکاران[xxv] (2002) ارائه کردهاند: «فرایند تبیین کیفیت اثربخشی و کارایی اقدامات گذشته». طبق این تعریف، عملکرد به دو جزء تقسیم میشود: 1) کارایی که توصیفکنندة چگونگی استفادۀ سازمان از منابع، در تولید خدمات یا محصولات است؛ 2) اثربخشی که توصیفکنندة درجۀ نیل به اهداف سازمانی است. عملکرد سازمانی چند بعد دارد: مشتری (سطوح و گرایشهایی در رضایتمندی مشتری، حفظ مشتری، پارامترهای عملکردی خدماتی و تولیدی مثبت که برای مشتریان مهم است)، مالی (بازدۀ حقوق صاحبان سهام، قابلیت سودآوری، نقدینگی، سهم بازار و رشد کسبوکار)، منابع انسانی (رضایتمندی کارکنان، توسعۀ کارکنان، گردش شغلی، یادگیری سازمانی و چیدمان کاری) و اثربخشی سازمانی (شاخصهای عملکردی عملیاتی طراحی، تولید، تحویل، فرایندهای پشتیبانی و کسبوکار، مانند بهرهوری، دورۀ زمانی، عملکرد تأمینکننده و دیگر شاخصهای اجرای استراتژیهای سازمانی)؛ همچنین کارل و دیگران[xxvi] (1992)، ارزشیابی عملکرد را فرایند مداوم ارزیابی، مدیریت رفتار و بروندادهای انسانی در محل کار تعریف کردهاند. عملکرد عملیاتی ابعاد کاهش هزینه، کیفیت، تحویل بهموقع، انعطافپذیری، نوآوری و ظرفیت جذب دارد. شرکتهایی که در مسیر کاهش هزینه و حداکثرکردن کارایی خود گام برمیدارند، بهدنبال کاهش سطح خطا و استانداردسازی مناسب به فرآیندهای خود هستند (صفیزاده و همکاران، 1996).
2 - 4 ظرفیت جذبمفهوم ظرفیت جذب از اقتصاد کلان نشأت میگیرد و به توانایی یک اقتصاد، برای بهرهبرداری و جذب اطلاعات از منابع خارجی اطلاق میشود؛ درواقع مفهوم ظرفیت جذب، دانش یادگیری سازمان از محیط است؛ نوعی یادگیری که بهجای تأکید بر دانشآفرینی ازطریق تجربۀ درونسازمانی، به یادگیری از منابع دانش موجود در محیط توجه میکند. کوهن و لوینتهال (1990) این مفهوم کلان اقتصادی را به حوزۀ نظریههای سازمانی وارد کردند و ظرفیت جذب را بهعنوان توانایی یک سازمان، برای تشخیص ارزش اطلاعات جدید از منابع بیرونی، شبیهسازی و بهکارگیری آن برای اهداف تجاری در نظر گرفتند. ظرفیت جذب بهخودیخود هدف نیست؛ اما میتواند بروندادهای سازمانی مهمی چون عملکرد نوآورانه را خلق کند. مفهوم ظرفیت جذب در موضوع قابلیتهای پویا مطرح میشود که از نظریۀ تکاملی بنگاهها نشأت میگیرد. فلاتن و همکارانش (2011)، معتقدند مؤلفههای کلیدی در ظرفیت جذب عبارتند از: دانش مرتبط پیشین (که معمولاً شامل مهارتهای اولیه و تجربه است) و عوامل سازمانی مانند ساختار ارتباطات و انتشار دانش (فلاتن[xxvii]، 2011). به عقیدۀ آنها، ظرفیت جذب نقش مهمی در رسیدن به مزیت رقابتی، ازطریق نوآوری و انعطافپذیری راهبردی دارد. طبق نظر کامیسون و فورس، ظرفیت جذب یک ظرفیت پویاست که به بنگاهها امکان خلق ارزش، بهدست آوردن و حفظ مزیت رقابتی را ازطریق مدیریت دانش خارجی میدهد. به عقیدۀ اسپیتهوون و همکارانش (2010)، رابطۀ بسیار نزدیکی میان ظرفیت جذب و نوآوری باز وجود دارد؛ زیرا نوآوری باز به توانایی جذب دانش خارجی اطلاق میشود که یک عامل مهم برای رقابت است (اسپیتهوون[xxviii]، 2010).
3 - پیشینۀ پژوهشسلواریدیس و کمبرو[xxix] (2015)، پژوهشی با هدف بررسی تجربیات بهاشتراکگذاری اطلاعات مربوط به تقاضا، در زنجیرۀ عرضۀ گسترشیافته، انجام دادند و از شرکتهایی که سه طبقۀ مختلف زنجیرۀ تأمین را نمایندگی میکنند، ازجمله شرکت کانونی، تأمینکنندگان درجۀ یک و مشتریان درجۀ اول، استفاده کردند. یافتهها حاکی از آن است که بازیگران زنجیرۀ تأمین، اشتراک اطلاعات را با وابستگی متقابل یکدیگر تطبیق میدهند؛ به همین ترتیب، اشتراک اطلاعات با شرکای اصلی است که نماینده هستند. چن و لی (2017) در مقالهای با عنوان همسویی انگیزشی و هماهنگی زنجیرۀ تأمین پروژه، یک زنجیرۀ تأمین پروژه را در نظر گرفتند که در آن تولیدکننده، یکسری وظایف را انجام میدهد و هر وظیفه نیازمند برخی مواد کلیدی از یک تأمینکننده است. نتایج آنها نشان میدهد، تولیدکنندۀ اصلی پروژه باید بیشتر بر پایۀ عملکرد تحویل تأمینکنندۀ خود تمرکز کند که مربوط به توانایی تأمینکننده برای کنترل فاکتورهایی است که باعث عدم اطمینان در زمان تحویل میشود. کیم و چای[xxx] (2017)، اثر نوآوری تأمینکننده در همکاری و چابکی زنجیرۀ تأمین را بررسی کردند. این تحقیق، 272 پاسخ پیمایشی از مدیران تولید و خرید در صنعت تولید را بررسی کرد. نتایج پژوهش نشان داد، نوآوری تأمینکننده اثر مثبت بر تقسیم اطلاعات و چابکی زنجیرۀ تأمین دارد؛ اما با منابع استراتژیک رابطۀ معناداری ندارد. هر دو اشتراک اطلاعات و منابع استراتژیک، نقش مثبتی در بهبود چابکی زنجیره تأمین دارند. پاکدیچوهو و سوخوتو (2018)، هدف از پژوهش خود را بررسی رابطۀ همکاری زنجیرۀ تأمین پایدار (SSCC) و عملکرد پایداری بیان کردند و بررسی اینکه آیا دو نوع مشوق، این رابطه را تعدیل میکنند یا خیر. این تحقیق تجربی در صنعت تولید مواد غذایی تایلند صورت گرفته است. نتایج نشان میدهد، SSCC به عملکرد اقتصادی و اجتماعی بهتر منجر میشود؛ اما لزوماً عملکرد محیطی بهتری ندارد. مشوقهای ارائهشده توسط بنگاههای زنجیرۀ تأثیر، اثر SSCC را بر عملکرد اجتماعی افزایش میدهد. ایم و همکاران[xxxi] (2019) چگونگی سازوکارهای حاکمیت و بهاشتراکگذاری منابع را بهعنوان یک سیستم دوگانه، برای دستیابی به موفقیت در همکاری زنجیرۀ تأمین بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند که سیستم برای ایجاد رابطۀ زنجیرۀ تأمین، به همسویی در هدف، انگیزه و عمل نیاز دارد. تحقیقات انجامشده توسط صفری و همکارانش (1391) نشان داد، مسئلۀ بهاشتراکگذاری اطلاعات، بهعنوان مکانیزم اصلی هماهنگی زنجیرۀ تأمین، برای مدیران ارشد شرکتهای ایرانی فعال در امر خودروسازی اهمیت دارد. رضائی کلیدبری و همکاران (1393) در تحقیقی، اثر مدیریت زنجیرۀ تأمین را بر بهبود عملکرد صنایع تولید قطعات خودرویی، ازطریق مزیت رقابتی بررسی کردند. نمونهها از روش نمونهبرداری غیر احتمالی دردسترس انتخاب شد. برای جمعآوری اطلاعات از پرسشنامۀ استاندارد لی (2004) و برای آزمون فرضیهها از نرمافزار LISREL v.8.5 استفاده شده است. نتایج تحلیل نشان میدهد، بهکارگیری سطح بالاتری از شیوههای مدیریت زنجیرۀ تأمین و مزیت رقابتی، بر بهبود عملکرد سازمانی و همچنین بهکارگیری شیوههای مدیریت زنجیرۀ تأمین بر ایجاد مزیت رقابتی اثر مثبت دارد. خصمافکن و همکاران (1393)، با هدف بررسی و مدلسازی رابطۀ سرمایه انسانی و کارایی عملکرد توسعۀ محصول جدیـد و بـا درنظر گرفتن نقش میانجیگری قابلیت یادگیری سازمانی، پژوهش خود را انجام دادند. در ایـن راسـتا مـدیران، کارشناسان و کارشناسان ارشد صنعت خودرو در ایران، بهعنوان جامعۀ آمـاری انتخـاب شـدند. نتایج مطالعه نشان میدهد، سرمایۀ انسانی عملاً میتواند ازطریق قابلیت یادگیری سازمانی، به بهبود کارایی عملکرد توسعۀ محصول جدید منجر شود. دلوی اصفهانی و همکاران (1393) در تحقیقی، به بررسی اثر همسویی استراتژیهای بازاریابی بر زنجیرۀ تأمین و عملکرد سازمانی در گروه صنعتی انتخاب پرداختند. در این پژوهش، برای تحلیل دادهها از نرمافزارهای AMOS و SPSS و مدل تحلیل مسیر استفاده شد. نتایج حاکی از آن است که بین همسویی استراتژیهای بازاریابی با زنجیرۀ تأمین، بر عملکرد زنجیرۀ تأمین رابطۀ مثبت و معناداری وجود دارد؛ همچنین بین عملکرد زنجیرۀ تأمین با عملکرد سازمان هم، رابطۀ مثبت و معناداری وجود دارد. باورصاد و همکاران (1395) در تحقیقی، روابط میان مشارکتهای زنجیرۀ تأمین و یکپارچگی زنجیرۀ تأمین را با عملکرد سازمان بررسی کردند. نتایج نشان داد، مهمترین عامل برای بقای سازمانها، داشتن موجودی کافی، پاسخ بهموقع به تقاضاهای مشتریان و برآوردن نیازهای آنها با توجه به تغییرات بازار است. مشارکت زنجیرۀ تأمین موجب میشود، شرکتها به بهترین نحو به نوسانات تقاضا پاسخ دهند. شرکتها میتوانند مدل کسبوکار خود را با اتصال تأمینکنندگان و مشتریان یکپارچه کنند، از یکپارچهسازی نظرهای مشتریان برای برنامهریزی و توسعۀ محصولات جدید استفاده کنند و با اشتراکگذاری دانش مشتریان و تأمینکنندگان بهصورت فعال، به محیط غیرقابل پیشبینی پاسخ بدهند. ابراهیمپور ازبری و همکاران (1397) در تحقیق خود، اثر قابلیت فناوری اطلاعات و قابلیت یکپارچگی زنجیرۀ تأمین را بر عملکرد توسعۀ محصول جدید بررسی کردند و در این ارتباط، نقش تعدیلگری ظرفیت جذب دانش را نیز بررسی کردند. بهمنظور تجزیهوتحلیل دادهها، از روش مدلسازی معادلات ساختاری و نرمافزار PLS استفاده شده است. نتایج نشان داد، قابلیت فناوری اطلاعات، موجب افزایش عملکرد توسعۀ محصول جدید میشود. نقش تعدیلگری ظرفیت جذب دانش، در رابطۀ قابلیت فناوری اطلاعات و قابلیت یکپارچگی زنجیرۀ تأمین و همچنین نقش تعدیلگری ظرفیت جذب دانش، در رابطۀ قابلیت یکپارچگی زنجیرۀ تأمین و عملکرد توسعۀ محصول جدید تأیید شد.
4 - چارچوب مفهومی و فرضیههای پژوهشبا درنظر گرفتن مبانی نظری بیانشده و پیشینۀ پژوهش، میتوان مدل مفهومی پژوهش را بهصورت زیر ترسیم کرد که براساس آن، 7 فرضیه تدوین شده است. در ادامه، شاخصهای مورد استفاده در این پژوهش، بهصورت جدولبندیشده، ارائه میشود. جدول 1_ تعریف شاخصهای مدل مفهومی
شکل 1_ مدل مفهومی پژوهش
فرضیه 1: همسویی انگیزشی بر عملکرد عملیاتی زنجیرۀ تأمین اثر مثبت و معناداری دارد. فرضیه 2: همسویی انگیزشی بر ظرفیت جذب، اثر مثبت و معناداری دارد. فرضیه 3: اشتراکگذاری اطلاعات بر عملکرد عملیاتی زنجیرۀ تأمین، اثر مثبت و معناداری دارد. فرضیه 4: اشتراکگذاری اطلاعات بر ظرفیت جذب، اثر مثبت و معناداری دارد. فرضیه 5: ظرفیت جذب بر عملکرد عملیاتی زنجیرۀ تأمین، اثر مثبت و معناداری دارد. فرضیه 6: همسویی انگیزشی بر عملکرد عملیاتی زنجیرۀ تأمین با نقش میانجی ظرفیت جذب، اثر مثبت و معناداری دارد. فرضیه 7: اشتراکگذاری اطلاعات بر عملکرد عملیاتی زنجیرۀ تأمین با نقش میانجی ظرفیت جذب، اثر مثبت و معناداری دارد.
5 - روششناسی پژوهشاین تحقیق به لحاظ دادهها از نوع کیفی و به لحاظ جهتگیری تحقیق از نوع توصیفی-کاربردی است. رویۀ انجام این تحقیق به این صورت است که از مدل معادلات ساختاری استفاده میشود. شرکتهای کوچک و متوسط نیز، بهعنوان مورد مطالعه در نظر گرفته و از دادههای بهدستآمده از آن، برای بررسی فرضیههای مدل استفاده شد. جامعۀ آماری در این تحقیق، شامل کارشناسان و کارکنان شرکتهای کوچک و متوسط است. نظر به اینکه جامعۀ آماری این تحقیق یعنی مدیران و کارکنان شرکتهای کوچک و متوسط، جامعهای محدود است و دسترسی به تعداد آنها ممکن است؛ بنابراین از فرمول کوکران برای محاسبۀ حجم نمونه استفاده شد که تعداد 100 نمونه، قابل آزمون است؛ همچنین روش نمونهگیری در این تحقیق، تصادفی ساده انتخاب شد. در این تحقیق بهمنظور بررسی تأثیر همسویی انگیزشی و اشتراک اطلاعات بر عملکرد عملیاتی زنجیرۀ تأمین شرکتهای کوچک و متوسط، فرآیند پرسشنامهای شامل چهار قسمت طراحی شد. برای طراحی سؤالات پرسشنامه، از طیف 5 گزینهای لیکرت استفاده میشود که یکی از رایجترین مقایسههای اندازهگیری به شمار میرود. شکل کلی و امتیازبندی این طیف، به خیلی زیاد با امتیاز 5 و خیلی کم با امتیاز 1 تعلق میگیرد.
6 - تجزیهوتحلیل دادهها و یافتههای پژوهشدر این مطالعه بهدلیل استفاده از متغیرهای مکنون و بررسی روابط میان آنها، از تحلیل مدلسازی معادلات ساختاری (SEM)[xlii] برای آزمون فرضیهها استفاده شده است؛ همچنین، بهدلیل اجتناب از محدودیتهای رویکرد مبتنی بر کواریانس، شامل حجم نمونه، خواص توزیعی و نوع متغیرهای مورد مطالعه از رویکرد مبتنی بر مؤلفۀ (PLS)، از نرمافزارSmart PLS 3 استفاده شده است. براساس یافتههای جمعیتشناختی پژوهش، 82درصد از پاسخدهندگان را مردان تشکیل میدهند که 68درصد از پاسخدهندگان، 26 تا 35 سال دارند؛ همچنین 70 درصد، تحصیلات کارشناسی ارشد و بالاتر از آن دارند و حدود 90درصد پاسخدهندگان، کمتر از 15 سال سابقه دارند؛ بیشترین حجم، حوزۀ کاری لوازم مصرفی با 22درصد و کمترین حجم، نمونۀ صنایع دارویی، لوازم و قطعات خودرو و صنعت پتروشیمی با 8 درصد است. بهعلاوه، بهمنظور بررسی نرمالبودن متغیرها، از آزمون کولموگروف-اسمیرنوف استفاده شده است که با توجه به کوچکتربودن سطح معناداری متغیرهای پژوهش از سطح 05/0، فرض H0 مبنی بر نرمالبودن متغیرها رد و نرمالنبودن متغیرهای پژوهش پذیرفته میشود.
جدول 2_ نتایج آزمون کولموگروف – اسمیرنوف برای متغیرهای پژوهش
مدل پژوهش، درمجموع شامل چهار سازۀ اصلی است که عبارتند از: همسویی انگیزشی، اشتراکگذاری اطلاعات، عملکرد عملیاتی و ظرفیت جذب. برای بررسی برازش مدلها از سه معیار پایایی، روایی همگرا و روایی واگرا استفاده میشود. مقدار ملاک برای مناسببودن ضرایب بارهای عاملی 4/0 و ضرایب t بیشتر از 96/1 است. براساس نتایج حاصل، مقدار بار عاملی و ضریب t برای تمامی سؤالات، بهترتیب بیشتر از 4/0 و 96/1 است و نشان میدهد، به تغییری در پرسشنامه و مدل نیاز نیست. بهمنظور سنجش بهتر پایایی، هم پایایی ترکیبی و هم آلفای کرونباخ استفاده میشوند که مقدار مناسب برای آنها، میزان بالای 7/0 است که در این پژوهش گزارش میشود. بهمنظور بررسی روایی همگرا، از معیار میانگین واریانس استخراجشده، استفاده میشود که به سنجش میزان تبیین متغیر پنهان، توسط متغیرهای مشاهدهپذیر میپردازد و نتایج آن در جدول زیر خلاصه شده است.
جدول 3_ ضرایب پایایی و روایی همگرای متغیرهای پژوهش
اگر در یک مدل، روابط بین سازهها بهدرستی تعریف شده باشند، سازهها قادر خواهند بود تا اثر کافی بر شاخصهای یکدیگر بگذارند و از این راه، فرضیهها بهدرستی تأیید میشوند (مالکینژاد و همکاران، 1399). مقادیر بهدستآمد از این معیار، برای متغیرهای اشتراکگذاری اطلاعات، ظرفیت جذب، عملکرد عملیاتی و همسویی انگیزشی، بهترتیب 59/0، 626/0، 548/0 و 394/0 است که بهدلیل بالاتربودن از مقدار 35/0، نشاندهندۀ قدرت بالای کیفیت اجزای سازۀ پژوهش است. ازطرفی، ضریب تعیین تعدیلشدۀ متغیرهای عملکرد عملیاتی و ظرفیت جذب بهترتیب، 81درصد و 76درصد است که حاکی از توضیحدهندگی قوی مدل است. برای بررسی برازش مدل کلی، تنها یک معیار به نام GOF وجود دارد که سه مقدار 01/0، 25/0 و 36/0 بهعنوان مقادیر ضعیف، متوسط و قوی برای GOF معرفی شده است و مقدار میانگین مقادیر اشتراکی[xliii] ، مقدار 674/0 و میانگین مقادیر R2، مقدار 793/0 به دست آمده است. با توجه به فرمول مورد استفاده برای معیار GOF، مقدار آن معادل 731/0 به دست آمد که با درنظر گرفتن دستهبندی مذکور، نشان از برازش قوی مدل کلی پژوهش است. در مدلهای مسیری PLS آزمون معناداری مسیرها، ازطریق روش خودگردانسازی یا بوتاستراپ آزمون میشود که روش بازنمونهگیری است. در خودگردانسازی، بهجای آنکه بر مبنای یک نمونه به برآورد خطای معیار دست زنیم، با انجام نمونهگیریهای فرعی متعدد با جایگذاری با حجم نمونه، اغلب (۲۰۰ بار یا بیشتر)، یک توزیع نمونهای تجربهای فراهم میشود و محاسبۀ خطاهای معیار بر مبنای آن به انجام میرسد. با توجه به اینکه سطح خطای تعریفشده در تحقیقات 05/0 است، نمرات مقدار t بالاتر از 96/1، نشاندهندۀ پذیرش فرضیه است.
جدول 4_ معناداری و P-Values مسیرها
بر اساس نتایج حاصل از اجرای تحلیل مسیر با استفاده از روش بوتاسترپینگ که در جدول 4 ارائه شده است، میتوان دریافت که صرفاً مسیر همسویی انگیزشی به عملکرد عملیاتی، معنادار نمیشود و سایر مسیرها معنادار است؛ زیرا سطح معناداری بهدستآمده برای مسیر یادشده، بیشتر از سطح معناداری 05/0 است؛ بنابراین فرضیۀ اول، مبنی بر اثرگذاری همسویی انگیزشی بر عملکرد عملیاتی رد میشود؛ اما سایر فرضیهها بهدلیل بزرگتربودن آمارۀ t بهدستآمده از مقدار آمارۀ t، در سطح اطمینان 95درصد (96/1)، معنادار است و تأیید میشود؛ همچنین طبق نتایج بهدستآمده، ظرفیت جذب نقش میانجی در رابطۀ همسویی انگیزشی و اشتراکگذاری اطلاعات با عملکرد عملیاتی دارد. نظر به اینکه علامت ضریب تمامی مسیرها مثبت به دست میآیند، میتوان دریافت که مسیرهای معنادار رابطۀ مستقیم دارند.
7 - بحثاین پژوهش با هدف بررسی تأثیر همسویی انگیزشی و اشتراک اطلاعات بر عملکرد عملیاتی زنجیرۀ تأمین، با تأکید بر نقش میانجیگری ظرفیت جذب در میان شرکتهای کوچک و متوسط انجام شده است. بر این اساس، 7 فرضیه تدوین شده است که فرضیۀ اول مبنی بر تأثیر مثبت و معنادار همسویی انگیزشی بر عملکرد عملیاتی زنجیرۀ تأمین در سطح 95%اطمینان تأیید نشد؛ اما فرضیۀ دوم پژوهش، سطح اطمینان 95درصد معنادار است و همسویی انگیزشی بر ظرفیت جذب، اثر مثبت و معناداری دارد؛ به این معنی که با افزایش همسویی انگیزشی، ظرفیت جذب شرکتها نیز افزایش خواهد یافت. همسویی انگیزشی ابزاری مهم برای تسهیل همکاری بین زنجیرۀ تأمین مشترک و هر یک از شرکتهای خاص است (هوانگ و همکاران، 2016) و با توجه به اینکه توانایی و انگیزش کارکنان بیشترین اثر را در افزایش ظرفیت جذب بنگاه دارد (لیائو، ولش و استویکا، 2003)، شرکتها باید بهنحوی همسویی انگیزشی ایجاد کنند تا زمانی که سعی میکنند بیشترین سود را کسب کنند، عملکرد زنجیرۀ تأمین را نیز حداکثر کنند. در تطابق با یافتههای مهری (1396)، تشکری و همکاران (1394)، فرضیۀ «اشتراکگذاری اطلاعات بر عملکرد عملیاتی زنجیرۀ تأمین، اثر مثبت و معناداری دارد» و در سطح 95% اطمینان تأیید میشود؛ بهعبارتی، با افزایش یک واحدی اشتراکگذاری اطلاعات، عملکرد عملیاتی زنجیرۀ تأمین به میزان 443/0واحد افزایش مییابد. ظرفیت جذب برای شرکتها از آنجایی مفید است که به آنها امکان میدهد، ارزش اطلاعات جدیدی را شناسایی و جذب کنند و از آن برای پشتیبانی از تصمیمات تجاری خود استفاده کنند که از منبع داخلی و خارجی جمعآوری میشوند. این موضوع، در راستای تأیید فرضیۀ چهارم است؛ درواقع، هرچه اشتراکگذاری اطلاعات بیشتر باشد، ظرفیت جذب شرکتها نیز افزایش خواهد یافت. ازطرفی، ظرفیت جذب دانش بالا به شرکت کمک میکند تا یک درک مشترک را با شرکای کانال، ازطریق تبدیل دانش جدید کسب کند و بهرهبرداری از آن را توسعه دهد و درنهایت با همگامسازی وظایف، منابع شرکا، ادارۀ زنجیرۀ تأمین و ایجاد پایگاه دانش جدید سبب درک بهتر تغییرات بازار، نظرها و ارزشهای شرکا شود. ظرفیت جذب دانش، بیانگر توانایی کسب دانش از منابع خارجی و بهکارگیری و تجاریسازی دانش کسبشده، بهمنظور کسب فرصتهای سودآوری است. در این پژوهش نیز، ظرفیت جذب بر عملکرد عملیاتی زنجیرۀ تأمین، اثر مثبت و معناداری دارد؛ یعنی با افزایش یک واحد ظرفیت جذب شرکتها، عملکرد عملیاتی زنجیرۀ تأمین به میزان 44/0واحد افزایش مییابد. بهعلاوه، شرکتها باید بهنحوی همسویی انگیزشی ایجاد کنند تا زمانی که سعی میکنند بیشترین سود را کسب کنند، عملکرد زنجیرۀ تأمین را نیز حداکثر کنند. همسویی انگیزشی، باعث افزایش توان یادگیری سازمانی و ظرفیت جذب شرکتها میشود که درنتیجۀ آن، عملکرد عملیاتی زنجیرۀ تأمین نیز افزایش مییابد؛ بنابراین در راستای مبانی مطرحشده، ظرفیت جذب نقش میانجی در رابطۀ همسویی انگیزشی و عملکرد عملیاتی زنجیرۀ تأمین دارد. درنهایت، اشتراکگذاری اطلاعات به عمل کسب و انتشار اطلاعات بهموقع برای تصمیمگیران، برای برنامهریزی و کنترل عملیات زنجیرة تأمین اشاره دارد؛ بهعبارتی، زمانی که اشتراکگذاری اطلاعات افزایش یابد، ظرفیت جذب و یادگیری قابلیتهای جدید نیز افزایش مییابد و درنهایت به افزایش عملکرد عملیاتی زنجیرۀ تأمین منجر میشود. این موضوع نیز با تأیید فرضیۀ هفتم، مبنی بر وجود نقش میانجی ظرفیت جذب در رابطۀ اشتراکگذاری اطلاعات و عملکرد عملیاتی زنجیرۀ تأمین، نشان داده شده است.
8 - نتیجهگیریبر اساس نتایج حاصل از این پژوهش، میتوان به شرکتهای کوچک و متوسط این پیشنهاد را داد تا با وضع اصول و ارزشهای اساسی در میان گروههای کاری خود، سبب ساخت شخصیت و هویت در میان کارکنان و سبب ارتقای اشتراک اطلاعات در درون سازمان شوند و از نظرهای کارکنان در تصمیمگیریهای شرکت و تفویض اختیار به ردههای پایین سازمان استفاده کنند؛ همچنین با ترویج روح اعتماد در کارکنان خود، به تبلیغ فرهنگ ظرفیت جذب در میان کارکنان سازمان بپردازند و سیاستهای تشویقی را به این منظور در سازمان وضع کنند. نظر به اینکه اشتراک اطلاعات، حاصل روابط هر روزه میان کارکنان است و این روابط اعتماد، درک متقابل، ارزشهای مشترک و ارزشهای رفتاری را در منبعی به نام اشتراک اطلاعات ذخیره میکند، بهمنظور خلق و ارتقای همسویی انگیزشی، باید فرهنگی را بر سازمان حاکم کنند که مشوق و آموزندۀ این عوامل باشد تا از این رهگذر، زمینهساز گسترش عملکرد عملیاتی در درون سازمان شود. بهعلاوه، در حیطۀ زمینههای مطالعاتی که باعث گسترش پیشینۀ موضوع ایران میشود، پیشنهاد میشود که بهمنظور آزمون قابلیت تعمیم نتایج به کلیۀ شرکتهای بزرگ ایران، این مطالعه در سطحی گستردهتر و در دیگر شرکتها انجام و مقایسه شود؛ زیرا احتمالاً بهعلت متفاوتبودن طبقۀ اجتماعی افراد، رفتارهای افراد نیز در برخورد با عملکرد عملیاتی متفاوت است و نیازمند مطالعات جداگانه میشود؛ همچنین ضمن اعتبارسنجی مدل ارائهشده در این تحقیق در کل کشور ایران، شاخصهای بومی و سازگار برای سنجش عملکرد عملیاتی بهنحوی تدوین شوند که آرمانهای فراگیر و پذیرفتهشدۀ محلی داشته باشند.
[i]. Cardoso SR et al. [ii]. Guertler & Spinler [iii]. Lancioni, R.Aژژژ [iv]. Panahi far et al. [v]. Christopher [vi]. Huang Y-S et al [vii]. Bian W et al. [viii]. Huo B et al. [ix]. Ren ZJ [x]. Wang and Disne [xi]. Kembro J et al. [xii]. Maghsoudi & Pazirandeh [xiii]. Guan, et al [xiv]. Cohen, W.M. and Levinthal, D.A [xv]. Fernández [xvi]. Agostini, L,et al. [xvii]. Liao, S, Welsch, H, & Stoica [xviii] Acar, &. Uzunlar [xix] Lynch & Gardner [xx] Lee [xxi]. Sun et al [xxii]. Tsung [xxiii]. Bowersox [xxiv]. Kim et al [xxv] Neely et al [xxvi]. Carrell and et al [xxvii]. Flatten [xxviii]. Spithoven [xxix]. Kembro and Selviaridis [xxx]. Kim and Chai [xxxi]. Im et al [xxxii] Lee and Whang [xxxiii] Meng and Gallagher [xxxiv] Bower [xxxv] Love [xxxvi] Rose and Manley [xxxvii] Chen [xxxviii] Narayanan and Ananth Raman [xxxix] Dominguez [xl] Productivity Measures and Related Variables - National and Provincial (Annual) (MFP) [xli] Inventory management & control, October 19, 2006. Operations Management [xlii] Structural equation modeling (SEM) [xliii] Communalities | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Acar, A. Z., & Uzunlar, M. B. (2014). “The effects of process development and information technology on time-based supply chain performance”. Procedia-Social and Behavioral Sciences, 150, 744-753. Agostini, L., Nosella, A., & Soranzo, B. (2017). “Measuring the impact of relational capital on customer performance in the SME B2B sector”. Business Process Management Journal. Bavarsad, B., nili ahmadabadi, M., Beyranvand, T. (2017). “Development of a Structural Equation Model for the Impact of Marketing Strategies Alignment on Financial Performance (Case Study: Active Manufacturing Firms in the Industrial Estates of Ahvaz City)”. New Marketing Research Journal, 7(1), 23-40. doi: 10.22108/nmrj.2017.21449. (in Persian). Bian, W., Shang, J., & Zhang, J. (2016). “Two-way information sharing under supply chain competition”. International Journal of Production Economics, 178, 82-94. Bower, D., Ashby, G., Gerald, K., & Smyk, W. (2002). Incentive mechanisms for project success. Journal of management in engineering, 18(1), 37-43. Bowersox, D. J., Closs, D. J., & Stank, T. P. (2000). “Ten mega-trends that will revolutionize supply chain logistics”. Journal of business logistics, 21(2), 1. Cardoso, S. R., Barbosa-Póvoa, A. P., Relvas, S., & Novais, A. Q. (2015). “Resilience metrics in the assessment of complex supply-chains performance operating under demand uncertainty”. Omega, 56, 53-73. Carrell, M. R., Kuzmits, F. E., & Elbert, N. F. (1992). Personnel/human resource management. Macmillan Publishing Company. Chen, S., & Lee, H. (2017). “Incentive alignment and coordination of project supply chains”. Management Science, 63(4), 1011-1025. Chen, D. Q., Preston, D. S., & Swink, M. (2015). How the use of big data analytics affects value creation in supply chain management. Journal of Management Information Systems, 32(4), 4-39. Christopher, M. (2016). Logistics & supply chain management. Pearson Uk. Cohen, W. M., & Levinthal, D. A. (1990). “Absorptive capacity: A new perspective on learning and innovation”. Administrative science quarterly, 128-152. Dalvi Esfahani, M., Gorbani, H., Bagheri GalehSalimi, M. (2014). “The Study of Effect Marketing Strategies Alignment on Supply Chain and Organizational Performance (Case: Entekhab Industrial Group)”. Jounal of Marketing Management, 9(23), 95-109. (in Persian). Dominguez, R., Cannella, S., Barbosa-Póvoa, A. P., & Framinan, J. M. (2018). “Information sharing in supply chains with heterogeneous retailers”. Omega, 79, 116-132. Ebrahimpour, M., moradi, M., mirfallah domochali, R. (2018). “The Impact of Information Technology Capabilities and Supply Chain Integrity Capabilities on the New Product Development Performance: The Moderating Role of Knowledge Absorptive Capacity”. Journal of Technology Development Management, 6(2), 109-136. (in Persian). Flatten, T. C., Engelen, A., Zahra, S. A., & Brettel, M. (2011). “A measure of absorptive capacity: Scale development and validation”. European Management Journal, 29(2), 98-116. Guan, Z., Zhang, X., Zhou, M., & Dan, Y. (2020). “Demand information sharing in competing supply chains with manufacturer-provided service”. International Journal of Production Economics, 220, 107450. Guertler, B., & Spinler, S. (2015). “When does operational risk cause supply chain enterprises to tip? A simulation of intra-organizational dynamics”. Omega, 57, 54-69. Huang, Y. S., Li, M. C., & Ho, J. W. (2016). “Determination of the optimal degree of information sharing in a two-echelon supply chain”. International Journal of Production Research, 54(5), 1518-1534. Huo, B., Zhao, X., & Zhou, H. (2014). “The effects of competitive environment on supply chain information sharing and performance: an empirical study in China”. Production and Operations Management, 23(4), 552-569. Im, G., Rai, A., & Lambert, L. S. (2019). “Governance and resource‐sharing ambidexterity for generating relationship benefits in supply chain collaborations”. Decision Sciences, 50(4), 656-693. Kembro, J., & Selviaridis, K. (2015). “Exploring information sharing in the extended supply chain: an interdependence perspective”. Supply Chain Management: An International Journal. Kembro, J., Selviaridis, K., & Näslund, D. (2014). “Theoretical perspectives on information sharing in supply chains: a systematic literature review and conceptual framework”. Supply chain management: An international journal. Khasm Afkan Nezam, M., Atrianfar, A., Nasr Esfahani, A., Shahin, A. (2014). “Areview on Human Capital, Organizational Learning Capability and New Product Development Performance Efficiency in Automobile Industry”. Management Researches, 7(25), 57-74. (in Persian). Kim, D., Cavusgil, S. T., & Calantone, R. J. (2005). “The role of information technology in supply‐chain relationships: does partner criticality matter?”. Journal of Business & Industrial Marketing. Kim, M., & Chai, S. (2017). “The impact of supplier innovativeness, information sharing and strategic sourcing on improving supply chain agility: Global supply chain perspective”. International Journal of Production Economics, 187, 42-52. Lancioni, R. A. (2000). “New developments in supply chain management for the millennium”. Industrial Marketing Management, 29(1), 1-6. Lee, H. L. (2004, September). Supply chain security-are you ready. In Palo Alto, CA, Stanford Global Supply Chain Management Forum, Stanford University. Lee, H. L. (2004). “The triple-A supply chain”. Harvard business review, 82(10), 102-113. Lee, H., & Whang, S. (1999). “Decentralized multi-echelon supply chains: Incentives and information”. Management science, 45(5), 633-640. Lee, H. L., & Whang, S. (2000). Information sharing in a supply chain. International journal of manufacturing technology and management, 1(1), 79-93. Liao, J., Welsch, H., & Stoica, M. (2003). “Organizational absorptive capacity and responsiveness: An empirical investigation of growth–oriented SMEs”. Entrepreneurship Theory and practice, 28(1), 63-86. Love, P. E., Edwards, D. J., Han, S., & Goh, Y. M. (2011). “Design error reduction: toward the effective utilization of building information modeling”. Research in Engineering Design, 22(3), 173-187. Lynch, W. D., & Gardner, H. H. (2008).”Aligning Incentives, Information, and Choice: How to Optimize Health and Human Capital Performance”. Health as Human Capital Fou. Maghsoudi, A., & Pazirandeh, A. (2016). “Visibility, resource sharing and performance in supply chain relationships: insights from humanitarian practitioners”. Supply Chain Management: An International Journal. Malekinejad, P., Ziaeian, M., Ziaeian, M. (2019). “Designing a new framework for the competency model of higher education managers with an integrated approach of ISM and SEM”. Standard and Quality Management, 10 (1), 101-125. doi: 10.22034 / jsqm.2020.111421. (in Persian). Mehri, Kh. (2017), “Information Quality and Supply Chain Management Performance: The Role of Information Sharing Mediation”, The First National Conference on Modern Research in Iran and the World in Management, Economics, Accounting and Humanities, Shiraz. https://civilica.com/doc/675071. (in Persian). Meng, X., & Gallagher, B. (2012). “The impact of incentive mechanisms on project performance”. International journal of project management, 30(3), 352-362. Mirfakhredini, H., Pourhamidi, M. (2017). “Investigating the Alignment of Concurrent Design Strategies with Business Strategies”. Journal of Production and Operations Management, 4(1), 103-128. (in Persian). Narayanan, V. G., & Raman, A. (2004). “Aligning incentives in supply chains”. Harvard business review, 82(11), 94-103. Neely, A. D., Adams, C., & Kennerley, M. (2002). The performance prism: The scorecard for measuring and managing business success. London: Prentice Hall Financial Times. Olfat, L., Shahryari nia, A. (2014). “Interpretive Structural Modeling of Effective Factors of Partner Selection in Agile Supply Chain”. Journal of Production and Operations Management, 5(2), 128-109. (in Persian). Pakdeechoho, N., & Sukhotu, V. (2018). “Sustainable supply chain collaboration: incentives in emerging economies”. Journal of Manufacturing Technology Management. Panahifar, F., Byrne, P. J., Salam, M. A., & Heavey, C. (2018). “Supply chain collaboration and firm’s performance: the critical role of information sharing and trust”. Journal of Enterprise Information Management. Ren, Z. J. (2017). “Empirical studies in information sharing”. In Handbook of Information Exchange in Supply Chain Management (pp. 27-38). Springer, Cham. Rezaee Kelidbari, H., Goudarzvand Chegini, M., Alavi Foumani, S. (2014). “The Impact of Supply Chain Management on Improving the Performance of Automotive Parts Industry through Competitive Advantage”. Journal of Business Management, 6(1), 67-88. doi: 10.22059/jibm.2014.51605. (in Persian). Rose, T., & Manley, K. (2011). “Motivation toward financial incentive goals on construction projects”. Journal of Business Research, 64(7), 765-773. Safizadeh, M. H., Ritzman, L. P., Sharma, D., & Wood, C. (1996). “An empirical analysis of the product-process matrix”. Management Science, 42(11), 1576-1591. Safari, H., Heshmatipour, F., Mehrabi, A., Nesabi, V. R. (2012). Modeling of Factors Affecting Information Sharing in Supply Chain of IKKCo (Iran Khodro Khorasan Company) Using the Integrated Cognitive Mapping Method and Bayesian Networks, Journal of Information Technology Management, 4(10), 63. magiran.com/p1024524. (in Persian). Spithoven, A., Clarysse, B., & Knockaert, M. (2010). “Building absorptive capacity to organise inbound open innovation in traditional industries”. Technovation, 30(2), 130-141. Sun, S., & Yen, J. (2005, May). “Information supply chain: A unified framework for information-sharing”. In International Conference on Intelligence and Security Informatics (pp. 422-428). Springer, Berlin, Heidelberg. Sun, Y., & An, Z. (2005). “Late Pliocene‐Pleistocene changes in mass accumulation rates of eolian deposits on the central Chinese Loess Plateau”. Journal of Geophysical Research: Atmospheres, 110(D23). Tarifa-Fernández, J., de-Burgos-Jimenez, J., & Cespedes-Lorente, J. (2019). “Absorptive capacity as a confounder of the process of supply chain integration”. Business Process Management Journal. Tashkari, L., Ihramian, N. (2016), “The Role of Information Sharing and Inter-Organizational Cooperation in Supply Chain Performance”, Second International Conference on Modern Research in Management, Economics and Accounting, Kuala Lumpur, Malaysia. (in Persian). Tsung, F. (2000). “Impact of information sharing on statistical quality control”. IEEE Transactions on Systems, Man, and Cybernetics-Part A: Systems and Humans, 30(2), 211-216. Wang, X., & Disney, S. M. (2016). “The bullwhip effect: Progress, trends and directions”. European Journal of Operational Research, 250(3), 691-701. Zahra, S. A., & George, G. (2002). “Absorptive capacity: A review, reconceptualization, and extension”. Academy of management review, 27(2), 185-203. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,402 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 470 |