تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,684 |
تعداد مقالات | 13,780 |
تعداد مشاهده مقاله | 32,311,649 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,775,233 |
بررسی درستی انتساب بحر المحبة فی اسرار المودة فی اسرار المودة به ابوالفتوح احمد یا ابوحامد محمد غزالی | |||||||||||||||||||||||||
پژوهشهای ادب عرفانی | |||||||||||||||||||||||||
مقاله 11، دوره 15، شماره 1 - شماره پیاپی 46، شهریور 1400، صفحه 175-194 اصل مقاله (1.16 M) | |||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jpll.2021.127428.1584 | |||||||||||||||||||||||||
نویسنده | |||||||||||||||||||||||||
محبوبه شمشیرگرها* | |||||||||||||||||||||||||
دکترای زبان و ادبیات فارسی، استادیار گروه پژوهشهای ایرانشناسی و اسلامشناسی، سازمان اسناد و کتابخانة ملی جمهوری اسلامی ایران | |||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||
بحر المحبة فی اسرار المودّة ازجمله تفسیرهای صوفیانه به زبان عربی است که در آن، سورۀ یوسف همراه با برخی نکتهها، اشارات، سخنان و حکایتهای عرفانی، در ساختار و نثری ساده، ادبی و دلنشین تفسیر شده است. تاکنون به این اثر، با وجود اهمیت در تاریخ تفسیرهای عرفانی سورة یوسف، چنانکه باید توجه نشده است؛ بهگونهای که تاکنون تصحیحی انتقادی از آن در دست نیست. همچنین تردیدهایی دربارة بحر المحبة وجود دارد که یکی از مهمترین آنها مربوط به مؤلف اثر است. بحر المحبة متأثر از برخی دستنوشتهها و فهرستهای نسخ خطی و دیدگاه برخی نویسندگان متأخر، به احمد غزالی و گاه برادر بزرگترش محمد منسوب است. نوشتار پیش رو، برای نخستینبار درپی بررسی دقیق این موضوع برای تأیید یا رد این نسبت شکل گرفته است. استفاده از دیدگاههای پژوهشگران پیشین دربارة آثار برادران غزالی، تحلیل تطبیقیِ محتوای بحر المحبة با برجستهترین و متناسبترین آثار مسلّم برادران غزالی در تفسیر و نیز با بهرهمندی از روابط بینامتنی میان اثر و تفسیرهای مشهور سورة یوسف در سدههای متقدم ـ مانند انس المریدین و روضة المحبین، قصة یوسف و حدائق الحقایق ـ نشان میدهد که این اثر احتمالاً از هیچیک از دو برادر غزالی نیست. به نظر میرسد انتساب این اثر به هریک از این دو برادر بهسبب شهرت و برجستگی غزالیها در میان اهل علم و تصوف و اقبال عمومی به آنها باشد. این نوشتار به روش کتابخانهای از میان روشهای تحقیق کیفی و با شناخت و بررسی تطبیقی به نگارش درآمده است. | |||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||
تفسیر؛ تفسیرهای عرفانی؛ ادبیات کلاسیک؛ سورة یوسف؛ غزالی؛ احمد بن محمد؛ غزالی؛ محمد بن محمد | |||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||
1ـ مقدمه تفسیرهای عرفانی در سنت تفسیرنگاری مسلمانان، قدمتی دیرینه دارد. در کنار انواع تفسیرهای کلامی، ادبی، فقهی، فلسفی، علمی، سیاسی و اجتماعیِ قرآن کریم، مفسران و عارفان بزرگی از گذشته تاکنون از قرائت لفظی و ظاهری گذشتهاند و با رفتن بهسوی قرائت استعاری و باطنی کلام وحی، تفسیرهایی با رویکرد درونی و عرفانی برای آیات قرآن پدید آوردهاند. 1 از این منظر، عارفان به برخی آیات و سورههای کلام الهی مانند سورة یوسف، بهدلیل ظرفیت بیشتر در حمل نکات و اشارات و تعبیرهای صوفیانه، بیش از سایر بخشها توجه داشتهاند. ساختار کاملاً روایی و داستانی و نیز مضمون غالبِ عشق و محبت همراه با آموزههای اخلاقی در «احسن القصص»، موجب اقبال ویژة مفسران عارف به این سوره شده است؛ بهطوری که صرفنظر از تفسیرهای عرفانی کامل در سنت تفسیرنگاری اسلامی، 2 چندین تفسیر، تنها در شرح این سوره شکل گرفته است؛ مانند قصۀ یوسف (جامع الستین للطائف البساتین) از احمد بن محمد بن زید طوسی، انس المریدین و روضة المحبین از ابونصر احمد بن محمد بخاری، انیس المریدین و شمس المجالس از مؤلفی نامعلوم و نیز حدائق الحقائق معینالدین فراهی. همچنین باید از کشف الأرواح جمالالدین محمد جمالی اردستانی و منظومۀ اسرار العشقِ اسدالله ایزد گشسب و نیز منظومههایی متعددی با عنوانِ یوسف و زلیخا از شاعرانی مانند جامی یاد کرد که در کنار آثار منثور، به شرح منظوم این قصه توجه داشتهاند. 3 یکی از تفسیرهایی که بهطور خاص شرح این سوره را مدّنظر دارد، اثری به نام بحر المحبة فی اسرار المودة فی اسرار المودة به زبان عربی است که در اغلب نسخههای آن و در فهرستهای نسخ خطی و اظهارنظر برخی پژوهشگران، به احمد غزالی یا برادر بزرگترش، محمد غزالی نسبت داده شده است؛ این تردید همچنان در قلم برخی فهرستنویسان و محققان تکرار شده است؛ بدون آنکه بررسی مفصل و دقیقی دربارة آن انجام گیرد. نوشتار پیش رو برای بررسی درستی یا نادرستی انتساب این اثر به برادران غزالی و اساساً در تلاش برای تعیین مؤلف آن شکل گرفته است. امروزه عمده روشهایی که برای تعیین مؤلف متون و بررسی انتسابها به کار میرود، کمی است و در آنها عموماً به کاربردهای زبانی توجه میشود؛ اما در این پژوهش، از روشهای کیفی و کمی در کنار هم استفاده شده است؛ به عبارت دیگر، چنین نیست که نگارنده در بررسی انتساب بحر المحبة به برادران غزالی تنها از روشهای معمول بهره برده باشد؛ 4 بلکه در کنار رویکرد استقرایی و توجه به کاربردهای زبانی، برای اثبات یا رد انتساب موجود، بررسی کیفی و دلالتهای محتوایی نیز متناسب با ملازماتِ این متن مدّنظر قرار گرفته است. 1ـ1 پیشینة پژوهش دربارة بحر المحبة بهجز اشاراتی کوتاه ذیل مدخلهای فهرستنویسان نسخ خطی، تنها پژوهشِ موجود، به پایاننامهای در رشتة علوم قرآن و حدیث با عنوان «روششناسی تفسیر بحر المحبة احمد غزالی» مربوط میشود. سمانه ایرانمنش در این پایاننامه با رویکردی کاملاً درونی و فارغ از رابطة متن با سایر متونِ همموضوع، به معرفی احمد غزالی (مفسر)، ویژگیهای متن و روش ابوالفتوح در این تفسیر صوفیانه پرداخته است؛ البته او بدون تعرض به دستنوشتهای اثر و اظهارات فهرستنویسان خطی و نیز وجوه تردید دربارة این اثر، بهویژه ازنظر مؤلف و شیوة شکلگیری، به پژوهش پرداخته است. این پایاننامه اخیراً در قالب کتابی از عبدالوهاب شاهرودی با عنوانِ پیر طوس؛ غزالی و بحر المحبة، کارنامه و روش 5 منتشر شده است! 6 نویسندة این مقاله حدود چهار سال پیش درپی تحقیقات دربارة تصحیح انیس المریدین و شمس المجالس با بحر المحبة آشنا شد و به تناسبِ موضوع، در مقالی کوتاه از مقدمة انیس المریدین به معرفی بحر المحبة بسنده کرد. در ادامه، بر آن شد تا با توجه به وجوه نسخهشناختی و متنشناختی، بحر المحبة را نیز بشناسد و همت خود را برای شناخت، تصحیح انتقادی و رفع برخی تردیدها دربارة آن به کار گیرد؛ 7 اما مهمترین تردید دربارة این اثر به درستی انتساب آن به احمد یا محمد غزالی مربوط میشود که مجال مستقل پیش رو بدان اختصاص دارد. 1ـ2 فرضیة پژوهش با اینکه برخی کاتبان، فهرستنویسان و پژوهشگران پیشین بحر المحبة فی اسرار المودة را به احمد و گاه به محمد غزالی منسوب کردهاند، این اثر به هیچیک از دو برادر غزالی تعلق ندارد.
2ـ بحر المحبة فی اسرار المودة فی اسرار المودة بحر المحبة فی اسرار المودّة از تفسیرهای عرفانی به زبان عربی است که در آن، سورۀ یوسف در قالبی داستانی و با استفاده از اشارات و حکایتهای عرفانی، به روشی ساده و دلنشین تفسیر شده است. از این رساله براساس نسخههای موجود و فهرستهای آنها بهندرت با عنوانهای دیگری مانند «سرّ العالمین فی تفسیر سورة یوسف»، «بحر المحبة فی اسرار المودة فی تفسیر سورة یوسف» و «احسن القصص» یاد شده است (درایتی، 1390، ج 5: 139‑141؛ بدوی، 1977 م: 296‑297). نویسنده با تفسیر این سوره، ماجرای زندگی این پیامبر الهی را از ایام کودکی تا پایان زندگی روایت میکند. او پس از مقدمهای کوتاه، بهترتیب، آیات سوره را از ابتدا ذکر میکند و حتی گاه با عبور از ترجمهای هرچند کوتاه، پس از شرحی موجز دربارة هریک، با بیان لطایف و اشارات عرفانی و اخلاقی و حتی شرعی، مضمونهایی صوفیانه و دلکش ذیل عنوانهایی مانند «النکتة»، «القصة»، «الحکایة»، «فصل» و «الاشارة» میآفریند. همچنین در جایجای سخن خود و منقولات و حکایات، اشعاری را به زبان عربی در مقامِ شهادت و زینت کلام به کار میگیرد. 8 گفتنی است شباهت انیس المریدین و شمس المجالس 9 به بحر المحبة چنان زیاد است که برخی آن را ترجمة این اثر دانستهاند (رک. درایتی، 1390، ج 5: 323)؛ اما با وجود این، به نظر نمیرسد که این نسبت، روا و دقیق باشد. 10
3ـ مؤلف بحر المحبة فی اسرار المودة برپایة اطلاعات مندرج در متن دستنوشتهها، چاپهای سهگانة سربی و فهرستهای نسخ خطی، این اثر گاه به مجدالدین ابوالفتوح احمد بن محمد غزالی طوسی، اندیشمند و صوفی برجسته (متوفی ۵۲۰ ق.) 11 و گاه به برادر بزرگ او، ابوحامد محمد غزالی، فقیه، متکلم، فیلسوف، عارف و مجتهد پُرآوازة قرن ششم هجری (متوفی 505 ق.) 12 نسبت داده شده است. نسخههای موجود از این اثر، دو مقدمة متفاوت دارند. در پایانِ مقدمه، تعدادی از آنها عبارتِ «قالَ الشَّیخُ الأجَلُّ أبوحامدُ محمدُ ابنُ الغَزالی» دیده میشود. در برخی دیگر، ازجمله آنچه در بمبئی بهصورت سنگی منتشر شده است، مقدمه ای دیگر دیده میشود که بدون نام مؤلف است. نویسنده تنها در عبارتِ «فَالمؤلِّفُ الفَقیرِ یُحبُّ أن یُفَسِّرَ تِلکَ السّورَةَ المُبارَکَةَ مَعَ إشارَتِها وَ رُموزِها» بدون ذکر نام، از خود یاد کرده است. شاید از این جهت است که یک نسخه از دو نسخة سنگی چاپ بمبئی به احمد، و دیگری که در سال 1876 م. منتشر شده، به محمد نسبت داده شده است. در صفحة عنوان این اثر، بدون بیان هرگونه توضیح، چنین آمده است: «هذا کتاب بحر المحبّة فی اسرار المودة فی تفسیر سورة یوسف للعالم الربانی و الحکیم الصمدانی بحر الحقائق و کنز الدقائق شیخ العارفین الشیخ احمد الغزالی رحمة الله تعالی». همچنین چاپ سربی این اثر مربوط به سال 1312 در تهران، از ابوحامد دانسته شده است. در ترجمههای چهارگانه نیز بنابر نسخههای مدّنظر مترجمان، این اثر به هریک از دو برادر منسوب شده است. برپایة یادداشت صفحة عنوان در ترجمة محمد موسوی خوانساری و ابوتراب حسینی، این اثر از احمد است و برپایة نوشتة مسعود انصاری و ابوالحسن فقیهی آیتاللهزاده گیلانی، از محمد غزالی است. در نوشتههای فهرستنویسان نسخ خطی و پژوهشگرانی که به احوال و آثار دو برادر غزالی پرداختهاند نیز دربارة مؤلف این اثر اختلافنظر دیده میشود. برخی آن را بیتردید از احمد غزالی دانستهاند؛ اعم از آنکه متعرضِ نسبتِ آن به محمد غزالی شده یا نشده باشند. در فهرست نسخههای خطی کتابخانة بزرگ حضرت آیت الله مرعشی نجفی (مرعشی نجفی، بیتا، ج ۲۸: 414) این اثر بهطور قطع از ابوالفتوح احمد بن محمد طوسی غزالی دانسته شده است: «این کتاب تفسیر و تأویل عرفانی سورة یوسف میباشد که براساس آثار عوام صوفیه، پیریزی شده است». فهرستنگار سپس با تأکید و پافشاری بر نظر خود، اینچنین ادامه میدهد: «این کتاب در بعضی از نسخ خطی و چاپی متأخر به ابوحامد محمد غزالی نسبت داده شده که قطعاً اشتباه است؛ چه آنکه کاتب یکی از نسخ خطی که با نام احمد غزالی آشنا نبوده آن را به محمد تغییر داده است و دیگران هم تبعیت نمودهاند». او سپس به بیان تکیهگاه نظر خود رو میآورد: «اول آنکه ارباب تراجم و رجال که آثار محمد غزالی را ذکر کردهاند، تحت هیچ عنوان متعرض تفسیر سورة یوسف در آثار وی نشدهاند. دیگر آنکه، محقق مصری، عبدالرحمن بدوی در اثر محققانة خود با عنوان مؤلفات الغزالی که آن را مفصلاً در ارائة نام و مشخصات آثار محمد غزالی و آثار منسوب به او در بخشهاییمجزا پدید آورده، در هیچیک از بخشهای آن، نامی از تفسیر سورة یوسف نیاورده است». حاجی خلیفه که بسیاری از آثار متعلق به احمد را ذکر کرده، حتی به بحر المحبة و اسرار المودة اشارهای نداشته است؛ اما اسماعیل پاشا بغدادی در هدیة العارفین از این اثر در زمرة آثار ابوالفتوح یاد کرده است. او ذیل توضیحات احمد غزالی، «بحر المحبة» در تفسیر سوره یوسف را بیآنکه از آغاز آن نمونه دهد، به وی نسبت داده است (بغدادی، ۱۳ ق، ج ۱: 83). مشار نیز در فهرست خود، ردیف 205، این اثر را با همین عنوان، در تفسیر سورة یوسف از احمد غزالی میداند (مشار، ۱۳۴۴: 118). در این زمینه همچنین میتوان به اظهارنظر سمانه ایرانمنش در پایاننامة خود دربارة روششناسی تفسیر بحر المحبة اشاره کرد. او این اثر را بهمنزلة نخستین و تنها پژوهش موجود دربارة بحر المحبة، بدون هرگونه بحث و بررسی نسخهشناختی، از احمد غزالی دانسته است. اساساً عنوان پایاننامة او ـ «روششناسی تفسیر بحر المحبة احمد غزالی» ـ بیانگر صرفنظر او از برخی تردیدهای موجود است. چنانکه پس از شرح «کلیات»، فصل دوم را تحت عنوانِ «شناختنامة مفسر» به شرح زندگینامه و احوال و آثار احمد غزالی اختصاص داده است. البته او سپس در فصل سوم با عنوانِ «معرفی بحر المحبة»، در مبحثی کوتاه و بهطور گذرا، با توجه به «انتساب بحر المحبة به احمد غزالی» از دلایل و قراین خود مبنی بر درستی و وثوق این انتساب خبر میدهد که در جای خود به آن خواهیم پرداخت. همچنین عبدالوهاب شاهرودی نیز در مقدمة خود با توجه به تلاش سمانه ایرانمنش، که اخیراً در قالب کتاب منتشر شده، آن را به احمد متعلق دانسته است (شاهرودی، 1399: 21). در کنار نسبت این اثر به احمد، فهرستنویسانی مانند مصطفی درایتی نسبت این اثر را به محمد، بیراه نمیدانند. درایتی در جلد پنجم فنخا از این اثر ذیل مدخلی با عنوانِ «احسن البیان فی تفسیر القرآن = بحر المحبة فی اسرار المودة = تفسیر سورة یوسف = احسن القصص» یاد کرده است و پس از بیان توضیحات سیّد محمد مرعشی در فهرستگان نسخ خطی کتابخانة آیتالله مرعشی، ادعای او را درست نمیداند و از اینکه او عنوان شمارة 123 مؤلفات الغزالی را ندیده است، اظهار تعجب میکند؛ زیرا ذیل این عنوان، از این تفسیر یاد شده و نسخههاییاز آن به همراه چاپهای آن شناسانده شده است. بهجز اینکه در معرفی نسخة شمارة 14979 کتابخانة آیتالله مرعشی، خودْ این تفسیر را به محمد غزالی نسبت داده است. درایتی با ذکر اینکه در آغاز برخی نسخ، این کتاب به ابوحامد محمد غزالی نسبت داده شده است، البته انتساب آن را به احمد قویتر میداند (درایتی، ۱۳۹۰، ج 5: 139‑141). 13 انتساب این اثر به احمد یا محمد غزالی چنان خدشهدار است که حتی در فهرست نسخههای خطی کتابخانهای واحد نیز گاه این کتاب به ابوحامد محمد غزالی و گاه به برادرش، احمد نسبت داده شده است. 14
4ـ تردید در درستی انتساب بحر المحبة به برادران غزالی گذشته از مندرجات نسخهها و فهرستها، اساساً در درستی انتساب این اثر به هریک از این دو برادر، تردید وجود دارد. نگارنده تردید خود را دربارة انتساب این اثر به هریک از دو برادر، بر سه پایه متکی میداند و در ادامه، شرح آن را با احصا و تأمل بر نتایج حاصل از تلاش و خامة فهرستنویسان و پژوهشگران پیشین بیان میکند؛ البته تحلیل و بررسی تطبیقی محتوای بحر المحبة با آثارِ شاخصِ هر دو برادرِ غزالی و نیز مقایسة اثر با سایر آثار همموضوع، یعنی بررسی جایگاه و اثرات این متن در روابط بینامتنی با سایر تفسیرهای عرفانی سورة یوسف مدّنظر خواهد بود. 4ـ1 بحر المحبة در فهرستها و پژوهشها نقطة اتکای تردید در درستی انتسابهای موجود، نبودِ هرگونه دلیل و قرینة موجه و روشن بر تعلق بحر المحبة به هریک از دو برادر در جمعبندی اظهارنظرهای فهرستنویسان و محققان پیشین است. چنانکه دیدیم هیچ قطعیتی در انتساب این اثر به هریک از دو برادر در فهارس موجود دیده نمیشود. اظهارنظر قطعی سیّد محمود مرعشی نیز در تعلق این اثر به احمد و نه محمد، مایة تعجب است. بر نگارندة این مقاله معلوم نیست که او هرچند نسبت بحر المحبة را به محمد ناروا دانسته، بر چه اساس و با چه دلیل روشنی، این اثر را از آنِ احمد خوانده است. مگر آنکه بتوان رد انتساب این اثر را به یکی از دو برادر، به معنای اثبات تعلق آن به برادر دیگر دانست! دربارة شخصیت و آثار احمد غزالی تاکنون نصرلله پورجوادی و احمد مجاهد بیش از دیگران به تحقیق پرداختهاند. پورجودی در دانشنامة جهان اسلام، این اثر را از ابوالفتوح و بلکه بهمنزلة اثری منسوب به او دانسته است؛ ولی خود در چنین نسبتی تردید دارد. او آن هنگام که از همة آثار خواجه احمد نام میبرد، دربارة این متن چنین مینویسد: «این کتاب تفسیر سورة یوسف به عربی است و از قدیم این اثر به احمد غزالی نسبت داده شده است؛ ولی مطمئن نیستیم که از او باشد». او سپس احتمال داده است با توجه به اینکه پارهای از مطالب میان این اثر و قصة یوسف احمد بن زید طوسی شبیه است، میان آنها ارتباطی وجود دارد. این تردید را میتوان در قلم احمد مجاهد نیز دید. او در بخش مربوط به معرفی آثار عربی این عارف و دانشمند برجسته، غیر از التجرید فی کلمة التوحید و المجالس، درستی انتساب تعدادی از آثار منسوب به احمد را دارای اشکال میداند. او دربارۀ بحر المحبة فی اسرار المودة فی تفسیر سورة یوسفیا تفسیر سورة یوسف المسمّی بدرّة البیضاء یا بحر العشق فی تفسیر سوره یوسفیا تفسیر سورة یوسف میگوید: «چاپِ ایرانِ این کتاب به محمد، و چاپ هند به نام احمد، و به فارسی نیز دو ترجمۀ مختلف از آن ارائه شده است و در بعضی مآخذ هم از عبدالکریم شهرستانی آمده است و ممکن است از هیچیک از مؤلفین نباشد» (غزالی، ۱۳۷۰: ۲۶۷). این تردید از قلم حشمتالله ریاضی برمیآید که اخیراً در بر فراز عقل و عشق به احوال و آثار این دو برادر توجه کرده است. او اثر خود را در سه بخش به شخصیت، وجوه و دیدگاههای برجسته و آثار دو برادر به نگارش درآورده است. در فصل چهارم از بخش سوم ـ که آن را به «مصنّفات و مؤلفات شیخ احمد غزالی و چگونگی آن» اختصاص داده ـ پس از ذکر شش رسالة احمد غزالی که احمد مجاهد در اثر خود به ذکر و شرح آنها پرداخته است، از سیزده اثر و ازجمله اثر بحث ما، نام میبرد و در پایان تصریح میکند که «البته دربارة انتساب همة این آثار به شیخ احمد، بعضی تردید کردهاند» (ریاضی، ۱۳۹۳: 347). علیمحمد صابری نیز در پژوهشی اخیر، آثار احمد غزالی و شرح و توضیحی دربارة آنها را گرد آورده است؛ اما در آن حتی نامی از این اثر به میان نیاورده است. از دقت در قلم پژوهشگرانی که بیش از بقیه دربارة احوال و آثار ابوحامد به تحقیق پرداختهاند نیز چنین برمیآید که این اثر نمیتواند به او تعلق داشته باشد. عبارتی از عبدالرحمن بدوی در مؤلفات الغزالی در این باره توجهبرانگیز است. او ذیل مدخل شمارة 123 با عنوانِ «تفسیر سورة یوسف و قصة یوسف علیهالسلام»، از ورود اطلاعات این متن در اثر بروکلمان با عنوانِ «سرّ العالمین فی تفسیر سورة یوسف» یاد کرده است و سپس میافزاید: «ولم یذکره احد ممن ترجموا للغزالی و مؤلفاته» (بدوی، ۱۹۷۷ م: 296‑297). همچنین استاد همایی نیز در غزالینامه، در بخش مربوط به معرفی آثار محمد غزالی، حتی نامی از این اثر نیاورده است. 4ـ2 تحلیل تطبیقی محتوای بحر المحبة در این دیدگاه، به خدشههای وارد بر تعلق این اثر به هریک از دو برادر، با بررسی تطبیقی محتوای متن بحر المحبة با دیگر آثار شاخص هریک بهطور جداگانه توجه میشود. 4ـ2ـ1 بحر المحبة و آثار احمد غزالی از ابوالفتوح احمد غزالی چندین اثر بهجا مانده که نظر به برجستگی، اهمیت و تناسب موضوع با متن پیش رو، در این بررسی به سوانح العشاق بیشتر و بهطور ویژه توجه شده است. 4ـ2ـ1ـ1 سوانح العشاق سوانح کتابی به فارسی و به نثر، دربارة عشق و روانشناسی عاشق و معشوق از دیدگاه صوفیه است. مطالب عرفانی در این کتاب بهصورت مجمل و به زبان اشاره طی هفتاد و هفت فصلِ غالباً کوتاه آمده است. این کتاب ارزش و اهمیت خاصی دارد؛ زیرا زبدة افکار و برجستهترین اندیشههای ابوالفتوح را در بر دارد. موضوع این کتاب که نخستین اثر مستقلی است که به زبان فارسی دربارة عشق به نگارش درآمده، عشق است؛ اما نه عشقی انسانی یا حتی عشق الهی؛ بلکه عشق مطلق یا حقیقت عشق که در قوس نزول به هر ماه روح از مرتبة اطلاق خارج میشود و به مراتب عاشقی و معشوقی تنزل میکند؛ سپس بار دیگر این مراتب را در قوس صعود پشت سر میگذارد و به اصل و حقیقت یگانگی خود بازمیگردد. مؤلف در میان مطالب خود گاه از ابیاتی فارسی و بهندرت از چند حکایت نیز استفاده کرده است. 15 نویسنده در این متن صوفیانه و ادیبانه، از عبارات و مفاهیمی بهره میگیرد که شاید درک آن در گرو تأملی عمیق است. این اثر بهگونهای نوشته شده که وجد و شور و ذوق و سرمستی نویسنده در همة تعبیرات و جملات آن لبریز است. این درحالی است که چنانکه پیشتر آمد، شیوة نگارش بحر المحبة بسیار ساده و حتی عامیانه و داستانوار است. جای پرسش دارد که چگونه یک صوفی در دو اثر خود ـ که هر دو را در شرح دریافتهای عارفانة خویش به نگارش درآورده ـ توانسته است سبکی تا این اندازه متفاوت اختیار کند؛ حتی اگر بگوییم مقایسة این اثر با سوانح خدشهدار و نادرست است ـ زیرا در بحر المحبة محتوای غالبْ روایات و نقل داستانهای تاریخی و افسانهای دربارة زندگی یوسف است؛ ولی هنر و روش نویسندة سوانح ابداع تصویرها و تعبیرات شاعرانه برای مفاهیم عارفانه است ـ اما باز نکته اینجاست که محل نظر نویسندة این مقاله، توجه به سبک بیان دیدگاههای نویسنده در بخشهایی از بحر المحبة است که نویسنده در لابهلای نقل اخبار و داستانها به بیان نکات و اشارات عارفانه میپردازد؛ برای مثال میتوان به جملاتی اشاره کرد که در هر دو از عشق و محبت سخن به میان آمده است. با توجه به دیدگاه ممتاز و مؤکَّد ابوالفتوح دربارة عشق، نمیتوان باور داشت که او در تفسیری که آن را به روش صوفیانه و با غلبة طریق عرفان و معرفت باطنی پدید آورده است، از بیان مراد و مفهوم خود از عشق بازمانده باشد. درحالیکه مقایسهای تطبیقی میان این اثر و بحر المحبة بیانگر آن است که اساساً بازتابی فراگیر از دیدگاههای این شیخ دربارة عشق در بحر المحبة وجود ندارد. در مقام مقایسه، نگاهی بر اثر علیمحمد صابری در مبحث شرح رسالة سوانح، دیدگاه احمد را در این باره تبیین خواهد کرد. با وجود این، ذکر چند جمله از آن نیز در مقام شاهد بیوجه نیست: «هم او آفتاب و هم او فلک. هم او آسمان و هم او زمین. هم او عاشق و هم او معشوق و هم او عشق، که اشتقاق عاشق و معشوق از عشق است. چون عوارض اشتقاقات برخاست، کار باز با یگانگی حقیقت خود افتاد» (غزالی، 1359: 1۰). «اینجا که عاشق معشوق را از او اوتر بوَد عجایب علایقِ پیوند تمهید افتد به شرط بیپیوندی عاشق با خود. پیوند عشق تا به جایی رسد که اعتقاد کند که معشوق خود اوست» (همان: 16). این اثر، سرشار از چنین عباراتی است که نه ازنظر مضمون و نه سبک نگارش، به بحر المحبة شباهتی ندارند. در بحر المحبة این اصطلاح، تنها در چهار موضع یافت میشود که دقت در کاربرد آنها نشان میدهد این واژه در معنایی مترادف با «محبت» به کار رفته که اصطلاح برگزیدة متصوفة متقدم برای دوستداشتنِ خداست؛ به عبارت دیگر، چنین نیست که بتوان مفهومی افزونبر آن و همانند آن چیزی تصور کرد که در گسترة عشق مطلق در سوانح ترسیم کرده است؛ مانند: قیلَ لِبَعضِ العاشِقینَ: «کیَف تَری حالَکَ؟» قالَ: «عَشِقتُ بِما صَنَع الصّانِعُ لِأنَّ مَن أحَبَّ الصّانعَ یَمیلُ إلی صُنعِه، وَ صُنعُه دَلَّنی عَلَیه» (بحر المحبة، 1876 م: ۴). قَولُه تَعالی: ﴿فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَکْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَیْهِنَّ﴾... قالَت: «أنا لاأُعَذّبُهُنَّ بِالضَّربِ وَلکِن أُعَذِّبُهنَّ بِرُؤیَةِ یوسفَ، أعرِضُه عَلَیهِنَّ بِزینَةٍ، ثُمَّ أحجُبُه عَنهُنَّ حَتّی یَمُتنَ مِن عِشقِه» (همان: ۷۲). فَنَزَلَ مَلَکٌ و قالَ: «یا یوسفُ! هیهُنا خِلافٌ مَحَبَّةٌ بِمَحَبَّةٍ وَ طَلَبٌ بِطَلَبٍ وَ عِشقٌ بِعِشقٍ وَ هَرَبٌ بِهَرَبٍ وَ تَمزیقٌ بِتَمزیقٍ» (همان: ۱۵۸). برای درک روشنتر تفاوت میان دو اثر از این جهت، میتوان به مقایسة شرح تعبیر قرآنی ﴿قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا﴾ (یوسف: 30) در هر دو اثر توجه کرد (بحر المحبة، 1876 م: 99؛ غزالی، 1359: 29). بهجز این نویسنده نتوانست به عباراتی مشترک در این دو اثر دست یابد که با توجه به زمینة واحد و غلبة مضمونِ عشق و محبت در هر دو تأملبرانگیز باشد. 16 ساختار دو اثر نیز به یکدیگر نمیماند؛ بهجز در استفاده از شواهد شعری که آن نیز ویژگی ممیزی در شمار نمیآید. ضمن اینکه در سوانح تنها سه حکایت دربارة عشق گلخنتاب به پادشاه (غزالی، ۱۳۵۹: 15)، حکایت واسطهگری قبیلة مجنون به قوم لیلی (همان: 24)، حکایت سلطان محمود و مرد نمک فروش (همان: 34) است که اثری از آنها در بحر المحبة نیست. بحر المحبة مشتمل بر تعداد بسیاری حکایات عارفان و صوفیة متقدم است که هیچیک از آنها در سوانح نیست. در همین جا بهجاست از دیدگاه شاهرودی در مقدمة پیر طوس یاد شود که در بیان نسبت بحر المحبة به غزالی در مجالی کوتاه طی چند جمله، از «مقارنت سبکشناسانة تفسیر بحر المحبة با کتاب سوانح العشاق و شیوة مقامه و مجلسگونة این کتاب» (شاهرودی، 1399: 21) سخن گفته که فهم آن همچنان بر نگارندة این مقاله نامعلوم است! 4ـ2ـ1ـ2 دیگر آثار برجستة احمد غزالی بهدنبال یافتن نشانی از مشابهت میان بحر المحبة و آثار احمد غزالی، به برخی از مهمترین آثار غزالی نیز توجه شد. آثاری از ابوالفتوح که بیش از دیگران شناخته شده است و تردیدی دربارة درستی انتساب آنها به شیخ احمد وجود ندارد، عبارتاند از: رسالة الطیور که رسالهای به دو زبان فارسی و عربی در بیان داستانی تمثیلی و عرفانی به نثر است؛ مکاتیب یا رسایل پنجگانه به عینالقضات همدانی و رسالة عینیه شامل نامههای احمد غزالی مشتمل بر مواعظ و پندهایی برای ارشاد و هدایت طالبان و مریدانش است. در این بررسی از آثاری مانند بحر الحقیقه که درستی انتساب آن به احمد غزالی ناروا به نظر میرسد، صرفنظر شده است. 17 با دقت در محتوای آثارِ نامبرده، نمیتوان به محتوایی مشترک و دستکم مطالبی دست یافت که بتوان به وحدت مؤلف آنها و بحر المحبة اذعان کرد. اینکه چگونه میشود عارفی بزرگ در یکی از آثار خود، انبوهی از نکات و اشارات و مواعظ عرفانی را به قلم درآورد، اما در دیگر آثار خود حتی به یکی از آنها اشاره نکند یا عباراتی با اشتراک در محتوا به کار نبَرد، محل تأمل است. همچنین در این آثار، هرچند نه به اندازهای که بتوان با ابیات فارسی مقایسه کرد، ابیاتی به زبان عربی نیز بهمنزلة شاهد و زینتبخش کلام به کار رفته است. این درحالی است که مطابقت ابیات بحر المحبة و این نوشتارها، از مشابهتی توجهبرانگیز خبر نمیدهد. تنها در یکی از مواعظ شیخ احمد، بیتی از این قرار دیده شد که در بحر المحبة نیز آمده است:
وجود این تکبیت نیز نمیتواند حامل معنایی در تقویت ظن وحدت نویسندة دو اثر باشد؛ زیرا این بیت از ابیات پُرکاربرد در ادب فارسی است که در برخی از دیگر متون عرفانی سدههای نخست نظیر کشف الأسرار و عدة الأبرار و انیس المریدین و شمس المجالس دیده میشود (میبدی، ۱۳۳۹، ج ۶: ۱۷۱؛ انیس المریدین، ۱۳۹۸: ۲۵۳). نکتة دیگر که در بررسی تطبیقی بحر المحبة با سوانح و سایر آثار احمد غزالی به آن توجه شد، دقت در کاربرد مفاهیم و اصطلاحات عارفانه در آنهاست. از نظریة «اتحاد» یا یگانگی با معبود غزالی و نیز نظریات برجستة دیگری مانند «تکوین»، «تمکین» و «فنا» که از مهمترین دیدگاههای او در زمینة عشق است و در سوانح بازتابی نمایان دارد، در بحر المحبة اثری دیده نمیشود. ازسویی با تأملی بر کاربردِ اصطلاحات عرفانی در عمده آثار غزالی میتوان پیبرد که بهجز عشق، که پیشتر به آن اشاره شد، اصطلاحاتی نظیر ِ شمس (آفتاب)، اشارت، ازل، انبساط، بسط، تجرید، تشبیه، تفرید، تعطیل، تفویض، تواضع، جذبه، جلال، جمال، حال، حضور، حیرت، خطوت، دولت، ذات، سکر، سماع، سیمرغ، صحو، طلب، عدم، غیرت، قناعت، مراقبت، مرید، مقام، وقت، ولایت و هیبت در آثار او به کار رفته است؛ 18 حال آنکه این اصطلاحات در بحر المحبة جایی ندارند. بعید به نظر میرسد نویسندهای واحد که در یک زمینة موضوعی به نگارش مشغول است، بتواند در یکی از آثار خود از بسیاری اصطلاحات عرفانیِ استفادهشده در آثار دیگرش، چشمپوشی کند. 4ـ2ـ1ـ3 بحثی دربارة انتساب این اثر به احمد غزالی از نظر ایرانمنش در اینجا بهجاست از نظر ایرانمنش در پایاننامة او مبنی بر تعلق این اثر به احمد غزالی یاد شود. چنانکه پیشتر آمد، در این پایاننامه بدون طرح هرگونه دیدگاهی در تردیدِ درستی انتساب بحر المحبة به غیر احمد غزالی، فرض بر آن است که این اثر از احمد است؛ تنها در مبحثی با عنوان «انتساب بحر المحبة به احمد غزالی» برخی قراین مؤید این نظر ذکر میشود که عمدة آنها مربوط به سوانح است. او چند قرینه را برای درستی این انتساب ذکر میکند. 19 یکی از آنها ناظر بر «تبویب و فصلبندی خاص بحرالمحبة برای جلوگیری از خستهشدن خواننده» است که در آثار خواجه همچون سوانح دیده میشود. از نظر او، مطالب عرفانی این دو اثر در قالب بخشهایی مانند «قصه»، «اشاره» و «نکته» آمده است و نیز آنها در آمیختگیِ گهگاه نثر با اشعارِ پراکنده، در اشتراکاند؛ درحالیکه اولاً، سبک و ساختار سوانح مانند بحرالمحبة نیست که نویسنده ظرایف عرفانی خود را در قالب نکتهها و اشارهها و ظریفهها بیان کرده باشد؛ دوم آنکه، اگر هم باشد، چنین ساختاری ویژة آثار خواجه احمد ازجمله این اثر نیست؛ بلکه بخش توجهبرانگیزی از متون و تفسیرهای عرفانی سدههای متقدم، مانند قصة یوسف، انیس المریدین و روضة المحبین، انیس المریدین و شمس المجالس، حدائق الحقایق و تاحدی کشف الأسرار و عدة الأبرار، در این ساختِ بیانی مشترکاند. ایرانمنش قرینة دوم را «انطباق مقامهگونهبودن نثر بحر المحبة با شخصیت خطابهای احمد غزالی» میداند. او از اینکه این اثر دربردارندة مطالبی متنوع از مواعظ، حکایات، اشعار و اشاراتی به آیات قرآن و احادیث است، آن را بهمثابة متن سخنرانی مفسر میداند که چهبسا خواجه آن را در جلسات سخنرانی ایراد کرده باشد. چنین استدلالی نیز با توجه به شباهت معنایی و ساختاری بسیاری از آثار نامبرده مردود است. ضمن اینکه حتی با پذیرش ربط بین این ساختار و شکلگیری آن درپی إملای خطابههای مؤلف، جانب دلالتهای درستی انتساب این اثر به خواجه احمد تقویت نمیشود. وجه دیگری که از نظر ایرانمنش بر درستی انتساب این اثر به خواجه احمد دلالت دارد، به اشتراکات محتوایی میان سوانح و دیگر آثار خواجه احمد در قلمرو اخلاق و عرفان، مانند محبت میان خدا و بنده، توجه به حسن و جمال، معاد و قیامت مربوط است. حال آنکه طرح هیچیک از این مباحث به ابوالفتوح و آثار او محدود نمیشود؛ بلکه تعداد توجهبرانگیزی از آثار عرفانی و تعلیمی سدههای نخست اسلامی، متأثر از خواجه احمد و غیر او، از چنین مضامینی سرشار است. همچنین نویسنده از وجود دو بیت موجود در بحرالمحبة، در سوانح بهمنزلة قرینهای دیگر یاد میکند. حال آنکه نگارندة این مقاله، نتوانست چنین ابیاتی را در اثر یادشده بازیابد. درمجموع تلاش ارزندة ایرانمنش بهمنزلة تنها کسی که تاکنون به بحر المحبة پرداخته و تنها کسی که تاکنون به دلالتهای ناظر بر درستی انتساب این اثر به احمد غزالی متعرض شده است، در این باره از دو جهت با نقص روبهروست. اولاً، او وجه محتمَل دیگر را ازحیث تعلق این اثر به غیر خواجه احمد، کاملاً دور از اعتنا انگاشته است و اساساً به این اثر با فرض تعلق به خواجه احمد توجه کرده است؛ دوم آنکه، قراینِ او در تأیید این انتساب، سُست، غیرعالمانه و بیبهره از قدرت اقناع است. 4ـ2ـ1ـ4 بحثی دربارة انتساب این اثر به احمد غزالی از نظر شاهرودی چنانکه پیشتر آمد، اخیراً عبدالوهاب شاهرودی پایاننامة ایرانمنش را با نام خود و تنها با افزودن مقدمهای بر آن منتشر کرده است. او نیز در این مقدمه بدون بحثی دقیق و مفصل، بحر المحبة را به احمد غزالی متعلق دانسته است. وجه اتکای او در تأیید این نسبت، برجستگی سه عنصرِ وعظ، تصوف و عشق در منظومة فهم و اندیشه و سلوک احمد غزالی است (شاهرودی، 1399: 6). حال آنکه این سه، چنانکه خود نیز در جای دیگر اشاره میکند، نه از شاخصههای منحصر به احمد، بلکه از ویژگیهای عرفان و تصوف خراسانی در سدههای نخست است. حجم گستردهای از میراث تفسیری بهجامانده از عارفان بزرگ سدههای نخست، با موعظهها و اندرزهای آمیخته به شواهدی از کلام و سیرة عارفان بزرگ و نیز انبیا، بهویژه پیامبر اسلام و صحابی و خاندان ایشان همراه است. ضمن اینکه توجه به عشق بهمنزلة قوة محرکة کائنات و جاری در همة هستی را نیز نمیتوان به احمد غزالی منحصر دانست. بهطوری که از نظر بسیاری از عارفان، بهویژه در مکتب خراسان، سلوک عاشقانه که از آن به «تصوف عاشقانه» و گاه «عرفان جمالی» تعبیر شده است، ویژگی برجستة تنها طریق بهسوی معبود و معشوق و تنها درمان رذیلتهای نفسانی و اخلاقی است. اینکه «او وعظ را بیش از تدریس دوست میداشت» (همان: 20) و در این تفسیر «منش او واعظانه» است (همان: 21) و یا در مجالس خود سخنانی متهورانه و آمیخته با شطحیات بیان میکرد، هیچیک دلیلی محکم بر تعلق این اثر به ابوالفتوح نیست؛ حتی چهبسا بتوان مدعی نقض مراد از عبارات پایانی شد؛ زیرا بحر المحبة اساساً خالی از شطحیات است. ضمن اینکه اساساً روش تفسیری واعظانه در سدههای نخست روایی داشته است و میتوان سدة ششم را اوج این شیوة تفسیری عرفانی دانست. 4ـ2ـ2 بحر المحبة و آثار محمد غزالی إحیاء علوم الدین، جواهر القرآن و دُرَرُه و مشکات الأنوار، هریک به دلیلی، بیش از دیگر آثار ابوحامد ازنظر مقایسه با بحر المحبة توجهبرانگیزند. بررسی تطبیقی محتوای هریک از آنها با این اثر، بیانگر آن است که احتمالاً انتساب بحر المحبة به مؤلف آنها خطاست. 4ـ2ـ2ـ1 احیاء علوم الدین این اثر مفصلترین، مهمترین، جامعترین و پُرآوازهترین کتاب ابوحامد است که آن را در دوران کنارهگیری از تدریس در نظامیۀ بغداد و پس از بروز دگرگونیهای روحی و شوریدگیهای فکری ـ منقسم بر چهار بخشِ عبادات، عادات، مهلکات و منجیات و هریک مشتمل بر ده کتاب ـ به نگارش درآورد. هریک از این چهل کتاب به تعبیر خودِ غزالی، خواننده را به عَقَبهای از عَقَبات نفس راهنمایی میکند. 20 گذشته از وجوه متعدد اهمیت کتاب، نگارندة این مقاله این اثر حجیم را بررسی کرد؛ به امید آنکه به ویژگیها، وجوه و عباراتی مشترک میان آن و بحر المحبة، بهنحوی دست یابد که بیانگر تعلق هر دو آنها به یک نفر باشد و متأسفانه در این تلاش ناکام ماند. حتی در شواهد شعری نیز مشابهتی تام یا حداکثری و دستکم توجهبرانگیز دیده نشد که بتوان چنین نتیجهای گرفت. با وجود بسیاری مضامین و مفاهیم مشترک میان دو اثر ـ مانند فضایل تلاوت قرآن، دعا، استغفار، و از این قبیل و نیز مذمت ظلم، غفلت، دنیاگرایی، فقر و از این قبیل ـ نمیتوان به مطالب و روایاتی مشترک و توجهبرانگیز دست یافت؛ برای مثال در جلد اول إحیاء علوم الدین، در «کتاب آداب التلاوة القرآن» چند باب با عنوانهایی ازجمله «فضل القرآن و أهله»، «فی ذم تلاوة الغافلین»، «ظاهر آداب التلاوة» وجود دارد (رک. غزالی، بیتا، ج 1: 273‑290). باب اول این مبحث با مبحثی که تعداد بسیاری از احادیث نبوی در آن گرد آمده است، با مطالبی در همین موضوعات در بحر المحبة مشترک است (رک. بحر المحبة، 1876 م: 3-4)؛ اما نگاهی تطبیقی بر این دو بیانگر آن است که احادیث مندرج در هریک، تاحد بسیاری با دیگری متفاوت است و بهسختی بتوان پذیرفت که نویسندهای واحد، در مبحثی مشترک در دو کتاب مختلف، در بیان فضیلت قرائت قرآن، از عبارات و روایاتی متفاوت بهره جوید. همین استدلال را میتوان دربارة مبحثی از بحر المحبة دربارة دعا و استجابت آن (رک. همان: 107) در مقایسه با این مبحث در إحیاء علوم الدین در ابوابی مانند «فضیلت دعا» (غزالی، بیتا، ج 1: 305‑306) ارائه کرد. همچنین میتوان به شواهد شعری نیز اشاره کرد. چندین بیت مشترک در این دو متن وجود دارد؛ اما تعداد نهچندان توجهبرانگیز و کاربرد آنها در برخی متون کهن دیگر را میتوان بهمنزلة قرینهای برای مدعای مطرح اشاره کرد. ضمن اینکه در هریک از این دو اثر، میتوان به اشعاری اشاره کرد که حتی در موضوعی مشترک در اثر دیگر به شهادت و مثال گرفته نشده است؛ برای مثال اشعاری که ذیل «حال القبر و أقاویلهم عند القبور» در إحیاء آمده (غزالی، بیتا، ج 4: 470‑473)، ذیل مطلبی با همین موضوع در بحر دیده نمیشود. همچنین اشعاری که با مطلعِ
در مبحث ذکر غفلت و یاد حبیب در بحر المحبة آمده است در دیگری یافت نمیشود (بحر المحبة، 1876 م: ۴). در گام دوم، قراینی محکم دال بر یکیبودن نویسندة این هر دو به دست نیامد و حتی گاه خلاف آن نیز دستیاب شد؛ برای مثال در بحر المحبة، در خلال جملات و عباراتی در ذمّ دنیا، این دو بیت از یحیی بن معاذ الرّازی ذکر شده است:
حال آنکه این دو بیت، در إحیاء علوم الدین، درباب «ما ورد فی ذمّ الدنیا» از قول إبراهیم أدهم آمده است (غزالی، بیتا، ج 3: 203). در اینجا این پرسش مطرح میشود: چطور نویسندهای واحد، در دو اثر خود در ذکر مصدر و شاعر شاهدی یکسان، روشی متفاوت اتخاذ کرده است؟ ضمن اینکه گاه دربارة اندک ابیاتی که در هر دو اثر مشترک است، دیده شد که آنها در تعداد ابیات همانند نیستند. به عبارت دیگر، در بحر، تعداد ابیاتی که در یک مضمون به شاهد گرفته شده با إحیاء متفاوت است؛ برای مثال، میتوان به هفت بیت از قصیدهای اشاره کرد که در بحر با این بیت آغاز شده است:
اما در إحیاء تنها دو بیت اول آن دیده میشود (غزالی، بیتا، ج 3 : 203). با توجه به آنکه غزالی در این کتاب، پروایی از حجیمشدن اثر خود ندارد، درک پذیرش چرایی حذف برخی ابیات، در عین یکسانیِ دو نویسنده چندان آسان نیست. 4ـ2ـ2ـ2 جواهر القرآن و دُرَرُه محمد غزالی تفسیری کامل بر قرآن ندارد؛ گرچه عمَر نصوحی بیلمن بر آن است که او تفسیری به نام یاقوت التأویل در چهل جلد به نگارش درآورد که اکنون تنها بخشهایی پایانی از آن باقی مانده است (آتش، 1381: 111)؛ اما بهجز آیاتی که ابوحامد در میان آثار متعدد خود بهویژه إحیاء علوم الدین به تفسیر و شرح آنها پرداخته، در دو تفسیر مستقل به نام جواهر القرآن و درره و مشکات الأنوار کوشیده است تا برای شناخت نصوص دینی از روش تفسیر تأویلی بهره جوید. جواهر القرآن و درره در دو بخشِ کلی با عنوانِ «جواهر» (گوهر عمل) و «دُرَر» (مروارید عمل) مباحثی گوناگون را در علوم قرآنی و نیز اسرار و معنای برخی آیات و سورهها بیان کرده است. غزالی در ابتدا آیاتی را آورده است که بهنحوی دربارة ذات، صفات و افعال الهی است و در بخش دیگر، آیاتی را (بیش از 1500 آیه) ذکر کرده است که باید به آنها عمل کرد. غزالی در کتاب دیگر خود در تفسیر قرآن یا مشکات الأنوار، طی سه فصل، به بیان معنی «نور» در عرف عوام، عرف خواص و خواص خواص پرداخته است و آنگاه به رموز و اشارات پنهانی در برخی الفاظ، مانند مشکات، مصباح، زجاجة، شجره، زیت و نار، در کنار شرح حجابهای هفتگانة نور و معرفت الهی توجه کرده است. در بررسی پیشِ رو، به این دو اثر نیز در نگاهی تطبیقی با بحر المحبة توجه شد؛ اما تلاش برای درک مطالب و مفاهیمی مشترک که بیانگر وحدت مؤلفان آنها بهمنزلة دو اثر تفسیری باشد، به جایی نرسید و نتیجه آنکه، بحر نمیتواند از پدیدآورندة این دو اثر باشد. برخی از قراین تقویتکنندة این مدعا عبارت است از: اول آنکه یکی از مباحث توجهبرانگیز و تأکیدشدة غزالی در جواهر القرآن و درره، توجه به مبحث معرفت در وجوه سهگانة ذات، صفات و افعال در همة زمینههاست. درحالیکه اثری از این دیدگاه در بحر، ذیل بحث مربوط یافت نمیشود. دوم آنکه، باوجود رواج و بسیاری کاربرد اصطلاحاتی عرفانی نظیر «سلوک»، «عالم ملکوت» و «عالم شهادت» در جواهر القرآن و مشکات الأنوار، این اصطلاحات حتی کمترین بازتاب را در بحر ندارند. ضمن اینکه انتظار میرود اثرِ تفسیریِ کسی که خود کتابی مفصل در شرح آیة «نور» به نگارش درآورده است، هنگام طرح این آیه ـ هرچند در مقام نظیره و شاهدی برای آیهای دیگر ـ بیشتر به آن پرداخته باشد. درحالی که نویسندة بحر در مبحثی در وصف مؤمن، تنها در این عبارت کوتاه، از آن گذر کرده است: «کَذلِکَ اللهُ تَعالی سَمّی قَلبُ المؤمنِ بِالزُّجاج، فَقالَ الله: ﴿مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ﴾ یَعنی مَثَلُ قَلبِ المُؤمِنِ کَمِشکاةٍ ﴿فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ﴾. شُبِّهَ قَلبُ المُؤمِنِ بِالزُّجاجةِ. فَمَثَلُ نَفسِ المُؤمنِ کَالبَیتِ وَ قَلبُه کَالقَندیلِ وَ مَعرِفَتُه کَالسِّراجِ وَ تَوحیدُه کَعُروَةِ القَندیلِ وَ مَحَبَّتُه کَنارِ القَندیلِ وَ إخلاصُه کَضَوءِ القَندیلِ وَ طاعَتُه کَفِتیلةِ القندیلِ. إذا فَتَحَ اللِّسانُ بإقرارٍ ما فی الجِنانِ، إستَضاءَ نورُه مِن فیه إلی العَرشِ الرَّحمانِ» (بحر المحبة، 1876 م: ۷۷). ضمن آنکه همین چند سطر نیز تناسبی با رموز و تعبیرات غزالی در مشکات الأنوار ندارد. دیگر آنکه گویی اساساً محمد غزالی به قصة یوسف توجه تأملبرانگیزی نداشته است. این قرینه از آنجا به دست آمد که او در بخشی از جواهر القرآن، با اشاره به «أحوال السالکین و الناکبین»، مصداق آن را داستانهای انبیا و اولیا میداند: «فهی قصص الانبیاء والاولیاء، کقصة آدم و نوح، و ابراهیم و موسی و هارون و زکریا و یحیی و عیسی و مریم و داود و سلیمان و یونس و لوط و ادریس و الخضر و شعیب و الیاس و محمد و جبرئیل و میکائیل و الملائکة و غیرهم» (غزالی، 1406 ق: 31). با توجه به این عبارات که در آن، حتی از بزرگانی غیر از انبیا یاد شده، اما نام یوسف احتمالاً فراموش شده است، این پرسش در ذهن شکل میگیرد که چطور میتوان باور داشت، فردی که اثری مفصل و مجزا در شرح قصة یوسف پیامبر به نگارش درآورده یا در نظر داشته است آن را به قلم درآورد، از ذکر نام آن پیامبر در شمار انبیا و اولیا غفلت کرده باشد؟! پنجم آنکه چطور میتوان این اثر را از آثار محمد غزالی دانست؛ درحالیکه او در هیچیک از آثار یادشده، حتی به تناسب مباحث و مضامین تفسیری، نامی از آن نیاورده است؟! این درحالی است که غزالی نشان داده که خوی او بر ارجاع به دیگر آثار و ذکر نام آنها بوده است؛ برای مثال او در همین کتاب مینویسد: «و هذا العلم قد شرحناه علی طبقتین، سمینا الطبقة القریبة منهما "الرسالة القدسیة" و الطبقة التی فوقها «الاقتصاد فی الاعتقاد»... الکتاب الذی صنفناه فی "تهافت الفلاسفة"...» و به این ترتیب او در ادامه، از چند اثر دیگر خود نظیرِ «مفصل الخلاف فی اصول الدین»، «محک النظر»، «معیار العلم» و «إحیاء علوم الدین» نام میبرد (غزالی، 1406 ق: 39). حال، این پرسش بهجاست: چرا در این مبحث که از برخی مطالب تفسیری غزالی در این متون یاد شده است، اثری از ذکر بحر، بهمنزلة تفسیری دیگر از او نیست؟! نکتة ششم که میتوان آن را قرینهای بر خدشهداریِ درستی انتساب این اثر به محمد غزالی دانست، تأکید او بر دوری مفسر از سخنان و روایات بیاساس است. بهطوری که کمتر میتوان در میان روایاتی که او در تفسیرهای خود ذیل این دو اثر و نیز إحیاء به کار برده است، از اسرائیلیات نشان یافت. چنانکه محسن قاسمپور در مبحثی مفصل که دربارة روش تفسیری ابوحامد به نگارش درآورده، معتقد است غزالی در قانون التأویل بر این باور است که عقل، اصل و پایة نقل است و در صورت نفی عقل، نفی نقل هم لازم میآید. پس به عقیدة او راهی نمیماند جز آنکه عقل مقدم باشد. غزالی این نکته را اصلی کلی برای مراجعه به قرآن و حدیث میداند. 21 این درحالی است که بحر سرشار از روایات اسرائیلی و خرافات و افسانههای نارواست؛ چه روایتهاییکه خاستگاهی در تورات دارند و چه بخشهایی که با قصهپردازی و داستانسرایی راویان و محدثان افزوده شده است. 22 میزان این اسرائیلیات چنان است که نمیتوان آنها را کاستیها و لغزشهای مؤلف دانست؛ بلکه این حجم از اشتمال بحر بر اسرائیلیات نشان میدهد که یا صبغة مؤلف ترجیح نقل بر عقل بوده است و یا او اساساً توان تمیز عقلی را نداشته که هر دو از ابوحامد به دور است. 23 4ـ2ـ3 تحلیل بینامتنی بحر المحبة چنانکه پیشتر اشاره شد، سورة یوسف در بسیاری از تفسیرهای جامع کهن در کنار دیگر سورههای قرآن و یا بهطور اختصاصی در تفسیری مستقل شرح شده است. بررسی تطبیقی این آثار نشان میدهد که بسیاری از سخنان، روایات و حکایاتِ مندرج در آنها مشترک است و این نشان میدهد بسیاری از تفسیرنگاران و مؤلفین، دستکم از مآخذی مشترک بهره بردهاند. نگارندة این مقاله بهدنبال یافتنِ رد و نشانی از بحر المحبة فی اسرار المودة برخی تفاسیر دورة نخست را ـ مانند انس المریدین و روضة المحبین، انیس المریدین و شمس المجالس، قصة یوسف، کشف الأسرار و عدة الأبرار، روض الجنان و روح الجنان، تفسیر سورآبادی، یوسف و زلیخا از تفسیر تربت جام و حدائق الحقایق فراهی ـ بهدقت بررسی کرد. هرچند بهره مندی از نظریة بینامتنیت در شناخت هویّت مؤلف اثر کارآمد نبود، بررسیهای یادشده، بهویژه با تمرکز بر چند اثر خاص تفسیر سورة یوسف، دربردارندة قراینی مبنی بر نادرستی صحت انتساب بحر المحبة به برادران غزالی بود. 4ـ2ـ3ـ1 انیس المریدین و روضة المحبین انیس المریدین و روضة المحبین به شرحِ مفصلِ قصة حضرت یوسف در چهل مجلس اختصاص دارد. این اثر در شمار مهمترین متون فارسی قرن پنجم هجری است و به تصریح مؤلف، در سال 475 ق. به تألیف درآمده است. مؤلف کتاب ابونصر احمد بخاری است که محتوای این اثر را از استادش ابوالقاسم محمود جیهانی در بلخ شنیده و مطالب شیخ را همراه با سخنانی از خود به رشتة نگارش درآورده است. موضوع جلد اول این اثر، داستانهای پیامبران و درواقع، نخستین اثر مستقل در این موضوع است. جلد دوم آن به نام تاج القصص در کنار قصة یوسف و حدائق الحقایق معینالدین فراهی، از مفصلترین آثار در قصص یوسف است. 24 دقت در این اثر در مقایسه با بحر از چند جهت، انتساب آن را به غزالیها مخدوش میکند: اول آنکه، آلداود مصدر و مأخذ اصلی این کتاب را در کنار قرآن و تفسیر آیات، تواریخ صدر اسلام و کتاب و منابعی دانسته است که مؤلفْ نام آنها را در متن آورده است. ضمن اینکه با توجه به تقدیم این اثر نسبتبه برخی آثار دیگر که از آنها نام برده شد، بیتردید خود بهمنزلة مصدر و مأخذی برای تألیفات بعدی است. وجود شباهتهای متعدد میان این اثر و بحر المحبة، ازنظر ساختار و محتوا، نشاندهندة آن است که مؤلفِ یکی از آنها قطعاً به اثر دیگری توجه داشته است. 25 دوم آنکه، متن نخستین کتاب چنانکه در مقدمة انیس المرید و روضة المحبین بدان صراحت شده، در سال 475 ق. نوشته شده است. بدین ترتیب، تردیدی وجود ندارد که این اثر نمیتواند از برادران غزالی باشد؛ زیرا ولادت ابوحامد در سال 450 ق. است و با توجه به همدرسی دو برادر نزد احمد اردکانی، تاریخ ولادت ابوالفتوح نیز بین این سال تا 454 ق. بوده است (غزالی، 1370: 17). بعید به نظر میرسد که هریک از آنها در سن بیست و چند سالگی، به تألیف اثری موفق شده باشند که محتوای آن از پختگی پدیدآور خبر میدهد. این احتمال دربارة ابوحامد، با توجه به تحول روحی و رویگردانی او بهسوی تصوف در سن سی و هشت سالگی، دورتر و حتی غیرممکن به نظر میرسد. دیگر آنکه این اثر بسیار مفصل و مطوّل است و در آن، روایت متعدد از راویان و محدثان، احادیث پیامبر و گاه ائمه و بزرگان دین، سخنان عالمان و اشارات رجال تصوف و حکایات عرفانی و اخلاقی، بسیار یافت میشود. بررسی این اثر نشان میدهد که نویسنده، در کنار راویان و محدثان فراوان، به تناسب موضوع، روایت یا سخنانی از بسیاری متصوفه و بزرگان و دانشمندان متقدم ـ نظیر خواجه بوزجانی، خواجه محمد گرگانی، ابوالقاسم ترمذی، قاضی امام شهید، خواجه ابوالقاسم محمدشاه، ممشاد دینوری، خواجه امام زاهد، امام منصور ماتریدی، قاضیخان حنفی، امام عوفی، بایزید بسطامی و حسن بصری ـ یاد کرده است. با اینکه متن اولیة کتاب چنانکه در مقدمه بدان صراحت شده، در سال 475 ق. نوشته شده است، در میان آن «نامهاییاز دانشمندان سدههای بعد دیده میشود که آن را باید به حساب تصرف کاتبان گذاشت» (بخاری، 1386: 17). این درحالی است که در این اثر، کمترین ردی از نامِ غزالی یافت نشد. همچنین بخاری در این متن از برخی منابع و مصادر سخنان و روایات خویش نام برده است؛ بدون آنکه از اثری به نام بحر المحبة یاد کرده باشد. حال پرسش تأملبرانگیز اینجاست که اگر ابوحامد یا ابوالفتوح غزالی بهمنزلة دو اندیشمند شهیر سدة پنجم، اثری عرفانی در تفسیر سورة یوسف داشتهاند، چگونه میتوان پذیرفت که با وجود اهتمام نویسندگانِ این سه اثر بر بهرهمندی از سخنان و روایات مفسران و صوفیانِ پیش از خود ـ حتی در طراز پایینتر از این دو برادر ـ این نویسندگان حتی نامی از آنها نبردهاند؟! و چگونه است که در این تفسیر، از آثاری بهرهبرداری شده است که نه بهطور خاص و متمرکز در قصة یوسف پیامبر، بلکه بهطور عام دربارة قصة پیامبران و حتی بهطور کلی در عرفان پدید آمده است؛ اما حتی کمترین نشانی از غزالی و این اثر در این تفسیر نیست؟! 4ـ2ـ3ـ2 قصة یوسف (جامع الستین للطایف البساتین) این اثر از امالی خواجه امام تاجالدین ابوبکر احمد بن محمد بن زید الطوسی، و تفسیر صوفیانهای است که با نثری روان و شیوا در شصت مجلس موشح به لطایف و ظرایف و حکایات املا شده است. محمد معین در معرفی این کتاب در نشریة یغما آن را از مؤلفات قرن ششم دانسته است (معین، ۱۳۲۷: ۳۱۹). محمد روشن نیز نثر روان و بیپیرایة کتاب، نوع پرداخت کتاب و روش تنظیم آن را با کشف الأسرار و عدة الأبرار میبدی در 520 ق. همانند میداند؛ اما برپایة آخرین پژوهشها و از نظر دکتر شفیعی کدکنی این اثر در حدود 470 ق. یعنی تقریباً همزمان با انیس المریدین و روضة المحبین به نگارش درآمده است. 26 این اثر نیز در کنار انیس المریدین و روضة المحبین و حدائق الحقایق از مفصلترین قصههای حضرت یوسف است. نگارندة این مقاله اثر یادشده را نیز به امید یافتن راهی درپی شناخت اطلاعاتی بیشتر دربارة بحر المحبة بررسی کرد؛ اما هیچ نام و نشانی از آن نیافت. وجود شباهتهای متعدد میان این دو اثر، ازنظر ساختار و محتوا نشاندهندة آن است که مؤلفِ یکی از آنها قطعاً به اثر دیگری توجه داشته است. نکات مهم در این مجال دربارة تردید در درستی انتساب این اثر به هریک از برادران غزالی، درست مانند مطالبی است که دربارة انیس المریدین و روضة المحبین بیان شد. نخست آنکه، نظر به زمان تألیف آن، نمیتوان بحر را از ابوحامد یا ابوالفتوح غزالی دانست و دیگر آنکه، پدیدآور این ِاثر مفصل و قطور هم از روایات راویان و محدثان متعدد بهرة سرشار برده و هم سخنان و روایات فراوانی از مشایخ و بزرگان اهل علم و تصوف ـ نظیر امام ابوالمظفر سمعانی، شیخ الامام، امام قشیری، ابوعلی دقاق و عبدالله بن مبارک ـ آورده است؛ حال بعید به نظر میرسد که نام محمد یا احمد غزالی را که در شمار عالمان و مفسران طراز اول فرهنگ و تمدن اسلامی شناخته شده بودند، از قلم انداخته باشد. 4ـ2ـ3ـ3 حدائق الحقایق این اثر تفسیری عرفانی از مولی معینالدین فراهی هروی، عارف کامل و واعظ شهیر هرات است که هرچند تاریخ تولد او مشخص نیست، میدانیم که در سال 908 ق. درگذشته است. از جملههای آغازین تفسیر چنین برمیآید که مؤلف نگارش تفسیر کامل قرآن را در دست داشته است. او اثر خود را با تفسیر فاتحةالکتاب و بقره آغاز کرده و آنها را به انجام رسانده است؛ اما در ادامه، به خواهش دوستان تفسیر سورة یوسف را پیش گرفته و و سپس سور دیگر قرآن را از آلعمران ادامه میدهد؛ اما از تفسیر بزرگ او چیزی در دست نیست و تنها کتاب کامل او همین اثر در تفسیر سورة یوسف است. 27 این اثرْ بسیار مفصل و دارای تعداد زیادی روایات و سخنان متعدد و وجوه گوناگون تعبیرات و ماجراهای داستانی است. او در اثر خود بهجز ذکر نام راویان و محدثانی متعدد، سخنان فراوانی را از ائمه و مشایخ صوفیه، گاه بی ذکر نام و گاه با درج نام آنها بیان کرده است. برخی بزرگان و صوفیانی که حکایات، سخنان و روایاتی از آنها در این تفسیر آمده است، عبارتاند از: امیرالمؤمنین علی، ابوجعفر باقر (امام محمدباقر)، خواجه محمد بن علی حکیم ترمدی، محمد بن یحیی، امام قشیری، پیر هرات، اهل تحقیق، امام داود عطایی، مورق عجلی، زجاج نحوی، ابنزیاد، حسن بصری، جنید بغدادی، سری قطی، فضیل، حامد بن اسود، ابراهیم خواص، ابراهیم بن هشام و یحیی بن زکریا، خواجه عبدالله مبارک مروزی، امام ثعلبی، ابومطیع نسفی، شیخ یحیی معاذ رازی، ابوعلی دقاق، فاریابی در نوادر القصص، ابنثابت، ابنعطا، عبدالرحمن جامی، امام دمیاطی، خواجه عبدالله مبارک مروزی، امام منصور، امام فارابی، ابوجعفر میلانی، ابوعبدالرحمن سلمی، سلطان ابراهیم ادهم و ابوالعباس عطار. در این اثر از مآخذ فراوانی در سدههای نخست نام برده شده است؛ اما هیچ نامی از بحر المحبة در این اثر دیده نمیشود و از این جهت، استدلال فوق تکرارپذیر است.
5ـ نتیجهگیری با وجود اظهارهای قطعی و غیرقطعی دربارة انتساب بحر المحبة فی اسرار المودّة به ابوالفتوح احمد غزالی و ابوحامد محمد غزالی، میتوان نتیجه گرفت که احتمالاً این اثر از از دو برادرِ غزالی نیست؛ این نتیجه با دقت در دخالتهای کاتبان، فهرستهای نسخ خطی و نیز گزارشها و پژوهشهای پیشین و همچنین تحلیل محتوای این اثر در تطبیق با سایر آثار مسلّم این دو برادر و نیز جستوجوهای تطبیقی ازنظر روابط بینامتنی آن با سایر آثارِ همموضوع در سدههای پیشین ـ بهویژه سه اثرِ انیس المریدین و روضة المحبین، قصه یوسف و حدائق الحقایق به منزله پُرارجاعترین و مفصلترین تفاسیر سوره یوسف ـ به دست آمد. درواقع چهبسا انتساب این اثر به هریک از این دو برادر، بهسبب شهرت و برجستگی آنان در میان دانشمندان و عارفان نخستین و اقبال اهل تصوف و عموم مردم به آنان باشد. چنانکه شهرت احمد بر وعظ و تبلیغ و برپاداری مجالس پرمخاطب، بهویژه در خراسان، آذربایجان و عراق موجب شده است نسبت این اثر به او، قویتر از برادر بزرگش باشد. به نظر میرسد این نسبت از جنس نسبت بسیاری از آثاری باشد که در طول تاریخ فرهنگ و زبان فارسی، به ناروا به بزرگان علم و عرفان بسته شده است. چنانکه نگارندة این مقاله در مقدمة انیس المریدین و شمس المجالس نیز بحثی مفصل دربارة انتساب نادرست اثر یادشده به شیخ انصاری ارائه کرد و نتیجه گرفت که انتساب ناروای این اثر به پیرِ هرات بهدلیل شهرت عمومی و فراوانیِ مجالس درس و وعظ و اقبال سالکان حقجو به کلام و آثار این شیخ بزرگ بوده است؛ زیرا به رسم مألوف، برخی نویسندگان همواره میکوشیدهاند تا سخنان خود را به دانشمندان بزرگ نسبت دهند یا از کلام آنان چیزی برگیرند و با کلام خود یا دیگر علما و متصوفه بیامیزند و به او نسبت دهند تا در دل مخاطبان، رغبتی بیشتر برای مطالعۀ نوشتههایشان حاصل شود. 28
پینوشت
| |||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 491 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 257 |