تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,677 |
تعداد مقالات | 13,681 |
تعداد مشاهده مقاله | 31,751,853 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,550,842 |
انتخاب عقلانی، کنش سیاسی و رسانهها: مطالعۀ رابطۀ هزینههای سیاسی با مشارکت سیاسی آنلاین و آفلاین دانشجویان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
جامعه شناسی کاربردی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 8، دوره 32، شماره 3 - شماره پیاپی 83، مهر 1400، صفحه 155-176 اصل مقاله (1.52 M) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jas.2021.125610.2003 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
محمدتقی عباسی شوازی* 1؛ صادق پناهی نسب2؛ درنا اسمعیل خانی3 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1استادیار بخش جامعه شناسی دانشکده اقتصاد، مدیریت و علوم اجتماعی دانشگاه شیراز | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دانشجوی دکتری جامعه شناسی سیاسی دانشگاه شیراز | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3دانش آموخته کارشناسی ارشد جامعه شناسی دانشگاه شیراز | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
در نظامهای سیاسی دموکراتیک، مشارکت سیاسی حق طبیعی هر شهروند است؛ اما نوع و میزان مشارکت در گروههای مختلف به نسبت شرایط اجتماعی - فرهنگی و فناورانه متفاوت است. در دهههای اخیر همراه با رشد و گسترش فناوریهای جدید ارتباطی همچون اینترنت و شبکههای اجتماعی آنلاین، نوع، میزان مشارکت و تأثیرات آن در نظامهای سیاسی تغییراتی را به خود دیده است. نقش شبکههای اجتماعی همچون فیسبوک، توئیتر، تلگرام و ... در تغییر و تحولات نظامهای سیاسی در سالهای اخیر این امر را تأیید میکند. با توجه به رویکرد انتخاب عقلانی و پارادیم فضاییشدن جهان اجتماعی، این مطالعۀ پیمایشی با در نظر گرفتن رویکرد انتخاب عقلانی و پارادایم دوفضایی شدن جهان اجتماعی، تلاش کرده است رابطۀ هزینههای سیاسی (درکشده و دریافتشده) با مشارکت سیاسی دانشجویان را در دو فضای آنلاین و آفلاین ازطریق مدلسازی معادلات ساختاری بررسی کند؛ بر این اساس، 390 نفر از 20000 دانشجوی دانشگاه شیراز با روش نمونهگیری تصادفی طبقهای و متناسب با حجم انتخاب شدند و پرسشنامه را تکمیل کردند. نتایج نشان میدهند با وجود مشارکت سیاسی آفلاین بیشتر بهوسیلۀ دانشجویان، هزینههای سیاسی درکشده با مشارکت سیاسی در هر دو فضا رابطۀ معناداری ندارد؛ اما هزینههای سیاسی پرداختشده در هر دو فضا با مشارکت سیاسی رابطۀ مثبت و معناداری دارد. نتایج نشان میدهند برای تبیین مشارکت سیاسی باید فراتر از رویکرد انتخاب عقلانی رفت و متغیرهایی همچون فرهنگ سیاسی جامعه و تفاسیر فرهنگی کنشگران سیاسی را نیز در نظر گرفت. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
انتخاب عقلانی؛ مشارکت سیاسی؛ فضای آنلاین و آفلاین؛ هزینههای پرداختشده؛ هزینههای درکشده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه و بیان مسئله دموکراسی، حکومتی مبتنی بر انتخابات رقابتآمیز، آزاد، حاکمیت مردم، آزادیهای مدنی، سیاسی و دورهای برای تعیین مقامات تصمیمگیرنده است. مشارکت سیاسی بهمنزلۀ یکی از مؤلفههای دموکراسی را میتوان فعالیت داوطلبانۀ اعضای جامعه در انتخاب رهبران و شرکت مستقیم و غیرمستقیم در سیاستگذاری عمومی دانست. مشارکت سیاسی را میتوان درگیرشدن فرد در سطوح مختلف فعالیت در نظام سیاسی از درگیرینداشتن تا داشتن مقام رسمی سیاسی دانست (راش، 1381: 123). لستر میلبراث، سلسلهمراتبی از مشارکت سیاسی را مطرح کرده است که از درگیرنشدن در سیاست تا داشتن مقام سیاسی یا اداری تغییر میکند و پایینترین سطح مشارکت واقعی، رأیدادن در انتخابات است؛ در واقع، رأیدادن از منظر تعداد افراد درگیر در فرایند مشارکت سیاسی، پرشمار و ازنظر کیفیت مشارکت، در سطح حداقلی قرار میگیرد (به نقل از عبداللهینژاد و همکاران، 1395). مشارکت ارتباط دوسویه میان نظام سیاسی و جامعه را فراهم میکند؛ در این بستر مردم مشارکتکنندۀ صرف نیستند؛ بلکه با انتخاب مسئولان سیاسی در تصمیمگیریها دخالت میکنند و با اعمال نظارت خود به اشکال مختلف احساس نزدیکی بین خود و هیئت حاکمه را به وجود میآورند. صرف حضور در فضای سیاسی خالی از هزینه و منفعت نخواهد بود. مردم براساس رفتار عقلانی، تصمیم میگیرند کنش سیاسی داشته باشند یا نداشته باشند. رهیافت گزینش عقلانی به فعالیت سیاسی، با فرض عقلانیت آغاز میشود. شهروندان ازطریق محاسبۀ دقیق سود و زیان، تصمیم به کنش سیاسی میگیرند. آنها حداکثر تلاش خود را میکنند تا در هر موقعیتی، با یک چشم به منافعی که از کنش سیاسی عایدشان میشود و با چشمی دیگر، به زیانهایی که این کنش در بر دارد، نگاه و آنها را با هم تراز کنند و بر مبنای اصل عقلانیت، اقدام به کنشداشتن یا کنشنداشتن میکنند (Downs, 1957)؛ بر این اساس، مردم بار رأیدادن را بر دوش نخواهند کشید، مگر فایدۀ موردانتظار بر هزینههای آن فزونی نگیرد (سرداری، 1392). در انتخاب عقلانی فرض بر این است که انسانها عقلانی رفتار میکنند و کنش آنها مبتنی بر شناختی است که در شرایط خاص از مؤثرترین وسایل برای رسیدن به اهداف خود دارند. در رویکرد انتخاب عقلانی افراد با توجه به مجموعهای از کنشهای بالقوه، کنشی را برمیگزینند که برای آنها بهترین نتیجه را در بر داشته باشد. براساس این رویکرد، افرادی که قصد حضور در فضای سیاسی را دارند با در پیش گرفتن رویکردی عقلانی در پی به حداکثر رساندن سود و حداقلکردن هزینهها هستند؛ تا جایی که آنتونی داونز، مهمترین نظریهپرداز مکتب انتخاب عاقلانه، معتقد است در حوزۀ سیاست، هرگونه رفتار سیاسی حاصل تصمیم فردی بازیگری است که بهطور عاقلانه از میان گزینههای مختلفی که در یک وضعیت خاص پیش روی اوست، گزینهای را انتخاب کند که به بهترین شکل اهداف او را تأمین میکند (سیدامامی، 1386). یکی از مواردی که افراد در آن بهمنزلۀ کنشگران سیاسی بحث هزینه و فایده را مطرح میکنند، مشارکت سیاسی است. امروزه ما با گسترش پیشرفت فناوری و اینترنت و حضور در فضای مجازی، وارد عصری به نام دوجهانی شدن یا دوفضایی شدن، شدهایم؛ بهگونهای که جهان واقعی با داشتن ویژگیهای جغرافیایی، برخورداری از نظام سیاسی مبتنی بر دولت - ملت، طبیعی - صنعتی بودن، محسوسبودن و معطوفبودن به احساس قدیمتر شناخته میشود. در حالی که جهان مجازی با ویژگیهایی مثل بیمکان، فرازمان بودن، صنعتیبودن محض، محدودنبودن به قوانین مدنی دولت - ملتها، برخورداری از معرفتشناسی تغییر شکلیافتۀ پسامدرن، دسترسیپذیری همزمان، روی فضا بودن و برخورداری از فضاهای فرهنگی، اعتقادی، اقتصادی و سیاسی نسبتاً جدید، از جهان واقعی جدا میشود. جهان دوم، فضای ظهور مفاهیم و مقولهها و «مجازهای واقعی» بسیاری مانند مبارزات سیاسی، احزاب سیاسی مجازی، تضادهای دینی و نهضتی مجازی و همچنین شکلگیری شهر مجازی در مقابل شهر فیزیکی و مادی است (عاملی، 1395: 19-18). مهمترین تغییری که فضای دوجهانی به وجود آورده است، تغییر در روابط انسانی است؛ در واقع، ارتباطات چهرهبهچهرۀ سنتی در سطح وسیعی جای خود را به ارتباطات در فضای مجازی، مثل ارتباط بهواسطۀ رایانه یا وسایل ارتباط از راه دور و یا وسایل ارتباط جمعی داده است. این تغییر فضای ارتباطی در واقع، تجربۀ تعامل اجتماعی متفاوتی را وارد زندگی انسان کرده است؛ بنابراین، برخلاف گذشته که مشارکت تنها در ارتباطات چهرهبهچهره، سخنرانیها، توزیع پلاکاردها و ... یا بهنوعی مشارکت در فضای آفلاین خلاصه میشد، امروزه با ظهور و بروز اینترنت و شبکههای اجتماعی جهان، زیستجهان سیاسی ما وارد عرصۀ دوفضایی شدن شده است. بهدنبال آن مشارکت سیاسی تنها به محیطهای واقعی محدود نمیشود؛ بلکه این امکان برای افراد فراهم شده است که فعالیت خود را به محیط دیگری یعنی فضای مجازی انتقال و در این فضا - که بهنوعی فضای گمنامی است - فعالیت خود را ادامه دهند. با این تفاسیر، ما با مشارکت سیاسی در دو فضا روبهرو هستیم: مشارکت سیاسی در فضای آفلاین و آنلاین؛ هر دو فضا زمینه را برای فعالیت و مشارکت در ابعاد مختلف و درجههای متفاوت سیاست فراهم میکنند. در میان جمعیت عظیم و گستردۀ جوانان، از آنجا که دانشجویان میتوانند بیشترین نقش را در تحولات سیاسی کشور داشته باشند، به مشارکت سیاسی تمایل بیشتری دارند. منابع موجود در زمینۀ این پژوهش، بیشتر به بحث مشارکت سیاسی و شبکههای اجتماعی پرداختهاند: اشتریان و امیرزاده (1394) با بررسی تأثیرات شبکههای اجتماعی مجازی بر مشارکت سیاسی در شهر تهران، به این نتیجه رسیدهاند که بین میزان استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی و مشارکت رابطۀ منفی و معناداری وجود دارد. رهبر قاضی و همکاران (1395) در پژوهش «نقش شبکههای اجتماعی مجازی در تمایل به مشارکت انتخاباتی و جهتگیریهای سیاسی در بین دانشجویان دانشگاههای شهر اصفهان»، نشان دادهاند شبکههای اجتماعی حتی بر گرایش سیاسی افراد تأثیر میگذارند؛ بهطوری که در بیشتر موارد، استفادهکنندگان از شبکههای اجتماعی، بیشتر از دیگران بهسمت گروههای سیاسی اصلاحطلب گرایش دارند. مطالعۀ امیدی و مرادیفر (1397) که به تبیین تأثیر رسانههای اجتماعی بر مشارکت سیاسی بین رأیدهندگان استان مازندران پرداختهاند، نشان داد بین استفادۀ خبری کاربران با میزان مشارکت سیاسی رابطۀ معنادار و مثبتی وجود دارد. همچنین بین مدتزمان استفاده، عضوشدن و فعالیت تفریحی کاربران از فناوریهای وب 2 با میزان مشارکت سیاسی رابطۀ معناداری وجود ندارد. پژوهشهای لایگلی نشان میدهند داشتن دوستان فعال در امور سیاسی موجب افزایش احتمال مشارکت خود افراد میشود. او نتیجه میگیرد که بحث با دوستان علاقهمند به سیاست یا کسانی که به فعالیت سیاسی میپردازند، میتواند در یادگیری فرد به فعالیت در امور سیاسی کمک کند (به نقل از غفاریهشجین و همکاران، 1389). یافتههای پژوهشها نشان میدهند در مبارزات انتخاباتی ریاستجمهوری آمریکا (2008)، جوانان برای شناخت نامزدهای انتخاباتی، پیوستن به گروههای سیاسی، مشارکت در بحثهای سیاسی و تسهیم اطلاعات سیاسی با دیگران از رسانههای اجتماعی بهره گرفتهاند. در اتنتخابات 2012 نیز رفتار مشابهی ازسوی جوانان مشاهده شد (عبداللهینژاد و همکاران، 1395). ویسرز و استول (2013) در مقالۀ «اینترنت و راههای جدید مشارکت سیاسی: مشارکت آنلاین در مقابل مشارکت آفلاین»، در تلاش برای کشف بینشهای جدیدی دربارۀ مشارکت آنلاین سیاسی بودهاند. براساس مطالعات انجامشده در این پژوهش، فیسبوک سبب ایجاد جنبش و تقویت دستهای از افراد میشود که درنهایت، فعالیت سیاسی بیشتری انجام میدهند. همچنین با در نظر گرفتن متغیر اجتماعی - جمعیتی بین نمونههای مطالعهشده، مشخص شد افرادی که به منابع دسترسی بیشتری دارند، فعالیت بیشتری نیز در این زمینه انجام میدهند. با توجه به پیشفرضهای ارائهشده و واکاوی پژوهشهای انجامشده در حوزۀ مشارکت سیاسی و فضای مجازی، میتوان مدعی بود که در پژوهشهای پیشین از بحث رویکرد عقلانی در مطالعۀ مشارکت سیاسی غفلت شده است؛ بنابراین، هدف اصلی پژوهش حاضر، مطالعۀ تأثیر هزینههای سیاسی درکشده و پرداختشدۀ دانشجویان بر مشارکت سیاسی آنها در دو فضای آنلاین و آفلاین است. در زمینۀ مسئلۀ بیانشده، این سؤالات مطرح میشود: آیا فضای آنلاین عرصۀ کمهزینهتری برای مشارکت است یا خیر؟ آیا گروههایی که مشارکت و فعالیت در فضای واقعی را پرهزینهترتصور میکنند، مشارکت سیاسی آنلاین بیشتری دارند یا خیر؟
چارچوب نظری پژوهش مشارکت سیاسی و انتخاب عقلانی مشارکت سیاسی را نمیتوان به مشارکت رأیدهی یا حتی انواع نهادینهشدۀ آن - برای مثال، عضوشدن در احزاب یا فعالیتهای تبلیغی برای احزاب سیاسی یا نامزدها در زمان انتخابات - محدود کرد؛ بلکه مشارکت سیاسی طیف گوناگونی از رفتارهای سیاسی را در بر میگیرد که یک سمت آن شرکت در رأیگیری و سوی دیگر آن شرکت در قیامی جمعی برای ایجاد دگرگونیهای بنیادین در جامعه است؛ در عین حال، سطوح مشارکت سیاسی را میتوان نوعی سلسلهمراتب در نظر گرفت که برحسب شدت مشارکت فرد در امور سیاسی جامعه تنظیم شده است و از در معرض قراردادن خود در برابر محرکهای سیاسی در پایینترین سطح آغاز میشود و تا پذیرش مسئولیت حزبی یا کشوری ادامه مییابد (سیدامامی، 1386). مشارکت سیاسی، فعالیت خصوصی شهروندان به قصد تأثیرگذاری بر تصمیمگیریهای دولت است (Dominguez & Huntington, 1975). اسکاف مشارکت را کنش عقلانی در نظر میگیرد که افراد به آن دست میزنند، نه چیزی که آن را به دست میآورند؛ در واقع، مشارکت سیاسی مجموعه فعالیتهای ارادی مسالمتآمیزی است که اعضای یک جامعه به قصد تأثیرگذاری بر تصمیمگیریهای سیاسی بهطور مستقیم و غیرمستقیم به آن روی میآورند (Scoff, 1975: 425). نویسندگانی همچون مایرون واینر، بر خصوصیات ارادی و داوطلبانۀ مشارکت تأکید دارند و وابستگی به سازمانها و حضور در راهپیماییهای عمومی به فرمان دولت را مشارکت نمیدانند؛ ولی از دیدگاه ساموئل هانتینگتون، مشارکت تحریکشده و غیرارادی هم در زمرۀ مشارکت سیاسی محسوب میشود؛ زیرا بسیاری از مشارکتها در سیستمهای دموکراتیک و رقابتی را هم شامل عنصر فشار و دستسازی میداند (مور، 1369). رابرت دال در پی آن است که گرایشداشتن یا گرایشنداشتن افراد به مشارکت سیاسی را تبیین کند و در این زمینه، معتقد است اگر میزان اثربخشی سیاسی زیاد باشد، میزان مشارکت سیاسی نیز افزایش مییابد و اگر میزان اثربخشی سیاسی کم باشد، بیتفاوتی را ایجاد میکند. به نظر دال، وقتی افراد تصور کنند آنچه انجام میدهند اثر چشمگیری بر نتایج سیاسی خواهد گذاشت، بیشتر در امور سیاسی درگیر میشوند و برعکس. دال معتقد است کسی نمیتواند تأثیر عقاید و عمل سیاسی خود را بر دیگران انکار کند. به نظر او، در سیاست (برخلاف علوم طبیعی) بین نظر علمی و عقاید، یعنی معرفت سیاسی و عقیدۀ سیاسی فاصلهای نیست؛ بنابراین، برای او این نکته آشکار است که عقاید سیاسی همانند نیاز به امنیت و تهدید امنیت، در عمل سیاسی فرد اثر میگذارند و ساختار و کارکرد نهادها و نظامهای سیاسی را متأثر میکنند (دال، 1374: 94). او همچنین معتقد است هرچه فعالیتهای سیاسی پردردسرتر، وقتگیرتر و پرخرجتر یا دشوارتر باشد، افراد کمتر به آنها جلب میشوند؛ بنابراین، حضور افراد در فرایند گزینش نخبگان سیاسی ازطریق شرکت در انتخابات، بیشتر از دیگر سطوح مشارکت سیاسی خواهد بود و حضورنداشتن آنها نیز در این سطح ابتدایی نمایان است (ابراهیمی و همکاران، 1390). میلبراث سطوح مشارکت سیاسی را شامل رأیدادن، نامهنوشتن به مسئولان، راهپیمایی، صرف پول برای احزاب و پیوستن به سازمانهای اجتماعی یا جنبشهای سیاسی میداند. در دهههای 1940 و 1950، تمرکز مطالعات بهطور کامل بر رأیگیری بود. از آن زمان، دامنۀ مشارکت گسترش یافت و مشارکت متعارف، پس از آن مشارکت غیرمتعارف را شامل میشود (Milbrath & Goel, 1977).
نمودار 1- الگوی تحلیلی پژوهش: عوامل موثر بر مشارکت سیاسی Fig 1- Analytical model of research: Factors affecting political participation
از این منظر، مشارکت سیاسی به دو گونۀ مسالمتآمیز و غیرمسالمتآمیز تقسیم میشود. مشارکت سیاسی مسالمتآمیزِ افراد و گروههای اجتماعی، در چارچوب مقررات قانونی و درون سیستم سیاسی انجام میشود و مشروعیت سیاسی نظام حکومتی را به ذهن متبادر میکند؛ ولی مشارکت سیاسی از نوع غیرمسالمتآمیز آن، از نبودن نهادهای پاسخگویی و بحران مشروعیت نظام سیاسی نزد افراد و گروههای مشارکتکننده حکایت میکند؛ اما اینگونه مشارکت نزد حاملان و عاملان قدرت سیاسی اصولاً مشارکت سیاسی نیست؛ بلکه صرفاً خشونت، ترور سیاسی، غیرقانونی و بدون مشروعیت قلمداد میشود. تشکیل گروههای سیاسی، به اجرا گذاشتن برنامههای تنظیمشده ازطرف حزب و حکومت، کاربران حکومت، رأیدادن، تماس با دستگاههای اداری، تبلیغات برای نامزدها و سیاستهای دولتی و ... را میتوان از اشکال مشارکت سیاسی مسالمتآمیز دانست. همچنین آدمکشی سیاسی، جنگهای چریکی در ابعاد شهری و روستایی، کودتا، طغیان گروههای نظامی، شورش و تظاهرات، اعتصابها، جنگ داخلی و انقلاب، ابعاد مشارکت سیاسی خشونتآمیز را تشکیل میدهند.
رویکرد انتخاب عقلانی نظریۀ انتخاب عقلانی را براساس تقسیمبندی ریتزر از انگارههای جامعهشناختی، باید جزء انگارۀ تعریف اجتماعی محسوب کرد. ریتزر موضوع مطالعۀ انگارۀ تعریف اجتماعی را جهان ذهنی خرد و آن بخش از جهان عینی خرد میداندکه به فراگردهای ذهنی (کنش) میپردازد. براساس الگوی تلفیقی جغری الگزندر، میتوان جایگاه نظریۀ انتخاب عقلانی را در پیوستار کنش و نظم یافت. بر این اساس، نظریۀ انتخاب عقلانی را باید نظریۀ بررسی کنش فردی دانست. حتی در جایی که کنشهای جمعی بررسی میشوند، بیش از آنکه مانند نظریههای کلان، ساختارهای کلان و نهادهای اجتماعی واحد تحلیل واقع شود، کنشهای جمعی به کنشهای فردی تجزیه و کنشهای فردی تحلیل میشوند (به نقل از لیتل، 1381). در نظریۀ انتخاب عقلانی، جامعه مجموعهای از افراد دارای کنش عقلانی است. کنش عقلانی در این منظر، کنش عقلانی معطوف به هدف در تعریف وبر یا کنش مبتنی بر عقلانیت ابزاری است. این افراد آگاه، مختار و هدفمند در هر شرایطی بهدنبال بیشینهکردن سود خود هستند. کار فاعلانی عقلانی آن است که در چارچوب اعتقاداتشان، به نسبت شقوش ممکن و عواقب مختار شقوق، شقی را برگزینند که برای رسیدن به غایتشان بهترین راه باشد. کلمن نیز معتقد است در برخی موقعیتها، استفاده از آن مفهوم از عقلانیت که در اقتصاد به کار میرود، ضروری است؛ مفهومی که اساس کنشگر عقلانی را در نظریۀ اقتصادی تشکیل میدهد. این مفهوم بر پایۀ اندیشۀ کنشهای مختلف استوار است که فایدۀ معینی برای کنشگر دارد و با یک اصل کنش همراه است که میتوان آن را اینگونه بیان کرد که کنشگر کنشی را انتخاب میکند که حداکثر فایده را نصیب او کند (جوادییگانه، 1387). آنتونی داونز (1957) در کتاب یک نظریۀ اقتصادی دموکراسی، بر این باور است که انگیزۀ فرد در فعالیتهای سیاسی اساساً اقتصادی و عقلانی، بر سود و هزینه مبتنی است. مدافع برجستۀ این نوع انگیزه، آنتونی داونز است. او نظریۀ نیرومندی از مشارکت را ارائه میکند که اگرچه تعمداً به رفتار رأیدادن مربوط است، میتوان آن را بر سطوح و انواع دیگر مشارکت تطبیق داد. داونز یک فرد محاسبهگر عقلانی را مطرح میکند که میکوشد هزینهها را به حداقل و منافع را به حداکثر برساند و در سیستمی عمل میکند که در آن احزاب برای به حداکثر رساندن رأی، فعالیت و شهروندان بهطور عقلانی رفتار میکنند. او بحث خود را با عنوان «رأیدهندۀ عقلانی» مطرح کرد که بعدها این نظریه به «فرضیۀ رأیدهندۀ عقلانی» معروف شد. داونز در این باره می نویسد: شهروندان بهصورت عقلانی در هر عمل خود، منافعشان را حداکثر میکنند. این حداکثرسازی دربارۀ رأیدادن و بهطور کلی، مشارکتداشتن یا مشارکتنداشتن در روند انتخابات نیز صدق میکند. چنانچه فردی تشخیص دهد هزینههای شرکت او در انتخابات از منافع آن بیشتر است، در انتخابات شرکت نخواهد کرد و چنانچه عکس این قضیه صادق باشد، شرکت خواهد کرد. در واقع، داونز گزینشهای سیاسی را مانند گزینشهای اقتصادی میداند و معتقد است در بازار اقتصادی، مصرفکننده، کالاها را ازنظر قیمت و مرغوبیت مقایسه میکند و کالایی را میخرد که ازلحاظ اقتصادی خرید آن معقول باشد؛ بنابراین، افراد در بازار سیاسی رأی خود را خرج حزبی خواهند کرد که با توجه به اطلاعات موجود، احتمال زیادی میدهند اهداف آنها را برآورده کند. در این مورد، موقعیت یا وفاداری حزبی عوامل کماهمیتتری از تلاش عقلانی برای حزب یا فردی است که منافع فردی رأیدهندگان را (که بیشتر منافع اقتصادی دانسته میشود) به بهترین شکل تأمین کند. اگرچه این رهیافت لزوماً با وفاداری حزبی سازگار نیست، بر اهمیت مسائل مطرح در انتخابات بهمنزلۀ بخشی از مشارکت سیاسی تأکید میورزد (رضایی، 1392: 60). اولسن[1] (1971) نیز معتقد است نفع شخصی عقلانی فرد را وادار میکند هزینههای مشارکت را در گروه یا عمل جمعی، در مقابل منافع بسنجد و عقلانیت را عامل قوی برای مشارکت سیاسی بداند (به نقل از سرداری، 1392). در این نظریه، رأیدهندگان از میان برنامههای اعلامشده بهوسیلۀ نامزدهای انتخاباتی، هر کدام را که تأمینکنندۀ منافع آنها باشد، انتخاب میکنند. بهطور کلی پژوهشگران طرفدار این الگو، معتقدند رأیدادن تصمیمی فردی است که از پایگاه اجتماعی، احساسات، عواطف و بستگیهای حزبی رأیدهندگان مستقل است؛ زیرا در واقع، رأی افراد را، موضوعات مطرحشده در دوران انتخابات که نامزدها بیان میکنند، رقم میزند (کشاورز و یزدخواستی، 1391). با توجه به اینکه امروزه بخش مهمی از نمودهای مشارکت سیاسی بهصورت آنلاین و در فضای مجازی شکل میگیرند (از خواندن و کامنتگذاشتن زیر مطالب سیاسی، ارسال پستها و توئیتهای سیاسی تا جمعآوری تومارهای آنلاین و ارسال ایمیل و پیام به صاحبمنصبان سیاسی و ...) و فضای سیاسی جامعه را متأثر میکنند، این نوع مشارکت سیاسی (آنلاین) باید در کنار نمودهای مشارکت سیاسی قدیمیتر و در فضای آفلاین واقعی دیده شود و بدون در نظر گرفتن این دو نوع مشارکت بهطور همزمان، مطالعه کامل و جامع نخواهد بود؛ بنابراین، در این مطالعه مشارکت سیاسی دانشجویان در هر دو فضای آنلاین و آفلاین سنجیده میشود. براساس نظریۀ انتخاب عقلانی، کنشگران سیاسی موجودات محاسبهگر و عقلانیاند که بهدنبال کاهش هزینهها و افزایش منافعاند. به بیان دیگر، افراد هنگامی دست به کنش و مشارکت سیاسی میزنند که نتایج محاسبات آنها از هزینهها و فایدههای مشارکت سیاسی، در نهایت، به نفع آنها باشد و یا هزینۀ کمتری در بر داشته باشد. براساس مفروضات نظریۀ انتخاب عقلانی، به نظر میرسد هرچه دانشجویان هزینۀ سیاسی درکشده و پرداختشدۀ بالاتری داشته باشند، مشارکت پایینتری را رقم میزنند و برعکس. ازسوی دیگر، هزینههای سیاسی درکشده و پرداختشده بهوسیلۀ دانشجویان در هر کدام از این دو فضا کمتر باشد، مشارکت سیاسی بالاتری رقم خواهد خورد و برعکس. بنابراین، در این مطالعه با مبنا قراردادن پارادایم دوفضایی شدن و رویکرد نظری انتخاب عقلانی، تلاش شده است با سنجش دو متغیر هزینههای سیاسی درکشده و پرداختشده که از نظریۀ انتخاب عقلانی برآمدهاند، در مرحلۀ اول میزان هزینههای مشارکت سیاسی در دو فضای آنلاین و آفلاین ازنظر دانشجویان سنجیده و سپس بررسی شود که آیا هزینههای سیاسی درکشده و پرداختشده میتوانند میزان مشارکت سیاسی آنها را تبیین کنند یا خیر. بدین شیوه میتوان رویکرد انتخاب عقلانی را در فضای سیاسی ایران و در ارتباط خاص با مشارکت سیاسی دانشجویان به بوتۀ آزمون سپرد.
شکل 1- الگوی تحلیلی پژوهش: عوامل مؤثر بر مشارکت سیاسی Fig 1- Analytical model of research: factors affecting political participation
فرضیههای پژوهش 1- بین هزینۀ سیاسی درکشده (آفلاین و آنلاین) با مشارکت سیاسی (آنلاین و آفلاین) رابطه وجود دارد. 2- بین هزینۀ سیاسی پرداختشده (آفلاین و آنلاین) با مشارکت سیاسی (آنلاین و آفلاین) رابطه وجود دارد. 3- بین هزینۀ سیاسی درکشده (آنلاین و آفلاین) با مشارکت سیاسی (کل) رابطه وجود دارد. 4- بین هزینۀ سیاسی پرداختشده (آنلاین و آفلاین) با مشارکت سیاسی (کل) رابطه وجود دارد.
تعریف نظری و عملیاتی مفاهیم تعریف نظری مشارکت سیاسی: مشارکت سیاسی طیف گوناگونی از رفتارهای سیاسی را در بر میگیرد که یک سوی آن شرکت در رأیگیری و سوی دیگر آن شرکت در قیامی جمعی برای ایجاد دگرگونیهای بنیادین در جامعه است؛ در عین حال، سطوح مشارکت سیاسی را میتوان نوعی سلسلهمراتب در نظر گرفت که برحسب شدت مشارکت فرد در امور سیاسی جامعه تنظیم میشود و از در معرض قراردادن خود در برابر محرکهای سیاسی در پایینترین سطح آغاز و تا پذیرش مسئولیت حزبی یا کشوری ادامه مییابد. تعریف عملیاتی مشارکت سیاسی: در این پژوهش مشارکت سیاسی در دو بعد آنلاین و آفلاین بررسی شده است. مشارکت سیاسی آنلاین با تعداد 6 گویه - از مشارکت در پایینترین سطح مثل آپلود عکس یا ویدیوی سیاسی، مشارکت در کمپینی آنلاین با ارسال عکس یا نوشتن مطلب و امضای طومار مجازی دربارۀ مسائل سیاسی تا بالاترین سطح مثل ترغیب کسی به شرکت در رویدادی سیاسی یا حمایت از فعالیتی سیاسی ازطریق اینترنت، ارسال مطالبی با محتوای سیاسی برای نشر در وبسایتهای مجازی و دعوت به تجمعی همگانی، راهپیمایی با یک برنامۀ سیاسی ازطریق اینترنت - با استفاده از طیفلیکرت سنجیده شده است که گویهها بهصورت x19.1 تا x19.6 نامگذاری شدهاند. همچنین مشارکت سیاسی آفلاین با تعداد 7 گویه - از مشارکت در پایینترین سطح مانند شرکت در مراسم استقبال از یک فرد سیاسی به دعوت گروهها یا اشخاص سیاسی، نوشتن مقاله یا یادداشتی در روزنامه یا مجلهای در ایران و پوشیدن و استفاده از نمادهای سیاسی برای مقاصد سیاسی تا بالاترین سطح مانند شرکت در اعتراضات، تظاهرات و راهپیماییها، شرکت در جلسه یا مباحثۀ سیاسی غیررسمی، اعلام طرفداری و تبلیغ برای یک نامزد انتخاباتی و تحریم انتخابات برای نشاندادن اعتراض سیاسی - با استفاده از طیف لیکرت سنجیده شده است و گویهها بهصورت اصلاً، خیلی کم، کم، تاحدودی، زیاد، خیلی زیاد از صفر تا پنج نمرهگذاری شدهاند. سؤالات بهصورت x21.1 تا x21.7 نامگذاری شدهاند. تعریف نظری انتخاب عقلانی: در این نظریه، انگیزۀ فرد در فعالیتهای سیاسی اساساً اقتصادی و عقلانی، بر سود و هزینه مبتنی است؛ یعنی افراد براساس محاسبۀ عقلانی (سود - هزینه) اقدام به فعالیتهای سیاسی خواهند کرد.
تعریف عملیاتی انتخاب عقلانی در این پژوهش برای عملیاتیکردن انتخاب عقلانی از دو متغیر هزینههای سیاسی درکشده و هزینههای سیاسی پرداختشده در دو فضای آفلاین و آنلاین بهره برده شده است. هزینۀ سیاسی درکشده: برای سنجش هزینۀ درکشده در فضای آنلاین و آفلاین، 5 گویه شامل دستگیرشدن، آسیبدیدن از نیروهای امنیتی، به دردسر افتادن خانواده، حذف یا فیلترشدن سایت و ... با استفاده از طیف لیکرت سنجیده شدند و گویهها بهصورت اصلاً، کم، تاحدودی، زیاد و خیلی زیاد و از شمارۀ صفر تا چهار نمرهگذاری شدند. در الگوی پژوهش گویهها با نامهای x26.1 تا x26.5 مشخص شدهاند. هزینۀ سیاسی پرداختشده: برای سنجش این متغیر از پاسخگویان سؤال شده است که آیا تاکنون بهدلیل فعالیتهای سیاسی در فضای آنلاین و آفلاین دچار مشکل شدهاند یا خیر. پنج گزینۀ این گویه از هیچگاه تا زیاد بهصورت 0-4 نمرهگذاری شدند. گویۀ (x27) در الگوی پژوهش به هزینههای سیاسی پرداختشدۀ آنلاین و گویۀ (x29) به هزینههای سیاسی پرداختشدۀ آفلاین مربوط است.
روش پژوهش روش انجام هر پژوهش، با توجه به نوع موضوع، سؤالات پژوهش و اهداف آن مشخص میشود. با توجه به موضوع و اهداف این پژوهش، این مطالعه با رویکردی کمی و با روش پیمایش انجام شده است. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه با سؤالات عمدتاً بسته بوده و در چند بخش تنظیم شده است؛ بخش اول مشخصات جمعیتشناختی، بخش دوم مشارکت سیاسی آنلاین و آفلاین و بخش سوم، سنجش هزینههای سیاسی بوده است. برای اطمینان از روایی پرسشنامه، از روایی صوری و برای اطمینان از پایایی آن از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شده است. نتایج پایایی طیفهای پرسشنامه با ضریب آلفای کرونباخ، پذیرفتنی و به شرح زیر بودهاند: مشارکت سیاسی آنلاین با ضریب 79%، مشارکت سیاسی آفلاین با ضریب 72%، هزینۀ سیاسی درکشدۀ مجازی با ضریب %93 و هزینههای پرداختشدۀ مجازی و واقعی با ضریب 84%. از مهمترین روشهای تعیین اعتبار سازه، تحلیل عاملی است که شامل دو نوع تحلیل عاملی اکتشافی و تحلیل عاملی تأییدی است. شاخص کفایت نمونهگیری کیزر – میر - اولکین (آزمون KMO) برای تعیین مناسببودن همبستگی بین گویهها در ماتریس استفاده میشود. دامنۀ این آماره بین صفر و یک است. آزمون کرویت بارتلت برای همۀ گویهها در سطح حداقل 95 درصد اطمینان معنیدار است. جامعۀ آماری در این پژوهش، همۀ دانشجویان دانشگاه شیراز در مقاطع مختلف بودهاند که براساس اعلام رسمی ادارۀ کل خدمات آموزش دانشگاه شیراز، تعداد دانشجویان دختر و پسر این دانشگاه حدود 20000 نفر اعلام و با استفاده از فرمول کوکران، حجم نمونۀ 390 نفری برای این مطالعه در نظر گرفته شد. در این پژوهش از شیوۀ نمونهگیری تصادفی طبقهای با سهمیۀ متناسب استفاده شد. در این روش جامعۀ آماری براساس دانشکده، رشته، جنسیت و مقاطع تحصیلی به طبقات مختلف تقسیم و از هر طبقه، متناسب با سهمیۀ آن طبقه، از حجم نمونه بهطور تصادفی انتخاب شدند و پرسشنامه را بهطور داوطلبانه و با رضایت تکمیل کردند. برای تجزیه و تحلیل دادهها از نرمافزار spss در دو سطح توصیفی و استنباطی و برای آزمون الگوی پژوهش از نرمافزار Amos استفاده شده است.
جدول 1- نتایج پایایی و روایی متغیرهای پژوهش Table 1- Results of reliability and validity of research variables
نتایج توصیفی پژوهش در این بخش، اطلاعات زمینهای پاسخگویان به تفکیک جنسیت، تحصیلات و طبقۀ اجتماعی در جدول زیر آمده است.
جدول2- توزیع فراوانی پاسخگویان برحسب متغیرهای زمینهای Table 2 - Frequency distribution of respondents according to contextual variables
همان گونه که جدول نشان میدهد، تعداد پاسخگویان دانشجو در این پژوهش 390 نفر بودهاند که از این تعداد 180 نفر معادل 46 درصد، مردان و 210 نفر، معادل 54 درصد نمونه را زنان تشکیل دادهاند. 4/64 درصد از پاسخگویان در مقطع کارشناسی، 9/24 درصد در مقطع کارشناسیارشد و 8/10 درصد در مقطع دکتری مشغول به تحصیل بودهاند. همچنین 1/8 درصد پاسخگویان خود را به طبقۀ بالا و 3/89 درصد خود را به طبقۀ متوسط متعلق میدانستند. 6/2 درصد از پاسخگویان را نیز طبقۀ پایین تشکیل دادهاند. دامنۀ سنی شرکتکنندگان نیز بین 18 تا 48 سال بود که میانگین سنی آنها 36/23 با انحراف معیار 75/4 بود. در ادامه، ویژگیهای توصیفی متغیرهای پژوهش نمایش داده شده است.
جدول 3- یافتههای توصیفی متغیرهای پژوهش Table 3- Descriptive findings of research variables
جدول 3 توصیفی از میزان هزینههای درکشده و پرداختشده و مشارکت سیاسی دانشجویان در دو فضای آنلاین و آفلاین را به نمایش گذاشته است. هزینههای سیاسی درکشده، نشاندهندۀ محاسبات ذهنی و تصورات دانشجویان از هزینههای مشارکت سیاسی است. این نوع ادراکها و محاسبات ذهنی میتواند ناشی از محاسبات شخصی، تجربۀ دوستان و اطرافیان، شنیدهها و اطلاعات واخبار از فضای سیاسی دانشگاه و جامعه باشد؛ البته بهدلیل مقتضیات خاص فضای مجازی این محاسبات ممکن است برای فضای آفلاین متفاوت باشد. نتایج نشان میدهند میانگین هزینۀ سیاسی درکشدۀ آنلاین (86/24) بیش از هزینۀ سیاسی درکشدۀ آفلاین (35/22) است. این بدین معناست که دانشجویان هزینۀ مشارکت سیاسی در فضای مجازی را بیش از هزینههای مشارکت در دنیای واقعی تصور و محاسبه میکنند؛ در حالی که هزینۀ پرداختشدۀ ناشی از مشارکت سیاسی آفلاین (13/0)، اندکی بیش از هزینۀ پرداختشدۀ ناشی از مشارکت سیاسی آنلاین (09/0) است؛ بنابراین، با وجود تصور دانشجویان از هزینۀ بالاتر مشارکت سیاسی آنلاین، این مشارکت آفلاین است که هزینۀ پرداختشدۀ بیشتری دارد. به نظر میرسد با توجه به اینکه دانشجویان در دانشگاهها در فعالیتهای سیاسی متنوعی مشارکت میکنند و عضو تشکلهای سیاسی مختلفی هستند، براساس نوع کنش سیاسی آنان در فضای دانشگاه و حتی جامعه، با مشکلات، محدودیتها و موانعی روبهرو شوند که بهمنزلۀ هزینۀ کنش سیاسی برای آنان مطرح شود. همین امر میتواند هزینههای پرداختشدۀ آفلاین را افزایش دهد. این تحلیل زمانی تقویت میشود که بدانیم میزان مشارکت آفلاین (56/37) دانشجویان در زمان انجام این مطالعه، بیش از مشارکت سیاسی آنلاین (93/29) آنها بوده است؛ بنابراین، زمانی که بیشترین مشارکت سیاسی دانشجویان به شکل آفلاین و در دنیای واقعی است، باید هزینۀ پرداختشده در این فضا نیز بیشتر باشد.
نتایج استنباطی پژوهش در این بخش، ابتدا برای آزمون فرضیههای پژوهش، ماتریس همبستگی متغیرهای مستقل و وابسته در جدول 4 آمده است. در بخش بعدی آزمون الگوی پژوهش ازطریق مدلسازی معادلات ساختاری آمده است که سه الگو برای بررسی رابطۀ هزینهها با مشارکت سیاسی آنلاین، افلاین و مشارکت کل (آنلاین و آفلاین) بهطور جداگانه ذکر شده است.
جدول 4- ماتریس همبستگی متغیرهای مستقل و وابستۀ مطالعه Table 4 - Correlation matrix of independent and dependent variables of the study
P**<0/001
جدول 4 نتایج آزمون همبستگی بین متغیرهای مستقل و وابستۀ پژوهش را نشان میدهد. همان طور که مشاهده میشود، بین هزینههای سیاسی درکشدۀ آنلاین و آفلاین با مشارکت سیاسی آنلاین و آفلاین رابطۀ معناداری وجود ندارد؛ بنابراین، فرضیۀ شمارۀ 1 بهطور کلی رد میشود. این یافته بدین معناست که دانشجویان صرفاً براساس درک کلی خود از هزینههای مشارکت، تصمیم به کنشداشتن یا کنشنداشتن سیاسی نمیگیرند؛ بنابراین، با وجود تصریح نظریۀ کنش عقلانی بر محاسبهگر بودن کنشگر سیاسی، این متغیر نتوانسته است تأثیر معناداری بر کنش سیاسی دانشجویان بگذارد. این یافته نشان میدهد یا دانشجویان محاسبات درستی ندارند و یا عقلانی و مبتنی بر محاسبات هزینه و فایده عمل نمیکنند. نتایج دربارۀ رابطۀ هزینههای پرداختشده با مشارکت سیاسی متفاوت است. یافتهها از وجود رابطۀ مستقیم و معنادار بین این دو متغیر پرده برمیدارند. همچنین از رابطهای در تضاد با قضایای نظریۀ انتخاب عقلانی سخن میگویند. همان طور که در جدول 4 مشهود است، رابطۀ بین هزینههای سیاسی پرداختشده (آنلاین و آفلاین) با مشارکت سیاسی (آنلاین و آفلاین) مثبت و معنادار است. این یافته بدین معناست که هرچه هزینههای پرداختشدۀ دانشجویان افزایش مییابد، بهجای اینکه مشارکت سیاسی آنها را کاهش دهد، بر مشارکت سیاسی آنها میافزاید. همچنین نتایج نشان میدهند هرچه هزینۀ سیاسی پرداختشده در هر کدام از فضاهای آنلاین و آفلاین بیشتر شود، مشارکت سیاسی نیز در همان فضا بیشتر میشود؛ یعنی دانشجویان از ترس هزینههای بیشتر مشارکت سیاسی آفلاین به مشارکت در فضای آنلاین روی نمیآورند و برعکس؛ بنابراین، این فرض برآمده از نظریۀ کنش عقلانی که اگر هزینههای مشارکت سیاسی آفلاین افزایش یابد، دانشجویان برای پرهیز از هزینههای بیشتر به مشارکت سیاسی در فضای آنلاین روی میآورند نیز رد میشود.
آزمون الگوی شمارۀ 1 در این بخش دو الگوی برآمده از چارچوب نظری پژوهش با نرمافزار آموس بررسی میشود.
شکل2- الگوی تجربی پژوهش: تأثیر هزینۀ پرداختشده و هزینۀ درکشدۀ آنلاین بر مشارکت سیاسی آنلاین Fig 2- Empirical research model: The effect of paid and perceived online costs on online political participation
جدول 5- وضعیت شاخصهای برازش الگوی ساختاری پژوهش Table 5 - Status of structural model fit indicators
جدول 6- وضعیت وزنهای رگرسیونی Table 6- Status of regression weights
در این الگو بهدلیل اینکه بعد هزینۀ سیاسی درکشدۀ آفلاین با گویههای هزینۀ سیاسی درکشدۀ آنلاین دارای همخطی بالا بود و شاخصهای اصلاح در مدلسازی نمرات بالایی را گزارش میدادند، تنها در الگوی بعد هزینۀ سیاسی درکشدۀ آنلاین مدنظر قرار گرفته است. نتایج بهدستآمده از الگوی پژوهش نیز نتایج قبلی را تأیید میکنند. همچنان که در الگوی ذکرشده نیز مشهود است، رابطۀ بین هزینههای سیاسی پرداختشدۀ آنلاین و آفلاین با مشارکت سیاسی آنلاین معنادار است. بدین معنا که افزایش هزینۀ سیاسی پرداختشدۀ آفلاین و آنلاین، مشارکت سیاسی آنلاین دانشجویان را افزایش میدهد. با توجه به نتایج بهدستآمده، رابطۀ بین هزینۀ درکشدۀ آنلاین با مشارکت سیاسی آنلاین معنادار نیست؛ بدین معنا که دانشجویان صرفاً براساس درک کلی خود از هزینههای مشارکت تصمیم به کنشداشتن یا کنشنداشتن سیاسی نمیگیرند. همچنین نتایج حاصل از آزمون الگوی پژوهش نشان میدهند هزینههای سیاسی پرداختشده بیشترین ارتباط معنادار را با متغیر وابستۀ مشارکت سیاسی آنلاین داشتهاند (Beta=32%). آزمون الگوی پژوهش نشان میدهد مجموع متغیرهای مستقل پژوهش توانستهاند 11% (R2= 11%) از تغییرات متغیر وابستۀ پژوهش یعنی مشارکت سیاسی آنلاین دانشجویان را تبیین کنند. شاخصهای برازش الگوی ساختاری نشان میدهند الگوی تدوینشده پذیرفتنی است. آزمون الگوی شمارۀ 2
شکل 3- الگوی تجربی پژوهش: تأثیر هزینههای پرداختشده و هزینۀ درکشدۀ آنلاین بر مشارکت سیاسی آفلاین Fig 3- Empirical research model: The effect of paid and perceived online costs on offline political participation
جدول 7- وضعیت شاخصهای برازش الگوی ساختاری پژوهش Table 7- Status of indicators of structural structure of research
جدول 8- وضعیت وزنهای رگرسیونی Table 8- Status of regression weights
نتایج بهدستآمده از الگوی شمارۀ 2 نشان میدهند رابطۀ بین هزینههای سیاسی پرداختشدۀ آنلاین و آفلاین با مشارکت سیاسی آفلاین معنادار است؛ بدین معنا که افزایش هزینۀ سیاسی پرداختشدۀ آفلاین و آنلاین پاسخگویان، سبب افزایش مشارکت سیاسی آفلاین دانشجویان میشود. این یافته رویکرد انتخاب عقلانی را تأیید نمیکند. بر همین اساس، هزینههای پرداختشدۀ سیاسی مانع مشارکت سیاسی دانشجویان در فضاهای واقعی نیست؛ اما رابطۀ بین هزینۀ سیاسی درکشدۀ آنلاین و مشارکت سیاسی آفلاین معنادار نیست؛ بنابراین، نمیتوان گفت افراد بر مبنای درک هزینه و منفعت، در مشارکت سیاسی حضور پیدا میکنند یا خیر. شاخصهای برازش الگوی ساختاری نشان میدهند الگوی تدوینشده پذیرفتنی است. همچنین نتایج حاصل از آزمون الگوی پژوهش نشان میدهند هزینههای سیاسی پرداختشده بیشترین ارتباط معنادار را با متغیر وابستۀ مشارکت سیاسی آفلاین داشتهاند (Beta=37%). آزمون الگوی پژوهش نشان میدهد مجموع متغیرهای مستقل پژوهش توانستهاند 14% (R2= 14%) از تغییرات متغیر وابستۀ پژوهش یعنی مشارکت سیاسی آفلاین دانشجویان را تبیین کنند.
نتیجه هدف پژوهش حاضر مطالعۀ رابطۀ هزینههای سیاسی و مشارکت سیاسی در دو فضای آنلاین و آفلاین براساس رویکرد انتخاب عقلانی بوده است. جامعۀ آماری را دانشجویان همۀ مقاطع تحصیلی دانشگاه شیراز تشکیل داده است؛ قشری از افراد جامعه که همیشه نقش آنها در سطوح متفاوت مشارکت سیاسی در جامعۀ ایران تعیینکننده بوده است. همان گونه که ذکر شد، مشارکت سیاسی سطوح مختلفی را در نظام سیاسی در بر میگیرد. دامنۀ این سطوح از درگیرینداشتن تا داشتن مقام رسمی سیاسی را شامل میشود. رویکرد انتخاب عقلانی معتقد است نوع نگاه افراد به مشارکت سیاسی همچون سایر کنشهای افراد در زندگی برحسب محاسبۀ سود و زیان است؛ یعنی افراد با یک نوع نگاه عقلانی و محاسبهگرایانۀ مبتنی بر سبک و سنگین کردن هزینه - فایده تصمیم میگیرند مشارکت داشته باشند یا خیر. بهطور کلی در بحث مشارکت سیاسی افراد به دو دسته تقسیم میشوند: دستۀ اول کسانیاند که خود را درگیر مشارکت نمیکنند و از دور تماشاگر فعالیت و رفتارهای سیاسی دیگر افرادند. این دسته از افراد بدون پرداخت هر نوع هزینهای بهدنبال بهرهمندشدن از منافع مشارکت دیگراناند. نگاه این گروه از افراد براساس هزینه – فایده، با این استدلال همراه است که اگر افراد درگیر در مشارکت به اهداف خود دست یابند، آنها نیز در سود شریکاند و چنانچه مشارکت سیاسی در رسیدن به هدف با شکست روبهرو شود و افراد درگیر هزینه پرداخت کنند، گروه ذکرشده بهدلیل حضورنداشتن در صحنه هزینه را قبول نخواهند کرد. از این افراد میتوان بهمنزلۀ گروهی یاد کرد که خواهان سواری مجانیاند؛ در واقع، استدلال این گروه این است که در صورت نتیجهگرفتن مشارکتکنندگان، با صرف کمترین هزینه به بیشترین سود دست خواهند یافت و چنانچه نتیجهای حاصل نشود، آنها متضرر هم نخواهند شد (هرچند گاهی اتفاق میافتد که نتیجه حاصل میشود و گروهی که خود را درگیر نکردهاند، سهمی به دست نخواهند آورد). دستۀ دوم کسانیاند که خود را درگیر مشارکت سیاسی میکنند و با نگاه هزینه - منفعت در سطوح مختلف مشارکت سیاسی حضور مییابند. این دسته از کنشگران یا تنها به رأیدادن و حضور در کمپینها و تماس با رجال سیاسی و احزاب اکتفا میکنند (مشارکت متعارف) و یا به اقدام جمعی، کنش مستقیم و خشوت سیاسی (مشارکت غیرمتعارف) نیز میپردازند. رویکرد انتخاب عقلانی معتقد است هر دو گروه با محاسبۀ هزینه - منفعت دست به چنین اقداماتی میزنند و گروهی که میپذیرد مشارکت غیرمتعارف انجام دهد، هزینههای پرداختشدۀ آن را نیز متقبل میشود و گروهی که تنها به مشارکت متعارف اکتفا میکند، با محاسبۀ عقلانی بر این استدلال است که از یک سو میتواند با پرداخت هزینۀ کمتر به سود بیشتر دست یابد و از دیگر سو درک هزینه مانع مشارکت غیرمتعارف از جانب آنها میشود. حال با توجه به گسترش فناوریهای جدید و اینترنت این امکان وجود دارد که افراد برخی از علایق، منافع و فعالیتهای سیاسی خود را در فضای تعاملی آنلاین دنبال کنند؛ بنابراین، درک مشارکت سیاسی افراد جامعه بدون در نظر گرفتن ابعاد آنلاین آن کامل و جامع نخواهد بود. در دنیایی که روزبهروز بیشتر و بیشتر دوفضایی میشود، مشارکت سیاسی تنها به یک بعد یعنی مشارکت در فضای آفلاین (واقعی) محدود نیست؛ بلکه بعد دیگری با عنوان «مشارکت سیاسی آنلاین (مشارکت سیاسی در فضای مجازی)» نیز برای مشارکت سیاسی فراهم شده است با توجه به مباحث مطرحشده، پژوهش حاضر در پی پاسخگویی به سه سؤال است و بر مبنای سؤالات، فرضیههایی مطرح و آزمون شدند. سؤالات از این قرارند: آیا فضای آنلاین عرصۀ کمهزینهتری برای مشارکت است یا خیر؟ آیا گروههایی که مشارکت و فعالیت آنها در فضای واقعی پرهزینه تصور میشود و یا هزینۀ بیشتری پرداخت کردهاند، مشارکت سیاسی بیشتری در فضای مجازی دارند یا خیر؟ آیا رویکرد انتخاب عقلانی میتواند تبیین مناسبی از مشارکت سیاسی آنلاین و آفلاین افراد ارائه دهد؟ در پاسخ به این سؤال که آیا فضای آنلاین عرصۀ کمهزینهتری برای مشارکت است یا خیر، میتوان گفت بین مؤلفههای هزینۀ سیاسی درکشده، بیشترین میانگین به هزینۀ سیاسی درکشدۀ آنلاین مربوط بوده است. بر این اساس، میتوان اینگونه نتیجهگیری کرد که فضای آنلاین ازنظر هزینۀ پرداختشده نسبت به فضای آفلاین فضای امنتری است؛ یعنی افراد دارای مشارکت سیاسی آنلاین، هزینۀ سیاسی کمتری و کسانی که در فضای آفلاین (واقعی) مشارکت میکنند، هزینههای بیشتری را پرداخت میکنند؛ هرچند هزینههای سیاسی درکشده در فضای آنلاین (مجازی) از فضای آفلاین بیشتر است و شاید این خود عاملی برای بازدارندگی افراد برای حضور در فضای آنلاین شود. در پاسخ به این سؤال که آیا گروههایی که مشارکت و فعالیت آنها در فضای واقعی پرهزینه تصور میشود، در فضای مجازی فعالترند یا خیر، چهار فرضیه آزمون شد. بر این مبنا بین هزینههای سیاسی درکشده در فضای آنلاین و آفلاین با مشارکت سیاسی آنلاین و آفلاین رابطه وجود ندارد؛ بدین صورت که صرف درک هزینه ارتباط چندانی به مشارکتداشتن یا نداشتن در فضای آنلاین و آفلاین ندارد؛ بنابراین میتوان گفت افرادی که مشارکت زیادی دارند، احتمالاً از آن دسته از افرادی هستند که به راه و مسیر سیاسی خود ایمان و اعتقاد راسختری دارند و هزینهها نمیتوانند آنها را از مسیر خود بازدارند. نکتۀ بعدی این است که چنین افرادی که تجربۀ پرداخت هزینۀ سیاسی را دارند، دیگر ترسی برای مشارکت سیاسی ندارند. پژوهشهای تجربی پیشین مانند اشتریان و امیرزاده (1394)، رهبرقاضی و همکاران (1395)، امیدی و مرادیفر (1397) و ویسرس و استول (2013) تنها شبکههای اجتماعی، اینترنت و مشارکت سیاسی را بررسی کردهاند و هزینههای درکشده و پرداختشده در دو فضای آنلاین و آفلاین مشارکت سیاسی در این پژوهشها بررسی نشدهاند؛ بنابراین، از یک سو نمیتوان نتایج را با نتایج پژوهشهای ذکرشده تطبیق داد و از دیگر سو این خود نشاندهندۀ نوآوری و جدیدبودن موضوع و نتایج حاصل از آن است. مجموع این یافتهها نشان میدهد در ایران و بین دانشجویان نمیتوان از کنشگر سیاسی عقلانی و محاسبهگر با تعریف رویکرد عقلانی سخن گفت. دانشجویان از این منظر کنشگران سیاسی عقلانی و محاسبهگر براساس هزینه و فایده نیستند؛ به این دلیل که نه درک و محاسبات آنها از هزینه و فایده جهتدهنده به مشارکت سیاسی آنهاست و نه هزینههای پرداختشدۀ سیاسی، آنها را از مشارکت بیشتر بازمیدارد. علاوه بر آن، هزینههای پرداختشده (برای مثال) آفلاین سبب نمیشود آنها به مشارکت سیاسی در فضای (آنلاین) با هزینههای کمتر روی آورند و برعکس؛ بدین دلیل که نگاه انتزاعی به هزینه و منفعت بدون تجربهکردن آن، به مشارکتداشتن یا نداشتن کمکی نخواهد کرد؛ اما برعکس، بین هزینههای سیاسی پرداختشده هم در فضای آنلاین و هم آفلاین با مشارکت سیاسی، رابطۀ معناداری وجود دارد. دربارۀ فضای آفلاین میتوان گفت اگر افراد هزینۀ سیاسی بیشتری پرداخت کرده باشند، برعکس تبیین رویکرد انتخاب عقلانی، مشارکت سیاسی آفلاین بیشتری نیز انجام خواهد شد. دلیل اینکه چرا درک از هزینه، رابطۀ معناداری با مشارکت ندارد، احتمالاً به این امر مرتبط است که یکی از عواملی که سبب وجودنداشتن مشارکت سیاسی افراد میشود، ترس از تبعات آن است؛ این ترس به دو شیوه میتواند از بین برود: حضور در یک رفتار جمعی با تعداد زیادی از افراد و دوم، پرداخت آن هزینه و ریختهشدن ترس افراد. دلیل احتمالی دیگر این یافته میتواند این باشد که اتفاقاً مشارکت در میزان پایین و سطوح اولیۀ آن هزینۀ چندانی ندارد. هرچه مشارکت افراد از سطوح سلسلهمراتبی آن بالاتر میرود، مثلاً فعالیت در احزاب و ... هزینههای سیاسی شروع میشوند؛ بنابراین، مشارکت در سطوح بالاتر مساوی است با پرداخت هزینۀ بیشتر و دربارۀ فضای آنلاین نیز بدین صورت است که اگر افراد هزینۀ سیاسی را پرداخت کنند، حضور آنها در مشارکت سیاسی آنلاین پررنگتر خواهد شد. در این شرایط شبکههای اجتماعی (بهویژه اینستاگرام، توئیتر و تلگرام) به مکانی برای ابراز عقیده و بیان نظرهای این افراد تبدیل میشود و طرفداران آنها با لایککردن، ری توئیت و یا عضوشدن در کانالهای منتسب به آنها، به بازسازی و نهادینهشدن هویت سیاسی چنین افرادی کمک خواهند کرد؛ بنابراین، پرداخت هزینه سبب حضور پررنگ در هر دو فضا میشود. در پایان بر پایۀ نتایج بهدستآمده، میتوان گفت نظریۀ عقلانی دربارۀ مشارکت سیاسی آنلاین و آفلاین بین دانشجویان مطالعهشده جوابگو نیست؛ یعنی پرداخت هزینه نتوانسته است مانع مشارکت سیاسی دانشجویان شود. در نقد نظریۀ انتخاب عقلانی، رندل کالینز بر این باور است که اگر این اصل را که رفتار ازطریق بیشینهسازی و در برخی شرایط برانگیخته میشود، هستۀ تحلیلی رفتار انتخاب عقلانی در نظر بگیریم، بدان معناست که آنچه در تعاملات اجتماعی رخ میدهد، ازطریق نسبت بین پاداش کنشهای بدیل و هزینۀ آنها تعیین میشود. به نظر او پژوهشهای زیاد انجامشده دربارۀ رفتار انسانی نشان میدهند مردم در واقع، زیاد هم حسابگرانه عمل نمیکنند. کالینز بر ضعف مهم دیگر نظریۀ انتخاب عقلانی یعنی غفلت آنها از عواطف نیز تأکید میکند. بسیاری از چیزهایی را که مردم میخواهند و محرک آنهاست، نمیتوان براساس مقیاسهای رایج سنجید؛ چون اصلاً مادی نیستند. به نظر او باید عواطف را بیش از پاداشهای مادی، نیروی اولیۀ محرک کنشهای انسانی دانست. آنچه او انرژی عاطفی مینامد، میتوان بهصورت پیوستاری از اطمینان، اشتیاق و خوشبختی تا افسردگی و اندوه در نظر گرفت (مقدس و اسلام، 1385). این پژوهش نیز همچون سایر پژوهشها محدودیتهایی داشته است؛ از یک سو، فقط دربارۀ هزینهها و فایدههای مبتنی بر رویکرد انتخاب عقلانی مطالعه کرده است و نقش سایر عوامل موجود در فرهنگ سیاسی دانشجویی در ایران همچون جامعهپذیری سیاسی، باورها و ارزشهای موجود در خردهفرهنگ دانشجویی را از نظر دور داشته است. ازسوی دیگر، مطالعه با رویکرد کمی و روش پیمایش انجام شده است که قابلیت سنجش و درک معنای ذهنی دانشجویان از مشارکت سیاسی را ندارد؛ در حالی که روشهای کیفی این قابلیت را دارند که به درک بهتر ما از ناتوانی رویکرد انتخاب عقلانی در تبیین مشارکت سیاسی دانشجویان پرده بردارند و عوامل تأثیرگذارتر را کشف کنند؛ ازاینرو، پیشنهاد میشود پژوهشگران در پژوهشهای بعدی با رویکرد تفسیری و روشهای کیفی تلاش کنند کنش سیاسی دانشجویان در ایران را - که براساس یافتههای این پژوهش نه عقلانیاند و نه محاسبهگرانه - بهتر درک کنند. ازسوی دیگر، پژوهشگران در مطالعات بعدی با رویکردی بومی به فهم فرهنگ مشارکت سیاسی دانشجویان و عناصر فرهنگی مرتبط با بستر اجتماعی، فرهنگی و تاریخی ایران بپردازند. همچنین در پژوهشهای بعدی نقدهای معطوف به نظریۀ انتخاب عقلانی دربارۀ مشارکت سیاسی، باید مدنظر قرار گیرد و پاداشها و هزینههای مرتبط صرفاً هزینهها و پاداشهای مادی نباشند. از این منظر باورها و ایدئولوژیهای سیاسی و فرهنگی افراد و میزان تعهد آنها میتوانند تبیین بهتری از مشارکت سیاسی ارائه دهند که بهتر است در پژوهشهای بعدی به آنها توجه شود.
[1] Olsen | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ابراهیمی، ق؛ بابازاده بائی، ع. و ابراهیمیکتابی، ح. (1390). «بررسی تأثیر اعتماد سیاسی بر مشارکت سیاسی؛ مطالعۀ دانشجویان عضو تشکلهای دانشجویان انجمن اسلامی و بسیج دانشجویی دانشگاههای مازندران و صنعتی نوشیروانی بابل». فصلنامۀ جامعهشناسی مطالعات جوانان، د 2، ش4، ص 82-63.
اشتریان، ک. و امیرزاده، م. (1394). «بررسی تأثیرات شبکههای اجتماعی مجازی بر مشارکت سیاسی؛ مطالعۀ موردی: شهر تهران». فصلنامۀ سیاست، د 45، ش4، ص 841-825.
امیدی، ع. و مرادیفر، س. (1397). «تبیین تأثیر رسانههای اجتماعی بر مشارکت سیاسی؛ مطالعهۀ موردی استان مازندران». مجلۀ رسانۀ جهانی، د 13، ش 1، ص 275-254.
جوادییگانه، م. (1387). «رویکرد جامعهشناسانۀ نظریۀ انتخاب عقلانی»، راهبرد فرهنگ، ش 3، ص 60-47.
دال، ر. (1374). تجزیه و تحلیل جدید سیاست. ترجمۀ حسن ظفریان، تهران: مترجم.
راش، م. (1381). جامعه و سیاست. ترجمۀ منوچهر صبوری، تهران: سمت.
رضایی، ح. (1392).« نظریههای مشارکت سیاسی با رویکرد انتخابات»، فصلنامۀ مطالعات انتخابات، د 11 ش 110، ص 63-54.
رهبرقاضی، م؛ مسعودنیا، ح. صادقی نقدعلی، ز. و پوره، الف. (1395). «نقش شبکههای اجتماعی مجازی در تمایل به مشارکت انتخاباتی و جهتگیریهای سیاسی»، فصلنامۀ پژوهشهای ارتباطی، د 23، ش 2، ص 145-125.
سرداری، ع. ( 1392). تحلیل میزان مشارکت انتخاباتی در انتخابات ریاستجمهوری ایران ( 1388-1358). پایاننامۀ کارشناسیارشد جامعهشناسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس تهران.
سیدامامی، ک. (1386). «مشارکت سیاسی دانشجویان: ارزیابی برخی از پیشبینیکنندههای مشارکت سیاسی»، پژوهشنامۀ علوم سیاسی، د 2، ش1، ص 77-59.
عاملی، س. (1395). مطالعات جهانیشدن: دوفضایی شدنها و دوجهانی شدنها. تهران: سمت.
عبداللهینژاد، ع؛ قاسمینژاد، الف. و صادقی، ج. (1395). «رسانههای اجتماعی و مشارکت سیاسی در انتخابات: رابطۀ استفاده از فیسبوک، تلگرام و اینستاگرام و مشارکت سیاسی دانشجویان در انتخابات هفتم اسفند 1394»، فصلنامۀ مطالعات رسانههای نوین، د 2، ش 5، ص 73-33.
غفاریهشجین، ز؛ بیگینیا، ع. و تصمیمقطعی، الف. ( 1389). «عوامل مؤثر بر مشارکت سیاسی دانشجویان علوم سیاسی و فنی دانشگاه تهران»، دانش سیاسی، د 6، ش2، ص 240-207.
کشاورز، ز . و یزدخواستی، ب. (1391). «تحلیل جامعهشناختی رفتار انتخاباتی؛ مورد مطالعه: نهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی حوزۀ انتخابیۀ اصفهان»، فصلنامۀ مطالعات انتخابات، ش 1، ص 34-9.
لیتل، د. ( 1381) . تبیین در علوم اجتماعی. ترجمۀ عبدالکریم سروش، تهران، مؤسسۀ فرهنگی صراط.
مقدس، ع. و اسلام، ع. (1385). «کاوشی در نظریۀ انتخاب عقلانی با تأکید بر آرای مایکل هکتر»، مجلۀ علوم اجتماعی، د 1 ش3، ص 175-211.
مور، ب. (1369). ریشههای اجتماعی دیـکتاتوری و دمـوکراسی. ترجمۀ حـسین بشیریه، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
Dominguez, J. I. & Huntington, S. P. (1975). Political development in handbook of political science reading, Mass, 3, 1-114.
Downs, A. (1975). An economic theory of political action in a democracy. The Journal of Political Economy, 65 (2), 135-150.
Milbrath, L. W. & Goel, M. L. (1977). Political participation. how and why people get involved in politics. Chicago: RandMcNally.
Scaff, L. (1975). Two concepts of political participation. The Western Political Quarterly, 28 (3), 447-462.
Vissers, S. & Stoll, D. (2013). Internet and new modes of ppolitical participation: Online participation versus offline participation. https://doi.org/ 10.1080/1369118X.2013.867356. 937-955 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,327 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 444 |