تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,640 |
تعداد مقالات | 13,343 |
تعداد مشاهده مقاله | 29,958,043 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 11,988,124 |
تصحیح ابیاتی از دیوان رشیدالدین وطواط | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
متن شناسی ادب فارسی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 4، دوره 12، شماره 4 - شماره پیاپی 48، دی 1399، صفحه 37-51 اصل مقاله (931.24 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/rpll.2020.120663.1635 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سارا سعیدی* 1؛ محمد احمدی2 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1استاد مدعو دانشگاه مطالعات خارجی توکیو، گروه زبان فارسی، توکیو، ژاپن | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2مربی رشتۀ ارتباطات میانفرهنگی دانشگاه ریکیو، گروه ارتباطات میان فرهنگی، توکیو، ژاپن | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
دیوان رشیدالدین وطواط تصحیح سعید نفیسی تنها چاپ دیوان شاعر است. کتابخانۀ بارانی در تهران این کتاب را در سال 1339 منتشر کرد و از آن تاریخ تا امروز هیچ تصحیح دیگری از دیوان اشعار رشید وطواط صورت نگرفته است. تصحیح سعید نفیسی با وجود محاسن بسیار، بهویژه ازنظر جامعیت و گردآوری اغلب اشعارِ منسوب به رشید وطواط، از ورطۀ لغزش و خطا مصون نمانده است. اشتباهات، تحریفها و تصحیفهای فراوانی در تصحیح نفیسی راه یافته و اشعار بسیاری از شاعران دیگر در دیوان وطواط وارد شده است. محققان و پژوهندگان پیشتر در مقالات پژوهشی خود به برخی خطاهای دیوان وطواط، تصحیح سعید نفیسی توجه کرده و به لزوم تحصیح دوبارة این میراث گرانبها از قرن ششم هجری تأکید داشتهاند. در این پژوهش نیز برپایۀ یازده نسخۀ خطی گردآوریشده، چهارده مورد از مهمترین خطاهای سعید نفیسی در تصحیح دیوان وطواط ذیل چهار عنوان کلی بررسی میشود. حاصل این پژوهش گامی برای غنای مطالعات مربوط به اشعار رشیدالدین وطواط و دیوان اوست و پژوهندگان را در حل و فصل پارهای از دشواریها و تعقیدهای متون ادب فارسی یاری میدهد. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
دیوان رشید وطواط؛ رشید وطواط؛ سعید نفیسی؛ تصحیف و تحریف؛ تصحیح انتقادی؛ متنشناسی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1ـ مقدمه دیوان رشیدالدین وطواط تصحیح سعید نفیسی تنها چاپ دیوان وطواط است. کتابخانۀ بارانی این کتاب را در سال 1339 منتشر کرد و از آن تاریخ تا امروز متأسفانه تصحیح دیگری از این دیوان انجام نشده است. تصحیح نفیسی با وجود محاسن بسیار، بهویژه ازنظر جامعیت و گردآوری بیشترِ اشعار منسوب به وطواط، از ورطۀ لغزش و خطا مصون نمانده است. بیشتر نسخ استفادهشده در تصحیح سعید نفیسی در قرنهای متأخر کتابت شده و تقریباً هیچکدام پیشتر از قرن یازدهم نگارش نشده و جُنگها و تذکرههای در اختیار وی نیز چندان قدمتی نداشته است؛ به همین سبب تصحیفها و تحریفهای فراوانی در تصحیح او راه یافته و اشعار بسیاری از شاعران دیگر در دیوان وطواط وارده شده است. در این مقاله برپایۀ یازده نسخۀ خطی، مهمترین خطاها و تصحیفات راهیافته به دیوان رشیدالدین وطواط بررسی میشود. 1ـ1 پیشینۀ پژوهش نخستینبار احمدرضا یلمهها در مقالۀ «ضرورت تصحیح مجدد دیوان رشید وطواط» مسئلۀ تصحیفها و خطاهای بسیارِ نسخۀ چاپی تصحیح نفیسی را مطرح کرد. او با مقابلۀ نسخ به مواردی از اشتباهات نفیسی اشاره کرد و بعضی از لغزشهای او را بر مبنای سه نسخۀ خطی کتابتشده در 699، 996 و 1002 هجری ـ که در این مقاله از آنها با نشان اختصاری «اس»، «مج» و «بر» یاد شده است ـ متذکر شد (یلمهها، 1389: 384‑398). در این مقاله رویکرد نویسنده بیشتر مبتنی بر تبعیت کامل از برخی نسخ دیوان رشید وطواط بوده است؛ ایشان فهرستی از اختلاف نسخهها با متن چاپی سعید نفیسی ارائه کردهاند. پس از مقالۀ احمدرضا یلمهها، سارا سعیدی و تقی پورنامداریان در مقالۀ «بررسی انتقادی دیوان رشیدالدین وطواط» نیز خطاهای مصحِّح را که ازقضا در نسخههای موجود از دیوان وطواط نیز بهاشتباه ضبط شده بود، تصحیح و تنقیح کردند و برخی از نقایص تصحیح نفیسی را برشمردند (سعیدی و پورنامداریان، 1395: 153‑172). در مقالۀ پیش رو نیز برپایۀ یازده نسخۀ دستنویس، چهارده موردِ دیگر از مهمترین خطاها و تصحیفات راهیافته به دیوان رشیدالدین وطواط بررسی میشود. هیچکدام از موارد یادشده در مقالههایی که پیشتر ذکر شد بررسی نشده است؛ درحالیکه اهمیت و وجوب بازبینی و تصحیح آنها برای ارائۀ متنی منقح از دیوان شاعر ضروری بود.
2ـ نسخههای استفادهشده در این پژوهش در این پژوهش درمجموع از یازده دستنویس بهره گرفتهایم که مشخصات آنها براساس نامگذاری ما و بهترتیب جامعیت، اصالت و اعتبار در ادامه بیان میشود. 2ـ1 نسخۀ اس (اساس) منظور از «نسخة اس» نسخۀ کتابخانۀ چستربیتی دوبلین به شمارۀ 103 (رک. دانشپژوه و افشار، 1348: 679) است. این نسخه از میان نسخ موجود از دیوان وطواط قدیمیترین دستنویس به شمار میآید و در اواخر قرن هفتم (699 ق)، یعنی حدود یک قرن پس از مرگ شاعر کتابت شده است و اهل فن قدمت و اصالت آن را تأیید کردهاند (رک. بینش، 1369: 32‑33 و مدبری، 1389: 74). این نسخه مجموعۀ ارزشمندی از دیوان ده شاعر قرن ششم و هفتم هجری است و دیوان وطواط سومین دیوان این مجموعه است که برگ 161 تا 216 را در بر میگیرد. فیلم این نسخه به شمارۀ 1865 و عکس آن به شمارۀ 4505 در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران نگهداری میشود. 2ـ2 نسخۀ فی منظور از «نسخة فی» نسخۀ کتابخانۀ فیضیۀ قم به شمارۀ 120 است. این نسخه به خط نستعلیق در قرن یازدهم کتابت شده است (رک. استادی، 1396: 56). این دستنویس نزدیکترین نسخه به نسخۀ اساس ما (نسخۀ اس) و در 133 برگ به قطع 20 × 29، در 21 سطر تنظیم شده است. در بالای برگ اولِ نسخه یادداشتی وجود دارد مبنیبر اینکه نسخه ابتدا به فرهاد میرزا تعلق داشته و او در سال 1303 آن را به احتشامالملک متخلص به عبدی بخشیده است. 2ـ3 نسخۀ مج منظور از «نسخة مج» نسخۀ کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی با شمارۀ 2/4841 (رک. افشار و دیگران، 1346، ج 13: 269) است. این نسخه دربردارندۀ دیوان هشت شاعر است. تاریخ کتابت آن 996 هجری است. دیوان رشیدالدین وطواط دومین دیوان این مجموعه است که از برگ 26 تا 90 را در بر میگیرد. کاتب این دستنویس هدایتاللّه قمی است و آن را به خط نستعلیق ریز کتابت کرده است. اشعار وطواط در این نسخه حدود 4550 بیت است. 2ـ4 نسخۀ بر منظور از «نسخة بر» نسخۀ موزۀ بریتانیا به شمارۀ ps/2485 است. کاتبی به نام زکی همدانی این نسخه را به خط نستعلیق در سال 1002 هجری کتابت کرده است. فیلم این نسخه به شمارۀ 1283 و 706 و عکس آن به شمارۀ 1523 و 2307 در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران نگهداری میشود (رک. دانشپژوه، 1358، ج 10: 253). این نسخه دربردارندۀ دو دیوان است و دیوان رشید وطواط دومین دیوان این نسخه است. نسخه درمجموع 129 برگ دارد که از برگ 28 تا 108 متعلق به اشعار رشید وطواط است. «ظاهراً اصل کتاب در قسمت بالای عطف آن بهسبب آبخوردگی یا پوسیدگی تعمیر شده و بدین ترتیب بعضی از ابیات همۀ صفحات که با آن موضع مربوط بوده از میان رفته است» (مدبری، 1389: 75). اشعار بهشیوۀ الفبایی و بهترتیب قصیدهها، قطعات و رباعیهاست. در برخی مواضع ترتیب صفحات این نسخه بههمریخته است و نسخه کامل نیست و افتادگی دارد. 2ـ5 نسخۀ مج 2 منظور از «نسخة مج 2» نسخۀ کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی به شمارۀ 13601 است (رک. صدرایی، 1377: 115). این نسخه به خط نستعلیق و در سال 1018 هجری کتابت شده است. اشعار در این نسخه بهصورت دو ستون در هر صفحه آمده و ادامۀ هر شعر در ستون سوم بهصورت مورّب کتابت شده است. دو صفحۀ اول این نسخه نونویس است و با «بسم اللّه الرحمن الرحیم» آغاز میشود. 2ـ6 نسخۀ بر 2 منظور از «نسخة بر 2» نسخۀ موزۀ بریتانیا به شمارۀ p.51439 است. این نسخه به خط نستعلق و در قرن یازده کتابت شده و در 177 برگ، در صفحات 19 سطری تنظیم شده است. همة صفحات جدولهای دوستونی دارد. 2ـ7 نسخۀ کم منظور از «نسخة کم» نسخۀ کتابخانۀ ملّی به شمارۀ 1984 است (رک. انوار، 1371، ج 4: 478). این نسخه احتمالاً در قرن یازدهم کتابت شده و به خط نستعلیق است. اشعار وطواط در این دستنویس بدون ترتیب الفبایی بهصورت قصاید، ترجیعبندها، غزلیات، قطعات و رباعیات آمده است. این نسخه شباهت بسیار زیادی به نسخۀ «مج» دارد و در 144 برگ در قطع 65 × 130 در صفحات 19 سطری تنظیم شده است. این دستنویس انجام ندارد. 2ـ8 نسخۀ مل منظور از «نسخة مل» نسخۀ کتابخانۀ ملّی ملک به شمارۀ 1/4716 است (رک. افشار و دانشپژوه، 1368، ج 8: 63). این نسخه دربردارندۀ دیوان چهار شاعر است که دیوان رشیدالدین وطواط اولین آنهاست. نسخه به خط نستعلیق و در اوایل قرن یازدهم کتابت شده است. در آغاز هر دیوان، مختصری در شرح حال هر شاعر آمده است. همة صفحات این دستنویس جدولهای چهارستونة طلایی دارد. ترتیب الفبایی در تنظیم اشعار رعایت نشده و هیچیک از رباعیات وطواط در این نسخه نیامده است. 2ـ9 نسخۀ خا منظور از «نسخة خا» نسخۀ خلاصة الاشعار و زبدة الافکار کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی به شمارۀ 4549 است (رک. افشار و دیگران، 1346، ج 12: 231). این نسخه به خط نستعلیق است و در قرن سیزده کتابت شده است. این قسمت از خلاصةالاشعار شامل دیوان بیست و دو شاعر است؛ دیوان رشیدالدین وطواط نوزدهمین دیوان این مجموعه است. ترتیب صفحات در بعضی موارد در این نسخه آشفته و بههمریخته است. 2ـ10 نسخۀ کم 2 منظور از «نسخة کم 2» نسخۀ کتابخانۀ ملّی به شمارۀ ف 2/2517 است (رک. انوار، 1379، ج 6: 19). سرخوش هروی به خط نستعلیق این نسخه را در سال 1264 هجری کتابت کرده است و شباهت بسیاری به نسخۀ «مل» دارد. در آغازِ این دستنویس توضیحی دربارۀ زندگی و شعر وطواط آمده است؛ این توضیح به آنچه در آغاز «مل» آمده است، شباهت دارد. اشعار ترتیب الفبایی ندارد و برگها بهصورت دوستونۀ 14 سطری بدون جدول تنظیم شده است. 2ـ11 نسخۀ پا منظور از «نسخة پا» نسخۀ کتابخانۀ ملّی پاریس به شمارۀ s.p.799 است. میکروفیلم این نسخه به شمارۀ 656 در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران محفوظ است (رک. دانشپژوه، 1358، ج 9: 405). این نسخه دربردارندۀ دیوان عمعق، سوزنی، وطواط، فلکی شروانی و عمادی است. مؤلف در آغاز هر بخش توضیحاتی از زندگی و روزگار شاعر ارائه داده که این توضیحات به آنچه در خلاصةالاشعار آمده است، شباهتی تمام دارد. این نسخه تاریخ کتابت ندارد؛ اما با توجه به شباهت آن به خلاصةالاشعار و خط نسخه که خط خوش نسخ است، احتمالاً در سدۀ یازده تألیف و کتابت شده است. این نسخه بیتردید از روی یکی از نسخههای خلاصةالاشعار نوشته شده است.
3ـ تصحیحبرخی از ابیات دیوان رشیدالدین وطواط در این بخش مهمترین خطاها و تصحیفات راهیافته به دیوان رشیدالدین وطواط تصحیح نفیسی ذیل سه عنوان بررسی میشود.
3ـ1 بدخوانی 3ـ1ـ1
شاعر در بیت بالا در وصف دانشِ ممدوح، دو تن را ـ که علیالقاعده باید از علما و دانشمندان شناختهشده باشند ـ بنده و زیردست ممدوح میخواند. حال این پرسش مطرح است که «صدر چاچ و اخفش» چه کسانی هستند. سعید نفیسی در پاورقی دربارۀ صدر چاچ نوشته است: «مراد از صدر چاچ یا صدرالدین چاچی که با نام اخفش با هم آمده پیداست یکی از نحاة عرب است و تنها شاشی شارح کتاب سیبویه از مردم چاچ بوده است» (همان). چنانکه پیداست سعید نفیسی دربارۀ این فرد آگاهی نداشته است و فقط حدسی دربارۀ او مطرح کرده است. تا جایی که اطلاع داریم، نام چنین فردی در میان رجال تاریخیِ مشهور نیست و به فرض اینکه فردی نامشهور با این نام را نیز در جایی بیابیم، این فرد نمیتواند شخص منظور ما در این بیت باشد. منطق بیت اینگونه حکم میکند که این دو باید افرادی معروف ـ دستکم در زمان وطواط ـ و بهنوعی نماد دانش باشند. دربارة اخفشِ یادشده در بیت مشکل چندانی وجود ندارد؛ احتمالاً باید یکی از سه اخفش شناختهشده در علم نحو یعنی ابوالخطّاب عبدالحمید بن عبدالمجید هجرى یا اخفش اکبر یا ابوالحسن سعید بن مسعده مجاشعى، شاگرد سیبویه و خلیل بن احمد و معروف به اخفش اوسط و یا ابوالحسن على بن سلیمان معروف به اخفش اصغر باشد. البته اخفش، بهجز این سه، لقب هشت نفر دیگر نیز بوده است که اتفاقاً آنان نیز از علمای علم نحو بودهاند (رک. برقعی، 1407، ج 1: 21)؛ اما گویا غرض شاعر یکی از آنها نیست و همانطور که گفته شد احتمالاً منظور شاعر در این بیت، یکی از سه تن یادشده بوده است. از همنشینی «صدر چاچ» با «اخفش» این احتمال مطرح میشود که فرد اول نیز از علمای علم نحو است. با توجه به شناختهنبودن عالمی به نام «صدر چاچ» و بررسی نسخ دیوان وطواط این نکته ثابت میشود که سعید نفیسی در خوانش این بیت دچار اشتباه شده است و بهتبع آن به جستوجوی نامی گشته و آن را نیافته است. در نسخۀ «اس»، «بر 2» و احتمالاً نسخی که سعید نفیسی در تصحیح دیوان در اختیار داشته این ترکیب بهگونهای نوشته شده است که «صدر جاج» خوانده میشود («ر» نزدیک به «صد» نوشته شده و چنین به نظر میرسد که «صدر» یک کلمه است. در نسخۀ اساس نقطۀ بسیار کمرنگ و محوی بر روی «ر» وجود دارد)؛ اما در نسخۀ «مج» و «کم» این ترکیب بهصورت «صد زجاج» ضبط شده است. زجاج از علمای نحو در قرن چهارم هجری بوده است و شهرت او بهحدی است که هیچیک از متون مرتبط با زندگی و نام نحویان عرب از ذکر او خالی نیست. ذهبی دربارۀ او مینویسد: «الإمام نحوی زمانه، أبوإسحاق، إبراهیم بن محمد بن السری الزجاج البغدادی، مصنف کتاب: معانی القرآن و له تآلیف جمة» (ذهبی، 1425: 149). با توجه به پشتیبانی دو نسخه و اینکه «زجاج» از بزرگان علمای نحو در قرن چهارم بوده است، بیتردید صورت صحیح مصراع دوم بیت منظور بدین گونه است: «شوندت بنده صد زجاج و اخفش». 3ـ1ـ2
مصراع اول بیت بالا کاملاً بیمعنی است. این مصراع در نسخههای «اس»، «فی»، «مج 2»، «بر 2»، «مل»، «پا»، «کم 2» و «خا» بدین صورت ضبط شده است: «من در خود ندانم تا چیست مر تو را». به نظر میرسد سعید نفیسی در مصراع اولِ این بیت دچار بدخوانی شده و ارتباط این بیت با بیت قبلِ قصیده را در نظر نگرفته است. بیت پیشینِ بیت منظور ما چنین است:
در این بیت آمده که ممدوح با احسان درّ مدایح وطواط و او نیز با جان خود خاک جناب ممدوح را جسته است. بیت مورد بررسی ما ادامۀ این بیت است و صورتی که در همة نسخههای ما آمده، صحیح است، تنها باید به این موضوع توجه داشت که واژۀ بهکاررفته در بیت را باید بهصورت «دُرّ» خواند. سعید نفیسی و یا کاتبِ نسخهای که در اختیار ایشان بوده، گویا این واژه را «دَر» خوانده است و سپس برای رفع مشکل وزنی بیت، «و» را بدان افزوده و صورت و معنی مصراع را مخدوش کرده است. شاعر در این بیت میگوید من آگاه نیستم که دُرّ مدایح من برای تو چه جایگاه و ارزشی دارد؛ اما آنقدر میدانم که خاک جناب تو برای من بهمنزلۀ مشک ناب است. صورت مصراع اول بیت، چنین است: «من درّ خود ندانم تا چیست مر تو را». 3ـ2 تصحیف و تحریف/ تصحیح قیاسی 3ـ2ـ1
ترکیبِ «مرضی المرام» تا جایی که جستوجو شد، معنی چندان موجهی در بیت ندارد و شاهدی نیز در متون فارسی و عربی نداشت. این بیت از قصیدهای است که در نسخههای «کم»، «مل»، «خا»، «کم 2» و «پا» آمده است. این قصیده در نسخههای معتبرتر دیوان نیست و این بیت از قصیده در نسخۀ «مل» و «کم 2» نیز نیامده است. این ترکیب در نسخۀ «کم» و «پا» بهصورت «مرعیالدمام» و در نسخۀ «خا» بهصورت «مرصی المرام» ثبت شده است. برای ترکیب «مرعی الدمام» میتوان معنیای به دست داد؛ اما نه معنی آن مناسب بیت است و نه این ترکیب سابقۀ کاربرد دارد. «مرصی المرام» نیز بدون معنی است؛ هرچند احتمالاً همان «مرضی المرام» بوده و نقطۀ آن ساقط شده است. به هر روی هیچیک از ترکیبهای یادشده سابقۀ کاربرد ندارد و در جایگاه مورد نظر، مناسب نمینماید. ترکیبی که به ضبطهای نسخهها نزدیک است و در این موضع معنی دقیقی دارد و افزونبر آن دارای شواهدی نیز هست، «مقضی المرام» است: «و صار الطاهر مقضی المرام فی ترویج مذهبه بأرض الدکن» (ابنحجر عسقلانی، 1382 ق، ج 4: 47)؛ «در حادى عشر ذىالقعدة الحرام سنه خمس و ثمانمایة مقضى المرام روانه فارس گشتند» (حافظ ابرو، 1375، ج 2: 320). بنابر شواهد موجود صورت صحیح مصراع دوم بدین صورت است: «فاضلان در سایۀ جاه تو مقضی المرام». 3ـ2ـ2
واژۀ «معثر» و صورت مصدری آن تا جایی که جستوجو شد، در هیچ فرهنگ فارسی و عربیای نیامده است و درمجموع بیمعنی و مجعول است. این بیت در نُه نسخه از یازده نسخۀ استفادهشدة ما آمده است. در «اس» این دو واژه بهصورتِ «معبر (بدون نقطه) و اعتذار»، در «فی» بهصورتِ «معبر و اغندار»، در «مج» بهصورت «مفتر و اعتدار»، در «بر» بهصورت «مفتر و اعتذار»، در «مج 2» بهصورت «مغبر و اعترار؟»، در «بر 2» بهصورت «معبر و اعتدار»، در «کم» بهصورت «معبر و اعندار؟»، در «مل» بهصورت «مغتر و اعتدار»، در «کم 2» بهصورت «معتر (در زیر کلمه معذر نوشته شده است) و اعتذار» ثبت شده است. چنانکه مشهود است هیچیک از صورتهای موجود در نسخهها معنی محصّلی ندارد. امر بدیهی این است که دو کلمۀ مورد بحث از یک ریشه ـ اولی صفت و دومی مصدر ـ است؛ همانطور که «معجب و عجب» در بیت به کار رفته است. پس دو واژه باید در دو صورت صفتی و مصدری در بیت معنایی داشته باشد. همة صورتهای این دو واژه در نسخهها بدون شک تحریفی از واژگان «مغتر و اغترار» است. واژۀ مغتر به معنی «فریفته» (دهخدا، 1377: ذیل مغتر) و اغترار به معنی «فریفتهشدن» (همان: ذیل اغترار) افزونبر اینکه معنای کاملاً مناسبی در بیت دارد، معنی آنها نیز به معنی واژگان «معجب و عجب» نزدیک است. با توجه به موارد ذکرشده صورت صحیح بیت بررسیشده چنین است:
3ـ2ـ3
مصراع دوم بیت بالا از دو نظر قابل بررسی است. اول اینکه باید در نظر داشت وطواط شاعر موازنهگوست و بهجرأت میتوان گفت صنعت دلخواه او موازنه است؛ گواه آن اینکه حدود هفتاد درصد از ابیات او صنعت موازنه دارد. او در ساخت موازنۀ ابیات معمولاً جفتواژههای مشخصی را به کار میبرد. واژۀ «طبع» در دیوان وطواط معمولاً با «کف و دست» جفت موازنهای را تشکیل میدهد (رک. همان: 14، 38، 104، 107، 119، 156، 166، 174، 176، 270 و غیره). این بیت در چهار نسخه آمده است؛ در همۀ آنها بهجای «پشت»، واژۀ «دست» ضبط شده است که جدا از تکمیل زوج واژگانی موازنۀ بیت با معنی بیت نیز سازگارتر است. دوم اینکه در آخر بیت واژۀ «قابل» آمده است که در این موضع بهجز معنای «لایق و سزاوار» (دهخدا، 1377: ذیل قابل) معنایی نمیتواند داشته باشد. باید توجه داشت که واژۀ «قابل» در این معنا و در معنای پذیرنده (همان) تا قرن ششم عمدتاً همراه با مضافالیه و یا در ساختار فک اضافهای به کار رفته است و بهصورت ترکیب اضافۀ «قابلِ چیزی» به معنی لایق و سزوار یا پذیرای آن شاهد و کاربرد دارد. مثال:
واژۀ «قابل» در نسخۀ «اس» و «فی» بهصورتِ «تایل» و در «مج 2» بهصورتِ «مایل» و در «بر» بهصورت «نائل (بدون نقطه و همزه)» ثبت شده است. صورتِ «تایل/ تائل» که در «اس» و «فی» آمده است، هیچ معنایی ندارد؛ اساساً چنین واژهای در هیچ فرهنگ فارسی و عربی ضبط نشده است و در هیچ اثری به کار نرفته است؛ بهجز یک موضع که گویا یکی از نامهای ابلیس پیش از طردشدن بوده است (رک. خفاجی، 1418: 219) که درکل با بیت منظور ما بیارتباط است. صورتِ «مایل» جدا از معنای نامناسب آن با بیت، در دو بیت دیگری از این قصیده در جایگاه قافیه و بهصورت ردالقافیه آمده و تکرار آن در بیت منظور ما خطای قافیه به شمار میرود که وطواط در اشعار خود از آن به دور است. 1 صورت نسخۀ «بر» نیز بهسبب ثبتنشدن نقطهها قابل تشخیص نیست. با توجه به معنی بیت و صورتهایی که در نسخهها آمده است، به نظر میرسد واژۀ مورد بررسی در مصراع دوم تحریفی از واژۀ «نائل/ نایل» به معنی «بخشش» (زمخشری، 1386: 146) و «عطیه و نصیب» است (دهخدا، 1377: ذیل نائل). باید این نکته را در نظر داشت که اشراف وطواط به زبان تازی باعث شده است که در بسیاری موارد واژگانی را در متن اشعار فارسی خود به کار برد که شواهد بسیاری در شعر متداول فارسی ندارد؛ ولی در اشعار و آثار عربی پرکاربرد است:
صورت صحیح مصراع دوم بیت وطواط چنین است: «از دست تو نخیزد جز نائل». 3ـ2ـ4
مصراع دوم این بیت کاملاً بیمعنی است؛ اگر بهجای «جانیای»، در بیت «جانی» داشتیم، مصراع معنای درستی پیدا میکرد که با توجه به قافیۀ قصیده این صورت ممکن نیست. بیت بالا در شش نسخه از یازده نسخۀ ما آمده است. در «اس» و «فی» بهصورت:
در «مج» بهصورت:
در «بر» بهصورت:
در «مج 2» بهصورت:
در «بر 2» بهصورت:
چنانکه مشخص است بهدلیل ابهام بیت، هر کاتب بهگونهای آن را ثبت کرده است. بنابر دلایل زیر صورتی که «اس»، «فی» و «مج 2» ضبط کردهاند، صحیحترین صورت این بیت است که البته نیازمند کمی تغییر است: الف) اول اینکه به فرض پذیرش واژگانِ خان (امیر و بزرگ)، بیخان (در معنی بیخانه) در مصراع اول و بیخان (در معنی بیخانه) و خانی (در معنای خانبودن، امیری، بزرگی) جدا از حصول معنای دقیق بیت، دو جناس تام در بیت شکل میگیرد که بسیار زیباست. معنی بیت با توجه به این ضبط چنین میشود: «بزرگان بسیاری از قهر تو بیخانومان شدهاند و بیخانومانها از پذیرش تو به درجۀ خانی رسیدهاند». معنی مقلوب دو مصراع نیز به زیبایی بیت میافزاید. البته «خانی» در پایان مصراع دوم میتواند به معنای «زر خالص» (اوحدی بلیانی، بیتا: 101) نیز باشد؛ اما با پذیرش این معنی، صورت مقلوب دو مصراع از دست میرود. ب) به فرض پذیرش صورت «جان و بیجان» در مصراع اول و «بیجان و جانیای» در مصراع دوم، اول از همه چندان موجه نیست که شاعر گفته باشد بسیار جان از قهر تو بیجان شدهاند (مگر اینکه توسعاً جان را به معنی جاندار به کار برده باشد) و دوم اینکه در مصراع دوم «جانیای» نمیتواند به هیچ وجه معنای مناسبی داشته باشد؛ زیرا «جانی» چه در معنای «عزیز و محبوب» (دهخدا، 1377: ذیل جانی) و چه در معنای «گناهکار» (دهار، 1349، ج 1: 187) معنای دقیقی در بیت ندارد. ج) اگر فرض را بر صحیحبودن صورت «خان» و «بیجان» بگذاریم (همانطور که در چاپ مصحَّح سعید نفیسی آمده است) مصراع اول ازنظر معنایی میتواند صحیح باشد (البته تأثیر بلاغی آن از بین میرود)؛ اما باز مشکل مصراع دوم در واژۀ «جانیای» باقی میماند. د) ضبط «اس» و «فی» با تغییر «بیخان» به «بیخانی» در مصراع دوم کاملاً بینقص میشود. در این صورت مشکل وزنی بیت مرتفع میشود و تناسب لفظی بیت با آمدن «خان و بیخان» در مصراع اول و «بیخانی و خانیای» تکمیل میشود. با در نظر داشتن این نکته که در نسخۀ «بر» و «بر 2» این واژه با «ی» ثبت شده است، این تغییر کاملاً موجه مینماید. با توجه به آنچه مطرح شد، به نظر میرسد صورت صحیح بیت چنین است:
3ـ2ـ5
این بیت در نسخ «اس»، «مج»، «بر»، «کم»، «کم 2»، «مل» و «پا» آمده است. مصراع دوم بیت در این نسخ بدین گونه است: در «اس»، «مل» و «پا»، بیت همانند چاپ مصحَّح نفیسی است؛ در «مج» و «بر»: «تا نباشد حرمت جد مساعی چون محون» در «کم»: «تا نباشد حرمت جد مساعی چون مجون» در «کم 2»: «تا نباشد حرمت حد مساعی چون مجون». با توجه به دلایلی که ذکر خواهد شد صورتی که در نسخۀ «کم» آمده، ضبط صحیح این مصراع است. واژۀ «محون» کاملاً بیمعنی است و در اینکه این واژه تصحیفی از «مجون» است به معنی «شوخی و هزل» (دهخدا، 1377: ذیل مجون) هیچ تریدی وجود ندارد. دیگر اینکه واژۀ متضاد کلمۀ مجون واژۀ «جد» است و «جد» و «مجون» در ابیات و متون بسیاری با هم همنشین شده است: «ربّ جدّ جرّه مجون» (القفطی، 1429: 63). باید توجه داشت استفاده از دو امر متضاد در ساختار شریطۀ قصاید بسیار رایج است. در این مصراع نیز شاعر گفته است تا زمانی که حرمت «جد» مانند «مجون» نیست و اینگونه شرطی ابدی برای دعای پایان قصیده ساخته است. با توجه به دلایل بالا صورت صحیح مصراع دوم چنین است: «تا نباشد حرمت جد مساعی چون مجون». 3ـ2ـ6
این بیت در نسخههای «اس»، «مج»، «مج 2»، «بر 2» و «کم» آمده است. نکتۀ مهم در این بیت این است که واژۀ «حال» که بهظاهر، صحیح و بدون هیچ ابهامی است بهصورتهای مختلفی در نسخ ثبت شده است؛ این واژه در «اس» بهصورت «دال»، در «مج و مج 2 و بر 2»، «دار» و در نسخة «کم»، «روز» ضبط شده است. اختلاف بسیار نسخ خطی در این موضع گویای این است که احتمالاً این واژه برای کاتبان، ناشناخته و نامأنوس بوده است. بسیار دور از ذهن است که واژۀ «حال» (مطابق چاپ مصحَّح نفیسی) و «روز» (مطابق نسخۀ کم) بهصورتهای دشوارتری چون «دال» و «دار» و... تبدیل شده باشد. ازسویی واژۀ «دال» که در اساس آمده است، به هیچ وجه معنایی مناسب با بیت ندارد و واژۀ «دار» نیز هرچند بیمعنی نیست، معنای آن با صفت «مشوّش» و معنای کل بیت سازگار نیست. به نظر میرسد واژۀ مورد بحث ما در اینجا «بال» به معنای «حال» (قوام فاروقی، 1386، ج 1: 179) است. نکتۀ بسیار مهمی که حدس ما را در انتخاب این واژه تأیید و تقویت میکند، همنشینی این واژه با صفت مشوّش و مصدر تشویش است: «هر اندیشه که کند و مهمّى را که پیشگیرد مادّه وبال و موجب تشویش خاطر و بال او شود» (جوینی، 1385، ج 2: 94)؛ «دایم الاوقات مشوّش بال و منغصّ حال این پریشانروزگار به بلاى محنت مقارنه او و ابناى جنس او گرفتار» (شجاع، 1342: 260). باید در نظر داشت که واژۀ «حال» نیز در متون فارسی با مشوّش همنشین شده است (رک. دهخدا، 1377: ذیل مشوش)؛ اما با توجه به اینکه در نسخۀ اساس واژه بهصورت «دال» ثبت شده و بنابر اصل اصالت ضبط دشوارتر در این موضع واژۀ «بال» به درستبودن نزدیکتر مینماید. 3ـ2ـ7
بیت بالا معنی مشخصی ندارد و علاوهبر این، قافیۀ آن نیز در قصیده تکرار شده است. در «اس»، «مل» و «کم 2» بهجای «تو خود نتازی»، «تویی نیازی» آمده است؛ نیازی به معنای «معشوقه و دوست» (نخجوانی، 1355: 309) معنای مناسبی با بیت دارد. در این سه نسخه، در پایان بیت نیز بهجای «همیتازی»، «همینازی» آمده است که جز اینکه مشکل تکرار قافیه را بزداید، معنی دقیقتری نیز دارد. 3ـ2ـ8
مصراع دوم بیت بالا بیمعنی است. در نسخ «اس»، «فی»، «مج 2» و «بر 2» نیز بیت به همین صورت ثبت شده است. مصراع دوم بیت در دو نسخۀ «مل» و «کم 2» بدین صورت است: «به قصد هیچ خردمند یاوه ندراید». این صورت ازنظر معنی پذیرفتنی است؛ اما با توجه به ضبط نسخۀ اساس و سه نسخۀ دیگر و با در نظر داشتن این نکته که در مواردی دیگر نیز واژگانی با صورتی متفاوت از صورت رسمی زبان معیار در اساس ثبت شده است، بعید نیست صورت صحیح بخش آخر بیت چنین باشد: «به قصد هیچ خردمند یابه ندراید»؛ زیرا ابدال «یا» به «را» در کتابت بسیار محتمل است؛ در عین حال چنانکه اشاره رفت در نسخۀ اساس در موارد دیگری نیز با نوعی تلفظ گویشی روبهرو هستیم که به نظر نمیرسد از ویژگیهای کتابت اثر باشد و گویا بیانگر گویش شاعر است؛ برای مثال در بیت زیر:
«تابان» در آخر بیت در معنی «تاوان» به کار رفته است که با توجه به جناس تامی که با «تابان» در مصراع اول ایجاد کرده، بر زیبایی بلاغی بیت افزوده است. 3ـ3 ضبط مرجّح 3ـ3ـ1
این بیت در نسخههای «اس»، «فی»، «مج ۲»، «بر 2» و «کم 2» آمده است. در همة این نسخهها بهجای «حد ری»، «طاهری» آمده است. دلایل بسیاری وجود دارد که ضبط درست همان «طاهری» است که در همة دستنویسهای در دسترس ما آمده است. دلیل نخست پشتیبانی پنج نسخه است که یکی از آنها نسخۀ اساس مورخ 699 هجری است. دیگر آنکه بسیار بعید است کاتبان صورت آشنای واژۀ «ری» را به «طاهری» بدل کرده باشند. دلیل سوم اینکه شاعر با واژۀ «سکون» در مصراع اول و «آبسکون» در مصراع دوم و همینطور «مطهّر» در مصراع اول و «طاهری» در مصراع دوم تناسب لفظی زیبایی ساخته است؛ دلیل آخر اینکه «طاهری» یا «طاهریه» نام منطقهای در خوارزم است و با توجه به اینکه بیت در وصف اتسز خوارزمشاه سروده شده است، بسیار منطقی مینماید که شاعر به «طاهری» سرزمینی در خوارزم اشاره کرده باشد: «به فاصلۀ پنج روز راه، پایینتر از آمل، نخستین شهر خوارزم به نام طاهریه قرار داشته» (بارتولد، 1366، ج 1: 325). «وکانت دلتا جیحون فی اقلیم خوارزم، یصلها من آمل فی جانب خراسان طریق یسعد فی محاذاه ضفته الیسری الی الطاهریه حیث یبدأ حد الزراعه و منها یتابع الی هزاراسب» (لسترنج، 1413: 516؛ رک. دهخدا، 1377: ذیل طاهری). با توجه به دلایل مطرحشده صورت صحیح مصراع دوم چنین است: «ز طاهری به حسام تو تا به آبسکون». 3ـ3ـ2
این بیت در نسخههای «اس»، «مج»، «بر»، «مج 2»، «بر 2» و «کم» آمده است. در همة نسخ مصراع اول بیت بالا چنین است: «اگر به قول نبی فضل مرد از رزق است». این بیت به آیۀ «وَ اللَّهُ فَضَّلَ بَعْضَکُمْ عَلی بَعْضٍ فِی الرِّزْقِ» (نحل: 71) «و خداى افزونى داده است برخى را از شما بر برخى اندر روزى» (طبری، 1356، ج 4: 873) اشاره دارد. باید توجه داشت واژۀ «نبی» در مصراع بالا باید با ضمۀ نخستین و در معنای «قرآن» خوانده شود. با توجه به آیۀ یادشده صورت صحیح بیت همان است که در نسخ در دسترس ما آمده است. شاعر در این بیت میگوید «اگر بنابر قرآن فضیلت و برتری انسان در روزی است، من از سایر اقران رزق بیشتری دارم». نتیجۀ این قیاس اقترانی این است که من بر دیگران فضل و برتری دارم. با توجه به آیۀ بالا و این نکته که آیه یا حدیثی مبنیبر افزونی رزق بهسبب افزونی فضل (آنگونه که در چاپ مصحَّح سعید نفیسی آمده است) یافت نشد، میتوان احتمال داد که صورت صحیح مصراع منظور بدین شکل است: «اگر به قول نُبی رزق مرد از فضل است». 3ـ3ـ3
این بیت در هفت نسخۀ استفادهشدة ما آمده است. مصراع دوم در نسخۀ «اس» و «مج 2» بهصورتِ «بالای گونهگون تن عریان روزگار»، در نسخۀ «فی» بهصورتِ «بالای کوه گوزن عریان روزگار»، در «بر 2» بهصورت «بارای گونهگون تن عریان روزگار»، در «مل» و «کم 2» بهصورتِ «با لام گونهگون تن عریان روزگار»، در نسخۀ «خا» بهصورتِ «در لام گونهگون تن عریان روزگار» آمده است. در دو نسخۀ دیگری که این قصیده در آنها مضبوط بود، یعنی نسخۀ «کم» و «پا»، این بیت نیامده است. افزونبر تفاوتِ بسیارِ بخش اول مصراع دوم در چاپ مصحَّح سعید نفیسی با تمام نسخههای در دسترس ما، معنای بیت نیز با ترکیب «گونهگون نوا» هرچند نادرست نیست، کمی بیتناسب است. ضبط نسخۀ «اس» و «مج 2» و «فی» نیز معنای محصّلی ندارد. در اینجا صورتی که در «مل» و «کم 2» و «خا» با اندکی تغییر آمده است، کاملاً مناسب معنای بیت است؛ واژۀ «لام» به معنی «زیور» (سروری کاشانی، 1338، ج 3: 1278)، «ژندۀ درویشان» (المدنی التتوی، 1337، ج 2: 1277) و «عجب، ناز» (دهخدا، 1377: ذیل لام) آمده که در اینجا بهطور اتفاقی هر سه معنی آن مناسب بیت است؛ البته معنی ناز تناسب بیشتری با معنای کل بیت دارد. اگر در این بیت، لام را در معنای ناز بدانیم، معنی بیت چنین میشود: «از نسیج دولت تو [اکنون] تن عریان روزگار با ناز و عجب میخرامد» که با این معنی به این بیت مسعود سعد سلمان نزدیک است:
بیت را میتوان با «لام» به معنی «زیور» نیز معنا کرد. اگر «لام» را توسعاً در معنای جامه ـ نه لزوماً جامۀ ژندۀ درویشان ـ بگیریم نیز معنی موجهی از بیت حاصل میشود که با واژگان «نسیج» و «عریان» که در بیت آمده نیز متناسب است. با توجه به معانی «لام» و پشتیبانیِ سه نسخه و در نظر داشتن این نکته که ضبط نسخۀ «اس» نیز به آن نزدیک است، صورت صحیح مصراع دوم بیت بدین گونه است: «با لام گونهگون تن عریان روزگار». 3ـ4 خطای حروفچینی 3ـ4ـ1
در بیت بالا «نسیج و حد» که در ساختار موازنهای بیت مقابل «صنیع فرد» قرار گرفته است، معنی موجّهی ندارد. این ترکیب بهصورت «نسیج وحد» در نسخههای «اس»، «فی»، «مج 2» آمده و در نسخۀ «بر 2» بهصورت «نسیج و جد و» آمده است. صورت صحیح «نسیج و حد» ـ که در تصحیح سعید نفیسی آمده ـ بدون تردید «نسیج وحد» است که شاید خطای حروفچینی موجب اشتباه آن شده است. «نسیج وحد» که با توجه به مرجع آن در جمله، در متون عربی بهصورت «نسیج وحده»، «نسج وحدک»، «نسیج وحدها» و غیره فراوان به کار میرود، مثلگونهای است و معنایی نزدیک به صنیع فرد دارد: «نسیج وحده: یقال: فلان نسیج وحده، أى لا نظیر له، و أصله الثّوب النفیس لا ینسج على منواله غیره معه، بل ینسج وحده» (ابوهلال عسکری، 1420، ج 2: 303)؛ در لغتنامۀ دهخدا تنها مدخل «نسیج وحده» ثبت شده (رک. دهخدا، 1377: ذیل نسیج وحده) و صورت «نسیج وحد» نیامده است. این ترکیب در فارسی شواهد بسیاری ندارد. در بیتی از فرخی «نسیج وحده» به کار رفته است؛ اما بنابر قول مصحِّح در پاورقی، نسخهها آن را تأیید نمیکند و انتخاب آن تنها به حدس علامه دهخدا بوده است:
در التوسل علی الترسل نیز این ترکیب به کار رفته است: «در استتباع انواع فضایل و ابداع محاسن شمایل نسیج وحد و فرید عهد خویش کفات عالم خوشهچین خرمن کفایت و شهامت او باشند...» (بهاءالدین بغدادی، 1385: 80). وطواط در یکی از نامههای عربی خود نیز از این ترکیب استفاده کرده است: «الأجل العالم أدامَ الله مُهجَتَه: نسیجُ وحدهَ و فریدُ عهده و نادره قرانه...» (عمادالدین اصفهانی، 1955: 181). در دیوان انوری نیز دوبار بهصورت «نسیج الوحد» به کار رفته است (رک. انوری، 1376، ج 2: 580). بهجز ترکیب «نسیج وحد» واژۀ «خراج» نیز در آغاز بیت تأملبرانگیز است؛ شاعر با پذیرش واژۀ خراج، کارگاه ممدوح را خراجگزار معرفی کرده است که ماهیت مدحی شعر را مخدوش میکند. «خراج» تنها در یک نسخۀ متأخر (کتابتشده در قرن دوازدهم هجری) آمده،؛ در نسخ «اس»، «فی»، «مج 2»، «بر 2» این واژه بهصورت «خروج» ضبط شده است. با توجه به معنی کلی بیت ضبط «خروج» صحیح است؛ شاعر در مصراع اول گفته است که نسیج وحد حکمت از کارگاه ممدوح است. با توجه به این توضیحات صورت درست مصراع اول چنین است: «خروج از کارگاه تو نسیج وحد حکمت را».
4ـ نتیجهگیری در چاپ تصحیحشدة نفیسی از دیوان وطواط خطاها و تصحیفات فراوانی راه یافته که گاهی معنای اشعار وطواط را با ابهام و تعقید و پیچیدگی همراه کرده است. پیشتر بعضی از محققان به برخی خطاهای راهیافته به دیوان وطواط تصحیح نفیسی اشاره کرده و بر لزوم تصحیح دوبارة اشعار وطواط تأکید داشتهاند. در این مقاله نیز برپایۀ یازده نسخۀ دستنویس، چهارده مورد از مهمترین تحریفها و تصحیفهای راهیافته به دیوان رشیدالدین وطواط ذیل چهار عنوان کلی بررسی شد. برای این پژوهش نسخههای یادشده مطالعه و با چاپ مصحَّح نفیسی مقابله شد؛ آنگاه خطاهای موجود در این چاپ یادداشتبرداری و مهمترین آنها برای ارائه در این تحقیق گزینش شد. حاصل این پژوهش میتواند به غنای مطالعات نسخهپژوهی، تصحیح متن، متنشناسی و متنپژوهی ادبی بیفزاید و پژوهندگان را در حل و فصل برخی از دشواریهای متون دیگر ادب فارسی یاری دهد.
پینوشت 1. باید در نظر داشت که در چاپ تصحیح سعید نفیسی، قصیدههای بسیاری مشکل تکرار قافیه دارد؛ اما همة این موارد خطای تصحیح بوده و مطابق نسخههای معتبر دیوان وطواط در هیچیک از موارد، قافیه مکرر نبوده است. یلمهها نیز در مقالة خود ذیل تکرار قافیه، برخی از ابیات متن چاپی را با همین معیار تصحیح کرده است (رک. یلمه ها، 1389: 386‑387). | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 558 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 309 |