تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,676 |
تعداد مقالات | 13,678 |
تعداد مشاهده مقاله | 31,701,685 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,524,808 |
عوامل مؤثر بر نگرش اخلاقی به کسب و کار مورد مطالعه: دانشجویان دختر دانشگاه شهید بهشتی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
جامعه شناسی کاربردی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 10، دوره 30، شماره 4 - شماره پیاپی 76، دی 1398، صفحه 151-175 اصل مقاله (1.29 M) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jas.2019.111409.1407 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سیدامیرحسین طیبی ابوالحسنی1؛ محمد خدابخشی* 2؛ زهرا عزیزیان کلخوران3 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشجوی دکتری، مدیریت بازرگانی، دانشگاه علامه طباطبائی تهران، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2استادیار، گروه مدیریت کسبوکار، دانشگاه شهید بهشتی تهران، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3کارشناس ارشد، مدیریت اجرایی، دانشگاه شهید بهشتی تهران، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
امروزه تدوین قواعد اخلاقی برای حرفههای مختلف به ضرورتی اجتنابناپذیر در سراسر دنیا تبدیل شده است. در این میان، پژوهشگران بسیاری به اخلاق کسب و کار بهمنزلۀ یکی از مهمترین حوزههای اخلاق حرفهای توجه کردهاند. این پژوهش با هدف بررسی عوامل مؤثر بر نگرش اخلاقی به کسب و کار میان نمونۀ خاصی از جامعه (دانشجویان دختر) انجام شده است. روش پژوهش از نوع توصیفی و چگونگی گردآوری دادهها از نوع پیمایشی است. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه استفاده شده و نمونۀ مطالعهشده شامل 134 نفر از جامعۀ دانشجویان دختر دانشگاه شهید بهشتی تهران است. برای تجزیه و تحلیل دادهها از نرمافزارهای SPSSو PLSاستفاده شده است. نتایج نشان میدهند عوامل پایبندی اخلاقی، بر نگرش اخلاقی به کسب و کار مؤثرند. ضمن اینکه از میان 5 متغیر تعدیلگر سن، تأهل، مدرک تحصیلی، رشتۀ تحصیلی و تجربۀ کاری، تنها تأهل، مدرک تحصیلی و رشتۀ تحصیلی، تأثیر عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار را تعدیل میکنند. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اخلاق؛ نگرش اخلاقی؛ کسب و کار؛ دانشجویان دختر؛ دانشگاه شهید بهشتی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه و بیان مسئله اخلاقیات، هنجارهای رفتاری پذیرفتنیاند و هدف آنها جلوگیری از بروز رفتارهایی است که به نفع فرد و ضرر دیگران باشد (مهدیه و سنگری، 1387: 82). در ادیان آسمانی بهویژه در آموزههای دین مبین اسلام، بر اهتمام به رعایت اخلاق و آداب انسانی در برخورد با دیگران تأکید و تشویق شده است که جایگاه و اهمیت آن را میرساند. پیامبر اکرم (ص) شاهبیت فلسفۀ بعثت خود را ترویج و گسترش مکارم اخلاق معرفی میکنند و میفرمایند: «من مبعوث شدهام تا مکارم اخلاق را کامل کنم». در عمل نیز بهگونهای رفتار میکنند که خدای متعال ایشان را تمجید و ستایش کرده است: «وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیمٍ؛ و تو اخلاق عظیم و برجستهای داری» (قلم/4). قرارگرفتن رفتار و گفتار خوب و شایسته در کنار مسائل عبادی مثل توحید و نماز و زکات، اهمیت و جایگاه رفیع عنصر اخلاق را در روابط اجتماعی انسانها بازگو میکند (بهرامی، 1384). دانشمندان بسیاری، شرایط کنونی را مملو از تصمیمات پیدرپی و متنوع در تنگنای زمان، بودجه، کیفیت، محیط زیست و ... میدانند؛ هر تصمیمی که در هر موضوع سازمانی گرفته میشود، پیامدهایی کوچک و بزرگ و مثبت و منفی برای شخص تصمیمگیرنده، سازمان او، اجتماع و آیندگان در پی دارد و به عبارتی، تصمیمهای اخلاقی یا غیراخلاقی بر کل سازمان اثر میگذارند (Tayebi Abolhasani & Azizian khalkhooran, 2015). اخلاق، با ارزشها و کسب و کار با ایجاد ارزش، مرتبطاند و این دو مفهوم با هم ارتباط تنگاتنگ دارند (شریفزاده و همکاران، 1393: 593). دانشمندان در سالهای اخیر بهشدت به لزوم رعایت اخلاقیات در کسب و کار توجه کردهاند (خوچیانی و سودانی، 1396: 101). اخلاقیات در کسب و کار، هنجارهای پذیرفتنی و نپذیرفتنی مختلفی دارد که به شرایط فرهنگی، اجتماعی و دموکراتیک بستگی دارند که این هنجارها در کسب و کار شامل طیف گستردهایاند (احمدیخلیلمحله، 1393). ضمن اینکه هرچه جهانیشدن بیشتر به پیش میرود، مشکلات عملی و نظری در این زمینه بیشتر و پیچیدهتر میشوند (Enderle, 2002). اخلاق در کسب و کار از زمان ایجاد کسب و کار وجود داشته و شرایط متفاوتی را طی کرده است (عیدی و همکاران، 1395: 146). ابتدا، اخلاق کسب و کار بسیار ساده و فهمیدنی بوده است؛ اما هر چقدر نوآوریهای جدید وارد فضای کسب و کار شد، کسب و کار با پیچیدگیهای بیشتری، روبهرو و به همان میزان فرصت بیشتری برای بروز رفتار غیراخلاقی ایجاد شد (De George, 2003: 422). ضمن اینکه در دنیای امروز، شرکتهای تجاری در محیط کسب و کار با تغییرات زیاد برخاسته از تنوعطلبی مشتریان، تحولات فناوری و سایر عوامل محیطی روبهرو هستند (طیبیابوالحسنی، 1395) که این موارد گرفتن تصمیم اخلاقی مناسب را سختتر میکنند. در ایران نیز از دیرباز اخلاق کسب و کار بهطور عمده مبتنی بر تعالیم دینی در بازار وجود داشته و با تنظیم روابط افراد در بازار، مصالح فردی و جمعی را تأمین میکرده است. نگاهی به دورههای تاریخی ایران بیانکنندۀ آن است که بازار اسلامی بر محور مسجد بنا نهاده شده است. همچنین وجود مدارس علمیه در بازار و ارتباط نزدیک تاجران با روحانیان موجب تطابق رفتار آنان با شرع و حاکمیت اخلاق و ارزشها بر بازار بوده است (اشرف و بنوعزیزی، 1372: 104)؛ اما به نظر میرسد اخلاق کسب و کار در دهههای اخیر درگیر تحولات چشمگیری شده است. با توجه به روند تحولات بازارهای سنتی و کسب و کارهای امروزی، آمارها بیانکنندۀ افزایش میزان تخلفات واحدهای صنفی و تجاری در چند دهۀ اخیرند (سرایی و شریفی، 1395: 155). از آنجا که بهطور عمده دانشجویان دانشگاهها، مدیران آیندۀ کسب و کار را تشکیل خواهند داد (Albaum & Peterson, 2006: 305) و با توجه به اینکه در چند سال گذشته شاهد نقصان زیادی در رعایت اصول اخلاقی و قانونی در کسب و کارها ازسوی شرکتها بودهایم، صاحبان کسب و کار و سایر ذینفعان ازجمله مشتریان و نهادهای پولی و مالی و مراکز آموزش عالی مدیریتی، بسیار به بررسی و شناسایی عوامل مؤثر بر دیدگاه اخلاقی دانشجویان علاقهمندند (حسنقلیپور و همکاران، 1390: 67). بهعلاوه با توجه به اینکه ارزشهای اخلاقی در کسب و کار در طی زمان شکل میگیرند، دانستن وضعیت موجود، عوامل تأثیرگذار بر نگرش اخلاقی دانشجویان و دیدگاههای اخلاقی آنها دربارۀ موضوعات اخلاقی در کسب و کار، به سیاستگذاری مناسب و لحاظکردن دورههای آموزشی در طول تحصیل دانشجویان کمک میکند (Albaum & Peterson, 2006)؛ بنابراین، در این مقاله عوامل مؤثر بر نگرش اخلاقی به کسب و کار میان دانشجویان بررسی میشوند.
مبانی نظری تعریف ملموس و جهانشمولی برای واژۀ اخلاق در حوزههای علوم فیزیکی و فنی وجود ندارد و در بهترین حالت ازنظر شناختشناسی و روششناسی در تعاریفی که عرضه میشود، از کلماتی از جنس اخلاق و موارد مشابه استفاده میشود؛ برای مثال واژههایی نظیر ارزش، باور، اعتقاد، خوب، بد و ... خود به تعریف و تبیین اجزا نیاز دارند (طیبیابوالحسنی، 1391). ضمن اینکه برای علم اخلاق با توجه به ایدئولوژی و مکاتب مختلف، تعاریف متنوعی مطرح شده است که هر کدام روی مجموعهای از ویژگیها متمرکز شدهاند. سیر تکاملی نگاه به اخلاق در جدول 1 ارائه شده است (مطهری، 1394؛ علیاکبری و رمضانی، 1391؛ کیانی، 1388؛ مصباحیزدی، 1384).
جدول 1- سیر تکاملی مفهوم اخلاق
براساس جدول 1 درواقع، تقاوت اخلاق در دیدگاههای مختلف، تفاوتی است که میان جهانبینی و انسانشناسی آنها وجود دارد؛ اما صرف نظر از سیر فلسفی این موضوع، بهطور دقیقتر باید گفت کلمۀ اخلاق از کلمۀ یونانی «اتوس»[2] به معنی «سیرت، عادت و سجیه» آمده است (Shaw & Barry, 1995)؛ ازاینرو، دانش بررسی و ارزشگذاری برخوردها و رفتارهای آدمی، علم اخلاق نامیده میشود و انواع رفتار انسانی بر مبنای دو اصل توراث و تربیت در افراد جامعه شکل میگیرند (داریوش، 1386: 2)؛ البته ذکر این نکته ضروری است که میان Ethics و Morality تفاوت وجود دارد؛ بهطوری که اولی در معنای اخلاق عملی است که از آن به «علم عمل به اخلاقیات و تهذیب نفس» تعبیر میشود و دومی در معنای اخلاق نظری است که به «علم تشخیص خوب و بد» مشهور است (فرامرزقراملکی، 1383: 65). مبنای اخلاق در این پژوهش، اخلاق عملی است. فرل و فردریک اعتقاد دارند پرسش در زمینۀ طبیعت اخلاق، ما را به این معنی رهنمون میکند که اخلاق به معنی تشخیص ارزشها و معیارها و کارهای درست و غلط از یکدیگر است. بهطور کلی میتوان اخلاق را مطالعه و بررسی معیارها و قواعدی دانست که راهنمای عمل افراد و گروهها در انجام امور پذیرفتنی است (دفت، 1381). بنابراین، مهمترین نقش اخلاق هنگام گرفتن تصمیم عملی است و اخلاق در شکلدهی به تصمیم و تنظیم فرایند شکلگیری آن نقش تعیینکننده دارد. ارزشهای اخلاقی تعیینکنندۀ معیارهاییاند مبنی بر اینکه ازنظر رفتار و تصمیمگیری چه چیز خوب یا بد است (دفت، 1381). اخلاق اصولاً چارچوبی برای هدایت رفتارهای انسانی است و به اصولی مربوط میشود که تلاش میکنند درست را از اشتباه تشخیص دهند. اخلاق در کسب و کار نیز بهطور بالقوه به همۀ تصمیمهای مختلفی مربوط میشود که مستلزم توازن بین ابعاد مختلف اقتصادی، فنی، روانشناسی، اجتماعی، سیاسی، زیباییشناختی و ارزشهای معنوی است. اشخاص، ارزشهای متفاوتی را به هر یک از این موارد میدهند و این به فلسفۀ هر شخص بستگی دارد که به شکل مستقیم یا غیرمستقیم بر تصمیمهای او اثرگذار است (حسنقلیپور و همکاران، 1390: 69). زمانی که این معیارها با کسب و کار پیوند میخورند، برخی ملازمات پیدا میکنند. یکی اینکه سازمانها بهدنبال سود خواهند بود و دیگری لزوم ایجاد نوعی توازن بین نیازها و مصالح جامعه و خواستهای مؤسسات ذکرشده است (عبداللهزاده و همکاران، 1394: 260). اینجاست که نقش اخلاق کارساز است؛ یعنی در صورتی که یک دستگاه اخلاقی، امور کسب و کار را سامان دهد و بهگونهای اوضاع را هدایت کند که ضمن کسب سود، زیانی به منافع اجتماع وارد نشود (تقیزاده و سلطانیفسقندیس، 1389: 96)؛ پس میتوان اخلاق بازار یا کسب و کار را مجموعه معیارها، سنتها و قواعدی دانست که هدایت کسب و کار را بر عهده دارند (دادگر، 1385: 94)؛ درواقع، اصول راهنما در سازمان که رهنمودی برای تصمیمگیری و رفتارها خواهند بود (تقیزاده و سلطانیفسقندیس، 1389: 96)؛ به عبارتی کاملتر، اخلاق کسب و کار، شاخهای از اخلاق کاربردی است که اصول اخلاقی معنوی یا مباحث و مسائل اخلاقی ناشی از آن در محیط تجاری وکسب و کار را بررسی میکند (سعیدی، 1392). هدف نهایی اخلاق کسب و کار، بهبودبخشیدن به کیفیت اخلاقی تصمیمگیریها و عملکردها در همۀ سطوح کسب و کار است. اخلاق کسب و کار، تنها عامل نگهدارندۀ سازمان نیست؛ بلکه عنصری رقابتی برای بقا در فضای کسب و کار محسوب میشود؛ بهطوری که رونق کسب و کار با شیوههای اخلاقی در دنیای امروزی موجب استمرار و بقای آن شده است (تقیزاده و سلطانیفسقندیس، 1389: 97). اصول اخلاقی کسب و کار ازنظر کاری، ارزشی درونسازمانی است که اثری مثبت بر انجام خوب وظایف دارد. اگر ارائهدهندۀ خدمت، اصول و شاخصهای اخلاقی را داشته باشد و از آنها استفاده کند، خواهد توانست رضایت مشتری را بههمراه آورد (اعتمادی و همکاران، 1395: 110). رویکرد اخلاقی به کسب و کار، ارتباطات باز، حل بهتر مشکلات سازمانی، تسهیم دانش و خلاقیت میان کارکنان برای تقویت سرمایۀ سازمانی، بهبود تعاملات و روابط با تأمینکنندگان، مشتریان و سایر ذینفعان برای افزایش سرمایۀ اجتماعی و جذب و حفظ استعدادها برای افزایش سرمایۀ انسانی را تشویق میکند (Su, 2013). در کنار اخلاق کسب و کار، اخلاق حرفهای و اخلاق کار یا شغلی نیز مطرح شدهاند؛ به عبارت دیگر، اولین گام تحقق اخلاق در سازمانها و بهطور کلی کسب و کارها، شناخت سطوح اخلاقی است که در دو سطح بررسیشدنی هستند: 1- اخلاق حرفهای که به مسئولیت اخلاقی در سازمانها اشاره دارد. 2- اخلاق شغلی که به وظایف اخلاقی افراد در سازمانها تأکید دارد (فرامرزقراملکی، 1388: 7). در هر جامعه گروههای مختلف حرفهای علاوه بر اصول و ضوابط اخلاق عمومی، از نظام ارزشی خاصی پیروی میکنند که موردپذیرش جمعی آن حرفه است و اخلاق حرفهای نامیده میشود (فراهانی و همکاران، 1393: 7). اخلاق حرفهای، مهمترین جزء اخلاق کاربردی است که مباحث اخلاقی در حرفه و تبیین و تحلیل مسئولیتها و تکالیف اخلاقی کارکنان و سازمانها در کسب وکار را بررسی میکند و ناظر به اخلاق در محیط کار است (جناآبادی و ناستیزایی، 1394: 319). همچنین اخلاق شغلی، از جنبههای مهم فرهنگ سازمان است و بهسمتی پیش میرود که بخشی از راهبرد سازمان شود (حسنی و شاهینمهر، 1395: 32). اخلاق شغلی ازنظر کاری، ارزش درونی مثبت بر انجام خوب وظایف است (Lipset, 1992: 48). این نوع اخلاق، مجموعه تعهدات و وظایف دربارۀ وظایف شغلی فرد است و انتظار میرود به آنها پاسخ دهد (Steelman, 1996). در تعریف دیگر، اخلاق شغلی عبارت است از مجموعهای از بایدها و نبایدها که کارکنان یک سازمان (جامعه) برای تحقق کامل شرایط کمی و کیفی کاری که تعهد کردهاند، باید رعایت کنند (Key & Popkin, 1998: 335). صرف نظر از دو سطح ذکرشده، از آنجا که در این مقاله تأکید بیشتر بر اخلاق کسب و کار است، باید توجه داشت که نوع نگرش اخلاقی افراد به کسب و کار، براساس فلسفههای شخصی آنها بروز میکند. بگک و همکاران با اشاره به این موضوع، نه فلسفۀ کسب و کار را شناسایی و الگویی پنجبعدی با عنوان ATBEQ برای بررسی نگرش اخلاقی به کسب و کار ارائه کردهاند. این پنج بعد عبارتاند از: ماکیاولیسم، داروینیسم اجتماعی، نسبیتگرایی اخلاقی، قانونگرایی و عینیتگرایی اخلاقی (Bageac et al., 2010: 402). از این الگو در ادبیات هر پژوهشی، برای سنجش نگرش اخلاقی دانشجویان به کسب و کار بسیار استفاده شده است؛ بنابراین، در این پژوهش نیز از الگوی پنجبعدیATBEQ برای بررسی نگرش اخلاقی دانشجویان به کسب و کار استفاده شده است. در ادامه مفاهیم اصلی این ابعاد بهاختصار تعریف میشوند: ماکیاولیسم: در اندیشههای نیکول ماکیاول ریشه دارد. ماکیاولیسم رفتاری شخصی است که میتوان آن را رفتاری مجابکننده برای به انجام رساندن اهداف شخص دانست. افراد دارای اعتقاد به سطح بالای ماکیاولیسم، ممکن است رفتارهای پرخاشگرانه، سوداگر و منحرفی را برای کسب اهداف شخصی و سازمانی و توجه کم به رفاه افراد پیرامون خود به کار گیرند. این افراد به اخلاقیات مرسوم توجهی ندارند و عموماً افراد غیراخلاقی معرفی میشوند (Valentine & Fleischman, 2003: 330). داروینیسم اجتماعی: ماهیت داروینیسم اجتماعی براساس نظریۀ انتخاب طبیعی شکل گرفته است که همان تنازع برای بقا و درواقع، بقای مناسبترین است. پیشگامان این مفهوم کاربرد آن را در نظریات اجتماعی بیان کردهاند و تغییرات اجتماعی را ناشی از محیط و انتخاب طبیعی میدانند (Hudson, 2000: 542). نسبیتگرایی اخلاقی: این اصل اخلاقی توجه زیادی به شرایط و موقعیت میکند؛ در حالی که نسبیتگرایی اخلاقی، قراردادن چارچوب یا به کار بردن قواعد اخلاقی جهانشمول در رویارویی با مسئلۀ اخلاقی را رد میکند (Longstaff, 1986). قانونگرایی: قانونگرایی اصولاً تأکید فراوانی بر قانون میکند؛ در حالی که از توجه به هدف قانون چشمپوشی دارد (Cheung & Chi-fai chan, 2005: 53). قانونگرایی از ارزشهای برابری، صداقت و رفاه برای مردم حمایت میکند (Ben & Balloun, 2009: 464). عینیتگرایی اخلاقی: عینیتگرایی اخلاقی نقطۀ مقابل ماکیاولیسم است. در این دیدگاه، جهان واقع مقابل اخلاقیات قرار ندارد و براساس آن واقعیتهای اخلاقی از باورها و رویکردهای ما مستقلاند. بر طبق آن شخص برای رسیدن به رفاه در زندگی مستلزم رعایت کدهای اخلاقی است؛ بنابراین، چنین کدهای اخلاقی لازمۀ رسیدن به موفقیت و اهداف شخصیاند (Bageac et al., 2010: 402).
پیشینۀپژوهش طی دو تا سه دهۀ گذشته شیوع نسبی رفتارهای غیراخلاقی در محیطهای کار و سازمان، زمینهساز جلب توجه دانشمندان و صاحبنظران عرصههای مختلف علوم به عوامل مرتبط با این رفتارها شده است (جوادیان، 1390: 10). برای ارتقای سطح کیفی و کمی حوزۀ اخلاق کسب و کار، اندیشهوران برجستهای مانند آمارتیاسن، برندۀ جایزه نوبل 1998 رشتۀ اقتصاد، هوسمن، جان رالز و ... هم و غمشان را معطوف کردهاند تا ادبیات غنی و پرباری را برای آن فراهم کنند (اندرل، 1383: 163). اندرل (1383) با بررسی ادبیات موجود اخلاق کسب و کار و رویکردهای گوناگون آن در جهان نشان میدهد اخلاق کسب و کار با چالشهای عملی و نظری متعددی روبهروست و با پیشرفت جهانیشدن در آینده، این چالشها پیچیدهتر خواهند شد. رویکردهای متفاوت به اخلاق کسب و کار، در بیشتر موارد خودجوشاند و تنها از یکدیگر میآموزند. ضمن اینکه اخلاق شرکتی مناسب مؤسسات تجاری در سطح جهانی به توضیح بیشتری نیاز دارد. میرمحمدتبار و همکاران (1396) در پژوهشی نسبتاً جامع به فراتحلیل عوامل مؤثر بر اخلاق سازمانی پرداختند. بین عوامل مختلف که در قالب عوامل فردی، درونسازمانی و برونسازمانی طبقهبندی شده بودند، سه متغیر تعهد سازمانی، فرهنگ سازمانی و رضایت شغلی که به طبقۀ درونسازمانی مربوط است، بیشترین تأثیر را بر اخلاق سازمانی داشتهاند. اعتمادی و همکاران (1395) اصول اخلاقی کسب و کار را بررسی کردند. نتایج آنان نشان دادند در شرایط افول اخلاقی توجه عموم جامعه به رعایت اصول اخلاقی بهوسیلۀ سازمانها بیشتر میشود. عموم مردم در شرایطی که اخلاق بر جامعه حاکم است، به ارزشهای درونسازمانی مانند رعایت اصول اخلاق کسب و کار کمتر توجه میکنند؛ اما در شرایط افول اخلاقی این ارزشها از فاکتورهای اساسی در بهبود عملکرد سازمانها (مشروعیت اجتماعی و مزیت رقابتی) محسوب میشوند. دربارۀ عوامل تأثیرگذار بر اخلاق کسب و کار، دیدگاههای نظری مختلفی وجود دارند. ازنظر دورکیم (1360) در جوامع سنتی، تضعیف همبستگی مکانیکی و شکلنگرفتن همبستگی ارگانیک موجب کاهش پایبندی به اخلاق کسب و کار میشود. به اعتقاد او در این جوامع، اخلاق دینی و سنتی مبنای همبستگی مکانیکی بوده و عرصههای گوناگون زندگی اجتماعی ازجمله حوزۀ اقتصاد را هدایت میکرده است. وبر نیز اعتقاد داشت هر دین، اخلاق خاص اقتصادی برای خود دارد که مجموعهای از اعمال خاص اقتصادی را در زندگی روزمره تشویق میکند (in: Fourcade & Healy, 2007). همچنین با رشد فرهنگ مادیگرایی، آیین دستیابی به موفقیت جای ایمان به اصول و قواعد ثابت را میگیرد (وارنر، 1391: 75). ضمن اینکه اخلاقیات در هر جامعه، از ساختارها، فرهنگ، دین، نظام خانواده، یادگیری اجتماعی و تجارب افراد تأثیر میگیرد (فراستخواه، 1385: 22). با مطالعۀ نظریات، انتظار میرود در مناطق مختلف نیز عواملی همچون عرفیشدن نهادی، فعالیت گروههای شغلی و اتحادیههای صنفی، رشد سودجویی و خودخواهی و میزان دینداری بر پایبندی به اخلاق کسب و کار تأثیر بگذارند (Rajeev, 2012: 9). سرایی و شریفی (1395) دربارۀ تغییرات اخلاق کسب و کار در بازار و عوامل مؤثر بر آن مطالعه کردند. نتایج آنان نشان دادند پایبندی به اخلاق کسب و کار در بازار طی چند دهۀ اخیر کاهش یافته است. همچنین در این مقاله، عوامل مؤثر بر اخلاق کسب وکار در سه سطح ساختاری، سازمانی و فردی شناسایی شدند که سطح فردی شامل اخلاق شخصی، اخلاق حرفهای و دینداری، سطح سازمانی دربرگیرندۀ چگونگی عملکرد اتحادیههای صنفی و سطح ساختاری شامل عوامل فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی است. حسنقلیپور و همکاران (1390) در پژوهشی دربارۀ دانشجویان چهار دانشکدۀ دانشگاه تهران دربارۀ شناسایی عوامل مؤثر بر نگرش اخلاقی دانشجویان رشتۀ مدیریت، نشان دادند جنسیت و محل رشد افراد بر نگرش اخلاقی آنها به کسب و کار تأثیری ندارد؛ در حالی که نگرش مذهبی، سن، سطح تحصیلات و تجربۀ کاری پیشین بر نگرش اخلاقی دانشجویان رشتۀ مدیریت مؤثر است. امیرکبیری و داروییان (1390) برداشتهای اخلاق حرفهای مدیران در کسب و کارهای کوچک و متوسط را بررسی کردند و درنهایت، از میان فرضیههای سنجیدهشده، بهجز یک فرضیه که تفاوت معناداری بین ادراکات اخلاقی حرفهای مدیران در گروههای سنی به دست داد، بقیۀ فرضیهها یعنی تفاوت ادراکات اخلاقی حرفهای مدیران با سطح تحصیلات، تعداد کارکنان، سابقۀ کاری مدیران، سطوح مدیریت و نوع فعالیت کسب و کار تأیید نشد. درنهایت، با بررسی پیشینۀ پژوهش مشخص شد عوامل جمعیتشناختی همچون جنسیت، سن، تأهل، سطح تحصیلات و تجربۀ کاری عوامل مهم مؤثر بر نگرش اخلاقی به کسب و کار شناسایی شدند. در ادامه، برخی از این عوامل معرفی میشوند. موضوع جنسیت از بین دیگر ویژگیهای دموگرافیک بیشترین توجه را در پژوهشهای مربوط به این حوزه به خود جلب کرده است. یافتههای پژوهشهای مختلف نشان دادهاند نمیتوان بهصورت قطعی تمایز بین زن و مرد را در نگرش اخلاقی پذیرفت. برخی مطالعات نشان میدهند زنها دراساس از مردها اخلاقمحورترند. برخی دیگر از پژوهشها تفاوت بین نگرش اخلاقی زن و مرد را تأیید نمیکنند. صرف نظر از تفاوت در عقاید، به نظر میرسد بسیاری از پژوهشگران، بر تأثیرپذیری اخلاقیات از جنسیت تأکید دارند (Tronto, 1993). مطالعات دیگری با تأکید بر تفاوت بین نگرش اخلاقی زنان و مردان، نشان دادهاند زنها سطوح اخلاقی بالاتری را نسبت به مردها رعایت میکنند (Glover et al., 1997). ازسوی دیگر، شواهد نشاندهندۀ آناند که در محیطها، صنایع و فرهنگهای متفاوت با نمونهگیری از دانشجویان یا بررسی رفتار مدیران در نقاط مختلف دنیا، هیچ تفاوتی بین زنان و مردان در نگرش اخلاقی وجود ندارد (et al., 1991 McCabe). بهطور خلاصه یافتههای جدیدتر، قطعیت کمتری را در تفاوت بین زنان و مردان دربارۀ این موضوع ارائه میکنند (Sidani et al., 2009). بسیاری از مطالعات اشاره دارند که برتری اخلاقی یک جنسیت نسبت به دیگری غیرمنطقی است (McCuddy & Perry, 1996). یافتههای دیگر نیز نشان میدهند درواقع، تفاوت جنسیتی در این زمینه پذیرفته نیست و تفاوتهای مشاهدهشده دلیل روشنی بر آن نیست. توضیح موجود، فلسفۀ زیستی است که پیشنهاد میکند رفتار قطعاً ریشۀ زیستی دارد (Patterson, 2001) و این امر به این معنی است که زنان و مردانی که ازلحاظ زیستی به شکل خاص رفتار میکنند، به همان شکل نیز در موقعیتهای مختلف، سطوح اخلاقی متفاوتی را رعایت میکنند. براساس این دیدگاه، رفتار مبتنی بر دلایل زیستی، اجتماعی و محیطی بسیار کماهمیت است. توضیح دیگر که در این زمینه وجود دارد جریان جامعهپذیری است که زن و مرد در پی تعاملات با والدین و معلمان طی میکنند و این میتواند با توجه به فرایند متفاوت جامعهپذیری تفاوتهایی را ازلحاظ نگرش اخلاقی روی آنها بگذارد. بهعلاوه در این زمینه مذهب و زمینههای فرهنگی نیز بر نگرش اخلاقی اشخاص تأثیرگذارند (Taylor, 1975). در این میان یافتههای اخیر جنسیت را عاملی مهمی در دریافت اخلاقی میدانند (Safakli, 2011). بدیهی است که اجماعی میان پژوهشگران این حوزه وجود ندارد؛ ولی درظاهر بر اثرنگذاشتن جنسیت بر اخلاق بیشتر تأکید میشود. به نظر میرسد سن نیز تأثیر مهمی بر تصمیمگیریهای اخلاقی دانشآموختگان کسب و کار دارد. افراد دارای سن 40 سال و بالاتر، سطح بالاتری از معیارهای اخلاقی را نسبت به افراد جوانتر از 40 سال رعایت میکنند (Ruegger & King, 1992: 182). در یک بررسی مشخص شد دانشجویان مسنتر، تمایلات اخلاقی بیشتری نسبت به جوانترها دارند (Betz et al., 1989). برخی روانشناسان شناختی نیز دریافتند سن همبستگی بالایی با توسعۀ اخلاقی دارد (Thoma, 1986). با بررسی اثر متغیرهای جمعیتشناختی بر تصمیمگیری اخلاقی، مشخص شده است سن تنها عامل تأثیرگذار بر تصمیمگیریهای اخلاقی است. اشخاص مسنتر با احتمال کمتری غرضورزی میکنند (Dahl et al., 1988). سن بهمنزلۀ یکی از مهمترین عوامل جمعیتشناختی مؤثر بر دریافت اخلاقی شناخته شده است (Safakli, 2011)؛ به عبارتی، سن همبستگی مثبتی با تصمیمگیری اخلاقی دارد و بلوغ و رشد فردی تصمیمگیری اخلاقی را افزایش میدهد (McCabe et al., 1991)؛ البته در مقابل این یافتهها، ارتباط معکوس بین سن و رفتار اخلاقی میان حسابداران دیده شده است (Eyon et al., 1997). در پژوهشی دیگر با مطالعۀ ارزشهای شخصی مشخص شد سن عامل تعیینکنندهای برای تصمیمگیری اخلاقی نیست (Glover et al., 1997). دربارۀ تأهل نیز پژوهشهای مختصری انجام شدهاند که در این میان میتوان به پژوهشهای متأخر (هاشمینیا و همکاران، 1396؛ نیکخواه و همکاران، 1396) اشاره کرد. نتایج این پژوهشها نشان میدهند برای زنان دارای درآمد خانوادگی بیشتر، منافع اقتصادی، تداوم خانواده، توسعه و تقویت خود و کسب هویت با فرزندان اهمیت کمتری دارد. همچنین بین متغیرهای پایگاه اقتصادی - اجتماعی با نوع نگرش به ازدواج رابطه وجود دارد. ازطرفی بیشتر پژوهشهایی که تفاوت دیدگاه اخلاقی با توجه به سطوح مختلف تحصیلی را بررسی کردهاند، بدون توجه به نوع نمونۀ استفادهشده، به نتایج مشابهی در بررسی سطح تحصیلات و اخلاقیات رسیدهاند. تحلیلها نشان میدهند ارزشهای اخلاقی تجاری با افزایش سطح تحصیلات کاهش مییابند (Beggo & Lane, 1989). بهطور کلی بیشتر شواهد بیانکنندۀ ایناند که دانشجویان مقاطع بالاتر کسب و کار، به حداکثرکردن سود میاندیشند، هرچند نقیض آن نیز اثبات شده است (Peterson et al., 1991). تجربۀ کاری نیز از عوامل جدیدی است که در پژوهشهای این حوزه به آن توجه شده است. براساس شواهد بسیاری، نگرش اخلاقی به کسب و کار ممکن است از مراحل کارراهۀ شغلی تأثیر بگیرد؛ به عبارت دیگر، تجربۀ کاری میتواند بر داوری اخلاقی کارکنان اثر بگذارد (Weeks et al., 1999). یافتههای برخی پژوهشها بر این تأکید میکنند که بین دانشجویان با تجربۀ کاری و بدون تجربۀ کاری ازلحاظ ارزشهای اخلاقی تفاوت وجود دارد و دانشجویان بدون تجربۀ کاری ایدهآلتر و اخلاقیتر فکر میکنند (Castleberry, 2007). در یافتهای جدید که حاصل پژوهشی در کشور چین بود، تجربۀ کاری عاملی مؤثر بر نگرش اخلاقی شناخته شد (Calabretta et al., 2011). بهعلاوه دانشجویان با تجربۀ کاری در مقابل دانشجویان بدون تجربۀ کاری اهمیت بیشتری به مسئولیتهای اجتماعی میدهند (Kraft, 1991) و بهنوعی این عامل نیز دوپهلوست. اکنون پس از بررسی ادبیات و پیشینۀ پژوهش، الگوی مفهومی پژوهش بررسی میشود.
شکل 1- الگوی مفهومی پژوهش
برای بررسی عوامل مؤثر بر نگرش اخلاقی به کسب و کار با نقش تعدیلی سن، تأهل، تحصیلات، رشتۀ تحصیلی و تجربۀ کاری، فرضیههای پژوهش در قالب 6 فرضیه به شرح زیر تدوین شدهاند: - عوامل پایبندی اخلاقی تأثیر معناداری بر نگرش اخلاقی به کسب و کار دارند. - سن بهمنزلۀ متغیر تعدیلگر، تأثیر عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار را تعدیل میکند. - تأهل بهمنزلۀ متغیر تعدیلگر، تأثیر عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار را تعدیل میکند. - مدرک تحصیلی بهمنزلۀ متغیر تعدیلگر، تأثیر عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار را تعدیل میکند. - رشتۀ تحصیلی بهمنزلۀ متغیر تعدیلگر، تأثیر عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار را تعدیل میکند. - تجربۀ کاری بهمنزلۀ متغیر تعدیلگر، تأثیر عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار را تعدیل میکند.
روش پژوهش پژوهش حاضر از نوع پژوهشهای توصیفی - پیمایشی و ازنظر هدف، کاربردی - توسعهای است. جامعۀ آماری، 210 دانشجوی دختر ساکن خوابگاه دانشگاه شهید بهشتی است که نمونۀ تصادفی آن طبق جدول مورگان شامل 134 نفر است؛ البته با توجه به احتمال پرنکردن کامل، حدود 150 پرسشنامه توزیع شد که پس از دریافت پرسشنامهها و حذف دادههای پرت، نمونۀ نهایی همان 134 نفر شد. ابزار اصلی گردآوری اطلاعات پرسشنامه است که منبع سازۀ عوامل پایبندی اخلاقی، الگوی (سرایی و شریفی، 1395) مبتنی بر دو بعد فردی و ساختاری و منبع سازۀ نگرش اخلاقی به کسب و کار نیز الگوی پنجبعدی با عنوان ATBEQ به معنی «پرسشنامۀ نگرش نسبت به اخلاق در کسب و کار» بوده است که پربل و ریچل[3] (1988) آن را طراحی کردند و طی آن 5 بعد ماکیاولیسم، داروینیسم اجتماعی، نسبیتگرایی اخلاقی، قانونگرایی و عینیتگرایی اخلاقی را سنجیدند. در این پژوهش، برای آزمون فرضیهها و الگو از معادلات ساختاری مبتنی بر واریانس با استفاده از روش حداقل مربعات جزئی از نرمافزارهای SPSS و PLS استفاده شد. در روش حداقل مربعات جزئی، برای سنجش بخش اندازهگیری که به پایایی و روایی ابزار پژوهش مربوط است، از آزمونهای آلفای کرونباخ، پایایی ترکیبی و روایی همگرا استفاده شده است که در ادامه شرح داده میشوند. ضمن اینکه روایی صوری (ظاهری) و منطقی محتوای پرسشنامه را خبرگان شامل 5 تن از استادان متخصص در این امر بررسی و تأیید کردند؛ پس از بررسی بخش اندازهگیری ابزار پژوهش، برازش کلی الگو و فرضیهها بررسی میشوند. نتایج و تحلیل دادهها در جدول 2، اطلاعات جمعیتشناختی پژوهش بهصورت خلاصه ارائه شدهاند.
جدول 2- تحلیل جمعیتشناختی
در ادامه به نتایج بررسی پایایی و روایی و سپس برازش کلی و آزمون فرضیهها اشاره میشود. ابتدا برای بررسی طبیعیبودن متغیرهای پژوهش از آزمون کولموگروف - اسمیرنوف استفاده شد. در صورتی که سطح معناداری از 5 درصد بیشتر باشد، متغیر طبیعی است و اگر سطح معناداری کمتر از 5 درصد باشد، متغیرها طبیعی نیستند.
جدول 3- آزمون طبیعیبودن
با توجه به اینکه سطح معناداری توزیع متغیرها در دانشجویان دختر دانشگاه شهید بهشتی از 5 درصد کمتر است، متغیرها غیرطبیعیاند و باید از نرمافزار PLS برای تحلیل استفاده کرد؛ زیرا این نرمافزار برای تحلیل آماری دادههای غیرطبیعی مناسب است (Henseler, 2009: 295). پایایی و روایی در روش حداقل مربعات جزئی در دو بخش بررسی میشود: الف) بخش مربوط به الگوی اندازهگیری ب) بخش مربوط به الگوی ساختاری (داوری و رضازاده، 1392). برای بررسی برازش بخش اول یعنی برازش الگوهای اندازهگیری دو مورد استفاده میشود: پایایی و روایی شاخص که روایی شامل دو بعد همگرا و واگراست (Hulland, 1999: 198). پایایی شاخص نیز با سه معیار سنجیده میشود: 1) آلفای کرونباخ 2) پایایی ترکیبی و 3) ضرایب بار عاملی. 1) آلفای کرونباخ: معیاری کلاسیک برای سنجش پایایی و سنجهای مناسب برای ارزیابی پایداری درونی (سازگاری درونی) محسوب میشود. مقدار آلفای کرونباخ بالاتر از 7/0 بیانکنندۀ پایایی پذیرفتنی است. هرچند موس و همکاران[4] (1998) دربارۀ متغیرهایی با تعداد سؤالات اندک، مقدار 6/0 را سرحد ضریب آلفای کرونباخ معرفی کردهاند. بر این اساس، برابر با جدول 4 مقادیر آلفای کرونباخ برای همۀ متغیرها از مقدار 7/0 بیشتر و بیانکنندۀ پایایی پذیرفتنی است. 2) پایایی ترکیبی: از آنجا که معیار آلفای کرونباخ معیاری سنتی برای تعیین پایایی سازههاست، روش حداقل مربعات جزئی معیار مدرنتری نسبت به آلفای کرونباخ به نام پایایی ترکیبی به کار میبرد. ورتس و همکاران[5] (1974) این معیار را معرفی کردند. در صورتی که مقدار آن برای هر سازه بالای 7/0 Nunnally, 1978)) شود، نشاندهندۀ پایداری درونی مناسب برای الگوهای اندازهگیری است. معیار پایایی ترکیبی در مدلسازی معادلات ساختاری معیار بهتری از آلفای کرونباخ به شمار میرود (Vinzi et al., 2010). با توجه به موارد ذکرشده و با توجه به جدول 4 که در آن مقدار همۀ متغیرها بیش از 7/0 است، برازش مناسب الگوهای اندازهگیری تأیید میشود.
جدول 4- آلفای کرونباخ، ضریب پایایی
روایی همگرا دومین معیاری است که برای برازش الگوهای اندازهگیری در روش حداقل مربعات جزئی به کار برده میشود. معیار میانگین واریانس استخراجشده [7](AVE) نشاندهندۀ میانگین واریانس به اشتراک گذاشتهشده بین هر سازه با شاخصهای خود است؛ به بیان سادهتر، میانگین استخراجشده میزان همبستگی یک سازه با شاخصهای خود را نشان میدهد. هرچه این همبستگی بیشتر باشد، برازش بیشتر است (1995: 293 Barclay et al.,). فورنل و لارکر[8] (1981) معیار میانگین واریانس استخراجشده را برای سنجش روایی همگرا معرفی و مقدار بحرانی را عدد 5/0 بیان کردند؛ بدین معنی که مقدار میانگین واریانس استخراجشدۀ بالای 5/0 روایی همگرای پذیرفتنی را نشان میدهند. با توجه به موارد گفتهشده و جدول 5 مقادیر همۀ میانگین واریانس استخراجشده از 5/0 بیشتر است و درنتیجه، الگوی ارائهشده در این پژوهش، روایی همگرایی مناسبی دارد.
جدول 5- میانگین واریانس استخراجشده
فورنل و لارکر (1981) مقدار مناسب برای AVE را 5/0 به بالا معرفی کردهاند؛ در حالی که نتایج نشان میدهند AVE سازۀ ماکیاولیسم از 5/0 کمتر شده است که این موضوع دربارۀ روایی همگرای مناسب الگو تردید ایجاد میکند؛ البته مگنر و همکاران[10] (1996) مقدار 4/0 به بالا را برای AVE کافی دانستهاند. برای محاسبات دقیقتر بعدی بهتر است مقدار 5/0 ملاک واقع شود. در اینگونه موارد که مقدار AVE برای یک متغیر کمتر از 5/0 میشود، پژوهشگر باید سؤال مربوط به متغیر دارای بار عاملی کمتر را حذف و دوباره مقدار AVE را محاسبه و کنترل کند. در اینجا معرف 4 و 2 با بار عاملی 503/0 و 581/0 از سازۀ ماکیاولیسم که از ابعاد نگرش اخلاقی به کسب و کار است، حذف میشوند و پس از آن روایی، به بالای 5/0 افزایش مییابد و سازۀ ماکیاولیسم مقدار 5249/0 را کسب میکند. دربارۀ روایی واگرا روش فورنل و لارکر (1981) مطرح شده است. آزمون بار عرضی، از معیارهای ارزیابی روایی واگراست که آزادی بیشتری دارد. در این آزمون انتظار میرود بار هر معرف برای هر متغیر مکنون از بارهای عرضی یا بار آن معرف برای سایر متغیرهای مکنون بیشتر باشد. آزمون بار عرضی، ارزیابی روایی را در سطح معرف فراهم میکند.
جدول 6- روایی واگرا
دربارۀ سنجش بارهای عاملی نیز باید گفت بارهای عاملی ازطریق محاسبۀ مقدار همبستگی شاخصهای یک سازه با آن سازه محاسبه میشوند که اگر این مقدار برابر یا بیشتر از مقدار 4/0 شود (Hulland, 1999)، این مطلب را تأیید میکند که واریانس بین سازه و شاخصهای آن از واریانس خطای اندازهگیری آن سازه بیشتر و پایایی دربارۀ آن الگو پذیرفتنی است.
شکل 2- ضریب بارهای عاملی پژوهش
برازش کلی الگو نیز شامل هر دو بخش الگوی اندازهگیری و ساختاری است و با تأیید برازش آن بررسی برازش در یک الگو کامل میشود. برای بررسی برازش الگوی کلی تنها از یک معیار به نام [11]GOF استفاده میشود. این معیار با فرمول زیر به دست میآید:
بهطوری که نشانۀ میانگین مقادیر اشتراکی هر سازه و نشاندهندۀ مقدار میانگین مقادیر R Squares سازههای درونزای الگوست.
جدول 7- مفروضات برازش کلی الگو
وتزل (2009) سه مقدار 01/0، 25/0، 36/0 را بهمنزلۀ مقادیر ضعیف، متوسط و قوی برای GOF معرفی کرده است؛ بنابراین، حاصلشدن 6972/0 برای GOF برازش کلی قوی الگو را نشان میدهد. در ادامه یافتههای استنباطی پژوهش ارائه میشوند: برای آزمودن فرضیههای اول تا ششم پژوهش از آزمون معناداری تی استفاده میشود. در صورتی که مقدار این اعداد از قدر مطلق 96/1± بیشتر شوند، درستی رابطۀ بین سازهها و درنتیجه، تأیید فرضیههای پژوهش در سطح اطمینان 95 درصد را نشان میدهند. همان طور که در شکل 3 مشخص است، تحلیل دادهها نشان داد عوامل پایبندی اخلاقی با ضریب مسیر (837/0) و ضریب معناداری (941/34) بر نگرش اخلاقی به کسب و کار مؤثرند.
شکل 3- ضریب معناداری value–t فرضیۀ اصلی پژوهش
فرضیۀ اول: عوامل پایبندی اخلاقی تأثیر معناداری بر نگرش اخلاقی به کسب و کار دارند.
جدول 8- ضرایب مسیر، آمارۀ t-value (متغیر وابستۀ نگرش اخلاقی به کسب و کار)
با توجه به ضریب مسیر 837/0 و آمارۀ t-value به مقدار 941/34 و آمارۀ t-value بیشتر از 57/2، باید گفت در سطح اطمینان 99 درصد عوامل پایبندی اخلاقی اثر مثبت و معناداری بر نگرش اخلاقی به کسب و کار در دانشجویان دختر دانشگاه شهید بهشتی دارند؛ بنابراین، فرضیۀ اول پژوهش تأیید میشود. فرضیۀ دوم: سن بهمنزلۀ متغیر تعدیلگر، تأثیر عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار را تعدیل میکند. در برخی مواقع پژوهشگر مایل است تأثیر یک متغیر تعدیلگر کیفی را بر اثر میان دو متغیر بررسی کند. تأثیر متغیرهایی مانند سن در این میان آشکار و پرکاربرد است. روشی که در PLS برای بررسی این تأثیر به کار برده میشود، تحلیل گروهی نام دارد. دلیل این نامگذاری این است که در این روش، الگوی پژوهش در چند مرحله و هر مرحله با استفاده از دادههای مربوط به یکی از گروهها اجرا و نتایج استخراج میشوند. هدف این پژوهش، بررسی تأثیر سن بر رابطۀ علی میان دو سازه است؛ بنابراین، مطابق با روش تحلیل گروهی باید در مرحلۀ اول، الگو با استفاده از دادههای مربوط به افراد زیر 25 سال و در مرحلۀ دوم با استفاده از دادههای مربوط به افراد بالای 25 سال در نمونۀ آماری پژوهش اجرا شود و نتایج با استفاده از فرمول زیر تحلیل شوند؛ بنابراین، گروه اول شامل افراد زیر 25 سال و گروه دوم شامل افراد بالای 25سال است.
t= = = 09375/0
مفروضات فرمول: R1: ضریب بار عاملی مسیر عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار در افراد زیر 25 سال (676/0) و R2: ضریب بار عاملی مسیر عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار در افراد بالای 25 سال (541/0). n1: تعداد افراد زیر 25 سال در نمونۀ آماری پژوهش (34) و n2: تعداد افراد بالای 25 سال در نمونۀ آماری پژوهش (100). S1: مقدار خطای استاندارد مربوط به عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار برای دادههای مربوط به افراد زیر 25 سال (0244/0) و S2: مقدار خطای استاندارد مربوط به عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار برای دادههای مربوط به افراد بالای 25 سال (0215/0).
جدول 9 -آمارۀ t-value برای متغیر تعدیلگر سن
از آنجا که t بهدستآمده از 96/1 کمتر است، متغیر سن در سطح اطمینان 95% اثر میان مسیر عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار را تعدیل (قوی، ضعیف) نمیکند؛ به عبارت دیگر، در نمونۀ آماری این پژوهش، تأثیر عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار در نگاه افراد زیر 25 سال و افراد بالای 25 سال تفاوتی ندرد. فرضیۀ سوم: تأهل بهمنزلۀ متغیر تعدیلگر، تأثیر عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار را تعدیل میکند. مشابه مطالب مطرحشده برای فرضیۀ 2، وضعیت تأهل را نیز باید مطابق با روش تحلیل گروهی سنجید؛ یعنی الگو را در مرحلۀ اول با استفاده از دادههای مربوط به دانشجویان مجرد و در مرحلۀ دوم با استفاده از دادههای مربوط به دانشجویان متأهل در نمونۀ آماری پژوهش اجرا و نتایج را با استفاده از فرمول زیر تحلیل کرد؛ بنابراین، دو گروه در پژوهش حاضر وجود دارند: دانشجویان مجرد و دانشجویان متأهل.
t= = =- 7023/10
مفروضات فرمول: R1: ضریب بار عاملی مسیر عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار در گروه اول یعنی دانشجویان مجرد (535/0) و R2: ضریب بار عاملی مسیر عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار در گروه دوم یعنی دانشجویان متاهل (855/0). n1: تعداد گروه اول در نمونه آماری پژوهش (111). n2: تعداد گروه دوم در نمونه آماری پژوهش (23). S1: مقدار خطای استاندارد مربوط به عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار برای دادههای مربوط به گروه اول (0208/0). S2: مقدار خطای استاندارد مربوط به مسیر عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار برای دادههای مربوط به گروه دوم (0224/0).
جدول 10- ضرایب مسیر، آمارۀ t-value برای متغیر تعدیلگر تأهل
از آنجا که t بهدستآمده از 96/1± بیشتر است، متغیر تأهل در سطح اطمینان 95% اثر میان مسیر عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار را تعدیل (قوی، ضعیف) میکند؛ به عبارت دیگر، در نمونۀ آماری این پژوهش، تأثیر عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار در نگاه دانشجویان مجرد و متأهل تفاوتی معنادار وجود دارد. از آنجا که ضریب معناداری ایجادشده بهصورت منفی است، عوامل پایبندی اخلاق در دانشجویان مجرد کمتر است و این رابطه را دانشجویان مجرد تضعیف میکنند. فرضیۀ چهارم: مدرک تحصیلی بهمنزلۀ متغیر تعدیلگر، تأثیر عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار را تعدیل میکند. مطابق با روش تحلیل گروهی، در مرحلۀ اول الگو با استفاده از دادههای مربوط به دانشجویان دارای مدرک کارشناسی و در مرحلۀ دوم با استفاده از دادههای مربوط به دانشجویان دارای تحصیلات تکمیلی در نمونۀ آماری پژوهش اجرا شد و نتایج با استفاده از فرمول زیر تحلیل شدند؛ بنابراین، دو گروه در پژوهش حاضر وجود دارند: دانشجویان دارای مدرک کارشناسی و دانشجویان دارای تحصیلات تکمیلی.
t= = =- 77/5
مفروضات فرمول: R1: ضریب بار عاملی مسیر عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار در گروه اول یعنی دانشجویان کارشناسی (638/0) و R2: ضریب بار عاملی مسیر عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار در گروه دوم یعنی دانشجویان تحصیلات تکمیلی (831/0). n1: تعداد گروه اول در نمونۀ آماری پژوهش (106). n2: تعداد گروه دوم در نمونۀ آماری پژوهش (28). S1: مقدار خطای استاندارد مربوط به عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار برای دادههای مربوط به گروه اول (0221/.). S2: مقدار خطای استاندارد مربوط به مسیر عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار برای دادههای مربوط به گروه دوم (0257/.).
جدول 11- ضرایب مسیر، آمارۀt-valueبرای متغیر تعدیلگر مدرک تحصیلی
از آنجا که t بهدستآمده از 96/1± بیشتر است، متغیر تحصیلات در سطح اطمینان 95% اثر میان مسیر عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار را تعدیل (قوی، ضعیف) میکند؛ به عبارت دیگر، در نمونۀ آماری این پژوهش، تأثیر عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار در نگاه دانشجویان با مدرک کارشناسی و دانشجویان دارای تحصیلات تکمیلی تفاوتی معنادار وجود دارد. از آنجا که ضریب معناداری ایجادشده بهصورت منفی است، عوامل پایبندی اخلاق در دانشجویان کارشناسی کمتر است و دانشجویان کارشناسی این رابطه را تضعیف میکنند. فرضیۀ پنجم: رشتۀ تحصیلی بهمنزلۀ متغیر تعدیلگر، تأثیر عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار را تعدیل میکند. مطابق با روش تحلیل گروهی، الگو در مرحلۀ اول با استفاده از دادههای مربوط به دانشجویان رشتههای علوم اجتماعی و در مرحلۀ دوم با استفاده از دادههای مربوط به دانشجویان رشتههای فنی - مهندسی و علوم پایه در نمونۀ آماری پژوهش اجرا شد و نتایج با استفاده از فرمول زیر تحلیل شدند؛ بنابراین، دو گروه در پژوهش حاضر وجود دارند: دانشجویان رشتۀ علوم اجتماعی و دانشجویان رشتههای فنی - مهندسی و علوم پایه. رشتۀ علوم اجتماعی مدنظر شامل جامعهشناسی، حقوق، روانشناسی، علوم اقتصادی، مدیریت و علوم انسانی است.
t= = =- 149/2
مفروضات فرمول: R1: ضریب بار عاملی مسیر عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار در گروه اول یعنی دانشجویان علوم اجتماعی (806/0). R2: ضریب بار عاملی مسیر عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار در گروه دوم یعنی دانشجویان فنی مهندسی و علوم پایه (874/0). n1: تعداد گروه اول در نمونۀ آماری پژوهش (91). n2: تعداد گروه دوم در نمونۀ آماری پژوهش (43). S1: مقدار خطای استاندارد مربوط به عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار برای دادههای مربوط به گروه اول (0265/0). S2: مقدار خطای استاندارد مربوط به مسیر عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار برای دادههای مربوط به گروه دوم (0179/0).
جدول 12- ضرایب مسیر، آمارۀt-valueبرای متغیر تعدیلگر رشتۀ تحصیلی
از آنجا که t بهدستآمده از 96/1 ± بیشتر است، متغیر رشتۀ تحصیلی در سطح اطمینان 95% اثر میان مسیر عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار را تعدیل (قوی، ضعیف) میکند؛ به عبارت دیگر، در نمونۀ آماری این پژوهش، تأثیر عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار در نگاه دانشجویان علوم اجتماعی و دانشجویان فنی - مهندسی و علوم پایه تفاوتی معنادار وجود دارد. از آنجا که ضریب معناداری ایجادشده بهصورت منفی است، عوامل پایبندی اخلاق در دانشجویان علوم اجتماعی کمتر است و این رابطه را دانشجویان علوم اجتماعی تضعیف میکنند و در مقابل دانشجویان علوم مهندسی و پایه سبب تقویت این رابطه میشوند. فرضیۀ ششم: تجربۀ کاری بهمنزلۀ متغیر تعدیلگر، تأثیر عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار را تعدیل میکند. مطابق با روش تحلیل گروهی، در مرحلۀ اول الگو با استفاده از دادههای مربوط به دانشجویان دارای سابقۀ کاری و در مرحلۀ دوم با استفاده از دادههای مربوط به دانشجویان بدون سابقۀ کاری در نمونۀ آماری پژوهش اجرا شد و نتایج با استفاده از فرمول زیر تحلیل شدند؛ بنابراین، دو گروه در پژوهش حاضر وجود دارند: دانشجویان دارای سابقۀ کاری و دانشجویان بدون سابقۀ کاری.
t= = = 292/1
مفروضات فرمول: R1 :ضریب بار عاملی مسیر عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار در گروه اول یعنی دانشجویان دارای سابقه کاری (864/0).R2: ضریب بار عاملی مسیر عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار در گروه دوم یعنی دانشجویان بدون سابقۀ کاری (822/0).:n1 تعداد گروه اول در نمونۀ آماری پژوهش (54). n2: تعداد گروه دوم در نمونۀ آماری پژوهش (80).S1: مقدار خطای استاندارد مربوط به عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار برای دادههای مربوط به گروه اول (0184/0). S2: مقدار خطای استاندارد مربوط به مسیر عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار برای دادههای مربوط به گروه دوم (0273/0).
جدول 13- ضرایب مسیر، آمارۀt-valueبرای متغیر تعدیلگر تجربۀ کاری
از آنجا که t بهدستآمده در دامنۀ 96/1± قراردارد، متغیر تجربۀ کاری در سطح اطمینان 95% اثر میان مسیر عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار را تعدیل (قوی، ضعیف) نمیکند؛ به عبارت دیگر، در نمونۀ آماری این پژوهش، تأثیر عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار در نگاه دانشجویان دارای سابقۀ کاری و دانشجویان بدون سابقۀ کاری تفاوت معناداری وجود ندارد.
نتیجه امروزه تدوین قواعد اخلاقی برای حرفههای مختلف به ضرورتی اجتنابناپذیر در سراسر دنیا تبدیل شده و این نکته کاملاً پذیرفته شده است که بدون وجود قواعد اخلاقی نمیتوان به کارکرد درست قواعد صرفاً حرفهای و صنفی در رشتهها و حرفههای مختلف امیدوار بود (حسنزادهثمرین و دادو، 1393). در حوزۀ تجارت و کسب و کار نیز چنین نیازی از سالها پیش احساس و به یکی از دغدغههای مهم در محیطهای دانشگاهی و بازرگانی جهان و حتی نهادهای بینالمللی تبدیل شده است؛ بهطوری که دانشگاههای مهم دنیا شروع به ارائۀ دورههایی در زمینۀ اخلاق تجارت کردهاند و شرکتهای عمده و بزرگ نیز نسبت به تدوین منشورهای اخلاقی که فعالیتهای تجاری آنها باید در چارچوب آن منشورهای اخلاقی انجام شود، اقدام کردهاند و نهادهای بینالمللی پیمانهایی را برای پیوستن شرکتهای تجاری به آنها تدارک دیدهاند (میرمحمدصادقی، 1391). در ایران در چند سال اخیر پژوهشهایی در زمینههای مختلف اخلاق در کسب و کار انجام شدهاند؛ اما دربارۀ نگرش اخلاقی بین دانشجویان دختر که قادرند مدیران یا مسئولان آیندۀ برخی کسب و کارها باشند، پژوهش جامعی دیده نمیشود. این پژوهش بیشک سهم مهمی در فهم و شناخت چگونگی نگرش مدیران آیندۀ کسب و کار ایران ایفا میکند. از این شناخت برای سیاستگذاریهای مناسب در چگونگی آموزش و تصمیمگیری استفاده میشود؛ بنابراین، این مقاله با هدف ایجاد روزنهای به این موضوع، عوامل مؤثر بر نگرش اخلاقی دانشجویان به کسب و کار با استفاده از ادبیات موضوع و مطالعۀ میدانی را بررسی کرد. نتایج برررسی 6 فرضیه نشان دادند 4 فرضیه تأیید و 2 فرضیه رد شدند که در ادامه تحلیل میشوند. در فرضیۀ 1 این موضوع بررسی شد که عوامل پایبندی اخلاقی تأثیر معناداری بر نگرش اخلاقی به کسب و کار دارند. همان طور که در بخش روش پژوهش نیز اشاره شد، سازۀ پایبندی اخلاقی مبتنی بر دو بعد فردی و ساختاری بود. بعد فردی شامل متغیرهای اخلاق شخصی، اخلاق حرفهای و دینداری و بعد ساختاری شامل عوامل فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی بوده است. بدون شک برخی شرایط فردی، صرف نظر از عوامل برونفردی بر پایبندی اخلاقی تأثیرگذارند. برخی پارامترها همچون رشد حرص و قناعتنداشتن یا رشد سودجویی و خودخواهی فردی با اخلاق شخصی مرتبطاند. برخی پارامترهای دیگر همچون آگاهینداشتن از اخلاق حرفهای، نداشتن علاقه و شناخت حرفه، نداشتن وجدان کاری، نداشتن مسئولیتپذیری اجتماعی و الگوگیری از افراد ناموجه ازجمله اخلاق حرفهای محسوب میشوند. کمرنگشدن دینداری و پایبندی به اصول و احکام کسب و کار نیز یکی دیگر از موارد فردی است. همچنین کسب و کارها از شرایط فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی کشور تأثیر پذیرفتهاند و بستر رشد برخی آسیبها در محیط بازار را فراهم کردهاند که این در نگرش افراد تأثیرگذار خواهد بود. عوامل فرهنگی ایجادشده همچون رشد توقعات، رشد تجملگرایی، رواج مادیگرایی، رشد رقابتجویی، کاهش ارتباط با افراد دینی، وجودنداشتن فرهنگسازی مناسب رسانهها در کنار عوامل اقتصادی همچون فشارهای مالی، نوسانات اقتصادی، کسادی بازار، انحصار فروش کالا از دیگر پارامترهای حوزۀ ساختاریاند. ضمن اینکه از بین رفتن نظام استاد - شاگردی، رعایتنکردن حقوق اجتماعی در جامعه، بیتوجهی به حقوق شهروندی و رشد ناهنجاریها ازجمله عوامل اجتماعی مؤثر در این حوزهاند. این نتایج با پژوهشهای (Rajeev, 2012؛ سرایی و شریفی، 1395) نیز سازگاری دارد. در ادامه به نتایج 5 فرضیۀ جمعیتشناختی اشاره میشود که در قالب متغیرهای تعدیلگر بررسی شدند: سن بهمنزلۀ متغیر تعدیلگر، تأثیر عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار را تعدیل نمیکند. این نتیجه مشابه پژوهش (Glover et al., 1997) است. ضمن اینکه با سن نمونه که افراد بین 15 تا 40 سال هستند، بیارتباط نیست. شاید سن بتواند با توجه به پژوهشهای (Ruegger & King, 1992؛ حسنقلیپور و همکاران، 1390) این رابطه را تعدیل کند؛ اما میان سنین کمتر نمیتوان چنین نتیجهای گرفت. تأهل بهمنزلۀ متغیر تعدیلگر، تأثیر عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار را تعدیل میکند؛ بهطوری که دختران متأهل نسبت به دختران مجرد، نگرش اخلاقی مناسبتری به کسب و کار دارند. این نتایج با پژوهشهای هاشمینیا و همکاران (1396) و نیکخواه و همکاران (1396) سازگاری دارد. این نتیجه نشان میدهد دختران متأهل احتمالاً بهدلیل نوع نگاه مثبتتر به زندگی و قبول مسئولیت زندگی مشترک، نسبت به دختران مجرد نگرش اخلاقی بالاتری دارند؛ یعنی تأهل آنها سبب میشود تأثیر عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار تقویت شود. همان طور که اشاره شد یکی از ویژگیهای اصلی تأهل، قبول مسئولیت زندگی مشترک است که در افراد متأهل بهطور معمول بیشتر از مجردهاست؛ بنابراین، میتوان با تقویت مسئولیتپذیری افراد، در راستای تقویت این رابطه کوشید. هر چند به نظر میرسد بهتر است پژوهشگران در پژوهشی مستقل بهطور دقیقتر چگونگی تأثیرگذاری تأهل بر اخلاق را بررسی کنند. مدرک تحصیلی بهمنزلۀ متغیر تعدیلگر، تأثیر عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار را تعدیل میکند. این نتیجه مشابه پژوهش پترسون و همکاران (1991) است. طبق نتایج عوامل پایبندی اخلاق در دانشجویان کارشناسی کمتر است و این رابطه را دانشجویان کارشناسی تضعیف میکنند و دانشجویان تحصیلات تکمیلی که بار آکادمیک بیشتری دارند، رابطه را تقویت میکنند؛ یعنی سواد آکادمیک بیشتر، تأثیر تعدیلگری مثبت قویتری دارد. ضمن اینکه وضعیت رشتههای تحصیلی بهمنزلۀ متغیر تعدیلگر، تأثیر عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار را تعدیل میکند. طبق نتایج، عوامل پایبندی اخلاق در دانشجویان علوم اجتماعی کمتر است و این رابطه را دانشجویان علوم اجتماعی تضعیف میکنند. در مقابل دانشجویان علوم مهندسی و پایه سبب تقویت این رابطه میشوند. زنگ خطر این نتیجه، این نکته را میرساند که متأسفانه دانشجویان رشتههای علوم اجتماعی که با ضریب بیشتری احتمال مسئولیت کلان و مدیرشدن آنها وجود دارد، نوع نگرش اخلاقی ضعیفتری دارند و این مسئله به بررسی دقیقتری نیاز دارد که پژوهشگران دیگر مانند حسنقلیپور و همکاران (1390) نیز به این نکته اذعان کردهاند. نتایج تجربۀ کاری نشان میدهند نگرش اخلاقی میان رشتههای مختلف تقریباً یکسان است و تجربۀ کاری بهمنزلۀ متغیر تعدیلگر، تأثیر عوامل پایبندی اخلاقی بر نگرش اخلاقی به کسب و کار را تعدیل نمیکند. این نتیجه تاحدودی با پژوهشهای (Kraft, 1991; Calabretta et al., 2011) همراستاست. در تحلیل نتایج باید گفت در فهم مسائل اجتماعی زنان و مهمتر از آن در تدوین سیاستهای اجتماعی مرتبط با آن باید به این موضوع توجه شود که زنان جمعیتی همگن و واحد نیستند (آراستی و اکبریجوکار، 1387: 38) و میان آنها گروههای کوچک و متکثر مانند زنان سرپرست خانوار و ... وجود دارند که با معضلات خاص و متمایز نیز روبهرو هستند (کردزنگنه و همکاران، 1395)؛ اما با توجه به نظرهای موافق و مخالف نسبت به اشتغال زنان در جامعۀ ایرانی (کدخدایی، 1394)، در جمعبندی منصفانه باید گفت استعدادهای زن و مرد در حوزههای انسانی و معنوی مشترک و در حوزههای جسمی و عاطفی متفاوت است و این تفاوتها مبتنی بر مصلحتهای کلی نظام خلقت برای کارکردهای خاصی طراحی شدهاند (نعمتیپیرعلی و همکاران، 1390)؛ بر این اساس، مشاغل مردان و زنان نیز تفاوتها و شباهتهایی دارند. به نظر میرسد مطلوبترین و بااولویتترین کارها برای زنان، مدیریت داخلی خانه و یا به اصطلاح تدبیر خانواده (تربیت فرزند، همسرداری و خانهداری) است (مطهری، 1372)؛ البته حضور در مشاغل اجتماعی مرتبط با زنان به شرط ضربهنخوردن به کارهای اصلی و رعایت مسائل شرعی دینی منع نشده است (سلیمی، 1394). دربارۀ مشاغل زنان نیز باید در کنار سیاستگذاری تدریجی با فرهنگسازی لازم، مزایای مشاغل مرتبط با زنان برای خود زن، خانواده و جامعه و معایب مشاغل نامرتبط در این حوزهها تبیین شوند (سلیمی، 1394). برای مثال با ظهور فناوریهای جدید و فضای کسب و کارهای اینترنتی، میتوان برای بانوان مشاغل و کسب و کارهای خانگی ایجاد کرد که به ترک محیط خانه و خانواده نیاز نداشته باشند و در عین حال، برای آنان درآمدزایی بههمراه داشته باشند یا با سیاستهای حمایتی و تشویقی، اشتغال زنان در کارآفرینی خانوادگی و محیطهای متناسب و مرتبط با آنها را تقویت کرد. ضمن اینکه حتی در صورت وجودنداشتن اشتغال رسمی برای این بخش مهم از جامعه، میتوان با توجه به نگرش نسبتاً مناسبتر این قشر به تصمیمگیریهای اخلاقی در حوزۀ کسب و کار، از نقش مشورتی آنها در کنار همسران شاغلشان بهره برد. در پایان پیشنهاد میشود با توجه به اینکه اخلاقیات در طول زمان شکل میگیرند، دروس مرتبط با اخلاق در کسب و کار در برنامههای تحصیلی دانشجویان طراحی شوند و با توجه به اثرگذاری عملی چگونگی تدریس چنین دروسی، آموزش عملی اخلاق بهوسیلۀ استادانی انجام شود که خود متصف به صفات و رفتارهای اخلاقی باشند. در فضای سازمانی نیز پیشنهاد میشود منشور اخلاقی که مجموعهای از رهنمودهای اخلاقی - ارزشی است، برای هماهنگی بین مدیران و کارکنان سازمان تدوین شود و با تعریف جوایز ویژۀ این حوزه، از عملکنندگان راستین بهطور شایسته تقدیر شود. [1] Reification [2] Ethos [3] Preble & Reichel [4]Moss et al. [5]Werts et al. [6]برای بررسی پایایی ترکیبی سازۀ مرتبۀ دوم یعنی عوامل پایبندی اخلاقی و نگرش اخلاقی به کسب و کار باید مقادیر پایایی را بهصورت دستی محاسبه کرد؛ زیرا نرمافزارهای معادلات ساختاری در محاسبۀ پایایی ترکیبی سازههای مرتبۀ دوم ضعف دارند؛ زیرا نرمافزار به اشتباه آنها را محاسبه میکند و در خروجی نرمافزار گزارش میدهد. محاسبۀ دستی CR برای یک متغیر پنهان مرتبۀ دوم ازطریق واریانس خطای اندازهگیری ابعاد آن انجام میشود. مقدار CR برای متغیر پنهان عوامل پایبندی اخلاقی و نگرش اخلاقی به کسب و کار بهصورت دستی به ترتیب برابر با 9066/0 و 8879/0 محاسبه شد که این مقدار با مقدار محاسبهشده بهوسیلۀ نرمافزار که در خروجی گزارش شده است یعنی 8938/0 و 9587/0 متفاوت است. [7]Average variance extracted [8]Fornell & Larcker [9]نرمافزار PLS در محاسبۀ متوسط واریانس استخراجشدۀ سازۀ مرتبۀ دوم، گاهی اوقات بهصورت ناکارا عمل میکند. بدین منظور باید متوسط واریانس استخراجشده را مانند پایایی ترکیبی دستی محاسبه کرد؛ زیرا نرمافزار به اشتباه آنها را محاسبه میکند و در خروجی نرمافزار گزارش میدهد. در این پژوهش نگرش اخلاقی به کسب و کار و عوامل پایبندی اخلاقی وجود دارند که باید دربارۀ آنها این معیار AVE بهصورت دستی محاسبه و گزارش داده شود. محاسبۀ دستی AVE برای یک متغیر پنهان مرتبۀ دوم ازطریق میانگین مقادیر توان دوم بارهای عاملی آن صورت میپذیرد. مقدار AVE برای متغیر پنهان نگرش اخلاقی به کسب و کار و عوامل پایبندی اخلاقی بهصورت دستی برابر با 8272/0 و 7121/0 محاسبه شد که این مقدار با مقدار محاسبهشده بهوسیلۀ نرمافزار که در خروجی گزارش شده است یعنی 4421/0 و 5851/0 تفاوت دارد. [10] Magner et al. [11] Goodness of fit | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آراستی، ز. و اکبریجوکار، م. (1387). «تحقیقی پیرامون ویژگیهای کسب و کارهای زنان کارآفرین تحصیلکردۀ دانشگاهی و مشکلات آنان در راهاندازی کسب و کار»، دانشور رفتار، ش 32، ص 48-37. احمدیخلیلمحله، ر. (1393). تأثیر اخلاق کسب و کار بر توسعۀ سرمایۀ فکری؛ مطالعۀ موردی: شرکت خطوط لوله و مخابرات نفت ایران، پایاننامۀ کارشناسیارشد، MBA، دانشگاه پیامنور تهران. اشرف، الف. و بنوعزیزی، ع. (1372). «طبقات اجتماعی در دورۀ پهلوی»، ترجمۀ: عماد افروغ، راهبرد، ش 2، ص 126-102. اعتمادی، ح؛ سپاسی، س. و بسحاق، م. (1395). «اصول اخلاقی کسب و کار، مسئولیت اجتماعی و عملکرد شرکت»، اخلاق در علوم و فناوری، س 11، ش 3، ص 115-107. امیرکبیری، ع. و داروییان، س. (1390). «برداشتهای اخلاق حرفهای مدیران در کسب و کارهای کوچک و متوسط»، اخلاق در علوم و فناوری، س 6، ش 1، ص 94-85. اندرل، ج. (1383). «اخلاق کسب و کار»، ترجمۀ محمداسماعیل توسلی، اقتصاد اسلامی، س 4، ش 13، ص 182-155. بهرامی، ح. (1384). «اخلاقیات و نقش و جایگاه اخلاق در تعالی سازمان»، ششمین کنفرانس بینالمللی مدیران کیفیت، تهران. تقیزاده، هـ. و سلطانیفسقندیس، غ. (1389). «تأثیر اخلاق کسب و کار بر مسئولیت اجتماعی بنگاه»، اخلاق در علوم و فناوری، س 5، ش 3 و 4، ص 104-94. جناآبادی، ح. و ناستیزایی، ن. (1394). «مقایسۀ وضع موجود و مطلوب اخلاق حرفهای تدریس در اعضای هیئت علمی دانشگاه سیستان و بلوچستان»، راهبردهای آموزش در علوم پزشکی، د 8، ش 5، ص 322-317. جوادیان، ز. (1390). «رابطۀ قرارداد روانی، رضایت شغلی و تعهد سازمانی با رفتارهای غیراخلاقی با توجه به نقش تعدیلکنندۀ فرصت اعتراض به بیعدالتی؛ رویکرد تخلیۀ فشار»، یافتههای نو در روانشناسی، س 5، ش 20، ص 19-7. حسنزاده ثمرین، ت. و دادو، خ. (1393). «ارزشهای اخلاقی کار: زیربنای راهبرد مزیت رقابتی»، مطالعات مدیریت راهبردی، ش 20، ص 234-217. حسنقلیپور، ط.؛ دهقاننیری، م. و میرمهدی، م. (1390). «بررسی عوامل مؤثر بر نگرش اخلاقی دانشجویان مدیریت»، اخلاق در علوم و فناوری، س 6، ش 4، ص 75-64. حسنی، م. و شاهینمهر، ب. (1395). «مدلسازی رابطۀ بین اخلاق حرفهای و مسئولیت اجتماعی شرکتی»، اخلاق در علوم و فناوری، د 10، ش 1، ص 39-29. خوچیانی، ر. و سودانی، ک. (1396). «اخلاق اسلامی و محیط کسب و کار»، اقتصاد و بانکداری اسلامی، ش 20، ص 117-99. دادگر، ی. (1385). «اخلاق بازرگانی (و کسب و کار) از منظر اقتصاد و اقتصاد اسلامی»، پژوهشنامۀ بازرگانی، د 10، ش 38، ص 120-87. داریوش، ف. (1386). «مروری بر تاریخچۀ اخلاق همراه با گردآوری زمینههای گوناگون اخلاق»، اخلاق در علوم و فناوری، س 2، ش 1، ص 6-1. داوری، ع. و رضازاده، آ. (1392). مدلسازی معادلات ساختاری با نرمافزارPLS، تهران: جهاد دانشگاهی. دژاکام، ع. و مطهری، م. (1384). تفکر فلسفی غرب از منظر استاد شهید مرتضی مطهری، تهران: نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها. دفت، ر. (1381). مبانی تئوری و طراحی سازمان، ترجمۀ علی پارساییان و سید محمد اعرابی، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی. دورکیم، الف. (1360). فلسفه و جامعهشناسی، ترجمۀ: فرحناز خمسهای، تهران: وزارت فرهنگ و آموزشهای عالی. دهخدا، ع. (1377). لغتنامه، تهران: دانشگاه تهران. سجادی، م. و علیآبادی، الف. (1387). تبیین نظریۀ اخلاق در فلسفۀ مدرن (کانت) و پستمدرن (فوکو) و نقد تطبیقی دلالتهای آن برای تربیت اخلاقی»، تعلیم و تربیت، د 24، ش 1، ص 164-137. سرایی، ح. و شریفی، ن. (1395). «تغییر اخلاق کسب و کار در بازار»، راهبرد فرهنگ، ش 35، ص 174-149. سعیدی، م. (1392). «اخلاق کسب و کار: ضرورتی برای برخورداری از بازار کسب و کار سالم»، کنفرانس بینالمللی مدیریتچالشها و راهکارها، تهران. سلیمی، غ. (1394). «تفسیر سیاستهای کلی علم و فناوری در مورد اشتغال و تحصیل زنان»، مطالعات راهبردی بسیج، س 18، ش 67، ص 152-12. شریفزاده، م.؛ عبداللهزاده، غ. و عربیون، الف. (1393). «آسیبشناسی اخلاقی کارآفرینی و توسعۀ کسب و کار: رویکردی پدیدارشناسانه»، توسعۀ کارآفرینی، د 7، ش 4، ص 611-589. طباطبایی، م. (1374). المیزان، قم: جامعۀ مدرسین. طیبیابوالحسنی، الف. (1391). «مدیریت اخلاق و مدیریت پروژه»، اولین همایش ملی علوم مدیریت نوین، تهران. طیبی ابوالحسنی، الف. (1395). شناسایی و طبقهبندی الزامات ورود موفق به بازار؛ مورد مطالعه شرکتهای دانشمحور با تکنولوژی پیشرفته، پایاننامۀ کارشناسیارشد، مدیریت اجرایی، دانشگاه شهید بهشتی تهران. عبداللهزاده، غ.؛ شریفزاده، م. و عربیون، الف. (1394). «شناسایی مؤلفههای مفهومی اخلاق کسب و کار در کشاورزی: تحلیل خوشهای برداشتها»، توسعۀ کارآفرینی، د 8، ش 2، ص 271-253. علیاکبری، ح. و رمضانی، ح. (1391). «بررسی پایههای نظری موضوع تصمیمگیری مبتنی بر اخلاق اسلامی»، مدیریت اسلامی، س 20، ش 1، ص 174-149. عیدی، ف.؛ احمدیخلیلمحله، ر. و معصومیآقبلاغ، س. (1395). «بررسی تأثیر اخلاق کسب و کار بر روی توسعۀ سرمایۀ فکری»، مدیریت منابع انسانی در صنعت نفت، س 7، ش 27، ص 162-143. فراستخواه، م. (1385). «اخلاق علمی رمز ارتقای آموزش عالی: جایگاه و سازوکارهای اخلاقیات حرفهای علمی در تضمین کیفیت آموزش عالی ایران»، اخلاق در علوم و فناوری، ش 1، ص 27-13. فرامرز قراملکی، الف. (1383). «بهسوی اخلاق جهانی»، کتاب نقد، ش 30، ص 77-58. فرامرز قراملکی، الف. (1388). «مبانی ترویج اخلاق حرفهای در دانشگاه»، پژوهشنامۀ اخلاق، ش 3، ص 24-4. فراهانی، م؛ ملکی، م. و فاضلی، الف. (1393). «شناسایی و تعیین کدهای اخلاقی دانشجویان»، اخلاق در علوم و فناوری، د 9، ش 3، ص 25-1. فیضکاشانی، م. (1395). الحقائقفیمحاسنالاخلاق،المحجۀالبیضاءفىتهذیبالاحیاء، ترجمۀ: سید محمدصادق عارف، مشهد: آستان قدس رضوی. کدخدایی، م. (1394). «بررسی مشروعیت ابتنای حقوق اخلاقی بر جنس و جنسیت»، مطالعات راهبردی زنان، س 17، ش 68، ص 40-7. کردزنگنه، ج.؛ محمدیانپستکان، هـ. و سهرابیصمیره، ش. (1395). «بررسی میزان احساس امنیت زنان و عوامل مؤثر در آن؛ مطالعۀ موردی: زنان سرپرست خانوار تحت پوشش ادارۀ کل بهزیستی شهرستان رامهرمز»، مطالعات راهبردی زنان، س 18، ش 71، ص 130-109. کیانی، ن. (1388). اخلاق سیاسی، تهران: دفتر برنامهریزی اجتماعی و مطالعات فرهنگی وزرات علوم، تحقیقات و فناوری. مصباحیزدی، م. (1384). نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، تهران: مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی. مطهری، م. (1372). نظام حقوق زن در خانواده، تهران: صدرا. مطهری، م. (1394). فلسفۀ اخلاق، تهران: صدرا. مهدیه، الف. و سنگری، ع. (1387). «شناخت علل بروز رفتارهای غیراخلاقی در محیط کار»، مدیریت و منابع انسانی در صنعت نفت، س 2، ش 5، ص 106-79. میرمحمدتبار، الف.؛ مجدی، ع. و سهرابی، م. (1396). «فراتحلیل عوامل مؤثر بر اخلاق سازمانی»، راهبرد فرهنگ، ش 37، ص 211-187. میرمحمدصادقی، ح. (1391). «بازتاب قواعد اخلاقی در قوانین راجع به کسب و کار در حقوق اسلام و ایران»، حقوق تطبیقی (نامۀ مفید)، د 18، ش 91، ص 68-49. نعمتیپیرعلی، د.؛ کاردوانی، ر. و وکیلی، م. (1390). «ملازمۀ تکالیف زوجین و اخلاقمداری در خانواده در منابع اسلامی»، مطالعات راهبردی زنان، س 14، ش 54، ص 253-211. نیکخواه، هـ.؛ فانی، م. و اصغرپورماسوله، الف. (1396). «سنجش نگرش دانشجویان نسبت به ازدواج و عوامل مؤثر در آن»، جامعهشناسی کاربردی، د 28، ش 3، ص 122-99. وارنر، د. (1391). «بازار بهمثابۀ دینی جدید»، ترجمۀ: فاطمه صادقی، سیاحت غرب، ش 114، ص 90-72. هاشمینیا، ف.؛ رجبی، م. و یاراحمدی، ع. (1396). «بررسی نگرش زنان به ارزش فرزندان»، جامعهشناسی کاربردی، د 28، ش 3، ص 78-61. Albaum, G. & Peterson, R. A. (2006) “Ethical Attitudes of Future Business and Leaders: Do they Vary by Gender and Religiosity.” Business and Society, 45 (3): 300-321. Bageac, D. Furrer, O. & Reynaud, E. (2010) “Management Students’ Attitudes Toward Business Ethics: A Comparison between France and Romania.” Journalof Business Ethics, 98: 391-406. Barclay, D. W. Higgins, C. & Thompson, R. (1995) “The Partial Last Squares (PLS) Approach to Causal Modelling, Personal Computer Adoption and Use as an Illustration.” Technology Studies, 2 (2): 285-309. Beggo, J. M. & Lane, M. S. (1989) “Corporate Goal Structures and Business Students: A Comparative Study of Values.” Journal of Business Ethics, 8: 471-478. Ben, O. & Balloun, J. (2009) “Ethical Decision-Making Differences between American and Moroccan Managers.” Journal of Business Ethics, 84: 457-478. Betz, M. O’Connell, L. & Shepard, J. M. (1989) “Gender Differences in Proclivity for Unethical Behavior.” Journal of Business Ethics, 8: 321-324. Calabretta, G. Durisin, B. & Ogliengo, M. (2011). “Uncovering the Intellectual Structure of Research in Business Ethics: A Journey Through the History, the Classics and the Pillars of Journal of Busines Ethics.” Journal of Business Ethics, 104 (4): 499-524. Castleberry, S. (2007) “Prison Field Trips: Can WhiteCollar Criminals Positively Affect the Ethical and Legal behavior of Marketing and MBA Students.” Journal of Marketing Education, 29: 5-17. Cheung, C. & Chi-fai Chan, A. (2005) “Philosophical Foundations of Eminent Hong Kong Chinese CEOs’ Leadership.” Journal of Business Ethics, 60: 47-62. Dahl, J. G. Mandell, M. P. & Barton, M. E. (1988) “Ethical Frameworks of tomorrow’s Business Leaders.” International Journal of Value-Based Management, 1 (2): 65-81. De george, R. T. (2003) “Ethics, Academic Freedom and Academic Tenure.” Journal of Consumer Marketing, 14 (6): 421-423. Enderle, G. (2002) Business Ethics; in Bunnin Blackwell Companion To Philosophy, Oxford: Blackwell Publisher. Eynon, G. Hill, N. T. & Stevens, K. (1997) “Factors that Influence the Moral Reasoning Abilities of Accountants: Implications for Universities and the Profession.” Journal of Business Ethics, 16: 1297-1309. Fornell, C. & Larcker, D. (1981) “Structural Equation Models with Unobservable Variables and Measurement Error.” Journal of Marketing Research, 18 (1): 39-50. Fourcade, M. & Healy, K. (2007) “Moral Views of Market Society.” Annual Review of Sociology, 33: 285-311. Glover, S. H. Bumpus, M. A. Logan, J. E. & Ciesla, J. R. (1997) “Re-Examining the Influence of Individual Values on Ethical Decision Making.” Journal of Business Ethics, 16 (13): 109-119. Henseler, J. R. (2009) “The Use of Partial Least Squares Path Modeling in International Marketing.” Advances in International Marketing, 20: 277-319. Hudson, C. (2000). “From Social Darwinism to Self-Organization: Implications for Social Change Theory.” Social Service Review, 74 (4): 533-559. Hulland, J. S. (1999) “Use of Partial Least Squares (PLS) in Strategic Management Research: A Review of four Recent Studies.” Strategic Management Journal, 20 (4): 195–204. Key S. & Popkin S. (1998) “Integrating Ethics into the Strategic Management Process: Doing Well by Doing Good.” Management Decision, 36 (5): 331-338. Kraft, K. L. (1991) “The Relative Importance of Social Responsibility in Determining Organizational Effectiveness: Student Responses.” Journal of Business Ethics, 10: 485-491. Lipset, S. M. (1992) “The Work Ethic: then and Now.” Journal of Labor Research, 13 (1): 45-54. Longstaff, S. (1986) “The Ethical Dimension of Corporate Governance.” Available at: http://www.ethics.org. Magner, N. Welker, R. B. & Campbell, T. L. (1996) “Testing a Model of Cognitive Budgetary Participation Processes in a Latent Variable Structural Equations Framework.” Accounting and Business Research, 27 (1): 41-50. McCabe, D. L. Dukerich, J. M. & Dutton, J. E. (1991) “Context, Values and Moral Dilemmas: Comparing the Choices of Business and Law School Students.” Journal of Business Ethics, 10: 951-960. McCuddy, M. K. & Perry, B. L. (1996) “Selected Individual Differences and Collegians Ethical Beliefs.” Journal of Business Ethics, 15 (3): 261-272. Moss, S. Prosser, H. Costello, H. Simpson, N. Patel, P. Rowe, S. & Hatton, C. (1998) “Reliability and Validity of the PAS‐ADD Checklist for Detecting Psychiatric Disorders in Adults with Intellectual Disability.” Journal of Intellectual Disability Research, 42 (2): 173-183. Nunnally, J. C. (1978) Psychometric Theory, New York: McGraw-Hill. Patterson, D. M. (2001) “Causal Effects of Regulatory, Organizational and Personal Factors on Ethical Sensitivity.” Journal of Business Ethics, 30 (2): 123-159. Peterson, R. A. Beltramini, R. F. & Kozmetsky, G. (1991) “Concerns of College Students Regarding Business Ethics: A Replication.” Journal of Business Ethics, 10: 733-738. Preble, J. F. & Reichel, A. (1988) “Attitudes towards Business Ethics of Future Managers.” Journal of Business Ethics, 7 (12): 941-949. Rajeev, P. N. (2012) “Correlates of Ethical Intentions: A Critical Review of Empirical Literature and Suggestions for Future Research.” Journal of International Business Ethics, 5 (1): 3-17. Ruegger, D. & King, E. W. (1992) “A Study of the Effect of Age and Gender Upon Student Business Ethics.” Journal of Business Ethics, 11: 179-186. Safakli, O. W. (2011) “Ethical Perceptions: Do they Differentiate in Respect to Demographics, Impact Satisfaction and Subsequent Word of Mouth.” African Journal of Business Management, 5 (2): 285-293. Shaw, W. H. & Barry, V. B. (1995) Moral Issues in Business, Belmond. California: Wadsworth Publishing Company. Sidani, Y. Zbib, I. Rawwas, M. & Moussawer, T. (2009) “Gender, Age and Ethical Sensitivity: The Case of Lebanese Workers.” Gender in Management: An International Journal, 24 (3): 211-227. Steelman, R. (1996) Public Administration Concepts and Cases, New York: McGraw-Hill. Su, H. Y. (2013) Business Ethics and the Development of Intellectual Capital. Berlin: Springer Science & Business Media Dordrecht. Tayebi Abolhasani, A. & Azizian khalkhooran, Z. (2015) “Project Strategic Management with Emphasis on Ethics and Corporate Values.” 2nd International Conference on Modern Researchs in Management, Economics and Accounting, kualalumpur, Malaysia. Taylor, P. (1975). Principles of Ethics. California: Encino Dickenson. Thoma, S. J. (1986) “Estimating Gender Differences in the Comprehension and Preference of Moral Issues.” Developmental Review, 6: 165-180. Tronto, J. C. (1993) Moral Boundaries: Apolitical Argument for an Ethic of Care, , New York: NY Routledge. Valentine, S. & Fleischman, G. (2003) “The Impact of Self-Esteem, Machiavellianism and Social Capital on Attorneys’ Traditional Gender Outlook.” Journal of Business Ethics, 43: 323-335. Vinzi, V. E. Chin, W. W. Henseler, J. & Wang, H. (Eds.) (2010) Handbook of Par-Tial Least Squares: Concepts, Methods and Applications. London, New York: Dordrecht. Weeks, W. A. Moore, C. W. McKinney, J. A. & Longenecker, J. G. (1999) “The Effects of Gender and Career Stage on Ethical Judgment.” Journal of Business Ethics, 20 (4): 301-313. Werts, C. E. Linn, R. L. & Joreskog, K. G. (1974) “Intra Class Reliability Estimates; Testing Structural Assumptions.” Educational and Psychological Measurement, 34 (1): 177-190. Wetzels, A. (2009) “Using pls Path Mdeling for Assessing Hierarchical Construct Models.” MIS Quarterly, 33: 177-195.
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 3,967 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,084 |