تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,649 |
تعداد مقالات | 13,393 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,186,664 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,069,529 |
بررسی مشارکت شهروندان در برقراری نظم و امنیت شهری و عوامل مرتبط با آن نمونۀ موردی: شهر ارومیه | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهش های راهبردی مسائل اجتماعی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 3، دوره 7، شماره 3 - شماره پیاپی 22، مهر 1397، صفحه 17-32 اصل مقاله (645.25 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/ssoss.2019.105867.1127 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
محسن معروفی* 1؛ اسعد خانی2؛ جعفر هزار جریبی3 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1کارشناسارشد، گروه برنامهریزی رفاه اجتماعی، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2کارشناسارشد، گروه برنامهریزی رفاه اجتماعی، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3استاد گروه برنامه ریزی رفاه اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی تهران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
موضوع امنیت و مشارکت با پلیس در جامعۀ شهری اهمیت ویژهای دارد. امروزه، با افزایش جوامع شهری و در هم تنیدهتر شدن آنها، شرایط تأمین و برطرفکردن نیازها هم شکلی پیچیدهتر یافته است. شناخت و کنترل امنیت در شهرها مستلزم نگاه دقیق و همهجانبهای است تا از طریق آن، بتوان ابعاد گوناگون امنیت را درک و ارتباطهای پنهان میان آن ابعاد در سطوح مختلف را کشف کرد. پژوهش حاضر در همین زمینه سعی دارد دربارۀ عوامل مؤثر بر مشارکت شهروندان ساکن شهر ارومیه در برقراری امنیت و نظم کاوش کند و تأکید ویژهای بر حقوق شهروندی و آگاهی مردم از این حقوق و عضوشدن و فعالیت آنها در نهادهای مدنی و مشارکتی دارد. روش پژوهش پیمایشی و ابزار گردآوری دادهها پرسشنامۀ استاندارد استخراجشده از پژوهشهای پیشین است. جامعۀ مطالعهشده شهروندان بالای 18 سال ارومیه است که دستکم تحصیلات راهنمایی داشته باشند. نمونۀ بررسیشده براساس فرمول کوکران برابر با 392 نفر است. نتایج پژوهش نشان میدهند بین متغیر جنسیت (p<0.01)، سن (p<0.01)، زبان (p<0.05) و تحصیلات (p<0.01) با مشارکت مردم در برقراری امنیت رابطه وجود دارد. میزان همبستگی متغیرهای مستقل و وابسته به این ترتیب است که متغیر همگرایی قومی با 536/0 (p<0.01)، آگاهی از حقوق شهروندی با 572/0 (p<0.01)، احساس محرومیت نسبی با 563/0- (p<0.01)، عضوشدن در نهادهای مدنی با 444/0 (p<0.01) و انسجام و وفاق اجتماعی با 570/0 (p<0.01) با متغیر وابسته همبستگی دارند. در بخش تحلیل رگرسیون نیز نتایج نشان میدهند متغیرهای مستقل حدود 46 درصد از تغییرات مربوط به متغیر وابسته را تبیین میکنند. گسترش روزافزون فیزیکی شهر و چندفرهنگی و چندقومیتی بودن آن مشکلاتی مانند کاهش انسجام اجتماعی، افزایش احساس محرومیت نسبی و... را به وجود آورده است. ازسوی دیگر، ضعف نهادهای مدنی در جلب مشارکت مردمی و آگاهی شهروندان از حقوق شهروندی سبب میشود ایجاد فضای امن شهری با چالش روبهرو شود. یافتههای پژوهش نشان میدهند توجه متولیان امنیت به متغیرهای بررسیشده میتواند به بهبود امنیت بهویژه امنیت مشارکتی در فضای شهر کمک زیادی کند. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نظم و امنیت؛ مشارکت؛ همگرایی قومی؛ احساس محرومیت نسبی؛ انسجام اجتماعی؛ حقوق شهروندی؛ نهاد مدنی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه و بیان مسئله امنیت ازجمله پدیدههای مهم و درخورتوجه و از نیازها و ضرورتهای اساسی و پایهای فرد و جامعه به شمار میرود که نبودن یا اخلال در آن، پیامدها و بازتابهای نگرانکننده و خطرناکی بهدنبال دارد. تأمین و مراقبت از امنیت در فرایند پایایی و پایداری آن در ابعاد مختلف اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، نظامی و جغرافیایی بهطور ویژهای مطلوب است. در این باره دولتها و نظامهای سیاسی، سالانه بودجههای هنگفتی هزینه میکنند (ترابی و گودرزی، 1382: 365). مدیریت شهری دربارۀ امنیت با چالشهای مختلفی روبهروست. ازجمله این چالشها مفهوم شهروندی، مشارکت و حقوق شهروندی است که امروزه اهمیت ویژهای یافته است. یکی از راههای برقراری امنیت، تغییر و اصلاح کالبد شهرهاست؛ البته مهمتر از کالبد هر مکانی، روح غالب بر آن مکان است که از روابط اجتماعی و مردمیِ وابسته به یکدیگر نشئت میگیرد؛ یعنی کالبد در رفتارها تأثیرگذار است و رفتارها در نحوۀ استفاده از کالبد شهر تأثیر میگذارند (گلی و همکاران، 1394: 99). برای حل چنین مشکلاتی، بهطور عمده راهبردهایی مانند تمرکززدایی قدرت مرکزی، جلب مشارکت عمومی مردم برای مدیریت شهری، مدیریت کارآمد و بهبود کیفیت زندگی شهری پیشنهاد شدهاند که به کار بستن آنها سبب ارتقای جایگاه مدیریت شهری نیز میشود. حوزۀ امنیت هزینههای هنگفتی برای دولتها در بر دارد و شاید یکی از مهمترین مسئلههای پیشِ روی دولتها تأمین امنیت باشد. بیشتر متفکران بر این باورند که گرچه تأمین امنیت وظیفۀ دولتهاست، با توجه به تحولات قرون اخیر امنیت با مشارکت شهروندان امکان بقا و پایداری دارد و در مدیریت شهری جدید و در جهانی که بهطور فزاینده بهسمت شهریشدن گام برمیدارد، مشارکت مردمی جایگاه رفیعی دارد (Arrington, 2006)؛ به عبارت دیگر، رویارویی با مسائل و مشکلاتی که شهرهای امروز جهان با آنها درگیرند، تنها با بهرهگیری درست و بهینه از توانها و استعدادهای موجود شهروندان و در قالب برنامههای مشارکتی امکانپذیر است. اگر در جامعه اختلال و بینظمی به وجود آید و امنیت به مخاطره افتد، جامعه دچار نوعی بیماری و ناهنجاری میشود که باید درمان شود. اگر این امر اتفاق نیفتد شیرازۀ امن جامعه در هم شکسته میشود و هرجومرج جامعه را فرامیگیرد؛ اما آنچه بسیار اهمیت دارد این است که چه باید کرد تا از وقوع جرائم پیشگیری شود و به نظم و امنیت خدشه وارد نشود (Tonry, 2000). موضوع امنیت و مشارکت با پلیس در جامعۀ شهری اهمیت ویژهای دارد. امروزه با افزایش جوامع شهری و در هم تنیدهتر شدن آنها، شرایط تأمین و برطرفکردن نیازها هم شکلی پیچیدهتر یافته است. شناخت و کنترل امنیت در شهرها مستلزم نگاه دقیق و همهجانبهای است تا از طریق آن، بتوان ابعاد گوناگون امنیت را درک و ارتباطهای پنهان میان آن ابعاد در سطوح مختلف را کشف کرد. بدین ترتیب از مهمترین اهداف در فرایند برنامهریزی شهری برای شهر سالم، کاهش جرائم و جنایتها در محیطهای شهری بهویژه در حومههای شهری جدید است (گردا و کارولین، به نقل از زیاری و همکاران، 1392: 138). فضاهای شهری بسترهای زندگی و فعالیت شهرونداناند که باید بتوانند با توجه به شباهتها و تفاوتهای میان افراد و گروههای سنی و اجتماعی و جنسیتی، محیطی امن و سالم، پایدار و جذاب را برای همۀ افراد ایجاد و نیازهای همۀ اقشار اجتماعی را به شکلی مناسب برطرف کنند و پاسخگوی کمترین نیازها باشند (شریعتیمزینانی، 1384: 10). در ایران بهطور معمول شهرها ترکیبهای قومی، مذهبی، زبانی و… دارند که این موضوع در بعضی نقاط سبب ایجاد تنش و ناامنی شده است؛ اما ترکیبات قومی، زبانی و… در صورتی که بهصورت صحیح مدیریت شوند میتوانند موجبات گسترش تسامح و همزیستی مسالمتآمیز را فراهم کنند. شهر ارومیه ازجمله شهرهایی است که ساکنان آن از گذشتههای دور با زبان و قومیتها و مذاهب مختلف همواره زندگی مسالمتآمیز و بهدور از خشونت را داشتهاند و تنوع قومی و مذهبی هیچگاه موجبات ناامنی را در آن فراهم نکرده است و ساکنان این شهر با هر قوم و زبانی در کنار هم و با مشارکت هم سعی در آبادانی شهر خود داشتهاند؛ با این حال، جریانات رادیکالِ تقویتشده از خارج از کشور، از برخی اتفاقات قومی سوءاستفاده و موجبات درگیری و تنشهای قومی را فراهم میکنند که درنهایت ممکن است موجب ناامنی و بینظمی شود. پژوهش حاضر در همین رابطه سعی دارد عوامل مؤثر بر مشارکت شهروندان ساکن شهر ارومیه در برقراری امنیت و نظم شهری در این شهر را بررسی کند. اینکه آگاهی و حضور مردم در عرصههای اجتماعی و مدنی تا چه حد میتواند بر مدیریت و حکمروایی شهر مؤثر واقع شود، سؤالی است که این پژوهش قصد پاسخ به آن را دارد. در این پژوهش تأکید ویژهای بر آگاهی مردم از حقوق شهروندی، عضوشدن و فعالیت آنها در نهادهای مدنی و مشارکتی، انسجام و وفاق اجتماعی، همگرایی قومی و توزیع عادلانۀ خدمات شهری و احساس محرومیت نسبی شهروندان شده است.
پیشینۀ پژوهش نیازی و همکاران (1392) در مقالۀ «بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر مشارکت شهروندان با پلیس؛ نمونۀ شهروندان شهرستان کاشان»، رابطۀ عوامل نگرش نسبت به پلیس در حفظ امنیت، منزلت اجتماعی پلیس و اعتماد به پلیس با میزان مشارکت با پلیس را بررسی کردهاند. این مطالعه از نوع پیمایش اجتماعی است و دادههای آن با استفاده از فن پرسشنامه همراه با مصاحبه جمعآوری شده است. جامعۀ آماری آن همۀ شهروندان شهر کاشان در سال ۹۰-۱۳۸۹ است که با استفاده از فرمول نمونهگیری کوکران تعداد ۷۰۰ نفر برای نمونه تعیین و بهصورت تصادفی ساده انتخاب و بررسی شدهاند. در مجمـوع یافتههای پژوهش و نتایج فعالیتهای آماری بهدستآمده با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون رابطۀ معناداری بین هر یک از متغیرهای مستقـل با میزان مشـارکت با پلیس در سطح اطمینان ۹۹ درصد را نشان میدهند. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه، اثرات هر یک از متغیرهای نگرش نسبت به پلیس، منزلت اجتماعی پلیس و اعتماد به پلیس بر میزان مشارکت با پلیس را به ترتیب به میزان 25، 38 و24 درصد تأیید کردهاند. بهرامیان و بهرامیان (1392) در پژوهشِ «بررسی رابطۀ بین همگرایی اقوام (ترک و کرد) و احساس امنیت پایدار و شناخت عوامل مؤثر بر تقویت همگرایی اقوام در استان آذربایجان غربی»، در پی شناسایی عوامل مؤثر بر همگرایی اقوام و تأثیر آنها بر احساس امنیت پایدار در آذربایجان غربی بودند. روش پژوهش از نوع پیمایشی با پرسشنامة کتبـی و جامعـة آمـاری، کل شهرهای دوقومیتی استان آذربایجان غربی و شهر مهاباد است. روش نمونـهگیـری در آن از نوع خوشهای و حجم نمونه ٥٠٠ نفر است. نتایج پژوهش نشان میدهند همگرایی اقوام بر امنیت پایدار تأثیر مستقیم دارد و بیش از 20% از تغییرات آن را تبیین میکند. از عوامل شناساییشدۀ دیگر که بهصورت معنیدار بر تقویت همگرایی اقوام تأثیرگذارند، به ترتیب متغیرهای تأثیر دخالت نخبگان سیاسی، سرمایۀ فرهنگی، تحصیلات، ملیگرایی (ایرانیبودن)، دینگرایی، تصور مردم از فضای سیاسی - اداری و سابقۀ ازدواج برونگروهی در نزدیکان، بیشترین تا کمترین تأثیر را بر همگرایی اقوام در آذربایجان غربی دارند. عبدی و کاشف (1394) راهکارهای توسعۀ مشارکت مردم با ناجا در طرح ارتقای امنیت اجتماعی در منطقۀ 6 تهران را بررسی و موارد زیر را مطرح کردهاند: میزان آگاهی شهروندان از محتوای طرح امنیت اجتماعی، نحوۀ عملکرد پلیس در اجرای این طرح و اینکه شهروندان تهرانی چقدر اجرای این طرح را متناسب با منافع خود ارزیابی میکنند. روش پژوهش، پیمایش و ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامۀ محققساخته با 47 سؤال بود. نمونهگیری به شیوۀ خوشهای و تحلیل دادهها با استفاده از آزمونهای آماری انجام شدهاند. حجم نمونه نیز 421 نفر است. یافتههای پژوهش نشان دادند بین متغیرهای مستقل این پژوهش با متغیر وابسته (میزان مشارکت شهروندان) در سطح 95 % اطمینان رابطۀ معنادار آماری وجود دارد. یافتههای ترپسترا[1] (2008) در پژوهش «پلیس، حکومت محلی و شهروندان بهعنوان مشارکتکنندگان در شبکههای امنیت محلی در هلند» نشان میدهند بهدلیل انحصاریبودن نظارت و کنترل جرائم و ایجاد امنیت ازطرف پلیس از یک طرف و نبودن یا ناکارآمدی قوانین پلیس و نهادهای قضایی تأمینکنندۀ امنیت، اعمال سیاست مسئولیتپذیر کردن شهروندان و بهکارگیری رویههای جدید همچون استفاده از شبکههای امنیت محلی ضروری است و برای رسیدن به مقصود یعنی تأمین امنیت، به مشارکت نیروهای پلیس، حکومت محلی و فعالان مدنی نیاز است. دراثر همکاری این سه نهاد مسائلی همچون وجود دیدگاههای متناقض بین آنها، وجود انتظارات متناقض از همدیگر و نبود هماهنگی بین همکاریهای محلی با سیاستگذاریهای رسمی در عرصۀ امنیت بروز میکند؛ اما رویۀ مسئولیت در قبال شهروندان، سیاستگذاری تنبیهی را برنمیتابد. درکل در نتیجهگیری پژوهش تأکید بر این است که بدون همکاری سه نهاد ذکرشده، بحث دربارۀ تأمین امنیتی کارا، بیفایده خواهد بود. استون و رایکیم[2] (2012) در پژوهشِ «بازتاب مشارکت شهروندان در فعالیتهای پلیسی اجتماعمحور» که بهصورت کتابخانهای و بر طبق نظریات آرنشتاین[3] (1969) و بازسازی این نظریات انجام شده است، اشاره میکنند که مشارکت شهروندان در جریان قدرت، از مؤلفههای مهم دموکراسی است و نقش مهمی را در سیاستگذاری در عرصۀ پلیس اجتماعمحور بازی میکند. همچنین آنها بر این اعتقادند که با بررسی شیوههای مختلف سیاستگذاری امنیتی در بلژیک و تغییرات پیدرپی آنها در طول زمان، مؤثرترین شیوه در حوزۀ امنیت، همان مشارکت محلی شهروندان با پلیس در این عرصه است؛ بهطوری که در سال 2007 جمعیت مشارکتکنندگان مدنی در حوزۀ امنیت و مبارزه با جرائم، نسبت به کارکنان پلیس، 1 به 5 بوده است. مارکوارت[4] (2012) در نتیجهگیری پژوهش خود اشاره میکند با اینکه مشارکت اجتماعی شهروندان نتایج مثبتی در بر دارد، با دیکتهکردن و تحمیل مسئولیتهای سیاسی برای مناطق ناامن شهری به جای توجه به مشارکت خودجوش در محدودههای جغرافیایی مختلف، پارادایم امنیت مشارکتی به خطر میافتد و فواصل اجتماعی موجود را دوباره بهصورت فعال ایجاد میکند. گذشته از این، با این کار وجودنداشتن همبستگی بین شهروندان امر شایعی میشود و پذیرفته میشود که در نتیجۀ سیاستزدگی بهنوعی حالت رسمی به خود میگیرد. چوی و همکاران[5] (2014) پژوهش «دلیل مشارکت اجتماعمحور شهروندان در فعالیتهای مبارزه با جرم» انجام دادند که یافتههای آن با پرسشگری از 200 نفر از شهروندان مقیم لندن و فعال در (PCSOs) - که درواقع انجمنی است که از افسران پلیس در امور مبارزه با جرم حمایت میکند - به دست آمده است. آنها به این نتایج رسیدهاند که دغدغۀ امنیت اجتماعی و تجربۀ قربانیِ جرم شدن شهروندان، آنان را بهسمت همکاری هرچه بیشتر با این انجمنها سوق میدهد؛ هرچند میزان این مشارکت به نحوۀ فرهنگسازی در این امور بستگی دارد، در کل بین حساسیت نسبت به امنیت اجتماعی، جرم، ترس از قربانیشدن و همکاری داوطلبانه با این انجمنها، همبستگی آماری معناداری وجود دارد.
چارچوب نظری مدیریت شهر تنها از دید کالبدی و فیزیکی نمیتواند رهگشای چالشهایی باشد که براثر روابط پیچیدۀ موجود در شهرها حاصل شده است. بهرهگیری از مشارکت شهروندان در ادارۀ شهر همیشه راهگشای مدیران شهری در ادارۀ کارا و مؤثر شهر بوده است. در هر دوره و زمانی که این مشارکت و حضور شهروندان در تصمیمگیریهای شهری و ادارۀ شهر نادیده گرفته شده است، بر مشکلات شهر افزوده شده و شهر را از کارکرد خود - ایجاد فضایی برای زندگی مطلوب شهروندان - دور کرده است. بیتردید هیچ عنصری برای پیشرفت، توسعه و تکامل یک جامعه و شکوفایی استعدادها مهمتر از عنصر امنیت و تأمین آرامش در جامعه نیست و توسعۀ اجتماعی، خلاقیت و فعالیت باارزش، بدون امنیت امکانپذیر نخواهد بود (هزارجریبی و صفریشالی، 1391: 552). رویکردهای مدرنی همچون مکتب کپنهاک که تنها بر مطالعات امنیتی مبتنیاند، تلاش دارند مسائل امنیتی را از دایرۀ تنگ نظامی خارج و ایدۀ امنیت گسترده در برابر امنیت نظامی را طرح کنند (هزارجریبی و صفریشالی، 1391: 577)؛ پس رفع این نیاز در گرو توجه به مشارکت شهروندان در قالب محلههای شهری و ایجاد حس تعلق مکانی آنها در سطح محلههاست. هنگامی که حس تعلق مکانی در شهروندان تقویت و هویت محلهها پررنگتر شود، میزان مشارکت شهروندان در امور و تصمیمگیریهای شهری افزایش خواهد یافت وآنها احساس مسؤلیت بیشتری به محیط زندگی خود و شهر خود خواهند داشت. اگر محلههای شهری نادیده گرفته شوند، امید به جلب مشارکت شهروندان و ایجاد حس مسؤلیت آنها در برابر محیط خود رنگ میبازد و نباید انتظار داشت شهروندان همراستا با مدیران شهری گام بردارند و مشکلات و مسائل اجتماعی شهر حل شود (محمدی و همکاران، 1393: 11). در دیدگاه قدرت و مدیریتمداری، بر شناخت مسائل شهری و فهم مشکلات در قالب برنامهریزی سازمانی تأکید شده است. نقش مدیریت در توزیع منابع سبب انطباق و سازش افراد با محیط میشود. هرچه اندازۀ سازمان، تراکم و ناهمگونی آن بیشتر باشد، بیتحرکی، بیسازمانی و بیهنجاری در آن گسترش مییابد (نجاتیحسینی، 1381: 20) که پیامد آن مشارکتنداشتن در امور است. مشارکتنداشتن، بر فعالیتهای خدمات شهری چون امور رفاهی، عمرانی، فرهنگی - تفریحی، ایمنی و نظارتی تأثیرات منفی مخربی میگذارد. در این میان، نقش مدیران در اطلاعرسانی و آگاهیبخشی به شهروندان، حفظ منافع مادی و اجتماعی و بسترسازی برای رفتار مشارکتی در تشکلها و انجمنهای داوطلبانه اهمیت دارد. ابزارها، فنها و الگوهای مشارکت آشکار میکند که مشارکت اشکال گوناگون و سطوح متفاوتی دارد که با طراحی صحیح میتواند بازتاب حضور واقعی مردم در عرصههای مختلف باشد یا ابزاری در دست مدیران قرار گیرد و تنها جنبۀ صوری پیدا کند یا عوامفریبی تلقی شود (پاپلییزدی و رجبیسناجردی، 1392: 330). مشارکت مردم در برقراری نظم و امنیت شهری است که از عوامل و متغیرهای دیگری تأثیر میگیرد. مشارکتدادن شهروندان در امور مربوط به شهرها براساس مبانی نظری قوی عدالتمحوری و اصول مردمگرایی شکل گرفت؛ ازاینرو، نهادهای مدنی مانند اجتماعات محلی و نهادهای غیردولتی و تشکلهای حرفهای نیز از تصمیمسازان و تصمیمگیران شدند (عباسزادگان، 1385: 9). فلسفۀ درگیری شهروندان در فعالیتهای مبارزه با جرم بهمنزلۀ بخشی از اقدامات پلیس اجتماعمحور، بر نظریۀ حمایت تجویزی مبتنی است که بیان میدارد تأمین خدمات حفاظتی به ساختن محیط اجتماعی بهتر و افزایش کیفیت زندگی کمک میکند (Choi et al., 2014: 288)؛ البته صاحبنظرانی همچون ساور و همکاران[6] (1957) معتقدند برای سودمندکردن حمایتهای هنجاری، به گسترش حمایتهای اجتماعات محلهای نیاز است و مطابق اظهارات تروجانویز و دیکسون[7] (1974) شهروندان برای اینکه مشارکت مؤثری در پیشگیری از جرائم داشته باشند، باید ازطرف نیروهای پلیس، در قالب اجتماعات محلهای (نهادهای مدنی)، برای ارئۀ راهکارهای اساسی به همکاری دعوت شوند. پس یکی از اشکال مشارکت بهرهگیری از تشکلها و انجمنهای داوطلبانه است. انجمنهای داوطلبانه مهمترین عرصۀ شکلگیری و ساماندهی فعالیتهای اجتماعی در جامعه محسوب میشوند. مولیناس مداخلۀ موفقیتآمیز جامعۀ مدنی در جریان توسعه را موجب ارتقای فعالیت اجتماعی مؤثر افراد جامعه بیان کرده است (Molinas, 1998: 413). عوامل انگیزشی مختلفی در مشارکت شهروندان در فعایتهای پیشگیری از جرم دخالت دارند؛ برای مثال متفکرانی همچون کار[8](2003)، دروری و لیچ[9](2009)، هس و اورتمن[10](2012)، پاتاوینا و همکاران[11] (2006) معتقدند اعتماد به پلیس و اعتماد افراد مشارکتکننده به یکدیگر، از عوامل مهم و تأثیرگذار تلقی میشوند. چنانکه مطالعات ترپسترا (2008: 216) در زمینۀ مبارزه با جرم در چند بار (میکده) نشاندهندۀ آن است که وجود علایق متضاد بین پلیس و حکومت محلی، آنها را بهسمت استفاده از شیوههای جدیدی همچون پلیس اجتماعمحور سوق میدهد و کارآیی این شیوههای جدید، لمسشدنی است؛ اما باز موفقیت بیشتر آنها در این زمینه، به وجود اعتماد متقابل و شکاکنبودن افراد شرکتکننده در این عرصهها بستگی دارد؛ به عبارت دیگر، در تحلیل و بررسی شهرهای جدید و بررسی میزان نظمپذیری افراد در قبال دیگران، موضوع همبستگی اجتماعی تعیینکنندۀ نوع نظم و جهت اجتماعی آن معرفی میشود (چلبی، 1375: 12). علاوه بر نوع و شکل مشارکت، بسترهای مناسبی همچون اعتماد برای دستیابی به اهداف مدنظر الزامی است. اعتماد به کارگزاران موجب رشد اعتماد به سیستم و رشد مشارکت و افزایش مشروعیت سیستم میشود. این سیستم میتواند دولت، پلیس یا هر حوزۀ رسمی یا غیررسمی دیگری باشد. این امر برای پلیس اهمیت دارد که زمینههای مشارکت مردم را فراهم و تسهیل کند. مشارکت مردم در حمایت و همکاری با پلیس در ابعاد مختلف، نشاندهندۀ اعتماد آنان به پلیس است. این امر که به تعبیری کنش مشارکتجویانه نامیده میشود، هنگامی بروز میکند که پلیس کارآمد باشد و بتواند اعتماد مردم را جلب کند. در این صورت مردم خود را اثربخش میدانند و رفتار مشارکتجویانه از خود نشان میدهند. فرارو[12] (1994) استدلال میکند که ترس از آسیبپذیری در مقابل جرائم بهمنزلۀ عکسالعملی طبیعی و عاطفی، آگاهی افراد از جرم و قربانیشدن و ادراک ریسک و خطرپذیری، شهروندان را به مشارکت بیشتر در این زمینه ترغیب میکنند. به همین دلیل صاحبنظرانی همچون گیلز سیمز (1984)، وار (1985)، کلارک و لویس (1982)، تیلور و هیل (1986)، سانشاین و تایلر (2003) معتقدند سالمندان، فقیران و محرومان و اقلیتهای قومی که آگاهی و ریسکپذیری پایینتری دارند، مشارکت کمتری دارند (in: Choi et al., 2014: 288-289). برای مثال براساس برخی نظریات امنیت پایدار، ایجاد هماهنگی و همگرایی بین گونههای قومی و نژادی و احترام به حقوق شهروندی و برابری همگانی، از مؤلفههای مهم برقراری امنیت باثباتاند (عباسزاده و کرمی، 1390: 39). پیتر تاونسند[13] (1987) بر این اعتقاد بود که فقر افراد را از مشارکت کامل در کنشهای جمعی بازمیدارد؛ یعنی هنگامی که مردم بهسبب وجود نابرابریهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی احساس کنند در مقایسه با دیگران نسبت به آنها تبعیض شده است، طبیعی است که به نیاز اساسی مسئولان دربارۀ مشارکت شهروندان پاسخ مناسبی نخواهند داد و براساس رویکرد روانشناسانۀ گار (1377: 16) هرچه شدت و گسترۀ محرومیت نسبی بیشتر باشد، حجم خشونت جمعی و نامنی نیز بیشتر خواهد بود. درنهایت پژوهشگران با استفاده از این نظریهها و مرور مطالعات انجامشده، فرضیههای مرتبط را مطرح و آنها را بررسی کردند.
شکل 1- الگوی نظری پژوهش
فرضیههای پژوهش 1- بین میزان همگرایی قومی شهروندان ارومیه با تمایل آنها به مشارکت در برقراری نظم و امنیت رابطۀ معناداری وجود دارد. 2- بین میزان آگاهی از حقوق شهروندی شهروندان ارومیه با تمایل آنها به مشارکت در برقراری نظم و امنیت رابطۀ معناداری وجود دارد. 3- بین میزان احساس محرومیت نسبی شهروندان ارومیه با تمایل آنها به مشارکت در برقراری نظم و امنیت رابطۀ معناداری وجود دارد. 4- بین میزان فعالیت در نهادهای مدنی شهروندان ارومیه با تمایل آنها به مشارکت در برقراری نظم و امنیت رابطۀ معناداری وجود دارد. 5- بین میزان انسجام و وفاق اجتماعی شهروندان ارومیه با تمایل آنها به مشارکت در برقراری نظم و امنیت رابطۀ معناداری وجود دارد.
روش پژوهش پژوهش حاضر ازنظر هدف، کاربردی و از نوع توصیفی - تحلیلی است. جامعۀ مطالعهشده شامل همۀ شهروندان بالای 19 سال شهر ارومیه است که براساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 1390، 530640 نفر بودهاند. از آنجا که مبنای نمونهگیری در این پژوهش افراد با دستکم تحصیلات راهنمایی بوده است، جامعۀ آماری به 425041 نفر تقلیل یافته است. برای استخراج حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده شد که طبق فرمول برابر با 384 نفر است. برای پرهیز از کاهش پرسشنامههای ناشی از جوابهای ناقص، حجم نمونه به 400 نفر افزایش یافت که درنهایت 392 عدد از پرسشنامهها کامل بودند و قابلیت استفاده داشتند؛ بنابراین، حجم واقعی نمونۀ بررسیشده برابر با 392 نفر است و همین تعداد مبنای تحلیل قرار گرفتهاند. روش انتخاب نمونه خوشهای چندمرحلهای و تصادفی ساده است؛ به این ترتیب که نمونۀ بررسیشده از میان مناطق پنجگانۀ شهر ارومیه به نسبت جمعیت هر منطقه انتخاب شدند و در هر منطقه نیز با افرادی بهصورت تصادفی مصاحبه شد؛ بنابراین، روش نمونهگیری از ترکیب دو نوع خوشهای و نمونهگیری تصادفی ساده بود. در جدول زیر جمعیت مطالعهشده در هرکدام از مناطق، نسبت ساکنان هر منطقه نسبت به جمعیت کل و نمونۀ بررسیشده نشان داده شده است:
جدول 1- نمونۀ بررسیشده برحسب مناطق شهری ارومیه
ابزار اصلی سنجش، پرسشنامه بوده است که یکی از ابزارهای رایج و دقیق و روشی مستقیم برای کسب دادههای پژوهش است. بهدلیل گستردگی جغرافیای مطالعهشده از چهار نفر پرسشگر ماهر استفاده شد که قبلاً طی چند جلسه بهطور کامل توجیه شده بودند. پرسشگران در 5 منطقۀ مختلف ارومیه طی یک هفته از ساعت 9:30 تا 13:00 صبح و 15:00 تا 18:00 بعدازظهر پرسشنامهها را تکمیل کردند. تکمیلکردن بخشی از پرسشنامهها در مناطق تجاری و مغازهها صورت گرفت و هم فروشندگان و هم مردمی که به قصد خرید در بازار حضور داشتند، پرسشنامههایی را تکمیل کردند. بخش دیگری از پرسشنامهها در مناطق مسکونی توزیع شد؛ این کار در این مناطق به دو صورت انجام شد: در مناطق مسکونی شیفت صبح بهدلیل اینکه بیشتر مردم سر کار بودند تنها از افرادی پرسش شد که در حال تردد در کوچهها و خیابانها بودند. در شیفت بعدازظهر نیز با مراجعه به درب منازل از افراد خواسته شد به سؤالات پرسشنامه پاسخ دهند. تجزیه و تحلیل دادههای این پژوهش با استفاده از روشهای آماری و نرمافزار spss صورت گرفته است. ابتدا دادههای گردآوریشده با پرسشنامه کدگذاری و وارد نرمافزار شدند؛ سپس دادهها دستهبندی و ترکیب شدند. از آنجا که متغیرهای مستقل و وابسته کمی و فاصلهای هستند، فرضیههای پژوهش با استفاده ازآزمون ضریب همبستگی پیرسون ارزیابی شدند. همچنین با استفاده از آزمون تحلیل رگرسیون نقش و سهم هرکدام از متغیرهای مستقل محاسبه و در نمودار تحلیل مسیر ارائه شده است. درنهایت نتایج بهدستآمده ازطریق نظریههای استفادهشده در طرح حاضر ارزیابی و مقایسه شدند.
تعریف مفهومی و عملیاتی مفاهیم الف) متغیرهای مستقل 1- همگرایی قومی: به معنی میزان گرایش، دوستی، همکاری و تعامل صلحطلبانه بین دو یا چند قوم است. این متغیر را رفیعپور (1360) در ایران ساخته است و بهرامیان و بهرامیان (1392) براساس موقعیت فرهنگی - اجتماعی شمال غرب کشور، آن را بومی کردهاند و ازطریق 5 سنجه شامل ازدواج و روابط سببی، روابط خانوادگی و دوستی، همسایهبودن و همشهریبودن در طیف لیکرت طراحی و تدوین شده است. 2- آگاهی از حقوق شهروندی: این متغیر ازطریق میزان آگاهی مردم از حقوق و آزادیهای سیاسی و مدنی، حقوق قضایی، حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی برمبنای قانون اساسی به دست آمده و از مجموع 12 سؤال تشکیل شده است. حاجزاده و منصوری (1392) در پژوهش «سنجش میزان آگاهیهای عمومی به حقوق شهروندی در استان خراسان شمالی» از این سؤالات استفاده و اهل فن آنها را تأیید کردهاند. 3- احساس محرومیت نسبی: از سنجههای احساس محرومیت ازلحاظ امکانات رفاهی، آموزشی و پرورشی، بهداشت و سلامت، زمینههای اقتصادی، کار و شغل و میزان توجه و احترام به فرهنگ و آداب و رسوم استفاده شده است. سؤالات این متغیر نیز از پژوهش بهرامیان و بهرامیان (1392) با عنوان «رابطۀ بین همگرایی اقوام (کرد و ترک) و احساس امنیت پایدار و شناخت عوامل مؤثر بر تقویت همگرایی اقوام در استان آذربایجان غربی» استخراج شده است. این متغیر از تعداد 4 گویه در طیف لیکرت 5قسمتی طراحی و تدوین شده است. 4- مشارکت در نهاد مدنی: این متغیر از میزان مشارکت و عضوشدن افراد در نهادهای مشارکتی مانند سمنها و نهادهای مذهبی و تمایل افراد به عضوشدن در این نهادها به دست آمده است. تعداد سؤالات این بخش 6 مورد است که ازطریق طیف لیکرت در 5 گزینه سنجش میشود. سؤالات این متغیر از مقالۀ «حقیقت تاریخی و تجربۀ انباشت سرمایۀ اجتماعی در فرهنگ و مدیریت جهادی» (ایروانی، 1387) استخراج و به عاریت گرفته شده است. 5- انسجام و وفاق اجتماعی: وفاق اجتماعی عبارت است از «توافق جمعی بر سر مجموعهای از اصول و قواعد اجتماعی که در یک میدان تعامل اجتماعی که خود موجب انرژی عاطفی است، به وجود میآید» (چلبی، 1372: 18). این متغیر از نمرۀ افراد از میزان همنوایی افراد در چهار بعد عدالتگرایی، دینداری، عامگرایی و وفاداری به میهن به دست آمده است. سؤالات این متغیر در طیف لیکرت 5گزینهای طراحی و از کاملاً مخالف تا کاملاً موافق از 1 تا 5 شمارهگذاری شده است. ب) متغیر وابسته مشارکت در برقراری نظم و امنیت شهری: سؤالات مربوط به میزان تمایل افراد به مشارکت در برقراری امنیت، از مقالۀ «بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر مشارکت شهروندان با پلیس؛ مورد مطالعه: شهروندان شهرستان کاشان در سال 1390» (نیازی و همکاران، 1392) استخراج شده است. مجموع سؤالات این متغیر 6 مورد است که در طیف لیکرت 5گزینهای طراحی و تدوین شده است.
تجزیه و تحلیل دادهها دادههای پژوهش در دو بخش بهصورت توصیفی و استنباطی ارائه شدهاند. تحلیل توصیفی دادهها بهصورت سیمای کلی پاسخگویان و توصیف متغیرهاست و در بخش استنباطی فرضیهها بررسی شدهاند.
توصیف دادهها سیمای کلی پاسخگویان: تعداد پاسخگویان به پرسشنامۀ پژوهش 392 بود که از این تعداد 56 % مرد و 44 % زن بودند. میانگین سنی افراد برابر با 86/35 سال بود که کمسن و سالترین آنها 20ساله و مسنترین فرد 87ساله بود. ازلحاظ تأهل نیز 36 % افراد مجرد یا بدون همسر و بقیه متأهل بودند. قومیت افراد به ترتیب 55 % ترک، 40 % کرد و 5 % را سایر اقوام تشکیل میدهند. 22 % افراد در بیان وضعیت اشتغال خود را بیکار معرفی کردهاند. 24 % در حال تحصیل، 34 % دارای مشاغل آزاد و 20 درصد نیز کارمند دولتیاند. ذکر این نکته ضروری است که عموماً زنان خانهدار، خود را بیکار معرفی کردهاند. ازلحاظ تحصیلات حدود 43 % افراد تحصیلات زیر دیپلماند، 25 % مدرک دیپلم و 25 % مدرک کاردانی و کارشناسی دارند. 7% باقیمانده نیز مدرک کارشناسیارشد و بالاتر دارند.
بررسی توصیفی متغیرها
جدول 2- مقادیر شاخصهای مرکزی در متغیرهای پژوهش
در این جدول حداقل، حداکثر، میانگین و انحراف معیار متغیرهای پژوهش نشان داده شدهاند. میانگین متغیرهای همگرایی قومی و مشارکت در برقرری نظم امنیت اندکی بیشتر از میانه است؛ در حالی که میانگین سایر متغیرها اندکی پایینتر از میانه است. همان گونه که ملاحظه میشود میانگین عموم متغیرها به محدودۀ میانۀ نمرات نزدیکاند و بهنوعی میتوان گفت بیشتر متغیرهای پژوهش در حد متوسطی قرار دارند.
بررسی فرضیههای پژوهش در جدول 3 ارتباط متغیرهای زمینهای با متغیر وابسته نشان داده شده است. این ارتباط با آزمونهای آماری متناسب انجام شده است.
جدول 3- رابطۀ متغیرهای زمینهای با متغیر وابسته
با مراجعه به این جدول ملاحظه میشود که بهجز وضعیت تأهل و وضعیت اشتغال، سایر متغیرهای زمینهای رابطۀ معناداری با میزان مشارکت افراد در برقراری نظم و امنیت شهری دارند. نتایج نشان میدهند زنان به میزان بیشتری تمایل به مشارکت در امنیت دارند. همچنین با افزایش سن افراد مشارکت افزایش مییابد. قومیت از دیگر متغیرهای تأثیرگذار بر تمایل افراد به مشارکت است. بهطوری که ترکها، تمایل بیشتری به مشارکت نشان دادهاند. میزان تحصیلات نیز عاملی تقویتکننده در گرایش و تمایل افراد به مشارکت است. نتایج نشان میدهند رابطۀ بین این دو متغیر ضعیف اما معنادار است.
جدول 2- نتایج ضریب همبستگی متغیرهای پژوهش
در جدول 4 نتایج فرضیههای پژوهش نشان داده شده است. همان طور که مشاهده میشود همۀ متغیرها همبستگی معنادار و در سطح اطمینان 99 % با متغیر وابسته دارند. همبستگی بین متغیرها بهجز در متغیر احساس محرومیت نسبی، در سایر متغیرها مثبت است؛ به عبارت دیگر، افزایش متغیرهای مستقل با افزایش متغیر وابسته همزمان است و در متغیر احساس محرومیت برعکس؛ یعنی افزایش احساس محرومیت با کاهش گرایش افراد به مشارکت در برقراری نظم و امنیت همزمان است. میزان همبستگی همۀ متغیرهای مستقل با متغیر وابسته تقریباً بالاست. برای بررسی الگوی پژوهش و سهم تأثیر هر کدام از متغیرهای مستقل بر متغیر وابسته، از نرمافزار تحلیل معادلات ساختاری Amos استفاده شده است. همچنین برازش الگو با مقادیر مدنظر ارزیابی و نتایج آن در جدول 5 نشان داده شده است.
جدول 3- شاخصهای برازندگی الگوی ساختاری پژوهش
با توجه به این جدول، مقادیر همۀ شاخصهای برازش الگو در محدودهای پذیرفتنی قرار دارند که این نشاندهندۀ معناداربودن و قابلاعتماد بودن مدل تحلیل معادلات ساختاری پژوهش است.
نمودار 1- نتایج معادلۀ ساختاری متغیرهای پژوهش
با مراجعه به نمودار 1، سهم هر کدام از متغیرهای مستقل بر متغیر وابسته مشاهده میشود. همان طور که ملاحظه میشود انسجام اجتماعی بیشترین سهم (نزدیک به 40 %) را در تبیین الگو دارد. در رتبۀ بعدی آگاهی از حقوق شهروندی با 28 % قرار دارد. ضریب تأثیر احساس محرومیت نسبی 20 %- است. این مقدار نشان میدهد سهم این متغیر 20 درصد و جهت آن منفی است؛ به این معنی که تأثیر این متغیر بر میزان مشارکت افراد معکوس است. میزان اثرگذاری متغیرهای مشارکت در نهادهای مدنی و همگرایی قومی به ترتیب 11 % و 1 % است.
نتیجه شهر ارومیه با جمعیتی نزدیک به یک میلیون نفر ازجمله شهرهای پرجمعیت ایران است که با معیارهای شهری کلانشهر محسوب میشود. ازطرف دیگر، تنوع قومی، مذهبی، زبانی و... ارومیه را با مسائل و مشکلات خاص و ویژهای روبهرو میکند. این شهر مرکز استانی است که با سه کشور نوار مشترک مرزی دارد و همواره در معرض آسیب و تهدید قرار دارد. به همین دلیل متولیان امنیت و مدیران شهری باید با شناخت آسیبها و تهدیدها و شناسایی فرصتها و امکانات موجود در راستای توسعۀ فیزیکی و افزایش امنیت پایدار آن قدم بردارند. در این پژوهش متغیرهای مختلفی بررسی شد که به نظر میرسد اثر تعیینکنندهای بر مشارکتپذیری مردم دارند. همگرایی قومی اولین متغیر ارزیابیشده است. همبستگی بین این متغیر با گرایش به مشارکت افراد در برقراری نظم و امنیت معنادار و مثبت و میزان آن برابر با 536/0 است که همبستگی بالایی را نشان میدهد. به این ترتیب که با افزایش همگرایی قومی افراد میزان تمایل آنها به مشارکت در امنیت و نظم نیز بالا خواهد رفت. پژوهش بهرامیان و بهرامیان (1392) دربارۀ احساس امنیت پایدار و نقش همگرایی قومی در آن نشان میدهد این متغیر 3/20 درصد از تغییرات احساس امنیت پایدار را تبیین میکند. همچنین بررسی رابطۀ همگرایی اقوام با ابعاد امنیت پایدار نشان داده است همگرایی قومی بیشترین تأثیر را بر بعد امنیت ملی میگذارد؛ بنابراین، همگرایی اقوام ازجمله متغیرهای مهمی است که احساس امنیت را تبیین میکند و پژوهشگران در پژوهش حاضر نیز به نتایج مشابهی رسیدهاند که براساس آن افزایش مشارکت افراد در برقراری نظم و امنیت به نسبت بالایی در گرو تقویت روحیۀ همگرایی بین اقوام ساکن در شهر ارومیه است. بخش دیگری از یافتههای پژوهش نشاندهندۀ همبستگی معنادار بین آگاهی افراد از حقوق شهروندی و مشارکت در برقراری نظم و امنیت است. میزان همبستگی برابر با 572/0 است که نشاندهندۀ بالاترین میزان همبستگی آن با متغیر وابسته است. یکی از ابعاد مهم حقوق شهروندی، برخورداری از امنیت و نظم اجتماعی بهویژه در فضای شهری است. هرچه افراد به حقوق خود آگاهی بیشتری داشته باشند، به میزان بیشتری آن را مطالبه یا در راستای تأمین آن اقدام خواهند کرد. پژوهشگرانی مانند آدام[14] (2005) و مییر[15](2000) در پژوهشهای جداگانهای به این نتیجه رسیدند که آموزش حقوق شهروندی سبب قانونگرایی افراد خواهد شد. برخی دیگر از پژوهشگران رابطۀ مشارکت افراد با حقوق شهروندی را بررسی و نتایج مشابهی را کسب کردهاند (حاجزاده و منصوری، 1392)؛ بنابراین، به نظر میرسد بین آگاهی از حقوق شهروندی و مشارکت در نظم و امنیت شهری رابطهای دوسویه برقرار است و این دو مقوله از همدیگر تأثیر مستقیم میپذیرند. از دیگر عوامل مرتبط با مشارکت مردم در برقراری نظم و امنیت، احساس محرومیت نسبی است. طبق یافتهها رابطۀ معکوسی بین دو این متغیر وجود دارد؛ به این معنا که با افزایش میزان احساس محرومیت نسبی میزان مشارکت مردم کاهش مییابد. میزان همبستگی بین این دو متغیر برابر با563/0- و میزان اطمینان آن 99% است. احساس محرومیت نسبی در افراد سبب بینظمی و کاهش امنیت در محیط اجتماعی خواهد شد. نابرابریها با ایجاد احساس محرومیت نسبی، سبب کاهش همبستگی اجتماعی میشوند. بشیریه (1377) بحران همبستگی را عامل تضعیف نظم و ثبات جامعه میداند. همچنین مرتون بر این باور است که احساس محرومیت نسبی و فراگیری آن سبب نارضایتی، انحراف و شورش میشود (in: Marvin, 1985). با این تفاصیل باید گفت افرادی که در معرض احساس محرومیت نسبی قرار میگیرند، منزوی میشوند و با جامعه کمتر احساس همبستگی خواهند داشت و علاقهای به تداوم نظم و کمک به ایجاد ثبات در جامعه نخواهند داشت. رستگارخالد و همکاران (1393) در این زمینه به نتایج مشابهی دست یافتهاند. طبق نتایج آنها، محرومیت نسبی رابطۀ معکوسی با همبستگی اجتماعی دارد و درنتیجه، موجب بروز ناهنجاری و بیثباتی در جامعه خواهد شد. نهادهای مدنی عاملی تقویتکننده و تشویقکننده برای حضور و مشارکت افراد در عرصههای اجتماعیاند. به همین دلیل یکی از متغیرهای بررسیشده در پژوهش حاضر حضور و عضوشدن افراد در نهادهای مدنی و رابطۀ آن با مشارکت آنها در برقراری نظم و امنیت است. طبق نتایج بهدستآمده بیشتر افراد جامعۀ بررسیشده به میزان متوسط و پایینی عضو نهادهای مدنیاند. همبستگی این متغیر با میزان مشارکت افراد در برقراری نظم و امنیت برابر با 444/0 است که همبستگی متوسط و مثبت را نشان میدهد. به این ترتیب هرچه فعالیت افراد در نهادهای مدنی بیشتر باشد مشارکت بیشتری در برقراری نظم و امنیت خواهند داشت؛ اما نباید فراموش کرد که مشارکت باید خودجوش باشد؛ زیرا مطابق یافتههای پژوهش مارکوارت (2012)، تحمیل و دیکتهکردن مسئولیتهای سیاسی به جای توجه به مشارکت خودجوش، پارادایم امنیت مشارکتی را به خطر میاندازد. به همین دلیل مشارکت در نهادهای مدنی که حالتی خودجوش و غیرتحمیلی دارد، سبب میشود مردم تمایل بیشتری به برقراری امنیت و درنتیجه مشارکت فعالانهتری داشته باشند. به عقیدۀ دورکیم همبستگی اجتماعی آن است که سبب شود جامعه قوام داشته باشد و دچار بینظمی و نابسامانی نشود. بر همین مبنا آخرین متغیر مرتبط با مشارکت شهروندان در برقراری نظم و امنیت، انسجام و وفاق اجتماعی است. نتایج این فرضیه نشاندهندۀ ارتباط مستقیم و معنادار بین این دو متغیر است. شدت همبستگی بین دو متغیر برابر با 570/0 است؛ بنابراین، با افزایش میزان انسجام و وفاق اجتماعی شهروندان، تمایل آنها به مشارکت در برقراری نظم و امنیت افزایش خواهد یافت. انصاری (1382) با بررسی عوامل مؤثر بر امنیت اجتماعی به این نتیجه رسید که یگانگی اجتماعی با امنیت اجتماعی رابطۀ مستقیم و معناداری دارد. در جامعۀ شهری سازوکارهای کنترل شکل صوری به خود میگیرند و جایگزین رسوم همدردی و همکاری و همبستگی - که خاص جوامع قومی است – میشوند (افروغ، 1377). در بخشی از نتایج پژوهش احمدی و همکاران (1386) اشاره شده است که کاهش میزان همکاری مردم با یکدیگر و مشارکت در ادارۀ امور شهر و امنیت از آثار منفی ضعف روابط اجتماعی و انسجام اجتماعی است. با توجه به نتایج فرضیۀ پژوهش حاضر مبنی بر همبستگی بین مشارکت شهروندان و انسجام اجتماعی و نتایج پژوهشهای پیشین که همسو با پژوهش حاضرند، همبستگی اجتماعی با مشارکت در برقراری نظم و امنیت همبستگی معناداری دارد. در بخش پایانی الگوی ساختاری متغیرهای پژوهش تحلیل شد. نتایج نشاندهندۀ تبیینکنندگی الگوست. الگوی نظری پژوهش، برازش مناسب و متغیرهای مدنظر پژوهش اثرات چشمگیری بر متغیر وابسته نشان دادند. ازجمله مسائلی که باید به آن توجه شود، مشارکت شهروندان در افزایش، گسترش و ایجاد فضای امن شهری است. گسترش روزافزون فیزیکی شهر و چندفرهنگی و چندقومیتی بودن آن مشکلاتی مانند کاهش انسجام اجتماعی، افزایش احساس محرومیت نسبی و... را به وجود خواهد آورد. ازسوی دیگر، ضعف نهادهای مدنی در جلب مشارکت مردمی و آگاهی شهروندان از حقوق شهروندی سبب میشود ایجاد فضای امن شهری با چالش روبهرو شود. یافتههای پژوهش نشان میدهند توجه متولیان امنیت به متغیرهای بررسیشده میتواند به بهبود امنیت بهویژه امنیت مشارکتی در فضای شهر کمک شایانی کند. در همین راستا سعی شده است پیشنهادهای کاربردی و عملیاتی ارائه شود تا با همکاری و همفکری شهروندان و نهادهای مرتبط، امنیت فضای شهری ارتقا پیدا کند و ارومیه بهمنزلۀ دیار اقوام و مذاهب امنیت بالاتری داشته باشد و به الگویی جهانی تبدیل شود.
پیشنهادها بررسی رابطۀ بین متغیرها تنها بخشی از پژوهش است. برای نتیجهبخش بودن و سودمندی یک پژوهش باید پیشنهادهایی کاربردی ارائه شود تا کسانی که آن را مطالعه میکنند، بتوانند استفاده و بهرهبرداری لازم را از آن داشته باشند. به همین دلیل در این بخش از پژوهش پیشنهادهای کاربردی ارائه شدهاند که میتوانند مدنظر متولیان نظم و امنیت و مدیران ارشد شهری ارومیه قرار گیرند: تشویق مشارکت شهروندان به مشارکت بیشتر و همکاری با نهادهای متولی امنیت ازطریق رسانهها و مطبوعات. پیشنهاد میشود شورای شهر و شهرداری ارومیه تدابیری در پیش بگیرند تا در میادین و معابر عمومی از نمادها و مجسمههایی استفاده نشود که حساسیت قوم یا مذهبی را نسبت به قوم یا پیروان مذاهب و ادیان دیگر برمیانگیزاند. سعی شود اسامی خیابانها و محلهها با اسامی قهرمانان ملی نامگذاری شود تا قهرمانانی که مختص یک قوماند یا اینکه دستکم تعادلی لحاظ شود تا قوم یا پیروان مذهبی احساس نکنند دربارۀ آنها اجحاف صورت گرفته است. از آنجا که رابطۀ معکوسی بین احساس محرومیت نسبی و مشارکت در برقراری امنیت وجود دارد، باید شهرداری ارومیه سعی در کاهش محرومیت نسبی ازطریق توزیع عادلانۀ منابع مالی و توسعۀ متوازن شهری داشته باشد. در بخش دیگری از پژوهش وجود رابطۀ معنادار بین همگرایی قومی و مشارکت در نظم و امنیت دیده میشود؛ بنابراین، پیشنهاد میشود تلاش شود شکاف بین اقوام و مذاهب به کمترین حد برسد تا بدین طریق شاهد مشارکت بیشتر افراد در ایجاد امنیت و نظم باشیم. انسجام اجتماعی نیز عاملی مؤثر بر مشارکت افراد است. برای دستیابی به این امر مهم باید رسانهها بسیج شوند تا با کمرنگ کردن تبلیغات افکار وارداتی از آن سوی مرز، اندیشههای ملیگرایانه را ترویج کنند تا انسجام و وفاق اجتماعی بین شهروندان مستحکمتر شود. آگاهی افراد از حقوق شهروندیشان نقش بسزایی در مشارکتپذیری آنها دارد؛ بنابراین، پیشنهاد میشود نهادها و مدیران شهری ازجمله شهرداری، شورای شهر، نیروی انتظامی و... اقدام به تدوین و انتشار منشور حقوق شهروندی – در هر بخش - ازطریق نصب بیلبوردها و پلاکارتها و چاپ بروشورهای مختلف کنند. نهادهای مدنی میتوانند بهطور چشمگیری بر مردم تأثیر بگذارند و مردم را به سمت و سوی مدنظر خود هدایت کنند. با گسترش همکاری و تعامل سازمانهای دولتی و نهادهای امنیتی - بهطوری که در مدیریت این نهادها (نهادهای مدنی) دخل و تصرف صورت نگیرد - میتوان از توان آنها در جلب مشارکتهای مردمی بهره برد. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
احمدی، ح.؛ مرادی، گ. و آذرگون، ز. (1386). «بررسی رابطۀ بین مشارکت مردمی و امنیت اجتماعی»، فصلنامۀ توسعۀ انسانی دانشگاه شهید چمران اهواز، د 1، ش 4، ص 110-91. افروغ، ع. (1377). فضا و نابرابری اجتماعی، تهران: دانشگاه تربیت مدرس. انصاری، م. (1382). «بازشناسی و پیشنیازهای مدیریت مشارکتی در نظام اجرایی»، مجلۀ مدیریت دولتی، ش 44-43، ص 76-70. ایروانی، م. (1387). «حقیقت تاریخی و تجربۀ انباشت سرمایۀ اجتماعی در فرهنگ و مدیریت جهادی»، در مجموعه مقالات همایش ملی فرهنگ و مدیریت جهادی، تهران: حوزۀ نمایندگی ولی فقیه وزارت جهاد کشاورزی، ص 126-105. بشیریه، ح. (1377). «گفتگو دربارۀ جامعۀ مدنی»، اطلاعات سیاسی - اقتصادی، ش 9 و 10، ص 118-117. بهرامیان، ش. و بهرامیان، الف. (1392). «بررسی رابطۀ بین همگرایی اقوام (ترک و کرد) و احساس امنیت پایدار و شناخت عوامل مؤثر بر تقویت همگرایی اقوام در استان آذربایجان غربی»، دوفصلنامۀ پژوهش سیاست نظری، ش 11، ص 159-131. پاپلییزدی، م. و رجبیسناجردی، ح. (1392). نظریههای شهر و پیرامون، تهران: سمت. ترابی، ی. و گودرزی، آ. (1383). «ارزشها و امنیت اجتماعی»، فصلنامۀ دانش انتظامی، معاونت اجتماعی ناجا، ش 21، ص 46-31. چلبی، م. (1372). «وفاق اجتماعی»، نامۀ علوم اجتماعی، ش 3، ص 28-15. چلبی، م. (1375). جامعهشناسی نظم، تهران: نشر نی. حاجزاده، م. و منصوری، الف. (1392). «سنجش میزان آگاهیهای عمومی به حقوق شهروندی در استان خراسان شمالی»، فصلنامۀ مطالعات جامعهشناختی جوانان، س 4، ش 12، ص 76-57. رستگارخالد، الف.؛ محمدی، م. و اسماعیلبیگی، م. (1393). «ارتباط احساس محرومیت نسبی با همبستگی اجتماعی بین جوانان شهر تهران»، مطالعه و تحقیقات اجتماعی در ایران، ش 3، ص 495-473. رفیعپور، ف. (1360). کندوکاوها و پنداشتهها؛ مقدمهای بر روشهای شناخت جامعه و تحقیقات اجتماعی، تهاران: انتشار. زیاری، ک.؛ عیوضلو، د.؛ عیوضلو، م. و جهانبخش، ر. (1392). «تحلیل تطبیقی احساس امنیت در فضاهای شهری و روستایی؛ مطالعۀ موردی شهرستان کوهدشت»، پژوهشهای روستایی، س 4، ش 1، ص 164-137. شریعتیمزینانی، س. (1384). طرح پژوهشی بررسی احساس امنیت عمومی در خراسان، پژوهشکدۀ اقبال، جهاد دانشگاهی مشهد. عباسزادگان، م. (1385). «تحول برنامۀ مدیریت شهری اقتدارگرا به برنامۀ مدیریتی مشارکتی»، در مجموعه مقالات کنفرانس برنامهریزی و مدیریت شهری، مشهد: دانشگاه فردوسی، ص 1-14. عباسزاده، هـ. و کرمی، ک. (1390). «سرمایۀ اجتماعی و امنیت ملی پایدار»، فصلنامۀ مطالعات راهبردی، س 4، ش 1، ص 58-31. عبدی، ر. و کاشف، ح. (1394). «بررسی راهکارهای توسعۀ مشارکت مردم با ناجا در طرح ارتقای امنیت اجتماعی»، فصلنامۀ مطالعات امنیت اجتماعی، ش 44، ص 56-39. گار، ت. ر. (1377). موقعیت اقلیتهای درخطر (نابرابری و تبعیض)، ترجمۀ جلیل کریمی، فصلنامۀ راثه، ش 10، ص 41-25. گلی، ع.؛ قاسمزاده، ب.؛ فتحبقالی، ع. و رمضانمقدم و اجارای، ی. (1394). «عوامل مؤثر در احساس امنیت اجتماعی زنان در فضاهای عمومی شهری؛ مطالعۀ موردی: پارک ائلگلی تبریز»، فصلنامۀ مطالعات راهبردی زنان، ش 69، ص 136-97. محمدی، ج.؛ حسینینژاد، الف. و اصانلو، ع. (1393). «تأثیر هویت محلات بر احساس امنیت شهروندان»، فصلنامة پژوهشهای اطلاعاتی و جنایی، س 9، ش 1، ص 33-9. نجاتیحسینی، م. (1381). برنامهریزی و مدیریت شهری؛ مسائل نظری و چالشهای تجربی، تهران: دفتر مطالعات و برنامهریزی وزارت کشور، سازمان شهرداریهای کشور. نیازی، م.؛ سهرابزاده، م. و شفاییمقدم، الف. (1392). «بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر مشارکت شهروندان با پلیس؛ نمونۀ شهروندان شهرستان کاشان»، فصلنامۀ مطالعات شهری، س 3، ش 8، ص 58-31. هزارجریبی، ج. و صفریشالی، ر. (1391). آناتومی رفاه اجتماعی، تهران: جامعه و فرهنگ. Adam, L. (2005) “European Immigration Policies in Comparative Perspective: Issue Salience, Partisanship and Immigrant Rights.” Comparative European Politics, 3 (1): 1-22. Arrington, R. (2006) Crime Prevention: The Law Enforcement Officer's Practical Guide. Burlington: Jones & Bartlett Learning. Carr, P. (2003) “The New Parochialism: The Implications of the Beltway Case for Arguments Concerning Informal Social Control.” American Journal of Sociology, 108 (6): 1249-1291. Choi, K. Lee, J. & Chun, Y. (2014) “Why Do Citizens Participate in Community CrimePrevention Activities?” Revijaza Kriminalistiko in Kriminologijo, 65 (4): 287-298. Drury, B. & Leech, T. G. J. (2009) “The Potential of Community-Oriented Policing: A Report to the Mid-North Public Safety Commit-Tee.” Available at: https://scholarworks.iupui.edu/bitstream/handle/1805/1940/COPS%20.pdf? sequence=1. Easton, M. V. & Ryckeghem, D. (2012) “Reflections on Community Policing and Citizen Participation.” Social Conflicts, Citizens and Policing. Governance of Security Research Papers Series, 6: 15-30. Ferraro, K. F. (1994) Fear of Crime: Interpreting Victimization Risk Albany. New York:State University of New York Press. Hess, K. M. & Orthmann, C. H. (2012) Introduction to Law Enforcement and Criminal Justice. New York: Delmar Cengage Learning. Marquart, M. K. (2012) “Participatory Sequrity: Citizen Sequrity, Participation and the Inequities of Citizenship in Urban Peru.” Bulletin of Latin American Research, 31 (2): 174-189. Marvin, E. S. (1985) Theories of Social Psychology. USA: MacGraw-Hill. Meyer, J. P. (2000) Construct Validation in Organizational Behavior Research: The Case of Organizational Commitment. Problems and Solutions in Human Assessment. New York: Springer. Molinas, J. R. (1998). “The Impact of Inequality, Gender, External Assisnsnse and Social Capital on Local-Level Cooperation.” Word Development, 26 (3): 413-431. Pattavina, A. Byrne, J. M. & Garcia, L. (2006) “An Examination of Citizen Involvement in Crime Prevention in High-Risk Versus low- to Moderate - Risk Neighborhoods.” Crime and Delinquency, 52 (2): 203-231. Terpstra, J. (2008) “Police, Local Government and Citizens as Participants in Local Security Networks.” Police Practice and Research, Routledge, Taylor & Francis group, 9 (3): 213-225. Tonry, M. H. (2000) The Handbook of Crime & Punishment. Oxford: Oxford University Press. Townsend, P. (1987). “Deprivation.” Journal of Social Policy, 16 (2): 125-145. Trojanowicz, R. C. & Dixon, S. L. (1974). Criminal Justice and the Community. Englewood Cliffs: Prentice Hall. Sower, C. Holland, J. Tiedke, K. & Freeman, W. (1957) Community Involvement. NewYork: The Free Press. WWW. Amar.org.ir | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 2,535 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 727 |