
تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,685 |
تعداد مقالات | 13,846 |
تعداد مشاهده مقاله | 32,750,822 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,947,207 |
بررسی وضعیت تولید قالی در اصفهانِ دورﮤ رضاشاه (1304تا1320ش/1925تا1941م) | |||||||||||||||||||
پژوهش های تاریخی | |||||||||||||||||||
مقاله 5، دوره 11، شماره 1 - شماره پیاپی 41، فروردین 1398، صفحه 51-63 اصل مقاله (292.74 K) | |||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jhr.2019.113812.1567 | |||||||||||||||||||
نویسنده | |||||||||||||||||||
سید مسعود سید بنکدار* | |||||||||||||||||||
استادیار گروه تاریخ، دانشکده ادبیات، دانشگاه اصفهان، ایران | |||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||
صنعت قالیبافی شهر اصفهان در دورههای مختلف فرازوفرودهای گوناگونی را تجربه کرده است؛ بهویژه پس از سقوط دولت صفوی و با ﺗﺄثیرپذیرفتن از ناآرامیهای پس از آن، این صنعت در سراشیبی رکود قرار گرفت. در اواخر دورﮤ قاجار و پس از پایان جنگ جهانی اول، بهواسطه وضعیت اقتصادی کشور، بر مشکلات صنعت فرش اصفهان افزوده شد. با شروع دورﮤ رضاشاه، بخشی از این مشکلات به این دوره منتقل شد. استفاده از رنگ جوهری و فراموششدن طرحهای اصیل گذشته، همچنان کیفیت و اصالت فرش اصفهان را در مخاطره انداخته بود. در کنار این مسائل، مشکلات معیشتی و بهداشتی بافندگان فرش نیز پابرجا بود. پژوهش پیش رو بهدنبال پاسخ این پرسش است که وضعیت تولید فرش شهر اصفهان در دورﮤ رضاشاه چگونه بود و دولت برای بهبود و ارتقای تولید فرش اصفهان چه اقداماتی انجام داد. فرضیه این پژوهش آن است که باتوجه به مشکلات فراوان پیش روی این حرفه، اقدامات صورتگرفته ناکافی و غیراصولی بود. براساس نتایج بهدستآمده از این پژوهش، مشخص میشود باوجود اقداماتی که برای رفع مشکلات موجود در وضعیت تولید قالی شهر اصفهان انجام شد، بهواسطه کماطلاعی دستاندرکاران این صنعت و نبود برنامهریزیهای دقیق و سیاستگذاریهای درازمدت، این فعالیتها چندان ثمربخش نشد؛ درنتیجه، مشکلات همچنان برجای ماند. روش این پژوهش توصیفیتحلیلی است و از منابع کتابخانهای و اسناد و مدارک آرشیوی استفاده شده است. در این روش پس از جمعآوری اطلاعات کافی، یافتهها سازماندهی و سپس تجزیهوتحلیل میشوند. | |||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||
فرش؛ اصفهان؛ رضاشاه؛ رنگ جوهری | |||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||
مقدمه فرش ایران با طرحهای بدیع خود، آفرینندﮤ ذوق و نموﻧﮥ فکر ظریف و هنر دست ایرانیان است. در تاریخ ایران، آغاز فرشبافی به طور دقیق معلوم نیست؛ ولی با تعریفهایی که منابع تاریخی به دست میدهند در دورۀ پیش از اسلام، تبحر ایرانیان در این زمینه بهحدی از هنرمندی رسیده بود که در دوره ساسانی فرش نفیسی مانند فرش بهارستان بافته شد. از این فرش گرانبها که در زمرﮤ زیباترین فرشهای بافتهشده در جهان به شمار میرود تا به امروز اثری به دست نیامده است. با وجود این، هنر فرشبافی در دوره اسلامی نیز در کانون توجه بود و در این دوره، ایرانیان روند گذشته را ادامه دادند و افزودنبر تجربههای گذشته خود، برای اعتلای هرچه بیشتر این هنر تلاش کردند. در دوره اسلامی و بهویژه با پایتختشدن اصفهان در دورﮤ صفویه، این شهر به یکی از کانونهای اصلی هنر فرشبافی ایران تبدیل شد. ساﺑﻘﮥ این هنر در اصفهان به قرنها پیش از این برمیگشت؛ اما چنانکه گفته شد اوج رشد و ترقی این هنر در شهر اصفهان مقارن با دورانی بود که شاهعباس اول اصفهان را پایتخت کرد. در این دوره، اصفهان یکی از مراکز مهم قالیبافی ایران به شمار میرفت. منابع تاریخی و سیاحانی همچون شاردن و تاورنیه، از وجود کارگاههای عظیم سلطنتی بافت و تولید منسوجات و فرش خبر میدهند. کارگاههایی که در نزدیکی قصرها و بناهای دولتی ایجاد شده بودند و با نظارت مأموران دولتی و بهرهگیری از استادکاران این هنر و همچنین با استفاده از مواد اولیه باکیفیت، به تهیه و تولید فرشهای گرانبها مشغول بودند. بخشی از آثاری که در کارگاههای شاهی تولید میشد در قصرهای سلطنتی استفاده میشد یا به سلاطین کشورهای دیگر اهدا میشد. مازاد آن را نیز تجار برای فروش به بازار عرضه میکردند. نتیجه این امر اشتغال گروه عظیمی از افراد در این حرفه بود. چون دستگاه دولتی از این هنر و حرفه حمایت میکرد و درآمد مناسبی نیز برای شاغلان این صنف بههمراه داشت، بهسرعت زمینههای رشد و نمو هنر فرشبافی در اصفهان فراهم شد. ارتباط دستگاه دولتی و هنر فرشبافی چنان تأثیرگذار بود که در دورههایی که شهر با فرازونشیبهای تحولات سیاسی تاریخ ایران روبهرو میشد این هنر نیز به همان میزان افولونشیب داشت؛ برای نمونه، با ﺣﻤﻠﮥ افغانها به اصفهان و سقوط سلسله صفویه، با تأثیر از تحولات سیاسی، صنایع ظریفه و تجارت مرتبط با آن نیز آسیب فراوان دید. در دوره قاجار نیز اصفهان به زوالرفتن هنرهای دستی و حتی فراموششدن پارهای از صنایع ظریف را شاهد بود. در این دوره، هنر قالیبافی نیز مانند سایر هنرها در وضعیت نامطلوبی قرار گرفته بود. ورود رنگهای جوهری ارزانقیمت و جایگزینشدن آنها بهجای رنگهای طبیعی یکی از عوامل اساسی تنزل کیفیت فرش ایران در این دوره شده بود. این مشکلات بهصورت میراثی نامطلوب، به دورﮤ پهلوی اول نیز انتقال یافت. از خلال اطلاعاتی که اسناد تاریخی در اختیار میگذارند، به وضعیت نامطلوب فرشهای بافتهشده در اصفهان این دوره و موقعیت نامناسب معیشتی و بهداشتی کارگران مرتبط با این صنعت پی میبریم. پژوهش حاضر به دنبال آن است با بهرهگیری از منابع و اسناد تاریخی روشن کند در دورﮤ پهلوی اول فرش شهر اصفهان در چه وضعیتی قرار داشت؛ همچنین بررسی کند موانع پیش روی این صنعت چه بود و اقدامات صورتگرفته تا چه میزان به رفع این مشکلات کمک کرد. ضرورت و پیشینۀ پژوهش. باوجود اهمیت دورﮤ شانزدهساله پهلوی اول در تاریخ معاصر ایران و گذر از دوران قاجار به تحولات نوینی که در این دوره رخ داد، تاکنون وضعیت فرش اصفهان در دورﮤ رضاشاه به طور مستقل در منابع بررسی نشده است. بیشترِ منابع موجود توجه خود را بر دورﮤ پهلوی دوم و ارائه آمارهایی از وضعیت سالهای 1320ش/1941م به این طرف گذاشتهاند و به واکاوی این دوره ﺗﺄکید میکنند. بهنظر میرسد یکی از عوامل اصلی بررسینکردن این موضوع در دوره پهلوی اول، کمی اطلاعات موجود در منابع کتابخانهای مرتبط با دورﮤ پهلوی اول است. کتابهایی نظیر اقتصاد شهر اصفهان نوشته علی کلباسی (1353) و اصفهان از لحاظ اجتماعی و اقتصادی اثر حسن عابدی (1334) در دورﮤ پهلوی دوم نوشته شده و وضعیت هنر و صنعت شهر اصفهان را با ارائه آمارهایی تاحدودی دقیق بررسی کردهاند؛ اما بهواسطه دسترسینداشتن به اطلاعات، در زمینه هنر و صنعت شهر اصفهان در دورﮤ پهلوی اول مطلبی ارائه نکردهاند. خاطرات محمد صیرفیان «نقد عمر» (1393) منبع دیگری است که در نگاه نخست بهنظر میرسید دربارﮤ وضعیت فرش اصفهان اطلاعات درخور توجهی در اختیار میگذارد. بیانکنندﮤ این خاطرات که متولد 1300ش/1921م است و خود و پدرش در صنعت فرش اصفهان سابقهای طولانی داشتهاند، از وضعیت تجاری فرش اصفهان در این دورهها مطالبی آورده است؛ اما به واسطه آنکه در بیشترِ مواقع از حوادث موضوع گفتوگو تاریخ دقیقی ارائه نمیکند امکان استفاده از روایتها را مشکل میکند. با این همه و با استفاده از شواهد موجود، در مقدمه پژوهش و در مطالب مربوط به دوره پهلوی اول از مطالب کتاب استفاده شد. با عنایت به آنچه ذکر شد، برای نگارش پژوهش حاضر، کتاب «اسنادی از صنعت فرش ایران» و اسناد موجود در سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران منابع اصلی بوده است.
وضعیت فرش اصفهان در دورﮤ پهلوی اول. پس از سقوط دولت صفویه و طی ناآرامیهای پس از آن تولید قالی اصفهان دچار رکود شد. تا اواخر دورﮤ قاجار این روند همچنان برقرار بود. پس از جنگ جهانی اول اقتصاد اروپا رونق تازهای گرفت و به دنبال آن، تقاضا برای قالی ایرانی افزایش یافت. این تقاضا باعث تشویق بازرگانان اصفهانی در احیای صنعت قالیبافی اصفهان و سرمایهگذاری در این بخش شد (بلانت، 1384: 198).. ابتدا قالیچههای ریزباف پُرزکوتاه با استفاده از نقشههای سنتی اصفهان بافته میشد؛ اما مصالح و رنگهایی که در بافت قالیچهها استفاده میشد آنچنان مرغوب نبود. علت این امر نیز آن بود که صاحبان کارخانهها و سرمایهگذاران صنعت قالیبافی در ظاهر برای تشویق صادرات فرش و درواقع برای فروش هرچه بیشتر و به دست آوردن سود افزونتر، قالیبافان را به بافت فرشهایی تشویق میکردند که بسیاری از اصولی که در فرشهای اصیل اصفهان رعایت میشد در آنها در نظر گرفته نمیشد. این بیتوجهی و در نظر نگرفتن اصول فرشبافی با هدف افزایش سرعت بافت فرشها انجام میشد (آذرپاد، 1372: 17). در پیش گرفتن چنین رویهای، در درازمدت به اعتبار و شهرت قالیهای اصفهان لطمههای جبرانناپذیری وارد آورد. استفادهنکردن از رنگهای طبیعی و جایگزینکردن آن با رنگهای جوهری یکی از اصولی بود که در این قالیهای تازهبافتهشده رعایت نمیشد. تجرﺑﮥ طولانیمدت ایرانیان در تولید رنگهای طبیعی و به عمل آوردن پشمها با اینگونه رنگها، باعث پدیدآمدن فرشهایی شده بود که بهواسطه رنگهای درخشان و بادوام خود، شهرتی جهانی به دست آورده بودند؛ اما جایگزینکردن رنگهای جوهری، بهعلت ارزانقیمتبودن و سریع تهیهشدن آنها، باعث شد در این دوره فرش ایرانی کیفیت ابتدایی و چشمگیر خود را از دست دهد (صیرفیان، بیتا: 49،67). این فرشها درخشندگی پایدار و کیفیت فرشهای گذشته را نداشت و پس از گذشت زمانی کوتاه، رنگ این فرشها تغییر میکرد. رنگ جوهری از سال 1287ق/1870م وارد ایران شد. باتوجه به مضراتی که در استفاده از این رنگها وجود داشت، در سال 1300ق/1882م، دولت ورود آنها را تحریم کرد. در سال 1303ق/1885م، دولت حتی ورود و استفاده از نخهای رنگشده با جوهر را نیز ممنوع کرد. با وجود این، دولت موفق نشد جلوی قاچاق این رنگها را بگیرد و در خلال این دوره و حتی پس از آن کماکان فرشهایی با رنگ جوهری بافته میشدند (عیسوی، 1362: 471). در اواخر دورﮤ قاجار، برای رفع مشکلاتی که بهواسطه استفاده از رنگهای جوهری در کیفیت فرش ایران ایجاد شده بود، اقداماتی انجام شد. در سال 1333ق/1914م، هیئت دولت در زمینه منع ورود رنگهای جوهری و نخهای جوهری و خروج قالیهایی که به رنگ غیرثابت بافته شده باشد مصوباتی تصویب کرد؛ البته چون این اقدامات بدون برنامهریزیهای دقیق و درازمدت انجام میگرفت ﻧﺘﻴﺠﮥ چندان مطلوبی به همراه نداشت و دولت مجبور شد برای رفع نگرانی تجار فرش و اعتراضهای آنها در قوانین خود تجدیدنظر کند (اسنادی از صنعت فرش ایران، 1381: 1/ 13تا16، 35). نظیر این اقدامات در شهر اصفهان نیز انجام شد؛ برای مثال در سال 1332ق/1913م، اداره مالیه اصفهان برای مبارزه بارنگهای جوهری تلاشهایی انجام داد. در این اقدامِ شتابزده و بدون برنامه، رنگهای جوهری مردم را میگرفتند و میسوزاندند و معادل قیمت آن جریمه دریافت میکردند (اسنادی از صنعت فرش ایران، 1381: 1/5). بسیاری از مشکلاتی که در صنعت فرش اصفهانِ دورﮤ قاجار وجود داشت به دورﮤ پهلوی اول نیز منتقل شد؛ برای نمونه، باوجود اقداماتی که در دورﮤ قاجار برای مقابله با مصرف رنگهای جوهری صورت گرفته بود در دورﮤ پهلوی اول هم مشکل استفاده از رنگهای جوهری و به دنبال آن، تنزل کیفیت فرشها یکی از مشکلات اساسی قالی اصفهان بود؛ به طوری که در این دوره، استمرار درازمدت بافندگان فرش اصفهان در استفاده از رنگهای جوهری باعث از دست رفتن اعتبار فرش اصفهان و از دست دادن طیف وسیعی از مشتریان داخلی و خارجی آن میشد. نگرانی مشتریان درباره استفاده از رنگ جوهری در بافت قالی موجب شده بود به خریداران توصیه کنند «شرط اصلى احتیاط آن خواهد بود که خریدار با دستمال تر رنگ فرش را امتحان کند» (کرزن، 1380: 2/624). در این دوره، حکومت اصفهان تلاش کرد با شناسایی رنگرزان شهر و گرفتن تعهدنامه از آنان مشکل استفاده از رنگهای جوهری را با در فشار گذاشتن رنگرزان برطرف کند. در سال 1309ش/1930م اداره حکومتی اصفهان از رنگرزهای اصفهان تعهد گرفت برای رنگکردن از رنگ طبیعی استفاده کنند و از رنگهای مصنوعی و پشمهای بور و سیاه اجتناب کنند. در این تعهدنامه که بسیاری از رنگرزهای اصفهان آن را مهر و امضا کرده بودند بیان شده بود: «اینجانبان رنگرزهای اصفهان [ناخوانا] ملتزم و متعهد میشویم که از این تاریخ به بعد رنگهای نباتی طبیعی و نیل علفی استعمال نموده و به هیچ وجه رنگ غیرثابت استعمال ننماییم و چنانچه تخلف نمودیم بر طبق قوانین و مقررات کمیسیون از عهده جریمه برآییم» (ساکما، 291001497). علاه بر این تعهدنامه، اداره حکومتی اصفهان پرسشنامههایی تهیه کرد. هدف از این پرسشنامه شناسایی مشکلات و به دست آوردن اطلاعات رنگرزهای شهر بود که کارشان با مشکلات صنعت فرش ارتباط مستقیمی داشت. در این پرسشنامهها از اسم و محل کارگاه، تعداد کارگران، عده خم، عده پاتیل، نوع نیل مصرفی و کاربرد آن پرسش میشد. در ادامه خواسته شده بود نمونه کوچکی از پشمهایی را که به رنگهای مختلف رنگ میکنند ضمیمه کنند و بیان کنند هر یک من پشم را به چه مبلغ رنگ میکنند (ساکما، 10002898). متأسفانه از نمونههای پُرشدﮤ این برگهها اطلاعی در دست نیست؛ با وجود این، در اسناد اسامی تعدادی از صباغهای شهر و محل کارگاههای آنها به شرح زیر قید شده است: استاد جواد بازار رنگرزها، ابوالقاسم بیدآباد، حیدرعلی دروازه نو، حسینآقا علیاکبر بازار، استاد باقر بازار رنگرزها، عبدالعلی جعفر بابالدشت کوچهباغ، مشهدی عبدالحسین ریسمانکارزاده بابالدشت کوچهباغ، آقامیرزامهدی قلمکاریان دروازه نو، مشهدی محمد تبریزی مسجدجامع، استاد حسین ریسمانکارزاده بابالدشت میدان قدیم، مشهدی صفرعلی انصاری کوچه نمکی میدان قدیم، میرزاعبدالوهاب ریسمانکار چلمان، اسدالله ترکانی باغچه عباسی هارون ولات. از نظر مکانی، در آن دوره تجمع صباغهای اصفهان در اطراف میدان کهنه، بابالدشت، دروازه نو و چهارسوق بوده است (ساکما، 10002898). با هدف شناسایی و حل مشکلات صنعت فرش اصفهان و به دست آوردن آماری دقیق از وضعیت فرش شهر، در همان سال، اداره حکومتی اصفهان آماری نیز درباره افراد شاغل در دیگر اصناف مرتبط با صنعت فرش مثل چلهکشها و نقاشان معروف نقشههای قالی تهیه کرد. براساس آمار بهدستآمده افرادی مانند مهدی صانعی، میرزاآقا امامی، استاد هاشم، دشتیان، سیدباقر حاجیمدینمصور، سیدکریم، میرزامحمود، میرزاعلیالرضا، میرزاعبدالله، آقامیرزاحسین رسم، میرزامحمدعلی، استادمیرزا، حسین خطائی، استاد کرمانی و میرزاحسین شیشه از نقاشان شناختهشده در تهیه نقشه قالی در این دوره بودند. در صنف چلهکشها هم افرادی همچون میرزاجواد چرمی، میرزاصراف، رضا کاراج، حسین حاجیکاظم، استاد باقر گچکار، حسین یدالله کدخدا، حسین کلوابند، جعفر دردشت، سیدمهدی کاراجی، حسینخان کاشی و پهلوان کریم از افراد صاحبنام در این حرفه به شمار میآمدند. صورت اسامی صاحبان کارخانهها و دستگاههای قالیبافی شهر اصفهان در سال 1309ش/1930م نیز جالب توجه است. افرادی همچون قوامالتجار، کارخانه سرداراعظم، محمدابراهیم دهکردی، حاجیمیرزامهدی صراف، میرزاباقرخان انصاری، حاجیعلیرضا فرشچی، مهدیخان حقیقی، میرزاعبدالله نقاش، آقاقوام و اصغر چهارسوقی، سلطان لطفاللهخان، استاد عبدالخالق، سیدجواد نیلفروش، حاجیمحمدعلی روغنی، استاد رمضان، میرزاابوالقاسم مسجدشاهی، استاد یدالله کدخدا، میرزارضا نقاش اسلامی، از خاندان علاقهبند حاجی رحیم، غلامعلیخان و حاجیحیدر، آقاحسین و کاظم خواجو، مدیر کارخانه موسیر رامور، حاجیمیرزاابوالقاسم و حاجیمیرزامحمدعلی کرباسی، میرزافضلالله فرشچی، حاجیآقااحمد عجمی، میرزاحسن بزاز، استاد ابراهیم حمامی، محمدجعفر کازرونی، هارون کلیمی، حسینقلیخان، آقامیرزا امامی، استاد اسلیمی، مادر وطن، میرزاعبدالباقی کاشی، استاد حبیبالله نادری، میرزارضا زاهدی، حاجیمیرزاباقر شماعی، یداللهخان، میرزاعبدالله قالیباف، اخوان اخوت، از خاندان بانکی میرزاآقا صراف، میرزابزرگ، میرزاعلیاکبر و میرزااسماعیل، آقاحسین اُرسیدوز، میرزااسماعیل سراج، حاجیمیرزا سلیمان، عبدالمولی، آقارحیم و حاجیمیرزاعلی بزاز، مدیر کارخانه حاجیمیرزا احمدخان و حاجیمیرزا حسینخان فاطمی، سیدمهدی و سیدحسین خواجویی، حاجیغفور، میرزاعبدالحسین حکیم، علی قهفرخی، میرزامحمود رفوگر، عبدالعلی ارباب، هادی خوانساری، عباسعلی کفاشی، استاد سیفالله کفاشی، میرزاحسن خباز، میرزاحسن خیاط، سیفالله خیاط خواجو و عبدالصمد لُنبانی از فعالان عرصه تولید قالی در این دوره بودند (ساکما، 10002898). با مطالعه و بررسی صورت اسامی صاحبان کارخانهها و دستگاههای قالیبافی شهر اصفهان مشخص میشود در این دوره، افرادی با مشاغل و پیشههای گوناگونی به عرصه تولید قالی روی آورده بودند؛ برای نمونه، از هنرمند شهیری همچون آقامیرزا امامی گرفته تا سرداراعظم از خاندان قاجاریه و محمدجعفر کازرونی از تجار و ملاکان این دوره در میان این اسامی به چشم میخورند. بهنظر میرسد رونق نسبی صنعت قالیبافی در این ایام باعث شده بود بخش درخور توجهی از سرمایهداران شهر به این صنعت روی آورند. جدا از اطلاعاتی که از احصائیه به دست میآید که حکومت اصفهان در سال 1309ش/1930م درباره وضعیت شهر اصفهان تهیه کرده بود، بنا به درخواست پایتخت، حکومت اصفهان در چند دوره دیگر نیز به جمعآوری اطلاعاتی درباره وضعیت فرش شهر اقدام کرد. اکنون اطلاعات سه دوره از این احصائیهها وجود دارد که در سالهای 1309، 1310 و 1312ش/1930، 1931 و 1933م انجام شده است. در این اسناد، اطلاعات ارزشمند دیگری درباره وضعیت فرش اصفهان در دوره پهلوی اول ارائه میشود که در سایر منابع کتابخانهای به آن اشارهای نشده است. یکی دیگر از احصائیههایی که حکومت اصفهان از صاحبان کارخانههای قالیبافی اصفهان انجام داد به سال 1310ش/1931م مربوط است. در این پرسشنامه، پاسخدهنده نخست میبایست اطلاعات خود را مینوشت که شامل اسم قالیباف و صاحب کارخانه، آدرس کارخانه و مدتزمان کار افراد در طول روز بود. در اداﻣﮥ این پرسشنامه، پرسشهایی همچون نمونههای مندرج در جدول زیر از قالیباف یا صاحب کارخانه پرسیده میشد.
در پایان این پرسشها از تمام قالیبافان و صاحبان کارخانهها خواسته شده بود در صورت تنزل فروش، علتهای آن را بیان کنند. از میان دوازده برگ پرسشناﻣﮥ موجود در پرونده، اطلاعات پرسششده بهصورتهای مختلفی تکمیل شده است. قالیبافان برخی از برگهها را بهواسطه کمسوادی یا حتی ترس از دادن اطلاعات صحیح و کامل با بیدقتی و آشفتگی بسیار تکمیل کردهاند و بخشی دیگر بادقت و توجه بیشتری کامل شده است. از این رو، برخی از پرسشها در قسمتهای مربوط بیجواب گذاشته شده است؛ برای مثال، در راستای تعیین میزان جنسیت کارگران و استادان، باتوجه به اینکه تمام تکمیلکنندگان برگهها جنسیت بافندگان قالیها را مشخص نکرده بودند، دادن ترکیب جنسیتی آن مشکل شد. با در نظر گرفتن محدودیتهای مذکور، از بررسی برگههای موجود اطلاعات زیر به دست میآید:
در پایان این برگهها از صاحب کارخانه خواسته شده بود در صورت تنزل فروش علتهای آن را بیان کنند. پاسخدهندگان علتهای متفاوتی را بیان کرده بودند که محورهای اصلی آن به این صورت است: 1. افزایش فرشهای معیوب بهواسطه دستگاههای اشخاص غیرمربوط؛ 2. مصرفکردن پشمهای متفرقه، بور و بیکیفیت و رنگهای مصنوعی و غیرثابت جوهری؛ 3. مطابقنبودن فرشها از نظر لطافت و الگو با سلیقه اروپاییها؛ 4. ورود اشخاص بدون اطلاع در امر قالیبافی. یکی از صاحبان کارخانهها بارندی در پاسخ به این پرسش نوشته بود از برکت بازار (ساکما، 10002898). اطلاعات ذکرشده نشان میدهد برای حمایت از بافندگان صنعت فرش، تا این زمان قوانین مشخصی تعریف نشده بود؛ زیرا نه سن مشخصی برای استخدام این کارگران در نظر گرفته شده بود و نه ساعتهای کار آنها بازه زمانی مشخصی داشت. در گزارش دیگری در همان، سال 1310ش/1931م، حکومت اصفهان بهصورت کلیتر وضعیت قالیبافی شهر اصفهان و توابع آن را به وزارت دربار پهلوی شرح داد. در این گزارش آمده بود در شهر اصفهان و بلوکات و توابع آن نزدیک به هشتهزار دستگاه قالیبافی دایر است که از آن تعداد حدود چهارهزار دستگاه در خود شهر اصفهان و حومه آن قرار دارد. در گزارش تصریح شده بود: «موضوع قالیبافی خیلی مهم است و روزبهروز در توسعه و تزاید است و از حیث رنگ و بافت قالی در شهر اصفهان غالباً دقت دارند که تهیه فرشهای خوب و نقشههای عبایی و غیره نمایند. هم تشویقاتی برای پیشرفت این صنعت لازم است و هم در قسمت رنگ و جلوگیری از رنگهای غیرثابت و وادارنمودن صاحبان کارخانجات قالی به تهیه پشم سفید نهایت لزوم را دارد. از چیزی به این طرف کمیسیون قالی در اصفهان بر طبق نظامنامه ارسالی از وزارت جلیله اقتصاد ملی تشکیل و هفتهای یک روز در اداره حکومتی منعقد میشود و نظر به اینکه یک دستورات جامع و قطعی در این باب نرسیده تا حدود امکان اقدامات کوچکی جهت جلوگیری از رنگهای غیرثابت بهعمل آمده است؛ ولی کمیسیونی که دستور قطعی و نظامنامه مرتب و اساس معین ندارد، پیشرفتهای مهمی نخواهد کرد» (گزارشهای ایالات و ولایات، 1383: 232و233). آن چنان که انتظار میرفت صاحبان کارخانهها با اقدامات کمیسیون همراه نمیکردند؛ به طوری که از دعوتهای اداره حکومتی استقبال نمیکردند. این دعوتها برای شرکت در جلسههایی بود که برای اصلاح مشکلات قالی تشکیل میشد. مأمور حکومتی در گزارش خود درباره این موضوع مینویسد: «مکرر اطلاع داده و آقایان حاضر نشدهاند در صورتی که مقصودی سوای اصلاح امر قالی درنتیجه آن عاید آقایان میشود نیست و شایسته نیست که به وسیله مأمورین نظمیه اخطار شود» (ساکما، 10002898). اداره حکومتی در گزارش به وزارت دربار مشکل عمدهتر در ساماندهی وضع آشفته قالی را این میدانست که تعداد فراوانی از دستگاههای قالی در خانواده افراد فقیر و بیبضاعت دایر بود؛ چون آنها با سلیقه خودشان قالیها را میبافتند و بهعلت بیاطلاعی از رنگ و پشم و رنگآمیزی و بافندگی و انتخاب نقشه، طرحی میبافتند که خریدار و مشتری کمتر میپسندیدند. گزارش اضافه میکرد: «چنانچه دوثلث عمده دستگاههای مزبور در این قبیل خانههاست و تفتیش و جلوگیری از عملیات سویی که سکته به این صنعت مهم وارد میآورد دچار اشکال شده و محتاج مطالعه اهل اطلاع و رفع نواقص و اصلاحات اساسی است. طرز دار قالی و کشیدن به دستگاه در شهر و بلوکات مختلف است. در بعضی نقاط شهر و بلوکات دستگاه قالی دیواری، در قسمتی ایلیاتی و روی زمین بافته میشود» (گزارشهای ایالات و ولایات، 1383: 233). وضعیت کارگاههای قالیبافی و رعایتنکردن مسئله بهداشت در آنها نیز یکی از مشکلات اساسی این صنعت بود. در این کارگاهها اطفال در اتاقهای نیمهتاریک و نمناک بدون داشتن نور و تهویه مناسب، به رفوکردن و بافتن قالی مشغول میشدند و در بیشتر مواقع در این محیطها به بیماری سل دچار میشدند. کنتس مادفون (Rosen, Maud Von، سیاح اروپایی، درباره دیدار خود از این کارگاهها در اصفهان در سفرنامهاش نوشت: «فقر مانع از آن میشود که این بچهها رنگ آفتاب را ببینند. آنها هرگز به عمر خود در فضای باز، بازی نمیکنند. رخسار آنها زرد و پاهای آنها بهقدری لاغر است که بهسختی میتواند هیکل نحیف آنها را سرپا نگهدارد. پدر و مادر و برادرهای بزرگتر و قویتر آنها معمولاً آنها را به محل کار و بالعکس روی شانه خود حمل میکنند. تنها انگشتان این موجودات کوچولو خوب کار میکند و برای قالیبافی همین کافی است» (روزن، 1369: 291؛ اشراقی، 1383: 653). بهدنبال شکایتی که اداره بینالمللی مشاغل کرد در اواخر دوره قاجار، وزارت فلاحت و تجارت و فواید عامه در زمینۀ بهداشتیکردن مراکز قالیبافی در کشور پیشنهادهایی ارائه کرد (اسنادی از صنعت فرش ایران، 1381: 1/13تا16، 33)؛ اما بهنظر میرسد پیشنهادهای مزبور حالت قانونی به خود نگرفت تا اینکه گویا در سال 1307ش/1928م، وزارت داخله در زمینه اوضاع بهداشتی کارخانههای قالیبافی نظامنامهای تهیه کرد. در این نظامنامه وضعیت بهداشتی لازم بیان شده بود که میبایست برای کارخانههای قالیبافی و کارگران آنها رعایت میشد (اسنادی از صنعت فرش ایران، 1381: 1/85و86) با وجود این چنانکه از فحوای گزارش 1310ش/1931م حکومت اصفهان برمیآید کارخانهها و کارگاههای قالیبافی و کارگران آنها بهلحاظ بهداشتی همچنان مشکلات بسیاری داشتند. در این گزارش آمده بود: «ساختمان کارخانههای قالی (آنهایی که صاحب چندین دستگاه قالی هستند) بیتناسب و در اتاقها و دکههای مرطوبی معمولی چندین دستگاه برپا نموده، خانوادههای فقیر هم در همان اتاقی که منزل و مسکن دارند و زندگانی میکنند، یک یا دو دستگاه برپا مینمایند. موضوع کارگران قالیبافی که عبارت از یک عده دختر و پسرهای کوچک میباشند از حیث سن بیتناسب است که باید در این باب هم عطف توجه و اقدامی شود» (گزارشهای ایالات و ولایات، 1383: 233). براساس اسناد موجود، در سالهای بعد نیز برای ارتقای سطح بهداشتی این کارگاهها اقداماتی صورت گرفت؛ برای نمونه در سال 1319ش/1940م، بخشنامههایی درباره اصلاح ساختمان و رعایت اصول بهداشتی در کارگاههای قالیبافی صادر شد (ساکما، 291001447). در سال 1312ش/1933م نیز اداره سیاسی وزارت داخله استعلامی داد و از حکومت اصفهان خواست درباره وضعیت قالیبافی شهر گزارشی به اداره کل صناعت و فلاحت بفرستد. این پرسشنامه هم دربردارنده پرسشهایی نظیر تعداد دستگاههای قالی و قالیچهبافی در نقاط مختلف، میزان تقریبی محصول آنها به گز مربع، حد وسط قیمت قالی و قالیچه و نوع بافت و همچنین تعداد کارگران قالیباف زن و مرد بود. در پاسخ به این پرسشها، رئیس اتاق تجارت اصفهان تعداد کل دستگاههای کوچک و بزرگ در اصفهان و حوالی تا 2/3 فرسخی (معادل 10/15 کیلومتر) شهر را 2500 دستگاه برآورد کرد. هر دستگاه 9 مضروب در سال 22هزار و 500 ذرع محصول تقریبی داشت. عده کارگران هر دستگاه در کل پنج نفر شمارش شده بود. تعداد افرادی که به طور مستقیم عملیات مربوط به این رشته از قبیل صباغی، چلهزنی، ریسمانتابی و غیره را انجام میدادند بهصورت تخمینی هفتهزار نفر برآورد شده بود. از این تعداد کارگر به طور تقریبی نصف زن و نصف مرد بودند. در سال 1311ش/1932م، قیمت عمده تقریبی فرشها از ذرعی 12تا20 تومان بود. تعدادی نیز ذرعی 10تا30 تومان هم به مصرف میرسید. قالیچه دو ذرعی تجارتی هر فرد 35تا50 تومان به فروش میرسید. در این سالها نیز نوع پشم مصرفی مانند گذشته خامه کارخانه وطن، خامه کارخانه قزوین و تبریز و خامه دستی یزد بود (اسنادی از صنعت فرش ایران، 1381: 1/193تا195). ویلفرد بلانت (Blunt, Wilfrid) وضعیت فرش اصفهان در سال 1314ش/1935م را اینگونه توصیف کرد: «از سال 1935 حدود 2000 دستگاه در شهر و 500 دستگاه دیگر در حومه موجود بود. طرحها در کل خوب بود؛ اما رنگرزی و خواب فرش در سطح بسیار نازلی قرار داشت. خریداران آمریکایی ضخامت قالیچهها را نازک دیدند و تقاضای خرید آنها بیشتر از اروپا میآمد» (بلانت، 1384: 198). اقدامات دولت برای ارتقاء صنعت فرش اصفهان بسیاری از مشکلات صنعت قالی بهواسطه بیاطلاعی و کمتجربگی افراد شاغل در این حرفه بود؛ بنابراین در کنار تهیه آمار اطلاعات مربوط به وضعیت فرش اصفهان تلاش شد با توجه بیشتر به هنر مربوط به صنعت فرش و حمایت از هنرمندان آن، در راستای افزایش کیفیت فرش اصفهان گامی برداشته شود. به این منظور میان هنرآموزان و هنرمندان مسابقههایی برگزار شد که هدف آن ترقی هنر و شناخت بیشترِ هنرمندان برجسته بود (ساکما، 291002088)؛ برای نمونه در سال 1309ش/1930م، با هدف احیای طرحهای قدیمی قالی و شناخت قالیبافان ماهر، مسابقهای برپا شد (ساکما، 291002362). از طرف دیگر، در راستای ارائه طرحها و نقشهای نو برای استفاده در بافت قالیهایی که پهلوی اول در نظر داشت برای کاخهای خود سفارش دهد از برخی هنرمندان اصفهانی استفاده شد. نمونه آن طرح قالی بسیار بزرگی بود که احمد ارچنگ، استاد شهیر نقشهکشی اصفهان، بیدرنگ بانهایت دقت در تهران رسم کرد (صیرفیان، 1393: 258). رکود ایجادشده در هنر و صنایعدستی اصفهان نیازمند آن بود که برای رفع مشکلات مذکور اقدامی جدی و سریع صورت گیرد. ازجمله این اقدامات آموزش صنایعدستی در مدارس بود (ساکما، 297041042)؛ همچنین در سال 1315ش/1926م، هنرستان هنرهای زیبا با هدف تربیت جوانان در حرفههای هنری و حمایت از صنایعدستی ﺗﺄسیس شد. این دبیرستان با دو رشته فلزکاری و درودگری شروع به کارکرد. سرپرستی آن با معلمی آلمانی به نام ویلهم بایر (Wilhelm Bayer)بود. شعبه فلزکاری را باقر زمانی و شعبه درودگری را هادی اشتری اداره میکرد (شفقی، 1385: 1471). در دیماه همان سال نیز یک شعبه نقاشی زیر نظر عیسی بهادری، استاد مشهور مینیاتور و یکی از نقاشان برجسته نقشه قالی، تشکیل شد و هفت هنرآموز در سه رشته طبیعت و مینیاتور و نقشه فرش به فراگیری نقاشی مشغول شدند. برای هنرآموزان رشته نقاشی یادگیری زبان فرانسه و برای رشتههای فلزکاری و درودگری زبان آلمانی الزامی بود. با گسترش هنرستان نیاز به محلی بزرگتر احساس شد؛ بنابراین در سال 1316ش/1937م، اداره پیشه و هنر به ریاست کاظم سیاح در اصفهان تشکیل شد و تصمیم گرفته شد برای ایجاد هنرستان زمینی خریداری کنند. با کمک قاسم صوراسرافیل، حاکم اصفهان، قطعه زمینی به مساحت 24هزار مترمربع در کنار ساحل زایندهرود خریداری شد و با نقشه عیسی بهادری و همکاری مهندسان آلمانی ساخته شد (روزنامه اخگر، ش1592، 22دیماه 1319: 1). هنرهایی که در آن آموزش داده میشد عبارت بودند از: نقاشی، مینیاتور، تذهیب و نقشه فرش. نقشه فرش زیر نظر عیسی بهادری بود و نقاشی طبیعت (رنگ و روغن) با مربیگری نورمحمد معیری آموزش داده میشد. در سالهای 1318و1319ش/1939و1940م از آثار این هنرمندان نمایشگاهی در پایتخت تشکیل شد که توجه تماشگران بسیاری را جلب کرد (آگاهینامه، 2535: 51و52؛ کلباسی، 1353: 113). با وقوع جنگ جهانی دوم و سقوط دولت پهلوی اول، از دو نظر به قالیبافی اصفهان لطمه بسیار شدیدی وارد شد: یکی اینکه بهواسطه جنگ، بازارهای اروپا روی این صنعت بسته شدند و دیگری آنکه با گرانشدن مواد اولیه قالی، مانند رنگ و پشم، باز عدهای از صنعتگران و بازرگانان سودجو به فکر تقلب در آنها افتادند. به مدت چند سال، در قالیهای اصفهان رنگهای بسیار کمثبات و پشمهای غیرمرغوب بسیار دیده میشد؛ درنتیجه، به تجارت و شهرت فرش اصفهان که روزگاری جزو بهترین قالیهای ایران بود آسیب وارد شد (ورزی، 1350: 91؛ نصیری، 1374: 140). در کنار این عوامل، گرانی مواد اولیه و افزایش دستمزد مزید بر علت شد و در این دوران از تعداد دارهای قالی کاست؛ ولی در اواخر جنگ و پس از آن بهواسطه بازار داخلی خوبی که پیش آمده بود عدهای از کارگاهها موفق شدند تعدادی قالی مرغوب به بازار بفرستند (بهآذین، 2536: 133). به این ترتیب، صنعت قالیبافی در اصفهان نابود نشد؛ اما باز میزان تولید آن از یکسوم رقم پیش از جنگ تجاوز نکرد. این وضع در دوران پس از پایان جنگ نیز چندان بهبودی نیافت.
نتیجه قالیبافی شهر اصفهان پس از دوران صفویه دچار افول شد و این روند در دورۀ قاجار وضعیت نابسامانتری به خود گرفت. در این دوره تولید فرش بهلحاظ کمی افزایش یافته بود؛ اما کیفیت فرش بافتهشده تنزل یافت. در این دوره و بهویژه پس از پایان جنگ جهانی اول، برای فرش اصفهان بازار مناسبی به وجود آمده بود؛ بنابراین توجه افراد گوناگونی که گاه در این حوزه غیرحرفهای و کماطلاع بودند نیز بهسوی تولید و تجارت فرش جلب شد. بازرگانان و سوداگران فرش به طمع سود بیشتر به بافتن فرشهایی روی آوردند که در آن اصول حاکم بر فرشهای اصیل ایرانی لحاظ نشده بود. استفاده از رنگهای جوهری و شیوههای بافت غیراصولی از مسائل مشکلساز فرشهای این دوره بود. با شروع دوره پهلوی اول، باوجود اقدامات مختصری که در اواخر دوره قاجار انجامگرفته بود، مشکلات مزبور همچنان برجای ماند. در دوره پهلوی اول حکومت اصفهان با تهیه آمارهایی از کارگاهها و کارخانههای فرش، برای شناخت دقیقتر مشکلات صنعت فرش شهر تلاش کرد. اقدامات دیگری نیز نظیر برخورد با رنگرزان جوهری و تهیه آییننامه بهداشتی برای رسیدگی به وضعیت غیربهداشتی کارگاهها صورت گرفت. از دیگر مشکلات اصلی صنعت فرش اصفهان در این دوره، کماطلاعی یا حتی بیاطلاعی تولیدکنندگان و بافندگان قالی شهر از اصول اصلی فرش سنتی ایران بود؛ بنابراین حکومت اصفهان تلاش کرد با ایجاد هنرستان عالی اصفهان و استخدام استادان و هنرمندان در آنجا در این رشته هنرآموزانی پرورش دهد. با وجود این، تلاشهایی که برای بهبود وضع قالی شهر اصفهان انجام میگرفت با برنامهریزیهای دقیق و درازمدت همراه نبود؛ بنابراین چندان ثمربخش نشد و درنتیجه، مشکلات برجای ماند. تلاشهایی مانند ایجاد هنرستان عالی اصفهان هم این مشکلات را حل نکرد؛ چنانکه آن دوران شکوفایی و اعتلای هنر و صنعت فرش ایران که در دوره پایتختی شهر اصفهان، در قرون دهم و یازدهم قمری، وجود داشت به صنعت قالیبافی اصفهان بازنگشت.
پینوشت 1. در سال 1317ش، صادرکنندگان فرش به استفاده از مقیاس متر در تعیین اندازه فرشها ملزم شدند (ساکما، 291002140). در اوایل دوران پهلوی، گز در حکم واحد اندازهگیری طول در برخی از شهرها معادل یک ذرع حساب میشد (دیانت، 1367: 1/399).
| |||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||
الف. اسناد اسناد منتشرنشده . اسناد سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران (ساکما). - 291001497 - 10002898 - 291002140 - 291001447 - 291002088 - 291002362 - 297041042
اسناد منتشرشده . مرکز اسناد ریاست جمهوری، به کوشش علیاکبر علی اکبری بایگی، (1381)، اسنادی از صنعت فرش ایران (1357-1292هـ.ش)، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. . ------------------------------------------------، (1383): گزارشهای ایالات و ولایات از اوضاع اجتماعی اقتصادی ایران در سال 1310هـ.ش، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
ب. کتابها . آذرپاد، حسن و فضلالله حشمتی رضوی، (1372)، فرشنامۀ ایران، تهران: موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی. . آگاهینامه، (2535)، بیجا: مرکز اسناد و آمار فرهنگ و هنر اصفهان. . اشراقی، فیروز، (1378)، اصفهان از دید سیاحان خارجی، بیجا: آتروپات. . بلانت، ویلفرد، (1384)، اصفهان مروارید ایران، ترجمه محمدعلی موسوی فریدنی، به کوشش محمدعلی احمدینژاد، اصفهان: خاک. . بهآذین، م.ا، (2535)، قالی ایران، تهران: شرکت سهامی کتابهای جیبی. . دیانت، ابوالحسن، (1367)، فرهنگ تاریخی سنجشها و ارزشها، تبریز: نیما. . روزن، کنتس مادفون، (1369)، سفری به دور ایران، ترجمه علیمحمد عبادی، تهران: پاژنگ. . شفقی، سیروس، (1385)، بازار بزرگ اصفهان، اصفهان: مرکز اصفهانشناسی و خانه ملل. . صیرفیان، محمد، (بیتا)، فرش صیرفیان، اصفهان: فروغ دانش. . -----------، (1393)، نقد عمر، بیجا: بینا. . عابدی، حسن، (1334)، اصفهان از لحاظ اجتماعی و اقتصادی، بیجا: بینا. . عیسوی، چارلز، (1363)، تاریخ اقتصادی ایران، ترجمه یعقوب آژند، تهران: گستره. . کرزن، جورج ناتانیل، (1380)، ایران و قضیه ایران، ترجمه غلامعلی وحید مازندرانی، تهران: علمی و فرهنگی. . کلباسی، علی، (1353)، اقتصاد شهر اصفهان، بیجا: دانشگاه تهران. . نصیری محمدجواد، (1374)، سیری در هنر قالیبافی ایران، تهران: بینا. . ورزی، منصور، (1350)، هنر و صنعت قالی در ایران، تهران: رز.
ج. روزنامهها . روزنامه اخگر، ش1592، 22دیماه1319. | |||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 2,086 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 706 |