
تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,685 |
تعداد مقالات | 13,846 |
تعداد مشاهده مقاله | 32,819,376 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,972,442 |
نقش بازارگرایی داخلی در توسعة گرایش کارآفرینانه؛ شرکتهای ارائهدهندة خدمات اینترنت در تهران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تحقیقات بازاریابی نوین | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 7، دوره 8، شماره 1 - شماره پیاپی 28، خرداد 1397، صفحه 97-116 اصل مقاله (765.41 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/nmrj.2018.103958.1249 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
امیر اخلاصی1؛ نادر سیدامیری* 2؛ مرتضی هندیجانی فرد3 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1استادیار گروه کسب و کار، دانشکده کارآفرینی، دانشگاه تهران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2استادیار گروه کارآفرینی سازمانی، دانشکده کارآفرینی، دانشگاه تهران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3کارشناس ارشد کارآفرینی، گروه کارآفرینی سازمانی، دانشکده کارآفرینی، دانشگاه تهران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کارکنان نقش پررنگی در موفقیت شرکتهای خدماتی دارند و رضایت آنها پیشنیازی برای رضایت مشتریان است. همچنین، توجه و پاسخگویی به خواستهها و نیازهای آنان، زمینة توسعة تمایلات کارآفرینانه در شرکت را فراهم میکند. علاوه بر این، مشتریمحوری، ممکن است شرکت را به سوی تمرکز بر نوآوری و استفاده پیشدستانه از فرصتها رهنمون سازد. از اینرو، پژوهش حاضر به بررسی این مسئله پرداخته که آیا در شرکتهای ارائهدهندة خدمات اینترنت در تهران، بازارگرایی داخلی میتواند از طریق بازارگرایی بر گرایش کارآفرینانه تأثیر مثبت و معناداری بگذارد. بدین منظور، از روش توصیفی-پیمایشی استفاده شد و پرسشنامة پنجگزینهای طیف لیکرت بین 322 نفر از کارکنان و مدیران شرکتهای مذکور که با روش نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب شده بودند، توزیع گردید. برای تجزیه و تحلیل دادهها، از مدلسازی معادلات ساختاری استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان میدهد که بازارگرایی داخلی بر گرایش کارآفرینانه با ضریب مسیر 529/0، بازارگرایی داخلی بر بازارگرایی با ضریب مسیر 796/0 و نیز بازارگرایی بر گرایش کارآفرینانه با ضریب مسیر 337/0 تأثیر مثبت و معناداری دارد. یافتهها همچنین نشان میدهد که بازارگرایی، در رابطة میان بازارگرایی داخلی و گرایش کارآفرینانه، با شدت 268/0 در نقش میانجی جزئی تأثیرگذار است. همچنین، نتایج آزمون سوبل، تأثیر میانجی بازارگرایی را در رابطة مذکور تأیید کرده است. علاوه بر این، مقدار ضریب VAF در صورت میانجیگری بازارگرایی، برابر با 336/0 به دست آمد که نشان میدهد تقریباً 34درصد از تأثیر بازارگرایی داخلی بر گرایش کارآفرینانه از طریق غیرمستقیم با متغیر میانجی بازارگرایی تبیین میشود. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بازارگرایی داخلی؛ بازارگرایی؛ گرایش کارآفرینانه؛ شرکتهای ارائهدهندة خدمات اینترنت | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
- مقدمه امروزه به دلیل پویایی و پیچیدگی محیط رقابتی در اغلب صنایع، نیاز سازمانها به خلاقیت و نوآوری افزایش یافته است (سیزنتیمیهایلی و ساویر[1]، 2014، ص67). برای مثال، در حال حاضر، 1447 شرکت در ایران دارای پروانه ISP هستند (وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات، 1394). همچنین از میان شرکتهای برتر ارائهکنندة خدمات اینترنت در سال 1393، اغلب آنها در تهران و در 15سال اخیر تأسیس شدهاند (سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی، 1393). این ارقام، نشاندهندة افزایش فضای رقابتی در این گروه از شرکتها در تهران است. گرایش کارآفرینانه، گرایش کلی شرکت برای قرارگرفتن در محیط خود و اجرای مراحل و پذیرش ریسکهای لازم برای رقابت است (اوگر[2] و همکاران، 2003). گرایش کارآفرینانه، مجموعهای از رفتارهای متمایز، اما مرتبط به هم گفته میشود که جنبههایی از نوآوری، پیشگامی، رقابت تهاجمی، ریسکپذیری و استقلالطلبی را دارد (پیرس[3] و همکاران، 2010). در محیط رقابتی، باید به دنبال رویکردهایی بود که با ایجاد انگیزش، رضایت و تعهد در کارکنان، موجبات نوآوری و کارآفرینی آنان و در نهایت، برتری سازمان را فراهم آورد (سیزنتیمیهایلی و ساویر، 2014: 67)؛ چراکه کارکنان مهمترین سرمایههای فکری شرکت و یک منبع ایجاد مزیت رقابتی هستند (سیدامیری و هندیجانیفرد، 1394: 271). بازارگرایی داخلی، یکی از فلسفهها و رویکردهایی است که با بهبود انگیزش، رضایت، سطح تعهد و حفظ کارکنان (نقی و پارا[4]، 2014)، رفتارهای کارکنان را تغییر میدهد. تعاریف بسیاری برای بازارگرایی داخلی وجود دارد؛ اما همة آنها یک ریشة مشترک دارند و آن این است که بازارگرایی داخلی، با شناسایی و برطرفکردن خواستهها و نیازهای کارکنان، به عنوان یک پیشنیاز برای برآوردن خواستهها و نیازهای مشتریان مرتبط است (لینگز[5]، 2004). به عبارت دیگر، موفقیت بازارگرایی خارجی به بازارگرایی داخلی وابسته است. مارتین و تو[6] (2013) دریافتند که بازارگرایی داخلی به طور مثبت با رضایت شغلی کارکنان رابطه دارد؛ در حالی که رضایت شغلی کارکنان به طور مثبت با رضایت درکشدة مشتریان و سپس جایگاه رقابتی شرکت رابطه دارد. از این رو، به نظر میرسد بازارگرایی داخلی، بهویژه در شرکتهای خدماتی که اغلب کارکنان در تماس مستقیم با مشتریان هستند، یک پیشنیاز برای بازارگرایی است. بنابراین، یکی از اهداف فرعی پژوهش، بررسی میزان تأثیر بازارگرایی داخلی بر بازارگرایی در شرکتهای ارائهدهندة خدمات اینترنت در تهران است. شرکتهای ارائهدهندة خدمات اینترنت، سازمانهایی خدماتی هستند که اکثریت کارکنان آنها، در تماس مستقیم با مشتریان هستند. بنابر دیدگاه لینگز (2004)، بازارگرایی داخلی، از این نگاه برخاسته است که پرسنلی که با مشتری در تماساند، اهمیت اصلی را در صنایع خدماتی دارند و رضایت، تعهد و انگیزة این کارکنان عملیاتی، بسیارضروری است. بازارگرایی داخلی، نقطة مشترک مرزهای کارکردی بازاریابی و مدیریت منابع انسانی (لینگز، 2004) است و با طراحی و اجرای پاسخ مناسب به نیازها و خواستههای کارکنان (لینگز و گرینلی[7]، 2005)، پتانسیل تأثیرگذاری بر رفتار کارکنان و تغییر سازمان را دارد (لینگز، 2004). احمد و رفیق[8] (2003) معتقدند بازاریابی داخلی، از طریق برنامههای راهبردی، شایستگیهایی همچون خلاقیت را در سازمان توسعه میدهد. از این رو، تأثیر بازارگرایی داخلی در جایگاه یک رویکرد خاص از بازاریابی داخلی، بر گرایش کارآفرینانه در شرکتهای ارائهدهندة خدمات اینترنت، یکی دیگر از اهداف فرعی پژوهش و در خور بررسی است. از سوی دیگر، پژوهشهای بسیاری تأیید کردهاند که این گزاره که بازارگرایی باعث کارآفرینی و نوآوری میشود، امری مفروض و محتمل است (شی و دانا[9]، 2013)؛ چراکه تبعیت از فلسفة بازارگرایی که همانا تمرکز محوری بر نیازها و خواستههای مشتری و تلاش همهجانبه برای جلب رضایت آنان است (کهلی و یاوورسکی[10]، 1990)، سازمان را تحریک میکند که بیشتر بیاموزد و بیشتر به کارآفرینی اهمیت و بها دهد (لیو[11] و همکاران، 2003). بنابراین، به نظر میرسد بازارگرایی، یک میانجی در رابطة میان بازارگرایی داخلی و گرایش کارآفرینانه است. از اینرو، مسئلة اصلی پژوهش که در اینجا طرحشدنی است، این است که در شرکتهای ارائهدهندة خدمات اینترنت در تهران، تأثیر بازارگرایی داخلی بر گرایش کارآفرینانه از طریق نقش میانجی بازارگرایی، به چه میزان است؟ با تأملی در مطالعات پیشین، میتوان دریافت که تاکنون پژوهشی با این هدف انجام نشده و اگر چه رابطة بازارگرایی داخلی با بازارگرایی و همچنین رابطة بازارگرایی با گرایش کارآفرینانه در برخی پژوهشها آزمون شده است؛ اما پژوهشهای بسیاراندکی، میان بازارگرایی داخلی و حوزة کارآفرینی پیوند برقرار کردهاند. این پژوهش میتواند برای شناسایی متغیرهای پیشبین بازارگرایی و گرایش کارآفرینانه کمک کند و ضرورت تمرکز بر کارکنان، در کنار تمرکز بر مشتریان و رقبا را تأیید میکند.
2- مفاهیم، دیدگاهها و مبانی نظری 2-1- بازارگرایی و بازارگرایی داخلی بازاریابی با نگاه مدرن آن، تنها وظیفة دپارتمان بازاریابی سازمان نیست، بلکه وظیفة تمام اعضای سازمان است. در محیط رقابتی امروز، بازاریابی بیشتر یک موضوع مدیریتی است تا یک وظیفة تخصصی صِرف (گرونروس[12]، 1989). همة کسب و کارها تا حدی از بازاریابی بهره میجویند؛ اما تنها تعداد اندکی بازارگرا هستند (درایسدیل[13]، 1999). بازارگرایی به معنای پیادهسازی «مفهوم بازاریابی» در نظر گرفته میشود. مفهوم بازاریابی، فلسفة انجام کسب و کار است که نیازهای مشتری را در مرکز توجه و هسته سازمان قرار میدهد (کهلی یاوورسکی، 1990؛ یاوورسکی و کهلی[14]، 1993؛ لاین و وانگ[15]، 2017). در تعریفی دیگر، بازارگرایی، فرهنگی سازمانی است که رفتارهای ضروری را برای خلق ارزش برتر مشتری و عمکرد کسب و کار ایجاد میکند (نارور و اسلتر[16]، 1990). شرکتها باید این نیازها را شناسایی کرده و سپس تصمیم بگیرند که برای برآوردن کدام نیاز(ها) باید تلاش کنند. این، مسئولیت همة اعضای شرکت است (درایسدیل، 1999). دو مفهومسازی مشهور کهلی و یاوورسکی (1990) و نارور و اسلتر (1990) از بازارگرایی، بسیار به یکدیگر شبیه بوده (متسونو و منتزر[17]، 2015) و مبنای اصلی بیشتر مطالعات این حوزه قرار گرفتهاند (خیری و همکاران، 1393). با این حال، مفهومسازی کهلی و یاوورسکی (1990) رفتارگرا بوده و بر اساس پیمایش روی فعالان صنعت تدوین شده است (یاوورسکی و کهلی، 2017). از این رو، در این پژوهش از این مفهومسازی و ابعاد آن استفاده شده است. بر اساس مفهومسازی مذکور، بازارگرایی شامل سه دسته از فعالیتهاست: - تولید هوشمندی از بازار (بیرونی): به معنای تولید اطلاعات دربارة نیازها و خواستههای جاری و آینده مشتریان و عواملی است که بر آنها تأثیر میگذارند (کهلی، 2017). - انتشار هوشمندی بازار (بیرونی) در داخل کسب و کار: شامل انتشار اطلاعات بازار به صورت عمودی در سلسلهمراتب سازمانی و به صورت افقی در سرتاسر واحدهای مختلف و مرزهای جغرافیایی سازمان است (کهلی، 2017). - پاسخ به هوشمندی بازار: این کار از طریق هدفگیری بخشهای اولویتدار بازار و توسعه، ارائه و تبادل ارزش مناسب با آن بخشهای انتخابشده انجام میشود (کهلی، 2017). در حالی که مشتریگرایی توجه بسیاری از پژوهشگران بازاریابی را به خود جلب کرده، اما غالباً متمرکز بر مشتریان بیرونی بوده است؛ حال آنکه بازار داخلی (کارکنان)، به اندازة بازار بیرونی، برای موفقیت یک شرکت، حیاتی است (کُندویت[18] و همکاران، 2014). لینگز (1999، 2000) نخستین پژوهشگری بود که در مقالة خود، عنوان بازارگرایی داخلی را برای یک رویکرد خاص در بازاریابی داخلی مطرح کرد. به بیان ساده، بازارگرایی داخلی شامل تولید و انتشار اطلاعات مربوط به خواستهها و نیازهای کارکنان و طراحی و پیادهسازی پاسخهای مناسب به این خواستهها و نیازهاست (لینگز و گرینلی، 2005). کندویت و همکاران (2014) دریافتهاند هنگامی که سازمان، یک گرایش داخلی قوی را دنبال کند، در مقایسه با تمرکز توأمان بر مشتریگرایی داخلی و خارجی، کارکنان برداشتهای مثبت بیشتری از فرایندهای سازمانی خواهند داشت. با بررسی مدلهای بازارگرایی داخلی، میتوان دریافت که تفاوتهای بسیاراندکی میان آنها وجود دارد. لینگز (2004) بازارگرایی داخلی را شامل تحقیقات بازار داخلی (تولید اطلاعات)، ارتباطات ]داخلی[ و پاسخگویی دانسته است. گوناریس[19] (2006) با اعمال تعدیلات و اصلاحات اندکی در مدل لینگز (2004) میگوید که بازارگرایی داخلی دارای همان سه بُعد اصلی تولید اطلاعات از بازار داخلی، انتشار اطلاعات داخلی و پاسخگویی به اطلاعات است؛ با این تفاوت که زیربُعدهای بخشبندی بازار داخلی و هدفگیری بخش داخلی در بُعد پاسخگویی به اطلاعات قرار میگیرند، نه در بعد تولید اطلاعات. وی برخلاف لینگز (2004) میگوید که اطلاعات داخلی، یک پیشنیاز برای بخشبندی است. همین مسئله دربارة بُعد هدفگیری بخش داخلی نیز صادق است و این بُعد، رفتاری است که بعد از تولید اطلاعات و متعاقب آن باید انجام شود. از طرف دیگر، نگاه به بازارگرایی داخلی در نقش یک سازة چندوجهی، مناسبتر به نظر میرسد (گوناریس، 2006). بر این اساس، بازارگرایی داخلی از منظر گوناریس (2006) دارای سه بُعد اصلی و ده زیربُعد است: 1) تولید اطلاعات بازار داخلی: پژوهشگران زیادی نیاز به تولید اطاعات دربارة بازار داخلی را شناسایی و بر آن تأکید کردهاند. این اطلاعات میتواند دربارة ویژگیهای مهم مشاغل سازمان، رضایت کارکنان از شرایط کاریشان، عوامل داخلی و خارجی که بر رضایت کارکنان تأثیر میگذارند و شرایط بازار خارجی مانند تغییرات قوانین و فعالیتهای رقبا در بازار کار باشد (لینگز، 2004). این بُعد، خود دارای دو زیربُعد است: 1-1) شناسایی تبادلات ارزش: این زیربعد شامل شناسایی ادراکات و برداشتهای کارکنان از آنچه وارد شغلشان کردهاند، شناسایی ادراکات و برداشتهای کارکنان از خروجیهای شغلشان (آنچه دریافت میکنند) و شناسایی ادراکات و برداشتهای کارکنان از برابری و انصاف در این تبادل است (هیوزمن و هتفیلد[20]، 1990). میتوان گفت این زیربعد، همان تولید اطلاعات داخلی بنابر پژوهش لینگز و گرینلی (2005) است. 1-2) آگاهی از شرایط بازار کار: این زیربعد شامل شرایط بازار خارجی مانند تغییرات قوانین، فعالیتهای رقبا در بازار کار و شرایط استخدام در شرکتهایی که بر سر بازار کار مشابه سازمان رقابت میکنند، است. علاوه بر دو زیربعد فوق، لینگز و گرینلی (2005) میگویند که بُعد تولید اطلاعات، شامل تولید اطلاعات رسمی مکتوب، تولید اطلاعات رسمی چهرهبهچهره و تولید اطلاعات غیررسمی است. 2) انتشار اطلاعات بازار داخلی: مطالعات بسیاری، بر ضرورت وجود ارتباطات مؤثر داخلی به عنوان بخشی از برنامة بازاریابی داخلی، تأکید کردهاند (لینگز، 2004). همانند بازارگرایی خارجی، در بازارگرایی داخلی نیز اطلاعات مربوط به بازار داخلی باید در سازمان منتشر شود تا از طریق ارتباطات، با نیازهای داخلی مطابقت پیدا کند. این بعد دارای دو زیربعد است: 2-1) ارتباطات میان مدیران و کارکنان: مجاورت فیزیکی نزدیک مدیران و کارکنان، فرصتها را برای چنین ارتباطاتی افزایش میدهد و شانس گردآوری اطلاعات دربارة خواستهها و نیازهای کارکنان و همچنین انتشار اطلاعات را فراهم میکند (لینگز و گرینلی، 2005). 2-2) ارتباطات میان مدیران: لینگز (2004) میگوید که ارتباطات میان مدیران دربارة نیازها و خواستههای کارکنان ضروری است. 3) پاسخگویی به بازار داخلی: این بعد نیز در مدل لینگز و گرینلی (2005) وجود دارد؛ با این حال، گوناریس (2006) آن را دارای شش زیربعد میداند: 3-1) بخشبندی بازار داخلی: همانند بازار خارجی، سازمان باید در بازار داخلی نیز مشتریان خود (کارکنان) را از منظر ویژگیهای مختلف و نیازهایشان بخشبندی کند. 3-2) شرح شغل: مشاغل باید به گونهای طراحی شوند که با نیازهای کارکنان مطابقت داشته باشند و تفاوتهای آنها را مدنظر قرار دهند. 3-3) سیستم پاداش: یک سیستم پاداش مطلوب، باید پاداشها و مزایای مالی و معنوی را بر اساس عملکرد و کیفیت کاری کارکنان، به آنها اختصاص دهد. 3-4) ملاحظات مدیریتی: مدیریت ارشد باید نیازها و مشکلات شغلی کارکنان را مدنظر قرار دهد. 3-5) آموزش: آموزش کارکنان باید متناسب با نیازهای انفرادی کارکنان باشد و بر فعالیتهای روزانة شغلی کارکنان و شرح شغل آنها تأثیرگذار باشد. 3-6) هدفگیری بخش داخلی: باید خط مشیهای مشخصی در حوزة منابع انسانی برای هر کدام از گروههای کارکنان که در مرحلة بخشبندی مشخص شدهاند، تدوین شده و به نیازهای آنها به طور خاص توجه شود. (گوناریس، 2006). در جدول 1، سیر تاریخی مطالعات و زمینة مطرحشدن مفهوم بازارگرایی داخلی آمده است.
جدول 1: سیر تاریخی مطالعات و زمینة مطرحشدن بازارگرایی داخلی
2-2- گرایش کارآفرینانه گرایش کارآفرینانه، یکی از مستحکمترین (کوین و میلر[21]، 2014؛ ولز[22]، 2016) و شناختهشدهترین سازهها در تحقیقات کارآفرینی و مدیریتی بوده (پیتینو[23] و همکاران، 2017) و شامل سبکهای تصمیمگیری، فرایندها و روشهایی است که فعالیتهای کارآفرینانه یک شرکت را شکل میدهد (لامپکین و دس، 1996). در جدول 2 مهمترین مفهومسازیهای انجامشده از گرایش کارآفرینانه مشاهده میشوند. ابعاد گرایش کارآفرینانه ممکن است مستقل از یکدیگر عمل کنند و از ارزش یکسانی بر معیارهای عملکرد یا در مراحل مختلف توسعة کسبوکار برخوردار نباشند (هیوز و مورگان[24]، 2007). همچنین، به نظر میرسد برخی مفهومسازیها (مانند ثورنبری[25] (2006))، بیش از آنکه ابعاد گرایش کارآفرینانه را برشمرند، کلیة عوامل تسهیلگر و مؤثر بر توسعة کارآفرینی سازمانی را نیز جزوی از ابعاد گرایش کارآفرینانه در نظر گرفتهاند. علاوه بر این، از میان مفهومسازیهای مختلف، مدل لامپکین و دس (1996) شناختهشدهترین آنها محسوب میشود (رضوی و همکاران، 1390). از اینرو، این مفهومسازی در پژوهش حاضر به کار گرفته شد. لامپکین و دس[26] (1996) گرایش کارآفرینانه را یک سازة انعکاسی[27] و دارای پنج بعد میدانند: 1) نوآوری: تمایلشرکتبرای تعقیب ایدههایجدیدوفرایندهای خلاق است (لامپکین و دس، 1996) که نتیجهاش میتواند خدمات، محصولات یافناوریهای جدید باشد (لی[28] و همکاران، 2008). 2) ریسکپذیری: به تعقیب سریعفرصتها،تأمینسریعمنابعوفعالیتهای مخاطرهجویانه اشاره دارد. ریسکپذیری، منعکسکنندة تمایل یک شرکت به درگیرشدن در پروژههای مخاطرهآمیز از راه استقراض سنگین، سرمایهگذاری در فناوریهای اثباتنشده یا معرفی محصولات جدید به بازارهای جدید است (لامپکین و دس، 1996). 3) پیشگامی: به نگرش مثبت نسبت به تعقیب پیوسته فرصتهای جدید اشاره دارد (پیتینو و همکاران، 2017) و نشان میدهد که چگونه شرکت فرصتطلبانه عمل میکند و به تقاضاهای موجود در بازار پاسخ میدهد یا تقاضای جدید ایجاد میکند. 4) رقابت تهاجمی: نشاندهندة گرایش شرکت به چالش شدید و مستقیم با رقبا برای ورود به بازار یا بهبود موقعیت است که عبارت از عملکرد بهتر نسبت به رقبا در صنعت است (لامپکین و دس، 1996). 5) استقلالطلبی: به معنای آزادگذاشتن اعضای سازمان برای فعالیتکردن فراتر از هنجارهای کنونی و استراتژیهای سازمان است؛ به طوری که آنان بتوانند با استقلال بیشتر، فکر کرده و عمل کنند (لامپکین و همکاران، 2009).
جدول 2: سیر تاریخی و مهمترین مدلهای گرایش کارآفرینانه
3- پیشینه و فرضیههای پژوهش 3-1- بازارگرایی داخلی و بازارگرایی ابزری و همکاران (1388) دریافتهاند که در صنعت هتلداری، بازاریابی داخلی از طریق بازارگرایی بر عملکرد سازمانی مؤثر است. نایبزاده و جلالی (1391) نشان دادهاند که بین همة ابعاد بازارگرایی داخلی و عملکرد بازار در بیمة معلم، رابطة معناداری وجود دارد. یافتههای حسنقلیپور و همکاران (1391) نشان میدهد که رابطة مثبت و معناداری بین بازاریابی داخلی و بازارگرایی در بانک ملت شهر تهران وجود دارد. لینگز و گرینلی (2010) پی بردهاند که بازارگرایی داخلی، بر رفتارهای بازارگرای کارکنان و موفقیت بازاریابی تأثیر میگذارد. نتایج تحقیق فانگ[29] و همکاران (2014) نشان داده که بازارگرایی داخلی، توسعة قابلیتهای بازار را تسهیل کرده و از این طریق، بر عملکرد سازمانی تأثیر میگذارد. میلفلنر[30] و همکاران (2010) دریافتهاند که بازارگرایی داخلی رابطهای قوی با بازارگرایی دارد و از این طریق بر وفاداری مشتری، سهم بازار، میزان فروش و متعاقباً عملکرد مالی شرکت تأثیر میگذارد. مودی و ساهی[31] (2017) در پیمایشی روی 370سازمان غیرانتفاعی دریافتهاند که بازارگرایی، از طریق بازارگرایی داخلی، برای دستیابی به نتایج مطلوب از سوی کارکنان اقدام میکند. به عبارت دیگر، سازمانهایی که در حال توسعه بازارگرایی هستند، به بازارگرایی داخلی برای تمرکز واحد بر بازار، تزریق سرافرازی و غرور در کارکنان، کاهش تعارضات ناکارآمد و ایجاد روحیة تیمی نیاز دارند. در پژوهشی دیگر در صنعت هتلداری، مشخص شده است که بازارگرایی داخلی، تأثیر مثبتی بر توسعة اثربخش رفتارهای بازارگرا در مدیران و سرپرستان دارد (دومینگوئز-فالکون[32] و همکاران، 2017). نتایج تحقیق تورتوسا-ادو[33] و همکاران (2009) نشان داده که کارمندگرایی یا بازارگرایی داخلی از طریق بُعد تولید غیررسمی اطلاعات، بر رضایت پرسنل عملیاتی و کیفیت خدمت درکشدة مشتری تأثیر گذارده و از این طریق بر رضایت مشتری نیز اثرگذار است. لینگز و گرینلی (2009) پی بردهاند که بین بازارگرایی داخلی، انگیزش کارکنان و موفقیت بازاریابی خارجی (بازارگرایی، عملکرد مالی و رضایت مشتری) رابطهای قوی وجود دارد. گوناریس و همکاران (2010) گفتهاند که گرچه بازارگرایی و بازارگرایی داخلی از یکدیگر متمایزند، اما به یکدیگر مرتبط بوده و به طور بالقوه، یک دیدگاه وسیع از فلسفة بازاریابی را منعکس میکنند. بر این اساس، فرضیة نخست پژوهش عبارت است از: فرضیة اول: در شرکتهای ارائهدهندة خدمات اینترنت در تهران، بازارگرایی داخلی رابطة مثبتی با بازارگرایی دارد. 3-2- بازارگرایی و گرایش کارآفرینانه بازارگرایی و گرایش کارآفرینانه فلسفههای کسبوکاری متفاوتی را در بر میگیرند. بازارگرایی شامل تعقیب فرصتهای فعلی است؛ در حالی که گرایش کارآفرینانه، بیشتر آیندهگراست. تمرکز بازارگرایی بر نیازهای آشکار و تمرکز گرایش کارآفرینانه بر نیازهای پنهان مشتریان است. با این حال، پژوهشهای بسیاری تأیید کردهاند که این دو مفهوم، بر یکدیگر تأثیر میگذارند (چن و هسو[34]، 2013). لیو[35] و همکاران (2003) در پژوهشی روی سازمانهای چین، دریافتهاند که سازمانهایی دارای بازارگرای قوی، تمایل دارند که بیشتر گرایش یادگیری داشته باشند و بیشتر به کارآفرینی اهمیت میدهند و قادرند به سطح بالاتری از عملکرد سازمانی دست یابند؛ از اینرو، بازارگرایی در اقتصاد نوظهور چین، بر کارآفرینی تأثیر مثبتی دارد. سایاشایا[36] و همکاران (2006) در یک پژوهش تجربی بر روی 2500کسبوکار کوچک و متوسط سوئدی، نشان دادهاند که بازارگرایی، یک عامل مهم و اثرگذار بر گرایش کارآفرینانه در کسبوکارهای کوچک و متوسط است. بیکر و سینکولا[37] (2009) به این نتیجه رسیدهاند که گرایش کارآفرینانه و بازارگرایی، حداقل در کسبوکارهای کوچک، مکمل یکدیگرند تا سودآوری را افزایش دهند و بین هر دو مفهوم، رابطة معناداری وجود دارد. نیومن[38] و همکاران (2016) دریافتهاند که مشتریگرایی و رقیبگرایی، دو بعد بازارگرایی، با هر دو استراتژی نوآوری (اکتشاف و بهرهبرداری) رابطة مثبت دارند. مشیلز و گو[39] (2015) رابطة مثبت بازارگرایی و نوآوری را آزمون و تأیید کردهاند. گونزالز-بنیتو[40] و همکاران (2009) نشان میدهند که بین کارآفرینی و بازارگرایی رابطهای قوی وجود دارد و اگرچه این گرایشها ممکن است به شکل مجزا پیاده شوند، اما شرکتها وقتی بازارگرا هستند، به کارآفرینی اهمیت میدهند. بر این اساس، فرضیة دوم پژوهش عبارت است از: فرضیة دوم: در شرکتهای ارائهدهندة خدمات اینترنت در تهران، بازارگرایی، رابطة مثبتی با گرایش کارآفرینانه دارد. 3-3- بازارگرایی داخلی و گرایش کارآفرینانه بصیرت و همکاران (1394) گفتهاند که بازاریابی داخلی بر گرایشها و تمایلات کارآفرینانة کارکنان سازمان تأثیرگذار است. اکبری و همکاران (1394) در پژوهشی دیگر نشان دادهاند که بازاریابی داخلی بر گرایش کارآفرینانه تأثیر دارد و یک میانجی جزئی در رابطة میان رهبری تحولگرا و گرایش کارآفرینانه است. رفیعی و رفیعی (2014) با استفاده از آمیختة بازاریابی داخلی پیرسی و مورگان[41] (1990) دریافتهاند که بازاریابی داخلی و ابعاد آن، به طور مثبت و برجسته، بر توسعة کارآفرینی سازمانی در کسبوکارهای کوچک و متوسط در تهران تأثیر دارند. احمد و رفیق (2003) میگویند که بازاریابی داخلی، برنامههای راهبردی خاص شرکت را به شایستگیهای در حال توسعه پیوند میدهد که این شایستگیها به نوبة خود با هوش، خلاقیت، مسئولیتپذیری و تجربة هریک از اعضای شرکت مرتبط هستند. نتایج تحقیق زامپتاکیس و موستاکیس[42] (2007) نشان داده که از میان ابعاد بازاریابی داخلی، به ترتیب، ابعاد دورة آزمایشی، آموزش، سیستم پاداش و گردش پرسنل، بیشترین اهمیت را در پرورش کارآفرینی سازمانی دارند. بر این اساس، فرضیة سوم پژوهش عبارت است از: فرضیة سوم: در شرکتهای ارائهدهندة خدمات اینترنت در تهران، بازارگرایی داخلی، رابطة مثبتی با گرایش کارآفرینانه دارد. در این پژوهش، با ترکیب مدل بازارگرایی داخلی لینگز و گرینلی (2005) با مدل گوناریس (2006) که تعدیلشدة مدل لینگز (2004) است (و با احتساب اشتراکات)، ابعاد سهگانة بازارگرایی (کهلی و یاوورسکی، 1990؛ یاوورسکی و کهلی، 1993) و ابعاد گرایش کارآفرینانة لامپکین و دس (1996)، تأثیر بازارگرایی داخلی بر گرایش کارآفرینانه با نقش میانجی بازارگرایی، در شرکتهای ارائهدهندة خدمات اینترنت در تهران سنجش شده است. بر این اساس، چهارچوب مفهومی پژوهش مطابق شکل 1 است.
4- روششناسی پژوهش پژوهش حاضر، از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش، توصیفی-پیمایشی است. جامعة آماری این پژوهش، کلیة مدیران و کارکنان شرکتهای ارائهدهندة خدمات اینترنت در تهران است. با توجه به آخرین دادههای بهدستآمده در طرح آمارگیری از شرکتهای خدمات اینترنت در سال 1392 و تعداد کارکنان این شرکتها در تهران (مرکز آمار ایران، 1394: 21)، تعداد جامعة آماری پژوهش، به طور تقریبی 2000 نفر در نظر گرفته شد. از این رو، حجم نمونه بر اساس جدول کرجسی و مورگان (1970) 322 نفر است. شکل 1: چهارچوب مفهومی پژوهش با توجه به اینکه جامعة آماری از ویژگیهای یکسانی برخوردار بوده و در تهران متمرکز است، میتوان گفت که همگن و متجانس است؛ بنابراین، از روش نمونهگیری تصادفی ساده استفاده شده است. پرسشنامة پژوهش در بخش بازارگرایی داخلی با کمک ابزارهای سنجش لینگز و گرینلی (2005) و گوناریس (2006)؛ در بخش بازارگرایی به کمک ابزار سنجش یاوورسکی و کهلی (1993) و در بخش گرایش کارآفرینانه، با کمک ابزار سنجش هیوز و مورگان[43] (2007) طراحی شده که بر اساس مطالعة کوین و ولز[44] (2012) روی ابزارهای سنجش گرایش کارآفرینانه، یک ابزار سنجش انعکاسی[45] مناسب بر اساس ابعاد لامپکین و دس (1996) است. دادههای مربوط به متغیرها دارای مقیاس رتبهای بوده و در طیف پنجگزینهای لیکرت اندازهگیری شدهاند. پرسشنامه برای سنجش سازهها، 82سؤال داشت که برای سنجش بازارگرایی داخلی، 36سؤال برای سنجش بازارگرایی 32سؤال و برای سنجش گرایش کارآفرینانه 14سؤال پرسیده شد. به سبب نرمالنبودن توزیع دادهها، برای تجزیه و تحلیل دادهها از مدلسازی معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزئی به کمک نرمافزار Smart PLS3 استفاده شد. مدلسازی معادلات ساختاری، روشی مناسب برای آزمودن نظریهها و بررسی روابط میان متغیرهای پنهانی است که با متغیرهای آشکار، سنجیده شدهاند. رویکرد حداقل مربعات جزئی، نسل دوم روشهای مدلسازی معادلات ساختاری است که تلاش میکند نقاط ضعف روشهای کواریانسمحور نسل اول (مانند نیاز به تعداد نمونة بالا، نرمالبودن توزیع دادهها، وجود حداقل سه شاخص برای هر سازه و...) را برطرف سازد (داوری و رضازاده، 1392). بررسی پایایی ابزار پژوهش با استفاده از آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی (CR) و بررسی روایی همگرا و روایی عاملی به ترتیب با استفاده از میانگین واریانس استخراجشده (AVE) (فورنل و لارکر[46]، 1981) و بارهای عاملی (به همراه ضرایب معناداری T) انجام شده است. پس از حذف دو سؤال از بُعد انتشار اطلاعات متغیر بازارگرایی برای افزایش آلفای کرونباخ، کلیة مقادیر آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی بیش از 7/0به دست آمده که براساس کرونباخ[47] (1951) و هالند[48] (1999) ابزار سنجش از پایایی مناسبی برخوردار است. همچنین، کلیة مقادیر AVE بیش از 5/0بوده و بنابر فورنل و لارکر (1981) روایی همگرای مناسب ابزار نیز تأیید میشود. کلیة مقادیر بارهای عاملی و ضرایب معناداری T نیز به ترتیب بیش از 4/0 و 96/1 بوده و از اینرو، روایی عاملی ابزار نیز بنابر هالند (1999) تأیید میشود (جدول 3).
5- یافتهها از میان نمونههای پژوهش، 3/50درصد، مرد و 7/49درصد زن بودند. همچنین، 2/51درصد از آنها، مجرد و 8/48درصد متأهل بودند. 45درصد از نمونهها در گروه سنی 20 تا 30سال، 31درصد در گروه سنی 30 تا 40سال، 6/18درصد در گروه 40 تا 50سال و مابقی در گروه سنی 50 تا 60سال قرار داشتند.
جدول 3: پایایی و روایی ابزار پژوهش (پس از حذف دو گویه)
برای آزمون اولیة فرضیههای پژوهش از ضرایب مسیر و ضرایب معناداری t استفاده شد. از آنجا که ضرایب t بالاتر از 96/1 نشاندهندة تأیید فرضیههای تحقیق هستند (هالند، 1999)، کلیة فرضیههای پژوهش تأیید میشوند (جدول 4).
جدول 4: آزمون اولیة فرضیههای پژوهش
هرچند کلیة فرضیات بر پایة ضرایب معناداری t تأیید میشوند، اما برای بررسی بیشتر روابط میانجی پژوهش، از آزمون سوبل[49] (1982) و ضریب VAF (یاکوبوچی و دوهاچک[50]، 2003) نیز استفاده شد. مقدار Z-value حاصل از آزمون سوبل در صورت میانجیگری بازارگرایی، برابر با 07/2به دست آمد که بیشتر از 96/1 است و از اینرو، میتوان گفت که در سطح اطمینان 95درصد، تأثیر میانجی بازارگرایی در رابطة میان بازارگرایی داخلی و گرایش کارآفرینانه معنادار است. برای تعیین شدت اثر غیرمستقیم از طریق متغیرهای میانجی، از آمارهای به نام [51]VAF استفاده میشود که نسبت اثر غیرمستقیم به اثر کل را میسنجد و هرچه این مقدار به 1 نزدیکتر باشد، نشان از قدرت بیشتر تأثیر متغیر میانجی دارد (یاکوبوچی و دوهاچک، 2003) مقدار این ضریب در صورت میانجیگری بازارگرایی، برابر با 336/0به دست آمد که نشان میدهد تقریباً 34درصد از تأثیر بازارگرایی داخلی بر گرایش کارآفرینانه از طریق غیرمستقیم به کمک متغیر میانجی بازارگرایی تبیین میشود. مقادیر R2 نشان از شدت تأثیری دارد که یک متغیر برونزا بر یک متغیر درونزا میگذارد و برای آن سه مقدار 19/0، 33/0 و 67/0، ملاکهایی برای مقادیر ضعیف، متوسط و قوی R2 بیان شدهاند (چین[52]، 1998). بر این اساس، کلیة مقادیر R2 مندرج در شکل 2 (اعداد درون دایره) در محدودة مناسبی بوده و نشان میدهند که شدت تأثیر بازارگرایی داخلی بر بازارگرایی (634/0) و همچنین تأثیر بازارگرایی و بازارگرایی داخلی بر گرایش کارآفرینانه (678/0) قوی است. همچنین برای بررسی قدرت پیشبینی مدل، از معیار Q2 استفاده شد. اگر این مقدار دربارة یک سازه درونزا در محدودة نزدیک به 02/0، 15/0 یا 35/0 باشد، به ترتیب، مدل، قدرت پیشبینی ضعیف، متوسط و قوی در قبال شاخصهای آن سازه دارد (هنسلر[53] و همکاران، 2009). این مقدار برای بازارگرایی و گرایش کارآفرینانه، به ترتیب، برابر با 246/0 و 299/0 به دست آمد که نشان از قدرت پیشبینی نسبتاً قوی مدل دارد. علاوه بر معیارQ2، معیار اندازة تأثیر (f2) نیز با همان محدودهها (02/0، 15/0 و 35/0) محاسبه میشود که برای اندازة تأثیر بازارگرایی داخلی بر گرایش کارآفرینانه برابر با 323/0و برای اندازة تأثیر بازارگرایی بر گرایش کارآفرینانه برابر با 13/0 به دست آمد که به ترتیب، نشان از تأثیر قوی بازارگرایی داخلی بر گرایش کارآفرینانه و تأثیر متوسط بازارگرایی بر گرایش کارآفرینانه دارد. مقدار شاخص بنتلر-بونت[54] (1980) برابر با 93/0 (بیشتر از 9/0) و شاخص SRMR (چین و همکاران، 2014) نیز برابر با 061/0 (کمتر از 08/0) به دست آمدند که نشاندهندة برازش مناسب مدل پژوهش هستند. شکل 2: مدل نهایی پژوهش در حالت ضرایب مسیر
6- نتیجهگیری و پیشنهادها پژوهش حاضر با هدف روشنساختن رابطة بازارگرایی داخلی و گرایش کارآفرینانه با نقش میانجی متغیر بازارگرایی انجام شد. این پژوهش، از طریق پیوند بازارگرایی داخلی با مفاهیم کارآفرینی، کوشید که یکی از عوامل پیشبین گرایش کارآفرینانه در شرکتهای خدماتی را که پیش از این، کمتر به آن پرداخته شده بود تبیین کند. نتایج پژوهش نشان داد که بازارگرایی داخلی، هم به طور مستقیم (529/0) و هم از طریق نقش میانجی بازارگرایی (268/0) با گرایش کارآفرینانه رابطة مثبت و معنادار دارد. مقدار ضریب VAF در صورت میانجیگری جزئی بازارگرایی نیز برابر با 336/0 به دست آمد که نشان میدهد حدود 34درصد از تأثیر بازارگرایی داخلی بر گرایش کارآفرینانه، از طریق متغیر بازارگرایی قابل تبیین است. این نتیجه، با یافتههای رفیعی و رفیعی (2014) و زامپتاکیس و موستاکیس (2007) که نقش بازاریابی داخلی را در توسعة کارآفرینی سازمانی آزمون و تأیید کرده بودند، همراستاست. یافتهها همچنین، تأثیر بسیار بازارگرایی داخلی بر بازارگرایی را با ضریب مسیر 796/0تأیید کردهاند. این نتیجه، بر این واقعیت صحه میگذارد که بازارگرایی و توجه به مشتریان، بدون بازارگرایی داخلی و توجه به کارکنان، بهویژه در شرکتهای خدماتی به شکست منتهی میشود. در شرکتهای خدماتی، اغلب کارکنان در تماس مستقیم با مشتریان هستند و پاسخگویی به نیازها و خواستههای آنان، برای جلب رضایت مشتریان، حیاتی است. سانچز-هرناندز و میرندا[55] (2011) تأکید کردند که مدیران باید فعالانه عمل کرده و عملکرد بازاریابی را در مسائل مربوط به سرمایة انسانی همچون بازارگرایی داخلی جسستجو کنند. درک نیازها و خواستههای کارکنان و در عوض، عرضة اهداف شرکت به آنها، موفقیت تلاشهای خارجی در توسعة خدمات جدید را محتملتر میسازد (سانچز-هرناندز و میرندا، 2011). نتایج پژوهش همچنین رابطة مثبت بازارگرایی با گرایش کارآفرینانه را نیز با ضریب مسیر 337/0تأیید کردند. این نتیجه، در راستای پژوهشهایی همچون لیو و همکاران (2003)، سایاشا و همکاران (2006)، بیکر و سینکولا (2009)، مشیلز و گو (2015) و نیومن و همکاران (2016) است که بازارگرایی را به نوآوری و کارآفرینی پیوند دادند. این نتیجه تأیید میکند شرکتهایی که بازارگرایی را با گرایش کارآفرینانه ترکیب میکنند، نسبت به شرکتهایی که تنها بر یکی از این دو تکیه میکنند، به عملکرد بهتری دست مییابند (آتواهنه-گیما و کو[56]، 2001)؛ چراکه بازارگرایی بر گرایش کارآفرینانه تأثیر میگذارد. با توجه به نتایج پژوهش، پیشنهاد میشود که مدیران شرکتهای ارائهدهندة خدمات اینترنت، نگاه جدیتری به بازارگرایی داخلی داشته باشند و با طراحی یک سیستم یکپارچة بازارگرایی داخلی همراه با سیستم بازارگرایی، به استقرار کامل و بهرهمندی از نتایج سودمند آن اقدام کنند. از نتایج پژوهش استنباط میشود که کارکنانی را که در شرکتهای مورد مطالعه، بیشتر نیاز به نوآوری و کارآفرینی در دپارتمان خود دارند (مانند کارکنان تحقیق و توسعه)، میتوان با استفاده از رویکرد بازارگرایی داخلی، تحت تأثیر قرار داد. از آنجا که پژوهش حاضر، رابطة قوی بازارگرایی داخلی را با بازارگرایی با ضریب مسیر 796/0 تأیید کرده است، ترکیب سازة بازارگرایی داخلی با بازارگرایی و گرایش کارآفرینانه و تولید یک سازة جدید، از دیگر پیشنهادها برای پژوهشهای آینده است. همانگونه که برای بهرهگیری از جنبههای مثبت و متمایز هریک از مفاهیم بازارگرایی و گرایش کارآفرینانه، مفهوم بازاریابی کارآفرینانه مطرح شد (موریس[57] و همکاران، 2002)، با افزودن بازارگرایی داخلی و توجه به کارکنان در کنار مشتریان، رقبا و کارآفرینی سازمانی، میتوان سازهای تدوین کرد که هم جنبههای بازارگرایی، هم جنبههای گرایش کارآفرینانه و هم جنبههای بازارگرایی داخلی را در خود داشته باشد. [1]. Csikszentmihalyi & Sawyer [2]. Auger [3]. Pearce [4]. Naghi & Para [5]. Lings [6]. Martin & To [7].Lings & Greenley [8]. Ahmed & Rafiq [9]. Shi & Dana [10]. Kohli & Jaworski [11].Liu [12]. Grönroos [13]. Drysdale [14]. Jaworski & Kohli [15]. Line & Wang [16]. Narver & Slater [17]. Matsuno & Mentzer [18]. Conduit [19].Gounaris [20]. Huseman & Hatfield [21]. Covin & Miller [22]. Wales [23]. Pittino [24]. Hughes & Morgan [25]. Thornberry [26]. Lumpkin & Dess [27]. Reflective [28]. Li [29]. Fang [30]. Milfelner [31]. Modi & Sahi [32]. Domínguez-Falcón [33]. Tortosa-Edo [34].Chen & Hsu [35].Liu [36].Sciascia [37].Baker & Sinkula [38]. Newman [39]. Micheels & Gow [40].Gonzalez-Benito [41]. Piercy & Morgan [42]. Zampetakis & Moustakis [43]. Hughes & Morgan [44]. Covin & Wales [45]. Reflective measure [46]. Fornell & Larcker [47]. Cronbach [48]. Hulland [49]. Sobel [50]. Iacobucci & Duhachek [51]. Variance Accounted For [52]. Chin [53]. Henseler [54]. Bentler & Bonett [55]. Sanchez-Hernandez & Miranda [56]. Atuahene-Gima & Ko [57]. Morris | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
منابع
75 Zampetakis, L. A., & Moustakis, V. (2007). Fostering corporate entrepreneurship through internal marketing: Implications for change in the public sector. European Journal of Innovation Management, 10(4), 413-433.
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 2,423 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,490 |