تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,673 |
تعداد مقالات | 13,658 |
تعداد مشاهده مقاله | 31,599,688 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,486,307 |
تحلیل کیفی پیامدهای اجتماعی ـ اقتصادی پدیده قاچاق سوخت در شهرستان میناب | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهش های راهبردی مسائل اجتماعی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 3، دوره 6، شماره 4 - شماره پیاپی 19، دی 1396، صفحه 19-34 اصل مقاله (245.44 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/ssoss.2017.85530.0 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مصطفی ظهیری نیا* ؛ یاسر رستگار؛ هدایت الله نیکخواه؛ سمیره بهرامی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
دانشگاه هرمزگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
قاچاق فرآورده های نفتی، از جمله پدیده هایی است که مسائل متعددی با خود به همراه دارد. بی شک شناسایی این پدیده به شکل میدانی و مواجهه ی واقعی و طبیعی با آن می تواند ابعاد و سویه های ناپیدای دیگری را آشکار سازد. مردم شهرستان میناب در استان هرمزگان طی چند سال گذشته پدیده قاچاق سوخت را تجربه می کنند. از این رو هدف مقاله حاضر این است که پیامدها و لایه های ناپیدای این پدیده برای ساکنین میدان مورد مطالعه از نقطه نظر خود افراد شناسایی و واکاوی نماید. برای گردآوری دادهها از تکنیک مصاحبه نیمه ساختاریافته و جهت تجزیهوتحلیل داده ها از نظریه زمینهایاستفاده شده است. بر اساس روش نمونهگیری هدفمند و معیار اشباع نظری، با 18 نفر از قاچاقچیان و مطلعین درگیر در میدان مورد مطالعه مصاحبه به عمل آمده است. پس از تحلیل مصاحبه ها، مقوله های رونق کسب و کار در منطقه، ناامنی ترافیکی، تجمل گرایی و رفاه طلبی، شکاف درآمدی، مخاطرات زیست محیطی، تخریب اعتماد نهادی، تضعیف فرهنگ کار وتلاش، فساد مالی و کلاهبرداری، قانون گریزی و کاهش آسیبهای اجتماعی استخراج گردید. این یافته ها میتوانند تصویری روشن از پیامدهای پدیده قاچاق سوخت ارائه دهند. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
قاچاق؛ قاچاق سوخت؛ پیامدهای اجتماعی- اقتصادی؛ شهرستان میناب؛ استان هرمزگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه و بیان مسأله امروزه، توسعه فناوری و گسترش ارتباطات و مناسبات اقتصادی میان کشورها تحولات چشمگیری را در آنها ایجاد کرده و در امر صادرات و واردات، وجود مرزها بهصورت معیاری برای اعمال سیاستهای اقتصادی متأثر از حاکمیت دولتها به پیدایش و رشد پدیدهای به نام قاچاق منجر شده است. قاچاق، به معنای وارد و خارجکردن کالا از کشور، بدون مجوز و بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی است (Fehresti, 2010: 12). این کلمه از واژه ترکی «قاچماق» مشتق شده و به معنی «ربوده» یا «برده» است و در لغتنامه دهخدا قاچاق، امری است که واردکردن آن به کشور یا معاملهکردنش از طرف دولت ممنوع است (لغتنامه دهخدا، 1373: 490). در علم اقتصاد بهصورت مشخص، به ورود و خروج مخفیانه کالا از مرزهای کشور، قاچاق میگویند (Tamura, 2010:9). دانشمندان علم اقتصاد، از پدیده قاچاق به شکل اقتصاد پنهان نیز یاد کردهاند. بر طبق قوانین سازمان جهانی گمرک (wco) قاچاق، تخلفی گمرکی است که به این ترتیب انجام میشود: جابهجایی مخفیانه کالا در طول مرز، برای فرار از نظارت گمرکی (نوری، 1382: 150). در وضعیت فعلی تعریف قاچاق صرفاً قوانین ورودی و خروجی و مرزهای جغرافیایی را در بر نمیگیرد؛ بلکه در داخل کشور نیز نگهداری، توزیع و حمل کالای بدون مجوز قانونی شامل قاچاق محسوب میشود (کهنهپوشی، 1391: 1059). پدیده قاچاق مختص ایران نیست و در بسیاری از کشورها حتی در کشورهای توسعهیافتهای چون آمریکا، انگلستان و ایتالیا و بهویژه در کشورهای درحالتوسعه روند فزاینده و روبهرشدی دارد (شکیبایی و احمدی، 1379: 21). بیشتر پژوهشهای انجامشده در ایران، دیدگاهی پوزیتیویستی دارند و برایناساس، سویهها و لایههای منفی این پدیده را ارزیابی کردهاند. بهطور مثال، برخی بر این عقیدهاند که قاچاق پدیدهای پیچیده و چندوجهی است و آثار مخرب آن، در بُعد اقتصادی خلاصه نمیشود؛ بلکه طیف وسیعی از آثار مخرب سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را در بر میگیرد (عطار، 1391: 12). این پدیده، از بُعد اجتماعی و فرهنگی به کمرنگ شدن تعلقات ملی، بر هم خوردن تعادل اجتماعی و کمارزش شدن ارزشهای اخلاقی میانجامد (سیفالله، 1387: 5). همچنین، از بعد سیاسی هم ارتباطات بین کشورها و هم سیاستهای داخلی کشور را تضعیف میکند (12 Fehresti, 2010:) بااینحال، قاچاق بیشتر از آن که به افراد قاچاقچی ضرر برساند، بیشترین آسیب را به تولیدات داخلی وارد میکند (Horvath et al., 2008: 85). در ادبیات مربوط به این مسئله، پدیده قاچاق به کالای خاصی اختصاص ندارد. درحقیقت، طیف کالایی قاچاق بسیار گسترده است و قاچاق انسان، مواد مخدر، نفت، گازوئیل، اسلحه، دارو و مشروبات الکلی از مصادیق آن هستند؛ بنابراین، در هر جامعه انواع مختلفی از قاچاق وجود دارد که امروزه، یکی از انواع پر اهمیت آن، در برخی از نقاط کشور ما هم دیده میشود و آن، قاچاق سوخت است. پدیده قاچاق سوخت بهدلیل موقعیت جغرافیایی خاص کشور، تقریباً در تمام مرزهای آن وجود دارد (خضرزاده و همکاران، 1389: 69). در ایران، قاچاق کالاهای سوختی در رتبه نخست قرار دارد (علیاکبری، 1393: 7) بهطوریکه 90درصد از قاچاق خروجی کشور مربوط به آن است. بیکاری و نداشتن شغل دائمی یکی از مهمترین علل گرایش قاچاقچیان خردهپا به این موضوع است (میرمحمدی، 1382: 79). انگیزه اصلی قاچاقچیان بزرگ و باندهای قاچاق، سود کلان اقتصادی است؛ اما قاچاقچیان خردهپا بهدلیل بیکاری، فقر و اجبار به این وادی کشیده میشوند. باندهای بزرگ و قاچاقچیان کلان، بدون همکاری قاچاقچیان خردهپا کاری از پیش نمیبرند؛ بنابراین، با ایجاد اشتغال پایدار و بهتبع آن، کاهش فقر و فشار اقتصادی قاچاقچیان خردهپا از این کار بازداشته میشوند و بهطورکلی هزینه قاچاق برای قاچاقچیان افزایش و میزان آن کاهش مییابد. در استان هرمزگان و بهویژه شهرستان میناب، قاچاق سوخت پدیدهای فراگیر و بهنوعی جزیی از شیوههای تأمین معیشت مردم شده است. در مناطق ساحلی شهرستان میناب، بهدلیل موقعیت خاص جغرافیایی و نزدیکی به مراکز اقتصادی کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس، بیشترین میزان قاچاق سوخت وجود دارد؛ چنانکه براساس آمار و اطلاعات فرماندهی دریابانی و انتظامی استان، در نیمه نخست سال 1393 بیش از 18میلیون لیتر گازوئیل در آن کشف شده که بیشتر آنها روی دریا و کنار ساحل بوده است. آمار نشان میدهد در 6 ماه نخست سال 1393 ماهانه 3میلیون و 23هزار و 500 لیتر سوخت در استان هرمزگان قاچاق میشود که این میزان، بخشی از کشفیات قاچاق سوخت در آنجا بوده و بخش چشمگیری از این کشفیات نیز مربوط به شهرستان میناب است (خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، 1393: 1) قاچاقچیان، بهوسیله کارت سوخت و حتی ازطریق آزاد، سوخت را از جایگاهها خریداری میکنند و با مهارتی خاص، آن را در سواحل و دریاها 10 برابر بیشتر از قیمت حقیقیش، به کشتیهای خارجی میفروشند (ازکیا و راهنما، 1387: 14). برایناساس، در استان هرمزگان و بهویژه شهرستان میناب، حجم زیادی از سوخت قاچاق میشود و این مسئله پیامدهای اقتصادی و اجتماعی مختلف و همچنین، چالشهای مهمی را برای استان و کشور به دنبال داشته است. طی سالهای اخیر، رشد سریع قاچاق سوخت در استان هرمزگان و بهویژه شهرستان میناب، نشان میدهد پیامدهای این پدیده به اوضاع اقتصادی و اجتماعی وارد و با زندگی روزمره بسیاری از مردم منطقه، ادغام شده است. باتوجهبه این مسائل و همچنین، براساس تجارب زیسته پژوهشگر درباره پیامدهای قاچاق سوخت بر اوضاع اجتماعی و اقتصادی استان، انجامدادن چنین پژوهشی درباره آثار و پیامدهای این مسئله، بسیار ضروری و حائز اهمیت است؛ بهطوریکه نتایج آن، در برنامهریزیهای اقتصادی و اجتماعی بسیار مفید و اثرگذار خواهد بود. سئوال تحقیق در بیشتر تحقیقات کمی انجامشده، پدیده قاچاق را با نگاهی بیرونی و تعیینشده ارزیابی کردهاند؛ درحالیکه به درک و تفسیر افراد درگیر و بومیان این مناطق از این پدیده، کمتر توجه شده است. پژوهش حاضر براساس پارادایم تفسیری است؛ بنابراین، قصد دارد پیامدهای پدیده مذکور را ازنظر سوژههای منطقه مدنظر کشف و شناسایی کند. باتوجهبه این مطالب، سئوال اساسی ما این است که افراد درگیر در این محدوده، بهصورت فعالانی خلاق، پدیده قاچاق سوخت و پیامدهای اجتماعی اقتصادی آن را چگونه درک و تفسیر میکنند.
پیشینه تحقیق مروری مختصر بر مطالعات قاچاق در ایران نشان میدهد دراینخصوص، پژوهشهای متعددی انجام شده است. کلانتری (1395) الگوهای فضایی قاچاق ارزاق عمومی را در استان بوشهر تحلیل کرده است. این پژوهش بهصورت میدانی انجام شده و شیوع و پراکندگی این پدیده را در شهرستانهای استان بوشهر اندازهگیری کرده است. همچنین، مطابق نتایج این تحقیق، قاچاق بیشتر در روزهای میانی هفته و همچنین، در ساعتهای میانی روز انجام شده است. پژوهش کهنهپوشی و عنابستانی (1391) نشان میدهد فاصلهداشتن از مرز، بهشدت با قاچاق کالا در ارتباط است؛ بهطوریکه در روستاهای چسبیده به مرز، تعداد افراد مشغول به قاچاق، به 100درصد نیز میرسد و با فاصلهگرفتن از مرز، میزان فعالیت افراد نیز بهطور معناداری کم میشود. این نتیجه میدانی در شهرستان مریوان، اهمیت نقش جغرافیا را تأیید میکند. طبق پژوهش پیشگاهیفرد و همکاران (1393) با عنوان «بسترهای ژئوپولیتیک قاچاق کالا و ارز» مجموعه عوامل ژئوپلیتیکی نامناسب مناطق مرزی و همچنین، بیثباتی، نبودن امنیت اقتصادی و بیتوجهی به رفع بیکاری زمینه قاچاق کالاها را فراهم کرده است. کهنهپوشی و شایان (1392) آثار اقتصادی قاچاق کالا را در شهر مریوان بررسی کردهاند. نتیجه این مطالعه نیز نشان میدهد قاچاق کالا بر میزان اشتغال و درآمد ساکنان شهر مریوان تأثیر دارد. قلیزاده و همکاران (1389) در مطالعهای با عنوان «علل و پیامدهای قاچاق کالا در ایران پس از انقلاب اسلامی» عواملی ازجمله تعرفه زیاد کالاها، بیکاری و خطرپذیری کم قاچاق را در شکلگیری این پدیده مؤثر دانستهاند. همچنین، محققان برخی از مهمترین پیامدهای قاچاق را این موارد میدانند: رانتخواری، تعادلنداشتن قیمتها، از بین رفتن بازار کار و ناکارآمد بودن نظام اطلاعات اقتصادی کشور. همین مرور کوتاه نشان میدهد بیشتر پژوهشها در وهله نخست، در حوزه کمی انجام شدهاند و در مرحله دوم، موضوع اصلی آنها قاچاق کالا بوده است؛ بنابراین، از این نظر، پژوهشگران به مسئله قاچاق سوخت، بهصورت پدیدهای خاص کمتر توجه کردهاند.
چارچوب مفهومی چارچوب مفهومی پژوهش مبتنی بر پارادایم تفسیری و رویکرد برساختگرایی است. هدف اصلی رویکرد برساختی و پارادایم تفسیری کشف و فهم شیوههایی است که افراد، بهوسیله آنها خود را خلق و آن را تجربه میکنند (ایمان، 1388: 53). ازنظر این پارادایم، هر محیطی برای سازندگان همان محیط معنادار است و قانون عام حاکم بر محیط اجتماعی معنایی ندارد. از نگاه پارادایم تفسیری انسانها براساس سیستم معانی تقسیمشده بین خود، رویدادها و تجربیاتی را تفسیر میکنند که نتیجه آنها موضعگیری اجتماعی است. در پارادایم تفسیری انسان خالق محیط خویش است و بهطور فعال با آن مواجه میشود (ایمان، 1388، 85 و84). به تعبیر اووه فلیک، در این رویکرد شرکتکنندگان ازطریق معانی منتسب به رویدادها واقعیتها و ابژهها را فعالانه خلق میکنند (فلیک، 1387: 94). در این مقاله نیز با همین رویکرد بر اصالت انسان و خلاقیتها و فعالیتهای او تأکید شده و به همین دلیل است که انسان در مقابل محدودیتهای محیطی و بیرونی سازوکارهای مناسب با وضعیت خود را سامان میدهد. باتوجهبه این مطالب، ساکنان این منطقه نیز باوجود همه محدودیتها و تبعیضها درزمینه سرمایهگذاری برای اشتغال، امور معیشتی خود را به گونهای مطلوب سازمان میدهند. ازلحاظ جامعهشناسی کاربردی پدیده قاچاق یا کنش قاچاقچی فعالیتی اجتماعی و انحراف از قانون است؛ بهاینترتیب، صاحبنظرانی مانند نیزبت و مرتن، ریشه این انحراف را در ناهماهنگی میان فرهنگ و جامعه یا بهعبارتدیگر، ناشی از ناهماهنگی میان اهداف پذیرفتهشده و وسایل سازمانی میدانند. در جامعه بر رسیدن به آسایش، رفاه و تجملات تأکید میشود؛ اما وسایل و راههای رسیدن به آن محدود است (بهدلیل نبود بسترهای توسعه، ضعف ساختارهای صنعت و کشاورزی در منطقه و...). مردم این منطقه نیز از راه بدعت (قاچاق) میخواهند به این هدف برسند؛ اما در نظریههای جدید جامعهشناسی افراد مانند کنشگرانی فعال و بازاندیش قلمداد میشوند که خود و روابط پیرامون خود را بازنگری میکنند (قادرزاده و همکاران، 1392: 176). در این گونه نظریات تلفیقی نابودکننده ستیز عاملیت و ساختار، متفکران معتقدند که افراد، عاملیتهای بازاندیش و تفسیرگر هستند که به محرکهای پیرامون خود بهصورت صرفاً واکنشی پاسخ نمیدهند (ریتزر، 1374: 151). در این دیدگاهها فرد قاچاقچی کنشگری است که با درنظرگرفتن وضعیت معیشتی خود و وضعیت اقتصادی و موقعیت اکولوژیک و ژئوپولیتیک منطقه، به گونهای بازاندیشانه عمل میکند و تا زمانی که وضعیت ساختاری منطقه عوض نشود، این نوع فعالیتها و متعاقباً این پدیده (قاچاق سوخت) بازتولید خواهد شد (قادرزاده و همکاران، 1392: 179).
روششناسی تحقیق تحقیق براساس روش نظریه زمینهای[1] انجام شده است و این نظریه، مانند یک تکنیک تحلیل داده نیز به کار میرود که در این صورت، هدف اصلی آن دیگر نظریهسازی نیست؛ بلکه راهبردهای کدگذاری متن اهمیت دارند
نتایج تحقیق براساس سازههای نظری مدنظر، کنشگران قاچاق سوخت را فعالیتی ویژه میدانند که در پاسخ به وضعیت محیطی خود آن را انجام دادهاند. مجموعه این کنشها کلیتی به نام پدیده قاچاق سوخت را به وجود آورده است که همانند امری تاریخی و بسترمند، محصول فعالیت و تعاملات گسترده و متنوع کنشگران منطقه است. فعالان، بهصورت کنشگران خلاق و بازاندیش، در گستره زندگی روزمره مدام همه فعالیتها و نیازهای خود را وارسی کردهاند و دوباره آنها را مطابق با نظام معنایی و ارزشهای موقعیتی خود سازمان دادهاند. پس از تجزیهوتحلیل اطلاعات، این مضامین اصلی به دست آمده است.
جدول 1- مشخصات زمینهای مشارکتکنندگان
جدول 2- استخراج مفاهیم و مضامین اصلی
رونق کسبوکار باتوجهبه مقوله مذکور، یکی از پیامدهای مثبت شروع قاچاق سوخت در شهرستان میناب، رونق گرفتن کسبوکار و ایجاد مشاغل جدید در کنار آن است. بنا بر اظهارات مصاحبهشوندگان و همچنین، مشاهدات انجامشده در منطقه مدنظر، در این ناحیه قبل از شکلگیری این پدیده، مشاغل موجود چندان رونقی نداشتهاند و میزان توان خریدوفروش مردم خیلی کم به نظر میرسیده و علت این امر، کمبود نقدینگی و وضعیت دشوار اقتصادی بوده است. بعد از شکلگیری و گسترش پدیده قاچاق سوخت، نقدینگی مردم نیز افزایش یافته است و به همین میزان، نیازهای جدیدی در آنها پدیدار شده و همین عامل باعث شده است این مسائل به وجود بیایند: مغازههای گوناگونی با اجناس مختلف ایجاد شوند، فعالیتهای اقتصادی رونق بگیرند و رفتوآمد به بازارها بیشتر شود. وقتی اجزای مختلف جامعه، بهطور مستقیم باهم ارتباط داشته باشند، شکوفایی اقتصادی یک بخش، به رونقگرفتن بقیه ابعاد منجر میشود. مصطفی 29 سال دارد و دلال سوخت است. او میگوید: «الان که بیشتر مردم منطقه به اندازه نیاز خود پول دارن، هر چیز دلخواه خودشون رو میخرن و برای رفع نیازهای اونا تو این مدت چند تا سوپر مارکت بزرگ، میوهفروشی، آجیلفروشیهای شیک و بوتیک ساخته شدن و چند تا جوون هم از بیکاری در اومدن و تو این مغازههای مختلف سود میکنن». کاظم 30 سال سن دارد و نگهبان مخازن نگهداری گازوئیل در لنج است. او میگوید: «قبلاً که درآمدم به میزان رفع نیازهای ضروری بود، موقع عید و ایام خاص خانمم میرفت بازار و یه لباسی میخرید؛ اما حالا خیلی زودبهزود میره و چیزهای جدید میخره و تلافی اون همه مدت رو در میاره». بنابراین، به باور مصاحبهشوندگان، یکی از پیامدهای مثبت شکلگرفتن قاچاق، رونق کسبوکار و شکوفایی اقتصادی در بخشهای مختلف شهرستان میناب است و این رونق هم درباره افراد شاغل در عرصه قاچاق و هم درباره سایر افراد صدق میکند.
ناامنی ترافیکی و سوانح خودروهای حامل سوخت، برای رهایی از چنگ قانون، در هنگام مواجهه با نیروهای امنیتی و انتظامی گالنهای حاوی سوخت را پرتاب یا در زمان تنگشدن عرصه، مشکهای پلاستیکی مواد سوختی را پاره میکنند و مواد سوختی را در جادهها میریزند که این امر، سطح معابر را لغزنده میکند و به تصادفات مختلف منجر میشود. قاچاقچیان بیبندوبار و بدون رعایت قوانین و مقررات رانندگی میکنند و بهدلیل عبورومرور فراوان آنها بیشتر معابر و جادههای منطقه برای ساکنان آن، به مسیری ناامن و وحشتناک و دالان بالقوه مرگ تبدیل شده است. تردد خودروهای وانت، بدون پلاک و بدون رعایتکردن قوانین، حوادث و تصادفات جادهای را به وجود آورده است و رانندههای خودروهای حامل سوخت قاچاق، با پوشاندن پلاک خودرو (گلزدن و کارتنکشیدن) و بدون مدارک قانونی بهطور عجیبی رانندگی و در یک روز، دو الی سه سرویس سوخت را جابهجا میکنند. یکی از دهها پیامد ناگوار اجتماعی این مسئله، مرگ دهها تن از اقشار مختلف این شهرستان در جادهها بهدلیل حادثهآفرینی خودروهای حامل قاچاق سوخت است. مسعود 36 سال دارد و راننده وانت نیسان حمل مواد سوختی است. او در این زمینه میگوید: «موقعی که ما میخوایم سوخت قاچاق رو جابهجا کنیم، معمولاً حدود 30 تا ماشین نیسان، بهصورت گلهای باهم حرکت میکنیم و برای اینکه زودتر به مقصد برسیم و پلیس تو راه ما رو نبینه، با سرعت تمام تو جادهها حرکت میکنیم. مردم با دیدن ما میترسن و راه را واسمون باز میکنند». عبدالله، یکی از مشارکت کنندگان دیگر، 40ساله و راننده وانت نیسان حامل سوخت قاچاق است. او چنین میگوید: «خیلی از دوستام که باهم کار میکنیم، بدون گواهی (گواهینامه) هستن و هر کی زرنگتر باشه و محموله رو زودتر به مقصد برسونه، سود بیشتری گیرش میاد. یه بار از بس با سرعت میرفتم، به یه دیوار خونه زدم و دیوار کلاً خراب شد». محمد 28ساله مالکِ لنج است. او میگوید: «یکی از دوستام یه بار تو راه برای سرعت زیادش با یه ماشین پنچ نفر از معلمان ابتدایی تصادف کرد و همشون کشته شدن. این فقط یه مورده. تصادفات زیادی برای سرعت ماشینهای نیسان اتفاق افتاده که نمیشه شمردشون». سجاد 25ساله حسابدار است. او نیز در این زمینه چنین میگوید: «همسایمون که متأهل بود و دو تا بچه هم داشت، به امید اینکه تو این راه ثروتی گیرش بیاد، جاشو[2] لنج شد و چند سرویس کار کرد؛ اما از شانس بدش لنج آتش گرفت و اون نجات پیدا نکرد و زنده سوخت. بیچاره خانوادش بیسرپرست شدن و هیچ حامیای ندارن». میلاد 18ساله نگهبان گازوئیلهای قاچاق در لنج است. او هم دراینخصوص میگوید: «تو همین سه سال که قاچاق سوخت به وجود اومده، خیلی از مردم کشته یا زخمی شدن. پارسال یه پسر 18ساله برای بارگیری تو قایق بود و چون شب بود و همهجا هم تاریک، با یه قایق دیگه برخورد کرد و سرش زیر موتور قایق رفت و از بدنش جدا شد. بیچاره خیلی وحشتناک مرد. یه خانم دیگه که میخواست از جاده رد بشه، یه نیسان حامل سوخت قاچاق بهش زد و درجا کشته شد و موارد زیادی که شمرده نمیشن.» هر فرد تیزبینی با توقف چند لحظهای در کنار جادههای اصلی یا فرعی تردد وانتهای نیسان بدون پلاک و با سرعت زیادی را میبیند که در آنها مخزنهای سوخت جاسازی شدهاند. این محمولههای قاچاق، بیشتر از شهرستانهای دیگر وارد میشوند و به این صورت، این خودروها به تهدیدی برای جان مردم، عابران پیاده و دیگر رانندگان تبدیل شدهاند. برایناساس، به باور مصاحبهشوندگان، یکی از پیامدهای اصلی پدیده قاچاق مواد سوختی در این منطقه، تصادفات جادهای، سوانح، مرگومیرها و آتشسوزیها هستند که متأسفانه بیشتر جوانان را قربانی میکنند.
تجملگرایی و رفاهطلبی قاچاق برای عدهای از افراد، بهویژه افراد اصلی درگیر در این فعالیت، سود سرشاری دارد و این دسته از افراد نیز به شیوههای مختلف، سعی میکنند از این درآمدها استفاده کنند. به گفته بیشتر مصاحبهشوندگان، یکی از این روشها رویآوردن به مصرف کالاهای لوکس و تجملی یا بهعبارتدیگر رفاهطلبی است؛ چنانکه طبق اظهارات این افراد و همچنین، مشاهدات انجامشده، این اشخاص به این مسائل گرایش پیدا میکنند: بهدلیل داشتن توانایی مالی خانههایی به سبک جدید میسازند، به تجملگرایی روی میآوردند و از لوازم خانگی لوکس، ماشینهای گرانقیمت و لباسهای مارکدار استفاده میکنند. محمد 28ساله مالکِ لنج و یکی از اعضای اصلی یک گروه قاچاق مواد سوختی است. او میگوید: «واسه ساختن خونه جدیدم کلی هزینه کردم و چند تا معمار از شهرستان آوردم تا خونه قشنگی بشه و هیچکسی مثل اون رو تو این اطراف نداشته باشه. ماشین هم چند وقت پیش از دبی برام آوردن که 400 میلیون قیمت داره. دیگه خرید لوازم خونگی رو هم میخوام از دبی انجام بدم». یکی دیگر از مشارکتکنندگان، مصطفی 32ساله و مالکِ لنج است. او نیز در این زمینه چنین میگوید: «خانومم همه لوازم خونگی رو عوض کرده و بهجاش وسایل جدید و لوکس خریده تا تو فامیل کم نیاره. خودمم دیگه الان که پولدار شدم، از اُدکلن و لباسهای مارکدار استفاده میکنم». مطابق عقیده مصاحبهشوندگان، به دنبال قاچاق، ممکن است قدرت اقتصادی بلافاصله افزایش پیدا کند و این مسئله، به افزایش تجملگرایی میانجامد که این موضوع، در زندگی برخی از قاچاقچیان به اشکال گوناگونی دیده میشود.
از بین رفتن اعتماد سازمانی براساس دیدگاه مصاحبهشوندگان، مردم شهرستان میناب پدیده قاچاق سوخت را امری عادی میپندارند و در زمان بحران و بیکاری آن را فرصتی برای کسب درآمد میدانند و این کار برایشان بهصورت فعالیتی اقتصادی و مقبول است و آن را جرم یا تخلف تلقی نمیکنند. درحقیقت، آنها بهنوعی درآمد حاصل از فعالیت قاچاق مواد سوختی را حق خودشان میدانند که آن را با زحمت کسب میکنند؛ بنابراین، زمانی که دولت و نیروهای انتظامی با آنها مقابله میکنند و درصدد از بین بردن این پدیده هستند، مردم این حرکت آنها را نوعی بیعدالتی و ظلم در حق خود میدانند و درنتیجه، احساس بدبینی نسبت به نهادهای دولتی و انتظامی در آنها تقویت میشود و آنها را دشمنی میدانند که میخواهد آنها را از بین ببرد. دراینرابطه، علی 30ساله و ملوان، چنین میگوید: «وقتی نیروهای انتظامی اومدن و بیرحمانه بهمون حمله میکردن، از همشون متنفر شدم. مگه ما چه گناهی کردیم که اونا فکر میکنن ما قاتل و آدمکش هستیم. ما به کسی آسیب نزدیم که اونا اینجوری برخورد میکنن و هدفمون اینه که زن و بچههامون یه لقمه نون بخورن. با زحمت یه ماشین نیسان خریدم که تو یکی از درگیریها سربازا بردنش؛ برای همین همیشه نفرینشون میکنم». مشارکتکننده دیگر، عبدالله 40ساله و مالکِ لنج است. او در این زمینه میگوید: «مگه دولت خودش به کشورهای خارجی سوخت نمیفروشه؟ چرا کسی به اونا حرفی نمیزنه.... پولایی که با فروش سوخت در میاریم حق خودمونه و به هر کی بخوایم اون رو میفروشیم. چرا مأمورا جوانا رو بیگناه میکشن؟ تو همین اطراف چند تا خانواده بیسرپرست شدن. آخه چرا کسی به حرفای ما توجه نمیکنه؟» مخاطرات زیستمحیطی قاچاق مواد سوختی و جابهجایی غیراصولی آنها ازطریق شناورهای غیرمجاز، به نشت مواد سوختی در دریا منجر میشود. قاچاقچیان در مواردی که با نیروهای انتظامی یا دریابانی مواجه شوند، قبل از دستگیری، برای اینکه از تخلفات و میزان جریمه خود کم کنند یا به دلایل دیگری، ازجمله حفظ تعادل کشتی و فرار از مجازاتهای بعدی مواد نفتی مانند گازوئیل را به کمک پمپهای قوی به دریا میریزند که این امر، مخاطرات زیستمحیطی بسیاری ازجمله اتلاف گونههای مختلف ماهیان و گیاهان دریایی را در پی دارد. همچنین، استفاده از آبزیان آلوده به مشتقات نفتی در انسان به بروز برخی بیماریها منجر میشود. آلودگی آبهای ساحلی و دریا در مجامع عمومی و گردشگری نگرانی به وجود میآورد و استفاده از آبهای پاکیزه، برای پرورش آبزیان، شستوشو و فعالیتهایی مانند قایقسواری، شنا و غواصی، بهطور اجتنابناپذیری ضرورت دارد. بدیهی است منافع حاصل از قاچاق مواد نفتی مانع از آن میشود که قاچاقچیان به مسائل زیستمحیطی توجه کنند. اصغر 27 سال دارد و ملوان است. او در این زمینه میگوید: «وقتی میخوایم بارگیری کنیم، کسی به آلودهشدن دریا اهمیتی نمیده؛ چون میخوایم زودتر کارمون انجام بشه. خیلی وقتا با پمپ برقی سیار، گازوئیل رو به داخل لنج انتقال میدیم که با این کار، مقدار زیادی از اون تو دریا میریزه. بعضی وقتا که میریم دریا خیلی از ماهی رو میبینم که بیجون رو ساحل افتادن. صید و صیادی خیلی کم شده و کسی از اینجا ماهی نمیگیره». محمد 19ساله ملوان است. او نیز دراینخصوص میگوید: «یه بار که نیروهای دریابانی تعقیبمون کردن، از ترس جریمهشدن، سریع همه گازوئیلهای تو لنج رو ریختیم تو دریا تا آثار جرم از بین بره؛ چون اینجوری لنج هم سبکتر میشه و از دست مأمورا فرار میکنیم». امید 25 ساله نیز ملوان است. او هم در این باره چنین میگوید: «این چند مدت که قاچاق سوخت شروع شده، ساحل بیشازحد آلوده و کثیفه و جنگلهای حرا هم برای این بیاحتیاطیها آسیبدیده. یه بار که میرفتم اونجا چند تا مرغ دریایی و یه لاکپشت رو ساحل مرده بودن. با این وضع دیگه کسی جرأت نداره واسه تفریح بیاد ساحل».
شکاف درآمدی قاچاق سوخت بهدلیل سودآور بودن، درآمدهای هنگفتی را به جیب دلالان مواد سوختی سرازیر کرده است. به عبارتی بخش کوچکی از جامعه در مدتی بسیار محدود، درآمدهای کلانی را کسب میکنند و در مقابل، عده بیشتری از افراد از این گردش مالی بهرهای نمیبرند. درآمدهای هنگفت قاچاقچیان، بهتدریج به فقیرترشدن سایر اقشار جامعه منجر خواهد شد «زیرا با افزایش تقاضای کاذب و فشارهای تورمی میزان رفاه اجتماعی کم میشود و طبقات فقیر در تنگناهای بیشتری قرار میگیرند و فاصله آنها با طبقات غنی بیشتر میشود» (ازکیا و راهنما، 1387: 44). در جامعه مدنظر، دستاندرکاران قاچاق مواد سوختی با کسب درآمدهای هنگفت، ازلحاظ درآمد در مقابل بیشتر افراد جامعه قرار گرفتهاند و در این وضعیت طبقهای ثروتمند در برابر طبقهای فقیر شکل گرفته است. این فاصله درآمدی نارضایتی بسیاری از اقشار جامعه را در پی دارد. مسعود 17ساله برای یکی از باندهای قاچاق سوخت، کار حسابداری را انجام میدهد. او میگوید: «الان که یه عده از قاچاقچیان فوقالعاده ثروتمند شدن، رفتارشون خیلی عوضشده. اونا با ماشینهای لوکسشون، کلی کلاس میزارن و به بقیه به یه چشمِ دیگه نگاه میکنن. بعضیا ظرفیت پولدارشدن رو ندارن و دیگه به اطرافیان فقیرشون، محل نمیدن». محسن 15ساله نگهبان گازوئیلها در لنج است. او میگوید: «همه سختیهای کار و بدبختیها واسه ما خردهپاهاست؛ اما پول اصلی میره تو جیب یه عده دیگه. یکی از اقوام نزدیکم قبل از این کار هیچی نداشت؛ اما حالا با پول قاچاق و کلاهگذاشتن سر یه عده، واسه خودش کسی شده؛ بهطوریکه اگه جایی منو ببینه، بهزور یه سلامی میکنه».
تضعیف فرهنگ کار و تلاش مشاغلی نظیر قاچاق سوخت، بهخودیخود در جامعه ضد ارزش محسوب میشوند؛ زیرا در دیدگاه عمومی در برابر هر تلاش جسمی و فکری باید درآمد مناسبی وجود داشته باشد و چنانچه گروهی در زمان اندک، درآمدی غیرمتعارف و بیش از حد معمول داشته باشند، با واکنش اجتماعی روبهرو میشوند. ازلحاظ فرهنگی وجود چنین مشاغلی تلاش و کوشش برای دستیابی به زندگی ارجمند و مرفه را با رکود و ناامیدی روبهرو میکند؛ زیرا در چنین وضعیتی در فرهنگ عمومی جامعه، طرز تفکری غلبه خواهد یافت که سودآوری از هر طریق ممکن را ترویج میکند. در چنین اوضاعی انجام کار مفید و خدمتگزاری به جامعه و عموم مردم، ارزشمند نخواهد بود و انگیزه کافی برای انجام کار مفید و صحیح ایجاد نخواهد شد (سیف، 1387: 108). مسعود 36ساله راننده وانت نیسان حامل گازوئیل است. او دراینرابطه چنین میگوید: «قبل از اینکه در کار قاچاق فعالیتی داشته باشم، با حقوق کم کارگر یه مغازه بودم؛ اما وقتی دیدم بقیه در مدت کم، پول خوبی در میارن و کارش هم چندان سختی نداره، مغازه رو ول کردم و الان راننده نیسانم و برام بیشتر نفع داره». یکی از مشارکتکنندگان دیگر، محمد 19ساله و حسابدار است. او میگوید: «اول که کار قاچاق تو منطقه شروع شد، تعداد کسانی که سوخت قاچاق میکردن خیلی کم بود؛ اما بعد از اینکه مردم دیدن قاچاقچیها پیشرفت دارن، حتی اونایی که کار خوب داشتن، به امید سود بیشتر کارشون رو ول کردن و کار قاچاق رو شروع کردن».
فساد مالی و کلاهبرداری مطابق سخنان مصاحبهشوندگان و همچنین، مشاهدات انجامشده، ازجمله پیامدهای دیگر قاچاق سوخت، افزایش فساد مالی و کلاهبرداری است. بیشتر قاچاقچیان در ابتدا سرمایه کافی و لازم را برای قاچاقکردن سوخت نداشتند و بهصورت مشارکتی آن را تهیه میکردند؛ اما بهدلیل اینکه در کار قاچاق، قاعده و قانونی وجود ندارد، هرکس به فکر بردن سهم بیشتر است و با هر ترفندی سعی میکند سهم خود را از درآمد قاچاق افزایش دهد. دستهای از افراد سعی میکنند به شیوهها و ترفندهای گوناگون سر بقیه کلاه بگذارند و چون بیشتر افرادی که شراکتی کار میکنند، از یک خانواده یا اقوام و بستگان نزدیک هستند، با این گونه اقدامات، زمینه اختلافات خانوادگی و فامیلی گسترش مییابد. مجتبی 22ساله مالک لنج حامل سوخت است و بهصورت مشارکتی قاچاق را شروع کرده است. او میگوید: «موقعی که کار قاچاق سوخت شروع شد، هر کی پول داشت یه لنج میخرید و حسابی سود میکرد. یه روز تو جمع پسرای فامیل قرار شد هرکدوم پول رو هم بزاریم و لنج بخریم. پنج نفر شریک شدیم و حساب و کتاب افتاد دست پسر خالم. بعد از چند سرویس، سرمون کلاه گذاشت و بهمون خیانت کرد. بعد جوری شد که دعوای سختی تو فامیل شد و تا حالا ازش متنفرم». عبدالله40ساله راننده وانت نیسان است. او در این زمینه چنین میگوید: «یه جایی کار میکردم که چند تا شریک بودن و من با ماشین براشون بار میبردم. یه دفعه یکی از اونا میخواست به بقیه خیانت کنه و بهم پیشنهاد کرد که شبانه برم از تو بشکهها بار ببرم که کسی نفهمه؛ اما من قبول نکردم. از این کلاهبرداریها خیلی زیاد شده، به قول معروف دزد از شاهدزد میدزده».
قانونگریزی قاچاق سوخت یکی از برجستهترین تخلفات بشر و بهشدت از چگونگی وضع و اجرای قوانین در جامعه متأثر است. قطعاً بیشتر مردم تمایلی به ارتکاب تخلف ندارند؛ اما در امر قاچاق، قاچاقچی قوانین مربوط به مبادلات تجاری را ناعادلانه میداند و تخلفات خود را توجیه میکند. درحقیقت، قاچاق مانند قانونگریزی و قانونشکنی است و خود نیز به رواج این پدیده در جامعه منجر میشود. همچنین، همین نابهنجاری مقدمه و زمینه لازم را برای انجام نابهنجاری اجتماعی دیگری مانند سرقت، قانونشکنی، شکستن حرمتها و جرائمی از این دست فراهم میکند (سیف، 1387: 103). بیشتر رانندگانی حملکننده سوخت قاچاق، قوانین راهنماییورانندگی را رعایت نمیکنند و اینگونه رفتارها به مرور زمان برایشان نهادینه میشود. حسین 25ساله کارهای حسابداری یک گروه از قاچاقچیان را انجام میدهد. او میگوید: «خیلی از قاچاقچیها بدون داشتن گواهینامه رانندگی تو جادههای اصلی شهر با سرعت زیادی حرکت میکنند و قوانین راهنماییورانندگی براشون هیچ اهمیتی نداره؛ چون میخوان زودتر به مقصد برسن». شرکتکننده دیگر مصطفی 29ساله و دلال سوخت است. او میگوید: «یکی از اقوام ما که کشاورزی داره، چند وقت پیش تمام سهمیه گازوئیلی رو که بهش داده بودن، ازش دزدیدن. این روزا مردم دیگه گازوئیل دزد شدن و چون کسی نیست رسیدگی کنه که کی دزده گازوئیله، پول بدی مشکل حلّه. بعضیا هم خودشون گازوئیل کشاورزی را میفروشند، براشون بهتره».
کاهش آسیبهای اجتماعی (نزاع، چاقوکشی، سرقت و...) قبل از اینکه قاچاق در شهرستان میناب رونق پیدا کند، تعدادی از جوانان و افراد بیکار در هر گوشهای از خیابان، دور هم جمع میشدند و تا پاسی از شب را بیرون سپری میکردند. براساس مشاهدات انجامشده و همچنین، حرفهای مصاحبهشوندگان، در گذشتهای نه چندان دور، در بیشتر مواقع شاهد درگیریهای خیابانی و چاقوکشیهایی بودیم که بعضاً حتی به مرگ هم ختم میشد یا افراد معتاد و... که هیچ راهی برای کسب درآمد نداشتند، در بعضی از نقاط دزدی میکردند. با شروع کار قاچاق، بیشتر این افراد در دستههای مختلف قاچاق جذب شدند و در گوشهای به فعالیت سرگرم شدند و دیگر مجالی برای نزاعها و درگیریها نمانده است. طبق اظهارات شرکتکنندگان و همچنین، افراد آگاه محلی دزدیها و درگیریها نسبت به گذشته خیلی کمتر شده است و کمتر کسی در گوشهای از خیابان دیده میشود که بیکار باشد. عباس 30ساله یکی از مصاحبهشوندگان و نگهبان مخازن گازوئیل در لنج است. او چنین میگوید: «خدا رو شکر الان تو شهرمون دزدی خیلی نسبت به قبل کمتر شده؛ چون همه دیگه کار دارن و بهاندازه کافی بهشون پول میرسه و نیازی به دزدیکردن ندارن». علی30ساله و ملوان لنج است. او نیز دراینرابطه میگوید: «الان دیگه جوونا بیکار تو خیابونا پرسه نمیزنن و برای مسائل بیخودی دعوا و درگیری نمیشه؛ چون همه رفتن پی یه لقمه نون و عرصه براشون مهیا شده. شهر خیلی آروم شده». بنابراین، ازجمله پیامدهای ثانویه و پنهان پدیده قاچاق سوخت در این ناحیه، کاهش برخی از آسیبهای اجتماعی و بهویژه کاهش درگیریهای خیابانی و سرقت است. طبق حرفهای مصاحبهشوندگان، کاهش آسیبهای اجتماعی نیز به نوبه خود، به افزایش آرامش عمومی و رضایت مردم منجر میشود.
نتیجه مقولههای شرحدادهشده، پیامدهایی هستند که شرکتکنندگان در این مطالعه، آنها را درک و تفسیر و بر ابعاد مختلفشان تأکید کردهاند؛ بنابراین، باتوجهبه اطلاعات بهدستآمده از مصاحبههای انجامشده درزمینه قاچاق سوخت، براساس دیدگاه فعالان و همچنین، واقعیت موجود در جامعه، این پدیده پیامدهای مختلفی دارد که در دستههای مختلف تقسیمبندی میشوند. این دستهها در جدول (3) نوشته شدهاند.
جدول 3- دستهبندی پیامدهای قاچاق سوخت
طبق نتایج پژوهش، قاچاق سوخت در شهرستان میناب، در ابعاد مختلف فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و زیستی پیامدهای مثبت و منفی زیادی داشته است. ازلحاظ اقتصادی تأمین و ارتقاء معیشت افراد قاچاقچی و همچنین، شکوفایی اقتصادی منطقه و سایر بخشهای اقتصادی را در پی داشته و چرخه اقتصاد را در این منطقه فعال کرده است. ازنظر افراد فعال، این مسئله پیامد مثبتی تلقی میشود و بهدلیل بهبود اوضاع اقتصادی به افزایش قدرت خرید، افزایش امیدواری و ایجاد حس رضایتمندی منجر میشود. این یافته، نتیجه پژوهش انجامشده در شهر مریوان را تأیید میکند، زیرا در آنجا نیز پدیده قاچاق برای ساکنان روستاهای مرزی مریوان، ارتقاء وضعیت معیشتی و کاهش بیکاری را در پی داشته است (کهنهپوشی و شایان، 1392: 69). ازلحاظ بُعد اجتماعی پیامد این موضوع، رشد و شیوع روحیه تجملگرایی در برخی از افراد سرکرده فعال در قاچاق سوخت است. محققان دیگری نیز بهطور خاص به الگوی مصرف تجملگرایانهای اشاره کردهاند که در میان شهرهای مرزی و بهویژه، در استان هرمزگان درحالگسترش است. آنها تب یک شبه پولدار شدن را خصیصهای در میان بومیان آن منطقه میدانند (کریمیپور و محمدی، 1383: 214). بدیهی است هرچه تمایل به سبک زندگی مصرفگرایانه تشدید شود، افراد هم به مشاغل کوچک و کمدرآمد قانع نمیشوند و برای کسب درآمد بیشتر به دنبال سازوکارهای دیگری خواهند رفت. همچنین، تحلیل اطلاعات میدانی این پژوهش، اصالت یافتن ثروت و سرمایه و نوعی فرهنگ مادی را در زندگی روزمره بومیان این منطقه نشان میدهد و طبقه متوسط شهری چندسالی است که به این معضل دچار شدهاند. طبق نتایج پژوهش، فرایند اهمیتیافتن نشانههای منزلتی مادی و سرمایهمحور، در این مناطق نیز تسری یافته است. درواقع، توصیف میدان مطالعه، گرایش افراد شاغل و حتی افراد صاحب کار اداری و رسمی را به فعالیت درزمینه قاچاق نشان میدهد؛ بنابراین، تصور از بین رفتن قاچاق با ایجاد مشاغل کوچک و کمدرآمد، تصوری سادهانگارانه است. براساس این دادهها برخی از افراد درگیر در این پدیده، با هدف تحقق رویای زندگی لوکس و تجملی از شغل آبرومند خود دست کشیدهاند و این امر، با استفاده از به کار بردن کالاهای مادی ولع کسب منزلت و پرستیژ را نشان میدهد. این یافته در پژوهشهای میدانی دیگری نیز نشان داده شده است. محققان در پژوهشی دقیقاً به همین امر اشاره کردهاند که حرمت و قبح فعل قاچاق کالا در نواحی مرزی از بین رفته است و بهدلیل آسان و زیادبودن درآمدهای حاصل از قاچاق، حتی برخی از کشاورزان هم شغل خود را رها کردهاند و به قاچاق روی آوردهاند (صمدیان و همکاران، 1393: 32). همچنین، رشد روحیه قانونگریزی، تضعیف فرهنگ کار، افزایش ناامنی ترافیکی و افزایش مرگومیرها از دیگر پیامدهای تأمل برانگیز اجتماعی این موضوع است. با مرگ یکی از اعضای خانواده که نانآور آن است، ضربه سخت و جبرانناپذیری بر پیکره خانواده وارد میشود که در طی گذشت زمان، این خسارت بیشتر نیز خواهد شد. به نظر میرسد تصور و درک پدیده قاچاق سوخت در شکل رسمی و از منظری بیرونی و عینی با تفسیر و درک سوژههای مدنظر و افراد درگیر با آن، کاملاً متفاوت و گاه متناقض است؛ بهطوری که ازنظر آنان، قاچاق سوخت در کنار عوارض و پیامدهای منفی برای بومیان آن منطقه، آثار مثبت و مفیدی نیز به همراه داشته است! درحقیقت، پژوهش حاضر بار دیگر بر پیچیدگی و چندوجهی بودن چنین پدیدههایی تأکید کرده است و این نکته را گوشزد میکند که مواجهه با چنین مسائلی مستلزم کنارگذاشتن نگاه تکبعدی، اقتدارگرایانه و غیرمردممحور به این پدیدههاست. دراینخصوص، پژوهش کریمیپور و محمدی بر اهمیت نگاه متفاوت بومیان منطقه به قاچاق تأکید کرده است و این مسئله، مهمترین دستاورد این تحقیق نیز هست. آنها به فرهنگ قاچاق در هرمزگان اشاره کردهاند و مطابق دیدگاه آنان، آنچه دولت آن را قاچاق میخواند، برای بسیاری از جمعیت ساحلنشین عملی مشروع و رزقی حلال و پسندیده است؛ زیرا بدنه اصلی جامعه قاچاق را ضد ارزش نمیداند و به همین دلیل، نظارت اجتماعی برای جلوگیری از این پدیده منفی است. درحقیقت، نظارت عمومی در این منطقه، بیشتر به کارآمدتر کردن قاچاق، ازطریق آگاهکردن همسایگان و آشنایان نسبت به مانور نیروهای انتظامی برای جلوگیری از این پدیده معطوف است (کریمیپور و محمدی، 1383: 222). درنهایت، مواجهه با پدیده قاچاق، از جانب دولت و ساختارهای انتظامی بدون در نظر گرفتن نقش، جایگاه و فرهنگ بومیان منطقه، چندان مؤثر نخواهد بود و چه بسا به تقویت قاچاق نیز منجر شود. پدیدههای حساس و پیچیدهای چون قاچاق، بیشازپیش به نگاهی مردممدار، غیرتحکمی و سوژهمحور نیاز دارند و با مشارکت مردم محلی ساماندهی میشوند. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ازکیا، م و راهنما، ی. (1387). «بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر قاچاق سوخت (مطالعه موردی باغ شایگان مهاباد)»، پژوهشنامه علوم اجتماعی، س 2، ش 2، ص 48-35. ایمان، م ت. (1388). مبانی پارادایمشناسی روشهای تحقیق کمی و کیفی در علوم انسانی، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه. پیشگاهیفرد، ز.؛ قالیباف، م ب. ؛ حیدریفر، م ر. و حیدری، ش. (1393). «بسترهای ژئوپلیتیکی قاچاق کالا و ارز با تأکید بر بازارچههای مرزی مطالعه استان کرمانشاه»، پژوهشهای جغرافیای انسانی، دوره 46، ش 3، ص 484-465. خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، 12/7/93، کد خبر 81337009 (4268571): 1. خضرزاده، ا.؛ سلیمانی، م. و رضویان، م ت. (1389). «بررسی قاچاق کالا از مرزهای دریایی جنوب ایران»، نشریه تحقیقات کاربردی علوم جغرافیایی، دوره 15، ش 18، ص 84 -67. دهخدا، ع ا. (1373). لغتنامه دهخدا، تهران: مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران. ریتزر، ج. (1374). نظریههای جامعهشناسی در دوران معاصر، ترجمه: محسن ثلاثی، تهران: نشر نی. سیف، ا م. (1387). قاچاق کالا در ایران، مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی ایران، تهران: مرکز پژوهشها. شکیبایی، ع ر. و احمدی، ع. (1379). «قاچاق کالا، عوامل، آثار و شاخصهای اندازهگیری آن»، مجموعه مقالات سومین همایش ملی بررسی پدیده قاچاق کالا و راههای پیشگیری از آن، تهران: دانشگاه تربیت مدرس، پژوهشکده اقتصاد، ص 179-163. صمدیان، م.؛ کلاکی، ح. و براتیمصلح، م س. (1393). «پیامدهای قاچاق کالا ازنظر امنیت اجتماعی»، فصلنامه مطالعات امنیت اجتماعی، س 10، ش 38، ص 30-13. عطار، م. (1391). «بررسی عوامل ساختاری و زمینهای قاچاق کالا»، فصلنامه پژوهشی اقتصاد پنهان، س 6، ش 12، ص 841-831. علیاکبری، م ح. (1393). قاچاق سوخت، روزنامه جام جم، تهران، ش 4189. فلیک، ا. (1387). درآمدی بر تحقیق کیفی، ترجمه: هادی جلیلی، تهران: نشر نی. قادرزاده، ا.؛ محمدپور، ا. و قادری، ا. (1392). «مطالعه کیفی تأثیرات بازارچههای مرزی بر تداوم پدیده قاچاق»، جامعهشناسی کاربردی، س 24، ش 3، ص 194 -175. قلیزاده، ا.؛ علیپور، ع. و ذوقیبارانی، ک. (1389). «علل و پیامدهای قاچاق کالا در ایران پس از انقلاب اسلامی»، فصلنامه دانش انتظامی، دوره 12، ش 4، ص 142-109. کریمیپور، ی. و محمدی، ح ر. (1383). «سد نفوذ قاچاق کالا، از واقعیت تا رؤیا (پژوهش میدانی در محدوده استان هرمزگان)»، فصلنامه تحقیقات جغرافیایی، س 19، ش 73، ص 224-212. کلانتری، م. (1395). «تحلیل الگوهای فضایی و دامنه برد قاچاق کالا در مناطق مرزی کشور، مطالعه موردی قاچاق ارزاق عمومی در استان بوشهر»، پژوهشهای جغرافیای انسانی، دوره 48، ش 1، ص 175-159. کهنهپوشی، ه. و عنابستانی، ع ا. (1391). «بررسی رابطه بین فاصله از مرز و میزان درآمد و اشتغال در قاچاق کالا»، مطالعات و پژوهشهای شهری و منطقهای، س 4، ش 15، ص20-1. کهنهپوشی، ه. و شایان، ح. (1392). «بررسی تأثیرات اقتصادی قاچاق کالا در شهرهای مرزی مطالعه موردی مریوان»، نشریه تحقیقات کاربردی علوم جغرافیایی، س 13، ش 29، ص 73-51. کهنهپوشی، ه. (1391). «بررسی تأثیرات اقتصادی قاچاق کالا بر شهرهای مرزی (مطالعه موردی: شهر مریوان، استان کردستان)»، مجموعه مقالات همایش شهرهای مرزی و امنیت، چالشها و راهبردها، سیستان و بلوچستان: دانشگاه سیستان و بلوچستان، ص 74-61. میرمحمدی، م. (1382). تأثیر متقابل اقتصاد زیرزمینی و امنیت اقتصادی، تهران: انتشارات دانشگاه مالی دفاع ملی. نوری، ج. (1382). «گسترش قاچاق در بستر نابسامان و سیاست جنایی مقابله با آن»، مجله الهیات و حقوق دانشگاه رضوی (آموزههای حقوقی)، س 3، ش (9 و 10) 3 و 4، ص 174-149. Burgess, R. (2006) In the Field, London and New York: Routledge.
Fehresti, Z. (2010) “Legislative Approaches towards Human Trafficking in Pre-versus Post-Islamic Revolution Iran”. Iran and Caucasus. 14 (2): 431– 447.
Hollway, W. & Jefferson, T. (2000) Doing Qualitative Research Differently, London: Sage.
Horvath, J. Ratfai, A. and Botond, D. (2008) “The Border Effect in Small Open Economies”. Journal of Economic Systems, (32): 33-45.
Tamura, Y. (2010) “Migrant Smuggling”. Journal of Public Economics, (94): 540–548.
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 7,206 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,255 |