تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,682 |
تعداد مقالات | 13,762 |
تعداد مشاهده مقاله | 32,208,730 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,748,991 |
جامعهشناسی و روانشناسی جنگ در ترجمة تاریخ یمینی | ||
متن شناسی ادب فارسی | ||
مقاله 3، دوره 9، شماره 3 - شماره پیاپی 35، مهر 1396، صفحه 17-32 اصل مقاله (403.36 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/rpll.2017.21721 | ||
نویسندگان | ||
احمد امیری خراسانی1؛ زهرا میرشکار* 2 | ||
1استاد دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایران | ||
2دانشجوی دکترای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایران | ||
چکیده | ||
جامعهشناسی و روانشناسی جنگ، از عرصههای جدید پژوهشی است که اثرهای ناپسند جنگ را بر جوامع بررسی میکند. محقّقان و پژوهشگران، کمتر در این باره سخن گفتهاند. این موضوع در این جستار با استفاده از کتاب ترجمة تاریخ یمینی، نوشتۀ ابوالشرف ناصح بن ظفر جرفادقانی در سال 603 هجری، توصیف و تحلیل شده است. این اثر ترجمة تاریخ عتبی از ابونصر محمّد بن عبدالجبّار عتبی در سال 427 هجری است. مشاهدۀ درد و رنج بسیار مردم، نابودی منابع انسانی، مادی و معنوی جوامع، ایجاد مشکلات و سختیهای برخاسته از جنگ و اجبار آنها بر مردم، پژوهشگران را بر آن داشت تا در این باره بررسی و تحقیق کنند. علتهای شروع جنگ در عصر غزنویان برپایة نتایج این تحقیق و از دیدگاه جامعهشناسی عبارت است از: کسب قدرت، غیرت، طمع، تلافیکردن، خشم و نفرت، غارت، مسائل دینی و مذهبی. همچنین از اثرات اجتماعی جنگها به تغییر و تحوّل در جمعیت و اقتصاد و آشکارشدن ارزشها میتوان اشاره کرد. جنگ از دیدگاه روانشناسی به اختلال روانی، استرس، اضطراب و ترس، نفرت، سوءظن و حسادت، مکر، اسارت و گاهی حتی مرگ نیز میانجامید. دنیا همیشه میدان جنگ بوده است و خواهد بود؛ البته به وسیلة مطالعه و انس با آثار بزرگان علمی و فرهنگی، چگونگی رفتار در رویارویی با حوادث زمان را میتوان فراگرفت و موانعی بر سر راه غارتگران و چپاولگران قرار داد. برای این پژوهش از منابع علمی تاریخی و ادبی و روایی بهره گرفته شد. این جستار با روش فیشبرداری و بیان مطلب بهصورت مستقیم و سپس تحلیل آن به انجام رسید. | ||
کلیدواژهها | ||
نثرفنّی؛ تاریخ یمینی؛ جامعه شناسی جنگ؛ روانشناسی جنگ | ||
اصل مقاله | ||
1ـ مقدمه جنگ یکی از پیچیدهترین و رازناکترین پدیدههای اجتماعی است که از زمانهای بسیار دور در بین جوامع بشری مشاهده میشود و بر مردم بسیار تأثیر گذاشته است. «جنگ به فتح اول و سکون ثانی و گاف معروف است که جدال و قتال باشد» (برهان، 1362: ذیل جنگ) یا «پیکار و درآویختن انسانی یا حیوانی با دیگری» (داعیالاسلام، 1362: ذیل جنگ) را جنگ گویند. جنگ یکی از اساسیترین و قدرتمندترین و مهمترین نوع برخورد و ارتباط بین کشورها و انسانهاست. «آدمی از سه هزار و چهارصد سال تاریخ شناختهشده، تنها حدود دویست و پنجاه سال در صلح عمومی به سر برده است» (بیگدلی، 1373: نُه). انسانها بقیة این سالها را در جنگ با یکدیگر گذراندند و تعداد بسیاری از همنوعان خود را نابود کردند. دورکیم در این باره میگوید: «جنگ آفرینندة تاریخ است. جنگها بههرحال مشخصترین مبادی تاریخ و درعینحال، مرزهایی هستند که مراحل مهم حوادث را از یکدیگر متمایز میکنند» (بوتول، 1368: 1). «جنگ بستهترین جوامع را وامیدارد تا دیر یا زود دروازههای خود را بگشایند» (همان: 2)؛ به همین سبب از اهمیت جنگ و میزان تاثیرگذاری آن بر تمدنهای بشری نمیتوان غفلت ورزید. جنگ را از نگرشهای مختلف فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، اخلاقی، جامعهشناسی، روانشناسی و... میتوان بررسی کرد؛ اما تاکنون مطالعات کافی، درست و مفیدی در این زمینه انجام نشده است. از همین روی جنگ در این پژوهش از دیدگاه جامعهشناسی و روانشناسی در ترجمة تاریخ یمینی، یکی از آثار باارزش و نفیس فرهنگ و ادب ایرانی، بررسی میشود. این اثر ازنظر ویژگیهای ادبی و تاریخی و نقل تاریخ بسیار اهمیت دارد. ترجمة تاریخ یمینی دربارة تاریخ غزنویان است و به گفتۀ ابنخلدون «این دولت از شاخههای دولت آل سامان بود و از آن پدید آمد و در بسطت و عزّت به مرتبتی عظیم رسید و بر دولت آل سامان در دو سوی جیحون و ماوراءالنهر و خراسان و عراق عجم و ترک و نیز بر هند استیلا یافت» (ابنخلدون، 1383: 595). در این اثر، وقایع و رویدادهای آن دوران بیان و شرح شده است؛ ازجملة این رویدادها جنگهایی است که به فرمان سلاطین و امرا آغاز میشود و با پیروزی یا شکست به پایان میرسد. هر جنگی مسائل فرعی و پیامدهای بسیاری داشته است که نویسندگان تاریخی به سبب عواملی، آشکارا به آنها نپرداختهاند؛ برای مثال در صفحة بیست و سه این کتاب اینگونه آمده است: «امیر ناصرالدین از قلب لشکر خویش حمله کرد و لشکر خصم را در مضایق محلّههای شهر ریخت و خلقی بسیار از ایشان به زخم تیغ آورد و دیگران هزیمت شدند». نویسندة این اثر بهطور روشن دربارة کشتگان جنگ و شکستخوردگان سخنی نمیگوید. امروزه نیز تعداد اندکی از محققان به بررسی و مطالعة عینی ویژگیها و جنبههای مختلف جنگ میپردازند. 1ـ1 بیان مسئله جنگهای دلخراش داخلی و خارجی در بیشتر کشورها به کشتار بسیار کودکان و زنان و انسانهای بیگناه میانجامد و افزونبر ویرانی خانه و کاشانههای بسیار، آنان را آواره میکند. استفاده از ابزارآلات جنگی مختلف باعث نابودی محیط زیست، حیوانات، محصولات کشاورزی و درنتیجه ازبینرفتن منابع طبیعی میشود؛ توجه به این موضوع و همچنین مشاهدة مجروحان جسمی و روحی جنگ باعث شده است تا محققانی در این باره جستجو و تحقیق کنند و انسان و انسانیّت جامعه و محیط زیست را مسئلة اصلی خود قرار دهند. تحقیق و بررسی دربارۀ جنگ و مسائل پیرامون آن یکی از شاخههای جدید پژوهشی است که چند سالی بیش از آغاز آن نمیگذرد. جنگ از زمان هبوط انسان با کشتهشدن یکی از فرزندان حضرت آدم (ع) با انسان همراه بوده است و همچنان مسئلهای جداناپذیر از انسان است. محقق در این نوع پژوهشها، ازجمله این جستار، میکوشد تا علل و عوامل ایجاد جنگ و اثرات اجتماعی، روحی و روانی آن را بر افراد حاضر در جنگ بررسی کند. او با بیان اثرات جنگ دیدگاه روشنتر و گستردهتری از این پدیدة نامبارک به جامعه انسانی ارائه میدهد. از همین روی، این موضوع در ترجمة تاریخ یمینی از دیدگاه جامعهشناسی و روانشناسی، بررسی میشود تا حقایق جنگ و اثرات اجتماعی و روحی و روانی آن بر جامعة بشری نیز آشکار گردد. 1ـ2 ضرورت و اهمیت تحقیق جنگ یکی از واژههای آشنا برای انسان امروزی است که با پوست و گوشت و روح و روان هر فرد آمیخته شده است. متأسفانه جنگ بیش از هر بلایی مصیبت و فاجعه میآفریند و تمدنهای بزرگ و کهن را نابود میکند؛ حتی زندگی افراد و محیط زیست آنان را دگرگون میکند. فقط «در سدة بیست، بیش از صد میلیون نفر در جریان جنگها کشته شدند» (کاپلو و ونسن، 1389: 9). این موضوع یادآور آیات مقدس قرآن است که «بِاَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ؛ به کدامین گناه کشته شدند» (تکویر: 9). ترجمة تاریخ یمینی وقایع تاریخی از اواخر سامانیان تا زمان سلطان محمود و جنگهای او در هند را دربرمیگیرد. این اثر در این باره داد سخن را ادا کرده است؛ چنانکه گویی قدمبهقدم سلطان را دنبال میکند (جرفادقانی، 1382: 11)؛ ازاینرو این کتاب یکی از مآخذ بسیار مهم در این زمنیه است. پژوهشگران در این جستار میکوشند فضای جامعة آن روزگار را آشکارتر کنند و با کنارزدن حجابها، اهداف آغازگران جنگ و ایجاد مشکلات برخاسته از آن را بر مردم تبیین کنند. خوانندگان با بیان تحلیل و توصیف علتها و مسائل آن عصر و زدودن پردههای ابهام، ایهام و اغراق و نمایانشدن واقعیتها، قدرت شناخت بیشتر و بهتری مییابند و اینگونه از نابودی مادی و انسانی جوامع جلوگیری خواهد شد؛ همچنین در تصمیمگیریها نسبتبه مسائل، بهویژه جنگ، توجه بیشتری خواهد شد. جنگ همیشه با بشر بوده است؛ بهگونهای که بهصورت یک همزاد بشر درآمده است؛ حتی در عصر حاضر نیز مانند دوران گذشته «جنگ در روابط بین ملتها مستتر است» (بوتول، 1368: 127). از سوی دیگر انجام چنین پژوهشهایی برای تحقّق صلح و امنیّت و ایجاد شرایط پایدار لازم و ضروری است. امروزه جنگ مشغلۀ اصلی دولتهاست و شناخت و درک درست جنگ از نتایج این نوع پژوهشها حاصل میشود؛ همچنین این پژوهشها هشداری برای آنان است که هر روز طبل جنگ جدیدی را به صدا درمیآورند؛ زیرا دیگر به بهانههای پوچ، عوامفریبانه یا بیان غیرارادیبودن جنگ، عمل خود را نمیتوانند توجیه کنند و مردم را بفریبند؛ شاید این خود حرکتی برای دنیای بدون رنج و درد برخاسته از جنگ و خونریزی است. 1ـ3 پیشینۀ تحقیق شیوه و سبک پژوهش جدید است و مدت زمان طولانی از این نوع پژوهش نمیگذرد؛ به همین سبب تحقیقات و پژوهشهای اندکی در این زمینه یافت میشود که آن هم یا کلی است و یا بهصورت بسیار جزئی به تعریف اصطلاحات و... پرداخته است. در بررسیها و تحقیقات انجامشده در این زمینه، هیچ مطلب مستقیمی در این باره مشاهده نشد. ترجمة تاریخ یمینی به سبب بیان حوادث و رخدادهای تاریخی و ازجمله بیان جنگها، مشکلات و سختیهای برخاسته از این جنگها منبع بسیار خوبی برای تحقیق و بررسی در این زمینه است که البته کمتر به آن توجه شده است. از متونی که در این زمینه نوشته شده است به این آثار میتوان اشاره کرد: زمینه جامعهشناسی از آگ برن و نیم کف (1353)، جامعهشناسی جنگ از گاستون بوتول (1368)، جامعهشناسی جنگ از تئودور کاپلو و پاسکال ونسن (1389) و جامعهشناسی جنگ نیروهای نظامی از مهدی ادیبی سده (1379). البته مسئلة جنگ و علل و اثرات اجتماعی آنها در این کتابها بهطور کلی بررسی شده است. 1ـ4 روش پژوهش شیوۀ این پژوهش، متنپژوهی است؛ به همین سبب بیشتر منابع از کتابهای علمی، اجتماعی، تاریخی، ادبی است. روش کار کتابخانهای و اسنادی و از نوع توصیفی ـ تحلیلی است. فیشبرداری بهصورت مستقیم از متن ترجمة تاریخ یمینی انجام شد و سپس تحلیل گردید.
2ـ بحث برای بررسی جامعهشناسی و روانشناسی جنگ در ترجمة تاریخ یمینی، ابتدا تعریفی از جامعهشناسی و روانشناسی بیان میشود. 2ـ1 جامعهشناسی: جامعهشناسی مانند سایر علوم تکامل تدریجی داشته است. افرادی مانند سقراط، ارسطو، افلاطون، فارابی، ابنخلدون، سنت اگوستین، روسو، مونتسکیو، آگ برن و... در توسعه، ترویج و شکلگیری این علم بهصورت امروزی نقش ویژهای داشتهاند. فیلسوف فرانسوی به نام اگوست کنت، پدر جامعهشناسی شناخته میشود. آگ برن در تعریف جامعهشناسی میگوید: جامعهشناسی، علم زندگی اجتماعی است؛ همچنین به سبب نظم و سامانداشتن عناصر زندگی اجتماعی، جامعهشناسی نیز علم سازمانهای اجتماعی است (آگ برن و نیم کف، 1353: 89). اگوست کنت نیز معتقد است «جامعهشناسی علم قوانین کلّی پدیدههای اجتماعی میباشد که خود حاصل عمل تاریخی و واقعیات اجتماعی پیچیدهای است که بهصورت کلّی اخذ شده و بهصورت یک سیستم کلّی از قوانین درآمده است» (قرائی مقدم، 1386: 13). به بیانی سادهتر میتوان گفت: «جامعهشناسی باید تغییرات اجتماعی، کارکردهای اجتماعی و جای مناسب فرد در جامعه را توضیح دهد» (آزبورن و بورین، 1378: 10). جامعهشناسی ازنظر هدف، موضوع و روش به دو قسمت تقسیم میشود:
جامعهشناسی ازنظر موضوع تحقیق به شاخههای بسیار متنوعی تقسیم شده است؛ جامعهشناسی اقتصادی، سیاسی، حقوقی، ادبیّات، جنگ (سلیم، 1364: 12) از این جمله است. 2ـ2 روانشناسی: یا علم النفس، در حدود دو هزار سال با فلسفه آمیخته بود و بعدها بهصورت شاخهای مستقل از آن جدا شد. ردلف گروکلینوس (Rudoph Grvklynvs) در قرن شانزدهم میلادی، اصطلاح پسیکولوژی یا روانشناسی را مطرح کرد. او از اهالی ماربورک آلمان و معلم و منطقدان بود. روانشناسی از اواخر قرن نوزدهم بهصورت یک علم تجربی برای مطالعة علمی رفتار درآمد. مسائل روانشناسی در متون و آثار باقیمانده از دانشمندان و فیلسوفان قبل از میلاد مانند بقراط، پدر علم پزشکی، افلاطون و ارسطو نیز مشاهده میشود (قلیزاده، 1371: 19 ـ 20). در میان آثار دانشمندان مسلمان مانند ملاصدرا، محمّد غزالی، ابنسینا و... دربارة مسائل روانشناسی مطالبی دیده میشود. در دوران بعد نیز افرادی مثل دکارت، جان لاک، ژان ژاک روسو، فرانتس آنتون و... در مبحث روانشناسی وارد شدند و نظریههایی بیان کردند. برای روانشناسی، تعریفهای مختلفی بیان شده است. «بعضی روانشناسان ذهن را برخی، مطالعۀ حالات روانی ازقبیل احساس و ادراک را و همچنین بعضی رفتار را موضوع روانشناسی قرار دادند. مهمترین مسئله در روانشناسی همین رفتار است و بهتر است در تعریف روانشناسی مهمترین تعریف را تغییر رفتار بدانیم؛ بدین معنی که روانشناسی عبارت است از مطالعة جنبههای مختلف رفتار موجود زنده و ارتباط آنها با یکدیگر در تأثیر متقابل با محیط» (همان: 35) یا اینکه گفته شود روانشناسی عبارت است از «مطالعة علمی رفتار و فرآیندهای ذهنی» (اتکینسون و هیلگارد، 1385: 19). 2ـ3 تاریخ یمینی: ابوالشرّف ناصح بن ظفر جرفادقانی در قرن ششم ترجمة تاریخ یمینی را به رشتة تحریر درآورد. این کتاب ترجمة تاریخ عتبی از ابونصر محمّد بن عبدالجبّار عتبی (متوفی 427 ق) است که به تاریخ یمینی معروف شده است. این اثر تاریخ اواخر عهد سامانیان تا زمان سلطان محمود غزنوی یمینالدوّله است و به همین سبب به تاریخ یمینی شهرت یافت (شمیسا، 1377: 98). این کتاب را از جنبۀهای مختلفی میتوان بررسی کرد. جنبههای ادبی این اثر بسیار مهم و ارزنده است؛ «داستانهای دلکش و نغز پندهای مؤثّر و عبارات بدیع و ابیات شیوا و دلپذیر سراسر کتاب را فراگرفته است» (جرفادقانی، 1382: 12). ملکالشعرای بهار در اهمیت این اثر میگوید: «من بعد از نثر ابوالمعالی و کلیله، نثری از نثر جرفادقانی استوارتر و دلپذیرتر نیافتهام، نه از وطواط و بهاءالدین چنین سخن شنیده و نه از قاضی حمید و نورالدّین منشی چنین عبارات بدیع و بلند دیدهام و آنجا که دست قلم را آزاد ساخته و قصدش پرداختن معنی صرف است در کمال فصاحت و سلامت از عهدۀ ادای مقصود برآمده و در آنجا که قلم را نگاه داشته است نیز بهخوبی حق صنعت را ادا کرده است» (بهار، 1381: 385). در این اثر سخنان ارزشمندی دربارة مسائل فرهنگی، مذهبی، اجتماعی، آداب و رسوم آن زمان، مطالب روایی و احادیث و تاریخی بیان شده است؛ بهگونهای که برای نویسندگان پس از خود یک منبع مهم و معتبر به شمار میآید و بسیاری از نویسندگان مستقیم و غیرمستقیم در نوشتههای خود از این کتاب بهره میبرند. مصنّف در این کتاب وقایع تاریخی اواخر سلسلة سامانیان، پیروزی ترکان غزنوی و انقراض حکومت سامانیان در سال 360 هجری را بیان میکند. سلسلة غزنویان «از سال 431 تا 583 یعنی به مدت 150 سال ادامه داشت. مؤسّس این سلسله، سبکتکین، حکومتی در شهر غزنه تأسیس کرد و ازاینروی به سلسلة غزنویان مشهور شد» (خلیلالله مقدم، 1380: 428)؛ البته در کتاب فرهنگ دانستنیهای تاریخ و تمدن اسلام اینگونه آمده است: «غزنویان توسط آلبتکین تأسیس شد و در افغانستان و هندوستان از 351 تا 582 هجری (231 سال) حکومت کرد» (حیدری، 1377: 97). در تاریخ یمینی جنگهای سلاطین و حملههای سلطان محمود بهصورت کامل شرح شده است؛ افزونبر این از سایر سلسلهها مانند خوارزمشاهیان، سیمجوریان، آل زیار، غوریان، افغانیان، هندویان و... مطالب و توضیحاتی آورده شده است. نویسنده سعی کرده است مطالب را بهصورت روشن و درست بیان کند. در میان مطالب، اغراق و مدح نیز مشاهده میشود؛ اما راه شناخت درست و صحیح از فراسوی مطالب آشکار است. انسان با مطالعۀ اینگونه آثار و متون تاریخی افزونبر کسب آگاهی از اتفاقهای گذشته، مسائل و رخدادهای زمان حال یا آینده را میتواند تجزیه و تحلیل کند و با تشخیص درست از نادرستی، آیندۀ بهتری برای خود و جامعه میآفریند. حضرت علی (ع) در نهجالبلاغه در این باره فرمودهاند: «اِستَدِلَّ عَلَی ما لَم یَکُن بِما قَد کانَ، فَإنَّ الأُمورَ أشباهٌ، وَ لا تَکُونَنَّ مِمَّن لا تَنفَعُهُ العِظَهُ اِلّا إذا بالَغتَ فِی إیلامِهِ، فَإنَّ العاقِلَ یَتَّعِظُ بِالادابِ؛ نسبتبه آنچه اطلاع نداری از آنچه گذشته است نتیجه بگیر؛ زیرا حوادث شبیه یکدیگرند. از آن کسانی نباش که پند وقتی در مغزش اثر میگذارد که او را شکنجه دهی؛ زیرا عاقل با رفتار مناسب پند میگیرد» (نهجالبلاغه، 1380: 150) 2ـ4 جامعهشناسی جنگ در تاریخ یمینی: جنگ از دیدگاه جامعهشناسی، یک پدیدۀ اجتماعی است. آن را یک ابداع بشری نیز دانستهاند و در این باره تعاریفی بیان کردهاند؛ ازجملة آن، تعریف پاره تو (vilfre de pareto) است: «جنگ ابزاری لازم برای گردش نخبگان است» (ادیبی سده، 1379: 55). امیل دورکیم نیز میگوید: «جنگ، نشانة یک بیماری و بینظمی اجتماعی است» (همان: 56). گاستون بوتول معتقد است «جنگ، مبارزة مسلّحانه و خونین بین گروههای سازمانیافته است» (بوتول، 1368: 33). نظر بیشتر جامعهشناسان در تعریف جنگ در جایگاه یک پدیدۀ اجتماعی با هم متناسب است و فقط ازنظر نحوة پیشبینی و آیندهنگری آن با یکدیگر اختلاف دارند. آنها به دو گروه خوشبینان و بدبینان تقسیم میشوند. خوشبینان «عقیده دارند که جنگها زادة ساختار اجتماعی هستند و باید امیدوار بود و پیشبینی کرد که روزی این ساختار دگرگون شود. بدبینان معتقدند که جنگ پدیدهای است ابدی و غالباً مفید» (بوتول، 1368: 22). متأسفانه مطالعه و تحقیق اندکی دربارۀ جنگ و مسائل مربوط به آن ارائه شده است؛ اما امروزه هر فردی با اندک مطالعه و نگاهی گذرا، نادرستی پیشبینیهای این گروهها را میتواند دریابد. از همین روی در این مبحث سعی میشود با بررسی درست جامعهشناسی جنگ در ترجمة تاریخ یمینی گوشهای از علتها و نتایج و آثار جنگ در جامعة آن روز بیان شود. 2ـ4ـ1 علل شروع جنگ علل آغاز جنگ متفاوت بوده است؛ اما بیشترین و بارزترین علتهای آغاز جنگ در تاریخ یمینی در ادامه بیان میشود. 2ـ4ـ1ـ1 کسب قدرت و یا تحکیم و گسترش آن از شیوههای مختلف دوستداشتن جاه، مقام و قدرت یکی از ویژگیهای بیشتر انسانهاست که برای کسب آن بسیار تلاش میکنند. قدرت در جایگاه توانایی صرف میتواند برای ابزارسلطه استفاده شود (هیندس، 1380: 2). بسیاری از جنگها برای کسب قدرت است؛ زیرا افراد اینگونه به خواستهای درست و نادرست خود میتوانند دست یابند. یکی از ابزارهای مهم قدرت، نیروی انسانی و نظامی بسیار است. فرمانروایان همیشه در پی افزایش نیروی انسانی و نظامی خویش بودهاند و با افزونی این نیروها مغرور میشدند و طغیان میکردند. خداوند در قرآن مجید میفرماید: «اِنَّ الاِنسانَ لَیَطغی اَن رَءآهُ اسْتَغنی» به یقین انسان طغیان میکند از اینکه خود را بینیاز ببیند (علق: 5 و 6). برای این موضوع در این کتاب شاهدهای فراوانی وجود دارد. «از امیر ابوالفوارس بن عضدالدوله لشکر خواست و او دو هزار سوار گزیده از انجاد عرب مدد فرستاد و فایق با جمعی انبوه بدو پیوست و چندان لشکر جمع شد که کوه و هامون برنتافت» (جرفادقانی، 1374: 74). «درین حال طاهر بن الفضل ناحیت صغانیان را از ابوالمظفر محمد بن احمد محتاج شده بود و به تغلّب در ولایت او نشسته» (همان: 94). «ایلک خان مستعدّ کار شد... لشکری فراهم آورد که کوه و هامون از آن به جوش آمد و فضای جهان از کثرت جمعیّت ایشان تنگ شد» (همان: 135). «ابوالقاسم بدین سخن التفات ننمود و به غلبۀ رعاع و کثرت اتباع مغرور گشت و بر حول و قوّت خویش اعتماد کرد و از عواقب خطر و تهوّر و خواتم بغی و تنمّر غافل ماند و مصاف بیاراست و جنگ را بسیج کرد» (همان: 166). «چون عبدالملک بن نوح وفایق از آن هزیمت به بخارا رسیدند و بکتوزون نیز بدیشان پیوست و لشکرهای متفرق جمع شد، دیگر بار خیال استقلال و امید انتعاش و طمع ارتیاش پیش گرفتند و اندیشۀ استیناف مناجزت و مبارزت بر مزاج ایشان مستولی شد» (همان: 183). «اصفهبد شهریار... به کثرت لشکر و وفور مال مغرور شد و سپاه فراهم آورد» (همان: 242). «او از سر نخوت و سکرت غرور به کثرت اتباع و اشیاع خویش از شهر بیرون آمد و به اعتماد قوت ابطال و شوکت افیال به مقابلت ایستاد» (همان: 276). «و لشکر ماوراءالنهر بهجملگی جمع کرد و با پنجاه هزار عنان از جیحون گذر کرد، مغرور به حول و قدرت قدرخان و کثرت عدید و بأس شدید و حبل متین و بسطت و تمکین او» (همان: 285). 2ـ4ـ1ـ2 غیرت و حمیّت غیرت از کمالات و ملکات انسانی و اخلاقی است و به معنی حفظ و نگهداری ناموس و آبروی فرد است. کاربرد نادرست غیرت موجب فساد و تباهی میشود. بسیاری از جنگهای تاریخ به سبب استفادۀ نادرست حمیّت و غیرت بین افراد و گروهها روی داده است و این غیرت برای ملتها بسیار گران تمام شده است. «از سر حمیّت برنشستند... چون پروانه خود را در آتش دمار انداختند و آن لشکرها از ممکن بیرون تاختند» (همان: 82). «چون مأمون بن محمد والی جرجانیه ازین حال آگه شد آتش غیرت در نهاد او زبانه زد و قلق و اضطراب حمیّت برو مستولی گشت، جَمَرات لشکر و أنجادِ حشم خویش را جمع کرد و ایشان را با حشمی بسیار و طایفهای... بر سر خوارزمشاه فرستاد» (همان: 130). 2ـ4ـ1ـ3 طمع طمع، حریصبودن به اموال و دارایی دیگران است. انسان طمعکار هیچگاه سیر نمیشود. پیامبر اکرم (ص) در این باره میفرماید: إیّاکُم وَ الطَّمَعَ فَإنَّهُ هُوَ الفَقرُ الحاضر؛ از طمع بپرهیزید که فقر آماده است (شیروانی، 1390: 148). حرص و طمع، انسان را به ورطۀ نابودی و هلاکت میکشاند؛ زیرا انسان را بهسوی گناهان مختلفی مانند ظلم، غصب و خیانت سوق میدهد. «طمع خان در ملک خراسان و سریر آل سامان به استحکام پیوست و حرص او بر تنجّز آن اطماع و تورّد آن بقاع زیادت شد» (جرفادقانی، 1374: 93). «فترت رأی و طمع خام و فرط وقاحت، او را بر آن داشت که پیشانی به کار باز نهاد و روی به بخارا آورد تا بر سبیل تحکّم و تغلّب ملک نوح را با دست گیرد و سدّی از تهوّر در پیش حملۀ کراهیّت او کشد» (همان: 100). «نصر بن الحسین بن فیروزان، به سبب قحطی که در ولایت دیلم حادث شده بود به ولایت ایشان افتاد و در ولایت طامع شد و لشکری بر سر ایشان فرستاد» (همان: 228). 2ـ4ـ1ـ4 انتقام و جبران حقارت شکست، تحقیر، ناتوانی جسمی، نقصها و دیدن برتری اشخاص دیگر، در بعضی منشأ احساس حقارت میشود. «تلاش برای رسیدن به کمالطلبی و مقابله با حقارت از طریق برتریطلبی امری کاملاً غریزی است» (اسپربر، 1379: 10)؛ اما «آنچه در این فرآیند، غیرطبیعی و نابهنجار محسوب میشود تبدیل این احساس به عقدۀ حقارت است... در اینجاست که فرد برای جبران آن به هر وسیلهای متوسل میشود» (همان: 12) و اگر از قدرت و موقعیّتی برخوردار گردد از آنها سوءاستفاده میکند و خسارات بسیاری به اجتماع بشری میزند. «چون استاد ابوعلی عارض به جرجان رسید و استیلاء اوباش و استعلاء اراذل دید، از بقایای قومی که به خراسانیان دستدرازی کرده بودند و مست غرور گشته و سر به بطالت و بسالت برآورده، به تلافی آن مشغول شد... بعضی را بر درخت کشید و بعضی را نشانة تیر کرد و قومی را بر تیغ بگذرانید» (جرفادقانی، 1374: 83). «از هر جانبی فوجی کمین بگشودند و اذناب و رجّالة خوارزمشاه را به تیغ انتقام گرفتند، بعضی را بکشتند و دیگران را آواره کردند» (همان: 130). 2ـ4ـ1ـ5 خشم، نفرت و دشمنی خشم و نفرت، تأثیر بسزایی در پیدایش جنگها دارد. «نخستین حملات خشم سخت و شدید است» (تاوریس، 1388: 30)؛ بهگونهای که به نابودی پیوندها و دوستیها میانجامد. فرد قدرتطلب در فرآیند کسب قدرت، احساس کینه و دشمنی مردم را تحریک میکند و به آن مشروعیّت میبخشد (اسپربر، 1379: 72) و اینگونه باعث نابودی انسانیّت میشود. «از سر غیظ شهر را غارت کرد» (جرفادقانی، 1374: 176). «طاهر بن زینب و دیگر قوّاد و امراء خلف... سرایر ایشان به مباغضت او و نفرت ازو مایل گشت، عصابۀ عصیان به پیشانی بازبستند و شهری که دارالاماره بود به دست فروگرفتند» (همان: 211). «و نفرت همه از عوادی مضرّت و غوایل معزّت قابوس نقصان نمیپذرفت» (همان: 349). «ابوالفوارس برادر او به کرمان مقیم بود، میان هر دو برادر مشاحنتی ظاهر شد و بدان رسید که سلطان الدّوله لشکری به کرمان فرستاد» (همان: 362). 2ـ4ـ1ـ6 غارت و کسب غنیمت هنگامی که گروه مهاجم در زمان جنگ به برداشتن، سرقت و چپاول اموال و دارایی افراد بپردازد، درحقیقت آنان را غارت کرده است. «ابوعلی نسفی را به استخراج وجوه و استحثاث اموال فراداشت تا دست ظلم و مصادره دراز کرد و خطّة خراسان به اسرها بغارتید و رعیّت را به ممکن و ناممکن مطابقت کرد تا خون در رگ وضیع و شریف بنگذاشت» (همان: 91 و 92). «اوباش و اراذل آن قوم دست تعدّی و تطاول به أذناب حشم او دراز کردند و بعضی بنه را بغارتیدند... چون سیفالدوله... حرص غالب و طمع کاذب ایشان در نهب و سلب اتباع خویش بدید... دانست که اغضاء ایشان از سر رضایت و سکون ایشان موجب اغرا... بفرمود تا طایفهای از لشکر پیرامن آن اوباش درآمدند و همه را به قتل آوردند» (همان: 175 و 176). «لشکر اسلام را از انفال و غنایم ایشان مالهای موفور و رغایب نامحصور به دست آمد و... سلطان را از دیار هند مملکتی مسلّم شد که عرصة خراسان در معرض آن ناچیز بود» (همان: 209). «او با آن لشکر به در ری رفت و دست به نهب و غارت دراز کرد و لشکر دیلم از آن سبب در بلای عظیم و غلای شنیع افتادند» (همان: 359). «در این مسافت به هر قلعهای که رسید، هر قلعهای که دید بستد و خراب کرد و سبایا و غنایم آن برداشت» (همان: 382). 2ـ4ـ1ـ7 علتهای مذهبی و عقیدتی دین اسلام، داعیة جهانی دارد و خود را متعلق به ملّت و قوم یا نژاد خاصی نمیداند. همین مسئله باعث شده است که عدهای از این موضوع سوءاستفاده کنند. آنان این موضوع را در بیشتر جنگها همانند سرپوشی برای پنهانکردن علت اصلی جنگ، چپاول ثروت ملتها و کسب قدرت و قتل عام مردم بیگناه، قرار میدادند. فرد خودکامه با اعتقادی جلوهدادن این احساسات، آن را پدیدهای شریف و اصیل نشان میدهد (اسپربر، 1379: 72) و به سبب «وجود نداشتن بینش و جسارت و شهامت در مردم، زمینه و بستر مهم پیدایش و استقرار نظام استبداد و خودکامگی» در جامعه به وجود میآید (همان: 75). نمونههای زیر مثالهایی در این باره است: «تا آن نواحی را از خبث اهل شرک پاک گردانید و بساط دین و شریعت محمّدی بگسترد و اهل آن بقعه را در بقعۀ اسلام کشید» (جرفادقانی، 1374: 277). «نیت غزوی دیگر محقّق کرد که اعلام اسلام بدان مرتفع گردد و رایات شرک و کفر بدان منتکس و نگونسار شود» (همان: 292). «از جانب چین لشکری با صد هزار خرگاه به مخاصمت او و قصد بلاد اسلام بیرون آمد... طغان خان از اطراف ممالک اسلام ازبهر مدافعت ایشان خواند و از انصار دین و مطوّعة اسلام صد هزار مرد جمع کرد» (همان: 362). «قرب صد هزار مرد از مَرَدة کفّار بر فضای آن مصاف بر زمین انداختند، سرها وداع تن کرده و جانها به عتاب قالب طالب مفارقت شده... و قرب صد هزار برده از ذراری و جواری ایشان که در حسن با ماه برابری میکردند... به دست اهل اسلام افتاد» (همان: 366). «و هر سال، نیّت غزوی در دیار هند ازبرای نصرت اولیاء دین و قمع اعداء اسلام نذر کرد و آن را وسیلت نظام ملک و قوام دولت و سلامت حال و ثبات کار خویش ساخت» (همان: 182). «سلطان را دیگر بار هزّت غزو و نشاط مجاهدت متجدّد گشت... طایفهای از جنود هنود که بر آکام و آجام این حدود بعیث و فساد و فسق و عناد برخاسته بودند، همه را طعمۀ سیوف و عرضة حتوف کرد و به تطهیر آن مواضع از خبث و نکد ایشان احتساب جست» (همان: 210). بعضی از جنگها نیز به علتهای دیگری مثل بیگانهترسی، مقابلهبهمثل، منافع مادی و... به وجود آمدند. پس از بررسی علل جنگ، اثرات اجتماعی جنگ در جامعه بررسی میشود. 2ـ4ـ2 اثرهای اجتماعی جنگ 2ـ4ـ2ـ1 جنگ و جمعیت کشتار، یکی از جنبههای مهم جنگ است. در هر جنگ، تعداد زیادی از افراد مهاجم یا هجومواقعشده کشته و زخمی میشوند که تعداد آنها نسبتبه جایگاهشان یعنی پیروز یا مغلوببودن متغیر است. «نتیجۀ اصلی جنگ، ایجاد زمینۀ مناسب برای افزایش مرگ و میر است و بیشتر موجب کاهش موقتی زاد و ولد میشود. بنابراین پس از جنگ خود را با یک نقصان جمعیّتی مواجه میبینیم.» (بوتول، 1368: 50). افزونبر این «ترکیب جمعیت نیز تحت تأثیر جنگ قرار میگیرد؛ چون ازلحاظ تاریخی مردان سرباز کشته و یا به بردگی گرفته میشوند و زنان آنها به اجبار همچون همدم... در اختیار فاتحان قرار میگیرند» (کاپلو، 1389: 61). گواه این مطلب نمونههای فراوانی است که در قسمتهای مختلف ترجمة تاریخ یمینی آمده است. «خلقی بسیار بکشتند و راه اجتیاز او بر منازل حشم غز بود. غزیان چند مرحله بر عقب او میرفتند و نفاضات لشکر را میکشتند و رحل و ثقل به تاراج میبردند» (جرفادقانی، 1374: 603). «و جویهای خون در صحرای آن ملحمه براندند. فیلان جنگی به خرطوم سواران را درمیربودند و در زیر پای پست میکردند تا خلقی نامحدود و جمعی نامعدود در آن معرکه فنا شد» (همان: 121). «امیر سیفالدوله حمله کرد و از میغ تیغ سیلاب خون در کوه و هامون براند و چهرۀ سبزارنگ بنات هند از گلگونۀ خون ابناء حرب ارغوانی کرد» (همان: 164). «جمعی از معارف او اسیر کردند و خلقی را به شمشیر درآوردند و ساز و بنگاه ایشان به تاراج دادند» (همان: 193). «در وقت انتصاف روز به تیغ انتصاف قرب پنج هزار جیفۀ کفّار بر صحرای آن مصاف طعمۀ کلاب و نجعۀ ذئاب کردند... و چیپال را با احفاد و اولاد و اقارب و جمعی که از بِطانة او اعتباری داشتند بگرفتند و در کمند قهر و اسر پیش سلطان کشیدند» (همان: 209). «از خون قرطۀ سرخ در سر عذراء قلعه کشیدند» (همان: 329). «چندان خون بریختند که آن نهر زخّار و جوی خون خوار از حکم طهارت بیرون شد و مشارب آن بر هر شارب حرام گشت» (همان: 336). «نصر به تأدیب و تعریک همه قیام نمود و جمعی را به قتل آورد و خلقی را آواره کرد» (همان: 360). «همّتها برگماشتند... چند روز در... ضرب مَناحر حلوق، خون چون صَوب أنواء و ذوب أنداء میچکید» (همان: 365). «چون روز به وقت زوال رسید از صدمة خیول و زحمت فیول خلقی بیشمار از لشکر خوارزم بر صحرای آن رزم بیجان گشته بودند و باقی روی به هزیمت آورده» (همان: 375). «از غزنه بیرون آمد و آوازة قصد جانبی دیگر برآورد و ناگاه در سر ایشان افتاد و شمشیر در ایشان بست و خلقی را به فنا آورد» (همان: 389). 2ـ4ـ2ـ2 جنگ و اقتصاد اقتصاد، یکی از مهمترین و اثرگذارترین و اثرپذیرترین مباحث جنگ است؛ بهگونهایکه «طبق بعضی از نظریههای بسیار مهم، عوامل اقتصادی، علت اساسی تمام جنگها هستند» (بوتول، 1368: 39)؛ زیرا هر جامعهای که بخواهد جنگ را آغاز کند، چه جوامع بدوی و چه مدرن، همه باید در شروع جنگ، سرمایهای برای ادارۀ سپاهیان و تأمین آذوقه و اسحله و... داشته باشند. از همین روی، انباشت ثروت در خزانهها برابر با آغاز جنگ و شروع حملهای دیگر بوده است. جنگ برای بعضی از افراد چیزی جز ضرر و زیان آوارگی، جنگزدگی، بیکاری، پایینآمدن سطح تولیدات کشاورزی و دامی، مسدودشدن راههای ارتباطی و تجارتی و نداشتن تجارت دو طرفه نیست. البته برای گروهی دیگر، گروه پیروز، درظاهر منافع و سودهای بسیاری دارد که جمعآوری غنایم و ثروت، بهدستآوردن اسیران و بندگان، گشودن راههای تجاری و... را از آن جمله میتوان به شمار آورد. در ترجمة تاریخ یمینی نیز به این نمونهها اشاره شده است: «در فُرضۀ جرجان قحط برخاست و طعام نایافت شد» (جرفادقانی، 1374: 238) «راهها بسته شد و مادۀ غلاّت و اقوات منقطع گشت» (همان: 259) «راه قوافل و تجّار میان دیار خراسان و هندوستان گشاده شد» (همان: 312) 2ـ4ـ2ـ3 آشکارشدن ارزشها جنگ گاهی باعث تجلّی و آشکارشدن بعضی از ارزشها و صفات پسندیده در جوامع میشود. «شرایط جنگی و تجاوز دشمن باعث میشود که مردم جامعه، هویّت و حیثیّت ملّی و مذهبی و هستی خود را در مخاطره ببینند و بنابر معیار دینی یا سیاسی یا فرهنگی یا اقتصادی برای مقابله با آن رفتار خاصی را نشان دهند» (ادیبی سده، 1379: 134). افراد در جنگ، شجاعت، پایداری، فداکاری، صداقت و ایثارگری و از خودگذشتگی را به اوج میرسانند. «اصحاب قابوس در آن بؤس نفوس شریف خود را به اندک بُلغهای قانع کردند و بدانچه میسّر میشد سدّ مجاعت میکردند» (جرفادقانی، 1374: 238). «قرب دو ماه در آن محاصرت، مصابرت نمود و لشکر دیلم در آن حادثه پای بیفشردند و سربازیها کردند و دستبردها نمودند و در آن مصادمات از صدمۀ شمشیر نتافتند و چون نفس پیش اجل بازمیدویدند و به نوک تیر سنان موی میشکافتند... چون مدت مُقام لشکر در گرگان امتداد یافت قحط برخاست و مادّۀ قوّت که مدد حیات بود بریده شد و کار به جایی رسید که نخالۀ جو با گل خمیر کردند و بدان سدّ رمقی میرفت» (همان: 51). «قرب بیست هزار مرد از مطوّعۀ اسلام از اقصای ماوراءالنّهر آمده بودند و منتظر ایّام حرکت سلطان نشسته و شمشیرها کشید و تکبیر مجاهدت زده و... با آن جبّ غفیر و جمع کثیر از سر شوق سعادت و حرص شهادت به اشداق آن مخاوف و افواه آن تنایف فرورفت» (همان: 378). 2ـ5 روانشناسی جنگ در ترجمۀ تاریخ یمینی جنگ ازنظر روحی و روانی بر افراد جامعه بسیار تأثیرگذار است؛ بنابراین لازم است از دیدگاه روانشناسی نیز بررسی و مطالعه شود. «روانشناسان معتقدند که جنگ از خصوصیات طبع بشری است. مطابق این نظریه بشر فطرتاً درندهخو و متجاوز است بنابراین جنگ اجتنابناپذیر است» (ادیبی سده، 1379: 14). پذیرش غریزیبودن جنگ و فطریبودن پرخاشگری باعث تبیین و توجیه علل جنگ و بسیاری از رفتارهای نادرست انسان میشود؛ البته گفتنی است که بسیاری از روانشناسان اهمیّت و تأثیر تعلیم و تربیت و انتخاب شایستۀ افراد برای رهبری جوامع را پذیرفتهاند. افرادی مانند پیروان فروید «یقین کامل دارند که در همة ما وجود ستیزهجویی مسلّم است ولی غالباً آتشی زیر خاکستر است و ممکن است در دورۀ کودکی بهصورت خصومت نسبتبه پدر درآید و سپس متوجه تمام گروه گردد. این غریزه میل به انتقامجویی را در فرد تقویت میکند» (کلاین برگ، 1369: 123)؛ هرچند ممکن است «برخی از افراد دیگر حالتهای منفعلانه به خود گرفته، دچار حالت یأس و سرخوردگی و افسردگی گردند» (ادیبی سده، 1379: 115). اگر این دیدگاه و نظریهها درست باشد، این سؤالات به ذهن میرسد که چرا تعارضها در برخی زمانها و در بعضی مناطق جهان بیشتر است؟ مشارکتکنندگان، مورّخان و متخصّصان علوم اجتماعی در شروع بسیاری از تعارضها، بارها مشاهده میکنند که جنگ بر اثر برخی تصمیمات آگاهانه، خردمندانه و محاسبهشده صورت گرفته است. به نظر میرسد که تعارض مسلّحانه بیشتر مانند ابزاری است که بهطور عمدی و از روی قصد و هدف به کار گرفته شده است. از خود میتوان پرسید چرا نقطة آغازین دیدگاه هنجاری، برخی از متخصّصان رفتارشناسی حیوانی را به اشتباه نمیاندازد و چرا تحلیل آنها تحت تأثیر مشاهدة نادرست پیشین آنها ـ اینکه تمایل دارد همه چیز در جنگ را غیرعقلایی بداند ـ قرار نمیگیرد؟ تجربههای جنگجویان و مطالعة رفتارها در جنگ نشان میدهند که مسئلۀ اساسی در میدان نبرد... تحت تأثیر غریزۀ طبیعی انسان برای پرخاشگری و نفرت، قاعدهمند نمیشود؛ بلکه برعکس، مانع پیروی سربازان از غرایز طبیعیشان میگردد (کاپلو و ونسن، 1389: 78 ـ 79). آیا فرار در بین حیوانات متداولتر و رایجتر از پرخاشگری نیست؟ بهطورکلی، جنگ چه امری فطری باشد و چه ابداع بشری، متأسفانه اثرات بسیار بدی بر سلامت و آرامش روانی جامعة بشری خواهد داشت. بیماریها و نابهنجاریهای روانی عوامل مختلفی دارد؛ ازجمله عوامل اجتماعی، فرهنگی، ارثی، عاطفی و... «که این عوامل هریک بهتنهایی یا در ارتباط با یکدیگر میتوانند سبب ایجاد بیماری روانی گردند. در هیچ دورهای از زندگی اجتماعی مردم یک جامعه، آمار بیماریها و اختلالات روانی به وسعت و گستردگی دوران جنگ نیست. دلیل این فزونی نابهنجاریهای روانی در حین جنگ عوارض و فشارهای ناشی از آن است. از دیدگاه روانشناسی... جنگ نوعی ضربه (Trauma) به حساب آورده شده است که میتواند تأثیرات نسبتاً عمیقی بر افراد بگذارد» (ادیبی سده، 1379: 136). 2ـ5ـ1 اختلالات روانی (نورزوسایکوز)
نمونههایی از این اختلال در ترجمة تاریخ یمینی آمده است: «احوال همه از تحسّر و ندامت متبدّل گشت» (جرفادقانی، 1374: 177). «نامهای به پسر آمد که پدر به مرض حَرَض مبتلا گشت و لباس یأس پوشید... دامن درکشید و سر بتراشید و خود را در آتش انداخت» (همان: 209 ـ 210). «او از هول ... خنجری که داشت برکشید و سینۀ خویش فرودرید» (همان: 277). «خود را در میان آب افگندند تا مگر کثرت آب و غزارات موج واقی و حامی ایشان شود» (همان: 380). «کلچند خنجر بیرون کشید و زن خویشتن را به قتل آورد، پس شکم خویش را درید» (همان). 2ـ5ـ2 اضطراب و ترس ترس و اضطراب، یکی از عوارض روحی و روانی جنگ است که اثرات منفی بسیاری بر آرامش و اعمال فیزیولوژیکی افراد دارد. فرد در هنگام آشفتگی شدید به سبب نامطمئنبودن از اوضاع و احوالات پیرامون خود دچار ترس شدید میشود؛ این ترس سیستم دفاعی شخص و قدرت تعقّل و تفکّر او را ضعیف میکند و نمیتواند در رویارویی با مسائل پیشآمده درست عمل کند. «نوح از حدوث این مشکل مبهم و وقوع این حادثۀ معضل هراسان و مضطرب گشت و شهر بازگذاشت و به جانبی متواری بنشست» (همان: 95). «غمناک شد و از آن غصّه انگشت حزازت و غیظ میخایید» (همان: 167). «متحیّر شدند و انواع رعب و خوف بر مزاج ایشان استیلا یافت» (همان: 174). «حیرت مستولی شد و ترس و هراس غالب گشت و جهان بر همه تنگ آمد» (همان: 175). «هول و فزع مُسکۀ تماسک ایشان بستد و خوف و رعب عرصۀ سینۀ ایشان فراگرفت» (همان: 293). «متردّد میان خوف و رجا و مترقّب طوارق بلا و صواعق عَنا» (همان: 353). «سرگشته و متحیّر گشت و خورشید رأی او در عقدۀ آن وساوس به درجة کسوف رسید و خفیر تدبیر او در تیه تفکر شاهراه صواب گم کرد» (همان: 103). 2ـ5ـ3 فشار روانی (استرس) فشار روانی یا استرس یکی دیگر از مشکلات فراگیری است که پس از وقوع حوادث در بین افراد بسیار مشاهده میشود. «هر نوع فشار روانی یا جسمی را که درجۀ آن از نظر قدرت یا تداوم از حد ظرفیت سازشی ارگانیسم فراتر رود و به ناسازگاری یا اختلال منجر شود استرس گویند» (باترا، 1375: 5). استرس تهدیدی جدّی برای سلامتی است و «موجب کاهش لذت و بهرهوری فرد از یک زندگی پربار میشود و همچون سدّی در برابر پیشرفت، ایفای نقش میکند» (همان). «روز روشن بر چشم من تاری شد و خواب و قرار از من برفت و امید حیات منقطع گشت... و همه شب در هواجس آن محنت و وساوس آن وحشت مُسامِر نجوم و مُساوِر وجوم بودم دلی غمناک و چشمی نمناک و جانی بر شُرُف هلاک مترصّد آنکه به وقت صبح محذور واقع شود و حادثه نازل گردد» (جرفادقانی، 1374: 77). «من متردّد که ضیافتی است یا آفتی و مخافتی و أدبهای است یا موجب ندبهای و قربتی است یا فاتحهای کربتی؟ و... با قلقی تمام و رمقی بیآرام برنشستم. نه بنان را تمالک عنان ممکن و نه دست را قوّت تماسک تازیانه باقی» (همان: 77 و 78). «و بیمی که در صمیم دل او متمکّن گشته و خیالی که به حواشی خاطر او متطرّق شده و نوازع ظنون عنان طمأنیت و سکون از دست او بستده» (همان: 160). «الیک خان بعد از هزیمت بلخ با ولایت خویش رفت بر غصّۀ آن وهن متلهّف ودر اضطراب آن عجز متأسف... تا ازین غصّه بر فراشِ مرگ افتاد» (همان: 364). 2ـ5ـ4 نفرت و تنفّر نفرت و تنفّر از دیگر عوارض جنگ است که منشأ و سرچشمۀ جنگهای جدیدی میتواند باشد. تنفّر، احساس دوستنداشتن شدیدی است که فرد ممکن است نسبتبه اشخاص متجاوز در خود بیابد. در ترجمة تاریخ یمینی نیز به آن اشاره شده است. «نفرت لشکر زیادت شد و همه دل بر خلع ربقۀ طاعت او نهادند» (همان: 348). «خلقی بر دست او به فنا رسیدند و دلها ازو برمیدند و سینهها به حقد او آغشته شد» (همان: 347). 2ـ5ـ5 بدگمانی و حسادت بدگمانی و حسادت از آثار دیگر جنگ است که «روابط را به خطر میاندازد و نابود میکند و بهراستی سمّی مهلک است» (مرکل، 1387: 8). بدگمانی یا سوءظن یکی از بزرگترین موانع همکاری، تعاون و اتحاد در یک اجتماع است و مانع اعتماد به دیگران میشود. گاهی یک گمان نادرست آتش جنگهای ویرانگر بزرگی را روشن کرده است. «از سر سوءالظنّ و مخافت آفت عاقبت و هراس وخامت خاتمت و قرب عهد به حادثۀ برادر عذری نهاد و به علتّی تمسک جست و از اجابت آن دعوت تخلّف نمود» (جرفادقانی، 1374: 141). «نوح را از این جرأت گمان بد افتاد» (همان: 93). «از روی مناقشت و حسد تهاون نمودند و رگ بازگرفتند» (همان: 51). 2ـ5ـ6 حیله و نیرنگ مکر و نیرنگ نیز از اثرات جنگ در جامعه است. در دیدگاه حضرت علی (ع) انسان مکرکننده همچون شیطان است؛ زیرا بارزترین صفت شیطان و لشکریانش مکر و فریب است. کسانی که نیرنگ میکنند درواقع مغلوب هوای نفس خویش هستند و نفس امّارۀ آنها بر ایشان مسلّط شده است. در ترجمة تاریخ یمینی اینگونه آمده است: «به تجسس احوال و تعرّف از مسالک و بحث از مقادیر لشکر مشغول است» (همان: 142). «با ایشان به ظاهر تودّدی مینمود و دل و ضمیر او به هوای شمسالمعالی قابوس مشحون بود» (همان: 228). «او را به انواع حیلت و خدیعت بفریفتند و به کمند مکر به خود کشیدند» (همان: 244). «به وجوه حیل و انواع علل سلک جمعیّت ایشان بگسست و همه را به قتل آورد» (همان: 353). 2ـ5ـ7 اسارت اسارت یکی دیگر از اثرات جنگ است که بسیار بر روح و روان انسانها تأثیر میگذارد و حتّی گاهی باعث مرگ شخص میشود. «اسارت یکی از موقعیّتهایی است که در افراد، ناکامی ایجاد میکند؛ به دشواری میتوان موقعیّتهای دیگری را تصّور کرد که بتوانند بیش از این سبب ایجاد احساس ناکامی و درماندگی در فرد شوند» (نوربالا، 1374: 11). اسارت خود از مسائل روانشناسی نیست؛ اما آگاهییافتن فرد از اسارتش به واکنشهای عاطفی متفاوتی مثل واکنشهای برخاسته از مشکلات روانشناختی و واکنشهای روانتنی میانجامد. اسیرشدن در دست دشمن، ضربهای روانی بر فرد وارد میکند که موجب کاهش نیروی روانی و جسمانی او خواهد شد (همان: 12 و 13)؛ بنابراین باتوجهبه مطالعات انجامشده، همة اسیران اختلالاتی مانند اضطراب، افسردگی، ضعف جسمانی، استرس، حواسپرتی، جدایی از واقعیت و حتی ترس از بازگشت به وطن دارند و تنها گروه اندکی از آنها بر این اختلالات میتوانند مسلّط شوند و این دوره را نیز مانند سایر دورههای عمر به شیوة درست و بایستهای پشت سر گذارند. نمونههایی در این باره عبارت است از: «لشکر خصم از پی او درآمدند و حمله کردند... خلقی بسیار به قتل آوردند و دیگران را در سلسلۀ اسار کشیدند و به بخارا فرستادند و چون به حضرت رسیدند ایشان را به رسوایی تمام و مذلّتی عظیم به میان بخارا برآوردند و مخانیث شهر با معازف و ملاهی پیش ایشان بازآمدند و دوکهای زنان در دست ایشان نهادند و به استهزاء و سخریّت اغانی و اهاجی میگفتند پس همگنان را در قلعۀ قهندز محبوس کردند تا برخی به اسوَء حال به فنا رسیدند» (جرفادقانی، 1374: 75). «ابنغریر را به دست آورد... ایشان را به قلعة جردین بردند و در مجلسی انداختند که اگر در خواب خیال آن وحشت بدیدی زندگانی برو منغّص گشتی و روز بر چشم او تاریک شدی و جهان برو تنگ آمدی» (همان: 139). «اصفهبد ابوالفضل را بگرفت و محبوس کرد و در حبس او بود تا وفات یافت» (همان: 228). «و به حبل اسار محکم ببستند» (همان: 244). اسرا به علت محدودیّتهای انطباقی فیزیکی، روانی و اجتماعی فشارهای روانی زیادی احساس میکنند. افراد به علل مختلف ازجمله ساختارهای شخصیّتی گوناگون، واکنشهای متفاوتی در برابر آن از خود نشان میدهند (نوربالا، 1374: 11)؛ اما افرادی نیز هستند که اسارت را فرصتی برای خودسازی وتهذیب به شمار میآورند و در این دوران مراحل کاملی از رشد و مسیر تعالی عرفانی و کمال شخصیّتی را طی میکنند؛ مراحلی که در شرایط عادی شاید هیچگاه بدین صورت نمیتوانستند آن را بپیمایند؛ البته بهطورکلی، باز نیز چهرة جنگ، زشت، کریه و زجرآور است. 3ـ نتیجهگیری علتهای شروع جنگ در عصر غزنویان، باتوجهبه بررسیهای انجامشده در ترجمة تاریخ یمینی و با تمرکز بر مسائل جامعهشناسی و روانشناسی جنگ، عبارت است از: 1) کسب قدرت و تحکیم آن از روشهای مختلف مانند داشتن نیروی انسانی و نظامی بسیار، 2) غیرت و حمیّت، 3) طمع، 4) تلافیکردن، 5) خشم و نفرت، 6) غارت و کسب غنیمت، 7) مسائل مذهبی و عقیدتی. درحقیقت این عوامل بهانههایی برای کسب قدرت و چپاول ملتها در دست سلاطین وقت بود؛ آنان بر کشورها و سرزمینها میتاختند و اموال و دارایی مردم را به یغما میبردند. اثرهای اجتماعی جنگ در جامعة آن روز را اینگونه میتوان بیان کرد: 1) تغییرات و تحوّلات در جمعیّت، 2) اقتصاد، 3) تبلور و تجلّی ارزشها و صفات پسندیده در جامعه. جنگ از دیدگاه روانشناسی بر روح و روان انسانها اثرگذار است. آثار آن باتوجهبه ترجمة تاریخ یمینی عبارت است از: 1) اختلالات روانی و ایجاد وضعیّت غیرطبیعی در اشخاص، 3) ایجاد اضطراب و ترس، 4) نفرت، 5) بدگمانی و حسادت، 6) مکر و حیله و نیرنگ، 7) اسارت که گاهی باعث ایجاد احساس ناکامی و درماندگی در افراد میشد و به مرگ شخص میانجامید. با آشکارشدن نتایج جنگ، نادرستی ادعاهای حاکمان معلوم شده است. هیچکس نمیتواند اثرات نابودگر جنگ بر جامعة بشری را منکر شود. همیشه و در هر دورهای، افرادی جاهطلب و سودجو هستند که با بهانههای مختلف و اهداف پست مانند کسب قدرت و... میخواهند بر طبل جنگ بنوازند تا به مکاید شیطانی خود دست یابند. امروز نیز مانند گذشته است و تفاوتی فرقی نمیکند؛ اهداف همان اهداف است. حوادث شبیه یکدیگر است و تاریخ تکرار میشود. امروز آلات و اسباب جنگ تغییر کرده است و با شعارهایی مثل حقوق بشر، آزادی، مبارزه با تروریست و... و از طریق اندیشهسازی و تسلّط بر افکار عمومی با کمک رسانه و... وارد میدان شدهاند؛ بنابراین لازم است با خواندن، فهمیدن و تحلیل درست نوشتههای گرانقدر بزرگان، چگونگی رفتار در رویارویی و مقابله با حوادث زمان دانسته شود. | ||
مراجع | ||
1- قرآن مجید. 2- نهج البلاغه، (1380). جلد دوم، ترجمه مصطفی زمانی (ره)، قم: انتشارات فاطمه الزّهرا (س). 3- آزبورن، ریچارد؛ بورین، وان لون (1378). جامعهشناسی (قدم اوّل)، ترجمة رامین کریمیان، تهران: مؤسّسة جهان کتاب. 4- آگ برن، ویلیام فیلدینگ؛ نیم کف، مایرفرانسیس (1353). زمینه جامعهشناسی، ترجمه امیرحسین آریانپور، تهران: شرکت سهامی کتابهای جیبی، چاپ هفتم. 5- ابنخلدون، ابوزید عبدالرّحمان (1383). العبر تاریخ ابن خلدون جلد سوم، مترجم عبدالمحمّد آیتی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ دوم. 6- اتکینسون، ریچارد؛ هیلگارد، ارنست (1385). زمینة روانشناسی جلد اول، ترجمة حسن رفیعی و محسن ارجمند، تهران: ارجمند. 7- ادیبی سده، مهدی (1379). جامعهشناسی جنگ و نیروهای نظامی، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت). 8- اسپربر، مانس (1379). تحلیل روانشناختی استبداد وخودکامگی، ترجمه علی صاحبی، تهران: ادب و دانش. 9- باترا، پرومود (1375). رهایی از استرس، ترجمه محمدرضا شیدفر، مشهد: سیاوش. 10- برهان، محمدحسین بن خلف تبریزی (1362). برهان قاطع، به اهتمام محمد معین، تهران: امیرکبیر. 11- بوتول، گاستون (1368). جامعهشناسی جنگ، ترجمه هوشنگ فرخجسته، تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی. 12- بهار، محمدتقی (1381). سبکشناسی جلد دوم، تهران: زوّار. 13- بیگدلی، محمّدرضا (1373). حقوق جنگ، زیر نظر معاونت پژوهشی، تهران: دانشگاه علاّمۀ طباطبایی. 14- تاوریس، کارول (1388). روانشناسی خشم، ترجمة احمد تقیپور و سعید درودی، تهران: دایره. 15- جرفادقانی، ابوالشّرف ناصح بن ظفر (1374). ترجمة تاریخی یمینی، تصحیح جعفر شعار، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد، چاپ سوم. 16- --------------------- (1382). ترجمة تاریخی یمینی، تصحیح جعفر شعار، تهران: علمی و فرهنگی، چاپ چهارم. 17- حیدری، سیّدجمال (1377). فرهنگ دانستنیهای تاریخ و تمّدن اسلام، تهران: پیام محراب. 18- حکمت، سعید (1370). روانپزشکی کیفری، تهران: گوتنبرگ. 19- خلیلالله مقدّم، احمد (1380). تاریخ مستند ایران و جهان، از عهد سومر تا عصر پهلوی، تهران: جمالیپور و دژ. 20- داعیالاسلام، سیّد محمّدعلی (1362). فرهنگ نظام فارسی به فارسی، تهران: شرکت دانش، چاپ دوم. 21- سلیم، غلامرضا (1377). جامعهشناسی ادبیات یا اجتماعیات در ادب فارسی، تهران: توس. 22- شمیسا، سیروس (1377). سبکشناسی نثر، تهران: میترا. 23- شیروانی، علی (1390). نهجالفصاحه، قم: اندیشه مولانا. 24- قلیزاده، فرضاله (1371). کلیات روانشناسی جلد اول، تبریز: احرار (آزادگان تبریز). 25- قرائی مقدم، امانالله (1386). مبانی جامعه، تهران: ابجد، چاپ ششم. 26- کاپلو، تئودور؛ ونسن، پاسکال (1389). جامعهشناسی جنگ، ترجمة هوشنگ فرخجسته، تهران: جامعهشناسان. 27- کلاین برگ، اتو (1376). روانشناسی اجتماعی (جلد اول)، ترجمۀ علیمحمد کاردان، تهران: اندیشه. 28- مرکل، رالف (1387). حسادت، ترجمة رویا پورمناف، تهران: نسل نواندیش. 29- نوربالا، احمدعلی (1374). روانشناسی اسارت و عوارض روانپزشکی ناشی از آن، تهران: مرکز چاپ و نشر دانشگاه شاهد. 30- هیندس، بای (1380). گفتارهای قدرت از هابز تا فوکو، ترجمه مصطفی یونسی، تهران: چاپ فاروس. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 4,944 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 942 |