تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,651 |
تعداد مقالات | 13,405 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,230,158 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,081,449 |
تازیسرودههای خاقانی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
متن شناسی ادب فارسی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 6، دوره 9، شماره 2 - شماره پیاپی 34، مرداد 1396، صفحه 67-84 اصل مقاله (390.67 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/rpll.2017.21655 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
محسن حسینی وردنجانی* 1؛ عبدالله رادمرد2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زبان فارسی در طول حیات خود فراز و نشیبهای بسیاری را پشت سر گذاشته است. یکی از آنها رویارویی با زبان عربی است. استفادة نویسندگان از این زبان در آثار فارسی، به سبب گسترش نفوذ آن، نوعی برجستگی ادبی به شمار میآمد و حتی برخی شاعران به تازیسرایی میبالیدند. خاقانی شروانی ازجملة این شاعران است. او به دو زبان فارسی و تازی شعر سروده است و چنانکه خود بیان میکند دیوانی به زبان تازی داشته است. برخلاف سخنان برخی پژوهشگران امروزی، تازیسرایی خاقانی در بعضی منابع تاریخی و تذکرهها آمده است؛ تاریخ گزیدۀ مستوفی، نفحات الانس جامی و مجالس النفائس امیرعلیشیرنوایی از این جمله است. این جستار برخی از ویژگیها و شگردهای تصویرگری اشعار خاقانی را بررسی میکند که ناآشنایی بعضی محققان با آنها به ترجمه، شرح و تفسیر نادرست اشعار عربی وی انجامیده است. خاقانی در اشعار عربی خود از صنعتهای بلاغی بسیاری استفاده کرده است. بیشترین صنعتهای کاربردی در اشعار عربی خاقانی عبارت است از: جناس، اغراق، تلمیح و حروفگرایی. کاربرد صنعتهای متعدد بلاغی، تصاویر گاه پیچیده و اصطلاحات علوم مختلف، اشعار عربی او را نیز همانند قصایدش جزو اشعار فنی قرار داده است. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
خاقانی؛ سرودههای تازی؛ تذکرهها؛ بلاغت؛ تصویرپردازی؛ صناعات بدیعی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1ـ مقدمه یکی از نشیب و فرازهای زبان فارسی رویارویی با زبان عربی است. نفوذ فزایندۀ عربی در زبان و ادبیات فارسی به سبب حملة عربها به ایران و گرویدن ایرانیان به اسلام است؛ از سوی دیگر آشنایی با مفاهیم اسلام و کتاب مقدس قرآن نیز مستلزم دانستن زبان عربی بود. البته برخی خاندانهای «ایرانی زرتشتی مانند برمکیان و خاندان فضل بن سهل پیش از آنکه اسلام بیاورند عربی را آموخته بودند» (ریچارد، 1358: 187). نفوذ زبان عربی در بین ایرانیان بسیار پیش رفت بهگونهای که زبان عربی پس از گذشت حدود چهار قرن به چیرگیای دست یافت که حتی «در مدارس این عهد آموختن دو علم جایز بود. نخست علوم دینی و دوم، علوم ادبی که بهمنزلۀ مقدمۀ آن علوم شمرده میشد» (صفا، 1363: ج 2/ 327). نمونة این موضوع، سخن راوندی در راحه الصدور است که دربارۀ تحصیل خود میگوید: «چون از مکتب و ادب و تحصیل لغت عرب فارغ گشت. روزگار غدار چنانک عادت اوست با وی زنهار خورد» (راوندی، 1385: 37). البته در قرون ابتدایی، برخی تبلیغات غیرسازنده علیه زبان فارسی صورت میگرفت که در برتری زبان عربی بر فارسی نقش بسیاری داشت؛ این روایت ساختگی از آن جمله است: «عن ابیهریرة: ابغض الکلام الی الله الفارسیة» (حافظ محمد، 1323: 2). این فضای روانی ایجادشده علیه زبان فارسی چنان پیشرفت کرد که وقتی ابوالعباس اسفراینی، وزیر ایرانی و ادبدوست محمود غزنوی، در حکومت غزنویان دیوانهای رسالت را از عربی به فارسی برمیگرداند، عتبی دربارۀ او اینگونه اظهار نظر میکند: «وزیر ابوالعباس در صناعتِ دبیری بضاعتی نداشت و به ممارست قلم و مدارست ادب ارتیاض نیافته بود. در عهد او مکتوبات دیوانی به پارسی نقل کردند و بازار فضل کاسد شد و ارباب بلاغت و براعت را رونقی نماند و عالم و جاهل و فاضل و مفضول مساوی شدند» (عتبی، 1424: 362). توجه ابوالعباس به زبان فارسی باعث شد که تاریخنویسان اینگونه دربارۀ او اظهار نظر کنند. احمد حسن میمندی از وزیران متعصبی است که مخالفت او با زبان فارسی در عرضۀ شاهنامۀ فردوسی بر سلطان محمود مشهور است و عجیبتر اینکه عتبی دربارۀ وی بهگونهای دیگر مینویسد: «چون مسند وزارت به فضل و فضایلِ شیخ [احمدحسن میمندی] آراسته شد، کوکب کتّاب از مهاوی هبوط به اوج شرف رسید و گل فضل و مآثر به باد قبول او شکفته شد و رخسارۀ فضل و ادب به مکان تربیت او بر افروخته شد و بفرمود تا کتّابِ دولت از پارسی اجتناب نمایند و به قاعدۀ معهود، مناشیر و امثله و مخاطبات به تازی نویسند» (همان: 362). این نوع توجه و اقبال به زبان عربی باعث شد که عالمان ایرانی اصیل مانند زمخشری و ثعالبی1 تقریباً همة تألیفات خود را به زبان عربی بنگارند؛ حتی زمخشری در مقدمه الادب، فرهنگ لغت عربی به فارسی، دربارۀ برتری زبان عربی میگوید: «الحمدلله الّذی فضّل علی جمیعِ الالسنهِ لسانَ العربِ» (زمخشری، 1843: 1) و گروهی نیز با تعصبی کمتر از ثعالبی و زمخشری «درآمیختن تازی را با فارسی مایۀ کمال زبان فارسی میدانستند و شیفتۀ این روش بودند» (تویسرکانی،1350: 375). در این دوره دانستن عربی و مهارت در آن، از پیشنیازهای یک ادیب، شاعر و دبیر به شمار میرفت. نظامی عروضی دربارۀ شرایط یک دبیر کاردان میگوید: «عادت باید کرد به خواندن کلام ربالعزة و آثار صحابه و امثال عرب و کلمات عجم و مطالعۀ کتب سلف و مناظرۀ صحف خلف چون ترسل صاحب و صابی و قابوس و الفاظ حمادی و امامی و قدامه بن جعفر و مقامات بدیع و حریری و حمید و... از دواوین عرب دیوان متنبی و ابیوردی و غزی و از شعر عجم اشعار رودکی و مثنوی و ...» (نظامی عروضی، 1327: 22). نظامی عروضی در توصیة خود به دبیران، آثار عربی را بر آثار فارسی مقدم میدارد. نمونة دیگر بیتی از منوچهری دامغانی2 است که در مقام تفاخر و تقابل با حسودان و دشمنان خود میگوید:
«الا هبی بصحنک فاصبحینا» مصراع آغازین معلقة عمرو بن کلثوم از معلقات سبعه است. بهطورکلی در ایران «آموختن زبان عربی در قرن سوم و چهارم و پنجم آغاز شد و در قرن ششم به ضعف روی گذاشت» (بهار، 1390: ج1/261). میتوان گفت علاوهبر شاعران ایرانیالاصلِ عربیسرا مانند بشّار، ابونواس و عباس احنف، «بیشتر شاعران نخستینۀ عصر سامانیان، گذشتهاز آنانی که در عهد غزنوی و سلجوقی بالیدهاند، مردان فاضلی بودند و به هر دو زبان تسلط داشتند» (دودپوتا، 1382: 57). بنابراین در اواخر دورۀ سامانیان و همچنین دورۀ غزنویان و سلجوقیان شاعرانی دو زبان مشاهده میشوند. یکی از این شاعران خاقانی شروانی، از ناحیۀ ارّان3 است. در این جستار با گذری بر نمودهای تأثیر زبان و فرهنگ تازی در اشعار خاقانی، بلاغت و تصویرپردازی در اشعار عربی او نیز بررسی خواهد شد. 1ـ1 پیشینۀ پژوهش تاکنون دربارۀ سرودههای تازی خاقانی چند پژوهش مستقل انجام شده است: 1ـ کتاب آفتاب نهان خاقانی (1389) اثر وحید و علیرضا رضائی حمزه کندی است. این کتاب ترجمۀ اشعار خاقانی است و اشکالات متعددی در ترجمه دارد؛ اما انجام چنین کاری ستودنی است؛ زیرا ورود به عرصة اشعار خاقانی آن هم عربی، کار آسانی نیست. 2ـ مقالۀ «نقد کتاب آفتاب نهان خاقانی» (1390) از یوسف اصغری و مهدی دهرامی که به برخی از اشکالات کتاب آفتاب نهان خاقانی پرداخته است. 3ـ مقالۀ «بررسی مضمونی سرودههای عربی خاقانی و مقایسۀ آنها با چکامههای پارسی وی» (1391) از عبدالله رسولنژاد و سید احمد پارسا است. در مقالۀ «حرز شفا» به نقصهای این مقاله اشاره شده است. علاوهبر آنها نگارندگان مقاله بیان میکنند که تاکنون ترجمهای بر اشعار عربی خاقانی نگاشته نشده است و به نظر میرسد که ایشان کتاب آفتاب نهان خاقانی (1389) را مشاهده نکردهاند. از سوی دیگر نویسندگان بیان میکنند که در منابع تاریخی و ادبی به سرودههای تازی خاقانی اشاره نشده است که این هم خلاف واقع است و در این جستار به برخی از این منابع اشاره خواهد شد. 4ـ مقالۀ «حرز شفا» (1391) نوشتۀ هادی رضوان است. این اثر نقدی بر مقالۀ «بررسی مضمونی سرودههای عربی خاقانی» است. در این مقاله نویسنده بر تصحیح قیاسی نوشتههای عربی خاقانی تکیه میکند و این خطای مهم مقاله است؛ زیرا در تصحیح نسخههای خطی بیشتر به نسخههای موجود باید تکیه کرد و از قیاس، جز در ضرورت نباید استفاده شود. البته از برخی نکتههای مثبت نباید غافل شد؛ بهویژه ایرادهای واردشده به مقالهای که موضوع نقد این جستار است.
2ـ درآمد خاقانی شروانی یکی از شاعران دو زبان ناحیة ارّان است. او «از مشاهیر دانشمندان آذربایجان بوده است و نزد سلاطین شروان و اتابکان آذربایجان و خوارزمشاهیان و سلجوقیان عراق و خلفای بغداد عهد خود معزّز و محترم بوده و مداح آنهاست» (تربیت، 1318 :1290). خاقانی در ابیاتی به این دو زبانی4 خود اشاره میکند و میگوید:
2ـ1 اشارة منابع تاریخی و تذکرهها به دو زبانی و تازیسرایی خاقانی در برخی منابع تاریخی و تذکرهها به دو زبانی خاقانی اشاره شده است که عبارت است از: الف) تاریخ گزیدۀ حمدالله مستوفی تاریخ گزیده اولین منبعی است که در آن از تازیسرایی خاقانی سخن گفته شده است. مستوفی دربارۀ تازیسرایی خاقانی این داستان را نقل میکند که او «برای جمالالدین موصولی مدحی گفت و به بغداد پیش او فرستاد آن خواجه جهت او یک خروار زر سفید فرستاد چون پیش خاقانی آوردند خاقانی تصوّرِ زر سرخ کرد و چون معلوم کرد که سفید است گفت باید باز پس برید و بگویید مدحی که گفتهام بازستانند تا به عوض آن هجوش بگویم. شب در خواب دید که خضر علیهالسلام بدو گفت که احسان او را رد مکن که ولی نعمت ماست» (مستوفی، 1364: 728). به سبب آنکه قصیده به بغداد فرستاده شده است میتوان دریافت که به عربی سروده شده است. همچنین مستوفی در تاریخ خود دو بیت عربی از خاقانی نقل میکند که دربارۀ جمالالدین بابویه رافعی سروده شده است (همان: 803):
معنی بیت: در روز قیامت نزد خداوند بعد از پیغمبر اکرم(ص) شافعیِ دوم را شافع خود میدانم و روزگار نمیتواند شأن و قدر مرا بکاهد چراکه بابویة رافعی بالابرندة شأن و منزلت من است. ب) مجالس النفائس امیرعلیشیر نوایی امیرعلیشیر نیز داستان بالا را با کمی اختلاف در مجالسالنفایس نقل میکند و میگوید که این قصیده را خاقانی در مدح خواجه شمسالدین صاحب دیوان سروده است (ر.ک. نوایی، 1323: 331). این سخن نادرست است؛ زیرا خاقانی با خواجه شمسالدین، صاحب دیوان همعصر نبوده است و خواجه ممدوح سعدی در قرن هفتم است. بنابراین سخن مستوفی در تاریخ گزیده، گفتار درست است. ج) نفحات الانس جامی جامی در نفحات الانس میگوید «وی [خاقانی] در زمان خلافت المستضیء بنورالله بوده و در قصیدهای عربی که در مدح بغداد گفته ذکر وی کرده» (جامی، 1386: 605). 2ـ2 عربیدانی خاقانی و تسلط او به زبان تازی خاقانی که به احتمال زیاد زبان عربی را هم مانند علوم دیگری چون طب در کودکی نزد عمویش آموخته و پس از مدتی چنان در زبان عربی مهارت یافت که در مکه و در وصف کعبه قصیدهای سرود و بزرگان مکه آن را به زر نوشتند:
همچنین از مهارت و استادی خود در زبان تازی، از قول ممدوح خود میگوید:
در ابیاتی نیز اشاره میکند که دو دیوان داشته، یکی به تازی و دیگری به پارسی بوده است:
باتوجهبه این ابیات، احتمالاً تعداد ابیات عربی خاقانی بیش از آن چیزی بوده است که اکنون در دست است. در ابیات دیگری به دبیربودن خود اشاره میکند. گویا خلیفۀ بغداد از او میخواهد که به دبیری بپردازد. خاقانی خود را دبیری سحرآفرین معرفی میکند و این از تسلط او به زبان عربی برخاسته است.
خاقانی در ابیاتی با تعریض از عنصری سخن میگوید. در این ابیات خود را دبیر، مفسر و ادیب عربی معرفی میکند و عنصری را از آن بیبهره میداند.
2ـ3 جلوههایی از توجه به زبان عربی و فرهنگ تازی در اشعار فارسی خاقانی توجه خاقانی به زبان و فرهنگ تازی در اشعارش بهصورتهای مختلفی نمود یافته است که در ادامه به بررسی آن پرداخته میشود. 2ـ3ـ1 اشاره به شاعران و سخنوران عرب در سرودههای پارسی او خاقانی در اشعار خود به بسیاری از شاعران و سخنوران عصر جاهلی و قرون اولیة اسلامی اشاره میکند؛ ابوتمام، اعشی، اخطل، امرؤالقیس، لبید، بُحتُری، حسان بن ثابت، سحبان وائل، نابغۀ ذبیانی، بشار بن برد، فرزدق، جریر، کعب بن زهیر، احنف بن قیس و جاحظ از این جمله هستند. همچنین از برخی ابیات او اینگونه برمیآید که به تاریخ ادبیات عرب و سرگذشت شاعران و گویندگان آن تسلط کامل داشته است. ابیات زیر دربارۀ کعب بن زهیر است:
کعب بن زهیر از شاعران نامی عرب بود که در آغاز بعثت، رسول اکرم(ص) را هجو گفت؛ اما بعد از مدتی توبه کرد و پس از مسلمانشدن، پیامبر را در قصیدۀ معروف «بانت سعاد» مدح کرد. عبدالله بن سرح نیز برادر رضاعی خلیفۀ سوم و از کاتبان وحی بود. وی طبعی شعرپرداز داشت و پس از گذشت مدتی از مسلمانشدنش مرتد شد5. خاقانی بیشتر به سبب تفاخر و برتریدادن خود بر سخنگویان تازی، به نام یا اشعار آنان اشاره میکند؛ مانند این بیت که در وصف قصیدة خود آورده است:
«قفا نبک» ابتدای قصیدۀ امرؤالقیس، از معلقات سبعه، است. این معلقه با این بیت آغاز میشود:
در جای دیگری، شعر خود را معلقۀ ثامن میپندارد و میگوید که رواست آن را به کعبه آویزند:
2ـ3ـ2 اشاره به برخی از رسمهای زندگی عرب در اشعار فارسی خاقانی خاقانی از رسوم، اعتقادات و زندگی عربها آگاه است و در اشعار خود به آن اشاره میکند؛ حتی در تصویرسازی نیز از آن بهره میگیرد:
در بیت بالا خاقانی به مهماننوازی اعراب اشاره کرده است.
بیت بالا اشاره به «رسم از شیرگرفتن کودکان است که در بعضی از قبایل عرب طوقی از هستۀ خرما بر گردن طفل میآویختند و طفل آن هسته را میمکید» (استعلامی، 1390: 519) تا به شیر مادر میل نکند.
در این بیت خاقانی به رسم راهنمایی اعراب بادیهنشین اشاره میکند. آنان در بیابان آتش میافروختند تا در شب مسافران را برای پذیرایی بهسوی خود راهنمایی کنند.
این بیت خاقانی به نقابی اشاره میکند که عربها برای محافظت از تابش آفتاب سوزان و طوفان شن بر صورت میبستند. البته خاقانی با همة توجهاش به زبان و فرهنگ عرب، سرانجام تازیان را نکوهش میکند:
3ـ تازیسرودههای خاقانی6 سرودههای تازی خاقانی نیز مانند سرودههای پارسی او ویژگیهای خاصی دارد. خاقانی در روزگاری زندگی میکند که نظریهپردازان آن، صفات خاصی برای شاعر تعریف کردهاند. آنها میگویند شاعر باید «سلیمالفطره، عظیمالفکره، صحیحالطبع، جیدالرویه، دقیقالنظر باشد و در انواع علوم متنوع باشد و در اطراف رسوم مستطرف زیرا چنانکه شعر در علمی به کار همیشود هر علمی در شعر به کار همیشود» (نظامی عروضی، 1327: 47)؛ به همین سبب علوم مختلف در اشعار خاقانی نمود یافته است. اشعار عربی خاقانی نیز مانند اشعار فارسی او از دقت نظر و جامعیت او در علوم مختلف برخوردار است؛ هرچند بهطورکلی میتوان گفت اشعار عربی خاقانی در مقایسه با قصاید فارسی او پیچیدگی کمتری دارد. 3ـ1 درونمایههای برجستة اشعار عربی خاقانی در مطالعة اشعار عربی خاقانی عنوانهای زیر جلب توجه میکند. 3ـ1ـ1 اشاره به علم نجوم
معنی بیت: اومانند آفتاب نور چشمان است و مانند عطارد تکیهگاه بیان است. صاحب سرطان خورشید است و صاحب جوزاء عطارد، دبیر فلک، است.
معنی بیت: شیر آسمان، برج اسد، وقتی دستانش را باز میکند، دست سگان از پیشانی او کوتاه میشود. در این بیت خود را به برج اسد و شاعران رقیب و حسودان خود را به سگ پارسکننده تشبیه کرده است. 3ـ1ـ2 اشاره به علم پزشکی
معنی بیت: طلایی که با رنگ زردِ آن چهرۀ آرزوها دیدار میشود. او بیماری سوداء را با گیاه صفراء درمان میکند. مصراع دوم ایهام دارد. سوداء را به عشق و آرزو و صفراء را به رنگ زرد طلا نیز میتوان تفسیر کرد.
معنی بیت: طبیعت یاقوت نابودکنندة وبا و شادیآورنده در هر جایگاهی است. قدما به ویژگی پزشکی یاقوت اعتقاد داشتند و بر آن بودند که وبا را از بین میبرد؛ ساییدۀ آن را نیز برای شادیبخشی شراب استفاده میکردند (ر.ک. دهخدا، 1377: ذیل مفرح). 3ـ1ـ3 اشاره به علم فقه و قرآن
معنی بیت: بهیقین دنیای شما را سهطلاق کردم و هرگز به آن باز نخواهم گشت. سه بار طلاقدادن، اصطلاح فقهی است. مردی که زن خود را سه بار طلاق دهد نمیتواند دیگر به او بازگردد (ر.ک. دهخدا، 1377: ذیل سه طلاق)
معنی بیت: خاطر من مانند دختر حضرت شعیب است که اگر [راز] آن را آشکار کنم، به سبب خجالت از من، با شرم و حیا راه خواهد رفت. این بیت به آیۀ 25 سورۀ قصص اشاره دارد که در آن داستان موسی و ازدواج او با دختر شعیب بیان شده است. 3ـ1ـ4 خودستایی خاقانی خود را بسیار ستوده است؛ بهگونهای که خودستاییهای وی ویژگی سبکی اشعار اوست و حتی باعث شده است که او در جایگاه یک شاعر نارسیسیم (narcissism) معرفی شود. اشعار تازی او نیزهم سرشار از این خودستاییهاست:
معنی بیت: من سیمرغی هستم که آوازهام در همه جا پراکنده شده است و حسود من همانند سوسک سیاه و بدبوی بغداد است.
معنی بیت: به سبب بزرگواری و کیاست، پادشاه و خاقان کلام شدم و منصوبشدن نون (خاقان، در نقش خبر اصبح) درست و صحیح است. توضیح اینکه در بیت پیش از این میگوید: «رَدَدْتُ اِلی خاقانِها یاءَ نسبةٍ»؛ یعنی یاء نسبت در خاقانی را به شروانشاه بازگرداندم و دیگر به شاه منسوب نیستم و خودم پادشاهم؛ آن هم شاه سخن. به همین سبب باتوجهبه یک قاعدة نحوی میگوید: کلمة خاقانی بدون یای نسبت، کلمهای صحیحالآخر و غیرمنصرف است و منصوبشدن خاقان در این بیت و قرارگرفتن فتحه روی نون آن به این علت است که خاقان، خبر اصبح است و درنتیجه منصوب است و این منصوبشدن به درستی اتفاق افتاده است. خاقانی در اینجا به علم نحو و اصطلاحات آن اشاره کرده است؛ مانند اصطلاحات علوم مختلف دیگری که در شعرش وجود دارد. 3ـ2 کارکرد بلاغت در سرودههای تازی خاقانی در مقایسه با شاعران پیش از خاقانی، بلاغت در اشعار او کارکرد بسیار متفاوتی دارد. شیوة او در استفاده از صنایع بیان و تصویرپردازی ویژه است و اشعار او معمولاً سرشار از صنعتهای بدیعی است. به همین سبب برخی گفتهاند: «شیوۀ سخن بر خاقانی ختم شده است و بعد از او کس بر منوال بیان، چنان نسیج نظم نبافته است» (عوفی، 1321، ج2: 221). خاقانی خود نیز در اشعار فارسی و عربی بارها به این طرز خاص شاعریاش اشاره کرده است. در ابیات زیر بهزیبایی عوامل این برتری و فضل خود را بر دیگر شاعران معرفی میکند:
معنی بیت: من در روز مسابقه، پیشیگیرندۀ دو فضلم و بهوسیلۀ باروری خرد، وسعت اندیشه، پیرایش کلام و اختراع معانی جدید از معاصرانم بهسوی قلههای برتری پیشی گرفتم. احتمالاً مقصود او از سابقالفضلین، دو فضل، «برتری ازنظر فضل به معنای دانش و فضل به معنای تقدم و پیشکسوتی است» (استعلامی،1390: 665). همین معنا را خاقانی در اشعار فارسی خود نیز به کار برده است:
بسیاری از گذشتگان نیز اعتراف کردهاند که خاقانی «را طریقهای خاص است که خاصۀ اوست» (هدایت، 1388: 732). 3ـ3 تصویرپردازی خاقانی تصاویر شاعران در قرن پنجم و ششم، معمولاً تکراری و از پیش تعیینشده است و «کوشش شاعران بیشتر در حوزۀ ترکیب و تلفیق صور خیال است که میراث گذشتگان میباشد» (شفیعی کدکنی، 1390: 209)؛ اما بیشتر شاعران منطقۀ ارّان و در اوج آنان خاقانی، سعی کردهاند از این تصاویر تکراری فاصله بگیرند؛ گویا خاقانی این گفتار عنصرالمعالی را الگوی خود قرار داده است: «هر چه گویی از جعبۀ خود گوی و گرد سخن مردمان مگرد تا طبع تو گشاده شود و میدان شعر بر تو فراخ گردد و هم بدان قاعده نمانی که در اول در شعر آمده باشی» (عنصرالمعالی، 1335: 174) و به همین سبب معمولاً گرد تصاویر تکراری نمیگردد مگر بهندرت؛ البته آن را نیز جزو مفاهیم عام میتوان دانست و باور داشت که «بسیاری از معانی عاماند و به همۀ شاعران تعلق دارد و همۀ شاعران در آن شریکاند» (شوقی ضیف، 1390: 171)؛ زیرا در غیر این صورت «اگر مثل بعضی از ناقدان معاصر که اندک شباهت لفظی را تا مرز سرقت و اخذ پیش میبرند، بیندیشیم، میتوانیم نیمی و بیشتر از نیمی، تصویرها و خیالهای شاعران ایرانی را گرفتهشده از تصویرها و خیالهای شاعران عرب بدانیم» (شفیعی کدکنی، 1350: 118). خاقانی حتی در مضامین و تصاویرِ گاه تکراری، تصرفاتی میکند و با دید زیرکانه و ظریف خود هیأتی جدید بر قامت آن مضمون یا تصویر تکراری میپوشاند و آن را با ظرایف و ابعاد دیگرش به نمایش میگذارد؛ مانند این تصویرپردازی صنوبری از شراب:
معنی بیت: ماه کامل]معشوق[در صبحگاهان خورشید را مینوشد درحالیکه گونهاش ]شراب[شبیه به گونۀ اوست. شاعر رنگ سرخ شراب را به گونۀ سرخ معشوق تشبیه کرده است. خاقانی هم در بیت زیر شراب را با ظرایف دیگری به خورشید تشبیه کرده است:
معنی بیت: برایم جام شرابی را بگیر که مانند خورشید در مِه است و شراب در آن مانند دریایی در سراب است. خاقانی در مصراع اول، شراب زرد رنگ در جام تیره را مانند خورشید در میان مِه و در مصرع دوم نایافتبودن این شراب را به بحر در سراب تشبیه کرده است. گفتنی است در ابیات پیش از این بیت، خاقانی از عشق به معشوقش سخن میگوید. در بیت زیر ابنمعتز ثریا را به خوشۀ انگور تشبیه میکند:
معنی بیت: مرا دیدار کرد درحالیکه تاریکی، ناشنواترین موجود بود و ثریا در غرب آسمان مانند خوشۀ انگور بود. خاقانی با ظرافت تمام از این خوشۀ انگور، ثریا، شراب میگیرد:
معنی بیت: گویا من به خوشۀ ثریا رسیدم و از آن، خوشۀ انگور، شرابی برای بندگان گرفتم. در بیت زیر از صنوبری، سخن میرود که در آن، زردی سکة طلا به یرقانداشتن آن نسبت داده شده است:
معنی بیت: بهدرستی که سرخی گونههای زیبارویان بهتر از سکههای طلایی است که به سبب بیماری یرقان یا زردی، رنگ زرد به خود گرفتهاند. خاقانی رنگ زرد حاصل از یرقان را به خورشید نیز نسبت میدهد:
معنی بیت: طلایی مانند چشمۀ خورشید که در بیماری یرقان است؛ یعنی زرد رنگ است و اثرش مانند اثر آب در بیماری قوباء ـ بیماری قوباء بیماری پوستی است که در آن پوست دچار خارش و التهاب میشود و با آب دهان درمان میشود ـ (ر.ک. دهخدا، 1377: ذیل قوباء) است. چنانکه مشاهده شد خاقانی به مضامین و حتی تصاویر تکراری جان تازه میبخشد. تصاویر خاقانی معمولاً نو، دلنشین و غریب است. او کاملاً به این نکته آگاه است که «هر چه بُعد میان دو چیز بیشتر باشد به دلها خوشایندتر و شگفتآورتر است و دلها بهواسطۀ آن به وجد و شور میآیند» (جرجانی، 1430: 80). این تازگی و غریبی تصاویر او که «در موضوعات حسی مشترک است و به فردی مخصوص اختصاص ندارد نوعی ساحری یا وحی و الهام است» (فروزانفر، 1369: 619). او این الهام و گذر از مرز عادات و تکرارها را بهزیبایی در بیت زیر بیان میکند:
معنی بیت: پروردگار من آنچه را که فراتر از هستی است، به ذهن و خاطر من گذراند و همواره همت و تلاش من برای عبور از ماوراء است. در ادامه برخی از تصاویر زیبا و شگردهای خاقانی در تصویرسازی اشاره میشود. 3ـ3ـ1 وصف خاقانی به سبب وصفهای متعدد از صبح و خورشید به «شاعر صبح» مشهور است.
معنی بیت: تازیانۀ نور در تاریکی گم شده است و خروس سورۀ والضحی را برای جستجوی آن به صبح املا میکند؛ مراد از سورة والضحی آواز خروس است. خاقانی در اشعار فارسی خود نیز نور خورشید را به تازیانه تشبیه کرده است.
3ـ3ـ2 خودستایی خاقانی در ابیات زیر بهزیبایی به خودستایی میپردازد.
معنی بیت: من در برتری عقل، عیال و خانوادۀ خدا هستم و گروه سخنوران مثل گیاهی که از ابر، شبنم طلب میکند یا نهری که برای سیرابی بهسوی دریا میرود عیال و روزیخوار فضل من هستند و از من فضل طلب میکنند. شیفتگی خاقانی به خود بسیار است؛ او حتی در تشبیه سرعت و عمل اسبی که به ممدوح خود بخشیده است از وهم، خیال، اراده و تصمیم خود در جایگاه مشبهبه استفاده میکند و البته همة این تشبیهات از نوع معقول است:
معنی بیت: آن، اسب، مانند وهم و خیال من جاری و مانند اراده و تصمیم من راسترونده و مانند فکر من در حرکت و مانند زیرکی راهوار است. در تصویر دیگری پراکندگی اشعارش در سرزمینهای مختلف را به باد تشبیه میکند:
معنی بیت: رمندگان ذهن و خاطر من از نظم و نثر مانند بادهایی هستند که در سرزمینها سیر میکنند. 3ـ3ـ3 مدح در بیت زیر به زیبایی ممدوح را به دریا تشبیه میکند:
معنی بیت: او همانند دریا در بخشش صاحب جزر و مد است این همان مرام خداست که میبخشد و منع میکند. 3ـ3ـ4 تداوم تصویرسازی7 این نوع تصویرسازی از شگردها و ویژگیهای سبکی خاقانی در تصویرپردازی است و در قصاید فارسی و عربی وی وجود دارد. منظور از تداوم تصویرسازی، ساختن تصاویر متعدد از یک واژه یا یک چیز است؛ مثلاً خاقانی در سه بیت زیر اینگونه از شراب تصویرسازی میکند:
در این سه بیت، سه تصویر جداگانه از شراب ساخته شده است: آتشتر، شفق و خون قربانی. این نوع تصویرسازی در ابیات عربی خاقانی نیز وجود دارد که در صورت ناآشنایی با این شگرد تصویرسازی او شرح، تفسیر و ترجمۀ ابیات او دشوار خواهد بود؛ چنانکه در کتاب آفتاب نهان خاقانی ناآشنایی مؤلفان با این شیوۀ تصویرگری باعث خطا در ترجمۀ برخی ابیات عربی شده است. برای نمونه در قصیدۀ «مدح امام جلالالدین الخزاری» تداوم تصویرسازی دربارۀ اسب و سکههای طلایی هدیهشده به ممدوح مشاهده میشود. این نوع تصویرپردازی دربارۀ موضوع اخیر یعنی سکههای طلا بیشتر از 24 بیت است. در ادامه به چند بیت از این ابیات اشاره میشود:
معنی بیت: دست ضراب به قرص صورت او ضربه زده است و نهتنها جلایش بلکه آواز شعفش را آشکار کرده است.
معنی بیت: [سکۀ طلا] مقام عالی در آفاق و خوی نرم دارد و زادۀ انوار است.
معنی بیت: [سکۀ طلا] جهانگرد و سند تعهد برای دوستان است و باعث فریبکاری در آراء و نظریههاست.
معنی بیت: [سکۀ طلا] اعتبار شهود را از بین میبرد و عدالت دستگاه قضا، داناترین قاضیان و شفیعترین شفیعکنندگان است.
معنی بیت: سرگردانی یهود به سبب آن، سکۀ طلا، است و به رنگ غیار یهودیان ـ پارچۀ زرد رنگی که غیر مسلمانان بر خود میبستند ـ است و مسیح زمانه در زندگیبخشی است. پس از آشنایی با تصویرپردازی خاقانی در سرودههای تازیاش، به برخی از آرایههای بدیعی در اشعار او اشاره میشود. 3ـ4 آرایههای بدیعی خاقانی به آرایههای بدیعی در اشعار عربی خود بسیار توجه میکند. او خود بهظرافت، به این نکته اشاره کرده است که معانی در نظر او همچون بندگاناند و او در آرایههای شعر نوآور است:
معنی بیت: آیا بر پیشوای محقق پوشیده است که من امیرالمعانیام و در صنعت و صناعات شعر مبدع هستم؟ جناس، اغراق، حرفگرایی، تلمیح و تضمین پرکاربردترین آرایههای ادبی در اشعار اوست. 3ـ4ـ1 جناس
معنی بیت: او قسّ بن ساعدۀ ایادی، بخششکنندة معروف عرب، است که دست شاعران را با بخششهایش میگیرد. بین دو ایادی جناس تام است.
معنی بیت: در روز قیامت نزد خداوند بعد از پیغمبر اکرم(ص) شافعیِ دوم را شافع خود میدانم. میان دو شافعی جناس تام است.
معنی بیت: یحیی پیشوای هدایت است پس زنده باد یحیی بن محمد بن یحیی. میان دو یحیی جناس تام است. 3ـ4ـ2 تلمیح
معنی بیت: آیا آب بغداد همانند آبشخور خضر است و دیدار بغداد مانند دیدن آتش موسی است؟ این بیت به داستان خضر و جستجوی او از آب حیات، همچنین به داستان موسی و دیدن آتش در وادی طور تلمیح دارد. این دو داستان به ترتیب در سورههای کهف و طه نقل شده است.
معنی بیت: وقتی پرچمهای پیروزی آهنگر ظاهر شود، دستان صاحب پیراهن حمیری بریده خواهد شد. این بیت به داستان کاوه آهنگر و ضحاک، پادشاه سرزمین حمیر، اشاره دارد. 3ـ4ـ3 واجآرایی
معنی بیت: زخم درون، دور از تو، آخرین نفسم را قطع کرد پس جراحت درونم را انکار نکن؛ انکار نکن. واجآرایی در حرفهای ح، ش، ا، ر. واژة "حاشاک" در این بیت حشو ملیح است.
معنی بیت: او پادشاهی از قبیله سالمی است. فرد عادلی است که پادشاهان بسیار شکارکننده را با زور و قدرت صید میکند، پادشاهان دیگر را منقاد خود میکند. واجآرایی در حرفهای ص، ا، ل، ی. 3ـ4ـ4 اغراق خاقانی اینگونه دربارة شجاعت امیر دربند، فرمانروای ناحیهای بسیار کوچک، اغراق میکند:
معنی بیت: کوهها از ترس بیرونآمدن شمشیر او از غلاف تب کردند و از عرق این تب، هفت دریا به وجود آمد. در مدح جلالالدین خواری اینگونه اغراق میکند:
معنی بیت: خوش به حال طوبا اگر صندلی او به شمار آید؛ زیرا عرش با همة بلندیاش به جایگاه بلند او حسد میبرد. 3ـ4ـ5 مراعاتالنظیر
معنی بیت: اسب مثل آسمان است که حرکت میکند؛ هلال ماه مانند زین آن است و ماه کامل که نعمتهای واقعی دارد آن را بالا میبرد. میان فلک، بدر و هلال مراعاتالنظیر است.
معنی بیت: به پاییز تبدیل شدم و حرارت درونم زمستان بغداد را به تابستان تبدیل میکند. بین خریف، صیف و شتاء، مراعاتالنظیر وجود دارد. 3ـ4ـ6 حرفگرایی
معنی بیت: قلب من برای جسمم مثل یک نقطۀ خیالی است که در نصف دایرهای، سینه، مانند حرف یاء قرار دارد.
معنی بیت: وقتی برگزیدگی یا گزینشگری بغداد، خاقانی را ببیند، یاء نام او حذف میشود و به خاقان تبدیل میشود؛ یعنی به پادشاه منسوب نخواهد بود و خودش پادشاهی میشود. 3ـ4ـ7 تضاد
معنی بیت: آرزوکردن آن، سکۀ طلا، آسان و دستیابی به آن سخت است؛ زیرا سختترین چیزها آسانترین آنها مینماید. میان صعب و سهل تضاد است.
معنی بیت: موی سفیدِ پیری، نوری است که به إذن خداوند آن را خضاب میکنم؛ زیرا خداوند نیز کرانۀ قرص آفتاب را هنگام غروب با تاریکی و سیاهی خضاب میکند. بین نور و ظلمت تضاد است.
3ـ4ـ8 تضمین
معنی بیت: ای شبیه یوسف (خورشید) که از زندان تاریکی رستی، تو را به خدا قسم به نزدم بیا و نزدیکم شو و دور نرو. «هیت لک» تضمینی از آیۀ 23 سورۀ یوسف است.
معنی بیت: بریده باد دو دست کسی که از سرزمین بغداد و ساختمانهای آن بدگویی کند. «تبت یدا» تضمینی از آیۀ اول سوره مسد است. 3ـ4ـ9 تکرار
معنی بیت: زنده باشی به طول روزگار، درحالیکه روزگار برای تو خاضع باشد و پاینده باشی به پایندگی روزگار، درحالیکه روزگار تو را فرمانبردار باشد.
معنی بیت: وقتی شب سایه میافکند و بغداد را میپوشاند بهدرستی که آسمان بغداد روشن روشن میشود. 3ـ4ـ10 تنسیقالصفات
معنی بیت: او پدر علم و فرزند نیکیها و برادر خرد است که از مادر سختیها زاده شد و هنرها و کارهای نیک از او زاده شدهاند.
معنی بیت: او جوان، عالم و وزیر است؛ گویی موسی و هارون و خضر و یوشع است. این بیت علاوهبر تسنیقالصفات لف و نشر غیرمرتب نیز دارد. فتا، وزیر و عالِم عبارتند از یوشع، هارون و خضر. 3ـ4ـ11 رد العروض الی العجز8
معنی بیت: وای بر کسی که گفت بغداد سخایی ندارد؛ درحالیکه بخشش و سخاوت بغداد منزل مرا نیکو کرده است. سخاء، عروض و عجز تکرار شده است.
معنی بیت: نیکی کن و منتظر پاداش مباش؛ زیرا پاداش احسان در خود آن قرار داده شده است. بهجز آرایههایی که بیان شد، صنعتهای دیگری مانند حسن تعلیل، تجاهلالعارف، سجع، سیاقةالاعداد، ایهام، حشو ملیح، استثناء، مذهب کلامی و.... در اشعار عربی خاقانی مشاهده میشود که پرداختن به همۀ آنها در اینجا ممکن نیست.
4ـ نتیجهگیری نفوذ زبان عربی در قرنهای اولیة اسلامی به نوعی چیرگی و غلبه شباهت داشت. بیشتر نویسندگان و گویندگان پارسی، کاربرد زبان عربی را در آثار خود، نوعی برجستگی ادبی، خودستایی و اظهار فضل میدانستند. خاقانی یکی از گویندگان پارسی است که به اصطلاحِ خود او دو زبان است. از شواهد برآمده از اشعار خاقانی روشن میشود که او در زبان عربی کاملاً ماهر و کارآزموده بوده است. برخلاف آنچه در برخی پژوهشهای امروزی بیان شده است، عربیسرایی خاقانی در بعضی از منابع تاریخی و تذکرهها مانند تاریخ گزیدۀ مستوفی و نفحات الانس جامی و مجالس النفائس امیرعلیشیرنوائی آمده است. بررسی اشعار عربی خاقانی نشان میدهد که استفاده از تصاویر پیچیده، جدید و برخی شگردهای تصویرپردازی و همچنین کاربرد اصطلاحات علوم مختلف و آرایههای متعدد بدیعی باعث شده است که شعر عربی او نیز جزو اشعار فنی به شمار رود. تفسیر، ترجمه و شرح این اشعار، به آشنایی با سبک شاعری او نیازمند است؛ بهویژه آنکه شرح و تفسیر اشعار خاقانی بدون آشنایی با شگردهای بلاغی او سخت و دشوار خواهد بود. سرانجام میتوان گفت باتوجهبه اشعار عربی و فارسی خاقانی، زبان، چه فارسی و چه عربی، همانند مومی در دستان اوست.
پینوشتها 1. برای اطلاع بیشتر از این دو شخصیت (ر.ک. آذرتاش آذرنوش، 1387: 212- 206). 2. منوچهری بسیار تحت تأثیر شاعران عربزبان واقع شده است. برای آشنایی با تأثیرپذیری منوچهری از ادبیات عرب (ر.ک. الکک: 1986). 3. استفاده از نام آذربایجان برای ناحیۀ ارّان و قفقاز اشتباهی مصطلح است و بیشتر پیرو اغراض سیاسی بوده است؛ زیرا «نام آذربایجان برای جمهوری آذربایجان (ناحیۀ ارّان و قفقاز) از آن جهت انتخاب شد که گمان میرفت با برقراری جمهوری آذربایجان، آذربایجان ایران و جمهوری آذربایجان یکی میشوند» (عنایتالله، 1360: 217). 4. برخی دو زبانیِ خاقانی را ترکی و فارسی دانستهاند و این نادرست است. برای اطلاع از زبان مردم ناحیۀ ارّان (ر.ک. عنایتالله، 1360: فصل پنجم). 5. برای آگاهی بیشتر از زندگی عبدالله ابن سعد بن سرح (ر.ک. شهیدی، 1351: 658 ـ 667). 6. به سبب اشکالات متعدد اشعار عربی خاقانی، از دو دیوان تصحیح سجادی و ویرایش کزازی استفاده شده است. 7. فتوحی در بلاغت تصویر این نوع تصویرسازی را جزو مختصات سبکی خواجوی کرمانی میداند (ر.ک. فتوحی، 1385: 93). 8. در برخی کتابها این نامگذاری متفاوت است. برای آگاهی از این اختلافها (ر.ک. همایی، 1391: 84 - 79).
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1- قرآن کریم. 2- آذرنوش، آذرتاش (1387). چالش میان فارسی و عربی، تهران: نشر نی، چاپ دوم. 3- ابنمعتز، ابوالعباس عبدالله (1332). دیوان الاشعار، بیروت: المکتبة الانسیة. 4- استعلامی، محمد (1390). نقد و شرح قصاید خاقانی بر اساس تقریرات استاد فروزانفر، تهران: زوار، چاپ دوم. 5- اصغری، یوسف و دهرامی، محمد (1390). «نقد کتاب آفتاب نهان خاقانی»، کتاب ماه ادبیات، ش 166، 59 ـ 64. 6- الکک، ویکتور (1986). تاثیر فرهنگ عرب در اشعار منوچهری دامغانی، بیروت: المکتبه الشرقیه. 8- بهار، محمدتقی (1390). سبک شناسی، تهران: زوار، چاپ چهارم. 9- تربیت، محمدعلی (1318). دانشمندان آذربایجان، تهران: بنیاد کتابخانه فردوسی، چاپ دوم. 10- تویسرکانی، قاسم (1350). زبان تازی در میان ایرانیان، تهران: دانشسرای عالی. 11- جامی، عبدالرحمان (1386). نفحات الانس من حضرات القدس، تصحیح محمود عابدی، تهران: سخن، چاپ پنجم. 12- جرجانی، عبدالقاهر (1430). اسرار البلاغه، بیروت: دار احیاء التراث العربی. 13- حافظ، محمد بن طاهر (1323). تذکره الموضوعات، تصحیح محمد امین الخانجی، مصر: مطبعه السعاده. 14- خاقانی، افضلالدین بدیل (1378). دیوان اشعار، تصحیح ضیاءالدین سجادی، تهران: زوار، چاپ ششم. 15- --------------- (1393). دیوان اشعار، تصحیح میرجلالالدین کزازی، تهران: مرکز، چاپ سوم. 16- دودپوتا، عمرمحمد (1382). تأثیر شعر عربی بر تکامل شعر فارسی، ترجمۀ سیروس شمیسا، تهران: صدای معاصر. 17- دهخدا، علیاکبر (1377). فرهنگ لغت، تهران: دانشگاه تهران. 18- راوندی، محمد بن علی (1385). راحه الصدور و روایه السرور، تصحیح محمد اقبال، تهران: اساطیر. 19- رسولنژاد، عبدالله و پارسا، سید احمد (1391). «بررسی مضمونی سرودههای عربی خاقانی و مقایسۀ آنها با چکامههای پارسی وی»، انجمن زبان و ادبیات عربی، ش 22، 121 ـ 153. 20- رضایی حمزهکندی، علیرضا و رضایی حمزهکندی، وحید (1389). آفتاب نهان خاقانی، ارومیه: بوتا نشر. 21- رضوان، هادی (1392). «حرز شفا»، انجمن زبان و ادبیات عربی، ش 28، 111 ـ 128. 22- ریچارد، ن. فرای (1358). عصر زرین فرهنگ ایران، ترجمۀ مسعود رجبنیا، تهران: سروش. 23- زمخشری، محمود بن عمر (1843). مقدمه الادب، لبسیا: بینا. 24- شفیعی کدکنی، محمدرضا (1390). صور خیال در شعر فارسی، تهران: آگاه، چاپ چهاردهم. 25- ----------------- (1350). «مشابهات صور خیال در شعر فارسی و عربی»، ضمیمۀ مجله دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، ش 1، سال 18، 118 ـ 152. 26- شوقی ضیف، احمد (1390). تاریخ و تطور علوم بلاغت، ترجمۀ محمدرضا ترکی، تهران: سمت، چاپ دوم. 27- شهیدی، جعفر (1351). «زندگانی عبد الله بن سعد بن ابی سرح»، یغما، ش 293، 658 ـ 667. 28- صفا، ذبیح الله (1363). تاریخ ادبیات در ایران، تهران: فردوسی، چاپ ششم. 29- عتبی، ابینصر (1424). الیمینی، تصحیح احسان ذنون الثامری، بیروت: دارالطلیعه. 30- عنایتالله، رضا (1360). آذربایجان و ارّان، تهران: ایران زمین. 31- عنصرالمعالی، کیکاوس بن اسکندر (1335). قابوسنامه، تصحیح عبدالمجید بدوی، تهران: ابنسینا. 32- عوفی، محمد (1321)، لباب الالباب، تصحیح ادوارد براون، بریل، لیدن. 33- فتوحی، محمود (1385). بلاغت تصویر، تهران: سخن. 34- فروزانفر، بدیع الزمان (1369). سخن و سخنوران، تهران: خوارزمی، چاپ چهارم. 35- کتبی، محمد بن شاکر (1974). فوات الوفیات، تحقیق احسان عباس، بیروت: دار صادر. 36- مستوفی، حمدالله (1364). تاریخ گزیده، به اهتمام عبدالحسین نوایی، تهران: امیرکبیر، چاپ پنجم. 37- منوچهری دامغانی، ابوالنجم (1370). دیوان اشعار، تصحیح محمد دبیرسیاقی، تهران: زوار. 38- نظامی عروضی، احمد بن عمر ( 1327). چهارمقاله، تصحیح محمد قزوینی، بریل: لیدن. 39- نوایی، امیرعلیشیر (1323). مجالس النفائس، ترجمۀ محمد فخری هراتی، به کوشش علیاصغر حکمت، تهران: بینا. 40- هدایت، رضاقلیخان (1388). مجمع الفصحاء، به کوشش مظاهر مصفا، تهران: امیرکبیر. 41- همایی، جلالالدین (1391). فنون بلاغت و صناعات ادبی، تهران: هما، چاپ سی و دوم. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 2,114 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 573 |