تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,677 |
تعداد مقالات | 13,681 |
تعداد مشاهده مقاله | 31,749,458 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,550,387 |
بررسی نگرش زنان به ارزش فرزندان (مورد مطالعه: زنان 49-15 سالۀ شهر شیراز) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
جامعه شناسی کاربردی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 5، دوره 28، شماره 3 - شماره پیاپی 67، مهر 1396، صفحه 61-78 اصل مقاله (344.14 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jas.2017.21438 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فاطمه هاشمی نیا1؛ ماهرخ رجبی2؛ علی یار احمدی* 2 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1کارشناس ارشد جمعیتشناسی، دانشگاه شیراز، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2استادیار، بخش جامعهشناسی و برنامهریزی اجتماعی، دانشگاه شیراز، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
این مقاله، ارزش فرزندان را از دیدگاه زنان شهر شیراز بررسی کرده است. شناخت ارزشهای مثبت و منفی فرزندان از منظر والدین بهدلیل تأثیری که در تصمیمگیریها و انگیزههای والدین برای فرزندآوری دارد، نقش مهمی در تغییرات سطوح باروری یک جامعه ایفا میکند. روش تحقیق بهصورت پیمایشی است و اطلاعات با استفاده از پرسشنامه از نمونهای 400 نفری از زنان 49-15 سالۀ متأهل ساکن شهر شیراز جمعآوری شده است. یافتهها نشان میدهند مقولهبندی ارزش فرزندان با توجه به بارهای عاملی منتج از آزمونهای تحلیل عامل با مقولهبندی فاوست از ارزش فرزندان منطبق است. میانگین نمرۀ کل ارزشهای فرزندان در مقیاس صفر تا صد برابر با 8/9± 73 است. یافتههای استنباطی مطالعه نشان میدهند حداقل یکی از مقولههای ارزش فرزندان شامل ارزش اقتصادی، هزینههای فرصت ازدسترفته، تقویت و توسعۀ خود، کسب هویت با فرزندان، تداوم خانواده با توجه به متغیرهای تحصیلات، سن ازدواج، درآمد خانواده، محل تولد، وضعیت اشتغال و سن زنان متفاوت است. بین متغیرهای تحصیلات و سن ازدواج با ارزشهای منافع اقتصادی، منافع احساسی، تقویت و توسعۀ خود و تداوم خانواده، رابطۀ معنیدار و معکوسی وجود دارد (05/0P-value ≤). هرچه سن زن و شوهر افزایش مییابد، درک زنان از منافع اقتصادی داشتن فرزند بیشتر میشود. برای زنانی که درآمد خانوادگی بیشتری دارند، منافع اقتصادی، تداوم خانواده، توسعه و تقویت خود و کسب هویت با فرزندان، اهمیت کمتری دارد. حداقل یکی از مقولههای ارزش فرزندان با توجه به متغیرهای تحصیلات، سن ازدواج، درآمد خانواده، محل تولد، وضعیت اشتغال و سن زنان متفاوت است. بهطور کلی، در جامعۀ مدرن امروزی، تغییر مقولههای ارزش فرزندان از مفهوم سنتی آن وجود دارد و زنان، فرزند را کالایی اجتماعی، فرهنگی، روانشناختی میپندارند که داشتن آن احساس مطلوبیت برای فرد ایجاد میکند که ارضاکنندۀ ارزشهای غیرمادی است و والدین حاضرند با وجود کاهش منافع عینی و کارکردی، داشتن فرزند را تجربه کنند. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ارزش فرزندان؛ ارزش احساسی - عاطفی؛ ارزش اقتصادی؛ تداوم خانواده؛ توسعۀ خود؛ کسب هویت با فرزندان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه و بیان مسأله جامعه، اهمیت خاصی برای به دنیاآوردن فرزندان و پرورش آنها قائل است. به همین دلیل تشویقها و تنبیههایی برای تنظیم این امر ایجاد میکند؛ با وجود این، اهمیت زاد و ولد تنها به سطح جامعه ختم نمیشود؛ در سطح خرد یعنی خانواده نیز داشتن فرزندان، اهمیت اساسی برای والدین دارد. اگرچه تمایل به داشتن فرزند بهطور طبیعی در نهاد انسان گذاشته شده است؛ عوامل زیادی در قصد والدین برای داشتن فرزند مؤثر هستند. داشتن فرزند، بخش طبیعی زندگی بزرگسالی در نظر گرفته میشود و شامل پرورش و تربیت فرزندان، به اشتراکگذاشتن زندگی با آنها و به عهدهگرفتن مسئولیت برای خوشبختی و رفاه آنها است. انگیزههای فردی داشتن فرزند در ارتباط با اهداف خانوادگی، احساسی و اجتماعی است، بهگونهای که عوامل اجتماعی – فرهنگی، شرایط ساختاری و عوامل زمینهای را برای داشتن و نداشتن فرزند فراهم میکنند. همچنین این عوامل با عقاید و ارزشهای اجتماعی دربارۀ داشتن فرزند و تعداد فرزندان و پذیرش فردی ارزشها و هنجارها و عقاید فرهنگی در ارتباط هستند (Mayer & Trommsdorff, 2010). در جامعۀ ایران، بهطور سنتی، فرزندان، مواهب الهی قلمداد میشوند و حضور آنها عادی و انتظارداشتنی است و نبود آنها باید توضیح داده شود. در فرهنگ ایرانی، ضربالمثلهایی چون زوجهای بدون فرزند شبیه درختان بدون میوهاند، نشان میدهند فرزندان، مرکز خانواده و سبب همبستگی درون ساختار خانواده هستند. قابلیت زوجین برای بچهدارشدن بهصورت یک ارزش پذیرفته شده است و توانایی داشتن فرزند خیلی زود بعد از ازدواج، بهویژه برای زنان باید اثبات شود (Aghajanian, 2008). بهطور کلی ارزش فرزندان، مجموعۀ چیزهای خوبی هستند که والدین با داشتن فرزندان دریافت میکنند و ابعاد وسیع اجتماعی، روانی و اقتصادی دارد (لوکاس و میر[1]، 1384). تغییر در نحوۀ ارزشگذاری والدین بر فرزندان، یکی از علل تغییر باروری در سطح خرد است. پژوهشگران علاقمند به فهم پویاییهای جمعیتی، بیش از سه دهه است که ارزش فرزندان را از منظر والدین مطالعه میکنند. ارزشی که والدین از فرزندان درک میکنند، زمینهساز انگیزههای بچهزایی و باروری است. ارزش فرزندان برای شفافکردن اهداف و انتظارات والدین دربارۀ فرزندان، روابط و تفاوتهای بین نسلی و مجموعهای از عوامل نمایانکنندۀ جایگاه فرزند در خانواده و جامعه اهمیت دارد (Dinn &Kagtcibasi, 2010). بر اساس ملاحظات پژوهشی، ارزش فرزندان بهروشنی تفاوتهای بین فرهنگی را در تصمیمهای فردی رفتار باروری نشان میدهد (Klein & Eckhard, 2007). مفهوم ارزش فرزندان بهدلیل متأثرشدن از تغییرات جامعه و زمینههای اجتماعی – فرهنگی، موضوعی است که بر اساس نوع جامعه در حال تغییر است و پیامدهای متنوع و گستردهای به همراه دارد و تعیینکنندۀ مستقیم انگیزۀ والدین برای داشتن تعداد خاص فرزند و تعیین و تنظیم زمان بچهدارشدن در نظر گرفته میشود. نتیجۀ ملاحظات سودگرایانۀ والدین، بهینهسازی رفاه فردی آنها است (Kagitcibasi, 1982). افزایش سریع میزان باروری در دهۀ اول انقلاب اسلامی و کاهش تدریجی میزان باروری بعد از دهۀ اول بعد از انقلاب باعث شده است در سالهای اخیر نگرانیهایی دربارۀ روندهای جمعیت ایجاد شود. جمعیت ایران، در حال حاضر با حجم زیادی از زنان و مردان در سن باروری مواجه است، پدران و مادرانی که شناسایی و ارزیابی نگرشهای مثبت و منفی آنها به فرزندآوری، اهمیت اساسی دارد. بررسی انگیزههای والدین برای داشتن یا نداشتن فرزند که خود تحت تأثیر ساخت جامعه، خانواده و ویژگیهای روانی - اجتماعی زوجین و مسائل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است، در برنامهریزی و جهتدهی میزانهای رشد جمعیت مفید است. اینکه چرا افراد، نگرش خاصی نسبت به تولید مثل و ارزش فرزندان پیدا میکنند، چه انگیزههایی باعث میشود آنها تعداد خاصی فرزند را مطلوب بدانند، زنان، نگرش نسبت به ارزش فرزندان بهصورت عامل تأثیرگذار در تصمیمگیری و تمایل برای فرزند خواهی را چگونه ارزیابی میکنند، اینکه عوامل اجتماعی- اقتصادی و جمعیتی چگونه در نگرش زنان نسبت به ارزش فرزندان تأثیر میگذارد و چگونه انگیزۀ زنان برای فرزندخواهی با این عوامل تبیین میشود، همواره محل پرسش بوده است. این پژوهش میکوشد ارزشهای مثبت و منفی فرزندان را در سطح خانواده بررسی کند؛ زیرا شناخت دلایل و ارزشهای مختلفی که والدین برای خواستن یا نخواستن فرزند یا فرزندان بعدی دارند، در امر سیاستگذاری جمعیت و خانواده استفاده میشود.
پیشینۀ پژوهش پژوهشهای داخلی اندکی دربارۀ ارزش فرزندان انجام شده است. مشفق و غریب (1391) در پژوهشی با عنوان تحلیلی بر رابطۀ ارزش فرزندان و باروری نشان میدهند هیچ تفاوتی بین گروههای مختلف شغلی زنان و زنان غیرشاغل دربارۀ ارزشگذاری فرزندان وجود ندارد. بیشتر زنان، داشتن دو فرزند را مطلوب میدانند و متغیر سطح تحصیلات در هر دو گروه زنان شاغل و خانهدار با مؤلفههای فواید اقتصادی فرزند و محدودیتها و فرصتهای ازدسترفته، رابطۀ مستقیم دارند. ترابی (1390) در بررسی خود بیان میکند که با گسترش روشهای تولیدی و نهادهای اجتماعی غیرخانوادگی، فایدۀ اقتصادی کودکان و اتکای والدین به فرزندان در روزهای کهولت و گرفتاری کاهش یافته است. شاهنوشی و سامی (1388) در مطالعهای، تفاوت ارزش فرزندان را در مناطق شهری و روستایی بررسی کردهاند. نتایج نشان میدهند ارزش فرزندان در خانوارهای روستایی و شهری یکسان نبوده و متغیرهای ارزش اقتصادی- امنیتی و مالی فرزند، کسب هویت از فرزند، پیوستگی و تداوم خانواده، زحمات جسمی (خستگی) و ترجیحات جنسی در تفاوت ارزش فرزندان در مناطق شهری و روستایی تأثیرگذار بودهاند. این مطالعه نشان میدهد نگرش اقتصادی به فرزند در بین خانوارهای روستایی تغییر پیدا کرده است. قربانی (1388) در مطالعهای با عنوان بررسی عوامل مؤثر در ارزش فرزندان در فرایند فرزندآوری، چنین نتیجهگیری میکند که مهمترین دلایل خواستن فرزند بعدی، عشق و علاقه به فرزند، افتخار در آینده و یار و یاور خواهر و برادربودن و دلایل نخواستن فرزند بعدی از سوی والدین، نگرانی دربارۀ تربیت فرزند و هزینههای سنگین مالی است. برای خواستن فرزند بعدی، مهمترین ارزش فرزند برای زوجین، ارزشهای نگرشی و کماهمیتترین، ارزشهای اقتصادی است. ارزش فرزند و دلایل فرزندخواهی بیشتر با ذوق و احساسات زوجین ارتباط پیدا میکند، در حالی که نخواستن فرزند با دلایل اقتصادی و اجتماعی تبیین شده است. ضیایی بیگدلی و همکاران (1385) در مطالعۀ خود نشان میدهند در جوامع فقیر و محروم، فرزندان، کالایی اقتصادی به حساب میآیند؛ زیرا با کار کودکان، بازده و سود مدّنظر نصیب والدین میشود و فرزندان در هنگام پیری و از کار افتادگی والدین بهصورت منابع مالی به آنها کمک میکنند. فرزندان خانوادههای فقیر بهویژه فرزندان پسر، عصای پیری یا به عبارتی، تأمین اجتماعی والدین خود به شمار میآیند. عباس شوازی و همکاران (1383) در پژوهشی دربارۀ نگرش زنان دربارۀ رفتار باروری و ارزش فرزندان در چهار استان کشور نشان میدهند با افزایش سطح سواد، زنان به نسبت بیشتری به داشتن تنها یک فرزند معتقد بودند و برعکس زنان بیسواد به ایدئالبودن سه فرزند یا بیشتر اشاره کردند. بیشتر زنان بر عامل اقتصادی افزایش هزینههای زندگی برای مطلوبدانستن تنها یک فرزند تأکید کردهاند. زنان امروز، به هزینههای روحی و روانی و حتی هزینههای فرصتی فرزند آگاهی دارند و معتقدند چنانچه تعداد فرزند کمتر باشد، برای علایق خود و تربیت بهتر فرزندانشان میتوانند برنامهریزی کنند. برخلاف پژوهشهای داخلی، مطالعات خارجی وسیعی دربارۀ ارزش فرزندان انجام شده است. کلاس و همکاران[2] (2007) با مطالعۀ ارزش فرزندان در فلسطین و ترکیه نشان دادند فلسطینیها اهمیت بیشتری برای فرزندان برای ایجاد آسایش والدین و کسب احترام اجتماعی قائل هستند. در هر دو کشور، فرزندان برای تأمین نیازهای عاطفی و کسب لذت اهمیت دارند. در فلسطین، ارزش فرزندان، مستقل از شرایط خاص زندگی تعریف میشود، در آنجا باروری زیاد است؛ زیرا اینگونه خواسته میشود. بر اساس یافتههای پژوهش کلین و اکهارد (2007) در بین زنان با تحصیلات بالاتر، درک ارزش غیرمادی فرزندان اهمیت بیشتری دارد و ارزش روانی والدشدن، تصمیمگیری برای تشکیل خانواده را ایجاد میکند. درمقابل، جنبههای مطلوب اقتصادی مانند امنیت دوران پیری کمتر اهمیت دارد. زنان دارای تحصیلات پایین، تمایل بیشتری برای تشکیل خانواده نشان میدهند و درک ارزش غیرمادی فرزندان برای آنها اهمیت کمتری دارد. نتایج یافتههای بولر[3] (2008) بیان میکنند فرزندان، بهبوددهندۀ شبکۀ اجتماعی والدین هستند. تمایلات به باروری برای زنان با امید و انتظاری، که فرزند برای والدینش خواهد آورد و به توقعی مربوط است که فرزند بهعنوان حامی دوران پیری فراهم میکند. ناک و کلاس[4] (2007) در پژوهشی، ارزش فرزندان را برای والدین بررسی کردند. تحلیل در ساختاری سهبعدی از ارزش کودکان همچون آسایش، نفوذ و اعتبار اجتماعی انجام شد. یافتهها نشان میدهند در کشورهای با باروری بالا و سیستمهای خویشاوندی مبتنی بر تبار و ثروت کم، آسایش و اعتبار، بیشترین اهمیت را داشتند. در حالی که در کشورهای با باروری پایین و ثروت زیاد و سیستم مطمئن دولتی، کمترین اهمیت را داشت. برادبری[5] (2004) در پژوهش خود بیان میکند هزینههای مصرفی فرزندان بر منابع مالی والدین فشار وارد میکنند. والدین برای بزرگکردن فرزندان از استراحت خود و ساعات فردیشان تا حد زیادی میکاهند. ساکو[6] و کلاس (2002) در پژوهشی، رابطۀ فرهنگی ارزش کودکان و همچنین روابط والدین-فرزندان را در شش کشور بررسی کردهاند. یافتههای آنها نشان میدهند ارزش فرزندان از یکسو تصمیمگیری برای داشتن فرزند را تعیین میکند و از سوی دیگر، خود به شرایط ساختار اجتماعی و فرهنگی و منابع فردی و خصیصههای بالقوۀ والدین وابسته است. تصمیم برای داشتن یا نداشتن فرزند تحت تأثیر مجموعهای از شرایط ازجمله شرایط نهادی خاص، ساختارهای فرصت، شبکۀ اجتماعی و خویشاوندی و ویژگیهای فردی والدین است. آرنولد[7] و همکاران (1987) ارزشها و هزینههای کودکان را بهصورت مجموعهای از متغیرهای مداخلهگر در بین شش کشور مطالعه کردهاند. یافتهها نشان میدهند تفاوتهای معنیداری در ارزش کودکان در سه گروه اقتصادی- اجتماعی شامل طبقۀ متوسط شهری، طبقۀ پایین شهری و ساکنان مناطق روستایی مشاهده شده است. مهمترین دلیلها برای خواستن فرزند در همۀ کشورها و بین همۀ طبقات اقتصادی- اجتماعی، لذتهای عاطفی بوده است. والدین روستایی بر منافع اقتصادی و امنیتی دوران پیری فرزندان تأکید میکردند. در همۀ کشورها، نقش کودکان در استحکام ازدواج و حفظ نام و نسب، دلایل ارجمندی کودکان مطرح شده است. تارچی و بریانت[8] (1979) بیان میکنند که کاهش باروری با تغییر در ارزش فرزندان بهدلیل تغییر در هزینهها و فواید اقتصادی فرزندان رخ میدهد. فرایندهای توسعۀ اقتصادی و گذار جمعیتی، بخشی از فرایند کلی مدرنیزاسیون است که در تغییر سیستم ارزشی فرزندان مؤثر است. فرایندهایی که با آنها هزینههای فرصت، توسعه مییابند، اثرشان تنها در ارزش کودکان نیست، بلکه رفاه و کیفیت زندگی را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. گرنو[9] (1973) در پژوهشی دربارۀ تأثیر کودکان در ارزش زمان زنان خانهدار به این نکته اشاره میکند که هزینۀ زمان محاسبهشده باید شامل هزینههای مراقبت و خدمات به فرزند و تمام زمانی باشد که صرف رسیدگی به خانه و دورماندن از مهارتهای بازار کار میشود. افزایش هزینۀ زمان یا فرصت ازدسترفتۀ زنان در تصمیم آنها دربارۀ تعداد فرزندان تأثیر میگذارد.
ملاحظات نظری ارزش فرزندان به کارکردهایی اشاره میکند که آنها ارائه میدهند و یا نیازهایی که برای والدینشان برآورده میکنند و منافعی که برای آنها دارند (Hoffman & Hoffman, 1973). ارزش فرزندان، مفهومی است که مطابق تحولات اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی هر جامعه تغییر مییابد و بهطور کلی، مجموعۀ چیزهای مثبت و منفی هستند که والدین با داشتن فرزند دریافت میکنند. ارزشهای مثبت، منافع داشتن فرزند و ارزشهای منفی، هزینههای فرزند را دربرمیگیرند. این مفهوم در ابعاد اقتصادی، اجتماعی و روانشناختی بررسی میشود. هر کدام از نظریهها از دیدگاه خاصی به این موضوع مینگرند و آن را تحلیل و تبیین میکنند. تجربیات مختلف زندگی مانند داشتن فرزند بر اساس محاسبات عقلانی انجام میشود. بر اساس نظریۀ انتخاب عقلانی، افراد، کنشگران هدفمندی هستند که به دنبال بهینهسازی منافع خویش هستند و کنشی را انتخاب میکنند که بهترین نتیجه را داشته باشد (Turner,1998: 304). فریدمن[10] و همکاران (1994) با ارائۀ نظریۀ ارزش فرزندان بیان میکنند فرزنددارشدن از علائق اولیۀ افراد است و ارزش کودکان منتج از ظرفیتشان برای کاهش عدم اطمینان برای زنان و افزایش انسجام زناشویی برای زوجین است (Freedman et al., 1994). در ویرایش جدید رهیافت ارزش فرزندان، این رهیافت با نظریۀ تابع تولید اجتماعی[11] یکی شده است و فرزندان بهصورت کالاهای واسطه برای بهینهکردن بهزیستی فیزیکی[12] و احترام اجتماعی[13] والدینشان در تولید اجتماعی مطرح میشوند. احترام اجتماعی، پاداشی است که فرد با شرایط اجتماعی کسب میکند؛ مانند پایگاه و موقعیت، عاطفه و مهربانی و تأیید اجتماعی. منظور از بهزیستی فیزیکی، توانایی فرد برای بقای فیزیکی و بهبود رفاه خودش است. هدف از این تلاش، توضیح ارزش فرزندان برای توسعۀ تئوریکی خاص برای این مسأله است که فرزندان چطور و در چه شرایطی در تابع تولید اجتماعی برای ارتقای احترام اجتماعی و رفاه مادی والدینشان کالاهای واسطهای میشوند (Nauck, 2005). نتایج یافتههای دییر[14] (2007) در کشورهای آفریقایی نشان میدهند دلایل داشتن فرزند برای والدین، شادیآفرینی و رفاه شخصی است. فرزندان برای حفظ امنیت پیوند ازدواج و ایجاد امنیت اجتماعی برای والدین در دوران پیری، حفظ اصل و نسب و نام ضروری هستند. برخی از اقتصاددانان دربارۀ باروری و تصمیمگیری برای داشتن فرزند، نظریههایی ارائه دادهاند. اساس نظریههای اقتصاد باروری این است که تغییر توازن بین هزینهها و فواید فرزندآوری باعث کاهش درخواست والدین برای فرزند و درنتیجه کاهش باروری شده است (Cleland & Wilson, 1987: 5). استرلین[15] (1978) در نظریۀ اقتصاد نو خانوار[16] بیان میکند زوجها برای حفظ تعادل میان عرضه و تقاضای فرزند تلاش میکنند. چنانچه بهدلیل افزایش بقای نوزادان و کودکان یا افزایش هزینه فرصت کودکان، عرضه بیش از تقاضا شود، در این صورت ممکن است زوجین بر اساس برداشتشان از هزینهها ازجمله هزینههای مالی و اجتماعی سعی در تنظیم رفتار باروری کنند. بکر[17] (1960) این رهیافت را توسعه داد و کودکان را کالاهای مصرفی[18] در نظر گرفت که والدین برای کسب آنها به زمان و پول نیاز دارند. وی برای هر فرزند، فایدهای در نظر میگیرد که بیانکنندۀ رابطۀ میان تمایل زوجین برای داشتن فرزند و همۀ کالاها و فعالیتهایی است که از نظر پول و زمان با فرزند رقابت میکنند (Weeks, 2011)؛ به عبارتی، تعداد فرزندان به درآمد در دسترس خانواده و قیمتهای پنهان و در سایۀ[19] (هزینه فرصت تولید یا مصرف کالاهایی که در اقتصاد بازار معامله نمیشوند؛ مثل بهداشت، آموزش و پرورش و...) نهتنها فرزندان؛ دیگر کالاها و خدمات وابسته است. در این دیدگاه، هزینههای فرصت داشتن فرزند، از تغییرات در ارزش زمان والدین متأثر است. اگر ارزش واقعی زمان والدین افزایش یابد و اگر کودکان زمانبرتر از میانگین کالاهای مصرفی بادوام باشند، قیمت کودکان در ارتباط با سایر کالاها افزایش خواهد یافت. علاوه بر این، اگر مراقبت از کودک برای مادران نسبت به پدران زمانبرتر باشد و اگر ارزش زمان زنان در ارتباط با زمان مردان افزایش یابد، در آن صورت کودکان، هزینهبرتر خواهند شد و تعداد مطلوب فرزندان کاهش مییابد (Nauck, 2005). نظریۀ هزینهها و منافع فرزندان لیبنشتاین[20] (1960-70) بر این فرض استوار است که منفعت یا ضرر اقتصادی فرزندان، عاملی است که باعث میشود والدین تصمیم بگیرند چه تعداد فرزند داشته باشند (حسینی،1390). لیبنشتاین فواید فرزندان را به سه دسته تقسیم میکند: فرزند: منبع لذت برای والدین (سودمندی مصرفی)، نیروی کار قلمدادشدن فرزند (سودمندی تولیدی)، تأمین و نگهداری والدین در سنین کهولت یا وضعیتهای دیگری مثل بیماری و یا از کار افتادگی (سودمندی تأمینی). وی هزینههای فرزندان را شامل دو نوع هزینههای مستقیم و غیرمستقیم یا فرصتی میداند (Leibenestein, 1997). بررسی رانی[21] و همکاران (2003) نشان میدهد در کشورهای در حال توسعه، محرکهای اقتصادی در تصمیمگیری برای داشتن فرزند تأثیر میگذارد. ارزش اقتصادی فرزند تحت تأثیر دو عامل است: مشارکت فرزندان در نیروی کار برای کسب درآمد خانواده و امنیت دوران پیری والدین. از نظر فاوست[22] ارزشهای خاص در نیازهای روانشناختی خاص قرار گرفتهاند که به ساختارهای اجتماعی متصل شدهاند، با تنوعات فرهنگی و تغییرات اجتماعی مرتبط و تکمیلکنندۀ برخی جنبههای پدر و مادرشدن هستند (Fawcett, 1972). مفهوم ارزش فرزندان مبتنی بر کاری است که لوئیز و مارتین هافمن (1973) انجام دادند. آنها جنبههای روانشناختی را تعیینکنندههای بسیار مهمی برای تولد فرزندان در نظر گرفتند و ارزش فرزندان را در سطح فردی بررسی کردند؛ زیرا معتقد بودند تنها والدین هستند که میتوانند انتخاب کنند آیا فرزند داشته باشند یا نه (Nauck, 2005). هافمن و هافمن (1973) 9 مقوله را برای ارزش فرزندان شامل 1- بزرگسالی و هویت اجتماعی،[23] 2- توسعۀ خود، گرهخوردن با موجودیتی بزرگتر، جاودانگی،[24] 3- اخلاقیات: مذهب، نوع دوستی، هنجارهای دربارۀ تمایلات جنسی، پرهیزکاری،[25] 4- پیوندهای گروه نخستین، عاطفه و مهربانی،[26] 5- انگیزش، تازگی، سرگرمی،[27] 6- شایستگی، خلاقیت،[28] 7- قدرت، تأثیرپذیری، تأثیرگذاری،[29] 8- مقایسۀ اجتماعی، رقابت[30]و 9- سودمندی اقتصادی[31] در نظر میگیرند. آنها علاوه بر ارزشهای فهرستشدۀ مدل نظری از دیگر عوامل مؤثر شامل منابع جایگزینی از ارزش فرزندان، هزینههای فرزندان، موانع و محرکها یا مشوقها را نیز ارائه میدهند (Hoffman & Hoffman, 1973). فاوست با توجه به مطالعات مقایسهای، دستهبندی دیگری از ارزش عمومی مثبت و منفی فرزندان ارائه میدهد. وی مقولههای مربوط به ارزشهای مثبت فرزندان را با عنوان 5 مقولۀ منافع احساسی (خوشی و سرور در زندگی والدین، و موضوع عشق و محبت و همدمی برای والدین)، منافع و امنیت اقتصادی (کمک در کارهای خانه، سهمداشتن در درآمد خانه، امنیت دوران پیری و ...)، تقویت و توسعۀ خود (تجربۀ بزرگ و تربیتکردن فرزندان، افزایش مسئولیتپذیری والدین، عضو کامل اجتماع پذیرفتهشدن زوجین با داشتن فرزند)، کسب هویت با فرزندان (لذتبردن از تماشای رشد فرزندان، افتخارکردن به فضیلت و کمال فرزندان) و پیوستگی و تداوم خانواده (فرزندان فرجام طبیعی ازدواج، کمک به تقویت پیوند ازدواج زن و شوهر، ادامهدهندۀ نام خانوادگی) بیان کرده است. ارزشهای منفی یا همان هزینهها را نیز با 5 مقولۀ هزینههای احساسی (نگرانی دربارۀ سلامت فرزندان، رفتار فرزندان)، هزینۀ اقتصادی (هزینههای پوشاک، تحصیل و دیگر مخارج فرزندان)، محدودیتها و هزینههای فرصت ازدسترفته (آزادی کمتر در زندگی اجتماعی، زندگی حرفهای و علایق شخصی)، مسائل خانوادگی (مشاجرۀ زن و شوهر بر سر تربیت فرزندان، کمرنگشدن روابط زن و شوهر) و زحمات جسمی (اضافهشدن کارهای خانگی، کمخوابی، خستگی و ...) سنجیده است (Fawceet, 1974).
ملاحظات روشی برای انجام این پژوهش از روش پیمایش استفاده شده است. بدینمنظور از ابزار پرسشنامه برای جمعآوری اطلاعات استفاده شده است. جامعۀ آماری این پژوهش را زنان همسردار 49-15 سالۀ ساکن شهر شیراز تشکیل میدهند که تعداد آنها برابر با 329617 نفر است. حجم نمونه با استفاده از جدول لین در سطح اطمینان 95 درصد و خطای 05/0 برابر با 381 نفر برآورد شده است. برای انتخاب نمونه از شیوۀ نمونهگیری خوشهای استفاده شده است، بدینصورت که ابتدا با استفاده از چارچوب نمونهگیری (مناطق، حوزهها) موجود از مناطق 6 گانۀ شهر شیراز از 446 حوزۀ موجود درمجموع 17 حوزه؛ سپس در هر حوزه، خانوارها بهصورت تصادفی انتخاب و درنهایت 400 پرسشنامه جمعآوری شد. متغیر وابستۀ پژوهش، نگرش نسبت به ارزش فرزندان است که شامل طیفی با 41 گویه است. پرسشها بهصورت طیف لیکرت و با پاسخهای از کاملاً مخالف تا کاملاً موافق سنجش شده است. آلفای کرونباخ برای طیف ارزش فرزندان 84/0 است. ارزش فرزندان بر اساس چارچوب نظری فاوست (1974) شامل مقولههای منافع احساسی، هزینههای احساسی، تداوم خانوادگی، کسب هویت با فرزندان، تقویت و توسعۀ خود، هزینههای اقتصادی، منافع اقتصادی، محدودیتها و هزینههای فرصت ازدسترفته با مقادیر آلفای بهترتیب 61/0، 63/0، 68/0، 66/0، 66/0، 85/0، 78/0، 58/0 است. متغیر کلی ارزش فرزندان و مقولههای تشکیلدهنده با محاسبۀ بارهای عاملی مقولههای مختلف، بهصورت نمرات استاندارد محاسبه شد؛ سپس نمرات استاندارد، به دامنۀ صفر تا صد تبدیل شد تا فهم و قابلیت مقایسۀ شاخصها تقویت شود. میانگین کلی ارزش فرزندان در مقیاس صفر تا 100 برابر با 6/73 با انحراف معیار 8/9 است. متغیرهای مستقل پژوهش شامل متغیرهای جمعیتی: سن پاسخگو، سن همسر پاسخگو، سن ازدواج پاسخگو و سن ازدواج همسر پاسخگو، مدت ازدواج، محل تولد، باروری واقعی (تعداد فرزند زندۀ بهدنیاآمده)، نگرش نسبت به تعداد ایدئال فرزند (تعداد فرزندی که زن برای داشتن مناسب و مطلوب میداند) و متغیرهای اجتماعی - اقتصادی: تحصیلات پاسخگو و تحصیلات همسر پاسخگو، وضعیت شغلی، درآمد خانواده، طبقۀ اجتماعی خوداظهار (در سه سطح بالا، متوسط، پایین) است.
یافتههای پژوهش در این پژوهش، میانگین سن پاسخگویان 15/35 سال بوده است. گروههای سنی 34-30 سال و 29- 25 سال بهترتیب با 6/24 درصد و 20 درصد بیشترین درصد فراوانی جمعیت را در برمیگیرند. میانگین سنی همسران پاسخگویان، 76/40 است که گروههای سنی 34-30 و 44-40 بهترتیب با رقم 9/24 درصد و 6/24 درصد بیشترین درصد را به خود اختصاص میدهند. میانگین سن ازدواج در بین زنان 77/20 سال و گروه سنی 24-20 سال بیشترین درصد گروه سنی ازدواج با رقم 2/44 درصد است. 1/41 درصد از شوهران پاسخگویان در فاصلۀ سنی 29-25 سال ازدواج کردهاند و میانگین سن ازدواج میان آنها 35/26 سال است. میانگین مدت ازدواج جمعیت نمونه، 35/14 سال است. از مجموع پاسخگویان، 14 درصد متولد روستا و 86 درصد را متولدان شهر تشکیل میدهند. 7/80 درصد از زنان خانهدار و 3/19 درصد شاغل هستند. 7/40 درصد پاسخگویان، تحصیلات دیپلم و کمتر و 3/28 درصد از آنان تحصیلات لیسانس و بالاتر دارند. از بین همسران پاسخگویان، 1/42 درصد، مدرک تحصیلی دیپلم و کمتر و 8/33 درصد، مدرک لیسانس و بالاتر دارند. بیشترین درصد پاسخگویان (3/92 درصد) خود را به طبقۀ اجتماعی متوسط متعلق میدانند. میانگین باروری واقعی 09/2 فرزند است. 6/69 درصد از پاسخگویان، داشتن 2 فرزند را ایدئال میدانند. در جدول 1 ساختار مؤلفههای اصلی، مقدار ارزش ویژه، درصد واریانس تبیینشده با هر مؤلفه نشان داده شده است. برای این منظور از روش تحلیل مؤلفههای اصلی استفاده شده است. تحلیل مؤلفههای اصلی برای هر یک از ابعاد متغیر ارزش فرزندان بهصورت جداگانه و تنها با یک عامل انجام شده است؛ زیرا هدف پژوهشگر در مطالعۀ حاضر، استفاده از بار عاملی گویههای مختلف برای محاسبۀ نمرۀ کل هر یک از ابعاد ارزش فرزندان (مؤلفههای مختلف) بهصورت جداگانه بوده است؛ بنابراین مقیاس هر کدام از مؤلفهها در ارتباط با صد در نظر گرفته شده است تا نشان دهد در هر کدام از مؤلفهها، گویههای موجود چه سهمی از واریانس ممکن (100) از مؤلفۀ اصلی را میتوانند تبیین کنند؛ بنابراین جمع واریانسهای تبیینشده در ستون آخر در هر مؤلفه با مؤلفههای دیگر ارتباطی ندارد و هر کدام کسر از صد را در متغیر مربوط نشان میدهند؛ بنابراین هر کدام از مؤلفهها بهصورت مجزا مدّنظر قرار گرفتهاند و تأکید اصلی بر بار عاملی گویهها است. نتایج بهدستآمده از تحلیل مؤلفههای اصلی مطابق با دستهبندی فاوست (1974) از ارزش فرزندان، 8 عامل با ارزش ویژۀ بزرگتر از یک شامل منافع احساسی، هزینههای احساسی، تداوم خانواده، کسب هویت با فرزندان، تقویت و توسعۀ خود، هزینههای اقتصادی، منافع اقتصادی، محدودیتها و هزینههای فرصت ازدسترفته ساخته شدند. در عامل منافع احساسی، گویههای فرزندان، مونس و همدم والدین هستند، با مقدار بار عاملی 618/0 و فرزندان باعث نشاط زندگی میشوند، با بار عاملی 602/0 که نشاندهندۀ ارضای عاطفی فرزندان برای والدین هستند، بیشترین مقادیر بار عاملی را برای ارزش منافع احساسی داشتن فرزند نشان میدهند. گویههای فرزندان موجب میشوند زن و شوهر کمتر به هم توجه کنند با بار عاملی 670/0، فرزندان برای والدین ایجاد نگرانی میکنند با مقدار عاملی 654/0 بیشترین همبستگی را با عامل هزینههای احساسی نشان دادند. دستهبندی فاوست در ارزش عمومی پیوستگی و تداوم خانواده بر این نکته تأکید دارد که فرزندان به تقویت و پیوند ازدواج والدین کمک میکنند، فرجام طبیعی ازدواج هستند و نام و سنتهای خانواده را ادامه میدهند. در این پژوهش، گویههایی که بیشترین همبستگی را نشان میدهند، عبارتند از بچهها تنها یادبود والدین هستند، وارث خانواده هستند، بدون فرزند، خانواده تکمیل نمیشود و زندگی مشترک با فرزند، بیشتر تداوم دارد، با مقادیر بار عاملی بهترتیب 662/0، 620/0، 613/0 و 605/0 تأییدی بر تعریف فاوست از ارزش عمومی پیوستگی و تداوم خانواده است. عامل کسب هویت با فرزندان نیز مطابق تعریف فاوست از این ارزش شامل 3 گویۀ پیشرفت و تربیت خوب فرزندان باعث سربلندی و افتخار والدین است، والدین از تماشای بزرگشدن فرزندان لذت میبرند و باعث امیدواری والدین به زندگی میشوند با بارهای عاملی بهترتیب 823/0، 780/0، و 674/0 همبستگی خوبی را با این عامل نشان دادند. عامل تقویت و توسعۀ خود شامل گویههای فرزندان باعث افزایش اعتماد به نفس در والدین میشوند، باعث میشوند والدین از طعنه و کنایۀ مردم در امان باشند، باعث زیادتر شدن اقوام میشوند، حس مسئولیتپذیری والدین را بالا میبرند، ارضاکنندۀ غریزۀ پدر و مادری هستند که همبستگی خوبی را نشان میدهند و مؤید تعریف فاوست از این ارزش مثبت فرزندان است. در دستهبندی فاوست، ارزش منفی هزینههای اقتصادی فرزندان با مخارج فرزندان در تغذیه، پوشاک، آموزش و ... تعریف شده است. در این پژوهش، عامل هزینههای اقتصادی با گویههایی که به مخارج و هزینههای فرزندان در تحصیل، پوشاک، تهیۀ غذا و بزرگکردن فرزندان و بیمارشدن فرزندان با بارهای عاملی 895/0، 875/0، و 859/0 با این تعریف منطبق هستند. گویههای فرزندان در زمان ناتوانی والدین از آنها مراقبت میکنند با بار عاملی 737/0، عصای والدین به وقت پیری هستند با مقدار عاملی 715/0، در حل مشکلات خانه کمک میکنند با بار عاملی 704/0 بیشترین مقادیر عاملی را در عامل منافع اقتصادی به خود اختصاص دادند. عامل محدودیتها و هزینههای فرصت ازدسترفته به فرصتهایی اشاره دارد که والدین در زندگی اجتماعی، حرفهای و علائق شخصی بعد از بچهدارشدن از دست میدهند. این عامل در این پژوهش با گویههای فرزندان، فرصت زنان را برای حضور در اجتماعات مختلف از بین میبرند، مانع کارکردن مادر در خارج از خانه میشوند، رفاه مادی زن و شوهر را کاهش میدهند و باعث محدودشدن اوقات فراغت والدین میشوند، بیان شده است که با توجه به بارهای عاملیشان، همبستگی خوبی را با عامل هزینههای فرصت ازدسترفته نشان میدهند. تعداد عاملها و بارهای متغیرهایی که روی این عاملها اندازهگیری شدهاند، با آنچه بر اساس تئوری و مدل نظری فاوست انتظار میرفت، انطباق دارد.
جدول 1- بار عاملی، ارزش ویژه و درصد واریانس تبیینشده با روش مؤلفههای اصلی
در جدول 2 همبستگی بین متغیرهای مستقل با مقولههای ارزش فرزند گزارش شده است. نتایج نشان میدهند همبستگی مثبت و معنیداری بین سن زن با عوامل منافع اقتصادی (151/0r=) و تقویت و توسعۀ خود (099/0r=) مشاهده میشود. بین سن شوهر و منافع اقتصادی، همبستگی معنیدار و مثبتی (127/0r=) وجود دارد. اگرچه این رابطه ضعیف است؛ بدین معنی است که در زنان و مردان مسنتر به منافع اقتصادی فرزند بیشتر توجه میشود. بین متغیرهای سن ازدواج زن و سن ازدواج همسر با منافع اقتصادی (بهترتیب 212/-r=، 180/-r=) و تداوم خانواده (132/- r=، 116/- r= ) رابطۀ منفی و معنیداری وجود دارد. درواقع برای افرادی که دیرتر ازدواج کردهاند، منافع اقتصادی داشتن فرزند و ارزش فرزند برای تداوم خانواده کمرنگتر است. رابطۀ معنیدار و مثبت (112/ r= ) بین سن ازدواج شوهر و هزینههای احساسی وجود دارد. سن ازدواج پاسخگو با منافع احساسی، رابطۀ معنیدار و معکوسی (112/- r=) را نشان میدهد. رابطۀ مثبت و معنیدار بین مدت ازدواج و منافع اقتصادی (216/0r=) و تقویت و توسعۀ خود (113/0r=) نشان میدهد در زوجهایی که از ازدواج آنها بیشتر گذشته است و به عبارتی، از نسلهای ازدواج قدیمیتر هستند، مقولۀ ارزش منافع اقتصادی فرزند و داشتن فرزند برای دستیابی به تقویت و توسعۀ خود برجستهتر است. مدت ازدواج با منافع احساسی (104/- r=) و تداوم خانواده (207/- r=) رابطۀ معکوس و معنیداری را نشان میدهد. بین تحصیلات پاسخگو با منافع احساسی (بهترتیب 175/- r= ، 172/- r=)، منافع اقتصادی (338/- r=، 234/r= -)، تقویت و توسعۀ خود (207/ - r=، 196/r= -) و تداوم خانواده (282/- r=، 254/r=-) رابطۀ معنیدار و منفی وجود دارد؛ به عبارت دیگر، این نتیجه نشان میدهد هرچه تحصیلات زوجها افزایش پیدا میکند، مقولههای ارزش فرزندان اهمیت کمتری مییابد؛ به عبارت دیگر، افراد تحصیلکرده نسبت به افراد با تحصیلات پایین و یا بیسواد، ارزش کمتری برای فرزند قائل هستند. اطلاعات جدول همچنین نشاندهندۀ همبستگی منفی بین درآمد با منافع احساسی (172/- r=)، منافع اقتصادی (174/- r=)، تقویت و توسعۀ خود (152/- r=)، کسب هویت با فرزندان (129/- r=) و تداوم خانواده (175/- r=) هستند. همبستگی مثبت بین نگرش نسبت به تعداد ایدئال فرزند با منافع اقتصادی (141/0r=) و تقویت و توسعۀ خود (105/0r=) بیان میکند که هرچه منافع اقتصادی فرزند و داشتن فرزند برای تقویت و توسعۀ خود بااهمیتتر باشد، زنان، تعداد فرزند بیشتری را مطلوب میدانند. منافع احساسی داشتن فرزند با تعداد ایدئال فرزند، رابطۀ منفی (168/- r=) را نشان میدهد. رابطۀ مثبت بین باروری واقعی و منافع اقتصادی (212/0r=) نشان میدهد زنانی که برای منافع اقتصادی فرزند ارزش بیشتری قائل هستند، تعداد فرزند زندۀ متولدشدۀشان بیشتر است.
جدول2- همبستگی بین متغیرهای جمعیتی و اجتماعی_ اقتصادی با عوامل ارزش فرزندان
**P-Value ≤01/0 * P-Value ≤05/0
درادامه، رابطۀ بین متغیرهای مستقل و ارزش فرزندان بهتفصیل بیشتری مدّنظر قرار گرفته است. در جدول شمارۀ 3 میانگین متغیرهای ارزش فرزندان برحسب سن ازدواج زن و شوهر نشان داده شده است. هرچه سن ازدواج زن و شوهر بالاتر میرود، زنان به منافع اقتصادی فرزندان کمتر توجه میکنند. سن ازدواج متأثر از فرصتهای پیشرفت و سالهای صرفشده برای کسب تحصیل و یا رسیدن به جایگاه شغلی و اقتصادی بهتر است. به همین دلیل ازدواج در سنین بالاتر به معنی وجود شرایط اقتصادی مطلوبتر برای داشتن فرزند است؛ بنابراین ارزش منافع اقتصادی فرزند برای کسانی که در سنین بالاتر ازدواج کردهاند، کمتر اهمیت دارد. تمایل به داشتن فرزند برای تداوم خانوده، یکی از مؤلفههای اساسی کارکرد خانواده در اجتماع است. یافتههای این پژوهش نشان میدهند درک زنان از ارزش کودکان برای تداوم خانواده با افزایش سن ازدواج کاهش مییابد. درک منافع احساسی داشتن فرزندان برای زنانی، که در سنین پایینتر ازدواج کردهاند، نسبت به زنانی که سن ازدواج بالاتری دارند، بیشتر است. نگاهی به مقادیر بار عاملی که ابتدا بیان شد، احتمال این فرضیه را تقویت میکند که مفهوم عشق و عاطفه برای والدین در انتخاب داشتن فرزند پررنگتر شده است. چنانچه در بعد نشاط و همدمی که نزدیکترین معنا را به منابع عاطفی محض دارد، بالاترین مقدار عاملی 618/0 و 602/0 را در مقایسه با سایر مؤلفهها، که بیشتر جنبۀ احساسی - اجتماعی را نشان میدهد، کسب کردهاند؛ بنابراین امکان ظهور نگرشهای احساسی و عشقورزی بدون داشتن فرزند در سطح پایینی خواهد بود و داشتن فرزند، منبعی برای تأمین نیازهای احساسی خواهد بود. با افزایش سن ازدواج شوهر، نگرانی زنان دربارۀ هزینههای احساسی فرزندان بیشتر میشود.
جدول 3- میانگین متغیرهای ارزش فرزندان برحسب سن ازدواج
جدول 4 میانگین متغیرهای ارزش فرزندان را به همراه تحصیلات زنان و شوهرانشان و درآمد خانواده گزارش میدهد. بر اساس اطلاعات جدول، برای زنانی که تحصیلات بالاتر دارند، درک منافع ارزش فرزندان، میانگین کمتری دارد. وجود رابطۀ معکوس، که هرچه سطح تحصیلات زن و شوهر افزایش مییابد، منافع ناشی از داشتن فرزند در سطح منافع اقتصادی، تداوم خانواده، تقویت و توسعۀ خود، منافع احساسی و کسب هویت کماهمیتتر میشود، نشان میدهد هرچه سطح تحصیلات والدین افزایش مییابد، وابستگی والدین به فرزندان بهصورت عصای وقت پیری و یا کمک خرج خانوادهبودن کمرنگ میشود. افزایش سطح تحصیلات همسر، ابراز هویت زنان با فرزندان را کاهش میدهد. رابطۀ معکوس بین سطح تحصیلات با ارزش تداوم خانواده و تقویت و توسعۀ خود ناشی از تأثیری است که تحصیلات بیشتر زنان و شوهرانشان در کمرنگکردن ارزشهای سنتی (خواستن فرزند برای ادامۀ نسل، این تصور که بدون فرزند خانواده تکمیل نمیشود، مهمبودن طعنه و کنایۀ مردم و یا کسب اعتماد به نفس با داشتن فرزند و ...) ایجاد میکند. هرچه سطح تحصیلات زنان و همسرانشان پایینتر باشد، وابستگی زنان به فرزندان برای تداومبخشیدن به پیوند زن و شوهر، هویتیابی با پیشرفت فرزندان، تقویت و توسعۀ خود با داشتن فرزند بهدلیل در دستنداشتن سرمایههای فرهنگی چون تحصیلات بالاتر و بهتبع آن فرصتهای شغلی بهتر و پیشرفت کافی افزایش مییابد. مطابق یافتههای جدول هرچه سطح درآمد خانواده بالاتر میرود، مفهوم کارکردی ارزش فرزندان در ارتباط با تداوم خانواده، کسب هویت با فرزندان، تقویت و توسعۀ خود، منافع اقتصادی و احساسی برای مادر کاهش مییابد و این را باید با درنظرگرفتن دسترسی به امکانات جایگزین برای توسعه و خودشکوفایی فرد خارج از پیوند و وابستگیهای سنتی تفسیر کرد. تا جایی که با افزایش درآمد و امکان استفاده از امکانات فرهنگی چون مسافرت، کسب مهارت، معاشرتهای فراخویشاوندی، والدین، تمایل بیشتری برای توسعۀ خود و کسب اعتماد به نفس با خودشکوفایی فردی نشان میدهند تا کسب این اعتماد به نفس با داشتن فرزند. این تجربه بهدلیل انتخاب گزینههای متنوع در دسترس با افزایش درآمد مفهوم داشتن فرزند برای نفس وجود فرزند و عشقورزی و نه در امانماندن از تنهایی و طعنه و کنایههای اجتماعی چون کوری اجاق را تقویت میکند. همچنین با افزایش درآمد، مفهوم کارکردی منافع اقتصادی فرزند برای خانواده رنگ میبازد و با وجود منابع درآمدی مناسب، ارزش نیروی یدی فرزند و کمک خرجبودن وی برای دوران ناتوانی و تأمین مالی والدین کاهش مییابد. والدین با امکان خرید فرصتهای پیشرفت برای خود بیشتر تمایل مییابند داشتن فرزند را نه برای کسب منافع اقتصادی و یا افتخاری که از قبال پیشرفت و تربیت خوب فرزند به دست میآورند، خواهان باشند؛ ارزش فرزند، تجربۀ والدی محض و لذت از این تجربه را جایگزین نگرش متداول اجتماعی کرده است که فرزند را ادامۀ هویت فرد در اجتماع و تداوم خانواده میداند.
جدول 4- میانگین متغیرهای ارزش فرزندان برحسب تحصیلات و درآمد خانواده
جدول 5 یافتههای آزمون تفاوت میانگین مؤلفههای ارزش فرزند را برحسب محل تولد پاسخگو نشان میدهد. یافتهها نشان میدهند میانگین منافع اقتصادی فرزند در بین زنانی که در روستا متولد شدهاند، بیشتر از زنان متولد شهر است. همچنین تفاوت معنیداری بین زنان متولد شهر و روستا دربارۀ عاملهای تقویت و توسعۀ خود و تداوم خانواده مشاهده میشود. میانگین نمرۀ عامل تقویت و توسعۀ خود و تداوم خانواده زنان روستایی بیشتر است. فرزند بهدلیل تقویت و توسعۀ خود و تداوم خانواده، ارزش بیشتری نزد زنان روستایی دارد.
جدول5- آزمون تفاوت میانگین عوامل ارزش فرزند برحسب محل تولد
جدول 6 نشان میدهد تفاوت معنیداری بین منافع اقتصادی فرزند نزد زنان شاغل و خانهدار وجود دارد. مقدار میانگین منافع اقتصادی فرزند برای زنان شاغل (04/3) بوده که کمتر از زنان خانهدار (40/3) است. میانگین منافع احساسی فرزند نیز در بین زنان خانهدار (12/4) بیشتر از زنان شاغل (91/3) است. منافع اقتصادی و احساسی فرزند برای زنان خانهدار در مقایسه با زنان شاغل، اهمیت بیشتری دارد.
جدول6- آزمون تفاوت میانگین عوامل ارزش فرزند برحسب وضعیت اشتغال
در جدول 7 نتایج آزمون مقایسۀ میانگین عوامل ارزش فرزندان و طبقۀ اجتماعی خوداظهار گزارش شده است. یافتهها نشان میدهند در سطح حداقل 95 درصد اطمینان بین عامل هزینههای فرصت ازدسترفته (027/ sig=) و عامل هزینههای احساسی (017/ sig=) با طبقۀ اجتماعی که پاسخگو، خود را متعلق به آن میداند، رابطۀ معناداری وجود دارد. بین عامل هزینههای اقتصادی فرزند و طبقۀ اجتماعی پاسخگو نیز رابطۀ معناداری (000/ (sig= وجود دارد. همانطور که در جدول دیده میشود میانگین هزینههای فرصت ازدسترفته، هزینههای اقتصادی و هزینههای احساسی، در طبقات بالا، کمترین و در طبقات پایین، بیشترین است.
جدول 7- آزمون مقایسۀ میانگین عوامل ارزش فرزندان برحسب طبقۀ اجتماعی خوداظهار
بحث و نتیجه این پژوهش، نگرش زنان را دربارۀ ارزش فرزندان مطالعه کرد. بهطور کلی عاملهای ایجادشده با روش تحلیل مؤلفههای اصلی، با توجه به دستهبندی فاوست (1974) از ارزش فرزندان مطابقت داشت. همچنین رابطۀ متغیرهای ساختهشده از این عاملها با متغیرهای زمینهای و اجتماعی- اقتصادی بررسی شد. مطابق یافتههای پژوهش، متغیرهای جمعیتی، سن زن، سن شوهر، سن ازدواج، مدت ازدواج، تعداد ایدئال فرزند و باروری واقعی همگی با منافع اقتصادی، رابطۀ معنیداری دارند. با افزایش سن، سالهای مدت ازدواج، تعداد ایدئال فرزند و باروری واقعی، ارزش منافع اقتصادی فرزندان بیشتر میشود. سن ازدواج زن و شوهر با منافع اقتصادی داشتن فرزندان، رابطۀ معکوس دارد؛ یعنی با افزایش سن ازدواج، داشتن فرزند نه ابزاری برای منافع بیشتر اقتصادی چون افزایش نیروی کار خانواده یا تکیهگاه دوران پیری یا کمک خرج بودن خواسته میشوند؛ تمایل به داشتن فرزند در سنین ازدواج بالاتر به معنی وجود تأمین مالی مناسبتر و آیندهنگرتر برای رشد بهتر فرزندان است که باعث کاهش ارزش منافع اقتصادی و تکیه بر نیروی کار فرزند میشود. این یافته، که زنان، کسب منافع احساسی بیشتر را در تعداد فرزند ایدئال کمتری میدانند، با نتیجۀ پژوهش عباسی شوازی و همکاران (1383) مطابقت دارد. هرچه سن ازدواج زن و شوهر و مدت ازدواج بیشتر باشد، ارزش فرزند برای تداومدادن خانواده کاهش پیدا میکند و فرزند، جذابیت خود را بهصورت کالایی برای ادامۀ نسل، تکلیف شرعی یا اجتماعی و یا گزینهای برای پیوند والدین به یکدیگر و تداوم خانواده از دست میدهد. با افزایش سن ازدواج زن، میانگین منافع احساسی برای زنان کاهش مییابد و همچنین هرچه سن ازدواج شوهرانشان بیشتر باشد، هزینههای احساسی ناشی از داشتن فرزند برای زنان بیشتر میشود. در این پژوهش، منافع احساسی، متشکل از مؤلفههایی است که بیشترین بار پیوندهای عاطفی سنتی چون شاخصهای همدمی، ابزار سرگرمی و... را ارزیابی میکنند که محور نشاطبخشی، پرهیز از تنهایی، یکنواختی و شکست در زندگی است؛ بنابراین تأخیر در سن ازدواج، متغیری تبیینگر در تفسیر جهتگیری عاطفی مدرن والدین قلمداد میشود که با ازدواج در سنین بالا، ارزش فرزندان را در مفهومی فراتر از ابزارهای ابراز خود و یا تأمین عاطفی و تنهایی جستجو میکنند. با افزایش سن ازدواج، زنان، درک مفاهیمی از ابراز عشق و عاطفه را مییابند که نشاندهندۀ تمایل والدین به ارزش صرف عاطفی تولید مثل، فراتر از کارکردهای بیرونی آن مانند پرهیز از تنهایی و شکست در زندگی و ... است. با افزایش سن زن و مدت ازدواج، درک مادران از فرزندان خود بهصورت وسیلهای برای دستیابی به کمال در زندگی (تقویت و توسعۀ خود) افزایش مییابد. منافع اقتصادی فرزند، افزایش تداوم خانواده، تقویت و توسعۀ خود در بین زنان متولد روستا در مقایسه با زنان متولد شهر، اهمیت بیشتری دارد. با افزایش تحصیلات زن و شوهر، ارزشهای مادی (منافع اقتصادی) و ارزشهای غیرمادی (منافع احساسی، تقویت و توسعۀ خود و تداوم خانواده) داشتن فرزند کمتر میشوند. اینکه در بین زنان با تحصیلات کمتر، درک ارزش منافع اقتصادی و ارزشهای غیرمادی فرزندان، فراوانی بیشتری دارد، با یافتههای پژوهش کلین و اکهارد (2007)، که زنان دارای تحصیلات بالاتر، اهمیت کمتری برای جنبههای مطلوب اقتصادی (منافع اقتصادی داشتن فرزند) قائل هستند، مشابهت دارد؛ اما دربارۀ جنبۀ غیرمادی ارزش فرزندان، در تقابل با هم قرار دارند. بین گروه زنان شاغل و خانهدار نیز دربارۀ ارزش فرزندان، تفاوت وجود دارد. زنان خانهدار در مقایسه با زنان شاغل، ارزش بیشتری برای منافع احساسی و اقتصادی فرزندان قائل هستند. تفاوتهای معنیداری در ارزش فرزندان در بعد هزینههای فرصت ازدسترفته، هزینههای احساسی و هزینههای اقتصادی در سه گروه طبقۀ اجتماعی بالا، متوسط و پایین وجود دارد. درآمد خانواده با ارزشهای توسعه و تقویت خود، کسب هویت با فرزندان، تداوم خانواده و منافع اقتصادی، رابطۀ معکوس دارد. زنانی که درآمد خانوادگی بیشتری دارند، ارزشهای مادی و غیرمادی ذکرشده برای آنها اهمیت کمتری دارد؛ زیرا با افزایش درآمد، مفهوم کارکردی منافع اقتصادی فرزندان برای خانواده رنگ میبازد و با وجود منابع درآمدی مناسب، ارزش فرزند برای کمک خرجبودن و تأمین مالی آیندۀ والدین کاهش مییابد. والدین متمول، فرصتهای در دسترس بیشتری برای ابراز خود و کسب هویت از کالاهای فرهنگی و سرگرمی چون کسب مهارتهای هنری خواهند داشت؛ درنتیجه تمایل به ابراز خود در قالب هویت فرزندداری با افزایش کالاهای جایگزین برای کسب هویت فردی مدرن کاهش مییابد. با امکان خرید فرصتهای پیشرفت برای خود، والدین بیشتر تمایل مییابند افتخار را از کسب مهارت و پیشرفت خود کسب کنند، نه اینکه این افتخار را از قبال پیشرفت و تربیت ایدئال فرزند به دست آورند. این روزنه، دستاوردی در نگرش تربیتی والدین خواهد بود که بهتبع آن فضا برای رشد فرزندان در زمینههای علایق خودخواستۀ آنها بیشتر مهیا شود. با افزایش درآمد، قدرت انتخاب فرد برای ابراز خود و کسب هویت و دسترسی به منابع لذت نیز بیشتر خواهد شد؛ بنابراین قدرت ابراز من اصیل فرد، وی را به این نگرش سوق میدهد که کسب هویت در کالاهای عاریتی چون پیشرفت فرزندان ممکن است نابودکنندۀ آیندۀ فرزند در سایۀ توقعات والدین باشد. بهطور کلی گفتنی است هرچه فرصتهای کسب منزلت و اهرمهای کسب قدرت چون کسب تحصیلات بالاتر، جایگاه شغلی امنتر و شرایط اقتصادی مطلوبتر افزایش یابد، تمایل به داشتن فرزند بهدلیل انگیزههای فرامادی و تجربۀ والدشدن، جایگزین ارزشهای سنتی داشتن فرزند چون منافع اقتصادی، ارزش تداوم خانواده، وارث خانوادهبودن، ابراز خود با موفقیت فرزندان و... میشود؛ بنابراین والدین ترجیح میدهند با خودشکوفایی فردی، اعتماد به نفس و کمال و توسعه را کسب کنند. هرچه دسترسی زنان به امکانات و سرمایههای فرهنگی بیشتر باشد، ارزش فرزندان، اهمیت کمتری دارد و لذت داشتن فرزند و تجربۀ والدشدن، جایگزین منافع داشتن فرزند برای کسب هویت، تداوم خانواده، منافع اقتصادی فرزند و... میشود. گفتنی است در جامعۀ مدرن امروزی، مقولههای ارزش فرزندان با مفهوم سنتی آن تغییر کرده است. زنان، فرزند را کالایی فرهنگی در نظر میگیرند که داشتن آن احساس لذت برای فرد ایجاد میکند و ارضاکنندۀ غریزه پدر و مادری است و حاضرند با وجود هزینههای سنگین، داشتن فرزند را تجربه کنند، حتی اگر منافع عینی و کارکردی چون امنیت دوران پیری، نیروی کار، پیوستگی خانواده و... برای آنان در حد پایینی باشد. [1] Lucas & Meyer [3] Buhler [4] Nauck& Klaus [5] Bradbury [6] Suckow [7] Arnold [8] Turchi & Bryant [9] Gronau [10] Fredman [11] Social production function [12] Physical well- being [13] Social esteem [14] Deyer [15] Esterlin [16] New home economic theory [17] Becker [18] Consumer goods [19] Shadow prices [20]Leibenstien [21] Rani [22] Fawcet [23] Adult status & Social identity [24] Expansion of the self, Tie to a larger entity, Immortality [25] Morality: Religion, Altruism, Norms regarding sexuality, Virtue [26] Primary group ties, Affection [27] Stimulation, Novelty, Fun [28] Competence, Creativity [29] Power, Influence, Ability have an impact on things [30] Social comparison, Competition [31] Economic utility | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ترابی، ف. (1390). «تأملی بر پایاننامۀ تأخیر ازدواج و کاهش باوری در ایران»، کتابنامۀ علوم اجتماعی، ش 42 و 43، ص 100-98. حسینی، ح. (1390). جمعیتشناسی اقتصادی- اجتماعی و تنظیم خانواده، همدان: دانشگاه بوعلی سینا. شاهنوشی، م. و سامی، ا. (1388). «بررسی تفاوت ارزش فرزندان در مناطق شهری و روستایی شهرستان سمیرم»، نشریۀ جامعهشناسی، ش 3، ص 96-75. ضیایی بیگدلی، م.ت.، کلانتری، ص. و علیزاده اقدم، م.ب. (1385). «رابطۀ بین میزان باروری کل با توسعۀ اقتصادی و اجتماعی»، فصلنامۀ علمی پژوهشی رفاه اجتماعی، ش 21، ص 140-123. عباسی شوازی، م.ج.، حسینیچاوشی، م.، مکدونالد، پ. و دلاور، ب. (1383). تحولات باروری در ایران، شواهدی از چهار استان منتخب، تهران: معاونت سلامت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی. قربانی، ش. (1388). «بررسی عوامل مؤثر بر ارزش فرزندان در فرایند فرزندآوری، مورد مطالعه: شهر جهرم»، پایاننامۀ کارشناسی ارشد جمعیتشناسی، دانشگاه شیراز: دانشکدۀ اقتصاد، مدیریت و علوم اجتماعی. لوکاس، د. و میر، پ. (1384). درآمدی بر مطالعات جمعیتی، ترجمۀ محمودیان، ح.، تهران: مؤسسۀ انتشارات و چاپ دانشگاه تهران. مشفق، م. و غریب عشقی، س. (1391). «تحلیلی بر رابطۀ ارزش فرزندان و باروری بین زنان تهرانی»، فصلنامۀ شورای فرهنگی اجتماعی زنان و خانواده، ش 58، ص 120-93. Aghajanian, A. (2008) "Family and Family change in Iran". In C.B. Hennon & S.M. Wilson(ed.), Families in a global context, Routledge. pp.277. Arnold, F. (1987) "The Effect of Sex Prefernece on Fertility and Family Planning", Emprical Eviedence Population Bulletin of the united Nations, 23-24: 44-55. Becker, H. S. (1960) “Notes on the Concept of Commitment”. American Journal of Sociology, 66(1): 32-40. Bradbury, B. (2004) "The Price, Cost, Consumption And Value of Children", Social Policy Research Centre,132. Buhler, C. (2008) "On The Structural Value of Children and Its Implication on Intended Fertility In Bulgaria". Demographic Research, 18: 569-610. Cleland, J., Wilson, C. (1987) "Demand Theories of the Fertility Transition: an Iconoclastic View", Population Studies, 41: 5-30. Dinn, A.A. & Kagtcibasi, C. (2010) "The Value of Children for Parents idn the Minds of Emerging Adults". Cross_ Cultral Research, 44(2):174_205. Dyer, S. J. (2007) "The Value of Children in African Countries-Insight from Studies on Infertility" ,Journal of PsychosomatocObstetvic and Gynecology, 28(2): 69-77. Easterlin, R. A. (1978) “What Will 1984 Be Like? Socioeconomic Implications Of Recent Twists In Age Structure”. Demography, 15(4), 397-432. Fawcett, J.T. (1972) The Statisfaetions and Costs of Children: Theories, Concepts, Methods, Hawaii, East-West Center. Fawceet, J. (1974)“The Value Of Children In Asia And The United States”, East- West population Institure, No. 32. Friedman, D., Hechter, M., & Kanazawa, S. (1994) “A Theory of the Value of Children”. Demography, 31(3), 375-401. Hoffman, L. W. & Hoffman, M.L. (1973) "A psychological perspective on the value of children to parents", in J. T. Fawcett (ed.), The Statisfaetions and Costs of Children: Theories, Concepts, Methods. Hawaii: East-West Center. Kagitcibasi, C. (1982). Sex Roles, Value of Childern and Fertility. In C. Kagitcibasi (Ed) Sex Roles, Family and Community in Turkey, Bloomington: Indiana University Press, pp.80- 151 Klaus, D., Suckow, J., Nauck, B. (2007) "The Value of Childern in Palestine and Turkey: Differences and the Consequences for Fertility", Current Sociology, 55(4): 527-544. Klein, T., Eckhard, J. (2007). "Educational Differences, Value of Children and Fertility Outcomes in Germany", Current Anthropology, 55(4): 505-525. Leibenestein, H. (1977) "The Economic Theory of Fertility", in Johannes Overbeek (Ed.), The Evolution of Population Theory. London: Green Wood. Mayer, B., Trommsdorff, G. (2010) "Adolescents , Value of Chidren and Their Intentions to Have Chidren: A Cross- Cultural and Multilevel Analysis", Jounal of Cross-Cultural Psychology, 41(5-6): 671_689. Nauck, B. (2005) The changing value of children-A special action theory of fertility behavior and intergenerational relationships in cross-cultural comparison. Culture and human development. The importance of cross-cultural research to the social sciences. Nauck, B., Klaus, D. (2007) "The Varying Value of Children: Empirical Results from Eleven Societies in Asia, Africa and Europe", Current Sociology,55(4): 487_503. Rani, D. U., Babu, V. and Sudhakara Reddy, M. V. (2003) Economic Value of Children and Fertility.Discovery Publishing House. Suckow, J., Klaus, D. (2002) Value of Children in Six Cultures. In: Nauck, B. &suckow, J.(Ed.): SozialeNetzwerke und Generation. Turner, J.H. (1998) The Structure of Social Theory, New York, Wadsworth publishing company, sithEditionk. Weeks, J. (2011) Population: An introduction to concepts and issues. Cengage Learning.
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 5,426 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,606 |