تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,652 |
تعداد مقالات | 13,415 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,476,510 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,109,717 |
تعبیرپذیری واژۀ سخن در شاهنامۀ فردوسی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
متن شناسی ادب فارسی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 7، دوره 5، شماره 4، اسفند 1392، صفحه 87-98 اصل مقاله (344.46 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسنده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فریده وجدانی* | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه زنجان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شیوۀ بهکارگیری زبان در شاهنامۀ فردوسی همچون آثار دیگر بزرگان ادب فارسی، شیوهای خلّاقانه و در عین حال منحصر به فرد است. نمونهای از این خلّاقیت هنگام استفاده از واژۀ سخن روی مینماید. فردوسی بدون مقید ماندن به کاربردهای متداول این واژه در روزگار وی، قابلیت خاص واژۀ یاد شده را دریافته است و در درون منظومۀ هنری خود ظرفیت تعبیریِ بسیار فراخی بدان بخشیده است. هدف پژوهش حاضر آن است تا به منظور تبیین این ویژگی از سرودۀ فردوسی، با استفاده از روش توصیفی– تحلیلی سی و شش تعبیر برای واژۀ سخن ارائۀ دهد و توجه خوانندگان را به گسترۀ مفهومیِ یکی از واژههای حماسۀ ملی ایران و بازشناسی ظرفیتهای آن معطوف سازد. برجسته سازیِ جایگاه واژۀ سخن در نظام زبانی فرزانۀ توسکه امکان تعبیرپذیری متن را فراهم میآورد و نیز بازنمایی سبک شخصی وی در به کارگیری این واژه که گاه دریافت مفهوم آن را بر عهدۀ مخاطب مینهد و گاه شخصاً به تعبیر آن میپردازد، از اهداف دیگر شکلگیری این پژوهش است. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شاهنامه؛ فردوسی؛ واژۀ سخن؛ تعبیر پذیری | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه شاهنامۀ فردوسی یکی از گنجینههای گرانسنگ زبان و ادبیات فارسی است. شیوۀ تعامل حکیم توس با زبان، همچون دیگر شاعران سبک آفرین، شیوهای خلّاقانه و در عین حال منحصر به فرد است. فردوسی با انتخاب و بهکارگیری واژگان مناسب، به پیکرۀ هنری سرودۀ خویش شکل میبخشد و باز تحت تأثیر ضرورتهای همان نظامِ هنریِ خودآفریده، واژگان را در مفاهیمی خاص به کار میگیرد. از اینرو رابطۀ میان نظام هنری شاهنامه و نقش معنایی واژگان آن رابطهای دوسویه است. واژهای که با قرارگرفتن در بخشی از شاهنامه که حکم کالبدی هنری را دارد، القا کنندۀ مفهومی خاص میگردد، اگر از این مجموعه پیوند بگسلد و بیرون آید، دیگر نقش معنایی پیشین را نخواهد داشت. این قانون نه تنها در عالم شعر بلکه بر عالم نثر نیز حاکم است. زبان شناسان بر این باورند که « معنیِ جمله از جمعِ معنیِ واژهها حاصل نمیشود بلکه غالباً جمله، معنی واژه را تعیین میکند»(وزیرنیا، 1379: 69) از این رو مفاهیم حاصل از واژۀ سخن در شاهنامۀ فردوسی، برآمده از دل این مجموعه و مخصوص به آن است و این کلیّتِ هنری شاهنامه است که امکان دریافت چنان تعابیری را فراهم میآورد. ذهن فردوسی هنگام رویارویی با این واژۀ به ظاهر ساده، ذهنی منفعل و خنثی نیست تا استعمال آن را تنها در مفاهیم بهکار گرفته شده از سوی شاعرانِ پیش از خود مجاز بداند بلکه او با هوشیاری، ظرفیتهای واژۀ سخن را میشناسد و درمییابد که دایرۀ تعابیر آن به تناسب متن، توان گسترش بسیاری دارد. اگر کلمات را ظرف و معانی را مظروف فرض کنیم، واژۀ سخن در دست توانای فرزانۀ توس حکم ظرفِ منعطفی را دارد که به مناسبتهای گوناگون مظروفهای متعدد و متنوعی را در درون آن جای میدهد و با این کار حوزۀ مفهومی واژگان زبان فارسی را نیز وسعت میبخشد. کزّازی مینویسد: واژۀ « سخن در شاهنامه در کاربرد و معنایی فراگیر به کار رفته است و همواره از آن گفته خواسته نمیشود. این کاربردِ سخن در شاهنامه به کاربرد قصّه در غزلهای خواجه میماند. شوریدۀ شیراز نیز قصّه را در معنایی فراگیر به کار بردهاست» (کزازی، 1381: 2/ 175).
پیشینه و روش تحقیق واژۀ سخن که در اوستای متقدم یا گاهانی به صورت saxvar (بارتولمه،1569:1961)، در دورۀ میانه با شکل پهلویِ saxwan (مکنزی،1390: 134) به معنی سخن و کلام و در فارسی دری با ریخت سَخون و سَخُن آمده است، در لغتنامهها و فرهنگهای عمومی، معانی عامی دارد که از لابهلای طیف وسیعی از آثارِ نگاشته شده به زبان فارسی گرد آمدهاست. در لغتنامۀ دهخدا سیزده معنی برای واژۀ سخن ذکر شده است که برخی از آنها طبق شیوۀ معمولِ این مأخذ، عیناً از فرهنگهای پیش از آن نقل گشتهاند. این معانی عبارتند از: کلمه، لفظ، عبارت، کلام، قول، گفت، حرف، گفتار، تقریر، بیان،گفتوگو، نطق و صحبت. فرهنگ معین بر معانی یاد شده، دو معنی اراده و آرزو و فرهنگ سخن، مفاهیمِ دانش ادبیات، ادب، شعر و نظم را افزوده است. فرهنگهای تخصصی شاهنامه که مورد بررسی این مقاله قرار گرفته است، ازحیث ثبت مدخل سخن به دو دسته تقسیم میشوند: دستۀ اول فرهنگهایی که این مدخل در آنها جایی نداردو بالطبع هیچ معنایی از واژۀ سخن به دست ندادهاند (رضازاده شفق،1350 ؛نوشین،1363؛زنجانی،1371؛برومند،1380؛محمودیریکنده،1386)و دستۀ دوم فرهنگهایی که به بیان تعابیر واژۀ سخن پرداختهاند(شامبیاتی، 1375؛ اتابکی،1390، امیریان،1382؛رواقی1390). مفاهیم واژۀ سخن در فرهنگهای دسته دوم، با توجه به قرابت معنایی میان آنها، در شش گروه جمعآمدنی است:1)شهرت، نام، نام نیک، ذکر، ذکرخیر، یادکرد 2 ) اندرز 3 )گفتار، کلام ، لفظ، عبارت، گفته، حرف 4 ) موقعیت سخت و دشوار 5 ) ماجرا، پیشامد، واقعه 6 )تقدیر، سرنوشت. مقالۀ حاضر بر آن است که نشان دهد واژۀ سخن از واژههای کلیدیِ فردوسی در سرودن شاهنامه بودهاست و افزون بر معانی یاد شده در فرهنگهای عمومی و تخصصی، در جایگاههای مختلف، ظرفیت القای تعابیر متفاوتی دارد. روش این پژوهش در دستیابی به تعابیر تازهای از واژۀ سخن در شاهنامۀ فردوسی چنین بودهاست که با رویکرد به زمینۀ متن و درونمایۀ داستانها و در نظر گرفتن مفهوم ابیات پیش و پس و بدون مقید ماندن به معانیِ شناخته شده و معروف واژۀ سخن که در فرهنگهای عمومی وتخصصی شاهنامۀ فردوسی یاد شده است، به بازشناسی تعابیر نویی از این واژه پرداخته است که گاه حوزۀ تعابیر مجازی را نیز دربرمیگیرد. در تمامی ارجاعات طبق روش APA ابتدا شمارۀ جلد و سپس شمارۀ صفحه شاهنامه فردوسی به تصحیح جلال خالقیمطلق ذکر شده است و برای پرهیز از تکرار، از ذکر دیگر اطلاعات کتابشناسی خودداری شده است.
بحث اصلی اینک با حفظ ترتیب الفبایی به نقل سی و شش تعبیر از تعابیر واژۀ سخن در شاهنامۀ فردوسی میپردازیم. 1 )برآوردن آرزو قیصر در نامۀ خود به خسروپرویز از او آرزویی طلب میکند که به زعم وی، برآوردنِ آن آرزو برای خسرو بسیار سهل است :
2 ) پادشاهی1 مهرنوش به ماهوی که فکر کشتن یزدگرد و جانشینی او را دارد هشدار میدهد که بر فرضِ به دست آوردن سلطنت، پادشاهی او دوامی نخواهد داشت:
3 ) پیغام فردوسی پیغام پیران را به افراسیاب سخن میخواند :
4 ) تحمّلِ مصیبت بزرگان لشکر ایران پس از مرگ سهراب، رستم را چنین تسلی میدهند :
5 ) تصمیم2 فریدون برای وداع نزد مادر میرود و به او خبر میدهد که قصدِ جنگ با ضحّاک را دارد اما جز مادر، تا مدتی تصمیم خویش را بر کسی آشکار نمیسازد:
6 ) جنگ مَغاتورۀ ترک که پیش از بهرام چوبین آمادۀ جنگ شده است و قدم در میدان نهاده است، از بهرام دربارۀ آغازکنندۀ جنگ میپرسد و چنین پاسخ میشنود:
7 ) حدّ و حریم اردشیر بابکان در عهدنامۀ خویش، از شاپور میخواهد همان طورکه پیشینیان حدّ و حریم بزم و نخچیر را مراعات کردهاند، او نیز چنان کند :
8 ) حدس گستهم و بندوی در گریزِ خسروپرویز از دست بهرام چوبینه همراه اویند اما برای مدتی از وی بازمیمانند، به کاخ شاهی برمیگردند، هرمز را حلقآویز میکنند و سپس خود را به خسرو میرسانند. هنگام پیوستنشان به خسرو، او دلیل بازماندنِ ایشان را حدس میزند ولی حدس خویش را اظهار نمیکند:
9 ) خبر3 مرزبانی که داراب نزد اوست، در حملۀ رومیان کشته میشود و خبر مرگ او سپاهیانش را اندوهگین میسازد :
10 ) خواب ارنواز پس از شنیدن خواب ضحّاک، به وی توصیه میکند که در پی چاره باشد. اخترشناسان و مهتران را گرد آورد و خواب خویش را برای آنان بازگو کند :
11) داستان4 فردوسی داستانهایی را که در شستوسه سالگی به رشتۀ نظم میکشد، سخن میخواند:
12 ) دانسته، دریافته گودرز نامۀ پیران را پاسخ میگوید و دعوت او را برای صلح نمیپذیرد. وقتی نامۀ گودرز در حضور پیران قرائت میشود، او درمییابد که در نبردِ آتی، تورانیان شکست خواهند خورد؛ اما درک و دریافت خویش را بر سپاهیان آشکار نمیسازد :
13 ) دردِ عشق رودابه به پرستندگان خود میگوید که دردمند عشق است و از آنان میخواهد تا با تدبیری دل و جان او را از این درد فارغ سازند :
14 ) دسیسه شَغاد به شاه کابل میگوید که اگر بخواهند دسیسۀ آنها برای نابود کردن رستم، به تمامی و بینقص اجرا شود، باید مطابق نقشۀ او رفتار کنند:
15 ) دین شاپور ذوالأکتاف با بَرانوش فرستادۀ رومیان عهدی میبندد که طیّ آن شهر نصیبین از آنِ شاپور میشود ولی مردمِ این شهر پس از آگاهی از مُفاد عهدنامه به مخالفت برمیخیزند و میگویند :
برای دریافت مفهوم دین، از سویی باید متوجه بود که سخن درمصراع اولِ بیتِ سوم، درست مقابل اُستا و دین کهن در مصراع دوم همان بیت، قرار گرفته است. از دیگرسو برگرفتن در فرهنگ ناظمالأطبادر مفهوم پذیرفتن و در لغتنامۀدهخدا به معنی تحمل کردن آمده است. با در نظر گرفتن هر یک از این دو تعبیر، سخن مردم آن شهر را به هر شکل که معنا کنیم: 1 ) شاپور دین مسیح را از ایشان نمیپذیرد 2) خود به دین آنان درنمیآید 3 ) تحمل دین دیگری غیر از دین خود را ندارد، واژۀ سخن القاکنندۀ مفهوم دین خواهد بود. 16 ) راهکار پیران سپاهیان خود را که در برابر ایرانیان شکست خوردهاند از پشت کردن به دشمن بر حذر میدارد و به نبردی دوباره فرامیخواند. آنان ضمن متعهد گشتن به پایداری، با به کار بستن راهکارِ پیران، برای نبردِ دوم مهیا میشوند :
17 ) رای، نظر پیران برای جلب رضایت افراسیاب نسبت به ازدواج سیاوش و فرنگیس میکوشد و سرانجام او را راضی میکند. اعلام رضایت افراسیاب و همرایی او با پیران چنین است:
18)سرگذشت، تاریخ گذشته6 قیصر در نامهای به خسرو پرویز دلیل به طول انجامیدن ارائۀ پاسخ به نامۀ وی را صرف وقت برای بررسی گزارش کسانی عنوان میکند که از تاریخ گذشتۀ ایران و رفتار پادشاهان آن آگاهی داشتهاند و طیّ این مدت مشغول ارائۀ دانستههای خویش به قیصر بودهاند.
19) سؤال خسرو پرویز برای دفع دسیسۀ گراز، مخفیانه قاصدی به روم میفرستد و از او میخواهد طوری رفتار کند تا رومیان به او مشکوک شوند و وی را بازداشت کرده، مؤاخذه نمایند :
20 ) سروصدا هنگامیکه جَهن فرزند افراسیاب به همراه ده سوار برای کیخسرو پیغامی میآورد، دیدهبانان با دیدن آنها فریاد برمیآورند و سروصدا نگهبانان خسرو را نگران میسازد :
21 ) شکست7 در نبرد اردشیر با کُردان، جنگ مغلوبه میشود. او شب را نزد شبانان به روز میرساند. وقتی سپاهیانش از زنده بودن شاه آگاه میشوند، پیش او میآیند و خبر میدهند که کُردان همگی شادند و گمان میکنند اردشیر کشته شده است. اردشیر با شنیدن این خبر خوشحال میشود و شکست قبلی را به هیچ میگیرد و به فکر شبیخون میافتد :
22 ) صدا صدای گرگین هنگام گزارشِ احوالِ بیژن نزد گیو لرزان است :
23 ) عهد و پیمان افراسیاب به کیقباد پیشنهادِ بستنِ عهدی دوباره میدهد که طیّ آن مرز ایران و توران به همان حدودی بازگردد که فریدون تعیین کرده بود تا اسباب شادی مردم هر دو کشور فراهم آید :
24) فرمان، دستور اسکندر به کید هندی نامهای مینویسد و از او میخواهد تا به فرمانهای نامه عمل کند که اگر نکند، پادشاهیاش پیسپر اسکندر خواهد شد:
25 ) فرمان دادن محتوای نامهای که خسرو پرویز قصد دارد با افشای آن نزد رومیان، گراز نگهبان روم را خائن جلوه دهد، چنین است: منتظر حرکت من باش و آنگاه سپاه خود را به حرکت درآور تا قیصر را محاصره کنیم. مسلماً قیصر هنگامی که در محاصره قرار گیرد، در فرمانهایی که صادر خواهد کرد بر صواب نخواهد بود.
26 ) قصد و نیت به باور فردوسی جهان قصد و نیت خویش را بر هیچ کس آشکار نمیسازد :
27 ) کار ( فعل، عمل) 8 هنگامی که کیخسرو به ترک شاهی میگوید، زال ضمن نصیحت او، تأکید میکند که عاقبت از کردۀ خویش پشیمان خواهد شد.
28 ) کینجویی کیخسرو قصد کینجویی از افراسیاب را دارد. تصمیم خویش را با ایرانیان در میان میگذارد و تصریح میکند که اگر او را یاری کنند، از تورانیان به سختی انتقام خواهد گرفت:
29 ) کین و آز برهمن در پاسخ به سؤال اسکندر که میپرسد: « گناهکار کیست ؟» انسان کینهجو و آزمند را گناهکارترین میداند و اسکندر را نیز نمونۀ انسانی گنهکار میخواند، مگر آنکه به ترکِ کین و آز بگوید :
30 )گرفتاری 9 گشتاسپ که پس از قهرکردن با پدر به روم رفته است و در آنجا نیازمند شده است، از ساربان میخواهد تا او را به خدمت بگیرد. ساربان از این کار سرباز میزند و به وی توصیه میکند نزد قیصر رود تا گرفتاری او را چاره سازد :
31 ) گره ، عُقده بزرگان لشکر ایران با مشاهدۀ انزوا و ترک شاهیِ کیخسرو، هم رأی میشوند که این گرهی است که تنها به دستِ دستان گشوده خواهد شد :
32) موضوع 10 فردوسی مشغول بودنِ فکر هرمزد به چگونگی رویارویی با ساوه شاه را در ابیاتی موقوف المعنی چنین بیان میکند :
33 ) نگرانی نوشین روان دربارۀ نگرانیای که پیشتر داشته و آن، قلّت سپاه در برابر فراوانی دشمنان بوده است، به موبد چنین میگوید:
34)وصیت11 فردوسی وصایای شاپور ذوالأکتاف را سخن میخواند :
35) واقعیت 12 سهراب باردیگر دربارۀ رستم، اسب و سراپردهاش از هجیر سؤال میکند. هجیر که قصد ندارد نام رستم را فاش سازد، اظهار میکند که واقعیت را گفته است و کتمانِ واقعیت از سوی وی وجهی ندارد :
36) هنر 13 خاقان چین ضمن تعریف از دلاوریها و تواناییهای کاموس کشانی نزد پیران، ایرانیان را بیبهره از چنین هنرهایی میخواند:
ویژگی سبکی در به کار گیری واژۀ سخن در شاهنامه توجه ویژۀ فردوسی به واژۀ سخن و باور او به قابلیت و ظرفیت فراخ این واژه در تبدیل شدن به محملی مناسب برای انتقال مفاهیم گوناگون، سبب شدهاست تا آن را به طرق مختلف به کارگیرد. در شواهدی که گفته آمد، شیوۀ به کارگیری واژۀ سخن چنان بود که دریافت مفهوم بر عهدۀ مخاطب نهاده میشد تا با توجه به زمینۀ داستان و سیر حوادث آن و نیز مضمون ابیات قبل و بعد، به تعبیر واژۀ سخن بپردازد اما ابیاتی که اکنون به بررسی نمونههایی از آن میپردازیم، ابیاتی است که در آنها فردوسی خود به شرح مفهومی که از این واژه اراده کرده است میپردازد و مقصود خویش را از به کار بستن آن معلوم میکند. شیوۀ فردوسی در ابیاتی که خود پرده از مفهوم واژۀ سخن برمیگیرد چنان است که غالباً در مصراع نخست، این واژه را نقل میکند و سپس با آوردن حرف ربط که یا کجا = که در ابتدای مصراع دوم تعبیر خویش از واژۀ سخن را آشکار میسازد. نمونههایی همچون: - سروش، سیامک را از نقشهای که اهریمن برای کیومرث کشیدهاست آگاه میکند. فردوسی ابتدا بالاجمال با واژۀ سخن به آن نقشه اشاره میکند و سپس به تفصیل آن را بازمینماید :
- در نبرد میان منوچهر و سلم، ناگاه این اندیشه به ذهن قارن متبادر میشود که مبادا سلم در دژی که پشت سر اوست( الانی دژ )پناه بگیرد. فردوسی ابتدا به طور مبهم با واژۀ سخن از اندیشۀ او یاد میکند و در مصراع دوم به ایضاحِ منظور خویش روی میآورد :
- برای افراسیاب پشت کردن به دشمن همسنگِ پذیرش مرگ است. فردوسی در مصراع نخست، این حال روحی افراسیاب را سخن میخواند و سپس در مصراع بعد منظور خویش را از این واژه آشکار میسازد :
- گیو نگرانِ نتیجۀ نبرد فرزندش بیژن با بلاشان است. واژۀ برگزیدۀ فردوسی برای اشارۀ اجمالی به نتیجۀ نبرد، سخن است که در مصرع دوم به تبیین مفهوم آن میپردازد :
- فردوسی به موضوعِ آگاهی گودرز از کینهجویی پیران، با واژۀ سخن اشاره میکند و در مصرع بعد به تصریح، منظور خویش را معلوم مینماید :
نتیجه در پژوهش حاضر با نگاهی متکی به فضای متن، تعابیر واژۀ سخن در شاهنامۀ فردوسی واکاوی شد و حوزههای نویی از مفهوم آن ارائه گردید. پژوهشهایی از این دست که به کشف ظرفیت معنایی واژگان شاهنامه میانجامد، ضمن کمک به متنشناسی این اثر سترگ، مسیر درک بهتر حماسۀ ملی ایران را هموار میسازد و در غنای زبان فارسی نیز مؤثر میافتد. اگر بخواهیم با ذکر مثالی برای فارسی زبانان امروز ایران، ظرفیت فراخ واژۀ سخن را در نظام زبانی فردوسی ملموس سازیم، میتوانیم آن را با واژۀ چیز درکاربردهای محاورهای ایرانیان همسنگ بدانیم. همچنان که وقتی امروزه گویندهای به هر دلیلی، نخواهد یا نتواند عین واژهای را به زبان آورد، به راحتی واژۀ چیز را جایگزین آن میسازد، در سرودن حماسۀ ملی ایران نیز فردوسی که از سویی سادگی و قابل فهم بودن متن و از دیگر سو ضرورت وزن و دیگر قیودِ حماسهپردازی را پیش چشم دارد، مبتکرانه واژۀ سخن را برای رهایی از تنگناهای بسیاری برمیگزیند و با به کارگیری آن منظورهای گوناگونی را القا میکند. این پژوهش همچنین با برجستهسازیِ هنری از هزاران هنر فردوسی در زمینۀ واژهیابی، نشان میدهد که او با شناخت ظرفیتِ تعبیریِ واژۀ سخن و استفاده از آن، متنی زایا پیش روی مخاطب مینهد. متنی که رابطۀ صورت و معنا در آن رابطهای یک به یک نیست تا امکان تعبیر پذیری را از خواننده سلب نماید بلکه با دقت و درایت، رهیافت ادبی به اثر خویش را وسعت بخشیده و از واژهای بهره میبرد که به مخاطب امکان میدهد در عین مقید بودن به ساختار معنایی متن، برابر نهادهای متناسب با جهان واژگانی خویش برای آن تصویر کند و شاید همین امر یکی از دلایل انسگرفتن فارسیزبانان با شاهنامۀ او باشد.
پینوشتها 1 – رک: 7 / 152 /ب 819. 2 - رک: 2 /222 /ب 292 ؛ 3/ 204 /ب 1633. 3 – رک: 2 / 225 /ب338 ؛ 3/196 /ب 1488 ؛ 5/ 499 /ب149 ؛ 6 / 222 /ب403 ؛ 6 /520 /ب1399 ؛7/ 129 /ب551 ؛ 8/ 212 /ب2795 ؛8 /240 /ب3145. 4 – رک: 5 /510 /ب298 ؛ 6 /11 /ب105 ؛ 6 /128 /ب1906 ؛ 8/ 97 /ب1269 ؛ 8 /288 /ب3709 ؛ 8/350 /ب346. 5 – مراد از او فردوسی است. 6- جلال خالقی مطلق در بخش چهارم یادداشتهای شاهنامه به این معنی اشاره کرده است. 7 – رک: 2 /395 /ب241. 8 – رک: 1/208 /ب659 ؛ 2 /337 /ب2002 ؛ 3 /64 /ب605 ؛ 4 /43 /ب651 ؛ 4 /ب145 /ب2241 ؛ 5/ 53 /ب684 ؛5 / 335/ب 519 ؛ 5/342 /ب612 ؛ 5/ 473 /ب 30 ؛ 5/ 452 /ب 170 ؛7/ 124 /ب484 ؛ 8 /225 /ب2973. جلال خالقی مطلق در بخش چهارم یادداشتهای شاهنامه به این معنی اشاره کرده است. 9- جلال خالقی مطلق در بخش چهارم یادداشتهای شاهنامه به این معنی اشاره کرده است. 10 – رک: 1 /66 /ب189 ؛ 5 / 176/ب 1048 – 1049 ؛5 /190 /ب1202. 11 – رک: 7 / 462 /ب4515. 12 – رک: 5 / 50 /ب 654 ؛ 5 /446 /ب 88 ؛ 7 / 326 /ب 2936. جلال خالقی مطلق در بخش یکم و دوم یادداشتهای شاهنامه به این معنی اشاره کرده است. 13 – رک: 4 / 195 /ب 387. تذکر این نکته لازم مینماید که جلال خالقی مطلق افزون بر چهار معنای مشترک با یافتههای این مقاله، در بخش چهارم از یادداشتهای شاهنامه، سخن را در معنی "عیب و ایراد" نیز آورده است که در جای خود معنای درخور توجهی است اما از آنجا که ارجاع مربوط به آن( ج8/ ص 286/ ب 2420) صحیح نیست و احتمالا اشکال چاپی دارد از ذکر آن خودداری شد. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1- اتابکی، پرویز.( 1379 ).واژهنامۀ شاهنامه، تهران: نشر و پژوهش فرزان روز. 2 - امیریان، صمد.(1382 ). فرهنگ نامۀ شاهنامه، کرمانشاه: انتشارات کرمانشاه. 3 - انوری، حسن.( 1381 ). فرهنگ بزرگ سخن، تهران: سخن. 4 - برومند، پوراندخت.( 1380 ). فرهنگ آرایههای ادبی شاهنامۀ فردوسی، تهران: نشر دیگر. 5 - خالقی مطلق، جلال.(1389). یادداشتهای شاهنامه، بخش یکم، دوم و چهارم،تهران: مرکز دائره المعارف اسلامی. 6 - فردوسی، ابوالقاسم.(1386). شاهنامه فردوسی، به کوشش جلال خالقی مطلق و دیگران، تهران: مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی. 7 - دهخدا، علی اکبر. ( 1325). لغت نامه، تهران: سازمان لغتنامۀ دهخدا. 8 - رضازاده شفق، صادق.(1350 ). فرهنگ شاهنامه، به کوشش و تصحیح مصطفی شهابی ، تهران: انتشارات انجمن آثار ملی. 9 - رواقی، علی.(1390 ). فرهنگ شاهنامه، جلد دوم، تهران: فرهنگستان هنر. 10 - زنجانی، محمود. (1371 ). فرهنگ جامع شاهنامه، تهران: عطائی. 11 - شامبیاتی، داریوش. ( 1375 ). فرهنگ لغات و ترکیبات شاهنامه، تهران: نشر آران. 12 - کزّازی، جلالالدین. ( 1381 ). نامۀ باستان، تهران: سمت. 13 - محمودی ریکنده، شریفه. ( 1386 ).فرهنگ لغات شاهنامه، قم: مؤسسه فرهنگی انتشاراتی گرگان. 14 - معین، محمد. (1371 ).فرهنگ فارسی، تهران: امیرکبیر. 15 - مکنزی، دیویدنیل.(1390).فرهنگ کوچک زبان پهلوی، ترجمۀ مهشید میرفخرایی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. 16 - نوشین، عبدالحسین.(1363 ). واژهنامک، تهران: انتشارات دنیا. 17 - وزیرنیا، سیما.(1379 ). زبان شناخت،تهران: قطره. 18 - Bartholomaw, Christian. (1961). Altiranishes worterbuch, Walter de Gruyter co. Berlin. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,728 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 827 |