
تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,737 |
تعداد مقالات | 14,198 |
تعداد مشاهده مقاله | 34,893,100 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 13,924,313 |
The First Translation of the Quran into Catalan: Its Importance, Characteristics, and Impact | ||
Linguistic Research in the Holy Quran | ||
مقالات آماده انتشار، اصلاح شده برای چاپ، انتشار آنلاین از تاریخ 17 خرداد 1404 اصل مقاله (610.46 K) | ||
نوع مقاله: Research Article | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/nrgs.2024.142526.1986 | ||
نویسنده | ||
Seyed Ahmad Reza Khezri* | ||
Professor at department of history and civilization of Islamic nations, Faculty of Theology and Islamic studies, University of Tehran, Tehran, Iran | ||
چکیده | ||
The Holy Quran, which was about an eighth of the religious book of the people of the Hebrew Peninsula, is considered part of the history, identity, and culture of that land, and has left important and significant impacts on the society and history there; Therefore, although years later, local governments, with the support of a number of the inhabitants of that land, in a historical and multi-generational confrontation, expelled Muslims from Andalusia and, in their opinion, cleansed the place of their religious and cultural heritage, subsequent events and developments showed that the Holy Quran, as a religious book, was and is of special importance to the people of Andalusia, especially the academic community, elites, researchers and Islamic scholars. That is why this divine book has been translated into Spanish more than thirteen times with different approaches. In this regard, the translation of the Quran into Catalan, which is the first language of Andorra and the northeastern regions of Spain, and the second language of parts of southern France and northwestern Italy, holds a special place. This work, carried out by Professor Mikel de Epalza, a prominent Spanish Islamic scholar, has not only attracted the attention of the Catalan community, but has also been welcomed by the scientific and academic community, and has even been awarded the Spanish National Prize in Translation. This research aims first to describe the Catalan language and its position among its speakers, then to explain the scientific position of Mikel de Epalza, and then to explain the importance, manner, characteristics, and cultural effects of translating the Holy Quran into Catalan. | ||
کلیدواژهها | ||
Translation of the Holy Quran؛ Spain؛ Andorra؛ Catalan language؛ Mikel de Epalza | ||
اصل مقاله | ||
پس از سلطۀ مسلمانان بر اندلس در میان سالهای 92 تا 96ق/ 711 تا 715م ، باشندگان این سرزمین، بهمرور با زبان عربی و دین اسلام آشنا شدند و شماری زیاد از آنان طی دهها سال بهتدریج آن زبان را یاد گرفتند و اسلام را به عنوان دین خود برگزیدند. اسلامپذیری اهل اندلس ارتباطی مستقیم و تنگاتنگ با قرآن به عنوان منشور آسمانی دین داشت؛ از این رو، آنان که زبان عربی را آموخته بودند، بدون هیچ واسطه قرآن را قرائت کردند و همچون دیگر مسلمانان بهرۀ خود را از آن برگرفتند. در همین حال، شماری جالب توجه از اهل اندلس نیز هیچگاه اسلام را نپذیرفتند و بر دین خود باقی ماندند و از فرهنگ و زبان مسلمانان نیز دوری میکردند. با این همه، رویدادهای بعدی به گونهای رقم خورد که توجه این گروه را به سوی قرآن و فهم محتوای آن سوق داد؛ زیرا پس از سلطۀ مسلمانان بر این سرزمین، تقابلی آشکار میان زبان، فرهنگ، ادبیات و دین آنان با بومیان آنجا پدید آمد و پس از حدود یک سده، کار بدانجا کشید که جوانان اندلسی دچار نوعی خودباختگی شدند و در حالی که به حفظ میراث فرهنگی و دینی گذشتگان خود تظاهر میکردند، به گونهای آشکار دست به تقلید از آداب و سنن مسلمانان زدند، لباس آنان را بر تن میکردند، به خوردن غذااهای آنان روی آوردند، در مراسمهای مسلمانان شرکت میکردند، موسیقی آنان را ترجیح میدادند و ای بسا به پذیرش دین اسلام گرایش یافتند. این ماجرا که با واکنش تند پیشوایان مسیحی و پیروان سنتگرای این دین مواجه شد، چندی بعد موجب پیدایش رویدادی مرموز، پیچیده و خطرناک تحت عنوان «جنبش شهادتطلبی» در اندلس شد[1]. هرچند تحلیل علل و عوامل پیدایی و تمامی پیامدهای این رویداد از چارچوب موضوعی این مقاله بیرون است[2]، از این نکته نمیتوان گذشت که یکی از پیامدهای مهم این رویداد توجه بیشتر پیشوایان و نخبگان مسیحی به سوی قرآن و مضامین آن بود تا از این رهگذر کتاب دینی مسلمانان را بیشتر بشناسند و از گرایش جوانان خود به سوی آن که ممکن بود به پذیرش اسلام بینجامد، پیشگیری کنند. بیگمان، نخستین گام در این جهت آموختن زبان عربی برای فهم محتوای قرآن یا ترجمۀ این کتاب به یکی از زبانهای بومی اندلس، یعنی کاستیایی، کاتالان، آراگونی، گالیسی، باسکی و ... بود؛ از این رو، به نظر میرسد اقداماتی غیررسمی و عمدتاً ناآشکار برای ترجمۀ قرآن به یکی از زبانهای یادشده از سدۀ سوم هجری آغاز شدند و در سدههای بعد، بنا بر ضرورت، ترجمۀ رسمی و آشکار قرآن توسط نهادهای دینی و سیاسی مسیحی انجام شد. با آنکه سالها بعد، حکومتهای محلی با پشتیبانی شماری از ساکنان آن دیار در تقابلی تاریخی و چندنسلی، مسلمانان را از اندلس بیرون راندند و به گمان خود، آنجا را از وجود میراث دینی و فرهنگی آنها پاک کردند، حوادث ورویدادهای بعدی نشان داد قرآن کریم به عنوان یک کتاب دینی برای مردم آندلس به ویژه جامعۀ دانشگاهی، نخبگان، پژوهشگران و اسلامپژوهان از اهمیتی ویژه برخوردار بوده و هست؛ از همین رو است که این کتاب آسمانی تا کنون بیش از سیزده بار با رویکردهای گوناگون به زبان اسپانیولی ترجمه شده است. در این میان، ترجمۀ قرآن به زبان کاتالان که زبان اول کشور آندورا و مناطق شمال شرقی اسپانیا و زبان دوم بخشهایی از جنوب فرانسه و بخشی از شمال غرب ایتالیا به شمار میرود، از جایگاهی ویژه برخوردار است. این کار که توسط پروفسور میکل دِ اپالسا[3]، اسلامشناس برجستۀ اسپانیایی، انجام شد، با استقبال جامعۀ کاتالان به ویژه مجامع علمی و دانشگاهی روبهرو شد. بر پایۀ همین مقدمه، این پژوهش با طرح این پرسش که چرا و چگونه قرآن کریم به زبان کاتالان ترجمه شده است؟ بر آن است تا در گام نخست، اهمیت و جایگاه زبان کاتالان را در میان گویشوران این زبان بیان کند، سپس، جایگاه علمی میکل دِ اپالسا، استاد برجستۀ دانشگاه آلیکانته اسپانیا، را توضیح دهد و سپس، روند، اهمیت، ویژگی و تأثیرات فرهنگی ترجمۀ قرآن به زبان کاتالان را تبیین کند.
زبان کاتالان یا کاتالانی[4] یکی از زبانهای رایج در اروپای غربی است که از مجموعۀ زبانهای لاتینی _ رومی سرچشمه گرفته است. این زبان نام خود را از واژۀ «کاتالونیا[5]» گرفته است و کاتالونیا منطقهای نسبتاً گسترده در شرق و شمال شرق شبهجزیرۀ ایبری است که در گذشته، شهرهایی مهم همچون بارسلونا، خیرونا و تاراگونا را در بر میگرفته است. برخی از زبانشناسان کاتالونیا را در اصل گاتیالونیا [6]میدانند و باور دارند این واژۀ لاتینی شامل دو بخش گاتیا یا گوتیا به معنای «قوم گوت[7]» و لونیا به معنای «سرزمین» است و در مجموع، به معنای «سرزمین گوتها» یا محل زندگی گوتها به کار رفته است (Maximiano, 1967). چگونگی پیدایش زبان کاتالان و فرایند جدایی آن از زبان رومی یا لاتینی در هالهای از ابهام است و زبانشناسان نتوانستهاند دیدگاهی روشن و نظری قانع کننده را در این باره ارائه کنند. با این همه، به نظر میرسد از اواخر قرن هشتم میلادی و همزمان با سلطۀ مسلمانان بر شبهجزیرۀ ایبری و به دنبال فروپاشی قلمرو سیاسی و فرهنگی زبان کاستیایی، یعنی زبان رسمی و حکومتی آن روز اندلس، کاتالانها فرصت یافتند تا زبان خود را از دل زبان رومی بیرون بکشند و بهمرور ساختار زبانی و دایرۀ واژگانی آن را گسترش دهند و طی سدههای نهم و دهم آن را تکمیل و جای آن را در میان زبانهای موجود در ایبری باز کنند. این زبان در طول سدههای یازدهم و دوازدهم میلادی از محدودۀ کاتالونیا خارج شد و در مناطق پیرامونی آن نیز گسترش یافت و از سطح یک زبان محلی به سطح زبانی بینالمللی ارتقاء پیدا کرد (Pardilla, 2011). باری، با وجود تسلط مسلمانان بر ایبری و تلاش آشکار آنان برای گسترش زبان عربی در این سرزمین، زبان کاتالان در کنار زبانهایی همچون کاستیایی، گالیسی، آراگونی و باسکی همچنان زنده و رایج بود و بیشتر ساکنان مناطق شرقی و شمال شرق ایبری و حوزۀ مدیترانۀ غربی در شمار گویشوران این زبان درآمدند و با وجود تحولات تاریخی و فرهنگی زیادی که در پی تصرف شبهجزیرۀ ایبری به دست مسلمانان به وقوع پیوست و گسترش زبان عربی در بسیاری از مناطق این سرزمین، زبان کاتالان هیچگاه گویشوران خود را از دست نداد. هرچند گاهی در اثر نفوذ زبان عربی، حوزۀ کاربرد و فعالیت کاتالان به مناطق شمالی کاتالونیا و دامنههای پیرنه محدود میشده است، اما بنا بر خواست گویشوران کاتالان، این زبان در اولین فرصت قلمرو گذشته خود را باز یافته است (Burke, 1900). سلطۀ سیاسی مسلمانان بر اندلس در سدۀ پانزدهم میلادی به طور کامل به پایان رسید و این به معنای پایان یافتن سلطۀ زبان عربی در آن دیار و حذف رقیبی جدی در برابر گسترش زبان کاتالان به ویژه در مناطق جنوب شرقی اندلس بود. با این همه، زبان کاتالان این بار از سوی زبانهای خویشاوند خود به ویژه کاستیایی، آراگونی و باسکی تحت فشار قرار گرفت و با چالشهایی مهم روبهرو شد. در این میان، نقش سیاستمداران در تحولات تاریخی این زبان بیش از هر عامل دیگری پررنگ بود. برای نمونه، فرهنگ و زبان کاتالان در میان سالهای 1939 تا 1975 همزمان با حکومت فرانسیسکو فرانکو در تنگنایی شدید قرار گرفت. این دیکتاتور که پایههای حکومت خود را بر استبداد بنا نهاده بود، با هدف پیشگیری از هر گونه جنبشهای محلی و منطقهای، آموزش رسمی زبان کاتالان و هر گونه انتشار کتاب، مجله، روزنامه و حتی مکالمۀ تلفنی و ارسال تلگراف را با این زبان ممنوع کرد و تنها زبان رسمی در دورۀ وی کاستیایی بود و کلیۀ آموزشها، مکاتبات، اسناد سازمانی و اداری، گفتوگوهای تلفنی و تلویزیونی، تابلوهای جادهای، تبلیغات تجاری و بازرگانی و اجرای نمایشها و تئاترها منحصراً به همین زبان انجام میشد. هرچند این اقدامات در کوتاهمدت موجب فروکاهش گسترۀ زبان کاتالان شد، با عبور اسپانیا از دوران سیاه فرانکو، این زبان دیگر بار فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی خود را گسترش داد و از آن روز تا کنون با فراز و فرود به حیات خود ادامه داده و در سالهای گذشته گسترشی چشمگیر پیدا کرده است و به نظر میرسد در شرایط کنونی در بهترین وضعیت در طول تاریخ خود قرار گرفته است.
میکل دِ اپالسا فرّر، اسلامشناس اسپانیایی، در هیجدهم فوریۀ ۱۹۳۸م در محلی به نام پائو[9] در فرانسه زاده شد. پدر میکل اهل بلیبائو[10] شهری در ایالت باسک و مادرش اهل جزیرۀ مایورکا[11] بود. آن دو، پس از ازدواج، تحت تأثیر شرایطی ناامن که در منطقۀ باسک به وجود آمد، بیلبائو را ترک و به شهر پائو در جنوب غربی فرانسه کوچ کردند و مدتی در آنجا میزیستند؛ از این رو، میکل در این شهر به دنیا آمد و دوران کودکی خود را در همانجا گذراند. این مهاجرت ناخواسته در کنار دشواریهای گوناگون و تلخیهای آن، دستاوردهایی مهم را برای میکل به دنبال داشت؛ از آن جمله کسب تجربه، جهاندیدگی و مهمتر از همه آموختن زبان فرانسه بود؛ زبانی که میکل همواره از آموختن آن خرسند بود و از ادبیات سرشار آن بهره میبرد. خانوادۀ میکل ده سال پس از تولد وی اجازه یافتند تا دوباره به اسپانیا و به زندگی عادی خود بازگردند. در همین حال، پدر میکل که مهندس کشاورزی بود، به عنوان مسئول ادارۀ کشاورزی جزیرۀ مایورکا منصوب شد و به همراه خانواده به آنجا رفت؛ از این رو، میکل دورۀ دبیرستان خود را در مایورکا سپری کرد. در همین زمان بود که میکل به انجمن یسوعی پیوست و از همین رهگذر، گرایشهای مذهبی در وی تقویت شدند و به تحصیلات در رشتۀ فلسفه و مطالعات دینی علاقهمند شد. میکل پس از پایان دادن به تحصیلات دبیرستان، برای ادامۀ تحصیل وارد دانشگاه بارسلون شد و مطالعات خود را نخست در رشتۀ فلسفه دنبال کرد و در ۱۹۶۳م آن را به پایان رساند. وی آنگاه برای تحصیل در دورۀ دکتری به رشتۀ مطالعات و زبان شناسی عربی روی آورد. یکی از دستاوردهای مهم وی در این دوره آشنایی با فلیکس ماریا پارِخا[12] بود. این اسلامشناس برجسته میکل را به سوی مطالعات اسلامی و پژوهشهای قرآنی راهنمایی و ترغیب کرد و دریچهای تازه را به سوی او بازگشود. وی در این دوره از تحصیل خود، با اسلامشناسان و شرقپژوهانی بزرگ همچون خوان برنت[13]، لئونور مارتینز[14]، ترِزا لوتیزا[15] و خولیو سامسو[16] آشنا شد و از دانش و آگاهی آنها بهره برد. میکل پژوهش دربارۀ آثار و اندیشههای آنسلم تورمدا[17] را به عنوان موضوع رسالۀ دکتری خود برگزید و در سال ۱۹۶۷م از این موضوع با درجۀ عالی دفاع و جایزۀ ادبی بارسلون را برای انجام این پژوهش پرمایه دریافت کرد[18]. میکل چندی بعد به دانشگاه لیون فرانسه رفت و ضمن تدریس، مطالعات خود را در حوزۀ اسلامشناسی دنبال کرد. وی در آنجا دوستانی زیاد پیدا کرد و با همکاری برخی از آنها پژوهشی عمیق دربارۀ تاریخ اختلافات اسلام و مسیحیت انجام داد و از همینجا به پژوهش بیشتر در این زمینه علاقهمند شد. میکل تا سال۱۹۷۰م در دانشگاه لیون بود و از سال ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۳م به استخدام دانشگاه تونس درآمد. وی در این سالها به تدریس زبان و فرهنگ اسپانیایی در دانشگاه تونس مشغول بود و همزمان با استفاده از فرصت پیشآمده، آموزههای خود را در زمینۀ زبان و ادبیات عربی تکمیل و ارتباطی عمیق با جامعۀ علمی و فرهنگی تونس برقرار کرد و کار به آنجا رسید که بسیاری از استادان تونسی با افتخار از دوستی و ارتباط با میکل یاد میکنند. همچنانکه آن مرحوم در مذاکراتی که با نگارنده داشت، این دوره را از هیجانانگیزترین مراحل زندگی خود میدانست و معتقد بود هنگام حضور در تونس، یکی از پربارترین روزهای زندگی را پشت سر مینهاده است. حضور میکل در تونس دستاورد مهم دیگری نیز برای او داشت؛ زیرا همینجا بود که با ظرفیت بزرگ و گستردۀ پژوهش دربارۀ مسلمانان اخراجشده از اسپانیا آشنا شد؛ کسانی که در ادبیات اسپانیای آن روز مورها خوانده میشدند. وی شماری جالب توجه از این مورها که اجداد آنها از بالنسیا[19] و آراگون[20] به تونس پناه برده بودند را ردیابی و خاطرات تاریخی اجداد دورافتادۀ آنها را با بازماندگانشان مرور و دادههایی فراوان را دربارۀ آنها گردآوری کرد و مبنای پژوهشهای گستردۀ خود دربارۀ مدجّنها[21] و موریسکوها[22] قرار داد؛ پژوهشی گسترده و پرثمر که تقریباً از سال ۱۹۸۱م آغاز شد و تا پایان عمر او ادامه یافت. باری، میکل پس از حضور در تونس، مورد استقبال دانشگاههای دیگر کشورهای شمال آفریقا قرار گرفت و بنا بر دعوت دانشگاه ملی الجزایر، بیش از یک سال نیز به آن کشور رفت و در این مدت، علاوه بر تدریس در این دانشگاه الجزایری، کمکی شایان به تدوین تاریخ آن کشور کرد. در نهایت، میکل در سال ۱۹۷۴م با کولهباری از دانش و تجربه به اسپانیا بازگشت و نخست، در دانشگاه آوتونومای[23] مادرید و سپس، در دانشگاه کمپلوتنسه[24] آن شهر به تدریس مشغول شد. در همین زمان بود که با خانم ماریا خسوس روبیرا ماتا[25]، استاد جوان و پر تلاش گروه اسلام و عرب دانشگاه کمپلوتنسه، آشنا شد و ارتباطات دوستانه و همکاریهای دوجانبه میان آنها آغاز شد. میکل چندی بعد در آزمون استادی دانشگاه آلیکانته[26] پذیرفته شد و در سال ۱۹۷۹م به استخدام این دانشگاه در آمد. وی در سال ۱۹۸۱م با ماریا خسوس ازدواج کرد که به دنبال آن، این بانوی اسلامشناس نیز به دانشگاه آلیکانته منتقل شد و در کنار میکل، به عنوان دو عضو مؤثر و فعال، گروه اسلام و عرب این دانشگاه را تقویت کردند. به گفتۀ پروفسور فرانسیسکو فرانکو، پروفسور لوئیس برنابه پونز و دکتر خوسه کوتییاس، هر سه از همکاران میکل، پس از انتقال میکل و ماریا خسوس به دانشگاه آلیکانته، قطبی جدید از مطالعات اسلامی و عربی در شرق اسپانیا شکل گرفت و دانشگاه آلیکانته شماری جالب توجه از دوستداران پژوهش در این حوزه را از مناطق مختلف دنیا به ویژه کشورهای شمال آفریقا و آمریکای لاتین به سوی خود جذب کرد. میکل در این دورۀ جدید از فعالیتهای دانشگاهی، پژوهشهای خود را عمدتاً بر محورهایی همچون تاریخ اسلام، تاریخ اجتماعی مسلمانان، تاریخ شهر و شهرسازی در جهان اسلام، مناسبات تاریخی میان مسلمانان و مسیحیان، تاریخ شبهجزیرۀ ایبری در دورۀ سلطۀ مسلمانان، تحولات تاریخی مدجّنها و موریسکوها، تاریخ و مناسبات مغرب و اندلس در دورۀ سلطۀ مسلمانان متمرکز کرد و دهها کتاب و مقاله در این حوزهها تألیف کرد که برخی از آثار وی عبارتاند از: ترجمان یا ترجمه از زبان عربی، زبان موریسکوهای تونس، آنسلم تورمدا، قرآن و ترجمههای آن، الکورا، تصویر مسیح نزد یهودیان، مسلمانان و مسیحیان اندلس، شهرسازى مسلمانان، حمامهاى اعراب در ایالت والنسیا، آب و جمعیت مسلمان، مسیحیان در جامعۀ مسلمان، لائیسم خاموشان در اسلام، نهاد خلافت در اندلس و تأثیر اسلام در خانوادههای اروپایی. گفتنی است، میکل سالهای پایانی عمر خود را صرف مطالعه، پژوهش و ترجمۀ قرآن کریم به زبان کاتالان کرد و در نهایت، موفق شد این اثر ماندگار را به پایان رساند و به جامعۀ کاتالان تقدیم کند. با آنکه میکل یک سکتۀ قلبی را پشت سر گذاشت و توانست پس از بهبودی به کار پژوهش و نگارش بازگردد، متأسفانه، در اثر یک سانحۀ رانندگی در ماه می ۲۰۰۸ م به همراه همسر وفادارش بهشدت آسیب دید و آن اسلامشناس برجسته و قرآنپژوه کممانند پس از چند ماه بستری شدن در بیمارستان، در ششم دسامبر ۲۰۰۸م در سن هفتاد سالگی چشم از جهان فرو بست.
اروپاییان بنا بر دلایل و انگیزههای گوناگون از صدها سال پیش اقدام به ترجمۀ قرآن به یکی از زبانهای خود از جمله انگلیسی، فرانسوی، لاتینی و اسپانیولی کردند. در این میان، به نظر میرسد نخستین اقدام برای ترجمۀ قرآن به زبان کاستیایی (اسپانیولی قدیم) بنا بر ضرورت و برای کسب شناخت از آموزههای دینی و فرهنگی مسلمانان در میانۀ سدۀ نهم هجری/پانزدهم میلادی انجام شده باشد. سلسلهجنبان این اقدام خوان سگوویائی[27] بود که برای آگاهی از متن قرآن نخست به ترجمۀ لاتین آن مراجعه کرد که پیشتر توسط رابرت کتونی[28] انجام شده بود،؛ اما دریافت این ترجمۀ نادقیق، نامفهوم است و نوعی پیشداوری و غرضورزی بر محتوای آن سایه انداخته است؛ از این رو، برای اطمینان خاطر، از فقیهی مسلمان به نام عیسی بن جابر که از ساکنان شهر سگویا[29] و بر هر دو زبان عربی و کاستیایی مسلط بود، خواست تا قرآن را با دقت در انتقال مضامین و مفاهیم آن به کاستیایی ترجمه کند و در اختیار او قرار دهد. عیسی بن جابر در سال 860ق/1456م به ساووی[30] محل استقرار و حکومت خوان رفت و در مدت چهار ماه این مهم را انجام داد. وی نسخهای از آن ترجمه را به خوان تقدیم کرد و نسخهای دیگر را نزد خود نگاه داشت. هرچند سرنوشت این دو نسخه در هالهای از ابهام است، آنچه روشن است این است که اولاً، خوان سگوییایی به نوبۀ خود این ترجمه را به زبان لاتینی برگرداند که مقدمه و بخشی کوچک از این ترجمه اکنون در کتابخانۀ واتیکان موجود است و نگارندۀ این سطور در یکی از سفرهای خود به واتیکان، از کتابخانۀ یادشده و بخش نسخ خطی موجود در آنجا بازدید کرده و این نسخه را رؤیت کرده است. ثانیاً، از نسخۀ دوم این ترجمه تا مدتها اطلاعی در دست نبود تا آنکه لوپز مورییاس[31] نسخهای خطی از قرآن را به زبان کاستیایی از کتابخانۀ تولدو[32] به دست آورد که تاریخ نگارش آن به سال 1015ق/ 1606 م بازمیگشت (Morillas, 1999) و مدعی شد این همان نسخۀ عیسی بن جابر است (رحمتی، 1382ش، ج7، صص86-87). ترجمۀ جابر افزون بر اهمیتی که از نظر ادبی و تأثیرگذاری اجتماعی بر جای نهاد، راه را برای انجام ترجمههایی دیگر از قرآن به زبان اسپانیولی هموار کرد؛ به گونهای که این کتاب مهم از آن زمان تا کنون بیش از سیزده بار دیگر با رویکردهای گوناگون به زبان یادشده ترجمه شده و هر بار مورد توجه پژوهشگران اسپانیولیزبان در اروپا و آمریکای لاتین قرار گرفته است. با این همه، جای ترجمهای علمی و دقیق از قرآن به زبان کاتالان خالی بود؛ از این رو، میکل با درک این ضرورت و نیاز، از حدود ۱۹۹۱م ترجمۀ قرآن را آغاز کرد و پس از ده سال کوشش و پژوهش، آن را در سال ۲۰۰۰م به پایان رساند. میکل در مقدمۀ خود بر ترجمۀ قرآن، بر نبود هیچ ترجمهای از قرآن به زبان کاتالان تأکید کرده است. به گفتۀ وی: «تا کنون هیچ ترجمهای از قرآن به زبان کاتالان انجام نشده است که مستقیماً از زبان عربی یا از زبانهای دیگر، به صورت کامل یا جزئی، پدید آمده باشد. فقط میتوانیم به دو ترجمۀ جزئی اشاره کنیم که در قرون وسطی از زبان لاتین به کاتالان انجام شدهاند؛ اما هر دو نایاب یا ناموجود هستند. تنها چیزی که روشن است، این است که این دو ترجمه از زبان انگلیسی به کاتالان انجام شده و شامل چند نقل قول کوتاه بوده و به جنبههایی مختلف از دین اسلام یا اصول مسلمانی اختصاص داشتهاند» (Mikel, 2001, p. 7). وی همچنین بر اهمیت و ضرورت ترجمۀ قرآن تأکید میکند و میگوید: «قرآن کتابی دینی است که زندگی حدود یک میلیارد مسلمان امروزی را هدایت میکند و طی چهارده قرن گذشته عامل اصلی پیوند جوامع مسلمان بوده است. هرچند قرآن متنی ادبی است، متنی اجتماعی نیز هست که جنبههای اساسی این جوامع و مردمی را روشن میکند که در آنها زندگی می کنند. با آنکه قرآن به زبان عربی نوشته شده است، فقط به اعراب و عربزبانان یا حتی مسلمانان و معتقدان به دین اسلام تعلق ندارد. پیامهای این کتاب خطاب به همۀ بشریت است؛ حتی کسانی که به عربی سخن نمیگویند یا اهمیت آن را به عنوان یک زبان بینالمللی درنمییابند نیز مخاطب قرآن هستند. همین واقعیت است که موجب شده است تا قرآن به بسیاری از زبانهای دیگر ترجمه شود» (Mikel, 2001, p. 7).
۱- ترجمۀ میکل نخستین ترجمه به زبان کاتالان است که به صورت مستقیم و کامل از زبان عربی انجام شده است؛ این در حالی است که چند مورد از ترجمههای قرآن به اسپانیولی یا دیگر زبانهای اروپایی از زبانهای انگلیسی یا فرانسه انجام شدهاند (Mikel, 2001, p. 1098). ۲- مترجم به دلیل آشنایی کامل با زبان عربی و حضور چندین ساله در میان مسلمانان عرب، تمام ویژگیهای مهم زبان مبدأ، از جمله ریتم، لحن، وقف، لهجه، بلاغت، معناگرایی و اختصارگویی را در نظر گرفته و آنها را با زبان مقصد تطبیق داده و با استفاده از تکنیکهای زبانی، آنها را با ویژگیهای موجود در زبان کاتالان مشابهتسازی کرده و از همین رهگذر، بیشترین بار معنایی را به زبان مقصد منتقل کرده است (Mikel, 2001, p. 1099). ۳- مترجم با درک اهمیت و ضرورت انتقال بار معنایی قرآن به زبان کاتالان، این مهم را اولویت قرار داده و تمام تلاش خود را به کار بسته است تا بیشترین بار محتوایی و معنایی قرآن به زبان مقصد منتقل شود. وی در این مسیر، گاه ناگزیر شده است تا چندین واژۀ کاتالان را در برابر یک واژۀ عربی قرار دهد؛ زیرا از نظر وی، اصل بر انتقال درست معنای قرآن بوده است؛ بنابراین، هیچگاه در دام اختصارگویی گرفتار نشده و معنا را در پای گزیدهگویی قربانی نکرده است. از بررسی ترجمۀ آیات و سورههای گوناگون چنین برمیآید که میکل برای دستیابی به معادلهایی درست که معنای واژگان عربی را به کاتالان منتقل کنند، فقط به یافتن یک کلمۀ انتزاعی در زبان مقصد بسنده نکرده و در پی آن نبوده است که بهسادگی نزدیکترین واژۀ کاتالانی را در برابر واژۀ عربی قرار دهد، بلکه ضرورتاً یک یا چند واژۀ معادل را به کار برده است تا مفهوم مدنظر را بهدرستی منتقل کند و حتی در صورت نیاز، با استفاده از توضیحاتی ضروری تلاش کرده است تا هدف اصلی برآورده شود. این امر برای روشن کردن و تبیین تمام معانی اساسی متن عربی است و البته به معنای وارد شدن به عرصۀ تفسیر قرآن نیست. برای نمونه، توجه به ترجمۀ آیۀ پنجم سورۀ حمد این رویکرد را نشان میدهد: A Tu Sols Servim. A Tu Sols preguem. En Tu sols confiem. Tu sols ens salvaràs. ۴- یکی از ویژگیهای برجستۀ این اثر آن است که مترجم نظم و ریتم موجود در متن عربی قرآن را بهخوبی درک کرده و معادل آنها را در زبان کاتالان بهدرستی شناسایی کرده و آنها را در ترجمه به کار گرفته است. با آنکه دو زبان کاتالان و عربی متعلق به دو حوزۀ فرهنگی جداگانه هستند، مترجم تلاش کرده است تا در صورت نیاز، از جنبههای موسیقایی زبانهای یونانی و لاتین که مادر زبان کاتالان هستند، الگوبرداری کند و معادلهای مناسب و موزون را برای واژههای قرآنی بیابد و با تنوعبخشی به دایرۀ واژگانی در ترجمۀ خود، از یکنواختی متن جلوگیری کند. ۵- میکل در ترجمۀ کاتالان قرآن تلاش کرده است تا از متنی مشابه شعر آزاد استفاده کند و حالت موسیقایی متن را تا حد امکان در نظر بگیرد. این حالت به ویژه در رابطه با سورههای مکی بیشتر رعایت شده است. این سورهها که نوعاً حالتی موزون دارند، از یک موسیقی مخصوص و منحصربهفرد برخوردار هستند. همین ویژگی است که متن این کتاب را با تمامی متنهایی مشابه که در زبان عربی وجود داشتند، متفاوت کرد؛ به گونهای که متن قرآن با هیچ یک از متون نظم یا نثر عربی مشابهت نداشت؛ از این رو، میکل با درک درست این واقعیت، سعی کرد تا در ترجمۀ قرآن این موضوع را رعایت کند و به گویشوران زبان مقصد کمک کند تا این ویژگی را در متن ترجمه احساس و در فهم قرآن درک کنند. ۶- از نظر میکل، قرآن کتابی ویژه است؛ بر همین اساس، در صورتی که بخواهیم آن را به زبانی دیگر ترجمه کنیم، باید این نکته را در نظر داشته باشیم. به گفتۀ وی، یکی از معیارهای ویژه بودن این کتاب آن است که قرآن کتابی ادبی است؛ از این رو، باید ترجمۀ آن نیز از همین ویژگی برخوردار و ادبی باشد! در عین حال، قرآن کتابی است که مسلمانان و عربزبانان از گذشته تا کنون هر روز آن را میخوانند و از متن ادبی آن دچار دشواری و سختی نمیشوند؛ از این رو، در ترجمۀ قرآن به زبان کاتالان تمام تلاش خود را به کار بسته است تا از تبدیل شدن ترجمه به یک متن عروضی دشوار و پیچیده پیشگیری شود. بدیهی است، بسیاری از ویژگیهای سبکی زبان اصلی در زبان مقصد قابل بازتولید نیستند. با این همه، مترجم بر آن بوده است تا با یافتن معادلهای مناسب بخشی جالب توجه از ویژگیهای ادبی قرآن را به زبان کاتالان منتقل کند؛ به گونهای که گویشوران کاتالان با خواندن ترجمۀ قرآن بدون هیچ واسطه و توضیحی خواهند دانست که این ویژگی در متن اصلی قرآن نیز وجود داشته و متن اصلی نیز بهراستی متنی ادبی بوده است. ۷- میکل هدف خود را از ترجمۀ قرآن به کاتالان اقدامی پژوهشگرانه، فرهنگی، دانشگاهی و علمی میداند؛ بر همین اساس، احترامی ویژه برای اسلام و مسلمانان قائل است و به هیچ روی در صدد تخریب این دین یا تحقیر مسلمانان یا مبارزۀ موزیانه با قرآن برنیامده است. همچنانکه بههیچوجه سودای تبلیغ اسلام یا گسترش اندیشههای دینی مسلمانان را در سر نمیپرورد. وی در این مسیر از روش رافائل کانسینوس آسنس[33] پیروی کرده است. به گفتۀ وی: «هرچند ممکن است چنین اقدامی به گسترش اسلام نیز بینجامد، انگیزۀ من فقط معرفی کتاب مقدس قرآن است. همانگونه که ممکن است کسی با ترجمۀ سایر کتب دینی نظیر وداها یا اوستا یا زند، این کتب دینی را معرفی کند» (Mikel, 2001, p. 8). ۸- میکل برای ترجمۀ قرآن از عربی به کاتالان، نسخهای از قرآن را که در سال ۱۳۴۳ق/ ۱۹۲۴م در قاهره به چاپ رسیده است، مبنا قرار داده و در توجیه این اقدام گفته است: «این نسخه در حال حاضر پذیرفتهشدهترین چاپ از قرآن به شمار میرود»[34]. وی همچنین برای اطمینان از نسخۀ دوزبانۀ - عربی اسپانیولی - قرآن بهره گرفته است که پیشتر توسط خولیوکورتس[35] ترجمه شده و در سال ۱۹۸۷م درنیویورک به چاپ رسیده بود. میکل این نسخهها را با نسخهای کهنتر از قرآن تطبیق داده است که متعلق به قرن هفدهم میلادی است و در کتابخانه و موزۀ الاسکوریال نگاهداری میشود (Mikel, 2001, p. 9). ۹- میکل برای آگاهی از معانی دشوار متن عربی از کتب تفسیری گوناگونی بهره گرفته است. وی در این مسیر هم از تفاسیر سنتی مسلمانان نظیر تفسیر قرطبی[36] و هم از تفاسیری نوین که در ایران به زبان انگلیسی تهیه یا ترجمه شدهاند و نیز از نکات و توضیحات تفسیری پژوهشگران عرب از جمله صبحی صالح یا دیدگاههای قرآنپژوهان اسپانیایی نظیر کانسینوس آسّنس، خوان برنت و … استفاده کرده است (Mikel, 2001, p. 14). ۱۰- میکل در اقدامی هوشمندانه، پس از آنکه ترجمۀ قرآن را به پایان رسانده است، پنج پژوهش قرآنی را به انتهای متن افزوده است که هر یک از آنها را میتوان جداگانه مورد توجه قرار داد و بررسی کرد. این پنج پژوهش به شرح زیر هستند:
ترجمۀ میکل از قرآن کریم به دلیل اهمیتی که در معرفی مهمترین کتاب دینی مسلمانان به جهان کاتالان داشت، بیدرنگ مورد توجه محافل علمی و جامعۀ دانشگاهی در حوزۀ زبان کاتالان به ویژه شهر تاریخی و فرهنگی بارسلون قرار گرفت و این اقدام ابتکاری و مورد نیاز در سال 2001، یعنی در همان سالی که برای نخستین بار به چاپ رسیده بود، موفق به دریافت جایزۀ ادبی بارسلون شد. این جایزه که یکی از مهمترین جوایز رسمی شهر بارسلون است به کسانی اهدا میشود که کاری درخور و تأثیرگذار در حوزۀ زبان کاتالان انجام دهند. این بار، هیئت داوران جایزه، به ریاست نارسیس کمادیرا[37]، شاعر و مترجم برجستۀ کاتالان، تشکیل شد و به اتفاق آراء، جایزۀ ادبی سال 2001م شهر بارسلون را به میکل د اپالسا اهدا کرد. این اقدام همچنین ترجمۀ میکل را در کانون توجه دیگر محافل علمی و فرهنگی در سطح ملی (کشور اسپانیا) و بینالمللی قرار داد؛ به گونهای که یک سال بعد، یعنی در سال 2002م، جایزۀ ملی اسپانیا در زمینۀ ترجمه نیز به این استاد قرآنپژوه اختصاص یافت (Franco-Sánchez, 2007, pp. 21-23). هیأت داوران این جایزه در سال 2002م اعلام کرد: «میکل د اپالسا با انجام ترجمۀ قرآن به کاتالان نقشی مؤثر در ایجاد تفاهم میان مؤمنان مسیحی و مسلمانان ایفا کرده است؛ از این رو، جایزۀ ملی اسپانیا به ترجمۀ وی از قرآن، کتاب دینی مسلمانان، اهدا میشود (Molto, 2008). میکل نیز هنگام دریافت این جایزه، دربارۀ چگونگی و چرایی دریافت این جایزه گفت: «انگیزۀ من از انجام این کار آن بود که بتوان اندیشه اسلامی و محتوای قرآن را بدون مسیحی کردن آن ترجمه کرد. در همین حال، بر آن بودم تا نشان دهم اندیشۀ اسلام به عنوان یک تفکر دینی کاملاً شبیه تفکر مسیحیت است و ما باید توجه داشته باشیم این دو دین نزدیکترین ادیان به یکدیگرهستند؛ هرچند برای زندگی در کنار هم با بیشترین دشواری روبهرو هستند».
از آنچه بیان شد میتوان چنین نتیجه گرفت که با آنکه اروپاییان، بنا بر دلایل و انگیزههای گوناگون، از صدها سال پیش به ترجمۀ قرآن به برخی از زبانهای اروپایی از جمله انگلیسی، فرانسوی، لاتینی و اسپانیولی اقدام کرده بودند، جای ترجمهای علمی و دقیق از قرآن به زبان کاتالان خالی بود؛ از این رو، میکل دِ اپالسا، اسلامشناس و قرآنپژوه کاتالان، با درک این خلأ و فارغ از هر گونه انگیزۀ سیاسی یا تبلیغی، از حدود ۱۹۹۱م به ترجمۀ قرآن به زبان کاتالان اقدام کرد و این مهم را پس از ده سال پژوهش، در سال۲۰۰۰ به پایان رساند. میکل با اشاره به نبود ترجمهای از قرآن به زبان کاتالان، چنین گفته است: «تا کنون هیچ ترجمهای از قرآن به زبان کاتالان انجام نشده است که مستقیماً از زبان عربی یا از زبان های دیگر، به صورت کامل یا جزئی، پدید آمده باشد! فقط میتوانیم به دو ترجمۀ جزئی اشاره کنیم که در قرون وسطی از زبان لاتین به کاتالان انجام شدهاند؛ اما هر دو نایاب یا ناموجود هستند. وی همچنین دربارۀ اهمیت و ضرورت ترجمۀ قرآن به زبان یادشده میگوید: «قرآن کتابی دینی است که زندگی حدود یک میلیارد مسلمان امروزی را هدایت میکند و طی چهارده قرن گذشته عامل اصلی پیوند جوامع مسلمان بوده است. هرچند قرآن متنی ادبی است، متنی اجتماعی نیز هست که جنبههای اساسی این جوامع و مردمی را روشن میکند که در آنها زندگی می کنند. با آنکه قرآن به زبان عربی نوشته شده است، فقط به اعراب و عربزبانان یا حتی مسلمانان و معتقدان به دین اسلام تعلق ندارد». از بررسی مقدمه و پنج پژوهش قرآنی که میکل در پایان ترجمۀ قرآن آورده است، چنین برمیآید که وی معتقد است پیامهای این کتاب آسمانی خطاب به همۀ بشریت است؛ حتی کسانی که به عربی سخن نمیگویند یا اهمیت آن را به عنوان یک زبان بینالمللی در نمییابند نیز مخاطب قرآن هستند. همین واقعیت است که موجب شده است تا قرآن به بسیاری از زبانهای دیگر ترجمه شود و بنا بر همین توجیه لازم است به زبان کاتالان نیز ترجمه شود تا گویشوران این زبان با حقیقت و محتوای این کتاب دینی آشنا شوند. ترجمۀ قرآن به کاتالان دارای ویژگیهایی منحصربهفرد است که آن را از سایر ترجمههای موجود در زبان اسپانیولی و دیگر زبانهای اروپایی ممتاز کرده است؛ ترجمۀ مستقیم از زبان عربی، تلاش مترجم برای حفظ ریتم، نظم، آهنگ و مضمون آیات، بهرهگیری از نکات تفسیری کوتاه برای ایجاد فهم بهتر در مخاطب، انجام ترجمهای ادبی و فاخر، افزودن پنج پژوهش دربارۀ قرآنشناسی در پایان ترجمه و … از آن جمله هستند.
[1] در رابطه با این جنبش (نک: مونتگمری وات، 1371ش، ص63؛ عنان، 1366ش، ج1، صص۲۸۸- 293 و 313- 315؛ نعنعی، 1386ش، ص۲۰۷؛ Provencal, 1986). [2] پژوهشگران دیدگاههایی گوناگون را دربارۀ علل پیدایش و پیامدهای این رویداد بیان کردهاند؛ از آن جمله رافائل آلتامیرا مورخ اسپانیایی است که عامل اصلی آن را گرایش افراطی مستعربان به فرهنگ و ادبیات مسلمانان میداند. (نک: Rafael, 1909). همچنین، رینهارت دوزی و فرانسیسکو سیمونت با بیان ماجرای اولوخیو و فلورا، علت و زمینههای پیدایش جنبش شهادتطلبی و پیامدهای خطرناک آن را بیان کردهاند. (نک: Dozy, 1913؛Simonet, 2018). [3] Mikel de Epalza [4] Català [5] Catalunya [6] Gathia Launia [7] Goths [8] بیشتر مطالب این بخش برگرفته از چند دور گفتوگوی نگارنده با شادروان میکل د اپالسا است که در زمان حیات ایشان در دانشگاه آلیکانته انجام شد. همچنین، مابقی اطلاعات و دادههای آن ماحصل گفتوگوهای نگارنده با همسر وی، خانم پروفسور ماریا خسوس روبیرا و شماری از شاگردان، دوستان و همکاران پروفسور میکل از جمله دکتر خوسه فراسیسکو کوتییاس، پروفسور فرانسیسکو فرانکو سانچز و پروفسور لوئیس برنابه پونس، پروفسور گرگوریو کانالس، همگی از استادان دانشگاه آلیکانته و پروفسور رافائل رامون گررّو استاد دانشگاه کمپلوتنسه مادرید دربارۀ آن شادروان است. [9] Pau [10] Bilbao [11] Mallorca [12] Félix María Pareja [13] Joan Vernet [14] Leonor Martínez [15] Teresa Losad [16] Julio Samsó [17] فرانسیسکو مایورکین آنسلم تورمدا، کشیش و متکلم مسیحی، اهل جزیرۀ مایورکا بود. وی که تحت تأثیر اسقفی به نام نیکولاس مرتل به پژوهش دربارۀ اسلام گرایش یافته بود، بهتدریج به این دین علاقهمند شد و به تونس رفت و به دربار ابوالعباس احمد بن مستنصر پیوست و نزد وی اسلام آورد و نام عبدالله و کنیۀ ابو محمد را برای خود برگزید. عبدالله که در میان مسلمانان با عنوان «الترجمان» شهرت یافته است، بعدها کتابی مهم با عنوان تحفه الاریب فی الرد علی اهل الصلیب در رد مسیحیت نگاشته است (نک: الترجمان، 1408ق/1998، ج1، صص72-79 و نیز نک: Turmeda, 1985, pp. 10-11). [18] این رساله که در سال 1967 در دانشگاه بارسلون دفاع شده اسـت، چندی بعد توسط آکادمی ملی لینسی به چاپ رسید. نیز در سال 1994 در مادرید بازنشر شد که مشخصات آن بدین گونه است: Fray, M. E. (1994). Anselm Turmeda (‘Abdallāh al-Tarŷumān) y su polemica,islamo-cristiana (Edicion, Traduccion y estudio de la Tuhfa). Madrid, ed. Hiperion, همچنین این رساله با مشخصات زیر در دانشگاه بارسلونا ثبت شده است: Mikel, de E. (1973). La Tuhfa de Abdallah Al-Taryuman (Fra Anselm Turmeda) [Resumen de la Tesis presentada para aspirar al Grado de doctor en Filosofia y Letras]. Barcelona, ed. Universidad de Barcelona. [19] Valecia [20] Aragon [21] los Mudejares [22] los moriscos [23] Universidad Autonoma de Madrid [24] Universidad Complutense de Madrid [25] Maria Jesus Rubiera Mata [26] Universidad de Alicate [27] Juan de Segovia [28] Robert of Ketton رابرت کتونی زباندان، مورخ، جغرافیدان و اخترشناس انگلیسی است که در سدۀ دوازدهم برای یافتن نسخ خطی به شمال اسپانیا آمده بود. آوازۀ زباندانی وی به گوش پیتر مقدس یا پیتر جلیل، رئیس و اسقف بزرگ دیر کلونی، رسید. پیتر از وی خواست تا قرآن را برای او و دیگر ساکنان دیر به زبات لاتینی ترجمه کند و کتونی چنین کرد. اگرچه این ترجمه از نظر محتوا، نگرش و رویکرد دارای اشکالات فراوان بود و بعدها مورد انتقاد قرار گرفت، راه را برای ترجمههای بعدی به زبانهای گوناگون اروپایی باز کرد (نک: Kritzeck, 1955, pp. 309-310). [29] Segovia سگویا شهری در ایالت خودمختار کاستیا و لئون و مرکز استان سگویا است که در دامنۀ سلسلهجبال مرکزی اسپانیا و در کرانۀ رود ارسما قرار گرفته است. این شهر به دلیل بهرهمندی از آثار تاریخی و باستانی مهم از جمله یک کانال عظیم و طولانی آبرسانی که به سبک رومی ساخته شده و یک کلیسای جامع که بر اساس سبک گوتیگ پدید آمده است و قلعههایی مانند سیندرلا والت دیزنی از شهرت جهانی برخوردار است. مسلمانان این شهر را شقوبیه مینامیدند (نک: Provencal, 1997, p. 255). [30] Savoy [31] Lopes Morillas [32] Toledo [33] Rafael Cansinos Assens رافائل کانسینوس آسنس، متوفی سال 1964م ، شاعر و نویسندۀ اسپانیایی، نخستین کسی است که قرآن را مستقیماً از عربی به اسپانیولی ترجمه کرد. [34] Idem [35] Julio Cortes [36] ابو عبدالله محمد بن احمد قرطبی اندلسی از فقیهان بزرگ مالکی که احتمالاً در حدود 600 ق در قرطبه زاده شده و در سال 671 ق درگذشته است. وی آثاری فراوان دربارۀ فقه، حدیث، کلام و تفسیر نگاشته است که تفسیر او با عنوان «الجامع لاحکام القرآن» از شهرتی فراوان برخوردار است (نک. صفدی، 1420ق/2000م، ج2، ص87؛ سیوطی، 1396ق، ص92؛ البابانی البغدادی، 1951م، ج2، ص129). همچنین، دربارۀ روش تفسیری قرطبی (نک. ابن خلدون، 1408ق/ 1998م، ج 1، ص555). [37] Narcis Comadira | ||
مراجع | ||
ابن خلدون، عبدالرحمن. (1408ق/ 1998م). مقدمۀ تاریخ ابن خلدون. دارالفکر، بیروت.
البابانی البغدادی، اسماعیل بن محمد. (1951م). هدیة العارفین أسماء المؤلفین وآثار المصنفین. طبع بعنایة وکالة المعارف الجلیلة فی مطبعتها البهیة، استانبول.
الترجمان، عبدالله. (1408ق/1998). تحفه الاریب فی الرد علی اهل الصلیب (به کوشش عمر وفیق داعوق). بیروت.
رحمتی، محمد کاظم. (1382ش). ترجمۀ قرآن در دانشنامۀ جهان اسلام (تحت نظر غلامعلی حداد عادل). تهران.
سیوطی، جلال الدین. (1396ق). طبقات المفسرین العشرین. مکتبه وهبه، القاهره.
صفدی، صلاح الدین. (1420ق/2000م). الوافی بالوفیات. دارالاحیاء التراث، بیروت.
عنان، محمد عبدالله. (1366ش). تاریخ دولت اسلامی در اندلس (عبدالمحمد آیتی، مترجم؛ چاپ اول). انتشارات کیهان، تهران.
مونتگمری، وات. (1371ش). اسپانیای اسلامی (محمد علی طالقانی، مترجم؛ چاپ دوم). نشر یلدا، تهران.
نعنعی، عبدالمجید. (1386ش). دولت امویان در اندلس محمد سپهری، مترجم). پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، قم.
Burke, U. R. (1900). A History of Spain From the Earliest Time to Death of Ferdinand the Catholic. Longmans, Green. Dozy, R. (1913). A History of the Moslems in Spain (Translated with a biographical introduction and additional notes by F. Griffin). Chatto & Windus, London. Franco-Sánchez, F. (2007). Mikel de Epalsa Ferrer Indice Historico Espanol. Universidad de Barcelona. Kritzeck, J. (1955). Robert of ketton`s translation of the Quran. In Christian-Muslim Relations. A Bibliographical History (Vol. 3; pp. 1050-1200). https://brill.com/view/title/19704 Maximiano, G. V. (1967). Historia del nacionalismo Catalan (Vol 1). Universidad de California. Molto, E. (2008). Mikel de Epalza, arabista, tradujo el Corán al catalán. El Pais, Madrid. Morillas, C. L. (1999). lost and found, Yca of Segovia and the Quran among the Mudegars and Moriscos. Journal of Islamic Studies, 24(2), 199–201. https://doi.org/10.1093/jis/ett026 Mikel, de E. (2001). L'Alcora. Proa, Barcelona. Pardilla, M. A. (2011). Informe sobre la situació de la llengua catalana, Xarax Cruscat. Provencal, L. (1997). Shakubiya. In Encyclopaedia of Islam. Leiden. Provencal, L. (1986). Al- Andalus. In Encyclopaedia of Islam. Leiden Rafael, A. (1909). Historian de España y de la Civilizasion Española. Barcelona, Herederos de Juan Gili. Simonet, F. J. (2018). Historia de los Mozárabes en Epaña. Almuzarra, Madrid. Turmeda, A. T. (1985). Escriptors de les Illes Balears (P. de Mallorca, Ed.). Universitat de les Illes Balears, Govern Balear. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 23 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 9 |