
تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,744 |
تعداد مقالات | 14,237 |
تعداد مشاهده مقاله | 35,213,312 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 13,982,473 |
الزامات استارتاپیشدن، مطالعهای با رویکرد جامعهشناسی اقتصادی (مورد مطالعه: مدیران استارتاپهای شهر اصفهان) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
جامعه شناسی کاربردی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
دوره 36، شماره 3 - شماره پیاپی 99، مهر 1404، صفحه 53-82 اصل مقاله (1.15 M) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jas.2025.144469.2610 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
رحمت اله ترکان1؛ سید صمد بهشتی* 2؛ رامین مرادی3 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشجوی دکتری جامعهشناسی اقتصادی و توسعه، گروه جامعهشناسی، دانشکدۀ علوم انسانی، دانشگاه یاسوج، یاسوج، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دانشیار جامعهشناسی، گروه جامعهشناسی، دانشکدۀ علوم انسانی، دانشگاه یاسوج، یاسوج، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3استادیار جامعهشناسی، گروه جامعهشناسی، دانشکدۀ علوم انسانی، دانشگاه یاسوج، یاسوج، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
استارتاپها بهعنوان پیشگامان مدلهای جدید کسبوکار نقش مهمی در پیشبرد فناوریهای نوین و توسعۀ اقتصاد مدرن ایفا میکنند. مطالعۀ حاضر باهدف واکاوی الزامات استارتاپیشدن با رویکرد جامعهشناسی اقتصادی در چارچوب پارادایم تفسیری و با استفاده از روش تحلیل مضمون انجام شده است. میدان پژوهش شهر اصفهان و مشارکتکنندگان پژوهش چهارده نفر از مدیران استارتاپها بودهاند. تکنیک گردآوری دادهها مصاحبۀ عمیق نیمهساختاریافته است و برای تحلیل دادهها از رویکرد شبکۀ مضامین استفاده شد. یافتههای پژوهش نشاندهندۀ این است که الزامات استارتاپیشدن دربارۀ تعدادی مضمون سازماندهنده شامل اکوسیستم استارتاپی، ایدۀ استراتژیک، منش استارتاپی، قرابت رویکرد مالی استراتژیک، پویایی تیم، واقعبینی بازار، شبکهایشدن استارتاپ و مضمون فراگیر «استارتاپیشدن بهمثابه اکوسیستم نوآوری» صورتبندی شده است. اکوسیستم نوآوری دلالت بر وضعیتی دارد که در آن شبکهای پویا و متعامل از الزامات مختلف فردی، اقتصادی، اجتماعی و محیطی ایجاد و توسعه مییابد که در سطوح خرد و کلان به رشد و موفقیت کارآفرینی در یک منطقه خاص کمک میکنند. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
الزامات استارتاپیشدن؛ اکوسیستم نوآوری؛ تحلیل مضمون؛ جامعهشناسی اقتصادی؛ اصفهان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه و بیان مسئله در عصر حاضر، چشمانداز جهانی پیشرفتهای درخورتوجهی در حوزههای اقتصادی، اجتماعی و تکنولوژیکی را تجربه میکند. چنین پیشرفتهایی باعث ظهور رویکردهای جدید کسبوکار و چشمانداز اقتصادی تازه شده است. یکی از برجستهترین رویکردها در حوزۀ کسبوکار، استارتآپها هستند که ازطریق پتانسیل نوآورانۀ خود، بینش جدیدی دربارۀ گسترش و توسعۀ اقتصادی ارائه دادهاند. استارتاپها بهعنوان یکی از موتورهای اصلی رشد اقتصادی و نوآوری در دنیای امروز شناخته میشوند. این شرکتهای نوپا بهمثابه پیشگامان مدلهای جدید کسبوکار نقش مهمی در ایجاد اشتغال، افزایش ثروت، پیشبرد فناوریهای نوین و توسعۀ اقتصاد مدرن ایفا میکنند؛ بااینحال، شکلگیری، پایداری و موفقیت آنها مستلزم بستر مناسب و فراهمبودن الزاماتی است که باتوجهبه شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هر جامعه و عادتوارههای فردی میتوانند متفاوت باشند. باوجود نبود تعریف دقیق برای استارتاپها، این شرکتها معمولاً بهعنوان کسبوکارهای جوان با کمتر از ده سال عمر و دارای مدلهای تجاری خلاقانه یا فناوریهای نوین شناخته میشوند. هدف اصلی آنها یافتن مدلهای کسبوکار سودآور و تکرارپذیر است. این شرکتها غالباً با تجارت الکترونیک مرتبط هستند که این ارتباط بیشتر به دلیل نبود تعریف واحد و معیارهای طبقهبندی مشخص برای این نوع شرکتها و کمبود منابع ادبیاتی در این زمینه است (Rompho, 2018; Szarek & Piecuch, 2018). بهلحاظ فنی، استارتاپ به هر شرکتی گفته میشود که در زمینۀ رشد، تجاریسازی و ایجاد کالاها، خدمات یا مکانیسمهای کاملاً جدیدی کار میکند و توسط مالکیت معنوی یا فناوری جدید هدایت میشود (عباسی و همکاران، 1402Tyagi, 2023; ). بلنک و دورف[1] (2012) استارتاپها را بهعنوان نهادهای موقت تعریف کردهاند که به دنبال مدل کسبوکاری سودآور، قابل اندازهگیری و تکرارپذیر هستند. این شرکتها با کمترین ورودی مالی و بدون سابقۀ عملیاتی به دنبال ایجاد محصولات نوآورانه و خلاقانه هستند و هدفشان جلب توجه سرمایهگذاران و کاهش شرایط عدم قطعیت شدید است (Olek, 2023). تاریخچۀ استارتاپها به دورۀ آغازین تمدن انسان و معاملۀ کالاها راجع به انواع مختلف برمیگردد. اولین نشانههای سرمایهگذاری خطرپذیر در سال 1946 با گروه تحقیق و توسعۀ آمریکایی آغاز شد. مفهوم استارتاپی تقریباً برای اولین بار در سال 1911 با شرکتهای سیلیکون ولی[2] رواج یافت و شرکتهایی مانند آی.بی.ام[3]، اپل[4] و گوگل[5] نمونههای موفق اولیه بودند. ولی ازنظر علمی، پیدایش استارتاپها به دهۀ 1970 و پس از جنگ جهانی دوم برمیگردد و بعد از آن شرکتها در آمریکا به نوآوری و ارزشافزوده توجه نشان دادند. این فرایند طی سی سال نشان داد که نوآوری اصل اساسی برای استارتاپها است و بعد از آن استارتاپها با کمک شرکتهای بزرگ به توسعۀ خود ادامه دادند (اشتری مهرجردی، 1399). در ایران نیز، طی سالهای اخیر توجه ویژهای به توسعۀ استارتاپها شده است. سند چشمانداز بیستساله و برنامههای توسعۀ کشور، بر اهمیت توسعۀ اقتصاد دانشبنیان و حمایت از کسبوکارهای نوپا تأکید دارد (انتظاری و محجوب، 1392: 66). براساس گزارش شاخص جهانی اکوسیستمهای استارتاپی درسال 2025، ایران با سه پله صعود در مقایسه با سال 2024 در جایگاه 103 در میان 118 کشور قراردارد. این دستاورد نشاندهندۀ توانمندی ایران در پیشبرد اقتصاد دانشبنیان و تقویت اکوسیستم استارتاپی است (Global Startup Ecosystem Index, 2025). بااینحال، باوجود تلاشهای صورتگرفته در اکوسیستم کارآفرینی و استارتاپی ازجمله افزایش چشمگیر تعداد شتابدهندهها، دفاتر انتقال فناوری، سرمایهگذار فرشته[6] و خطرپذیر[7] (Bahrami et al., 2021; Salamzadeh et al., 2017)، هنوز چالشهای متعددی در سطوح خرد و کلان شامل مسائل قانونی[8]، فقدان منتورهای مناسب[9]، رقابت با شرکتهای بزرگ[10]، بازار و بازاریابی[11]، فقدان استراتژی و برنامه کسبوکار[12]، فقدان تجربه و استعداد[13]، موانع اقتصادی و سرمایهگذاری[14] و سیاستهای حکومت[15] بر سر مسیر شکلگیری و توسعۀ استارتاپها در ایران وجود دارد (Bahrami et al., 2021)؛ در همین راستا یکی از ضرورتها، شناسایی الزامات استارتاپیشدن است. این الزامات بهشدت به اکوسیستم سیاسی، قانونی و اقتصادی و بافتاری وابسته هستند که در آن فعالیت میکنند(Bahrami et al., 2021; Salamzadeh & Kawamorita Kesim, 2015; Wagner & Sternberg, 2004) که بدون توجه به آنها، شکلگیری و توسعۀ اقتصادی مبتنیبر استارتاپها امری دشوار و شاید ناممکن باشد. بیتردید باوجود اینکه برخی الزامات مرتبط با شکلگیری استارتاپها عام و همهشمول هستند، برخی دیگر در بافتارهای مختلف باتوجهبه ویژگیهای خاص اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و نهادی آن بافتار میتوانند متفاوت و منحصربهفرد باشند؛ بنابراین، شناسایی الزامات شکلگیری و توسعۀ استارتاپها در بافتارهای خاص مستلزم انجام پژوهشهای علمی دقیق با اتخاذ رویکردهای چندگانۀ نظری و روششناختی است. در همین راستا اصفهان بهعنوان کلانشهری با اهمیت اقتصادی و فرهنگی در ایران، ویژگیهای منحصربهفردی دارد که میتواند برای شکلگیری و توسعۀ استارتاپها به آن توجه شود. این استان با بیش از 950 شرکت دانشبنیان، پس از تهران در رتبۀ دوم کشور قرار دارد که نشاندهندۀ تنوع و غنای صنعتی آن است. این وضعیت امکان دسترسی به تجارب غنی از جامعۀ سهبخشی(دولت، صنعت و دانشگاه) را فراهم میکند و تعمیم نتایج به اکوسیستم استارتاپی و نوآورانه کشور کمک میکند. موقعیت جغرافیایی، پایگاه صنعتی و دانشگاهها و مؤسسات تحقیقاتی آن محیطی را برای تشکیل استارتاپ و نوآوری فراهم کرده و وجود زیرساختهای دیجیتال، فرهنگ کارآفرینی درحالرشد و جمعیت جوان و تحصیلکرده شرایط مطلوبی را برای ظهور و رشد استارتاپ ایجاد کرده است (Singh & Gaur, 2018). این در حالی است که الزامات شکلگیری و توسعۀ استارتاپها در این شهر واکاوی نشده است؛ بنابراین، در پژوهش حاضر تمرکز بر شناسایی این الزامات در شهر اصفهان با استفاده از رویکرد روششناختی تفسیری [روش کیفی] و تفسیر آنها مبتنی بر دیدگاه نظری جامعهشناسی اقتصادی است. درواقع، رویکرد تفسیری و روش کیفی با نگاه درونی (امیک) و تأکید جامعهشناسی اقتصادی بر نقش نهادها و روابط اجتماعی در اقتصاد، در پیوند با همدیگر امکان تبیین دقیق و عمیق الزامات استارتاپیشدن را بهنحوی متمایز از پژوهشهای پیشین فراهم میکنند؛ ازاینرو، پژوهش حاضر با استفاده از رویکرد تفسیری و بر مبنای دیدگاه نظری جامعهشناسی اقتصادی به دنبال پاسخ به پرسشهای زیر بوده است:
پیشینۀ پژوهش مرور مطالعات و پژوهشهای انجامشده درخصوص استارتاپها نشاندهندۀ این است که الزامات استارتاپیشدن بهصورت مستقیم واکاوی و بررسی نشدهاند؛ اما در رابطه با موضوع موفقیت و شکست استارتاپها و عوامل مرتبط با آن پژوهشهای پراکندهای در کشورهای مختلف انجام شده است. این عوامل بهلحاظ موضوعی به شرح زیر قابلدستهبندی هستند:
بهلحاظ رویکرد روششناختی نیز پژوهشهای مرتبط با توسعۀ استارتاپها (موفقیت و شکست آنها) عمدتاً در چارچوب پارادایم اثباتگرایی و با استفاده از رویکرد کمّی پژوهش به انجام رسیدهاند؛ بنابراین، از سایر پارادایمهای علومانسانی (تفسیری) و رویکردهای روششناسی مرتبط با آنها در این پژوهشها خواسته یا ناخواسته غفلت واقع شده است. این در حالی است که در رویکردهای نظری و تجربی نوین مربوط به ساخت اجتماعی و کنش اقتصادی تأکید بر چگونگی برساختهشدن کنشهای اقتصادی در کنار سایر موجودیتهای اقتصادی و تمایل بیشتر به اینگونه طرحهای پژوهشی است؛ با این استدلال که عدم توجه به محیط اجتماعی و فرهنگی که فعالیت و کنش اقتصادی (تأسیس و راهاندازی استارتاپ) در آن جریان دارد، میتواند به عدم موفقیت استارتاپها منجر شود؛ بنابراین، وجه تمایز پژوهش حاضر تمرکز بر شناسایی الزامات استارتاپیشدن [که بهنوعی مقّدم بر عوامل موفقیت و شکست استارتاپهاست] با استفاده از رویکرد تفسیری و روش پژوهش کیفی است. چارچوب مفهومی مطالعۀ الزامات استارتاپیشدن در بستر محلی چون شهر اصفهان، مستلزم اتخاذ رویکرد نظری تلفیقی و چندسطحی است که بتواند درهمتنیدگی عناصر فردی، نهادی، اجتماعی و فرهنگی را در فرایند شکلگیری و تداوم استارتاپها تبیین کند. چارچوب مفهومی این پژوهش، بر مبنای نظریههای جامعهشناسی اقتصادی، نظریات فرصت[16] و نهادگرایانه در کارآفرینی[17] و مفاهیم میانرشتهای توسعهیافته است و تلاش دارد با نگاه زمینهمند[18] فرایند استارتاپیشدن را تحلیل کند. جامعهشناسی اقتصادی ناظر بر کاربرد رهیافت جامعهشناختی در مطالعۀ پدیدههای اقتصادی است و بر نقشی تمرکز دارد که روابط اجتماعی و نهادهای اجتماعی در اقتصاد بازی میکنند ( Zafirovski, 1999; Swedberg, 2009اسملسر، 1395؛ سوئدبرگ و گرانووتر، 1397). این دیدگاهها، جامعهشناسی اقتصادی معاصر را به سوی تحلیل فرایندهای اقتصادی با استفاده از نظریههای جامعهشناختی سوق دادهاند (حاتمی، 1393: 93-92)؛ در همین راستا وبر استدلال میکرد که تحلیل اقتصادی نهتنها پدیدههای اقتصادی، بلکه پدیدههای غیراقتصادی که بر اقتصاد تأثیر میگذارند [پدیدۀ مرتبط با اقتصاد] و نیز پدیدههای غیراقتصادی که از اقتصاد تأثیر میپذیرند [پدیدههای مشروط به اقتصاد] را هم شامل میشود (سوئدبرگ و گرانووتر، 1397: 13)؛ علاوهبراین، وبر بر نقش معنا در پدیدههای اقتصادی تأکید دارد و ضمن اشاره به ساخت روابط اقتصادی در کنشهای اقتصادی معطوف به یکدیگرِ، بین روابط مبتنیبر حس تعلق جمعی «روابط جمعی[19]» و روابط مبتنیبر منافع «روابط انجمنی[20]» تمایز قائل میشود (سوئدبرگ و گرانووتر، 1397: 101-102). مارک گرانووتر (1985) نشان داد که کنشهای اقتصادی متأثر از شبکههای پیچیدۀ اجتماعی قرار دارند. او با معرفی مفاهیم «حکشدگی روابط» و «حکشدگی ساختاری» بر این باور است که کنشهای اقتصادی همواره دارای عناصر غیراقتصادی هستند و منافع اجتماعی نیز در آنها دخیلاند. ازنظر گرانووتر کنشهای اقتصادی در نظام در جریان و محکم روابط اجتماعی حک شدهاند. ازنظر او شبکهها محور حکشدگی هستند و شبکۀ روابط اجتماعی بهطور غیرمنظم و به درجات گوناگون در بخشهای مختلف زندگی اقتصادی نفوذ میکنند (سوئدبرگ و گرانووتر، 1397: 129-127). پیربوردیو[21] با مفاهیمی همچون میدان[22]، سرمایه[23]، عادتواره[24] و منفعت[25] نشان داد که کنشهای اقتصادی متأثر از ساختارهای اجتماعی و فرهنگی قرار دارند. بوردیو مفهوم اقتصاد را بهعنوان میدانی مفهومی با روابط واقعی و پویا معرفی میکند. او صنایع، شرکتها و پدیدههای مختلف اقتصادی را بهعنوان میدانها (زمینهها)یی میدانست که هرکدام دارای منطق، منافع و علائق منحصربهفرد هستند. ازنظر او هر میدان را میتوان براساس توزیع انواع مختلف سرمایه [ازجمله مالی، اجتماعی، فرهنگی و نمادین] تحلیل کرد. او بر اهمیت «عادتهای اقتصادی» (یا پیشتمایلات اقتصادی) کنشگران تأکید دارد که اقدامات آیندۀ آنها را به رفتارهای گذشته مرتبط میکند. کنشگر اقتصادی که بوردیو از آن میگوید نه براساس عقلانیت، بلکه بر مبنای اقدامات منطقی متأثر از جهتگیریهای اقتصادی سایر بازیگران در این زمینه عمل میکند (سوئدبرگ و گرانووتر، 1397: 143)؛ علاوهبراین، بوردیو با تأکید بر ساختارهای اجتماعی و نهادهای اقتصادی، ارائهدهندۀ تحلیل جامعی از دینامیکهای میدانهای اقتصادی و نقش منافع در شکلدهی به رفتارهای اقتصادی است (سوئدبرگ، 1397: 115). ویویانا زلیزر[26] و پُل دی ماجیو[27] نیز بر اهمیت عناصر فرهنگی در تحلیلهای اقتصادی تأکید دارند و نشان دادند که فرهنگ میتواند رفتارهای اقتصادی را شکل دهد و تنظیم کند (سوئدبرگ و گرانووتر، 1397: 416). افزون بر این، چارچوب مفهومی پژوهش با ورود به حوزۀ ادبیات کارآفرینی، غنا و عمق بیشتری یافته است. به نظر سوئدبرگ و گرانووتر (1397) کارآفرینی و ایجاد استارتاپ (کسبوکار نوپا) بهعنوان کنشی اقتصادی و اجتماعی، از منافع اقتصادی هدایت میشود و نیز به تعامل با کنشگران اجتماعی مانند دولت و سرمایهگذاران وابسته است و در محیط اجتماعی انجام میشود؛ بنابراین، کارآفرینی در حوزۀ جامعهشناسی به معنای عام و نیز در جامعهشناسی اقتصادی به معنای خاص جای میگیرد (سوئدبرگ و گرانووتر، 1397: 465-472). در این زمینه، به دو رویکرد مکمل عرضه[28]و دیدگاه تقاضا[29]در ادبیات کلاسیک کارآفرینی توجه شده است (Casson, 1995). درواقع میتوان گفت رویکرد عرضهمحور بر ویژگیهای فردی، مهارتها، تجربیات و سرمایۀ روانشناختی کارآفرینان متمرکز است. درمقابل، رویکرد تقاضامحور ناظر بر فرصتهای محیطی، ساختارهای نهادی، دسترسی به منابع و حمایتهای ساختاری است. براساس این دیدگاه چرایی، کجایی و چگونگی تأسیس شرکتهای جدید موضوع محوری است. این دو دیدگاه در تلفیق با جامعهشناسی اقتصادی، امکان تحلیل همزمان کنشگر و بستر را فراهم میکنند و به فهم بهتر عوامل مؤثر بر کارآفرینی در زمانها و زمینههای مختلف کمک میکنند (Thornton, 1999). در سطح نظری پیشرفتهتر، پژوهش از نظریۀ شناسایی فرصتهای کارآفرینانه[30] نیز بهره میبرد. این نظریه توضیح میدهد که فرصتهای کارآفرینانه نهفقط حاصل دسترسی به اطلاعات، بلکه محصول تعامل بین دانش پیشینی، شبکههای اجتماعی و بینش کارآفرین است؛ بنابراین، توانایی شناسایی و توسعۀ فرصت، امری اجتماعی-ذهنی است که به عوامل ساختاری و شبکهای وابسته است (Ardichvili et al., 2003). داگلاس نورث[31] با تقسیمبندی نهادها به دو دستۀ رسمی و غیررسمی و تأکید بر اینکه مقاومت نهادهای غیررسمی در برابر تغییرات و زمانبر بودن تکامل آنها کنشهای اقتصادی را متأثر از این نهادها میداند (North, 1990; 2006) ، در همین راستا نهادها بهعنوان ساختارهای پایدار تعاملات انسانی، نقش مهمی در کارآفرینی ایفا میکنند (Scott, 2008:33). همچنین باید گفت مطابق با دیدگاه کارآفرینی نهادی، کارآفرینان تنها بازیگران منفعل در برابر ساختارهای نهادی نیستند، بلکه میتوانند با استفاده از منابع موجود و سرمایۀ نمادین خود، به تغییر قواعد بازی و خلق نهادهای جدید دست بزنند (Battilana et al., 2009). برایناساس، چارچوب مفهومی پژوهش با استفاده از رویکرد جامعهشناسی اقتصادی و کارآفرینی در سه سطح امکان ساماندهی تحلیل را دارد: نخست، سطح فردی شامل ویژگیهای روانشناختی، عادتوارهها، تجارب پیشینی و سرمایههای فرهنگی و اجتماعی کارآفرینان؛ دوم، سطح میانه (شبکهای) شامل شبکههای رسمی و غیررسمی، روابط حمایتی، نقش سرمایۀ اجتماعی در شناسایی و بهرهبرداری از فرصتها؛ درنهایت سطح کلان (نهادی) شامل نهادهای دولتی، سیاستگذاریهای حمایتگر یا محدودکننده، ساختار بازار و فرصتهای نهادی برای عاملیت و تغییر. این سه سطح بهواسطۀ سازوکارهای حکشدگی، شناسایی فرصت و عاملیت نهادی به یکدیگر متصلاند؛ برای مثال، کنشگر در بستر شبکهای فرصت را شناسایی میکند، با اتکا بر سرمایههای پیشینی وارد میدان میشود و در تعامل با ساختار نهادی ممکن است حتی در بازتعریف قواعد بازی مشارکت کند. چنین رویکردی امکان تحلیل غیردترمینیستی، زمینهمند و نظری-تجربی به فرایند استارتاپیشدن میدهد. روش پژوهش پژوهش حاضر در چارچوب پارادایم تفسیری، رویکرد کیفی و با استفاده از روش تحلیل مضمون (رویکرد شبکۀ مضامین) به انجام رسیده است. تحلیل مضمون، روشی برای شناخت، تحلیل و گزارش الگوهای موجود در دادههای کیفی است. این روش، فرایندی برای تحلیل دادههای متنی است و دادههای پراکنده و متنوع را به دادههایی غنی و تفصیلی تبدیل میکند (Braun & Clarke, 2006). میدان پژوهش شهر اصفهان و مشارکتکنندگان 14 نفر از مدیران استارتاپهایی بودند که دارای حداقل 5 سال تجربۀ فعالیت در زمینۀ راهاندازی کسبوکار نوپا، خلاق یا فناور باشند. جدول 1- مشخصات مشارکتکنندگان پژوهش Table 1- Characteristics of research participants
شیوۀ نمونهگیری در پژوهش از نوع هدفمند بوده است. برای دسترسی به مشارکتکنندگان پژوهش نخست ازطریق مطّلعین کلیدی و در ادامه از نمونهگیری زنجیرهای[32] استفاده شد. درواقع، نخست، نمونههای اولیه ازطریق افراد مطّلع معرفی میشد و در ادامه مشارکتکنندگان پژوهش نیز افراد دیگری را برای مصاحبه معرفی میکردند. تکنیک گردآوری دادهها مصاحبۀ عمیق نیمهساختاریافته[33] است. زمان مصاحبه با هریک از مشارکتکنندگان پژوهش حدود 50 تا 70 دقیقه بوده است. پروتکل مصاحبه شامل تعدادی سؤال زمینهای و سؤالات اصلی مرتبط با اهداف و پرسشهای پژوهش بود. برای تحلیل دادهها از تکنیک کدگذاری بر مبنای الزامات مدنظر (Attride-Stirling, 2001) در رویکرد شبکۀ مضامین استفاده شده است؛ به عبارتدیگر، نخست در مرحلۀ کدگذاری باز ازطریق الصاق مفاهیم با معنا و مفهوم مفاهیم اولیۀ مرتبط با اهداف پژوهش شناسایی و در ادامه بر مبنای این مفاهیم و نکات کلیدی مرتبط با موضوع مطالعهشده مضامین پایه استخراج و در ادامه مضامین سازماندهنده از تلخیص و ترکیب مضامین پایه شناسایی شدند. سپس مضمون فراگیر پژوهش با ترکیب مضامین سازماندهنده و کشف اصول حاکم بر دادههای پژوهش استخراج شد؛ درنهایت نیز شبکۀ مضامین مربوط به روابط بین سه سطح مضامین ترسیم و بر مبنای روایت مشارکتکنندگان پژوهش تفسیر شده است. برای تحلیل دادهها (کدگذاری، یادداشتنویسی، دستهبندی مضامین) نسخۀ 2020 نرمافزار MAXQDA استفاد شد. دو شیوۀ اعتباریابی توسط اعضا[34] (دریافت بازخورد از مشارکتکنندگان پژوهش) و ارزیاب یا بازرس خارجی[35] (Creswell & Miller, 2000) برای اعتباربخشی به فرایند گردآوری و تحلیل دادهها و همچنین نتایج بهدستآمده استفاده شد؛ به عبارت دیگر، ابتدا صحت یافتههای پژوهش در مرحلۀ کدگذاری باز در یک فرایند رفت و برگشتی بین پژوهشگر و تعدادی از مشارکتکنندگان پژوهش تأیید شد. شایان ذکر است که اختلافنظر بین مشارکتکنندگان و پژوهشگر درخصوص کدهای باز و مفاهیم اولیه ازطریق گفتوگو حل میشد. در ادامه علاوهبر پژوهشگر، فرد دیگری [آشنا با رویکردهای کیفی پژوهش و جامعهشناسی اقتصادی] نیز فرایند کدگذاری، تحلیل دادهها و استخراج مضامین پژوهش را ارزیابی کردند. درواقع، ازطریق تهیۀ چکلیست فرایند کدگذاری و همچنین یادداشتهای تحلیلی و مستندات مرتبط با کدگذاری و استخراج مضامین، ارزیاب نظر خود را درخصوص این فرایند اعلام میکرد و براساس نظر وی بازبینی و بازنگری انجام شده است. یافتهها یافتههای پژوهش باتوجهبه الزامات مربوط به رویکرد شبکۀ مضامین در سه سطح به این شرح ارائه شدهاند: نخست، مفاهیم و مضامین اصلی شناساییشده شامل مفاهیم اولیه، مضامین پایه، سازماندهنده و فراگیر در جدول (2) گزارش شدهاند؛ دوم، توضیحات مربوط به هریک از مضامین سازماندهنده با استناد به روایت مشارکتکنندگان پژوهش ارائه شده است؛ سوم، ضمن توضیح مضمون فراگیر و ترسیم شبکۀ مضامین اصلی پژوهش، الگوی روابط بین مضامین موجود در این شبکه با همدیگر و با مضمون فراگیر پژوهش تشریح شده است. جدول 2- مفاهیم اولیه، مضامین پایه، سازماندهنده و فراگیر الزامات استارتاپیشدن Table 2- Basic, organised and global themes of requirements for becoming a startup
اکوسیستم استارتاپی: اکوسیستم استارتاپی بهعنوان مفهومی چندوجهی و پیچیده دلالت بر مجموعهای افراد، سازمانها، سیاستها و منابعی دارد که بهصورت هماهنگ برای حمایت و رشد استارتاپها فعالیت و همکاری میکنند. در بستر مطالعهشده و باتوجهبه الزامات استارتاپیشدن، این اکوسیستم ازطریق ساختار سیاستگذاری نوآورانه، قانونگذاری، دولت تسهیلگر، بینالمللیشدن و جامعۀ استارتاپی به استارتاپها کمک میکند تا مسیر شکلگیری، موفقیت و پایداری را طی کنند. ساختار سیاستگذاری نوآورانه به شکلگیری استارتاپها کمک میکند و این امکان را به آنها میدهد که برای توسعه و گسترش خود حداقل چالشها و مسائل را داشته باشند. درخصوص ساختار سیاستگذاری نوآورانه مشارکتکنندۀ شماره 5 اینگونه نقل میکند: «الآن مصوبه منطقۀ نوآوری ملی تصویب شده که مثلاً مثل کشور چین بشیم. بعد از 20 سال این اتفاق افتاده؛ اما وقتی بریم به آییننامهها و بخشنامههای اجرایی برسیم، همش قفل میشه. این سند راهبردی بالادست است؛ یعنی میگه تمام ساختارها از بالا تا پایین همه باید اصلاح بشه براساس اون ساختار نوآوری. در ساختارهای نوآوری حتی اگر ساختار مدیریتی یک سازمان مشکل داشته باشه، اینا اجازه میده نوآوری تغییروتحول درش ایجاد بشه.» در راستای سیاستگذاری نوآورانه بهعنوان یکی از بسترهای اصلی استارتاپیشدن، قانونگذاری و اجرای قوانین با رویکرد نوآورانه از دیگر مضامین مربوط به اکوسیستم استارتاپی است که شکلگیری استارتاپها و فعالیت آنها را تسریع و تسهیل میکند. درواقع، قوانین بهروز، کارآمد و با ضمانت اجرای مطلوب میتواند فرایند ایجاد و توسعۀ استارتاپها را سرعت بخشد و ظرفیتهای استارتاپیشدن را با سرعت بیشتری بالفعل کند. همچنین وضع قوانین حمایتی، نقش حیاتی در تسهیل فرایندهای اداری و قانونی برای استارتاپها دارد و از آنها در برابر چالشهای قانونی محافظت میکند. مصاحبهشوندة شمارۀ 5 درخصوص موانع قانونی و ساختاری پیش روی استارتاپها میگوید: «توی همین اصلاحات زیرساختی حمایت از نخبگان هم وجود داره. باید اون قانونی که نوشته شده، اما چندین سال هست که اجرا نمیشه، عملیاتی بشه. پس قانون حمایت از نخبگان و اون کتابچهای که سالهاست داره خاک می خوره، باید کامل اجرا بشه؛ چون ما در حوزۀ نوآوری با نخبگان طرف هستیم. پس خیلی ظرفیت داریم و باعث شناخت بهتر از این افراد در جامعه میشه. اینها گامهایی است که در تمام این روند تأثیرگذار است.» در کنار ساختار سیاستگذاری نوآورانه و قوانین حمایتی، دولت تسهیلگر بهعنوان یکی دیگر از مضامین اکوسیستم استارتاپی نیز با ارائۀ حمایتهای مالی، آموزشی و زیرساختی میتواند محیطی مناسب و مطلوب برای شکلگیری و توسعۀ استارتاپها ایجاد کند. حمایتهای دولت تسهیلگر میتواند شامل اعطای تسهیلات مالی، ایجاد فضاهای کار اشتراکی، برگزاری دورههای آموزشی و ارائۀ مشاورههای تخصصی باشد. مشارکتکنندگان شمارۀ 10 و 4 درخصوص کاهش تصدیگری دولت در اکوسیستم استارتاپی و ایفای نقش تسهیلگری چنین روایت میکنند: «ما بسیار احتیاج داریم به یک دولتی که دولت اخلالگر نباشه؛ یعنی سنگ نندازه و مرتب قواعدش رو عوض نکنه. دولت 30 درصد سهام هر شرکتی که شکل میگیره رو مال خودش میدونه؛ ولی نمیفهمه بهجای اینکه کمک بکنه که اینها رشد بکنن، مرتب اونا رو میزنه.» «به نظر من دولت باید بگه شما تا زمانی که گردش مالیت یه اندازهای نرسیده، من هیچ کاری باهات ندارم. دولت فقط باید قوانین و موانع رو برداره و معتقدم که دولت باید پاشو رو از این اکوسیستم بکشه بیرون.» بینالمللیشدن بهعنوان یکی دیگر از مضامین کلیدی اکوسیستم استارتاپی است که به استارتاپها اجازه میدهد در تعامل با دیگر کشورها از فرصتهای جهانی حوزۀ نوآوری و استارتاپها بهرهبرداری کرده و بازارهای جدید را کشف کنند. این امر به ایجاد شبکههای ارتباطی و تجاری بینالمللی کمک کرده و امکان بهرهبرداری از منابع و تجارب بینالمللی را فراهم میکند. مصاحبهشوندة شمارۀ 10 در این رابطه چنین میگوید: «در هیچ کشوری با اقتصاد بسته چیزی به نام استارتاپ به اون معنا شکل نمیگیرد. ما بسیار مشکل داریم توی ایران با ایجاد استارتاپها، بهخصوص استارتاپهای خاص و اونهایی که توی حوزۀ هوش مصنوعی هستند. درحالیکه این نوع استارتاپها در بازار خیلی بزرگ میتونن فعالیت بکنن و در شرایطی میتونن فعالیت بکنن که تعاملات بینالمللی داشته باشند.» دیگر مضمون بنیادین و مهم مرتبط با اکوسیستم استارتاپی وجود جامعۀ استارتاپی است. جامعۀ استارتاپی، جامعهای است ثروتمند و ریسکپذیر که شهروندان آن بهلحاظ فرهنگی آمادگی پذیرش کسبوکار استارتاپی را دارند، خانوادهها بهعنوان نقطۀ عزیمت جهتگیری در برابر کسبوکارها نگرش مثبت و مطلوبی به استارتاپ دارند، ایدههای استارتاپی ازطرف جامعه پذیرفته میشود و درنهایت با حمایت از کسبوکارهای استارتاپی زمینۀ رشد و توسعۀ آنها را فراهم میکنند. مشارکتکنندۀ شمارۀ 3 اینگونه نقل میکند: «خیلی مهمه که فرد در چه خانوادهای بزرگ شده باشه. خانوادهها تأثیر زیادی بر تصمیمات شغلی فرزندان دارند. خب خانوادههای ماها اکثراً تو یه فضای با شرایط اقتصادی باثباتتر نسبتبه ما زندگی کردند. اونا در شرایط باثباتتری بودند و این یه جورایی تعلیمشون داده و اینجوری بار اومدند که با یک مبلغ درآمد ثابتی زندگیت رو بچرخون و بدون که اینم هست؛ بنابراین، معمولاً تمایل دارند که فرزندانشون شغل ثابت و با حقوق مشخص داشته باشند.» شکل 1- شبکۀ مضامین اکوسیستم استارتاپی Fig 1- The thematic network of the startup ecosystem ایدۀ استراتژیک: ایدۀ استراتژیک بهعنوان ایدهای که جهتگیری بلندمدت یک کسبوکار را تعیین میکند، دلالت بر تحلیل همزمان محیط داخلی و بیرونی کسبوکار دارد و یکی از الزامات اصلی هر کسبوکار استارتاپی برای دستیابی به مزیتهای رقابتی و رشد پایدار است. در پژوهش حاضر مبتنیبر تفسیر مشارکتکنندگان، ایدۀ استراتژیک دربارۀ مضامینی ازجمله درستبودن ایده، جامعهپسندی ایده، اقتصادیبودن ایده، صنعتیبودن ایده، معتبربودن ایده و ایدۀ نوآورانه صورتبندی شده است. درواقع، ایدهای استراتژیک است که در قدم نخست نوآورانه و مبدعانه باشد، مبتنیبر واقعیتهای محیط کسبوکار تدوین شده باشد، جامعه آن را پذیرفته باشد، معیارهای اقتصادی کسبوکار را بهلحاظ هزینه - فایده مدنظر داشته باشد، ازنظر صنعتی کاربردی و درنهایت از اعتبار لازم برای ارائه در نظام بازار برخوردار باشد. مصاحبهشوندة شمارۀ 6 میگوید: «به نظر من اگر انتخاب ایده درست باشه، این یه جامعیت داره. شما ایدهتون ازنظر استراتژیک، موقعیت جغرافیایی، شهری که میخوای درش کار بکنی، فرهنگ مردم اون شهر، سیاستگذاریهای کلان کشور، چشمانداز کشور و اصلاً اینکه این ایده چقدر در اقتصاد کشور جا داره، مثلاً این ایده رو چه کسانی دارند وارد میکنن، چه میزان داره وارد میشه تو کشور، قیمتش توی بازار چقدره. اگر تو این ایده رو بسازی میتونی توی بازار جا بدی و بفروشی.» برایناساس، میتوان گفت استراتژیکبودن ایده بهعنوان یکی از الزامات بنیادین استارتاپیشدن دروازۀ اصلی ورود به این حوزه از کسبوکار در سطح خرد محسوب میشود. درواقع، ایدۀ استراتژیک مقدّم بر هر اقدام دیگری در سطح خرد و فردی میتواند مسیر استارپیشدن را مشخص و چگونگی تحقق و موفقیت آن را بهنحو مطلوب و مؤثری تعیین کند؛ بنابراین، توجه به این مؤلفه و اجزا و عناصر تشکیلدهندۀ آن یکی از ضرورتهای حیاتی برای دستیابی به موفقیت در هر کسبوکار استارتاپی است. شکل 2- شبکۀ مضامین ایدۀ استراتژیک Fig 2- The thematic network of the strategic idea منش استارتاپی: منش استارتاپی یا استارتاپیبودن به مجموعهای از نگرشها، عادتوارهها و توانمندیهایی فردی اشاره دارد که فعالین کسبوکارهای استارتاپی برای شکلگیری استارتاپها، تداوم فعالیت، دستیابی به اهداف و درنهایت کسب موفقیت به آن نیاز دارند. بر مبنای روایت مشارکتکنندگان پژوهش منش استارتاپی دربارۀ مضامینی همچون شِمّ رهبری، چندوجهی بودن، ریسکپذیری و انعطافپذیری، داشتن منش و روحیۀ کارآفرینی، آیندهنگری و برنامهریزی تعریف شده است. شِمّ رهبری بهعنوان یکی از مضامین مرتبط با منش استارتاپی دلالت بر داشتن ویژگیهایی ازجمله صداقت، آرامش، داشتن برنامه، کاریزما و جانشینپروری دارد. در کنار شِمّ رهبری، چندوجهی بودن یا بهعبارتدیگر اتخاذ رویکرد چندوجهی و همهجانبهنگر از دیگر ویژگیهای مرتبط با منش استارتاپی است که یک مدیر باید داشته باشد؛ درنتیجه میتوان گفت تنها یک فرد با شِمّ رهبری قوی و دارای ظرفیت اتخاذ رویکرد چندوجهی و همهجانبهنگر امکان ایجاد کسبوکار استارتاپی و راهبردی مطلوب و کارآمد آن را دارد. مشارکتکنندۀ شمارۀ 5 دراینباره چنین میگوید: «رهبر باید اول صداقت داشته باشه. دوم، آرامش؛ یعنی از صبر میاد. این خیلی مهمه. مورد بعدی اینکه با برنامه باشه؛ یعنی اینکه وقتی جایی میخواد آموزش بده یا صحبتی کنه، برای تکتک صحبتهاش دلیل و برنامه داشته باشه. یک لیدر بهاصطلاح باید اون جنم و کاریزما رو داشته باشه تا بتونه کار رو جمع کنه.» شکلگیری استارتاپها و استارتاپیشدن تا حد زیادی وابسته به ویژگیهای دیگری ازجمله منش کارآفرینی، ریسکپذیری و انعطافپذیری است. دلیل اهمیت این ویژگیها برای استارتاپیشدن شرایط پیچیده، ناپایدار و تا حد زیادی پیشبینیناپذیر استارتاپهاست. درواقع، ازآنجاییکه محیط کسبوکارهای استارتاپی بهشدت متأثر از تحولات تکنولوژیک دنیای مدرن و صنعتی است، بنابراین درجهای از ریسکپذیری و انعطافپذیری در قبال این تغییرات و تحولات از الزامات لاینفک استارتاپیشدن محسوب میشود. مشارکتکنندۀ شمارۀ 7 دراینخصوص چنین روایت میکند: «اگر ما بپذیریم از روز اول که آقا ما قابلیت انعطاف داشته باشیم و تغییرپذیر باشیم. اگر یه کسی اومد به ما یه پیشنهادی داد که آقا تو مجموعهات این کار رو بکن موفق میشی، نسبت بهش گارد نگیریم.» «آدمهایی که میخوان بیان یک بیزنسی رو بچرخونند، باید اون روحیۀ کارآفرینی و تابآوری رو داشته باشند. منظورم اینه که کارآفرینی نیاز به صبوری و تابآوری داره. کارآفرینان باید پذیرای شرایط سخت باشند و با امید و خلاقیت از شکستها عبور کنند.» برنامهریزی و آیندهنگری بهعنوان دیگر مضامین مرتبط با منش استارتاپی دلالت بر این موضوع دارند که رهبر یا مدیر کسبوکار استارتاپی میبایست برنامهریزی دقیق و مبتنیبر واقعیتهای محیط کسبوکار را مدنظر داشته باشد. همچنین باید گفت برنامهریزی واقعبینانه و دقیق مستلزم توجه به آینده، آیندهنگری و آیندهپژوهی است؛ بنابراین، برنامهریزی و آیندهنگری در امتداد و پیوند با همدیگر از دیگر وجوه منش استارتاپی و درنتیجه استارتاپیشدن است. مشارکتکنندۀ شمارۀ 2 دراینخصوص میگوید: «کسی که آینده رو میبینه، اون میبره. نه اون کسی که تو بازار الآن به این نتیجه رسیده که همه بدوند بیان؛ مثلاً الآن همه دارن راجع به هوش مصنوعی حرف میزنن. خب اوکی. کی برنده بازی هست. اون کسی که از پنج سال پیش الآن رو میدیده و روی این کار سرمایهگذاری کرده و محصول داده.» شکل 3- شبکۀ مضامین منش استارتاپی Fig 3- The thematic network of the startup mentality قرابت رویکرد مالی استراتژیک: قرابت رویکرد مالی استراتژیک دلالت بر پیشبینی مسائل مالی استارتاپ، محاسبۀ میزان هزینه-فایده و ضرورت محاسبۀ سودآوری کسبوکار استارتاپی دارد و از الزامات پایه و اولیۀ استارتاپیشدن محسوب میشوند. بر مبنای روایت مشارکتکنندگان پژوهش، قرابت و همسویی مالی دربارۀ مضامینی ازجمله انجام برآوردهای مالی لازم برای راهاندازی استارتاپ، تأمین سرمایۀ اولیۀ استارتاپ، شناسایی سرمایهگذار تسهیلگر و همسویی استراتژیک میان بنیانگذاران اولیۀ استارتاپ و سرمایهگذاران بالقوۀ موجود در بازار رخ میدهد؛ بهعبارتدیگر، قرابت رویکرد مالی در بازار، از ابتدای راهاندازی کسبوکار نوپا در فضایی مبتنیبر پیشبینی محاسبۀ میزان سرمایۀ لازم برای ایده و ایدئالبودن تأمین سرمایه توسط صاحب ایده بهمثابه شریان حیاتی کسبوکار، شناسایی سرمایهگذاران بالقوۀ تسهیلگر و فهم بیزینسی همدلانه میان مؤسس و سرمایهگذار است. درخصوص برآوردهای مالی بهعنوان یکی از مضامین پایه قرابت رویکرد مالی استراتژیک میتوان گفت اولین گام برای راهاندازی استارتاپ برآوردهای مالی دقیق و مبتنیبر واقعیتهای اقتصادی و مالی مرتبط با کسبوکار استارتاپی و باتوجهبه شرایط اقتصادی حاکم بر جامعه است. دراینخصوص مشارکتکنندۀ شمارۀ 3 چنین نقل میکند: «به نظرم یک موضوع مهمی که صاحب کسبوکار باید توجه کنه، مسائل اقتصادی است. غیر از بحث بازار. شما چطور میخواهید هزینۀ استارتاپتون رو تأمین بکنید؟ سرمایهگذارانتون چه کسانی هستند؟ چه پیشبینی برای مسائل مالی کردید؟ چقدر میخواهید هزینه بکنید و چقدر میخواهید به دست بیارید؟ اینها پیشبینی شده یا خیر؟ اصلاً سودآوری شما در چه میزان است؟ درصد سودی که انتظار دارید چقدره؟» تأمین سرمایۀ اولیه گام مهم بعدی برای راهاندازی استارتاپ است. برای تأمین سرمایۀ اولیه، مسیرهای مختلفی را میتوان پیگیری کرد که مطلوبترین مسیر تأمین سرمایه توسط بنیانگذار استارتاپ است. این مسیر وابستگی به دیگران و امکان مداخلۀ آنها در تصمیمگیریها را حذف و اختلال در فرایند فعالیت استارتاپ را کمینه و استقلال در تصمیمگیری و فعالیت استارتاپ را برای بنیانگذار استارتاپ بیشینه میکند. مشارکتکنندۀ شمارۀ 6 در همین راستا اینگونه نقل میکند: «درواقع، قطار حرکت شرکتهای استارتاپی و دانشبنیان سرمایۀ اولیهشون است. ما اگر این سرمایۀ اولیه رو در روز اول داشتیم، مسیری که برای من هفت سال طول کشید تا تونستم اولین فروش تو حوزۀ ایده خودم رو بهصورت رسمی و در مقیاس بزرگ[36] انجام بدم شاید همون سه سال اول انجام میدادم.» علاوهبر مسیر تأمین سرمایۀ اولیه توسط بنیانگذار استارتاپ مسیر دیگر استفاده از سرمایهگذار است. استفاده از سرمایهگذار برای تأمین سرمایۀ استارتاپ در صورتی مطلوب و مفید است که سرمایهگذار نقش تسهیلگر و حمایتکننده را برای استارتاپ ایفا کند و از مداخلۀ غیرتخصصی در تصمیمگیری و فرایند فعالیت استارتاپ اجتناب کند؛ بهعبارتدیگر سرمایهگذار تسهیلگر امکان فعالیت استارتاپ تا رسیدن به مرحلۀ پایداری و موفقیت را فراهم میکند. مشارکتکنندۀ شمارۀ 4 درخصوص ایفای نقش تسهیلگری سرمایهگذار برای استارتاپ چنین روایت میکند: «من میپسندم که سرمایهگذار بیاد توی یه مقطعی استارتاپ رو حمایت کنه، هُلِش بده تا به اصطلاح خروج کنه. به نظرم سرمایهگذار باید در یک مرحله به استارتاپ کمک کند و سپس کنار بایسته، و در زمانهای درست مشاوره بده و مسیر را باز کنه؛ یعنی بهجای اینکه بخواد ساختار حقوقی تیم استارتاپی را تغییر بده یا تصمیمات کلان بگیره، باید مدیرعامل استارتاپ را از دور مراقبت کنه.». در راستای ایفای نقش تسهیلگری سرمایهگذار برای استارتاپ، همسویی استراتژیک سرمایهگذار و بنیانگذار از دیگر مؤلفههای مهم برای استارتاپیشدن محسوب میشود. ازآنجاییکه همۀ بنیانگذاران استارپی توانایی تأمین سرمایۀ اولیه برای راهاندازی استارتاپ را ندارند یا اینکه در فرایند فعالیت استارتاپها نیازمند سرمایه میشوند،استفاده از سرمایهگذار برای راهاندازی یا جلوگیری از توقف فعالیت استارتاپ امری اجتنابناپذیر است؛ بااینحال، آنچه در تعامل بین سرمایهگذار و بنیانگذار اهمیت دارد، همسویی و همدلی آنها برای تحقق اهداف تعریفشده توسط بنیانگذار است. مشارکتکنندة شمارۀ 8 دربارۀ فهم بیزنسی همدلانه میان مؤسس و سرمایهگذار و جلوگیری از گرفتارشدن در تلۀ سرمایهگذار چنین میگوید: «قطعاً سرمایهگذار تمایل دارد روی بیزنسی سرمایهگذاری کنه که نرخ سود بیشتری نسبتبه نرخ بهرۀ بازار داشته باشه؛ ولی خیلی مهمه که اون سرمایهگذار اصلاً کسبوکار رو بفهمه؛ یعنی نیاد مقایسه بکنه با اینکه خب الآن نرخ بهرۀ بازار چقدره. خب سرمایهگذاری که صرفاً یه سرمایه میاره، اگر خیلی سریع به جواب نرسه میتونه صاحب ایده و کسبوکار را تحت فشار قرار بده. اینها همش باعث اون فرسایش زودرس صاحب کسبوکار میشه؛ ولی درصورت وجود فهم بیزنسی این اتفاق نمیافته.» شکل 4- شبکۀ مضامین قرابت رویکرد مالی استراتژیک Fig 4- The thematic network of the affinity of strategic financial approach پویایی تیم: پویایی تیم بهعنوان یکی دیگر از الزامات استارتاپیشدن، نیروها و فرایندهایی را توصیف میکند که تعاملات بین اعضای تیم استارتاپی را شکل میدهند و بر موفقیت و بهرهوری آن تأثیر میگذارند. به عبارتی، پویایی تیم بهعنوان یک الزام کلیدی در شکلگیری، تداوم و موفقیت استارتاپها تأکید بر اهمیت تیم بهمثابۀ مؤلفهای بنیادین دارد که بدون آن، استارتاپها عاری از معنا و مفهوم خواهند بود. بر مبنای روایت مشارکتکنندگان پژوهش، پویایی تیم در بستر مطالعهشده ازطریق انتخاب و چینش درست اعضای تیم، هدفمندی تیم، ایجاد استخر سرمایۀ انسانی، انضباط تیمی و تقسیم کار تخصصی صورتبندی میشود؛ بهعبارتدیگر، این مؤلفهها در کنار هم منجر به شکلگیری هستۀ قوی تیم استارتاپی و درنتیجه بالفعلشدن پتانسیلهای کسبوکار استارتاپی در قالب سازوکارهای تعاملی و تیمی میشوند. مشارکتکنندۀ شمارۀ 3 دراینخصوص میگوید: «استارتاپ باید تیمی باشه. استارتاپ جدای از تیم معنی نداره به نظرم. حالا تیم میتونه دونفره هم باشه. ولی کمتر از دو نفر برای یک استارتاپ بیمعنیه. حالا توی اون تیمی که پشتوانه استارتاپ هستند، به نظرم بهتره که افرادِ با روحیات مختلف وجود داشته باشن. یکیشون صبرش زیاد باشه، یکی دیگه اتفاقاً خیلی عجله داشته باشه، یکیشون آدم منظمی باشه، یکیشون بینظم. برخی اوقات بینظمی هم خوبه توی سیستم. همیشه دیسیپلین بودن توی استارتاپ شاید جواب نده.» بیتردید مهمترین الزام یک فعالیت تیمی ازجمله کسبوکار استارتاپی نحوۀ انتخاب و چینش اعضای تیم است. انتخاب اعضای تیم و چینش آنها در قالب ایجاد استخر سرمایۀ انسانی متشکل از افراد با تخصصها و توانمندهای متنوع و متفاوت و مکمل همدیگر رخ میدهد؛ علاوهبراین، استفادۀ بهینه و با حداکثر کارایی و بهرهوری از این استخر سرمایۀ انسانی بر مبنای اصل تقسیم کار تخصصی از دیگر الزامات تداوم فعالیت و موفقیت استارتاپها محسوب میشود؛ بنابراین، شکلگیری و تداوم فعالیت یک کسبوکار استارتاپی مستلزم انتخاب صحیح اعضای تیم، ایجاد استخر سرمایۀ انسانی متشکل از تخصصهای متفاوت و مکمل و درنهایت استفادۀ صحیح با بهرهوری حداکثری از آنها بر مبنای تقسیم کار تخصصی در راستای تحقق اهداف استارتاپ است. مشارکتکنندۀ شمارۀ 6 دربارۀ اهمیت این رکن تیمی چنین میگوید: «من زمانی که اومدم شهرک، پنج نفر مهندس مکانیک و مواد و برق بودیم که اومدیم. بازاریشون خود من بودم. بعد که اومدم جلو دیدم که آقا من مهندسی صنایع می خوام، یه آدمی رو که بتونه برام طرح توجیهی بنویسه، یه آدمی که مدیر مالی باشه، یه فردی که کف بازار رو شناخته باشه و مردم هم اون رو بشناسند. دیدیم منتور، مشاور و کوچ میخواهیم. دیدم که بازرگانی میخوام که هم بازرگانی داخلی و هم خارجی بلد باشه. پس به نظرم تیم باید ترکیبی از تخصصهای مختلف باشد تا بتواند ایده را از صفر تا صد تولید و به بازار عرضه کند.» از دیگر مضامین مهم مرتبط با پویایی تیم داشتن روحیه و فرهنگ کار تیمی اعضای تیم است. ازآنجاییکه حضور در فعالیت تیمی و همکاری با اعضای تیم مستلزم توجه به یکسری اصول و ملاحظات است، افرادی میتوانند پایبند به این اصول و ملاحظات باشند که خلقوخو و منش غالب در آنها به سمت تعامل و همکاری با دیگران و انجام فعالیتهای جمعی باشد. درواقع، شکلگیری کسبوکارهای استارتاپی، تداوم فعالیت آنها و میزان کارایی و بهرهوری تیم استارتاپی تا حد زیادی وابسته به تیمی با روحیه و فرهنگ کار جمعی و گروهی است. مصاحبهشوندة شمارۀ 7 دراینباره میگوید: «من تقریباً توی این بیست سال وقتی که بهصورت کار تیمی با بچهها کارکردم، دیدم که در کار تیمی یه تعدادی کنار هم قرارمی گیرند، ولی عملاً در اون تیم یکی یا دوتاشون درگیر کار میشن و خیلیها فقط اسماً توی اون تیم هستند و درون تیم تحرکی رو نمیبینید. اصلاً نه پلنی داره، نه مشارکت فکری میکنه و خیلی جاها خودشون رو کنار میکشن و بعضاً میگن طرحش مال تو بوده، پس خوب و بدش هم تقصیر توست. درصورتیکه وقتی شما یه کار تیمی دارید انجام میدید، تقسیم وظیفهای میکنید و هر کسی باید وظیفش رو بهنحو احسن انجام بده.» همگرایی و همدلی در تیم استارتاپی از دیگر مضامین پویایی تیم است. درواقع، میزان همگرایی اعضای تیم استارتاپی در راستای اهداف استارتاپ و تلاش در جهت تحقق این اهداف فارغ از تفاوتهای فردی که با همدیگر دارند و همچنین توانایی همدلی آنها با همدیگر درخصوص موضوعات و مسائل مرتبط با چگونگی فعالیت استارتاپ و نحوۀ مواجهۀ آن با چالشها یکی از ضرورتهای ادامۀ حیات و موفقیت هر تیم استارتاپی محسوب میشود. مصاحبهشوندگان شمارۀ 8 و 9 دربارۀ اهمیت همگرایی و همدلی در تیم استارتاپ چنین میگویند: «به نظرم تیم باید همگرا باشد و افراد اهداف، هزینهها و اعتماد مشترک داشته باشند. افرادی که در تیم هستند، باید زبان همدیگر را بفهمند و نگاههایشان همگرا باشد. اگر فردی که با او شرکت را ایجاد میکنید، توانمند باشد، اما نگاه بلند و کوتاهمدتش با شما متفاوت باشد، میتواند مشکلات زیادی ایجاد کند.» «تیمی که ایدۀ جذاب داشته باشد و نیاز بازار را بشناسد، با توانمندی، روحیه، تخصص و همدلی اعضا و داشتن تجربۀ همکاری و تعاملات مالی قبلی میتواند موفق شود. تیم همدل، توانمند و تلاشگر میتواند در سطح بالا موفق باشد و عامل موفقیت کسبوکار شود.» شکل 5- شبکۀ مضامین پویایی تیم Fig 5- The thematic network of team dynamics واقعبینی بازار: واقعبینی بازار به معنای داشتن دیدگاهی دقیق، جامع و آگاهانه از محیط بازار است که دلالت بر تحلیل همزمان محیط داخلی و بیرونی کسبوکار دارد و یکی از الزامات اصلی هر کسبوکار استارتاپی برای دستیابی به مزیتهای رقابتی و رشد پایدار است. بر مبنای روایت مشارکتکنندگان پژوهش، واقعبینی بازار در بستر مطالعهشده ازطریق مطالعه و تحقیقات بازار پیش از ورود به صحنۀ رقابت، مشتریمحوری و توجه به نیازهای تصریحشده در بازار باتوجهبه ورود تکنولوژیهای نوین در بازار کسبوکار آینده و ارائۀ محصول متقاعدکننده محقق میشود. درواقع، میتوان گفت اولین گام برای کسبوکار استارتاپی در حوزۀ بازار، انجام مطالعات بازار بهطور دقیق و مبتنیبر واقعیتهای جامعۀ هدف محصول است؛ بهعبارتدیگر، مطالعات بازار میتواند بهعنوان نقطۀ شروع تصمیمگیری درخصوص راهاندازی کسبوکار استارتاپی باشد؛ زیرا در یک بازار هدف بزرگ و دارای ظرفیت بالاست که ارائۀ محصول استارتاپی میتواند به مرحلۀ پایداری و موفقیت برسد. مشارکتکنندۀ شمارۀ 11 درخصوص مطالعات بازار چنین روایت میکند: «به نظر من مهمترین عامل در موفقیت یا شکست استارتاپها بازار است. بسیاری از استارتاپها در ابتدا فکر میکنند ایدهای که دارند بسیار مهم است؛ ولی رفتند تو دل اون و اجرا کردن و بعد دیدند که بازار اونقدر که فکر میکردند جذاب نیست. درواقع، ضعف در شناخت بازار باعث میشه که این اتفاق بیفته. به همین دلیل، ما پیشنهاد میکنیم که تیمهای استارتاپی خودشان مطالعات بازار را انجام ندهند و هزینهای برای انجام این مطالعات توسط افراد حرفهای بپردازند تا از نزدیکبینی بازار[37]جلوگیری کنند و واقعیت بازار را بهتر درک کنند.» دیگر مضمون واقعبینی بازار مشتریمحوری است. ازآنجاییکه ایجاد، ادامۀ فعالیت و حیات هر کسبوکاری تا حد زیادی وابسته به مشتریان آن کسبوکار است، کسبوکارهای استارتاپی نیز از این قاعده مستثنی نیستند. درنتیجه ضرورت دارد برای دستیابی به اهداف مالی خود و رسیدن به مرحلۀ پایداری و موفقیت، توجه ویژهای به نیاز و همچنین ذائقۀ مشتریان حوزۀ کسبوکار خود در زمان شروع فعالیت و همچنین آیندۀ آن داشته باشند. مشارکتکنندۀ شمارۀ 4 درخصوص مشتریمحوری اینگونه نقل میکند: «به نظرم دیجیکالا اونجایی موفق میشه که به مشتری امکان مقایسه میده. امکان بررسی نظرات و خواندن کامنتها را. پلتفرم سه وجه داره دیگه: من و مشتری و کسی که خدمات ارائه میکنه. استارتاپها نیز باید ارزش جدیدی ایجاد کنند که حس خوبی به مصرفکننده بدهد. این ارزش لزوماً نباید ناب و جدید باشد، بلکه میتواند از بهبود خدمات موجود ناشی شود؛ مانند واتساپ که ارتباطات را آسانتر و ارزانتر کرد.» در راستای مضمون مشتریمحوری دیگر مضمون مرتبط با واقعبینی بازار، ارائۀ محصول متقاعدکننده از طرف کسبوکارهای استارتاپی است. ازآنجاییکه کسبوکارهای استارتاپی بر ارائۀ محصولات نوآورانه تأکید و تمرکز دارند، در صورتی میتوانند رضایت مشتریان و جامعۀ هدف خود را جلب و آنها را متقاعد به خرید محصول کنند که بهلحاظ معیارهای نوآوری و نیز بهلحاظ کیفیت در وضعیت مطلوبی باشند. مشارکتکنندۀ شمارۀ 11 اینگونه نقل میکند: «عموماً محصول استارتاپها نوآورانه است و نوآوری بردن توی یک بازار داستان خودش رو داره دیگه؛ یعنی باید بتونی اون بازار رو متقاعد کنی که برای اولین بار از محصول یا خدمت شما خریداری کنند.» درنهایت میتوان اینگونه جمعبندی کرد که واقعبینی بازار زمانی اتفاق میافتد که استارتاپها ازطریق شناخت دقیق راههای نفوذ در بازار، مشتریان ایده را باتوجهبه نیازهای تصریحشده در بازار بهخوبی شناسایی کرده باشند، ارکان و روندهای آیندۀ بازار ایده و محصول مد نظر را کشف کنند و محصولی با ظرفیت اقناعکنندگی بالا و جذب مشتری برای عرضه در بازار رقابتی ارائه دهند؛ درنتیجه واقعبینی بازار با تأکید بر تحلیل دقیق بازار، مشتریمحوری، بازاریابی و ایجاد محصولات متقاعدکننده به ایجاد استارتاپهای موفق و پایدار کمک میکند. شکل 6- شبکۀ مضامین واقعبینی بازار Fig 6- The thematic network of market realism شبکهایشدن: شبکهایشدن بهعنوان یکی دیگر از الزامات اصلی استارتاپیشدن دلالت بر شکلگیری و تداوم کنش متقابل پیوسته میان استارتاپها مبتنیبر تبادل اطلاعات، مشارکت و همکاری در فضای کسبوکار بهمنظور افزایش ضریب بازدهی و کارایی همدیگر برای دستیابی به اهداف استارتاپی است. بر مبنای تفسیر افراد مطالعهشده، شبکهایشدن ازطریق گشودگی در مراوده و ایجاد فضای گفتوگوی بین استارتاپها، شکلگیری پیوندهای شبکهای و شبکهسازی در فضای کسبوکار استارتاپی رخ میدهد؛ بهعبارتدیگر، در یک فضای باز مبتنیبر گفتوگو، مراوده، تعامل و شکلگیری شبکههای کسبوکار است که استارتاپها میتوانند انتقال تجربه، تقسیم کار تخصصی و درنهایت حداکثر همافزایی را داشته باشند و به اهداف خود دست یابند. گشودگی در مراوده بهعنوان نقطۀ عزیمت شبکهایشدن دلالت بر این دارد که فضای باز گفتوگو در بین کسبوکارهای استارتاپی ایجاد و آنها بتوانند فارغ از هرگونه محدودیتی در این فضا با هم مراوده تخصصی داشته باشند. مشارکتکنندۀ شمارۀ 9 درخصوص گشودگی در مراوده چنین نقل میکند: «استارتاپی موفق است که با استارتاپهای دیگه تعامل دوطرفه و چندطرفه داشته باشد؛ مثلاً شرکتی که چسبزخم تولید میکند، میتواند با شرکتی که بتادین تولید میکند، همکاری کند تا محصولاتشان را بهصورت بستهبندیشده بفروشند. در سطح کلان، شرکتهایی مانند ناویدا که تراشههای محاسبات کوانتومی تولید میکنند، میتوانند با شرکتهایی مانند تسلا که در زمینۀ هوش مصنوعی پیشرفته فعالیت دارند، همکاری کنند. مراودهای اینجوری میتواند بین استارتاپها شکل بگیرد.» پیوندهای شبکهای بهعنوان دیگر مضمون پایۀ شبکهایشدن، ناظر بر شکلگیری و تداوم تعامل دوطرفه و متقابل با سایر استارتاپها [حتی رقبا] است. این پیوندها به دو صورت پیوندهای قوی و ضعیف امکان تحقق دارند. طبیعتاً شکلگیری پیوندهای قوی بهنحو مطلوبتری میتوانند بر شبکهایشدن استارتاپها مؤثر واقع شوند. مشارکتکنندۀ شمارۀ 13 دراینخصوص چنین روایت میکند: «اصلاً وقتی که این بچهها دور همدیگه جمع میشن، میبینی که خودت تنها نیستی، مشکلات و مسائل تو رو استارتاپهای دیگه هم بهنوعی دارند و خب همین در کنار هم بودنه و مشورت گرفتن از همدیگه باعث میشه که حتی اگه در مواقعی دلسرد شدی بتونی با این تعاملات اونها رو حفظ کنی و پرقدرتتر و با انگیزه بیشتری به راهت ادامه بدی. مهمترش نتورک و شبکهسازیه باعث همافزایی و انتقال تجربه میشه و شما دارین بهصورت ناخواسته باعث گسترش بازار و برندینگ خودتون میشین که این قضیه خیلی مهمه.» شبکهسازی دیگر مضمون شبکهایشدن است که دلالت بر ایجاد فضای تعامل و همکاری مبتنیبر اعتماد متقابل میان فعالین استارتاپی در قالب گروههای تخصصی و شبکههای کاری برای حل چالشها و مسائل مربوط به چگونگی فعالیت آنها با استفاده از ترکیب تخصصها بهواسطة انتقال دانش و تجربه دارد. تحقق این موضوع مستلزم شکلگیری بسترها و زیرساختهای تعامل و کنش متقابل توسط نهادها و همچنین تغییر رویکرد استارتاپها از رقابتهای فردی مخرّب به همکاریهای هدفمند تخصصی و کاری برای ایجاد همافزایی و افزایش کارآیی است. مصاحبهشوندة شمارۀ 12 دراینخصوص چنین نقل میکند: «شاید طبیعت و ذات کار اینجوریه که نمیشه با هم همکاری کرد. ببین اون همکاری شبکهای که مثلاً من زنبور تولید کنم، یکی دیگه گرده، یکی دارو و... این شبکه درسته؛ ولی اینکه من مثلاً دارم زنبور تولید میکنم، برم با یه شرکت دیگه که اونم داره زنبور تولید میکنه، رفاقت کنم خیلی معنایی نداره. شبکه اونجایی معنا میده که ما داریم نیازهای همدیگه رو برطرف میکنیم.» شکل 7- شبکۀ مضامین شبکهایشدن Fig 7- The thematic network of networking استارتاپیشدن بهمثابه اکوسیستم نوآوری مضمون فراگیر پژوهش حاضر «استارتاپیشدن بهمثابه اکوسیستم نوآوری» به معنای ایجاد و توسعۀ شبکهایی پویا و متعامل از عناصر مختلف ساختاری- فردی، خرد - کلان و اقتصادی - اجتماعی است که به رشد و موفقیت کارآفرینی در قالب کسبوکارهای استارتاپی در منطقهای جغرافیایی کمک میکند. این اکوسیستم بهعنوان سیستمی هماهنگ و همافزا عمل میکند؛ جایی که اکوسیستم استارتاپی، ایدههای استراتژیک، منش استارتاپی، قرابت رویکرد مالی استراتژیک، پویایی تیم، واقعبینی بازار و شبکهایشدن استارتاپ بهطور همزمان و متقابل به تعامل با یکدیگر میپردازند و بسترها و شرایط استارتاپیشدن را در سطوح مختلف فراهم و موجب شکلگیری، تقویت و پایداری استارتاپها میشوند. در این شبکۀ پیچیده، قبل از هر اقدامی شکلگیری اکوسیستم استارتاپی بر مبنای مؤلفههایی ازجمله ساختار سیاستگذاری نوآورانه، قانونگذاری استارتاپی، دولت تسهیلگر، بینالمللیشدن و جامعۀ استارتاپی همچون بستری فراگیر، تمامی عناصر دیگر را به هم مرتبط میکند و ازطریق تعامل و همافزایی و ایفای نقش حمایتی برای رشد و توسعۀ استارتاپها به تقویت نوآوری و پایداری استارتاپها کمک میکند. در چارچوب اکوسیستم استارتاپی بهعنوان بستر شکلگیری استارتاپها ایدۀ استراتژیک بهمثابه نقطۀ شروع راهاندازی استارتاپها نقش تعیینکنندهای در جهتگیری بلندمدت کسبوکارهای این حوزه دارد. این ایدهها باید نوآورانه و مبتنیبر واقعیتهای محیط کسبوکار باشند و معیارهای اقتصادی، جامعهپسند و صنعتی را مدنظر قرار دهند. منش استارتاپی بهعنوان مهمترین مؤلفۀ استارتاپیشدن در سطح فردی ناظر بر ویژگیها، عادتوارهها و توانمندیهای افرادی است که بهعنوان بنیانگذار استارتاپها اقدام به راهاندازی کسبوکار در این عرصه میکنند. داشتن شِمّ رهبری، نگاه چندوجهی به کسبوکار، منش کارآفرینی، قدرت ریسکپذیری و همچنین انعطافپذیری از ویژگیهای این افراد است. درواقع، این افراد با داشتن چنین ویژگیهایی امکان به فعلیت رساندن پتانسیلهای عرصۀ نوآوری و کسبوکارهای استارتاپی را برای خود و جامعه فراهم میکنند. دیگر مؤلفۀ مهم اکوسیستم استارتاپی که در بُعد اقتصادی و مالی عرصۀ نوآوری قرار میگیرد و بقا و دوام کسبوکارهای این حوزه تا حد بسیاری زیادی به آن وابسته است، قرابت مالی استراتژیک است. این مفهوم در مؤلفههایی ازجمله برآوردهای مالی اولیه، تأمین سرمایه، سرمایهگذار و همسویی استراتژیک سرمایهگذار و بنیانگذار تجلی مییابد و بهعنوان موتور محرکه فعالیتهای نوآورانه برای ادامۀ فعالیت، پایداری و دستیابی به موفقیت عمل میکند. پویایی تیم بهعنوان دیگر مؤلفۀ اکوسیستم استارتاپی بر چینش تیم، داشتن روحیۀ کار تیمی و فرهنگ کار جمعی، تشکیل استخر سرمایۀ انسانی، هماهنگی و همدلی تیمی و تقسیم کار تخصصی بین اجزا و عناصر تیم تأکید دارد. بدون وجود پویایی تیم، وجود کسبوکارهای عرصۀ نوآوری ازجمله استارتاپها فاقد معنا و مفهوم خواهد بود. در این میان، واقعبینی بازار بهعنوان یکی دیگر از مؤلفههای اکوسیستم استارتاپی با تحلیل دقیق محیط بازار و شناخت نیازهای مشتریان، به تحقق ایدههای استراتژیک و فعلیتبخشیدن به آن کمک میکند؛ درنهایت نیز شبکهایشدن استارتاپها با ایجاد و تقویت شبکههای ارتباطی به استارتاپها امکان میدهد تا از فرصتهای موجود در سایر عرصههای نوآوری در جهت پایداری و موفقیت کسبوکارهای استارتاپی حداکثر استفاده را ببرند؛ درنتیجه میتوان گفت، «استارتاپیشدن بهمثابه اکوسیستم نوآوری» نمود عینی همپیوندی و همافزایی مجموعهای از الزامات در عرصۀ نوآوری است که بدون وجود این الزامات و تعامل متقابل بین آنها در لایههای مختلف فضای کسبوکار استارتاپیشدن محقق نخواهد شد یا اینکه در یک افق نامعلوم به تعویق خواهد افتاد؛ ازاینرو، مهمترین مؤلفهها و عناصر سازندۀ پدیدۀ استارتاپیشدن را میتوان در پُرترهای از شبکۀ مضامین بهصورت ذیل به تصویر کشید که هرکدام از لایهها تقویتکنندۀ یکدیگر هستند و در یک تعامل مستمر و پویا با هم قرار دارند. شکل 8- پرترۀ تحلیل شبکۀ مضموننمای استارتاپیشدن بهمثابه اکوسیستم نوآوری Fig 8- A thematic network analysis portrait of becoming a startup as an innovation ecosystem بحث و نتیجه استارتآپها بهعنوان پیشگامان مدلهای جدید کسبوکار نقش مهمی در پیشبرد فناوریهای نوین و توسعۀ اقتصاد مدرن ایفا میکنند. نتایج پژوهش حاضر بیانگر این است که الزامات استارتاپیشدن در شهر اصفهان در قالب یک مضمون فراگیر و یکپارچهکننده به نام «استارتاپیشدن بهمثابۀ اکوسیستم نوآوری» صورتبندی شده است. استارتاپیشدن بهمثابۀ اکوسیستم نوآوری برآیند تعامل و همپیوندی مجموعهای از مضامین سازماندهنده ازجمله «اکوسیستم استارتاپی»، «ایدۀ استراتژیک»، «منش استارتاپی»، «قرابت رویکرد مالی استراتژیک»، «پویایی تیم»، «واقعبینی بازار» و «شبکهایشدن استارتاپ» است. شاید بتوان گفت مضمون سازماندهندۀ «اکوسیستم استارتاپی» به بهترین وجه ممکن استارتاپیشدن بهمثابه اکوسیستم نوآوری را بازنمایی میکند. وضعیتی که در آن شبکۀ درهمتنیدهای از مؤلفههایی همچون ساختار سیاستگذاری نوآوررانه، قانونگذاری استارتاپی، دولت تسهیلگر، بینالمللیشدن و جامعۀ استارتاپی ازطریق تعامل و همافزایی با یکدیگر به رشد و توسعۀ استارتاپها و تقویت نوآوری و پایداریشان در سطوح میانه و کلان کمک میکنند؛ در این راستا، قانونگذاری مبتنیبر تسهیلگری و ایجاد انگیزش در کارهای سلامزاده و تاجپور (1399)؛ انتظاری (1397)، تأیید شدهاند. ازنظر میگونپوری و همکاران (1398) و خاناحمدلو و همکاران (1399) توسعۀ زیرساختهای فیزیکی و ایجاد مکانیسمهای حمایتگری مبتنیبر نوآوری و کارآفرینی نقش مهمی را در ایجاد اکوسیستمهای نوآورانه ایفا میکنند. همچنین، بر پشتیبانی خانواده، دوستان و جامعۀ استارتاپی در موفقیت استارتاپها در مطالعۀ لانس (2016) تأکید شده است. شبکهسازی و ارتباطات بینالمللی، حمایت دولت و نهادهای عمومی در موفقیت استارتاپها در پژوهش نورمحمدی لیاسی و همکاران (1402) و نتایج پژوهش مرکز پژوهشی آرا (1397) تأیید شده و بر آن تأکید کردهاند؛ در همین راستا، نظریۀ نهادگرایی داگلاس نورث (1990) نیز بر نقش کلیدی نهادها (مانند قوانین، مقررات و هنجارها) در شکلدهی به عملکرد اقتصادی تأکید دارد. نهادها با ایجاد انگیزهها و تنظیم رفتارهای اقتصادی میتوانند تأثیر درخور توجهی بر توسعه و نوآوری استارتاپها داشته باشند. همچنین بر مبنای نظریۀ بوردیو (1986) ساختارهای اجتماعی و نهادهای اقتصادی نقش برجستهای در شکلدهی به رفتارهای اقتصادی دارند؛ علاوهبراین، رویکرد تقاضامحور در حوزۀ کارآفرینی اکوسیستم استارتاپی ناظر بر فرصتهای محیطی، ساختارهای نهادی، دسترسی به منابع و حمایتهای ساختاری امکان شکلگیری و توسعه دارد. ایدۀ استراتژیک دیگر مضمون مرتبط با اکوسیستم نوآوری بهعنوان یکی از مهمترین الزامات فنی مرتبط با استارتاپیشدن جهتگیری بلندمدت کسبوکار را تعیین و امکان دستیابی استارتاپ به مزیتهای رقابتی و رشد پایدار را فراهم میکند. نتایج مطالعات چورف و اندرسون (2006) و تاری و پُرحِلم (1399) نیز با یافتههای این پژوهش دربارۀ تأثیرپذیری استارتاپیشدن از ایدۀ استراتژیک مطابقت دارند. ایدۀ منحصربهفرد و مرتبط با بازار مهمترین عامل پیشبینیکنندۀ موفقیت استارتاپها است که در مطالعۀ سِویلا برنادو و همکاران (2022) به آن اشاره شده است. در چارچوب نظریۀ کنش عقلانی ماکس وبر (1978) کنشهای اقتصادی افراد، ازجمله راهاندازی کسبوکار، معطوف به عقلانیت ابزاری است؛ به این معنا که افراد با سنجش هزینهها و منافع، به دنبال بیشینهسازی مطلوبیت خود هستند. دربارۀ استارتاپها، ایدۀ استراتژیک ابزاری است که بنیانگذاران با توسل به آن، به دنبال تحقق اهداف خود، اعم از سود اقتصادی، تأثیرگذاری اجتماعی یا کسب منزلت هستند؛ بهعبارتدیگر، ایدۀ استراتژیک با فراهمآوردن چشماندازی روشن و واقعبینانه از آیندۀ کسبوکار به بنیانگذاران کمک میکند تا تصمیمات عقلانیتری اتخاذ کنند و منابع خود را بهطور مؤثرتری تخصیص دهند. این امر، درنهایت، شانس موفقیت استارتاپ را در محیط رقابتی و پویای اکوسیستم نوآوری افزایش میدهد. منش استارتاپی بهعنوان مهمترین مؤلفۀ اکوسیستم نوآوری در سطح فردی ناظر بر مجموعهای از ویژگیها، عادتوارهها و توانمندیهایی است که بنیانگذاران استارتاپها برای راهاندازی و موفقیت در کسبوکارهای نوپا به آن نیاز دارند. این ویژگیها به افراد کمک میکنند تا از پتانسیلهای موجود در اکوسیستم نوآوری بهرهبرداری کنند. توسعۀ مهارتهای شخصیتی و فردی، ویژگیهای رهبر یا بنیانگذار استارتاپ و توان مدیریتی مؤسس استارتاپ در کارهای لانس (2016)، سانتیستبان و موریسیو (2017)، عدلدوست و همکاران (1402) بهعنوان مؤلفههای منش استارتاپی تأیید شدهاند. بهطور مشخص بر مبنای نظریۀ «میدان اقتصادی» بوردیو، منش استارتاپی به بنیانگذاران کمک میکند تا در میدان اقتصادی بهخوبی ایفای نقش کنند و روابط مؤثرتری با دیگران برقرار کنند. درواقع، منش استارتاپی تنها به ویژگیهای فردی محدود نمیشود، بلکه توانایی فرد در استفاده از سایر منابع [بهطور مثال سرمایۀ اجتماعی] را هم در بر میگیرد. همچنین بر مبنای رویکرد عرضهمحور کارآفرینی که بر ویژگیهای فردی، مهارتها و سرمایۀ روانشناختی کارآفرینان تأکید دارد، منش استارتاپی نیز نمودی از این ویژگیها محسوب میشود که هر کارآفرین برای دستیابی به موفقیت و خلق ارزش و اعتبار در فضای استارتاپی به آن نیاز دارد. قرابت رویکرد مالی استراتژیک بهعنوان دیگر مؤلفۀ مهم مرتبط با اکوسیستم نوآوری ضامن بقا و دوام استارتاپها است. در گام اول برآوردهای مالی و تأمین سرمایۀ اولیه برای راهاندازی کسبوکار و در ادامه قرابت رویکرد مالی استراتژیک میان بنیانگذاران استارتاپ و سرمایهگذاران بالقوه یا بهعبارتدیگر فهم بیزنسی همدلانه میان مؤسس و سرمایهگذار در فضای اکوسیستم استارتاپی از ضرورتهای اکوسیستم نوآوری است. فضایی که در آن استارتاپها بتوانند ضمن حفظ هویت استارتاپیشان و بیمنداشتن از گرفتاری در تله سرمایهگذار و مداخلات او، از مزایای بالقوۀ سرمایهگذاران در بازار موجود بهره ببرند. بر مبنای نظریۀ میدان اقتصادی بوردیو (1986) یکی از سرمایههایی که هر فرد با خود به این میدان میآورد، سرمایۀ اقتصادی است. ازنظر بوردیو آنچه کنشگر را برای شرکت در یک میدان هدایت میکند، منفعت و میزان سودآوری قابلحصول در آن میدان است. درواقع «منفعت» است که «آنجا وجود دارد» و کنشگر را به مشارکت میکشاند و قانع میکند که بازی، ارزش بازیکردن را دارد و اینکه منفعت سهم ایجاد میکند و ازطریق این واقعیت است که ارزش پیگیری دارد (سوئدبرگ و گرانووتر، 1397: 143-144). به همین نحو، براساس نظر بوردیو (1986) قرابت رویکرد مالی استراتژیک شامل درک عمیق از قواعد بازی در میدان و توانایی استفاده از این قواعد برای کسب مزیت رقابتی است. پویایی تیم که بر چینش تیم، داشتن روحیۀ کار تیمی و فرهنگ کار جمعی، تشکیل استخر سرمایۀ انسانی، هماهنگی و همدلی تیمی و تقسیم کار تخصصی بین اجزا و عناصر تیم تأکید دارد، نقش حیاتی در اکوسیستم استارتاپی دارد. به عبارتی، تیمهای پویا به اجرای مؤثر ایدههای استراتژیک و منش کارآفرینی کمک میکنند و ازطریق قرابت رویکرد مالی استراتژیک توانایی تحقق اهداف مالی را دارند. همچنین، پویایی تیمی با درک و تحلیل واقعیتهای بازار و ایجاد شبکههای استارتاپی مرتبط است که درنهایت به تحقق هدف کلی استارتاپیشدن بهمثابه اکوسیستم نوآوری در بافتار مد نظر میانجامد. همسو با یافتههای این پژوهش وجود تیمی از افراد دارای تجربۀ استارتاپی، تیم کارآفرین، هماهنگ و ماهر برای اجرای مؤثر و سازگاری با چالشهای استارتاپها و دستیابی به موفقیت در یک اکوسیستم کارآفرینانه به ترتیب در مطالعات پوروهورف و همکاران (2019) و سِویلا برنادو و همکاران (2022)تأیید شده است. بهعلاوه این یافته، با نتایج مطالعۀ مرکز پژوهشی آرا (1397) همسوست که تیمسازی نامناسب و ضعف کار تیمی را ازجمله چالشهای درونی استارتاپها برمی شمارد. همچنین براساس نظریۀ گروهها[38] (Forsyth, 2014) ترکیب اعضا، توزیع نقش، پویایی بین فردی و فرهنگ تیم، توسعه و عملکرد تیم استارتاپی را تبیین میکند. شبکهایشدن بهعنوان دیگر مؤلفۀ اکوسیستم نوآوری با تقویت شبکههای ارتباطی این امکان را برای استارتاپها فراهم میکند تا از فرصتهای متعدد در حوزههای نوآوری بهرهبرداری کنند و به پایداری و موفقیت بلندمدت دست یابند. یافتههای پژوهش در این قسمت مؤید نتایج مطالعۀ لانس (2016) درخصوص شبکههای تجاری و توانایی رقابت، نتایج پژوهش سانتیستبان و موریسیو (2017) مبنی بر نقش روابط با شرکتهای همکار و شرکای تجاری بر موفقیت استارتاپها، لاک و همکاران (2020) و نورمحمدی لیاسی و همکاران (1402) درخصوص اهمیت قابلملاحظه شبکهسازی و شبکۀ ارتباطی بنیانگذاران استارتاپی بر موفقیت استارتاپ است. بر مبنای نظریۀ حکشدگی روابط مارک گرانووتر (1985) میتوان گفت کنشهای اقتصادی در حوزۀ استارتاپها همانند سایر کنشهای اقتصادی در نظام در جریان و محکم روابط اجتماعی حک شدهاند و شبکۀ روابط اجتماعی بهطور غیرمنظم و به درجات متفاوت در بخشهای مختلف کنشهای استارتاپی نفوذ دارند؛ علاوهبراین شبکههای اجتماعی، با بررسی روابط پیچیده میان افراد و گروهها، نقش مهمی در تبادل اطلاعات، منابع و حمایتها ایفا میکنند. بهرهگیری از این شبکهها باعث میشود که تیمهای استارتاپی ایدههای نوآورانهتری جذب کنند و فرصتهای همکاری متنوعتری کشف کنند. در سطحی دیگر، واقعبینی بازار بهعنوان مؤلفهای بنیادین در اکوسیستم استارتاپی ازطریق تحلیل جامع محیط بازار و درک نیاز مشتریان به تحقق اهداف استراتژیک کمک میکند؛ ازاینرو، با تکیه بر شناخت دقیق و عمیق بازار و ارائۀ محصول متناسب با نیاز مشتریان، استارتاپها قادر به تسهیل مسیر موفقیت و دستیابی به پیشرفت پایدار هستند. این یافته همسو با نتایج پژوهش دِب نس و دِب نس (2019)، لانس (2016)، سِویلا برنادو و همکاران (2022)، پاسایات و همکاران (2023)، سانتیستبان و همکاران (2021)، سیلوا و همکاران (2016)، ویمال و اجندرا(2023) مبنی بر اهمیت مؤلفههایی همچون تخصص و بازاریابی، کسب مهارتهای بازاریابی، تناسب محصول با نیاز بازار، قلمرو و محدودۀ بازار، کارکرد و کیفیت محصول، رضایت مشتری و رویکرد مطالعات بازاریابی بهمنظور ایجاد برندینگ قوی و جذب مشتری و پاسخگویی به نیازهای مشتریان در موفقیت و استقرار استارتاپها همسو است. همچنین در مطالعات تاری و پُرحِلم (1399)، عدلدوست و همکاران (1402)، شهرکیمقدم و فارسیجانی (1401) نیز استفاده از فرصتهای بازار، شناخت علائق و ذائقۀ مشتریان، شناخت و مدیریت بازار، محصول متقاعدکننده و فروش آن در بازار بر موفقیت استارتاپها در یک اکوسیستم نوآورانه تأیید شده است. در تحلیل واقعگرایی بازار در چارچوب استارتاپها و اکوسیستمهای نوآوری، توجه به تأثیرات ساختارهای اقتصادی و اجتماعی اهمیت ویژه دارد. بنا بر دیدگاه گرانووتر (2017)، بازارها تنها به وسیلۀ تقاضا و عرضه در کنترل قرار نمیگیرند، بلکه ساختارهای اجتماعی و روابط بین بازیگران اقتصادی در شکلدهی به این فرایندها نقش اساسی دارند؛ بهعبارتدیگر، موفقیت استارتاپها تابع توانایی بازیگران اکوسیستم استارتاپی و نوآوری در شناسایی نیازها و تمایلات مشتریان ازطریق درک عمیق شبکههای اجتماعی و تعاملات انسانی در بازار است. سوئدبرگ (2009) نیز معتقد است که فرایندهای اقتصادی مستقل از زمینههای اجتماعی و فرهنگی امکان تحلیل ندارند. در محیطهای نوآورانه مانند استارتاپها نیز واقعبینی بازار تنها به معنای شناخت دادههای مالی یا تقاضای مشتریان نیست، بلکه به درک عمیق از هنجارها، فرهنگها و نهادهای اجتماعیای اشاره دارد که بر رفتارهای اقتصادی تأثیر میگذارند. درنهایت بر مبنای رهیافت تفسیری و تحلیل شبکۀ مضامین مؤلفههای چندگانهای که ذیل مضامین پایه و سازماندهندۀ متعدد نامگذاری شدهاند، بهصورت درهمتنیدهای منعکسکنندۀ مضمون فراگیر «استارتاپیشدن بهمثابۀ اکوسیستم نوآوری» بودهاند. بدین صورت که استارتاپیشدن در فضای شهری اصفهان نمود عینی همپیوندی و همافزایی مجموعهای از الزامات در عرصۀ نوآورانه است که بدون وجود این الزامات و تعامل متقابل میان آنها در لایههای مختلف فضای کسبوکار محقق نخواهد شد یا در یک افق نامعلوم به تعویق میافتد. در تبیین مفهوم «استارتاپی شدن به مثابه اکوسیستم نوآوری»، نظریۀ نهادی[39] برگرفته از جامعهشناسی اقتصادی با تأکید بر اهمیت ابعاد ساختاری و نظارتی، چارچوب تحلیلی مطلوبی ارائه میدهد. استارتاپها برای رشد مستمر به هر دو چارچوبهای نظارتی و عناصر ساختاری متکی هستند. این چارچوب نشان میدهد که چگونه نهادهای رسمی اعم از قوانین، سیاستها و مقررات با نهادهای غیررسمی که شامل عناصر فرهنگی و باورهای هنجاری هستند، ترکیب میشوند تا شرایط حمایتی برای ابتکارات استارتاپی جدید ایجاد کنند. وجود فرهنگ کارآفرینانه و ریسکپذیر باعث خلاقیت میشود، درحالیکه شبکههای اجتماعی از روابط بین استارتاپها، سرمایهگذاران، پژوهشگران دانشگاهی و سازمانهای دولتی حمایت میکنند. موفقیت، رشد و ظهور استارتاپها متأثر از تعامل بین نهادهای مختلف قرار دارد؛ علاوهبراین، پویایی زمانی و فرآیندهای تحول نهادها نیز از مهمترین موضوعات تحلیل نهادی در اکوسیستم نوآوری به شمار میروند (Powell & DiMaggio, 2018)؛ علاوهبراین، بر مبنای نظریۀ شناسایی فرصتهای کارآفرینانه امکان شناسایی و توسعۀ فرصت بهمثابه امری اجتماعی-ذهنی تا حد زیادی وابسته به عوامل ساختاری و شبکهای است. نکتۀ مهم دیگر اینکه استارتاپیشدن ویژگیها و خصوصیات زیست بوم نوآورانۀ خاص خود را دارد که از علل صرف اقتصادی فراتر رفته و تا حد زیادی متأثر از شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی محیط شکلگیری استارتاپها در این بافتار است. در پایان بر مبنای یافتههای پژوهش باید گفت با اینکه برخی از الزامات «استارتاپیشدن بهمثابه اکوسیستم نوآوری» در میدان مطالعه وجود دارد، تا تحقق کامل اجزای این اکوسیستم و رسیدن به وضعیت مطلوب، مسیر پرسنگلاخ و ناهمواری پیش روی استارتاپهاست؛ برایناساس پیشنهاد میشود: 1. نظام تدبیر و حکمرانی اقتصادی در سطح کلان و نیز در بافتار مطالعهشده، زیرساختهای نهادی و قانونی لازم را برای شکلگیری و توسعۀ استارتاپها مبتنیبر معیارهای جهانی حوزۀ فناوری فراهم کنند؛ 2. عاملان نظام اقتصادی و نهادهای مرتبط با این فعالیتها در نحوۀ مواجهۀ با فعالیتهای استارتاپی با تأکید بر الزامات حوزۀ نوآوری بازاندیشی کنند؛ 3. باتوجهبه نقش انکارناپذیر بسترهای اجتماعی-فرهنگی در شکلگیری، موفقیت و پایداری استارتاپها، تلاش در جهت تغییر نگرش و ذهنیت جامعه به فعالیتهای نوآورانه از دیگر اقدامات اجتنابناپذیر در جهت تکمیل پازل اکوسیستم نوآوری محسوب میشود؛ 4. تعریف سازوکارهای حمایت مالی از استارتاپها در نقطۀ شروع فعالیت برای اجتناب از افتادن آنها در تلۀ سرمایهگذار از دیگر اقدامات مؤثر برای قرارگرفتن اینگونه فعالیتها در مسیر موفقیت و پایداری است؛ 5. استارتاپیشدن بهمثابه اکوسیستم نوآوری تا حد زیادی تابع بینالمللیشدن نظام اقتصادی و تعاملات فراگیر و عمیق با دنیای صنعتی است. موضوعی که تحقق آن مستلزم نوعی پارادایم شیفت در رویکرد حکمرانی سیاسی نسبتبه تعامل و ارتباط با نظام جهانی است. [1] Blank & Dorf [2] Silicon Valley [3] IBM [4] Apple [5] Google [6] Angel Investor [7] Venture Capital [8] Legal Issues [9] Lack of appropriate mentors [10] Competition with large companies [11] Market place and marketing [12] Lack of a strategic and business plan [13] Lack of experience and talent [14] Economic and funding obstacles [15] Government policies [16] Theory of Entrepreneurial Opportunity [17] Theory of Institutional Entreprenourship [18] contextualized [19] Communal [20] Associative [21] Bourdieu [22] the field [23] capital [24] habitus [25] interest [26] Zelizer [27] Miggio [28] Supply-Side Perspective [29] Demand-Side Perspective [30] theory of entrepreneurial opportunity identification [31] North [32] Snowball Sampling [33] In-depth semi-structured interview [34] Member Check [35] Independent Coders [36] Scale [37] Market myopia [38] Group dynamics [39] Institutiona theory | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اسدالله، م.، ثانویفرد، ر. و حمیدیزاده، ع. (1398). الگوی کسبوکار بانکداری الکترونیک مبتنی بر ظهور فینتکها و استارتاپهای مالی. مدیریت توسعۀ فناوری، 7(2)، 195–248. https://doi.org/10.22104/JTDM.2019.3508.2214 اسملسر، ن. ج. (1395). جامعهشناسی اقتصادی (محسن کلاهچی، مترجم). کویر. اشتری مهرجردی، ا. (1399). تحلیل اجتماعی زیستبوم استارتآپی ایران. مطالعات میانرشتهای در علوم انسانی، 13(1)، 151–179. https://doi.org/10.22035/isih.2021.363 انتظاری، ی. (1397). زیستبوم کارآفرینی نوآورانه: الگوی عمومی و پیامهایی برای ایران. توسعۀ کارآفرینی، 11(1)، 21–40. https://doi.org/10.22059/JED.2018.255394.652556 انتظاری، ی. و محجوب، ح. (1392). تحلیل توسعۀ اقتصاد دانش ایران براساس سند چشمانداز 1404. راهبرد فرهنگ، 6(24)، 65–97. http://www.jsfc.ir/article_15140.html تاری، غ. و پرحلم، ح. ر. (1399). مدل ساختاری عوامل مؤثر بر بقا و رشد استارتآپها در ایران. مدیریت اجرایی، 12(23)، 315–341. https://doi.org/10.22080/JEM.2020.17998.3096 حاتمی، ع. (1393). درآمدی بر عوامل افول و نوزایش جامعهشناسی اقتصادی. بررسی مسائل اقتصاد ایران، 1(1)، 81–107. https://economics.ihcs.ac.ir/article_1268.html خاناحمدلو، ر.، معزز، ه.، محمدی، م.، یزدانی، ح. و زارعی متین، ح. (1399). فراترکیب عوامل مؤثر بر شکلگیری و توسعۀ اکوسیستم نوآوری مبتنیبر دانشگاه. مدیریت نوآوری در سازمانهای دفاعی، 3(3)، 97–130. https://www.magiran.com/p2198705 روشنی، ع.، رحیمی نیک، ا.، ودادی، ا. و علیقلی، م. (1400). شناسایی پیشرانها و پیامدهای اجتماعی موفقیت استارتاپهای فینتک ایران. سبک زندگی اسلامی با محوریت سلامت، 5(4)، 529–538. https://www.islamiilife.com/article_186325.html سلامزاده، آ. و تاجپور، م. (1399). شناسایی چالشهای شکلگیری شرکتهای نوپای رسانهای در ایران. توسعۀ کارآفرینی، 13(4)، 561–580. https://doi.org/10.22059/JED.2020.307214.653424 سوئدبرگ، ر. (1397). منفعت: صورتبندی مفهوم منفعت از منظرهای جامعهشناسی، اقتصاد و سیاست (حمزه نوذری و علیرضا اسکندرینژاد، مترجمان). دنیای اقتصاد. سوئدبرگ، ر. و گرانووتر، م. (1397). جامعهشناسی اقتصادی، ساخت اجتماعی و کنش اقتصادی (علیاصغر سعیدی، مترجم). تیسا. شهرکیمقدم، ش. و فارسیجانی، ح. (1401). شناسایی عوامل تأثیرگذار در ارتقا و رشد استارتاپها. رویکردهای پژوهشی نوین در مدیریت و حسابداری، 6(20)، 2234–2249. https://majournal.ir/index.php/ma/article/view/1407 عباسی، د.، مهدیه، ا. و شهسواری، ف. (1402). شناسایی عوامل مؤثر بر موفقیت استارتاپها: مطالعهای پدیدارشناسانه. توسعۀ کارآفرینی، 16(4)، 187–214. https://doi.org/10.22059/JED.2023.359337.654193 عدلدوست، ح.، البرزی، م. و موسوی، س. ع. (1402). بررسی عوامل مؤثر در شکست و موفقیت کسبوکارهای نوپا در ایران با راهبرد نظریۀ زمینهای ساختگرا. آیندهپژوهی مدیریت، 34(132)، 63-75. http://noo.rs/U7utc مرکز پژوهشی آرا. (1397). چالشها و فرصتهای استارتاپها در کشور. برگرفته از سایت: https://iranthinktanks.com/the-challenges-and-opportunities-of-startups-in-the-country/ مهدیان، ی.، عالیخانی، ع. و نیکقدم حجتی، س. (1396). شناسایی و رتبهبندی عوامل تأثیرگذار بر موفقیت استارتآپها. سومین کنفرانس ملی پژوهشهای نوین در مدیریت و حسابداری، اصفهان. https://civilica.com/doc/761360 میگونپوری، م. ر.، عربیون، ا.، پوربصیر، م. م. و مبینی دهکردی، ع. (1398). طراحی اکوسیستم کارآفرینی پردیس دانشگاهی با رویکرد مدلسازی ساختاری- تفسیری. فناوری آموزش، 13(4)، 969–980. https://doi.org/10.22061/JTE.2019.3694.1921 نورمحمدی لیاسی، م.، شبگو منصف، س. م. و میربرگ کار، س. م. (1402). شناسایی عوامل محیطی مؤثر بر موفقیت استارتآپهای ایرانی. مطالعات فقه اقتصادی، 5(5)، 655–680. https://www.ensani.ir/fa/article/554874
References Abbasi, D., Mahdieh, O., & Shahsavari, F. (2024). Identifying factors affecting the success of startups: A phenomenological study. Journal of Entrepreneurship Development, 16(4), 187-214. [In Persian]. https://doi.org/10.22059/JED.2023.359337.654193 Adldoost, H., Alborzi, M., & Mousavi, S. A. (2023). Considering success and failure factors of startups in Iran using grounded theory with Charmaz constructive approach. Future Study Management, 34(132), 63-75. [In Persian]. http://noo.rs/U7utc Araa Research Center. (2018). Challenges and Opportunities for Startups in the Country. Retrieved from: [In Persian]. https://iranthinktanks.com/the-challenges-and-opportunities-of-startups-in-the-country/ Ardichvili, A., Cardozo, R., & Ray, S. (2003). A theory of entrepreneurial opportunity identification and development. Journal of Business Venturing, 18(1), 105-123. https://doi.org/10.1016/S0883-9026(01)00068-4 Asadollah, M., Sanavifard, R., & Hamidizadeh, A. (2019). Introducing a new e-banking model based on the rise of fintechs and startups (A case of a private bank in Iran). Journal of Technology Development Management, 7(2), 195-248. [In Persian]. https://doi.org/10.22104/JTDM.2019.3508.2214 Ashtari-Mehrjerdi, A. (2020). An analysis of social ecology of startups in Iran. Interdisciplinary Studies in the Humanities, 13(1), 151-179. [In Persian]. https://doi.org/10.22035/ISIH.2021.363 Attride-Stirling, J. (2001). Thematic networks: An analytic tool for qualitative research. Qualitative Research, 1(3), 385-405. https://doi.org/10.1177/146879410100100307 Bahrami, F., Kanaani, F., Turkina, E., Moin, M. S., & Shahbazi, M. (2021). Key challenges in big data startups: An exploratory study in Iran. Interdisciplinary Journal of Management Studies, 14(2), 273-289. https://doi.org/10.22059/IJMS.2020.303163.674082 Baidoun, S. D., Lussier, R. N., Burbar, M., & Awashra, S. (2018). Prediction model of business success or failure for Palestinian small enterprises in the West Bank. Journal of Entrepreneurship in Emerging Economies, 10(1), 60-80. http://dx.doi.org/10.1108/JEEE-02-2017-0013 Battilana, J., Leca, B., & Boxenbaum, E. (2009). 2 How actors change institutions: Towards a theory of institutional entrepreneurship. The Academy of Management Annals, 3(1), 65-107. https://doi.org/10.1080/19416520903053598 Blank, S., & Dorf, B. (2012). The startup owner’s manual. K & S Ranch, Inc. Publishers, California. Bourdieu, P. (1986). The forms of capital. In the sociology of economic life (pp. 241–258). Greenwood Press. https://www.taylorfrancis.com/chapters/edit/ Braun, V., & Clarke, V. (2006). Using thematic analysis in psychology. Qualitative Research in Psychology, 3(2), 77-101. https://doi.org/10.1191/1478088706qp063oa Casson, M. (1995). Entrepreneurship and business culture (pp. 79-103). Edward Elgar Publishing. https://doi.org/10.4337/9781035303052.00012 Chorev, S., & Anderson, A. R. (2006). Success in Israeli high-tech start-ups; Critical factors and process. Technovation, 26(2), 162-174. https://doi.org/10.1016/J.TECHNOVATION.2005.06.014 Creswell, J. W., & Miller, D. L. (2000). Determining validity in qualitative inquiry. Theory into Practice, 39(3), 124-130. https://www.jstor.org/stable/1477543 D’Andrea, F. A. M. C., dos Santos, D. A. G., Costa, C. V. P., & Zen, A. C. (2023). Why startups fail in emerging entrepreneurial ecosystems? Regepe Entrepreneurship and Small Business Journal, 12(3), e2055. https://doi.org/10.14211/regepe.esbj.e2055 Deb Nath, B., & Deb Nath, S. (2019). Prediction model of success or failure for small business in North East India. Journal of Management, 6(1), 197-201. https://doi.org/10.34218/jom.6.1.2019.021 Dimaggio, P. (1997). Culture and cognition. Annual Review of Sociology, 23, 263-287. https://doi.org/10.1146/ANNUREV.SOC.23.1.263 Entezari, Y. (2018). Innovative entrepreneurship ecosystem: General patterns and its lessons for Iran. Journal of Entrepreneurship Development, 11(1), 21-40. [In Persian]. https://doi.org/10.22059/JED.2018.255394.652556 Entezari, Y., & Mahjub, H. (2014). An analysis of development of Iran’s knowledge economy on the basis of 1404 vision. Strategy for Culture, 6(24), 65-97. [In Persian]. http://www.jsfc.ir/article_15140_en.html Forsyth, D. R. (2014). Group dynamics. Cengage learning. Giardino, C., Paternoster, N., Unterkalmsteiner, M., Gorschek, T., & Abrahamsson, P. (2016). Software development in startup companies: The greenfield startup model. IEEE Transactions on Software Engineering, 42(6), 585-604. https://doi.org/10.1109/TSE.2015.2509970 Global Startup Ecosystem Index. (2025). Report. https://www.startupblink.com/startup-ecosystem/iran?page=1 https://www.startupblink.com/startups#rankings Granovetter, M. (1985). Economic action and social structure: The problem of embeddedness. American Journal of Sociology, 91(3), 481-510. https://doi.org/10.1086/228311 Granovetter, M. (2017). Society and economy: Framework and principles. Harvard University Press. Hatami, A. (2014). Renaissance of economic sociology. Journal of Iranian Economic Issues, 1(1), 81-107. [In Persian]. https://economics.ihcs.ac.ir/article_1268.html?lang=en Hyder, S., & Lussier, R. N. (2016). Why businesses succeed or fail: A study on small businesses in Pakistan. Journal of Entrepreneurship in Emerging Economies, 8(1), 82-100. https://doi.org/10.1108/JEEE-03-2015-0020 Khanahmadloo, R., Moazzez, H., Mohammadi, M., Yazdani, H., & Zarei-Matin, H. (2020). Meta-synthesis of factors affecting the formation and Development of the university-based innovation ecosystem. Innovation Management in Defensive Organizations, 3(3), 97-130. [In Persian]. https://doi.org/10.22034/QJIMDO.2020.219552.1271 Krishna, A., Agrawal, A., & Choudhary, A. (2016). Predicting the outcome of startups: Less failure, more success. IEEE 16th International Conference on Data Mining Workshops (ICDMW), 798-805. https://www.computer.org/csdl/proceedings-article/icdmw Lance, V. (2016). Top 20 reasons why startups fail (Infographic). USA: Forbes. Luc, T. T., Thanh, L. K. H., & Phung, N. T. K. (2020). Studying the successor startup enterprises-A case study of Quang Binh Province, Vietnam. Open Journal of Business and Management, 8(4), 1426-1438. https://doi.org/10.4236/ojbm.2020.84091 Mahdian, Y., Alikhani, A., & Nikghadam-Hojjati, S. (2017). Identification and ranking of factors influencing startup success. Third National Management and Accounting Conference, Isfahan. [In Persian]. https://civilica.com/doc/761360 March-Chordà, I. (2004). Success factors and barriers facing the innovative start-ups and their influence upon performance over time. International Journal of Entrepreneurship and Innovation Management, 4(2-3), 228-247. https://doi.org/10.1504/IJEIM.2004.004758 Meigounpoory, M. R., Arabiun, A., Poorbasir, M. M., & Mobini-Dehkordi, A. (2019). Entrepreneurial university campus ecosystem (EUCE) design with interpretive structural modelling. Technology of Education Journal (TEJ), 13(4), 969-980. [In Persian]. https://doi.org/10.22061/JTE.2019.3694.1921 Noormohammadi-Liasi, M., Shabgoo-Monsef, S. M., & Mirbargkar, S. M. (2023). Identifying environmental factors affecting the success of Iranian startups. Strategic Studies of Jurisprudence and Law, 5(5), 655-680. [In Persian]. https://doi.org/10.22034/EJS.2023.416376.1553 North, D. C. (1990). Institutions, institutional change and economic performance. Cambridge University Press. North, D. C. (2006). Understanding the process of economic change. Storia Del Pensiero Economico. https://www.francoangeli.it/riviste/Scheda_rivista.aspx?IDArticolo=26989 Olek, K. (2023). Startups and lean startup approach in building innovative companies creating unique market values-theoretical considerations. Procedia Computer Science, 225, 3745-3753. https://doi.org/10.1016/j.procs.2023.10.370 Pasayat, A., Bhowmick, B., & Roy, R. (2023). Factors responsible for the success of a start-up: A meta-analytic approach. IEEE Transactions on Engineering Management, 99, 1-11. DOI:10.1109/TEM.2020.3016613 Powell, W. W., & DiMaggio, P. J. (2018). The new institutionalism in organizational analysis. University of Chicago press. Prohorovs, A., Bistrova, J., & Ten, D. (2019). Startup success factors in the capital attraction stage: Founders’ perspective. Journal of East-West Business, 25(1), 26-51. https://doi.org/10.1080/10669868.2018.1503211 Rompho, N. (2018). Operational performance measures for startups. Measuring Business Excellence, 22(1), 31-41. https://doi.org/10.1108/MBE-06-2017-0028 Roshani, A., Rahimi-Nik, A., Vedadi, A., & Aligoli, M. (2022). Fintech startup’s success drivers and social consequences in Iran. Islamic Lifestyle with a Focus on Health, 5(4), 529-538. [In Persian]. https://www.islamiilife.com/article_186325_en.html Salamzadeh, A., & Kawamorita-Kesim, H. (2015). Startup companies: Life cycle and challenges. 4th International Conference on Employment, Education and Entrepreneurship (EEE), Belgrade, Serbia. https://doi.org/10.2139/SSRN.2628861 Salamzadeh, A., & Tajpour, M. (2021). Identification of the challenges of media startup creation in Iran. Journal of Entrepreneurship Development, 13(4), 561-580. [In Persian]. https://doi.org/10.22059/JED.2020.307214.653424 Salamzadeh, A., Arasti, Z., & Elyasi, G. M. (2017). Creation of ICT-based social start-ups in Iran: A smultiple case study. Journal of Enterprising Culture, 25(1), 97-122. https://doi.org/10.1142/S0218495817500042 Santisteban, J., & Mauricio, D. (2017). Systematic literature review of critical success factors of information technology startups. Academy of Entrepreneurship Journal, 23(2), 1-23. https://www.researchgate.net/publication/322094432 Santisteban, J., Mauricio, D., & Cachay, O. (2021). Critical success factors for technology-based startups. International Journal of Entrepreneurship and Small Business, 42(4), 397-421. https://doi.org/10.1504/IJESB.2021.114266 Scott, W. R. (2008). Institutions and organizations: Ideas and interests. Sage Publications. Sevilla-Bernardo, J., Sanchez-Robles, B., & Herrador-Alcaide, T. C. (2022). Success factors of startups in research literature within the entrepreneurial ecosystem. Administrative Sciences, 12(3), 102. https://doi.org/10.3390/admsci12030102 Shahraki-Moghaddam, S., & Farsijani, H. (2022). Identifying influential factors in the promotion and growth of startups. New Research Approaches in Management and Accounting, 6(20), 2234-2249. [In Persian]. https://majournal.ir/index.php/ma/article/view/1407 Silva, D. S. da, Cerqueira, A., & Brandão, E. (2016). Portuguese startups: A success prediction model. FEP (Working Paper 581). https://econpapers.repec.org/RePEc:por:fepwps:581 Singh, S. K., & Gaur, S. S. (2018). Entrepreneurship and innovation management in emerging economies. Management Decision, 56(1), 2-5. https://doi.org/10.1108/MD-11-2017-1131 Smelser, N. J. (2016). Economic sociology (M. Kolahechi, Trans). Kavir. [In Persian]. Swedberg, R. (2009). Principle of economic sociology. Princeton University Press. Swedberg, R. (2018). Benefit: The formulation of the concept of benefit from the perspectives of sociology, economics, and politics (H. Nozari & A. Eskandari-Nejad, Trans.). Donya-e-Eqtesad. [In Persian]. Swedberg, R., & Granovetter, M. (2018). Economic sociology: social structure and economic action (A. Saeedi, Trans.). Tisa. [In Persian]. Szarek, J., & Piecuch, J. (2018). The importance of startups for construction of innovative economies. International Entrepreneurship Review, 4(2), 69-78. https://doi.org/10.15678/PM.2018.0402.05 Tari, G., & Porhelm, H. R. (2020). Structural model of factors affecting survival and growth of startups in Iran. Journal of Executive Management, 12(23), 315-341. [In Persian]. https://doi.org/10.22080/JEM.2020.17998.3096 Thornton, P. H. (1999). The sociology of entrepreneurship. Annual Review of Sociology, 25(1), 19-46. https://doi.org/10.1146/ANNUREV.SOC.25.1.19 Tyagi, N. (2022). Role of start-ups in the growth of the economy in India. available at: https://timesofindia.indiatimes.com/blogs/voices/role-of-start-ups-in-the-growth-of-the-economy- in-india/ (accessed date: 20/03/2023) Wagner, J., & Sternberg, R. (2004). Start-up activities, individual characteristics, and the regional milieu: Lessons for entrepreneurship support policies from German micro data. Annals of Regional Science, 38, 219-240. https://doi.org/10.1007/s00168-004-0193-x Weber, M. (1978). Economy and society: An outline of interpretive sociology. University of California press. Wimal, K., & Ajendra, S. (2023). A phenomenological exploration of technology start-up failure in Sri Lanka. Journal of Entrepreneurship, Management and Innovation, 19(3), 47-86. https://doi.org/10.7341/20231932 Zafirovski, M. (1999). Economic sociology in retrospect and prospect. The American Journal of Economics and Sociology, 58(4), 583-627. https://doi.org/10.1111/J.1536-7150.1999.TB03386.X | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 161 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 42 |