
تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,724 |
تعداد مقالات | 14,101 |
تعداد مشاهده مقاله | 34,260,112 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 13,710,681 |
The semantic evolution of the word “hawa” and its derivatives from pre-Islamic poems to the text of the Holy Quran | ||
Linguistic Research in the Holy Quran | ||
مقاله 10، دوره 14، شماره 1، تیر 2025، صفحه 147-168 اصل مقاله (671.23 K) | ||
نوع مقاله: Research Article | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/nrgs.2025.142734.1994 | ||
نویسندگان | ||
Zahra Forati1؛ Batool Meshkinfam* 1؛ Sepideh Abdolkarimi2 | ||
1Department of Arabic Language and Literature, Faculty of Languages, Literature and History, Al-Zahra University (S), Tehran, Iran | ||
2Assistant professor of Linguistics at Shahid Beheshti University, Tehran, Iran | ||
چکیده | ||
Polyse-meaning is a common phenomenon in languages that occurs in the wake of semantic expansion, and its prevalence is due to reducing the burden on the memory of speakers. Certain steps are required to prove the polysemy of words, which will be explained in this article. The present study is theoretical and interdisciplinary in semantics and Quranic studies and was conducted to comparatively examine the semantic evolution of the word “hawa” in the poems of the pre-Islamic era and the Quran. In this study, we seek to determine the following: 1- What meanings is the word “hawa” and what derivatives are used in pre-Islamic poems? 2- With what meanings is the word “hawa” and its derivatives used in the Holy Quran? 3- In which category of main types of meaning change do the semantic changes of the word hawa fall? And 4- What are the common meanings of the word hawa and its derivatives in the poems of the pre-Islamic period and the Holy Quran? The analyses are presented based on the classifications of semantic changes and the component analysis of meaning, with a chronological approach. The research data were collected in a library manner; in such a way that the word “hawa” was selected from the conceptual domain of love and its roots were traced by referring to the main dictionaries of the Arabic language, then its meanings were extracted in 21 verses out of a total of 1389 verses from the poems of the pre-Islamic period, from “Mufaddliyat al-Dabbi” (167 AH), “Asma’iyat al-Asma’i” (216 AH) and “Mu’alqat” and were qualitatively analyzed in comparison with its meanings in the text of the Quran. The study and analysis of the data showed that the word "air" was used in the poems of the pre-Islamic period in the sense of "falling and descending" and also "love" (love that is accompanied by falling). In the Holy Quran, the meaning of the word has transformed through guarantee, permission, and metaphor, which has led to the emergence of polysemy. In the study of these semantic transformations, no semantic appropriation and elevation, exaggeration, and reduction were seen in the non-comparative changes of the explicit meaning; but the semantic degradation of the word was noticeable. The semantic component of the vertical movement in the up-down direction in the meaning of "taking away with throwing", "setting", "and destroying", is real and in the meaning of "selfish desires", "destruction", "deception" and "emptying (becoming) empty" is figurative. | ||
کلیدواژهها | ||
Semantic Transformation؛ Polysemy؛ Component Analysis of Meaning؛ Pre-Islamic Poems؛ Holy Quran | ||
اصل مقاله | ||
1.- طرح مسألهیکی از مسائل مهم در مطالعات معنیشناختی، مسألة تعیین معنای دقیق واژه است. اهمیت این مسأله به دلیل رواج چندمعنایی در زبانهاست. رواج چندمعنایی تا اندازهای زیاد است که تکمعنایی پدیدهای استثنایی در زبانها تلقی میشود؛ به همین دلیل، مطالعة معانی واژهها و مطالعة درزمانی تحولات معنایی[1] به منظور تعیین معنی اولیه و اصلی واژه گریزناپذیر مینماید. در این جستار کوشش شده است تا معانی واژة «هَوَی» و مشتقات آن در اشعار دوران جاهلی و متن قرآن کریم مقایسه شوند. مقالة حاضر تلاشی است برای پاسخ به چهار پرسش: 1- واژة هَوَی و مشتقات آن در اشعار جاهلی با چه معانی به کار رفته است؟ 2- معنای واژة هَوَی و مشتقات آن در قرآن کریم با چه معانی به کار رفته است؟ 3- تغییرات معنایی واژة هَوَی در کدام دسته از گونههای اصلی تغییر معنی قرار میگیرند؟ 4 – معانی مشترک واژة هَوَی و مشتقات آن در اشعار دورۀ جاهلی و قرآن کریم کداماند؟ انتخاب واژة «هَوَی» به عنوان یکی موارد عواطف بینافردی از حوزة مفهومی عشق به این دلیل بوده است که پس از بررسیهای اولیه، تفاوت معانی در نتیجة کاربست واژه در دو منبع متفاوت با توجه به سیاق و همنشینهای آن جالب توجه نمود. همچنین، واژۀ «هَوَی» در مقایسه با سایر واژگان همردیف از حوزۀ مفهومی عشق مانند «حب»، «شغف»، «کلف»، «غرام» و «هیام» از تحول معنایی بیشتری برخوردار بوده است و همین امر به ایجاد پدیدۀ چندمعنایی واژه منجر شده است و اطلاع داشتن از واژۀ چندمعنایی (با حفظ معنای اصلی) به پژوهشگران و کاربران زبان کمک میکند تا در نگارشهای علمی - ادبی از معانی مختلف «هَوَی» در سیاقهای مختلف استفاده کنند؛ بنابراین، بررسی و ارزیابی معانی در دستور کار قرار گرفت تا مشخص شود معانی این واژه چگونه در گذر زمان دستخوش تغییر شدهاند و چه معانی مشترکی بین دو دورة زمانی تحت بررسی برجای ماندهاند. اهمیت مطالعة حاضر از دو جنبه است: نخست اینکه مطالعة درزمانیِ معانی از دیدگاه زبانشناختی در زبان عربی کمسابقه است و این پژوهش میتواند راهگشای پژوهشهای مشابه آتی در رابطه با سایر واژههای عربی باشد؛ دوم اینکه بررسی سیر تحول معنایی این واژه به فهم دقیقتر معانی آن در متن قرآن کمک میکند و به همین دلیل، مترجمان، مفسران و قرآنپژوهان میتوانند از نتایج این پژوهش استفاده کنند. دانشجویان و پژوهشگران حوزة زبان و ادبیات عربی، به ویژه ادبیات کهن عربی نیز از دیگر کاربران احتمالی نتایج این پژوهش هستند.
2- روش پژوهش پژوهش حاضر پژوهشی نظری به شمار میرود که روش گردآوری دادههای آن کتابخانهای بوده است؛ به این ترتیب که برای پاسخ به پرسشهای مطرحشده در این پژوهش، از اشعار جاهلی که قدیمیترین آنها متعلق به امرؤالقیس (540م) است و با نزول قرآن 70 سال فاصلۀ زمانی دارد، و از منابع اصلی که شامل مفضلیات ضبی (167ق)، اصمعیات اصمعی (216ق) و معلقات هستند، 1389 بیت استخراج شدهاند و معانی واژة «هَوَی» و مشتقات آن که در 21 بیت از این اشعار وارد شده بودند، از قدیمیترین تا جدیدترین آنها بر اساس سال وفات شاعر و با استناد به شرح ابن الانباری و مرزوقی و ترجمۀ ترجانیزاده بررسی شدهاند. معانی لغوی و اصطلاحی واژۀ «هَوَی» و مشتقات آن با استناد به لغتنامههای معجم مقاییس اللغة، تهذیب اللغة، الصحاح، لسان العرب، المعجم الاشتقاقی المؤصّل و التعریفات استخراج شدند. برای کشف معنای واژة «هَوَی» و مشتقات آن در قرآن کریم به کتابهای وجوه و نظایر و تفاسیر مختلف ادبی، لغوی مانند مجمع البیان، التبیان فی علوم القرآن، التحریر و التنویر، قاموس قرآن، التفسیر الکبیر، تفسیر الکاشف، روح المعانی، الکشّاف، التصویر الفنی فی القرآن و ترجمۀ بهرامپور مراجعه شده است. پس از استخراج آرای مفسران دربارۀ واژة «هَوَی» در آیات قرآن کریم و کشف معانی آن، دادههای بهدستآمده بر اساس مؤلفههای معنایی تشکیلدهندة هر معنی و انواع تغییرات معنایی تحلیل شدند؛ بنابراین، تحلیل دادهها با استفاده از روش تحلیل کیفی و البته به صورت مقایسهای انجام شده است.
3- پیشینة پژوهشبررسی تحولات معنایی سابقهای دیرین در مباحث معناشناسی دارد و یکی از مهمترین موضوعهای پژوهشی در مطالعات معنیشناختی بوده است؛ در نتیجه، پژوهشهایی متعدد در ارتباط با بررسی درزمانی معانی واژهها به رشتۀ تحریر درآمدهاند. واژة هَوَی نیز از این قاعده مستثنی نبوده و بررسی معانی آن به ویژه در قرآن کریم مورد اهتمام و توجه قرآنپژوهان قرار گرفته است. در این بخش، ابتدا پژوهشهای انجامشده در رابطه با واژة «هوی» با محوریت متن قرآن کریم بیان میشوند، سپس پژوهشهای انجامشده در رابطه با چندمعنایی در اشعار جاهلی، و پس از آن پژوهشهایی در زمینة چندمعنایی در قرآن کریم به صورت اجمالی گزارش میشوند. محسن سمیح الخالدی (2000م) در پژوهشی همزمانی تحت عنوان «الهوی، دراسة موضوعیة للمصطلح القرآنی» معنای لغوی و اصطلاحی واژة هَوَی در قرآن کریم را بررسی است و سپس، ساختار صرفی واژه اعم از فعل ماضی، مضارع، امر، مصدر، نهی و نفی و تعداد دفعات تکرار آن را برشمرده و برخی از دلالتهای آن از جمله «هلاکت»، «تزیین» و «سقوط» را ابدون اشاره به منبع بیان کرده است. در ادامه، احادیث و روایاتی را که از پیروی از هوای نفس منع کردهاند، آورده است. نگارنده در قسمت نتایج، دوباره معنای لغوی و اصطلاحی واژه را شرح داده و تعداد سورههایی که واژه به صورت مقصور و ممدود در آنها وارد شده را برشمرده است. در ادامه، به تعداد آیاتی که پیامبر را از اتّباع هوی نهی کردهاند، اشاره کرده است و سپس، برخی از دلالتهای واژه در قرآن از جمله «هلاکت»، «تزیین» و «سقوط» را آورده است. جهاد محمد فیصل النصیرات (2009م) «منهج القرآن الکریم فی النهی عن اتّباع الهَوَی» را بررسی کرده و اسباب و عواملی را که باعث غلبة هوای نفس میشوند برشمرده است که این عوامل شامل جهل و نادانی، بیماردلی و غفلت از آخرت میشوند. در ادامه، آثار پیروی از نفس را بیان کرده است که عبارتاند از: ظلم کردن، فساد در همة امور، انجام و تکرار گناه. در پایان نیز روش قرآن در نهی بندگان از اتباع هوی را آورده است که این موارد را شامل میشود: ترس از عذاب خداوند، پایبندی به شرع، استقامت در عدم ارتکاب گناه، یاد خدا بودن. در این پژوهش، صبغۀ موضوعی و فقهی مادة هَوَی بر صبغۀ زبانی آن غلبه دارد. عادل رشاد غنیم (2015م) در پژوهشی با عنوان «إتّقاء هَوَی النفس فی شرعة القرآن و منهاجه» دیدگاه قرآن دربارۀ حفظ هوای نفس از امور شر و مذموم را بررسی کرده است و به این نتیجه رسیده است که قرآن اهتمام به اعتدال در زمینۀ هوای نفس دارد و از تسلیم شدن محض در مقابل آن بدون علم و آگاهی نهی کرده است و به حفظ حدود و ضوابط شرع و دین در این حیطه دستور داده است. اسراء مؤیّد رشید (2020م) در مقالهای با عنوان «لفظ الهَوَی فی القرآن الکریم و دلالاته، دراسة بلاغیة فنیة» با روش توصیفی - تحلیلی و با استناد به کتاب التعریفات الشریف جرجانی و مفردات الفاظ القرآن الکریم راغب اصفهانی، معنای لغوی و اصطلاحی واژۀ «هَوَی» را شرح داده است. در ادامه، انواع دلالات اعم از مرکزی، ثانوی، حرکتی، مجازی و نفسی را شرح و توضیح داده و در ادامه، اسلوب انشاء، اعم از امر، نهی، استفهام، قسم در واژة هَوَی بیان زیباییهای بلاغی آن را بیان کرده است. در این پژوهش، معنای واژۀ هَوَی به طور کامل بررسی شده است؛ اما در تقسیمبندی مباحث، ساختار منطقی مشاهده نمیشود. نتایج پژوهش وی به شرح زیر است: * معنای لغوی واژه (خُلُو و سقوط) همان دلالت مرکزی است. * با توجه به سیاق، «هَوَی» در آیۀ «و النجم إذا هَوَی» دارای دلالت حرکتی است. * همۀ آیاتی که در آنها واژۀ «هَوَی» با «نفس» همنشین شده است، دارای دلالت نفسی هستند. * اسلوب نهی از اسالیب انشاء در بیان نهی از پیروی از هوای نفس غلبه دارد. آنچه پژوهش اسراء مؤیّد را از موارد مشابه قبل متمایز میکند، بیان دلالت حرکتی در بررسی مادۀ هوی است که میتواند به نگارندگان این مقاله در ارزیابی واژه کمک کند؛ اما در این مقاله، جای تحلیل مؤلفهای واژه در متن قرآن و بیان انواع تعبیرات معنایی و مقایسۀ آن با اشعار جاهلی خالی است که پژوهش حاضر آن را بررسی کرده است. عبدالرقیب خالد عبدالله (2021م) در پژوهشی با عنوان «اتباع الهوی فی القرآن الکریم، مظاهره، آثاره و عقوباته» با روش توصیفی - استقرایی بعد از شرح معنای لغوی و اصطلاحی ماده، فرق بین «هَوَی»، «شهوت» و «عقل» را بیان کرده و در ادامه، روش نهی قرآن از اتباع هوی و علت و آثار آن را شرح داده است و به این نتایج دست یافته است:
مواردی که در این پژوهشها قابل ملاحظه هستند عبارتاند از: غلبة صبغۀ دینی و فقهی بر صبغۀ زبانی و ادبی، عدم ساختار منطقی در تقسیم مباحث و بیان نتایج کلی. مواردی که جستار حاضر را از سایر پژوهشهای مرتبط متمایز میکنند عبارتاند از:
عوده خلیل عودة (۱۹۸۵م) کتاب التطور الدلالی بین لغه الشعرالجاهلی ولغه القران الکریم را در ده فصل تنظیم کرده است. مؤلف پس از تعریف تحول معنایی و بیان عوامل، اشکال و مظاهر و نتایج آن و بررسی نقش سیاق در تحول معنایی واژگان، تحول معنایی برخی از مصطلحات و زیرمجموعههای آنها در قرآن را بررسی کرده است. این مصطلحات عبارتاند از: مصطلحاتی در عقیده، در ارکان اسلام، در جهاد و سلوک ، در صفات دنیا و آخرت، در صفات بهشت وجهنم و در عالم غیب و در نهایت، برخی از واژههایی را که در سیاق قرانی دلالتهایی جدید داشتهاند، بررسی کرده است که میتواند در طرح مباحث مقدماتی و نیز بهرهگیری از منابع به نویسندگان کمک کند. پس از جستوجو، مشخص شد تحلیل معنایی واژة «هوی» در اشعار جاهلی سابقهای ندارد و در این پژوهش، برای نخستین بار در اشعار دوران جاهلی، ردیابی معنایی میشود. به عنوان نمونهای از پژوهشهای معنایی در اشعار دوران جاهلی میتوان به پژوهش علی صیادانی و همکاران (1395ش) اشاره کرد. آنها در پژوهش خود با عنوان «بررسی تحول معناشناسی واژۀ «حب» در قران کریم» نسبت به ادبیات عصر جاهلی در ابتدا نگاهی گذرا به چشماندازی بودن معنی، انعطافپذیر بودن معنی، غیرمستقیم بودن، تجربی و کاربردی بودن معنی داشتهاند، و پس از اشاره به موقعیت فرهنگی و اجتماعی عربستان در دورة جاهلی، با روش تاریخی – تحلیلی، ابیاتی از شعر جاهلی را که دربردارندة واژة «حب» است، بررسی کرده و در ادامه، مشتقات آن را به شکل محدود و در چند آیه در قرآن کریم بررسی کردهاند و به این نتیجه رسیدهاند که واژة «حب» در ادبیات عص رجاهلی دستخوش تحول معنایی شده و در مفاهیمی همچون «ترجیح دادن» و «برگزیدن» و «مودت» استعمال شده است. نویسندگان بیان کردهاند واژگانی همچون الفت/ رغبت /صدیق/ خله/ ولایه/ حمیم/ اخدان با واژۀ حب قرابت معنایی دارند. در این پژوهش، معنای اصلی واژه چه در قرآن و چه در شعر جاهلی بررسی نشده است و نویسندگان این تغییرات را در قالب اشکال تغییرات معنایی دستهبندی نکردهاند و در واقع رویکرد زبانشناختی نداشتهاند. پژوهشهایی نیز در رابطه با چندمعنایی در قرآن کریم انجام شدهاند؛ از آن جمله میتوان به پژوهش نهیرات و محمدیان (1392ش) دربارۀ چند معنایی در قرآن کریم اشاره کرد. این پدیده حتی در واژههای چندمعنا که در زمینۀ اضداد هستند، نیز از سوی نگارندگان صادق در نظر گرفته شده است. در پژوهش آنان، چگونگی پردازش مفسران به این پدیده و تأثیرپذیری مترجمان از آنها در این باره با رعایت همخوانی مفاهیم برداشتی در تفسیر و ترجمههای قرآن بررسی شده است. به باور آنها، این شیوة بررسی، علاوه بر کشف جنبهای دیگر از اعجاز قرآن، میتواند از بروز اشکالاتی در ترجمه جلوگیری کند. سیدی (۱۳۹۴ش) رابطة بینامتنی قران با شعر جاهلی را بررسی کرده است. نویسنده در این مقاله ابتد تغییر معنایی را بررسی کرده است و سپس، انواع تغییرات معنایی را با بیان مثال شرح داده است. در ادامه، برخی از واژههایی که نسبت به دورة جاهلی دستخوش تحول معنایی شدهاند را مقایسه کرده است. این واژگان عبارتاند از: تسبیح/رب/مغفرت و استغفار/ عبادت/ اسلام/ نفاق و منافق/فسق و فاسق/کفر و کافر/لحاد و ملحد/نصر/گوحی. گفتنی است، برخی از این الفاظ بررسیشده در دورة جاهلی استعمال نشدهاند و تحول معنایی برخی از این واژگان در کتاب التطورالدلالی بین لغه الشعرالجاهلی ولغه القران الکریم عوده خلیل عودة بررسی شده است. ذوعلم و حاجیخانی (1400ش) در رابطه با چندمعنایی واژگانی و نحوی در ترجمههای معاصر قرآن کریم پژوهشی انجام دادهاند که در آن، با روش توصیفی - تحلیلی، علاوه بر یافتن شیوة درست اعمال چندمعنایی در ترجمة قرآن، دیدگاه برخی از مترجمان دربارۀ این موضوع را بررسی کردهاند. نگارندگان به این نتیجه رسیدهاند که برای ترجمة عبارتهای چندمعنا به منظور پرهیز از کژتابی و ریزش معنا با لحاظ کردن معیارهایی همچون عدم تعارض معانی با یکدیگر و با دلایل قطعی، چندمعنایی با حرف ربط «و» بیان میشود. از میان مترجمان تحت بررسی، مشکینی و مکارم به پذیرش چندمعنایی تصریح کردهاند و نیز رضایی، این مبنا را با گسترهها و شیوههایی متفاوت در ترجمه لحاظ کرده است. صفوی بر اساس المیزان چندمعنایی را نمیپذیرد و معزّی و فولادوند هیچگاه در ترجمة یک عبارت چند معنا بیان نکردهاند. امدادی و همکاران (1400ش) در پژوهش خود چندمعنایی واژگان قرآن کریم را با رویکردی شناختی به تبیین چندمعنایی در واژگان قرآن و بازنمایی علل ترجمهها و تفسیرهای مختلف در حوزة معنایی قرآن بررسی کردهاند. نگارندگان با تکیه بر روش توصیفی - تحلیلی و رویکرد شناختی بروگمان و لیکاف[2] معانی مختلف چهارده واژة چندمعنای قرآن را بررسی کردهاند. نتایج نشان داد در واژگان چندمعنای قرآن، چند مفهوم در ارتباط با یک مفهوم مرکزی یا سرنمون سازماندهی شدهاند که معانی حاشیهای دورتر از معانی مرکزی قرار دارند و حاصل بسط استعاری هستند. یافتههای آنان نشان داده است با اثبات وجود چندمعنایی در واژگان قرآن کریم، مفسران و پژوهشگران میتوانند همة تفسیرهای مختلف آیه را در چارچوب قواعد زبان بپذیرند یا فقط یک تفسیر را به عنوان تفسیر صحیحتر انتخاب کنند. چنانکه ملاحظه میشود، در هیچ یک از پژوهشهای مرتبط با پژوهش حاضر که در این بخش بیان شدهاند و آنهایی که به منظور پرهیز از اطلالة کلام از اشاره به آنها خودداری شده است، تحلیل معنایی با رویکردی زبانشناختی (و به طور مشخص با استفاده از تحلیل مؤلفهای معنی) و البته درزمانی انجام نشده است و در هیچ یک نیز معنی واژهای در اشعار جاهلی و نیز در متن قرآن با هدف اثبات چندمعنایی واژه مقایسه نشده است؛ به این ترتیب، پژوهش حاضر را میتوان پژوهش میانرشتهای نوآورانه به شمار آورد.
4- مبانی و مفاهیم نظری پژوهش1-4- تحول معناییمعنیشناسان معنای واژهها را به دو شیوة همزمانی[3] و درزمانی[4] مطالعه میکنند. مطالعة تنوعهای معنایی در یک برهة زمانی مشخص مطالعة همزمانی، و بررسی تغییرات معنایی در طول زمان با گذر از یک برهة زمانی به برهة زمانی دیگر مطالعة درزمانی معنی یا معنیشناسی تاریخی[5] یا علم مطالعة تغییر معنا[6] است که سابقة آن به نیمة دوم قرن 19 میلادی در اروپا برمیگردد و ابتدا از سوی میشل برآل[7] فرانسوی و هرمان پاول[8] آلمانی مطرح شد و پس از آن، به طور جدی مورد توجه سایر زبانشناسان قرار گرفت و سپس، مطالعه در باب معنای واژه توانست حضور خود را در قالب زیرشاخههای مشخص از دانش زبانشناسی به اثبات برساند (قدور، 1999م، ص338؛ گیررتس، 1398ش، ص32). در این رویکرد که از 1830 تا 1930م به عنوان نظریهای مسلط در معناشناسی واژگانی به حساب میآمد، بحث در باب تغییر معنی واژهها، دستهبندی و توضیح این تغییرات از اهمیتی ویژه برخوردار بود و نتایج حاصل از این دسته از پژوهشها را میتوان به طبقهبندی سازوکارهای تحول معنا، مانند «بسط مفهومی[9]»، «قبض مفهومی[10]» «ترفیع[11] و تنزّل معنایی[12]»، «حسن[13] و قبح تعبیر[14]» محدود کرد و این تغییرات غالباً از طریق «مجاز[15]»، «استعاره[16]» و «تضمین[17]» ایجاد میشوند و زمانة پایانی این دسته از مطالعات را میتوان به دورة کارنوی[18] (1967م) و اشترن[19] (1930م) نسبت داد (پالمر، 1391ش/1979م، ص35؛ الدایة، 1996م، صص32، 178). بارزترین نمود تغییرات معنایی تغییر دامنة دلالت مفهومی واژههاست که از آن با عنوان تغییرات مفهومشناختی یاد میشود. به بیان دیگر، زمانی که دامنة دلالت مفهومی اولیۀ واژه تغییر میکند، یعنی افزایش یا کاهش مییابد، آنچه با آن روبهرو میشویم، یک تغییر مفهومشناختی است. برای نمونه، میتوان به واژة «کفر» اشاره کرد: «کفر» در لغت به معنای پوشاندن و پنهان داشتن است (الفراهیدی، 1981م، ج3، ص114؛ ابن منظور، 1414ق، ص3898)؛ از این رو، به کشاورز و شب کافر اطلاق میشود؛ زیرا کشاورز بذر را در زیر خاک پنهان میکند و شب اشیاء را در تاریکی میپوشاند و نیز به خاک قبر و ابر که حالت پوشانندگی دارند، گاه کافر اطلاق شده است؛ از این رو، کافر را کافر گویند؛ زیرا نعمتهای الهی را پنهان میکند. همچنین، با توجه به معنای لغوی کافر، به اعمالی که باعث آمرزش گناه میشوند، «کفّاره» گفته میشود[20] (ابن فارس، 2000م، ج5، ص191؛ ابن سیدة، 1990م، ج4، ص97). 2-4- گونههای اصلی تغییر معنیگونههای اصلی تغییرات معنایی را میتوان در چهار گروه طبقهبندی کرد (گیررتس، 1398ش، ص80): 1-2-4- تغییرات غیرقیاسی معنی صریح تغییرات غیرقیاسی معنی صریح شامل چهار تغییر کلاسیک و عمده میشوند که عبارتاند از: 1-1-2-4- تعمیم معنایی تعمیم معنایی یعنی افزایش دامنة دلالت مفهومی اولیة واژه طی زمان (عمر، 1985م، ص75؛ الماشطة، 1985م، ص92). در اینگونه از تغییر معنایی، مفهوم یک واژه توسعه پیدا میکند و تعداد مدلولهای آن افزایش مییابد. در واقع، حوزۀ معنایی یک واژه گسترش مییابد و دایرۀ شمول آن فراگیرتر میشود (آرلاتو، 1373ش، ص150؛ محمدسعد، 2002م، ص80)، مانند البأس؛ در گذشته به معنای شدت و سختی در جنگ و امروزه به معنای هر نوع سختی یا تقوا؛ در شعر جاهلی به معنای حفظ و صیانت/پرهیز و اجتناب از شر و بدی و در قرآن به معنای نگهداری نفس از گناه (انیس، 1958م، ص52؛ لوشن، 2006م، ص191). 2-1-2-4- تخصیص معنایی عبارت است از کاهش دامنۀ دلالت مفهومی اولیة واژه طی زمان (الخولی، 2015م، ص101؛ اولمان، بیتا، ص47). در این شکل از تغییر، تعداد مدلولهای واژه کاهش میبابد یا یک واژه مفهومی تخصصیتر و محدودتر به خود میگیرد. این گونه در تقابل با گونۀ قبلی، یعنی توسعه یا تعمیم معنایی است و دالّ بر محدود شدن حوزۀ معنایی یک واژه و شمول معنایی آن است (عمر، 1985م، ص78؛ اگریدی و همکاران، 1389ش/1987م، ص343). مانند: «الَحجّ» القصد، «حَجَّ فلانٌ: قدِم، حَجَجْتُ فلانًا: قَصدتُه» قصد جایی کردن، قصد حرکت به مکه و انجام مناسک حَج (عودة، 1985م، ص150؛ السعران، 1997م، ص81). 3-1-2-4- مجاز مجاز رابطۀ معنایی میان دو خوانش یک واژه بر مبنای مجاورت است که این مجاورت ممکن است مکانی، زمانی، سببی و ... باشد (گیررتس، 1398ش، ص82). کاربرد مجازی یک واژه معنایی تازه به واژه میدهد، مانند واژۀ «فرض». این واژه در اصل جاهلی خود در معنای قطع و بریدن است (ابن منظور، 1414ق، ص3012). واژۀ «فارض» نیز به معنای فربه و ستبر[21] است. «قوم فرض» نیز به معنای قومی تنومند[22] است. کاربردهای قرآنی واژه حاکی از آن است که قرآن معنی جدید مجازی «الزام و واجب شدن» را به واژه «فرض» داده است[23] (ابن عاشور، 1420ق، ج14، ص115؛ طبرسی، 1379ق، ج5، ص151). نمونهای از این کاربرد آیۀ اول سورۀ نور است که معنای «الزام و وجوب» در آن است: «سُورَةٌ أَنْزَلْنَاهَا وَفَرَضْنَاهَا وَأَنْزَلْنَا فِیهَا آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ»[24] (نور: 1) 4-1-2-4- استعاره استعاره رابطۀ معنایی میان دو خوانش یک واژه بر پایه شباهت است. برای مثال، در آیۀ «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا»[25] (محمد: 24)، اقفال برای قلوب در معنای استعاری خود به کار رفته است. قلوب به خزائنی تشبیه شده، و از این خزائن، جزئی که مناسبت دارد، یعنی اقفال بیان شده است. اضافه کردن قلوب به اقفال نیز حاکی از مناسبت این قفل با موضوع و خروج ذهن از قفلهای معمول است (الزمخشری، 1389ش، ج4، ص326؛ ابوحیان، 1420ق، ج5، ص73). 2-2-4- تغییر در معنی غیرصریح تحولات معنی غیرصریح بیشتر در قالب معانی عاطفی واژگان بحث و بررسی میشوند. عمدهترین گونههای تغییر معنای عاطفی عبارتاند از: 1-2-2-4- ترفیع معنایی بار عاطفی یک واژه به سمت مثبت سوق پیدا میکند و معنای واژه ارتقا مییابد، مانند واژۀ «سیّد» با بار معنایی خنثی به معنای (آقا) در گذشته و امروزه به معنای کسی که منتسب به خاندان پیامبر باشد (عبدالغفار، 2013م، ص64؛ صفوی، 1383ش، ص9)، یا واژۀ (Kanight) پسر، نوکر (گذشته)، سلحشور (امروزه) (گیررتس، 1398ش، ص85). 2-2-2-4-تنزل معنایی در تقابل با ترفیع معنایی است؛ گاهی معنای یک واژه بار منفی مییابد و دلالت واژه دچار ضعف و کاهش میشود و لفظ اثر و جایگاهش را در ذهن از دست میدهد (عمر، 1985م، ص79؛ صفوی، 1383ش، ص10). مانند: «لیبرال»، آزادیخواه، فردی که وابسته به غرب است. «کرسی» در قرآن: عرش (وَسِعَ کُرسُّیُه السّمواتِ و الأرض) (بقره: 255). صندلی و میز ناهارخوری (أنیس، 1958م، ص157). 3-2-2-4- حسن تعبیر و قبح تعبیر در حسن و قبح تعبیر، یک واژه با بار معنایی خُنثی میتواند با بار عاطفی مثبت یا منفی بیان شود. مانند واژۀ «مُردن، از دنیا رفتن، به رحمت خدا رفتن، مرحوم شدن» (معنای مثبت)، سقط شدن، به درک واصلشدن (معنای منفی) (گیررتس، 1398ش، ص90). در رابطه با خود واژة «هوی» نیز میتوان ملاحظه کرد در ابتدا دارای معنی خنثی و به معنی «افتادن» (حرکت در راستای عمودی از بالا به پایین) بوده؛ اما در گذر زمان به معنی «از بین رفتن شأن انسانی» و «نابودی» (معنوی) به کار رفته و بار عاطفی منفی پیدا کرده است. 3-4- چندمعنایییکی از آشناترین روابط مفهومی، در سطح واژههای زبان، رابطة چندمعنایی[26] است. چندمعنایی در رابطه با واژهای مطرح است که چند معنای مربوط به هم دارد و هر کدام از آن معناها با معنای کلمة مرکزی مرتبط است (عمر، 1985م، ص190؛ صفوی، 1387ش، ص71) و میتوان آن را «تعدّد معنا» در نتیجة تحولات معنایی نیز نامگذاری کرد. برای نمونه، واژة «توپ» سه معنی مختلف دارد: «وسیلة بازی»، «ابزار جنگی»، «پارچة لولهشده». این مفاهیم اگرچه متفاوت، به هم مربوط هستند؛ در تمامی این معانی، موضوع «گرد بودن» مطرح است (همان، ص149). به عقیدة پالمر نیز، در مقولة چندمعنایی، در نظر گرفتن معنای مرکزی یا یک مرکز ثقل معنایی مهم است؛ با این توضیح که حتماً باید معناهای یک واژه با هم به نوعی در ارتباط باشند و دایرة شمول معنایی آنها به هم نزدیک باشد (پالمر، 1391ش/1979م، ص218). 4-4- تحلیل مؤلفهای معناتحلیل مؤلفهای[27] معنا در زبانشناسی به بررسی ارتباط بین واژهها از طریق مؤلفههای تشکیلدهندة آن اشاره دارد. مؤلفههای معنایی یک مفهوم را نشان[28]های آن مفهوم مینامند. برای نمونه، شرایطی که باید در نظر گرفته شود تا چیزی مفهوم «زن» باشد، شرایط لازم به حساب میآید و اگر بتواند مفهوم «زن» را از سایر مفاهیم متمایز کند، شرایط کافی تلقی خواهد شد؛ بنابراین، به نظر میرسید «انسان بودن»، «بالغ بودن» و «مؤنث بودن» سه شرطی هستند که در کنار هم، مؤلفههای معنایی با شرایط لازم و کافی مفهوم «زن» را تشکیل میدهند (لاینز، 1980م، ص74؛ وافی، 2004، ص173؛ صفوی، 1383ش، ص71). 5- تحلیل دادهها 1-5- معنیشناسی واژة هَوَیَمادة «ه و ی» دارای یک اصل و مقیاس است: «خُلُو و سقوط». هواء ممدود به معنای (خالی بودن) و جمع آن «اَهْوِیة» است. آنچه ما بین زمین و آسمان است نیز، به سبب فضای ظاهراً خالی آن، «هواء» نامیده میشود (ابن فارس، 2000م، ج6، ص15؛ جبل، 2010م، ص2272). هَوَی مقصور یعنی (سقوط از بالا به پایین) و جمع آن «أهواء» است. «اَهْوی، اِنْهَوی، الهَوَی» را سقوط از بالا به پایین دانستهاند؛ بر این اساس، «تَهاوَی القومُ فی المهواة[29]»، یعنی بعضی به دنبال بعضی دیگر در پرتگاه سقوط کردند. به شکاف و حفرۀ بین دو کوه «مهواة» یعنی درّه میگویند. همچنین، گفتهاند «هاویه» جهنم است؛ زیرا مایۀ سقوط کافر به درون آن میشود (الازهری، 1421ق، ج6، ص258؛ الجوهری، بیتا، ص293؛ راغب اصفهانی، 1412ق، ص427). «هَوَی» در اصطلاح عبارت است از گرایش نفس به شهواتی که انگیزۀ شرعی ندارند و نفس از آنها لذت میبرد (الشریف جرجانی، 1380ش، ص190). راغب معتقد است «هَوَی» را به آن دلیل «هَوَی» گفتهاند که صاحبش را در دنیا به هر مصیبت و در آخرت به دوزخ میکشاند (راغب اصفهانی، 1412ق، ص847). 2-5- هَوَی در شعر جاهلی1-2-5- معنی شمارۀ 1: افتادنبا توجه به زندگی قبیلهای، همراه با جنگ و کوچ قبایل و روانه شدن عاشق به دنبال معشوق، واژة «هَوَی» در اشعار جاهلی در مفهوم «فرود آمدن، افتادن» به کار رفته است؛ از جمله میتوان به این بیت سلامة بن جندل (600م) اشاره کرد: یَهوی اذا الخَیلُ جازته و ثار لَها هَویَّ سجلٍ منَ العَلَیاء مَصبوبُ[30] (مفضل، 1963م، ص121)[31]
سلامة بن الخرشب الأنباری (607م) از دیگر شعرای دورة جاهلی در این زمینه آورده است (سروده است): وَ تُمکنِنا إذا نَحن اقتنصْنا مُنَ الشَّحاح اَسْعَلَه الجَمیمُ[32] هَوِیَّ عقابِ عَردةَ اشازَتها بذی ضَمرانِ عکرشَةٌ دَرومُ[33] (همان، ص40)[34]
مولفههای معنایی این معنیِ متداعی با «هوی» در اشعار جاهلی عبارتاند از: [حرکت]، [حرکت در راستای عمودی از بالا به پایین (حرکت واقعی است)]. 2-2-5- معنی شمارۀ 2: عشق (مادی و جسمانی)امرؤالقیسْ (540م) پدر شعر عربی و از مشهورترین اصحاب «معلقات» که به میگساری و عشرتجویی و آمیزش با زنان مشهور بود، واژة «هَوَی» را در مفهوم «عشق» استفاده کرده و آورده است: فمثلک حبلی قد طَرَقتُ و مرضعًا فألهیتُها عن ذی تمائم مُحوِل إذا ما بکی من خلفها انصرفت له بشقٍّ و شقٌّ عندنا لم یُحَوّل تسلّتْ عمایات الرجال عن الصَّبا و لیس فؤادی عن هواکِ بمُنسَلِ[35] از آنجا که امرؤالقیس به کامجویی و آمیزش زنان قبایل مختلف عصر جاهلی معروف بوده است و با توجه به قرینههای لفظی در ابیات، در تصویر روابط جنسی خود، از نمایش مستقیم و زبان و واژگانی صریح بهره گرفته است. به نظر میرسد مادۀ «هوی» در مفهوم عشق حقیقی به کار نرفته و منظور عشقی است که با سقوط همراه است و عاشق را به خواری و ذلت میکشاند. بشر بن ابی حازم (608م) از دیگر شعرای عصر جاهلی نیز، «هَوَیَ» را در این مفهوم استعمال کرده و گفته است: فَظَلِلْت منْ فَرطِ الصَّبابة و الهَوَی طَرِفاً فؤادُکْ مثَل فَعلِ الأیْهَم[36] (همان، ص346)
با توجه به فرهنگ حاکم در عصر جاهلی و زندگی بدوی و صحرانشینی آن زمان و تغزل به زنان در آغاز قصاید و وصف زیبایی و بُعد جسمانی آنها، عشق به معشوقه برای لذتجویی بوده و ذلت و به تبع آن خواری را به دنبال داشته است. بر اساس آنچه در بخش مبانی نظری پژوهش دربارة تحلیل مؤلفهای معنی توضیح داده شد، مؤلفههای معنایی واژة «هوی» را در معنی «عشق» میتوان به این شرح در نظر گرفت: [احساس]، [صرفاً مربوط به انسان]، [دارای نتایج زیانبار] و [مسبب حرکت در راستای عمودی از بالا به پایین (حرکت انتزاعی/مجازی است)]. 3-5- هَوَیَ در قرآن کریممادة هَوَیَ با حفظ معنای سقوط در مفاهیمی متعدد در قرآن کریم استعمال شده و پدیدة چندمعنایی را به وجود آورده است. این مفاهیم عبارتاند از: 1-3-5- معنی شمارة 1: بردن همراه با افکندن قرآن کریم برای بیان حالت مشرکانی که ثبات عقیده ندارند و گاهی به خداوند و گاهی به سمت بتها گرایش دارند با بهرهگیری از صنعت تشبیه، تصویر و تمثیلی فهمپذیر و منطبق بر عادات و رسوم دورة جاهلی را ارائه داده و فرجام سخت مشرکان را به تصویر کشیده و فرموده است: «حُنَفَاءَ لِلَّهِ غَیْرَ مُشْرِکِینَ بِهِ وَمَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ أَوْ تَهْوِی بِهِ الرِّیحُ فِی مَکَانٍ سَحِیقٍ»[37] (حج: 31). در تفسیر آیه آمده است: «همانگونه که کشته شدن در جنگ و طعمة لاشخورها شدن در اذهان عربهای عصر جاهلی، تداعیگر شکست محتوم و تحقیر و بییاوری بوده است، گویی آیة مورد بحث نیز به شکست مشرکان و تحقیر و سرانجام پلید و گمنامی و بییاوری آنان در جامعه اشاره دارد؛ به این معنا که هر کس به خدا شرک ورزد، گویی به محاربه با خدا برخاسته است و قطعاً نتیجة چنین جنگی، جز شکست قطعی و نابودی و حقارت نخواهد بود». خداوند سبحان در آیۀ بالا، تصویر هلاکت مشرک و نابودی وی را با استفاده از تشبیه تمثیلی بیان میکند و میفرماید: «ایمان و بلندی مقامش به آسمان تشبیه شده و کسی که ترک ایمان کرده، همانند آن چیزی است که از آسمان افتاده است و هوای نفسانی که افکار او را پریشان ساخته به پرندهای تشبیه شده که او را میقاپد و پارهپارهاش میکند و شیطان نیز که او را به ضلالت و گمراهی میکشاند، بهسان بادی است که او را در درههای مهیب هلاکت بار میاندازد (الزمخشری، بیتا، ج4، ص285؛ فیض کاشانی، 1418ق، ج3، ص281). بر اساس بافت آیه و همنشین شدن واژه با الفاظی همچون «تَخطُفُه» ،«الطیرُ»، «ریح» و «مکانٍ سحیقٍ»، «لفظ تَهوِی + حرف جر باء» متضمن معنای فعل (تَذهَبُ + باء/بردن همراه افکندن) است که دستخوش تحول معنایی شده و گسترش استعاری پیدا کرده است. توضیحی که میتوان برای این معنیِ «هوی» ارائه کرد آن است که بر اساس تجربیات تکرارشوندة انسانی، آنچه پرتاب شود، سقوط میکند و بر زمین میافتد و حرکت در راستای عمودی از بالا به پایین اینجا نیز تکرار شده است. مؤلفههای معنایی «هوی» در این مفهوم عبارتاند از [کنش]، [تغییر در جایگاهِ کنشپذیر (در نتیجة حرکت)] و [دارای پیامد حرکت در راستای عمودی از بالا به پایین (حرکت واقعی است)]. نکتة دارای اهمیت آن است که درست است که در آیة 31 سورة حج «پرتاب کردن» فرض شده است، این واقعیت را باید در نظر داشت که امکان تحقق این معنی در واقعیت و بدون انتزاع برای این فعل محفوظ است. 2-3-5- معنی شمارة 2: غروب کردن در آیۀ اول سورة مبارکة «نجم» آمده است: «وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى»[38] (نجم: 1) در تفسیر آیه چنین آمده است: «مراد از «وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى» یا هنگام طلوع خورشید در هر صبح است که نور ستارگان بیفروغ میشوند و یا هنگام برپایی قیامت است که ستارگان سقوط کرده و افول میکنند» (طبرسی، 1379ق، ج9، ص260؛ العاملی، 1413ق، ج3، ص93). همانگونه که ترجمه و توضیحات تفسیر نشان میدهند، غروب کردن ستاره در معنای افتادن آن یا همان حرکت عمودی در جهتِ پایین تلقی میشود. علت این امر را شاید بتوان در این واقعیت جستوجو کرد که پیشینیان هنگامی که ستاره را در آسمان نمیدیدند، گمان میبردند از بالای سر آنها در آسمان به پایین، جایی دور از دیدرس سقوط کرده است. مؤلفههای معنایی «هوی» در این مفهوم عبارتاند از: [پدیدة طبیعی]، [تغییر در جایگاه (در نتیجة حرکت)] و [حرکت در راستای عمودی از بالا به پایین (حرکت واقعی است)]. حرکت در این معنیِ استفادهشده به این دلیل واقعی در نظر گرفته شده است که حرکت زمین و تغییر جایگاه آن نسبت به دیگر ستارهها و سیارهها واقعی است. این حرکت واقعی در نظر پیشینیان وضعیتی را پدید میآورد که قبلاً بیان شد. 3-3-5- معنی شمارة 3: خراب کردن، ویران کردن واژة هَوَیَ در قرآن کریم، در باب افعال نیز، دستخوش تحولات معنایی شده و چندمعنایی را ایجاد کرده است. هنگامی که خداوند دربارة سرنوشت عبرتانگیز اقوام گذشته – قوم عاد – که از پیامبر خود و پذیرش حق سرپیچی کردند، سخن میگوید و جبرائیل (ع) به امر خداوند شهرهای آنان را زیر و رو میکند، از واژة «الْمُؤْتَفِکَةَ» به معنای زیر و رو/دگرگون شدن و باب إفعال از مادة «هَوَی»، «اَهوی» به معنای ساقط کردن وفرو ریختن، استفاده کرده و آورده است: «وَأَنَّهُ أَهْلَکَ عَادًا الْأُولَى»، «وَثَمُودَ فَمَا أَبْقَى»، «وَقَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ کَانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَأَطْغَى»، «وَالْمُؤْتَفِکَةَ أَهْوَى»[39] (نجم: 50 – 53). مؤتکفه از «ائتکاف» به معنای زیر و رو شدن و دگرگون شدن است. از آنجا که شهرهای محل سکونت قوم لوط در اثر عذاب زیر و رو شدند و فرو ریختند، این عنوان دربارة آنها به کار رفته است. در روح المعانی (آلوسی، 1301 ق، ج15، ص317) آمده است: «روستاها و سرزمینهای قوم لوط وارونه شدند و هفت شهر آنها را جبرئیل از زمین کند و بالا برد و سپس واژگون ساخت و بر زمین کوبید». با توجه به سیاق و همنشینهای آیه، لفظ «هَوَی» گسترش استعاری داشته و دستخوش تحول معنایی شده و مجازاً در معنای ویران و خراب کردن، استعمال شده است. هم واژگون شدن و هم فرو ریختن ساختمانها در معنای اعم آن مستلزم سقوط یا همان حرکت در جهت بالا به پایین است. مؤلفههای معنایی «هوی» در این مفهوم عبارتاند از: [کنش]، [مستلزم تغییر در حالت/وضعیت کنشپذیر] و [مسبب حرکت در راستای عمودی از بالا به پایین (حرکت واقعی است)]. 4-3-5- معنی شمارة 4: تهی بودن (کنایه از ترس)خداوند در توصیف ترس و وحشت و به تصویر کشیدن مجازاتهای ستمگران در روز قیامت، در کوتاهترین عبارت، کاملترین تصویر را ترسیم میکند که نمونة آن آیة 43 سورة مبارکة ابراهیم (ع) است، هنگامی که میفرماید: «مُهطِعینَ مُقْنِعِی رُءُوسِهِمْ لَا یَرْتَدُّ إِلَیْهِمْ طَرْفُهُمْ وَأَفْئِدَتُهُمْ هَوَاءٌ»[40] (ابراهیم: 43). در این آیه، چهار صفت برای ستمکاران در رستاخیز بیان شدهاند که عبارتاند از: گردن کشیدن و نگاه کردن با ذلّت (مُهطِعینَ)، بلند کردن سرها (مُقْنِعِی رُءُوسِهِمْ)، از حرکت افتادن پلک چشمها (لَا یَرْتَدُّ إِلَیْهِمْ طَرْفُهُمْ)، و فرو ریختن قلبها (أَفْئِدَتُهُمْ هَوَاءٌ) (الفخر الرازی، 1420ق، ج3، ص201؛ مغنیۀ، 1424ق، ج4، ص455). راغب میگوید: «هواء» در آیه به معنای (خالی) است و در خالی بودن مانند هوا است. شخص ترسو را «هواء» گویند؛ زیرا قلبش از جرئت خالی است (الزمخشری، بیتا، ج2، ص389؛ طبرسی، 1379ق، ج13، ص148؛ راغب اصفهانی، 1412ق، ص850). بنا بر قول تفاسیر، واژة «هَوَاء» در این آیه گسترش معنایی از طریق کاربرد مجازی داشته و مجازاً به معنی ترس و وحشت به کار رفته است. بر اساس توضیحات ارائهشده در تفاسیر، ملاحظه میکنیم دل ظرفی در نظر گرفته شده که مظروف آن جرئت است. فرو ریختن جرئت تهی شدن دل را در پی دارد؛ بنابراین، از یک سو، مفهومِ حرکت از بالا به سمت پایین را داریم که البته در اینجا حرکتی انتزاعی/ مجازی است و از سوی دیگر، پیامد و نتیجة فرو ریختن جرئت و شهامت به معنای واژه، یعنی همان «ترس» تبدیل شده است. به این نکته نیز باید توجه داشت که کسی که در روز قیامت دل او فرو ریخته و تهی شده است، در واقع مشمول هلاکت شده و سقوط کرده است؛ بنابراین، اینجا نیز دوباره حرکتِ مجازی از بالا رو به پایین را داریم. مؤلفههای معنایی «هوی» در این مفهوم عبارتاند از: [پیامد (نتیجة کنش)]، [تغییر در جایگاه یک پدیدۀ خاص؛ یعنی جرئت (در نتیجة حرکت)]، [حرکت در راستای عمودی از بالا به پایین (حرکت مجازی است)] و [منجر به یک حس خاص (ترس)]. 5-3-5- معنی شمارة 5: فریب دادن قرآن کریم در بیان حالت شخصی که در ایمان خود تردید دارد و گاهی به شرک و ضلالت و گاهی به ایمان روی میآورد، از صنعت تشبیه استفاده میکند و او را به شخصی مانند میکند که بین دو گروه مؤمن و مشرک حیران مانده است. از سویی، شیطان با وسوسههایش او را تحریک میکند و از سویی دیگر، به گروه مؤمنان گرایش دارد. خداوند برای بیان این موضوع، از واژة «هَوَی» در باب استفعال (استهوی)[41] در معنی فریب دادن/عقل و خرد را گرفتن استفاده کرده و آورده است: «قُلْ أَنَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَنْفَعُنَا وَلَا یَضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللَّهُ کَالَّذِی اسْتَهْوَتْهُ الشَّیَاطِینُ فِی الْأَرْضِ حَیْرَانَ لَهُ أَصْحَابٌ یَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنَا قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَىوَأُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ»[42] (انعام: 71). بنابراین، «استهواء» به معنی ساقط کردن است و اعتبار طلب در آن صحیح است؛ گویی شیاطین با خدعه و با فریب دادن وی، سقوط او را طلب کردهاند و «استهوی» در آیه به معنی لغزش دادن و ساقط کردن است (طباطبایی، 1375ق، ج3؛ ص211؛ قرشی، 1374ش، ج1، ص71). معنای واژه در این آیه همانند آیۀ پیش (انعام: 71)، باز هم نتیجة فریفتن است. در نتیجة فریب انسان، شیطان او را از راه راست خارج میکند و از آنجا که چنین خروجی سقوط جایگاه انسانی را دربردارد، نتیجة خروج از راه راست، سقوط معنا میشود. مؤلفههای معنایی «هوی» در این مفهوم عبارتاند از: [کنش]، [تغییر در وضعیت ذهنی کنشپذیر]، [دارای پیامد حرکت در راستای عمودی از بالا به پایین (حرکت مجازی است)] و [تغییر در جایگاه در نتیجة حرکت (مجازی)]. ضرورت قائل شدن به مؤلفة [حرکت در راستای عمودی از بالا به پایین] مربوط به این واقعیت است که انسان یا حیوانی که فریب میخورد، دارای وضعیتی بدتر از آنچه پیش از پذیرا شدن کنش داشت، میشود. 6-3-5- معنی شمارة 6: امیال و خواهشهای نفسانی (شهوت) واژة هَوَی در معنای هوای نفس با مفهوم خلوّ و سقوط به کار رفته است؛ زیرا میل نفسانی از هر گونه تعقّل و خیری خالی است؛ از این رو، به سقوط صاحب خود منجر میشود (قرشی، 1377ش، ج7، ص170). این مفهوم در آیههایی متعدد به صورت مفرد و جمع در قرآن کریم استفاده شده است[43]. نمونههایی از آن عبارتاند از: «وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ»[44] (القصص: 50). «فَلَا یَصُدَّنَّکَ عَنْهَا مَنْ لَا یُؤْمِنُ بِهَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَتَرْدَى»[45] (طه: 16). چنانکه بر اساس توضیحاتِ پیشتر مطرحشده نیز مشهود است، پیروی از خواهشهای نفسانی بدون در نظر گرفتن احکام الهی موجب تنزل جایگاه انسانی میشود؛ بنابراین، حرکت انتزاعی/مجازی رو به پایین باز هم اتفاق میافتد که اشاره به سقوط انسان دارد. مؤلفههای معنایی «هوی» در این مفهوم عبارتاند از: [تمایل]، [مشترک میان انسان و حیوان]، [تغییر در جایگاه (در نتیجة حرکت)] و [مسبب حرکت در راستای عمودی از بالا به پایین (حرکت مجازی است)]. 7-3-5- معنی شمارة 7: سقوط جایگاه انسانی (نابودی)یکی از معانی هَوَیَ در قرآن «هلاکت و نابودی» در نتیجة سقوط از ایمان به کفر و گرفتار عذاب الهی شدن است؛ جایی که خداوند سبحان میفرماید: «کُلُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَلَا تَطْغَوْا فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبِی وَمَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوَى»[46] (طه: 81). در این آیه برای بیان عاقبت سرپیچی از دستورات خداوند، از صمعت استعاره استفاده شده است و لفظ «هوی» (سقوط از بالا به پایین) برای انسانی که غضب خداوند بر او نازل میشود و به هلاکت و نابودی میرسد، استعاره گرفته شده است (الصابونی، 2006م، ص200)؛ یعنی انسانی که مشمول غضب الهی میشود، مانند شخصی است که از مکانی بلند با ارتفاع زیاد سقوط کند و به هلاکت برسد. هَوَی به معنای سقوط از بالا به پایین است و منظور از هوی در این آیه، هلاکت و سقوط معنوی است؛ زیرا هر که را غضب الهی فراگیرد، هر آینه او را مخذول و منکوب و با خاک برابر سازد و در اینجا، اشاره به سقوط مقامی و دوری از قرب پروردگار و رانده شدن از درگاهش نیز است (ابن عاشور، 1420ق، ج16، ص182؛ طوسی، 1382ق، ج7، ص194). بنابراین، معنی واژۀ هَوَیَ در این آیه گسترش استعاری داشته و دامنۀ دلالت مفهومی آن گسترش یافته و با توجه به بافت، مجازاً در معنای هلاکت و سقوط معنوی در نتیجة گرفتار شدن به عذاب الهی به کار رفته است. در واقع، اینجا نتیجة سقوط که حرکتِ مجازی در جهت بالا به پایین است، به معنی واژه تبدیل شده است. مؤلفههای معنایی «هوی» در این مفهوم عبارتاند از: [پیامد]، [تغییر در جایگاه (در نتیجة حرکت)] و [حرکت در راستای عمودی از بالا به پایین (حرکت مجازی است)]. همانطور که ملاحظه شد، واژۀ «هَوَیَ» و مشتقات آن در قرآن کریم دستخوش تحول و تنوع معنایی شدهاند و با حفظ معنای «حرکت در راستای عمودی از بالا به پایین یا همان سقوط»، هفت مفهوم را تداعی کردهاند که با توجه به نفی اسلام از تغزل به زنان، معنای عشق در قرآن کریم برای این واژه ملاحظه نمیشود. 6- نتیجهگیریدر پژوهش حاضر، معانی واژة «هوی» مطالعه، و تحول معنایی این واژه و مشتقات آن در اشعار دورة جاهلی و در متن قرآن کریم تحلیل شدند. نتایج تحلیلها نشان داد:
[1] semantic transformation و در زبان عربی «التطور الدّلالی» (semantic development) نامیده میشود. [2] Brugman & Lakoff [3] synochronic [4] diochronic [5] معادل این اصطلاح را در زبان عربی «علم الدلالة التاریخی» (historical semantics)، «السَمانتیک التاریخی» (somosiology) و «علم الدلالة الفیلولوجی» (semantic philology) میگویند (عمر، 1985م، ص243). [6] semantic change [7] Breale [8] Pual [9] conceptual development با اصطلاحات دیگری همچون «گسترش معنایی» (semantic broadening)، «توسیع معنایی» (contriguity)، «گسترشیافتگی معنایی» (extention of meaning)، «تعمیم الدلالة» (semantic widening)، «تعمیم معنایی» (semantic generalization) به کار میرود. [10] conceptual bill به آن «تخصیص معنایی» (semantic specialization)، «تحدید معنایی» (semantic restriction)، «تخصیص الدلالة» (semantic narrowing) نیز میگویند. [11] semantic amehoration در زبان عربی به آن «رُقی الدلالة» یا «التغّیر المتسامی» (elavation) گفته میشود. [12] semantic pejoration در معنای شناسی عربی «انحطاط الدلالة» (degeneration) نامیده میشود. [13] euphemism [14] dysphemism [15] metonym [16] metaphor [17] تضمین در لغت از «ضَمِنتُ الشی وَ کذا» و «جعلتْه محتویاً علیه» فَتضمنَّه یعنی اشتمل علیه و احتوی (الفیومی، 1977م، مادّه ضمن) است. تضمین در نحو عبارت است از دادن معنای کلمهای به کلمة دیگر تا آن کلمه در صورت وجود قرینه، هر دو معنا - معنای کلمة اول و کلمة دوم - را ادا کند و در هر سه قسم کلمه در عربی - اسم و فعل و حرف - کاربرد دارد، مانند «عَیناً یشرَبُ بِها عبادُ الله» (انسان: 9). فعل «یَشْرَبُ» با حرف «مِنْ» به کار میرود و به معنای «نوشیدن» است. در این آیه، با حرف جز «با» استفاده شده و متضّمن معنای فعل «یَروی» سیراب شدن و نوشیدن است (ابن فارس، 2000م، مادّه ضمن؛ الأنصاری، بیتا، ج1، ص104). [18] Carnoy [19] Stern [20] نمونههایی از معنای «کفر» با حفظ معنای پوشاندن و پنهان کردن در قرآن عبارتاند از: * معنی شمارۀ 1: پوشاندن واقعیت خداوند و عالم غیب/ الحاد: «وَمَنْ یَکْفُرْ بِاللَّهِ وَمَلَائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِیدًا» (نساء: 136). * معنی شمارۀ 2: پوشاندن حقانیت طاغوت = ایمان به خدا/ انکار طاغوت: «فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» (بقره: 256). * معنی شمارۀ 3: پوشاندن نعمتهای خداوند/کفران نعمت: «وَاشْکُرُوا لِی وَلَا تَکْفُرُونِ» (بقره: 152). * معنی شمارۀ 4: پوشاندن حقیقت پس از پذیرش آن/ارتداد: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ ازْدَادُوا کُفْرًا لَمْ یَکُنِ اللَّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ وَلَا لِیَهْدِیَهُمْ سَبِیلًا» (نساء: 137). (طریحی، 1376ق، ص419). [21] لعمری لقد أعطیت ضیفک فارضًا تجُر ّ إلیه ما تقوم علی رجل (ابن منظور، 1414ق، ص3012). [22] شیّب أصداغی و رأسی أبیض محامل فیها رجال فُرض (ابن منظور، 1414ق، ص3012) [23] این واژه در قرآن معانی دیگری همچون «بیان حکم» (تحریم: 2) و «کابین زنان» (بقره: 234) نیز دارد (کفرطائی، 1975 م، ص47). [24] ترجمه: سورهای است که آن را نازل کرده (احکامش را) واجب نموده، در آن آیانی روشن آوردیم تا شما پند گیرید. [25] ترجمه: آیا در قرآن تدبر نمیکنند یا بر دلها] یشان[ قفلهای ]عناد[ است. [26] polysemy [27] componential analysis of meaning [28] marks [29] تساقط بعضهم إثر بعض. [30] جازته: فاتَتْه، سجل: الدلو العظیمة، مَصبوبٌ: مسکوبٌ و مُهَراقٌ من أعلی (ابن منظور، 1414ق، صص91، 218، 3819). [31] زمانی که اسبان بر او تاختند و او بر آنها تاخت، (بر زمین) فروافتاد؛ مانند افتادن دلو بزرگی که با آب از بالا به پایین میافتد (ابن الأنباری، 2008م، ص181). [32] اقتَنَصْنا: خرجنا نقتنص، أی: نصید، الشحاح: الحمار الوحشی، أشعله: أنشطه، الجمیم: ما جمَّ و کثُر من النبت (ابن منظور، 1414ق، صص2114، 3140، 290، 3220، 105). [33] عکرشة: اسم الأرنب، عردة و ضمران: موضع مکان (همان، ص2781). [34] هنگامی که برای شکار خارج شدیم (این اسب تیزپا) ما را در شکار گورخر وحشیای که از گیاه «جم» چریده و فربه شده بود، پیروز گردانید. (اسبی که در سرعت) مانند عقابی بود که در منطقۀ ضمران و عردة، قصد شکار خرگوشی را دارد و با سرعت بر او فرود میآید (ابن الأنباری، 2008م، ص98). [35] چهبسا شبهنگام نزد زن آبستنی که کودکی شیرخواره داشته رفتم و او را از کودک یکسالهاش که حرزی داشت، جدا کردم و به خود مشغول ساختم. هنگامی که کودک گریه میکرد در حالی که پشت زن خوابیده بود، با نصف بالای بدنش به سوی او روی گرداند و نصف زیرین تن او از آغوش من بیرون نبود. گمراهی مردان برطرف شد و بعد از جوانی تسلّی خاطر یافتند و عشق آنان به عشاق از بین رفت و از دیوانگی عشق به خود آمدند؛ اما قلب و دل من از عشق تو آرام ندارد و بههیچوجه دست برنمیدارد (ترجانیزاده، 1397ش، ص24). [36] از شدت اشتیاق و عشق به کناری افتادی و قلب تو مانند سنگی است که پیری را نمیفهمد (عقل خود را از دست دادهای) (المرزوقی، 2014م، ص319). [37] . (مناسک حج را انجام دهید) در حالی که خالص برای خدا باشید و هیچگونه همتایی برای او قائل نشوید و هر کس همتایی برای خدا قرار دهد گویی از آسمان سقوط کرده و پرندگان (در هوا) او را میربایند و یا تندباد او را بهجای دوردستی میافکند. [38] سوگند به ستارة ثریا (یا ستارة پروین/ستارگان) آنگاه که فروافتد (غروب کند یا از مدار خارج شود). [39] و همو است که قوم پیشین (عاد) را هلاک کرد و (نیز قوم) ثمود را (احدی از آنان را) باقی نگذاشت و پیش از آنان قوم نوح را که آنان ستمکارتر و سرکشتر بودهاند، هلاک کرد و شهرهای قوم لوط را زیرورو کرد و فروریخت. / و شهرهای واژگونشده را انداخت. [40] . در حالی که گردنکشیده، سربههوا راه میروند و چشمشان بر هم نمیآید و [از وحشت] دلهایشان تهی است. [41] فریفتن، عقل و عشق را بردن (الازهری، 1421ق، ج6، ص259). [42]بگو آیا غیر از خدا چیزی را بخوانیم و بپرستیم که نه سودی به حال ما دارد نه زیانی؛ و به (این ترتیب) به عقب برگردیم (دورة جاهلی)، پس از آن که خداوند ما را هدایت کرده است؟ مانند کسی که شیاطین او را به بیراهه افکندند و در زمین سرگشته مانده است، [در حالی که] یارانی هم دارد که وی را به هدایت میخوانند که به سوی ما بیا [ولی نمیتواند]؟ بگو بیگمان هدایت خدا هدایت [حقیقی] است و ما دستور یافتهایم که تسلیم پروردگار جهانیان باشیم. [43] جهت اطلاع از بسامد و کاربرد واژۀ «هوی» و مشتقات آن در قرآن به کتاب المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الکریم اثر عبدالباقی، 1997م، ذیل مادّۀ «هوی» مراجعه شود. [44] گمراهتر از آن کس که هوای نفس خویش را بدون (هیچ) هدایتی از (سوی) خدا، پیروی میکند، کیست؟ [45]پس هرگز نباید کسی که به آن (روز قیامت) ایمان ندارد و از شهوت و هوس خویش، پیروی کرده است، تو را از آن باز دارد که هلاک خواهی شد. [46] از روزیهای پاکیزه و مطبوعی که به شما دادهایم، بخورید و در آن طغیان و اسراف نکنید و از حدود الهی تجاوز نکنید که غضب من بر شما وارد میشود و هر کس غضبم بر او فرود آید و او را فراگیرد، قطعاً سقوط کرده است. | ||
مراجع | ||
قرآن کریم (1396ش). (ابوالفضل بهرامپور، مترجم). قم. چاپخانۀ بزرگ قرآن کریم (اسوه). آرلاتو، آنتونی. (1373ش). درآمدی بر زبانشناسی تاریخی (یحیی مدرسی،، مترجم). تهران. پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. اگریدی، ویلیام، دابرولسکی، مایکا، و آرونف، مارک. (1389ش). درآمدی بر زبانشناسی معاصر (علی درزی، مترجم). تهران. سمت. (اثر اصلی منتشرشده در 1987م). امدادی، علی اصغر، بدخشان، ابراهیم، و دهقان، مسعود. (1400ش). بررسی چندمعنایی واژگان قرآن کریم بر مبنای رویکرد معناشناسی واژگانی شناختی. پژوهشهای زبانشناسی تطبیقی، 11(21)، 199-223. https://sid.ir/paper/963006/fa ترجانیزاده، احمد. (1397ش). شرح معلقات سبع. تهران: انتشارات سروش. پالمر، فرانک. (1391ش). نگاهی تازه به معناشناسی (مریم فیاضی، مترجم). تهران: نشر مرکز. (اثر اصلی منتشرشده در 1979م). ذوعلم، آسیه، و حاجی خانی، علی. (1400ش). واکاوی چندمعنایی واژگانی و نحوی در ترجمههای معاصر قرآن کریم. پژوهشهای ترجمه در زبان و ادبیات عربی، 11(24)، 93-120. https://doi.org/10.22054/rctall.2021.58376.1532 سیدی، سیدحسین. (1394ش). تغییر معنایی در واژگان قرآن. پژوهشهای قرآنی، 20(1(74))، 30-49. https://jqr.isca.ac.ir/article_ صفوی، کوروش. (1383ش). درآمدی بر معناشناسی. تهران: سوره مهر. صفوی، کوروش. (1387ش). معناشناسی کاربردی. تهران: همشهری. صیادانی، علی، شفائی، مهدی، شریف عسکری، محمدصالح. (1395ش). بررسی تحوّل معناشناختی واژه حُبّ در قرآن کریم نسبت به ادبیّات عصر جاهلی. فصلنامۀ علمی – پژوهشی ذهن، 17(66)، 119-144. https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage قرشی، علیاکبر. (1374ش). قاموس القرآن. تهران: دار الکتب الإسلامیه. قرشی، علیاکبر. (1377ش). تفسیر احسن الحدیث. تهران: بنیاد بعثت. گیررتس، دیرک. (1398ش). نظریههای معناشناسی واژگانی (کوروش صفوی، مترجم). تهران: نشر علمی. نهیرات، احمد، و محمدیان، عباد. (1392ش). نگرشی به نظام چندمعنایی در قرآن کریم. پژوهشهای زبانشناختی قرآن، 2(2)، 119-137. https://dor.isc.ac/dor/20.1001.1.24233889.1392.2.2.7.3 منابع عربی آلوسی، شهابالدین محمود. (1301ق). روح المعانی. بیروت: دارالکتب العلمیة. ابن الأنباری، ابوالبرکات. (2008م). شرح السبع الطوال. بیروت: دارالکتب العلمیة. ابن سیدة، علی بن اسماعیل. (١٩٩٠م). المحکم والمحیط الاعظم. بیروت: دارالکتب العلمیة. ابن عاشور، محمد بن طاهر. (1420ق). التحریر و التنویر. تونس: دارالتونسیة للنشر. ابن فارس، احمد بن زکریا. (2000م). معجم مقاییس اللّغة. بیروت: دار احیاء التراث العربی. ابن منظور، محمد بن مکرّم. (1414ق). لسان العرب. بیروت: دار صادر. ابوحیان، محمدبن یوسف. (١٤٢٠ق). البحرالمحیط فی التفسیر. بیروت: دارالفکر. الأزهری، محمد بن احمد. (1421ق). تهذیب اللغة. بیروت: داراحیاء التراث العربی. الأنصاری، ابن هشام (بیتا). مغنی اللبیب عن کتب الأعاریب. القاهرة: دارالکتب العلمیة. الجوهری، اسماعیل بن حمّاد. (بیتا). الصحّاح (تاج اللغة و صحاح العربیة). بیروت: دارالعلم للملایین. الخولی، محمدعلی. (٢٠١٥م). معجم علم اللغة النظری. بیروت: مکتبة لبنان. الدایة، فایز. (۱۹۹۶م). علم الدلالة العربی: النظریة والتطبیق دراسة تاریخیة تاصیلیة نقدیة. دکشف: دارالفکر. الراغب الإصفهانی، ابوالقاسم حسین بن محمد. (1412ق). مفردات الفاظ القرآن. بیجا: منشورات ذویالقربی. الزمخشری، جارالله محمد بن عمر. (1389ش). الکّشاف عن حقائق التنزیل. بیروت: دار إحیا التراث العربی. الزمخشری، جارالله محمد بن عمر. (بیتا). أساس البلاغة. بیروت: دار صادر. السعران، محمود. (1997م). علم اللغّة مقدمه للقاری اللعربی. بیجا: دارالفکر العربی. الشریف جرجانی، علی بن محمد. (1380ش). التعریفات. القاهرة: دار الکتاب المصری. الصابونی، الشیخ محمدعلی. (2006م). الإبداع البیانی فی القرآن العظیم. بیروت: المکتبة العلمیة. العاملی، علی بن الحسین. (١٤١٣ق). الوجیز فی تفسیرالقران العزیز. قم: دارالقران الکریم. الفخر الرازی، محمد بن عمر. (1420ق). التفسیر الکبیر یا مفاتیح الغیب. تهران: انتشارات اساطیر. الفراهیدی، خلیل بن احمد. (١٩٨١م). العین. بیروت: دارالفکرللملایین. الفیومی، محمد بن علی. (1987م). المصباح المنیر. بیروت: المکتبة العصریة. الماشطة، مجید (١٩٨٥م). علم الدلالة. قاهرة: مکتبة الانجلو المصریة. المرزوقی، محمد بن نحّاس. (2014م). شرح المفضلیّات. بیروت: مطبعة الاباء الیسوعیین. انیس، ابراهیم. (١٩٥٨م). دلالة الالفاظ. قاهرة: مکتبة الانجلو المصریة. اولمان، استیفن. (بیتا). دورالکلمة فی اللغة. بیجا: مکتبة الشباب. جبل، محمدحسن. (2010م). المعجم الأشتقاقی المؤصّل. القاهره: مکتبة الآداب. خالد عبدالله، عبدالرقیب (2021م). إتباع الهوى فی القرآن الکریم مظاهرة، آثاره، وعقوباته. مجلة العلوم التربویة و الدراسات الإنسانیة 7(18)، 289-327. https://www.researchgate.net/publication/368862030_atba_alhwy_fy_alqran_alkrym_mzahrt_atharh_wqwbath رشاد غنیم، عادل (2015م). إتّقاء هَوَی النفس فی شرعة القرآن و منهاجه. الدرایة، 15(2)، 417-468. https://journals.ekb.eg/article_8048.html سمیح الخالدی، محسن. (2010م). الهوی، دراسة موضوعیة للمصطلح القرآنی. دراسات (علوم الشریعة والقانون)، 37(2)، 456-475. https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage طباطبایی، محمدحسین. (١٣٧٥ق). المیزان فی تفسیرالقران. طهران: دارالکتب الاسلامیة. طبرسی، فضلالله بن حسن. (1379ق). مجمعالبیان فی تفسیر القرآن. بیروت: دار احیاء التراث العربی. طریحی، فخرالدین. (1367ق). مجمع البحرین. قم. مکتبة جعفریة. طوسی، محمد بن حسن. (1382ق). التبیان فی تفسیر القرآن. بیروت: دار احیاء التراث العربی. عبدالغفار، حامدهلال. (٢٠١٣م). علم الدلالة اللغویة. قاهرة: جامعة الازهر. عودة خلیل، ابوعودة. (١٩٨٥م). التتطورالدلالی بین لغة الشعرالجاهلی ولغة القران الکریم. اردن: مکتبة منار. فیض کاشانی، محمد محسن. (1418ق). تفسیر الصّافی. بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات. قدور، احمد. (۱۹۹۹م). علم الدلالة. بیروت: دارالکتب العلمیة. کفرطائی، محمد بن یوسف. (1975م). الوجوه و النظائر. القاهرة. بینا. لاینز، جون. (١٩٨٠م). علم الدلاة. بصرة: جامعة بصرة. لوشن، نورالهدی. (2006م). علم الدلالة: دراسة و تطبیق الإسکندریة. المکتب الجامعی الحدیث. محمدسعد، محمد. (٢٠٠٢م). علم الدلالة. بیروت: مکتبة زهراء الشرق. محمد فیصل النصیرات، جهاد. (2009م). منهج القرآن الکریم فی النهی عن اتّباع الهَوَی. دراسات (علوم الشریعة والقانون)، 36(2)، 597-613. https://www.noormags.ir/view/en/articlepage عمر، أحمد مختار. (1985م). علم الدلالة. القاهرة: عالم الکتب. مغنیة، محمدجواد. (1424ق). تفسیر الکاشف. بیروت: دارالعلم للملایین. مفضّل، ضبّی. (1963م). المفضلیّات (احمد شاکر و عبدالسلام هارون، محققان). القاهرة: دار المعارف. مؤیّد رشید، اسراء (2020م). لفظ الهَوَی فی القرآن الکریم و دلالاته، دراسة بلاغیة فنیة. جامعة عین شمس، کلیة الآداب، 48، 245-264. https://search.mandumah.com وافی، عبدالواحد (2004م). علم اللّغة. القاهرة: نهضة مصر للطباعة و النشر. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 15 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 8 |