| تعداد نشریات | 43 |
| تعداد شمارهها | 1,790 |
| تعداد مقالات | 14,601 |
| تعداد مشاهده مقاله | 38,688,512 |
| تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 15,061,155 |
بازخوانی پندار «خدازادگی» در عهدین و شیوۀ رویارویی با آن | ||
| الهیات تطبیقی | ||
| مقاله 10، دوره 16، شماره 1 - شماره پیاپی 33، خرداد 1404، صفحه 147-162 اصل مقاله (1.3 M) | ||
| نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
| شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/coth.2025.141806.1906 | ||
| نویسندگان | ||
| ابوالفضل خوشمنش* 1؛ نوشین الهمرادی2 | ||
| 1دانشیار گروه علوم قرآن و حدیث، دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه تهران، تهران، ایران | ||
| 2دانشجوی دکتری گروه علوم قرآن و حدیث، دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه تهران، تهران، ایران | ||
| چکیده | ||
| ترکیب «خدازادگی» به معنای ادعا یا پندار فرزند خدا و از نسل او بودن (نه لزوماً با این لفظ) در برخی از متون کهنِ برجایمانده از تمدنهای مختلف بشری و نیز در عهدین و قرآن کریم دیده میشود. این سوابق نشان از منافع و جذابیتهایی دارد که پیوسته در اندیشۀ بشر وجود داشته و وی برای جذب و جلب آنها به کارهایی مختلف دست یازیده و هر بار با روشی جدید این پندار را زنده نگه داشته است. پژوهش حاضر پندار «خدازادگی» و گونههای «خدازادگان» در عهدین را واکاوی و تبیین کرده است. برای دستیابی به این هدف، ابتدا پیشینۀ این پندار بررسی شده است و سپس گونههای این فرزندان الوهی معرفی شدهاند و در نهایت شیوۀ مواجهۀ عهدین با آنها بیان شده است. از این بررسی به دست میآید که چگونه چنین تصوری ابتدا پدید آمده و سپس بهتدریج در اذهان رسوب کرده است. همچنین، کتاب مقدس عزمی جدی برای نقض و ابطال چنین پنداری از خود نشان نداده است. | ||
| کلیدواژهها | ||
| پندار «خدازادگی»؛ کتاب مقدس؛ «خدازادگان» | ||
| اصل مقاله | ||
در کتاب مقدس، بارها از خداوند یکتا سخن گفته شده (نمونهها را نک. خروج، 20: 2ـ 3؛ تثنیه، ۵: 6ـ 7؛ اشعیا، 43: 11)[1] و خداوند خود را با صفاتی همچون وفاکننده به عهد و هلاککنندۀ ستمگران (پیدایش،21؛ 39: 5) شناسانده است که بر اساس آنها، از عدالت و تسلیم بندگان در برابر خود خشنود و از ظلم و نافرمانی آنان دچار غضب میشود (فصول مختلف پیدایش و خروج). اما در کنار این خداوندِ قادر مطلق و سرمد که برکتدهنده نیز هست (نک. پیدایش، 17: 1؛ 21: 32)، نام برخی از خدایان و «خدازادگان» در متن تورات و انجیل خودنمایی میکند. هدف این پژوهش واکاوی این مدعا و بیان گونههای «خدازادگی» در عهدین و کوشش برای تبیین این مطلب است که کتاب مقدس برای تقابل با چنین پنداری چه شیوهای را در پیش گرفته است. در رابطه با پیشینۀ این موضوع، هیچ متن مکتوبی که عنوان بازخوانی یا واکاوی مفهوم «خدازادگی» را داشته باشد یافت نشد. در ارتباطی بعید، مقالهای با عنوان «مفهوم «فرزندان خدا» در کتاب مقدس و قرآن مجید» (توفیقی، 1390، صص. 73-98) به جایابی آیاتی که در آنها نام فرزندان خدا آمده، در قرآن کریم و چند ترجمۀ کتاب مقدس بسنده کرده است. دو مقاله با عناوین «انگارۀ انتساب «فرزند» و «ولادت» به خدا، و نقد لوازم آن بر اساس آیات قرآن» (شکر و همکاران، 1400) و «قرآن کریم و فرزندان ادعایی خدا؛ تحلیلی گفتمانی از حاشیهرانی یک گفتمان قدیمی» (فرهی، 1402) مفهوم فرزند خدا و آنچه به عنوان آنها مربوط میشود را در قرآن کریم بررسی کردهاند که تفاوت بارز آن با پژوهش حاضر، با توجه به تفاوت قرآن و عهدین غنی از توضیح است. محققیان در مقالهای با عنوان «واکاوی مفهوم «عیسی، پسرِ خدا» در قرآن و سنت اسلامی» سعی در رفع تناقض برداشت مسیحیان و مسلمانان در فرزندِ خدا بودن عیسی با استناد به آیات قرآن کریم و برخی کتب اسلامی دارد و نتیجه میگیرد دو کتاب مقدس (قرآن و عهدین) برداشتی یکسان از باور بالا دارند و موارد تناقض در اسلام و مسیحیت با توجه به ماهیت زبان قرآن در بیان این عقیده قابل رفع است، اما سنت اسلامی تا کنون از آن غافل بوده است! (محققیان، 1400). بدون تحلیل محتوا و مدعای مقالۀ ایشان، تفاوت آن با بررسیهای انجامشدهای که ذیل عناوین نوشتار کنونی آوردهایم، واضح است. پژوهش حاضر با تکیه بر روش تحلیلی مبتنی بر گردآوری مطالب و با استناد به منابع کتابخانهای، علاوه بر یافتن گونههای «خدازادگان» در متن عهدین، پیشینۀ این پندار را بررسی و شیوۀ مواجهۀ عهدین با آن را نیز بیان کرده است. گفتنی است، قرآن کریم نیز از خدازادگان نام برده است اما با اهداف هدایتی و تربیتی. بر این اساس، پس از بیان عجز الههها، الوهیت و ربوبیت خداوند را تبیین و راهکارهایی را نیز برای مقابله با پندار باطل خدازادگی ارائه کرده است، اما در این پژوهش بررسی نشدهاند.
پیش از پیدایش دینهای کهن، از برخی اسطورهها راجع به آفرینش و آفریدگار میتوان سراغ گرفت که حق و باطل را در هم آمیختهاند. با پیدایش دینهای جدید، بسیاری از پندارهای پیشین در لباسی واضحتر و گاه متعالیتر بیان شدهاند و مواردی نیز رد شدهاند. با این آگاهی که دین و اسطوره یکی نیستند اما از آنجا که یک تاریخ مقدس از طریق اسطوره نقل میشود و بیانگر آن است که چگونه از طریق اقدامات موجودات فراطبیعی، یک حقیقت ملموس و طبیعی به وجود میآید (الیاده، 1391، صص. 10-23)، به عنوان شاهد بررسی خواهد شد. 1-2- اسطورههای بینالنهرین، یونان و مصر به اعتقاد اقوام ساکن بینالنهرین، ایزدان نجومی در آسمان جای داشتند و مهمترین آنها «سین»[2] خدای ماه بود که با نام «نانار»[3] در شهر «اُور»[4] پرستش میشد. همسرش «نینگال»[5] بانوی بزرگ، مادر چهار فرزند با نامهای: «ارشکیگال»[6] ایزدبانوی جهان زیرین، «نوسکو»[7] ایزد آتش، «شَمَش»[8] خدای خورشید، و «ایشتر»[9] ایزدبانوی بامداد و شامگاه (به نوعی چهرۀ شخصیتیافتۀ سیارۀ زهره) بود که دو فرزند اخیر با پدر، تثلیث خدایان نجومی را پدید آورده بودند (نک. ژیران و همکاران، 1375، صص. 71-75). اهالی یونان سرزمین خود را پر از جاودانانی میدانستند که از نیروهای طبیعی نشئت گرفته بودند. «زئوس»[10] (خدای خدایان) در ادارۀ جهان و قدرت خدایی با همسرش «هِرا»[11] شریک بود؛ آنها هر دو از جوهر هستی (کورونوس)[12] پدید آمده بودند. «هرا» بانویی قدرتمند و ملکۀ مقتدر آسمان بود که دستور خلقت آدمی را برای ستایش جاودانان و ساخت پرستشگاهها صادر کرد. او مادر سه فرزند است، اما فقط یکی از آنان با نام «آرِس»[13] (خدای جنگ) مقام خدایی دارد (لنسین گرین، 1387، صص. 37-29). بر اساس مطالبی که از متون اهرام ساکار (حکشده در حدود 2625 ق.م) به دست آمده است، افکار و عقاید مذهبی در مصر باستان به دو دستۀ مختلف تقسیم میشدند: یکی عقاید مربوط به پرستش خورشید که در هلیوپولیس[14] ظهور کرده و خداوند بزرگ آن «رَع» بود و دیگری عقاید طرفداران «اُزیریس»[15] که همه چیز را متعلق به او میدانستند (نک. دریوتن و واندیه، 1336، ج. 1/66). دوران فرمانروایی رَع «عصر زرین» نامیده میشد که زمان همجواری انسانها و خدایان دانسته شده است. پادشاهان کهن مصر احترام زیادی برای «رَع» قائل میشدند؛ زیرا سه پادشاه (فرعون) نخست از سلسلۀ پنجم مصر را حاصل ازدواج او با «رددت»[16] (همسر کاهن بزرگ) میدانستند. پس از آن نیز هنگام بارداری هر شهبانویی، گفته میشد «رَع» به زمین بازگشته است تا فرزند دیگری را خلق کند (نک. ویو، 1384، صص. 16-27؛ ایونس، 1375، ص. 56). بنا بر آنچه بیان شد، اسطورهها در دوران کهن جایگاهی والا داشتهاند؛ به صورتی که معمولاً در دسترس نبودهاند و آسمان یا زیرِ زمین محل فرمانروایی و صدور فرمان یا اثرگذاری آنان بوده است.
در عهدین، با خانوادۀ الوهی به نحوی که در سطور پیشین آمد، روبهرو نیستیم. ایزدبانویی با نام «اَشِرَه یا اَشیره»[17] که مورد پرستش یهود و در باور آنان همسر یَهُوَه بوده است (نک.Patai, 1967, pp. 37-40)، نمودی بارز در تورات دارد؛ اما در متن عهد قدیم، اشارهای به فرزندزایی او نشده است.
1-3- گونهشناسی «خدازادگان» در عهد قدیم فارغ از عدم حضور الهۀ مادر، ترکیب «خدازادگی» در عهد قدیم به صورت «پسر خدا» و «فرزند خدا» دیده میشود که به مناسبتهایی دربارۀ انسانهای مختلف به صورت جمع و مفرد به کار رفته است. در ادامه، تنوع خدازادگان را بررسی خواهیم کرد. 1-1-3- پسران الوهیم (خدا): «پسران خدا دختران آدمیان را دیدند که نیکو منظرند و از هر کدام که خواستند زنان برای خویشتن میگرفتند. .... و بعد از هنگامی که پسران خدا به دختران آدمیان درآمدند و آنها برای ایشان اولاد زاییدند...» (پیدایش، 6: 2 و 4؛ نیز نک. ایوب، 1: 6 و 2: 1 و 38: 7). برخی معتقد هستند پسران الوهیم به معنای ملائکه و ارواح پاک هستند؛ اما به عقیدۀ هاکس، اینان اشخاصی مقدس و محترم هستند که از پدرانی پاک و مقدس به وجود آمدهاند و در تقوا و خداشناسی مشهور هستند. او دربارۀ انتساب پسر به صاحب کنیز و فرزندخواندگی در یونان و روم مطالبی نوشته است و با استناد به آنها، این نسبت را امری عادی و با پیشینۀ کهن معرفی میکند (هاکس، 1377، ص. 219). 2-1-3- پسران اِلیم: «ای فرزندان ِالیم، یَهُوَه را توصیف کنید. جلال و قوت را برای یَهُوَه توصیف نمایید» (مزامیر، 29: 1). برخی از پژوهشگران «فرزندان الیم» را به این دلیل که به معنای فرزندان خدای «اِل» اشاره دارد، مربوط به دورانی میدانند که عبرانیان هنوز موحد نشده و به خدایی دیگر غیر از یَهَوَه معتقد بودهاند (نک. Brown et al., 1990, pp. 34-47). این برداشت با توجه به نام بردن از یَهُوَه و صفات او بلافاصله پس از «اِلیم» درست به نظر میرسد. 3-1-3- مشابه پسر خدا: «اینک من چهار مرد میبینم که در میان آتش میخرامند و ضرری به ایشان نرسیده است و منظر چهارمین شبیه پسر خداست» (دانیال، 3: 25). با توجه به عبارتهای قبل و بعد از این بند که دربارۀ دستور نَبوکدنَصر مبنی بر آتش زدن سه تن از خداپرستان و رؤیت فرد چهارم در آتش از سوی اوست، به نظر میرسد منظور از این شباهت موجودی ماورائی مانند فرشته یا توهم و تعجب او از دیدن چنین صورتی باشد. 4-1-3- قوم بنی اسرائیل: «شما پسران یَهُوَه خدای خود هستید» (تثنیه 1: 14؛ نیز نک. خروج 4: 22؛ تثنیه 32: 43). در کتاب هوشع نیز خدازادگان بنیاسرائیلی دیده میشوند: «لیکن بنیاسرائیل... و در مکانی که به ایشان گفته میشد شما قوم من نیستید در آنجا گفته خواهد شد پسران خدای حیّ میباشید» (نک. هوشع 1: 10). برخی از خطابها با توجه به سیاق آیه به منظور نشان دادن مهر و محبت فراوان خالق به آنان است، مانند: «.... یَهُوَه سخن میگوید، پسران پروردم و برافراشتم اما ایشان بر من عصیان ورزیدند» (اشعیا، 1: 2) و «ای فرزندان مرتد من بازگشت نمایید و من ارتدادهای شما را شفا خواهم داد (و میگویند): اینک نزد تو میآییم زیرا که تو یَهُوَه خدای ما هستی» (ارمیا، 3: 22). 5-1-3- پادشاهان خاندان داوود: در کتاب دوم سموئیل، خداوند پس از مژدۀ ظهور پادشاهی از خاندان وی، خود را پدر او خطاب میکند: «من برای او مانند پدر خواهم بود و او برای من مانند پسر خواهد بود» (سموئیل، 7: 14) و در مزامیر، پادشاه بنیاسرائیل، خود را «تولیدشدۀ خداوند» میداند (نک. مزامیر، 2: 7) و «او مرا خواهد خواند که تو پدر من هستی خدای من و صخرة نجات من. من نیز او را نخستزاده خود خواهم ساخت، بلندتر از پادشاهان جهان» (مزامیر، 89: 26 و 27). 6-1-3- عُزیر: در زبان عبری با نام «عِزرا» شناخته میشود به معنای کمک و امداد، کاهن و هادی معروف عبرانیان، کاتب شریعت آنان و عالمی مقتدر، که به مدت 80 سال در خدمت سلاطین ایران بوده، سپس با خیلی عظیم از یهودیان (457 سال قبل از میلاد) به سمت اورشلیم رفته و در آنجا آنان را ارشاد و هدایت کرده است. او تمامی عهد عتیق را که با حملۀ نَبوکدنصر از میان رفته بود، بازنویسی و تعدادی کنیسه را در اورشلیم برای قرائت دائمی متون مقدس و دعا دایر کرد (نک. عزرا، 7 و 8: 10؛ نحمیا، فصل 8؛ برای تفصیل بیشتر نک. هاکس، 1377، صص. 610-609؛ طبری، 1422ق، ج. 11/410-412؛ طباطبایی، 1417ق، ج. 9/243-244).در متن عهد قدیم و نزد یهودیان امروزی، انتساب «عُزیر» به فرزندی خداوند وجود ندارد؛ اما در قرآن کریم با عنوان «ابنالله» از او نام برده و بهشدت از این انتساب نهی شده است (توبه/30).علامه طباطبایی در قسمتی از تفسیر خود، پس از بیان داستان عُزیر، با استناد به برخی از آیات (توبه/31؛ مائده/30) و اینکه تعبیر «ابنالله» لقبی نزد یهودیان بوده است، مانند «پدر» نزد مسحیان که برای «پاپ» به کار میرود، عُزیر را داخل در احبار و رُهبان یهود دانسته که این لقب به پاس خدماتش و ادای احترام و تکریم به او داده شده است (طباطبایی، 1417ق، ج. 6/77-78؛ نیز نک. مقاتلبن سلیمان، 1423ق، ج. 2/167؛ کلینی، 1365، ج. 2/398، ح. 7؛ عیّاشی، 1380ق، ج. 2/86، ح. 45؛ قمی، 1404ق، ج. 1/298). 2-3- گونهشناسی خدازادگان در عهد جدید چنانکه میدانیم، مسیحیان به یگانگی ذات خداوند معتقد هستند؛ اما به ظهور او در سه اقنوم (وجود، علم و حیات) باور دارند که در سه مفهوم «پدر، پسر و روح القدس» تجلی یافته است (شهرستانی، 1364، ج. 1/263-264). در عهد جدید نیز با عنوان «پسرِ خدا» روبهرو هستیم که این انتساب در دو مورد از جانب حضرت عیسی (ع) به مردم و در تمام موارد بعدی مختص اوست که از طرف دیگران یا از جانب خودش (به صورت مستقیم یا تلویحی) به کار رفته است. 1-2-3- مردم، پسران خدا: در انجیل متی، پس از بیان صحنهای که مردم به سوی عیسی (ع) میآیند و منتظر سخنان او هستند، چنین فرموده است: «خوشا به حال صلحکنندگان زیرا ایشان، پسران خدا خوانده میشوند» (متی، 5: 9) و در موضعی دیگر که از احسان و مدارای با دشمن گفته است نیز مردم را چنین خطاب میکند: «تا پدر خود را که در آسمان است پسران شوید» (متی، 5: 45). آنچه از سیاق برداشت میشود و با توجه به اینکه عیسی (ع) در مقام موعظه بوده است، این انتساب به معنای نزدیک شدن مردم از نظر معنوی و روحانی به خداوند بوده و رابطۀ فرزندی چنانکه معهود است، در بین نیست. 2-2-3- انتساب عیسی (ع) به فرزندی خداوند از سوی دیگران: در موارد بسیاری، عنوان «پسر خدا» از سوی دیگران به مسیح داده شده است. انجیل لوقا از مژدۀ بارداری عیسی (ع) به مادرش چنین خبر داده است: «او بزرگ خواهد بود و به پسر حضرت اعلی مسمی شود.... مریم به فرشته گفت: این چگونه میشود و حال آنکه مردی را نشناختهام؟ فرشته در جواب وی گفت: روح القدس بر تو خواهد آمد و قوّت حضرت اعلی بر تو سایه خواهد افکند از آن جهت آن مولود مقدّس، پسرِ خدا خوانده خواهد شد» (لوقا، 1: 32-35). چنانکه دیده میشود، در متن انجیل، برای نخستین بار تعبیر «پسرِ خدا» برای عیسی (ع) از سوی جبرئیل به کار رفته است، سپس یحیی شهادت میدهد هنگام تعمید عیسی (ع)، روح از آسمان فرود آمده و بر او قرار گرفته است... «و من دیدۀ شهادت میدهم که این است پسر خدا» (نک. یوحنا، 1: 29-34). در مناظرهای که در اناجیل مکتوب است، شیطان خطاب به عیسی (ع) چنین میگوید: «اگر پسر خدا هستی خود را به زیر انداز...» (متی، 4: 3 و 6). «و ارواح پلید چون او را دیدند پیش او به روی درافتادند و فریادکنان میگفتند که تو پسر خدا هستی» (مرقس، 3: 11). و از سوی مردم: «پس اهل کشتی آمده او (مسیح) را پرستش کرده گفتند: فیالحقیقه تو پسر خدا هستی!» (متی، 14: 33). هنگام مصلوب کردن عیسی (ع)، یهودیان با تمسخر او را پسر خدا مینامند: «... اگر پسر خدا هستی از صلیب فرود بیا! همچنین نیز رؤسای کهنه با کاتبان و مشایخ استهزاکنان میگفتند: ... بر خدا توکّل نمود اکنون او را نجات دهد اگر بدو رغبت دارد زیرا گفت پسر خدا هستم!» (متی، 27: 40 و 43). 3-2-3- بنوّت عیسی (ع): در بیشتر مواردی که در انجیل متی دیده میشود، مسیح خود را پسر انسان نامیده است: «لیکن تا بدانید که پسر انسان را قدرت آمرزیدن گناهان بر روی زمین هست...» (متی، 9: 6؛ نیز نک. 8: 20 و 9: 6 و 11: 19 و 12: 18 و 13: 41 و 18: 11 و 20: 18)؛ اما این کلام مانع از اشاره تلویحی او به خدازادگی خود نشده است: «شمعون پطرس در جواب گفت که تویی مسیح پسر خدای زنده! عیسی در جواب وی گفت: خوشا به حال تو ای شمعون بنیونا! زیرا جسم و خون این را بر تو کشف نکرده بلکه پدر من که در آسمان است» (متی، 16: 16-17؛ متی، 20:23). بیشترین بسامد مدعای بالا از سوی مسیح را در انجیل یوحنا مییابیم. پاسخ او به نیقودیموس چنین آمده است: «زیرا خدا پسر خود را در جهان نفرستاد تا بر جهان داوری کند بلکه تا به وسیلة او جهان نجات یابد. آنکه به او ایمان آرد بر او حکم نشود اما هر که ایمان نیاورد الان بر او حکم شده است به جهت آنکه به اسم پسر یگانة خدا ایمان نیاورده است» (یوحنا، 3: 17-18). و در قسمتی دیگر، پس از شفای یکی از یهودیان در روز سبت، آنان به خشم آمدند و او در پاسخ گفت: «پدر من تا کنون کار میکند و من نیز کار میکنم. پس از این سبب یهودیان بیشتر قصد قتل او کردند زیرا که نه تنها سبت را میشکست بلکه خدا را نیز پدر خود گفته خود را مساوی خدا میساخت» (یوحنا، 5: 17-18) و در ادامه، چندین بار مدعای خود را نزد یهودیان تکرار میکند (یوحنا، 5: 19-30 و 10: 32-38). در پاسخ به یکی از شاگردان، بهصراحت الوهیت خود را بیان میدارد: «...کسی که مرا دید پدر را دیده است. ... آیا باور نمیکنی که من در پدر هستم و پدر در من است؟ سخنهایی که من به شما میگویم از خود نمیگویم لکن پدری که در من ساکن است او این اعمال را میکند. مرا تصدیق کنید که من در پدر هستم و پدر در من است و الّا مرا به سبب آن اعمال تصدیق کنید» (یوحنا، 14: 9-11). در پایان انجیل یوحنا، چنین عبارتی آمده است: «لیکن اینقدر نوشته شد تا ایمان آورید که عیسی مسیح و پسر خدا است و تا ایمان آورده به اسم او حیات یابید» (یوحنا،20: 31). در اعمال رسولان، با استناد به زبور دوم، بنوّت عیسی (ع) از سوی خداوند بیان میشود: «که خدا آن را به ما که فرزندان ایشان میباشیم وفا کرد وقتی که عیسی را برانگیخت چنانکه در زبور دوّم مکتوب است که تو پسر من هستی من امروز تو را تولید نمودم» (اعمال رسولان، 13: 33). در سدههای نخست میلادی، اُریگن[18] در تعالیم خود، مسیح را پایینتر از خدا قرار داد. او برای فهم مسیح، قائل به الوهیت برای سه شخص شد: پدر (ازلی و تغییر ناپذیر)، مسیح (یا کلمه که دائم از پدر صادر میشود) و روح القدس (ایجادشده به واسطۀ مسیح) و سپس «پسر» را پایینتر از «پدر» دانست. آریوس[19] نیز هرچند سلسلهمراتب را مانند اُریگن قبول نداشت، خدا را بسیط و مسیح را مخلوق و پیامبر میشناساند و به این ترتیب، یکتاپرستی را بر آموزههای او افزود (گریدی، 1384، ص. 96) و اینچنین شورای نیقیه برای پاسخ به این آموزههای جدید شکل گرفت و برای اولین بار اصطلاح «پسر خدا» برای عیسی (ع) و بیان اعتقاد به الوهیت او در جامعه تصویب شد (میلر، 1382، ص. 224).
3-2-4- کلمه و کلمة الله یکی دیگر از القاب عیسی (ع) در عهدین «کلمه» است. برخی از مسیحیان با استناد به این لقب، قائل به الوهیت مسیح هستند (نمونهها را نک. یوحنا، 1: 1-3 و 14-18). در ادبیات یهودی قرن اول، نخستین بار، فیلون اسکندرانی[20]، «لوگوس»[21] را در معنای «پسر خدا» به کار برده و او را «نخستزادۀ خدا» نامیده است که احتمال وام گرفتن «کلمه» از فیلون را توسط یوحنا در کنار احتمال برگرفتن این واژه از ادبیات حکمتآمیز یهود در قرون اولیه قوت میبخشد (نک. Brown et al., 1990, pp. 67-70)؛ زیرا آنچه دربارۀ «کلمه» بودن عیسی (ع) در عهد جدید آمده، به انجیل یوحنا محدود شده است. در عقاید نسطوریان که «لوگوس» را با انسان متحد میدانستند اما آن را از نوع جوهری نمیشمردند، بلکه برای ادای احترام و بیان شرافت به کار میبردند، مسیح انسانی بود که کلمه (لوگوس = خداوند) در او سکونت داشت و همین باعث وجود عنصر الوهی در او شده بود (نک. هوشنگی، 1389، صص. 214-218، 223). واژۀ «کلمه» در مسیحیت دارای معنایی والا برای بیان الوهیت عیسی (ع) است که به واسطۀ آن تمام اختیارات خدایی از جمله خلقت جهان (کولسیان، 1:16) یکی بودن با ذات خداوند (یوحنا، 10:30)، ازلی و ابدی بودن (یوحنا، 1: 2) و ارث بردن از خداوند (رومیان، 8: 14-17) به عیسی (ع) تعلق میگیرد. با قطعیت نمیتوان گفت چه تفاوتهایی در برداشت از مفهوم الوهیت مسیح که با عناوین «لوگوس» و «پسر خدا» در میان مسیحیان نخستین و متأخر شناخته شده است، وجود دارد. چنانکه اشاره شد، به عقیدۀ برخی، در متون اولیه، منظور از الوهیت عیسی (ع) جایگاه ویژۀ او نزد خداوند و اختیار و قدرت رسالت او برای نجات بشریت است؛ اما در مسیحیت متأخر، کلیسای وقت برای تثبیت جایگاه خود، دستگاه سلطنتی این خدای عروجکرده را به شکلی سازمانیافته در خود جای داد (کریشنان، 2007م، صص. 57-59). گفتنی است، در قرآن کریم نیز عیسی (ع) «کلمة الله» نامیده شده است (نساء/171)؛ اما با استناد به سایر آیات و منابع تفسیری متعدد (که شرح و تفصیل آنها خارج از موضوع پژوهش حاضر است)، هیچ اثری از الوهیت در واژۀ «کلمه» وجود ندارد و نمیتوان با «کلمة الله» خواندن عیسی (ع) او را دارای مقام خدایی یا فرزندی خدا دانست؛ زیرا هیچ واقعهای در هستی به وجود نمیآید و هیچ عینی از اعیان خارجی رخ نمینماید جز اینکه بر ذات خداوند دلالت دارد و از این جهت «کلمة الله» است (نک. طباطبایی، 1417ق، ج. 13/404).
تثلیت (سه خدایی) اصلیترین آموزۀ مسیحیت است. حال ببینیم این اعتقاد زادۀ افکار مسیحیان است یا تحت اثر برخی عقاید کهن به باورهای مسیحی وارد شده است. ریشۀ این مفهوم را در تمدنهای دیرینه میتوان دید. 1-4- سومر: در اندیشۀ سومریان، هر خدای مذکر ناگزیر از داشتن همسر و فرزند بود. این خدایان و بسیاری خدایان دیگر هیچ مزاحمتی برای یکدیگر نداشتند و در کنار احترام برای بزرگترین الهه، عبادت یکی از آنها مانع عبادت دیگری نمیشد و مجموعههایی سهگانه برایشان در نظر گرفته میشد. در ابتدا، خدایان «انو»،[22] «انلیل»[23] و «ائا»[24] تثلیثی را پدید آوردند و بهترتیب، آسمان، زمین و آبها را به تملک درآوردند. پس از گذشت سالیان و با توجه به زندگی کشاورزیِ مردم این منطقه، تثلیث دیگری پدید آمد؛ سین (خدای ماه)، شَمَش (خدای خورشید) و ایشتر (ستارۀ زهره) که با عنوان مامایزد حاصلخیزی و باروری شناخته میشد. در دوران بعد، ایزدانی با نام «نینتوا»[25]، «نانا»[26] و «ماما»[27] سهگانهای دیگر از خدایان را شکل دادند (برای تفصیل بیشتر نک. ناس، 1354، صص. 45-47؛ ژیران و همکاران، 1375، صص. 63-74). 2-4- مصر: تقسیمبندی خدایان مصری در هر منطقه خانوادهای سهنفره از خدایان (پدر، مادر و فرزند) را در رتبۀ نخست قرار میداد (برای تفصیل بیشتر نک. ویو، 1384، ص. 16)؛ اما این سهگانۀ الوهی نیز پس از مقدمهای مهم پدید آمده بود؛ اُزیریس (خدای نباتات)، ایزیس[28] (الهۀ آسمان) و هورِس[29] (خدای شاهین)، هرچند به نظر تناسب چندانی با هم نداشتند، ترکیبی بودند که از مدتها قبل در اندیشۀ مصریان باستان، صفات و مختصات آنها تعیین شده و زمینۀ پیدایی تثلیثهای بعدی بودند. شهرهای مختلف مصر خدایان مخصوص خود را داشتند؛ بنابراین، نزد برخی از مصریان، هورِس در ترکیب بالا، نقش پسر ایزیس (مادر آسمان) را داشت، ولی در منطقۀ «ادفو»[30] در ترکیب تثلیث دیگری در نقش پدر و پسر ظاهر میشد و در افسانههای مربوط به خورشید، پسر «رَع» و برادر «سِت»[31] معرفی شده بود. در سهگانهای دیگر، «نِفتیس» با عنوان همسر «سِت» و مادر «آنوبیس»[32] ایفای نقش میکرد (نک. دریوتن و واندیه، 1336، صص. 67-74؛ برای نمونههای بیشتر نک. ویو، 1384). 3-4- هندوستان: بر اساس فلسفۀ ودایی، یک روح مطلق و مجردِ ازلی و ابدی که پیدایش هستی از اوست بر جهان حکومت میکند و بازگشت تمام عالمیان به سوی اوست. این گوهر ازلی به شکل سه خدا در عالم امکان ظهور مییابد و اعمال خود را جلوهگر مینماید که این الهۀ سهگانه را در زبان سانسکریت «تریمورتی»[33] نامیدهاند: - بِرَهما: خالق موجودات - وِیشنو: حافظ موجودات (اصل همبستگی و بقای آنها) - شیوا: هالک موجودات (اصل فساد و بطلان کائنات) ریشۀ تثلیث بالا را میتوان در تجلیات اگنی، خدای قربانی در ادبیات ودایی دانست که در تثلیثی قدیمیتر، محصول ازدواج زمین و آسمان شناسانده میشود (حکمت، 1342، ص. 62). هرچند شاهد تفاوت در اجزای تثلیث در موارد بالا هستیم؛ به صورتی که نمیتوان تشابه کامل را در آنها دید و هر کدام افق خاص خود را دارد و به یک جنبه از حیات اختصاص یافته است، اما هر سه همتراز یکدیگر هستند و بدون هیچ برتری بر دیگری، به منزلۀ یکی از ارکان واقعیت وجود مورد پرستش هندوان قرار میگیرند (برای تفصیل بیشتر نک. شایگان، 1357، صص. 248-251). برخی از پژوهشگران احتمال میدهند مفهوم خدایان سهگانۀ مذهب هندو بر اثر نفوذ فرضیۀ سه جسم مقدس در آیین ماهایانا یا چرخ بزرگِ بودا، در پندارهای آنان وارد شده باشد (Berriedale, 1921, p. 245). 4-4- یونان نخستین سهگانۀ الوهی در باور یونانیان متعلق به «زئوس» خدای قدرتمند و پدر آسمان، «دیمتر»[34] خدای زمین و «هِستیا»[35] الهۀ باستانی و خواهر زئوس بود که در امور خدایان مشارکت میجست. سپس، تثلیث اساطیری دیگری با نام «زئوس، پوزیدون و پلوتو» شکل گرفت که بر اساس قرعهای بین خودشان، بهترتیب آسمانها، دریاها و دنیای زیرِ زمین را تحت تملک و فرمانروایی گرفتند. این سه خدا برادر بودند و از مادری به نام «رِئا»[36] و پدری به نام «کرونوس» (خدای کشت و زرع) پدید آمده بودند. در فرهنگ یونان، مرزی روشن بین خدا و انسان وجود نداشت که این اعتقاد برخاسته از فرهنگ یونانیان باستان (هِلِنیسم)[37] بود. در این فرهنگ، خدایان متعدد و نه یک خدا، رسمیت داشت که با وجودِ داشتن چهرۀ انسانی و درآمیختن با آدمیان، فراتر از فضائل و رذایل بشری و همواره به عنوان رابط معنوی میان زمین و آسمان شناخته میشدند (برای تفصیل بیشتر نک. ناس، 1354، صص. 53-58).
دیدیم که تثلیث در نخستین تمدنهای بشری ظهور و بروز داشته است و منحصر به مسیحیت نیست؛ اما در اناجیل اربعه، اثری از خدای سهگانه دیده نمیشود و هیچ متنی دربارۀ الوهیت روحالقدس که یکی از اضلاع تثلیث در باور مسیحیان است، وجود ندارد. حتی در انجیل یوحنا که الوهیتبخشی به مسیح در آن بارز است، نامی از روحالقدس در کنار او و خدای پدر برده نشده و آنچه از متن برمیآید، «تثنیه» است (نک. یوحنا، 5: 17-18 و 19-30؛ 10: 32-38 ؛ 20: 31 و ...). تاریخ پیدایش الوهیت سهگانه بر اساس منابع مسیحی به قرن چهارم پس از میلاد و دوران امپراتوری کنستانتین[38] برمیگردد. زمانی که برخی از عالمان مسیحی در آنچه انجیل یوحنا دربارۀ بنوّت عیسی (ع) به عنوان پسر خدا نوشته بود، شک کردند و امکان همذات بودن مخلوق (عیسی) با خالق (خدا) را زیر سؤال بردند، برخی دیگر آنان را تکفیر کردند و به مخالفت برخاستند (میلر، 1382، ص. 240). به این ترتیب، تفرقه و شکافی عمیق بین کلیساها رخ داد. کنستانتین برای جلوگیری از این جدایی و دوگانگی، شورایی را در شهر نیقیه در سال 325م. با حضور 318 اسقف تشکیل داد و در آنجا با ریاست خود به دعوای دو طرف و ارائۀ دلیل و برهان آنها گوش سپرد. در پایان، اعتقادنامۀ نیقیه (که در آن برای نخستین بار مسئلۀ تثلیث مطرح شد) صادر و جزء اصلی اعتقادات دینی مسیحیان شد که تا امروز نیز در کلیساها آموزش داده و بازخوانی میشود. در سند یادشده، به طور خلاصه، اعتقاد به یک خدا در قالب سه اقنوم بیان شده است و اعتقاد به خداوندیِ خدای پدر، خدای پسر و خدای روح القدس (که با عنوان پروردگار احیاگری معرفی، از پدر و پسر صادر و با آنها پرستش میشود) آمده است (کرنز، 1380، صص. 106-107؛ میلر، 1382، صص. 239-245). تثلیث مسیحیت از نظر اعضا و محتوای معتقدات، با آنچه در سطور پیشین دربارۀ خدایان سهگانه در تمدنهای مختلف آمد، شباهتهایی فراوان دارد، هرچند دارای انطباق کامل نیست. برخی از پژوهشگران مسیحی در نوشتههای خود اشاره میکنند که انجیل با اثرپذیری از فلسفۀ یونان، دچار تغییراتی شد. آنها به دنبال نشان دادن تاریخ فرایند یونانی شدن مسیحیت هستند و اینکه چگونه این امر موجب شد تا به واسطۀ تعالیم برخی از شاگردان اولیۀ مسیحیت، مانند پولس، مذهبی ساده که عیسی (ع) مبلغ آن بود، به مذهبی با باور تجسم یافتن خدای پدر در کالبد پسر تبدیل شود (لین، 1380، ص. 387 به نقل از فون هارناک). در مقابل، پژوهشگرانی هستند که برای زدودن اسطورهانگاری مسیح که حاصل تفکرات و تعالیم یونانیان باستان است، در تلاش هستند (نک. بولتمان، 1380). 5- رویارویی عهدین با پندار «خدازادگی»در بیشتر آیاتی که پندار خدازادگی را بیان کردهاند، شاهد حالتی گزارشگونه هستیم و فقط دربارۀ عبادت بتها و خدایانی غیر از یهوه، تهدید به عذاب دیده میشود. 5-1- شیوۀ عهد قدیم در مواجهه با «خدازادگان» در عهد قدیم، نسبت به یکتایی خداوند و تأکید بر این یگانگی، همچنین مجازات مشرکان، عبارتهایی محکم و شدید وجود دارند (برای نمونههای بیشتر نک. خروج، 20: 3-5؛ نیز نک. تثنیه، 5: 8-10 و 4: 23-24 و خروج، 22: 20). در بیشتر آیاتی که از پرستش دیگر خدایان منع شده است، وعدۀ هلاک و عذاب الهی به عنوان عوامل هشداردهنده بیان شدهاند، اما این مخالفت شدید معمولاً در رابطه با پرستش بتهاست و در موارد دیگری که قبلاً از آنها سخن گفته شد، چنین مقابلهای دیده نمیشود و متن تورات در پی مخالفت با آن نبوده و به گزارش اکتفا کرده است. چنانکه دیدیم، با توجه به سیاق آیات در مواردی که بیان شده بودند، انتساب پسرِ کنیز به صاحب خود، اثرپذیری از دین عبرانیان، موجود ماورایی، شخصیتبخشی و اکرام قوم بنیاسرائیل و عزت و احترام فوقالعاده، مبنای چنین پندار و خطابی قرار گرفتهاند که تمام آنها از نظر پژوهشگران یهودی توجیهپذیر هستند و هیچ منافاتی با یگانهپرستی ندارند. 5-2- شیوۀ عهد جدید در مواجهه با «خدازادگان» در عهد جدید، با عنوان «پسرِ خدا» روبهرو هستیم که این انتساب فقط در دو مورد از جانب حضرت عیسی (ع) به مردم داده شده، اما در تمام موارد بعدی مختص اوست که از سوی دیگران یا از جانب خودش (به صورت مستقیم یا تلویحاً) به کار رفته است (نمونهها را به ترتیب نک. متی، 5: 9 و 45؛ 14: 33؛ 27: 40 و 43؛ لوقا، 1: 33-35؛ یوحنا، 3: 17-18) . برخی از پژوهشگران آنچه بر خدازادگی عیسی (ع) با عبارت «پسرخدا» دلالت دارد را از باب رابطۀ خدا با بشریت و با استناد به آیۀ: «زیرا خدا جهان را آنقدر محبت نمود که پسر یگانۀ خود را داد تا هر که بر او ایمان آورد، هلاک نگردد بلکه حیات جاودانی یابد» (یوحنا 3: 16)، ادعای عیسی را داشتن اختیار و قدرت و رسالت در نجات بشر و اعلام آنچه در محضر خدا کشف کرده است، میدانند (نک. Brown et al., 1990, pp. 37-83). در رسالۀ اول به تسالونیکیان، از عنوان «پسرِ خدا» برای عیسی (ع) استفاده شده (تسالونیکیان، 1: 10) که در رسالۀ به رومیان و غلاطیان نیز آمده است (رومیان، 1: 16؛ غلاطیان، 4: 1-7) برداشتی که از سیاقهای موجود در آیات پیشگفته به دست میآید، فرزندان خدا بودن ِعیسی (ع) و پیروانش، وجود حالتی ویژه و تأکید بر بنوّت او از باب دلالت بر دستیابی به مواهب الهی به واسطۀ پذیرش پیامبری مسیح برای باورمندان به اوست: «لیکن چون زمان به کمال رسید، خدا پسر خود را فرستاد که از زن زاییده شد .... اما چون که پسر هستید خدا روح پسر خود را در دلهای شما فرستاد که ندا میکند «یا ابا» یعنی «ای پدر» لهذا دیگر غلام نیستید بلکه پسر و چون پسر هستید وارث خدا نیز به وسیلۀ مسیح» (غلاطیان، 4: 4-7). در تفسیر و توجیه این عبارتها، نوشته شده است که اشارههای پولس به بنوّت عیسی (ع) مربوط به پرستش خدایان متعدد نیست، بلکه به رابطۀ صمیمی مسیح با خداوند و نقش بیواسطۀ خداوند در نجاتش و نقش مهم عیسی (ع) برای نجاتیافتگان مسیحی اشاره دارد (Hurtado, 2003, pp. 191-192). بیان این مطلب خالی از لطف نیست که علامه طباطبایی احتجاجات قرآن علیه مدعای بالا را از طریق بیان عمومی (عدم امکان وجود فرزند برای خدا) و بیان خصوصی (عدم امکان پسر خدا بودن مسیح) با استناد به آیات مختلف بیان میکند و در رابطه با آیۀ 171 سورۀ نساء، با اشاره به قسمت آخر آن (إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَنْ یَکُونَ لَهُ وَلَدٌ ...) چنین نتیجه میگیرد که نصارا فرزند (مسیح) را هم «اله» میدانستند (نک. طباطبایی، 1417ق، ج. 3/287-291). در آیات دیگری نیز میبینیم این برداشت بهصراحت آمده است: (لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ...) (مائده/17). اگر بخواهیم هر دو نظر را بپذیریم، میتوان به تحریف آیین مسیحیت و معتقدات آن رأی داد که در قرآن کریم نیز به آن اشاراتی رفته است.
چنانکه بیان شد، پندار «خدازادگی» همراه انسان از نخستین تمدنهای بشریِ شناختهشده بوده است. آنچه پس از این پژوهش به آن دست یافتیم اینکه، «خدازادگی» مفهومی است که به انواع و اشکال مختلف در ذهن مردمان ظهور و بروز داشته و آنان را به سخنان و کارهایی واداشته است که این مقال محدود گنجایش بررسی همۀ آنها را ندارد. اعتقاد به خدایان سهگانه در نخستین تمدنهای بشری در اساطیر سومر، بابل و آشور رواج داشته و در فرهنگ یونان و روم و مصر بهوفور دیده شده است. با توجه به شکل و نحوۀ تثلیث در رابطه با عیسی (ع)، میتوان این باور را برگرفته از تعالیم پولس (شاگرد مسیح) که یونانیمآب و پیش از مسیحیت بتپرست بوده است، دانست؛ اما در متن اناجیل، در رابطه با اقنوم سوم (روح القدس) هیچ مطلبی یافت نشد و آنچه از متن اناجیل به دست آمد، در نهایت بر ثنویت دلالت داشت. این پژوهش نشان داد هیچ کدام از معتقدان به عهدین فرزندِ خونی (چنانکه معهود است) را برای خداوند نمیپذیرند، بلکه فرزندان خدا در عهد قدیم با توجیه عزّت و احترام فوقالعاده به فرد یا انتساب فرزند کنیز به صاحبش، این عنوان را یافتهاند. هرچند در اناجیل اربعه فرزند خدا بودن انحصاری به عیسی (ع) ندارد، بیشترین بسامد این پندار را در یک کتاب دینی و در یکی از ادیان مهم جهان به خود اختصاص داده است. توجیهات و تفاسیر مربوط به این مدعا نشان داد بیشتر مسیحیان از بیان بنّوت عیسی (ع)، رابطۀ صمیمی او با خداوند و وجود حالتی ویژه برای دستیابی به مواهب الهی را اراده میکنند که پیروان او را نیز شامل میشود. در رابطه با رویارویی با این پندار، باید گفت در متون مقدس کهن، اثری از مخالفت با خدازادگان دیده نشد و اخبار آنان به صورت گزارش آمده است. در عهدین نیز چنین رویهای ادامه یافته و به ویژه در عهد جدید غیر از یک مورد در نهی از پرستش بتها، در مخالفت با عیسی (ع) که به تعبیری «پسر خدا» شناخته شده، هیچ عبارتی به کار نرفته است.
[1]. تمام ارجاعات به کتاب مقدس از نسخۀ نورفلک لندن است. [2] Sin [3] Nanar [4] Our [5] Neingal [6] Arshkikal [7] Noskou [8] Shamash [9] Ishter [10] Zeos [11] Hera [12] Cronus [13] Ares [14] Heliopolis (یونانی: Ἡλίου πόλις یا Ἡλιούπολις) از قدیمیترین ایام، یکی از مراکز مذهبی مصر و در زمان سلسلۀ پنجم، مرکز اصلی عقاید خورشیدپرستی بوده است (نک: دریوتن و واندیه، 1336، ج. 1/50)
[15] Osiris [16] Reddet [17] Asherah [18]. Orīgen (۱۸۵-۲۵۳م)، عالم مسیحی الاهیات، مفسر کتاب مقدس و یکی از برجستهترین اعضای مکتب تعلیمات دینی اسکندریه. [19] Arius (۲۵۰/۲۵۶ – ۳۳۶م)، آریوس اسکندرانی از پدران اولیۀ کلیسا بود. اعتقاد بالا پس از شورای نیقیه کفرآمیز خوانده شد. [20] Philo of Alexandria (۳۰ قبل از میلاد–۵۰ میلادی) فیلون اسکندرانی فیلسوف، متکلم و عارف بزرگ یهودی در قرن اول میلادی است. [21] Logos [22] Anou [23] Anlil [24] Eaa [25] Nin-Towa [26] Nana [27] Mama [28] Isies [29] Houres [30] Edfou [31] Set [32] Anubis [33] Trimurty [34] Demiter [35] Hestia [36] Rea [37] Hellenism [38]. کنستانتین بزرگ ((Flavius Valerius Aurelius Constantinus Augustus از ۳۰۶ تا ۳۳۷ میلادی امپراتور روم و اولین امپراتوری بود که مسیحی شد (نک: Eusebius, 2013, pp. 50-52). | ||
| مراجع | ||
|
قرآن کریم
الیاده، میرچا (1391). اسطوره و واقعیت (مانی صالحی علامه، مترجم). کتاب پارسه.
ایونس، وُرونیکا (1375). شناخت اساطیر مصر (باجلان فرخی، مترجم). اساطیر.
بولتمان، رودلف (1380). مسیح و اساطیر (مسعود علیا، مترجم). نشر مرکز.
توفیقی، فاطمه (1390). مفهوم «فرزندان خدا» در کتاب مقدس و قرآن مجید. هفت آسمان، 13(50)، 73-98.
حکمت، علیاصغر (1342). نُه گفتار در تاریخ ادیان. تابان.
دریوتن، اتین ماری، و واندیه، ژان (1336). تاریخ مصر قدیم (احمد بهمنش، مترجم). دانشگاه تهران.
ژیران، فیلیکس، لاکوئه، جی، و دلاپورت، لویی ژوزف (1375). فرهنگ اساطیر آشور و بابل (ابوالقاسم اسماعیلپور، مترجم). فکر روز.
شایگان، داریوش (1357). ادیان و مکتبهای فلسفی هند. امیرکبیر.
شکر، عبدالعلی، عبیداوی، هادی، و فرشادنیا، یوسف (1400). انگارۀ انتساب «فرزند» و «ولادت» به خدا، و نقد لوازم آن بر اساس آیات قرآن. پژوهشنامۀ معارف قرآنی (آفاق دین)، 12(47)، 255-286.
شهرستانی، محمدبن عبدالکریم (1364). الملل و النحل (محمد بدران، محقق). الشریف الرضی.
طباطبایی، سیدمحمد حسین (1417ق). المیزان فی تفسیر القرآن. جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیه.
طبری، محمدبن جریر (1422ق). جامعالبیان عن آی القرآن (عبدالله ترکی، مصحح). دار هجر للطباعة و النشر و التوزیع.
عیّاشی، محمدبن مسعود (1380ق). تفسیر العیّاشی (سیدهاشم رسولی محلاتی، مصحح). مطبعة العلمیة.
فرهی، محمدمهدی (1402). قرآن کریم و فرزندان ادعایی خدا؛ تحلیلی گفتمانی از حاشیهرانی یک گفتمان قدیمی. پژوهشنامۀ قرآن و حدیث، 17(33)، 229-257.
قمی، علیبن ابراهیم (1404ق). تفسیر قمی (طیب موسوی جزائری، محقق). دارالکتاب.
کتاب مقدس (بیتا). به همت انجمن پخش کتب مقدسه. نورفلک لندن.
کرنز، ارل ای. (1380). سرگذشت مسیحیت در طول تاریخ (آرمان رشدی، مترجم). تکثیر محدود، ویژۀ مسیحیان.
کریشنان، سروپالی رادا (2007م). ادیان شرق و فکر غرب (صادق رضازاده شفق، مترجم). انتشارات دانشگاه تهران.
کلینی، محمّدبن یعقوب (1365). الکافی (علی اکبر غفاری، محقق). دارالکتب الإسلامیه.
گریدی، ای. جُوان (1384). مسیحیت و بدعتها (عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، مترجم). طه.
لنسلین گرین، راجر (1387). اساطیر یونان (عباس آقاجانی، مترجم). سروش.
لین، تونی (1380). تاریخ تفکر مسیحى (روبرت آسریان، مترجم). نشر و پژوهش فرزان روز.
محققیان، زهرا (1400). واکاوی مفهوم «عیسی، پسرِ خدا» در قرآن و سنت اسلامی. پژوهشنامۀ تفسیر و زبان قرآن، 10(1)، 232-213.
مقاتلبن سلیمان، ابوالحسن بن بشیر (1423ق). تفسیر مقاتلبن سلیمان (عبدالله محمود شحاته، محقق). دار احیاء التراث.
میلر، ویلیام مک الوی (1382). تاریخ کلیسای قدیم (علی نخستین، مترجم). اساطیر.
ناس، جان بایر (1354). تاریخ جامع ادیان (علیاصغر حکمت، مترجم). پیروز.
ویو، جی (1384). اساطیر مصر (ابوالقاسم اسماعیلپور، مترجم). کاروان.
هاکس، جیمز (1377). قاموس کتاب مقدّس. انتشارات اساطیر.
هوشنگی، لیلا (1389ش). نسطوریان. بصیرت. | ||
|
آمار تعداد مشاهده مقاله: 514 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 141 |
||