
تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,714 |
تعداد مقالات | 14,051 |
تعداد مشاهده مقاله | 34,029,686 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 13,626,894 |
کنشهای نیکوکارانۀ سلبریتیگونه در اینستاگرام؛ مطالعۀ موردی خردهسلبریتی حمید ببری | |||||||||||||||||||||||
مطالعات وقف و امور خیریه | |||||||||||||||||||||||
مقاله 6، دوره 3، شماره 1 - شماره پیاپی 5، فروردین 1404، صفحه 89-110 اصل مقاله (1.53 M) | |||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/ecs.2025.143483.1123 | |||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||
علی مؤمنی1؛ مهری بهار* 2 | |||||||||||||||||||||||
1دانشجوی دکتری، علوم ارتباطات اجتماعی دانشگاه تهران، تهران، ایران | |||||||||||||||||||||||
2دانشیار، گروه علوم ارتباطات اجتماعی، دانشگاه تهران، تهران، ایران | |||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||
یکی از گونههای نوظهور نیکوکاران در دنیا، خردهسلبریتیهای نیکوکار اینستاگرامی هستند. بسیاری از سلبریتیهای هنری یا ورزشی در جهان یا ایران، با فعالیتهای نیکوکارانۀ خود بهدنبال کسب توجه و شهرت بیشتر بودند؛ اما امروزه برخی از کاربران اینستاگرامی بهطور اختصاصی به فعالیتهای نیکوکارانۀ در اینستاگرام پرداخته و از این طریق شهرت کسب کردهاند. هدف از این پژوهش مطالعۀ موردی فعالیت یکی از نیکوکاران ایرانی است که بهواسطۀ نمایش کنش نیکوکارانۀ خود در اینستاگرام به شهرت رسیدهاست. با استفاده از مفهوم «جامعۀ نمایش» گیدبور و با روش تحلیل مضمون، صفحۀ یکی از نیکوکاران ایرانی در اینستاگرام (حمید ببری) مطالعه و تحلیل شد. یافتهها در دو مضمون اصلی «تجلی تهیدستی» و «بازنمود نیکوکاری اینستاگرامی» تشریح شدهاند. تجلی تهیدستی با خردهمضامین «حضور در مناطق کمبرخوردار»، «بازنمایی کودکان کمبرخوردار/کار» و «بازنمایی شرایط سخت معیشتی» شکل گرفته و بازنمود نیکوکاری اینستاگرامی با «نیکوکاری مادی» و «نیکوکاری ارتباطی» صورت گرفتهاست. نتایج پژوهش حاکی از آن است که با ابژگی فعالیت نیکوکارانه یا ابژگی افراد نیازمند و فقیر، سوژۀ خردهسلبریتی نیکوکار برساخته شدهاست. این پدیدۀ نوظهور اگرچه منجر به گسترش نیکوکاری و خیریه شده اما زمینههای سازمانهای غیردولتی خیریۀ نمایشی را نیز ایجاد کردهاست. | |||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||
نیکوکاری؛ خردهسلبریتی نیکوکار؛ اینستاگرام؛ جامعۀ نمایش؛ ایران | |||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||
1- مقدمهشهرت، صنعت برآمده از صنایع رسانهای است که ریشههای آن به صنعت سرگرمی در قرن نوزدهم بازمیگردد. صنعت گونهای از تلاش اقتصادی یا تجاری گروهی از شرکتهاست که بر اساس تلاشهای کسبوکار اصلی خود، طبقهبندی میشوند (Bryant, 2019). در قرن نوزدهم میلادی، تغییرات اقتصادی ـ اجتماعی، صنعتی شدن شهرت و ظهور رسانههای جمعی مانند عکاسی و روزنامه، دسترسی به اخبار و تصاویر را افزایش داد (شاهقاسمی، 1402). توسعۀ رسانههای تصویری مانند سینما و تلویزیون نقطۀ آغاز شکلگیری شهرت و سلبریتیها بود و این فرایند با پیشرفت صنایع فناورانۀ رسانهای تشدید شد (ونکریکن، 1401). با ظهور وب 2 و شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام و ایکس، شهرت وارد مرحلهای جدید شد و بسترهای دیجیتال، زمینۀ بازتولید صنعت شهرت و شکلگیری گونههای جدید سلبریتیها را فراهم کردند. سلبریتیها از طریق ارتباط مستقیم یا تعاملی با کاربران در شبکههای اجتماعی، مرجع فکری و اطلاعاتی آنها شده و استانداردهای رسانهای را تغییر دادهاند. این فعالیتها که ماهیتاً نمایشی و تعاملی هستند، به توسعۀ فعالیتهای تجاری و تبلیغاتی سلبریتیها کمک و ساختار ارتباطات رسانهای جهان را دگرگون کردهاند (Hesmondhalgh, 2019). یکی از بسترهای اصلی در بازتولید صنعت شهرت شبکۀ اجتماعی اینستاگرام است. اینستاگرام صنعت رسانهای تصویرمحور است که مفهوم را به واسطۀ عکسها، فیلمها و متن و هشتگها منتقل میکنند (کاظمی قهفرخی، 1400، ص. 91). اینستاگرام فرهنگ مشارکتی تصویری را ایجاد کرده است که با صنعت شهرت در ارتباط است. در این فرهنگ، طرفداران و سایر مصرفکنندگان در ایجاد و گردش محتوای جدید به طور فعالانه مشارکت میکنند. این امر شامل مشارکتجویانی که در تعامل با یکدیگر هستند نیز میشود. کسانی که در فرهنگ مشارکتی منابع را در اختیار دارند و مهارتهای خود را ترکیب میکنند، واجد هوش جمعی تازهای خواهند شد که به مثابۀ منبع جایگزین از قدرت رسانه ظاهر میشود (جنکینز، 2008، نقلشده در فوکس، 1399، ص. 103). بر این اساس، فرهنگ اینستاگرام باعث میشود صنایع شهرت به واسطۀ مشارکت کاربران عادی و کاربرانی مانند افراد مشهور بازتولید شوند. از طرفی دیگر، این بستر امکان کسب شهرت را برای تمام کاربران ایجاد کرده است. بسیاری از کاربران با استفاده و پیروی از الگوریتمهای شهرتزا یا بر اساس صدقه و اتفاق، شهرت زیادی کسب میکنند و به خردهسلبریتی[1] تبدیل میشوند. خردهسلبریتیها کاربرانی هستند که از فناوریها و بسترهای شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام استفاده میکنند و با اجرای نمایش به دنبال کسب شهرت و محبوبیت هستند. آنها در این بستر شکلی جدید از صنعت شهرت را نمایش دادهاند که با سلبریتیهای برآمده از صنعت سرگرمی متفاوت است؛ خردهسلبریتیها محبوبیت و شهرت خود را بر پایۀ حس اتصال و پاسخگویی اندرکنشی با دنبالکنندگانشان برمیسازند (آبیدین، 1398، ص. 33). ویژگی اصلی تمام خردهسلبریتیها شهرت موقت یا وابستۀ آنهاست؛ در صورتی که اتصال به اینترنت یا شبکههای اجتماعی قطع شود، آنها نیز فراموش میشوند. بنا به تعبیر هسموندهلق، میکروسلبریتیها پیامبران اینترنتی هستند که به شهرت زودگذر یا ماندگار دست پیدا کردند (Hesmondhalgh , 2019, p. 399). گونههایی متکثر از خردهسلبریتیها در شبکههای اجتماعی گوناگون را میتوان متصور بود که هر یک از آنها با استفاده از فعالیتهای ویژهای به شهرت رسیدهاند؛ خردهسلبریتیهای سیاسی، سرگرمی، مذهبی، هنری، ورزشی و غیره. اما یکی از گونههای نوپدید خردهسلبریتیها، خردهسلبریتیهای نیکوکار هستند که با فعالیتهای خیریۀ خود و کمک به دیگران به شهرت رسیدهاند. البته، بسیاری از سلبریتیها یا دیگر خردهسلبریتیها فعالیت خیریه یا نیکوکارانه انجام میدهند، اما خردهسلبریتیهای نیکوکار مضمون اصلی فعالیت خود را کنش نیکوکارانه تعریف کردهاند. یکی از دلایلی که فعالیتهای خیریه در شبکههای اجتماعی گسترش یافتهاند، امکان بیشتر دیده شدن و کسب وجوه خیریۀ بیشتر است. از طرفی دیگر، شبکۀ اجتماعی اینستاگرام بستری مناسبی برای مشارکت و تقویت امور خیریه است و بسیاری از افراد نیکوکار یا نهادهای خیریه از این فرصت برای کسب سرمایۀ برخط رسانهای، فرهنگی و مادی استفاده میکنند. در اینستاگرام، تعداد دنبالکنندگان[2] و پسندها[3] با افزایش کمکهای مالی کاربران در ارتباط است (Shin, 2024, p. 12). در جهان برخط، سلبریتیها و خردهسلبریتیها میتوانند به خدمات [مانند فعالیت خیریه] در شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام اعتبار بدهند. از طرفی، احتمال دارد کاربران و دنبالکنندگان آنها متأثر از هویت و منش آن شخص مشهور، از فعالیتهای او پیروی کنند (Peterson et al., 2018, p. 81). اگرچه پژوهشهایی جالب توجه در سالیان اخیر دربارۀ پیوند رسانههای جمعی یا اجتماعی و فعالیت خیریه در ایران انجام شدهاند، یکی از موضوعهای نوین و کمتر بررسیشده، پیوند میان صنعت رسانهای اینستاگرام، صنعت شهرت و کنشهای نیکوکارانه است. بر این اساس، مسئلۀ اصلی این پژوهش کنشهای نیکوکارانۀ سوژههای رسانهایشده و خردهسلبریتی در اینستاگرام است. در ایران نیز دسترسی و استفادۀ روزمرۀ عموم مردم از اینستاگرام زمینههای تجلی خردهسلبریتیها در زمینههای موضوعی مختلف، به ویژه نیکوکاری، را ایجاد کرده است. به این واسطه، کنشهای نیکوکارانۀ اینستاگرامی خردهسلبریتیهای نیکوکار ایرانی دارای ویژگیهای خاصی هستند که مطالعۀ آنها لازم است. پرسشهای پژوهش به شرح زیر هستند:
2- پیشینۀ پژوهشیپژوهشهای موجود در رابطه با خردهسلبریتیهای نیکوکار در ایران محدود هستند؛ با این حال، پژوهشهای مرتبط با کلانمفاهیمی مانند شهرت، خردهسلبریتی، اینستاگرام و فعالیت خیریه مرور شدهاند. ایلان کاپور (1398) در کتاب «فعالیتهای انساندوستانۀ سلبریتیها؛ ایدئولوژی دهشگری جهانی»، با استفاده از مبانی نظری اسلاوی ژیژک، به دنبال توضیح فعالیت ظاهراً خیرخواهانۀ سلبریتیهاست. او معتقد است فعالیت انساندوستانۀ سلبریتیها نه فقط خیرخواهانه نیست، بلکه آلوده به ایدئولوژی و بسیار مخرب است. او، با رویکردی بدبینانه، معتقد است این شکل از فعالیت به توسعۀ مصرفگرایی، بردگی نظام سرمایهداری، کالاییسازی و رهبری کسانی که شایستگی حکومت بر مردم را ندارند، منجر میشود. بهار و محمودیان (1402) در پژوهش «شناسایی مدل پارادایمی توسعۀ نوآوری در مؤسسات خیریۀ ایران (یک نظریۀ زمینهای)»، راهکار و منابع نوآوری در مؤسسههای خیریۀ ایران را مطالعه کردند. نتایج پژوهش نشان میدهد بازار خیریه در ایران بسیار پویا و رقابتی بوده است. این رقابت در بخش جذب سرمایه بهشدت جدی و معنادار بوده است. از طرفی، ویژگیهایی مانند پویایی، تحول مداوم و مبتنی بر نوآوری، ارتباط سازمانی، رقابت جدی، امکان ادغام و شبکه شدن، غلبۀ وجه فرهنگی بر سایر ابعاد، نقش مؤثر در اقتصاد و... حاکی از قرارگیری درست خیریه در میان صنایع فرهنگی بودهاند و میتوان نگاهی مبتنی بر دانش بازار داشت. سامن[4] و همکاران (2009) در مقالۀ «نقش سلبریتیها در حمایت از کاهش فقر از طریق کمکهای بینالمللی» این مسئله را بررسی کردهاند که تأیید سلبریتیها راهبردی است که به توسعۀ آگاهی عمومی از وضعیت بد فقرا منجر میشود. نتایج نشان میدهد افراد به طور کلی قادر به تمایز بین سلبریتیها و علل رفتارهای آنها هستند. بیشتر آنها مشارکت خود را در بالا بردن شهرت مؤسسههای خیریه ارزشمند میدانستند، اگرچه فقط تعدادی کم ادعا می کردند شخصاً تحت تأثیر چنین فعالیتهایی قرار گرفتهاند. پاسخدهندگان نسبت به انگیزههای بیشتر سلبریتیها، که احساس میکردند مشارکت آنها در درجۀ اول به اهداف خودشان ـ یعنی تبلیغات ـ عمل میکند، نسبتاً بدبین بودند. لی و هالادی[5] (2012) در پژوهش «ارتقای تلاشهای بشردوستانۀ شرکتی از طریق رسانههای اجتماعی»، به دنبال تحلیل محتوای نحوۀ استفاده از فیسبوک، توییتر و یوتیوب برای ارائۀ اطلاعات دربارۀ فعالیتهای بشردوستانۀ شرکتی بودند. نتایج پژوهش حاکی از آن بود که 5/82 درصد از 40 شرکت دستکم به یک رسانۀ اجتماعی متصل هستند و 22 شرکت دستکم یک نوع فعالیت بشردوستانه ارائه کردند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که این رسانههای اجتماعی گزینهای مناسب برای گزارشهای مختصر از فعالیتهای بشردوستانه ارائه دادهاند. الین و پاول[6] (2015) در کتاب «بشردوستی سلبریتی»، فعالیتهای بشردوستانۀ سلبریتیها از سراسر جهان، از جمله چهرههایی مانند شکیرا[7]، آرونداتی روی[8]، ژانگ زییی[9]، و مدونا[10] را به صورت موردی مطالعه کردهاند. در این کتاب، از رویکردهای دو گروه موافق و مخالف فعالیتهای بشردوستانۀ سلبریتیها استفاده شده است. اصطلاح بشردوستی با آرزوهای انتقادی و آرمانشهری برای تعالی از صحنۀ اقتصادی و سیاسی معاصر آغشته است که با افزودن اصطلاح سلبریتی تشدید میشود. حامیان بشردوستی نوین، از جمله مشارکت سلبریتیها در اهداف بشردوستانه، یک ایمان آرمانشهری به ظرفیت نهایی سرمایهداری نئولیبرال برای ایجاد رفاه برای همه دارند. در مقابل، منتقدان معتقد هستند بشردوستان جدید دشمن هر مبارزۀ واقعی مترقی امروزی هستند؛ به این دلیل که گسترش اقتصاد بازار آزاد را ترویج میکنند. این کتاب به دنبال خروج از رویکردهای طرفین است و معتقد است هیچ یک از این دو دیدگاه به شیوهای سازنده با پدیدۀ بشردوستی جدید و بشردوستی سلبریتیها درگیر نمیشوند. والاس[11] و همکاران (2017) در مقالۀ «چه زمانی لایک کردن موسسۀ خیریه منجر به رفتار خیریه میشود؟ کاوش رفتار خیریۀ آشکار در بسترهای رسانههای اجتماعی»، به دنبال مطالعۀ رابطه بین رفتار اهدایی آشکار جوانان در بستر رسانههای اجتماعی و رفتار نیکوکارانۀ آنها خارج از بستر اینترنت هستند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که در حالی که شبکههای اجتماعی فرصتهایی را برای ارتقا فراهم میکنند، توانایی سازمانهای خیریه برای جذب کمکهای مالی یا داوطلبان همچنان چالش برانگیز است. یافتهها همچنین به درک رفتارهای آشکار در رسانههای اجتماعی و نقش ویژگیهای شخصیتی در تأثیرگذاری بر آن رفتارها کمک میکند. باسی[12] (2018) در پژوهش «چگونه افراد مشهوری مانند بیانسه[13] از رسانههای اجتماعی برای تأثیرگذاری بر تغییرات مؤثر خیریه استفاده میکنند؟»، فعالیت خیریۀ یک خوانندۀ مشهور جهان (بیانسه) را مطالعه کرده است. این خواننده نه فقط بهعنوان مروج حمایت از مؤسسههای خیریه، بلکه به عنوان یک فعال خیریه مطالعه شده است. نگارنده در پایان اشاره میکند محتوای رسانههای اجتماعی بیانسه مردم را تشویق میکند که خودشان نیز فعال خیریه باشند. بیانسه روی دلایلی تمرکز کرده است که به آنها اهمیت میدهد؛ از این رو، فعالیت های خیرخواهانۀ سلبریتیها قابل قدردانی هستند و باعث ایجاد آگاهی و تأثیرگذاری در مردم برای مشارکت به عنوان فعال اجتماعی و کمک به اهداف مهم اجتماعی میشوند. آلتوویجیری[14] (2020) در پژوهش «حمایت خردهسلبریتی از پویشهای روابط عمومی برای سازمانهای غیرانتفاعی: مطالعۀ اسنپچت در عربستان سعودی»، تأثیر تأیید خردهسلبریتیهای اسنپچت برای پویشهای روابط عمومی سازمانهای غیرانتفاعی از طریق آزمایش مدل خودافشاگری، مدل جذابیت منبع و مدل تطابق یا تناسب در رابطه با اهداف خیریۀ افراد و نگرشها نسبت به تأیید را مطالعه کرده است. نتایج پژوهش نشان میدهد خودافشایی انجامشده توسط خردهسلبریتی تأثیری ضعیف بر قصد و نگرش مردم نسبت به تأیید دارد؛ با این حال، جذابیت فیزیکی خردهسلبریتی تأییدکننده بر نیات و نگرش مردم نسبت به حمایت اثر میگذارد. در نهایت، داشتن رابطۀ تطابق بین خردهسلبریتی و تأیید، اثر زیادی بر نیات و نگرش مردم نسبت به تأیید دارد؛ بنابراین، هنگام اجرای یک پویش جمعآوری کمک مالی، متخصصان روابط عمومی باید یک خردهسلبریتی را انتخاب کنند که متناسب با پویش جمعآوری سرمایه باشد.
3- چارچوب مفهومیچارچوب مفهومی این پژوهش مفهوم «جامعۀ نمایش» گی دبور[15] است. دبور با طرح این مفهوم به دنبال توصیف جامعهای رسانهای و مصرفی است که نمایش و جامعۀ برساخته از آن را معلولی از روابط میان اقتصاد و سیاست در جوامع مدرن نشان دهد (کلنر، 1399). اکنون این جامعۀ نمایش تمامی نهادهای جامعۀ خود از مخاطب، کالا، فرهنگ، ارتباطات، رسانه و حتی زمان و مکان را تحت تأثیر قرار داده است. «مفهوم نمایش طیفی وسیع از پدیدههای واقعاً مجزا را گرد هم میآورد و آنها را تبیین میکند. نمایش در معنای خاص خودش تصدیق نمودها و یکسانپنداری کل حیات اجتماعی انسان با این نمودهاست؛ اما هر نقدی که بتواند ویژگی ذاتی نمایش را درک کند باید آن را به شکل انکار نمایان زندگی نشان دهد» (دبور، 1398، ص. 4). دبور رابطهای دوسویه در جامعۀ نمایش مطرح میکند؛ به این معنا که هر چیزی که نمود بیابد خوب است و هر چیز خوبی نمود خواهد یافت. نمایش از ویژگیهای اصلی جامعۀ مدرن است و تمام اهداف از اهمیت خود تهی شدهاند و توسعه بر آنها چیره شده است؛ از این رو، هدف نمایش چیزی غیر از خودش نیست (همان، صص. 6-5). دبور، با تکیه بر آرای کارل مارکس، نمایش را به مثابۀ فتیشیسم[16] کالایی در نظر گرفت. در واقع، نمایش مانند فرآیند سرمایۀ مارکس عمل میکند؛ انسان با کار زندگی میکند، و هرچه بیشتر زندگی کند، بیشتر کار بیشتری میکند (Marx, 1990, p. 342). در چنین زمینهای، کارگران به تماشاگرانی مبهوت تبدیل میشوند که درگیر دادوستدی غیرانسانیکننده هستند. در اینجا، اصل فتیشیسم کالایی شکل میگیرد؛ تسلط بر جامعه توسط چیزهایی که کیفیات آنها در عین حال محسوس و نامحسوس است. این اصل به طور مطلق در نمایش تحقق مییابد؛ جایی که جهان محسوس با مجموعهای از تصاویر جایگزین میشود که برتر از آن جهان هستند؛ اما در عین حال، خود را به عنوان کاملاً محسوس تحمیل میکنند (Briziarelli & Armano, 2017, p. 23). جامعۀ نمایشی محصولات خود را از طریق سازوکارهای فرهنگی مصرفی، خدمات، سرگرمی، تبلیغات و فرهنگ رسانهای در جامعه میپراکند؛ از این رو، فرایند کالاییسازی در دیگر بخشهای اجتماعی شکل میگیرد. دبور معتقد بود نمایش از نبود یکپارچگی جهان شکل گرفت و گسترش عظیم آن در دورۀ مدرن حاکی از آن است که این فقدان بسیار گسترده بوده است. انتزاعی کردن تمام فعالیت فردی و انتزاعی بودن آنچه تولید میشود، کاملاً در نمایش بازتاب پیدا میکند. در نمایش، بخشی از جهان خود را به بخشی دیگر از جهان عرضه میکند و بر آن برتری پیدا میکند؛ نمایش صرفاً زبان مشترک این جدایی است. تماشاگران صرفاً از طریق رابطهای یکطرفه به مرکزی متصل هستند که انزوایشان را از یکدیگر حفظ میکند؛ از این رو، نمایش چیزهای جدا از هم را یکپارچه میکند، اما فقط آنها را به شکل جدایشان یکپارچه میکند (دبور، 1398، صص. 13-11). جامعهای که از نمایش برخوردار باشد، صرفاً از طریق هژمونی اقتصادیاش بر مناطق توسعهنیافته سلطه پیدا نمیکند، بلکه به عنوان جامعۀ نمایش بر آنها سلطه مییابد. حتی در جایی که زیربنای مادی هنوز وجود ندارد، جامعۀ مدرن از قبل از نمایش استفاده کرده است تا به قشر اجتماعی همۀ قارهها هجوم ببرد. ستارههای رسانهای نمایندگان انسانهای زنده هستند و ابتذال کلی نمایش را در تصاویر نقشهای ممکن تقطیر میکنند. نقش این ناموران (سلبریتیها) عملی کردن سبکهای زندگی یا دیدگاههای اجتماعی ـ سیاسی مختلف به طرزی کامل و آزاد است. کنشگر نمایش متضاد یک فرد است؛ او دشمن فردیت خود به نمایندگی از فردیت دیگران است. این افراد باید از طیفی کامل از ویژگیهای انسانی تحسینشده برخوردار باشند؛ از این رو، تفاوتهای رسمی میان آنها از طریق شباهتی رسمی که با برتری متصور آنها در هر حوزهای از تلاش معنا یافته است، از بین میرود. افراد قابل تحسینی که تجسم این سیستم هستند برای آنچه باید باشند مشهور نیستند، بلکه با خوار کردن واقعیت بیاهمیتترین زندگی فردی، بزرگی مییابند و هر کسی این موضوع را میداند (همان، صص. 30-28). با گسترش فناوریهای رسانهای، انسان تحت تأثیر یک فرهنگ چندرسانهای قرار گرفته و نمایش، قدرتی اغواگرانه برای نوساکنان جامعۀ رسانهای و مصرفی پیدا کرده و آنان را مجذوب دنیای نوین سرگرمی، اطلاعات و مصرف درگیر کرده است؛ از این رو، زمانی که جهان واقعی به تصاویر ساده تبدیل میشود، تصاویر ساده به موجودات واقعی و انگیزههای مؤثر یک رفتار خلسهمانند تبدیل میشوند؛ بنابراین، نمایشهای فرهنگ رسانهای و جامعۀ مصرفی تجربۀ زندگی روزمره را شکل میدهند و واسطۀ آنها میشوند. دبور نمایش را نوعی آرامسازی و سیاستزدایی میداند؛ نوعی جنگ افیونی دائمی رخ میدهد که سوژههای اجتماعی را به رخوت میکشاند و حواس آنها را از ضروریترین وظیفۀ زندگی واقعی پرت میکند و طیف کامل قدرتهای بشری آنها را از طریق عمل خلاق بازمیگرداند (کلنر، 1399، صص. 5-4). در مجموع، با گسترش شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام که ویژگی اصلی آن نمایش و تصویر است، بسیاری از آنچه به نمایش کشیده شده، به ابژههایی تبدیل شده است که امر نمایش را گسترش میدهد. در چنین موقعیتی، نمایش معیاری برای درک محیط، کنشها و فعالیتهای کاربران است و هرچه نمایش پیدا کند و دیده شود، امری مقبول و پسندیده است. بر این اساس، نمایش بسترهای تغییر ارزشهای زیباییشناختی و معرفتی بشری را شکل داده است.
4- روش پژوهش و شیوۀ اجرای پژوهشدر این پژوهش از روش پژوهش کیفی[17] استفاده شده است. این روش فرایندی از پژوهش است که در آن، دادهها از زمینۀ رخدادها استخراج و بر اساس تعیین فرایند جاسازی این رویدادها و دیدگاه شرکتکنندگان در آن، توصیف و سپس از ابزار استنتاج برای ایجاد تبیینهای ممکن بر اساس پدیدۀ مشاهدهشده استفاده میشود (اکبری و غفوریان، 1398، ص. 3). روش کیفی به اطلاعات و دادههایی که بیانگر ماهیت و رفتار کنشگران اجتماعی است، توجه دارد و نه صرفاً به اشکال ظاهری و صوری رفتار؛ مکمل این مسئله باور به واقعیتهای متعدد است. بر این اساس، انسانها واقعیتهایی گوناگون را برساخته، تجربه و تفسیر میکنند؛ از این رو، این روش مبتنی بر تفسیر دادههای انسانی است و نه اندازهگیری کمّی رفتارها (محمدپور، 1398، صص. 19-17). روش کیفی دارای فنون و تکنیکهایی مختلف است که یکی از آنها روش تحلیل مضمون است. تحلیل مضمون یکی از روشهایی است که برای ارزیابی وضعیت اشباع در فرایند جمعآوری دادهها به کار میرود. تکرار مجدد شیوۀ اصلی شناسایی مضمون در این فرایند است (شیخزاده و بنیاسد، 1399، ص. 12). از مضمون برای توصیف یک واحد معنادار ساختارمند از دادهها استفاده میشود که برای ارائۀ یافتههای کیفی ضروری است (Streubert & Carpenter, 1995, pp 317). با توجه به اهداف پژوهش، جامعۀ مدنظر خردهسلبریتیهای نیکوکار ایرانی در اینستاگرام هستند؛ از این رو، با حضور در اینستاگرام و دنبال کردن صفحات مرتبط با فعالیت خیریه، سعی بر کشف نمونههای مددنظر پژوهش شد. برای این منظور، از روش نمونهگیری غیرتضادفی هدفمند استفاده شد. در این روش، نمونه بر اساس ارتباط با موضوع، اهداف و پرسشهای پژوهش مشخص میشود (لیندلف و تیلور، 1397). پس از جستوجوی صفحات مرتبط و جستوجو از طریق هشتگهایی مانند امر خیر، نیکوکاری، خیریه، کمک به نیازمندان و فقرا، دو صفحۀ مطابق هدف برای مطالعۀ موردی مشخص شدند. متأسفانه در طول مشاهدات ابتدایی، یکی از صفحات که متعلق به دکتر مهشید هداوند[18] (پزشک زیبایی) بود که با حضور در مناطق کمبرخوردار سیستان و بلوچستان، درصدد نمایش امر نیکوکارانۀ خود به کودکان این مناطق بود، از دسترس خارج شد. صفحۀ دوم نیز متعلق به حمید ببری بود که حدود 18 هزار دنبالکننده دارد و مضمون اصلی فعالیت اینستاگرامی خود را فعالیت خیریه و نیکوکارانه تعریف کرده است. ببری کاربری اینستاگرامی خود را بلاگر[19] تعیین کرده است که بر فعالیتهای شهرتمندانۀ او دلالت دارد. همچنین، ببری در بخش توضیحات صفحۀ خود نگاشته است: «اگه درد احساس کردی زندهای... اما اگه درد دیگران را احساس کردی انسانی. 🌹واسه هم خوب بخوایم»[20]. به طور کلی، نمایۀ ابتدایی ببری حاکی از فعالیت خیریۀ او است. همچنین، تصویر پروفایل او در کنار کودکانی که ظاهر کمبرخوردار داشتند نیز دلالت بر این امر دارد. سپس، تمام دادههای مرتبط با پژوهش طی بازۀ 20روزه از صفحۀ کاربری حمید ببری استخراج و سپس فرایند تحلیل مضمون دادهها (مشتمل بر فرسته، ویدئوی بلند و استوری) آغاز شد. در طول فرایند تحلیل نیز، با دنبال کردن صفحۀ او سعی بر کسب دادههای جدید و مرتبط بود. به تعبیری، برای نیل به اشباع نظری[21]، تا زمانی که هیچ مفهوم و گواه جدیدی حاصل نشد، فرایند گردآوری داده ادامه داشت (فلیک، 1399). کدهای مضمونی بر اساس کنشها، رفتارها، سخن، نوشتار در فرسته و اجزای تصویری شناسایی و شمارش شدند و بر اساس تکرارپذیری کدها در راستای اشباع نظری، فرایند ساخت مضامین خرد و در نهایت مضامین اصلی انجام شد. در جدول زیر، دادههای اولیۀ نمونۀ مورد مطالعه قابل مشاهده است. جدول 1. مشخصات نمونۀ پژوهش Table 1. Characteristics of the Research Sample
5- یافتههابر اساس اهداف و پرسشهای پژوهش، در بخش یافتهها برای توصیف و درک فعالیت بلاگر خیّر اینستاگرامی، فرستهها و استوریهای آن بر اساس روش تحلیل مضمون مطالعه شدند. یافتههای پژوهش در جدول زیر قابل مشاهده است.
جدول 2. مضامین اصلی و خردهمضامین پژوهش Table 2. Main Themes and Sub-themes of the Research
5-1-1 تجلی تهیدستی اولین مضمون اصلی این پژوهش «تجلی تهیدستی» است. لازمۀ اصلی هر فعالیت اینستاگرامی تجلی و بصریسازی آن است. بر این اساس، نیکوکاران نیز برای فعالیت در اینستاگرام باید بسیاری از مؤلفههای فعالیت خود را به نمایش بگذارند. یکی از این مؤلفهها تجلی تهیدستی است. نمونۀ مورد مطالعه نیز با سه خردهمضمون «حضور در مناطق کمبرخوردار»، «بازنمایی کودکان کار/کمبرخوردار» و «نمایش شرایط سخت معیشتی» فقر و نیازمندی را به تصویر کشیده است. ببری با حضور در مناطق کمبرخوردار فعالیت نیکوکارانۀ خود را نمایش داده است. منظور از «منطقه» در این مضمون صرفاً منطقۀ جغرافیایی یا اجتماعی نیست، بلکه منازل و موقعیتهای حضور نیازمندان را نیز در بر میگیرد. او با حضور در چنین موقعیتهایی، علاوه بر آنکه در حال بازنمود خود در کنار فقرا و نیازمندان است، سعی در نمایش واقعنمایی[22] برای کاربران اینستاگرام دارد که زمینههای باورپذیری فعالیت نیکوکارانۀ وی را نیز مهیا میکند. او با حضور در مناطق حاشیهنشین تهران مانند منطقۀ آجرپزی یا با حضور در محوطۀ مناطق کمبرخوردار (که محل دقیق آن مشخص نیست)، محیط فقیرنشین و کمبضاعت را نمایش داده است. از طرفی دیگر، با حضور در منازل نیازمندان که معمولاً وضعیت اسکان مناسبی ندارند و دچار نواقص و کمبودهای اسکان هستند یا با حضور در موقعیتهای شغلی آنها (مردان و زنان دستفروش) شرایط نیازمندی و فقر را به نمایش گذاشته است. ویژگی مناطق حاشیۀ تهران که نمایش داده شدهاند، عدم توسعۀ منطقه، عدم آسفالت و خاکی بودن، دورافتاده بودن، خانههای قدیمی، عدم نظافت و عدم امکانات ابتدایی منزل مانند درب خانه هستند. برای مثال، در تصویر 1، حمید ببری با حضور در منطقهای حاشیهای از استان تهران، نیازمندیهای مردم و شرایط کمبرخورداری این منطقه را نمایش داده است. او در ویدیویی، وضعیت نامناسب خانهها و سازههای نیمهکاره، پنجرههای شکسته و تخریب دیوارهها را نشان میدهد. شرایط بهداشتی منطقه نیز با تجمع زبالهها و پسماندها و سختی عبور و مرور در زمینهای خاکی و پَستیلندی نمایان است؛ با این حال، وجود برق در منطقه از طریق تیربرقها و آنتنهای تلویزیونی قابل مشاهده است. ببری در این ویدیو بهوضوح فقر و عدم امکانات در منطقه را توصیف میکند و با اشاره به نبود سوپرمارکت، شرایط دشوار زندگی ساکنان را نمایش میدهد. همچنین، حمید ببری، در ویدیویی دیگر، با حضور شبانه در منطقۀ کمبرخوردار و پخش غذا، شرایط نامطلوب محیطی این منطقه را نمایش داده است. خانهای که در ویدیو به تصویر کشیده شده، از نظر ساختاری قدیمی و آسیبدیده است. دیوارها و زمین خانه به طور جزئی تخریب و با مواد پلاستیکی یا غیرقابل استفاده پوشانده شدهاند. بخشی از دیوارها به طور دستی بازسازی و دربها با پردههای توریمانند جایگزین شدهاند. در قسمتی از دیوار، منبع آب برای استفادۀ ساکنان قرار دارد. این شرایط نشاندهندۀ عدم رسیدگی و نوسازی در منطقه است. ببری از این شرایط به عنوان ابزاری برای نمایش فعالیت نیکوکارانۀ خود، جلب توجه به فقر و نیازمندیهای ساکنان و تحریک احساسات کاربران و جلب اعتماد آنها استفاده کرده است.
تصویر 1. حضور نمونۀ پژوهش در منطقۀ کمبرخوردار Image 1. Presence of the Research Sample in an Underprivileged Area خردهمضمون دوم بازنمایی کودکان کار/کمبرخوردار است. نمونۀ مورد مطالعه با نمایش کودکان کار یا کمبرخوردار سعی در تجلی تهیدستی در اینستاگرام را داشته است. همچنین، او زمینههای تأثیرگذاری بر احساسات کاربران اینستاگرام را نیز شکل داده است؛ زیرا اساساً کودک و شرایط نابهسامان او باعث توجه، ایجاد حس ترحم و ناراحتی میشود؛ از این رو، ببری با استفاده از این موقعیت توانسته است توجهات بسیاری از کاربران را به صفحۀ اینستاگرامی خود جلب کند و از طرفی، با نمایش نیازمندی این کودکان، کاربران را تحریک به کمکهای نیکوکارانه کند. همچنین، او صرفاً به کودکان در مناطق کمبرخوردار بسنده نکرده و کودکان کار را نیز بازنمایی کرده است. کودک در فعالیت نیکوکارانۀ ببری، ابژهای در راستای پیشبرد اهداف اینستاگرامی و نیکوکارانۀ او شده است. عمدتاً کودکان بازنماییشده دارای البسۀ مندرس یا کثیف، چهرۀ آفتابسوخته، پای برهنه یا با دمپاییهای پاره بودهاند. همچنین، کودکان در دو موقعیت بازنمایی شدهاند. موقعیت اول، کودکان با تعداد زیاد در کنار افراد نیکوکار قرار گرفته و در انتظار دریافت کمکهای نیکوکارانه بودند. موقعیت دوم، لحظۀ دریافت یا پس از دریافت کمک نیکوکارانه است؛ در چنین موقعیتی هر یک از کودکان در نمای نزدیک همراه با کمک دریافتی بازنمایی شدهاند. نمونۀ پژوهش کودک را هیچگاه در هنگام بیان مشکلات یا نیازهای خود بازنمایی نکرده است و بر همین مبنا، شیوههای کمک او قابل پیشبینی بودهاند؛ اقلامی مانند عروسک، غذا، لباس، لوازمالتحریر، کولهپشتی یا اسباببا.ی؛ بر این اساس، نیازهای اصلی و واقعی کودکان تحت حمایت ببری هیچگاه مشخص نشدهاند و او از قاعدۀ فراگیر کمک به کودکان استفاده میکند؛ چنین شکلی از نیکوکاری حاکی از آن است که ببری به دنبال فعالیت نیکوکارنۀ قاعدهمند نبوده است، بلکه هدف او از کمک به کودکان در خدمت تجلی تهیدستی و جلب توجه کاربران بیشتر به صفحۀ اینستاگرامی خویش است. همانطور که در تصویر 2 نیز قابل مشاهده است، ببری در منطقهای کمبرخوردار و نامعلوم در حال اهدای عروسک به کودکان و بعضاً نوجوانان است. او عروسکهای قرمز و آبی را به پسران و دختران در ردهسنیهای گوناگون هدیه داده و بر روی ویدیوی خویش نوشته است: «شادی رو باید تو دل این بچهها زنده کرد». او با استفاده از یک موزیک غمگین و نمایش کودکان متعدد در کنار خویش، نیازمندی این کودکان را به نمایش گذاشته است؛ معنای چنین شکلی از نیکوکاری که با هدف افزایش شادی کودکان بوده، حاکی از آن است که ببری صرفاً به منظور نمایش فعالیت نیکوکارانه چنین اقدامی را انجام داده و اهداف خیرخواهانه یا برطرف کردن نیازمندی کودکان برای او در اولویت نبوده است. ببری در ویدیویی دیگر در حال عکاسی سلفی با یکی از کودکان کمبرخوردار بوده است. این کودک دختر عروسک اهدایی ببری را در دست دارد و چهرۀ غیرخندان او نشاندهندۀ عدم شادی و خوشحالی است؛ اگرچه معمولاً پس از دریافت هدایا، کودکان باید خوشحال باشند. همچنین، پوشش او حاکی از آن است که ببری به کودکان لباس نیز اهدا کرده است. پشت سر این کودک، کودکانی دیده میشوند که احتمالاً در فرایند دریافت کمکها حضور داشتهاند. ببری با نمایش این تصاویر و نوشتن عبارت «بچههای مناطق محروم» در ویدیو، بیشتر به دنبال نمایش نتایج کار نیکوکارانۀ خود بوده و هدف او تحریک احساسات و جلب اعتماد کاربران اینستاگرام است، نه لزوماً برطرف کردن نیازهای واقعی کودکان. دیگر کنشهای او اطعام بوده است؛ ببری با جمعآوری کودکان کار در یک زمین چمن، آنها را اطعام کرده است. کودکان و نوجوانان پسر با لباسهای ورزشی و معمولی در کنار زمین چمن منتظر دریافت غذا بودند و تصویرِ آنها در حال خوردن غذا نشان میدهد از این کمک رضایت دارند. ببری در متن ویدیوی خود نوشته است: «بعد فوتبال با بچههای کار، غذا خوردن در کنار این عزیزان». اما این شکل از کمک به کودکان کار نه به حذف این کودکان از ساختارهای پنهان درآمدهای غیرقانونی و کارفرمایان آنها منجر میشود و نه موجب از بین رفتن پدیدۀ کودک کار در جامعه ایران میشود. در واقع، این نوع فعالیت خیرخواهانه به طور غیرمستقیم حضور کودکان کار را تأیید و به ادامۀ چرخۀ این مشکل در جامعه کمک میکند. از سوی دیگر، این اقدامات برای ببری موجب کسب شهرت و نمایش ویژگیهای اخلاقی همچون انسان مهربان، دغدغهمند و نیکوکار میشوند.
تصویر 2. اهدای عروسک به کودکان مناطق کمبرخوردار Image 2. Giving Dolls to Children in Underprivileged Areas
خردهمضمون سوم بازنمایی شرایط دشوار معیشتی است؛ اگرچه این خردهمضمون قرابت و همپوشانی با خردهمضامین پیشینی دارد، جنبۀ متمایز آن بازنمایی فردی نیازمندان و شرایط دشوار آنهاست. پیشتر، نیازمندی به صورت جمعی بازنمایی شده بود؛ اما در این خردهمضمون به صورت فردی یا خانوادگی بازنمایی شده که همراه با بیان احوالات، احساسات، شرایط و نحوۀ زیست آنها بوده است. این شکل از بازنمایی نه صرفاً با تصویر یا حضور در موقعیتی ویژه، بلکه با گفتوگو با سوژۀ منظر نیز ایجاد شده است. گفتوگو با افراد دستفروش، معتاد، گروه سنی سالمند و کمتوانان جسمی، حضور در منازل قدیمی و تخریبشده، شرایط وخیم جسمانی مانند مریضیهای سخت، از کارافتادگی و در نهایت بروز احساسات مانند گریه و ناراحتی، از نمونههای بازنمایی شرایط دشوار معیشتی برای افراد و خانوادهها هستند. همانطور که در تصویر 3 قابل مشاهده است، پیرزنی با لباسهای قدیمی مندرس و با لهجهای نامعلوم در حال گریه است. بر روی ویدیو نوشته شده است: «ازش پرسیدن چرا گریه میکنی؟ گفت: از بیکسی و درماندگی، امان از درد تنهایی و نداری». نمونۀ مورد مطالعه با نمایش احوالات نامناسب پیرزن و نمایش شرایط دشوار معیشتی او که دیوار پشت سر و درب منزل او مشخص است، در حال نمایش فقر و نیازمندی فردی است. او برای تأثیرگذاری بیشتر از موسیقی با بنمایۀ غم استفاده کرده است. شیوۀ بازنمایی این زن، کوتاه بودن ویدیو، بیان نیازهای کلی و عدم تشخیص اولویتهای نیازمندی نه به منظور کمک مستقیم کاربران به این زن و صرفاً برای تحریک کاربران به منظور کمک به نیازمندان و از طرفی، افزایش اعتبار حمید ببری است؛ زیرا چنین شکلی از فعالیت میتواند دلالتهایی مانند حضور او در میدان، شناخت افراد کمبضاعت یا بیبضاعت، تخصص و حرفهایبودن را در ذهن کاربران متبادر کند. نمونۀ مورد مطالعه با حضور در کنار دستفروشان شهری و با گفتوگو با آنها نیز شرایط دشوار معیشتی را بازنمایی کرده است. حمید ببری با حضور در کنار زوج دستفروش در نزدیکی یک مدرسه، شرایط دشوار معیشتی این خانواده را نمایش داده است. از طریق مصاحبه با مرد دستفروش، مشکلات مالی این خانواده شامل عدم توانایی برای سفر در ایام عید، مشکلات اجارۀ خانه، قرض و قسطها، و درآمد روزانۀ 200 تا 250 هزار تومان آشکار میشوند. نمایش اقلام فروشی و مشکلات معیشتی آنها هدفی از بازنمایی فقر و نیازمندیها در صفحۀ کاربری ببری است. در پایان ویدیو، ببری مبلغ یک میلیون تومان به عنوان «عیدی مردم ایران» به این زوج دستفروش اهدا کرده و نحوۀ نمایش پول به گونهای بوده است که دلالت بر مبلغ زیاد دارد. زوج دستفروش نیز از کمک او تشکر کرده و برایش دعا کردهاند. این اقدام ببری بیشتر به دنبال نمایش نیکوکاری خود است، نه تشویق دیگران به کمک مالی مستقیم به این خانواده. او با نمایش شرایط دشوار آنها، نیکوکاری خود را برجسته کرده و مبلغ اهدایی را به عنوان بخشی از این نمایش در نظر گرفته است. همچنین، حمید ببری با حضور در کنار خانوادههایی که دارای عضو مریض یا معلول بودهاند، سعی در بازنمایی شرایط دشوار معیشتی و اقتصادی آنها را داشته است. برای مثال، ببری با حضور در خانۀ قدیمی و حقیرانۀ یک زوج پیر، پیرمرد مریضی را نمایش میدهد که با دو عصا بر روی تخت خوابیده است که حاکی از مشکلات و بیماری حرکتی ناشی از شکستگی لگن است. پیرزن با صورت شطرنجی شرایط وخیم معیشتی خود را شرح میدهد که علاوه بر مشکلات بیماری همسر، دارای دو فرزند و نیازمند 50 میلیون تومان هزینه برای عمل همسرش بوده که به دلیل عدم تمکن مالی، امکان عمل وجود نداشته و همسرش فلج شده است. ببری با چنین بازنمایی از این خانواده، درصدد حمایت عمومی کاربران برای گذران زندگی روزمرۀ این خانواده بوده است که اکنون زن سرپرستی اجرایی خانه را به عهده دارد. بر این اساس، شرایط وخیم جسمانی به منظور نمایش شرایط نامناسب معیشتی و در نهایت، تبادر ذهنی فقر و تهیدستی برای کاربران بوده است.
تصویر 3. بازنمایی شرایط دشوار معیشتی پیرزن کمبرخوردار Image 3. Representation of the Difficult Living Conditions of an Underprivileged Elderly Woman
5-1-2 بازنمود نیکوکاری اینستاگرامی دومین مضمون اصلی «بازنمود نیکوکاری اینستاگرامی» است. فعالیت نیکوکارانه دارای انواع و اشکال متنوع و گوناگونی شامل کمکهای مادی و غیرمادی به افراد خاص یا جمعی از مردم است. رایجترین شکل نیکوکاری کمکهای مادی شامل پول، غذا، البسه یا وسایل روزمره به افراد یا خانوادههای نیازمند است؛ با این حال، گونههایی نوین مانند کمک برای ساخت بیمارستان، مدرسه، مسجد؛ کمکهای فراملی و ارائۀ خدمات گوناگون برای نیازمندان ایجاد شدهاند. نمونۀ مورد مطالعه نیز فعالیت نیکوکارانۀ خود را در دو سطح «نیکوکاری مادی» و «نیکوکاری ارتباطی» بازنمود کرده است. اولین خردهمضمون «نیکوکاری مادی» است. کمکهای مادی حمید ببری در چهار گونه قرار گرفتهاند. گونۀ اول کمکهای پولی اوست. همانطور که پیشتر نیز اشاره شد، حمید ببری با حضور در کنار نیازمندان گوناگون مبالغی جالب توجه از پول نقد را به شخص نیازمند اهدا میکند. او مدعی است این مبالغ با کمکهای مردمی جمعآوری شده و اکنون به انسان نیازمند اهدا شدهاند. این شکل از کمک مالی بیش از آنکه دارای اهداف نیکوکارانه باشد، جنبۀ نمایشی دارد. ببری سعی داشته است مبلغ اهدایی را با دستههای پول جالب توجه و زیاد انتقال دهد تا توجه بیشتری را به خود جلب کند و در اذهان کاربران، حجم زیاد مشارکت مردمی و زیاد بودن مبلغ را تبادر کند. همچنین، احتمال میرود این شکل از کمک به صورت موردی و فقط یک مرتبه انجام شود. این شکل از کمکها قابلیت حل مشکلات و نیازمندی فقرا را به طور کامل ندارد و فقط کاربران بیشتری را با خود همراه میکند. همانطور که در تصویر 4 نیز قابل مشاهده است، حمید ببری در یکی از چهارراههای شهری حضور داشته و در دستان خود شش دستۀ پول دههزارتومانی داشته که برای اهدا به زن دستفروش در ایام نزدیک به عید به منظور برطرف کردن یکی از مشکلات خانواده بوده است. سپس مبلغ اهدایی را به سمت زن دستفروش کنار چهارراه برده و بدون آنکۀ چهره زن را نشان دهد، با او گفتوگو کرده و ببری بیان کرده است این پول عیدی مردم است و مردم را دعا کنید. شیوۀ نمایش پول و نمونۀ پژوهش حاکی از آن است که او به مثابۀ یک ناجی است که زن دستفروش را از شرایط دشوار اقتصادی تا حدودی دور کرده است. همچنین، احتمال میرود این شکل از کمک مالی صرفاً یک مرتبه و موردی باشد و پس از پایان مصرف این پول، شرایط معیشتی زن دستفروش مانند گذشته میشود.
تصویر 4. اهدای پول نقد به زن دستفروش Image 4. Giving Cash to a Female Street Vendor گونۀ دوم تهیۀ لوازم خانه است؛ منظور از لوازم خانه، لوازم اساسی مانند یخچال، تلویزیون، ماشین لباسشویی، فرش، پتو، ظروف و... است که معمولاً برای جهیزیه یا خانههای نیازمند آن تهیه میشوند. ببری در یک استوری در حال بازنمایی کمکهای لوازم خانه برای سه زوج است. این کمکها شامل یخچال، پتو، فرش و تلویزیون هستند که با بستهبندی کارخانه بازنمایی شدهاند. همچنین، ببری در فرستهای دیگر لوازمی مانند ظروف، فرش، تلویزیون، گاز، ماشین لباسشویی و پتو را که با ربان قرمزرنگ آراسته شدهاند، بازنمایی کردهاست. او بر روی ویدیوی این استوری نگاشته است: «سهتا زوج که توان خرید جهیزیه نداشتن، جهیزیه تحویلشون داده شده و رفتن سر خونه زندگیشون». به تعبیری، ببری در حال ارائۀ گزارش از فعالیت خیریۀ خود برای خانواده یا زوج نیازمند بوده است؛ اما مشخص نیست شیوۀ تهیه این اقلام چگونه بوده و فیلم پیش از ارسال به خانوادۀ نیازمند منتشر شده است؛ از این رو، مشخص نیست چگونه و در چه زمانی به خانوادۀ نیازمند رسیده است. گونۀ سوم پخش غذا است. در برخی از مواقع، نمونۀ پژوهش با پخت یا تهیۀ غذا، به دنبال پخش غذا در میان نیازمندان بوده است. کمکوعدههای غذایی در دو شکل انجام شدهاند: شکل اول پخت غذا (تحت عنوان غذای نذری) و شکل دوم خرید غذا است. همچنین، ببری در استوری دیگری با حضور در یک آشپزخانه، فعالیت نیکوکارانۀ خود را با عنوان نذری نمایش میدهد. نزدیک به 60 پُرس غذا در مقابل او قرار داشتهاند و بر روی ویدیو نگاشته است: «پخت 350 پُرس قیمه برای خانوادههای نیازمند و بچههای کورۀ آجرپزی» و در ویدیو نیز به اسامی بانیان پخت غذا و گیرندگان غذا (شامل کودکان کمبرخوردار، کودکان بدسرپرست و بیسرپرست و کودکان کورۀ آجرپزی) اشاره کرده است. گونۀ آخر، که پرتکرارترین گونۀ نیکوکاری مادی بوده، تهیۀ بستههای حمایتی از نیازمندان بوده است. بستههای حمایتی با توجه به نیازها و جامعۀ هدف متفاوت هستند؛ شامل بستههای معیشتی، بهداشتی، آموزشی، البسه و نمونههای متعدد دیگر. نمونۀ مورد مطالعه باتوجه دو مدل بستۀ حمایتی را برای نیازمندان تهیه کرده است. مدل اول بستههای معیشتی ـ بهداشتی هستند که در مقاطع مختلف، اقلام اولیۀ بهداشتی و خوراکی مانند گوشت، ماکارونی، روغن، تخممرغ، چایی، برنج، رب، سس، سبزی، خرما، پرتقال، سیب، پودر شویندۀ لباسشویی، شویندۀ ظرفشویی، صابون و شامپو نمونههای پرتکرار این بستهها محسوب میشوند. حمید ببری در فرستهای با حضور در محیط سرباز در کنار بستههای معیشتی ـ بهداشتی که به طور منظم سطح زمین را پوشاندهاند ایستاده و در حال بیان آمادهسازی بستههای حمایتی شب عید و ماه مبارک رمضان بوده است که با هدف ارسال برای خانوادههای نیازمند تهیه شدهاند. همچنین، از کاربران بابت همکاری و کمک برای تهیۀ این بستهها تشکر کرده است. این بستهها حاوی مواد شوینده مانند ریکا و صابون، اقلام اولیه غذایی مانند برنج، روغن، پنیر، عسل، رب، چایی و میوه هستند. نحوۀ چینش این بستهها پرسپکتیو تصویری را ایجاد کرده و برای کاربران دلالت بر تعداد زیاد و جامعیت بسته داشته است. مدل دوم بستههای مرتبط با تحصیل یا اسباببازی کودکان بوده که برای اهدا به کودکان یا نوجوانان تهیه شدهاند. عروسک، حبابساز و کولهپشتی سه گونۀ اصلی حمایت از کودکان بودهاند. جدای از کولهپشتی که برای تحصیل در مدرسه استفاده میشود، دیگر اقلام حمایتی کاربرد روزمره و جدی برای کودکان نداشته و در نسبت با مشکلات معیشتی آنها در اولویت قرار نگرفتهاند و فقط جنبۀ احساسی در این نسبت برقرار است و فقط امر کمک به دیگران را برای کاربران بازتولید میکند. همچنین، حمید ببری با حضور در منطقۀ کمبرخوردار و تهیۀ کولهپشتیها و عروسکها برای کودکان و نوجوانان، فعالیت نیکوکارانۀ خود را بازنمایی کرده است. کولهپشتیها معمولاً صورتی و دخترانه بوده و عروسکها نیز به کودکان کوچکتر اهدا شدهاند. نکتۀ جالب توجه در این ویدیو نحوۀ تعامل ببری با کودکان مشتاق دریافت عروسک است. در مقاطعی از ویدیو، رفتار او با این کودکان تند و بداخلاق بوده و جملاتی مانند «بگیر برو» یا «بذار سر جاش» را با لحن عصبی بیان کرده است. این نوع رفتار او با تصویر کلی مهربانی و دوستی که در پایان فیلم نمایش داده میشود، در تضاد است. در انتهای ویدیو، ببری با کودکانی که اقلام را دریافت کردهاند عکس میگیرد و متنی با مضمون مهربانی و دوستی مینویسد: «در سرزمین خاطرهها آنان که خوبند همیشه سبزند و آنان که محبتها و دوستیها را بر قلبشان برافراشتند همیشه به یاد میمانند». این تعارض نشان میدهد فعالیت نیکوکارانۀ ببری بیشتر برای جلب توجه و نمایش به منظور کسب شهرت بوده و رفتار او نشاندهندۀ فقدان اهمیت واقعی نیازمندان برای اوست. همچنین، در استوری دیگری، ببری داخل ماشین حضور داشته و با بستههای گوناگون اسباببازی شامل ماشین، حبابساز، عروسک و... به مناطق کمبرخوردار رفته و در آنجا این اقلام را میان کودکان پخش کرده است. شیوۀ بازنمایی این نحوه از کمکرسانی به گونهای است که شخص نیکوکار در جایگاه فردی نجاتبخش برای کودکانی متعدد است که دور او جمع شدهاند. بر این اساس، تمرکز فیلم نه بر روی آن کار خیر و کودکان کمبرخوردار، بلکه بر روی شخص نیکوکار است. خردهمضمون دوم «نیکوکاری ارتباطی» است. منظور از نیکوکاری ارتباطی، نحوهای از نیکوکاری است که بر فرایند ارتباطگیری با انسانهای نیازمند گوناگون تأکید دارد. در اینجا، نیازمندی صرفاً جنبۀ مالی ندارد و افرادی که نیازمندیهای خدماتی یا حمایتی دارند را نیز شامل میشود. نمونۀ پژوهش این شکل از کمکهای ارتباطی خود را با همراهی سالمندان و همراهی معتادان به نمایش گذاشته است. نمونۀ پژوهش با حضور مکرر در آسایشگاه سالمندان کهریزک به دنبال ایجاد ارتباط با سالمندان و شادکردن آنهاست. در این شکل از کمک، هیچگونه پول یا کالایی منتقل نمیشود، بلکه فرد نیکوکار با حضور، ارتباط و رفتار خود سعی بر کمک به سالمندان را داشته است. برای مثال، در تصویر 5، ببری با حضور در آسایشگاه کهریزک، در مراسم شب یلدای این آسایشگاه حضور یافته است. ویدیوی او حاکی از آن است که موسیقی در سالن آسایشگاه در حال پخش بوده است و سالمندان و معلولان در حال رقص بودهاند؛ همچنین، حمید ببری نیز با یکی از سالمندان در برابر زنان حاضر در مراسم و همراه با عروسکها و حاضران آن سالن در حال رقص بوده است. این شکل از فعالیت ببری بیش از آنکه بر فعالیت خیرخواهانۀ مادی تأکید داشته باشد، بر روی انجام کنشها و رفتارهایی تمرکز دارد که اثر روانی مثبت بر روی جامعۀ هدف دارند و در نهایت، به شادی آنها یا تجربۀ لحظات شاد منجر میشوند. این شکل از کنشهای خیرخواهانۀ ببری حاکی از آن است که او مفهوم خیر را صرفاً در امور مالی ندیده و تأثیرگذاری بر روی روان انسانها را نیز نوعی فعالیت خیرخواهانه تلقی کرده است. یکی دیگر از گونههای نیکوکاری ارتباطی، ارتباط با معتادان بوده است. برای مثال، ببری با مردی معتاد به نام ایرج در ارتباط بوده و این ارتباط را برای نمایش مشکلات معیشتی و سلامتی فرد معتاد در اینستاگرام به تصویر کشیده است. او با انتشار فرستهای که در آن خود در کنار ایرج قرار گرفته، شرایط فرد معتاد را روایت کرده است. ایرج قصد ترک اعتیاد داشته و با کمک ببری وارد کمپ ترک اعتیاد شده است. ببری به کاربران وعده میدهد پس از اتمام دورۀ ترک، فیلمی جدید از او منتشر خواهد کرد. ایرج در این ویدیو از اثرات زیانبار اعتیاد میگوید و به دیگران هشدار میدهد از مصرف مواد مخدر خودداری کنند. پس از مدتی، ببری با انتشار فرستهای دیگر مدعی میشود ایرج مصرف مواد مخدر را به طور کامل ترک کرده است. شکل پوشش او نشاندهندۀ آن است که علاوه بر کمکهای معنوی ببری برای ترک اعتیاد، کمکهای مادی مانند البسۀ جدید نیز دریافت کرده است. ببری در این ویدیو از کاربران میخواهد تا فیلم را منتشر کنند. شیوۀ ارتباط و کمک ببری به ایرج نشاندهندۀ پیگیری و استمرار در کمک به مردم است؛ اما در عین حال، هدف اصلی او نمایش فعالیت نیکوکارانۀ خود و جلب توجه بیشتر از طریق این ویدیوهای بهنمایشدرآمده است. تمرکز ببری بیشتر بر دیده شدن و کسب شهرت از این فعالیتها است، نه صرفاً کمک به فرد معتاد.
تصویر 5. حضور و رقص در آسایشگاه کهریزک Image 5. Presence and Dance at Kahrizak Nursing Home
6- جمعبندی و نتیجهگیریاین پژوهش فعالیت خیریۀ خردهسلبریتی نیکوکار ایرانی در اینستاگرام را بررسی و به طور موردی فعالیت حمید ببری، خردهسلبریتی و بلاگر نیکوکار اینستاگرامی را با روش تحلیل مضمون، مطالعه کرده است. با توجه به اهداف و پرسشهای پژوهش، نمونۀ پژوهش برای شکلگیری هویت خردهسلبریتی خویش به دنبال تجلی تهیدستی و بازنمود نیکوکاری اینستاگرامی خویش بوده است. او با حضور در مناطق محروم و کمبرخوردار استان تهران، بازنمایی کودکان کمبرخوردار/کار و بازنمایی شرایط دشوار معیشتی خانوارها و افراد کمبرخوردار، فقر، نیازمندی و تهیدستی را به تصویر کشیده و بازنمایی کرده است. ببری با این شکل از بازنمایی درصدد آن بوده است تا کلیشههای موجود در رابطه با فقر و نیازمندی را در صفحۀ اینستاگرامی خود بازتولید و از این طریق، فعالیت اینستاگرامی خود را به این مضمون خاص محدود کند. بازنمایی بخشی از فرایند شکلگیری خردهسلبریتی است. همانطور که یک خردهسلبریتی باید بر روی عواطف و احساسات کاربران گوناگون اثر داشته باشد تا دنبالکنندگان بیشتری کسب کند، قاعدتاً بازنمایی گونههای از پیش تکرارشده و معمول فقر و نیازمندی در فرستهها و استوریها زمینههای تحریک عواطف و احساساتی مانند ناراحتی، غم و ترحم را برای کاربران ایجاد میکند؛ همانطور که در تبلیغات تلویزیونی نیز با نمایش کلیشههای فقر زمینههای شکلگیری عواطف ترحمانگیز برای مخاطبان ایجاد میشوند (مؤمنی و بهار، 1401). این شکل از بازنمایی در پیوند با چارچوب مفهومی این پژوهش یعنی جامعۀ نمایشی است. نمونۀ پژوهش با نمایشی کردن فقر و نیازمندی از طرق مختلف و تلاش برای تحریک عواطف و احساسات کاربران، نیازمندان و فقرا را به ابژههای نمایشی برای بیشتر دیده شدن و شهرت بیشتر تبدیل کرده است. این شکل از شهرت که نه متکی به سوژه (حمید ببری) بلکه دیگران است به معنای شکلگیری جامعۀ نمایش است که در آن، علاوه بر سوژۀ خاص، تمام امور جهان به ابژههایی در اختیار سوژه تبدیل میشوند؛ از این رو، نمایش زمینۀ سوژگی در جامعۀ نمایش را شکل میدهد. حمید ببری با بازنمود نیکوکاری اینستاگرامی خود مانند نیکوکاریهای مادی و ارتباطی، سعی در تکمیل هویت خردهسلبریتی نیکوکار اینستاگرامی داشته است. تکثر و تنوع نیکوکاری شامل پخش غذا، پوشاک، بستههای معیشتی، جهیزیه، ترک اعتیاد، تلاش برای جمعآوری پول مورد نیاز و... دلالت بر آن دارد که ببری به طور متمرکز و تخصصی فعالیت نیکوکارانۀ خود را انجام و نمایش نمیدهد، بلکه سعی بر آن دارد تا به گونههای مختلف نیکوکاری سوژۀ نیکوکار خود را در اینستاگرام بازنمود کند. بازنمود ببری به نحوی بوده است که سوژگی خردهسلبریتی نیکوکار و جنبۀ نمایشی امر خیریه را برمیسازد. معنای ضمنی فعالیت نیکوکارانۀ اینستاگرامی ببری آن است که او به منظور برساخت هویتی بسیار فعال، دلسوز، تلاشگر، پرکار و همراه با کمبرخورداران و محرومان، از انواع کمکهای خیریه استفاده کرده است. نسبت این شکل از بازنمود فعالیت نیکوکارانه با مفهوم جامعۀ نمایش آن است که سوژگی خردهسلبریتیک ببری با ابژگی نمایشی تکثر کمکهای خیریۀ او شکل گرفته است. ترکیب بازنمایی فقر و نیازمندی با بازنمود نیکوکاری اینستاگرامی به انتقال بخشی از سوژگی ببری به نیازمندان که ابژههای نمایشی بودند، منجر میشود؛ زیرا ببری با کمکهای خیریۀ خود، آنها را از ابژگی نیازمندی (به طور موقت یا دائمی) خارج کرده است و آنها دیگر ابژۀ نمایشی او در فعالیتهای آتی او نمیشوند و از طرفی، او بخشی از سوژگی خود را به آنها اعطا کرده است و در زمان انجام عمل نیکوکارانه، آن عمل نیکوکارانه تبدیل به ابژه میشود. همچنین، برخی از فعالیتهای فرهنگی مانند فعالیت نیکوکارانه درون صنایع رسانهای اینستاگرام، پاداشهای غیرپولی و روانی به همراه دارند که یکی از آنها کسب شهرت و جلب توجه بیشتر است؛ با این حال، این پاداشهای فرهنگی به طور برابر اعمال نمیشوند (Hesmondhalgh, 2019). بسیاری از فعالیتهای خیریه از گونههای معمول و روزمرهای هستند که مردم آنها را به طور موردی انجام میدهند؛ اما بستر نمایشی اینستاگرام باعث میشود تصاویر از فعالیتهای جهان فیزیکی مهمتر در نظر گرفته شوند. در چنین بستر نمایشی و سازوکارهای هدفمند نمونۀ پژوهش، خردهسلبریتی نیکوکار اینستاگرامی شکل میگیرد که علاوه بر ویژگیهای رسانهای و ارتباطی که در این پژوهش به آنها اشاره شد، دارای تبعات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و... است. پیوند بسترهای نمایشی اینستاگرام با امور خیریه امکان شکلگیری سازمانهای غیردولتی نمایشی (کاپور، 1398، ص. 157) را ایجاد کرده است که خودشان موقعیتهای سلبریتیگونه دارند و امکان جمعآوری پول و دسترسیهای بیشتر را خواهند داشت؛ به این ترتیب، شکلی جدید از فعالیت خیرخواهانه و نیکوکارانه ایجاد میشود که در خدمت ارزشهای جامعۀ نمایش، دیده شدن، است و دیگر ارزشهای اجتماعی، دینی، فرهنگی و همچنین تبعات اقتصادی، قضایی و سیاسی را در وهلههای بعدی قرار داده است؛ امری که اگرچه زمینههای گسترش فعالیتهای خیریه را ایجاد کرده، زمینهها و ارزشها و هنجارهای آن را دستخوش تغییر قرار داده است. از طرفی، زمانی که خردهسلبریتیها از فعالیتهای نیکوکارانه برای جلب توجه استفاده میکنند، ممکن است ارزشهای اجتماعی که به طور تاریخی در رابطه با نیکوکاری وجود داشتهاند، تضعیف شوند. در چنین شرایطی، جامعه دیگر به طور مستقل به نیازمندان کمک نمیکند، بلکه به طور غیرمستقیم از این مدل نیکوکاری سلبریتیها پیروی میکند؛ در نتیجه، عملکرد نهادهای اجتماعی و خیریههای واقعی که به طور خودجوش و بدون انگیزههای شخصی یا رسانهای کمک میکنند، تحت تأثیر قرار میگیرد.
[1]. Micro-Celebrity [2]. Followers [3]. Likes [4]. Samman [5]. Lee & Holladay [6]. Elaine & Paul [7]. Shakira Isabel [8]. Arundhati Roy [9]. Zhāng Zǐyí [10]. Madonna Louise Ciccone [11]. Wallace [12] .Bussie [13]. Beyoncé Giselle Knowles-Carter [14]. Altuwayjiri [15]. Guy Debord [16]. Fetishism [17] Qualitative Research [18] @Mahmedico [19] Blogger [20] شکل نوشتار این متن، مطابق با شکل نوشتار در صفحۀ نمونۀ پژوهش است. [21] Theoretical Saturation [22] Reality Show | |||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||
اکبری، م، و غفوریان، ف. (1398). تحلیل دادههای کیفی با استفاده از نرمافزار Atlas.ti. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
آبیدین، ک. (1398). سلبریتیهای اینترنتی، فهم شهرتهای آنلاین (ا. شاهقاسمی، مترجم). تهران: انتشارات سورۀ مهر.
بهار، م، و محمودیان، ز. (1402). شناسایی مدل پارادایمی «توسعۀ نوآوری در مؤسسات خیریۀ ایران» (یک نظریۀ زمینهای). پژوهشنامۀ مطالعات وقف و امور خیریه، 1(1)، 24-1. https://doi.org/10.22108/ecs.2022.133009.1000
دبور، گ. (1398). جامعۀ نمایش (گ. میرانی، مترجم). تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
شاهقاسمی، ا. (1402). میدان شهرت در ایران. تهران: پژوهشکدۀ فرهنگ و هنر اسلامی.
شیخزاده، م، و بنیاسد، ر. (1399). تحلیل مضمون؛ مفهوم، رویکردها و کاربردها. قم: انتشارات لوگوس.
فلیک، ا. (1399). درآمدی بر تحقیق کیفی (ه. جلیلی، مترجم). تهران: نشر نی.
فوکس، ک. (1399). رسانههای اجتماعی: خوانشی انتقادی (ح. بصیریان جهرمی، مترجم). تهران: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات.
کاپور، ا. (1398). فعالیتهای انساندوستانۀ سلبریتیها؛ ایدئولوژی دهشگری جهانی (ا. شاهقاسمی، مترجم). تهران: انتشارات سورۀ مهر.
کاظمی قهفرخی، س. (1400). گونهشناسی طلاب کنشگر در شبکۀ اجتماعی اینستاگرام. قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
کلنر، د. (1399). نمایش رسانهای (گ. میرانی، مترجم). تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
لیندلف، ت، و تیلو، ب. (1397). روشهای تحقیق کیفی در علوم ارتباطات (ع. گیویان، مترجم). تهران: انتشارات همشهری.
محمدپور، ا. (1398). فراروش؛ بنیانهای فلسفی و عملی روش تحقیق ترکیبی در علوم اجتماعی و رفتاری. قم: انتشارات لوگوس.
مؤمنی، ع، و بهار، م. (1401). تحلیل محتوای کیفی بازنمایی مفهوم فقر و امور خیریه در تبلیغات تلویزیونی صداوسیما (مطالعۀ موردی: تبلیغات کمیتۀ امداد امام خمینی(ره)). فصلنامۀ علمی مطالعات میانرشتهای ارتباطات و رسانه، 5(16)، 194-165. https://doi.org/20.1001.1.26764091.1401.5.2.6.7
ونکریکن، ر. (1401). تاریخهای شهرت. در آ. الیوت (ویراستار)، دستنامۀ مطالعات شهرت راتلج (احسان. شاهقاسمی، مترجم؛ صص. 95-62). تهران: پژوهشکدۀ فرهنگ و هنر اسلامی.
References Abidin, C. (2019). Internet Celebrities: Understanding Online Celebrity (E. Shahghasemi, Trans.). Tehran: Soore Mehr Publishing. [In Persian] Akbari, M., & Ghafoorian, F. (2019). Qualitative Data Analysis Using Atlas.ti Software. Tehran: University of Tehran Press. [In Persian] Altuwayjiri, S. (2020). Microcelebrity Endorsement of Public Relations Campaigns for Nonprofit Organizations: A Study of Snapchat in Saudi Arabia [A Dissertation at The University of Southern Mississippi in Partial Fulfillment of the Requirements for the Degree of Doctor of Philosophy. Mississippi: The University of Southern Mississippi]. Bahar, M., & Mahmoudian, Z. (2023). Identifying the Paradigmatic Model of "Innovation Development in Iranian Charity Organizations" (A Grounded Theory Study). Journal of Waqf and Charity Studies Research, 1(1), 1-24. https://doi.org/10.22108/ecs.2022.133009.1000 [In Persian] Briziarelli, M., & Armano, E. (2017). Introduction: From the Notion of Spectacle to Spectacle 2.0: The Dialectic of Capitalist Mediations. In M. Briziarelli, & E. Armano (Eds.), The Spectacle 2.0: Reading Debord in the Context of Digital Capitalism (pp. 15-47). London: University of Westminster Press. Bryant, K. (2019). Why stars a business?. New York: Kyb Publication. Bussie, B. (2018). How Celebrities like Beyonce Use Social Media to Influence Effective Charitable Change. A Research Paper Submitted in Partial Fulfillment of the Requirements for the Master of Science. Carbondale: Southern Illinois University Carbondale. Debord, G. (2019). The Society of the Spectacle (G, Mirani. Trans.). Tehran: Elmi va Farhangi Publishing. [In Persian] Elaine, J., & Paul, A. (2015). Celebrity Philanthropy: An Introduction. In E. Jeffreys, & P. Allatson (Eds.), Celebrity Philanthropy (pp. 1-17). Chicago: Intellect Bristo. Flick, U. (2020). An Introduction to Qualitative Research (H. Jalili, Trans.). Tehran: Ney Publishing. [In Persian] Fuchs, C. (2020). Social Media: A Critical Introduction (H. Basirian Jahromi, Trans.). Tehran: Institute for Culture, Art, and Communication Research. [In Persian] Hesmondhalgh, D. (2019). The Cultural Industries. Los Angeles: Sage Publication. Kapoor, I. (2019). Celebrity Humanitarianism: The Ideology of Global Charity. (E. Shahghasemi, Trans.). Tehran: Soore Mehr Publishing. [In Persian] Kazemi Qahfarokhi, S. (2021). Typology of Activist Clerics on Instagram. Qom: Institute for Islamic Sciences and Culture Research. [In Persian] Kellner, D. (2020). Media Spectacle (G. Mirani, Trans.). Tehran: Elmi va Farhangi Publishing. [In Persian] Lee, H, & Holladay, S. (2012). Promoting Corporate Philanthropic Efforts through Social Media. Journal of Language and Communication in Business, 25(49), 35-47. https://doi.org/10.7146/hjlcb.v25i49.97736 Lindlof, T., & Taylor, B. (2018). Qualitative Communication Research Methods. (A. Givian, Trans.). Tehran: Hamshahri Publishing. [In Persian] Marx, K. (1990). Capital (Vol. 1). London: Penguin. Mohammadpour, A. (2019). Meta-Methodology: Philosophical and Practical Foundations of Mixed Methods Research in Social and Behavioral Sciences. Qom: Logos Publishing. [In Persian] Momeni, A., & Bahar, M. (2022). Qualitative Content Analysis of the Representation of Poverty and Charity in IRIB Television Advertisements (Case Study: Imam Khomeini Relief Committee Advertisements). Interdisciplinary Studies in Communication and Media Quarterly, 5(16), 165-194. https://doi.org/20.1001.1.26764091.1401.5.2.6.7. [In Persian] Peterson, N., Tripoli, E., Langenbach, K., & Devasagayam, R. (2018). Celebrity Endorsements and Donations: Empirical Investigation of Impact on Philanthropic Giving. Business Perspectives and Research, 6(2), 79-89. https://doi.org/10.1177/2278533718765533 Samman, E., Auliffe, E., & Lachlan, M. (2009). The Role of Celebrity in Endorsing Poverty Reduction Through International Aid. International Journal of Nonprofit and Voluntary Sector Marketing, 14(2), 137-148. https://doi.org/10.1002/nvsm.339 Shahghasemi, E. (2023). The Field of Celebrity in Iran. Tehran: Institute for Islamic Culture and Arts Research. [In Persian] Sheikhzadeh, M., & Bani-Asad, R. (2020). Thematic Analysis: Concept, Approaches, and Applications. Qom: Logos Publishing. [In Persian] Shin, N. (2024). The Impact of Social Media on Charitable Giving for Nonprofit Organizations. Journal of International Technology and Information Management, 32(1), 122-140. https://doi.org/10.58729/1941-6679.1580 Streubert, H, & Carpenter, D. (1995). Qualitative Research in Nursing: Advancing the Humanistic Imperative. Philadelphia: J.B.lippincott. Van Krieken, R. (2022). Celebrity's History. In A, Elliott (Ed.), The Routledge Handbook of Celebrity Studies (E. Shahghasemi, Trans; pp. 62-95). Tehran: Institute for Islamic Culture and Arts Research. [In Persian] Wallace, E., Buil, I., Chernatony, L. (2017). When does “liking” a charity lead to donation behavior? Exploring conspicuous donation behavior on social media platforms. European Journal of Marketing, 51(11) 2002-2029. https://doi.org/10.1108/EJM-03-2017-0210 | |||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 58 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 24 |