| تعداد نشریات | 43 |
| تعداد شمارهها | 1,791 |
| تعداد مقالات | 14,615 |
| تعداد مشاهده مقاله | 38,777,026 |
| تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 15,097,684 |
ارزیابی تصحیح اخلاق ناصری به کوشش مینوی و حیدری براساس کهنترین نسخۀ شناختهشده از کتاب | ||
| متن شناسی ادب فارسی | ||
| مقاله 6، دوره 17، شماره 2 - شماره پیاپی 66، تیر 1404، صفحه 77-96 اصل مقاله (947.18 K) | ||
| نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
| شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/rpll.2025.143580.2402 | ||
| نویسنده | ||
| عبدالرسول فروتن* | ||
| استادیار گروه مطالعات ادبی، پژوهشکدۀ تحقیق و توسعۀ علوم انسانی، سازمان سمت، تهران، ایران | ||
| چکیده | ||
| اخلاق ناصری از مهمترین کتابهای اخلاقی فارسی است. خواجه نصیرالدین طوسی این کتاب را به سال 633 ق. نوشت، اما در دهههای بعد اندکی در مطالبش بازنگری کرد. اخلاق ناصری در زمان حیات مؤلف شهرت یافت. در طی زمان، نسخههای متعددی از آن کتابت شد و بر آثار اخلاقی پس از خود تأثیر مهمی نهاد. همچنین بعداً بهویژه در هندوستان بارها به طبع رسید. معتبرترین تصحیح آن را مجتبی مینوی و علیرضا حیدری ترتیب دادند. آنان در این تصحیح از پنج دستنویس متعلّق به قرن هفتم هجری قمری استفاده کردند. درحالحاضر، نسخههای خطی دیگری از این اثر شناخته شده که مهمترین آنها مورّخ 656 ق. (محفوظ در کتابخانۀ مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه شیراز) و قدیمیتر از همۀ نسخههای استفادهشدۀ مصحّحان است. در این پژوهش برای نخستین بار، این دستنویس به صورت تفصیلی معرفی و بررسی شده است. از ویژگیهای مهم آن میتوان به برخی ضبطهای کهنهتر به نسبت چاپ مینوی و حیدری، رسمالخط کهن و نیز حرکتگذاری تعدادی از کلمات اشاره کرد. در این مقاله، در اثر مقابلۀ دقیق و کامل متن اخلاق ناصری به تصحیح مینوی و حیدری با این نسخه، نکات درخور توجهی استخراج شده است. ضمن اینکه با تکیه بر دیگر منابع، در متن تصحیحشده، توضیحات و واژهنامههای کتاب چاپی، اصلاحاتی ضرورت دارد؛ البته نسخۀ مورّخ 656 ق. همواره بهترین ضبطها را ندارد و در آن افتادگیها و اشتباهات متعددی دیده میشود. این نکته هم حاصل مقابله با متن تصحیحشدۀ مینوی و حیدری است. درنهایت، میتوان چنین نتیجه گرفت که تصحیح اخلاق ناصری به کوشش مینوی و حیدری همچنان اعتبار و ارزش والایی دارد. بااینحال، براساس دستنویسهای قدیم که در آن زمان ناشناخته بوده و نیز منابع گستردهتر و پژوهشهای بیشتر، برخی اصلاحات در مندرجات آن لازم است. | ||
| کلیدواژهها | ||
| اخلاق ناصری؛ تصحیح مینوی و حیدری؛ خواجه نصیرالدین طوسی؛ ارزیابی؛ نسخههای خطی | ||
| اصل مقاله | ||
|
. مقدمه اخلاق ناصری، نوشتۀ حکیم نامدار قرن هفتم، خواجه نصیرالدین طوسی (597-672 ق.)، یکی از مهمترین آثار فارسی در علم اخلاق یا حکمت عملی است. او این کتاب را به درخواست حاکم قهستان، ناصرالدین عبدالرحیمبن ابیمنصور نوشت. ناصرالدین ترجمهای فارسی از تهذیبالاخلاق ابوعلی مسکویه (متوفّی 421 ق.) را درخواست کرد، اما خواجه علاوه بر ترجمۀ مطالب این کتاب که در مقالۀ اوّل اخلاق ناصری جای گرفت، دو مقالۀ «تدبیر منزل» و «سیاست مدن» را هم بدان افزود (طوسی، 1373، ص. 35-37). البته مقالۀ پنجم کتاب مسکویه (المحبة و الصّداقة) در مقالۀ سوم اخلاق ناصری جای گرفته است. اخلاق ناصری به سال 633 ق. تألیف شده است؛ زیرا خواجه در فصلی که در سال 663 ق. به کتاب الحاق کرده است، از تحریر کتاب در سی سال قبل سخن میگوید (طوسی، 1373، ص. 236). توضیح اینکه پس از تحریر اوّلیۀ اخلاق ناصری، در آن دو تغییر به دست مؤلف صورت گرفته است: اوّل، پس از چیرهشدن هولاگوخان و فتح قلعههای اسماعیلیه در 654 ق، مقدمهای که مشتمل بر مدح فرمانروایان و بزرگان اسماعیلیه بوده، حذف شده و به جای آن، مقدمهای دیگر آمده است. خواجه در مقدمۀ جدید، از صاحبان نسخههای قدیم کتاب میخواهد که این مقدمه را جایگزین مقدمۀ پیشین کنند (طوسی، 1373، ص. 35). افزون بر این، ظاهراً در همان بازنگری، ستایش کوتاهی از ناصرالدین حذف شده که در خاتمۀ کتاب موجود بوده است (رک: مدرس رضوی، 1354، ص. 453-454). نصیرالدین در سال 663 ق. نیز به اشارۀ «یکی از بزرگان جهان» به نام جلالالدولة و الدین عبدالعزیز فصلی «در ذکر رعایت حقوق پدران و مادران و زجر از عقوق ایشان»، به انتهای فصل چهارم مقالت دوم افزوده است. همایی و مدرسرضوی احتمال دادهاند که این شخص عزّالدین ابوالمظفر عبدالعزیزبن جعفربن حسین نیشابوری باشد. او با خاندان شمسالدین و علاءالدین جوینی ارتباط داشته و مدتی مأمور دیوانی بصره و واسط بوده است (رک: طوسی، 1373، ص. 236، 387-388). معتبرترین تصحیح اخلاق ناصری به کوشش مجتبی مینوی و علیرضا حیدری سامان یافته است. انتشارات خوارزمی این تصحیح را نخستین بار در بهمنماه 1356 منتشر کرده و درحالحاضر به چاپ هشتم رسانده است. در این مقاله، نظر به اهمیت این کتاب و جایگاه والای مینوی در تصحیح متن، کوشیده میشود ارزیابی دقیقی از این متن عرضه شود. آیا تصحیح مینوی و حیدری از اخلاق ناصری همچنان اعتبار کافی دارد؟ در نقد این تصحیح چه مواردی را میتوان متذکر شد؟ آیا دستیابی به نسخههای نویافته میتواند لغزشهای احتمالی این متن را برطرف کند؟ ضبطهایی که مصحّحان در نسخههای در دسترس خود دیدند اما آنها را در متن قرار ندادهاند، تا چه میزان اعتبار دارند؟ درنهایت، آیا تصحیح دیگری از این کتاب خواجه نصیر ضروری است؟ در این پژوهش، کهنترین دستنویس شناختهشده از اخلاق ناصری، مورّخ 656 ق، معیار اصلی برای ارزیابی تصحیح اخلاق ناصری است.
دربارۀ خواجه نصیرالدین طوسی و اهمیت اخلاق ناصری بسیار نوشتهاند، اما پژوهشی در موضوع نقد و ارزیابی اخلاق ناصری به تصحیح مینوی و حیدری دیده نشد. البته جویا جهانبخش در مقالهای که در معرفی ترجمه قدیم عربی اخلاق ناصری نوشته است، به این موضوع اشارهای کلی و کوتاه دارد. او صرفاً آورده است که با استمداد از نسخههای نویافته و گستردهکردن تعلیقات و توضیحات میتوان تصحیح جدیدی از آن عرضه کرد، اما این تصحیح در مرتبهای از صحّت و اعتبار هست که حاجات عامّۀ مراجعان را برآورد (جهانبخش، 1397، ص. 89).
همانگونه که نوشته شد، خواجه نصیر در ایام حیات خود، بخشهایی از اخلاق ناصری را بازنگری کرده است. او در مقدمۀ دومی که بر اخلاق ناصری نگاشته، از توجه بسیار طالبان علم به این اثر نوشته است؛ به این دلیل که بر فنّی از فنون حکمت اشتمال دارد و به موافقت و مخالفت مذهبی و نحلهای متعلّق نیست (طوسی، 1373، ص. 35). در طی زمان هم هرگز از اهمیت این کتاب کاسته نشد. نسخههای خطی متعددی از این اثر متعلّق به سدههای مختلف در کتابخانههای ایران و دیگر کشورها نگهداری میشود. فقط حدود یکصدونود نسخۀ خطی از این کتاب در کتابخانههای ایران فهرست شده است (رک: درایتی، 1391، ص. 532-546). چاپهای متعددی هم از اخلاق ناصری وجود دارد؛ برای مثال: در شبه قارۀ هند، در قرنهای سیزدهم و چهاردهم هجری قمری، حداقل بیست مرتبه عموماً به صورت سنگی چاپ شده است (نوشاهی، 1391، ص. 261). همچنین آثار مشهور اخلاقی فارسی که پس از این کتاب تألیف شدهاند، کم و بیش از آن متأثّر بودهاند. نامدارترینِ آنها اخلاق جلالی است. همانگونه که ناصرالدین حاکم قهستان از خواجه نصیر درخواست کرد که کتاب مسکویه را ترجمه کند، خلیلبن اوزونحسن آققویونلو (متوفّی 883 ق.) هم به جلالالدین دوانی (830-908 ق.)، حکیم نامدار آن عهد، دستور داد تا اخلاق ناصری را «ترمیم و تتمیم» کند (دوانی، 1391، ص. 55). در پی این دستور، اخلاق جلالی یا لوامعالاشراق فی مکارمالاخلاق نوشته شد که بر روی آثار اخلاقی پس از خود تأثیرگذار بود. در دورۀ معاصر و پس از رواجیافتن تصحیح انتقادی متون فارسی، کسانی در تصحیح و انتشار اخلاق ناصری کوشیدند؛ از جمله جلالالدین همایی که منتخبی از این متن را تصحیح کرد و به طبع رساند. او در پانویس برخی صفحات آن، در باب ضبط برخی کلمات متن بحث کرد (همایی، 1363). همایی به «تنقیح و آمادهسازی» تمام این کتاب مشغول بود، اما به دلیل «ضعف مزاج» نتوانست آن را نهایی کند (طوسی، 1373، ص. 2). فتحالله مجتبایی نیز به تصحیح متن همت گماشت و بخشهایی را انجام داد، اما این تصحیح هم به سرانجام نرسید (طوسی، 1373، ص. 2-4). درنهایت، اخلاق ناصری با تصحیح و توضیحات مجتبی مینوی (1282-1355)، یکی از پژوهشگران و مصحّحان بزرگ متون فارسی (1282-1355)، به چاپ رسید. البته او این کار را با همکاری علیرضا حیدری (1314-1386)، مدیرعامل وقت انتشارات خوارزمی، انجام داد. این تصحیح حاصل تلاش هفتسالۀ مصحّحان است؛ ضمن اینکه مجتبایی متن تصحیحشدۀ قسمتی از اخلاق ناصری و نیز یادداشتهایی را به مینوی و حیدری سپرد (رک: طوسی، 1373، ص. 3). البته آمادهسازی نهایی این کتاب و نیز تصحیح البلغه و وقفنامۀ ربع رشیدی زیر نظر مجتبی مینوی نبوده (افشار، 1356، ص. 225) و او یک سال پیش از چاپ اخلاق ناصری درگذشته است. جالب توجه اینکه، مینوی در نامهای که ده روز پیش از وفات1به تاریخ بیستوششم دیماه 2535 شاهنشاهی، در موضوع بخشش کتابخانۀ شخصی به بنیاد شاهنامۀ فردوسی، خطاب به وزیر وقت فرهنگ و هنر نوشته است، درخواست دارد که مقداری از کتابهای چاپی و خطیاش برای چاپ اخلاق ناصری و مثنویمعنوی در اختیار او باقی بماند (مینوی، 1384، ص. شش).
مجتبی مینوی، استاد دانشگاه تهران، علاوه بر پژوهشهای ارزنده، تصویر (میکروفیلم) بسیاری از نسخ خطی پراکنده در جهان را برای کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران و کتابخانۀ ملّی ایران فراهم کرد. همچنین چند تصحیح معتبر و علمی از متون قدیم (مانند: نوروزنامه، ویس و رامین، کلیله و دمنه و سیرت جلالالدین منکبرنی) از خود به یادگار نهاد. روش تصحیح او بهمنزلۀ شاخصی برای تصحیح متن علمی و انتقادی قلمداد میشود: شیوه و قاعدۀ مختار او در تصحیح انتقادی متون کهن و توجه به واقعیّات عینیّات آنچنان قاطع و مقرون به صواب بود که امکان لغزش و اشتباه در آن به حداقل میرسید که البته این اشتباه در سطح حداقل نیز مستقیماً مربوط میشد به نقص شواهد و مدارک، بهخصوص نسخ مورد استفاده، نه شیوه و قاعدۀ کار (مهدی قریب به نقل از اتحاد، 1385، ص. 57). ایرج افشار بر آن است که مینوی در متونی که تصحیح کرده، از نظر استفاده از دستنویسهای معتبر، کاربرد روش علمی و انتقادی و نیز از حیث تنظیم عبارات و صفحهبندی و غیره سعی کاملی به کار برده است (اتحاد، 1385، ص. 58). زرینکوب نیز از دقت و وسواس فوقالعادۀ مینوی در نقد متون و تفسیر دقایق لغوی و لفظی آثار نوشته و اذعان داشته او در ادب فارسی و لغت عربی استادی کممانند بوده است (زرینکوب، 1376، ص. 346). یغمایی هم نوشته است: «هنر دیگر مینوی در تصحیح کتاب است که تصور نمیکنم از گذشتگان و آیندگان کسی به دقت او در این زمینه بوده است یا باشد یا بیاید» (یغمایی، 1355، ص. 750). اظهارنظر دربارۀ ارزش و اعتبار متون تصحیحشده به دست مینوی بیش از اینهاست. در اینجا صرفاً به ذکر چند نمونه بسنده شد. خلاصۀ سخن اینکه، همۀ صاحبنظران در اهمیت و اعتبار بسیار متون تصحیحی مینوی اتّفاقنظر دارند. باید افزود که علیرضا حیدری هم از فضلا و چهرههای فرهنگی نشر کتاب به شمار میآمد. او علاوه بر این همکاری، با همراهی محمدعلی موحد ابتدانامۀ سلطانولد را تصحیح و منتشر کرد. در این مقاله یکی از تصحیحات مهم مینوی و حیدری، یعنی اخلاق ناصری، بررسی میشود.
مصحّحان در تصحیح این اثر از پنج نسخۀ خطی بهره بردهاند: نسخۀ 8224 کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران مورّخ 662 ق. (نسخۀ اساس)، نسخۀ 1801 کتابخانۀ افیون قرهحصار مورّخ 662 ق، نسخۀ 4607 کتابخانۀ دانشگاه پنجاب مورّخ 666 ق، نسخۀ 777 کتابخانۀ خراجچی اوغلو مورّخ 685 ق. و نسخۀ 3457 کتابخانۀ فاتح مورّخ 667 ق. (طوسی، 1373، ص. 9-12). از ویژگیهای درخور توجه این چاپ، تهیۀ فرهنگ اصطلاحات فارسی و معادل انگلیسی آنهاست. «فرهنگ لغات فارسی و جملههای عربی» و «فرهنگ اصطلاحاتی که در کتاب تعریف آنها آمده است» هم در کنار مقدمه و تعلیقات بسیار ارزشمندند و مخاطب را در حل بسیاری از دشواریهای متن یاری میدهند. متن تصحیحشده هم دقت و پاکیزگی شایستهای دارد و از حیث علمی همانند سایر تصحیحات ارجمند مینوی است. بااینحال، تجدیدنظر در آن، به دلایلی همچون گذشت زمان، پیداشدن منابع جدید و نسخ خطی و شاید نظارتنکردن مینوی در مراحل پایانی انتشار، ضروری مینماید. در بخش اصلی این مقاله (3. 5.)، با تکیه بر کهنترین نسخۀ موجود از اخلاق ناصری به بررسی متن تصحیحشدۀ مینوی و حیدری پرداخته خواهد شد؛ اما در اینجا فارغ از نکات مربوط به این دستنویس نکاتی مطرح میشود:
حمد بیحدّ و مدح بیعدّ لایق حضرت عزّت مالکالملکی باشد که همچنانکه در بدو فطرت اولی، وَ هُوَ الَّذی یَبْدَؤُ الخَلْقَ، که حقایق انواع را از مطالع ابداع برمیآورد، هیولای انسان را، که سمتِ عالمِ خَلقی داشت، چهل طور در مدارجِ استکمال از صورت به صورت و حال به حال بگردانید... به ازای بدو فطرت در عود نشأت، ثُمَّ نُعیدُهُ، معنویّت انسان را، که مبدأ وجود صورت نوعیّت اوست و آنجا، یعنی در بدو وجود، به یک لمحه یافته بود، در تعلیمگاه عَلَّمَ الإِنسانَ ما لَمْ یَعْلَم و کارخانۀ إِعْمَلوا صالحاً، به تجرید ذات و تهذیب صفات و ترقّی در مدارج کمال و تحلّی به صوالح اعمال سال به سال بل حالاً فَحال از مرتبه به مرتبه و منزل به منزل میگذراند (طوسی، 1373، ص. 33). پیشنهاد میشود «ثمّ نعیده» به صورت «ثمّ یعیده» اصلاح شود؛ زیرا ادامۀ آیۀ «و هو الّذی...» (روم/27) نقلشده در ابتدای مقدمه است. ضمن اینکه سایر آیات مندرج در این صفحات بدون تغییر ذکر شدهاند. در نسخهای که پس از این معرفی خواهیم کرد، مقدمۀ اخلاق ناصری افتاده است و نمیتوان در این زمینه به آن استناد کرد. نکتۀ دیگر به تفاوت آوایی و اختلاف در کتابت کلمات مربوط میشود؛ برای مثال: در این متن «محلّه» و «محلّت» هردو به کار رفته است: «هر منزلی جزوی بود از محلّه و هر محلّتی جزوی بود از مدینه» (طوسی، 1373، ص. 256). از دیگر نمونههای این اختلاف میتوان به «مقاله» (ص. 254) و «مقالت» (ص. 41)، «مرابحه» (ص. 72) و «مرابحت» (ص. 124)، «معامله» (ص. 147) و «معاملت» (ص. 135)، «خلیفه» (ص. 331) و «خلیفت» (ص. 148) و «مجامله» (ص. 216) و «مجاملت» (ص. 114) اشاره کرد. استفادهنکردن از رسمالخطی واحد (برای مثال: در جدانویسی و سرهمنویسی، نحوۀ کتابت همزه یا «تاء مبسوطه / تاء کشیده» و «تاء مدوّره / تاء گرد») در نسخههای خطی مشهود و مسلّم است. اصولاً گذشتگان در نوشتار خود، دقتی را که اکنون در ویرایش فنّی اعمال میشود، مدنظر نداشتهاند. ازاینرو، در یک دستنویس ممکن است صورتهای مختلف املایی یک کلمه همچون «مقاله»، «مقالة» و «مقالت» دیده شود؛ همچنانکه آنچه در اخلاق ناصری تصحیح مینوی و حیدری به شکل «مقاله» (ص. 254)، «مخادعت» (ص. 89) و «بابرکهتر» (ص. 213) آمده، در نسخۀ معرفیشده در این پژوهش، «مقالت» (ص. 107ر)، «مخادعه» (ص. 25ر) و «بابرکتتر» (ص. 89ر) است. بنابراین، مصحِّح باید براساس آن، کاربردی را برگزیند که در متن نسخ خطی معتبر عمومیت دارد و به سبک مؤلف و عصر او نزدیک است. هرچند توجه به این نکته هم ضرورت دارد که سدههای ششم و هفتم هجری قمری، عصرِ گذار از تلفظ قدیم خراسانی محسوب میشود. در این دوره، برخی از لغات کهن سبک خراسانی به کار نرفته و بسامد برخی از ویژگیهای قدیم بهخصوص در سطح آوایی کم شده است (شمیسا، 1382، ص. 176)؛ مثل تلفظ «واو معدوله» که در سبک کهن «a» است و در این عصر به «o» تبدیل میشود. در آثار سعدی که با خواجه نصیر معاصر است، هر دو تلفظ دیده میشود (شمیسا، 1386، ص. 157).
- دربارۀ «الإنسان حریصٌ علی ما منع» نوشتهاند: «در مأخذ دیگری این را نیافتیم جز در مثنوی معنوی» (طوسی، 1373، ص. 386). این جملۀ مشهور که جزو امثال سائر هم به شمار میآید، در دیگر اثر مولوی، فیه ما فیه، نیز آمده است. فروزانفر در تعلیقات، آن را حدیث نبوی میداند و منابعی برای آن برمیشمارد (مولوی، 1387، ص. 88، 300). در میان حکیمان و مفسّران ایرانی هم، فخر رازی (درگذشته به سال 606 ق)، نظام اعرج نیشابوری (زیسته در قرون هفتم و هشتم ق) و ملّاصدرا (متوفّی 1045 ق) به این حدیث استناد کردهاند (فخر رازی، 2009م، ص. 339؛ نظام اعرج، 1416ق، ص. 219؛ ملاصدرا، 1364، ص. 91). برای پرهیز از اطناب، از نامبردن تعداد بیشتری از منابع که عموماً متأخّر هستند، صرفنظر میشود. - در متن اخلاق ناصری آمده است: «و کسی که گفته است: ՚و سُمّیتَ انساناً لأنّک ناسِՙ گمان برده است که انسان مشتقّ از نسیان است» (طوسی، 1373، ص. 264). در تعلیقات مربوط به آن نقل قول (ص. 393)، صرفاً با استفاده از محاضرات راغب، به بیتی از بحتری در این مضمون و نیز همین مصراع به صورت «قال آخر» اشاره کردهاند. منبع خواجه نصیر در این قسمت، متن تهذیبالاخلاق است: «و لیس کما یقول الشاعر: ՚سمّیت انساناً لأنّک ناسیՙ. فإنّ هذا الشاعر ظنّ أنّ الإنسان مشتقّ من النسیان و هو غلط منه» (مسکویه، 1966م، ص. 140). این مصراع را ابوتمّام (متوفّی 231 ق.) سروده و صورت کامل آن چنین است: «لا تَنسَیَنْ تِلْکَ الْعُهودَ فَإنَّما / سُمّیتَ إنساناً لِأنَّکَ ناسِ2» (ابوتمام، بیتا، ص. 245-246). - «کذب مبطل خاصیّت نوع بود و سبب آن انبعاث بود بر طلب مالی یا جاهی، و فیالجمله حرص بر چیزی از این قبیل؛ و از لواحقش ذهاب آبروی و افساد مهمّات و اقدام بر نمیمت و سعایت و غمز و بهتان و اغرای ظلمه بود» (طوسی، 1373، ص. 202). «اغرا» را معادل «آزمند گردانیدن» دانستهاند (ص. 429) که معنی نخست آن در لغتنامۀ دهخدا است. بااینحال، بهتر است آن را «برانگیختن» معنی کرد که در همان فرهنگ برای آن، از متون فارسی متناسب با این متن شواهدی نقل شده است. - «مثلاً طبیب را نظر در معالجۀ دست بر آن وجه بود که دست را اعتدالی حاصل کند که بدان اعتدال بر بَطْش قادر بود» (طوسی، 1373، ص. 254). «بطش» را «محکم گرفتن» معنی کردهاند (ص. 440). معنی دقیقتر آن «کار کردن دست» است (دهخدا، 1377، ذیل بطش) که جنبش و حرکت کردنش را هم شامل میشود. در کشفالمحجوب (نگارش نیمۀ دوم قرن پنجم هجری قمری) آمده است: «هر عضوی را که خداوند تعالی بیافرید مر فعلی را محل گردانید؛ چنانکه دستها را محل بطش و پایها را محل مشی...» (هجویری، 1386، ص. 193). در تحفۀ خانی (کتاب طبّی تألیفشده در قرن دهم هجری قمری) آمده است: «این دالّ است بر آفت قوّت آن عضو، مثل بطش که او فعل صادر از دست است که از اعضاى آلیه است» (محمدبن عبدالله، 1383، ص. 71). - «اما حفظ مال بی تثمیر میسّر نشود؛ چه خرج ضروری است» (طوسی، 1373، ص. 213). «تثمیر» معادل «ثمربرداشتن، برخورداری، بهرهبرداری» دانسته شده (ص. 443)، اما در اینجا منظور «زیاد کردن مال» است. در کلیله و دمنه که از نظر مینوی و دیگر پژوهشگران اخلاق ناصری به سبک متن آن نزدیک است (رک: منشی، 1384، ص. یج؛ همایی، 1348، ص. 39-40)، در همین معنی چنین دیده میشود: اگر مال به دست آرد و در تثمیر آن غفلت ورزد زود درویش شود؛ چنانکه خرج سرمه اگرچه اندک اندک اتفاق افتد آخر فنا پذیرد؛ و اگر در حفظ و تثمیر آن جدّ نماید و خرج بیوجه کند پشیمانی آرد و زبان طعن در وی گشاده گردد؛ و اگر مواضع حقوق را به امساک نامرعی گذارد به منزلت درویشی باشد از لذّات نعمت محروم (منشی، 1384، ص. 60). مینوی در پانویس همین صفحه از کلیله و دمنه، «تثمیر» را معادل «برخورداریکردن و بهرهبرداری و بسیارکردن و بیشترکردن سرمایه» دانسته است. در متن کلیله و دمنه دقیقاً دو معنای متأخّر مراد است؛ زیرا نصرالله منشی مفهوم برخورداری و بهرهبرداری را در جملۀ نقلشدۀ پایانی مطرح کرده است. البته در ادامۀ همان صفحه از اخلاق ناصری مجدداً از «تثمیر» سخن گفته میشود: «حفظ به سه شرط صورت بندد: اوّل آنکه... دوّم آنکه در چیزی که تثمیر آن متعذّر بود، مانند ملکی که به عمارت آن قیام نتوان کرد... صرف نکند». در اینجا معنی «بهرهبرداری» برای «تثمیر» مناسب است. - «از تثاؤب و تمطّی احتراز کند» (طوسی، 1373، ص. 232). «تثاؤب» به معنی «دهندره کردن» (ص. 443) و «تمطّی» معادل «خمیازه کشیدن» (ص. 451) دانسته شده است. در تحریری که در قرن یازدهم از اخلاق ناصری فراهم شده، همین «دهندره و خمیازه» ذکر شده است (ابن خاتون عاملی، 1392، ص. 288). در فرهنگها «تثاؤب»، «دهندره»، «خمیازه» و «تمطّی» در یک معنی دیده میشود. بااینحال، «تمطّی» معنای متفاوتی دارد و به درازکردن و کشیدن بدن در اثر خستگی و خمیازه (کشوقوس) مربوط است (هندی، 1401، ص. 252). همایی بهدرستی آن را حالت تمدّدی میداند که «کمانکشه» هم نامیده میشود (همایی، 1363، ص. 126). در لغتنامۀ دهخدا در توضیح «کمانکش» آمده است: «ظاهراً گشودن دستها به هنگام خمیازه چونانکه تیرانداز کمان را کشد». در تذکرةالائمه، اثر محمدباقر مجلسی (متوفّی 1110 ق.)، به جای «تمطّی» از «کمانکش» استفاده شده است: «خمیازه و کمانکش ننمود» (به نقل از دهخدا، 1377، ذیل کمانکش). سنایی در حدیقةالحقیقه «تمطّی» را در کنار «اختلاج» (= کشیدن و در اصطلاح طبّ قدیم، بدون اراده پریدن و جنبیدن اندام) ذکر کرده است: «از تمطّی و اختلاج بدن / خفقان و فواق و سستی تن» (سنایی، 1383، ص. 692). - «در مسکن مردم آنچه توقّی از زلازل اقتضا کند، یعنی ساحت فراخ و دکّآنهای افراشته، مرعیّ» (طوسی، 1373، ص. 209-210). «دکان» را «جرز و طاقنما» دانسته و به ذیل قوامیس عرب دوزی ارجاع دادهاند (ص. 465). ضمن تأیید این معنی (دیوار و ایوان، ستون میان دو بدنه)، در اینجا مفهوم دیگری هم از این کلمه (سکو و تخت) مناسبت دارد. در تحریر اخلاق ناصری به جای «دکّآنهای افراشته»، «بلندی دکانچه و کرسی دادن عمارت» آمده است (ابن خاتون عاملی، 1392، ص. 261). از عبارت ابن خاتون آنچه امروزه «شالوده» یا «پی» بنا میگویند، مستفاد میشود. در حبیبالسیر خواندمیر، مورّخ قرن دهم، آمده است: «ابونصر در سنۀ مذکوره صمصامالدوله را به قتل رسانید، مادرش را نیز کشته و آن دو قتیل را در دکانچۀ سرای عمارت دفن کردند» (به نقل از دهخدا، 1377، ذیل دکانچه). - دربارۀ این جمله «لاتَأتُونی بِأنْسابِکُم وَ آتونی بِأعْمالِکُم» که خواجه نصیر به پیامبر اکرم (ص) نسبت میدهد (طوسی، 1373، ص. 178)، نوشتهاند: «حدیث را در کتب و فرهنگهای حدیث نیافتیم. در متن تهذیب مسکویه ص. 197 آمده است» (ص. 413). این حدیث در شرح نهجالبلاغه بهمنزلۀ حدیث مرفوع (حدیثی که یک یا چند راوی از میانه یا آخر سند افتاده) آمده است (ابن ابیالحدید، 1404ق، ص. 252). در پایان، دربارۀ این توضیحات باید اشاره کرد که برخلاف رویۀ توضیحات پایانی (اعمّ از تعلیقات، فرهنگها و فهرستها)، برخی جملات عربی از قلم افتاده است؛ مثلاً متن و ترجمۀ «الحدّةُ نوعٌ مِنَ الجُنون...» (طوسی، 1373، ص. 177) در فهرست آیات، احادیث، فرهنگ لغات فارسی و جملههای عربی دیده نمیشود. «کَنَفْسٍ واحِدَة» (ص. 287) هم بخشی از آیۀ قرآن (لقمان/28) است، اما در فهرست آیات و احادیث نیامده است.
- «در سال 458 هولاگو به بیرون شهر حرّان رسیده بود» (طوسی، 1373، ص. 390). سال ورود هولاگو به حرّان به صورت 658 ق. صحیح است (رک: ساندرز، 1363، ص. 113). - «قومی گفتهاند همه اخلاق طبیعی باشد» (طوسی، 1373، ص. 102). هرچند اینگونه استعمال (بدون نقشنمای اضافه) بهویژه در متون منظوم دیده میشود، بهتر است به صورت «همۀ اخلاق» تصحیح شود؛ همانگونه که مثلاً در صفحات دیگر همین چاپ آمده است: «غایت همۀ غایات و نهایت همۀ نهایات» (ص. 78) یا «از بهر آنکه همۀ طبایع تظاهر به فعل جمیل دوست دارند» (طوسی، 1373، ص. 75) یا « مالابُدّ همۀ جماعت بر قاعدۀ عدالت کند» (ص. 78). نایکدستی رسمالخطی در نمونههای دیگری هم دیده میشود؛ مثلاً «سیُم» (= سوم) گاه مشدّد (ص. 132، 134) و گاه غیرمشدّد است (ص. 38، 215). این امر در املای کلماتی چون صحت / صحّت و محبت / محبّت هم دیده میشود. همچنین همزۀ بعد از الف ممدوده در نمونههایی آمده و در نمونههایی نیامده است؛ مانند: «دِما» (ص. 293) و «دماء» (ص. 330).
- مشاهدۀ افعالْ ایشان را کافی بود در تعلیم (ص. 62). - ابتدا به سخنی کند که بهفالْ ستوده دارند (ص. 231). درهرحال، این کار در فهم متن بهنسبت دشوار اخلاق ناصری به یاری خواننده آمده است، اما بهندرت، اشتباه در حرکتگذاری دیده میشود: - «همچنین اگر سبُع غالب شود، به وقت مشاهدۀ صیدی، راکب و مرکوب را به فضل قوّت بر آن سوی میل دهد و رنج و خوفِ تلف ـ مانند آنچه گفته آمد ـ حاصل آید؛ بلکه محتمل بود که در اثنای مقاومت و محاربتِ آن حیوان که مطلوبْ اوست، جراحتی یا زخمی یابند که هلاک شوند» (ص. 79). باید به صورت «مطلوبِ اوست» صحیح باشد. - «سَرَیان» در معنی «سرایت کردن، منتقل شدن» به ضمّ اول ضبط شده است (ص. 471).
در نمونه هایی نیز ویرگول زاید است و میتوان از آن چشمپوشی کرد؛ مثل:
برعکس این موضوع هم دیده میشود؛ یعنی نمونههایی که ویرگول یا دیگر علائم لازم است و آورده نشده (مانند بند اول فصل سیّم از مقالۀ دوّم در ص. 215 یا سطر پنجم ص. 256). یکدستی در استفاده از این علایم هم دیده نمیشود؛ مثلاً پیش از «چه» در معنی «زیرا»، گاه ویرگول دیده میشود (مثل ص. 162، 189) و گاه علامتی وجود ندارد (برای نمونه در ص. 161). همچنین کاربرد دونقطه بعد از «که»، که در جملهای هست و در جملۀ بعدی نیست: «افلاطون در مقالت پنجم از کتاب سیاست اشارت بدین طایفه بر این وجه کرده است که: هم اصحاب القوی العظیمة الفائقة. و ارسطاطالیس گفته است که هم الّذین عنایة الله بهم اکثر» (ص. 253).
قدیمیترین نسخهای که از اخلاق ناصری میشناسیم، دستنویسی است که کتابت آن در «روز آدینه دوازدهم ماه مبارک شعبان سال ششصد و پنجاه و شش»3 به پایان رسیده است. در انجامه، نامی از کاتب مشاهده نمیشود. براساس مندرجات صفحۀ نخست، این نسخه به خاندان امام جمعۀ شیراز متعلّق بوده که در سال 1355 به دانشگاه شیراز اهدا و سپس در کتابخانۀ علّامه طباطبایی شیراز (به شمارۀ 502) نگهداری شده است. نسخه 160 برگ دارد که هشت برگ آغازینش افتاده و صفحاتش مجدول است (برکت، 1384، ص. 101، 110). این دستنویس اکنون در کتابخانۀ مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه شیراز (کتابخانۀ میرزای شیرازی سابق) محفوظ است. چون ابتدایش افتاده است، نمیتوان دریافت که مقدمۀ آن قدیم یا جدید بوده (شاید مقدمۀ قدیم را انداختهاند تا جدید را جایگزین کنند)، اما خاتمۀ کتاب ستایش ناصرالدین را ندارد. فصل الحاقی به فصل چهارم مقالت دوم (در رعایت حقوق پدر و مادر) که در سال 663 ق. تحریر شده (رک: طوسی، 1373، ص. 388) هم نیامده که با توجه به تاریخ نسخه، بدیهی است. پایینتر از انجامۀ نسخه، در یادداشتی که بعداً به سال 672 ق. (سال وفات خواجه نصیر) نوشته شده، آمده است که مصنّف شانزده سال پس از تحریر این نسخه در حیات بوده است. سپس افزوده شده: «سبحان الله اعتبار کاغذ و نوشته بیش از آدمی است که سالهای سال میمانند و همچنان بزرگان و دانایان میروند». در این متن، دخالتهای ایدئولوژیک به دست مالکان دستنویس (شاید توسط خاندان امام جمعۀ شیراز) در زمانی نامشخص صورت گرفته است: خطخوردن کلمات مشخصشده در این جمله: «امیرالمؤمنین ابوبکر، رضی الله عنه، گفته است» (نسخه، ص. 63ر؛ طوسی، 1373، ص. 159) و با جوهر پوشاندن کلماتی مانند «شراب»، «مست»، «مطرب» و غیره در بخش «آداب شراب خوردن» (نسخه، ص. 100پ، 101ر؛ طوسی، 1373، ص. 234-235). اگرچه متن دستنویس بهطور کلی درخور توجه است، گویی هرچه گذشته، بیحوصلگی کاتب باعث اشتباه در نگارش شده است. با توجه به معنی جملات، ضبطهای اشتباه و بیدقتی بهویژه در نیمۀ دوم نسخه دیده میشود. همچنین افتادگی جملات، آنجا که کلمات مشابهی در بند وجود دارد، ایراد مهمی است؛ برای مثال در این جملات از متن مصحّح مینوی و حیدری:
کاتب نسخۀ مورّخ 656 ق. (ص. 84ر، 106پ، 138ر) به اشتباه، کلمات مشابه سطور پایینتر را دیده و کلماتی را ننوشته که زیر آنها خط کشیده شده است. این اشتباه بارها در متن تکرار میشود؛ به همین دلیل و نیز اشتباه در ضبط برخی کلمات و نقطهگذاریهای اشتباه بعضی حروف، نمیتوان این نسخه را که اقدم نسخ موجود است، در تصحیح اخلاق ناصری بهمنزلۀ نسخۀ اساس برگزید. در ضمن، در صحافی، برگهای 157 و 158 جابهجا شده است. به طور اجمالی اهمّ خصوصیات رسمالخطی این نسخه که کهنگی آن را نشان میدهد، عبارت است از:
همچنین در این نسخه کلماتی حرکتگذاری شدهاند. چون در اخلاق ناصری کلمات عربی بسیار به کار رفته و این حرکتگذاریها بیشتر به کلمات عربی مربوط است، این ویژگی نسخه برای مطالعۀ تحوّلات آوایی زبان فارسی چندان کارآمد نیست. بااینحال، چند حرکتگذاری درخور توجه در این نسخه دیده میشود: «هَندسَه» (ص. 1پ)، «مَوْضع» (ص. 1پ)، «نَوع» (ص. 7ر)، «مَیل» (ص. 19ر)، «شَغْب» (ص. 38ر) و «همچُنین» (ص. 83پ). در دستنویسِ مورّخ 656 ق، برخی صورتهای خاص مندرج در متن مصحّح وجود ندارد؛ مثل «فریشته» (طوسی، 1373، ص. 74 و 78) که در تمام نمونهها «فرشته» (ص. 16ر، 16پ، 18پ) است، اما برعکسِ این نمونه بیشتر وجود دارد؛ یعنی صورت کهنهتر یا خاصتر برخی کلمات که در این نسخۀ خطی نوشته شده است؛ برای مثال، به جای «یابد»، «افگند»، «افگنند»، «نوشتن»، «کج» و «گوسفند» (مندرج در طوسی، 1373، ص. 157، 176، 230، 323)، «یاود»، «اوگند»، «اوگنند»، «نبشتن»، «کژ» و «گوسپند» (ص. 61پ، 71پ، 74ر، 98ر، 99ر، 148ر) آمده است.
صفحۀ پایانی نسخۀ خطی اخلاق ناصری مورّخ 656 ق. ـ کتابخانۀ مرکزی دانشگاه شیراز در ادامۀ این مقاله، از این دستنویس با عنوان «نسخۀ شیراز» یا «نسخۀ مورّخ 656 ق.» یاد خواهد شد.
مینوی و حیدری در تصحیح خود از نسخۀ مورّخ 656 ق. بهره نبردهاند؛ درواقع، این نسخه در آن زمان، میان ادبا و پژوهشگران ناشناخته بوده است. با اینکه افتادگیها و بیدقتیهایی دارد، ضبطهای ارزشمندی نیز در آن دیده میشود که در تصحیح این متن مفید است. همچنین یافتن این دستنویس و مقابلۀ متن چاپشده با متن آن، میتواند معیاری برای سنجش متن تصحیحشدۀ مینوی و حیدری باشد؛ برای مثال، تعدادی از ضبطهای نسخۀ شیراز در زیر نقل میشود که این ضبطها در اثر مقابله با متن مصحّح به اشتباهبودن آنها پی برده میشود و نشانگر صحت تصحیح آن دو پژوهشگر است: - «چنانکه گفته آمد در مَثَل بینا و نابینا» (طوسی، 1373، ص. 88). نسخۀ شیراز (ص. 25ر): «گفتهاند». پیش از این به ماجرای بینا و نابینا اشاره شده (طوسی، 1373، ص. 78) و به همین دلیل «گفته آمد» درست است. - «بقای ما بر توفیر آن مقدّر است و فنای ما بر تقصیر مقصور» (طوسی، 1373، ص. 167). نسخۀ شیراز (67ر): «توقیر». در برابر «تقصیر» «توفیر» کاربرد دارد. - «اگر کسی نیز بر آن قدر یسار قادر بوده باشد» (طوسی، 1373، ص. 182). نسخۀ شیراز (ص. 74پ): «بسیار». - «یا گمان برد که به انحلال اجزای بدن او و بطلان ترکیب بنیت او عدم ذات او لازم آید» (طوسی، 1373، ص. 187). نسخۀ شیراز (ص. 77پ): «اخلال». در همین صفحه از «انحلال بدن» سخن گفته میشود؛ ازاینرو «اخلال» اشتباه است. - «به کسانی که از آن مطلوب یا مرغوب محروم باشند و بدان حرمان قانع و راضی، اعتبار گیرد» (طوسی، 1373، ص. 198). نسخۀ شیراز (ص. 83ر): «نامرغوب». چند جمله پیش از این، دربارۀ «مطلوب» و «مرغوب» چنین آمده است: «فاقد هر مرغوبی و خائب هر مطلوبی اگر به نظر حکمت در اسباب آن حزن تأمّل کند...» (طوسی، 1373، ص. 198). اگر قرار باشد تمام اختلافات میان متن این نسخه و متن مصحّح مینوی و حیدری ذکر شود، صفحات زیادی را باید به این امر اختصاص داد. مصحّحان اخلاق ناصری هم تمام اختلافات نسخ را ثبت نکردهاند؛ ازاینرو، جز با مقابلۀ مجدد این نسخهها نمیتوان تمام اختلافات را سنجید. درهرحال، به منظور ارزیابی تصحیح اخلاق ناصری به کوشش مینوی و حیدری و تصحیح اشتباهات احتمالی متن چاپی، تمام متن مصحّح با نسخۀ شیراز مقابله شد. نتیجۀ این مقابله مطابق با انتظارات بود: متنی که مینوی و حیدری تصحیح کردهاند، به صورت دقیق و علمی است. باوجوداین، نکاتی اصلاحی به نظر رسید که در ادامه ذکر میشود: - «واللهُ ولیُّ الفضل و مُلهم العقل، منه المبدأ و إلیه المنتهی» (طوسی، 1373، ص. 44). نسخۀ شیراز (ص. 1پ): «المبتدا». افزون بر اینکه «مبتدا» و «منتهی» متن را آهنگین میکنند، در دیگر متون هم در کنار یکدیگر به کار رفتهاند؛ مثلاً در حقایقالتفسیر سلّمی (متوفّی 412 ق.): «قال القاسم: لأنّه منه مبتداء کلّ شیء و إلیه منتهی کلّ شیء» (سلّمی، 1421ق، ص. 230). - «میان آنچه تأثیر از جهت طبیعت کند و قابل کمالی زاید بر آنچه در اصل فطرت یافته باشد نشود، فرق ظاهر کنیم؛ چه خاصّ این صناعت که دران خوض خواهد رفت تعلّق به صنف اوّل دارد» (طوسی، 1373، ص. 58). نسخۀ شیراز (ص. 7پ): «حاصل». علاوه بر نسخۀ شیراز، چهار نسخه از پنج نسخۀ مصحّحان هم «حاصل» ضبط کردهاند (طوسی، 1373، ص. 348). - «اگر در مرتبۀ اصلی سکون و اقامت اختیار کند طبیعتْ خود او را به طریق انتکاس و انعکاس روی به سمت اسفل گرداند» (طوسی، 1373، ص. 64). نسخۀ شیراز (ص. 11پ): «کند و زمام به دست طبیعت دهد». - «دعوی محبّت افعال جمیل میکنند» (طوسی، 1373، ص. 78). نسخۀ شیراز (ص. 18پ): «جمیله». در کنار نسخۀ شیراز، دو نسخۀ مصحّحان از جمله نسخۀ اساس آنها (هرچند طبق گزارش «به اصلاح جدید») هم «جمیله» دارد. در ضمن، در متن چاپشده «افعال جمیل» (ص. 95) و «افعال جمیله» (ص. 82، 236) هردو به کار رفته است؛ هرچند قدما عموماً براساس قواعد زبان عربی، صفت جمع مکسر را مؤنث میآوردهاند. - «رسیدن حیوانات به کمال خویش نه سبب رای و رویّتی بود که از ایشان صادر شود، بلکه به سبب استعدادی بود که از طبیعت یافته باشند» (طوسی، 1373، ص. 81). نسخۀ شیراز (ص. 20پ): «به سبب». با توجه به ادامۀ جمله، ضبط نسخۀ شیراز صحیح است. پس از این، باز هم نکتهای در این خصوص مطرح میشود. - «در ابتدا ارادتی بوده باشد و به مداومت ممارست ملکه گشته» (طوسی، 1373، ص. 102). نسخۀ شیراز (ص. 32ر): «مداومت و ممارست». - «طبیعت بعضی مردمان اقتضای خیر میکند و به هیچ وجه از آن انتقال نمیکند و ایشان اندکند، و طبیعت بعضی اقتضای شرّ میکند و به هیچ وجه قبول خیر نمیکنند و ایشان بسیارند» (طوسی، 1373، ص. 104). نسخۀ شیراز (ص. 33ر): «نمیکند». فعل مربوط به طبیعت است که مفرد انگاشته شده است. در این صورت با نوع جملۀ اوّل هم مطابقت دارد. - «اما دلیل حکمای متأخّران بر آنکه هیچ خلق طبیعی نیست آن است...» (طوسی، 1373، ص. 104). نسخۀ شیراز (ص. 33ر): «متأخّر». خواجه نصیر در این کتاب (متن چاپشده) چند مرتبۀ دیگر هم «حکما» را با «متقدّم» یا «متأخّر» (ص. 43، 81، 109) ترکیب و «متأخّران» را زمانی استفاده کرده است که در ترکیب با «حکما» نیست (ص. 81، 86، 208، 260). - «سهولت تعلّم آن بود که نفس حدّتی اکتساب کند در نظر تا بیممانعت خواطر متفرقه به کلّیّت خویش توجه به مطلوب میکند» (طوسی، 1373، ص. 112). نسخۀ شیراز (ص. 37پ): «کند». - «از قبل خدای تعالی جز جمیل صادر نشود و امر ناموس به خیر بود و به چیزهایی که مؤدّی به سعادت باشد، و نهی او از فسادهای بدنی بود، پس به شجاعت فرماید حفظ ترتیب در مصاف جهاد، و به عفّت فرماید حفظ فروج از ناشایستها، و از فسق و افترا و شتم و بد گفتن بازدارد، و فیالجمله بر فضیلت حثّ کند و از رذیلت منع» (طوسی، 1373، ص. 135-136). نسخۀ شیراز (ص. 50پ): «پس به شجاعت فرماید و حفظ ترتیب در مصاف جهاد، و به عفّت فرماید و حفظ فروج از ناشایستها». ضبط سه نسخه از پنج نسخۀ مینوی و حیدری هم مطابق نسخۀ شیراز است (طوسی، 1373، ص. 355). - «اما عادل حاکم بهسویّت باشد که رفع و ابطال این فسادها کند» (طوسی، 1373، ص. 136). نسخۀ شیراز (ص. 50پ): «دفع». در متن اخلاق ناصری، مصحّح مینوی و حیدری بارها «دفع» به صورتهایی مثل «دفع ضرر» (ص. 57)، «دفع مضارّ» (ص. 58)، «قوّت دفع» (ص. 109)، «دفع اعراض و لواحق» (ص. 184)، «دفع آفات» (ص. 209) و «دفع امور هایل» (ص. 333) به کار رفته است. - «اما شرّیر که تعمّد اضرار غیر کند بر سبیل ایثار کند و از آن التذاذ یابد...» (طوسی، 1373، ص. 137). نسخۀ شیراز (ص. 51ر): «بهعمد» (در نسخه به صورت: «بعمد»). - «و سعادات سه جنس بود: یکی سعادات نفسانی، و دوّم سعادات بدنی، و سیّم سعادات مدنی... اما سعادات نفسانی آن است که شرح داده آمد... و اما سعادات بدنی، علومی بود که به نظام حال بدن بازگردد... و اما سعادت مدنی علومی بود که به نظام حال ملّت و دولت و امور معاش و جمعیّت تعلّق دارد» (طوسی، 1373، ص. 154). نسخۀ شیراز (ص. 60پ): «سعادات مدنی». همانگونه که مشاهده میشود، پیش از این، همواره «سعادات» آورده شده و اشتباه در ضبط «سعادت» واضح است. - «همچنانکه از مخالطت ایشان حذر واجب بود، از اصغای احادیث و حکایات و استماع اخبار و مَجازات و روایت اشعار و مزخرفات و حضور مجالس و محافل ایشان، خاصه وقتی که به استطابت نفس و میل طبیعت مشوب خواهد بود، حذر واجب بود» (طوسی، 1373، ص. 155). نسخۀ شیراز (ص. 60پ): «مجارات». این کلمه (به ضم اوّل) در معنی «با هم سخن گفتن» آمده است و با محتوای کلام خواجه تناسب دارد. ضمن اینکه چندبار دیگر هم در اخلاق ناصری به کار رفته است؛ مثل: «تا تواند مجالست این صنف اختیار نکند و مجادله و مجارات ایشان محظور شمرد» (طوسی، 1373، ص. 339). - «و اگر طالب این نوع، پادشاهی یا یکی از خواصّ و مقرّبان حضرت او بود، انواع مکاره و شداید در باب او تضاعف پذیرد و علاوه مزاحمت روزگار و منازعت حسّاد؛ چه از دور و چه از نزدیک، با شدّت حاجت به کثرت مواد و مؤونات که در اصلاح خدم و حشم و رعایت جوانب اولیا و اعدا ضروری باشد، مضاف شود» (طوسی، 1373، ص. 158). نسخۀ شیراز (ص. 62پ): «اضداد». ضبط نسخۀ شیراز هم از نظر معنی و هم لفظ (سجع با «حسّاد») تناسب دارد. جالب توجه اینکه ضبط تهذیبالاخلاق و نیز سه نسخه از نسخ استفادهشده در تصحیح مینوی و حیدری، مطابق ضبط نسخۀ شیراز است (طوسی، 1373، ص. 356). - «چندانکه زیردستان جنود زیادت باشند دلمشغولی به کار ایشان و حفظ تربیت و وجوه ارزاق در زیادت بود» (طوسی، 1373، ص. 159). نسخۀ شیراز (ص. 62پ): «زیردستان و جنود در زیادت». - «و اما امراض قوّت جذب: هرچند از حیّز حصر متجاوز باشد اما تباهترین افراط شهوت و محبّت بطالت و حزن و حسد است، و از این امراض یکی از حیّز افراط و دیگر از حیّز تفریط و سیّم از حیّز ردائت کیفیّت باشد، و معالجات آن این است...» (طوسی، 1373، ص. 193). نسخۀ شیراز (ص. 80پ): «سیّم و چهارم». همانگونه که از متن برمیآید، چهار بیماری بهمنزلۀ تباهترینها برای قوّت جذب برشمرده میشود: افراط شهوت، محبّت بطالت، حزن و حسد. در ادامه هم علاج این چهار بیماری آمده است (رک: طوسی، 1373، ص. 193-200). پس افزودن «و چهارم» به متن چاپشده ضرورت دارد. - «کودک در ابتدای نشو و نما افعال قبیحه بسیار کند و در اکثر احوال کذوب و حسود و سروق و نموم و لجوج بود و فضولی کند و کید و اضرار خود و دیگران ارتکاب نماید» (طوسی، 1373، ص. 223). نسخۀ شیراز (ص. 94پ): «کند و اضرار». سبک جملات اخلاق ناصری به گونهای نیست که پس از آوردن فعل و اتمام جمله، کلمۀ دیگری به آن وصل شود. همچنین مشابهت ظاهری «کید» و «کند» احتمال خطای کاتب در افزودن «کید» را بیشتر میکند؛ ازاینرو ضبط نسخۀ شیراز درخور تأمّل است. - «و باید که معلّم عاقل و دیندار بود و بر ریاضت اخلاق و تخریج کودکان واقف» (طوسی، 1373، ص. 226). نسخۀ شیراز (ص. 96ر): «معلّم او». این جمله مربوط به فصل «در سیاست و تدبیر اولاد» است. در تمام بندهای این فصل که توصیههایی برای تربیت کودکان دربردارد، کودک در مقام سوّم شخص غایب دیده شده است. اینکه در اینجا توصیهای دربارۀ معلم مطرح شود، با آن بندها تناسب ندارد و باید «او» وجود داشته باشد؛ برای مثال: دو بند قبل و دو بند بعد چنین شروع میشوند: «مویش را تربیت ندهند و به ملابس زنان او را زینت نکنند...»، «و از دروغ گفتن بازدارند و نگذارند که سوگند یاد کند...»، «و باید که کودکان بزرگزاده که به ادب نیکو و عادت جمیل متحلّی باشند با او در مکتب بوند...» و «زر و سیم را در چشم او نکوهیده دارند...» (طوسی، 1373، ص. 225-227). - «صاحب این صناعت را نظر در جملگی افعال و اعمال اصحاب صناعات بود از آن جهت که خیرات باشند یا شرور، پس این صناعت رئیس همۀ صناعات بود، و نسبت این با دیگر صناعات چون نسبت علم الهی با دیگر علوم» (طوسی، 1373، ص. 254-255). نسخۀ شیراز (ص. 107ر): «این صناعت... الهی بود». - «و هر دو شخص که میان ایشان در صناعتی یا علمی اشتراک بود میان ایشان ریاستی ثابت بود» (طوسی، 1373، ص. 256). نسخۀ شیراز (ص. 108ر): «عملی». این کلمه با «صناعت» متناسبتر مینماید. - «هر که بر خیر واقف نبود و از غرض صحیح غافل باشد محبّت او سبب انتظار لذّتی یا منفعتی تواند بود» (طوسی، 1373، ص. 268). نسخۀ شیراز (ص. 114ر): «به سبب» (البته به صورت سرهمنویسیشده و حرف اوّل بدون نقطه). در تعلیقات مینوی و حیدری (طوسی، 1373، ص. 393) «سبب» به معنی «به سبب» دانسته شده است. اگر ضبط نسخۀ شیراز در متن قرار گیرد، به این توجیه نیازی نیست. - «به حکم آنکه هر مرکّبی را حکمی و خاصیّتی و هیئتی بود که بدان متخصّص و منفرد باشد و اجزای او را با او در آن مشارکت نبود، اجتماع اشخاص انسانی را نیز از روی تألّف و ترکّب حکمی و هیئتی و خاصیّتی بود» (طوسی، 1373، ص. 279-280). نسخۀ شیراز (ص. 120پ): «متفرّد». بااینکه خواجه نصیر در این کتاب، بر استفاده از سجع اصراری ندارد، در نمونههایی آن را بهطور طبیعی به کار میبرد؛ از جمله در ادامۀ همین جمله در «تألّف و ترکّب» و نمونههایی که از نظر صرفی در یک قالب ساخته میشوند. اگر «منفرد» به «متفرّد» تبدیل شود (مطابق نسخۀ شیراز و دو نسخه از نسخ استفادهشده در تصحیح)، متن، آهنگ بهتری مییابد. این نکتهای است که در تعلیقات اخلاق ناصری نیز به آن اشاره شده است (طوسی، 1373، ص. 394). - «چون معتقدات قوم، هرچند در سلک توجّه به کمال منخرط باشد اما در صورت و وضع مختلف، پس مادام که به فاضل اوّل که مدبّر مدینۀ فضلا باشد اقتدا کنند میان ایشان تعصّب و تعاند نبود» (طوسی، 1373، ص. 283-284). نسخۀ شیراز (ص. 122پ): «مختلف بود». - «از این سبب باشد تعلّق دین و ملک به یکدیگر، چنانکه پادشاه و حکیم فرس، اردشیر بابک گفته است...» (طوسی، 1373، ص. 285). نسخۀ شیراز (ص. 123پ): «پادشاه عجم». در تعلیقات متن چاپی (ص. 364) اشاره شده که دو نسخۀ آنها این کلمه را دارد؛ البته به صورت افزودهشده در حاشیه یا بالای سطر. بههرروی، ذکر کلمۀ «عجم» در متن نسخۀ مورّخ 656 ق. و نیز موازنۀ میان «پادشاه عجم» و «حکیم فرس» که معمولاً مشابه آن در میان آثار قدما دیده میشود، دلیلی برای درخور تأمّلبودن این ضبط میتواند بود. - «قوم اوّل بر قدر ضروری اقتصار کنند و عوام باشد که ایشان را بر آن مدح گویند و اکرام کنند» (طوسی، 1373، ص. 295). نسخۀ شیراز (ص. 129پ): «باشند». - «چون او را تفوّقی و ریاستی حاصل شود به وسیلت آن جلالت یسار بسیار کسب کند تا بدان مشروبات و منکوحاتی که در کمیّت و کیفیّت زیادت از آن بود که دیگری را دست دهد به دست آرد» (طوسی، 1373، ص. 296). نسخۀ شیراز (ص. 130ر): «مطعومات و مشروبات و منکوحات». ذکر «مشروبات» بهویژه بدون «مطعومات» ناقص مینماید؛ همچنانکه در صفحات دیگری از اخلاق ناصری به تصحیح مینوی و حیدری این دو یا سه با هم هستند: «مآکل و مشارب و مناکح» (ص. 58، 66، 108)، «مأکولات و مشروبات» (ص. 193) و «مأکولات و مشروبات و منکوحات» (ص. 290). - «اعتقاد من آن است که قدر مودّت و خطر محبّت از جملگی کنوز و دفاین عالم و ذخایر ملوک، و نفایهای که اهل دنیا را بدان رغبت بود از جواهر برّی و بحری، و آنچه از آن تمتّع مییابند چون حرث و ابنیه و امتعه و غیر آن، بیشتر بود» (طوسی، 1373، ص. 322). نسخۀ شیراز (ص. 147پ): «نفایسی». مصحّحان برآنند که در نسخ قدیم اخلاق ناصری، «نفایه» آمده و «گویا مؤلف تعمّد داشته است که جواهر برّی و بحری و حطام دنیوی را نفایه بخواند به معنی خوار و پست و فرومایه، برای تأکید حقارت آنها، ولی نسّاخ این نکته را درنیافته و کلمه را بدل به نفایس کردهاند» (طوسی، 1373، ص. 400). علاوه بر نسخۀ شیراز که اقدم نسخ است، چهار نسخه از پنج نسخۀ مبنای تصحیح مینوی و حیدری «نفایس» یا «نفایسی» دارند (ص. 366). همچنین «نفایس» در بخشهای دیگر متن (ص. 99، 176، 180) دیده میشود. پس نمیتوان «نفایه» را بر «نفایس» ترجیح داد. - «در مروّت یکدیگر طعن کنند و تتبّع عیوب عوارف یکدیگر محمود شمرند تا حال میان ایشان به عداوت رسد» (طوسی، 1373، ص. 330). نسخۀ شیراز (ص. 151پ): «عیوب و عوار». «عوار» به معنی «عیب»، در آثار بزرگان پیش از خواجه نصیر به کار رفته است. باید هردو به صورت جمع «عیوب و عوارات» استفاده شده باشند؛ همچنانکه یکی از نسخ مبنای تصحیح متن چاپشده هم «عوارات» دارد (طوسی، 1373، ص. 366). - «باید که هیچ آفریده را از متّصلان و متعلّقان او در ارتکاب این معنی طمع نیفتد، نه از روی جد و نه از روی هزل، نه به وجه تصریح و نه از طریق تعریض» (طوسی، 1373، ص. 331). نسخۀ شیراز (ص. 152پ): «جهت». باتوجهبه کوشش برای استفاده از واژگان متنوّع «وجه» و «طریق»، احتمالاً در اینجا «جهت» صحیح باشد. - «اگر به تصریح احتیاج افتد در وقت خلوت، بعد از تقدیم مقدّماتی که مقتضی وثوق بود و به ذکر حالهایی که مستدعی اطمینان قلب و مزید شفقت و حفاوت باشد، آن معنی ایراد کرد» (طوسی، 1373، ص. 332). نسخۀ شیراز (ص. 152پ): «تذکر». با توجه به سیاق جمله، ضبط نسخۀ شیراز رجحان دارد. احتمالاً در نسخ استفادهشدۀ مصحّحان، تصحیفی صورت گرفته است.
در این مقاله، کهنترین نسخۀ اخلاق ناصری، مورّخ 656 ق. که تاکنون ناشناخته مانده، به صورت تفصیلی معرفی شد. از این نسخه در معتبرترین تصحیح این کتاب به کوشش مجتبی مینوی و علیرضا حیدری استفاده نشده است. پس از بررسی دقیق این نسخۀ خطی و مقابلۀ متن چاپشده با آن، ارزیابی مناسبی از اعتبار تصحیح یادشده و نیز آن نسخه به دست آمد. براساس نسخۀ شیراز، حدود سی نکتۀ اصلاحی و حائز اهمیت دربارۀ تصحیح مینوی و حیدری نوشته شد. در ضمن، نکاتی هم در باب تصحیح مینوی و حیدری بدون درنظرداشتن این نسخه مطرح شد. بااینحال باید اذعان کرد که بیشتر این نکات، جزئی و در حد یک کلمه و یا حتی یک حرف است. شاید برخی از اینها صرفاً اشتباهات چاپی باشد. به همین دلیل، این تصحیح همچنان اعتبار خود را حفظ میکند و نیاز به تصحیح جدیدی احساس نمیشود. میتوان ویراست جدیدی از این متن تصحیحشده را پس از مقابله با چند نسخۀ قدیمی دیگر به طبع رساند. در این امر باید به روش مصحّحان وفادار بود. البته قدمت دستنویسی که این پژوهش براساس آن انجام گرفته، الزاماً بیانگر درستی همۀ ضبطهای آن نیست و این نسخه نیز مانند هر نسخۀ خطی دیگری دچار سهو و اشکال در ضبط کلمات و عبارات است. در این پژوهش به برخی از اشتباهات مندرج در این دستنویس پرداخته شد. پینوشت
3. طبق تقویم تطبیقی (ووستنفلد و ماهلر، 1360، ص. 132) و محاسبات نرمافزارهای تبدیل تاریخ (مثل «مبدّل تقویم نور»)[1]، دوازدهم شعبان سال 656، روز چهارشنبه است نه جمعه. آیا این محاسبات را باید اشتباه دانست یا کاتب در ثبت روز بیدقتی کرده است؟ | ||
| مراجع | ||
|
قرآن کریم
ابن ابیالحدید، عبدالحمید (1404ق). شرح نهجالبلاغه (محمد ابوالفضل ابراهیم، محقق؛ ج. 18). مکتبة آیةالله المرعشی النجفی.
ابن خاتون عاملی، محمد (1392). توضیحالاخلاق (تحقیق و تصحیح سیدمحمدرضا رضاپور). بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی.
ابوتمام، حبیببن اوس (بیتا). دیوان (بشرح الخطیب التبریزی؛ محمد عبده عزّام، محقق؛ ج. 2). دارالمعارف.
اتحاد، هوشنگ (1385). پژوهشگران معاصر ایران (ج. 9). فرهنگ معاصر.
افشار، ایرج (1356). زندگینامۀ مجتبی مینوی و فهرستنامۀ آثار او. پانزده گفتار دربارۀ مجتبی مینوی (به کوشش ایرج افشار). کتابخانۀ مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران.
برکت، محمد (1384). فهرست الفبایی نسخههای تککتابی کتابخانۀ علّامه طباطبایی شیراز. نسخهپژوهی، 1(2)، 99-242. http://noo.rs/CRQtR
جهانبخش، جویا (1397). اخلاق ناصری در کهنجامهای تازی. آینۀ پژوهش، 29(174)، 87-100.
درایتی، مصطفی (1391). فهرستگان نسخههای خطی ایران (فنخا) (ج. 2). سازمان اسناد و کتابخانۀ ملّی.
دوانی، جلالالدین (1391). اخلاق جلالی (عبدالله مسعودی آرانی، مصحح). اطلاعات.
دهخدا، علیاکبر (1377). لغتنامۀ دهخدا. دانشگاه تهران.
زرّینکوب، عبدالحسین (1376). حکایت همچنان باقی. سخن.
ساندرز، ج. (1363). تاریخ فتوحات مغول (ابوالقاسم حالت، مترجم). امیرکبیر.
سلّمی، عبدالرحمن (1421ق). حقایقالتفسیر (سید عمران، محقق؛ ج. 2). دارالکتب العلمیه.
سنایی، ابوالمجد (1383). حدیقةالحقیقة و شریعةالطریقة (تصحیح و تحشیۀ محمدتقی مدرس رضوی). دانشگاه تهران.
شمیسا، سیروس (1382). سبکشناسی شعر. فردوس.
شمیسا، سیروس (1386). سبکشناسی نثر. میترا.
طوسی، نصیرالدین (1373). اخلاق ناصری (تصحیح و تنقیح مجتبی مینوی و علیرضا حیدری). خوارزمی.
طوسی، نصیرالدین (597-672 ق.). اخلاق ناصری. نسخۀ کتابخانۀ مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه شیراز. شمارۀ 502.
فخر رازی، محمدبن عمر (2009م.). الإشارة فی علم الکلام (تحقیق و قدامة هانی محمد حامد محمد). الأزهریة للتراث.
محمدبن عبدالله (1383). تحفۀ خانی. دانشگاه علوم پزشکی ایران.
مدرس رضوی، محمدتقی (1354). احوال و آثار خواجه نصیر. بنیاد فرهنگ ایران.
مسکویه، ابوعلی (1966م). تهذیبالأخلاق (حققه قسطنطین زریق). الجامعة الأمیرکیة فی بیروت.
ملّاصدرا، محمدبن ابراهیم (1364). تفسیر القرآن الکریم (محمد خواجوی، مصحح؛ ج. 3). بیدار.
منشی، نصرالله (1384). کلیله و دمنه (تصحیح و توضیح مجتبی مینوی). امیرکبیر.
مولوی، جلالالدین (1387). فیه ما فیه (با تصحیحات و حواشی بدیعالزمان فروزانفر). امیرکبیر.
مینوی، مجتبی (1384). یادداشتهای مینوی (به کوشش مهدی قریب و محمدعلی بهبودی؛ ج. 2). پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
نظام اعرج، حسنبن محمد (1416ق.). غرایبالقرآن و رغایبالفرقان (ضبطه زکریا عمیرات) (ج. 3). دارالکتب العلمیه.
نوشاهی، عارف (1391). کتابشناسی آثار فارسی چاپشده در شبه قارّه. میراث مکتوب.
ووستنفلد، فردیناند، و ماهلر، ادوارد (1360). تقویم تطبیقی هزار و پانصد سالۀ هجری قمری و میلادی (مقدمه و تجدیدنظر از حکیمالدین قریشی). فرهنگسرای نیاوران.
هجویری، علیبن عثمان (1386). کشفالمحجوب (مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمود عابدی). سروش.
همایی، جلالالدین (1348). حکمت عملی از نظر خواجه نصیرالدین طوسی. بینا.
همایی، جلالالدین (1363). منتخب اخلاق ناصری. هما.
هندی، محمد یوسفعلی (1401). شرح اخلاق جلالی (اعظم سواطعالآفاق فی شرح لوامعالاشراق) (تصحیح و تحقیق عبدالرسول فروتن). مولی.
یغمایی، حبیب (1355). استاد مجتبی مینوی. یغما، 29(12)، 746-751. http://noo.rs/kxwnV
Refrences Abu Tamam, H. A. (n.d). Diwan (by Kh. al-Tabrizi & M. Abduh Azzam; Vol. 2) Dar al-Ma'arif. [In Arabic]. Afshar, I. (1977). Biography of Mojtaba Minovi and a list of his works. Fifteen speeches about Mojtaba Minovi (with the efforts of I. Afshar). Central Library and Documentation Center of the University of Tehran. [In Persian]. Barekat, M. (2005). Alphabetical Catalogue of the library of Allamah Tabatabaei in Shiraz. Manuscript Research, 1(2), 99-242. http://noo.rs/CRQtR [In Persian]. Davani, J. (2012). Akhlaq-e Jalali (corrected by A. Mas'oudi Arani). Ettela'at. [In Persian]. Dehkhoda, A. A. (1998). Dehkhoda Dictionary. University of Tehran. [In Persian]. Derayati, M. (2012). Union catalogue of Iran manuscripts (Fankha) (Vol. 2). National Library and Archives Organization. [In Persian]. Ebn-e Abi al-Hadid, A. H. (1984). Explanation of Nahjul-Balaqah (researched by M. Abol-Fazl Ebrahim; Vol. 18). Maktabat Ayatollah al-Mar'ashi al-Najafi. [In Arabic]. Ebn-e Khatun Ameli, M. (2013). Tovzih al-Akhlaq (researched and corrected by S. M. R. Rezapour). Foundation for Islamic Research of Astan Quds Razavi. [In Persian]. Ettehad, H. (2006). Contemporary Iranian Researchers (Vol. 9). Farhang-e Moaser. [In Persian]. Fakhr-e Razi, M. O. (2009). Al-Esharat fi Elm-el Kalam (Research and Preface by H. M. Hamed Mohammad). Al-Azhariyah for Heritage. [In Arabic]. Hendi, M. Y. A. (2022). Explanation of Akhlaq-e Jalali (Azam Savate' al-Afaq fi Sharh-e Lavame' al-Eshraq) (edited and researched by A. R. Foruotan). Movla. [In Persian]. Hojviri, A. O. (2007). Kashf al-Mahjoub (Introduction, Corrections and Notes by M. Abedi). Soroush. [In Persian]. Homa'i, J. (1969). Practical Wisdom from the Perspective of Khaje Nasiruddin Tusi. Anonymous. [In Persian]. Homa'i, J. (1984). A Selection of Akhlaq-e Naseri. Homa. [In Persian]. Jahanbakhsh, J. (2018). Akhlaq-e Naseri in an ancient Arabic form. Ayene-ye Pajuhesh, 29(174), 87-100. https://jap.isca.ac.ir/article_66862.html [In Persian]. Minovi, M. (2005). Minovi’s Notes (M. Qarib & M. A. Behbudi, Eds.; Vol. 2). Institute of Humanities and Cultural Studies. [In Persian]. Modarres Razavi, M. T. (1975). Khaje Nasir’s Life and Works. Iranian Culture Foundation. [In Persian]. Mohammad ebn-e Abdullah (2004). Tohfe-ye Khani. Iran University of Medical Sciences. [In Persian]. Molla Sadra, M. E. (1985). Tafsir al-Quran al-Karim (corrected by M. Khajavi; Vol. 3). Bidar. [In Arabic]. Monshi, N. (2005). Kalile and Demne (corrected and explained by M. Minovi). Amir Kabir. [In Persian]. Moskavayh, A. A. (1966). Tahzib al-Akhlaq (by C. Zariq). American University in Beirut. [In Arabic]. Movlavi, J. (2008). Fihe ma fih (with corrections and explanations by B. Z. Foruzan-far). Amir Kabir. [In Persian]. Nezam A'raj, H. M. (1995). Qarayib al-Quran and Raqayib al-Forqan (Zakarya Umayrat’s collection). Volume 3. Dar al-Kutb al-Elmiyah. [In Arabic]. Novshahi, A. (2012). Bibliography of Persian Works Printed in India. Miras-e Maktoob. [In Persian]. Sana'i, A. M. (2004). Hadiqat al-Haqiqat va Sharia'at al-Tariqat (corrected and revised by M. T. Modarres-e Razavi). University of Tehran. [In Persian]. Saunders, J. (1984). History of the Mongol Conquests (A. Q. Halat, Trans.). Amir Kabir. [In Persian]. Shamisa, S. (2003). Stylistics of Poetry. Ferdovs. [In Persian]. Shamisa, S. (2008). Stylistics of Prose. Mitra. [In Persian]. Sollami, A. R. (2000). Haqayeq al-Tafsir (Research by S. Emran; Vol. 2). Dar al-Kotob al-Elamiyah. [In Arabic]. The Holy Quran. [In Arabic]. Tusi, N. (1274-1201). Akhlaq-e Naseri. Manuscript of the Central Library and Documentation Center of Shiraz University. No. 502. [In Persian]. Tusi, N. (1994). Akhlaq-e Naseri (corrected and revised by M. Minovi & A. R. Heydari). Kharazmi. [In Persian]. Wustenfeld, F., & Mahler, E. (1981). Comparative Calendar of the 1500 Years of the Hijri and Gregorian Calendars (Introduction and Revision by Ha. Qureshi). Niavaran Cultural Center. [In Persian]. Yaqma'i, H. (1976). Ostad Mujtaba Minovi. Yaqma, 29(12), 746-751. http://noo.rs/kxwnV. [In Persian]. Zarrinkoub, A. H. (1997). The Tale That Still Remains. Sokhan. [In Persian]. | ||
|
آمار تعداد مشاهده مقاله: 361 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 103 |
||