
تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,685 |
تعداد مقالات | 13,831 |
تعداد مشاهده مقاله | 32,712,213 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,926,783 |
تبعیض در دستیابی به فرصتهای شغلی برای مادران در بازار کار شهری ایران | ||
اقتصاد شهری | ||
دوره 9، شماره 1، شهریور 1403، صفحه 19-34 اصل مقاله (1009.09 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/ue.2024.143371.1302 | ||
نویسندگان | ||
ریحانه رئیس السادات1؛ سید سعید ملک الساداتی* 2؛ محمود هوشمند3 | ||
1گروه اقتصاد دانشکده علوم اداری و اقتصاد دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران | ||
2استادیار گروه اقتصاد دانشکده علوم اداری و اقتصاد دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران | ||
3استاد گروه اقتصاد دانشکده علوم اداری و اقتصاد دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران | ||
چکیده | ||
بر اساس آمار سازمان بینالمللی کار (ILO)، در سال 2022 در میان افراد 25 تا 54ساله، مادران دارای فرزند خردسال نسبت به همسالان خود شانسی کمتر برای شرکت در بازار کار دارند؛ به طوریکه شکاف مشارکت نیروی کار برای این گروه از 2/29 برای مشارکت زنان به 6/42 درصد برای مادران افزایش مییابد. بخشی از شکاف موجود که به وسیلۀ عوامل مربوط به سرمایۀ انسانی نمیتوان آن را توضیح داد، تبعیض نامیده میشود. در ایران، مطالعات تجربی زیادی در رابطه با موضوع تبعیض در بازار کار مادران انجام نشدهاند. هدف از پژوهش حاضر بررسی وجود تبعیض در دستیابی به فرصتهای شغلی برای مادران نسبت به سایر زنان در بازار کار شهری ایران با استفاده از دادههای طرح هزینه - درآمد خانوارهای شهری و با استفاده از الگوی لاجیت است. نتایج برآورد نشان میدهد مادر بودن شانس اشتغال زنان را 5 درصد کاهش میدهد. متغیر نرخ فعالیت مردان نسبت به سایر متغیرهای توضیحی دیگر، بر روی متغیر وابسته، یعنی شاغل بودن خانمها اثرگذارتر است و پس از آن، متغیر مادر بودن در رتبۀ دوم اثرگذاری قرار میگیرد. همچنین، میتوان گفت با کنترل تمام متغیرهای تأثیرگذار بر عرضه و تقاضای نیروی کار و فرهنگ، باز هم مادر بودن بر اشتغال زنان تأثیرگذار است. | ||
کلیدواژهها | ||
تبعیض؛ جریمۀ مادری؛ سرمایۀ انسانی؛ فرصتهای شغلی | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه بر اساس آمار سازمان بینالمللی کار (ILO)[i] ، نرخ مشارکت زنان در بازار کار بسیار کمتر از مردان است. در سال 2022 در میان افراد 25 تا 54ساله، شکاف جنسیتی در مشارکت نیروی کار 2/29 درصد بوده است. در واقع، در این سال مشارکت زنان 4/61 درصد و مشارکت مردان 6/90 درصد بوده است؛ با این حال، این تفاوت را نباید بهسادگی فقط به مشکل بیشتر زنان در یافتن شغل نسبت داد. دادههای بهروزرسانیشدۀ اخیر سازمان بینالمللی کار نشان میدهد یکی از عوامل اصلی کاهش مشارکت زنان در سطح جهان تربیت فرزند است. این بدان معناست که نه فقط زنان مشارکت کمتری در بازار کار دارند، مادران دارای فرزند خردسال نیز نسبت به همسالان خود شانسی کمتر برای شرکت در بازار کار دارند. در همان گروه سنی، برای افرادی که دستکم یک فرزند زیر شش سال دارند، شکاف مشارکت نیروی کار از 2/29 به 6/42 درصد افزایش مییابد. در واقع، در میان این افراد، مشارکت مادران 1/53 درصد و مشارکت مردان 7/95 درصد است. نظریههای سرمایۀ انسانی مانند نظریۀ بکر[i] (1985)، عدم امکان بهره بردن از فرصتهای آموزشی و ارتقای دانش را به عنوان یکی از دلایلی که مادران نمیتوانند به اندازۀ سایر زنان در کسب فرصتهای شغلی موفق باشند، بیان کردهاند. مطالعات مختلف نشان میدهند مادر بودن اشتغال زنان را کاهش میدهد (Sieppi & Pehkonen, 2019; Correll et al., 2007; Cuddy et al., 2004;). مادران به دلیل نقشهای مراقبتی خود، معمولاً با صفات شایستگی کاری کمتر، عاطفیتر و کمتر متعهد به کار نسبت به زنان بدون فرزند در نظر گرفته میشوند. این کلیشههای منفی ممکن است به صورت رفتار منفی با مادران ظاهر شوند؛ بنابراین، کمتر احتمال دارد که مادران استخدام شوند، برای مصاحبه فراخوانده شوند یا برای فرصتهای آموزشی در نظر گرفته شوند (Correll et al., 2007; Cuddy et al., 2004). در ایران، با وجود اینکه زنان نیمی از جمعیت را تشکیل میدهند، نرخ مشارکت زنان از سال 1335 چشمگیر نبوده است و در بهترین شرایط، این نرخ 6/17 درصد بوده است. علاوه بر این، در میان زنانی که در زمرۀ جمعیت فعال کشور هستند، نرخ بیکاری زنان در همۀ سالهای پس از سال 1355 تا کنون تقریباً دو برابر مردان است که حاکی از آن است که زنان جویای کار نیز فرصت اشتغال یکسانی با مردان در بازار کار ندارند. تبعیض در بازار کار علیه زنان و مادران انگیزۀ کسب مهارت، آموزش و تحصیلات را در دختران کاهش خواهد داد. از طرف دیگر، تبعیض بین مادران شاغل و سایر زنان و همچنین، عدم اعتماد به پایداری شغلی پس از زایمان یکی از نگرانیهای زنان برای فرزندآوری است و به انتخاب بین شغل و فرزند منجر میشود و ممکن است در عمل موجب انتخاب شغل بهجای فرزند شود. این امر اهمیت اجرای مداخلات سیاستی ویژۀ کشور را برای حمایت از مادران در بازار کار برجسته میکند. فرضیۀ تحت بررسی در این مقاله عبارت است از: «در بازار کار مناطق شهری ایران تبعیض در دستیابی به فرصتهای شغلی برای مادران نسبت به سایر زنان وجود دارد.» اطلاعات استفادهشده بر مبنای دادههای طرح هزینه - درآمد خانوارهای شهری در کل کشور و دادههای مرکز آمار ایران[ii] (1401) تکمیل شده و از مدل لاجیت[iii] استفاده شده است. در بخش بعد، مبانی نظری و پیشینۀ پژوهشهای انجامشده بررسی شده است و سپس، الگوی مدنظر برآورد و نتایج پژوهش ارائه خواهد شد. مبانی نظری نظریههای اقتصادی مختلفی برای توضیح جریمۀ مادری مطالعه شدهاند. به طور کلی، این نظریهها را میتوان در دو گروه طبقهبندی کرد: نظریۀ سرمایۀ انسانی[i] و نظریۀ تبعیض بازار کار[ii]. سرمایۀ انسانی به عنوان شاخص بهرهوری نیروی کار، مهمترین نقش را در استخدام کارگر ایفا میکند. زمانی که نابرابریها بین نیروی انسانی هنگام استخدام میان گروههای مختلف تحلیل شود، تأثیر مؤلفههای سرمایۀ انسانی بر شکاف و نابرابری موجود بیشتر اهمیت پیدا میکند. اصطلاح سرمایۀ انسانی به مهارت و شایستگیهایی اطلاق میشود که در اختیار افراد قرار دارند و ممکن است از طریق دانش، تجربه (یادگیری حین عمل[iii])، ویژگیهای اجتماعی و شخصیتی ایجاد شوند. در واقع، سرمایۀ انسانی نوعی دارایی است که یک فرد میتواند آن را برای دستیابی به منافع اقتصادی بیشتر در فعالیتهای بازار کار به خدمت بگیرد (Becker, 2002). آدام اسمیت[iv] از اقتصاددانان کلاسیک است که اهمیت اقتصادی آموزش را بررسی کرده است. اسمیت معتقد بود افراد از طریق قرار گرفتن در محیط آموزشی و کارآموزی، میتوانند مهارت و دانش لازم را کسب کنند. اگرچه کسب چنین توانایی و قابلیتهایی هزینههایی را دربردارد، میتوان به آن به عنوان سرمایهگذاری واقعی افراد توجه کرد. تئودور شولتز[v] از مهمترین اقتصاددانان معاصر است که به عنوان نخستین اقتصاددان پیشنهاددهندۀ نظریۀ سرمایۀ انسانی به طور نظاممند مطرح میشود. او نیروی کار را به عنوان یک عامل ناهمگن و نامتجانس در نظرگرفته است. طبق نظر این اقتصاددان، نیروی کار برحسب آموزشهایی که دریافت میکنند، از مهارت و تخصصی متفاوت برخوردار میشوند که علت تمایز آنها از یکدیگر است (Schultz, 1981). جریمۀ مادری ممکن است ناشی از تبعیض برای مادران در بازار کار باشد. به طور کلی، تبعیض اقتصادی ممکن است نابرابری طولانیمدت در رفاه اقتصادی بین افراد بر اساس رنگ، جنسیت یا پیوندهای قومی تعریف شود (Chakraborty, 2017). نظریههای مربوط به تبعیض در ادبیات اقتصادی را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: (1) نئوکلاسیک[vi] و (2) نهادی[vii]. به گفتۀ بویر و اسمیت[viii] (2001)، رویکرد نئوکلاسیک به تبعیض دستکم از سه نسل گذشته است. به گفتۀ آنها، این موضوع برای اولین بار از آلفرد مارشال[ix] در اواخر قرن نوزدهم سرچشمه میگیرد. سپس، از اوایل دهۀ 1930، نسل دوم با محوریت جان هیکس[x] و پل داگلاس[xi] ظاهر شد و نسل سوم اقتصاددانان نئوکلاسیک از اواخر دهۀ 1950 تا اوایل دهۀ 1960 روی کار آمدند. مهمترین اعضای این گروه که در دانشگاه شیکاگو مستقر بودند، شامل افرادی مانند گری[xii] بکر، لوییس[xiii]، ماینسر[xiv] و استیگلر[xv] و بکر (1977) بودند. نویسندگان نئوکلاسیک به تبعیض به منزلۀ «بیزاری» مینگرند، یعنی سلیقۀ افراطی تبعیضکننده که ممکن است کارفرما، کارگر یا مصرفکننده باشد. اجورث[xvi] (1922) یکی از اولین نظریهپردازان نئوکلاسیک است که موضوع تبعیض را بررسی کرد. وی از «دستمزد برابر در برابر کار برابر» به معنای رقابت آزاد میان افراد از گروههای مختلف حمایت کرد. تبعیض طبق تعریف کنت ارو[xvii] عبارت است از: «ارزیابی ویژگیهای شخصی کارگر در بازار کار که با بهرهوری وی ارتباطی ندارد.» ویژگیهای شخصی ممکن است ویژگیهایی مانند جنسیت یا نژاد یا ویژگیهایی دیگر مانند مذهب، طبقه یا ملیت افراد باشند. بکر (1971) با مدل «سلیقه» خود، پیشگام مطالعۀ مدرن تبعیض در اقتصاد نئوکلاسیک بود. او استدلال کرد کارفرمایان، کارگران یا مشتریان ممکن است دارای «سلیقۀ تبعیض[xviii]» باشند. منظور او این بود که آنها ترجیح میدهند گروهی مانند سیاهپوستان یا زنان را استخدام نکنند. «سلیقه» برای تبعیض به این معناست که تبعیضکنندگان حاضر به پرداخت هزینۀ تبعیض هستند. برخی از کارفرمایان نیز در پاسخ به سلیقۀ مشتریان یا کارگران خود تبعیض قائل میشوند، نه به دلیل سلیقۀ تبعیضآمیز خود. بکر اعتقاد داشت تبعیض در خارج از بازار تعیین شود. برخی از نظریههای اقتصادی نئوکلاسیک وجود «تبعیض آماری» را پیشنهاد میکنند (در ابتدا توسط فلپس در سال 1972 پیشنهاد شد). نمونهای از تبعیض آماری شامل تصمیمگیری دربارۀ دستمزد یا استخدام در بازارهای کار، بر اساس مشخصات نژادی یا جنسیت در پاسخ به قوانین مرتبط با بیمه و وام است. در برخی از شرایط، تبعیض آماری قانونی و قابل قبول است (برای مثال، نرخ بیمه)، در حالی که در برخی دیگر بحث برانگیز است (برای مثال، تبعیضهای نژادی یا جنسیتی). زمانی که جمعآوری اطلاعات هزینهبر است، عوامل میانگین ویژگیهای گروهی را به هر فرد از آن گروه نسبت میدهندکه این امر ممکن است به پیشبینیهای اشتباه دربارۀ افراد منجر شود. یکی دیگر از مدلهای تبعیض در ادبیات نظری نئوکلاسیکها مدل تبعیض «انحصاری» است که دربارۀ اعضای یک گروه صحبت میکند که به طور رسمی یا غیررسمی تبانی میکنند. میتوان تبانی کارگران و کارفرمایان سفیدپوست در تبعیض علیه سیاهان آفریقای جنوبی را با این مدل تفسیر کرد (Lewin, 1979). مدل انحصار مدن[xix] (1973) و نظریههای هارتمن[xx] (1976) و استروبر و رسکین[xxi] (1984) در رابطه با مردسالاری، زنان را به دلیل تبانی بین مردان، برای مثال، شوهران، کارفرمایان و کارگران، از مشاغل خوب دور نگه میدارند. نظریههای نهادی تبعیض گروهی متنوع از تحلیلهای تاریخی، حقوقی و موردی از تبعیض در بازار کار هستند که گاهی فاقد ساختار رسمی و در تعمیم محدود هستند. آنها ممکن است روابط متقابل نهادها، مانند صنایع انحصاری، اتحادیههای کارگری، مقررات دولتی و تعصبات جامعه را توصیف کنند (Chakraborty, 2017). در رابطه با مادران نیز، مطالعات تجربی تبعیض در بازار کار دارای سابقۀ طولانیمدت است. نظریههای مهم در این باره شامل توسعۀ روشهای جدید، آزمایش آنها در گروههای متعدد و کشورهای مختلف هستند. آمار سازمان بینالمللی کار نشان میدهد 5/41 درصد از زنان با مدارک دانشگاهی بیکار یا خارج از نیروی کار هستند، در حالی که این عدد برای مردان فقط 2/17 درصد است؛ بنابراین، بعید است علت عدم بهکارگیری نیروی کار زنان فقط در تفاوت سطح آموزش آنها باشد. همچنین، آمار اشتغال نشان میدهد در سالهای 2005 تا 2015، اشتغال برای زنان بدون فرزند با سرعتی بیشتر نسبت به زنان دارای فرزند زیر شش سال رشد کرده است و شکاف اشتغال مادران در طی همین سالها نیز افزایش یافته است (Goldin & Mitchell, 2017). پیشینۀ پژوهش در زمینۀ جریمۀ مادری در حوزۀ اخذ فرصتهای شغلی برای مادران در بازار کار ایران، مطالعۀ اقتصادی و کمّی انجام نشده است و مطالعات انجامشده معمولاً در حوزههای مطالعات اجتماعی و روانشناسی و به صورت کیفی یا در زمینه تبعیضهای جنسیتی دستمزدی بودهاند. برخی از مطالعات داخلی که با موضوع تحت مطالعه بیشتر ارتباط دارند، به شرح زیر هستند: کشاورز حداد و علویان قوانینی (1391) به صورت کمّی شکاف جنسیتی دستمزد را بررسی کردهاند و در این پژوهش نشان دادهاند، به طور کلی، تبعیض جنسیتی در بازار کار ایران وجود دارد و مقدار آن در مشاغلی که به درجهای پایینتر از سرمایۀ انسانی نیاز دارند بیشتر است؛ ولی با افزایش سطح تخصص شغلی، این شاخص کاهش مییابد. نتایج این مطالعه همچنین حاکی از آن است که میزان تبعیض جنسیتی در سالهای تحت بررسی در بخش خصوصی بیشتر از بخش دولتی است. احمدی فراز و همکاران (1393) در مطالعهای کیفی دربارۀ تجربههای مادری زنان شاغل، بیان کردند مشکلات مادران شاغل شامل هفت موضوع اصلی بارداری متفاوت، مراقبان جایگزین، کشش نقش، تداخل نقش، فرسایش و حمایت سازگاری تدریجی است. بر اساس یافتههای این پژوهش، مادران شاغل برای ایفای نقش مادری متحمل سختیهای فراوان هستند و ایفای نقش مادری برای آنها فرایندی کاملاً متفاوت با زنان غیرشاغل را به همراه دارد. اسحاقی و همکاران (1393) در مطالعۀ چالشهای فرزندآوری زنان شاغل به این نتیجه دست یافتند که زنان شاغل با چالشهای شغلی و غیر شغلی در زمینۀ فرزندآوری روبهرو هستند که این چالشها سبب فزونی تضاد بین خانواده و کار میشوند و همچنین، کاهش حمایتهای خانوادگی از زوجین جوان در امر نگهداری از فرزندان موجب تأخیر در فرزندآوری و کاهش تعداد فرزندان میشود. چشمه قصابانی و همکاران (1398) در پژوهشی با عنوان «ابعاد منطقهای شکاف جنسیتی دستمزد شاغلان بخش دولتی و خصوصی در بازار کار شهری ایران»، با به کار بردن دادههای خرد بودجۀ خانوار در سال 1396 و رویکرد تجزیۀ نئومارک، ابعاد جغرافیایی شکاف جنسیتی دستمزد در مناطق ایران را بررسی کردند. طبق نتایج، در سال 1396 بین 49 تا 91 درصد تفاوت دستمزد زنان و مردان در مناطق مختلف با در نظر گرفتن مشخصات سرمایۀ انسانی مشاهده شد. رسول صادقی و زهرا شهابی (1398) در پژوهشی با عنوان «تعارض کار و مادری»، معنا و ارزش مادری و تعارض کار و مادری بین زنان شاغل تحصیلکردۀ دانشگاهی تهران را بررسی کردهاند. این پژوهش کیفی است و دادهها از طریق مصاحبۀ عمیق با 30 مادر20 تا 40سالۀ شاغل با تحصیلات دانشگاهی ساکن در شهر تهران گردآوری و به شیوۀ تحلیل محتوای متعارف تحلیل شده است. نتایج مطالعه در پنج مقولۀ اصلی شامل حس منحصربهفرد مادری؛ مادری، شیوۀ پذیرش اجتماعی و رهایی از ننگ نازایی؛ تغییر معنا و ارزش مادری؛ تصویر متناقض زن شاغل به منزلۀ مادر ایدهآل و تعارض کار و مادری ارائه و دربارۀ آنها بحث شده است. طبق نتایج، زنان شاغل به دلیل عدم وجود و اجرای برنامههای دوستدار خانواده، با هزینههای فرزندآوری و تضادهای نقشی شغلی و مادری روبهرو هستند. در سطح بینالمللی، بررسی و مطالعه روی موضوع تبعیض علیه مادران در بازار کار سابقۀ طولانی دارد. در سال 1919، سازمان بینالمللی کار اولین کنوانسیون دربارۀ زنان و کار را تصویب کرد. با وجود آنکه یک قرن از اولین کنوانسیون زنان و کار میگذرد و پیشرفتهایی جالب توجه برای زنان در بازار کار اتفاق افتاده است، کماکان تبعیضهای جنسیتی که بخشی از آنها به دلیل مراقبت بدون مزد از فرزندان هستند، در بازار کار برای مادران و زنان وجود دارند. در رابطه با موضوع فرصتهای شغلی، علاوه بر گزارشهایی که سازمان بینالمللی کار سالانه تحت عنوان شکاف جهانی جنسیتی[i] منتشر میکند که آمار مربوط به شکاف شغلی و نرخ بیکاری را به تفکیک زنان و مردان، طبقهبندی درآمدی کشورهای مختلف و غیره بیان میکنند، مطالعاتی دیگر نیز در این عرصه وجود دارند که به برخی از آنها اشاره میشود. هنک و کرینفلد[ii] (2000) تأثیرات یارانههای نقدی و دسترسی به مراقبت از کودک بر اشتغال مادران در آلمان غربی را بررسی کردند. در این مدل، احتمال اینکه یک مادر دارای فرزند زیر 12 سال در بازار کار شرکت کند، با استفاده از مدل لاجیت بررسی شده است. این مطالعه نشان میدهد عامل هزینههای مراقبت از کودک تأثیر چندانی بر اشتغال زنان ندارد؛ بلکه در دسترس بودن مراقبت روزانه عامل تأثیرگذار است و افزایش تعداد کودکان مشکلات مادران برای یافتن شغل را افزایش میدهد. کارل و بنارد[i] (2007) در پژوهشی، وجود جریمۀ مادری را بر مبنای دو بخش نظرسنجی از مادران و مصاحبه با کارفرمایان بررسی کردند و نشان دادند کارفرمایان علیه مادران برای دستمزد و استخدام تبعیض قائل میشوند. گرانو و ایسنبری[ii] (2016) در مقالهای تحت عنوان «بیثباتی اقتصادی و اشتغال مادران»، با مقایسۀ آلمان و ایالات متحده، موضوعهای تأثیر نوسانات اقتصادی و ورود مادران به بازار کار و فرایند ورود مجدد به بازار کار پس از زایمان را با استفاده از دادههای مطالعۀ ملی طولی جوانان و مطالعۀ تاریخ زندگی آلمان[iii] بررسی کردند. نتایج مطالعه حاکی از آن است که در آلمان و ایالات متحده، مادرانی که قبل از تولد در مشاغل با موقعیت شغلی بالا کار میکنند، سریعتر به شغل خود بازمیگردند و احتمال وقفه در حرفهشان کمتر است. برنیل [iv] و همکاران (2018) نبود مادران در بازار کار و جریمۀ مادری در کشور شیلی را بررسی کردند. در این مطالعه، تجزیهوتحلیل بر اساس دادههای پانل از نظرسنجی حمایت اجتماعی است که توسط سازمان کار شیلی در سالهای 2004 تا 2016 انجام شده است. در این مطالعه، مسیر شغلی زنان قبل از تولد فرزند و تا 10 سال پس از آن بررسی شده است. نتایج حاکی از آن است که مادر شدن به معنای کاهش شدید اشتغال (20 درصد) در کل زنان است و همچنین، درآمد مادران پس از تولد اولین فرزند حدود 20 تا 30 درصد کاهش و اشتغال آنان در مشاغل پارهوقت افزایش مییابد. بیگینی [v]و همکاران (2019) در مطالعهای تحت عنوان «یک جهش کوانتومی برای برابری جنسیتی برای آیندهای بهتر برای همه»، مطالعۀ آماری (100ساله از 1919 تا 2019) برابری جنسیتی، زنان شاغل، آیندۀ بازار کار ، برابری فرصتهای شغلی و سیاستگذاریهای آینده را انجام میدهد و در بخشی از این مطالعه، دلایل عدم وجود فرصتهای شغلی برای مادران را بررسی میکند و بر اساس آمار جهانی توضیح میدهد جریمۀ مادری در اخذ فرصتهای شغلی و دستمزد و کسب درجههای مدیریتی شغلی وجود دارد که علت آن در تحصیلات خلاصه نمیشود و با کنترل متغیر تحصیلات تبعیض اشارهشده همچنان وجود دارد. کورتز و پن[vi] (2020) در مقالهای تحت عنوان «فرزندان و باقی ماندن شکاف جنسیتی در بازار کار»، با استفاده از روش تجزیۀ اوزاکا بلایندر[vii] نشان میدهند اگرچه در سالهای اخیر شکاف جنسیتی تحصیلی و کار به نفع زنان کاهش یافته است، همچنان تبعیض برای ورود به بازار کار و دستمزد برای مادران وجود دارد. کوزمکو[viii] و همکاران (2018) در مقالهای با عنوان «اثرات مادرانه»، اثرات مادر شدن بر بازار کار زنان را به پیشبینی کردند. آنها نشان دادند تولد اولین فرزند یک انتقال بزرگ در زندگی، به ویژه برای زندگی کاری زنان است و مستندات پژوهش نشان میدهد تولد اولین فرزند به کاهش زیاد در عرضۀ نیروی کار زنان منجر میشود. مطالعهای دیگر که توسط هافمن[ix] و همکاران (2020) به درخواست کمیتۀ EMPL[x] اتحادیۀ اروپا انجام شد، در پی پاسخ دادن به چهار پرسش اصلی بود: اول، وضعیت اشتغال والدین دارای فرزندان خردسال در اتحادیۀ اروپا با والدین بدون فرزند چه تفاوتی دارد؟ دوم، روند تغییرات اشتغال والدین در سالهای اخیر چگونه بوده است؟ سوم، عوامل مؤثر بر تصمیمهای والدین برای بازگشت به کار چیستند؟ چهارم، راههای ممکن برای افزایش مشارکت والدین با فرزندان خردسال در بازار کار کداماند؟ نتیجۀ مطالعه نشان میدهد در اتحادیۀ اروپا، زنانی که فرزند خردسال دارند، کمتر از آنهایی که بدون فرزند خردسال هستند شاغل هستند. این الگو در طول زمان چندان تغییر نمیکند. در بیشتر کشورهای عضو اتحادیۀ اروپا، احتمال اشتغال زنان 20 تا ۴۹ساله با کودکان زیر شش سال کمتر از زنان بدون فرزند خردسال است. حلیم[xi] و همکاران (2021) در مطالعهای که برای بانک جهانی انجام شد، نتایج دسترسی به مراقبت از کودکان، در بازار کار مادران، در کشورهای با درآمد کم و متوسط را بررسی کردند. در این بررسی، 22 کشور با درآمد کم و متوسط تجزیهوتحلیل شدهاند. پژوهشهای انجامشده در کشورهای با درآمد کم و متوسطبه طور عمده یک ارتباط علّی مثبت بین مراقبت از کودک و عدم اشتغال مادر را نشان میدهند. فرناندز و رودریگر[xii] (2021) در مقالهای تحت عنوان «عواقب قوانین کار پارهوقت والدین با استفاده از مدل تفاوت در تفاوتها[xiii]»، در رابطه با قانون حمایت از مادران دارای فرزند زیر شش سال در اسپانیا نشان دادند سیاستهای حمایتی از مادران به طور بالقوه ممکن است نتیجۀ معکوس داشته باشند و نابرابریهای بازار کار بین مردان و زنان را تشدید کنند. پس از تصویب این قانون، کارفرمایان 49 درصد کمتر زنان در سنین باروری را استخدام میکنند و 37 درصد کمتر احتمال دارد آنها را به قراردادهای دائمی ارتقا دهند. چونگ[xiv] و همکاران (2022) در مطالعهای تجربی، تجربههای مادران شاغل در مراحل مختلف فرآیند استخدام را از طریق غربالگری رزومه و ارزیابی مصاحبه بررسی کردند. آنها در این مطالعه از یک طرح آزمایشی میدانی با رزومههای دستکاریشده برای درخواست مشاغل در صنایع مختلف استفاده کردند و به این پرسش پاسخ دادند که آیا تبعیض علیه مادران شاغل در طول مرحلۀ غربالگری رزومه توسط کارفرما وجود دارد یا خیر؟ نتایج نشان داد مادران پاسخهای منفی بیشتری را نسبت به پدران و زنان بدون فرزند دریافت میکردند. سارخل و موکرجی[xv] (2020) در مطالعهای تحت عنوان «جریمۀ مادری در بازار کار هند»، میزان مجازات مادری در زمینۀ بازار کار هند را به طور تجربی بررسی کرد و علاوه بر استفاده از اقدامات متعارف در رابطه با مادری، مانند تعداد فرزندان، معیاری جدید از مادری را در نظر گرفت و تعداد فرزندان مدنظر والدین را از تعداد فرزندان واقعی آنها کسر کرد و در نهایت، رابطۀ منفی بین اشتغال زنان و تعداد فرزندان اضافی را اثبات کرد. گومیس[xvi] و همکاران (2023) در مطالعهای تحت عنوان «دادههای جدید که شکاف جنسیتی در بازار کار را روشن میکند»، شاخصی جدید را تحت عنوان شکاف شغلی تعریف کردند. این مطالعه بر اساس مقایسۀ آمارهای مختلف جهانی در رابطه با شکاف شغلی، ابقای تبعیض جنسیتی و جریمۀ مادری را توضیح میدهد و در بخشی از مطالعه، جریمۀ مادری را به عنوان دلیل مشارکت کمتر زنان در بازار کار معرفی میکند و دلایلی همچون فرصت کمتر برای یافتن شغل و دلسردی مادران را دلیل تبعیض در اخذ فرصتهای شغلی بیان میکند. به طور کلی، برخی از مطالعات در رابطه با جریمۀ مادری بر اساس آمار رسمی منتشرشده این موضوع را تحلیل کردهاند و برخی دیگر وجود تبعیض را بر مبنای تجزیهوتحلیل آگهیهای کار و پروندههای حقوقی، مکاتبات اداری و سایر مستندات موجود بررسی کردهاند و گروهی نیز بر اساس نمونههای آزمایشگاهی این موضوع را بررسی کردهاند. مطالعات نشان میدهند زایمان باعث میشود زنان به طور موقت یا برای مدت طولانی محل کار را ترک کنند که این دورهها تأثیر منفی مستقیمی بر انباشت مداوم سرمایۀ انسانی دارد. علاوه بر آن، هنگامی که زنان پس از زایمان مجدداً به دنبال کار میگردند، به عنوان نیروهای بهشدت تحت فشار تلقی میشوند که نمیتوانند خود را وقف کار کنند و به همین دلیل، با استقبالی کمتر از سوی کارفرما مواجه میشوند. در ایران، موضوع تبعیض در بازار کار زنان و مادران به وسیلۀ پرسشنامه و روشهایی مانند مصاحبه با نخبگان یا روش AHP در رشتههای روانشناسی و جامعهشناسی بررسی شده است. بر اساس بررسیهای انجامشده، هیچگونه مطالعۀ تجربی و کمّی در شاخۀ اقتصادی در رابطه با جریمۀ مادری در ایران انجام نشده است. همچنین، مطالعۀ حاضر نسبت به مطالعات خارجی به دلایل مختلف، از جمله موضوع تحت بررسی، بهکارگیری تمام متغیرهای مهم شامل متغیرهای بازار کار و همچنین، فراوانی دادۀ خام در طی سال تحت بررسی، از مطالعات یادشده متمایز است. روش پژوهش هدف پژوهش حاضر بررسی وجود تبعیض در دستیابی به فرصتهای شغلی برای مادران نسبت به سایر زنان در بازار کار شهری ایران است؛ بنابراین، احتمال یافتن شغل برای مادران در مقایسه با زنان غیر مادر موضوع اصلی پژوهش است. از آنجا که این متغیر یک متغیر دوحالتی[i] (صفر و یک) است، باید از مدل رگرسیون لاجیت استفاده شود. مدل لاجیت احتمال وقوع متغیر وابستۀ دوحالتی را بررسی میکند. با توجه به اینکه در مدلهای احتمال خطی، اثر نهایی ثابتی برای تمامی مقادیر متغیر در نظر گرفته میشود، یکی از مدلهای پیشنهادی از سوی پژوهشگران مدل لاجیت است که به صورت زیر معرفی میشود: برای حالت رخداد حادثه: برای حالت عدم رخداد حادثه: معادلههای (1) و (2) تحت عنوان تابع توزیع لاجیت معروف شدهاند. همانطور که از دو معادلۀ مدنظر مشاهده میشود، بهازای مقادیر مختلف ( )، احتمال رخداد حادثه بین صفر و یک خواهد بود: . از سوی دیگر، ارتباط غیرخطی دارد. این موضوع نشاندهندۀ آن است که دیگر روش حداقل مربعات (OLS)[i] برای اینگونه مدلها قابل استفاده نیست؛ اما میتوان با انجام تبدیلات مناسب، روابط (1) و (2) را به صورت خطی برآورد کرد. برای این منظور، میتوان نوشت: معادلۀ (3) لگاریتم نسبت برتری[i] است که تحت عنوان لاجیت معروف است (Zhao et al., 2020). اطلاعات استفادهشده بر مبنای دادههای زنان در طرح هزینه - درآمد خانوارهای شهری در کل کشور برای سال 1401 و نتایج طرحهای آمارگیری نیروی کار مرکز آمار تکمیل شده است. مدل بهکارگرفتهشده در این پژوهش به صورت زیر است و متغیرهای پژوهش در جدول (1) نشان داده شدهاند.
سن (age): مشارکت نیروی کار زنان در چرخۀ زندگی آنها از یک منحنی U معکوس تبعیت میکند؛ به طوری که از اوایل دهۀ سوم زندگی تا اواخر 40سالگی در حالت صعودی قرار دارد و پس از آن، روند کاهشی پیدا میکند (Goldin & Mitchell, 2017). از آنجا که این مطالعه بر زنان در سن باروری یعنی زنان در سنین 20-50 سال تمرکز دارد، متغیر مجذور سن حذف شده است. متغیر سن به عنوان متغیر مستقل و برحسب سال به الگو وارد شده است. (منبع: دادههای زنان در طرح هزینه - درآمد خانوارهای شهری)
برای کنترل متغیر فضاهای موجود شغلی در جامعه، ارزش افزودۀ بخش خدمات وارد الگو شده است. برای این منظور، متوسط دهسالۀ سهم ارزش افزودۀ بخش خدمات برای هر استان (نسبت متوسط ارزش افزودۀ بخش خدمات به قیمت ثابت به متوسط ارزش افزودۀ کل رشتۀ فعالیتهای اقتصادی به قیمتهای ثابت برای سالهای 1390 الی 1399) بر مبنای دادههای نتایج طرحهای آمارگیری مرکز آمار به عنوان دیگر متغیر توضیحی (مستقل) ارزیابی شده است.
یافتههای پژوهش جدول (2) به طور خلاصه متغیرهای بهکاررفته در مدل برآوردشده را توصیف کرده است. برای بررسی همخطی بین متغیرها، آمارههای عامل تورم واریانس[ii] (VIF) و تلورانس[iii] (1/VIF) استفاده شدهاند و با توجه به نتایج جدول زیر و اینکه VIF<5 ، میتوان گفت همخطی بین متغیرها وجود ندارد. نتایج برآورد الگوی لاجیت در جدول (4) آورده شده است. در این الگو، متغیر دوتایی (وابسته) شاغل بودن است؛ به این صورت که خانمهای دارای شغل در گروه یک و خانمهای فاقد شغل در گروه صفر دستهبندی شدهاند و سایر متغیرهای بهکارگرفتهشده شامل درآمد سایر اعضای خانوار، سن، سالهای تحصیلات، مادر بودن، سهم ارزش افزودۀ بخش خدمات و نرخ فعالیت مردان هستند. نتایج جدول (4) نشان میدهد همۀ متغیرهای توضیحی شامل درآمد سایر اعضای خانوار، سن، سالهای تحصیلات، مادر بودن، سهم بخش خدمات و نرخ فعالیت مردان در سطح یک درصد معنادار هستند؛ بنابراین، همۀ متغیرهای توضیحی بر روی متغیر وابسته (شاغل بودن خانمها) اثرگذار هستند. با توجه به علامت ضرایب، درآمد سایر اعضای خانوار، افزایش نرخ فعالیت مردان و مادر بودن دارای تأثیر منفی بر اشتغال خانمها هستند و به عبارت دیگر، با افزایش (کاهش) این متغیرها، احتمال شاغل بودن خانمها کاهش (افزایش) مییابد. از طرفی، متغیرهای سن، سالهای تحصیلات و سهم بخش خدمات اثر مثبت بر روی شاغل بودن خانمها داشتهاند و این بدان معناست که با افزایش (کاهش) سن و سالهای تحصیلات، احتمال قرارگیری در دستۀ خانمهای شاغل افزایش (کاهش) مییابد. به عبارت سادهتر، میتوان اینطور بیان کرد که با کنترل متغیرهای مربوط به سرمایۀ انسانی زنان (تحصیلات، سن)، متغیرهای مربوط به فرهنگ مردسالارانه (نرخ فعالیت مردان)، متغیرهای مربوط به نوع مشاغل موجود در جامعه (ارزش افزودۀ بخش خدمات) و متغیر مربوط به نیاز مالی زنان برای اشتغال (درآمد سایر اعضای خانوار)، مادر بودن احتمال اشتغال را کاهش میدهد. بر اساس آمارههای بیانشده در پایین جدول (4)، از جمله آمارۀ Pseudo R2 برابر 1541/0، میتوان بیان کرد الگوی لاجیت برآوردشده از سطح بالایی از نیکویی برازش برخوردار است[i] و متغیرهای مستقل استفادهشده در الگو میزان بالایی از وضعیت شاغل بودن خانمها را در گروههای مختلف صفر (فاقد شغل) و یک (دارای شغل) نشان میدهند. تعداد مشاهدههایی که در تجزیهوتحلیل استفاده شده است برابر 14065 خانم بوده است. به منظور بررسی نیکویی برازش میتوان از آمارههای مکفادن[ii] و مکفادن تعدیلشده[iii] (علاوه بر آمارۀ Pseudo R2 در جدول 4) استفاده کرد که با توجه به نزدیک بودن این مقادیر (بهترتیب برابر 154/0 و 153/0) به عدد 2/0، میتوان بیان کرد برازش الگو بهدرستی انجام شده است. همچنین، آمارههای کراگ- اوهلر[iv] (مقدار 201/0) و مککلوی و زاویونا[v] (مقدار 302/0) بیانگر برازش صحیح الگوی لاجیت هستند. از آنجا که واریانس جملات پسماند برابر 290/3 شده است، مدل دارای توزیع لاجیت (و نه نرمال) است؛ بنابراین، استفاده از الگوی رگرسیونی لاجیت تأیید میشود. [i] به علت اینکه در الگوهای لاجستیک، تابع توزیع دیگر نرمال نیست (لاجستیک است)، روشهای برآوردی حداقل مربعات معمولی (OLS) کارایی لازم را ندارند و روش برآوردی براساس حداکثر درستنمایی (ML) برآورد میشود؛ بنابراین، از آماره Pseudo R2 بهجای R2 متعارف (که قدرت برازش در الگوهای OLS را نشان میداد) استفاده شده است. علاوه بر صحت الگوی برازششدۀ اولیه (در جدول 5)، بر اساس 5 ویژگی بیانشده در جدول (6) شامل حساسیت (3/98 درصد)، ویژگی (54/99 درصد)[i]، پیشبینی صحیح مقادیر مثبت (07/52 درصد)، پیشبینی صحیح مقادیر منفی (90 درصد) و درستی طبقهبندی متغیر وابسته (67/89 درصد)، میتوان بیان کرد برآورد الگو بهدرستی انجام شده است و در مرحلۀ بعد میتوان اثرات نهایی را استخراج کرد. برای تفسیر دقیق ضرایب به بررسی اثرات نهایی[ii] نیاز است که در جدول (7) نتایج آن ارائه شده است. با افزایش یک میلیون ریال در درآمد سایر اعضای خانوار (با فرض ثابت بودن سایر متغیرها)، احتمال شاغل بودن خانمها به اندازۀ 01/0 درصد کاهش مییابد. افزایش یک سال در سن خانمها (با فرض ثابت بودن سایر متغیرها)، به افزایش احتمال شاغل شدن آنها به اندازۀ 47/0 درصد منجر میشود. افزایش یک سال در تحصیلات خانمها (با فرض ثابت بودن سایر متغیرها)، احتمال شاغل بودن آنها را به اندازۀ 67/1 درصد افزایش میدهد. مادر بودن خانمهای تحت مطالعه (با فرض ثابت بودن سایر متغیرها)، احتمال شاغل بودن آنها را به اندازۀ 53/5 درصد کاهش میدهد. افزایش یکدرصدی سهم بخش خدمات به افزایش احتمال شاغلشدن خانمها به اندازۀ 82/2 درصد منجر میشود. این امر به دلیل رشد بخش خدمات و افزایش توانمندیهای خانمها در این بخش از فعالیتهای اقتصادی است. در نهایت، افزایش یکدرصدی نرخ فعالیت مردان به کاهش احتمال شاغل شدن خانمها به اندازۀ 79/26 درصد منجر میشود. نتیجهگیری در الگوی پژوهش حاضر، متغیر وابسته به صورت احتمال شاغل بودن زنان تعریف میشود که یک متغیر باینری با مقادیر (صفر و یک) است و در چنین الگوهایی، یکی از مدلهای پیشنهادی از سوی پژوهشگران مدل لاجیت یا مدل پروبیت[i] است. از آنجا که واریانس جملات پسماند برابر 290/3 شده است، مدل دارای توزیع لاجیت (و نه نرمال) است؛ بنابراین، استفاده از الگوی رگرسیونی لاجیت تأیید میشود. متغیرهای سن خانمها و میزان تحصیلات برحسب سال به عنوان متغیرهای مؤثر بر بهرهوری افراد و درآمد سایر اعضای خانوار به عنوان متغیری برای انگیزۀ عرضه نیروی کار (زنان) بر مبنای دادههای طرح هزینه - درآمد خانوارهای شهری و به عنوان متغیر توضیحی و نرخ فعالیت مردان به تفکیک هر استان (جمعیت فعال مرد به کل جمعیت فعال برای سال 1401) و متوسط دهسالۀ سهم ارزش افزودۀ بخش خدمات برای هر استان (نسبت متوسط ارزش افزودۀ بخش خدمات به قیمت ثابت به متوسط ارزش افزودۀ کل رشتۀ فعالیتهای اقتصادی به قیمتهای ثابت برای سالهای 1390 الی 1399) بر مبنای دادههای نتایج طرحهای آمارگیری مرکز آمار به عنوان سایر متغیرهای توضیحی (مستقل) ارزیابی شدهاند. نرخ فعالیت مردان و سهم ارزش افزودۀ بخش خدمات به تفکیک هر استان به عنوان شاخصهایی برای کنترل متغیر فرهنگی استانها و مردانه بودن اقتصاد هر استان در نظر گرفته شدهاند. به عبارت دیگر، تمایلات فرهنگی برای عدم حضور زنان در بازار کار به وسیلۀ این دو شاخص کنترل شدهاند. تعداد مشاهدههایی که در تجزیهوتحلیل استفاده شدهاند برابر 14065 خانم بوده است. برای بررسی همخطی بین متغیرها، آمارههای عامل تورم واریانس (VIF) و تلورانس (1/VIF) استفاده شده است. نتایج بررسی نشان میدهد همۀ متغیرهای توضیحی شامل درآمد سایر اعضای خانوار، سن، سالهای تحصیلات، مادر بودن، سهم بخش خدمات و نرخ فعالیت مردان در سطح یک درصد معنادار هستند؛ بنابراین، همۀ متغیرهای توضیحی بر روی متغیر وابسته (شاغل بودن خانمها) اثرگذار هستند. با توجه به علامت ضرایب، درآمد سایر اعضای خانوار، نرخ فعالیت مردان و مادر بودن دارای تأثیر منفی بر اشتغال خانمها هستند و متغیرهای سن، سالهای تحصیلات و سهم بخش خدمات اثر مثبت بر روی شاغل بودن خانمها داشتهاند. به عبارت سادهتر، میتوان اینطور بیان کرد که با کنترل متغیرهای مربوط به 1- سرمایۀ انسانی زنان (تحصیلات، سن)، 2- متغیرهای مربوط به فرهنگ مردسالارانه (نرخ فعالیت مردان)، 3- متغیرهای مربوط به نوع مشاغل موجود در جامعه (ارزش افزودۀ بخش خدمات) و 4- متغیر مربوط به نیاز مالی زنان برای اشتغال (درآمد سایر اعضای خانوار)، مادر بودن احتمال اشتغال را کاهش میدهد. برای تفسیر دقیق ضرایب به بررسی اثرات نهایی نیاز است. با افزایش یک میلیون ریال در درآمد سایر اعضای خانوار (با فرض ثابت بودن سایر متغیرها)، احتمال شاغل بودن خانمها به اندازۀ 01/0 درصد کاهش مییابد. افزایش یک سال در سن خانمها (با فرض ثابت بودن سایر متغیرها) به افزایش احتمال شاغل شدن آنها به اندازۀ 47/0 درصد منجر میشود. افزایش یک سال در تحصیلات خانمها (با فرض ثابت بودن سایر متغیرها) احتمال شاغل بودن آنها را به اندازۀ 67/1 درصد افزایش میدهد. مادر بودن خانمهای تحت مطالعه (با فرض ثابت بودن سایر متغیرها) احتمال شاغل بودن آنها را به اندازۀ 53/5 درصد کاهش میدهد. افزایش یکدرصدی سهم بخش خدمات به افزایش احتمال شاغل شدن خانمها به اندازۀ 82/2درصد منجر میشود. این امر به دلیل رشد بخش خدمات و افزایش توانمندیهای خانمها در این بخش از فعالیتهای اقتصادی است و در نهایت، افزایش یکدرصدی نرخ فعالیت مردان به کاهش احتمال شاغل شدن خانمها به اندازۀ 79/26 درصد منجر میشود. نکتۀ حائز اهمیت این است که به لحاظ مقداری، متغیر نرخ فعالیت مردان با توجه به اندازۀ آن (2679/0) نسبت به سایر متغیرهای توضیحی دیگر، بر روی متغیر وابسته، یعنی شاغل بودن خانمها، اثرگذارتر است؛ بنابراین، به نظر میرسد یکی از مشکلات اصلی برای اشتغال مادران فرهنگ جامعه است و پس از آن، متغیر مادر بودن (05/0) در رتبۀ دوم اثرگذاری قرار میگیرد. همچنین، میتوان گفت با کنترل تمام متغیرهای تأثیرگذار بر عرضه و تقاضای نیروی کار و فرهنگ، باز هم مادر بودن بر اشتغال زنان تأثیرگذار است.
پیشنهادها با توجه به نتایج این مقاله، به نظر میرسد در راستای افزایش اشتغال مادران، سیاستگذاری برای موضوعهای زیر ضروری باشد:
منابع اسحاقی، محمد، محبی، سیده فاطمه، پاپی نژاد، شهربانو، و جهاندار، زینب (1393). چالشهای فرزندآوری زنان شاغل در یک مطالعۀ کیفی. زن در توسعۀ و سیاست (پژوهش زنان)، 12(1)، 111-134. https://sid.ir/paper/55370/fa احمدی فراز، منصوره، عابدی، حیدرعلی، و آذربرزین، مهرداد (1393). تبیین تجارب زنان شاغل پیرامون نقش مادری: یک پژوهش کیفی پدیدارشناسی. تحقیقات کیفی در علوم سلامت، 3(2)، 137-148. https://www.sid.ir/paper/215580/fa چشمه قصابانی، ناهید، ملک الساداتی، سید سعید، و ناجی میدانی، علی اکبر (1398). ابعاد منطقهای شکاف جنسیتی دستمزد شاغلان بخش دولتی و خصوصی در بازار کار شهری ایران: رویکرد تجزیۀ نئومارک. اقتصاد شهری، 4(2)، 77-90. https://doi.org/10.22108/ue.2020.122909.1142 صادقی، رسول، و شهابی، زهرا (1398). تعارض کار و مادری: تجربۀ گذار به مادری زنان شاغل در شهر تهران. جامعهشناسی کاربردی، 30(1)،91-104. https://doi.org/10.22108/jas.2018.106988.1197 کشاورزحداد، غلامرضا، و علویان قوانینی، آرش (1391). شکاف جنسیتی دستمزد در مناطق شهری ایران. پژوهشهای اقتصادی ایران، 17(53)، 101-133. https://sid.ir/paper/500552/fa مرکز آمار ایران (1401). خلاصۀ نتایج مربوط به سرشماری خانوار. Ahmadi Faraz, M., Abedi, H. A., & Azarbarzin, M. (2014). The Experiences of employed women related to their maternal rolr: A phenomenological qualitative research. Qualitative Research in Health, 3(2), 137-148. https://www.sid.ir/paper/215580/fa [In Persian] Becker, G. S. (1971). The economics of discrimination. Chicago: The University of Chicago Press. (Original edition, 1957.) https://press.uchicago.edu/ucp/books/book/chicago/E/bo22415931.html Becker, G. S. (1985). Human Capital, Effort, and the Sexual Division of Labor. Journal of Labor Economics, 3(1), S33–S58. http://www.jstor.org/stable/2534997 Becker, G. S. (2002). The age of human capital. https://www.researchgate.net/publication/265040228 Beghini, V., Cattaneo, U., & Pozzan, E. (2019). A quantum leap for gender equality: For a better future of work for all. International Labour Organization. Berniell, I., Berniell, L., De La Mata, D., Edo, M., & Marchionni, M. (2018). Motherhood and the missing women in the labor market Boyer, G. R., & Smith, R. S. (2001). The Development of the Neoclassical Tradition in Labor Economics. ILR Review, 54(2), 199-223. https://doi.org/10.1177/001979390105400201 Chakraborty, A. S. (2017). Economics of discrimination: A brief review of literature. Social Science Spectrum, 2(3), 203-207. https://www.socialspectrum.in/index.php/sp/article/view/79 Cheshme Ghasabani, N., Naji Meidani, A. A., & Malek Sadati, S. S. (2018). Regional dimensions of the gender wage gap of public and private sector workers in Iran's urban labor market: Neomark analysis approach. Urban Economy, 20(3), 136-164. https://doi.org/10.22055/jqe.2021.33507.2248 [In Persian] Cheung, H. K., Anderson, A. J., King, E. B., Mahabir, B., Warner, K., & Jones, K. P. (2022). Beyond the baby bump: Subtle discrimination against working mothers in the hiring process. Journal of Business and Psychology, 37(6), 1181-1198. https://doi.org/10.1007/s10869-022-09790-7 Correll, S. J., Benard, S., & Paik, I. (2007). Getting a Job: Is There a Motherhood Penalty?. American Journal of Sociology, 112(5), 1297–1338. https://doi.org/10.1086/511799 Cortés, P., & Pan, J. (2023). Children and the remaining gender gaps in the labor market. Journal of Economic Literature, 61(4), 1359-1409. https://doi.org/10.1257/jel.20221549 Cuddy, A. J., Fiske, S. T., & Glick, P. (2004). When professionals become mothers, warmth doesn't cut the ice. Journal of Social issues, 60(4), 701-718. http://dx.doi.org/10.1111/j.0022-4537.2004.00381.x Edgeworth, F. Y. (1922). Equal pay to men and women for equal work. Economic Journal, 32, 431-457. https://doi.org/10.2307/2223426 Eshaghi, M., Mohebi, S. F., Papynezhad, S., & Jahandar, Z. (2014). Childbearing Challenges for Working Women; a Qualitative Study. Woman in Development & Politics, 12(1), 111-134. https://doi.org/10.22059/jwdp.2014.51356 [In Persian] Fernández, D., Kranz, A., & Rodríguez, N. (2021). Too family friendly? The consequences of parent part-time working rights. Elsevier Journal of Public Economics, 197(c(. https://doi.org/10.1016/j.jpubeco.2021.104407 Gomis, R., Carrillo, P., & Mahajan, A. (2023). New data shine light on gender gaps in the labour market. ILO brief, Spotlight on Work Statistics n, 12. Goldin, C., & Mitchell, J. (2017). The New Life Cycle of Women’s Employment: Disappearing Humps, Sagging Middles, Expanding Tops. Journal of Economic Perspectives, 31(1), 82–161. https://doi.org/10.1257/jep.31.1.161 Grunow, D., & Aisenbrey, B. S. (2016). Economic instability and mothers’ employment, A comparison of Germany and the U.S. Elsevier, 29(2), 5-15. https://doi.org/10.1016/j.alcr.2015.09.005 Hank, K., & Kreyenfeld, M. (2000), Does the availability of childcare influence the employment of mothers? Findings from western Germany. Population Research and Policy Review, 19(4), 317-337. https://doi.org/10.1023/A:1026556309080 Halim, D., Perova, E., & Reynolds, S. (2021). Childcare and mothers’ labor market outcomes in lower-and middle-income countries. The World Bank Research Observer, 38(1), 73-114. http://documents.worldbank.org/curated/en/450971635788989068 Hofman, J., Nightingale, M., Bruckmayer, M., Silva, A., Picken, N., and Kunertova, N., (2020). After parental leave: Incentives for parents with young children to return to the labour market. EPRS: European Parliamentary Research Service. Belgium. Retrieved from. https://coilink.org/20.500.12592/fbxrsx Hartmann, H. I. (1976). Capitalism, Patriarchy, & Job Segregation by Sex. Signs. Journal of Women in Culture & Society, 1, 137-169. https://doi.org/10.1086/493283 Iran Statistics Center (2022). Summary of the results related to household census. [In Persian] Keshavarz Haddad, Gh., & Alaviyan Gavanani, A. (2018), Gender Wage Gap in Urban Areas of Iran. Iran Economic Research Quarterly, 53, 101-133. https://sid.ir/paper/500552/fa [In Persian] Kuziemko, I., Pan, J., Shen, J., and Washington, E. (2018). The Mommy Effect: Do Women Anticipate the Employment Effects of Motherhood?. National Bureau of Economic Research (NBER), Working Paper. https://doi.org/10.3386/w24740 Lewin, P. (1979). The economics of apartheid [Ph.D. Dissertation, University of Chicago, Department of Economics]. https://doi.org/10.1023/A:1009056923381 Madden, J. F. (1973). The economics of sex discrimination. Lexington, M.A.: D.C. Heath. Mincer, J. (1974). Schooling, Experience, and Earnings. Human Behavior & Social Institutions No. 2. https://www.nber.org/books-and-chapters/schooling-experience-and-earnings Rendall, M. (2011, February). The Service Sector and Female Market Work: Europe vs. US. In 2011 Meeting Papers (No. 778). Society for Economic Dynamics. https://red-files-public.s3.amazonaws.com/meetpapers/2011/paper_778.pdf Sadeghi, R., & Shahabi, Z. (2019). The Paradox of Work and Mothering: The Experience of Transition to Motherhood of Employed Women. Journal of Applied Sociology, 30(1), 91-104. https://doi.org/10.22108/jas.2018.106988.1197 [In Persian] Sarkhel, S., & Mukherjee, A. (2020). Motherhood and labor market penalty: a study on Indian labor market (No. 673). GLO Discussion Paper. https://hdl.handle.net/10419/224492 Schultz, T. W. (1981). Investing In People: The Economics of Population Quality. University of California. Sieppi, A., & Pehkonen, J. (2019). Parenthood and gender inequality: Population-based evidence on the child penalty in Finland. Economics Letters, Elsevier, 182(C), 5-9. https://doi.org/10.1016/j.econlet.2019.05.034 Stigler, G. J., & Becker, G. S. (1977). De Gustibus Non Est Disputandum. The American Economic Review, 67(2), 76–90. http://www.jstor.org/stable/1807222 Strober, M. H., & Reskin, B. (1984). Toward a general theory of occupational sex segregation: The case of public school teaching. Trends, explanations and remedies (pp. 144-156). Washington, D.C: National Academy Press. Zhao, X., Yan, X., Yu, A., & Van Hentenryck, P. (2020). Prediction and behavioral analysis of travel mode choice: A comparison of machine learning and logit models. Travel Behaviour and Society, 20, 22-35. https://doi.org/10.1016/j.tbs.2020.02.003 [i] Probit [i] زمانی که دادهها به دو گروه صفر و یک تقسیم میشود، دقت نتایج برآورد با استفاده از شاخصهای حساسیت و ویژگی قابل اندازهگیری و توصیف است. [ii] Marginal Effect [ii] McFadden [iii] McFadden's Adj R2 [iv] Cragg-Uhler [v] McKelvey & Zavoina [i] بر اساس دادههای مرکز آمار ایران در سال 1402، کمترین متوسط سن زنان ایرانی هنگام تولد اولین فرزند در سیستان و بلوچستان 7/22 سال بوده است و پس از 50سالگی امکان باروری به صفر نزدیک میشود. [ii] Variance Inflation Factor [iii] Tolerance [i] Odds ratio [i] Ordinary Least Squares [i] Binary Variable [i] Correll & Benard [ii] Grunow & Aisenbrey [iii] National Longitudinal Study of Youth and the German Life History Study [iv] Berniell [v] Beghini [vi] Cortés & Pan [vii] Oaxaca Blinder [viii] Kuziemko [ix] Hofman [x] Policy Department for Economic, Scientific and Quality of Life Policies [xi] Halim [xii] Fernández & Rodríguez [xiii] Difference in Difference[xiv] Cheung [xv] Sarkhel & Mukherjee [xvi] Gomis [i] The global gender gap [ii] Hank & Kreyenfeld
[i] Human Capital Theory [ii] Labor market discrimination model [iii] On the job training [iv] Adam Smith [v] Schultz [vi] neoclassical approach [vii] institutional [viii] Boyer & Smith [ix] Alfred Marshall [x] John Hicks [xi] Paul Douglas [xii] Gary [xiii] Lewis [xiv] Mincer [xv] Stigler [xvi] Edgeworth [xvii] Kenneth Arrow [xviii] Taste for discrimination [xix] Madden [xx] Hartmann [xxi] Strober & Reskin [i] Becker [ii] Iran Statistics Center [iii] Logit [i] International Labour Organization | ||
مراجع | ||
اسحاقی، محمد، محبی، سیده فاطمه، پاپی نژاد، شهربانو، و جهاندار، زینب (1393). چالشهای فرزندآوری زنان شاغل در یک مطالعۀ کیفی. زن در توسعۀ و سیاست (پژوهش زنان)، 12(1)، 111-134. https://sid.ir/paper/55370/fa احمدی فراز، منصوره، عابدی، حیدرعلی، و آذربرزین، مهرداد (1393). تبیین تجارب زنان شاغل پیرامون نقش مادری: یک پژوهش کیفی پدیدارشناسی. تحقیقات کیفی در علوم سلامت، 3(2)، 137-148. https://www.sid.ir/paper/215580/fa چشمه قصابانی، ناهید، ملک الساداتی، سید سعید، و ناجی میدانی، علی اکبر (1398). ابعاد منطقهای شکاف جنسیتی دستمزد شاغلان بخش دولتی و خصوصی در بازار کار شهری ایران: رویکرد تجزیۀ نئومارک. اقتصاد شهری، 4(2)، 77-90. https://doi.org/10.22108/ue.2020.122909.1142 صادقی، رسول، و شهابی، زهرا (1398). تعارض کار و مادری: تجربۀ گذار به مادری زنان شاغل در شهر تهران. جامعهشناسی کاربردی، 30(1)،91-104. https://doi.org/10.22108/jas.2018.106988.1197 کشاورزحداد، غلامرضا، و علویان قوانینی، آرش (1391). شکاف جنسیتی دستمزد در مناطق شهری ایران. پژوهشهای اقتصادی ایران، 17(53)، 101-133. https://sid.ir/paper/500552/fa مرکز آمار ایران (1401). خلاصۀ نتایج مربوط به سرشماری خانوار. Ahmadi Faraz, M., Abedi, H. A., & Azarbarzin, M. (2014). The Experiences of employed women related to their maternal rolr: A phenomenological qualitative research. Qualitative Research in Health, 3(2), 137-148. https://www.sid.ir/paper/215580/fa [In Persian] Becker, G. S. (1971). The economics of discrimination. Chicago: The University of Chicago Press. (Original edition, 1957.) https://press.uchicago.edu/ucp/books/book/chicago/E/bo22415931.html Becker, G. S. (1985). Human Capital, Effort, and the Sexual Division of Labor. Journal of Labor Economics, 3(1), S33–S58. http://www.jstor.org/stable/2534997 Becker, G. S. (2002). The age of human capital. https://www.researchgate.net/publication/265040228 Beghini, V., Cattaneo, U., & Pozzan, E. (2019). A quantum leap for gender equality: For a better future of work for all. International Labour Organization. Berniell, I., Berniell, L., De La Mata, D., Edo, M., & Marchionni, M. (2018). Motherhood and the missing women in the labor market Boyer, G. R., & Smith, R. S. (2001). The Development of the Neoclassical Tradition in Labor Economics. ILR Review, 54(2), 199-223. https://doi.org/10.1177/001979390105400201 Chakraborty, A. S. (2017). Economics of discrimination: A brief review of literature. Social Science Spectrum, 2(3), 203-207. https://www.socialspectrum.in/index.php/sp/article/view/79 Cheshme Ghasabani, N., Naji Meidani, A. A., & Malek Sadati, S. S. (2018). Regional dimensions of the gender wage gap of public and private sector workers in Iran's urban labor market: Neomark analysis approach. Urban Economy, 20(3), 136-164. https://doi.org/10.22055/jqe.2021.33507.2248 [In Persian] Cheung, H. K., Anderson, A. J., King, E. B., Mahabir, B., Warner, K., & Jones, K. P. (2022). Beyond the baby bump: Subtle discrimination against working mothers in the hiring process. Journal of Business and Psychology, 37(6), 1181-1198. https://doi.org/10.1007/s10869-022-09790-7 Correll, S. J., Benard, S., & Paik, I. (2007). Getting a Job: Is There a Motherhood Penalty?. American Journal of Sociology, 112(5), 1297–1338. https://doi.org/10.1086/511799 Cortés, P., & Pan, J. (2023). Children and the remaining gender gaps in the labor market. Journal of Economic Literature, 61(4), 1359-1409. https://doi.org/10.1257/jel.20221549 Cuddy, A. J., Fiske, S. T., & Glick, P. (2004). When professionals become mothers, warmth doesn't cut the ice. Journal of Social issues, 60(4), 701-718. http://dx.doi.org/10.1111/j.0022-4537.2004.00381.x Edgeworth, F. Y. (1922). Equal pay to men and women for equal work. Economic Journal, 32, 431-457. https://doi.org/10.2307/2223426 Eshaghi, M., Mohebi, S. F., Papynezhad, S., & Jahandar, Z. (2014). Childbearing Challenges for Working Women; a Qualitative Study. Woman in Development & Politics, 12(1), 111-134. https://doi.org/10.22059/jwdp.2014.51356 [In Persian] Fernández, D., Kranz, A., & Rodríguez, N. (2021). Too family friendly? The consequences of parent part-time working rights. Elsevier Journal of Public Economics, 197(c(. https://doi.org/10.1016/j.jpubeco.2021.104407 Gomis, R., Carrillo, P., & Mahajan, A. (2023). New data shine light on gender gaps in the labour market. ILO brief, Spotlight on Work Statistics n, 12. Goldin, C., & Mitchell, J. (2017). The New Life Cycle of Women’s Employment: Disappearing Humps, Sagging Middles, Expanding Tops. Journal of Economic Perspectives, 31(1), 82–161. https://doi.org/10.1257/jep.31.1.161 Grunow, D., & Aisenbrey, B. S. (2016). Economic instability and mothers’ employment, A comparison of Germany and the U.S. Elsevier, 29(2), 5-15. https://doi.org/10.1016/j.alcr.2015.09.005 Hank, K., & Kreyenfeld, M. (2000), Does the availability of childcare influence the employment of mothers? Findings from western Germany. Population Research and Policy Review, 19(4), 317-337. https://doi.org/10.1023/A:1026556309080 Halim, D., Perova, E., & Reynolds, S. (2021). Childcare and mothers’ labor market outcomes in lower-and middle-income countries. The World Bank Research Observer, 38(1), 73-114. http://documents.worldbank.org/curated/en/450971635788989068 Hofman, J., Nightingale, M., Bruckmayer, M., Silva, A., Picken, N., and Kunertova, N., (2020). After parental leave: Incentives for parents with young children to return to the labour market. EPRS: European Parliamentary Research Service. Belgium. Retrieved from. https://coilink.org/20.500.12592/fbxrsx Hartmann, H. I. (1976). Capitalism, Patriarchy, & Job Segregation by Sex. Signs. Journal of Women in Culture & Society, 1, 137-169. https://doi.org/10.1086/493283 Iran Statistics Center (2022). Summary of the results related to household census. [In Persian] Keshavarz Haddad, Gh., & Alaviyan Gavanani, A. (2018), Gender Wage Gap in Urban Areas of Iran. Iran Economic Research Quarterly, 53, 101-133. https://sid.ir/paper/500552/fa [In Persian] Kuziemko, I., Pan, J., Shen, J., and Washington, E. (2018). The Mommy Effect: Do Women Anticipate the Employment Effects of Motherhood?. National Bureau of Economic Research (NBER), Working Paper. https://doi.org/10.3386/w24740 Lewin, P. (1979). The economics of apartheid [Ph.D. Dissertation, University of Chicago, Department of Economics]. https://doi.org/10.1023/A:1009056923381 Madden, J. F. (1973). The economics of sex discrimination. Lexington, M.A.: D.C. Heath. Mincer, J. (1974). Schooling, Experience, and Earnings. Human Behavior & Social Institutions No. 2. https://www.nber.org/books-and-chapters/schooling-experience-and-earnings Rendall, M. (2011, February). The Service Sector and Female Market Work: Europe vs. US. In 2011 Meeting Papers (No. 778). Society for Economic Dynamics. https://red-files-public.s3.amazonaws.com/meetpapers/2011/paper_778.pdf Sadeghi, R., & Shahabi, Z. (2019). The Paradox of Work and Mothering: The Experience of Transition to Motherhood of Employed Women. Journal of Applied Sociology, 30(1), 91-104. https://doi.org/10.22108/jas.2018.106988.1197 [In Persian] Sarkhel, S., & Mukherjee, A. (2020). Motherhood and labor market penalty: a study on Indian labor market (No. 673). GLO Discussion Paper. https://hdl.handle.net/10419/224492 Schultz, T. W. (1981). Investing In People: The Economics of Population Quality. University of California. Sieppi, A., & Pehkonen, J. (2019). Parenthood and gender inequality: Population-based evidence on the child penalty in Finland. Economics Letters, Elsevier, 182(C), 5-9. https://doi.org/10.1016/j.econlet.2019.05.034 Stigler, G. J., & Becker, G. S. (1977). De Gustibus Non Est Disputandum. The American Economic Review, 67(2), 76–90. http://www.jstor.org/stable/1807222 Strober, M. H., & Reskin, B. (1984). Toward a general theory of occupational sex segregation: The case of public school teaching. Trends, explanations and remedies (pp. 144-156). Washington, D.C: National Academy Press. Zhao, X., Yan, X., Yu, A., & Van Hentenryck, P. (2020). Prediction and behavioral analysis of travel mode choice: A comparison of machine learning and logit models. Travel Behaviour and Society, 20, 22-35. https://doi.org/10.1016/j.tbs.2020.02.003 | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 33 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 38 |