![سامانه مدیریت نشریات علمی دانشگاه اصفهان](./data/logo.png)
تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,686 |
تعداد مقالات | 13,791 |
تعداد مشاهده مقاله | 32,390,039 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,793,329 |
مقایسه مشرب عرفانی نجمالدین رازی و علی بن ترکه اصفهانی(با تأکید بر رسالههای «عشق و عقل» و «عقل و عشق» (مناظرات خمس)) | ||||
پژوهشهای ادب عرفانی | ||||
دوره 18، شماره 1 - شماره پیاپی 52، شهریور 1403، صفحه 87-105 اصل مقاله (982.9 K) | ||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jpll.2024.141256.1831 | ||||
نویسندگان | ||||
فرشاد اسکندری شرفی1؛ حسین آقاحسینی* 2 | ||||
1دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران | ||||
2استاد زبان و ادبیات فارسی، گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران | ||||
چکیده | ||||
شناخت دقیق آثار و اندیشههای عارفان اسلامی، بدون آگاهی از سنت و مشرب عرفانی خاص آنان امکانپذیر نیست؛ زیرا نظام اندیشگانی هر عارف برآمده از اصول و مبانی سنت عرفانی و نیز آدابورسوم مشربِ مربوط به اوست. این پژوهش با رویکرد توصیفی- تحلیلی و با هدف تعیین سنت و مشرب عرفانی حاکم بر دو رسالۀ «عشق و عقل» نجمالدین رازی و «عقل و عشق» (مناظرات خمس) علی بن ترکه اصفهانی، بر پایۀ معیارهای دو سنت عرفانی اول و دوم، به مطالعۀ تطبیقی این دو اثر میپردازد. نتایج این پژوهش نشان میدهد که هر دو عارف، ازنظر غایت و هدف و رویکرد، متأثر از سنت اول عرفانی هستند؛ هرچند در دیگر آثار نجمالدین رازی، نشانههایی از تمایل او، در این دو زمینه، به سنت دوم، دیده میشود. نجمالدین رازی به کارآمدی عقل در دستیابی به معرفت، اعتقادی ندارد؛ اما نظر علی بن ترکه، عکس اوست. بهلحاظ ابزارهای شناخت و کشف معرفت، نجمالدین رازی به سنت اول و علی بن ترکه به سنت دوم تعلق دارد. «عشق»، مفهوم مهم و پُرکاربرد در رسالۀ عشق و عقل است که معنای مدنظر آن در این رساله، به سنت نخست عرفانی نزدیک است. «سکر» و «شطح»، در رسالۀ عقل و عشق نیز، از مفاهیمی است که در هر دو سنت، اشتراک لفظی و معنایی دارد. زبان عرفانی در رسالۀ نجمالدین رازی، از نوع عبارت؛ اما در رسالۀ علی بن ترکه ترکیبی از عبارت و اشارت است. | ||||
کلیدواژهها | ||||
عشق؛ عقل؛ نجمالدین رازی؛ علی بن ترکه اصفهانی؛ سنت اول و دوم عرفانی | ||||
اصل مقاله | ||||
. مقدمه عرفان و تصوف اسلامی، صرفنظر از هر نوع منشأ و خاستگاه آن، جریانی خداشناسانه است که در دورۀ اسلامی شکل گرفته است. این جریان در طول زمان، براثر آمیزش با اندیشهها و معارف مختلف و نیز متأثر از رخدادهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و...، از حالت سادۀ زاهدانه و متعبدانۀ خود، به حوزهای گسترده با شاخههای متنوع و آدابورسوم گوناگون تبدیل شده است (مرتضوی، 1388، ج. 1/49-50). یکی از مهمترین مشخصات عرفان و تصوف، طریقۀ وصول به حقیقت و معرفت است. به اعتقاد پیروان این جهانبینی و جریان توحیدی، برخلاف اهل برهان، کشف حقیقت بیشتر ازطریق ذوق و کشف و شهود و اشراق به دست میآید (زرینکوب، 1389، ص. 9). وجود چنین اندیشهای، در نزد عرفا و متصوفه، موجب شده که این گروه، عقل و فلسفه و استدلالورزیهای آن را مردود بشمارند و بیشتر آنها از پذیرش دلایل نقلی نیز امتناع بورزند (غنی، 1389، ج. 2/17). در واقع، اعتباری که عرفا و صوفیه برای شهود و مکاشفه قائل هستند و بیاعتنایی و نگاه طعنهآمیز آنان به روشهای عقلی و فلسفی، یکی از مبانی و باورهای بنیادین عرفان و تصوف اسلامی است که در آثار عارفانه و صوفیانه، اعم از شعر و نثر، بازتاب بسیار دارد (راستگو، 1389، ص. 247). در متون منظوم و منثور عرفا و صوفیه، متأثر از این باور بنیادین، عشق عرفانی و الهی، بهعنوان نمایندۀ تمامعیار کشف و شهود، «همواره با عقل روبروست؛ با او گفتوگو و مناظره و برابری میکند و در این مناظره و مبارزه همیشه عشق پیروز است و عقل را شکست میدهد» (سجادی، 1393، ص. 295- 296). البته، باوجود مخالفتی که عرفا و صوفیه، نسبت به شیوههای عقلی و نقلی اظهار داشتهاند، گروهی از آنان در تألیفات خود کوشیدهاند تا به شیوههای منطقی و فلسفی مفاهیم خود را طرح کنند و به مخاطبانشان بقبولانند. نیز برای اثبات عقاید خود از ادلۀ نقلی، بهرۀ بسیار بردهاند (غنی، 1389، ج. 2/17). این دوگانگی ریشه در آن دارد که در دو سنت اول و دوم عرفانی، روش و ابزار جستوجوی حقیقت، با هم متفاوت است. در سنت نخست عرفانی، یگانه ابزاری که شناخت را برای سالک میسر میسازد، کشف و شهود است؛ اما در سنت دوم عرفانی، ابزارهای شناخت بیشتر میشود و افزونبر کشف و شهود، شیوههای عقلی و نقلی را نیز در بر میگیرد (میرباقریفرد، 1394، ج. 2/13- 17). مناظرات و گفتوگوهای میان عشق و عقل، دستمایهای برای آفرینش رسالات و مقالات متعددی، با همین نام، در عرصۀ ادبیات عرفانی بوده است (سجادی، 1393، ص. 295- 296). ازجمله رسالات عرفانی که بر مبنای تقابل میان عشق و عقل به نگارش درآمده است، رسالههای «عشق و عقل» نجمالدین رازی و «عقل و عشق» یا «مناظرات خمس» علی بن ترکه اصفهانی است. در این پژوهش، این دو رساله ازنظر مشرب عرفانی نویسندگان آنها با هم مقایسه و تحلیل میشوند. الگویی که برای این بررسی استفاده شده است، برگرفته از نظریۀ «سنت اول و دوم عرفانی» است که برای نخستینبار در سال 1391، در قالب مقالهای علمی- پژوهشی انتشار یافت. طبق این نظریه، مکتبها و مشربهای عرفانی را میتوان ذیل دو سنت اول و دوم عرفانی قرار داد. هریک از این دو سنت، اصول و مبانی ویژهای دارد و بازۀ زمانی خاصی از تاریخ عرفان اسلامی را در بر میگیرد (ن.ک: میرباقریفرد، 1391، ص. 73- 83).
1-1. بیان مسئله یکی از مهمترین ویژگیهای عرفان اسلامی، تکثر و تنوع شاخههای فکری و عقیدتی آن است. این ویژگی همزاد عرفان اسلامی است؛ زیرا از همان آغاز عرفان اسلامی، یعنی نیمۀ دوم سدۀ دوم، اختلاف آراء و تفاوت دیدگاهی که میان عرفا وجود داشت، زمینهساز رویش مشربها و مکتبهای عرفانی گوناگون شد. نحلهها و جریانهای عرفانی متنوعی که در ذیل عرفان اسلامی پیدا شد، از آغاز تا سدۀ هفتم هجری در اصول و مبانی عرفانی با هم اشتراکنظر داشتند؛ اما آنچه که موجب تمایز این نحلهها و جریانهای عرفانی از هم میشد، اختلافی بود که پیروانشان در فروع و آداب عرفان و تصوف داشتند. بنابراین، باتوجهبه همانندی اصول و مبانی مشربها و مکتبهای عرفانی موجود در این دوره، نیمۀ دوم سدۀ دوم تا آغاز سدۀ هفتم، آنها در ذیل یک سنت عرفانی قرار میگیرند که از آن به عنوان سنت اول عرفانی تعبیر میشود؛ اما در سدۀ هفتم هجری، تحولاتی ریشهای در حوزۀ اصول و مبانی عرفانی پدید آمد و بسترساز سنتی نوین در عرصۀ عرفان اسلامی شد که سنت دوم عرفانی خوانده میشود. بدیهی است که تفاوت این دو سنت عرفانی، مربوط به اصول و مبانی آنها، ازجمله غایت و هدف، روش، رویکرد و... است. توجه به این دو سنت عرفانی و اصول و مبانی آنها، در زمینۀ مشربپژوهی عارفانه، ضرورتی اجتنابناپذیر است؛ زیرا باتوجهبه اختلافات متعدد و متنوعی که مشربها و مکتبهای عرفانی در فروع و آداب تصوف با هم دارند، دستیابی به الگویی جامع از خلال این اختلافها که بتوان با آن به شناخت مشربهای مختلف پرداخت، امری دشوار است. بنابراین، بهتر است که نخست مشربهای عرفانی ازنظر تعلق به سنتهای دوگانۀ عرفانی بررسی شود و سپس به شناخت و تحلیل جزئیات آن مشربها پرداخته شود. این پژوهش بر آن است تا با بررسی و تحلیل رسالههای عشق و عقل نجمالدین رازی و عقل و عشق علی بن ترکه اصفهانی، وابستگی مشرب عرفانی این دو عارف، به سنت اول یا دوم عرفانی را تعیین کند. در مواردی که این دو رساله گویای مسائل مورد نظر نبوده، با استفاده از برخی دیگر از آثار نجمالدین رازی و علی بن ترکه اصفهانی، به تبیین و تحلیل آنها پرداخته شده است.
2-1. شیوه و پرسش پژوهش این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و مبتنیبر اسناد و منابع کتابخانهای انجام شده است. جامعۀ آماری و حجم نمونۀ پژوهش، تمام متن رسالۀ عشق و عقل نجمالدین رازی، تصحیح تقی تفضلی (چاپ سوم: 1367) و نیز همۀ متن رسالۀ عقل و عشق علی بن ترکه اصفهانی، تصحیح اکرم جودی نعمتی (چاپ اول: 1375) است؛ اما برای اعتبارافزایی آن، در مواردی از برخی از آثار دیگر این دو نویسنده نیز استفاده شده است. اصلیترین پرسش پژوهش اینکه:
3-1. ضرورت و اهمیت پژوهش پژوهش در متون عرفانی با پشتوانۀ ملاکهای علمی و نظریهمند، راه را بر هرگونه قضاوت سطحی و ناصواب در حوزۀ عرفان، خواهد بست و منجر به شناخت دقیق آراء، اندیشهها و مشرب عرفانی عرفای مختلف، جایگاه و نقش آنها در نظام عرفان اسلامی و فهم درستی از سیر تطور عرفان اسلامی خواهد شد. اهمیت پژوهش حاضر در آن است که بر رویکردی علمی و نظریهمدار، در حوزۀ عرفان اسلامی، اتکا دارد. 4-1. پیشینه پژوهش باوجود اهمیتی که رسالههای عشق و عقل، و عقل و عشق، در میان آثار نجمالدین رازی و علی بن ترکه اصفهانی دارد، اما تاکنون ازنظر پژوهشی توجه شایانی به این دو اثر عرفانی نشده و تنها یک پژوهش به بررسی رسالۀ عشق و عقل نجمالدین رازی اختصاص داشته است: موحدی (1388)، دیدگاه شیخ نجمالدین رازی را دربارۀ عقل و عشق، با تأکید بر رسالۀ عشق و عقل او بررسی کرده و به این نتیجه رسیده است که این پندار رایج که غالب عرفا در ستیز با عقل بودهاند، نادرست مینماید. زیرا نجمالدین رازی، در رسالۀ عشق و عقل، به اهمیتی که عقل در جایگاه واقعی خودش میتواند داشته باشد، اشاره کرده است. این جایگاه واقعی، پیش از ورود عقل به ساحت عشق است. بنابراین، اگر عقل قلمرو ادراکات خود را دریابد و از آن حد فراتر نرود، میتواند تا محدودهای که برای او تعریف شده است، راهگشای سالکان باشد. لازم به ذکر است که تاکنون پژوهشی در راستای «تحلیل تطبیقی مشرب عرفانی در رسالۀ عشق و عقل نجمالدین رازی و عقل و عشق علی بن ترکه اصفهانی»، صورت نگرفته است.
نظریۀ سنت اول و دوم عرفانی بر پایۀ پنج اصل پدید آمده است. این اصول غایت و هدف، روش، رویکرد، موضوعات و مفاهیم و زبان عرفانی است. در این نظریه، هر مشرب و مکتب عرفانی که در طول تاریخ عرفان اسلامی به وجود آمده باشد، بر مبنای اصول نامبرده، سنجشپذیر است و از این رهیافت امکان تعیین وابستگی آن به یکی از دو سنت اول و دوم عرفانی فراهم میشود. در ذیل، هریک از این اصول، به اختصار، تبیین میشود.
نجمالدین ابوبکر عبدالله بن محمد بن شاهاور الاسدی الرّازی، معروف به «دایه» و متخلص به «نجم»، از مشاهیر متصوفۀ نیمۀ نخست قرن هفتم و ازجمله نویسندگان معروف آن عهد به شمار میرود که در کشف حقایق و شرح دقایق توانایی تمام داشته است. مهمترین اثر این نویسنده، کتابی عرفانی با عنوان مرصاد العباد من المبداء الی المعاد است. اثر معروف دیگر نجمالدین رازی، رسالۀ معیار الصدق فی مصداق العشق، معروف به رسالۀ عشق و عقل است که آن را در پاسخ به پرسشهای دوگانۀ یکی از دوستانش نگاشته است (صفا، 1390، ج. 2/1189- 1196؛ جامی، 1390، ص. 437). خواجه صاینالدین علی بن محمد ترکۀ اصفهانی، از دانشمندان قرن هشتم و نهم هجری و از خاندان مشهور ترکه اصفهان است که از او تألیفات عرفانی متعددی به فارسی و عربی بر جای مانده است. مهمترین اثر او شرح فصوص الحکم ابن عربی است. از دیگر آثار علی بن ترکه اصفهانی، رسالۀ عقل و عشق یا مناظرات خمس است که در نگارش آن متأثر از داستانهای رمزی ابنسینا (حیبنیقظان، رسالهالطیر و سلامانوابسال) و نیز آثار سهروردی همچون مونسالعشاق، آواز پر جبرییل، عقل سرخ و قصۀ الغربهالغربیه، بوده است (ن.ک: صفا، 1392، ج. 4/489-491؛ میرباقریفرد، 1394، ج. 2/202- 204). پس از بررسی و مقایسۀ دو رسالۀ عشق و عقل نجمالدین رازی و عقل و عشق علی بن ترکه اصفهانی، ازنظر مشرب عرفانی و بر پایۀ معیارهای غایت و هدف، روش، رویکرد، مفاهیم و موضوعات و زبان عرفانی، نتایج بهدستآمده در ادامۀ پژوهش، ارائه و تحلیل میشود.
1-3. غایت و هدف در بخشهایی از رسالۀ عشق و عقل نجمالدین رازی، غایت و هدف سالک، معرفت حقتعالی و خوضکردن در علم الهی خوانده شده است (ن.ک: نجمالدین رازی، 1367، ص. 47، 52). بااینحال، اشارۀ مستقیمی دربارۀ ارکان آن نشده است؛ اما باتوجهبه تأکید بسیاری که نجمالدین رازی، بر خلقت خاص انسان و جایگاه و اهمیت او در نظام آفرینش داشته است، به نظر میرسد که این عارف، خواسته است بهصورت غیرمستقیم مخاطب خود را متوجه ارزش و مقام وجودی انسان سازد تا با شناخت خود و نیز شناخت خداوندی که چنین مقامی به او بخشیده است، مسیر کمال و معرفت را بپیماید. یادآوری ماجرای خلقت خاص انسان و برتری او بر دیگر خلایق، بارها در این کتاب مطرح شده است: «همچنین وجود آدم بیضه صفت «انی جاعل فیالارض خلیفه» بود، چه بیضه به حقیقت خلیفۀ مرغ باشد. بنگر که چه شریف مرغی بود که پوست بیضه آن را این عزت بخشیده و این خلعت فرمود که «خمّرت طینه آدم بیدی اربعین صباحاً» و زردۀ وی را گفت: «و نفخت فیه من روحی.» و هنوز این مرغ در بیضه بود که به جملگی ملائکه مقرب خطاب رسید که اگرچه شما طاوسان حظایر قدسید و بر شاخسار سدرۀ بلبلان خوشنوای «و نحن نسبّح بحمدک و نقدّس لک»، اما آدم بیضۀ سیمرغ قاف عزتست و آن سیمرغ خلیفۀ من و سلطان شماست پیش بیضۀ گل مهرۀ او سجده کنید که: «اسجدوا لآدم»» ( نجمالدین رازی، 1367، ص.83- 84). طرح اینگونه مباحث، در رسالۀ عشق و عقل که مقام واقعی انسان را برای مخاطب تداعی میکند، موجب تنبیه او و تأمل در راستای شناخت خویش برای تحصیل معرفت خواهد بود. مطالعۀ برخی دیگر از آثار نجمالدین رازی، ازجمله مرصادالعباد و مرموزات اسدی در مزمورات داودی، شناخت دقیقتری در این زمینه به دست میدهد. در این آثار، نجمالدین رازی نسبت به ارکان معرفت و کمال، رویکردی دوگانه دارد. او در مواردی پایههای معرفت و کمال را منحصر به دو رکن انسان و خدا و پیوند میان این دو میداند. ازجمله، در آغاز مرصادالعباد که میگوید: «چون نفس انسان که مستعدّ آینگی است تربیت یابد و به کمال خود رسد ظهور جملگی صفات حق در خود مشاهده کند، نفس خود را بشناسد که او را از بهر چه آفریدهاند. آنگه حقیقت «من عرف نفسه فقد عرف ربّه» محقق او گردد» (نجمالدین رازی، 1391، ص. 3). اما در بخشهایی از این دو کتاب، بر سه عنصر انسان، هستی، خدا و روابط سهگانۀ بین آنها، بهعنوان لوازم معرفت و کمال، تصریح میکند. برای نمونه، در فصل هفدهم از باب سوم کتاب مرصادالعباد، آمده است: «و گاه بود که صفای دل به کمال رسد و حجب شفّاف شود، و ارائت «سَنریهم آیاتِنا فیالافاقِ و فی اَنفُسِهِم» پدید آید. اگر در خود نگرد همه حق بیند و اگر در موجودات نگرد در هرچه نگرد در آن حق را بیند. چنانک آن بزرگ گفت «ما نَظَرتُ فی شیءٍ الّا و رَأَیت الله فیه». و چون حجب برخیزد بکلّی و مقام شهود بیواسطه میسّر شود، گوید «ما نظرتُ فی شیءٍ الّا و رأیتُ الله قبله»» (نجمالدین رازی، 1391، ص. 305). این عبارت، با تفاوتی جزیی، در مرموزات اسدی در مزمورات داودی، تکرار شده است (ن.ک: نجمالدین رازی، 1352، ص. 31- 32). باتوجهبه مطالب یادشده، باید گفت در رسالۀ عشق و عقل، از هستی و شناخت آن در راستای خداشناسی، سخنی به میان نیامده و معرفت منوط به دو رکن انسان و خدا و پیوند میان آنهاست و برایناساس باید غایت و هدفی را که مورد نظر صاحب این رساله بوده است، مطابق سنت نخست عرفانی دانست؛ اما در سطحی وسیعتر و بر پایۀ برخی دیگر از آثار نجمالدین رازی، گاهی رکن هستی و دو پیوند انسان- هستی و هستی- خدا، به ارکان معرفت و پیوندهای میان آنها، افزوده میشود. ازاینحیث، نجمالدین رازی درمجموع به سنت نخست عرفانی تعلق دارد؛ اما نشانههایی از گرایش او به سنت دوم عرفانی نیز دیده میشود. به نظر میرسد که این دوگانگی، مربوط به دورۀ حیات نجمالدین رازی باشد که مقارن با دورۀ گذار از سنت نخست عرفانی به سنت دوم عرفانی بوده است. به همین دلیل، در آثار این عارف، در برخی از معیارها، ضمن پایبندی به سنت نخست، نشانههایی از سنت دوم نیز مشاهده میشود. در رسالۀ عقل و عشق علی بن ترکه اصفهانی، همانند رسالۀ عشق و عقل نجمالدین رازی، غایت و هدفی که برای سالک متصور شده است، معرفت و کمال انسان و گذار وی از مراتب پایین به درجات والای عرفانی و درخور شأن اوست. علی بن ترکه اصفهانی در گوشههایی از رسالۀ عقل و عشق، این مسئله را به مخاطب خود خاطرنشان کرده است. در قسمتی از کتاب با عنوان «توجه نمودن سلطان عشق و فرستادن برید الهام»، میخوانیم که: «میباید که در غفلتآبادِ «رَضوا بِالحیوهِ الدُّنیا» ننشینی و پشت بر متّکای «وَ اطمَأَنّوا بِها» نزنی؛ بلکه بر پای طلب بایستی و کمر خدمت سلطان عشق در میان جان بندی تا به میامن التفاتِ اقبال آیاتِ او از حضیض نقص به اوج کمال ترقی کنی و از درکات بُعد به درجات قرب فایز گردی» (علی بن ترکه اصفهانی، 1375، ص. 43). در این رساله، همچون رسالۀ عشق و عقل نجمالدین رازی، بارها یکی از باورهای بنیادین عرفانی، یعنی آفرینش ویژهای که خدا از انسان داشته و او را با اعزاز و اکرام تمام، جانشین خودش در زمین قرار داده، ذکر شده است تا ضمن توجه انسان به مقام ممتاز خود در خلقت، از این رهگذر او را به شناخت خود و ورود به مسیر کمال و ساحت معرفت رهنمون سازد. این موضوع در صفحات آغازین کتاب، اینگونه بیان شده است: «این، حضرت قدسی شعارِ بزرگی است که باوجود آنکه منشیانِ دیوانِ ازل به پروانۀ قضا نفاذِ بارگاهِ جلال، مثالِ تفویض خلافت ربع مسکون به اسمِ حقایق رسمِ او نوشته منشور ایالتش را به طغرای «إنّی جاعِلٌ فی الأرضِ خَلیفَهً» موشَّح ساختند و مسند سیادت خطّۀ عالم را به شرف تمکین و جلوس او آراسته به چهار بالش «إنا مَکَّنّا لَهُ فی الأرضِ» مزّین گردانیدند طباق افلاک را به اعزاز مَقدم و اکرام مَوردِ همایونش به نیّرات نجوم و ثواقب سیّارات آذین بستند و عرصۀ خاک را به بساط اخضر زواهر و فرش ملوّن ریاض تزیین دادند و مواکب ملأ اعلی و وفود ملائکۀ مطهّره را با تواضع سجود به استقبال قدوم و وصول او فرستادند. چهل صباحِ ظهور، ایادی جمال و جلال به اصابعِ کونین احاطتِ عقول و طبایع، در تخمیر طینت حقیقت دفینۀ او بود تا مستأهل خلعتِ «وَ نَفَختُ فیهِ مِن روحی» گشت و مستعدّ دولت «فَقَعوا لَهُ ساجِدین» آمد. و «مَعَ جَلالَهِ هذا الشَّانِ وَ نَباهَهِ أمرِهِ فی أقطارِ حُدودِ الإمکان» هرگز گردِ دامنِ گردوننوردش به گَرد دعوی سلطنت و استقلال آلوده نگشت؛ بلکه ابدالدّهر در مقام عبودیّت استاده گردن انقیاد و طواعیت از حَملِ اَعباء تکالیف و مُؤن نکشید» (علی بن ترکه اصفهانی، 1375، ص. 33). بااینحال، در این رساله همانند رسالۀ عشق و عقل، نشانی از هستیشناسی و ارتباط آن با انسانشناسی و خداشناسی، یافت نمیشود. بنابراین، معرفت و کمال از بطن همان دو رکن انسان و خدا و روابط آنها که در سنت نخست تعریف شده است، بیرون میآید. این موضوع با تأمل در دیگر آثار علی بن ترکه اصفهانی نیز، اثباتپذیر است. در سایر آثار علی بن ترکه اصفهانی، همانند رسالۀ عقل و عشق، معرفت از بطن دو رکن انسان و خدا و تعامل دوطرفۀ آنها به دست میآید و عنصر هستی در این رابطه، دخیل نیست (برای نمونه، ن.ک: علی بن ترکه اصفهانی، 1351، ص. 285). درمجموع، دیدگاه نجمالدین رازی و علی بن ترکه اصفهانی، نسبت به مقولۀ غایت و هدف، در سطح رسالههای عشق و عقل، و عقل و عشق، هم در کلیت غایت و هدف و هم در ارکان که منحصر به دو رکن خدا و انسان و تعامل میانشان است، مشترک است و با سنت نخست عرفانی همخوانی دارد؛ اما در سطح دیگر آثار این دو عارف، نجمالدین رازی، برخلاف علی بن ترکه اصفهانی، گاه ارکان غایت و هدف را، انسان، هستی، خدا و روابط سهگانۀ بین آنها میداند که مربوط به سنت دوم عرفانی است. در دو سنت عرفانی، در مبحث معرفت و شناخت، جایگاه و ارزشی که برای عقل در نظر گرفته شده، مغایر با هم است. این موضوع را در دو رسالۀ مورد پژوهش و نیز دیگر آثار نجمالدین رازی و علی بن ترکه اصفهانی میتوان بررسی کرد. نجمالدین رازی در رسالۀ عشق و عقل، نسبت به شناختی که دستاورد عقل باشد، نظری منفی دارد، به این معنا که او برای ادراک عقل محدودهای مشخص قائل شده است؛ درحالیکه، معرفت حقیقی فراتر از این محدوده است و به ابزاری دیگر نیازمند است تا بهدرستی شناخته شود (برای نمونه، ن.ک: نجمالدین رازی، 1367، ص. 46- 48، 51- 54، 61- 65، 68-74، 98). این موضوع در دیگر آثار نجمالدین رازی، هم نمود دارد. بهنحویکه در بخشهای گوناگون کتاب مرصادالعباد، خواننده با بیکفایتی عقل در شناخت و معرفت الهی روبرو است. در فصل دوم از باب دوم این کتاب، آمده است: «اما عقل، روح را همچون حوا آمد آدم را، که از پهلوی چپ او گرفتند. درین معنی اشارتی لطیف است. آنجا چون زنان از پهلوی چپ بودند خواجه علیه الصلوه و السلام فرمود: «شاوروهن و خالفوهن» با زنان در کارها مشورت کنید و هرچه ایشان گویند خلاف آن کنید که رأی راست آن باشد، زیرا که زنان از استخوان پهلوی چپاند کژ باشند، هر رأی که زنند رأی راست ضدّ آن باشد. اینجا نیز عقل از پهلوی چپ روح است با او در معرفت ذات و صفای باری جلجلاله مشورت باید کرد و هرچه ادراک او بدان رسد و فهم او دریابد از ذات و صفات باری جلجلاله، بدانک حضرت عزّت از آن منزّه است و به خلاف آن است که عقل ادراک کنه ذات و صفات او کند بلک ذات او هم بدو توان دانست، چنانک فرمود: «عرفتُ ربّی بربّی و لو لا فضلُ ربّی ما عرفتُ ربّی»» (نجمالدین رازی، 1391، ص. 51). علی بن ترکه اصفهانی، برخلاف نجمالدین رازی، برای معرفت عقلی، اعتبار قائل است. اعتقاد به شناخت از مجرای عقل و دلایل عقلی، هم در بخشهایی از رسالۀ عقل و عشق (برای نمونه، علی بن ترکه اصفهانی، 1375، ص. 38- 39) و هم در دیگر آثار علی بن ترکه اصفهانی مشهود است (برای نمونه، ن.ک: علی بن ترکه اصفهانی، 1351، ص. 4- 6).
2-3. روش شیخ نجمالدین رازی در چند قسمت از رسالۀ عشق و عقل، دربارۀ روش دستیابی به معرفت، سخن گفته است؛ اما سخنان او متضمن نوعی تناقض دراینباره است. این عارف گاهی کشف و شهود را ابزار اصیل شناخت معرفی کرده و گاهی نیز در کنار آن، از وجود دیگر ابزارها، یعنی عقل و نقل، صحبت کرده است. افزونبر این، با تأمل در متن رسالۀ عشق و عقل و تحلیل آن براساس قراینی غیرصریح، گونهای ناهماهنگی در روش معرفتیابی موردنظر نجمالدین رازی، به ذهن خواننده متبادر میشود. برای تشریح این موضوع و البته رسیدن به یک جمعبندی نهایی، ابتدا مواردی از متن رساله که بیانگر صراحت کلام شیخ در روش کسب معرفت مورد نظر اوست، آورده میشود. در ادامه نیز نشانههایی غیرصریح مربوط به روش دستیابی به معرفت، از رسالۀ عشق و عقل، تبیین و تحلیل خواهد شد. نجمالدین رازی، در آغاز رسالۀ عشق و عقل، پیش از آنکه به پرسشهای دوستش، دربارۀ شرح کمال عشق و عقل و وجود تضاد میان این دو و تقسیمات عقل، پاسخ دهد، تصریح میکند که: «به حقیقت بباید دانست که بهمجرد نظر عقل و دلائل عقلی، این مشکلات را حل نتوان کرد. نظری باید که بعد از نور ایمان مؤیّد باشد به تأیید خصوصیت روح خاص که نص کلام باری بدان مسطور است که «کتب فی قلوبهم الایمان و ایّدیهم بروح منه» و به تشریف ارائت «سنریهم آیاتنا فی لآفاق و فی انفسهم» از مکاشفات و مشاهدات حضرتی مشرّف باشد تا حقیقت حقیّت هریک از عقل و عشق را بیان تواند کرد که «حتی یتبیّن لهم انّه الحق» همچنان که مبیّن این کلمات و مجیب این سؤالات میباید که از طوری به طوری ورای عقل بهرهمند باشد تا بیان این حقایق تواند کرد. مستمع نیز میباید که از این عالم بهره دارد تا نور ایمانی که بدان مصدّق و مدرک این حقایق تواند شد» (نجمالدین رازی، 1367، ص. 37- 38). شیخ در این عبارت، حل سؤالات و مشکلاتی را که از او پرسیده شده است، فراتر از حد عقل و دلائل عقلی میداند و پاسخ آنها را تنها به شیوۀ کشف و شهود امکانپذیر میداند. او همچنین، تأکید میکند برای آنکه فرایند پرسمان بهصورت کامل و همهجانبه انجام پذیرد، باید تمامی افراد مرتبط با پرسمان، یعنی پرسنده، پاسخدهنده و نیز شنونده، از ابزار کشف و شهود، که درک حقایق مربوط به سؤالات را ممکن میسازد، بهرهمند باشند. این دیدگاه نجمالدین رازی، در این بخش از رسالۀ عشق و عقل، همسو با روش عارفان سنت اول عرفانی است که در آن، صرفاً برای ابزار کشف و شهود ارزش و اعتبار قائل بودند و دیگر ابزارها در نزد آنان جایگاهی نداشت (میرباقریفرد، 1394، ج. 2/13-14). در فصل سوم رسالۀ عشق و عقل، شیخ نجمالدین رازی، ابیاتی از خود نقل کرده است که با تأمل در بیت آغازین آن میتوان فهمید که شیخ مدعی آن بوده که این ابیات از رهاورد کشف و شهود بوده است:
آنچه در متن رسالۀ عشق و عقل، میتواند دلیلی غیرصریح بر توجه شیخ به روش کشف و شهود باشد، برتری عشق بر عقل است که در بخشهایی متعدد از متن این رساله نمود یافته است؛ زیرا عشق از عالیترین مظاهر روش کشف و شهود است (میرباقریفرد، 1394، ج. 2/14). ازجمله موارد تقابل عشق و عقل و برتری عشق بر عقل در رسالۀ یادشده آنجاست که شیخ نجمالدین رازی میگوید: «در این مقام رونده جز به زمام کشتی عشق و قدم ذکر و بدرقۀ متابعت نتواند رفت که «قل ان کنتم تحبون الله فاتّبعونی یحببکم الله». عقل را اینجا مجال جولان نیست؛ زیرا که عتبۀ عالم فناست و راهبر نیستی محض است و عقل را سیر در عالم بقاست» (نجمالدین رازی، 1367، ص. 61). نقد و نکوهشی که نجمالدین رازی در چند جای از رسالۀ عشق و عقل، از فلاسفه و حکما کرده است، دلیلی دیگر بر گرایش این عارف به روش کشف و شهود است: «هر بیضهای که بیتربیت مرغ خواهد که طیران کند چون فلاسفه خود را در اسفل سافلین شبهات اندازد و بخیالات فاسد خود را هلاک کند» (نجمالدین رازی، 1367، ص. 93). باوجود آنکه شیخ نجمالدین رازی در مواردی از رسالۀ عشق و عقل، بهصورت صریح و غیرصریح، تنها کشف و شهود را برای شناخت معتبر میداند؛ اما در بخشهایی از رسالۀ او، خلاف این مسئله مشاهده میشود. شیخ در فصل چهارم کتاب خود، بهوضوح وجود روشهای عقلی و نقلی را در کنار کشف و شهود، از ضروریات شناخت میداند: «و چون ما را به براهین عقلی و نقلی و کشفی محقق است فساد اقاویل فاسد بعضی در اصطلاح لفظ عقل نه به محل خویش آن مقالات محالات را اعتباری نمینهیم» (نجمالدین رازی، 1367، ص. 70). همچنین نجمالدین رازی در این رساله، عملاً از روشهای عقلی و نقلی برای تبیین، تشریح و تفهیم مطالب عرفانی موردنظر خود، سود برده است. آنگونه که در بخشهای بسیاری از رسالۀ عشق و عقل به استدلالهای منطقی و آیات و احادیث و اخبار برای استحکام و اثبات کلام خود، تمسک جسته است. عبارت زیر، نمونهای از متن رسالۀ عشق و عقل است که در آن نجمالدین رازی، با ترکیب دو روش عقلی و نقلی، به اظهارنظر خود پرداخته است: «پس چنانکه شخص انسانی مُنبی است از ذات روح محلّ هر صفتی از شخص انسان مُنبی است از آن صفت روح را چنانکه چشم محلّ بینایی است از آنکه روح موصوف است به صفت بینایی دل به حقیقت محل ظهور عقل آمد و منبی است از آنکه روح موصوف است به صفت عقل چه عقل دانش محض است و دانش را دانایی باید که صفت دانش به ذات آن موصوف قائم باشد چنانکه حق تعالی عالم است و علم صفت اوست و به ذات او قائم اشارت «انی جاعل فی ارض خلیفهً» بدین معنی است. یعنی: چنانکه قالب خلیفۀ روح است تا صفات روح را آشکارا کند و به نیابت و خلافت روح در عالم شهادت بر کار شود روح خلیفۀ حق است تا صفات حق آشکارا کند و به نیابت و خلافت وی در عالم غیب و شهادت به روح و قالب بر کار باشد» (نجمالدین رازی، 1367، ص. 50). بر مبنای آنچه ارائه شد، به نظر میرسد اگرچه نجمالدین رازی گاه در متن رسالۀ عشق و عقل به روشهای عقلی و نقلی بهعنوان ابزارهای شناخت، اشاره کرده و نیز مهمتر از آن، در عمل این دو شیوه را در متن رسالۀ خود به کار بسته است؛ وجود قراین مستقیم و غیرمستقیم متعدد در متن رسالۀ عشق و عقل و برخی دیگر از آثار این عارف، که بر اهمیت و انحصار کشف و شهود، بهعنوان تنها ابزار شناخت، تصریح دارد، گواهی بر آن است که نجمالدین رازی در این زمینه، در شمار عارفان سنت نخست عرفانی است. در رسالۀ عقل و عشق علی بن ترکه اصفهانی نیز دربارۀ روش شناخت و معرفتیابی، اشاراتی دیده میشود. در بخش آغازین کتاب، هنگامی که نخستین مناظره میان نمایندگان عشق و عقل، یعنی نغمه و خیال، صورت میگیرد؛ خیال، نغمه را که نمایندۀ عشق است، بهدلیل بیبهرگی از براهین عقلی و نقلی نکوهش میکند و گفتههای او را صنوف اکاذیب و فنون اباطیل میخواند: «تو در چنین حضرتی، زبان جسارت کشیدی بدون مستندی از قوانین نقلی و براهین عقلی، به صنوف اکاذیب و فنون اباطیل، خود را هدف تیر تعییر فضلای عصر ساختی؛ اما خفّت مزاج و سستی رأی، شیمۀ قوم شماست «از تو غریب نیست این»، «اینها ز تو آید اینچنینها تو کنی»» (علی بن ترکه اصفهانی، 1375، ص. 34). نغمه، پس از شنیدن این حرفها، به نزد عشق بازمیگردد و عشق اینبار یکی از اعیان اهل کمال خود، یعنی کلام را به مناظره با عقل و اطرافیان او میفرستد. از توصیفی که علی بن ترکه اصفهانی، دربارۀ کلام، ارائه میدهد، معلوم میشود که این فرستادۀ عشق، افزونبر کشف و شهود، از قابلیت براهین عقلی و نقلی نیز برخوردار بوده است: «در حال، یکی از اعیان اهل کمال، کلام نام که سجّادۀ کرامت بر هوا انداختی و آن را مطیّۀ سالکنوردِ مطالب ساختی و حقایق نقلی و عقلی و دقایق کشفی و ذوقی به تقریرات سحرآفرین پرداختی، به رسالت نصب کرده طلب داشتند که یک چند رفع عمامۀ تعیّن کرده سجّادۀ تجرد و انفراد میباید گذاشت و در زیّ اهل قلم و اربابِ کتابت درآمد و جمعی که در پیغولۀ غوایت متمرّد گشتهاند از ضلالتآباد غیاهب بغی به دارالسّلام هدایت و بِغیت دعوت کرد» (علی بن ترکه اصفهانی، 1375، ص. 34). اینگونه نشانهها در متن رسالۀ عقل و عشق، میتواند بیانگر روش مورد نظر علی بن ترکه اصفهانی، در شناخت و کسب معرفت باشد. به این معنی که نویسندۀ رسالۀ عقل و عشق، ضمن پایبندی به روش کشف و شهود، روشهای عقلی و نقلی را برای شناخت لازم دانسته است. البته، اگر عشق، نمایندۀ تمامعیار روش کشف و شهود در نظر گرفته شود (میرباقریفرد، 1394، ج. 2/14)، باوجود غلبۀ عشق بر عقل در این کتاب (ن.ک: علی بن ترکه اصفهانی، 1375، ص. 56- 63)؛ اینگونه برداشت میشود که علی بن ترکه اصفهانی تنها به روش کشف و شهود اعتقاد داشته و دیگر روشها ازنظر او مردود بوده است؛ اما با کندوکاو در شیوۀ نگارش این رساله، مشخص میشود که نویسندۀ آن، متأثر از اندیشههای سنت دوم عرفانی، به استفاده از روشهای عقلی و نقلی در کنار کشف و شهود، باور داشته است. مناظراتی که میان نمایندگان عشق و عقل جریان مییابد، عرصهای برای استفاده از براهین عقلی و منطقی و حجتهای نقلی، از سوی نویسنده بوده است؛ رویهای که در تمام متن کتاب مشاهده میشود. برای نمونه، هنگامی که باصره میخواهد به تعظیم شأن خود و تحقیر سمع بپردازد، اینگونه دلیلمند، او را تحقیر میکند: «باصره چون دید که سخنانِ سمع از سر تجبّر و تکبّر میآید، گفت: مایۀ مفاخرت تو بر من ندانم چیست و این زیادهسری و عظومت از کجاست. اولاً، درین ایوانِ اعتدالبنیان انسانی که به اشارتِ معرّفِ «أَحسَنِ تَقویمٍ» هر کس را جایی و جاهی معیّن گشته، پیشگاه صفّۀ ظهور که جای اعیان مجلس و صدور باشد متّکای من است و مطالعۀ لطایف جمال که قصارای مطالب و مآرب ارباب کیاست آن است کار من. و ثانیاً آنکه، اختیار مشاقّ مسافرت و انتهاج طریقۀ سیر و سلوک که راه مسترشدان مراقی فضل و افضال و نشان وایافتگان جواهر کمال است، دأب این سرگشته است. و چون خدمت سمع هرگز پای ارادت از گوشۀ انزوا بیرون ننهاده و نمینهد، هر آینه به امثال این کلمات رعونتانگیز معذور بُوَد و این لافهای عُجبآمیز ازو عجب ننماید. و ثالثاً آنکه، غایت مرتبهای که حوزۀ ادراک تو بدان رسد و مجال قوّت تصرف تو گردد، یک دو فرسخ بیش نخواهد بود و از مرکز کرۀ خاک تا محیط فلکالافلاک، میدان تیغ و قلم من است. و رابعاً آنکه، نصیب من همیشه از خوانچۀ قرب و مائدۀ حضور است و قسم تو همه از مطبخ بُعد و دیگ غیبت» (علی بن ترکه اصفهانی، 1375، ص. 80- 81). سمع نیز، پس از شنیدن این سخنان باصره، سعی میکند که با آوردن دلایلی متقن، به او پاسخ دهد و دیدگاه خود را به او تلقین نماید (ن.ک: علی بن ترکه اصفهانی، 1375، ص. 82- 83). گذشته از براهین، استفاده از شواهد و دلایل نقلی در رسالۀ عقل و عشق، بهوفور یافت میشود. آنگونه که در هر صفحه از کتاب، دستکم یک برهان نقلی برای قوامبخشیدن به سخن نویسنده دیده میشود و برحسب بسامد بسیار این ویژگی، میتوان آن را از ویژگیهای سبکی رسالۀ عقل و عشق، قلمداد کرد. در بخش کوتاهی از گفتوگوی تقابلی خیال و کلام، خیال در ضمن سخنان خود خطاب به کلام، بارها از ادلۀ نقلی بهره میجوید: «اگر وضع والی شما به قانون شرایع منطبق است و بر منهج قویم عدالت راست، «قُل هاتو برهانَکُم إن کنتم صادقین» و اگر به طریق تسلّط و تعسّف پیش میآیند و منکر شرایعِ هدایت آیات و حکَم براهین مبیّنات میشوند، هر آینه بر ما واجب و لازم گردد که سپر جهاد بر سر کشیده کمر کارزار دربندیم و در مقام مقابله بایستیم و هرچند شما را تصوّر غلبه باشد، اما ما را امید بر فحوای «إنّ عبادی لیسَ لکَ علیهم سلطانٌ» واثق است که آیات «نصرٌ من اللهِ» از رایات «کَم من فئهٍ قلیلهٍ غَلَبَت فئهً کثیرهً» لایح گردد» (علی بن ترکه اصفهانی، 1375، ص. 39). کوتاه سخن آنکه، علی بن ترکه اصفهانی، ازنظر روش شناخت، در شمار عارفان سنت دوم عرفانی است؛ زیرا این عارف از سویی با تسلط بر منابع نقلی شریعت، بر آن بوده تا در هر فرصتی از متن رسالۀ خود، آیه و حدیثی متناسب با کلام خود بگنجاند و از سویی دیگر با واقعبینی و انصافی که در ارزیابی عقل و روش فیلسوفان داشته، از عقل نظری با مقدمات یقینی و طریق استدلال، بهعنوان یکی از راههای رسیدن انسان به توحید استفاده کرده است. البته او معتقد است که در این راه شبهات فراوانی وجود دارد که نیل به مقصد را دشوار میسازد و بهتر آن است که از راههای مطمئنتری استفاده کرد. از این روست که این عارف، عقل محض و فلسفۀ مشاء را زمانی قابل اعتماد میداند که قرین با امداد الهی و نورافشانی وحی باشد (جودی نعمتی، 1375، ص. 12- 13).
3-3. رویکرد رسالههای عشق و عقل نجمالدین رازی و عقل و عشق علی بن ترکه اصفهانی که غایت و هدفشان همسو با سنت نخست عرفانی است، رویکردشان نیز متناسب با این سنت است. البته رویکرد نجمالدین رازی در دیگر آثار او، گاهی بهسمت سنت دوم گراییده میشود و بهزعم او معرفت الهی، مبنایی انسانشناسانه و هستیشناسانه مییابد. برای نمونه در فصل هشتم، از باب سوم کتاب مرصادالعباد، این موضوع مشهود است: «... چون روح از لباس بشریت بیرون آمد، و آفت تصرف وهم و خیال ازو منقطع شد، هرچِ در ملک و ملکوت است برو عرضه دارند، تا در ذرات آفاق و آینۀ انفس جملۀ بینات حق مطالعه کند» (نجمالدین رازی، 1391، ص. 217).
4-3. موضوعات و مفاهیم 1-4-3. عشق (در رسالۀ عشق و عقل) محبت، که جملۀ احوال عالیه عرفانی بر آن بنا نهاد شده است (عزّالدین کاشانی، 1389، ص. 568) در اصطلاح صوفیان، نوعی رابطۀ دوجانبه، از نوع دوستداشتن، بین خدا و بندگان خاص اوست؛ بهگونهای که بر طبق آن، خداوند بندگان خاص خود را دوست میدارد و بندگان خاص خدا نیز، متقابلاً ذات حق را دوست میدارند. محبت در درجات عالیۀ خود، که صوفیان آن را «عشق» میخوانند، گرایش روح است به جانب مبدأ و مصدر خود یا به تعبیری دیگر، کوشش بنده برای پاسخدهی به کشش حق است (رجایی بخارایی، 1390، ص. 589، 591). در باور عرفا، اساس خلقت انسان، با محبت حق همراه بوده و قویترین جلوۀ محبت الهی نصیب انسان شده است و برتری انسان بر سایر مخلوقات، ریشه در همین موضوع دارد. اگر این محبت موجود در وجود انسان، به نهایت کمال خود، یعنی عشق بینجامد، انسان را به کمال و منشأ محبت خواهد رساند (یوسفپور، 1380، ص. 184- 185؛ رجایی بخارایی، 1390، ص. 612). در رسالۀ عشق و عقل نجمالدین رازی، به دفعات، به باورداشت عرفانی آفرینش انسان که توأم با محبت الهی بوده، اشاره شده است (برای نمونه، ن.ک: نجمالدین رازی، 1367، ص. 56). نجمالدین رازی، در رسالۀ عشق و عقل، پس از آنکه عشق را نتیجۀ محبت حق میداند، به دستهبندی درجات محبت میپردازد و از بالاترین درجۀ آن، که مخصوص آدمی است، یاد میکند (ن.ک: نجمالدین رازی، 1367، ص. 74- 75). عشق مهمترین واژه در رسالۀ عشق و عقل نجمالدین رازی است و غالباً از آن بهعنوان پیشبرندۀ سالک در سیر منازل سلوک، تعبیر شده است (ن.ک: نجمالدین رازی، 1367، ص. 64). کارکرد غالبی که نجمالدین رازی، برای اصطلاح عشق، در رسالۀ عشق و عقل، در نظر گرفته، به سنت اول عرفانی، نزدیکتر است؛ زیرا عشق در معنای محرک اصلی و کششی که سالک را از تبتل تا مقامات فنا، برمیکشد و بالا میبرد، بیشتر در سنت اول عرفانی مطرح بوده است (کیانی و همکاران، 1401، ص. 123- 124).
2-4-3. سکر و شطح (در رسالۀ عقل و عشق) ازجمله موضوعات و مفاهیم عرفانی که در رسالۀ عقل و عشق علی بن ترکه اصفهانی، نظر مخاطب را به خود معطوف میدارد، «سکر» و «شطح» است. سکر در واژه، معنی مستی میدهد؛ اما در تعبیر صوفیانهاش، عبارت از ترک قیود ظاهری و باطنی و توجه به حق است (سجادی، 1362، ص. 267). این اصطلاح، از مفاهیم مهم و اختلافانگیز عرفان اسلامی است (هجویری، 1392، ص. 279- 285)؛ بهگونهای که خط مرزی میان دو مکتب عرفانی عمده در قرن سوم، یعنی خراسان و بغداد، با التزام یا عدم التزام بدان مشخص میشود. پیروان مکتب خراسان، سکر را مبنای رسیدن به کمال و حقیقت میدانستند و در نظر آنان هوشیاری و اعتدال سبب کندی و مایۀ ملال بود؛ اما در سوی مقابل، بغدادیان بر این باور بودند که با صحو میشود مسیر کمال را پیمود (دهباشی و میرباقریفرد، 1394، ج. 1/70؛ یوسفپور، 1380، ص. 246- 247؛ رجایی بخارایی، 1390، ص. 259). شطح نیز از اصطلاحات خاص عرفاست که در لغت به معنی حرکت و در اصطلاح عرفانی خود، بهمنزلة حرکت و بیقراری دل است، هنگام غلبۀ وجد و بیان آن حالت به عباراتی که در نظر غیراهل غریب و نامفهوم مینماید. تاحدیکه گاه ظاهر آن عبارات ناپسندیده و خلاف ادب و شریعت به نظر میآید (رجایی بخارایی، 1390، ص. 367). ازاینرو، شطح، محصول سکر است. در بخشی از رسالۀ عقل و عشق با عنوان «استیلای نشوات سکر بر حقیقت عاشق و شطحیدن او» آمده است که عاشق پایبندی به آداب و اصول و مبانی را که طریقۀ صحو است کنار میگذارد و به سکر میگراید و زبان به بیان شطح میگشاید: «عاشق چون مرتبۀ خویش از حضیض درکات ذلّ و محنت، به اوج درجات عزّ و دولت صاعد دید و قامت احوال خود را به خِلَع اوصاف حمیده و استقامت اوضاع پسندیده آراسته یافت و ابواب مراقی مقاربت و مخاطبت گشاده، تَتالیِ اقداح افراح و تتابع نشآتِ نشوات، ارکانِ تمکّن و اصول و مبانی آدابش را متزلزل گردانید و تارهً صدماتِ طلایعِ سکر، قهرمانِ «صبر» و اجنادِ آداب اوراد را منهزم گردانیده به صنوف شطحیّات و انواع افتخاریّات، تاج مفاخرت بر سر مباهات مینهاد» (علی بن ترکه اصفهانی، 1375، ص. 93- 94). اصطلاح سکر و شطح که در رسالۀ عقل و عشق علی بن ترکه اصفهانی آمده است، از مفاهیم عمومی با اشتراک لفظی و معنایی، میان دو سنت اول و دوم عرفانی است.
5-3. زبان عرفانی رسالۀ عشق و عقل نجمالدین رازی، اثری مخاطبمحور است؛ زیرا نویسنده، بنابر تصریح خود، در آغاز کتاب، این رساله را در پاسخ به پرسشهای یکی از دوستانش نگاشته است (نجمالدین رازی، 1367، ص. 36- 37). بنابراین، نظر به اینکه هدف او از تقریر این رساله، برطرفکردن ندانستههای سائل است، متن رسالۀ یادشده بیشتر جنبۀ آموزشی و تعلیمی دارد و به این اعتبار، زبان عرفانی بهکاررفته در آن، از گونۀ عبارت است. دلیلی دیگر که براساس آن میتوان فهمید که زبان عرفانی رسالۀ عشق و عقل، از نوع عبارت است، استفاده از استدلال و برهانهای عقلی و نقلی در ارائه و انتقال مفاهیم و مبانی عرفانی است (ن.ک: میرباقریفرد و محمدی، 1395، ص. 203). از ویژگیهای بارز زبان این رساله، استفاده از تمثیل مرغ و بیضه و مضمونپردازیهای نغز با آن، در بخش پایانی رساله، برای تبیین موضوع مهم عرفانی هبوط آدم از عالم علوی به عالم سفلی و صعود دوبارۀ او به جایگاه اصلی خود است (نجمالدین رازی، 1367، ص. 83- 100). سبک نثری رسالۀ علی بن ترکه اصفهانی از نوع فنی است. در اینگونه نثر، زبان بر محتوای آن برتری دارد و ازاینرو، این نوع نثر از رسالت اصلی کلام منثور که تفهیم و تفاهم و انتقال پیام بهصورتی مستقیم است، فاصله میگیرد و با طرح پیام بهنحوی غیرمستقیم، با زبانی مخیل و تصویری و در هالهای از صنایع ادبی، به شعرگونگی میگراید (ن.ک: شمیسا، 1390، ص. 92؛ رستگار فسایی، 1392، ص. 146- 151). به بیانی دیگر، در نثر فنی، نویسنده خبری مختصر را با بیانی مفصل و ازطریق وصفی طولانی به خواننده عرضه میکند. ازاینرو، روش کلام در نثر فنی، اطناب است که در آن الفاظ، لغات، ترکیبات و تعابیر بسیار برای بیان مفاهیم و معانی اندک آورده میشود و در عمل، نثر فنی به عرصهای برای نمایش تبحر و اقتدار نویسنده در انتخاب واژگان و تلفیق و تنظیم آنها تبدیل میشود (ن.ک: شمیسا، 1390، ص. 92، 102؛ خطیبی، 1390، ص. 57- 60؛ رستگار فسایی، 1392، ص. 148). نثر رسالۀ عقل و عشق نیز، تحتتأثیر همین ویژگی نثر فنی، سرشار از گونههای صور خیال همچون تشبیه، استعاره، کنایه، مجاز و صنعتهای گوناگون ادبی ازجمله جناس، تناسب، تضاد، تلمیح، ترصیع، سجع و موازنه است. آمیزش نثر این رساله با آیات و احادیث و امثال و اشعار فارسی و عربی، از دیگر خصایص آن است (میرباقریفرد، 1394، ج. 2/203- 204)؛ بهشکلی که در متن این اثر، 76 آیۀ قرآن، 14 حدیث، 284 بیت فارسی و 128 بیت عربی استفاده شده است. البته این مختصات نثر رسالۀ عقل و عشق خود به پیوند خواننده با آن آسیب زده است؛ زیرا در آن معانی عرفانی نه به صراحت، که در زیر پوششی از لفاظیهای غیرضروری پنهان شده است و فهم آن از سوی مخاطب دشوارتر شده است. ناگفته نماند که رسالۀ عشق و عقل نجمالدین رازی نیز از مختصات نثر فنی به دور نمانده است؛ اما چون این مختصات نمودی کمرنگ دارد، مانع ارتباط مخاطب با متن اثر نیست. رسالۀ عقل و عشق، ازنظر زبان عرفانی، دووجهی است. زبان عرفانی این اثر، ازطرفی بهدلیل کاربرد ادله و براهین و ارجاع به مبانی عقلی و نقلی که در تمام متن این رساله، مشهود است، از نوع عبارت است؛ اما ازطرف دیگر، چون به شیوهای رمزی- تمثیلی نوشته شده است، دارای ویژگیهای زبان اشارات نیز هست. آنگونه که در بخشهایی از رساله، مفاهیمی بهصورتی رمزی بیان شده است. ازجمله این بخشها، هنگامی است که عقل از مولود و پادشاه و کار نغمه میپرسد و نغمه در جواب، نژاد خود، یعنی صوت را اینگونه رمزآمیز معرفی میکند: «گفت: ما گروهی حشمنشین باشیم صاحب حطّ و تَرحال و برداشت و فروداشت. هر جا که هوایی دلکش آید و گوشهای نزه باشد، محلّ ماست و هر مجلسی که زمزمۀ رودی رَوَد و آوازۀ سرودی، منزل ما. قوم ما از نُجار صوت باشند. ما دوازده برادریم از یک مادر و پدر؛ همه به هم مانیم الاّ هریک زبانی دانیم و جمله در یک خانه به سر بریم الاّ هریک راهی سپریم. هرچند خراباتی نامیم الاّ مناجاتی سرانجامیم. اگر ساز مجلس لهو ما سازیم با ذاکران حلقۀ جدّ همآوازیم. و اگرچه در دیر رُهبان به ناقوس قسّیس برآییم، در مساجد اسلام بر منابر اعلان هم ماییم...» (علی بن ترکه اصفهانی، 1375، ص. 30- 31).
نتایج بهدستآمده از این پژوهش نشان میدهد که در هر دو رسالۀ عشق و عقل نجمالدین رازی و عقل و عشق علی بن ترکه اصفهانی، غایت و هدف، شناخت و معرفت الهی و کسب کمال است؛ اما این مهم بر پایۀ توجه به خویشتن و خدا، شناخت این دو عنصر و درک تعاملات بینشان معنا مییابد. ازاینرو، مشی دو رسالۀ مورد پژوهش، تابع سنت نخست عرفانی است. البته مقولۀ خودشناسی، برای خداشناسی و تحصیل معرفت، در این رسالهها، بهصورت مستقیم بیان نشده است؛ اما براساس قراین موجود در متن دو رساله، قابل درک است. نجمالدین رازی، در رسالۀ عشق و عقل و علی بن ترکه اصفهانی، در رسالۀ عقل و عشق، بر آن بودهاند تا با طرح این موضوع عرفانی که انسان خلیفۀ خدا در زمین و اشرف مخلوقات است، جایگاه ارجمند انسان را در نظام آفرینش، به مخاطب متذکر شوند و از این طریق، انگیزۀ لازم را برای خودشناسی و بهتبع آن خداشناسی، در او ایجاد نمایند. ناگفته نماند که در دیگر آثار نجمالدین رازی، هستی و پیوند آن با انسان و خدا، نیز از ضروریات غایت و هدف در نظر گرفته شده است. سنجش کارکرد عقل در حصول معرفت، در آثار نجمالدین رازی و علی بن ترکه اصفهانی، با دیدگاه متضاد این دو عارف در این زمینه همراه است. نجمالدین رازی عقل را در درک معرفت ناتوان میداند؛ اما علی بن ترکه اصفهانی به نقش مؤثر عقل در دریافت معرفت، معتقد است. ازنظر ابزار کارآمد شناخت و معرفت، در دو رسالۀ عشق و عقل، و عقل و عشق، باید گفت که اگرچه نجمالدین رازی گاهی از شگردهای عقلی و نقلی در رسالۀ عشق و عقل سخن به میان آورده و نیز در عمل برای تقریر مطالب خود، در این رساله، از ادلۀ عقلی و نقلی سود جسته است؛ اما یادکرد متعدد کشف و شهود و رجحان آن بر روشهای عقلی و نقلی، در رسالۀ عشق و عقل و برخی دیگر از آثار نجمالدین رازی، گویای آن است که در نظر این عارف، معرفت و شناخت مطمئن، صرفاً از مجرای کشف و شهود به دست میآید. برتری نمایندۀ کشف و شهود، یعنی عشق، در متن رسالۀ عشق و عقل نیز از شواهدی است که باورمندی نجمالدین رازی را به کشف و شهود تأیید میکند. بنابراین، این عارف در رسالۀ عشق و عقل، ازنظر روششناسی، بیشتر به جانب سنت اول عرفانی گرایش دارد؛ اما در رسالۀ عقل و عشق علی بن ترکه اصفهانی، وضعیتی غیر از رسالۀ عشق و عقل مشاهده میشود. در این رساله نیز درنهایت عشق است که بر عقل چیره میشود؛ اما در ضمن مناظراتی که میان نمایندگان عشق و عقل در جریان است، به سخنان نمایندگان عشق که صرفاً متکی به کشف و شهود و عاری از دلایل عقلی و نقلی است، انتقادهای اساسی وارد میشود. کاربست حجتهای عقلی و دلیلمند و البته استفادۀ پُرشمار علی بن ترکه اصفهانی از شواهد نقلی، در رسالۀ عقل و عشق، نشانگر توجه این نویسنده به برهانهای عقلی و نقلی، در کنار کشف و شهود است. این موضوع در دیگر آثار علی بن ترکه اصفهانی هم مصداق دارد. بر پایۀ آنچه گفته شد، علی بن ترکه اصفهانی، در رسالۀ عقل و عشق، ابزار شناختی و معرفتی خود را از مبانی سنت دوم عرفانی برگرفته است. رویکرد موردنظر در رسالههای عشق و عقل، و عقل و عشق نیز، متأثر از غایت و هدف آنهاست. در هر دو رساله، غایت و هدف به سنت اول عرفانی متمایل است. بنابراین، رویکرد آنها نیز پیرو اصول سنت اول عرفانی است که در آن معرفت، محصول تعاملات دوجانبه میان انسان و خدا و چندی و چونی حالات عرفانی است. البته بر حسب برخی دیگر از آثار نجمالدین رازی، مقولۀ هستیشناسی به چرخۀ رویکرد عرفانی این عارف، اضافه میشود. در رسالۀ عشق و عقل، اصطلاح عرفانی خاصی که مورد تأکید نویسنده باشد، «عشق» است. نجمالدین رازی، در این رساله، مکرراً از کیفیت آفرینش انسان که از امتیاز ویژۀ محبت الهی برخوردار بوده است، یاد میکند. او در رسالۀ خود، پس از آنکه محبت را به مراتبی تقسیم میکند، برترین نوع آن را همانی میداند که به انسان اختصاص داده شده است. در اندیشۀ عرفانی نجمالدین رازی، در رسالۀ عشق و عقل، عشق جاذبه و کششی است که انسان با اتکا به آن میتواند منازل سیر و سلوک را از آغاز تا انتها بپیماید. عشقی که در رسالۀ عشق و عقل نجمالدین رازی با مشخصات و اوصافی اینگونه به کار رفته است، بیشتر در ذیل مفاهیم سنت اول عرفانی قرار میگیرد. در رسالۀ عقل و عشق علی بن ترکه اصفهانی نیز، اصطلاحی عرفانی که جلب نظر میکند، دو مفهوم سکر و شطح است. به نظر میرسد که این دو اصطلاح، ازجمله مفاهیمی است که در سنتین عرفانی، اشتراک لفظی و معنایی دارد. زبان عرفانی رسالۀ عشق و عقل، با در نظر گرفتن این مفروضات که این رساله در پاسخ به پرسشهای یکی از دوستان نجمالدین رازی ایراد شده و متضمن نوعی تعلیم و آموزش است و نیز استفاده از براهین عقلی و نقلی در متن آن، از نوع عبارت است. در سوی مقابل، زبان در رسالۀ عقل و عشق علی بن ترکه اصفهانی، ترکیبی از هر دو گونۀ عبارت و اشارت است. در این رساله، باوجود اینکه استفاده از روشهای عقلی و دلایل نقلی فراوان است و به این اعتبار باید زبان آن را از نوع عبارت دانست؛ اما بهلحاظ اینکه رسالۀ یادشده، بهشکلی رمزی- تمثیلی تحریر شده است و بخشهایی از آن نیز وجهی نمادین دارد، زبان آن از نوع اشارت مینماید. | ||||
مراجع | ||||
جامی، عبدالرحمن بن احمد (1390). نفحاتالانس من حضراتالقدس (محمود عابدی، مصحح و مقدمهنویس). سخن.
جودی نعمتی، اکرم (1375). مقدمه بر عقل و عشق یا مناظرات خمس. میراث مکتوب.
خطیبی، حسین (1390). فن نثر در ادب پارسی. زوار.
دهباشی، مهدی، و میرباقریفرد، سید علیاصغر (1393). تاریخ تصوف (ج. 1). سمت.
راستگو، سید محمد (1389). عرفان در غزل فارسی. علمی و فرهنگی.
رجایی بخارایی، احمدعلی (1390). فرهنگ اشعار حافظ. علمی.
رستگار فسایی، منصور (1392). انواع نثر فارسی. سمت.
زرینکوب، عبدالحسین (1389). ارزش میراث صوفیه. امیرکبیر.
سجادی، سید جعفر (1362). فرهنگ لغات و اصطلاحات و تعبیرات عرفانی. طهوری.
سجادی، سید ضیاءالدین (1393). مقدمهای بر مبانی عرفان و تصوف. سمت.
شمیسا، سیروس (1390). سبکشناسی نثر. میترا.
صفا، ذبیحالله (1390). تاریخ ادبیات در ایران و در قلمرو زبان پارسی (ج. 2-3). فردوس.
صفا، ذبیحالله (1392). تاریخ ادبیات در ایران و در قلمرو زبان پارسی (ج. 4). فردوس.
عزّالدین کاشانی، محمود بن علی (1389). مصباحالهدایه و مفتاحالکفایه (جلالالدین همایی، مصحح). زوار.
علی بن ترکه اصفهانی (1351). چهارده رسالۀ فارسی از صاینالدین علی بن محمد ترکۀ اصفهانی (سیدعلی موسوی بهبهانی و سیدابراهیم دیباجی، مصححان). تقی شریف رضایی.
علی بن ترکه اصفهانی (1375). عقل و عشق یا مناظرات خمس (اکرم جودی نعمتی، مصحح). میراث مکتوب.
غنی، قاسم (1389). بحث در آثار و افکار و احوال حافظ: تاریخ تصوف در اسلام و تطورات و تحولات مختلفۀ آن از صدر اسلام تا عصر حافظ (ج. 2). زوار.
کیانی، خدیجه، محمدی فشارکی، محسن، و براتی، محمود (1401). مشرب عرفانی شاهداعیالله شیرازی. پژوهشهای ادب عرفانی، 16(2)، 115- 132. https://doi.org/10.22108/jpll.2022.128907.1619
مرتضوی، منوچهر (1388). مکتب حافظ: مقدمهای بر حافظشناسی (ج. 1). توس.
موحدی، محمدرضا (1388). عقل در کوی عشق: دیدگاه شیخ نجمالدین رازی دربارۀ عقل و عشق. پژوهشهای فلسفیکلامی، 11(1)، 167-194. https://pfk.qom.ac.ir/article_190.html
میرباقریفرد، سید علیاصغر (1391). عرفان عملی و نظری یا سنت اول و دوم عرفانی؟ (تأملی در مبانی تصوف و عرفان اسلامی). پژوهشهای ادب عرفانی (گوهر گویا)، 6(2)، 65- 88.
میرباقریفرد، سید علیاصغر (1394). تاریخ تصوف: سیر تطور عرفان اسلامی از قرن هفتم تا دهم هجری (ج. 2). سمت.
میرباقریفرد، سید علیاصغر، و محمدی، معصومه (1395). عبارت و اشارت در زبان عرفانی. پژوهشنامه عرفان، 8(15)، 193-216. http://erfanmag.ir/article-1-418-fa.html
نجمالدین رازی، عبدالله بن محمد (1352). مرموزات اسدی در مزمورات داودی (محمدرضا شفیعی کدکنی، گردآورنده). موسسۀ مطالعات اسلامی دانشگاه مکگیل.
نجمالدین رازی، عبدالله بن محمد (1367). رسالۀ عشق و عقل (معیارالصدقفی مصداقالعشق) (تقی تفضلی، مصحح). علمی و فرهنگی.
نجمالدین رازی، عبدالله بن محمد (1391). مرصادالعباد (محمدامین ریاحی، گردآورنده). علمی و فرهنگی.
هجویری، ابوالحسن علی بن عثمان (1392). کشفالمحجوب (محمود عابدی، مصحح و مقدمهنویس). سروش.
یوسفپور، محمدکاظم (1380). نقد صوفی: بررسی انتقادی تاریخ تصوف باتکیهبر اقوال صوفیان تا قرن هفتم. روزنه. | ||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 86 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 41 |