
تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,725 |
تعداد مقالات | 14,122 |
تعداد مشاهده مقاله | 34,495,524 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 13,810,328 |
مبانی درستنویسی در زبان فارسی معیار | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فنون ادبی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
دوره 17، شماره 1 - شماره پیاپی 50، فروردین 1404، صفحه 73-88 اصل مقاله (594.12 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/liar.2024.140944.2367 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
الهام سیدان* 1؛ طناز کرامتیان فرد2 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بحث از خطاهای زبانی و تمرکز بر اصلاح خطاهای نوشتار از موضوعاتی است که در بسیاری از کتابهای ویرایش و نگارش مطرح شده است. در این کتابها بدون توجه به مبانی درستنویسی، خطاهای زبانی مطرح شده و در نتیجه اظهارنظرهای شخصی و سلیقهای بسیاری در این کتابها راه یافته است. این درحالی است که هرگونه بحث دربارۀ درستنویسی مستلزم تبیین اصول و مبانی آن است. نظر به نبودِ بحث روشمند در حوزة مبانی درستنویسی، در این پژوهش کوشش میشود ضمن مرور و نقد دیدگاههای ابوالحسن نجفی، خسرو فرشیدورد، میرشمسالدین ادیب سلطانی و ناصرقلی سارلی معیارهایی برای درستنویسی پیشنهاد شود. نتایج این بررسی نشان میدهد یکی از نکات بسیار مهم که در تبیین مبانی درستنویسی به آن اهمیت داده نمیشود، توجه به سبکها و گونههای مختلف زبان است. زبان معیار گونههای مختلفی دارد که از بین آنها گونۀ اداری، رسانهای، ادبی و علمی شناختهشدهتر است. با توجه به اینکه موضوع کلام و نیز مخاطب در هریک از این گونهها با گونههای دیگر متفاوت است، لازم است در تدوین اصول درستنویسی به این تفاوتها توجه شود. همچنین، ضروری است در تدوین قواعد درستنویسی به تحولات زبان در ادوار زبانی مختلف و نیز گفتار توجه شود. بسیاری از الگوهای زبانی و گفتاری بهتدریج به برخی از گونههای نوشتاری راه مییابد. پراکندگیها و نبودِ معیارهای صریح در پژوهشهای پیشین منجر به پیشنهاد معیارهایی برای درستنویسی در این پژوهش شد. این معیارها عبارت است از: 1. سرهگرایی؛ توجه به ویژگیهای صرفی، نحوی و آوایی زبان فارسی؛ 2. توجه به روابط معنایی اجزای جمله و انتقال معنا؛ 3. اقتصاد زبانی یا کمکوشی؛ 4. پیشینۀ زبان و انطباق گفتار و نوشتار. لازم است این معیارها در کنار هم و با توجه به تفاوتها و تنوعات زبانی در نظر گرفته شود. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
درستنویسی؛ زبان فارسی معیار؛ مبانی درستنویسی؛ ویرایش زبانی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه توجه به «درستنویسی» از موضوعاتی است که در بیشتر کتابهای نگارش و ویرایش مطرح شده است. در اغلب کتابها با معرفی غلطهای زبانی پیشنهادهایی برای بهبود نگارش ارائه شده است. پراکندهنویسی، اظهارنظرهای شخصی و سلیقهای، تجویز معیارهای خشک (بدون در نظر گرفتن سبکها، موقعیتها و گونههای زبانی) و نبودِ روشی واحد، از مشکلاتی است که در این کتابها دیده میشود؛ بااینحال علت این موضوع را باید در بیتوجهی به مبانی درستنویسی جستوجو کرد؛ درواقع هنگامی که بدون داشتن معیار و مبنای مشخص مثالهایی از غلطهای زبانی ذکر میشود، ویرایش از فرایندی علمی به فرایندی ذهنی و سلیقهای کاهش پیدا میکند؛ حال آنکه هرگونه بحث علمی و روشمند دربارة درستنویسی نیازمند توجه دقیق به مبانی آن است. توجه به این مبانی به علمی شدن بحث ویرایش کمک میکند؛ بنابراین تا زمانی که مبانی و معیارهای صحیح و تاحدِامکان یکنواختی برای درستنویسی تعیین نشود، پراکندگی و اختلافسلیقه در این زمینه مشاهده میشود. با توجه به نبودِ بحث علمی و روشمندی در زمینة مبانی درستنویسی، این پژوهش درپیِ پاسخ دادن به پرسشهای زیر است: ـ در پژوهشهای پیشین چه معیارهایی برای درستنویسی مطرح شده است؟ ـ تعیین معیارهای درستنویسی در زبان معیار بر چه مبنایی استوار است؟ ـ چگونه میتوان شاخصهایی برای درستنویسی در انواع گونههای زبانی پیشنهاد داد؟ هدف از پژوهش حاضر بررسی و نقد معیارهای درستنویسی و تعیین شاخصهایی برای آن در زبان فارسی معیار است.
1ـ1ـ پیشینۀ پژوهش در برخی از پژوهشها بهصورت پراکنده ضمن توجه به زبان معیار، به برخی ویژگیهای آن و مسائل زبانی-ساختاری در حوزۀ درست و غلط توجه شده است؛ برای نمونه، علی اشرف صادقی (1362) در مقالهای با عنوانِ «زبان معیار» به تعریف زبان و مشخصات آن پرداخته است و بهصورت کلی به مسئلۀ درست و غلط بودن صورتهای زبانی اشاره کرده است. علیمحمد حقشناس (1373) در مقالهای با عنوانِ «درست و غلط از زبان بلومفید» به ریشههای اجتماعی درست و غلط در زبان، برخورد نادرست نظام آموزشی با مسائل زبانی، آموزشِ درستِ رسمِالخط و شیوۀ نگارش، مشکلات ناشی از خط و املا در آموزش ابتدایی توجه کرده است که مطالب ذکرشده بخشی از فصل آخر کتاب زبان نوشتۀ لئونارد بلومفید (Bloomfield Leonard) است که مترجم آن اقدام به انتشار جداگانۀ این بخش کرده است. زهرا زندی مقدم (1396) در مقالهای با عنوانِ «کتابشناسی درست و غلط در زبان فارسی» نقدی بر کتابشناسی درست و غلط در زبان نوشتۀ احمد خندان به میان آورده است. نویسندۀ این مقاله در ابتدا دربارۀ فنِ کتابشناسی و فواید و کاربردهای آن توضیحاتی مطرح کرده است و در ادامه، دربارۀ بخشهای مختلف کتابشناسی مطالبی بیان کرده است. تأمل در پژوهشهای انجامشده نشان میدهد تاکنون پژوهش مستقلی در زمینۀ تعیین ملاکهایی برای درست و غلط در زبان معیار انجام نشده است و این موضوع برای نخستین بار در پژوهش پیشِ رو انجام میشود.
2ـ بررسی و نقد دیدگاههای محققان دربارة درستنویسی
2ـ 1ـ دیدگاه ابوالحسن نجفی دربارة مبنای درست و نادرست بودن کلمات و عبارات براساسِ دیدگاه ابوالحسن نجفی مبنای درست یا نادرست بودن کلمات و عبارات سه منبع است: الف) زبان کهن (براساس آثار بسیار معتبر به جای مانده از هزار و دویست سال گذشته)؛ ب) زبان گفتار امروز؛ ج) زبان نوشتار امروز. با در نظر گرفتن سه ملاک فوق پنچ حالت برای درست و غلط بودن کلمات و عبارات پیش میآید:
این دسته از کلمات و عبارات را نمیتوان جزء تحول زبان به حساب آورد؛ زیرا هیچکدام از آنها حتی پس از سالها رواج در زبان نوشتار هنوز وارد زبان گفتار نشده است و همین خود دلیل بر مغایرت آنها با طبیعت زبان فارسی است (نجفی، 1399، ص. 6-5). دیدگاه ابوالحسن نجفی دیدگاهی معتدل است؛ به این صورت که ضمن در نظر گرفتن پیشینۀ زبان و تجویز قاعدهای برای درست و غلط به تحولات گفتار نیز توجه میکند؛ البته در این دیدگاه، هدف از پیشینۀ زبان مشخص نیست و نجفی محدودۀ زمانی مشخصی برای آن در نظر نمیگیرد؛ برای مثال، اگر کلمه در متون دو سدۀ پیش به کار رفته باشد، باز هم میتوان گفت در پیشینۀ زبان کاربرد داشته است؟ در ادامه، ضمن بررسی معیارها این موضوع بهطور دقیق بررسی میشود. نکتة درخورِ تأمل دیگر در بابِ این دیدگاه، آن است که مثالهایی که نجفی برای حالتهای مختلف ذکر میکند چندان دقیق نیست؛ برای نمونه، واژه «اسلحهها» برای حالت چهارم ذکر شده است؛ حالآنکه این واژه در زبان نوشتار امروز نیز راه یافته است. همچنین، واژۀ «اثرات» را برای حالت پنجم مثال میزند؛ درحالیکه این واژه در زبان گفتار هم کاربرد دارد. 2ـ 2ـ دیدگاه ادیب سلطانی دربارة اصول درستنویسی ادیب سلطانی در کتابِ راهنمای آماده ساختن کتاب، اصولی برای درستنویسی ذکر میکند که عبارت است از: «1- اصل رعایت موازین دستوری زبان فارسی؛ 2- اصل رعایت حد و استقلال کلمه؛ 3- اصل همخوانی نوشتار و گفتار؛ 4- اصل تابعیت وامواژههای رایج در فارسی، چه عربی، چه ناعربی، در برابر دستور زبان، آواشناسی و خط فارسی؛ 5- اصل آسانی نوشتن و خواندن و خوشنمایی کلمۀ نوشته یا چاپی؛ 6- اصل برگزینش درستترین شکل یا اصل اختیار اصح ازنظرِ ریشهشناسی: (اصل رعایت اصل)؛ 7- اصل برگزینش آشناترین شکل: (اصل اختیار اشهر)؛ 8- اصل پرهیز از التباس ازجمله، پرهیز از همنویسی واژههای همنام؛ 9- ملاحظه: انعطافپذیری عملی بسان ضریبی برای اصلهای بالا» (ادیب سلطانی، 1365، ص. 118). ادیب سلطانی با طرح این دیدگاه ضمن تجویز قواعدی برای درستنویسی (اصل رعایت موازین دستوری زبان فارسی، اصل تابعیت وامواژهها از دستور زبان آواشناسی و خط فارسی، رعایت اصل و ریشۀ کلمه) با مطرح کردن اصل آخر (ملاحظه: انعطافپذیری عملی) اندکی از اصول سخت و خشکِ تجویزی عدول کرده است؛ بهاینترتیب ازنظرِ او میتوان بنا به موقعیت از اصول گفتهشده تخطی کرد. علاوهبر این، برخی از اصولی هم که در این کتاب مطرح میشود به ویژگیهای صوری نوشتار مربوط میشود نه مبانی درستنویسی (مانند اصل رعایت حد و استقلال کلمه، اصل آسانی نوشتن و خواندن و خوشنمایی کلمه نوشته یا چاپی). در این دیدگاه ضمن توجه نکردن به زبان گفتاری، برای گفتار نیز بهخودیخود اصالتی در نظر گرفته نشده است. در اصل سوم هم «همخوانی گفتار و نوشتار» ملاک درستنویسی دانسته شده است؛ بنابراین ادیب سلطانی جایگاه درخورِ توجهی برای تحولات زبانی ـ که البته در گفتار بیش از نوشتار نمود پیدا میکند ـ در نظر نگرفته است.
2ـ 3ـ دیدگاه خسرو فرشیدورد در بابِ درست و غلط در زبان فارسی خسرو فرشیدورد در کتابِ مسألة درست و غلط، نگارش و پژوهش در زبان فارسی تعریفی از درست و غلط در زبان دارد که به موضوع بحث مربوط است: «درستی و استواری سخن، یعنی مطابقت آن با قواعد خط و زبان و ادبیات رسمی، یعنی مطابقت با قواعد صرفی و نحوی و آوایی و املایی و ادبی زبان و ادبیات رسمی و غلط مغایرت کلمه یا کلامست با قواعد زبان و خط و ادبیات رسمی که سبب نامفهومی و پیچیدگی و دشواری بیان میگردد» (فرشیدورد، 1387، ص. 35). دیدگاه فرشیدورد دیدگاهی تجویزی است؛ بهاینترتیب که ازنظرِ او درستی سخن به انطباق آن با قواعد دستور زبان وابسته است؛ البته فرشیدورد ضمن طرح این دیدگاه صورتهای مختلفی برای درست و غلط در نظر میگیرد. او معتقد است درست و غلط فقط یک صورت ندارد؛ بهگونهای که وجود چند صورتِ درست در زبان و خط امری طبیعی است و براساسِ «تنوعات زبانی» گاهی شکلهای گوناگونی وجود دارد که گونهها یا جلوهها یا صورتهای مختلف زبان را تشکیل میدهد (فرشیدورد، 1387، ص. 33)؛ بنابراین از نکات مثبت این دیدگاه آن است که به سبکها و گونههای مختلف سخن توجه میکند و درست و غلط در همة گونهها اصول ثابتی ندارد. ازنظرِ فرشیدورد مسئلۀ درست و غلط در زبان با فصاحت پیوند نزدیکی دارد؛ زیرا یک کلمه علاوهبر درست بودن باید فصیح و زیبا نیز باشد و صحیحترین سخنان، شیواترین آنهاست. همچنین، توجه به جنبة ارتباطی زبان و بهرهگیری از عناصر زندة زبان نیز از دیگر اصول درستنویسی است؛ برای مثال، اصطلاحات علمی و فنی نیز در زبان باید واضح و روشن باشد؛ زیرا هدف زبان ایجاد ارتباط با دیگران و فهمیدن و فهماندن معانی است. ازنظرِ او اصول درستنویسی این است که لغات تازه با عناصر زندۀ زبان ساخته شود؛ زیرا کار یادگیری و آموزش را آسان و راحت میکند. در نهایت، نخستین اصلی که زبانشناسان برای لغتسازی و اصطلاحیابی بیان میکنند، ساخت لغات تازه با عناصر مردۀ زبان نیست، بلکه با عناصر زندۀ زبان است. منظور از عناصر زندۀ زبان، عناصر زبان فارسی رسمی و فصیح معاصر است. از دیگر اصول درستی و فصیح بودن کلمه، ریشهدار بودن آنهاست؛ البته بهشرطی که منسوخ نشده باشد؛ زیرا بهطور طبیعی لغات رایج علاوهبر زودفهمی در برابر لغات بیاصلونسب، باعث روانی کلام میشود (فرشیدورد، 1387، ص. 109-106).
2ـ4ـ دیدگاه ناصرقلی سارلی دربارة ملاکهای زبان معیار ناصرقلی سارلی (1387، ص. 126-116) در کتابِ زبان فارسی معیار بحثی را با عنوانِ «ملاکهای معیار» مطرح میکند که ارتباط نزدیکی با بحثِ مبانی درست و غلط دارد. ملاکهای زبان معیار نشاندهندة معیارهایی است که به یاری آنها کاربردهای زبانی ارزیابی میشود و بهاینترتیب الگوی زبانی خاصی بر دیگر الگوهای زبانی ترجیح داده میشود. سارلی پنج ملاک برای زبان معیار ذکر میکند: خلوص، زیبایی، کارایی، کفایت و قابلیت پذیرش، البته با توجه به اینکه گسترۀ کاربرد زبان معیار و شیوههای ارزیابی آن از جامعهای به جامعهای دیگر متفاوت است، میزان بهکارگیری این ملاکها نیز در جوامع زبانی مختلف، متفاوت است. خلوص: منظور از این ملاک، خالص بودن و سره بودن واژههای زبان است. به عبارت دیگر، هنگامی که بهجای واژههای بومی و اصیل میزان واژههای بیگانه در زبانی افزایش یابد، زبان ناسره میشود و بهدنبال آن، چنین زبانی استقلال و اصالت خود را از دست میدهد. گفتنی است هرچه احساسات ملیگرایانۀ مردم قویتر باشد به این ملاک بیشتر توجه میشود و بهدنبال آن حکومتها، نویسندگان و معیارسازان از این ملاک بیشتر پشتیبانی خواهند کرد. ازنظرِ سارلی از این ملاک نهتنها در مسئلۀ واژگان یا تعبیرات بومیخارجی، بلکه برای ترجیح یک منبع خارجی در مقابل منبع دیگر و برای ارزیابی و مقایسۀ الگوهای جدید و قدیم نیز به کار میرود؛ اما این ملاک بیشتر در ارزیابی و ترجیح الگوهای واژگانی به کار میرود (سارلی، 1387، ص. 119-117). معیارِ خلوص یا سره بودن در زبان طرفداران بیشماری دارد و اگر بهصورت منطقی و تعادلی به آن توجه شود، میتواند از معیارهای زبان معیار تلقی شود. زیبایی: یکی از مسائل مرتبط با زیبایی، موسیقی الگوهای زبانی است؛ بدین معنا که بعضی از الگوهای زبانی نرم و موسیقیاییتر و برخی زمختتر هستند؛ ازجمله عوامل مؤثر در زیبایی الگوهای زبانی استفادۀ آن در شعر و ادبیات است (گاه کلمهای بهخودیخود و در خارج از بافت شعر ممکن است موسیقیایی نباشد؛ اما در شعر و در نتیجۀ رابطۀ همنشینی، موسیقیایی میشود). این ملاک بهتنهایی نمیتواند یک الگوی زبانی را بر الگویی دیگر ترجیح دهد و تنها میتواند در انتخاب الگوی معیار تأثیرگذار باشد. ملاک زیبایی از ملاکهای نسبی است؛ زیرا این ملاک ممکن است در دورهایی یا برای افراد خاصی زیبا به نظر نرسد؛ اما در دورهای دیگر و برای افرادی دیگر زیبا باشد (سارلی، 1387، ص. 120-119). کارایی: همۀ الگوهای زبانی کارایی یکسانی ندارند؛ بدین معنا که اگر شکل مخفف و کامل کلمهای مشهور باشد؛ ولی امتیازها برابر نباشد، در چنین حالتی شکل مخفف کارایی بیشتری دارد؛ اما زمانی که بهصورت تلفنی درحال سخن گفتن با دوستمان هستیم و حواس او متوجه چیز دیگری شده باشد، ممکن است کلمۀ مخفف را بهآسانی نشنود و از ما بخواهد که دوباره تکرار کنیم و در چنین حالتی مجبوریم صورت کامل کلمه را بازگوییم که در این حالت کلمۀ کامل کارایی بیشتری دارد. در بررسی کارایی الگوهای زبانی بهویژه واژگان میتوان از این ویژگی استفاده کرد که کلمات پربسامد و کوتاه، مانند نقشنماها کوتاهاند و کلمات کمکاربرد و نادر بلندترند. گفتنی است که این ملاک در طول زمان و با توجه به اهداف جدید تغییر میکند؛ زیرا مانند ملاک زیبایی نسبی است و بسته به موقعیت الگوهای زبانی، سطحهای مختلف زبان، مقاصد و اهداف تغییر میکند (سارلی، 1387، ص. 122ـ 121). کفایت: توانایی الگوی زبانی در انتقال اطلاعات و کاربرد آن با درجۀ رضایتبخشی از دقت است. به عبارت دیگر، دقت در انتقال پیام با کمترین سوءتفاهم زبانی است. در این ملاک، هر الگوی زبانی که بتواند هرچه دقیقتر اطلاعات گوینده یا نویسنده را منتقل کند، کفایت بیشتری دارد و در نتیجه بهعنوان معیار، برگزیده میشود. به دست آوردن این نوع ملاک مستلزم مطالعۀ گویشهای نامعیار برای غنیسازی زبان معیار است تا این زبان بتواند راحتتر بهشکل آرمانی خود دست پیدا کند. گفتنی است این الگو برای برخی اهداف کافی است و ممکن است برای اهداف دیگر کفایت نداشته باشد؛ یعنی الگویی که برای گفتوگوهای دوستانه استفاده میشود، ممکن است برای سخنرانیهای علمی کفایت نداشته باشد (سارلی، 1387، ص. 124). قابلیت پذیرش: این ملاک برخلاف ملاکهای قبلی به پایگاه اجتماعی زبان بستگی دارد. در این ملاک، الگوی زبانی باید ازسوی گروهی از رهبران جامعه پذیرفته شود. در هر جامعهایی گروهی از کاربران بهعنوان رهبر شناخته میشوند که مرجع دیگران هستند و وجهه و اعتبار دارند و در طرف دیگر کاربرانی هستند که تا جایی که در دسترس آنان باشد از رهبر تقلید میکنند (سارلی، 1387، ص. 125). در بحث این ملاک باید به این نکته توجه کرد که در پذیرش یک الگوی زبانی عوامل مختلفی اثرگذار است. عوامل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مختلفی در پذیرش الگوی زبانی مؤثر است؛ برای مثال، اگر نهادهای متولّی برنامهریزی زبانی از ساختواژة جدیدی در زبان حمایت کنند و سیاستهای اجرایی لازم را به کار ببرند، بهتدریج زمینه برای پذیرش آن فراهم میشود و البته گاهی پذیرش یک الگوی زبانی نیازمند گذر زمان است؛ زیرا اهل زبان بهطور ناخودآگاه در مقابل تغییرات ناگهانی مقاومت میکنند؛ بنابراین گاهی یک الگوی زبانی با گذشت زمان و بهتدریج پذیرفته میشود. چنانچه ملاحظه شد، در دیدگاه بیانشده علاوهبر اینکه به اصول و قواعد دستوری، آوایی و الگوی واژگانی زبان (خلوص) توجه میشود، جنبههای ارتباطی زبان و کارایی و کفایت الگوهای زبانی در انتقال معنا نیز در نظر گرفته شده است؛ البته تأمل در معیارهای گفتهشده نشان میدهد برخی از ملاکها نمیتواند برای همة گونههای زبانی معیار مصداق داشته باشد؛ برای مثال، اگر ملاکِ «زیبایی» را با سنجۀ «به کار رفتن» در شعر و ادبیات بسنجیم، این معیار زبانی، خاص گونۀ ادبی است و نمیتواند گونههای دیگر را دربر بگیرد. تأمل در این دیدگاهها نشان میدهد محققان بهطور کلی شانزده معیار برای درستنویسی مطرح کردهاند. برخی از معیارها با یکدیگر همپوشانی دارد و میتواند بهجای هم به کار رود؛ مانند زبان کهن و ریشهدار بودن. در جدول زیر، دیدگاههای بیانشده نشان داده شده است:
جدول 1: دیدگاههای افراد در باب درستنویسی Table 1: People's opinions about spelling
منبع: دیدگاه محققان مذکور
3ـ تبیین مبانی درستنویسی و تعیین معیارهایی برای تعیین درست و غلط بررسی مباحث گفتهشده در حوزة درست و غلط نشان داد که بیشتر ملاکهای مطرحشده در منابع موجود، ملاکهایی قطعی تلقی شده است؛ درحالیکه بحث از درست و غلط در زبان بحثی نسبی است و به عوامل مختلفی بستگی دارد؛ بدین معنا که در بسیاری موارد برای تشخیص درست و غلط بودن کلمه یا عبارتی نمیتوان معیاری قطعی پیشنهاد داد. در تعیین معیارها لازم است به چند نکته توجه شود: الف) در زبان معیار گونههای زبانی متفاوتی وجود دارد؛ مانند گونۀ علمی (زبان علم)، گونۀ رسانهای، گونۀ اداری و گونۀ ادبی که ممکن است هر گونۀ زبانی با گونۀ زبانی دیگر تفاوت داشته باشد. در تبیین مبانی درستنویسی اغلب به این گونهها و تفاوتهای زبانی توجهی نشده و این موضوع باعث شده است که با کلّیگویی، قواعد خشک و غیرعلمی بر کتابهای ویرایش حاکم شود؛ برای مثال، بهطور طبیعی بهکارگیری واژههای عامیانه (عامیانهنویسی) در متن علمی ناپسند است؛ ولی استفاده از همان واژه در متن داستانی نهتنها ایرادی ندارد، ممکن است جزء ویژگیهای زبانی داستانی تلقی شود. همچنین کاربرد تعابیر ادبیمآبانه در گونة علمی جایی ندارد و باعث سستی کلام میشود. کلیشههای ادبی فراوانی در بسیاری از کتابهای علمی دیده میشود؛ برای مثال: ـ در تاریخ 458 هجری قمری دیده از جهان فروبست/ جان به جانآفرین تسلیم کرد. کاربردِ «وفات کرد/درگذشت» بهمراتب با بافت زبانی گونة علمی سازگارتر است. در برخی از کتابها تعابیری مثلِ «در گوش فرو کردن» بهجای «گفتن» و «تلقین» بهدلیلِ «عامیانه بودن» غلط دانسته شده است (ذوالفقاری، 1399، ص. 183). همچنین، تعبیر «بهخاطر» بهجای «برای، بهمنظور، بهجهت» کاربردی عامیانه و نادرست تلقی شده است (ذوالفقاری، 1399، ص. 181). طرح چنین مثالهایی بدون توجه به گونۀ زبانی معیار صورت میگیرد و لازم است در تدوین قواعد درستنویسی به این موضوع توجه شود؛ ضمن اینکه تدوین کتابهای جداگانه برای ویرایش متون مختلف (ویرایش متون رسانهای، ادبی و...) میتواند برای حل این مشکل راهگشا باشد. ب) در تعیین قواعد درست و غلط اغلب بر گونة نوشتاری تأکید شده و در بسیاری از کتابها گونة گفتاری و ظرفیتهای زبانی گفتار نادیده انگاشته شده است. گاهی یک الگوی زبانی گفتاری به نوشتار راه مییابد و رفتهرفته تثبیت میشود. در متون داستانی با بسیاری از این کاربردهای گفتاری مواجه میشویم که کاربرد آنها نیز ناپسند نیست؛ بنابراین ضمن احترام به اصول و قواعد زبان و پیشینۀ آن باید تحولات گفتاری را نیز در کنار نوشتار پذیرفت. ج) کاربرد الگوهای زبانی در ادوار مختلف متفاوت است؛ بدین معنا که ممکن است کلمه یا عبارتی در یک دورۀ زمانی پربسامد باشد؛ ولی در دورههای دیگر از رواج آن کاسته شود؛ برای مثال، در قرن چهارم استعمال واژۀ فارسی «آزفنداک» برای همان دورۀ زمانی کاملاً پربسامد و رایج بوده و بهدنبال آن برای مردمان همان دوره نیز آشنا بوده است.
اما امروزه کاربرد این واژه مستعمل نیست و بهجای آن از «رنگینکمان» استفاده میشود؛ بنابراین معیارهایی چون سره بودن و خلوص یا توجه به پیشینۀ زبان بدون در نظر گرفتن تحولات زبان در ادوار مختلف نمیتواند معیارهای قطعی و حتمی تلقی شود و صرفِ اینکه واژهای سره است یا در پیشینۀ زبان به کار رفته است دلیلی برای معیار بودن آن نیست؛ البته میتواند در فرایندهای واژهسازی از نهادهایی همچون فرهنگستانها استفاده شود. با توجه به پراکندگی معیارها در منابع موجود، در این بخش ضمن بهرهگیری از دیدگاههای گفتهشده شاخصهایی برای تعیین درست و غلط در زبان مطرح میشود.
3ـ1ـ سرهگرایی یکی از معیارهایی که در تبیین مبانی درستنویسی میتوان در نظر گرفت، معیارِ سرهگرایی یا خلوص است. منظور از سرهگرایی استفاده از واژههای بومی و اصیل بهجای واژههای دخیل یا بیگانه است. «سرهنویسی استفاده افراطی از واژهها و تعابیر مهجور (obsolete) یا زبان مرده یا خاموش و یا ساختهای کهن زبان فارسی شامل واژههای باستانی (archaic)، زبان پهلوی، زبان دری کهن و واژههایی است که امروزه منسوخ شده است. همچنین، این واژهها ازآنجاکه قابلیت ارتباطی خود را از دست داده است، در زبان معیار علمی و ادبی کاربردی ندارد و استفاده از آنها جایز نیست؛ برای مثال، الفنجیدن (اندوختن)، چکاد (قله)، چکامه (قصیده) و...» (نیکوبخت، 1386، ص. 106-105)؛ البته در هیچ زبانی سرهگرایی محض وجود ندارد. به عبارت دیگر، هیچ زبانی را نمیتوان زبان پاک در نظر گرفت؛ زیرا سرهگرایی محض دیدگاهی افراطی است و محقق شدن آن در زبان امری دشوار است و ازطرفدیگر، زبانها به شکلهای مختلف با یکدیگر در تماساند و بر هم اثر میگذارند که در نهایت، این برخورد زبانها با یکدیگر منجر به ورود عناصر واژگانی و ساختاری یک زبان به زبان دیگر میشود. همچنین، مجموعهای از واژگان با گسترش علوم وارد زبان میشود که این تعامل زبانها با یکدیگر به غنیتر شدن زبان کمک میکند و نهتنها آسیبرسان نیست، باعث تقویت زبان میشود. در نهایت، بهتر است به یک سرهگرایی تعادلی رسید تا ضمن کنار گذاشتن تعصبها به جنبۀ ابزاری بودن زبان (انتقال مفاهیم) توجه شود.
3ـ2ـ توجه به ویژگیهای صرفی، نحوی و آوایی زبان هر زبانی بهمرور زمان با تحولات مختلف آوایی، واژگانی و نحوی مواجه میشود؛ هرچند که سیر تحول یکسان نیست. معمولاً تحولات واژگانی سریعتر از تحولات آوایی و دستوری اتفاق میافتد. در تبیین مبانی درستنویسی توجه به تحولات صرفی، نحوی و آوایی ضروری است؛ به این صورت که برخی از مشخصههایی آوایی، صرفی و نحوی بهتدریج از عرصة زبان خارج شده است؛ بنابراین در این حوزه باید از عناصر زندۀ زبان استفاده شود؛ بدین معنا که بسیاری از ساختارهای صرفی، نحوی و آوایی که در زمانهای گذشته کاربرد داشته است، امروزه دیگر جایگاهی ندارد؛ برای مثال: - «هرگاه از کلمهای مثلاً اسم (یا مصدر زبان عربی) فعلی بسازند، مصدر آن فعل را مصدر جعلی مینامند؛ مانند: چربیدن (چرب+ ید+ َن)، بلعیدن (بلع+ ید+ َن)» (احمدی گیوی و انوری، 1396، ص. 15). - گوشنوازی کلمات، حفظ موسیقی آنها، سهولت تلفظ و زیبایی ازجمله اصولی است که باید در انتخاب واژهها مدّنظر قرار گیرد. در شیوهنامۀ اصول و ضوابط واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی نیز آمده است: «در واژهگزینی باید قواعد آوایی زبان فارسی رعایت شود. همچنین، تلفظی از وامواژهها اختیار شود که با قواعد واجآرایی و ساختار هجایی زبان فارسی مطابقت داشته باشد» (اصول و ضوابط واژهگزینی، 1388، ص. 44). به عبارت دیگر، کلمات باید ازنظرِ آوایی از حروفی تشکیل شود که بهراحتی بتوان تلفظ کرد. این درحالی است که در قرن چهارم و ششم کلماتی دیده میشود که بهاصطلاح علم معانی، تنافر حروف دارد؛ یعنی همانطور که پیشتر در ذیل دیدگاه فرشیدورد اشاره شد، کلمه نهتنها فصیح نیست، پیوند درست و غلط بودن کلمه با فصاحت قطع میشود؛ مانند:
- افزودن «ی» در پایان فعل در معنی «می»: «و وی اندر آن تنوق کردی تا سخت نیکو آمدی و او را پیوسته بخواندندی» (بیهقی، 1381، ص. 164). - «را» در معنای برای: «اگر بطلب بدر آیند، ما جان را بزنیم» (بیهقی، 1381، ص. 279). - «را» در معنای به: «سلطان طاهر دبیر را گفت حاجب را بگوی که لشکر را بیستگانی تا کدام وقت داده است» (بیهقی، 1381، ص. 48). - «اندر» به معنای در: «مردان را جهد اندر آن باید کرد تا یک بار وجیه گردند و نامی، چو گشتند و شد» (بیهقی، 1381، ص. 24).
3ـ3ـ توجه به روابط معنایی اجزای جمله و انتقال معنا از دیگر معیارهایی که میتوان برای درستنویسی در نظر گرفت، توجه به روابط معنایی اجزای جمله است؛ به این صورت که گاه اصول و قواعد دستور زبان و دیگر ملاکهایی که ذکر شد، در جمله رعایت شده است؛ ولی کلام ازنظرِ روابط معنایی بین اجزای جمله نادرست است. در این صورت معنایی که از کلام برداشت میشود، ازنظرِ منطقی و عقلی پذیرفتنی نیست؛ برای مثال به این جملات دقت کنید: ـ دانشآموزان درحالیکه به جنبش و فعالیت مشغول بودند، پرهیاهو و آرام وارد زمین بازی شدند. ـ قاتلان این شهر تاکنون کسی را نکشتهاند. هرچند در این جملات از جنبۀ دستوری جمله کاملاً درست است، تناقضهای آشکاری در کلام دیده میشود. در جملة اول تعابیرِ «مشغول بودن به جنبش و فعالیت» و «پرهیاهو» با «آرام» در تناقض است و در جملة دوم، این مفهوم که قاتل تاکنون کسی را به قتل نرسانده باشد، ازنظرِ منطقی درست نیست.
3ـ4ـ اقتصاد زبانی (کمکوشی) میل به انجام دادن کار در کوتاهترین زمان با صَرف کمترین انرژی از ویژگیهای دیرینۀ انسان است که زبان نیز چنین ویژگی دارد (افتخاری، 1384، ص. 35)؛ یعنی میل به کوتاهترین و سادهترین شکل (آسانترین و راحتترین شکل) که به اصل اقتصاد زبانی معروف است. استفاده از این اصل منوط به انتقال معناست؛ به این صورت که استفاده از این اصل خللی در معنا ایجاد نکند؛ ازجمله فرایندهایی که با اصل کمکوشی در تناقض است، میتوان به موارد زیر اشاره کرد: اطناب← «شهرهایی که در شمال کشور قرار دارند، مرسولات پستی خود را به شهرهایی که در مشرق قرار دارند، ارسال کنند» (ذوالفقاری، 1399، ص. 239). آمدن چند فعل پشتِسرهم← «این جنگ محدودهای از احتمالات و عواملی را که ممکن است بر پویایی در یک مبارزه، بین طرفهای درگیر کاملاً مسلح تأثیر بگذارد، نشان میدهد» (ذوالفقاری، 1399، ص. 243). بنابراین بهتر است کلماتی معیار گزینش قرار گیرد که به آسانترین شکل تلفظ و نوشته میشود؛ البته بحث از ایجاز و اختصار بحثی نسبی است و همانگونه که ذکر آن گذشت توجه به گونة زبانی و سبکها و موقعیتهای مختلف زبانی در این زمینه ضروری است؛ برای مثال، گاهی با توجه به مخاطب، در کتابهای آموزشی کلام اقتضای اطناب دارد. تبیین دقیق موضوعات درسی نیازمند اطناب است و ایجاز در اینگونه موارد مناسب نیست و یا برعکس آن، در نامههای اداری تکلّف و درازگویی به طولانی شدن کلام میانجامد و مناسب ساختارهای اداری نیست.
3ـ5ـ پیشینۀ زبان (ریشهدار بودن) بهطور طبیعی هر زبانی که پیشینۀ تاریخی و همچنین لغات و عبارات آن، ریشه در زبان کهن داشته باشد، اصالت و اعتبار درخورِ توجهی دارد. ریشهدار بودن زبان زیرمجموعۀ مقولۀ زبان کهن قرار میگیرد؛ اما در بررسی درست و غلط بودن زبان نمیتوان مقولۀ زبان کهن را بهتنهایی مدّنظر قرار داد؛ زیرا در هر دورۀ زمانی مجموعهلغات و عباراتی رایج است که برای مردمان همان دوره نیز کاملاً آشنا و قابل فهم است؛ اما رفتهرفته با گذشت زمان ممکن است همان لغات و عبارات برای مردم غریب باشد تاجاییکه جزء لغات متروک به حساب آورده میشود یا بهاصطلاح علم معانی چنین لغاتی غرابت استعمال دارد؛ مانند:
بنابراین در انتخاب معیار درست و غلط در زبان، بهتر است از لغات ریشهدار استفاده کرد تا بدین ترتیب اصالت و اعتبار زبان حفظ شود. با توجه به اینکه زبان فارسی از قرن هفتم به بعد بهتدریج دستخوش تحولات بسیاری شده و فخامت و استواری پیش از سدۀ هفتم را از دست داده است، بهتر است در تبیین مبانی درستنویسی به متون پیش از قرن هفتم توجه کرد.
3ـ6ـ انطباق گفتار و نوشتار بهترین نوع زبان معیار، نوشتاری است که بین گفتار و نوشتار کمترین میزان فاصله وجود داشته باشد. به عبارت دیگر، تاجاییکه بین صورت مکتوب و ملفوظ تطابق وجود داشته باشد؛ زیرا کار خوانش متن با سهولت بیشتری انجام میشود و از آن مهمتر چنین زبانی به زبان معیار نزدیکتر میشود. در غیر این صورت (ایجاد شکاف بین گفتار و نوشتار) مردم زبان معیار را رها میکنند؛ برای مثال، «در زبان سوئدی فاصله و تفاوت نوشتار معیار و گفتار اندک و درحال کم شدن است. به همین سبب فرگوسن زبان سوئدی را جزو زبانهای معیار آرمانی میشمارد» (سارلی، 1387، ص. 138)؛ پس در نهایت، بهتر است در گزینش کلمه یا عبارت، مبناهایی را برای درست و غلط در هر زبان در نظر گرفت تا آن زبان ضمن حفظ اصالت و استقلال خود به زبان معیار و آرمانی نیز نزدیک شود و اعتبار و ارزش آن نیز فزونی یابد؛ البته همانطور که پیشتر از این گفته شد، در گزینش درست و غلط باید به گونههای زبانی و دورۀ زمانی نیز توجه کرد.
نتیجه در واکاوی مباحث درست و غلط و تبیین مبانی آن، چهار دیدگاه بهصورت گذرا مطرح است: ـ ابوالحسن نجفی سه منبع برای درستنویسی پیشنهاد میکند (زبان کهن، زبان گفتار امروز و زبان نوشتار امروز) و با توجه به این منابع پنج حالت برای درستنویسی در نظر میگیرد. دیدگاه او در این زمینه، تعادلی بین تجویزگرایی و توصیفگرایی است؛ به این صورت که ضمن در نظر گرفتن پیشینۀ زبان و تجویز قاعدهای برای درست و غلط به تحولات گفتار نیز توجه میکند؛ البته در این دیدگاه، منظور از پیشینۀ زبان مشخص نیست و نجفی محدودۀ زمانی مشخصی برای آن در نظر نمیگیرد. علاوهبر این، شواهد و مثالهایی که این محقق برای حالتهای مختلف ذکر میکند، دقیق نیست و با یکدیگر تداخل دارد. ـ دیدگاه فرشیدورد دیدگاهی تجویزی است؛ بهاینترتیب که ازنظرِ او معیار درستی یا نادرستی کلمات و تعابیر در زبان، انطباق با قواعد دستور زبان است؛ البته فرشیدورد ضمن طرح این دیدگاه صورتهای مختلفی برای درست و غلط در نظر میگیرد. او معتقد است درست و غلط فقط یک صورت ندارد؛ بهگونهای که وجود چند صورتِ درست در زبان و خط امری طبیعی است و براساسِ «تنوعات زبانی» گاهی شکلهای گوناگونی وجود دارد که گونهها یا جلوهها یا صورتهای مختلف زبان را تشکیل میدهد؛ بنابراین از نکات مثبت این دیدگاه آن است که به سبکها و گونههای مختلف سخن توجه میکند و درست و غلط را در همۀ گونهها با اصول ثابت و بدونِ تغییر نمیداند. ازنظرِ فرشیدورد مسئلۀ درست و غلط در زبان با فصاحت پیوند نزدیکی دارد؛ زیرا یک کلمه علاوهبر درست بودن باید فصیح و زیبا نیز باشد و صحیحترین سخنان، شیواترین آنهاست. همچنین، توجه به جنبة ارتباطی زبان و بهرهگیری از عناصر زندة زبان نیز از دیگر اصول درستنویسی است. ـ ادیب سلطانی ضمن تجویز قواعدی برای درستنویسی (اصل رعایت موازین دستوری زبان فارسی، اصل تابعیت وامواژهها از دستور زبان آواشناسی و خط فارسی، رعایت اصل و ریشۀ کلمه) با مطرح کردن اصلِ «انعطافپذیری عملی» اندکی از اصول سخت و خشکِ تجویزی عدول کرده است؛ بهاینترتیب ازنظرِ او میتوان بنا به موقعیت از اصول گفتهشده تخطی کرد. علاوهبر این، برخی از اصولی هم که این محقق مطرح میکند به ویژگیهای صوری نوشتار مربوط میشود نه مبانی درستنویسی (اصل رعایت حد و استقلال کلمه، اصل آسان نوشتن و خواندن و خوشنمایی کلمۀ نوشته یا چاپی). در این دیدگاه به زبان گفتاری توجهی نشده و بهاینترتیب برای گفتار بهخودیخود اصالتی در نظر گرفته نشده است. در اصل سوم نیز «همخوانی گفتار و نوشتار» ملاک درستنویسی دانسته شده است؛ بنابراین ادیب سلطانی جایگاه درخورِ توجهی برای تحولات زبانی ـ که البته در گفتار بیش از نوشتار نمود پیدا میکند ـ در نظر نگرفته است. ـ ناصرقلی سارلی بحثی با عنوان «ملاکهای زبان معیار» مطرح میکند که به بحث درستنویسی بسیار نزدیک است. طبق این دیدگاه علاوهبر اینکه به اصول و قواعد دستوری، آوایی و نیز الگوی واژگانی زبان یعنی خلوص توجه میشود، جنبههای ارتباطی زبان و کارایی و کفایت الگوهای زبانی در انتقال معنا نیز در نظر گرفته شده است؛ البته تأمل در معیارهای ذکرشده نشان میدهد برخی از ملاکها نمیتواند برای همة گونههای زبانی معیار مصداق داشته باشد؛ برای مثال، آنچه با عنوانِ ملاکِ «زیبایی» از آن یاد میشود بیشتر خاص گونة ادبی است و نمیتواند گونههای دیگر را در بر بگیرد. یکی از نکات بسیار مهم که در تبیین مبانی درستنویسی در دیدگاههای بیانشده به آن توجه نمیشود، توجه به سبکها و گونههای مختلف زبان است. زبان معیار گونههای مختلفی دارد که از بین آنها گونۀ اداری، رسانهای، ادبی و علمی شناختهشدهتر است. نظر به اینکه موضوع کلام و نیز مخاطب در هریک از این گونهها با گونههای دیگر متفاوت است، لازم است در تدوین اصول درستنویسی به این تفاوتها توجه شود. تدوین بیشتر کتابهای ویرایش و بحث از درستنویسی بدون در نظر گرفتن این تفاوتها صورت گرفته است. در پژوهش حاضر با توجه به کاستیهای موجود معیارهایی برای درستنویسی مطرح شد که عبارت است از: 1- سرهگرایی؛ 2- توجه به ویژگیهای صرفی، نحوی و آوایی زبان فارسی؛3- توجه به روابط معنایی اجزای جمله و انتقال معنا؛ 4- اقتصاد زبانی یا کمکوشی؛ 5- پیشینۀ زبان و انطباق گفتار و نوشتار.
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
احمدی گیوی، حسن، و انوری، حسن (1396). دستور زبان فارسی 1. فاطمی.
ادیب سلطانی، میرشمسالدین (1365). راهنمای آمادهساختن کتاب. سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی.
اسدی طوسی، حکیم ابونصر علی بن احمد (1317). گرشاسپنامه (به اهتمام حبیب یغمایی). کتابخانه بروخیم.
افتخاری، اسماعیل (1384). نقش کمکوشی زبانی در پیدایش فارسی محاوره. فصلنامۀ پژوهشهای ادبی، 7، 1-36.
بیهقی، ابوالفضل محمد بن حسین (1381). تاریخ بیهقی (به کوشش خطیب رهبر). مهتاب.
جامی، عبدالرحمان (1367). بهارستان (تصحیح اسماعیل حاکمی). مؤسسه اطلاعات.
حقشناس، علی محمد (1373). درست و غلط از زبان بلومفید. نشر دانش، 84، 11-16. http://noo.rs/5SjII
خاقانی (1333). مثنوی تحفه العراقین (به اهتمام و تصحیح و حواشی و تعلیقات یحیی قریب). چاپخانۀ سپهر.
ذوالفقاری، حسن (1399). آموزش ویراستاری و درستنویسی. علم.
زندی مقدم، زهرا (1396). کتابشناسی درست و غلط در زبان فارسی. ویژهنامۀ فرهنگستان، 13، 239-246.
سارلی، ناصرقلی (1387). زبان فارسی معیار. هرمس.
صادقی، علی اشرف (1362). زبان معیار. نشر دانش، 16، 16-21. https://www.sid.ir/paper/417721/fa
فردوسی، ابوالقاسم (1389). شاهنامه (به کوشش جلال خالقی مطلق). مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
فرشیدورد، خسرو (1387). مسئلۀ درست و غلط، نگارش و پژوهش در زبان فارسی. سخن.
فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی (1388). اصول و ضوابط واژهگزینی (ویرایش سوم). فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی.
نجفی، ابوالحسن (1399). غلط ننویسیم. مرکز نشر دانشگاهی.
نیکوبخت، ناصر (1386). مبانی درستنویسی زبان فارسی معیار. چشمه. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 266 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 196 |