
تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,685 |
تعداد مقالات | 13,847 |
تعداد مشاهده مقاله | 32,835,848 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,979,304 |
بررسی تحلیلی حق ارث و میراث زن در ازدواجهای عصر ساسانی | ||
الهیات تطبیقی | ||
دوره 16، شماره 1 - شماره پیاپی 33، خرداد 1404، صفحه 21-36 اصل مقاله (708.5 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/coth.2024.139759.1862 | ||
نویسندگان | ||
پروین داوری1؛ اسماعیل سنگاری* 2 | ||
1دانشجوی دکتری تاریخ ایران قبل از اسلام، گروه تاریخ و ایران شناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران | ||
2دانشیار گروه تاریخ و ایران شناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران | ||
چکیده | ||
در دین زردشتی ازدواج از اهمیت و جایگاه ویژهای برخوردار است و هر زردشتی موظف است ازدواج کند و تشکیل خانواده دهد تا بتواند نامگاه و اجاق خانواده را زنده نگه دارد. افزون بر این، حفظ اموال و دارایی خانواده نیز از اهمیت بسزایی برخوردار است و میبایست افراد خانواده در حفظ و نگهداری اموال خانواده نسل به نسل کوشا باشند و آن را محفوظ دارند. در ایران عصر ساسانی نیز مسئلۀ ارث در دین زردشتی اهمیت بسزایی پیدا کرده بود و هر فرد زردشتی موظف بود فرزند پسری از خود باقی گذارد تا آن فرزند میراثدار نام، اجاق و اموال خانواده باشد. زمانی که فرزند پسری در میان نبود، برای تأمین جانشین ازدواجهای نیابی صورت میگرفت و فرزندان حاصل از این ازدواجها نیز بهعنوان ارثبر شناخته میشدند. این پژوهش بهصورت توصیفیتحلیلی و براساس منابع کتابخانهای به بررسی میزان سهمالارث وراث در شرایط گوناگون ازدواج و وظایف آنان نسبت بهمتوفی پرداخته است. بررسیها حاکی از آن است که بهرهمندی وراث از ترکه متغیر بود. در وهلۀ نخست، ریشۀ چنین تفاوتی در نوع و نحوۀ ازدواج زن/دختر نهفته است. در وهلۀ دوم، اندیشهای در باب اهمیت فرزند پسر بهعنوان عامل پلسازی برای عبور روان از پل چینوت و زندهنگهداشتن آیین نیاکان وجود داشت که ایجاد طبقات گوناگون وراث را به دنبال داشته است که بدینسان، ما در دین زردشتی با گونههای مختلف وراث روبهرو میشویم. | ||
کلیدواژهها | ||
ساسانیان؛ زن ساسانی؛ ازدواج؛ میراث؛ سهمالارث | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه 1-1. بیان مسئله زن در عصر ساسانی بهعنوان یک شخصیت حقوقی میتوانست از حقوق اجتماعی و اقتصادی بهره یابد. هر چند از میان پژوهشگرانی که آغازگر بررسی حقوق زنان ساسانی بودند، بارتولومه بر آن باور بود که در دوران ساسانیان زن شخصیت حقوقی نداشت و شیء پنداشته میشد و صاحب حقی به شمار نمیرفت (بارتولومه، 1337، ص. 40). حال آن که شواهد فقهی- حقوقی ساسانی و پساساسانی نشان میدهد که زن بهمثابه شیء نبوده است و زن/دختر میتوانستند از سهمالارث بهره یابند(Macuch,1993, p. 417). مسئلۀ اینکه آیا زن عصر ساسانی میتوانست چیزی را به ارث برد، شیوهای است که میتوان بهوسیلۀ آن ثابت کرد در دورۀ ساسانی، زن شخصیت حقوقی داشته و با وی به مانند یک شیء برخورد نمیشده است. درحقیقت، با بحث و بررسی مسئلۀ ارث در دورۀ ساسانی، میتوان شخصیت حقوقی زن را بهوضوح نشان داد. در دین زردشتی زن/ دختر میتوانست از ارث سود جوید و حتی بهعنوان وارث در قبال متوفی مسئولیتی داشته باشد (Macuch, 1993, pp. 417-418). همه زنان/دختران به یک میزان نمیتوانستند از ارث بهره ببرند؛ بدین صورت که گاه آنان برای زایش فرزند ذکور - برای متوفیِ بدون فرزند - میبایست وارد ازدواجهای نیابی شوند تا این امر مهم را به جای آورند و همین مسئله سبب میشد در نحوۀ دریافت ارث و میزان آن تفاوتهایی ایجاد شود. ضمن بررسی انواع ازدواج در عصر ساسانی و اهمیت مسئلۀ ارث در آنها، پژوهش حاضر بر آن است تا به این پرسش بنیادین پاسخ دهد: در دورۀ ساسانی دختران/زنان چگونه میتوانستند در شرایط مختلف از سهمالارث بهرهمند شوند و تا چه میزان موقعیت آنان در خانواده میتوانست میزان سهمالارث آنان را تحت تاًثیر قرار دهد. 2-1. پیشینۀ پژوهش تاکنون پژوهش مستقلی در رابطه با حق ارث زن در عصر ساسانی که تمام جوانب امر را شامل شود، صورت نگرفته است؛ با این حال، برخی پژوهشها در این باب نکاتی ارزندهای دارند؛ برای مثال، پژوهشهای ارزنده ماریا ماتسوخ (Maria Macuch) پژوهشگر ایرانی - آلمانی در ارتباط با موضوع ارث در ایران عصر ساسانی بسیار راهگشا است (Macuch, 2004, pp. 125-131). ماتسوخ در مقالههای خویش با عنوان «Inheritance Sasanian period و Descent and inheritance in zoroastrian and shi'ite law: Apreliminary» که به ترتیب در سالهای 2005 و 2017م. منتشر شدهاند، در پژوهش خویش با عنوان «ارث در دوره ساسانی» بر آن است مسئله ارث را در نظام حقوق عصر ساسانی نشان دهد. او در ذیل مباحث طرحشده، گریزی هم به اشخاص ارثبر داشته است؛ اما دستهبندی و تفکیکی در ذیل تمام طبقات گوناگون وراث مشهود نیست. در مقاله «تبار و میراث در قانون زردشتی و شیعه» ارث از دید دو نظام مکتب شیعه و زردشتی نگریسته شده است. در این پژوهش نیز به طبقات گوناگون ارث بهطور موجز اشاره رفته است و تمام جوانب موجود در طبقات گوناگون مسکوت مانده است. محققان دیگری نیز هستند که به مسئلۀ ارث در ذیل پژوهشهایی که در حوزۀ حقوق خانواده صورت پذیرفته، بهطور پراکنده پرداختهاند. منصور شکی، پژوهشگر متون حقوقی و حقوق خانواده در ایران باستان و بهویژه عصر ساسانی، در مقالاتی همچون «Family Law I in Zoroastrianism و The Sasanian matrimonial relation» که بهترتیب در سالهای 1971 و 1999م. منتشر شدهاند، مباحث کوتاهی از پژوهش خویش را به ارث اختصاص داده است و در هیچیک از این مقالات بهطور مجزا به تمام مسائل ارث در گونههای مختلف ازدواج پرداخته نشده است. با وجود این، شکی، تمام زوایای حقوقی مربوط به حقوق ارث در عصر ساسانی را بررسی نکرده است (Shaki, 1971, pp. 322-345; Shaki, 1999, pp, 184-196). بارتولومه در کتاب زن در حقوق ساسانی وضعیت زن را بر مبنای کتاب مادیان هزاردادستان بررسی کرده است. اگرچه در این کتاب مطالبی کوتاه در باب ارثیۀ زن ذکر شده، تمام مطالب ارث را پوشش نمیدهد و اشارهای کوتاه به ارث پادشازن و چکرزن دارد. نویسنده در اثر اشارهشده، زن را بهسان اشیا تلقی میکند و دیدگاه مثبتی نسبت به زن ساسانی ارائه نمیدهد. حالآنکه با تحقیقات صورتگرفته در این زمینه میتوان گفتههای ایشان را نقد کرد. یریلد (Hjerrild, 2003a) در کتاب Studies in Zoroastrian Family Law تنها با بررسی سه اثر مادیان هزار دادستان، روایت آذر فرنبغ فرخزادان، روایت امیداشوهیشتان از مجموع متون فقهی - حقوقی بازمانده از عصر ساسانی و پساساسانی به ساختار اجتماعی خانواده در دین زردشتی نظر داشته است. وی در چهار فصل به موضوعاتی چون سالاری، چکرزنی، ایوکزنی و خوئدوده و مباحث حقوقی مربوط بدانها پرداخته و در مباحث مطروحه گریزی نیز به مسئله ارث داشته است. با وجود این، اثر یریلد نیز فاقد بررسی همهجانبه این موضوع است. درواقع، در پژوهش وی، مبحثی به ارث اختصاص داده نشده است؛ بلکه در ذیل همان مباحث مطروحه، مسائل مرتبط با ارث را بررسی کرده است. مظاهری در رسالۀ دکتری خویش که به زبان فرانسوی، نوشته و با عنوان «خانوادۀ ایرانی در دوران پیش از اسلام» به فارسی ترجمه شد، بستر خانواده در عصر ایران باستان را از منظر اجتماعی واکاوی و پژوهش کرده است. اثر مزبور، در هفت بخش به بررسی شکلگیری خانواده پرداخته و مسائل مربوط به خانواده را ازنظر گذرانده است. موضوع وی خانوادۀ زردشتی بوده و به همین خاطر، برای بازسازی برخی از آداب و رسوم و آیینهای موجود در بین خانوادۀ دورۀ ایران باستان به آداب و رسوم زردشتیان زمان حاضر نیز نظر داشته است تا از این طریق به بازسازی جامعۀ باستانی ایران دست یابد. نویسنده مقوله ارث را ازنظر گذرانده است؛ اما به دستهبندی خاصی دربارۀ وراث بهطور کامل اشاره نکرده است. گرچه مختصر بحثی در ذیل مسئلۀ ارث در ازدواجهای نیابی ارائه میدهد، مباحث مطروحه تمام زوایای مسائل ارث را در بر نمیگیرد. خاتمی و حیدری در مقالۀ «تحولات قوانین فرزندخواندگی، پلگذاری و سهمالارث در حقوق مدنی زردشتی» مقوله ارث را ازنظر گذراندهاند و حتی مقایسهای هم در ذیل مسائل ارث زردشتیان و تغییرات آن در عرف جامعه امروزی ارائه میدهند. با وجود این، در این پژوهش به ارث در شرایط حقوقی انواع مختلف ازدواج (طبقات گوناگون وراث) بهطور کامل پرداخته نشده است و نویسندگان صرفاً گریزی کوتاه در این مطالب داشتهاند و وضعیت ارث را در ازدواجهای نیابی بهصورت جزئی و کامل بررسی نکردهاند. باید در نظر گرفت در هیچیک از پژوهشهای یادشده، دستهبندی خاصی در باب ارث و میراث مشهود نیست. در این پژوهش تلاش شده است به طبقهبندی ارث در گونههای مختلف ازدواج پرداخته و وضعیت سهمالارث افراد بهصورت تفکیکی بر پایۀ متون فقهی - حقوقی ساسانی و پساساسانی همچون مادیان هزاردادستان، روایت امیداشوهیشتان، روایت آذر فرنبغ فرخزادان، دادستاندینی و روایت داراب هرمزدیار نشان داده شود.
3-1. ضرورت پژوهش آنچه سبب شد موضوع ارث و میزان سهمالارث در دین زردشتی بررسی شود، این بود که در هیچیک از پژوهشهای انجامشده، تمام مباحث ارث بهطور مجزا و با تمامی جزئیات واکاوی نشده بود. در بیشتر پژوهشها اغلب میزان سهمالارث در ازدواج پادشایی توضیح داده شده و کمتر به مقولات ذکرشده در دیگر طبقات توجه شده است. بدینسان سعی شده است نشان داده شود زنان در گونههای مختلف ازدواج چگونه ارث دریافت میکردند و تنوع ازدواج تا چه میزان در مسئله سهمالارث زنان میتوانست تاًثیرگذار باشد و زنان را از حق قانونی محروم کند.
ازدواج پادشازنی گونهای از ازدواج بود که اعضای خانواده در این ازدواج از حقوقی به مراتب کاملتر از دیگر گونهها بهرهمند بودند و زن و فرزندان بهعنوان وارث شوهر/پدر شناخته میشدند و میتوانستند ارث دریافت کنند (Hjerrild, 1993, p. 81; Macuch, 2017b, pp. 329-330). بدینسان، اعضای خانواده بهعنوان وارثان پدر/شوهر محسوب میشدند و مهم نبود متوفی با چه لحنی دارایی خود را به وراث بسپارد. چه ماترک را بهصورت ابرماند به وراث میداد و چه بنابر سهم، آن دارایی به آنها تعلق میگرفت و بهعنوان وارث متوفی شناخته میشدند (Macuch, 1993, p. 415). در دین زردشتی، زمانی که رئیس خانواده فوت میکرد و اموالی از وی میماند، میراث به یکی از دو شیوه به دست وارثان میرسید. بدینسان یا بهصورت ابرماند (abarmānd) ( دارایی کامل، دارایی تقسیمنشده) در بین وراث باقی میماند یا بهصورت بهر (bahr) (Macuch, 2004, p. 126). مظاهری، ابرماند را هبه پیش از تقسیم و اضافه بر حصه وراث میداند و بهر را سهمی در نظر میگیرد که در میان وراث طبیعی تقسیم میشد (مظاهری، 1377، ص. 249-251). از دیدگاه ماتسوخ، ابرماند به دارایی کامل یعنی تقسیمنشدۀ متوفی اشاره دارد؛ شامل اموال منقول همچون احشام، غلامان، اسباب شخصی و کالاها و پول و اموال غیرمنقول همچون زمین کشاورزی، خانه، کانالهای آبیاری و ...؛ یعنی ابرماند مجموعۀ کامل از مال مشترک خانوادگی است (Macuch, 2004, p. 126). درمقابل، ابرماند بهر را به کار میبرد و آن را هر نوع درآمد اضافی میداند و بر آن است که هزینههای خانواده ازطریق درآمد بهر تاًمین میشد و آن اموال اصلی، دستنخورده باقی میماند (Macuch, 2004, p. 126). یریلد نیز با نظر ماتسوخ همسو است و ابرماند را ارث کامل میداند (Herrild, 2003a, p. 143) پریخانیان ابرماند را «میراثی میداند که از نیاکان رسیده» و سهم تمام اعضای خانواده را در خود دارد و قابل واگذاری نیست، به وراث انتقال مییابد و اصل مال بین وراث باقی میماند (پریخانیان، 1389، ص. 54). شکی نیز ابرماند را سهمی میداند که بین ورثه باقی میماند و بهر را هم سهمی در نظر میگیرد که بین ورثه تقسیم میشود (Shaki, 1999, p. 188). حال چه دارایی بهصورت ارث تقسیمنشده به وراث میرسید و چه بهصورت سهم فردی، در هر دو حالت آنان صاحبان اصلی این دارایی محسوب میشدند.
1-2. موانع ارث در دریافت ارث بایستی شرایطی وجود داشته باشد. علاوه بر اینکه فوت مورث بهعنوان سبب ارث و قرابت بهعنوان موجب ارث است؛ اما گاه شرایطی پیش میآمد که ورثه متوفی نمیتوانستند ارثی دریافت کنند. در ادامه به مواردی اشاره رفته است که موجب محرومیت از ارث میشد. زمانی که دختری بدون رضایت پدرش تن به ازدواج دائم میداد - که در این صورت به این ازدواج خودسرایزنی اطلاق میشد - از دریافت ارث محروم میشد؛ اما اگر بهطور موقت وارد ازدواج میشد، چنین محرومیتی دامنگیر دختر نمیشد؛ بلکه پدر میتوانست به اختیار خود میزان سهمالارث را تقلیل دهد (Macuch, 1993, p. 179). افزون بر این، زنی که از شوهر نافرمانی میکرد و بهعنوان ناشزه شناخته میشد، نهتنها زن از دارایی و ارث شوهر محروم میشد، فرزندانی که بعد از اثبات ناترسآگاهی زن به دنیا میآمدند، آنان نیز از ارث محروم میشدند (میرفخرایی، 1367، ص. 45)؛ بنابراین، با وقوع هر یک از مباحث مطروحه امکان محرومشدن از ارث برای شخص وجود داشته است. 2-2. وضعیت میراث زوجین و فرزندان زمانی که زن اموالی با خود به خانه شوهر آورد، آن اموال به شوهر تعلق دارد، شوهر میتواند از آن اموال بهره یابد؛ حتی اگر زوجین نتوانند صاحب فرزندی شوند، این اموال تا زمانی که زن زنده است، در اختیار وی قرار میگیرد؛ اما بعد از فوت زن دیگر به خانواده زن بازگردانده نمیشود و در میان خانواده شوهر باقی میماند تا ازطریق این اموال ستوری برای آن متوفی تعیین شود (رضایی باغ بیدی، 1384، ص. 18). حال اگر شوهر اموالی داشته باشد و زوجین در طول زندگی دارای فرزند نشوند، زن میباید بعد از فوت شوهر اموال وی را تحت ستوری[1] نگاه دارد و وارد ازدواج نیابی شود و اگر از زن فرزندی زاده نشود، آن مال تحت ستوری متعلق به مرد است و بایستی برای وی ستوری تعیین شود (رضایی باغ بیدی، 1384، ص. 19). در اینجا چند نکته درخور تأمل وجود دارد: زمانی که فرزندی وجود ندارد اما زن دارایی دارد، وضعیت میراث زوجین تحت تأثیر این شرایط قرار میگیرد. از آنجا که با ازدواج پادشازنی سالاری زن به خانواده شوهر تعلق میباید، بدینخاطر، دارایی زن تحت اختیار مرد قرار میگیرد (Macuch, 2007, p. 193). چنانچه اگر از این وصلت فرزند حاصل نشود، دیگر دارایی زن به خانواده پدریاش تعلق نخواهد داشت؛ اما اگر دارایی از آن مرد باشد و فرزندی حاصل نشود، وضعیت میراث زوجین متفاوت میشود. طبق روایت آذرفرنبغ، آن دارایی میتواند با عنوان ستوری در اختیار زن قرار گیرد. درواقع، اگر شوهر تقاضای ستوری زن را بخواهد، ولی پیش از آنکه زن را برای ستوری بگمارند شوهر از دنیا رود، آن زن به ستوری شوهرش گمارده میشود (Macuch, 1993, p. 324). تا زمانی که پادشازن زنده است، چون کدبانوی دوده است، نیازی به گماردن ستور نیست، چون ستوری بدو میرسد (میرفخرایی، 1397، ص. 147). حال این زن موظف است برای آنکه وارث مذکری برای شوهرش به دنیا آورد، وارد ازدواج نیابی (ستوری) شود. درواقع، این زن با مردی ازدواج میکند و بهعنوان چکرزن آن مرد محسوب میشود (Macuch, 2006, p. 591). در این حالت، افزون بر زن که از سهمالارث پادشاشوهر سهمی دریافت میکند (Macuch, 1993, p. 417)، فرزندان حاصل از این وصلت چون به پادشاشوهر مادرشان تعلق دارند، ارثبر شناخته میشوند (Macuch, 2010, p. 143). پس زمانی که پادشازن ستوری شوهرش را بر عهده میگیرد امکان محرومیت از ارث دامنگیر وی نمیشود؛ چون وی بهعنوان پادشازن شوهرش باقی میماند و میتواند سهمی از ارث وی دریافت کند. حال وضعیت پادشازنی که دارای فرزندی است، متفاوت میشد؛ بدینگونه که اموال وی بعد از فوت شوهرش به وی تعلق میگرفت. چنانچه بعد از پرداخت دیون متوفی میبایست اموالی در عوض دارایی که زن از خانۀ پدرش آورده بود به وی میپرداختند (اونوالا، 1922م، ص. 188-187؛ Dhabhar, 1932, p. 203). دیگر آنکه وی میتوانست سهمی از اموال شوهرش دریافت کند (Shaki, 1971, p. 342). پس میتوان چنین استنباط کرد حضور فرزند میتوانست در وضعیت دریافت ارث زن/مادر تاًثیرگذار باشد. چون در این صورت اموال زن بعد از تأدیه دیون شوهر به وی تعلق مییافت و سهمی نیز از اموال شوهر دریافت میکرد؛ حال آنکه نبود فرزند وضعیت سهمالارث زن را تحت تاًثیر قرار میداد. در ازدواج پادشازنی دختر هم از پدر ارث دریافت میکند؛ بنابراین، اگر پدر مالی به دخترش دهد، چه بهصورت مالکیت در آن مال باشد یا بهصورت ارزش پولی در هر حالتی سهمالارث دختر محسوب میشود (Macuch, 1993, p. 416. همچنین، اگر دختری دارایی پدر را با عنوان قیمومیت (ستوری) بپذیرد، برای او ارث محسوب میشود (Macuch, 1993, p.416). عریان در ادامه همین ماده بر آن است که در صورت وجود دیون در ذمه پدر، این دختر نیز ملزم به پرداخت دیون خواهد بود (عریان، 1391، ص. 249). حال آنکه پریخانیان در این ماده چنین نظری ندارد (Parikhanian, 1997, p.157). درواقع، پادشادختر بهعنوان ارثبر شناخته میشد و میتوانست سهمی از ماترک داشته باشد. مهم نبود آن اموال به چه صورتی به وی اعطاء شود. پادشاپسر نیز ارثبر شناخته میشد و میتوانست در کنار دیگر اعضای خانواده از سهمالارث حقی دریافت کند (Macuch, 1993, p. 418). اگر جزء آن پسر کس دیگری در خانواده حضور نداشت، در این حالت نیز این پسر وارث پدرش شناخته میشد (Macuch, 1993, p. 413).
3-2. میزان سهمالارث اعضای خانواده زن و شوهر در ازدواج پادشازنی ذیحق بودند که از یکدیگر ارث ببرند. فرزندان حاصل از این ازدواج بهعنوان وارث و جانشین پدرشان شناخته میشدند (Hjerrild, 2003b, p. 93). اگر متوفی وصیتنامهای بر جای نمیگذاشت، اعضای خانواده بدینگونه میتوانستند سهمالارث دریافت کنند. پادشاپسر و پادشازن به یک اندازه ارث دریافت میکردند و دختر مجرد نصف سهم پسر ارث میبرد و دختر متأهل نیز چیزی از ارث دریافت نمیکرد؛ زیرا سهم خود را در زمان ازدواج بهعنوان جهیزیه گرفته است (میرفخرایی، 1397، ص. 147). در این بند نکاتی وجود دارد: 1. این میزان سهمالارث صرفاً در متون پساساسانی بازتاب یافته و در مادیانهزاردادستان به این مقوله اشاره نشده است که پادشازن یا پادشاپسر تا چه میزان میتوانست سهمالارث دریافت کند. در مادیان هزاردادستان چنین اشاره شده است که دارایی یا بهصورت ابرماند یا سهم، به وراث تعلق داشت (Macuch, 1993, p. 415). 2. چنین ذکر شده است که اگر دختر در زمان ازدواج جهیزیهای دریافت کند، دیگر حقی در مایملک خانواده نخواهد داشت. احتمالاً در زمان ازدواج افزون بر جهیزیه، دارایی دیگری هم به دختر میدادند. در بندی از مادیان هزاردادستان چنین آمده است که جهیزیه و داراییای که زن در هنگام ازدواج با خود به خانۀ شوهر میبرد، جزئی از دارایی وی بود و در زمان طلاق دارایی و جهیزیه به زن بازگردانده میشد (Macuch, 1993, p. 71). با توجه به این بند از مادیان هزارداستان، چنین به نظر میرسد که تنها جهیزیه نبود که به دختر میدادند، بلکه دارایی هم بر حسب شرایط خانوادگی به دختر اعطا میشد و آن دختر در زمان ازدواج، حق و حقوق خود را از سوی خانواده دریافت میکرد. افزون بر این، امکان تغییر در میزان سهمالارث دختر و پسر وجود داشته است. پدر میتوانست به دختر و پسر خود به یک اندازه سهم دهد و حتی اگر دختر در زمان حیات پدر ازدواج میکرد، باز میتوانست از ماترک پدرش سهمی دریافت کند (رضایی باغ بیدی، 1384، ص. 48). میتوان چنین فرض کرد که این اتفاق زمانی میسر بود که پدر در قالب وصیتنامه یا سندی مکتوب این امر را ذکر میکرد. درواقع، میتوان استنباط کرد یک حکم کلی در باب سهمیه وجود داشته است؛ اما در کنار این حکم کلی، پدر خانواده میتوانست به دختر سهمالارث برابر با پسر دهد و مشکلی نداشته است. شاید شرایطی در آن مقطع زمانی در جامعه زردشتی حاکم بوده که چنین تغییر نگرش در قوانین ارث را خواستار بوده است.
4-2. وظایف وراث از وظایف وراث، پرداخت دیون مورث بود. اگر تأدیه بدهی (پدر) را از خانواده بخواهند و تنها یک دختر در خانواده وجود داشته باشد، چه دختر ازدواج کرده باشد یا نه، ملزم به پرداخت بدهی است (Macuch, 1993, p. 418). چنانچه پسر و دختر و بانوی خانواده در تأدیه بدهی شریک باشند، این امر قانونی است؛ اما دختر بایستی متناسب با سهمالارث خود درخصوص تأدیه دیون و پرداخت آن اقدام کند (Macuch, 1993, pp. 417-418) و کسی که تأدیه بدهی از او خواسته میشود، میتواند از شریکان دیگر سهم مربوطه را بازستاند (Macuch, 1993, p. 417). دختری که هنوز ازدواج نکرده است بهعنوان صاحب سهم شناخته میشود؛ بنابراین، به اندازۀ پسر در تأدیه دیون وظیفه دارد (Macuch, 2004, p. 129)؛ اما زمانی که ازدواج میکند، نمیتواند داوطلبانه به این کار مبادرت ورزد و محدودیت برای وی به وجود میآید. همچنین، بانوی خانواده به همراه سالار خانواده میتواند بخشی از دارایی را برای تأدیه بدهی متوفی تخصیص دهد و بدهی متوفی را از این طریق پرداخت کنند (Macuch, 1993, p. 131). بانوی خانواده بهتنهایی نمیتواند از دارایی خانواده در جهت تأدیه بدهی متوفی خودسرانه برداشتی انجام دهد و میبایست همراه با سالار خانواده به چنین کاری بپردازد (Macuch, 1993, p. 144).
زمانی که دختر بدون رضایت پدر یا سالار خود تن به ازدواج دهد، این امر سبب میشود دختر از برخی حقوق اجتماعی خود ازجمله ارث پدر محروم شود. این دختر در موضوع ازدواج بهعنوان پادشازن همسرش شناخته نمیشود و ازدواج او خودسرایزنی محسوب میشود (صفای اصفهانی، 1376، ص. 265؛ اونوالا، 1922م، ص. 181؛ Macuch, 1993, p. 179)؛ اما فرزندانی که در ازدواج خودسرایزنی متولد میشوند فرزندان قانونی محسوب میشوند (صفای اصفهانی، 1376، ص. 265). منصور شکی این ازدواج را قانونی نمیداند؛ اما یریلد با نظر شکی در این رابطه مخالف است و پیوند میان زن و مرد را چنین نمیپندارد و فرزندان این نوع ازدواج را مشروع میداند (Hjerrild, 2003a, p. 27). در این نوع ازدواج، اگر پیوند بین زن و مرد بهصورت موقت باشد، هیچ مسئلهای در زمینۀ اقتصادی بین پدر و دختر پیش نمیآید؛ اما اگر این ازدواج مادامالعمر باشد، دختر از دریافت ارث محروم میشود (Macuch, 1993, p. 179). پس با این ازدواج، محرومیت از ارث پدر برای دختر وجود داشت. دربارۀ سهمالارث زوجین نیز میتوان چنین استنباط کرد که چون شوهر وظایفی در قابل تأمین نفقۀ زوجه و فرزندان نداشته است (صفای اصفهانی، 1376، ص. 265)، مسلماً مسئلۀ سهمالارث نیز مطرح نبوده است؛ اما گویا اگر فرزند پسری حاصل میشد و به برنایی میرسید، آن پسر بهعنوان سالار مادرش محسوب میشد و میتوانست مادرش را به پادشازنی پدرش درآورد (صفای اصفهانی، 1376، ص. 265). پس میتوان چنین استنباط کرد که امکان بهرهمندی از ارث بعد از تغییر وضعیت از خوسرایزنی به پادشازنی وجود داشته است. این مسئله نشان میدهد در دوران پساساسانی به دنبال آن بودند با تسهیل در قوانین فقهی - حقوقی در وضعیت این زنان تغییراتی ایجاد کنند تا آنان نیز بتوانند دستکم از میراث شوهر پس از تغییر وضعیتشان به پادشازنی سهمالارثی دریافت کنند. احتمالاً چنین تعدیلی را بایستی در جهت حفظ پیروان در جامعه زردشتی دانست؛ چون با گذر زمان و همزیستی با مسلمانان احتمال اینکه پیروان زردشتی در اثر سختگیری به دنبال تغییر دین خود باشند، تقویت میشد. پس جامعه زردشتی به دنبال آن بود با دادن امتیازاتی، دستکم بتواند پیروانش را محفوظ دارد.
اصطلاح «خوئیتودات» (xᵛaētuuadaθa) در اوستا و خوئدوده (xwēdōdah) در فارسی میانه یکی از بحثبرانگیزترین مقولهها در باب ازدواجهای عصر ساسانی است (Skjærvø, 2013). در متون پهلوی نگاه مثبتی نسبت به این ازدواج شده است و بارها به آن تأکید شده است؛ حال آنکه برخی از محققان درصدد رد آن هستند (Daryaee, 2013, p. 91). کتاب مادیان هزاردادستان به مسئلۀ خوئدوده اشاره دارد؛ اما خود واژه در آن نیامده است؛ برای نمونه، در بند (Macuch, 1993, p. 319 ) . اگرچه در این بند خود واژۀ خوئدوده ذکر نشده است، محتوای آن نشان میدهد پدر با دختر خود وارد ازدواج شده است (Parikhanian, 1997, pp. 119-121; Macuch, 1993, p. 320). حال آنکه در متون متأخر زردشتی نظیر دینکرد، شایست ناشایست، روایت پهلوی، روایت آذرفرنبغ و روایت امیداشوهیشتان تأکیدهای زیادی بر انجام آن شده است. به نظر میرسد حفظ پاکی خون و البته میراث پدری در یک خاندان مهمترین دلیل به وجود آمدن آن بوده است. درواقع، خوئدوده بهترین شیوه در دین زردشتی برای جلوگیری از تقسیم ارث میان اعضای خانواده بود تا اموال بهصورت دستنخورده در میان اعضای خانواده باقی بماند و تنها از سود و درآمد دارایی استفاده کنند (Macuch, 2004, p. 130; Macuch, 2017b, p. 330). به عبارت دیگر، خوئدوده افزون بر آنکه کاری ثواب پنداشته میشد، راهکاری مناسب برای حفظ زمین و دارایی در درون خانواده بود (Hjerrild, 2003a, p. 171). ازدواج خوئدوده با مادر، خواهر یا دختر امکانپذیر بود (روایت امیداشوهیشتان، 28، 2). چنانکه پدر میتوانست دختر خود را به همسری درآورد و اموال خود را در قالب وصیت یا هبه به وی اعطا کند. آنچه به دختر در مقام زن اعطا میشد، بیشتر از سهم یک دختر بود (Macuch, 1993, p. 626). دختر از موقعیت دختری خارج میشد و بهعنوان همسر محسوب میشد؛ بنابراین، سهم قانونی وی نیز تغییر مییافت (Hjerrild, 2003a, p. 175; Skjærvø, 2013 ). میتوان چنین استنباط کرد که با ازدواج خوئدوده نیز میزان سهمالارث زن/دختر میتوانست تغییر کند. با وجود این، پژوهشگران در این مقوله نظرات مغایری با یکدیگر دارند؛ به گونهای که شاپور شهبازی معتقد است منظور از ازدواج با محارم همان ازدواج با خویشان است و تعبیر غلط از خوئدوده شده و منکر ازدواج بین محارم است (شاپور شهبازی، 1381، ص. 243). ماتسوخ نیز بر این نظر است که در متون پساساسانی در باب خوئدوده مبالغه شده است و و ریشه این مبالغه را نشأتگرفته از وضعیتی میداند که زردشتیان پس از سقوط شاهنشاهی ساسانی در آن قرار گرفته بودند و برای حفظ جامعه زردشتی دینمردان بر آن بودند در متون بر آن وصلت تأکید کنند و دلیل چرایی عدم ذکر نام خوئدوده در مادیان هزارداستان را چنین میداند که خوئدوده یا در دوران ساسانی زیاد انجام نمیگرفت یا چنان در آن دوران رواج داشت که نیازی به ذکر آن در این کتاب نشده است (Macuch, 1981, p. 136). با وجود این، در منابع چینی نیز به این نوع وصلت اشاره شده است؛ ازجمله سنگمقبرۀ «ماشی[2]» همسر سولیانگ[3] در چانگآن، این کتیبه بهصورت دو زبان پهلوی و چینی نگارش یافته است. در متن پهلوی نام صاحب مقبره «ماهوش[4]» ذکر شده، با پدرش در شهر چانگآن میزیسته و در 26 سالگی فوت کرده است. حال آنکه در متن چینی مقبره متعلق به ماشی همسر سولیانگ بود (Rezai Baghbidi, 2011, pp. 105-107). پس میتوان چنین استنباط کرد که خوئدوده تنها در متون پهلوی بازتاب نداشت؛ بلکه شواهدی از آن را میتوان در منابع شرق دور یافت. چنین به نظر میرسد که این مسئله در دوران ساسانی و پساساسانی در میان زردشتیان وجود داشته است؛ اما با گذر زمان و تعاملاتی که بین آنان و مسلمانان وجود داشت، این مقوله از رونق افتاد و حتی برخی از دینمردان درصدد انکار آن هم بر میآیند و این مسئله را در گذر زمان، بهخصوص در جامعه امروزی، افترایی در حق زردشتیان بهشمار میآورند.
براساس قوانین ارث دین زردشتی، اگر متوفی دارای فرزند پسری نبود، ازطریق شخصی دیگر و بر حسب قوانینی که در قانون پیشبینی شده بود، بایستی وارث پیدا میکرد. این امر ازطریق ازدواجهای چکرزنی، ایوکزنی و ستوری ممکن میشد تا متوفی صاحب وارث و جانشین شود و نسل وی بهصورت نمادین حفظ شود.
1-5. چکرزنی اگر شخصی بدون وارث ذکور فوت میکرد، همسری از وی باقی میماند. این زن موظف بود وارد ازدواج چکری شود تا برای پادشاشوهر خود فرزند ذکوری به دنیا آورد (Shaki, 1999, p. 647; Shaki, 1974, p. 330; Macuch, 2017a, p. 261). در ازدواج چکری، چکرزن از مزایای حقوق همسری بیبهره است (صفای اصفهانی، 1376، ص. 48) مگر اینکه قول و قرار رسمی بین چکرزن و چکرشوهر منعقد شده باشد. در غیر این صورت، پس از فوت چکرشوهر، چکرزن از آنچه از شوهرش باقی مانده است، چیزی بهعنوان ارث دریافت نخواهد کرد و حتی از نیازهای اولیه مانند غذا و دیگر مایحتاج زندگی نیز محروم خواهد شد (صفای اصفهانی، 1376، ص. 48). حال اگر قراردادی بین آنان وجود داشته باشد، این وضعیت تعدیل مییابد؛ به گونهای که چکرزن و چکرشوهر میتوانند در صورت فوت هر یک به اندازه یک سهم یا هبه از آنچه بهعنوان ارث از آنان باقی مانده است سهمی دریافت کنند (صفای اصفهانی، 1376، ص. 151). شاید بتوان چنین استنباط کرد تعدیل صورتپذیرفته در اینجا مربوط به شرایط حاکم در آن دوران باشد؛ چون در مادیان هزاردادستان چنین قانونی مشهود نیست. چنین مسئلهای در متون پساساسانی بازتاب دارد و این امر میتواند حاکی از شرایط آن دوران باشد که دینمردان ضرورت بازنگری در قوانین فقهی - حقوقی را در آن دوران پساساسانی لازم میپنداشتند و درصدد بودند قوانینی وضع کنند تا پاسخگوی نیاز پیروانشان در آن برهۀ زمانی باشد؛ بنابراین، در روایت امیداشوهیشتان تغییراتی در نگرش به قوانین فقهی وجود دارد که این امر بازتابی از وضعیت جامعۀ زردشتیان در آن مقطع زمانی را بازگو میکند. حضور فرزندان حاصل از چکری نیز نمیتواند تاًثیری در وضعیت ارث زوجین ایجاد کند. بدینگونه نیست که با به دنیا آمدن فرزند از چکرشوهر، زن بتواند ارثی بهعنوان حق طبیعی دریافت کند؛ اما از آنجا که فرزند وی متعلق به شوهر متوفی است، میتواند سهمی از دارایی آن شوهر متوفی دریافت کند (صفای اصفهانی، 1376، ص. 151). منصور شکی میزان سهمی را که این چکرزن میتواند از پادشاشوهر متوفی دریافت کند، همانند سهم پسری، دو سهم میداند (Shaki, 1971, p. 432)؛ بنابراین، برای بهرهمندی از ارث در چکری بایستی قراردادی ما بین زوجین منعقد میشد. در این صورت آنان ذینفع بودند از اموال یکدیگر سهمی دریافت کنند؛ در غیر این صورت در این نوع وصلت سهمی برای آنان مشخص نشده بود. حال اگر چنین قراردادی وجود نداشته باشد و ارثی از چکرزن باقی ماند، وضعیت آن دارایی به چه شکل خواهد بود. اگر چکرزن فوت کند، فرزندان وی ارثبر شناخته میشوند و سهمی از دارایی مادرشان را میتوانند دریافت کنند. اگر وارث چکرزن تنها یک فرزند پسر باشد، کل ماترک در اختیار وی قرار خواهد گرفت؛ اما اگر دختر باشد، چون ازدواج نیابی برای شوهر متوفی انجام نشده است، آن ماترک به مردی میرسد که وارد ازدواج ایوکزنی با آن دختر شود. درواقع، این دختر بایست ایوکزنی شوهر متوفی مادر را بر عهده بگیرد و ماترک مادر به آن مرد خواهد رسید (صفای اصفهانی، 1376، ص. 151). درواقع، دختر، ایوکزنِ پادشاشوهرِ مادرِ خود که پدر قانونی وی نیز بود، میشد. دارایی مادر بهطور مشروط به این دختر به ارث میرسید. دختر میتوانست از عایدات آن دارایی برای گذران زندگی خود استفاده کند؛ اما اصل دارایی به پسر وی میرسید که وارث برای پادشاشوهر مادرش محسوب میشد (Hjerrild, 2003a, pp. 130-131). حال اگر تعداد فرزندان بیش از یک دختر یا پسر باشد، در آن صورت اموال مادر متوفی باید بین فرزندان طبق موازین ارثی دختر و پسری تقسیم شود (صفای اصفهانی، 1376، ص. 151). بنابراین، چکرشوهر چیزی از چکرزن دریافت نمیکند و اموال چکرزن بین فرزند یا فرزندانش تقسیم میشود. درواقع، اموال چکرزن برای خودش است، چه این اموال از پادشاشوهرش به ارث رسیده باشد چه پدرش، سهمالارث این زن محسوب میشود و بعد از فوت آن زن به فرزند یا فرزندانش خواهد رسید (Hjerrild, 2003a, p. 130). حال اگر از چکرپدر ارثی باقی ماند و چکرفرزندانی حضور داشته باشند، وضعیت میراث آنان چگونه خواهد بود. برای اینکه چکردختر بتواند از چکرپدرش ارث دریافت کند، بایستی بهعنوان فرزندخوانده پذیرفته شده باشد. در این صورت میتواند سهم دختری دریافت کند؛ اما اگر بهعنوان دخترخوانده چکرپدر نباشد، ارث به وی تعلق نمیگیرد (صفای اصفهانی، 1376، ص. 155-157). کل ماترک چکرپدر در ستوری باید نگهداری شود؛ البته این امر برای چکرفرزندان میسر بود که آنان دارایی چکرپدر را بهصورت ستوری حفظ کنند و ارجحیت هم با پسر ارشد بود. در صورت شایستهنبودن پسر ارشد به هر دلیلی، پسر دیگر انتخاب میشد و اگر پسری وجود نداشت، دختر یا دخترانی که حضور داشتند میبایست یکی از آنان بهعنوان ایوکزن چکرپدر تعیین میشد و این اموال را بهصورت امانت حفظ میکرد (صفای اصفهانی، 1376، ص. 157-159). شایان ذکر است که در قوانین روایتدارابهرمزدیار تغییر رویهای مشهود است. بدین صورت که چکرفرزند میتوانست یک سهم از ارث را دریافت کند (اونوالا، 1922م، ص. 187). میتوان چنین استنباط کرد که براساس مصلحتبینی که در طی گذر زمان در جامعۀ زردشتی حاکم شده بود چنین جرح و تعدیلهایی رخ نموده بود. در واقع، چکرفرزندان سهم خود را از اموال پادشاشوهر مادرشان دریافت میکنند (Macuch, 2017a, p. 261).
2-5. ایوکزنی اگر متوفی همسری نداشته باشد، اما دختر یا خواهری از وی باقی بماند، آنان موظفاند وارد ازدواج ایوکزنی شوند تا فرزند پسری به دنیا آوردند (صفای اصفهانی، 1376، ص. 193؛ اونوالا، 1922م، ص. 180؛ Shaki, 1987, p. 149). زمانی که دختر یا خواهری برای ایوکزنی انتخاب میشود، آن ایوکزن باید همۀ مال را تحت ستوری نگه دارد و زمانی که پسر یا فرزندانی زاده شوند، آن اموال به آنان میرسد و حتی اگر ستوری به شایستگی به دختر یا خواهر رسیده باشد، باز وضعیت بدینگونه است (رضایی باغ بیدی، 1384، ص. 18). در اینجا به نظر میرسد نویسنده روایت آفرنبغ، ایوکزنی و ستوری را یکسان در نظر گرفته است. از واژۀ ستوری در اینجا استفاده میکند تا نشان دهد دارایی بایستی دستنخورده باقی بماند (Hjerrild, 2003b, p. 97). درواقع، زمانی که خواهری، ایوکزن برادرش میشود با فوت برادر، مایملکش به خواهر میرسد. وی ایوکزن و ستور برادرش است (صفای اصفهانی، 1376، ص. 9). گاه ممکن بود دختر تنها وارث پدرش باشد و ازدواج پادشازنی هم کرده باشد. بدینسان، زمانی که پدر وی فوت میکرد و هیچ وارثی به جز آن دختر نداشت، ازدواج پادشازنی وی منحل میگشت. شوهر آن دختر میتوانست سالاری دختر را به پدرش بازنگرداند و در اینجا بنابر درخواست پدر، دختر قیم پدرش محسوب میشد و دختر میتوانست با شوهر خود به زندگی مشترکشان ادامه دهند؛ اما دیگر نوع ازدواج آنان پادشازنی محسوب نمیشد و این دختر قیم پدرش محسوب میشد و نوع ازدواج وی ایوکزنی بود (Macuch, 1993, p. 176). حال اگر شوهرش وی را طلاق میداد و سالاری دختر را به پدرش باز میگرداند، دختر وارث پدرش محسوب میشد و شرط درخواست پدر برای ایوکزنی ضرورتی نداشت (Macuch, 1993, p. 176). توجه به این نکته ضروری است که در این بند دو حالت وجود دارد: اینکه دختر هنوز تحت سالاری شوهرش است، ولی نوع ازدواج آنان پادشازنی نیست و فرزندی که به دنیا آید بهعنوان وارث پدر دختر محسوب خواهد شد و ستور وی است. در حالت دیگر، سالاری دختر به پدرش بازگردانده میشود و روابط اقتصادی سابق را با پدرش خواهد داشت (Hjerrild, 1993, p. 81). همچنین، زمانی که در خانواده پسری وجود نداشته باشد و خانواده مشتمل بر تعدادی دختر باشد، فقط یکی از آنان ایوکزن میشود و کسی که ایوکزن شده است، مانند پسر از مایملک سهم دریافت میکند؛ ولی مابقی دخترها همچنان سهم دختری دریافت میکنند (صفای اصفهانی، 1376، ص. 129). درواقع، دختری که ایوکزن پدرش است، دو سهم از سهسهم را خواهد داشت و دختر دیگر یکسوم باقی را دریافت میکند (صفای اصفهانی، 1376،ص. 153). در روایت دارابهرمزدیار نیز چنین است؛ دختری که ایوکزنی پدر را برعهده میگیرد، سهمی همانند پسر دریافت میکند (اونوالا، 1922م، ص. 180). درواقع، دختری که ایوکزن میشود، دو سهم دریافت میکند، هم سهم ارث خود را دریافت میکند و هم از سهم ایوکزنی بهرهمند میشود. این وضعیت در زمانی که دو دختر در خانواده وجود داشتند و فقط یکی از آنان ایوکزنی را تقبل کند نیز وجود دارد (Macuch, 1993, p. 319). از این ماده چنین استنباط میشود که دختر با پذیرش ایوکزنی میتوانست سهم بیشتری دریافت کند؛ اگرچه شاید اصل آن مال در ستوری به وی تعلق نیابد، مسلماً میتوانست از سود آن اموال بهره ببرد. افزون بر این، اگر پدری دارایی دارد، اما بخشی از آن دارایی را برای ستوری کنار گذارد و دو دختر نیز داشته باشد، آن مقداری که برای ستوری مشخص کرده است، به دختری میرسد که ایوکزنی را بپذیرد و مابقی اموال بین آن دو دختر تقسیم خواهد شد (Macuch, 1993, p. 320). درواقع، چنین دریافت میشود که تعلقیافتن اموال، مسئله بسیار مهمی بوده است؛ چون سبب میشد تفاوتی بین دارایی که برای ستوری اختصاص یافته است با دارایی که به مالکیت فرزندان میرسد، تمایزی وجود داشته باشد و آن دارایی اختصاصیافته به ستوری دیگر تقسیمپذیر بین وراث نبود و تنها به کسی که ستوری را پذیرفته است، تعلق مییابد. دختری هم که ایوکزنی پدربزرگش را برعهده بگیرد، سهمالارث مادرش به وی میرسد و اگر دو دختر حضور داشته باشند و دختر بزرگتر شوهر کرده باشد، آن سهمالارث به دختر دوم میرسد (Macuch, 1993, p. 316)؛ بنابراین، چنین استنباط میشود که شرط تعلقیافتن سهمالارث آن است که ازدواج نکرده باشد وگرنه دختر بزرگتر سزاوارتر از دختر دوم محسوب میشد.
3-5. ستوری زمانی که یک بهدین بدون داشتن فرزند، زن، فرزندخوانده بمیرد و اموالی از وی باقی بماند، میبایست برای وی ستوری تعیین شود تا آن ستور بتواند فرزندی به نام متوفی پدید آورد و اموال وی را اداره کند (میرفخرایی، 1397، ص. 149). ستور میتواند زن یا مرد باشد و لزومی ندارد ستور از خویشاوند نزدیک باشد؛ فقط بایستی ستور در سن فرزندآوری باشد. همچنین، یک مرد میتواند ستوری چند نفر را بر عهده بگیرد؛ اما زن فقط میتواند ستور یک نفر باشد (میرفخرایی، 1397، ص. 150). زمانی که زنی برای ستوری انتخاب میشود، همه مال متوفی را باید تحت ستوری نگاه دارد تا پسری زاده شود و به پانزده سالگی برسد و آن مالی که در تملک آن زن است، به پسر و دیگر فرزندانی میرسد که در زمان ستوری زاده میشوند (رضایی باغ بیدی، 1384، ص. 17). درواقع، آن زن فقط حق استفاده از منفعت مال را دارد و به هیچ وجه اجازۀ تصرف در مال ستوری را ندارد (Macuch, 2004, p. 129; Hjerrild, 2003b, p. 95 ). افزون بر این، در ستوری خود زوجین از یکدیگر ارث دریافت نمیکردند (Shaki, 1999, p. 188 ). گاه نیز زنی که ازدواج کرده بود برای ستوری سزاوار میشد و آن را مطالبه میکرد. شوهر در این صورت اختیار داشت زن را طلاق دهد و سهم دختری وی را که بهصورت جهیزیه بود، به وی برگرداند؛ حتی اگر شوهر آن زن مخالف باشد و زن خواستار آن ستوری باشد، باز سزاوار است وی را برای آن ستوری بگمارند (Macuch, 1993, p. 318). از این ماده حقوقی چنین استنباط میشود که پذیرش ستوری برای این زن سودآور است که تن به چنین کاری داده است؛ باوجود مخالفتی که ممکن بود از جانب شوهرش وجود داشته باشد؛ چون پذیرش چنین ستوری میتوانست به طلاق منجر میشود؛ با وجود این، زن بر خواستۀ خود تاًکید و آن ستوری را مطالبه میکرد. اگر پدری بخشی از دارایی خود را برای ستوری کنار گذارد و دو دختر نیز داشته باشد، دختر بزرگتر برای ستوری سزاوار خواهد بود و مابقی ماترک نیز بین آن دو دختر تقسیم میشود؛ اما مال ستوری بین آنان تقسیمپذیر نیست (Macuch, 1993, p. 320). بنا بر آنچه آمد، چنین استنباط میشود که ستوری درواقع میتوانست برای کسی که این مسئولیت را برعهده میگیرد امتیازی باشد؛ چون در این ماده، دختر افزون بر اینکه میتوانست سهم ستوری را دریافت کند، مستحق دریافت سهم دختری خود نیز بوده است. همچنین، اگر مردی مالی را برای ستوری به زنی دهد، بعد از درگذشت آن مرد دارایی به آن زن میرسد (Macuch, 1993, p. 320). درواقع، کسی که مسئولیت ستوری را برعهده میگیرد، میتواند از دارایی آن متوفی سود جوید (Macuch, 1993, p. 533)؛ اما این اموال بهصورت امانت در دست وی است و نسبت به این مال مالکیتی ندارد (صفای اصفهانی، 1376، ص. 125). درخور ذکر است کسی که در زمان ستوری اموالی را در اختیار دارد، زمانی که صاحب فرزند شود، آن دارایی به تملک آن فرزند در میآمد (Macuch, 1993, p. 326).
در جایی نوشته است: «چنانچه زنی دربارۀ شوهر خود اظهار کند که او مرتکب (گناه) مرگارزان شده است، نه دارایی شوهر برای آن زن میماند و نه میتواند ستور شوهر باشد. چنانچه مردی دربارۀ زن خویش اظهار کند که او مرتکب (گناه) مرگارزان شده است و سپس مرده باشد، هم دارایی آن مرد برای آن زن میماند و هم میتواند ستور آن مرد باشد (Macuch, 1993, p. 586). چنانکه زنی برای مدت زمان مشخص بهصورت موقت وارد ازدواج با مردی شود و در این مدت زمان زن بمیرد، جهیزیه و سهم دختر از اموال پدرش به آن مرد خواهد رسید (Macuch, 1981, p. 70). چنانچه ازدواجی برای مدت زمان کوتاه و بهصورت موقت، حتی بدون کسب رضایت سالار صورت گرفته باشد، سبب محرومیت از ارث برای آن دختر را به دنبال نخواهد داشت و باز میتواند ارث دریافت کند؛ اما اگر این ازدواج دائمی باشد، محرومیت از ارث را به دنبال خواهد داشت (Macuch, 1993, p. 179; Carlsen, 1984, p. 105).
نتیجه با بررسی همهجانبۀ قوانین حقوقی - که ذکر آنها پیشتر رفت - این دیدگاه قوت مییابد که در دین زردشتی وراث میتوانستند در اموال خانوادگی بهطور مشترک سهیم باشند یا اموال را بین خود تقسیم کنند و هر شخصی سهم خود را دریافت کند. کسانی که اموال را دریافت میکردند، در قبال متوفی مسئولیت و وظایفی بر عهده داشتند؛ البته مسئولیت آنان یکسان نبود؛ گاهی موظف به پرداخت دیون و نگهداری اموال خانوادگی بودند. گاهی نیز مسئولیت آنان تأمین وارث و جانشین ذکور برای متوفی بدون فرزند بود. بسته به آنکه در کدام دسته از ازدواجها اشخاص ایفای نقش برای متوفی میکردند، دریافت سهم از اموال متوفی برای آنها متغیر بود. در برخی موارد، شخص دریافتکنندۀ ارث تنها امانتدار محسوب میشد و با رسیدن فرزند ذکور به بلوغ، اموال را به وی میداد و وظیفهاش خاتمه مییافت. این دادهها و شواهد فقهی -حقوقی نشان میدهند نوع ازدواج و موقعیتی که زن/دختر در آن قرار میگرفت، میتوانست در میزان سهمالارث آنان تاًثیر بسزایی داشته باشد و حتی نوع ازدواج سبب میشد در میزان سهمالارث فرزندان حاصل از ازدواجهای نیابی هم تاًثیرگذار باشد؛ بنابراین، هیچیک از زنان / دختران بهطور یکسان نمیتوانستند ارث دریافت کنند و میزان ارث آنان تفاوت فاحشی با یکدیگر داشته است. دیگر آنکه با قرارگرفتن جامعۀ زردشتی در مجاورت مسلمانان، دینمردان بر حسب شرایط زمانی قوانین جدیدی وضع میکردند که جوابگوی نیاز جامعۀ آن دوران باشد.
[1] ستور موظف بود برای متوفی وارثی پدید آورد (پریخانیان، 1389، ص. 42). زن میتواند هم ستوری همسرش را برعهده بگیرد و هم برای دیگری بهعنوان ستور گمارده شود (Macuch, 1993, p. 322). ازطریق اموالی که از متوفی باقی مانده بود، ستور را انتخاب میکردند (دابار، 1909م، ص. 16 - 134). [2] Măshì [3] Sūliàng [4] Māhwaš | ||
مراجع | ||
اونوالا، موبد مانک رستم (1922م). روایت داراب هرمزدیار. بمبئی.
بارتولومه، کریستیان (1337). زن در حقوق ساسانی (ناصرالدین بدیعالزمانی، مترجم). عطایی.
پریخانیان، آناهید (1389). جامعه و قانون ایرانی، تاریخ ایران کمبریج (حسن انوشه، مترجم، ج. 3). امیرکبیر.
خاتمی، عذرا، و حیدری، حسین (1401). تحولات قوانین فرزندخواندگی، پلگذاری، سهمالارث در حقوق مدنی زردشتی. دانش حقوق مدنی، 11(2)، 99-108.
دابار، ارواد بامانجی (1909). صد در نثر و صد در بندهش. پارسی.
رضایی باغبیدی، حسن (1384). روایت آذر فرنبغ فرخزادان (رسالهای در فقه زرتشتی منسوب به سدۀ سوم هجری). مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی.
صفای اصفهانی، نزهت (1376). روایت امید اشوهیشتان. مرکز.
شاپور شهبازی، علیرضا (1381). خوئثودثه. در سروش پیرمغان: یادنامۀ جمشید سروشیان (به کوشش کتایون مزداپور). ثریا.
عریان، سعید (1391). مادیان هزاردادستان. علمی.
مظاهری، علیاکبر (1377). خانوادۀ ایرانی در دوران پیش از اسلام (عبدالله توکل، مترجم). قطره.
میرفخرایی، مهشید (1397). دادستان دینی (پارۀ دوم پرسشهای 41 تا 92). پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
میرفخرایی، مهشید (1367). روایت پهلوی (متنی به زبان فارسی میانی پهلوی ساسانی). مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 145 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 88 |