
تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,737 |
تعداد مقالات | 14,198 |
تعداد مشاهده مقاله | 34,889,837 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 13,923,582 |
تحلیل صورخیال در منتخبی از اشعار حماسی بختیاری و بویراحمدی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فنون ادبی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 2، دوره 17، شماره 1 - شماره پیاپی 50، فروردین 1404، صفحه 1-26 اصل مقاله (723.18 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/liar.2024.142069.2391 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
محمدصادق صابری1؛ سید مرتضی هاشمی* 2؛ محمدحسین نیکداراصل3 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه یاسوج، یاسوج، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تشبیه، استعاره، کنایه و اغراق ازجمله عناصر بلاغی هستند که در اشعار حماسی بختیاری و بویراحمدی کاربرد فراوان دارد و در این پژوهش با توجه به اهمیت موضوع در تحلیل و شناخت اشعار حماسی بختیاری و بویراحمدی، به بررسی و تحلیل آنها پرداخته شده است. پژوهش حاضر برپایۀ مطالعات کتابخانهایمیدانی و به روش تحلیل محتوای کیفی و مصاحبههای ساختاریافته انجامشده است. پساز بررسی و تحلیل ویژگیهای بلاغی در منتخبی از اشعار حماسی بختیاری و بویراحمدی میشود گفت عنصر تشبیه (حسی به حسی) بیشترین کاربرد را دارد و جنگجویان را ازنظر قدرت بدنی و توان جنگاوری به شیر، پلنگ، گرگ و رستم تشبیه کردهاند. مشبهبهها از محیط کوهستانی، زندگی دامداری، حیوانات و پرندگان محل زندگیشان گرفته شده است. استعاره یکی دیگر از آرایههایی است که در اشعار بررسیشده برای نشاندادن هنر جنگاوری جنگجویان و خلاصهکردن و سادهسازی مفاهیم رزمی بهکاررفته است. در اشعار حماسی بختیاری و بویراحمدی، شیر، پلنگ و مارهای برهنه استعاره از جنگجویان و یا جنگجوی ایل است. کاربرد عنصر کنایه در این اشعار بهنوعی کیفیت جنگجو و آمادهبودن آنها انجام جنگهای بیشتر و عزاداربودن اشخاص را نشان میدهد. در توصیف قهرمانان قومی و برای نشاندادن شکوه و هیبت جنگاوری آنان اغراق کردهاند. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فرهنگعامه؛ قوم بختیاری؛ قوم بویراحمدی؛ اشعار حماسی؛ صورخیال | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
. بیان مسئله حماسهها، رزمها و رجزخوانیهای ایلی در گیرودار میدانهای شور و هیجان منبع سرایش اشعاری است که در فرهنگ بختیاری و بویراحمدی نمود برجستهای دارند. شاعران عامیانهسُرای بختیاری و بویراحمدی روایات شفاهی قوم خویش را در قالب اشعاری تراژیک، حماسی و پررمزوراز چون میراثی گرانسنگ به امروزیان منتقل ساختند (ر.ک. قنبری، 1391، ص. 165). این موضوع بیانگر آن است که اشعار حماسی بختیاری و بویراحمدی را بیشتر سرایندگانی ناشناس در وصف قهرمانان قومی، سوگواری برای آنان، توصیف جنگافزارها، الگوگیری از قهرمانان شاهنامه و ... سرودهاند. سرودههای حماسی بختیاری را «شوخین» (ṧowϰĭn) به معنای «شبیخون» و بویراحمدی را بیت یا سوگچکامه میگویند (شهبازی، 1398ب، ص. 126). باتوجه به محل زندگی مردم بختیاری و بویراحمدی ازجمله وجود کوهستانهای صعبالعبور در کنار مناطق پرآشوب، جنگخیز، طغیانگر، محصور در کوهها و نبرد با طبیعت خشن و حیوانات درنده ازجمله گرگ و پلنگ و سرسختبودن آنان سبب شده است تا نمودهای حماسی در اشعار این مردمان جلوه بارزی داشته باشد (ر. ک. حسینی، 1381، ص. 9؛ قنبری، 1391، ص. 174؛ بختیاری، 1362، ص. 56). به همین دلیل بررسی و تحلیل ویژگیهای بلاغی در اشعار حماسی بختیاری و بویراحمدی از مهمترین اهداف این پژوهش بهشمار میرود.
پژوهش حاضر ازنظر هدف، بنیادی و ازحیث گردآوری دادهها، برپایۀ مطالعات کتابخانهای – میدانی و بهروش تحلیل محتوای کیفی و مقولهبندی مصاحبههای ساختاریافته است. مصاحبهها پساز ضبط، کدگذاری و از گویش لری به فارسی برگردانده و مطالب مرتبط با موضوع پژوهش یادداشتبرداری و تحلیل شده است. دادههای (اشعار) پژوهش علاوهبر منابع چاپشده، از اشعار عامیانه نیز نقلشدهاند. برای انتخاب اشعار عامیانه و همچنین تشخیص شکل درست برخی از واژگان از گویشوران بختیاری و بویراحمدی (بهصورت مصاحبههای میدانی 5 تا 10 دقیقهای) کمک گرفته شده است. مصاحبهشوندگان از شاهنامهخوانان و راویان اشعار عامیانه و حماسی انتخاب شدهاند که علاقمند به شرکت در مصاحبه بوده و اغلب بالای شصت سال سن داشتهاند.
با توجه به جستجوهای کتابخانهای در مجلات و سایتهای معتبر علمی، تاکنون کار مستقلی دربارۀ این موضوع انجام نگرفته است. برخی از پژوهشهای انجامشده دربارۀ فرهنگ و ادب عامه مردم بختیاری و بویراحمدی ازجهت محتوایی باپژوهش حاضر مرتبط هستند که به آنها اشاره میشود:
بررسیهای انجامشده بیانگر آن است که دربارۀ تحلیل صورخیال در اشعار حماسی بختیاری و بویراحمدی پژوهشی مستقل صورت نگرفته است و در پژوهش حاضر، به تحلیل همین موضوع پرداخته شده است. ازسویدیگر انجام این پژوهش میتواند راهگشای مطالعات مربوط به شناخت جنبههای حماسی و موضوعات پیرامون آن در ادب فارسی باشد.
4.تحلیل صورخیال در منتخبی از اشعار حماسی بختیاری و بویراحمدیخیال یکی از عناصر سازندۀ شعر و بهنوعی عنصر اصلی بیان شاعرانه محسوب میشود. شاعران برای به تصویرکشاندن مفاهیم ذهنی خویش از گونههای خیال بهره میگیرند تا بتوانند جهانی را برای مخاطب خویش تصویر کنند. همین موضوع است که امور ذهنی را دیداری میکند و مخاطب بهتر میتواند جنبههای مختلف شعری را دریابد (ر .ک. حسنلی، 1383، ص. 281). تشبیه، استعاره، کنایه، اغراق و ... ازجمله عناصر بلاغی هستند که بهلحاظ تصویرآفرینی در مسائل بلاغی اهمیت بسیاری دارند و محور تصویرآفرینی در اشعار حماسی بختیاری و بویراحمدی بهشمار میروند؛ به همین دلیل در ادامه به بررسی و تحلیل آنها میپردازیم.
4-1-تشبیهتشبیه از ابتداییترین و سادهترین نوع صورخیال شمرده میشود و مطالعات انجامشده دربارۀ آن (همایی،1370، ص. 227؛ شمیسا، 1386، ص. 68) نشان میدهد که ذهن شاعر کمتر به دنبال پیچیدهکردن تصاویر و ابهامآفرینی است، بلکه با کاربرد انواع تشبیهات میخواهد معقولات را محسوس کند که البته اصلیترین هدف تشبیه نیز بهشمار میرود. بیشترین نمودهای عنصر تشبیه در اشعار حماسی بختیاری و بویراحمدی، تشبیه پهلوانان در دلاوری، شجاعت و زورمندی به حیوانات شکاری و اهلی، عناصر طبیعی، قهرمانان اساطیری و ... است که این موضوع نشان از پیوند عمیق مردم ذکرشده با طبیعت و اسرارآمیزی عناصر آن در اساطیر و باورهای کهن آنها دارد. همین موضوع عامل اصلی استفاده از این نوع تشبیهات است.
4-1-1- تشبیه به حیوانات شکاریالف) شیر ازجمله حیواناتی است که در فرهنگ نمادها (ر. ک. شوالیه، 1385، ص. 448؛ کوپر، 1392، ص. 242) نماد قدرت محسوب میشود و شاعران بختیاری و بویراحمدی جنگجویان قوم خود را در مهارت جنگاوری به این حیوان تشبیه میکنند: تشبیه (اضافه تشبیهی) قهرمان قومی بویراحمدی به شیر نر:
Tofāngesetĭrekor, pore feṧānge kore ṧĭr men sāngār,māŷleṧvājānge برگردان: شیر پسر درحالیکه تفنگ سهتیرش پر از فشنگ است در سنگر نشسته و آمادۀ نبرد است.
Mĭrhossainbezānvādārbengārçevâbĭṧĭrzārdkāŷϰosrôwdûṧkoṧtāvâbĭ برگردان: میرحسین بیرون برو ببین چه خبر شده است، خسرو ]بویراحمدی[ که ]در شجاعت[ مانند شیر ]و در هیبت مانند کیخسرو کیانی[ بود، دیشب کشته شده است. در سوگچکامههای بویراحمدی، شاعر (شیخعلیمراد تنهایی)، کیلهراسب را که جنگجویی ماهر و فرمانده جنگ است ازنظر قدرت رزمی و شهامت جنگی به شیر تشبیه میکند:
Kēlórasçeq̌ahsāfĭdôwmādāmepĭr hāmçeširjārēkonebétŏpešāstĭr برگردان: کیلهراسب با پیراهن سفیدرنگ جلوی امامزاده آمد درحالیکه مانند شیر در مقابل توپ جنگی شصتتیر مبارزه میکند. اینک به چرایی وجود این تشبیهات در اشعار حماسی بختیاری و بویراحمدی پرداخته میشود. براساس نمادشناسی و نظر هال (هال، 1390، ص. 63)، شیر نماد غرور، خورشید و سلطان حیوانات است و تشبیه قهرمانان و جنگجویان به آن برای انتقال روح جنگندگی و پیروزی این حیوان به جنگجویان است. در سرودهای حماسی بختیاری نیز چنین مضمونی وجود دارد:
šĭromāŷšâhāsādϰôsogāgŏnes dešmānûngerŏhdene ze šāhnāmûnes برگردان: شاه اسد و برادرانش چون شیر هستند، دشمنان فرار کردهاند از صدای شیهه مادیان او. در بیت ذکرشده، شاعر برای ترسیم فضای حماسی و نشاندادن شخصیت قهرمانانه اسدخان ضمن تشبیه او به شیر، با توصیف قدرت خاص اسبش جنبۀ دیگر شخصیت حماسی او را به تصویر میکشاند. یکی از نمودهای حماسی در متون و اشعار حماسی حضور حیواناتی با ویژگیهای خاص است. در شاهنامه (فردوسی، 1393، ج. 1/211،428)، این موضوع را دربارۀ اسب رستم (رخش) و سیاوش (شبرنگ بهزاد) میبینیم. اسبهایی که از توانایی خاصی برخوردار هستند (ر. ک. مختاریان، 1392، ص. 135). تشبیه بیبیمریم بختیاری و پسرش به شیر:
Bimāryāmṧirezānûnze q̌alazēddar sad merdetefangva das nēdvâsbarabar bimāryām to kelbezansĭalimerdón jangkonebadoṧmanûnçiṧiremědûn برگردان: بیبیمریم چون شیر از قلعه بیرون زد و صد مرد جنگیِ تفنگ بهدست در جنگاوری با او برابر نیست. بیبیمریم، تو برای جنگیدن علیمردان فریاد بزن که او چون شیر میداندیده با دشمنان میجنگد. شیر نماد برتری است. تشبیه بیبیمریم به شیر و برابرنبودن صد مرد جنگی در برابر وی بهخوبی نشاندهندۀ هنر جنگاوری و توصیف حماسی این بانوی بختیاری است. در بیت دوم ضمن تشبیه علیمردانخان به شیر، به یکی از مهارتهای جنگاوری درمیان زنان لُر، یعنی کِلزدن اشاره میشود. زنان با کِلزدن جنگجویان را تحریک و از آنان حمایت میکنند (ر. ک. قنبری، 1391، ص. 74). ناصرخان طاهری که از خانهای بویراحمد علیا است، در جنگجویی به شیر تشبیه شده است:
Zārintâjmĭnnimdārĭhānâtārēkerd nâserχânmĭnçāmϰālājçeširjārēkerd برگردان: زرینتاج داخل پنجرهخانه حنا را خیس میکرد، ناصرخان در منطقۀ «چمخلج» مانند شیر میجنگید. تشبیه جنگجویان بویراحمدی به شیر نترس و جسور در جنگ:
Āliϰânô vāliϰân došĭrenâšĭ lâsešûnbeϰânq̌ēzizāmene mâšĭ برگردان: کیعلیخان و کیولیخان (از شورشیان معروف بویراحمدی) دو شیرِنترس هستند که جنس مادهشان بیبیخانغزی با تیر به ماشینِ جنگی زد. در اشعار حماسی بویراحمدی شاهد حضور زنانی هستیم که همراه مردان میجنگند و حتی بسی برتر از آنها نیز هستند. ازجمله این قهرمانان زن بویراحمدی بیبیخانغزی (زن کیعلیخان) است که همراه شوهر و دیگر جنگجویان بویراحمدی در کوهها میجنگد و در برخی از حملهها نیز آنان را رهبری میکند (ر. ک. مجیدی، 1381، ص. 686). همین خویشکاری وی سببشده تا در اشعار حماسی عامیانه بویراحمدی شاهد حضور او باشیم، بهگونهای که به شیر زرد تشبیه شده است:
Āliϰânbezānbezāndahsetnālārze širezārdbiϰânq̌ezikehlālāhbāse برگردان: علیخان هنگام تیراندازی دستت نلرزد؛ زیرا شیر زرد بیبیخانغزی از قلهها محافظت میکند. از دلایل اصلی تکرار تشبیه به شیر در اشعار حماسی بختیاری و بویراحمدی، یکی برای خلق شخصیت حماسی و نشاندادن جنبههای قهرمانانه و دلاورانه جنگجویان است و دیگری، وجود سنگهای شیری یا «بردشیر» است که در قبرستانهای بختیاری و بویراحمدی بهعنوان نماد برتری در ایل مشاهده میشود (ر. ک. لایارد، 1376، ص. 118) و معمولاً بر سر قبر بزرگان و قهرمانان ایل گذاشته میشود (ر. ک. قنبری، 1391، ص. 81). موضوعی که در شعر زیر مشهود است:
Hākšodebārgordeātnaq̌šĭ ze bernôhâŷeēĭl tâmāgārbomgĭbārâŷādāztofāngibārdešĭr برگردان: حکشده بر پهلویت نقشی از تفنگ قهرمانان ایل تا شاید فریادی از تفنگی برآید، ای سنگ شیری. ب)گرگ حیوان دیگری است که در اشعار حماسی بویراحمدی جنگجویان به آن تشبیه شدهاند.
Siyâpoorbŏngēzānemârālberehnāh ôftāénemĕnesetĭnči gorge gosnāh برگردان: سیاهپور صدا میزند، ای مارهای لختشده، مانند گرگ گرسنه به ستون [نظامی] حمله کردهاید. در مصراع دوم، شاعر بویراحمدی جنگجویان را به گرگ گرسنه تشبیه میکند که میشود دلیل آن را در اندیشۀ اساطیری جستجو کرد. براساس نظر کوپر (کوپر، 1392، ص. 329)، گرگ مظهر شرارت و درندهخویی بهشمار میرود و در فرهنگ مردم بویراحمدی جایگاهی ویژه دارد. شاعر با کاربرد چنین تشبیهی قصد دارد چابکی و ستیزهجویی را ـ که از ویژگیهای گرگ است ـ به جنگجویان انتقال دهد (ر. ک. عبدالهی، 1381، ج. 2/909). در بین عشایر، گرگها به گله میزنند و گوسفندان را زخمی میکنند. شاعر همین موضوع را دستمایۀ توصیف شعری خود قرار میدهد و بویراحمدیها را در بیباکی و جنگجویی مانند گرگ میداند که نظامیان حکومتی را تار و مار میکنند:
siyâpoor bong ězānekordi o torki eihāngesālāhšûrakerdĭnegorgi برگردان: سیاهپور به نیروهای خود، کردی و ترکی[1] بانگ میزند که مانند گرگ هنگ تحت فرماندهی سلحشور را تار و مار کردهاید.
Kāikordilevoštězānemēgogelaozâr či tāvâlemiš o q̌oočzaŷešvadivâr برگردان: کی کردی مانند گرگ منطقه لوزار حریصانه بهمأموران حکومتی حمله کرده و آنها را چون گلۀ میش و قوچ کوهی دردامنۀ کوه گیر انداخته است. شاعر کردی انصاری را در جنگجویی به گرگی تشبیه کرده که گلۀ میش و قوچ کوهی (نظامیان حکومتی) را به دامنهای رانده و راه فرار را بر آنها بسته است.
Ŷâsetûnkermûnṧâhĭsārdehbozorgeborzānomkormāhrāmĭnϰoṧmesle gorge برگردان: یک ستون از نظامیان اهل کرمانشاه بالای «دهبزرگ» مستقر شدهاند؛ اما شکارچی من فرزند محمدامین است که مانند گرگ دستهجمعی صید میکند. ج) زنبور وحشی از گونۀ حشرات و نماد تندخویی، آمادگی و مقابل زنبورعسل است (کوپر، 1392، ص. 192) که نیش آن میتواند انسان را از پای درآورد. در شعر زیر جنگجویان ازنظر چابکی و تندخویی به این موجود تشبیه شدهاند:
čârsovârčĭgonješĭrvāŷnvor dame tāšsāŷdâlbak o mandani, farhad o jûnbāχš برگردان: چهار سوار مانند زنبورِ شیر[2] جلوی آتش گلوله آمدند، صیدالبک، مندنی، فرهاد و جهانبخش.
4-1-2- تشبیه به حیوانات اهلی و غیرشکاریدر بیت زیر شاعر بختیاری جنگجوی قوم خود را به وَرزا (گاو نر) تشبیه میکند و آن را گاو زمانه مینامند. در ادامه نیز از تغییر قیافه یا همان اسطورۀ پیکرگردانی سخن میگوید (رستگارفسایی، 1388، ص. 129). تشبیه جنگجو به گاو نر را میتوان در اندیشۀ اساطیری این قوم جستجو کرد. ایزد «بهرام» در تجسم دوم خود در اوستابه هیئت گاو نر زرینگوش و زرینشاخ درمیآید (آموزگار، 1386، ص. 27) و هدف از بهکاربردن چنین تشبیهی، نشاندادن قدرت جنگاوری جنگجوی بختیاری است. در ادامه از سروصدای جنگجو سخن میگوید که لشکری در کنارش است. در ابیات ذکرشده، شاعر بختیاری از عناصر محیط کشاورزی تشبیهاتی را وامگرفته و جنگجوی قوم خویش را به این عناصر تشبیه کرده است:
Ówçovārzâŷezāmûnāṧelko ṧelkēigâlāṧehôvoçôŷĭkerdo rāhtelāṧkāreṧhonbâreṧe برگردان: او مانند گاوِ نرِ زمانه، قیافه به قیافه تغییر میکند و این فریادش است. سروصدایی با چوبدستش کرد و رفت و لشکری کنارش است. در شعر زیر سراینده با چاشنی طنز (با کارکرد تحریک جنگجویان به نبرد) توصیفی ارائه میکند که میرغلام در حال دمکردن چایی یعنی درحال انجام کاری ساده است و حضور او سبب ایجاد رعب و وحشت در میان لشکر دشمن میشود که به گلۀ بُز تشبیه شده و منظور از «رَمکردن» حرکت ناگهانی و سریع گله از ترس شکار است. همچنین ترکیب «نظامی سَرکُرکُری» خود تشبیهی آمیخته به طنز است؛ زیرا کلاه نظامیها با تمسخری ضمنی به لانۀ مرغ تشبیه شده است:
mĭrq̌olûmzĭrdârbāliçâŷidāmĕkerd nezâmisārkŏrkŏrĭmesbozrāmĕkerd برگردان: میرغلام [قهرمان قومی] زیر درخت بلوط چایی درست میکرد. نظامی با کلاه مسخرهاش مانند بز میترسد. 4-1-3- تشبیه به قهرمانان اساطیری و پهلوانی شاهنامهیکی از موارد تشبیهی در اشعار حماسی بختیاری و بویراحمدی، تشبیه جنگجویان به قهرمانان اساطیری و ملی شاهنامه است. محبوبیت قهرمانان شاهنامه در فرهنگ عامۀ ایران سبب شده است تا از یکسو صورخیال اشعار عامۀ آنها باشند؛ یعنی از عناصر پراهمیتی هستند که توجه به آنها در ترکیبهای شعری، زیباییها و هنرهایی را به وجود آورده است (ر. ک. شفیعیکدکنی، 1366، ص. 235). از سوی دیگر، فرماندهان جهت تقویت روحیه سربازان در میدانهای جنگ نگاهشان را به این مهم سوق میدهند که باید از الگوهای قهرمانی سرمشق بگیرند؛ بنابراین یکی از شیوههای تحریک جوانان به جنگ در نزد مردم بختیاری و بویراحمدی، مطرحکردن الگوهای جنگیدن و قهرمانان ملی و اساطیری شاهنامه است. این قهرمانان، باتوجه به خویشکاریهای آنان که در راه میهن و عقایدشان مبارزه کرده و پایدار ماندهاند؛ الگوهای مبارزاتی هستند که در میدان نبرد به جنگجویان، اطمینان به نفس و اعتماد لازم را برای مبارزه میدهند. بیشترین قهرمانانی که برای تحریک جوانان، الگو مطرح میشوند؛ عبارتاند از رستم و بهرام. در سرودۀ زیر به نقش مردم بختیاری در حفظ وطن و پیوند خویشکاری آنان با رستم اشاره شده است. شاعر غیرتمندی مردان بختیاری را به گرز تشبیه میکند (اضافه تشبیهی) و سپس آنان را همانند رستم میداند (تشبیه) که همواره پشتیبان و پاسبان سرزمین ایران بوده و هستند:
Ēĭgorzeghirāt hāmçerostāmbārdoṧûnetēĭpôṧtĭbûn, pâsebûn, ēĭbāϰtiŷûrĭ برگردان: ای گرز غیرت مانند رستم بر دوشانهات، ای پشتیبان، پاسبان، ای بختیاری. در شعر دیگری، شاعر بختیاری ضمن رجزخوانی و اشاره به نژاد خود، در ادامه هر جنگجوی قوم بختیاری را در جنگیدن و داشتن روحیۀ جنگاوری و سلحشوری همانند و همطراز رستم میداند:
Monomnāslemerdûn, tābâromāsil vāměŷdûnjāngrostamom bi bādĭl برگردان: منم از نسل مردان، نژادم اصیل است. در میدان جنگ رستمی بیبدیل هستم. در اشعار زیر شاعر فرماندۀ جنگجویان را ازنظر قدرت و نیروی جنگاوری به رستم تشبیه میکند:
āsbe zinātôderórĭnberçāberçāsĭnāṧeTāksovârĭhâmçorostamlāṧkārĭmāndĭreṧe gorzāvārdâṧtvorāsĭçĭ bade zārpēdâŷeṧeānjāěĭkelāṧkārāmĭ gel kāṧĭçĭϰĭṧeṧe برگردان: اسب زینکرده و زرینسینه را از داخل بیرون بیاورید. تکسواری همچون رستم لشکری منتظرش است. گرز را برداشت و رسید و چون باد طلایی نمایان است. لشکر دشمن را مانند خیشی که در گل میکشید خُرد میکرد. ترکیب «تکسوار» بیانگر وجود فرماندهی جنگجو و قدرتمند است که بهصورت عام هر قهرمان قومی را دربرمیگیرد. مصراع دوم بر وجود یک قهرمان تأکید دارد؛ قهرمانی که همانند رستم جنگجویی قابل است و خواهد آمد و این موضوع را میشود از واژه «مَندِیر» دریافت که در گویش بختیاری و بویراحمدی در معنای «انتظار» است. لشکری در انتظار قهرمانی همچون رستم است و این موضوع بر نقش منجی و یاریگری رستم در شاهنامه نیز بهنوعی اشاره دارد. در بیت دوم کاربرد واژه گرز بیانگر الگوبودن شخصیت رستم برای جنگجویان است. همین واژه میان شخصیت رستم و جنگجویان ارتباط برقرار میکند و حتی میتوان گرز را بخشی از جنبۀ حماسی شخصیت رستم و نیز الگوبودن وی برای مردم بختیاری و بویراحمدی بهشمار آورد. توصیف اساطیری قهرمان قومی با خویشکاری جنگاوری وی نیز بسیار مناسب سروده شده است. شاعر بختیاری از یکسو قهرمان قومی خود را به رستم تشبیه میکند؛ تشبیهی که نشاندهندۀ دلاوری و جنگاوری است، بنابراین در ادامه خویشکاری متناسب با این تشبیه را مطرح میکند. وی قهرمان را چنان بزرگ توصیف میکند (اغراق) که همانند خیشگاوی زمین را شخم میزند. آنچه در تشبیهات یادشده نشاندادهشده واژۀ گرز است که در کنار واژۀ رستم در اشعار حماسی بختیاری و بویراحمدی کاربرد دارد. این تکرارها نشان از استفادۀ مردم بختیاری و بویراحمدی در نبردها از این ابزار جنگی قدیمی دارد. در مهریشت (کرده 24، بند 96) به استفاده از این سلاح اشاره شده است که ویدنگرن (ویدنگرن، 1393، ص. 77) آن را سلاح مخصوصی برای دو طبقۀ کشاورز و دامپرور برمیشمارد که بهمرور زمان و با توجه به اهمیت آن بعدها بهعنوان ابزار و سلاح جنگی استفاده شده است. موضوعی که در نبرد فریدون و ضحاک در شاهنامه (فردوسی، 1393، ج. 1/51) میبینیم. با توجه به زندگی ایلی و نوع معیشت مردم بختیاری و بویراحمدی که متکی بر دامداری و کشاورزی است، استفاده از این سلاح و استفاده تشبیهی شاعران از آن طبیعی است. تشبیه جنگجویان بختیاری و بویراحمدی به رستم به دلایل زیر است: الف) مردم بختیاری و بویراحمدی علاقۀ وافری به شخصیت رستم دارند؛ بهگونهای که آنها این نام را بیشتر از هر نام دیگری برای فرزندان خود انتخاب میکنند (کدهای1 و 2). همین قرینه بهخوبی نشان میدهد که شخصیت رستم علاوهبر محبوبیت در بین مردم ذکرشده، الگوی جنگاوری آنان نیز هست و همین موضوع تأییدی بر کاربرد تشبیه جنگجویان به رستم در سرودههای حماسی آنان است. ب) وجود سنت شاهنامهخوانی، این موضوع تأثیر بسیاری بر مردم بختیاری گذاشته است (قنبری، 1391، ص. 93) و شواهد ارائهشده از گرمرودی (گرمرودی، 1370، ص. 146) و همچنین روایت سیاهپور (سیاهپور، 1388، ص. 115) نشان میدهد در نبردهای عشایر بویراحمدی با مأموران رژیم پهلوی، جنگجویان بویراحمدی شبها را در کنار شاهنامهخوانان میگذراندند و روزها با تأثیرپذیری از شاهنامه علیه نیروهای حکومتی میجنگیدند و هرکدام خود را قهرمانی زبردست همانند قهرمانان شاهنامه میدانستند. ج) در باورهای مردم بویراحمدی شاهد حضور رستم در کوه دنا هستیم. طبق پژوهشهای انجویشیرازی (انجویشیرازی، 1369، ج. 2/276ـ292) که مبتنی بر باورهای مردم بویراحمدی است، برخی میگویند رستم نیز در زمان ناپدیدشدن کیخسرو و همراهانش با وی بوده است، ولی با کمک چنگالهای آهنینش خود را نجات داد؛ اما باور غالب این است که در هنگام بروز حادثه وی در تخت جمشید حضور داشته است. آنجا خواب دید که تمام پهلوانان ایران در دریایی غرق شدهاند و نهنگی کیخسرو را بلعیده است. صبح سوار بر رخش به خاک بویراحمدیها میآید و پرسانپرسان میرود تا به گردنۀ بیژن میرسد و پهلوانان را کشته میبیند. او پهلوانان را به پایین کوه منتقل و در جایی دفن کرد که اکنون به نام آن سیپهلوان (سیسخت) نامیده میشود. با توجه به چنین پیشینهای شاعران بویراحمدی جنگجویان را به رستم تشبیه میکنند. از دیگر شخصیتهای اسطورهای و حماسی که الگوی جنگیدن برای مردم بختیاری و بویراحمدی است، بهرام است. معمولاً جنگجویان هنگام جنگیدن و برای نشاندادن خشم و تنش درونی در شکستدادن نیروهای دشمن، خود را به بهرام تشبیه میکنند:
Mesebāhrâmegorâzĭpâvāpâjārēkonom//gorzāmol,kĭvârvādûṧhāmānāçāplâēkonom Tâbĭŷâŷenjārkonenmomesebāhrâmērāŷom//hārkebûŷeϰordorĭzāmeseṧolpâēzānom برگردان: مانند بهرامِ گرازی همیشه جنگ میکنم. گرز و کیوار بر شانه همه را لِه میکنم/ تا بیایند جنگ کنند من مانند بهرام میروم. هر کسی باشد خرد و درشت مانند گل پا میزنم. در بیت نخست جنگجو خود را به بهرامِ گرازی مانند کرده است. میدانیم که بهرام از شخصیتهای برجستۀ اساطیری در اوستا (بهرامیشت، کرده5، بند 15) است. او در پیکرگردانی پنجم خود بهصورت گرازی تیزدندان و زورمند ظاهر میشود (هینلز، 1393، ص. 83). توصیفهای ارائهشده برای گراز بیانگر مقولۀ خشونت و درندگی اوست و همین موضوع با توجه به محل زندگی مردم بختیاری و بویراحمدی بهخوبی القاکنندۀ روحیه حماسی و جنگاوری در بین این مردم است و دلیل چرایی کاربرد تشبیه به بهرام و الگوبودن او اینک برایمان بهتر روشن میشود.
4-1-4 تشبیه به عناصر طبیعیکوه در اندیشۀ اساطیری ایرانی علاوهبر جایگاهی مقدس، نماد استواری و پایداری نیز محسوب میشود (هینلز، 1393، ص. 137) و مردان شجاع ایل با تأسی از قلل زردکوه و دنا استوارانه در برابر حکومتهای متجاوز ایستادگی کردهاند و شرف و مردانگی را برای فرزندان خویش به ارث نهادهاند که یادگار پایداری و مرگهای افتخارآفرین است (قنبری، 1391، ص. 165)، به همین دلیل شاعران بختیاری و بویراحمدی برای بیان قدرت جنگاوری جنگجویان، آنها را ازنظر استواری و پایداری به کوه دنا و زردکوه تشبیه میکنند:
Dāsetûnçĭdāserostampâŷetûnçĭkohdenâhébemānĭn o bejāngintâkonĭnmihānvāpâ برگردان: دستتان مانند دست رستم و پاهایتان مانند کوه دنا، بمانید و بجنگید تا میهن را آباد کنید.
Pĭŷâsçĭzārdāq̌orsosārbolānde zānesvāq̌tetāq̌âsbĭmārŷāmēĭbô برگردان: مردش چون زردکوه سخت و سربلند است، زنش در روز جنگ و مصیبت بیبیمریم میشود. 4-2-استعارهاستعاره براساس شباهت شکل میگیرد و ازآنجاکه استعاره نقش مهمی در درک مفاهیم، تفکر و استدلالهای انسان ایفا میکند، یکی از عناصر صورخیال در متون حماسی جهت انتقال و عینیسازی مفاهیم والای انسانی است (ر. ک. نامورمطلق، 1389، ص. 53). در بیت زیر در مصراع دوم، توال (گله بز کوهی) استعاره از قشون سربازان است که در محاصرۀ شکارچیان (سیاهپور و کردی) در بیشهای گیر افتاده و تکهپاره میشوند.
Sĭŷâpûrvāroēĭŷâkordĭvārĭṧā tāvâlā ger kerdenerehtenvābĭṧā برگردان: سیاهپور از بالای کوه و کُردی از پایین آن سربازان محاصرهشده را قلعوقمع کرده و در بیشه انداختهاند. در مصراع دوم بیت زیر چپون (چوپان)، استعاره از فرماندۀ نیروهای دولتی و گلّه، استعاره از سربازان است. با ازکارافتادن بیسیم، فرمانده، ارتباط و درنتیجه کارایی خود را از دست داده و مانند چوپانی که درنتیجۀ خوابآلودشدن و ازدستدادن هشیاری، گلهاش پراکنده شده و در خطر شکار قرار گرفته، قشون سربازانش ازهمگسیخته و آشفته شده است.
Sĭŷâpûr bong ēĭzānebĭsĭmpekehseçepûnālekēĭbāregālāṧeϰese سیاهپور بانگ میزند بیسیم منفجر شده، چوپان بهخوابرفته و گلّهاش پراکنده شده است. در ابیات زیر، شیر استعاره از جنگجویان است:
Bimāryāmlaçakvasartefangsare dasširejangiēlemon marmande bi kās برگردان: بیبیمریم لچک بر سر و تفنگ به دست است، مگر شیر جنگی ایلمان بیکس مانده است. در بیت ذکرشده ضمن اشاره به نوع پوشش جنگی زن بختیاری، یعنی لچک (کلاهی با سکههای قدیمی که بر سر میگذارند)، شیر استعاره از جنگجوی ایل است.
Rāsiŷômvāgārdānāṧĭrālmānāĭŷomṧâgâsomçĭ sim nākezûnĭbriŷom برگردان: به گردنه رسیدم؛ اما شیرهایم را ندیدم، دانستم که ]امامزاده[ شاهقاسم کمکم نکرده و زانوهایم سست شد. بیت از زبان میرمذکور از جنگجویان بویراحمدی و شیر استعاره از همرزمهای اوست.
Jāngṧĭrestâmbolĭdâretāmâṧâ ϰeŷâkārāmlohrâsākoṧtpâzāvāhâṧā برگردان: جنگ شیر ]لهراسب[ با تفنگ استانبولی تماشایی است؛ ]اما[ خداکرم لهراسب را ]از پشت سر هدف قرار داد و[ کشت و آن را انکار کرد. شیر استعاره از کیلهراسب است.
Jāngṧĭrestâmbolĭvā men senārbĭmoϰtâremirsāŷmāhmāçonṧĭrnārbĭ برگردان: نبرد شیر با تفنگ استانبولی در سه تپه متمرکز بود و مختار فرزند سید محمد مانند شیر نر میجنگید.
Jāngṧĭrestâmbolĭfeṧāngemāwzārbekoṧĭdsāŷfolânāsĭϰĭnenāwzār برگردان: جنگ شیر با تفنگ استامبولی و فشنگ موزر است، ]پس ای شیرمردان[ به کینخواهی خون نوذر سیفاله را بکشید.
Jāngṧĭrfeṧāngkorûsdâretāmâṧâvātgotomnāwzārmārāsārgālaeṧâ برگردان: نبرد جنگجویان شجاع با فشنگهای دستنخورده تماشایی است، ای نوذر به تو هشدار داده بودم که به قلعۀ شاه نروی.
Nâlānâlebernóŷe, çâkçâkesetĭre kākâŷālŷârĭkenĭnkejāngeṧĭre برگردان: صدای شلیکهای پیدرپی تفنگهای برنو و سهتیر بلند است. ای برادران، یاری کنید که جنگ، جنگ شیر (مردان جنگی) است.
Gorbûnetofāngrûsĭ, do gûṧehendĭjelûŷesāgāreṧĭr, deŷĭ nāmûndĭ برگردان: قربان تفنگ روسی و تفنگ دوگوش هندی بروم، دیدی نتوانستی در برابر سنگر شیر (مرد جنگی) مقاومت کنی؟
برگردان: کوهستان بلند بختیاری هیچ زمانی بدون پلنگ و شیر (هردو استعاره از جنگجویان بختیاری) نمیشود. در نمونۀ زیر مارهای برهنه استعاره از جنگجویان بویراحمدی است:
Siyâpoorbŏngēzānemârālberehnāh ôftāénemĕnesetĭnči gorge gosnāh برگردان: سیاهپور صدا میزند، ای مارهای لختشده، مانند گرگ گرسنه به ستون [نظامی] حملهور شدهاید. از مهمترین دلایل وجود چنین استعاراتی، محیط زندگی مردم بختیاری و بویراحمدی است. حیوانات ذکرشده، در طبیعت، نیروی برتر شمرده میشوند و در هنگام شکار و خطر بسیار درنده هستند. شاعران بختیاری و بویراحمدی جهت تحریک و تهییج جنگجویان و بالابردن روحیه دلاوری از این مضامین بهره بردهاند. در ابیات زیر، «بور»، «سهپل»، «سرخن» و «قزل» استعاره از اسب جنگی است:
Nâlāŷebāgālebûrnābongebâŷāēĭ senor ṧôwϰĭn zānālohrâsnāhâŷā برگردان: این صدا، فریاد باد نیست؛ بلکه شیهۀ اسب جنگی بور (هنگام حمله) است. شبیخونزدن تاکتیکی است که لهراسب آن را بنیاد گذاشته است.
Sepālomṧehnāēĭzānābengārçevâbĭbāŷrāmādṧĭvānkenĭtϰânkoṧtāvâbĭ برگردان: اسب سیاه قویهیکلم شیهه میکشد. نگاه کنید ببینید چه اتفاقی افتاده است؟ ایل بویراحمد عزاداری کنید؛ زیرا (شیهۀ اسب خبر میدهد که) خان کشته شده است.
Sehpālômjûnedelômdāspâmālârĭŷāsārĭbâzĭkonimsĭŷâdegârĭ برگردان: اسب قویهیکل عزیزم با آن دست و پاهای بلند و زیبایت بیا تا یک دور برای یادگاری سواری کنیم.
Tefāngetûpϰônātābezānvākûlet sorϰānetṧehnāēĭzāne, dâregābûlet برگردان: تفنگ کوتاه توپخانهایت را بر دوش بگذار (و آمادۀ حرکت شو؛ زیرا) شیهۀ اسب سفیدت نشانۀ اعتمادی است که به سوارش دارد.
Gezelāzĭnbekenĭtvâbûmsāvâreṧkorēĭϰókeberāvedĭŷāneŷâreṧ برگردان: اسب سرخ را زینبسته آماده کنید تا سوارش شوم؛ زیرا برای دیدن یار میروم.
Bûrçâlomgāŷāmvārdâpâtābenâzomvāgeṧenberāsûnomkonsārfārâzom برگردان: مادیان سرخرنگ پیشانی سفیدم! بنازم به قدمت، گام بردار و مرا به قشون برسان تا سربلند شوم.
Ārϰŷâletbegerômbûrmāēĭkenomzĭnhāmçôfārhâdēĭrāvomsĭgāsreṧĭrĭn برگردان: هوایت که میکنم اسب سرخرنگم را زین میبندم و مانند فرهاد که به دیدن شیرین میرود به دیدارت میشتابم.
4-3-کنایهیکی دیگر از عناصر بلاغی بهکاررفته در سرودههای حماسی بختیاری و بویراحمدی، کنایه است. در ادامه به تحلیل این عنصر پرداخته میشود. در بیت زیر شاعر با استفاده از عبارت کنایی «مَل نَخَرِن اَو، یعنی به آنان فرصت ندهید» کیفیت جنگجویی و آمادهبودن نیروهای بویراحمدی را در مقابل مأموران حکومتی نشان میدهد:
jangômah men bahmanisēnébaraft siyapoorgoht Ansari mal naϰarenôw برگردان: جنگ به قسمت برآفتاب بهمنی رسیده و سیاهپور به انصاری گفت که نگذار آب بخورند. در بیت زیر عبارت «قَد نِیکُنُم واز»، یعنی قطار فشنگی (یا شالکمری) را از کمر باز نمیکنم، کنایه از این است که از جنگ دست نمیکشم:
سیاهپور سوگندخورده قطار فشنگی را از کمر باز نمیکنم تا تفنگم را از خون سربازان رنگین کنم.
Pâzānāztāngeçāvĭ, bozāzdēd o espār zerebĭdmârgûnbéhāmϰārenbār برگردان: بُز نر تنگِ چوی و بُز مادۀ دیل و اسپر، در زیر درختان بید مارگون با هم جفتگیری میکنند. بیت کنایه از تسلط سیاسی کریمخان است که از تنگِ چوی در منطقۀ بهمئی تا دیل و اسپر در بویراحمد گرمسیر و منطقۀ مارگون در بویراحمد سردسیر را یکپارچه و زیر فرمان داشته است.
Mo sāyedṧâgâsemomkormirābâsomtāṧgeroriṧēdelombegertāgâsom برگردان: من سید شاهقاسم و پسر میرعباس هستم. انتقام مرا بگیرید زیرا بُن قلبم آتش گرفته است. آتشگرفتن ریشۀ قلب، کنایه از عمق و نهایت احساس ناراحتی است.
tāṧgerohtekohniŷārriṧāṧvārûbĭ nāsremohammadalisĭjārkālûbĭ برگردان: آتشِ جنگ در کوه نور که ریشه در رودخانۀ (خرسان) دارد، افتاده است؛ (اما) (کَی) نصیر فرزند (کَی) محمدعلی بیباک است و از جنگ نمیترسد. «سی جر کلو» (دیوانۀ جنگ) اصطلاحی است که در فرهنگ لُرها،کنایه از بیباکی است.
Kohniŷārmâzādārâzrĭṧvāloâbĭ bādbāϰtĭvākĭgĭvĭpâkṧâlvānâbĭ برگردان: کوه نور با پشتههای طویلش رو به مت لوداب دارد و (افراد) طایفۀ بخت برگشتۀ کیگیوی (در اندوه کشتهشدن کدخدایشان کیقباد) همه شال (عزا) بر گردن آویختهاند. «شال بر گردن آویختن» کنایه از ماتم و سوگ داشتن است.
pāṧtiremolâkārimmēgûṧeϰārgûṧ mendākāēṧâl o gātârϰĭnēĭzānejûṧ برگردان: اگرچه ملاکریم تیرخورده و میان شال و قطار او خون میجوشد، همچنان تفنگ پنجتیرش مانند گوش خرگوش چابک و آمادۀ شلیک است. «مانند گوش خرگوشبودن» کنایه از چابکی و هشیاری است.
HekûmātvābehbāhûnϰânrāvālendāKāēlohrâsnâŷôbālākekālvāgendā برگردان: درحالیکه حاکم ]نظامی[ در بهبهان و خان در لنده اقامت دارند، کیلهراسب جانشینان نظامی را لتوپار کرده است. «کلوگنده» (لتوپار) کردن، کنایه از نابودی کامل است.
lohrâsvāsāngāreṧôwrāngvāzĭne bāŷrāmādlôwmāϰārehsĭjāngvādĭne برگردان: لُهراسبَم در سنگر و اسبش زینشده و مهیای نبرد است. بویراحمد شکستناپذیر و برای جنگ آرایش یافته و آماده است. «و دین» بهمعنی پشت سر هم، کنایه از آمادگی دائمی برای جنگیدن است.
Sāretāngetâpāŷetānggēĭgēĭgerûsekāĭlorâs bong ēĭzānenālnāgerûse برگردان: از بالا تا پایین تنگه فریاد نظامیان محاصرهشده، مانند بانگ خروس بلند است. کیلهراسب به افرادش دستور میدهد نگذارند دشمن فرار کند. «گروسیدن»، کنایه از فرارکردن است.
kāĭlorâs bong ēĭzānefeṧāngvāmvāhrāskehlālāhnezâmgerogeṧenmāmeṧkās برگردان: کیلهراسب بانگ میزند فشنگهایم تمام شد، قلّهها و سنگرها بهدست نظامیان افتاد و قشونم شکست خورد. «اشکس» بهمعنی شکسته شد، در اصطلاح جنگی بهمعنای کنایی عقبنشینی و شکستخوردن بهکار میرود. در سه بیت زیر «قطار بهکمربستن» بهمعنای کنایی «آمادهشدن برای نبرد» بهکاررفته است:
Sārtĭbomvārohtâvāṧûndâsāvârā karimâtāṧvābârpĭtdâgātârā برگردان: سرتیپ (خان) از تیغه و بالای کوه سواره آمد و (ملا) کریم آتشصولت قطار را بهکمر بست.
Āliϰânzādevāgādŷālâ do pĭtā bong bezānvāϰâgânçĭkûāēŷvāzĭtā برگردان: علیخان قطار دو ردیفی را به کمر بست. سروان خاقانی را صدا بزن و بگو حالا عیوضیات را بیاور.
ΚângezĭçĭṧĭrlâsgātârābāhseĀliϰân o vāliϰânsāngārneṧāse برگردان: بیبیخانقِزِی، مانند شیر ماده قطار بهکمربسته و علیخان و ولیخان در سنگر نشستهاند.
Mo bāçŷebāŷrāmāŷom men dûzebārdomkoṧtemesārhāngālāterṧâṧēĭgārdom برگردان: من فرزند ایل بویراحمدم و در شکاف صخرهها روییده و نشو و نما کردهام. ]اکنون در جنگ گجستان[ سرهنگها]ی ارتش شاهنشاهی[ را به قتل رسانده و در تعقیب شاه آنها هستم. در شکاف سنگ روییدن، کنایه از استواری و شکستناپذیری است.
Ŷāsetûnkermûnṧāhĭpāŷrāhgelâkesĭŷâpûrgoftānsârĭdāsobepâke برگردان: یک گردان از هنگ کرمانشاه در پایین راه گلاک مستقرشده و سیاهپور خطاب به (کُردی) انصاری میگوید صبح پاک دمیده، (کنایه از اینکه وقت نبرد فرارسیده است). ازجمله مهمترین کنایات بهکاررفته در سرودههای حماسی بختیاری و بویراحمد عبارتنداز: «یَراق بُوَندِین = آماده باشید»؛ «زَهلَت نَرَه =نترس»؛ «گرگیکردَن = تارومارکردن»؛ «کُم دَریَن=شکارکردن»؛ «قد وازکردن =دست از کارکشیدن»؛ «لوشت زَیَن =یورشبردن»؛ «تَت َهایَن =نابودکردن»؛ «خون جوش زَیَن =عطشداشتن برای جنگیدن»؛ «نِیا به جَنگُم = میترسد» و ... (ر. ک. قنبری، 1391، ص. 169؛ رنجبر و سیاهپور، 1393، ص. 69ـ72). کنایات موجود در سرودههای حماسی بختیاری و بویراحمدی محسوس و ملموس و اغلب تکراری و کلیشهای هستند.
4-4-اغراق
Kŏlāngçinātāšzānŏmtāšvāsāretāš keϰôâšûrâkāšŏmesâq̌ekāhŷāš برگردان: محل نبرد کلنگچین را پیدرپی آتش میزنم، همراه با اسحاق کهیش که کدخدای مشورتی من است. کلنگچین محل نبرد قهرمان قومی بختیاری (اسدخان بهداروند) با حکومت قاجار است و شاعر با اغراق، آتش گلولههای اسدخان را چنان شدید میداند که گویی پیدرپی منطقه را آتش میزند. در بیت دیگری نیز نحوۀ شمشیرزدن علیمرادن خان (قهرمان قومی بختیاری) را اغراقگونه توصیف میکند که به زمین برق و به آسمان آتش میزند:
šômširômalimerdôntalâŷebĭq̌āšbe zāminbarq̌ézane be âsāmûntāš برگردان: شمشیر علیمردان طلای ناب است؛ مانند صاعقه بر زمین میکوبد و در آسمان آتش برپا میکند. اغراق در هنر جنگاوری و آتشزدن:
ṧādévĭālĭmērdôntēfāngsārēṧón tāṧbēnômbēq̌āfārôϰtâkóhēvórdûn برگردان: شاد آمد علیمردان که تفنگ بر سر شانه داشت. برای خاطر او باید از قهفرخ تا کوه فردون را به آتش بکشم. اغراق در پاککردن نام شاه بهوسیلۀ خان بختیاری:
Tāŷârābâlbâlĕkônēsārkôhēverdŏn nûmēšônākŏrkônēšĭrālĭmērdŏn برگردان: بالگردها بر سر کوه «ورودن» به پرواز درآمدهاند تا علیمردانخان نام شاه را پاک کند. در شعر زیر شاعر با اغراق میگوید «لُرکَه = lorkā» (بانگ مردانه) قهرمان بویراحمدی شیر را به وحشت میاندازد:
Môbāčāŷbāirāhmāŷŏmzeāslegûdārz vaχtilorkānāēzānŏmširēgerešlārz برگردان: من بچه بویراحمد و از نژاد گودرزم. از غریو من هنگام نبرد شیر برخود میلرزد.
Siyapoorϰardeq̌asamq̌adnikonombaz vasata rang bezanimvāϰonesarbaz برگردان: سیاهپور سوگندخورده که از جنگ دست نمیکشم تا تفنگم را از خون سربازان رنگین کنم (اغراق در کشتن سربازان). شاعر با اغراق در وصف غلامحسن محمدی (از جنگجویان زبردست بویراحمدی در نبرد گجستان) و برای نشاندادن هیبت و شکوه جسمانی وی (پاهای بسیار تنومند و کف پاهای بلند و قوی)، شکافهای پاهای او را بهاندازۀ قبر یک نظامی حکومتی (زریر) میداند:
šāq̌ēpāěq̌ēlûmāsānmāzārzārĭrē gûrϰónĭbārdbāhmānĭmālējālĭlē برگردان: شکافهای پای غلامحسن بهاندازۀ مزار زریر واسلحهخانۀ سنگبهمنی از آنِ طایفه جلیل است. بیت زیر را یکی از همراهان کریمخان درحالیکه پساز فتوحاتش در ناحیهای از بهمئی اردو زده بود در وصف پیروزیهای وی سروده است:
Sārdârom o hāfsâlĭnāzmdâŷāēĭlāçāpândeçârbāniçābârkerdedĭlā مشهور است که کریمخان برای اینکه این بیت مصداق پیدا کند، تعدادی از طوایف اطراف دیل و آرو را به منطقۀ چنار کوچاند (تقویمقدم، 1377، ص. 228). اینکه در هفت سالگی کسی بتواند چنین کارهای شگفتانگیزی بکند اغراقآمیز است.
Jārgerôsdûrāgmādĭnkelkelāgāndĭhĭçṧĭrĭmeslelohrâsnākerdejāngĭ برگردان: جنگ در «دو رگ مَدِین» قلّۀ کَلِهقندی بالا گرفت و لهراسب در این جنگ چنان رزمی کرد که هیچ شیری تاکنون چنان نجنگیده است. مصراع دوم هم اغراق دارد و هم تشبیه تفضیل.
Kāēlohrâs bong ēĭzāneordûdokûpevākeveṧktâārdākûnvādĭnetûpe کیکهراس بانگ میزند: اردو در دو ستون آرایشیافته و از کِوِشک تا اردکان بهدنبال توپ در حرکتاند. از روستای کوشک در بویراحمد تا اردکان فارس فاصلۀ زیادی است و بیت اغراق دارد.
Kāēlohrâssorϰānsāvârzādevāpāhnâbehlĭtûnçârdûlātāsĭϰemetehnâ برگردان: کیلهراسب سوار بر اسب سفید شورش کرد و گفت خودم بهتنهایی همۀ نیروهای مهاجم را شکست میدهم. منظور از چهار دولت، مجموعۀ نیروهای ارتش، ژاندارمری و چریکهای عشایری قشقایی و بختیاری است و اینکه یک نفر بتواند چنین نیروی عظیمی را شکست دهد دارای اغراق است.
Kāēlohrâszerdârbālĭ sebĭltôwēĭdâbāŷrāmādtâkohgelôgeṧenrôwēĭdâ بیت ازاینجهت که میگوید کیلهراسب با تاباندن سبیل خود در زیر درخت بلوط و درحال استراحت در سراسر کهگیلویه و بویراحمد، قشون را برای جنگیدن به حرکت درمیآورد، دارای اغراق است.
Kāēlohrâssārekāmāreordûmenetāngetâsādsâldâlbeϰārejārsāngemānge بیت ازاینجهت که در مصراع دوم اجساد باقیمانده از جنگ سَنگِ منگ را به اندازۀ خوراک صد سال لاشخورها میداند، دارای اغراق است.
Kârĭkerdeābdolâϰânnākerdenâderkārezohrdāsāgāmārrehtevāçâder برگردان: عبداللهخان کاری کرد که نادر شاه هم با آنهمه قدرت و شوکت جرأت انجام آن را نداشت. او در روز روشن و در موقعیت قمردرعقرب (که از دیدگاه ستارهشناسی زمان مناسبی برای حمله نیست) با بیپروایی به چادرنشینان جلیل و بابکانی درحال کوچ حمله کرد. اینکه عبداللهخان کاری بزرگتر و جسورانهتر از نادرشاه انجام داده، اغراق است. نتیجهتحلیل موضوع پژوهش نشان میدهد که تشبیه، استعاره، کنایه و اغراق ازجمله آرایههای پرکاربرد در سرودههای حماسی بختیاری و بویراحمدی بوده است. تشبیه از عناصر پرتکرار و معمولاً مشبهبهها از محیط کوهستانی و زندگی دامداری و کشاورزی آنان گرفتهشده و بیشتر حسی به حسی هستند. دلیل این کار وجود ذهنی غیرپیچیده و ساده برای سرایندگان است و از سوی دیگر، مخاطبان این نوع سرودهها معمولاً از ذهنی پیچیده برخوردار نیستند. شفاهیبودن اشعار و نوع انتقال سینهبهسینه از دیگر دلایل سادهبودن تشبیهات بهکاررفته است. علاوهبر این، شاعران اغلب تحصیل و مطالعۀ خاصی نداشتند و تنها در جلسات شاهنامهخوانی داستانها و نقالیها را میشنیدند و حفظ میکردند. قهرمانان قوم بختیاری ازلحاظ قدرت جنگاوری و نیروی جسمانی به شیر و رستم و بویراحمدی به گرگ، مار، اژدها و رستم تشبیه شدهاند و زنان جنگجویشان به شیر و پلنگ ماده تشبیه شدهاند. ازجمله الگوهای قهرمانی که جنگجویان به آنها تشبیه شدهاند، رستم و بهرام است. بسامد بالای واژۀ رستم و گرز نشان میدهد که این شخصیت حماسی الگویی برای جنگجویان بختیاری و بویراحمدی بوده و هست و در بیشتر مواقع جنگجویان را به این شخصیت برجسته همانند میکنند. شیر، پلنگ، گرگ و مار، ازجمله حیواناتی هستند که در سرودههای آنان بهصورت استعاره بهکاررفتهاند و منظور جنگجویان هستند. وجود این حیوانات در محل زندگی مردم بختیاری و بویراحمدی و نقش ویژه آنها بهعنوان جنگجویان برتر طبیعت سبب استعارهسازی آنان در اشعار حماسی بختیاری و بویراحمدی شده است. عبارات کنایی بهکاررفته بیشتر بهنوعی کیفیت جنگجو و آمادهبودن آنها برای انجام جنگهای بیشتر و عزاداربودن اشخاص اشاره دارند. در توصیف قهرمانان قومی و برای نشاندادن شکوه و هیبت جنگاوری آنان اغراق کردهاند.
[1]. «کردی» «و ترکی» اسم خاص هستند و ارتباطی با اقوام کرد و ترک ندارند. [2] . نوعی زنبور وحشی قرمز رنگ است که شاید بهدلیل قدرتش بین گونههای زنبور بهاین نام خوانده میشود. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آموزگار، ژاله (1386). زبان، فرهنگ و اسطوره (چاپ اول). معین.
انجویشیرازی، ابوالقاسم (1369). فردوسینامه (ج.2؛ چاپ سوم). علمی.
بختیاری، علیقلیخان (1362). تاریخ بختیاری (چاپ دوم). اساطیر.
تقویمقدم، مصطفی (1377). تاریخ سیاسی کهگیلویه (چاپ اول). موسسه مطالعات تاریخ معاصر.
حاجیانپور، حمید، و سیاهپور، کشواد (1393). بازتاب سیاست عشایری رضاشاه در اشعار و سرودههای بومی بویراحمد. پژوهشهای تاریخی ایران و اسلام، 8(15)، 121ـ146. https://doi.org/10.22111/jhr.2014.2047
حسنلی، کاووس (1383). گونههای نوآوری در شعر معاصر ایران (چاپ اول). ثالث.
حسینی، بیژن (1376). اشعار و ترانههای مردم بختیاری (چاپ اول). شهسواری.
حسینی، ساعد (1381). شعر، موسیقی و ادبیات شفاهی استان کهگیلویهوبویراحمد (چاپ اول). فاطمیه.
رستگارفسایی، منصور (1388). پیکرگردانی در اساطیر (چاپ دوم). پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
رنجبر، مجید، و سیاهپور، کشواد (1393). قیام عشایر جنوب در اشعار و سرودههای محلی. تاریخ ایران، 7(1)، 53ـ82.
سیاهپور، کشواد (1392). حوادث تاریخی بویراحمد در دورههای قاجار و پهلوی و بازتاب آن در اشعار شاعران محلی [پایاننامه کارشناسیارشد منتشرنشده]، دانشگاه شیراز.
شفیعیکدکنی، محمدرضا (1366). صور خیال در شعر فارسی (چاپ سوم). آگاه.
شمیسا، سیروس (1370). بیان (چاپ هشتم). میترا.
شوالیه، ژان (1388). فرهنگ نمادها (سودابه فضایلی، مترجم؛ ج. 1ـ5؛ چاپ سوم). جیحون.
شهبازی، اصغر (1398الف). بیت یا سوگچکامههای حماسی بویراحمدی. فرهنگ و ادبیات عامه، (30)، 125ـ149.
شهبازی، اصغر (1398ب). نقد توصیفی و ساختاری سوگچکامههای حماسی بختیاری؛ گونهای از اشعار عامه. فرهنگ و ادبیات عامه، 7(28)، 219-249. https://cfl.modares.ac.ir/article-11-32815-fa.html
صابری، عبدالواحد (1401). صورتبندی و تحلیل بنمایههای حماسی در ادبیات عامه کهگیلویهوبویراحمد [رساله دکتری، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی]. گنج.
عبدالهی، منیژه (1381). فرهنگ نامه جانوران در ادب پارسی. (ج. 2؛ چاپ اول). پژوهنده.
غفاری، یعقوب (1362). نمونهای از اشعار محلی مردم کهگیلویه و بویراحمد و شرح کوتاهی از زندگی کیلهراس (چاپ اول). چاپخانۀ امیر.
فردوسی، ابوالقاسم (1393). شاهنامه (جلال خالقیمطلق، پیرایش؛ ج. 1؛ چاپ اول). سخن.
قنبریعدیوی، عباس (1391). فولکلور مردم بختیاری (چاپ اول). نیوشه.
کوپر، جی. سی (1392). فرهنگ نمادهای آیینی (ر. بهزادی، مترجم؛ چاپ اول). علمی.
گرمرودی، میرزا فتاحخان (1370). سفرنامه ممسنی (به کوشش ف. فتاحی،؛ چاپ اول). مستوفی.
لایارد، ا. (1367). سفرنامه لایارد یا ماجراهای اولیه در ایران (م. امیری، مترجم؛ چاپ اول). وحید.
مجیدی، نورمحمد (1381). مردم و سرزمینهای کهگیلویه و بویراحمد (چاپ اول). بازتاب اندیشه.
محمدی، قهرمان (1394). گزیده شعر بختیاری؛ کتاب2 (چاپ اول). نیوشه.
مختاریان، بهار (1392). درآمدی بر ساختار اسطورهای شاهنامه (چاپ اول). آگه.
نامورمطلق، بهمن (1389). اسطوره، متن بینانشانهای (چاپ اول). علمی ـ فرهنگی.
نوروزی بختیاری، غلامعباس (1377). کتاب آنزان (چاپ اول). آنزان.
ویدنگرن، گئو (1393). پژوهشی در خرقه درویشان و دلق صوفیان (ب.مختاریان، مترجم؛ چاپ اول). آگه.
هال، جیمز (1390). فرهنگ نگارهای نمادها در هنر شرق و غرب (ر.بهزادی، مترجم؛ چاپ اول). فرهنگ معاصر.
همایی، جلالالدین (1370). فنون بلاغت و صناعات ادبی (چاپ هفتم). هما.
هینلز، جانراسل (1393). شناخت اساطیر ایران (ب. فرخی، مترجم؛ چاپ چهارم). اساطیر.
منابع میدانی (مصاحبهشوندگان)
آراسته، سیامک. 63 ساله. کهگیلویهوبویراحمد. دنا. روستای بادمگان (کد 2).
جانیپور، امیر. 90 ساله. کهگیلویهوبویراحمد. بویراحمد. روستای باغچه جلیل (کد 3).
بیژنی، فرامرز. 73 ساله. چهارمحالوبختیاری. فلارد. روستای خُنگ (کد 1). | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 363 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 226 |