تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,673 |
تعداد مقالات | 13,658 |
تعداد مشاهده مقاله | 31,601,647 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,487,328 |
فهم موانع و چالشهای مشارکت خیرین در ایجاد زیرساختهای آموزشی و فرهنگی در محلات حاشیهنشین شهر اهواز | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مطالعات وقف و امور خیریه | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 10، دوره 2، شماره 2 - شماره پیاپی 4، مهر 1403، صفحه 179-194 اصل مقاله (939.13 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/ecs.2024.140740.1099 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسنده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سجاد بهمنی* | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
استادیار گروه علوم اجتماعی، دانشکدۀ اقتصاد و علوم اجتماعی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بر اساس گزارشهای منتشرشدۀ شهرداری اهواز، این کلانشهر بیش از 13 محلۀ حاشیه نشین دارد که حدود 350 هزار نفر جمعیت دارند. با وجود بهبود نسبی شرایط این محلات در دهههای گذشته، هنوز بسیاری از ساکنان این مناطق شغل مناسب ندارند و برای تأمین برخی از نیازهای اولیۀ خود با مشکل مواجه شدهاند و کمکهای افراد یا سازمانهای خیریه نتوانسته است بهخوبی این مشکل را برطرف کند. هدف پژوهش حاضر بررسی موانع فعالیت خیریه ها و سازمانهای مردم نهاد در این محلات و ارائۀ راهکاری برای تحول در کمکهای خیریه است. با در نظر داشتن این اصل که استفاده از ادبیات نظری در رویکرد کیفی در مرحلۀ بعد از ظهور مقولهها مورد توجه قرار میگیرد، برای جمع آوری داده ها و ارائۀ راهکار از روش نظریۀ داده بنیاد رویکرد گلیزر استفاده شد. در این راستا، با استفاده از روش نمونه گیری نظری، ذینفعان انتخاب شدند و با آنها مصاحبه شد و جلساتی متعدد به منظور گردآوری دادهها با 16 نفر از این مشارکت کنندگان برگزار شد. ضعف سرمایۀ اجتماعی درون منطقه ای، بی ثباتی شغلی نهادینه شده، احساس فقر چندبعدی، کار خیر غیرسیستماتیک و ترکیبی بودن چالشهای محلات حاشیه نشین مهمترین مقوله های ظهوریافته هستند. نتایج نشان میدهد اندازه، حجم و توزیع کمکهای خیریه برای برون رفت محلات حاشیه نشین شهر اهواز بحران ناکافی هستند و حمایت همه جانبه در این زمینه لازم است. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
حاشیه نشینی؛ خیریه؛ اهواز؛ روش نظریه داده بنیاد | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه نزدیک به 2/1 میلیارد نفر در جهان در فقر شدید (کمتر از یک دلار در روز) زندگی میکنند (Warren, 2020). کمیسیون توسعۀ اجتماعی سازمان ملل فقر را بزرگترین چالش جهان دانسته است. بهتازگی، فقر جنبه و خصلت شهری به خود گرفته است و با افزوده شدن بر شمار گروههای آسیبپذیر، به ویژه در کشورهای درحالتوسعه، بهتدریج کانون فقر از روستا به شهر انتقال یافته است (جواهری پور، 1381). فقر شهری عمدتاً در محلات و مناطق پاییندست یا حاشیهنشین دیده میشود؛ به این ترتیب، برخی از محلات فقیر شهری شکل گرفتهاند که عمدتاً حاشیهنشین هستند و شرایط زیست در آنها دارای کیفیت کمتر از متوسط سایر محلات شهری است. آسیبهای اجتماعی ناشی از حاشیهنشینی از مهمترین مسائل شهری هستند که باید به آنها توجه کرد؛ زیرا تجمیع و تراکم آسیبهای اجتماعی در هر شهر و جامعهای میتواند انسجام و همبستگی آن را تهدید کند (امیری و همکاران، 1392). رفع فقر و کاهش نابرابری در محلات حاشیهنشین به دلیل بستر مناسب این محلات برای رخداد آسیبهای اجتماعی از اهمیتی ویژه برخوردار است؛ به همین دلیل، مردم و خیرین در راستای فقرزدایی و بهبود شرایط زیست در این محلات همواره حاضر بودهاند. از گذشتههای دور، انجام امور خیریه و ارائۀ خدمات خیریه و داوطلبانه به نیازمندان وجود داشته است و کمکهای مردمی در قالب صدقات و خیرات انجام میشدهاند که در بیشتر ادیان الهی، به ویژه اسلام به آنها سفارش بسیار شده است. در این کمکها که به صورت فردی و غیرسازمانیافته انجام میشدهاند، محور اصلی کمکهای مالی و معیشتی بوده است (زاهدی اصل، 1387). در ایران، رشد اقتصادی همراه با عدالت یکی از دغدغههای دولت است که در برنامههای توسعه همواره به آن توجه شده است. در کنار رشد اقتصادی، کاهش فقر و نابرابری در محلات حاشیهنشین نیز همواره جزء اهداف سیاستهای دولت قرار داشته است (سجودی و جلیلی، 1399). همواره به دلیل پیچیدگی ماهیت فقر، تعریف آن با چالش مواجه بوده است؛ ولی، به طور کلی، فقر سلامت و رفاه را بهشدت تحت تأثیر قرار میدهد (مسعودی پور و همکاران، 1397). برداشتن گامهای اساسی برای مبارزه با فقر نیازمند شناخت فقر و عوامل اثرگذار بر آن است. با توجه به گسترۀ پهناور جغرافیایی ایران، شناخت استانهای با شدت فقر بیشتر و متغیرهای اثرگذار بر سطح فقر به منظور اعمال سیاستهای اقتصادی برای کاهش فقر ضروری است (خداداد کاشی و شمسی، 1391). با وجود اینکه دولتها در تلاش مستمر برای ایجاد عدالت و رفع فقر هستند، فقر همیشه در شهرها خود را نشان میدهد و در محلات حاشیهنشین حضوری پایدارتر و پررنگتر دارد. در همین راستا، در استان خوزستان و به ویژه در شهر اهواز، به دلایل مختلف، شاهد شکلگیری و گسترش محلات حاشیهنشین بودهایم؛ با این حال، به اندازۀ نیاز و ضرورت این مناطق هنوز سازمانها و مؤسسات خیریه در آنها فعال نشدهاند؛ از همین رو، پژوهشگر در این مطالعه به دنبال پاسخ این پرسش است که عوامل و راهکارهای تحول خدمترسانی مؤسسات خیریه در این مناطق کداماند و چه موانع و چالشهایی در این مسیر وجود دارند. همۀ استانهای ایران درگیر حاشیهنشینی به عنوان یک مشکل و چالش دارای اولویت توجه نیستند. در میان استانهای کشور، خراسان رضوی، آذربایجان شرقی، تهران، کردستان، همدان و خوزستان دارای نرخ حاشیهنشینی بیشتر از متوسط کشوری هستند. متوسط حاشیهنشینی در ایران 8 تا 11 درصد اعلام شده است؛ در حالی که در اهواز، مرکز استان خوزستان، به30 درصد میرسد که بالغ بر 400 هزار نفر از جمعیت این شهر است. بسیاری از عوامل تاریخی - ساختاری که در رابطه با علل شکلگیری و گسترش حاشیهنشینی در مناطق مختلف ایران بیان شدند دربارۀ استان خوزستان با شدتی بیشتر صدق میکنند؛ زیرا خوزستان به طور ویژه درگیر کشف نفت در دورۀ قاجار، اصلاحات ارضی دورۀ پهلوی دوم، شرکتهای کشت و صنعت و سیاستهای مبتنی بر رشد اقتصادی دهۀ 1950 و جنگ تحمیلی بوده است (ابراهیمزاده و همکاران، 1389). مجموع عوامل پیشگفته از یک سو و بهبود تدریجی زیرساختهای صنعتی و کشاورزی از سوی دیگر باعث نقلوانتقالات شدید جمعیتی در استان شد؛ به گونهای که خالص مهاجرت شهرهای خوزستان برای مثال در فاصلۀ سالهای 1335 تا 1345 حدود 173 هزار نفر بوده است. طبیعی است اسکان این جمعیت تازهوارد به نقاط شهری، بدون آنکه پیشتر تحولی در مدیریت شهری رخ داده باشد، سبب شکلگیری چالشها و بحرانهای شهری شده است. متأثر از همین شرایط است که اولین مناطق حاشیهای استان در کلگۀ مسجدسلیمان و بریم آبادان شکل میگیرند (بهمنی و همکاران، 1397).
2- پیشینۀ پژوهش فعالیتهای خیرخواهانه در ایران باستان به شکل فردی و شخصی انجام میشدهاند و طبق بررسیهای تاریخی، پیروان زرتشت زمینهای وقفی خود را در اختیار موبدان قرار میدادند تا از درآمدهای حاصل، هزینهای هیزم آتشکده، مخارج زندگی موبدان و زائران و کشاورزان بیبضاعت را تأمین کنند(اصغری، 1390). اقدامات خیرخواهانه فعالیتهایی انسانی و فراگیر هستند؛ مختص دین و ملتی مشخص نیستند و در تمامی جوامع و ادوار وجود داشتهاند؛ ولی بهتدریج این اقدامات از شکل سنتی خارج و به صورت سازمان یافته و منسجم در قالب مؤسسات خیریه انجام شدند. در این میان، مؤسسات خیریه نقشی کلیدی را در کمکرسانی به عهده گرفتند و به منظور اجرای اهداف خیرخواهانه، نقش کانال و مسیر را برای رساندن هدایای اهداکنندگان کمک به دریافتکنندگان نیازمند ایفا کردند. در اواخر قرن نوزدهم بود که کارکنان مؤسسات خیریه دریافتند شکل و نحوۀ کمک و فعالیت خیرخواهانه باید تغییر کند؛ در این برهه، در راستای انجام اموری خیرخواهانه تلاش شد که هدفشان رفع فقر به طور کامل در میان نیازمندان بود؛ به این ترتیب، نگرش نسبت به اقدامات خیرخواهانۀ مؤسسات خیریه تغییر کرد (Halloran, 1991). در مطالعهای که توسط اختیاری امینی (1391) در رابطه با عوامل مؤثر بر کمکهای خیریه در استانهای کشور از سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۷ انجام شد، مشخص شد بعد خانوار و نسبت زنان سرپرست خانوار تأثیری معنادار بر نسبت کمکهای خیریه مردم ندارند؛ اما درآمد سرانه تأثیر منفی بر کمکهای خیریه نسبت به درآمد دارد حقدوست (1394) نیز در پژوهشی نقش ارتباطات میانفردی و ارتباطات جمعی در گرایش کمک به خیریهها در میان خیرین شهر تهران را به طور تطبیقی بررسی کرد. نتایج این پژوهش نشان داد بین ارتباطات میانفردی و مؤلفههای آن (ارتباط کلامی و غیرکلامی، بازدید از یک خیریه، ارتباط میانفردی در گروه دوستان و خانواده، ارتباط میانفردی با واسطۀ شبکههای اجتماعی) رابطهای معنادار با گرایش نیکوکاران برای کمک به خیریه وجود دارد در پژوهشی دیگر، جایگاه انفاق و خاستگاه اجتماعی و اقتصادی آن در شهر بهبهان بررسی شد. نتایج این پژوهش نشان داد درصدی جالب توجه از افراد انفاقهای واجب و مستحب خود را پرداخت میکنند و انفاقهای واجب و مستحب با درآمد و تحصیلات رابطهای معنادار و مثبت دارند (موسایی، 1387). در پژوهشی دیگر، مشخص شد هویت و انسجام اجتماعی، اعتمادسازی و سایر مؤلفههای مهم مانند یادگیری و ابعاد سرمایۀ اجتماعی ممکن است به بهبود فعالیتهای خیرخواهانه بینجامد (چیتسازیان و صادقیکیا، 1398). در مطالعهای دیگر که بر فعالیتهای خیرخواهانه در مالزی متمرکز بوده است، کاهش فقر در محلات مختلف با تکیه بر توسعۀ کارآفرینی اجتماعی و افزایش کیفیت راهنماهای محلی مطالعه شده است (Murphy et al., 2017). در همین راستا، پژوهشی دیگر در ژاپن در سال 2019 با هدف بررسی بخشش یا اهدا بر اساس زیرساخت تأمین مالی جمعی انجام شد. این پژوهش نشان داد افراد خیّر عموماً به میزان کمک مالی اهداشده توسط دیگر خیرین توجه میکنند و مشخص شد اگر میزان دو کمک مالی آخر تقریباً یکسان باشد، میزان کمک مالی اهداکنندۀ بعدی احتمالاً مطابق آخرین کمک مالی انجامشده خواهد بود و زمانی که میزان کمکهای مستمر جدید افزایش پیدا کند، این احتمال افزایش مییابد. همچنین، اگر دامنۀ میزان کمکها مقادیری کم را شامل شود و فرد اهداکننده بتواند این اطلاعات را مشاهده کند، احتمال اینکه کمک وی نیز در همان دامنه قرار بگیرد افزایش مییابد (Sasaki, 2019). همچنین، پژوهشی در سال 2019 یک زیرساخت تأمین مالی جمعی را در ایتالیا بررسی کرد و نشان داد مجموعۀ روابط نوظهور باعث ایجاد اکوسیستم تجاری تأمین مالی اجتماعی میشود و سکوی جمعآوری سرمایه به عنوان کانونی برای بهاشتراکگذاری دانش و ارائۀ خدمات به مجموعهای از افراد مختلف عمل میکند. مجدداً، در سال 2019، طی یک مطالعۀ تجربی برخط در سایت ترکی آمازون، تأثیر اطلاعات بر روی اثربخشی کمک بر رفتار اهدا یا بخشش تحلیل شد. طبق پژوهش کرو[1] و همکاران، قدرت پیشفرضها به جهتگیری مشتری یا نیاز آن به کنترل در تصمیمگیری وابسته است و داشتن پیشفرض برای اهدا کردن یا انجام کار خیر ناشی از احساس عاطفه است؛ بنابراین، با تقویت احساس عاطفۀ افراد میتوان آنها را برای انجام کار خیر تشویق کرد (Crow et al., 2019). در یک جمعبندی، میتوان گفت پژوهشهای داخلی و خارجی زیادی در زمینۀ فعالیت مؤسسات و سازمانهای خیریه در مناطق روستایی و شهری انجام شدهاند؛ ولی تعدادی اندک از این پژوهشها موانع و چالشهای پیشروی این مؤسسات در محلات حاشیهنشین شهری را بررسی کردهاند. علاوه بر این، با توجه به تعداد جالب توجه این محلات در اهواز و جمعیت تقریباً 400 هزار نفری آنها (که توسط مسئولان مختلف در سالهای گذشته اعلام شده است)، ضرورت دارد شرایط و زمینههایی که بر عدم حضور و مشارکت فعال این مؤسسات و سازمانها در این محلات اثرگذار هستند کشف شوند.
3- چارچوب مفهومی در پژوهش کیفی، برخلاف پژوهش کمی، استفاده از دیدگاههای نظری در راستای نظریهآزمایی انجام نمیشود، بلکه با هدف حساسیت نظری از آنها استفاده میشود.
1-3 نظریۀ رفتاری/تصمیمگیری فقر این نظریه تصمیمهای اقتصادی افراد را به نتایجی مانند رفاه یا فقر نسبت میدهد؛ یعنی افراد فقیر نسبت به چنین تجربهای پاسخگو هستند که این امر عمدتاً با ویژگیهای شخصی و نقص در قضاوت در ارتباط است. این نظریه استدلال میکند مداخلۀ دولت برای مقابله با فقر هیچ کمکی نخواهد کرد یا کمکی ناچیز خواهد کرد؛ زیرا ویژگیهای که باعث فقر میشوند با نیروهای بازار اعطا یا تعیین شدهاند (Eigbiremolen, 2018). در این رشته از ادبیات کلاسیک که فرض میکند بهرهوری کم یا مشارکت نداشتن در بازارها نتیجۀ انتخابی آگاهانه است، اعتقاد بر این است که افراد خودشان در تأثیرگذاری بر درآمدهایشان نقشی فعال دارند و محیط اجتماعی و یا سیاسی پیرامون آنان هیچ نقشی در این رابطه ندارد؛ بنابراین، پیشفرض اساسی این است که با وجود گزینههای در دسترس، آنها هنوز هم گزینههایی را انتخاب میکنند که دسترسی آنها را به منابع اقتصادی محدود میکند و در نتیجه، خطر ابتلا به فقر را افزایش میدهند (Blank, 2010).
2-3 نظریۀ سرمایۀ انسانی فقر نظریۀ سرمایۀ انسانی مبانی مفهومی را برای رابطۀ مثبت بین آموزش و کاهش فقر فراهم میکند (Schultz‚ 1961). هستۀ اصلی نظریۀ اقتصادی ارتدوکس متکی بر پیشفرضهای رقابت کامل و تعادل بازار است که مستلزم وجود رابطهای قوی بین دستمزدها و بهرهوری حاشیهای است. تقاضایی که در بازار کار وجود دارد به وسیلۀ رشتهای از ویژگیها و مهارتهای مربوط به کارگران تعیین میشود. مهارتهای کارگران موجب توسعه و گسترش نظریۀ سرمایۀ انسانی میشود. بر این اساس، بخشی از اقتصاد نئوکلاسیک متمرکز است بر انتخابهای فردی در ارتباط با آموزش و رابطۀ بین آموزش، پرورش و تحرک (به عنوان تعیینکنندههای سرمایۀ انسانی) تا تفاوت در درآمد را توضیح دهد. البته هنوز هم به نقشی که سایر عوامل مانند نهادهای اقتصادی و هنجارهای اجتماعی میتوانند در این باره داشته باشند، هیچ اشارهای نشده است یا اشارهای اندک به آن شده است (Davis & Sanchez-Martinez, 2014).
3-3 نظریۀ فرهنگ فقر در نظریۀ فرهنگ فقر که به نظریۀ مشهور است، بر این موضوع تأکید شده است که فرهنگ فقر واکنشی به جایگاه طبقهای از جامعه است که تحت تأثیر ساختارهای جامعه و به لحاظ اقتصادی به حاشیه رانده میشوند و فرهنگی را شکل میدهد که از نسلی به نسل دیگر منتقل و موجب میشود فرزندان این افراد و خانوادهها هم در تلۀ محرومیت و دور باطل فقر که مجموعهای است درهمتنیده از فقر، ضعف جسمانی، انزوا و بیقدرتی و آسیبپذیری، در این مناطق باقی بمانند و علاوه بر آنکه تحت تأثیر این محرومیتها توان رهایی از این شرایط و مشکلات را ندارند، هر روز نیز بر مشکلاتشان افزوده شود(Chambers, 1987) از نظر اسکار لوییس، مهمترین شاخصهای فرهنگ فقر عبارت از مشارکت نکردن فقرا در اقدامات مؤسسات عمومی به عنوان عضوی از جامعه، استفاده نکردن یا بهرهبرداری ناچیز از خدمات عمومی و دولتی، بیاعتمادی به نهادها و سازمانهای دولتی، تنفر از پلیس، دریافت وام از رباخواران با بهرۀ سنگین، محرومیت کودکان از حمایتهای خانوادگی و اجتماعی، سن کم آغاز روابط جنسی، خرید اسباب و لباس کهنه، پرخاشگری و نزاعهای فردی و جمعی، زندگی در خانههای کوچک، پرجمعیت و نامناسب، پایین بودن سطح درآمد و ناتوانی در تأمین معاش، بیسوادی و کمسوادی، کار کودکان و زنان هستند (Lewis, 1998).
4- روش پژوهش در این پژوهش، از رویکرد کیفی و روش دادهبنیاد کلاسیک بهره گرفته شده است. این روش در برخی از منابع نسخة ظاهرشونده یا گلیزر نیز معرفی شده است. جامعۀ هدف در این پژوهش شامل کسانی است که به عنوان مطلعان کلیدی مرتبط با فعالیتهای خیریهای در اهواز فعالیت میکنند و شامل برخی از کارمندان، مردم محلی ساکن در محلات حاشیهنشین و کارشناسان مرتبط هستند که با روش نمونهگیری نظری از چندین محله یا ادارۀ شهر اهواز انتخاب شدند. در انتخاب مصاحبهشوندگان سعی شد اصل اطلاع دقیق داشتن از موضوع مورد بررسی رعایت شود. پس از هر مصاحبه، به هر یک از مصاحبهشوندگان کد معرفی اختصاص داده شد. از طریق مصاحبۀ عمیق نیمهساختیافته دادهها گردآوری شد و گردآوری دادهها تا زمانی ادامه یافت که افزایش دادهها به برساخت شاخص و مؤلفههای جدید منجر نشد؛ به عبارتی، اشباع نظری و کفایت حجم نمونه محقق شد. این پژوهش با مصاحبه و گردآوری دادهها از 16 نفر به کفایت حجم نمونه رسید. فرآیند تجزیه و تحلیل دادهها در روش بهکارگرفتهشده در این پژوهش در مسیری رفت و برگشتی با فرآیند گردآوری دادهها در هم تنیده شده است و به طور متناوب انجام شده است. به طور همزمان، دادهها گردآوری، کدگذاری و تحلیل شدند. کدگذاری در رویکرد نظریۀ دادهبنیاد کلاسیک (ظاهرشونده) شامل دو مرحلۀ اصلی و سه گام است. مرحلۀ اول شامل کدگذاری جوهری (کدگذاری واقعی) با دو گام (کدگذاری باز و کدگذاری انتخابی) و مرحلۀ دوم شامل کدگذاری نظری است. جدول 1. مراحل کدگذاری در رویکرد نظریۀ دادهبنیاد کلاسیک Table 1. Coding steps in the classic granded theory approach
همچنین، در این پژوهش برای گردآوری دادهها در کنار تکنیک مصاحبۀ نیمهساختیافته، از یاداشت میدانی در حین مصاحبهها استفاده شد. افکار و نگرشهایی که در حین مصاحبه به ذهن پژوهشگر رسیدند، برای سازماندهی مصاحبههای بعدی و فهم نکات کلیدی یاداشت شدند و برای توسعۀ مراحل رویش مفاهیم به کار آمدند. همچنین، یکی دیگر از ابزارهای بهکاررفته در این پژوهش یاداشتهای میدانی و یاداشتهای تحلیلی است. این یاداشتها همزمان با کدگذاری دادههای متنی در هر مصاحبه ثبت شدند. یاداشتهای تحلیلی برای مستندسازی و تأمل در فرآیندهای کدگذاری و شکلگیری و رویش شاخصها و مؤلفهها بسیار مفید بودند و در تدوین خط داستان پژوهشگر را یاری کردند.
5- یافتهها: مفاهیم استخراجشده یافتههای این بخش بر اساس الگوی روش نظریۀ دادهبنیاد گلیزر در سه بخش کدگذاری باز، انتخابی و نظری ارائه شده است. پس از کدگذاری باز و تولید اولیۀ مفاهیم، در بخش کدگذاری انتخابی 4 مقولۀ عمده به دست آمدند. جدول 2. مفاهیم و مقولههای کشفشده Table 2. Discovered concepts and categories
مشارکتکنندگان پژوهش حاضر 16 نفر از فعالان حوزۀ خیرخواهانه و سازمانهای مردمنهاد، مسئولان یا مطلعان محلی هستند که از وضعیت فعالیتهای خیرخواهانه و توزیع کمکها در این محلات اطلاع دارند. این افراد ساکن محلات حاشیهنشین اهواز بودند که از 4 محلۀ پرجمعیت کریشان، کوی علوی، ملاشیه و منبع آب انتخاب شدند. انتخاب افراد بر اساس نمونهگیری نظری و با روش گلولهبرفی و معرفی توسط مطلعان انجام شد. از مصاحبهشوندگان دربارۀ موانع و چالشهای فعالیت مؤسسات خیریه در محلات حاشیهنشین شهر اهواز پرسشهایی پرسیده شد و همچنین، از خبرگان و کارشناسان خواسته شد تا راهکارهای خود را در این زمینه ارائه دهند. پاسخ مصاحبهشوندگان در قالب دادههای کیفی از طریق کدگذاری جوهری (کدگذاری باز و کدگذاری انتخابی) و کدگذاری نظری تحلیل شد. جدول 3. مشخصات مشارکتکنندگان Table 3. Details of the participants
1-5 ضعف سرمایۀ اجتماعی درونمنطقهای مشارکتکنندگان پژوهش اذعان دارند در محلات حاشیهنشین سرمایۀ اجتماعی با وجود پیوندهای خویشاوندی و قومی کم است و به مثابۀ عاملی منفی در جلب مشارکت خیرین یا موفقیت خیریههای فعال عمل میکند. در این مناطق قومیتگرایی شدید متداول است و افراد تمایل دارند فرایند دریافت و توزیع حمایت را در مسیرهای خویشاوندی هدایت کنند. مشارکتکنندۀ کد (1)در این باره میگوید: «توی این محلات مردم بسیار نجیب هستند؛ اما بر اساس چیزی که در اینجا اهمیت ویژه دارد، یعنی حمایت از خویشاوند، کارهای خود را سامان میدهند. این بهخودیخود نه فقط منفی نیست بلکه مثبت است؛ اما در برخی از کارهای اداری و سازمانی به عاملی منفی تبدیل میشود». مشارکتکنندۀ کد (5) میگوید: «مشکلی که هست این است که بسیاری از محلات حاشیهنشین به لحاظ نمای شهری شرایطی مناسب ندارند. دولت در فعالیتهایی که به بخش کالبدی مربوط است، نقشی زیاد میتواند داشته باشد؛ زیرا اگر بخواهیم خیابانهای این محلات را آسفالت کنیم و برای افزایش امنیت چراغ بگذاریم به دولت نیاز داریم؛ اما متأسفانه توجه چندانی به این محلات نمیشود». مشارکتکنندگان با اذعان به وضعیت نامطلوب محله و شرایط بهداشتی آن معتقد هستند تلاشهای خیرین در یک بستر نامناسب بهداشتی نمیتواند اثرات مطلوب مدنظر را بر جای بگذارد؛ زیرا بسیاری از ساکنان این محلات بدون رعایت ابتداییترین اصول مراقبت بهداشتی به زبالهگردی در سایر محلات شهری مشغول هستند. مشارکتکنندۀ کد (13) میگوید: «آب شرب ملاشیه بدون دستگاه آب تصفیه قابل استفاده نیست. هزینۀ خرید و نگهداری این دستگاهها هم زیاد است. یک دستگاه را نصب کرده بودیم که بعد از مدتی به دلیل عدم رعایت نکات بهداشتی و استفاده از آب آن برای مصارف غیرشرب همۀ زحمات هدر رفت».
2-5 بیثباتی شغلی نهادینهشده وضعیت شغلی مشارکتکنندگان در محلات حاشیهنشین تحت بررسی نشاندهندۀ یک بی ثباتی فراگیر است و با توجه به اینکه در نتیجۀ چنین وضعیتی درآمدی ثابت به دست نمیآید، انجام هر گونه فعالیت خیریه با چالش اساسی مواجه میشود. خبرگان دانشگاهی مشارکتکننده معتقد هستند وضعیت بی ثباتی شدید شغلی نشان میدهد در این محلات فرهنگ کار و نگرش به آن سبب شده است افراد اعتنایی چندان به پایداری شغلی نداشته باشند و به طرزی نهادینهشده در بخش اقتصاد غیررسمی فعال باشند. مشارکتکنندۀ کد (9) میگوید: «قبل از هر فعالیت خیریۀ مالی، باید فعالتهای آگاهیبخشی و توانمندسازی در این مناطق اجرا شوند و افراد متوجه این نکته شوند که شغل پایدار را چگونه میتوانند به دست بیاوررند. اگر چنین عمل شود، تحصیل فرزندان اهمیت پیدا میکند و نظمی در این زمینه ایجاد میشود. اثر دیگر آن این است که بچهها دنبال زبالهگردی نمیروند و مسیر زندگیشان درست میشود». مشارکتکنندگان معتقد هستند حضور خانوادگی در اقتصاد غیررسمی در سالهای گذشته در مناطق حاشیهنشین افزایش یافته است و در نتیجۀ چنین وضعتی فعالیتهای خیرخواهانه در این مناطق پیچیدهتر میشوند؛ زیرا افراد حاضر به مشارکت پایدار در فرایند آموزش و یادگیری نیستند و پاداشهای نقدی دریافتشدۀ فوری در فعالیتهایی مانند زبالهگردی را ترجیح میدهند. یکی دیگر از مشارکتکنندگان (کد 10) تجربۀ خود را چنین بیان میکند: «زمانی که بچهها پادش فوری و نقد میگیرند و با تحویل زبالهها به انبارهای ضایعاتی در پایان روز مزد خودشان را میگیرند، چطور میشود آنها را متقاعد کرد تا از وجه نقد دست بکشند و به سراغ کارهایی بیایند که بازدهیشان تأخیر دارد و مستلزم طی کردن مسیر آموزش است».
3-5 احساس فقر چندبعدی شاخص فقر چندبعدی ناظر بر فقدان فرصتها و ظرفیتهای اولیۀ انسانی است و در سه بعد کلی آموزش، بهداشت و معیارها و استاداردهای زیست قابل بررسی است. در پژوهش کنونی نیز نخبگان اذعان دارند بسیاری از ساکنان محلات حاشیهنشین درگیر فقر چندبعدی هستند؛ به همین دلیل، اولین قدم در مسیر مبارزه با فقر و محرومیت آگاهی از وضعیت فقر در میان آنان است. مشارکتکنندۀ کد (9) در این باره میگوید: «بررسی وضعیت در کشورهای خاورمیانه در این شاخص و ارائۀ راهکارهای علمی و عملی به تصمیمگیرندگان اقتصادی و سیاستگذاران کشور کمک میکند. یکی از مهمترین آرمانهای «اهداف سند توسعۀ هزارۀ سازمان ملل متحد ریشهکنی فقر و گرسنگی مطلق است که در قالب دو هدف فرعی شکل گرفته است. کاهش 50درصدی افرادی که درآمدشان کمتر از یک دلار در روز است و افرادی که از گرسنگی رنج میبرند نمونهای از این اهداف است. پیچیدگی موضوع فقر با توجه به روند بسیار مخرب آن در توسعۀ اقتصادی کشورها نیازمند تدابیر ملی و بینالمللی است». از نظر مشارکتکنندگان، در محلات حاشیهنشین اهواز در دهۀ گذشته، بهبودی نسبی از نظر وضع سکونت و منازل و معابر رخ داده است که قابل انکار نیست؛ با وجود این، در یک ارزیابی کلی، هنوز تا رسیدن به سطح مطلوب فاصلههایی وجود دارد که خیرین میتوانند در این شاخصها به شکل حرفهای ورود کنند. مشارکتکنندۀ کد (10) در این باره میگوید: «فقر از مهمترین پیامدهای توزیع ناعادلانه و نابرابر اقتصادی در جامعه در میان افراد است. وجود فقر مبین بر عملکرد نادرست سازوکارهای توزیع درآمد و ثروت در درون ساختار اقتصادی و اجتماعی است که به نوبۀ خود، موجب ایجاد آثاری نامناسب در این ساختار میشوند. تدوام این فرآیند تنشهای اقتصادی و اجتماعی شدیدی را در پیخواهد داشت که کل جامعه را در بر میگیرد و مقابله با آن هم بسیار دشوار است؛ ولی در محلات حاشیهنشین، این موضوع پیچیدگی ویژۀ خود را دارد. فقر و نابرابری موجب بروز مشکلات اقتصادی، اجتماعی، فـرهنگی و سـیاسی می شوند. سطح بالای نابرابری و فقر سرمایۀ انسانی و سرمایۀ اجتماعی را تضعیف میکند؛ به این صورت که نابرابری درآمد موجب افزایش بدگمانی و استرس در میان افراد جامعه میشود، مشارکت اجتماعی را کاهش میدهد و همچنین، موجب واکنشهای خشمآلود افراد نسبت به وقایع پیرامون آنها میشود». یا مصاحبهشوندۀ کد (۴) دربارۀ فقر چندبعدی در محلات حاشیهنشین میگوید: «چند مشکل در منطقۀ ما هست که یکی از آنها فقر است. چیزای دیگه هم هست؛ ولی فقر ریشۀ خانواده را خشک میکند. میدانید چرا؟ چون فقط بحث نبودن نان برای خوردن نیست؛ فقر بچهها را بیچاره کرده و دنبال کار فرستاده است». مشارکتکنندگان باور دارند در حقیقت، فقر وضعیتی است که در آن رفاه فرد یا خانوار در سطحی کمتر از سطح استاندارد قرار داشته باشد. تاریخ شاهد رشد اقتصادی در جهان بوده است؛ ولی فقر اقتصادی همچنان به عنوان واقعیتی انکارناپذیر در زندگی بشر وجود دارد.
4-5 کار خیر غیرسیستماتیک مشارکتکنندگان اذعان دارند در حوزۀ فعالیتهای خیرخواهانه و حمایتهای اجتماعی از ساکنان این مناطق، نظمی مشخص وجود ندارد و به همین دلیل، از اثربخشی کمکهای انجامشده کاسته میشود. از نظر آنان، فعالیتها در این حوزه تابع جزئیات مرتبط با نظم و تخصص نیست و مبتنی بر نیازهای معیشتی و ابتدایی است. مشارکتکنندۀ کد (5) در رابطه با نحوۀ فعالیتهای خیرخواهانه در مناطق حاشیهنشین میگوید: «آنچه مردم به عنوان مشکل تشخیص میدهند و آنچه واقعاً مشکل است بسیاری از جاها با هم انطباق ندارند. هیچ نظم مشخصی هم در این زمینه وجود ندارد. مردم انتظار کمکهای مالی نقد دارند و خیرین پیششرطهای توانمندسازی و آموزشی دارند». مشارکتکنندۀ کد (۱۴) با اشاره به تفاوت اولویتهای مردم محلی و خیرین در این باره میگوید: «نمیشود حرف مردم محلی را نادیده گرفت؛ اما واقعاً بر اساس آن هم نمیتوان عمل کرد؛ زیرا مردم اشراف دقیق به دادهها ندارند. مردم در اینجا دشواریها و رنجهایی دارند که میخواهند خیلی زود کمک بگیرند و آنها را رفع کنند؛ اما ظرفیت و امکانات کار خیریه این اندازه نیست».
5-5 ترکیبی بودن چالشهای محلات حاشیهنشین از نظر نخبگان مشارکتکننده در این پژوهش، حاشیهنشینی در اهواز بسیار گسترده است و محلاتی مختلف را شامل میشود که در آنها ترکیبی از مشکلات و چالشها به طور همزمان وجود دارند. این مشکلات متعدد طیفی وسیع از حوزۀ عمران تا آموزش و بهداشت و ... را در بر میگیرند که این موضوع فعالیت مؤسسات و سازمانهای خیریه را برای مشارکت سازنده در این محلات دشوار میکند. مشارکتکنندۀ کد (6) با اشاره به پیچیدگی شرایط محلات حاشیهنشین میگوید: «این محلات کلکسیونی از مشکلات هستنند. سازمان خیریه نه آنقدر بودجه دارد و نه آنقدر توان که بتواند همۀ آنها را پوشش دهد و حل کند». 6- بحث و نتیجهگیری پژوهش حاضر به منظور شناسایی چالشهای عمدۀ محلات حاشیهنشین در جلب فعالیتهای خیریهای انجام شده است. با توجه به شرایط ویژۀ ساختاری، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی محلات حاشیهنشین، انجام فعالیتهای خیریهای در این مناطق با پیچیدگیهایی ویژه همراه است. در اهواز حاشیهنشینی همواره بستری برای فقر و محرومیت در حوزههای مختلف بوده است که زیست ساکنان را با چالش مواجه میکند و بیشتر ساکنان این محلات ضمن آنکه با رنج مضاعف مواجه هستند، در معرض آسیبهای اجتماعی ناشی از این فقر و محرومیت نیز قرار دارند. یافتههای پژوهش حاضر نشان داد ضعف سرمایۀ اجتماعی در محلات حاشیهنشین به عنوان عاملی منفی در جلب مشارکت خیریهها و توزیع کمکهای آنان عمل میکند. محلات حاشیهنشین اهواز نیز درگیر معضلات فراوان هستند که در کنار فقر و فرهنگ فقر، مهاجرت و سایر آسیبها، چرخۀ محرومیت و دور باطل فقر و آسیبهای اجتماعی را در میان ساکنان به وجود آوردهاند. نتایج این پژوهش از همین منظر با نظریۀ فرهنگ فقر (Lewis, 1998) و نظریۀ تلۀ محرومیت که به عنوان چارچوب مفهومی این پژوهش انتخاب شده بودند نیز تطابق دارند که بر عواملی تأکید میکنند که موجب ایجاد محرومیتهای اساسی برای ساکنان محلات حاشیهنشین شدهاند. ترکیبی بودن چالشها یکی دیگر از مقولههایی است که در این پژوهش احصا شد. از نظر نخبگان مشارکتکننده در این پژوهش، حاشیهنشینی گونهای از شهرنشینی همراه با ترکیبی از مشکلات حاد و پیچیده است که صورت بحرانی آن ممکن است موجب شکلگیری انواع آسیبهای اجتماعی، فرهنگی، زیستمحیطی و امنیتی شود. ترکیبی بودن مشکلات و چالشهای این محلات کار مؤسسات و سازمانهای خیریه را برای مشارکت سازنده در این محلات دشوار میکند. از نظر مشارکت کنندگان در اهواز محلات حاشیه نشین عمدتا در نتیجه تکانه های اقلیمی و جنگ تحمیلی رشد و گسترش یافته اند و ناکارآمدی و ناتوانی مدیریت شهری نیز در رشد بی ضابطه آن ها بی تاثیر نبوده است. و فعالیت و حمایت سازمان ها و نهادهای خیریه نیز نتوانسته به شکل موثری از رنج زیست در این مناطق بکاهد. با این وجود امکان اشتغال در بخش غیررسمی و فعالیت های واسطه گری، دست فروشی و موارد مشابه فرصت هایی محدود را در اختیار این خانوارها قرار داد تا زندگی خود را سامان نسبی دهند. همانطور که در بخش تحلیل مشخص شد، چالشهای چندبعدی پیشروی فعالیت خیرخواهانه در محلات حاشیهنشین اهواز به عنوان مقولۀ هستۀ این پژوهش شناسایی شد که برخی از ابعاد آن با سرمایۀ اجتماعی مرتبط هستند و بدون تقویت اعتماد و جلب مشارکت مردم امکان رفع موانع ایجادشده در این حوزه وجود نخواهد داشت. تقویت این مؤلفهها هم نیازمند اعتنا به دلایل واقعی وضعیت کنونی است که لازم است مسئولان به آن توجه کنند. از سوی دیگر، وجود فقر گسترده و افزوده شدن بر شمار افراد نیازمند، آن هم در محلاتی که خود تا پیش از این با چالشهای متعدد مواجه بودند، کار خیرخواهانه را با چالش مواجه میکند. از نظر خیرین استان، نه بضاعت تحت پوشش قرار دادن همۀ افراد نیازمند وجود دارد و نه امکان حل همۀ مشکلات اساسی نیازمندان در بستر خیرخواهانه منطقی و میسر است؛ با وجود این، برخی از اهالی این دیدگاه را دارند که فردی از بیرون بیاید و همۀ مشکلات را حل کند. مجموع چنین وضعیتی نوعی پیچیدگی ذهنی و عینی را بر سر راه فعالیت مؤسسات و سازمانهای خیریه در محلات حاشیهنشین اهواز ایجاد کرده است. علاوه بر این، یکی دیگر از ابعاد مقولۀ هستۀ ظهوریافتۀ این پژوهش به آشفتگی و بینظمی خود این مؤسسات خیریه و عدم وجود نقشۀ راه آنها بازمیگردد. با وجود تمام چالشهای موجود، همان مقدار تلاش و حضور این مؤسسات در محلات حاشیهنشین تحت تأثیر این بیبرنامگی قرار میگیرد و اثرات پایدار آن به حداقل میرسند. با در نظر داشتن این وضعیت و با محور دانستن مقولۀ هستۀ چالشهای چندبعدی پیشروی فعالیت خیرخواهانه در محلات حاشیهنشین اهواز، میتوان گفت تلاش و مساعدت چندسویۀ دولت، مردم و بخش خیریه برای غلبه کردن بر مشکلات موجود در مسیر موفقیت و خدمترسانی مطلوبتر در این زمینه ضروری است. از یک سو، انتظارات و فرهنگ عمومی ساکنان محلات حاشیهنشین باید بر اساس واقعیتهای پیرامونی بازاندیشی شوند و از سوی دیگر، دولت باید به مجموعۀ اقدامات خیرخواهانه و انساندوستانه در این مناطق سامان دهد.
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
منابعابراهیمزاده، ع، وارثی، ح. ر، و اکبری، م. (1389). نقش مهاجرتهای روستایی در اسکان غیررسمی (مطالعۀ موردی: متروپل اهواز). پژوهشهای روستایی، 1(1)، 167-191. اختیاری امینی، ن. (1391). عوامل مؤثر بر کمکهای خیریه در استانهای ایران، پایاننامۀ کارشناسی ارشد، پژوهشکدۀ امور اقتصادی، دانشگاه علامۀ محدث نوری، مازندران. اصغری، م. (1390). رویکرد جرمشناختی به جرایم مؤسسات خیریه، پایاننامۀ کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت مدرس، تهران. امیری، م، پورموسوی، س. م، و صادقی، م. (1392). مطالعۀ آسیبهای اجتماعی ناشی از حاشیهنشینی در منطقۀ ۱۹ شهرداری تهران از دیدگاه مدیران شهری. فصلنامۀ علمی-پژوهشی اقتصاد و مدیریت شهری، ۲(۵)، ۱۱۹-۱۳۷. 20.1001.1.23452870.1392.2.5.9.6 بهمنی، س، همتی، ر، ملتفت، ح، و ایزدی جیران، ا. (1397). مرور نظاممند مطالعات انجامشده در زمینۀ حاشیهنشینی (۱۳۷۵ تا ۱۳۹۶). رفاه اجتماعی، ۱۸(۷۱)، ۱۳۳-۸۵. http://dx.doi.org/10.29252/refahj.18.71.3 جواهریپور، م. (1381). چالش جهانی فقر شهری. فصلنامۀ علمی-پژوهشی رفاه اجتماعی، ۲(۶)، ۹۶-۸۴. چیتسازیان، ع. ر، و صادقیکیا، م. ع. (1398). مشارکت مردمی در نوآوری اجتماعی. مدیریت نوآوری، 8(1)، 1-20. حقدوست، س. (1394). بررسی تطبیقی نقش ارتباطات میانفردی و ارتباطات جمعی در گرایش به کمک به خیریهها در میان خیرین شهر تهران، پایاننامۀ کارشناسی ارشد، دانشکدۀ علوم ارتباطات و مطالعات رسانه، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی، تهران. خداداد کاشی، ف، و شمسی، س. (1391). بررسی اثرات سیاستهای حمایتی بر کاهش فقر در ایران. فصلنامۀ علمی پژوهشی اقتصاد مقداری، 9(2)، 153-171. زاهدی اصل، م. (1387). مبانی مددکاری اجتماعی، تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبائی. سجودی، س، و جلیلی، آ. (1399). بررسی اثر شاخص اسلامی شدن مالی بر توزیع درآمد و رشد اقتصادی. نشریۀ اقتصاد و بانکداری اسلامی، ۹(۳۰)، ۴۹-۷۰. مسعودیپور، س، و باقری نصرآبادی، م. (1397). اولویتبندی مسائل کلیدی در نظام حکمرانی بخش دولتی و غیردولتی ایران در حوزۀ خیریهها. سیاستگذاری عمومی، 4(3)، 141-158. 10.22059/ppolicy.2018.68431 موسایی، م. (1387). جایگاه اتفاق و خاستگاه اجتماعی - اقتصادی آن (مطالعۀ موردی: شهر بهبهان). اقتصاد اسلامی، 8(30)، 39-68. References Amiri, M., Pourmousavi, S. M., & Sadeghi, M. (2014). An Investigation into Social Harms Originating in Squatter Settlement in the District 19 of Tehran Municipality from Urban Managers’ Perspective. Journal of Urban Economics and Managemen, 2(5), 119-137. [In Persian] Asghari, M. (2011). A Criminological Approach to the Charities Crimes, A Thesis For the degree of Master, Tarbiat Modares University. [In Persian] Bahmani, S., Hemti, R., Moltafat, H., & Izadi Jiran, A. (2017). Systematic review of studies conducted in the field of marginalization (2016 to 2016). Social welfare 2017, 18. http://dx.doi.org/10.29252/refahj.18.71.3 Blank, R. (2010). Selecting among anti-poverty measures, can an economist be both critical and caring? Review of Social Economy, 61, 447-469. https://doi.org/10.1080/0034676032000160949 Chambers, R. (1987). Rural development and giving priority to the poor, Translated by Mustafa Azkia, Tehran: University of Tehran. Chitsazian, A., & Sadeghikia, M. (2019). Public Participation in Social Innovation. Innovation Management Journal, 8(1), 1-20 [In Persian] Crow, K., Mathmann F., & Greer, D. (2019). Got a dollar? Locomotion orientation decreases the effect of defaults on charitable giving. Retailing and Consumer Services, 48, 1-6. https://doi.org/10.1016/j.jretconser.2018.12.015 Davis, P., & Sanchez-Martinez, M. (2014). A review of the economic theories of poverty. National Institute of Economic and Social Research (NIESR) Discussion Papers, 435. https://ideas.repec.org/p/nsr/niesrd/435.html Dees, J. G. (2012). A Tale of Two Cultures: Charity, Problem Solving, and the Future of Social Entrepreneurship. J Bus Ethics, 111, 321–334. https://doi.org/article/10.1007/s10551-012-1412-5 Ebrahimzadeh, I., Warsi, H. R., & Akbari, M. (2009). The role of rural migration in informal settlement (Case study: Ahvaz metropolis). Rural Research Quarterly, 1(1), 167-191. [In Persian] Eigbiremolen, G. S. O. (2018). Poverty trends and poverty dynamics: analysis of nigerian's first‐ever national panel survey data. Journal of International Development, 30(4), 691-706. https://doi.org/10.1002/jid.3342 Ekhtiari Amini, N. (2012). Factors Affecting Charitable Aid in Iranian Provinces, Master Thesis, Allameh Mohaddes Nouri Non-Profit Higher Education Institute. [In Persian] Haghdoost, S. (2015). Comparative Study of Interpersonal and Mass Communications in Donors’ Tendency to Support the Charitable Organizations in Tehran, Master Thesis, Islamic Azad University. [In Persian] Halloran, S. P. (1991). Editorial Guidelines. Annals of Clinical Biochemistry, 28(6), 531-531. https://doi.org/10.1177/000456329102800601 Hesami Azizi, B., Hakim Abadi, M., & Ekhtiary, N. (2017). Determinants of Charitable Giving in Selected Provinces of Iran: Panel Data Approach, Islamic Economics & Banking, 6(19), 7-30. [In Persian] Javahripour, M. (2001). The Global Challenge of Urban Poverty. Social Welfare, 2(6), 127-147. [In Persian] Khodadad Kashi, F., & Shamsi, S. (2012). Investigation the Impact of Supportive Policies on Reducing Poverty in Iran. Quarterly Journal of Quantitative Economics, 9(2), 153-171. [In Persian] Lewis, O. (1998). The culture of poverty. Society, 35(2), 7-9. https://doi.org/10.1007/BF02838122 Masoodipoor, S., & Bagheri Nasrabadi, M. (2018). The Prioritizing the key issues in the regulation of the relationship between the public sector and NGOs in the field of charities. Public Policy, 4(3), 141-158. [in Persian]. https://doi.org/10.22059/ppolicy.2018.68431 Murphy, J., Teo, A., Murphy, C., & Liu, E. (2017). The BEST Society: From charity to social entrepreneurship. Social Entrepreneurship and Tourism: Philosophy and Practice, 237-249. https://doi.org/10.1007/978-3-319-46518-0_14 Musaei, M., (2008). The place of the event and its socio-economic origin (Case study: Behbahan city). Islamic Economics, 8(30), 39-68. [In Persian] Osburg, T., Schmidpeter, R. (2013). Social innovation: solutionsfor a sustainable future, Springer-Verlag Berlin Heidelberg. https://doi.org/10.1007/978-3-642-36540-9 Sasaki, S., (2019). Majority size and conformity behavior in charitable giving: Field evidence from a donation-based crowdfunding platform in Japan. Journal of Economic Psychology, 70, 36-51. https://doi.org/10.1016/j.joep.2018.10.011 Schultz, T. W. (1961). Investment in human capital, American Economic Review, 51(1), 1-17. Sojoodi, S., & Jalili, A. (2020). The effect of financial Islamization index on income distribution and economic growth. Islamic Economics & Banking, 9(30), 49-70. [In Persian] Warren, J. (2020). Global poverty: Facts, FAQs, and How to Help, https://www.worldvision.org/sponsorship-news-stories/global-poverty-facts Zahedi Asl, M. (2008). Basics of Social Work, Tehran: Allameh Tabatabai University Publications. [In Persian] | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,765 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 223 |