
تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,685 |
تعداد مقالات | 13,834 |
تعداد مشاهده مقاله | 32,714,898 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,928,082 |
ارائۀ الگویی برای حکمروایی شهری مبتنی بر مشارکت شهروندان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهش های راهبردی مسائل اجتماعی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 4، دوره 13، شماره 2 - شماره پیاپی 45، تیر 1403، صفحه 47-68 اصل مقاله (1.66 M) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/srspi.2024.139470.1951 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
الهام عاقریان1؛ مصطفی نباتی نژاد2؛ علی ذاکری* 3 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1کارشناسی ارشد گروه روانشناسی، دانشکدۀ علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دانشجوی دکتری گروه مدیریت، دانشگاه شیخ بهایی، اصفهان، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3استادیار، گروه مهندسی صنایع و آیندهپژوهی، دانشکدۀ فنی و مهندسی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مشارکت شهروندان در مدیریت شهری و استفاده از فرایندهای دموکراتیک در این راستا، اهمیت روزافزونی یافته و مدلهای گوناگونی برای عملیاتیکردن مشارکت شهروندی توسعه داده شده است. در همین راستا، هدف از پژوهش حاضر ارائۀ الگوی حکمروایی شهری مبتنی بر مشارکت شهروندان بود. این پژوهش کیفی، تفسیری مقطعی و کاربردی است. جامعۀ آماری را کلیۀ مدیران شهرداری و سمنهای فعال شهر اصفهان و استادان دانشگاه در حوزۀ برنامهریزی شهری تشکیل میدهند. پانزده خبره از این جامعۀ آماری به شیوۀ گلولهبرفی انتخاب شدند. دادهها به روش کیفی و استفاده از مصاحبههای نیمهساختاریافته جمعآوری و با بهرهبرداری از راهبرد تحلیل مضمون، به شیوۀ استقرایی تحلیل شد. مضامین به شیوۀ نظاممند و براساس روندی معین، به مضامین پایه (55)، سازماندهنده (15) و فراگیر (5) شبکهسازی شدند. نتایج بررسی روایی الگوی تدوینشده نشان داد درصد توافق به دست آمده برابر با 80درصد و نشاندهندۀ روایی پذیرفتنی (بالاتر از 60درصد) است. همچنین نتایج فازیسازی دیدگاه پانل متخصصان، دربارۀ پایایی و ارزش هریک از مضامین در مدل مشارکتی، نشان داد که تمامی مضمونها، توانستهاند اجماع پانل متخصصان را کسب کنند. درنهایت یک مدل حلزونی - فراکتالی برای درجههای مختلف مشارکت شهروندی در حکمروایی شهری ارائه شد که به ترتیب شامل شهروند، شهربان، شهراندیش، شهریار و شهردار است. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مدیریت شهری؛ حکمروایی شهری؛ مشارکت شهروندی؛ الگوی مشارکت | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه در طول 40 سال گذشته، برنامهریزی شهری بهطور فزایندهای بر مفهوم مشارکت در توسعۀ راهحلهای شهری متمرکز شده و توجه ویژۀ محققان برنامهریزی شهری را به خود جلب کرده است؛ درنتیجه پژوهشگران این حوزه به لزوم مشارکت مدنی در برنامهریزی شهری و فرایندهای حصول آن توجه کردهاند (Forester, 2006 Lane, 2005; Silver et al., 2010; Meilvang et al., 2018;). تقویت صدای شهروندان در برنامهریزی، مزایای بسیاری را بههمراه داشته (Wilson et al., 2019) و به یکی از ابزارهای اصلی برنامهریزی شهری تبدیل شده است (Thévenot, 2014)؛ زیرا برنامهریزی مشارکتی، مشارکت معنادار ذینفعان را در فرایندهای تصمیمگیری دربارۀ مسائل پیچیده، اجتماعی، محیطی یا فناوری میسر میکند (Midgley et al., 2013). برخی تلاشها بهمنظور توسعۀ مشارکت در برنامهریزی شهری (Boltanski & Thévenot, 2006) بر روشها و فرایندهای نقد، پاسخگویی، و مصالحه، بهعنوان جزء جداییناپذیر مشارکت مدنی، تأکید میکنند (Fuller, 2012; Holden & Scerri, 2015). در این رویکرد، مدیران بخشهای مختلف بدنۀ مدیریت شهری (برنامهریزان، کارشناسان و توسعهدهندگان)، وارد تعامل چالشبرانگیز و پرتعارض با فعالان اجتماعی و انجمنهای محلی میشوند و هر گروه با «نظامهای ارزشی» متفاوت، برای دستیابی به اهداف خود، مذاکره و گفتوگوهای راهبردی را انجام میدهند. در طی چنین فرایندی، تعارضات و چالشهای برنامهریزی شهری شناسایی و به شکلگیری سازشهای جدید منجر میشود (Meilvang et al., 2018). برخی دیگر از رویکردها بر مشارکت برنامهریزیشده در زمینههای فرهنگی و سیاسی فعالان مدنی متمرکزند (Breviglieri, 2013; Luhtakallio, 2012) و بر نقش حیاتی مشارکت در تسهیل هویتهای جمعی و همگرایی در میان گروههای شهری تأکید میکنند (Blok & Meilvang, 2015). بیشتر پژوهشها دربارۀ موضوع مشارکت شهروندی، فرایندهای مشارکت شهروندان خاص (Hernández-Medina, 2010)، محلهای مشارکت خاص (Holden, 2011) و پروژههای بازآفرینی شهری را بررسی کردهاند. این مطالعات بر مبنای چارچوب تحلیلی مفروضات و معیارهای ارزیابی موفقیت یا ناکامی فرایندهای مشارکتی انجام شدهاند (Meilvang et al., 2018). در این میان پژوهشهای اندکی بهدنبال ارائۀ یک الگو و رویکرد تشخیصی صریحتر نسبتبه تغییرات تاریخی در نظمهای شهری و حرکت بهسمت مدیریت مشارکتمبنا بودهاند. در همین راستا، مطالعات برگیولری[1] (2013) نشان میدهد با وجود تلاشهای لازم بهمنظور توسعۀ مفهوم مشارکت، از دهۀ 1980 تاکنون، مدیریت شهری، مبتنی بر مفهوم شهر تأییدشده[2] انجام شده است. براساس این مفهوم، مدیریت شهری کنترل تنوع افکار را انجام میدهد و از شهروندان میخواهد اعتقادات و افکار شخصی را با عقاید و افکار تأییدشده و مشروع ازنظر مدیریت شهری جایگزین کنند (Pattaroni & Baitsch, 2015)، بهگونهای که برنامهریزی شهری در معرض اشکال مختلفی از طرد و سرکوب قرار داشته است (Cheyns, 2014)؛ بنابراین سهم مشارکت در مدیریت و برنامهریزی شهری بسیار ناچیز است (ملکشاهی و همکاران، 1397) و شهروندان از میزان مشارکت خود راضی نیستند (غفاری گیلانده و همکاران، 1393). بر همین اساس، به نظر میرسد برای دستیابی به مفهوم صریح مشارکت، اتخاذ یک استراتژی و روشهای مبتنی بر نوآوری، بینشهای جدیدی را دربارۀ مشارکت ازطریق بهرهگیری از مفهوم حکمروایی شهری به ارمغان میآورد (Konsti-Laakso & Rantala, 2018). بنابراین هدف از مقالۀ حاضر، ارائۀ الگویی برای حکمروایی شهری مبتنی بر مشارکت شهروندان است.
مبانی مفهومی و نظری پژوهش مشارکت شهری شامل مشارکت مستقیم یا غیرمستقیم گروههای ذینفع در تصمیمگیری دربارۀ سیاستها، طرحها یا برنامههایی است که گروهها به آن علاقه دارند (Quick & Bryson, 2016). درواقع مشارکت، ائتلاف حوزههای مشترکالمنافع بهمنظور حلوفصل مشکلات پیچیده و بیشتر حلنشدنی است که در قلمروی شهری از مرزهای سازمانی سنتی عبور میکند و به حل چالشهایی منجر میشود که سازمانها بهتنهایی با آنها مقابله نمیکند (Harman et al., 2015). نتایج مشارکت شهری عمدتاً به توسعۀ پایدار منجر میشود (Frantzeskaki et al., 2014)؛ زیرا مشارکت علاوه بر تأمین مالی پروژههای شهری بزرگمقیاس (Ball & Maginn, 2005)، ازطریق به اشتراک گذاشتن ریسک، منابع و مهارتها، مفید واقع میشود (Glasbergen, 2007). مفهوم مشارکت در 5 طبقه توصیف میشود: اول، قراردادهای زیرساختی؛ دوم، نوسازی شهری و توسعۀ اقتصادی؛ سوم، شبکههای سیاستگذاری عمومی؛ چهارم، توسعۀ جامعۀ مدنی و پنجم، همکاری نهادی برای تولید مشترک و اشتراک ریسک (Hodge & Greve, 2010). یک ویژگی کلیدی که انواع شراکت را از هم متمایز میکند، آن است که چه کسی آنها را آغاز و رهبری میکند (Glasbergen, 2007). در یک سطح عمیقتر، رویکردهای فلسفی- جامعهشناختی مختلف، تبیین متفاوتی از مشارکت ارائه میدهند؛ برای مثال، نظریۀ «هابرماسی[3]» بر دموکراسی مشورتی، بهعنوان منطق و ایدئال مشارکت تأکید میکند که به موجب آن عقلانیت ارتباطی، به اجماع در اصول و اهداف برنامهریزی شهری منجر میشود (Melo & Baiocchi, 2006). در این رویکرد، مشارکت فعال شهروندان در تصمیمگیری، سنگبنای دموکراسی محسوب میشود (Von Heland et al., 2015). نظریۀ «فوکویی[4]»، بر نتیجۀ واقعی و مطلوب مشارکت اشاره دارد و معتقد است مشارکت، ایدهها، مواضع و منافع مختلف را ازطریق فرایندهای مختلف، در کنار هم قرار داد (Pløger, 2001; Purcell, 2009). در نظریۀ «نئومارکسیستی» نیز کمبود ذاتی رویههای دموکراتیک را در فرایندهای مشارکت مدنی شهری به چرخش نئولیبرالی-تکنوکراتیک در برنامهریزی شهری نسبت میدهد (Paddison, 2009; Meilvang et al., 2018)
مشارکت در بازآفرینی و توسعۀ شهری نقش مشارکت در بازآفرینی و توسعۀ شهری در مصادیق مختلف، بررسی و تأیید شده است (Pierre, 2016; Davies, 2002)؛ اما برای درک بهتر اینکه چگونه مشارکت بر شکل و عملکرد شهرها تأثیرگذار است، لازم است تجارب گذشته و حال پروژههای بازآفرینی شهری بررسی شود (Kort & Klijn, 2013). در زمینۀ بازآفرینی شهری، کشورهایی مانند بریتانیا، ایالاتمتحده و استرالیا پیشتاز بوده (Ruming et al., 2010; Shapely, 2013; Ball & Maginn, 2005) و سیاستها و برنامههای گستردهای را برای بازآفرینی و مقابله با مشکلات اجتماعی و اقتصادی شهرکهای مسکونی بزرگ اجرا کردهاند که عمدتاً پس از جنگ جهانی دوم ساخته شدهاند (Ruming et al., 2010; Jonas & McCarthy, 2009). برای مثال، استراتژیهای ساخت شهرکهای مسکونی در دهههای 1950 و 1960 در پاسخ به مشکلات زاغهنشینی به کار گرفته شد (Ball, & Maginn, 2005; Carmon, 1999). اما پس از جنگ جهانی دوم، در راستای تلاش برای احیای مناطق شهری، برنامهریزی برای اجرای شهرکهای مسکونی ادامه یافت که بهدلیل دستنیافتن به نتایج اجتماعی پذیرفتنی (Carmon, 1999; Jonas, & McCarthy, 2009)، مشارکتنکردن جامعه (Carmon, 1999; Ruming et al., 2010) و ناتوانی در کاهش فقر، با شکست مواجه شد و اعتبار سیاستهای نوسازی شهری را تضعیف کرد (Ball & Maginn, 2005). در دهۀ 1990، این کشورها با هدف مدیریت بهتر منابع مالی، از مفهوم مشارکت حمایت کردند و در راستای حمایت از استراتژی مشارکت، طیف گستردهای از ساختارهای نهادی، ازجمله سازمانهای انتفاعی و گروههای مدنی را ایجاد کردند (Jonas, & McCarthy, 2009). این ساختارهای مشارکتی فرصتهایی را برای واسطهگری نوآورانه در روابط بین بازیگران دولتی و بخش خصوصی فراهم کردند (Harman et al., 2015) که به ظهور مشارکتهای چندجانبه (شامل بخشهای عمومی، خصوصی، داوطلبانه و اجتماعی) در پروژههای بازآفرینی شهری و حل مشکلات اجتماعی منجر شده است (Vilaplana, 1998). شایان توجه است که امروزه میزان مشارکت فعال جوامع در بازآفرینی و توسعۀ شهری نیز، در حال رشد است؛ بهگونهای که در استراتژیهای گذشته، بیشتر جوامع محلی از برنامههای توسعه حذف میشدند، اما امروزه مشارکت جامعه یکی از اجزای اصلی حکمروایی در نظر گرفته میشود (Ball & Maginn, 2005; Hayllar, 2010) که نهتنها با در نظر گرفتن نیازهای محلی، به بهبود منافع اقتصادی و اجتماعی مشترک منجر میشود (Vilaplana, 1998)، حمایت اجتماعی را نیز برای اجرای موفقیتآمیز بازآفرینی شهری فراهم میکند (Adams & Hess, 2001).
حکمروایی مشارکتی و حکمروایی شهری در طول تاریخ برنامهریزی و خطمشیگذاری، تغییر تمرکز از دولت به حکمروایی، به پذیرش نقش همۀ صاحبان منافع در برنامهریزی و تصمیمگیری منجر شد (Kooiman, 1993). اصطلاح «حکمروایی تعاملی[5]»، اهمیت ایجاد تعامل و مشارکت بین صاحبان منافع را نشان میدهد (Denters et al., 2003; Sorenson, 2013). این نوع تعامل، بر ایجاد فضاهایی برای گفتوگو، تبادل دانش، همکاری مشکلمحور و استراتژی مشترک بین نخبگان سیاسی و اداری و افرادی تأکید دارد که تحتتأثیر نتایج حکومت قرار میگیرند. اگرچه امکان دارد این فضاها فراگیر و دموکراتیک نباشند، عرصهای برای ایجاد ائتلاف و چانهزنی بین نخبگان مختلف از دولت، اقتصاد و جامعۀ مدنی به شمار میروند (Cheyne, 2015). این تغییروتحول در حوزۀ برنامهریزی شهری، در قالب «حکمروایی شهری[6]» و «حکمروایی شهری مشارکتی[7]» متبلور شد. همانطور که اشاره شد، مشارکتهای شهری که شامل دولت، بخش خصوصی و جامعۀ مدنی میشود، در پاسخ به مشکلات عمدۀ شهری و برای غلبه بر محدودیتهای توانمندیهای مدیریت دولت شکل گرفته است (Bauer & Steurer, 2014). مشارکت شهری بهطور سنتی بهدنبال نتایج متنوعی ازجمله توسعه، بهبود بهرهبرداری از زیرساختهای شهری، انسجام اجتماعی، افزایش رونق اقتصادی و بازسازی و نوسازی شهری است (Chen et al., 2013). با این حال، بسیاری از این ابتکارات و برنامههای مشارکتی هنوز نتوانستهاند بهطور مستقیم بر عملکرد برنامهریزی شهری و توسعه در مقیاس شهر و محله تأثیر بگذارند (Bauer & Steurer, 2014). حکمروایی مفهوم جدیدی است که جایگزین مفهوم حکومت به کار میرود، بهگونهای که تصمیمهای مرتبط با شهرها ازطریق تمامی صاحبان منافع و تأثیرگذاران شهری انجام میشود و درواقع حکمروایی شهری مسیری برای گذار از حکومتمداری به شهروندگرایی است (رحمانی، 1397). ازلحاظ مفهومی، حکمروایی شهری مشارکتی، در منطق کثرتگرایی[8] (Cohen & Rogers, 1992) ریشه دارد، به روایت هابرماسی[9] از گفتمانی مشورت-محور (Johnson, 2000; Schmidt, 2008) اشاره میکند، بر فراگیربودن، همکاری و خلقِ اجماع تأکید دارد و مستلزم توانمندسازی و مشارکت ساکنان شهر در فرایندهای تصمیمگیری شهری است (Zientara et al., 2020). این گفتمان، به معنای ایجاد فرصت بیان و قدرت بیشتر برای کلیۀ ساکنان شهری، بهویژه توان خاصان[10] و حاشیهنشینان است (Hirst, 2005). همچنین کثرتگرایی بر نظریۀ سهامداران[11] تأکید دارد و مبتنی بر این نظریه، سازمانها و شرکتها وسیلهای برای پیشبرد منافع ذینفعان خود هستند (Freeman et al., 2010) و برای این منظور، باید اطمینان حاصل کنند که صدای کلیۀ ذینفعان شنیده و نیازهایشان برآورده شود (Donaldson, & Preston, 1995). برای تحقق این امر، لازم است گروههای مختلف وارد گفتوگو شوند که به سهم خود بر نقش ارتباط تأکید میکنند (Morsing, 2006). مسلماً جایی که مالک اسمی، دولتشهری است، باید مدیران شهری نیز مبتنی بر این نظریه، در راستای بیشترکردن منافع ذینفعان شهری عمل و مسیرهای ارتباطی و گفتوگو را تقویت کنند (Zientara et al., 2020). بنابراین در راستای منطق حاکمیت مشارکتی و نظریۀ ذینفعان، ساکنان شهر و دیگر ذینفعان باید در مدیریت خدماتی مشارکت داشته باشند که از پول آنها تأمین میشود و در فضای آنها واقع شده است (Lefebvre, 1996). مشارکت موضوع یک مکانیسم اجتماعی-روانشناختی است که عواملی همچون ویژگیهای فرهنگی جامعه، منافع ذینفعان و حکمروایی مشارکتی شهری بر آن تأثیرگذار است (Zientara, 2014). سطح مشارکت در حکمروایی مشارکتی، براساس میزان رسمیبودن، درجۀ دوام، میزان مشارکت بازیگران غیردولتی و میزان داوطلبانهبودن متفاوت است که تمامی این مؤلفهها بر کیفیت مشارکت عمومی در تصمیمگیری تأثیر میگذارد (Cheyne, 2015). نتایج یک پژوهش نشان میدهد ساکنان شهری که تحصیلات بهتر و درآمد بالاتری دارند، مشارکت بالاتری نیز در یک جامعۀ مدنی دارند (Williamson et al., 2002)؛ اما واقعیت این است که مردم، صرفنظر از سطح تحصیلات و درآمدشان، باید در مدیریت شهری نقش داشته باشند و اعتقاد به اینکه فردی سخنی برای گفتن و یا نفوذی ندارد، یک محدودیت عمل است و درنتیجه او را به مشارکتنداشتن سوق میدهد (Zientara et al., 2020). اصول و راهبردهای حکمروایی شهری مشارکتی با در نظر گرفتن مؤلفههای فرهنگی و اجتماعی در ایران، آدینهوند و علیان (1395) هشت شاخص مشارکت، عدالت، شفافیت، پاسخگویی، حاکمیت قانون، مسئولیتپذیری، اجماعگرایی و اثربخشی را مؤلفههای اصلی حکمرانی خوب شهری میدانند. براساس این مؤلفه در حکمرانی مطلوب شهری، دولت و بخش خصوصی نسبتبه عملکرد خود پاسخگویی دارند، گردش اطلاعات ایجاد میشود و برای کلیۀ شهروندان در دسترس است، برای تحقق مفهوم عدالت، فرصتهای برابر برای دسترسی شهروندان به خدمات ایجاد شده است و همۀ شهروندان و گروههای اجتماعی برای رسیدن به یک توافق اجتماعی و گستره برای انتخاب بهتر در تلاشاند. همچنین ثبات سیاسی و ارتقای سطح عمومی جامعه، نشانههای کارایی و اثربخشی حکمرانی است و ازطریق حاکمیت قانون، چارچوبها و قوانین مشروع اجرایی و بر آنها نظارت میشود. درنهایت در انتخاب بازیگران عرصۀ قدرت، آزادی وجود دارد و بستر حضور و مشارکت شهروندان فراهم است. بنابراین حاکمیت شهری مشارکتی، به مشارکت شهروندان در فرآیندهای تصمیمگیری مرتبط با توسعه و برنامهریزی شهری اشاره دارد. اصول حاکم بر حکمرانی شهری، مشتمل بر اصل برابری[12] (Hirst, 2005)، اصل پایداری[13] (Harman et al., 2015) و توانمندسازی[14] (Zientara et al., 2020) است. با این مفهوم که کلیۀ ذینفعان فرصت برابری را در دسترسی به فرآیندها و منابع تصمیمگیری دارند Donaldson & Preston, 1995))، به توسعۀ شهری پایدار ازنظر زیستمحیطی و اجتماعی توجه و ازطریق ایجاد ظرفیت و توانمندسازی شهروندان، مشارکت مؤثر در فرآیندهای حکمرانی، محقق میشود (Zientara et al., 2020). در تحقق حکمرانی شهری لازم است به عناصر فراگیری[15]، شفافیت[16] و همکاری[17] توجه ویژه کرد. فراگیری به این معناست که اطمینان حاصل شود همۀ ذینفعان، ازجمله گروههای به حاشیه رانده شده، در فرآیندهای تصمیمگیری نقش خود را دارند و شفافیت، شامل دسترسی به اطلاعات و اطمینان از بازبودن و پاسخگوبودن فرآیندهای تصمیمگیری و همکاری به معنای تشویق مشارکت بین دولت، جامعۀ مدنی و بخش خصوصی در جهت اهداف مشترک است ( Hirst, 2005; Cheyne, 2015; Donaldson & Preston, 1995) که لازمۀ آن تحقق مشارکت در سه سطح شهروندان، جامعۀ مدنی و دولت محلی الزامی است. مشارکت شهروندان در فرآیندهای تصمیمگیری ازطریق راهبردهایی نظیر مشاورۀ عمومی، گروههای کانونی و بودجهبندی مشارکتی تحقق خواهد یافت و مشارکت دولت محلی عبارت است از حصول اطمینان از اینکه دولتهای محلی به نیازها و ترجیحات رأیدهندگان خود پاسخ متناسب ارائه دهند. این امر ازطریق راهبرد به اشتراک گذاری اطلاعات، شفافیت و پاسخگویی اجرایی خواهد شد و مشارکت جامعۀ مدنی شامل تشویق مشارکت فعال سازمانهای غیردولتی و گروههای اجتماعی در حکمرانی شهری محسوب میشود که ازطریق حمایت از سازمانهای جامعۀ مدنی، برای دفاع از منافع خود و تأثیرگذاری بر فرآیندهای تصمیمگیری تحقق خواهد یافت (Lefebvre, 1996; Zientara et al., 2020).
پژوهشهای پیشین پژوهشگران متعددی به رویکرد نظری به گذار در مفهوم حکمروایی توجه کردهاند و دو روند گذار از حکومت به حکمروایی و نقش متفاوت و نوپدید حکومتمندی در متون مختلف، تصریح شده است (همتی و قزلسفلی، 1401). شواهد دستهای از پژوهشها نشان میدهد مدیریت گذار بهسمت حکمروایی شهری بهطور گسترده در برنامهریزی استراتژیک و انسجام اجتماعی مؤثر واقع میشود. در همین زمینه فرانتزکاکی[18] (2022) بهدنبال ایجاد مهارت برای حکمروایی شهری، در پژوهش خود نشان داده است شهرها آمادۀ آزمایش رویکردهای جدید و مشارکت مبنا برای پیشبرد برنامهریزی و عملکرد مدیریت شهری خود هستند و با ارائۀ شواهدی از 11 شهر اروپایی، نشان داده شده است که مدیریت گذار، رویکردی برای حکمروایی شهری مشارکتی است و اقدامات بهبوددهندهای را برای افزایش تابآوری شهرها، بهویژه در محلههای محروم، هدایت میکند. همچنین نتایج پژوهشها نشان میدهد حکمروایی مشارکتی در توسعۀ پایدار شهرها[19] تأثیرگذار است؛ بهگونهای که بهکارگیری استراتژیهای یکپارچه برای توسعۀ پایدار شهری، انگیزۀ شهرها را برای توسعۀ پایدار افزایش میدهد و مشارکت فعال شهروندان و ذینفعان در تدوین و اجرا، به تقویت برنامه و تحقق حکمروایی مشارکتی منجر میشود که لازمۀ آن توجه راهبردهای یکپارچه و پنج بعد تحلیلی حکمرانی شهری (تعیین اولویت، رویکردهای مشارکتی، استراتژی اجرا، شبکههای همکاری و سنجش نتایج و تأثیر) است Medeiros & van der Zwet, 2020)). بنابراین حکمرانی شهری پیامدهای ویژهای بههمراه دارد؛ اما زمانی ادعا میشود که حکمرانی شهری، محقق شده است تا معیارهای حکمروایی شهری (شفافیت و پاسخگویی، عدالت اجتماعی، آگاهی شهروندی، اعتماد اجتماعی و کارآیی و اثربخشی) تحقق یافته و مشارکت شهروندان عینیت یافته باشد؛ زیرا در مقایسۀ بعد ذهنی و عینی مشارکت، شهروندان ازنظر بعد ذهنی تمایل بالایی برای مشارکت با مدیریت شهری دارند، اما در بعد عینی این علاقۀ ذهنی به تبلور نمیرسد (زیاری و همکاران، 1392). بهمنظور اجرای حکمرانی مشارکتی در پژوهشهای مختلف، به مراحل گوناگونی اشاره شده است؛ برای نمونه احمدی و همکاران (1401) نشان دادند برای تحقق حکمروایی مشارکتی طی مرحلۀ آگاهی و آگاهسازی، ارزیابی، بهبود، مراقبت و نگهداری الزامی است. همچنین فرانتزکاکی (2022) معتقد است مهارتهای مدیریت گذار در تحقق حکمروایی شهری مشارکتی، مشتمل بر تفکر سیستمی، خلاقیت، مهارتهای تبدیل نظریه به عمل، مهارتهای دیپلماتیک برای ایجاد مشارکت و پذیرش تغییرند. از طرفی کلبهداری و همکاران (1397) معتقدند لازمۀ افزایش مطلوبیت حکمرانی و کسب رضایت ذینفعان، لحاظکردن موارد ذیل است: تبیین سیستم حکمرانی متشکل از مؤلفههای ساختار (تبیین نقش، مسئولیت و اختیارات متناسب با آن)، فرآیند (تعریف برنامههای مدیریت در حوزههای مختلف) و سازوکارهای اجرایی (نظارت و کنترل پیادهسازی سیستم بهوسیلۀ افراد و ارکان مشارکت). از طرفی حکمرانی شهری با بهرهگیری از ابزارهای مختلفی قابلیت تحقق دارد، در این زمینه کولین و دل ری3 (2022) بر تحقق حکمروایی شهری ازطریق شورایارهای محلی تأکید دارد و معتقد است محله یک واحد ایدهآل برای تحقق حکمروایی مشارکتی است که شورایارهای محلی آن را محقق میکنند و سرمایۀ سیاسی، مذاکره و اهرم انجمنی مهمترین ابزار این شوراها در اعمالنفوذند. در زینتارا و همکاران4 (2020) ذینفعان را یک چارچوب برای کشف مشارکت مدنی و شیوههای مشارکت در شهرها معرفی میکنند و تأکید دارند نگرش و ادراک ذینفعان نسبتبه خدمات ارائهشدۀ مدیریت شهری، بهطور مثبت با قصد آنها برای مشارکت ارتباط دارد. از طرفی پیشخوانهای شهری، بخشی از یک زیستبوم گستردهتر از بسترها و محصولات دادة شهری را تشکیل میدهند که در ارائۀ خدمات شهری و حکمروایی ایجاد و استفاده میشوند. این پیشخوانها معمولاً اطلاعات را در یک نمای واحد ادغام میکنند و امکان نظارت متمرکز بر فرایند را فراهم میآورند. اما بسیاری از این پیشخوانها بر جریان یکطرفۀ دادهها تمرکز میکنند و بهطور خاص به عملکردهای مشارکت عمومی، مشارکت جامعه و همکاری پاسخ نمیدهند. این در حالی است که تقاضای فزاینده بر دموکراسی دیجیتال، بر طراحی ابزارهای انسانمحور و متمرکز بر مشارکت، تأکید دارد و لازم است طراحی پیشخوانهای شهری مشارکتی، با بهرهگیری از بسترها و فناوریهای شهر هوشمند انجام و روابط و اعتماد مردم ازطریق بسترهای دادۀ شهری، تقویت شود Lock et al., 2020)). همچنین در راستای مطالعة پیشرانهای مشارکت شهروندی در برنامهریزی شهری، بیات و کاوالک[20] (2023) بر نقش داده و دیجیتالیشدن حکمروایی شهری تأکید دارند، بهگونهای که معتقدند یک چارچوب یکپارچه از حاکمیت داده، متشکل از چشمانداز شهری، شهر هوشمند، زمینه و فناوریهای کلان داده، لازمۀ اصلی حکمرانی شهری است که امکان مقایسۀ شهرها را ازنظر حکمروایی شهری فراهم میکند. در همین راستا کوردسکو روزکا و همکاران[21] (2023) با بازنگری روند توسعۀ مسیر سیستمهای حکومت محلی در دو شهر رومانی - تیمیشورا و کلوژ-ناپوکا[22]، نشان دادند نوآوری در حکمروایی شهری به تابآوری اقتصادی منجر میشود و یک چارچوب ترکیبی براساس چهار بعد ویژگیهای ساختاری، نقشها، زمانبندی و منابع در فرایند نوآوری حکمروایی، مؤثر واقع میشود. از طرفی ویژگیهای ساختاری در هدایت نوآوریهای در حکمروایی تأثیرگذار است و نوآوری در حکمروایی شهری در طول زمان کاهش مییابد؛ زیرا بازیگران و نقشهای جدید در چشمانداز شهر ظاهر میشوند و چالشهای جدیدی را به وجود میآورند. در ایران نیز با مطالعۀ قانون اساسی در یک سطع عملیاتی و تقنینی، قانون اساسی ایران با بهکارگیری ادبیاتی همچون جامعۀ مدنی و انتخابات، به حکمروایی خوب توجه ویژه داشته است. توسعۀ جامعه مدنی به توسعۀ اجتماعی و سیاسی نظام ایران و کمک به روند دموکراسی و حکمروایی خوب میشود (علیخانی و همکاران، 1398). در یک جمعبندی، در کلیۀ پژوهشهای انجامشده بر نقش تأثیرگذار حکمرانی مشارکتی تأکید میشود، بهگونهای که حکمروایی شهری مبتنی بر مشارکت شهروندان بهعنوان یک الگوی مدیریت شهری، به بهبود کیفیت زندگی شهروندان و حفظ زیستبوم شهری منجر میشود. رعایت اصولی همچون شفافیت، مشارکت، عدالت و پاسخگویی در حکمروایی شهری، فرصت را برای شهروندان فراهم میکند تا ضمن جایابی نقش مشارکتی خود، در فرایندهای تصمیمگیری و برنامهریزی شهری شرکت کنند. اما با توجه به جستوجوهای پژوهشگران، پژوهشی یافت نشد که نقشهای مشارکتی شهروندان را با توجه به سطوح مشارکت، بهویژه در زیستبوم شهری ایران، توصیف و ارائه کرده باشد. بنابراین پژوهش حاضر به ارائۀ الگوی حکمروایی شهری مبتنی بر مشارکت شهروندان توجه کرده است.
روششناسی پژوهش این پژوهش کیفی، تفسیری، مقطعی و کاربردی است، دادهها به روش کیفی و با بهرهبرداری از راهبرد تحلیل مضمون، به شیوۀ استقرایی و ازطریق تعیین جایگاه مضمون در شبکه و استفاده از مصاحبههای نیمهساختاریافته جمعآوری شدهاند. رویکردهای بهینهسازی خدمات ارائهشده ازطریق بهرهبرداری از مشارکت، فنون و روشهای اتخاذشده بهمنظور ارتقای سطح مؤلفههای هشتگانۀ مشارکت، عدالت، شفافیت، پاسخگویی، حاکمیت قانون، مسئولیتپذیری، اجماعگرایی و اثربخشی و اقشار دریافتکنندۀ خدمات از مدیریت شهری بود. مصاحبهها به شیوۀ چهره به چهره انجام و پس از پیادهسازی، کدگذاری و تحلیل شد. انتخاب مصاحبهشوندگان براساس ملاکهای زیر انجام شد: داشتن سمت اجرایی در مدیریت شهری، تدریس در دانشگاه در حوزههای مرتبط با مدیریت و برنامهریزی شهری و یا عضویت فعال در سمنها در ده سال اخیر. مصاحبه تا مرحلۀ اشباع و به شیوۀ نمونهگیری هدفمند (درمجموع 15مصاحبه) ادامه یافت. مضامین به شیوۀ نظاممند و براساس روندی معین، به مضامین پایه (55)، سازماندهنده (15) و فراگیر (5) شبکهسازی شدند. نتایج نشان داد روایی الگوی ترسیمشده از ضریب توافق مناسبی (80درصد) برخوردار است و فازیسازی دیدگاه پانل متخصصان، دربارۀ ارزش هریک از مضامین، در مدل مشارکتی انجام شد. بهمنظور بررسی پایایی، ابتدا تعداد 5 مصاحبه انجامشده بهصورت تصادفی انتخاب و به فاصلۀ دو هفته مجدداً کدگذاری شدند؛ سپس بهمنظور کاهش سوگیریها و خطاهای پژوهشگر و مشارکتکنندگان و حصول اطمینان از دقت، جامعیت و کاربردیبودن مدل مضامین ترسیمشده با بهرهگیری از روش دلفی فازی، پانل متخصصان مشتمل بر 10 نفر از مدیران اجرایی مدیریت شهری و 5 نفر از استادان صاحبنظر در این زمینه، بهمنظور دستیابی به توافق گروهی تشکیل و اصلاحات آنها اعمال شد. ابزار استفادهشده از روش دلفی پرسشنامۀ 7 درجۀ فازی (از کاملاً بیاهمیت تا کاملاً با اهمیت) بود. پیش از اجرای پرسشنامه، اهمیت و هدف پژوهش برای پانل متخصصان تشریح و از آنها خواسته شد تا مضامین شناساییشده را ارزشگذاری کنند. همچنین از آنها خواسته شد که مضامین را ازلحاظ انتقادی پایش کنند و چنانچه پیشنهاد جدیدی دارند، آن را ارائه دهند؛ سپس ارزش فازی هر مضمون محاسبه شد و در ادامه نیز اعداد به دست آمده از حالت فازی، درآمد و اجماع متخصصان بر نتایج محاسبه شد.
یافتهها بهمنظور شناسایی مضامین مرتبط با الگوی مشارکت در برنامهریزی شهری، در ابتدا نکات کلیدی موجود در مصاحبهها در قالب مضامین پایه شناسایی شد و با توجه به تنوع و تعداد آنها، مضامین پایۀ همگون طبقهبندی و در ذیل مضمون سازماندهنده قرار گرفت و هر گروه از مضامین سازماندهنده در ذیل، به مفهوم فراگیر تعریف و دستهبندی شد. در جدول 1، مضامین پایه، سازماندهنده و فراگیر ارائه شده است.
جدول 1 مضامین پایه، سازماندهنده و فراگیر مشارکت (نگارنده) Table1- Basic themes, organizing themes, global themes (Source: authors)
شکل 1- الگوی مفهومی شبکۀ مضامین پایه، سازماندهنده و فراگیر مشارکت (منبع: نگارندگان) Fig 1- The conceptual model of Basic themes, organizing themes, global themes of the participation
بهمنظور سنجش روایی الگوی ترسیمشدۀ مدل طراحیشده، از «ضریب توافق محتوایی[23]» استفاده شد؛ به این صورت که تعداد 5 مصاحبۀ انجامشده بهصورت تصادفی انتخاب و به فاصلۀ دو هفته مجدداً کدگذاری شدهاند. درصد توافق به دست آمده برابر با 80درصد گزارش شد که نشاندهندۀ روایی پذیرفتنی (بالاتر از 60درصد) است. بهمنظور فازیسازی دیدگاه پانل متخصصان، دربارۀ ارزش هریک از مضامین در مدل مشارکتی با طیف 7 درجهای، ازطریق پرسشنامه جمعآوری شد. این متغیرها با توجه به جدول2، بهصورت اعداد فازی مثلثی تعریف شدند. جدول 2، طیف 7 درجهای فازی برای ارزشگذاری مضامین در مدل مشارکتی (Martínez-Noya & García-Canal, 2011) را نشان میدهد.
جدول 2- طیف 7 درجهای فازی برای ارزشگذاری مضامین Table 2- The 7- point Likert spectrum to evaluate the themes
در جدول 3، پاسخهای پانل متخصصان به ارزش هر شاخص مشخص شده است. از هریک از متخصصان خواسته شد بهمنظور دستیابی به دیدگاه مشترک دربارۀ مفهوم هریک از مضامین فراگیر، ضمن مطالعۀ مضامین پایه و مضامین سازماندهنده، هریک از مضامین فراگیر را ارزشگذاری کنند.
جدول 3- پاسخهای پانل متخصصان به مضامین Table 3- The responses of expert panel to the themes
بهمنظور محاسبۀ ارزش فازی هریک از مضامین بهصورت ذیل عمل شد: حد پایین ارزش فازی مضامین ()، برابر است با کوچکترین مقداری که خبرگان به مضمون نسبت دادهاند. حد وسط شاخص () برابر با میانگین هندسی کلیۀ نظرات پانل متخصصان به شاخص مربوطه است. حد بالا () نیز بزرگترین مقداری است که خبرگان به شاخص تخصیص دادهاند. بهمنظور تبدیل ارزش فازی به دست آمده برای هریک از شاخصها به مقدار دی فازیشده پس از محاسبۀ ارزش فازی هریک از شاخصها از فرمول 1 استفاده شد. فرمول1 مقدار دی فازی میزان اهمیت هریک از شاخصها براساس مقایسۀ مقدار دی فازی با آستانۀ فازی (میانگین طیف پاسخها (4)) انجام شد.
جدول4- ارزش فازی و مقدار دی فازی شاخصها در دور اول Table 4- The fuzzy value an the defuzzification indices in the first round
براساس نتایج جدول 4، شاخصهایی که مقدار دیفازی آنها بیشتر از مقدار میانگین طیف (4) باشد، شاخصهای بااهمیت بالا و شاخصهایی که کمتر باشد، شاخصهای با اهمیت پایین رتبهبندی میشوند؛ بنابراین مضمون شهردار بالاترین اهمیت را دارد. بهمنظور بررسی شرط اجماع برای هریک از شاخصها و میزان توافق خبرگان بر هریک از شاخصها، درصد بیشترین تعداد طیف انتخابشدۀ پانل متخصصان محاسبه شد. در این محاسبه، زمانی به اجماع دست یافتهایم که حداقل 40درصد پانل متخصصان، پاسخ یکدستی را به یکی از گزینههای شاخص داده باشند. نتایج به دست آمده از توافق پانل متخصصان، در جدول5 ارائه شده است:
جدول 5- اجماع پانل متخصصان Table 5- The consensus of the expert panel
با توجه به نتایج به دست آمده از جدول 5، مضمون شهروند بالاترین درصد اجماع و مضمون شهراندیش کمترین درصد اجماع را دارد؛ بنابراین تمامی مضمونها اجماع پانل متخصصان را کسب میکنند. با توجه به ضرایب اهمیت به دست آمده ازطریق فازیسازی و نوع ارتباط بین مؤلفههای الگو و همچنین بنابر پیشنهاد پانل متخصصان، مدل به دست آمده به شیوۀ حلزونی ترسیم شد:
شکل 2- الگوی ارتباطی (حلزونی) مضامین فراگیر Fig 2- The spiral-fractal model of the global themes
منظور از الگوی ارتباطی بین هریک از مؤلفهها، آن است که هریک از مؤلفههای شهربان، شهراندیش، شهریار و شهردار، خود در دامنۀ مؤلفه شهروند قرار دارند و بهنوعی بهواسطۀ نوع تعامل و مشارکت هریک از شهروندان، عناوین سطح بالاتر را کسب میکنند.
بحث و نتیجه هدف از پژوهش حاضر، ارائۀ الگوی حکمروایی شهری مبتنی بر مشارکت شهروندان بود. نتایج پژوهش نشان داد مفهوم مشارکت شهری در قالب مضامین فراگیر شهروند، شهربان، شهراندیش، شهریار و شهردار طبقهبندی میشود. «شهروندان» مشتمل بر مشتریان خدمات اختصاصی شهر (که هزینه بابت خدمات خود پرداخت میکنند) و خدمت گیرندگان عمومی (که بهصورت رایگان و یا حمایتی از خدمات شهری منتفع میشوند) هستند. منظور از «شهربان»، دستهای از شهرونداناند که از نقش خود فراتر میروند و سطح بالاتری از مشارکت را در قالب نظارت، دیدبانی و انعکاس معضلات و مسائل شهری، به نمایش میگذارند. شهربانان مشتمل بر فعالان رسانهای، احزاب و گروههای سیاسیاند. زمانی که شهربانان سطوح مشارکتی خود را افزایش میدهند و بهدنبال ارائۀ ایدهها و راهحلهایی بهمنظور توسعه و بهینهسازی شهر باشند، «شهراندیش» معرفی و به پژوهشگران و نخبگان شهری طبقهبندی میشوند. زمانی که شهراندیشان سطوح مشارکت خود را تقویت میکنند، علاوه بر ارائۀ ایده و اندیشه، بهصورت عملیاتی وارد همکاری با بدنۀ مدیریت شهری میشوند، منابع و خدمات را تأمین میکنند و یا در قالب نهادهای مدنی، شهر را توسعه و بهبود میدهند، «شهریار» تلقی میشوند و درنهایت گروهی از افراد که در قالب بدنۀ مدیریت شهری به شهروندان خدمت و شهر را در حوزۀ خدمات شهری، عمران، شهرسازی، ترافیک و فرهنگ اداره میکنند، در این پژوهش بهعنوان «شهردار» معرفی میشوند. هریک از سطوح الگوی مشارکتی شهروندی در وظایف متقابل شهرداری، حقوقی معینی دارند. حق شهروند در این الگو عبارت است از: دریافت خدمات سریع و باکیفیت و مقرون به صرفه. همچنین حق شهربان عبارت است از: آگاهی شفاف از اقدامات و عملکردهای مدیریت شهری. حق شهراندیشان نیز عبارت است از: دریافت اطلاعات شفاف دربارۀ اهداف و چالشها و درنهایت حق شهریار یعنی دریافت پیشنهادیههای همکاری/ خدمات توانمندسازی و حق کارکنان شهری (شهردار) در قالب دریافت همکاری و مشارکت دیگر سطوح؛ بنابراین دوگانۀ شهر-شهروند در یک طیف شهروند، شهربان، شهراندیش، شهریار و شهردار، دستهبندی و توصیف میشود. الگوی ارتباطی بین این طیف بهصورت حلزونی توصیف شده است، یعنی در منتهاالیه دوایر، شهروندان قرار گرفتهاند که نهتنها جمع گستردهتری را به خود اختصاص میدهند، شهربان، شهراندیش، شهریار و شهردار نیز بهنوعی شهروندند. اما برخی از شهروندان با اتخاذ رویکرد مشارکتی در سطح نظارتی، با گزارش رویدادها و یا انتقاد از عملکرد مدیریت شهری بهعنوان شهربان، با مدیریت شهری تعامل میکنند. زمانی که سطح مشارکت شهربانان افزایش یابد و در سطح ارائۀ پیشنهاد و راهحل بهمنظور حل مسائل شهری و یا توسعۀ شهر قرار گیرد، در رتبۀ شهراندیشان قرار میگیرند و زمانی که این سطح از مشارکت با اختصاص زمان و هزینه برای مدیریت شهری همراه شود، شهریاران توصیف میشوند، بهگونهای که منابع و خدمات مورد نیاز برای توسعه و حل مسائل بهوسیلۀ این افراد تأمین میشود. درنهایت افرادی شهردار توصیف شدهاند که برای حل مسائل شهر، توان و زمان خود را کاملآً به مدیریت شهری اختصاص دهند. همراستا با نتایج پژوهش حاضر، محمدزاده و همکاران (1401) مدل جامع مشارکت شهروندی را ارائه کردند که در آن علل، زمینه، شرایط، اقتضائات و پیامدهای مشارکت ارائه شده است. همچنین شریفزادگان و قانونی (1399) در مطالعهای، عوامل تبیینکننده و عناصر اثرگذار بر مشارکت شهروندی را تبیین کردند؛ بنابراین نتایج تعهد و مشارکت مدنی، به ویژگیهای بافتاری شهروندان وابسته است. در پژوهش پرزیبیولویچ و همکاران[24] (2022) نیز نشان داده شد که نحوۀ حکمروایی در یک بافت اجتماعی و نهادی نقش مهمی در شکلدهی الگوهای مشارکت شهروندان دارد و نقشها و عملکردهای مشارکتی شهروندان ثابت نیست، همچنین آنها در یک حالت پویا با مدیریت شهری در تعاملاند که در طول زمان تکامل مییابد. این پژوهش سه الگوی نوظهور رقابت، پذیرش و همکاری را از تعامل شهروندان با زمینۀ خاص معرفی کرد. اینالو و همکاران[25] (2019) نیز یک مطالعۀ مروری نظاممند را دربارۀ مشارکت شهروندان انجام دادند که در آن موانع اجرای آن و موفقترین راههای رسیدن به مشارکت در مدیریت شهری شناسایی میشود. در مدل ارائهشده در این مقاله، عوامل زمینهای، عوامل سازمانی و طراحی فرایند، ازجمله مضامین مؤثر در مشارکت شهریاند. سیمینوفسکی و همکاران[26] (2021) نیز عوامل زمینهای را در استراتژیهای مشارکت شهروندان در شهرهای هوشمند بررسی میکنند. براساس این مطالعه، پنج عامل زمینهای توجه به شهر هوشمند، محرکهای مشارکت، میزان تمرکز، الزامات قانونی و ویژگیهای شهروندان به افزایش مشارکت هوشمند در شهرها منجر میشود. میس و همکاران[27] (2019) در پژوهش خود نشان دادند شهرداریها و دولتهای محلی بهمنظور افزایش مشارکت بهسمت اتخاذ استراتژیهای شبکهسازی، تشویق /تحریک و تسهیلگری پیش میروند و نگرانی مشارکتکنندگان در تمامی سطوح عبارت است از: انعطافنداشتن و حمایت از اندیشهها و ابتکارات شهروندان، بیاطمینان دربارۀ تداوم ابتکارات شهروندان در طول زمان و افزایش بالقوۀ نابرابری در بین گروههای شهروندی ناشی از تسهیل مشارکت. بنابراین، با توجه به مطالب گفتهشده در تبیین یافتههای به دست آمده، شهروندان در تعامل با بدنۀ مدیریت شهری و مشارکت در ادارۀ شهر، از یک الگوی ثابت و پایدار پیروی نمیکنند، بلکه سطح مشارکت و تعامل شهروندان متناسب با عوامل زمینهای و نحوۀ تعامل مدیریت شهری متغیر است؛ بنابراین شهروندان در تعامل با مدیرت شهری بهصورت منفعلانه و حداقلی از خدمات عمومی و اختصاصی بهرهمند میشوند، در سطحی تکاملیافتهتر، در قالب فعالیتهای اجتماعی و رسانهای، از شهر و محیط زندگی خود نظارت و شهربانی میکنند، یا در سطحی تکاملیافتهتر در قالب شهراندیش، ایدهها و ابتکارات خود را در اختیار بدنۀ مدیریت شهری قرار دهند، در نمودی پویاتر، این ایدهها و ابتکارات را در قالب شهریار به منصۀ ظهور میرسانند و یا آنکه بهطور مستقیم خود را در قالب مدیران و کارکنان مدیریت شهری، وقف خدمترسانی به شهر و شهروندان و نیز شهر را اداره میکنند. بهعبارتی در یک رویکرد ماتریسی، سطح علاقه و منفعت شهروندان پیشبینیکنندۀ میزان مشارکت آنهاست و هرچه علاقه و منفعت بالاتری در مشارکت وجود داشته باشد، شهروندان سطوح مشارکت بالاتری را در قالب نقشهای شهربان، شهراندیش، شهریار و شهردار به نمایش میگذارند. در همین زمینه زینتارا و همکاران (2020) نظریۀ ذینفعان را یک چارچوب برای کشف مشارکت مدنی و شیوههای مشارکت در شهرها مطرح میکنند و نشان میدهند نگرش و ادراک ذینفعان به خدمات ارائهشده بهوسیلۀ مدیریت شهری و بهطور مثبت با قصد آنها برای مشارکت ارتباط دارد. از طرفی با وجود آمادگی شهروندان برای مشارکت در مدیریت شهری (Frantzeskaki, 2022)، سطح مشارکت آنها به عوامل متعددی ازجمله ویژگیهای ساختاری، نقشها، زمانبندی و منابعCorodescu-Roșca et al., 2023)) وابسته است. بنابراین برای ارتقای سطح مشارکت شهروندان تا بالاترین سطح (شهردار)، لازم است ابزارها و بسترهای مشارکت در یک برنامۀ کلان و بههموابسته تدوین، اجرایی و نظارت شوند. بهمنظور بهینهسازی فرایندهای اجرا، مطالعات کولین و دل ری (2022) شورایارهای محلی را پیشنهاد میدهند که بهواسطۀ داشتن ابزارهایی نظیر سرمایۀ سیاسی، مذاکره و اهرم انجمنی در این زمینه تأثیرگذارند و در افزایش انگیزش شهروندان برای صعود تا آخرین سطح مشارکت، مؤثر واقع میشوند. همچنین در زمینۀ نظارت، لوک و همکاران[28] (2020) به بهرهبرداری از پیشخوانهای شهری اشاره میکنند؛ این پیشخوانها نمای دادۀ پردازششده از مؤلفههای مشارکتی شهروندان است و امکان نظارت متمرکز بر فرایند را فراهم میآورند.
[1] Breviglieri [2] The certified city [3] Habermasian [4] Foucauldian [5] Interactive governance [6] Urban governance [7] Participatory urban governance [8] Pluralism [9] Habermasian [10] این واژه پیشنهاد نویسندگان بهجای واژه ی توانخواه یا معلول است. [11] Stakeholder theory [12] Equity [13] Sustainability [14] Empowerment [15] Inclusivity [16] Transparency [17] Collaboration [18] Frantzeskaki [19] Integrated Strategies for Sustainable Urban Development (ISUD) 3 Collins & Del Rey 4 Zientara et al. [20] Bayat & Kawalek [21] Corodescu-Roșca et al. [22] Timișoara and Cluj Napoca Cities [23] Content Validity Ratio [24] Przeybilovicz et al. [25] Ianniello et al. [26] Simonofski et al. [27] Mees et al. [28] Lock et al. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آدینهوند، ع.ا. و علیان، م. (1395). حکمرانی خوب شهری در ایران: اولویتبندی مؤلفهها و معرفهها. راهبرد، 25(4)، 305-338. احمدی، ح.؛ نعمتالهی، ح.ر. و اسداللهی دهکردی، ا. (1401). مراحل اجرا و تحقق حکمروایی مشارکتی در آموزش عالی. مطالعات مدیریت بهبود و تحول، 31(105)، 103-135. https://doi.org/10.22054/jmsd.2022.65492.4075 رحمانی، ح. (1397). حکمروایی شهری: شناسایی شاخصهای برای توسعۀ مدیریت شهری شهرداری تهران. مطالعات مدیریت شهری، 10(36)، 1-15. زیاری، ک.ا.؛ نیک پی، و. و حسینی، ع. (1392). سنجش میزان مشارکت شهروندان در مدیریت شهری براساس الگوی حکمروایی خوب شهری - مطالعۀ موردی؛ شهر یاسوج. مسکن و محیط روستا، 32(141)، 69-86. شریفزادگان، م. و قانونی، ح. (1399). تحلیل عوامل تبیینکننده و عناصر اثرگذار بر مشارکت شهروندی (موردکاوی اصفهان). پژوهشهای جغرافیای انسانی (پژوهشهای جغرافایی)، 52(4)، 1339-1355.https://doi.org/10.22059/JHGR.2019.272917.1007842 علیخانی، ص.؛ اسلامی، ر. و نیاورانی، ص. (1398). ظرفیتهای قانون اساسی ایران در افزایش مشارکت شهروندان در پرتو راهبردهای حکمروایی خوب. تحقیقات حقوق خصوصی و کیفری (دانشنامۀ حقوق و سیاست)، 15(40)، 11-31. غفاری گیلانده، ع.؛ موسیزاده، چ. و آهنگری، ن. (1393). سطحبندی مشارکتهای شهروندی محلهمدار در نظام مدیریت شهری (مطالعۀ موردی: شهر بوکان). اقتصاد و مدیریت شهری، 2(7)، 81. کلبهداری، س.؛ صبحیه، م.ح. و ابراهیمی، س.ن.ا. (1397). تدوین مدل نظری حکمروایی مؤثر بر عملکرد پروژههای بزرگمقیاس چند سازمان مشارکت مدنی. پژوهشهای مدیریت در ایران، 22(4)، 73-101. محمدزاده، ع.؛ پورعزت، ع.؛ پیراننژاد، ع.؛ مختاریانپور، م. و پندار، م. (1401). مدل جامع مشارکت شهروندی، مورد پژوهش: شهر تهران. مدیریت سازمانهای دولتی، 10(4)، 17-34.https://doi.org/10.30473/ipom.2021.57578.4320 ملکشاهی، غ.؛ نیکپور، ع. و غلامی، س. (1397). شناخت و ارزیابی عوامل مرتبط با مشارکت شهروندان در مدیریت شهری. جامعهشناسی نهادهای اجتماعی، 5(12)، 327-350. https://doi.org/10.22080/SSI.1970.2142 همتی، م. و قزلسفلی، م.ت. (1401). رویکردی نظری به گذار در مفهوم حکمروایی در اندیشۀ سیاسی معاصر. مطالعات راهبردی، 25(1)، 205-226.
References Adams, D., & Hess, M. (2001). Community in public policy: Fad or foundation?. Australian Journal of Public Administration, 60(2), 13-23. https://doi.org/10.1111/1467-8500.00205 Adinehvand, A. A., & Alian, M. (2016). Good urban governance: The prioritization of components and indicators. Strategy, 25(4), 103-135. [In Persian] Ahmadi, H., Nematollahi, H., & Asadolahi Dehkordi, E. (2022). Steps of implementation and realization of participatory governance in higher education institutions. Journal of Management Studies in Development & Evaluation, 31(105), 103-135. [In Persian] Alikhani, S., Eslami, R., & Niavarani, S. (2019). Iranian constitution capacities in increased participation of citizens in the light of strategies for good governance. Journal of Law and Politics, 15(40 ), 11-31. [In Persian] Ball, M., & Maginn, P. J. (2005). Urban change and conflict: Evaluating the role of partnerships in urban regeneration in the UK. Housing Studies, 20(1), 9-28. https://doi.org/10.1080/0267303042000308705 Bauer, A., & Steurer, R. (2014). Innovation in climate adaptation policy: are regional partnerships catalysts or talking shops?. Environmental Politics, 23(5), 818-838. https://doi.org/10.1080/09644016.2014.924196 Bayat, A., & Kawalek, P. (2023). Digitization and urban governance: The city as a reflection of its data infrastructure. International Review of Administrative Sciences, 89(1), 21-38. https://doi.org/10.1177/00208523211033205 Blok, A., & Meilvang, M. L. (2015). Picturing urban green attachments: Civic activists moving between familiar and public engagements in the city. Sociology, 49(1), 19-37. https://doi.org/10.1177/0038038514532038 Boltanski, L., & Thévenot, L. (2006). On justification. Princeton University Press. Breviglieri, M. (2013). Une brèche critique dans la «ville garantie»? Espaces intercalaires et architectures d’usage. De la différence urbaine. Carmon, N. (1999). Three generations of urban renewal policies: Analysis and policy implications. Geoforum, 30(2), 145-158. https://doi.org/ 10.1016/S0016-7185(99)00012-3 Chen, J., Chen, T. H. Y., Vertinsky, I., Yumagulova, L., & Park, C. (2013). Public–private partnerships for the development of disaster resilient communities. Journal of Contingencies and Crisis Management, 21(3), 130-143. https://doi.org/10.1111/1468-5973.12021 Cheyne, C. (2015). Changing urban governance in New Zealand: Public participation and democratic legitimacy in local authority planning and decision-making 1989–2014. Urban Policy and Research, 33(4), 416-432. https://doi.org/10.1080/08111146.2014.994740 Cheyns, E. (2014). Making ‘minority voices’ heard in transnational roundtables: The role of local NGOs in reintroducing justice and attachments. Agriculture and Human Values, 31, 439–453. https://doi.org/ 10.1007/s10460-014-9505-7 Cohen, J., & Rogers, J. (1992). Secondary associations and democratic governance. Politics & Society, 20(4), 393-472. https://doi.org/10.1177/0032329292020004003 Collins, B., & Del Rey, D. K. (2022). Participatory urban governance under the microscope: A qualitative study of high-functioning neighborhood councils in Los Angeles. Journal of Urban Affairs, 44(10), 1416-1431. https://doi.org 10.1080/07352166.2020.1820873 Corodescu-Roșca, E., Hamdouch, A., & Iațu, C. (2023). Innovation in urban governance and economic resilience. The case of two Romanian regional metropolises: Timișoara and Cluj Napoca. Cities, 132(1), 1-11. https://doi.org/10.1016/j.cities.2022.104090 Davies, J. S. (2002). The governance of urban regeneration: a critique of the ‘governing without government’thesis. Public Administration, 80(2), 301-322. . https://doi.org/ 10.1111/1467-9299.00305 Denters, S. A., van Heffen, O., Huisman, J., & Klok, P. J. (Eds.). (2003). The rise of interactive governance and quasi-markets. Springer Science & Business Media. Donaldson, T., & Preston, L. E. (1995). The stakeholder theory of the corporation: Concepts, evidence, and implications. Academy of Management Review, 20(1), 65-91. https://doi.org/10.2307/258887 Forester, J. (2006). Making participation work when interests conflict: Moving from facilitating dialogue and moderating debate to mediating negotiations. Journal of the American Planning Association, 72(4), 447-456. https://doi.org/10.1080/01944360608976765 Frantzeskaki, N. (2022). Bringing transition management to cities: Building skills for transformative urban governance. Sustainability, 14(2), 650. https://doi.org/10.3390/su14020650 Freeman, R. E., Harrison, J. S., Wicks, A. C., Parmar, B. L., & De Colle, S. (2010). Stakeholder theory: The state of the art. University of Richmond UR Scholarship Repository. Frantzeskaki, N., Wittmayer, J., & Loorbach, D. (2014). The role of partnerships in ‘realising’urban sustainability in Rotterdam's City Ports Area, The Netherlands. Journal of Cleaner Production, 65(1), 406-417. https://doi.org/10.1016/j.jclepro.2013.09.023 Fuller, C. (2012). Worlds of justification’ in the politics and practices of urban regeneration. Environment and Planning D: Society and Space, 30(5), 9-20. https://doi.org/10.1068/d19710 Ghafari Gilandeh, A., Musazadeh, CH., & Ahangari, N. (2014). Grading district based citizen participation in urban management system (A case study of bukan city). Journal of Urban Economics and Management, 2(7), 81-99. [In Persian] Glasbergen, P. (2007). Setting the scene: the partnership paradigm in the making. Partnerships, governance and sustainable development: reflections on theory and practice. Harman, B. P., Taylor, B. M., & Lane, M. B. (2015). Urban partnerships and climate adaptation: challenges and opportunities. Current Opinion in Environmental Sustainability, 12(1), 74-79. https://doi.org/10.1016/j.cosust.2014.11.001 Hayllar, M. R. (2010). Public‐Private Partnerships in Hong Kong: Good Governance–The Essential Missing Ingredient? Australian Journal of Public Administration, 69(1), 99-119. https://doi.org/10.1111/j.1467-8500.2010.00675.x Hemmati, M., & Gezelsofla, M. T. (2022). A theoretical approach to the transition in the concept of governance in contemporary political thought. Strategic Studies Quarterly, 25(1), 205-226. [In Persian]. Hernández-Medina, E. (2010). Social inclusion through participation: The case of the participatory budget in São Paulo. International Journal of Urban and Regional Research, 34(3), 512–532. https://doi.org/10.1111/j.1468-2427.2010.00966. Hirst, P. (2005). Space and power: Politics, war and architecture. Polity. Hodge, G., & Greve, C. (2010). Public‐private partnerships: governance scheme or language game?. Australian Journal of Public Administration, 69(1), 8-22. https://doi.org/10.1111/j.1467-8500.2009.00659.x Holden, M. (2011). Public participation and local sustainability: Questioning a common agenda in urban governance. International Journal of Urban and Regional Research, 35(2), 312-329. https://doi.org/10.1111/j.1468-2427.2010.00957.x Holden, M., & Scerri, A. (2015). Justification, compromise and test: Developing a pragmatic sociology of critique to understand the outcomes of urban redevelopment. Planning Theory, 14(4), 360–383. https://doi.org/10.1177/1473095214530701 Ianniello, M., Iacuzzi, S., Fedele, P., & Brusati, L. (2019). Obstacles and solutions on the ladder of citizen participation: A systematic review. Public Management Review, 21(1), 21-46. https://doi.org/10.1080/14719037.2018.1438499 Jonas, A. E., & McCarthy, L. (2009). Urban management and regeneration in the United States: state intervention or redevelopment at all costs?. Local Government Studies, 35(3), 299-314. https://doi.org/10.1080/03003930902854248 Johnson, J. (2000). The inclusion of the other: Studies in political theory. By Jürgen Habermas. Cambridge, MA: MIT Press. 1998. 300p. $32.00. American Political Science Review, 94(2), 448-449. Kolbehdari, S., Sobhiyah, M., & Ebrahimi, S. (2019). Developing a theoretical model of the governance affecting the performance of mega multi-firm projects in a consortium. Management Research in Iran (Modares Human Sciences), 22(4), 73-101. [In Persian] Konsti-Laakso, S., & Rantala, T. (2018). Managing community engagement: A process model for urban planning. European Journal of Operational Research, Elsevier, 268(3), 1040-1049. https://doi.org/10.1016/j.ejor.2017.12.002 Kooiman, J. (1993). Modern governance: new government-society interactions. Modern Governance, 1-288. Kort, M., & Klijn, E. H. (2013). Public–private partnerships in urban regeneration: Democratic legitimacy and its relation with performance and trust. Local Government Studies, 39(1), 89-106. https://doi.org/10.1080/03003930.2012.683864 Lane, M. B. (2005). Public participation in planning: An intellectual history. Australian Geographer, 36(3), 283-299. https://doi.org/10.1080/00049180500325694 Lefebvre, H. (1996). Writings on cities. Blackwell Publishers. Luhtakallio, E. (2012). Practicing democracy: Local activism and politics in France and Finland. Springer. Lock, O., Bednarz, T., Leao, S. Z., & Pettit, C. (2020). A review and reframing of participatory urban dashboards. City, Culture and Society, 20(1), e100294. https://doi.org/10.1016/j.ccs.2019.100294 Malekshahi, Gh., Nikpour, A., & Gholami, S. (2019). Understanding and assessment of factors affecting citizens’ participation in urban management. Journal of Sociology of Social Institutions, 5(12), 327-350. [In Persian] sid. https://sid.ir/paper/260906/en Martínez-Noya, A., & García-Canal, E. (2011). Technological capabilities and the decision to outsource/outsource offshore R&D services. International Business Review, 20(3), 264-277. https://doi.org/10.1016/j.ibusrev.2011.01.008 Medeiros, E., & van der Zwet, A. (2020). Sustainable and integrated urban planning and governance in metropolitan and medium-sized cities. Sustainability, 12(15), 5976. https://doi.org/10.3390/su12155976 Mees, H.L., Uittenbroek, C.J., Hegger, D.L., & Driessen, P.P. (2019). From citizen participation to government participation: An exploration of the roles of local governments in community initiatives for climate change adaptation in theNetherlands. Environmental Policy and Governance, 29(3), 198-208. https://doi.org/10.1002/eet.1847 Meilvang, M. L., Carlsen, H. B., & Blok, A. (2018). Methods of engagement: On civic participation formats as composition devices in urban planning. European Journal of Cultural and Political Sociology, 5(1-2), 12-41. https://doi.org/10.1080/23254823.2018.1452621 Melo, M. A., & Baiocchi, G. (2006). Deliberative democracy and local governance: Towards a New agenda. International Journal of Urban and Regional Research, 30(3), 587–600. https://doi.org/10.1111/j.1468-2427.2006.00686.x Midgley, G., Cavana, R. Y., Brocklesby, J., Foote, J. L., Wood, D. R., & Ahuriri-Driscoll, A. (2013). Towards a new framework for evaluating systemic problem structuring methods. European Journal of Operational Research, 229(1), 143-154. https://doi.org/10.1016/j.ejor.2013.01.047 Mohammadzadeh, A., Pourezzat, A. A., Pirannejad, A., Mokhtarianpour, M., & Pendar, M. (2022). Comprehensive model of citizen participation Case Study: Tehran City. Public Organizations Management, 10(40), 17-34. [In Persian] doi: 10.30473/ipom.2021.57578.4320 Morsing, M. (2006). Corporate social responsibility as strategic auto-communication: on the role of external stakeholders for member identification. Business Ethics: A European Review, 15(2), 171-182. https://doi.org/10.1111/j.1467-8608.2006.00440.x Paddison, R. (2009). Some reflections on the limitations to public participation in the post-political city. L’Espace Politique. Revue en ligne de Géographie Politique et de Géopolitique, 8, 1-12. https://doi.org/10.4000/espacepolitique.1393. Pattaroni, L., & Baitsch, T. (2015). Urbanization regimes of the ordinary city. In Translating the city. Routledge. Pierre, J. (Ed.). (2016). Partnerships in urban governance: European and American experiences. Springer. Pløger, J. (2001). Public participation and the art of governance. Environment and Planning B: Planning and Design, 28(2), 219–241. https://doi.org/10.1068/b2669 Przeybilovicz, E., Cunha, M. A., Geertman, S., Leleux, C., Michels, A., Tomor, Z., Webster, C.W.R., & Meijer, A. (2022). Citizen participation in the smart city: findings from an international comparative study. Local Government Studies, 48(1), 23-47. https://doi.org/10.1080/03003930.2020.1851204 Purcell, M. (2009). Resisting neoliberalization: Communicative planning or counterhegemonic movements? Planning Theory, 8(2), 140–165. https://doi.org/10.1177/1473095209102232 Quick, S.Q., & Bryson, B. (2016). Theories of public participation in governance. Public participation Publisher. Rahmani, H. (2019). Urban governance: Identifying measures for Urban Management of Tehran Municipality. Urban Management Studies, 10(36), 1-15.[in persian] SID. https://sid.ir/paper/199354/en Ruming, K., Tice, A., & Freestone, R. (2010). Commonwealth urban policy in australia: The case of inner urban regeneration in Sydney. Australian Geographer, 41(4), 447-467. https://doi.org 10.1080/00049182.2010.519694 Schmidt, V. A. (2008). Discursive institutionalism: The explanatory power of ideas and discourse. Annu. Rev. Polit. Sci., 11(1), 303-326. https://doi.org/10.1146/annurev.polisci.11.060606.135342 Shapely, P. (2013). Governance in the Post‐War City: Historical reflections on public–private partnerships in the UK. International Journal of Urban and Regional Research, 37(4), 1288-1304. https://doi.org/10.1111/j.1468-2427.2012.01113.x Sharifzadegan, M. H., & Ghanouni, H. (2020). Analysis of the explaining factors and contributing features of citizen participation (Case Study: Isfahan). Human Geography Research, 52(4), 1339-1355. [In Persian] doi: 10.22059/jhgr.2019.272917.1007842 Silver, H., Scott, A., & Kazepov, Y. (2010). Participation in urban contention and deliberation. International Journal of Urban and Regional Research, 34(3), 453–477. https://doi.org/10.1111/j.1468-2427.2010.00963.x Simonofski, A., Vallé, T., Serral, E., & Wautelet, Y. (2021). Investigating context factors in citizen participation strategies: A comparative analysis of Swedish and Belgian smart cities. International Journal of Information Management, 56(1), 1-18. https://doi.org/10.1016/j.ijinfomgt.2019.09.007 Sorenson, R. L. (2013). Owning family governance within the two dimensions of the family business. In The landscape of family business . Edward Elgar Publishing. Thévenot, L. (2014). Engaging in the politics of participative art in practice. In Artistic practices. Vilaplana, B. (1998). Partnerships and networks as new mechanisms towards sustainable urban regeneration. University College. Von Heland, F., Westerberg, P., & Nyberg M. (2015). Using minecraft as a citizen participation tool in urban design and decision making. Future Places. Williamson, T., Imbroscio, D. L., & Alperovitz, G. (2002). Making a place for community: Local democracy in a global era. Psychology Press. Wilson, A., Tewdwr-Jones, M., & Comber, R. (2019). Urban planning, public participation and digital technology: App development as a method of generating citizen involvement in local planning processes. Environment and Planning B: Urban Analytics and City Science, 46(1), 286 - 302. https://doi.org/10.1177/2399808317712515 Ziari, K., Nikpay, V., & Hosseini, A. (2013). Measuring the level of public participation in urban management based on the urban good governing pattern: A case study of Yasouj. Housing and Rural Environment, 32(141), 69-86. [In Persian] Zientara, P. (2014). Human resource management in emerging economies. Routledge. Zientara, P., Zamojska, A., & Cirella, G. T. (2020). Participatory urban governance: Multilevel study. Plos One, 15(2), e0229095. https://doi.org/10.1371/journal.pone.0229095 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 453 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 319 |