تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,673 |
تعداد مقالات | 13,658 |
تعداد مشاهده مقاله | 31,599,813 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,486,378 |
واکاوی تأثیرات اصلاحات ارضی بر ساختار اجتماعی روستایی (مورد مطالعه: روستای قلعه شیان، استان کرمانشاه) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
جغرافیا و برنامه ریزی محیطی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 7، دوره 35، شماره 2 - شماره پیاپی 94، تیر 1403، صفحه 140-115 اصل مقاله (1.3 M) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/gep.2024.138609.1600 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نصرت عزیزی1؛ فرحناز رستمی قبادی* 2؛ شهپر گراوندی3؛ لیدا شرفی4 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشآموختۀ کارشناسی ارشد توسعۀ روستایی، گروه ترویج و آموزش کشاورزی، دانشکدۀ کشاورزی، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دانشیار، گروه ترویج و آموزش کشاورزی، دانشکدۀ کشاورزی، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3استادیار، گروه ترویج و آموزش کشاورزی، دانشکدۀ کشاورزی، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
4دکترای توسعۀ کشاورزی، گروه ترویج و آموزش کشاورزی، دانشکدۀ کشاورزی، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
با وقوع اصلاحات ارضی در ایران تغییرات و پیامدهای مختلف اجتماعی و جغرافیایی در روستاهای کشور به وقوع پیوست. این تغییرات باعث بر هم ریختن ساختارهای اجتماعی در منطقههای روستایی شد. کمتر پژوهشی را میتوان یافت که محققان در آن با نگاه محلی ساختارهای اجتماعی را بررسی کرده باشند؛ از این رو در پژوهش حاضر سعی شده است اثرهای اصلاحات ارضی بر ساختار اجتماعی روستای قلعهشیان در استان کرمانشاه مطالعه شود. برای این منظور از پارادایم کیفی و روش توصیفی-اکتشافی بهره گرفته شد. جامعۀ مطالعهشده مطلعان و افراد بالای 50 سال سابقۀ سکونت در روستا بودند که زمینهای آنان مشمول قانون اصلاحات ارضی شده بود. این افراد با بهرهگیری از نمونهگیری هدفمند بارز انتخاب و سپس دادهها با مصاحبههای عمیق فردی و نیمهساختارمند جمعآوری شد. در این پژوهش برای تجزیهوتحلیل دادهها از تحلیل محتوا استفاده شد. طبق یافتههای پژوهش ساختار اجتماعی روستای قلعهشیان تا قبل از اصلاحات ارضی بهصورت طبقۀ حاکم (مالک، مباشر، کدخدا)، مستقل (میزاندار، کشاورزان مستقل و خوشنشین) و پیرو (میراب، جفتیار، مزور و ورزر) بود که بعد از اصلاحات ارضی، ساختار اجتماعی بهصورت زمیندار (زمینداران بزرگ، زمینداران کوچک و آبخورها)، پیرو (کارگران کشاورزی و خوشنشینان) و تحصیلکردهها (مروجان، معلمان، پزشکان و بهیاران) تغییر پیدا کرد. همچنین، نتایج نشان داد که برخلاف اینکه اصلاحات ارضی از میزان نابرابریهای اجتماعی کاسته و تا حدی انتظارات مردم را برآورده کرده است، همچنان مالک، مباشر و کدخدا در بین مردم از منزلت و قدرت اجتماعی برخوردار هستند. باتوجه به یافتههای این پژوهش به برنامهریزان و سیاستمداران توصیه میشود در جریان اصلاحات ارضی به عامل جغرافیایی در ساختاربندی اجتماعی توجه جدّی داشته باشند. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصلاحات ارضی؛ ساختار اجتماعی؛ روستای قلعهشیان؛ قشربندی اجتماعی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه اصلاحات ارضی مهمترین برنامۀ تحول اجتماعی در زمان دولت پهلوی بود که این دولت با الهام از افکار مورخ اقتصادی برجستۀ آن عصر آمریکا، یعنی Walt Whitman Rostow بهدنبال پیادهسازی نسخۀ غربی توسعه در ایران بود. نظریۀ پنج مرحلهای Rostow مشهور به نظریۀ خیز است که برای توسعۀ کشورهای توسعهنیافته توصیه و اجرا میشد. مراحل پنجگانۀ رشد اقتصادی شامل جامعۀ سنتی، مرحلۀ ما قبل خیز (مرحلۀ مقدماتی)، مرحلۀ خیز و جهش اقتصادی، مرحلۀ بلوغ اقتصادی و مرحلۀ تسریع در سرعت رشد فناوری است که منتج از گسترش فناوری مدرن است (خرمشاد و موسی نژاد، 1396). در ایران برنامۀ اصلاحات ارضی طی یک دهه از سال 1341 تا 1351 هجری شمسی در سه مرحله اجرا شد. از ابتدای دورۀ پهلوی دوم، فضای عمومی جامعۀ ضد اربابان و نظام ارباب-رعیتی شکل گرفت؛ بهگونهای که اربابان عامل بدبختی رعایا و نظام ارباب رعیتی، عامل اصلی عقبماندگی کشور قلمداد شد (کرمی، 1398). از این رو، در جریان اصلاحات ارضی مناسبات ارباب-رعیتی بیشتر برچیده و طبقۀ زمیندار بزرگ از مجموعه طبقاتی کشور حذف و درنهایت، ساختار طبقهبندی اجتماعی جامعه دگرگون شد (وثوقی و عبداللهی، 1393). در تقسیمبندی اقشار جوامع روستایی، مالکیت ارضی و ارزش زمین ارتباط مستقیم و همبستگی نزدیک با ساختار طبقات اجتماعی جامعۀ روستایی دارد. بررسی طبقات و قشربندی اجتماعی خواهناخواه نشاندهندۀ تضادهای فرسایندۀ روابط اجتماعی و بیانگر عوامل عمده در تعیین تحولات اجتماعی است (کارگر اسفندآبادی و همکاران، 1396). در دهههای اخیر مطالعات و پژوهشهای وسیعی دربارۀ جنبههای مختلف اصلاحات ارضی و پیامدهای آن انجام گرفته که در آن اصلاحات ارضی بیشتر ازمنظر سیاسی و اقتصادی بررسی شده است (آبادیان، 1397؛ وثوقی و عبداللهی، 1393). این درحالی است که مطالعات انگشتشماری دربارۀ بررسی نقش اصلاحات ارضی در تغییر ساختار اجتماعی که نقش مهمی در تحولات جامعه دارد، انجام شده است؛ از این رو توجه به این مسئله اهمیت فراوانی دارد. توضیح بیشتر آنکه باوجود گذشت چندین دهه از اجرای برنامههای اصلاحات ارضی در این منطقهها و اثرهایی که این پدیدۀ تاریخی بر ساختار طبقات اجتماعی و درنهایت، بر بسیاری از تضادها و تنشها در منطقه داشته است، مطالعۀ جامعی دربارۀ این اثرها بر ساختار اجتماعی وجود ندارد. این درصورتی است که نظر به اهمیت موضوع اصلاحات ارضی، پژوهش در این خصوص میتواند به بهبود ساختار اجتماعی منجر شود؛ زیرا مالکیت اراضی همواره عامل تعیینکنندهای در توسعۀ منطقههای روستایی بوده است؛ بنابراین مطالعۀ مستقل و جزئینگر دربارۀ پیامدهای اصلاحات ارضی، تصویری روشنتر از این جریانها را در اختیار پژوهشگران قرار میدهد (برزین و علی صوفی، 1396). درحقیقت، مطالعۀ فعالیتهای ساختار اجتماعی و بررسی روند تحولات آن گام مؤثری در شناخت ساختاری و کارکردی این فعالیتها و آیندهنگری مناسب برای تطبیق الگوهای زراعی با هدفها، برنامهها و نیازهای درونی و بیرونی است (آمار و رضایی، 1386). در استان کرمانشاه از مجموع 2765 مزرعه، 2664 مزرعه مشمول اصلاحات ارضی و درمجموع، 629293 هکتار زمین به 78073 کشاورز واگذار شد. متوسط سهم زمین هریک از کشاورزان 06/8 هکتار بود که این استان بهلحاظ متوسط زمین دریافتی بعد از استان همدان در صدر جدول اصلاحات ارضی قرار دارد (کرمی، 1398). باتوجه به مطالعات میدانی صورتگرفته و مصاحبه با کارشناسان جهاد کشاورزی و امور اراضی، شهرستان اسلامآباد غرب بیش از سایر شهرستانهای کرمانشاه مشمول قانون اصلاحات ارضی شده است. در کل، شهرستان اسلامآباد غرب با دارابودن 100000 هکتار اراضی زراعی (87 هزار هکتار دیم و 13 هزار هکتار آبی) از قطبهای کشاورزی در استان کرمانشاه و بلکه در غرب کشور است که بیشترین اصلاحات در آن صورت گرفته است. براساس اطلاعات بهدستآمده از بین دهستانهای اسلامآباد غرب، دهستان شیان بیشترین رتبه را بهلحاظ میزان اراضی مشمول اصلاحات ارضی دارد. در این خصوص دهستان شیان به مرکزیت روستای قلعهشیان با داشتن 2031 هکتار اراضی آبی و 4524 هکتار اراضی دیم واگذار و بهعنوان مکان پژوهش بررسی شده است. با بررسی پژوهشهای صورتگرفته در این زمینه میتوان اذعان داشت که اصلاحات ارضی از سال 1342به بعد آثار عمیقی بر جوامع روستایی داشته است؛ بهگونهای که ساختار طبقات اجتماعی را دگرگون کرده و در بسیاری از موارد نابرابریهایی را در جامعه ایجاد کرده است؛ بنابراین باتوجه به اینکه درزمینۀ تغییرات ساختار اجتماعی اصلاحات ارضی مطالعات معدودی صورت گرفته است، محققان در پژوهش حاضر با بهرهگیری از روش کیفی اثرهای اصلاحات ارضی را بر ساختار اجتماعی بررسی میکنند؛ بنابراین این سؤال کلی مطرح میشود که اصلاحات ارضی چه اثرهایی بر ساختار اجتماعی در روستای قلعهشیان داشته است؟
مبانی نظری پژوهش از زمان وقوع اصلاحات ارضی در جهان تا به امروز تعریفهای مختلفی از اصلاحات ارضی ارائه شده است. صاحبنظران دربارۀ اصلاحات ارضی ازمنظر رشتۀ تخصصی خویش و با جنبههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نظریههای متفاوت و متناقضی ابراز داشتهاند. دیدگاه اول اصلاحات ارضی را مجموعه عملیات و اقدامها در راستای دگرگونی ساختار اراضی میدانند (طالب، 1387). دیدگاه دوم اصلاحات را بهمعنای مجموعه برنامههای حل مسائل زمینداری میدانند و آن را وسیلهای برای مداخلۀ دولت در حقوق مالکیت خصوصی افراد پنداشتهاند و معتقدند که هدف اساسی اصلاحات ارضی تغییر ترکیب طبقاتی جامعه، از بین بردن قدرت نفوذ طبقۀ عمدۀ مالکان و ایجاد ثبات سیاسی است (شرفی، 1390). در دیدگاه سوم برخی دیگر از دانشمندان معنای وسیعتری را برای اصلاحات ارضی قائل میشوند و آن را شامل کلیۀ فعالیتهای لازم برای توسعۀ کشاورزی، افزایش بازدۀ محصولات و بهبود زندگی روستاییان میدانند؛ از این رو اصلاحات ارضی را میتوان بهعنوان یک نهضت اجتماعی که هدف آن تغییر روابط زمینداری بهنفع کشاورزان است، تعریف کرد. بهطور کلی، اصلاحت ارضی را میتوان فرآیندی تلقی کرد که هدف آن فراهمآوردن عدالت در کنترل، مالکیت و استفاده از زمین است (Sukarman & Purwadi, 2022; Alfons & Khasanah, 2021; Nur & Serwadi, 2021). در این راستا، اقدامهایی ازقبیل توزیع مجدد زمین (Baily, 2007)، بازگرداندن زمین (Restitution) (Tarisayi, 2013)، یکپارچهسازی اراضی (Land consolidation) (Kirmikil & Arici , 2013) و تصرف یا تصدی زمین (Tenurial reform) (FAO, 2002) انجام میشود. منابع مرتبط با اصلاحات ارضی در ایران نشان میدهد که اصلاحات ارضی طی دو فاز (قبل و بعد از انقلاب) در ایران انجام شده است. در فاز اول اصلاحات ارضی با هدف از بین بردن فقر روستایی و ارتقای توسعۀ بخش کشاورزی انجام و در مرحلۀ دوم، یعنی پس از انقلاب، 1400 هزار هکتار از اراضی زراعی در ایران دوباره در بین روستاییان فقیر توزیع شد. این زمینها شامل اراضی بایر، زمینهای مصادرهشده، زمینهای خصوصی بیش از سقف و زمینهای تصرفشده بعد از انقلاب بود (Amid, 2009). مطالعات نشان میدهد که اصلاحات ارضی در ایران منجر به شکلگیری سیستم بایومدل (Biomodel)، یعنی مزارع بزرگ و مزارع کوچک شد. مزارع بزرگ با حمایت دولت به کشت محصولات نقدی مبادرت ورزیدند؛ درحالی که مزارع کوچکتر برای کسب اعتبار تلاش میکردند و بر همان تکنیکهای سنتی و محصولات غذایی متکی بودند (Amid, 2011). بررسیها نشان میدهد که برچیدهشدن مناسبات ارباب-رعیتی باعث شد دو نظام جداگانۀ تولیدی در کنار هم به وجود آید. یکی نظام معیشتی متعلق به دهقانان و دیگری نظام سرمایهداری متعلق به مالکان سابق (هوگلند، 1381). با افزایش روند صنعتیشدن مناسبات سرمایهدارانه نیز در جامعه گسترش یافت. تحول در قشربندی درونی طبقات در این دوره قابل اعتناست؛ بدین روی قشربندی درونی طبقۀ سرمایهدار بهنفع قشر مدرن دربرابر قشر سنتی و نیز در راستای گستردگی قشر صنعتی درمقابل قشر کشاورز تحول یافت (وثوقی و عبداللهی، 1393). بهطور کلی، دربارۀ پیامدهای اصلاحات ارضی در ایران دو دیدگاه مثبت و منفی را میتوان مشاهده کرد. در دیدگاه مثبت محققان معتقدند که اصلاحات ارضی منجر به توانمندسازی روستاییان، از بین رفتن بورژوای کشاورزی (Ajami, 2005)، تغییر وضعیت اجتماعی و اقتصادی شد؛ درحالی که گروه دیگر بر این باورند که اصلاحات ارضی نتوانست منجر به کاهش فقر (Majd, 1987) و ... شود؛ اما آنچه در بین دو دیدگاه رایج است، تعییرات ساختار اجتماعی بعد از اصلاحات ارضی در روستاهای کشور است. بهگفتۀ هرر تغییر ساختار اجتماعی بهمعنای تغییر در قوانین، آداب و رسوم و شیوههایی است که نظم اجتماعی را شکل میدهند (Harré, 2002). بسیاری از محققان بر این باورند که اصلاحات ارضی در زمان سلطنت محمدرضا شاه منجر به تمایز اجتماعی ناهمگون در جامعۀ دهقانی ایرانی شد. در این فرآیند طبقات اجتماعی مختلف و چینهبندی آن درمیان جمعیت روستایی تغییر پیدا کرد (Harris & Kab, 2019; Azkia & Hooglund, 2011). در این خصوص ازکیا و هوگلند اظهار میدارند که اصلاحات ارضی در ایران منجر به تضعیف مالکان غایب و گسترش خردهبورژوازی روستایی شد که ساختار اجتماعی را تغییر داد (Azkia & Hooglund, 2011). در این راستا، نتایج مطالعات سوزوکی نشان میدهد که اصلاحات ارضی در منطقۀ کهگیلویه و بویر احمد منجر به دگرگونی اجتماعی و گذار از زندگی عشایری به فعالیتهای کشاورزی در جامعۀ روستایی مدنظر شده است (Suzuki, 2011). علاوه بر این، مجد در پژوهش خود بدین نتیجه رسید که اصلاحات ارضی در ایران با دادن زمین به افراد مستأجر منجر به تحول اجتماعی و اقتصادی رادیکال شد و بهنفع بیشتر کشاورزان و خانوارهای روستایی بود (Majd, 1987). لهساییزاده و خواجه نوری (1383) نیز تغییرات اجتماعی اصلاحات ارضی را در دهۀ ۴۰ تا ۸۰ بررسی کردند. براساس یافتههای این مطالعه که در استان فارس انجام شد، نسبت طبقۀ سرمایهدار به کل طبقات، روند صعودی داشته است؛ اما از حجم طبقات مستقل، متوسط و کارگری به کل طبقات کاسته شده است. همچنین، باتوجه به شرایط در ایران برخی پایگاههای طبقاتی چندگانه پدیدار شده است. همچنین، یافتههای نتایج عجمی تأیید میکند که اصلاحات ارضی در ایران منجر به ظهور مالکیت دهقانان و از بین رفتن نظام سنتی مالکیت زمین و همین امر به سهم خود منجر به دگرگونی ساختار اجتماعی شد (Ajami, 2005). بدیهی است تغییر روابط زمینداری متضمن تغییرات اساسی ازجمله تغییر اراضی بزرگ، بهبود روابط اجتماعی درزمینۀ بهرهبرداری کشاورزی و تغییر روابط قدرت و ترکیب طبقاتی جامعه است (آرام و جمادی، 1390). همچنین، صحنه و همکاران (1396) در مطالعات خود دربارۀ تأثیر اصلاحات ارضی بر جامعۀ روستایی و تغییر ساختار روستا به روابط شهر و روستا اشاره میکنند. برخی از نتایج پژوهشهای آنها بیانگر کاهش مالکیت بومی اراضی کشاورزی، قطعهقطعهشدن اراضی کشاورزی، انحراف از مشاغل کشاورزی، کاهش انسجام اجتماعی و اختلاف اقوام است. در پژوهشی دیگر، کارگر اسفندآبادی و همکاران (1396) قشربندی اجتماعی در روستاهای ایران را قبل و بعد از اصلاحات ارضی بررسی کردند. نتایج این مطالعه نشان داد که اصلاحات ارضی در ایران تغییراتی در ساختار ارضی و کشاورزی کشور به وجود آورد. با اجرای این اصلاحات دگرگونی در الگوی مالکیت و نظام بهرهبرداری کشاورزی ایجاد شد که این خود زمینه را برای تحولات بعدی در نظام کشاورزی ایران و ساختار طبقات اجتماعی روستایی فراهم کرد. ضمن اینکه هدف و دستاورد عمدۀ اصلاحات ارضی در دهۀ 40 ازمیان برداشتن روابط سنتی ارباب–رعیتی و تبدیل رعایای سهمبر به دهقانان خردهمالک و حفظ و حمایت از بهرهبرداری ماشینی بود. همچنین، فوران (1388) در کتاب خود با عنوان تاریخ تحولات اجتماعی ایران پیامدهای اصلاحات ارضی را در ایران بررسی و بیان کرد با اجرای اصلاحات ارضی، زراعت دهقانی در روستاهای ایران از هم پاشید. عمدهترین پیامد برنامۀ اصلاحات ارضی آن بود که دولت قدرت سیاسی خود را جایگزین قدرت زمینداری در روستا کرد و با به کار گرفتن کشاورزان بدون زمین در واحدهای تولید کشاورزی سرمایهداری سبب شد تا نظام جدید وجه تولید سرمایهداری ایجاد شود؛ درنتیجه اصلاحات ارضی خوانین قدرت خود را از دست داد و این خود باعث تغییر در نظام اجتماعی روستایی شد. دربارۀ پژوهشهای خارجی دامین و همکاران اثرهای اصلاحات ارضی را در کشور رواندا بررسی کردند (Damien Ntihinyurwa et al., 2019). آنان بر این باورند که اثرهای تکهتکهشدن زمین دوگانه بوده است. جنبۀ مثبت آن اغلب با سیاستگذاران و جامعۀ تحقیقاتی نادیده گرفته شده است. این محققان به این نتیجه رسیدند که تقسیم زمین بهعنوان یک استراتژی مدیریت خطر عمل میکند و تأثیر مثبتی بر تعادل تغذیهای و امنیت غذایی دارد؛ زیرا زمینهای متعدّد در مکانهای مختلف به کشاورزان اجازه میدهد تا چندین محصول را با ظرفیتهای سازگاری متفاوت در شرایط مختلف (نوع خاک، شیب، تغییرات اقلیم و غیره) پرورش دهند. علاوه بر این، به نظر میرسد که پراکندگی زمینها به کاهش تضادهای مربوط به مالکیت زمین و استفاده از آن کمک میکند. در پژوهشی دیگر سونگ یو یک مطالعۀ تطبیقی در کره، تایوان و فیلیپین انجام داد (Sung You, 2014). وی به این نتیجه رسید که اصلاحات ارضی در فیلیپین موفق نبوده و نابرابری زیادی ایجاد کرده است. درمقابل، اصلاحات ارضی در جنوب کره و تایوان طبقۀ نابرابر را منحل کرده و عدالت را جایگزین نابرابری کرده است. همچنین، ساختار اقتصادی برمبنای مشتریمداری، ارتقا بروکراسی، شایستهسالاری و توسعه برنامهریزی شده است. باوجودی که پس از جنگ جهانی دوم سه کشور استقلال خود را به دست آوردند در اواخر قرن بیستم رشد اقتصادی کره و تایوان به طرز چشمگیری افزایش یافت و بهدلیل داشتن حاکمیت مناسب به کشورهای ثروتمندی تبدیل شدند؛ ولی در فیلیپین بهدلیل فساد و حاکمیت ضعیف و عملکرد نادرست بهنسبت در فقر باقی ماندند. بنویتز در مطالعهای با عنوان «تنش زمین در آمریکای لاتین» به مشکلات اصلاحات ارضی میپردازد (Bennewitz, 2017). وی اذعان داشت بسیاری از مشکلات که قبل از اجرای اصلاحات ارضی در آمریکای لاتین وجود داشت، هنوز هم وجود دارد و یا بهصورت بهروز شده درآمده است. این مشکلات عبارت است از: نابرابری اقتصادی–اجتماعی، توزیع بسیار نابرابر زمین، بهرهبرداری ناپایدار از منابع طبیعی، تسخیر اراضی، تمرکز و بومیسازی منابع زمین و سرمایه بهویژه در گروههای خاص و کوچک، صادرات مواد اولیه بدون فرآوری صنعتی، فشار بر زمینهای عمومی و... . نتایج پژوهشهای وی نشان داد که توزیع بسیار نابرابر زمین بر کیفیت دموکراسی و انسجام اجتماعی تأثیر گذاشته، رشد اقتصادی را در بلندمدت مهار کرده و بهطور کلی، امکان توسعه را محدود کرده است. شارما در پژوهشی تأثیر اصلاحات ارضی را در کشورهای درحال توسعه بررسی کرد (Sharma, 2016). وی به این یافته دست یافت که اصلاحات ارضی و دسترسی و مالکیت زمین بر روابط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و بر ساختارهای قدرت تأثیر گذاشته است؛ بنابراین تصادفی نیست که انگیزه برای اصلاحات ارضی به شکل عمده از منافع نخبگان سیاسی در کشورهای درحال توسعه ناشی میشود. وی دلیل اصلی اصلاحات ارضی را در کشورهای درحال توسعه ناآرامیها و جنبشهای دهقانی میداند که این جنبشها همواره پاسخی بر نابرابریهای شدید در سناریوهای کشاورزی روستایی بوده است. جورگنسون در پژوهش خود با عنوان «اصلاحات ارضی و تکهتکهشدن اراضی در استونی» بیان کرد که پیادهسازی اصلاحات ارضی در استونی منجر به قطعهقطعهشدن اراضی کشاورزی و این مسئله باعث شد تا زمینها برای کشاورزی مدرن مناسب نباشد (Jurgenson, 2016). مناسبنبودن زمینهای کشاورزی، شکل نامنظم یا دسترسی کم به آنها ممکن است بهدلیل مشکلاتی باشد که در روند اصلاحات ارضی برای صاحبان زمین ایجاد شد و بهدنبال آن زمینداران را مجبور به فروش زمینها کرد. مطالعۀ بایس در آفریقای جنوبی حاکی از آن است که کشاورزی تجاری در اثر اصلاحات ارضی به سطح بالایی از امنیت غذایی ملی دست یافت؛ ولی همچنان خانوارها بهدلیل تبعیض نژادی و نابرابری در توزیع زمین در فقر و وابستگی مالی به سر میبرند و سطح بالایی از بیکاری ساختاری را تجربه میکنند (Buys, 2012). بایلی در پژوهش خود مسئلۀ زمینداری و اصلاحات ارضی را در آفریقای جنوبی بررسی و و بیان کرد که اصلاحات ارضی در آفریقای جنوبی نشان میدهد بیشتر زمینهای کشاورزی متعلق به سفیدپوستان و این یک الگوی مالکیت نژادپرستانه است (Baily, 2007). اصلاحات ارضی برای مردم فقیرنشین روستایی فرصتی را فراهم میکند تا زندگی بهتری داشته باشند؛ بنابراین مسئلۀ اصلاحات ارضی و توزیع مجدد زمین، پتانسیل بهبودبخشیدن به وضعیت معیشتی کشاورزان را دارد؛ در این میان دولت آفریقای جنوبی مسئولیت دارد تا با اجرای اصلاحات ارضی اقدام به اصلاح بیعدالتیها، نابرابریها و بهبود وضعیت زندگی مردم کند. آدیکاری در مطالعهای که از کشورهای لهستان، یوگسلاوی سابق، مکزیک، بولیوی، ژاپن، تایوان، کرۀ جنوبی و هند انجام داد به این نتایج رسید که کشورهای مذکور با انجامدادن اصلاحات ارضی، وضعیت اقتصادی خود را بهبود بخشیدند (Adhikari, 2006). چنین اصلاحاتی منجر به تولید بیشتر، بهبود تغذیۀ خانوارهای فقیر، کاهش فقر، توسعۀ اقتصادی، توانمندسازی مردمی، ورود به جامعۀ دموکراتیک، کاهش ناآرامیهای اجتماعی، کاهش مهاجرت شهری و محیط بهتر شد. کاواگو در پژوهش خود در ژاپن به این نتیجه دست یافت که اصلاحات ارضی در ژاپن یکی از موفقترین پروژههای اصلاحات کشاورزی در جهان است (Kawagoe, 1999). اصلاحات ارضی ژاپن ازنظر سیاسی موفق بود؛ اما بهعنوان یک سیاست صنعتی مشکلات اقتصادی جدّی به همراه داشت. اصلاحات ارضی در ژاپن ساختار طبقاتی مبتنی بر مالکیت زمین را تغییر داد؛ اما تأثیر چندانی بر تولیدهای کشاورزی نداشت؛ زیرا مالکیت زمین از مالکان به کشاورزان زمین منتقل شد و کشاورزان کوچک مستأجر بدون تغییر ظاهری در اندازۀ مزرعه به مالکان کوچک کشتوکار تبدیل شدند و تغییری در اندازۀ زمین آنان ایجاد نشد و بدین ترتیب، ساختار سنتی تولید کشاورزی ژاپن قبل از اصلاحات ارضی باقی ماند.
روششناسی پژوهش منطقۀ مطالعهشده محدودۀ جغرافیایی مطالعهشده دهستان شیان در بخش مرکزی اسلامآباد غرب، استان کرمانشاه است. بنا بر مصوبۀ هیئت وزیران جمهوری اسلامی ایران در سال 1366 این دهستان به مرکزیت روستای قلعهشیان 33 روستا، مزرعه و مکان دارد (شکل 1).
شکل 1: نقشۀ جغرافیای دهستان شیان (منبع: نویسندگان 1402) Figure 1: Geographical map of Xi'an district
این مطالعه بهلحاظ ماهیت کیفی و ازلحاظ هدف، کاربردی است که در آن با بهرهگیری از روش تحقیق توصیفی-تحلیلی تأثیرات اصلاحات ارضی بر ساختار اجتماعی روستای قلعهشیان بررسی میشود. جامعۀ مطالعهشده در این پژوهش مطلعان و افرادی هستند که بالای 50 سال سابقۀ سکونت در روستا را داشتند و مشمول قانون اصلاحات ارضی شده بودند و یا پدران آنها از این طرح دچار سود و زیان شده و اصلاحات ارضی را تجربه کرده بودند؛ بنابراین این افراد با بهرهگیری از نمونهگیری هدفمند بارز (Typical case sampling) شناسایی شدند. نمونهگیری هدفمند بهمعنای انتخاب هدفدار واحدهای پژوهش برای کسب دانش و اطلاعات است (رنجبر و همکاران، 1391). به این صورت که با مراجعه به دهستان ازطریق دهیار و بزرگان محل، افراد مورد هدف شناسایی و برای مصاحبه انتخاب شدند (32 نفر). در پژوهش حاضر برای گردآوری اطلاعات از مصاحبههای عمیق انفرادی و نیمهساختارمند با افراد مطلع و کشاورزان کهنسال منطقه استفاده شد. درادامه، نمونههای سؤالهای مصاحبه آمده است.
مطالب ضبطشده پس از هر مصاحبه بهطور دقیق، بهصورت متن نوشتاری مرتب و دستهبندی و سپس مفاهیم کلی از آنها استخراج شد. مصاحبهها در پنج جلسه و با متوسط زمانی 30 تا 45 دقیقه صورت پذیرفت. مصاحبهها تا زمانی صورت گرفت که دادههای بهدستآمده تکراری شد. دادههای تکرای نشاندهندۀ اشباع داده بود؛ بنابراین برای پژوهشگر نقطۀ پایان جمعآوری دادهها تلقی شد. در این مطالعه برای تجزیهوتحلیل دادهها از تحلیل محتوا استفاده شد. همچنین، محقق مصاحبهها و گرافهای ترسیمشدۀ مشارکتکنندگان را بررسی و تحلیل کرد. در پژوهشهای کیفی برای سنجش اعتبار پژوهش از درگیری طولانیمدت در پژوهش و مشاهدۀ مداوم استفاده میشود. پژوهشگر در این روش بهطور کامل با مشارکتکنندگان درگیر تحقیق میشود و ارتباط صحیح و مناسب با آنان برقرار میکند و پذیرای مفاهیم عمیقی میشود که در فرآیند مطالعه آشکار میشود. اگر درگیری طولانیمدت و مشاهدۀ عمیق صورت گیرد، دقت علمی افزایش پیدا میکند و بهدنبال آن محقق را قادر میکند که در مطالعه غوطهور شود (طباطبایی و همکاران، 1392). محقق برای بررسی دقت و اعتبار علمی پژوهش حاضر از روش مراجعههای مکرر به افراد، عمیقشدن در مسئلۀ پژوهش، کنترل نظرهای افراد (Member check) با سایر مشارکتکنندگان در مصاحبه و نیز بازبینی صاحبنظران (Peer review) استفاده کرد؛ بدین معنا که برای صحت یافتههای پژوهش به مشارکتکنندگان در طرح مراجعه و سپس بازبینی مجدد یافتهها انجام شد تا اطمینان حاصل شود که مشارکتکنندگان گفتههای خود را تأیید میکنند. همچنین، محقق با استادان طرح در تعامل بوده و از راهنمایی و پیشنهادهای آنان بهرهمند شده است و بعد از تحلیل یافتههای پژوهش به تأیید نهایی رسید. برای سنجش اعتماد (روایی و پایایی) بنا به گفتۀ Guba & Lincoln از قابلیت اعتماد (Trustworthiness) استفاده شد. این مفهوم متشکل از چهار معیار قابلیت اعتبار (Credibility)، قابلیت انتقال (Transferability)، قابلیت تأیید (Confirmability) و اطمینانپذیری (Dependability) است (Shenton, 2004). محقق در این پژوهش برای سنجش قابلیت اعتماد تحقیق از تکنیک مثلثسازی روشها (Method triangulation) استفاده کرد. بدین صورت که روشهای متعدّدی برای جمعآوری دادهها مانند بررسی اسناد و منابع دست اول و دست دوم (از سال 1341 تا 1400)، مصاحبه و ثبت دقیق یافتهها به کار گرفته شد. همچنین، اسناد، یادداشتها، مصاحبههای ضبطشده پس از تجزیهوتحلیل به استادان پژوهش برای سنجش اعتماد ارائه شد.
یافتههای پژوهش و تجزیهوتحلیل 1- تحولات طبقات و اقشار اجتماعی الف) قبل از اصلاحات ارضی در این قسمت سیر تحولات ساختار طبقاتی روستای مطالعهشده برمبنای بررسی قشربندی اجتماعی تحلیل شد؛ بنابراین ابتدا ساختار جامعۀ مطالعهشده واکاوی و سپس نظام قشربندی اجتماعی تجزیهوتحلیل شد. دهستان شیان همچون بیشتر منطقههای روستایی دیگر تا قبل از اصلاحات ارضی بهصورت آمرانه و در قالب نظام ارباب-رعیتی اداره میشد. مالک در رأس شبکۀ قدرت در روستا قرار داشت و بزرگترین قدرت و تصمیمگیرنده اجرای هر نوع سیاستی در روستا بود. بر طبق این ساختار مالک در روستای قلعهشیان سکونت و با حضور مستمر در منطقه نقش تعیینکنندهای در مدیریت و برقراری نظم و امنیت داشته است. از آنجایی که مالک در رأس قدرت قرار داشت و خود را صاحب اراضی و عوامل اساسی تولید (زمین و آب) میدانست، وظایفی چون حلوفصل دعاوی و اختلافات در روستا، احداث اماکن عمومی مثل حمام، مدرسه و مدیریت و نظارت بر نظم و نسق روستاییان، تقویت و حفظ آداب و سنن روستایی را برعهده داشت؛ بهگونهای که بررسیهای میدانی نشان میدهد زمینهای خانوارهای بیسرپرست در روستا با مالک مدیریت میشده است و مالک امکان تأمین معیشت این خانوارها را فراهم میآورد. تصمیمگیری و برگزاری جلسهها برای ادارۀ امور روستا و انجامدادن امور مشاورهای او در سالن بزرگی به نام «دیواخان» که در محل سکونت وی قرار داشت، صورت میگرفت. کندوکاوهای میدانی نشان داد که خان در روستای قلعهشیان نقش ویژهای در مدیریت روستا برعهده داشته است. در این راستا میتوان به نقل قولهای زیر اشاره کرد. «خان در روستا مجری برقراری نظم و امنیت و جلوگیری از هرج و مرج بود و هرگاه بین اهالی نزاع و اختلافی پیش میآمد با مدیریت خان و ریش سفیدی کدخدا خاتمه مییافت». «درصورت بروز مشکل مالی خان به مردم وام میداد و غیر از زمین و آب برای کشاورزی ابزار کشت و بذر را هم در اختیارشان قرار میداد». «اهالی روستا چون با دنیای خارج از محیط زندگی خود معاشرت نداشتند و از سواد و آگاهی کافی برخوردار نبودند؛ بنابراین برای اداره روستا و رفع مشکلات به همفکری و مدیریت خان که فردی باتجربه و در ارتباط با محیط خارج از روستا بود نیاز داشتند». هرگونه ساختوساز با اجازۀ خان صورت میگرفت و او اجازۀ ساختوساز در زمینهای کشاورزی را نمیداد». براساس اطلاعات میدانی جمعآوریشده تا قبل از اصلاحات ارضی که مالک بر روستاییان تسلط کامل داشت برای پیشگیری از مهاجرت روستاییان حق نسق را منوط به ماندن در روستا قرار داده بود. به همین دلیل، میزان کوچ روستاییان به شهرها بهندرت صورت میگرفت. در این زمان روستاها به دولت وابستگی نداشتند و در محیط بستۀ روستایی به فعالیتهای زراعی مشغول بودند. روابط تولیدی نیز مبتنی بر عوامل کشت (آب، زمین، بذر، نیروی کار، وسایل شخم) بود. در این راستا یکی از افراد کلیدی روستا بیان داشت: «هرکس به تناسب داشتهها و نیروی کار خود از محصول سهم میبرد و اگر فقط از قدرت کار خود برای کشت استفاده میکردیم بنا به توافق با مالک زمین سهم میبردیم». از دیگر اجزای طبقۀ حاکم میتوان به کدخدا و مباشر (ضابط) اشاره کرد. کدخدا و ضابط بهعنوان بازوهای اجرایی مالک ایفای نقش میکردند و حتی گاهی قوانین دولتی را خود درسطح روستا اجرا میکردند و قدرت و نفوذ فراوانی داشتند. آنها بهعنوان مجریان اوامر مالک نقشهای متعدّدی در روستاهای مطالعهشده داشتهاند. بررسیها نشان میدهد که ضابط نمایندۀ مالک در امور مربوط به مردم و جانشین وی محسوب میشد و بهطور مستقیم با کشاورزان در ارتباط بود. کدخدا هم با خان یا مالک ازمیان اهالی انتخاب میشد؛ حتی بعد از اصلاحات ارضی مالکان در تعیین کدخدا نقش مؤثری داشتند. کدخدا در حلوفصل دعاوی و اختلافات میان روستاییان جایگزین مالک بود؛ بهگونهای که حتی کدخدا به تنبیه مردم روستا (چوب و فلککردن) اقدام میکرد. گفتنی است که این افراد احترام خاصی داشتند. حال آنکه طبقۀ پیرو فرمانبردار ارباب و قشر ضعیف و آسیبدیده بودند که به حمایت و پشتیبانی ارباب نیاز داشتند و زندگی خود را وابسته به حمایتهای مالکان میدانستند تا جایی که حتی اغلب آنان در امور روزمرۀ خود برای تصمیمگیری به مالک نیاز داشتند. این طبقه شامل تمامی کشاورزان ساده، میراب، جفتیار، مزور (مزدبگیر)، ورزر و دکاندار بودند. کشاورزان ساده شامل تمامی افرادی بودند که زمین زراعی نداشتند یا قطعه زمین کوچکی در اختیار داشتند و برای ادارۀ امور زندگی خود مجبور به کشاورزی روی زمینهای مالک میشدند. در منطقۀ مورد پژوهش کشاورزان برای آبیاری زمینهای زراعی خود از منابع آبی سد شیان، رودخانه و چاهها استفاده میکردند؛ بنابراین شخصی مسئولیت تقسیم آب و نگهداری از آن را به عهده میگرفت که به میراب شهرت داشت. میراب ازمیان مردم انتخاب میشد و مردم دستمزد او را پرداخت میکردند. جفتیارها نیز از قشر ضعیف رعیت بودند که کار درو (جفتکردن) و آبیاری را برای خان و افراد ثروتمند انجام میدادند. این قشر بهدلیل در اختیار داشتن ابزار شخم نسبت به سایر اقشار کارگر درجۀ اجتماعی بالاتری داشتند. مزور و ورزر نوعی همان کارگران فصلی امروزی بودند که برای خان و افرادی که وضعیت مالی خوبی داشتند، کار میکردند. با این تفاوت که مزور (مزدبگیر) اغلب وظیفۀ نگهداری احشام را به عهده داشت؛ ولی ورزر علاوهبر نگهداری گله و انجامدادن امور زراعی در انجامدادن کارهای منزل نیز خدمت میکرد؛ از این رو جایگاه اجتماعی مزور از جفتیار پایینتر و از ورزر بالاتر بود. بهطور کلی، تحولات طبقات اجتماعی در روستای قلعهشیان را قبل و بعد از اصلاحات ارضی میتوان در قالب جدول 1 نشان داد.
جدول 1: ویژگیهای طبقات اجتماعی روستای قلعه شیان قبل از اصلاحات ارضی Table 1: Characteristics of social classes in Shyan district before land reforms
منبع: نویسندگان، 1400
ب) بعد از اصلاحات ارضی تغییرات ساختار اجتماعی جامعۀ روستایی قلعهشیان بعد از اصلاحات ارضی از دو جنبه اهمیت دارد: 1- کشاورزان بیزمین صاحب زمین و مالک زمین شدند؛ زیرا زمین نهتنها بهلحاظ اقتصادی، ازلحاظ اجتماعی و سیاسی برای جامعۀ روستایی اهمیت داشت و با تقسیم زمین نهتنها درآمد میان کشاورزان تقسیم شد، قدرت سیاسی و اجتماعی در جامعۀ روستایی نیز از بین رفت. در این باره یکی از افراد روستایی اظهار داشت: «با حذف خانسالاری و ایجاد مالکیت شخصی مردم روستا به خود متکی شدند و در امور کشاورزی و زندگی شخصی، خودشان تصمیم می گرفتند». اجرای اصلاحات ارضی و مالکیت کشاورزان باعث شد تا روستاییان از زیر سلطۀ ارباب رها شوند و به استقلال دست یابند. همین امر باعث دگرگونی و تحول در ساختار اجتماعی جامعۀ روستایی بهلحاظ قدرت اجتماعی، ساختار طبقاتی، روابط اجتماعی، انسجام اجتماعی و ... شد. در این خصوص مصاحبهشوندهای اظهار داشت: «وقتی مالک زمین شدیم به میل خود هر محصولی که میخواستیم، کشت میکردیم و دیگر زیر سلطۀ خان نبودیم و در فصلهای بیکاری برای کار به شهرها میرفتیم». «از بین رفتن خانسالاری حتی بر روابط اجتماعی درون خانوادهها نیز اثر گذاشت و فرزندان نافرمان شدند و خواهان زندگی مستقل شدند». یکی دیگر از مطلعان چنین عنوان کرد: «مردم روستا قبلاً با همکاری هم کارهای کشاورزی ازجمله: شخم، درو، وجین و ... را انجام میدادند. بعد از اصلاحات ارضی مردم از ادوات کشاورزی بهره میگرفتند و این باعث شد صمیمیت مردم و حس همکاری بین اهالی روستا کمتر شود». 2- بعد از اصلاحات ارضی مهاجرت (بهعنوان پدیدۀ غالب در روستای قلعهشیان) باعث تغییر ساختار اجتماعی روستا میشود. در این راستا یکی از مصاحبهشوندگان اظهار میدارد: «با طرح تقسیم اراضی و کوچکشدن قطعات زراعی درآمد کشاورزی کفاف خرج خانوار روستایی را نمیداد و مزیت کارکردن بهصورت خانوادگی و گروهی روی قطعات بزرگ را هم از دست دادیم». «خوشنشینان در طرح تقسیم اراضی محروم بودند. به همین خاطر، در کارهای گروهی شرکت نمیکردند و برای ماندن در روستا بیانگیزه شدند». بعد از اصلاحات ارضی با فروپاشی روابط دستوری و مناسبات قدرت، احترام متقابل جایگزین ترس و اطاعتهای اجباری شد و اقشار تحصیلکرده و کسانی که در شغلهای کلیدی مشغول به کار بودند، وجهه اجتماعی بهتری پیدا کردند و تنها مالکیت زمین، نشان شأن و منزلت اجتماعی محسوب نمیشد. ازجمله قشرهایی که بعد از اصلاحات به روستا وارد شدند میتوان به افراد تحصیلکرده همچون بهیاران، معلمان سپاه دانش و مروجین آموزش و ترویج کشاورزی اشاره کرد. بر طبق مصاحبههای به عمل آمده این اقشار طی مراحلی به ساختار اجتماعی روستاها وارد شدند. در این خصوص یکی از مصاحبهشوندهها اظهار میکرد: «با اجرای اصلاحات ارضی سپاه بهداشت و بهیارها برای رسیدگی به وضعیت بهداشت و سلامت مردم وارد منطقه شدند». «بعد از اصلاحات ارضی سپاهیان دانش برای آموزشدادن خواندن و نوشتن به مردم وارد روستا شدند». یکی از افراد مشارکتکننده دربارۀ وجهه اجتماعی اقشار روستایی اذعان داشت: «با سلب مالکیت از خان دیگر کسی به کشاورز و روستاییان به چشم زیردست و رعیت نگاه نمیکرد. مالکیت خصوصی بر زمین موجب خودکفایی و اعتماد به نفس مردم روستا شد». بهطور کلی با از بین رفتن قدرت مطلق اربابی، طبقۀ جدیدی در روستا شکل گرفت که همگی در شأن و منزلت اجتماعی یکسان بودند و بر دیگری برتری نداشتند؛ بنابراین بعد از اصلاحات ارضی و بهدلیل از بین رفتن رابطۀ سلطهگری، چیدمان این طبقات (ارباب–رعیتی) از هم فرو پاشید؛ بهطوری که با مالکیت، کشاورزان در بسیاری از جنبههای زندگی بهخصوص در امر زراعت به استقلال رسیدند و در انجامدادن امور کشاورزی نیز به خود متکی شدند. پایگاه اجتماعی و رابطۀ دوستی و ارادت به خان نیز در میزان مالکیت افراد، استقلال مالی و میزان رفاه کشاورزان بسیار مؤثر بود؛ زیرا مالکان خود مستقیم در تقسیم اراضی میان کشاورزان نقش داشتند. در این راستا یکی از افراد کلیدی روستا تأکید کرد: «هرکسی با خان رابطۀ دوستانه و حشر و نشر داشت، خان زمین بیشتری به او میداد. در همین روستا، اشخاصی داریم که قبل از اصلاحات زمین نداشتند و رعیت خان بودند؛ ولی چون به خان ارادت داشتند و مورد اعتماد وی، با کمک خان مالک بیش از 15 هکتار زمین زراعی شدند». جدول 2: ویژگیهای طبقات اجتماعی روستای قلعهشیان بعد از اصلاحات ارضی Table 2: Characteristics of the social classes of Shyan village after land reforms
منبع: نویسندگان، 1400 تحولات نابرابریهای اجتماعی قبل از اصلاحات ارضی قشر رعیت روستایی کمترین امکانات رفاهی و معیشتی را داشتند. تمامی امکانات اعم از امکانات رفاهی، تحصیل، درمان و ... همگی متعلق به قشر مالکان و دارندگان قدرت و سرمایه بود؛ بنابراین رعیت ساده برای داشتن کمترین امکانات یا تغییر در شیوۀ زندگی یا شروع کسبوکار جدید باید از خان کسب تکلیف میکرد. دامنۀ این نابرابریها به حدی بود که مالکان حق دخالت در امور خصوصی زندگی افراد مانند طلاق، ازدواج و تحصیل را داشتند و روستاییان نیز ملزم به رعایت اوامر وی بودند. در این راستا، یکی از کهنسالان روستا بیان داشت: «برای احداث مغازه جهت کسب درآمد یا فرستادن فرزندان به شهر برای انجام تحصیل، رعیت نیازمند مشورت و کسب اجازه از خان بود». مالکان چون صاحبان قدرت و سرمایه بودند، مردم از روی ترس و اجبار ملزم به اطاعت از آنها میشدند و این فاصلۀ طبقاتی میان قشر حاکم و رعیت نابرابریهای زیادی را ایجاد کرده بود. پرکردن شکاف طبقاتی میان فقیر و غنی از هدفهای اصلاحات ارضی بود. در جدول 3 وضعیت هریک از قشرهای اجتماعی بهلحاظ ویژگیهایی مانند برخورداری از زمین، صاحب نسقبودن، حضور در روستا، قدرت مدیریتی و تحرک مکانی در جستوجوی کار مشخص شده است. دربارۀ ابزار شخم و بذر اگر رعیت ابزار و بذر در اختیار نداشت، مالک برای کمک به وی وسایل شخم و بذر را در اختیارش قرار میداد (اغلب اینگونه متداول بود)؛ البته ممکن است این الگو در برخی از روستاها تفاوتهایی داشته باشد. جدول 3: جایگاه و منزلت قشرهای اجتماعی قدرت قبل از اصلاحات ارضی در روستای قلعهشیان Table 3: The status and dignity of social strata before land reforms in Shyan village.
صاحب ویژگی: + فاقد ویژگی: - منبع: نویسندگان، 1400
جدول 4: سطحبندی وضعیت طبقات اجتماعی باتوجه به شاخصهای اجتماعی در روستای قلعهشیان (امتیاز از 10) Table 4: Leveling of social class status according to social indicators in Shyan village (score out of 10)
منبع: نویسندگان، 1400
شکل 2: سطحبندی طبقات اجتماعی روستای قلعهشیان براساس نمرۀ شاخص کلی اجتماعی (قبل و بعد از اصلاحات ارضی) (منبع: نویسندگان، 1400) Figure 3: Stratification of social classes of Shyan village based on the overall social index score (before the land reforms)
همانطور که در جدول 4 و شکل 2 نشان داده شده قبل از اصلاحات ارضی رعیت ازلحاظ سطحبندی طبقات اجتماعی پایینتر از سایر گروههای مطالعهشده قرار داشته است؛ اما بعد از جریان اصلاحات ارضی این طبقهبندی اجتماعی بهطور کامل، وارونه شده و این قشر بالاترین سطحبندی طبقات اجتماعی را پیدا کرده است. گفتنی است برخلاف اینکه اصلاحات ارضی منجر به کاهش مالکیت اراضی مالکان و قدرت کدخدا و مباشر شده است، همچنان این افراد جایگاه اجتماعی بالایی در بین مردم روستای قلعهشیان دارند؛ بهگونهای که تفاوت امتیازهای این افراد در قبل و بعد از اصلاحات ارضی نشاندهندۀ کاهش اندک منزلت و قدرت طبقات اجتماعی این افراد در بین ساکنان روستای قلعهشیان است.
نتیجهگیری با اجرای اصلاحات ارضی ساختار جامعۀ روستایی دچار تغییر و دگرگونی شد. منشأ این دگرگونی از بین رفتن قدرت سیاسی مالک بود. این دگرگونی باعث تغییر در ساختار اجتماعی و ایجاد طبقات و اقشار جدیدی در جامعۀ روستایی شد. طبق یافتههای پژوهش اصلاحات ارضی باعث افزایش قشر متوسط یا میانه در روستای قلعهشیان شد. قشر متوسط گروهی بودند که یا زمین زراعی نداشتند (آبخورها) و یا به میزان معدودی زمین در اختیار داشتند و با تقسیم اراضی صاحب ملک شدند. عدهای هم با محبوبیت نزد مالک صاحب زمین بیشتری شدند. همچنین، با تغییر در ساختار طبقاتی نیز گروهها و طبقات جدیدی به جامعۀ روستایی افزوده شد و ساختار قبلی به کلی تغییر یافت. اقشار تحصیلکرده که به استخدام دولت درآمدند، بعد از اصلاحات ارضی بهصورت سپاه دانش و بهیار در دهستان مشغول به خدمت شدند و با کمکهایی که به بهبود وضعیت روستاییان کردند، احترام و محبوبیت خاصی پیدا کردند. نکتۀ مهم اینکه قشر جدید شهری نهتنها بهلحاظ اقتصادی، بهلحاظ فرهنگی و منزلت اجتماعی با طبقۀ روستایی یکسان نبودند. نقوی و همکاران (1391) نیز بر این شکاف طبقاتی تأکید دارند و معتقدند که صنعتیشدن و اتخاذ برخی راهبردها موجب شد تا پیامدهای منفی مانند مهاجرت و جابهجایی شدید جمعیتی، افزایش شدید شکاف بین منطقههای شهری و روستایی حادث شود. بنوتز نیز در مطالعۀ خود در آمریکای لاتین به این نتیجه دست یافت که در جریان اصلاحات ارضی زمینها بهصورت نابرابر توزیع شد که توزیع نابرابر زمین بر کیفیت دموکراسی و انسجام اجتماعی تأثیر گذاشت و رشد اقتصادی را در بلندمدت دچار رکود و امکان توسعه را محدود کرد (Bennewitz, 2017). در روستای قلعهشیان اصلاحات ارضی از میزان نابرابریهای اجتماعی کاسته است. هرچند نتوانسته آنگونه که مدنظر بوده است به تمام نابرابریها خاتمه دهد؛ بنابراین میتوان گفت تا حدی انتظارات مردم را برآورده کرده است؛ بهگونهای که اگر از دید مالکیت فردی به اصلاحات ارضی نگریسته شود، کسب منزلت اجتماعی، استقلال، خوداتکایی و رهایی از رعیتبودن کشاورزان دستاورد مثبتی است که حاصل همین مالکیت فردی و تقسیم اراضی است. درواقع، این برنامه با تقسیم اراضی، ایجاد حس استقلال درمیان کشاورزان، حفظ منزلت اجتماعی آنان، اجرای پروژههای عمرانی، افزایش امکانات رفاهی، آموزشی، درمانی و بهداشتی تا حدودی توانسته به این مهم دست یابد. باید اضافه کرد که جامعهشناسان نیز معتقدند محو کامل نابرابری امری امکانناپذیر، آرمانی و غیرتاریخی است. کارگر اسفندآبادی و همکاران (1396) در پژوهش خود برنامۀ اصلاحات ارضی را منشأ نابرابریهای اجتماعی دانستهاند و اذعان میدارند که برنامۀ اصلاحات ارضی نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی را در جامعۀ روستایی تقویت و از نکات مثبت آن چشمپوشی کرده است. همچنین، عقیده دارند که مالکیت فردی ازطرفی، روحیۀ تکروی را درمیان دهقانان تشدید کرده و از طرف دیگر، به نابرابری موجود میان دهقانان صورت قانونی داده است. در همین راستا، Max طبقۀ اجتماعی را مفهومی چندبُعدی و سه عامل اساسی را در ایجاد طبقات اجتماعی مؤثر میداند. این طبقات عبارت است از: ثروت (دارایی، سرمایه، درآمد)، قدرت (توانایی اشخاص در تصمیمگیریهای مهم و تأثیرگذار) و منزلت اجتماعی (برخورداری از احترام) (Garb, 1994). بنا به تعریف فوق از طبقات میتوان گفت که کشاورزان ساده و مردم رعیت روستایی در این روستا که فقط از نیروی کار انسانی خود بهره میجستند و تخصص، سرمایه و ابزار کشت و قدرت تصمیمگیری نداشتند و بیشتر جمعیت روستایی را تشکیل میدادند، همگی یک طبقۀ مجزا از طبقۀ مرفه و مالک را داشتند. این اختلاف طبقاتی خود منجر به ایجاد نابرابریهای اجتماعی بوده است. اگر ازدیدگاه Max Weber که ثروت، قدرت، وجهه و منزلت اجتماعی را عامل تضاد طبقاتی میداند، به برنامۀ اصلاحات ارضی بنگریم، خواهیم دید که با تقسیم زمین و مالکیت کشاورزان وجهه، شأن و منزلت اجتماعی روستاییان ارتقا یافته است؛ بنابراین میتوان گفت اصلاحات ارضی از نابرابریهای اجتماعی و تضاد طبقاتی موجود در روستا کاسته است. علاوه بر این، قبل از اصلاحات ارضی ساختار اجتماعی این روستا بر شیوههای سنتی تولید استوار بود؛ بهگونهای که الگوهای کشت مشارکتی سنتی علاوهبر زمینۀ کشاورزی، ابعاد اجتماعی و فرهنگی زندگی آنان را تحت پوشش قرار داده بود. این همکاری و مشارکتهای سنتی که با آداب و رسوم جوامع روستایی عجین شده موجب انسجام اجتماعی، تقویت روحیۀ همیاری و صمیمیت بین اهالی روستا شده است. با اجرای اصلاحات ارضی این ساختار ازهم گسیخته و با کاهش انسجام اجتماعی میزان صمیمیت، همدلی و همیاری نیز درمیان جامعه کاسته شد. طبق یافتههای پژوهش بیشتر کشاورزان اجرای اصلاحات ارضی را امری لازم و ضروری دانستهاند و به آن با دید مثبت مینگرند. اگرچه این برنامه در مراحل اجرایی و مدیریتی کاستیهایی داشته است، به حق نمیتوان آثار مثبت آن را نادیده انگاشت؛ البته نباید انتظار داشت که تأثیر این برنامه در نقاط مختلف یکسان باشد. باتوجه به شرایط محیط، این آثار و پیامدها میتواند متفاوت باشد و نتایج مختلفی درپی داشته باشد؛ اما بهعنوان یک راهکار در کاهش این نابرابریها میتوان گفت با انتقال مالکیت خصوصی و ابزار تولید از فرد به جامعه و تقسیم عادلانه و به دور از تبعیض درآمد میتوان همگان را در وضعیتی یکسان قرار داد. باتوجه به یافتههای پژوهش میتوان پیشنهادهای زیر را ارائه داد:
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
منابع
آبادیان، حسین (1397). اصلاحات ارضی و تبعات اجتماعی مهاجرت روستاییان به شهر تهران. تحقیقات تاریخ اجتماعی، 8(2)، 20-1. https://doi.org/10.30465/shc.2019.23751.1850
آرام، محمد باقر، و جمادی، بهزاد (1390). بررسی ضرورت، زمینهها و اهداف اصلاحات ارضی در ایران. مزدکنامه، 5(8)، 145-128. https://www.mazdaknameh.ir/Publish/PublishID/ArticleId/244
آمار، تیمور، و رضایی، پرویز (1386). بررسی عوامل مؤثر در تحولات نظام زراعی، دهستان رحمتآباد (شهرستان رودبار) در دهۀ 80-1370. پژوهشهای جغرافیایی، 39(9)، 101-113.
برزین، سیدصاحب، و علی صوفی، علی (1396). بررسی پیامدهای اصلاحات ارضی در استان فارس (مطالعۀ موردی: روستای قلات). پژوهشنامۀ تاریخهای محلی ایران، 7(1)، 129-144.
خرمشاد، محمدباقر، و موسینژاد، محمدجواد (1396). دولت پهلوی، اصلاحات ارضی و نظریۀ روستو. علوم اجتماعی، 24(1)، 174-145. https://doi.org/10.22054/qjss.2017.12521.1297
رنجبر، هادی، حق دوست، علیاکبر، صلصالی، مهوش، خوشدل، علیرضا، سلیمانی، محمدعلی، و بهرامی، نسیم (1391). نمونهگیری در پژوهشهای کیفی: راهنمایی برای شروع. دانشگاه علوم پزشکی ارتش جمهوری اسلامی ایران، 10(3)، 250-238. https://www.sid.ir/paper/96654/fa
شرفی، مینا (1390). پیشینۀ اصلاحات ارضی در جهان. روزنامۀ رسالت، شماره 7331، 18.
صحنه، بهمن، سادین، حسین، نشاط، عبدالحمید، و تلخابی، حمیدرضا (1396). اثرات روابط شهر و روستا بر تحولات اقتصادی و اجتماعی روستاهای شهرستان آزادشهر. اقتصاد فضا و توسعۀ روستایی، 6(21)، 121-138.
طالب، مهدی (1387). مدیریت روستایی در ایران. دانشگاه تهران.
طباطبایی، امیر، حسنی، پرخیده، مرتضوی، حامد، و طباطبایی چهر، محبوبه (1392). راهبردهایی برای ارتقا دقت علمی در تحقیقات کیفی. دانشگاه علوم پزشکی خراسان شمالی، 5(3)، 663-670. 10.29252/jnkums.5.3.663
فوران، جان (1388). مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران (احمد تدین، مترجم). رسا.
کارگر اسفندآبادی، خدیجه، یوسفی، علی، و رحیمی، آرزو (1396). قشربندی اجتماعی در روستاهای ایران قبل و بعد از اصلاحات ارضی (1341). نخبگان علوم و مهندسی، 2(1)، 1-21.
کرمی، شایان (1398). پیامدهای اصلاحات ارضی در غرب ایران (مطالعۀ موردی: ایلام، کرمانشاه و لرستان). فرهنگ ایلام، 20(62، 63)، 165-145. 10.22034/FARHANG.2019.96065
لهساییزاده، عبدالعلی، و خواجه نوری، بیژن (1383). قشربندی و نابرابریهای اجتماعی در استان فارس. بررسیهای اقتصادی، 2(1)، 129-153. https://ensani.ir/fa/article/6981
نقوی، محمدرضا، پایدار، ابوذر، و قاسمی، یاسر (1391). بررسی و تحلیل نقش فرهنگ در توسعۀ مناطق روستایی با رویکردهای توسعه پایدار. مهندسی فرهنگی، 6(68- 67)، 93-107. https://ensani.ir/fa/article/314896
وثوقی، منصور، و عبداللهی، حسین (1393). ساختار طبقاتی جامعۀ ایران و روند تحولات آن فاصلۀ سالهای 1335 الی 1390. مطالعات جامعهشناختی شهری (مطالعات شهری)، 5(13)، 82-88.
هوگلند، اریک (1381). زمین و انقلاب در ایران (فیروزه مهاجر، مترجم). نشر و پژوهش شیرازه.
References
Abadian, H. (2019). Land reform and social consequences of rural migration to Tehran. Social History Studies, 8(2), 1-20. https://doi.org/10.30465/shc.2019.23751.1850 [In Persian].
Adhikari, J. (2006). Land reform in Nepal: Problems and prospects (GPO Box 6257). Kathmandu. https://nepal.actionaid.org/sites/nepal/files/land_reform_complete_-_done.pdf.
Ajami, A. I. (2005). From peasant to farmer: a study of agrarian transformation in an Iranian village 1967–2002. International Journal Of Middle East Studies, 37(3), 327-349. https://doi.org/10.1017/S0020743805052104
Alfons, A., & Khasanah, D. D. (2021). Pelaksanaan land reform pada tataran implementasi atas pengalihan objek redistribusi sebelum waktunya. Jurnal Kebijakan Pertanahan, 1(1), 76-89. https://doi.org/10.31292/JM.V1I1.5
Amar, T., & Rezaee, P. (2007). Investigating the effective factors in the changes of the agricultural system, Rahmatabad rural district (Rudbar city) in the decade 1370-80. Geographical Research Quarterly, 39(61), 101-113. https://jrg.ut.ac.ir/article_18959.html [In Persian].
Amid, J. (2009). Land reform in post-revolutionary Iran revisited. Middle East Critique, 18(1), 73-87. https://doi.org/10.1080/10669920802685206
Amid, M. J. (2011). Agriculture, poverty and reform in Iran (RLE Iran D). Routledge.
Aram, M., Jamadi, B. (2011). Investigating the necessity contexts and goals of land reform in Iran. Mazdak Letter, 5(8), 128-145. https://www.mazdaknameh.ir/Publish/PublishID/ArticleId/244 [In Persian].
Azkia, M., & Hooglund, E. (2011). Rural development in contemporary Iran 1950-2010. IAU International Journal Of Social Sciences, 1(3), 223-239. https://sanad.iau.ir/Journal/ijss/Article/805166
Baily, D. (2007). Land reform in south Africa: A qualitative analysis of the land redistribution for agricultural development programme using experiences from a case study in KwaZulu-Nata [Thesis in science in agriculture, centre for environment, agriculture and development, University of KwaZulu-Natal]. https://core.ac.uk/download/pdf/196546374.pdf
Barzin, S. S., & Ali Sufi, A. (2017). Investigating the consequences of land reform in Fars province (Case study: Qalat village). Research Journal Of Iran Local Histories, 7(1), 129-144. https://doi.org/10.30473/lhst.2019.5587 [In Persian].
Bennewitz, E. V. (2017). Land tenure in Latin America: From land reforms to counter- movement to neoliberalism. Acta Universities Agriculture Et Silviculturae Mendelianae Brunensis, 65(5), 1793-1798. 10.11118/actaun201765051793
Buys, M. (2012). An analysis of the impact of land redistribution projects in modimolle municipality limpopo province [Mini-dissertation Submitted in partial fulfilment of the requirement, University of Limpopo]. http://196.21.218.27/bitstream/handle/10386/936/buys_m_2012.pdf?sequence=1&isAllowed=y
Damien Ntihinyurwa, P., Timo de Vries, W., Eugene Chigbu, U., & Acklam Dukwiyimpuhwe, P. (2019). The positive impacts of farm land fragmentation in Rwanda. Land Use Policy, 81(54), 565–581. https://doi.org/10.1016/j.landusepol.2018.11.005
FAO. (2002). Land tenure studies 3. Land tenure and rural development. https://openknowledge.fao.org/server/api/core/bitstreams/6a83a2d4-0a05-4a0d-9be2-d86bc874c266/content
Fooran, J. (2009). Ragile resistance: History of social developments in Iran) A. Tadayon, Trans). Rasa. [In Persian].
Garb, E. J. (1994). Social inequality: The perspectives of classical and contemporary theorists (M. Siahpoosh & A. R. Gharavizadeh, Trans). Moaser.
Harré, R. (2002). Social structure and social change: Social reality and the myth of social structure. European Journal Of Social Theory, 5(1), 111-123. https://doi.org/10.1177/13684310222225333
Harris, K., & Kalb, Z. (2019). Pen to the tiller: Land reform and social mobility across the 1979 Iranian revolution. Journal Of Agrarian Change, 19, 465-486. https://doi.org/10.1111/joac.12321
Hooglund, E. (2002). Earth and revolution in Iran (F. Mohajer, Trans). Shirazeh Research. [In Persian].
Jurgenson, E. (2016). Land reform land fragmentation and perspectives for future land consolidation in Estonia. Land Use Policy, 57(30), 34-43. https://doi.org/10.1016/j.landusepol.2016.04.030
Karami, Sh. (2019). The consequences of land reform in western Iran (Case study: Provinces of Ilam) Kermanshah and Lorestan. Ilam Culture, 20(62, 63), 142-165. 10.22034/FARHANG.2019.96065 [In Persian].
Kargar Esfandabadi, K., Yosefi, A., & Rahimi, A. (2017). Social stratification in rural Iran before and after land reform (1341). Journal Of Science And Engineering Elites, 2(1), 1-21. https://elitesjournal.ir/fa/page.php?rid=70 [In Persian].
Kawagoe, T. (1999). Agricultural land reform in postwar Japan: Experiences and issues. Policy Research Working Paper Series 2111, The World Bank. https://ssrn.com/abstract=636209
Khoramshah, B., & Mosanejad. M. J. (2017). Pahlavi government, Land reform and development theory of Rostow. Journal Of Social Science, 24(1), 145-174. https://doi.org/10.22054/qjss.2017.12521.1297 [In Persian].
Kirmikil, M., & Arici, I. (2013). The role of land consolidation in the development of rural areas in irrigation areas. Journal Of Food Agriculture And Environment, 11(2), 1150-1155. https://www.researchgate.net/profile/Muge-Kirmikil/publication/298408770
Lahsaeizadeh, A., & Khajeh Nouri, B. (2004). Stratification and social inequalities in Fars province. Journal Of Economic Studies, 2(1), 129-153. https://ensani.ir/fa/article/6981 [In Persian].
Majd, M. G. (1987). Land reform policies in Iran. American Journal Of Agricultural Economics, 69(4), 843-848. https://doi.org/10.2307/1242196
Naghavi, M., Paydar, A., & Ghasemi, Y. (2011). Investigating the culture role in rural development with sustainable development approaches. Cultural Engineering, 6(67-68), 93-107. https://ensani.ir/fa/article/314896 [In Persian].
Nur, Y., & Sarwadi, A. (2021). Analisa stakeholder dalam program Konsolidasi tanah di desa gadingsari kecamatan sanden kabupaten bantul. Cultural Engineering, 1(1), 90-104. https://doi.org/10.31292/JM.V1I1.8
Ranjbar, H., Haghdoost, E. A., Salsali, M., Khoshdel, E., Salisani, M. E., & Bahrami, N. (2011). Sampling in qualitative research: A guide for beginning. J Army Univ Med Sci, 10(3), 238-250. https://www.sid.ir/paper/96654/fa [In Persian].
Sahneh, B., Sadin, H., Neshat, A., & Talkhabi, H. (2017). The effects of city-village relations on economic and social developments in Azadshahr villages. Journal Of Space Economy & Rural Development, 6(21), 121-138. https://serd.khu.ac.ir/article-1-2901-fa.html [In Persian].
Sharafi, M. (2011). History of land reform in the world. Resalat Newspaper, 7331, 18. [In Persian].
Sharma, R. K. Jh P. (2016). Land reform experiences some lessons from across South Asia. The Food and Agriculture Organization of the United Nations. https://www.agter.org/bdf/_docs/fao-agter_asia_i8296en.pdf
Shenton, A. K. (2004). Strategies for ensuring trustworthiness in qualitative research projects. Education For Information, 22, 63–75. 10.3233/EFI-2004-22201
Sukarman, H., & Purwadi. K. (2022). Land reform: Government effort in prospering rural communities. Journal Of Dinamika Hukum, 21(1), 105-122. https://doi.org/10.20884/1.jdh.2021.21.1.2982
Sung You, J. (2014). Land reform, inequality, and corruption: A comparative historical study of Korea, Taiwan, and the Philippines. The Korean Journal Of International Studies, 12(1), 191-224. 10.14731/kjis.2014.06.12.1.191
Suzuki, Y. (2011). Structural evolution of a tribal society in southwest Iran as a result of political modernization: An anthropological study of the Owrīzī community of the Došmanziyārī tribe in the Kohgiluye va Boirahmad department [Doctoral dissertation, Paris, EHESS]. https://theses.fr/2011EHES0436
Tabatabaee, A., Hasani, P., Mortazavi, H., & Tabatabaeichehr, M. (2013). Strategies to improve scientific accuracy in qualitative research. Journal Of North Khorasan University Of Medical Sciences, 5(3), 663-670. 10.29252/jnkums.5.3.663 [In Persian].
Taleb, M. (2007). Rural management in Iran. University of Tehran. [In Persian].
Tarisayi, K. (2013). Land reform: An analysis of definitions types and approaches. Asian Journal Of Agriculture And Rural Development, 4(3), 195-199. 10.2139/ssrn.2253199
Vosooghi, M., & Abdollahi, H. (2014). Social class structure and its changing trend in Iran (1961 – 1913). Urban Sociological Studies, 5(13), 82-88. https://sanad.iau.ir/journal/urb/Article/641812?jid=641812 [In Persian].
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 266 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 159 |