تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,652 |
تعداد مقالات | 13,415 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,360,046 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,096,291 |
تشبیه چیزی به خودش | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فنون ادبی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 7، دوره 15، شماره 4 - شماره پیاپی 45، دی 1402، صفحه 119-134 اصل مقاله (846.02 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/liar.2024.139364.2321 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسنده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سعید کریمی قرهبابا* | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پپام نور، تهران، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تشبیه یکی از سادهترین راههای تصویرآفرینی است. سخنشناسان همواره انواع تشبیه را بهصورت مبسوط بررسی کردهاند. تشبیه چیزی به خودش ازجمله تشبیهاتِ نایاب در بلاغت بهشمار میآید که در نزدِ علمای بیان توجیهناپذیرمینماید. بهزعم آنها این تشبیه خاصیتِ خیالبرانگیزی ندارد و ذهن برای درک آن کوششِ چندانی نمیکند. با وجود این نمونههایی از تشبیه چیزی به خودش را در ادبیات فارسی میتوان ملاحظه کرد. این تشبیه در شعر شاعرانی مانند عطار، نظامی، مسعود سعد، جمالالدین اصفهانی، مولانا، ظهوری ترشیزی، اخوان ثالث و امینپور دیده میشود. بلاغتپژوهان هندی مانند میرزا خان بن فخرالدین محمد، سراجالدین علی خان آرزو و آزاد بلگرامی تأملات دقیقی دربابِ این تشبیه انجام دادهاند. مقاله حاضر در استوارداشت این نکته است که تشبیه چیزی به خودش یکسره تهی از ارزشهای ادبی نیست و در برخی موقعیتها میتواند کارکردی خلاقانه داشته باشد. ما در این مقاله که بهشیوه توصیفی-تحلیلی انجام گرفته است به بررسی ابعاد مختلف تشبیه چیزی به خودش پرداختهایم. ابتدا آرای کتب بیانی مختلف را دربارۀ این شگرد بلاغی بررسی کرده و سپس جزئیات آن را شرح دادهایم. در پایان بحث نیز اغراض این نوع از تشبیه را برشمردهایم. تنزیه، تأکید و بیان کمالِ عظمتِ ممدوح مهمترین مقصودِ شاعران و نویسندگان از ساخت تشبیه چیزی به خودش بوده است. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تشبیه؛ تشبیه چیزی به خودش؛ تنزیه؛ ارزش هنری؛ بلاغت هندی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه تشبیه متعارفترین نوع تصویرسازی است و شاید شعر بدون تشبیه را نمیتوان تصور کرد. همواره بخشِ ثابت و نسبتاً مبسوطی از کتابهای بلاغی به مباحث تشبیه اختصاص یافته است. در حدائقالسحر در تعریف تشبیه چنین آمده است: «این صفت چنان بود که دبیر یا شاعر چیزی به چیزی ماننده کند در صفتی از صفات و اهل لغت آن چیز را که ماننده کنند مشبه خوانند و آن را که بدو ماننده کنند مشبهٌبه» (وطواط، 1362، ص. 42). این کتاب (تألیف شده در اواسط قرن ششم)، قدیمترین اثر در حوزۀ صنایع شعری به زبان فارسی است که به دست ما رسیده است. مؤلف این کتاب از هفت نوع تشبیه سخن به میان آورده است: تشبیههای مطلق، مشروط، کنایت، تسویت، عکس، اضمار و تفضیل (همان). در بلاغت عربی نیز مُبَرِّد (مرگ 285 ه. ق.) تشبیه را به چهار دسته مفرِط، مُصیب، مُقارب و بعید (مبرد، 1376، ص. 3/95) تقسیم کرده است. علمای بلاغت در قرونِ بعد این تقسیمبندیهای ساده را با باریکبینیِ بسیار گسترش دادند و در طراحی پیچیدهای آن را به حدود 40 نوع در دورۀ معاصر رساندند (کزازی، 1386، ص. 2/335-341). یکی از دغدغههای مهم متخصصان بلاغت کندوکاو در ارزشِ هنری و سنجیدگیِ انواع تشبیه بوده است. آنان از همان بدو تکوینِ مسائلِ تشبیه دربارۀ نیکویی و پسندیدگی آن بحث کردهاند. برای مثال شمسقیس در آغاز باب تشبیه مینویسد: «از معنی مشترک میان مشبه و مشبهٌبه چاره نبود و چون چند معنی به یکدیگر افتد و تشبیه همه را شامل شود پسندیدهتر بود و تشبیه کاملتر باشد و بهترین تشبیهات آن بود که معکوس توان کرد» (رازی، 1336، ص. 338). پسندیدهتر و کاملتربودن یک ارزشگذاری هنری است که براساس نگاه زیباییشناختی منتقدان صورت میگرفته و منجر به ترجیحِ تشبیهی بر تشبیه دیگر میشده است. درمقابل تشبیه پسندیده و نیکو، تشبیه ناقص یا نادرست (همان) قرار داشته است که با ذوق نقادان سخن سازگار نبوده و توجه آنها را جلب نمیکرده است. «تشبیه چیزی به خودش» از زمرۀ همین تشبیهات بوده که ازنظر علمای بیان بهکار نمیآمده و تحسین و تعجبی را برنمیانگیخته است. اینگونه از تشبیه آن اندازه در ذهن قدما عاری از شگفتی و نوآیینی بوده که بدان اعتنایی نمیکردند. ظاهراً استدلال آنها این بوده است که تنبلترینِ ذهنها نیز به سادگی میتوانند چیزی را به خودش مانند کنند؛ درنتیجه زیباییای در این قِسم تشبیه نمیتوان سراغ گرفت. تشبیه باید ذهن مخاطب را به چالش بکشد و آن را به کوشش وادارد. هر چقدر کوشش ذهنی برای دریافتِ ظرائفِ یک صنعت بیشتر باشد، لذت ادبی منبعث از آن نیز بیشتر خواهد بود. «گفتن که این آینه مثل آینه است یا این چراغ مثل چراغ است چه لطفی دارد؟ این که نوعی تحصیلِ حاصل و بهاصطلاح توتولوژی Tautology است» (شفیعیکدکنی، 1392، ص. 7). شاعران نیز کمتر از این نوع تشبیهات ساختهاند. درمقابلِ صدها شاهدِ شعری از طیفِ متنوعِ تشبیهات، برای این نوع از تشبیه مثالها فوقالعاده اندک است. در این مقاله که بهشیوۀ توصیفیتحلیلی انجام گرفته است تلاش کردهایم تا چند و چونِ «تشبیه چیزی به خودش» را به بحث بگذاریم و همچنین به این سؤالات پاسخ دهیم که نخستین شواهد از این نوع تشبیه در ادبیات فارسی کدامها هستند؟ از چه زمانی بحث دربارۀ اینطرز تشبیه آغاز شد؟ چه اغراضی برای آن میتوان متصور بود؟ نظرِ بلاغتنویسان جدید دربارۀ این تشبیه چیست؟ و این که شاعران و نویسندگانِ معاصر چگونه از این تشبیه بهره گرفتهاند؟ فرضیۀ پژوهش آن است که تشبیه چیزی به خودش یکسره تهی از ارزشهای ادبی نیست و در برخی موقعیتها میتواند کارکردی خلاقانه داشته باشد؛ چنانکه دستمایۀ خلقِ نمونههای زیبایی در ادبیات قدیم و جدید شده است.
2- پیشینه پژوهش در حدود جستوجوهای نگارنده تاکنون بهصورت مستقل در هیچ مقالهای به تشبیهُ الشئ علی نفسِه نپرداختهاند. در هیچیک از کُتُب بیانی متقدم و مشهور نیز این موضوع طرح نشده است مگر در مواردی استثنایی مانند کتاب تحفه هند و غَزلانُ الهند که در متن مقاله به آنها اشاره کردهایم. در دورۀ معاصر، شفیعیکدکنی برای نخستینبار در کتاب صورخیال در شعر فارسی بهشکل جدّی و علمی به این شیوه از تشبیه توجه نشان داد (شفیعیکدکنی، 1383، ص. 704). شمیسا هم در کتاب بیان و در مدخلی جداگانه از این نوع تشبیه یاد کرده و بحثی کوتاه دربارۀ آن ارائه کرده است (شمیسا، 1370، ص. 109). 3- بحث و بررسی شاعران سبک خراسانی برونگرایند و بیشتر با واقعیت سروکار دارند؛ به این دلیل از بیان و بدیع بهصورت معتدل استفاده میکنند و رویکردشان اغلب به درج صورتهای سادهای از صنایع ادبی است. آنان همچنین توصیفِ جزئیاتِ طبیعت را مدّ نظر قرار میدهند. تقریباً همۀ تشبیهاتِ برگرفته از طبیعت که در سنت ادب فارسی وجود دارد، ریشههایش بهنحوی به سبک خراسانی میرسد. تشبیهات این عصر هنوز روی در پیچیدگی ننهاده است و برای شاعران بیشتر صدق عاطفی سخنشان اهمیت دارد تا اینکه بهدنبال تازگی تشبیه و استعاره باشند. درست به همین دلیل، تشبیه چیزی به خودش (لااقل در حدود تحقیقات راقم این سطور) در شعر این دوره ملاحظه نمیشود؛ اما از قرن ششم شرایط تغییر کرد. شاعران سنّتِ عظیمی را پشت سر خویش درمییافتند و معتقد بودند که «متقدمان در حوادث جهان هیچ حکمت ناگفته رها نکردهاند» (منشی، 1378، ص. 132).
درنتیجه درصدد نوگرایی برآمدند و شیوهای غریب، تازه و خاص آوردند تا سخنان تکراریشان ملالآور نباشد. این انگیزه با غلبۀ جنبۀ انفسی بر شعر نیز درآمیخت و باعث باریکی و دیریابی تخیل شد. «یکی از مهمترین تفاوتهای سبک عراقی با خراسانی در این است که شاعران از طبیعت زنده و واقعی فاصله میگیرند و بهسوی مسائل عقلی و مجرّد و ذهنی میروند ... به این ترتیب شاعران از لحاظ ادبی به هنرهای گوناگون که هرگز در شعر سبک خراسانی وجود نداشت، دست مییابند» (شمیسا، 1388، ص. 248). نخستین مثالهای تشبیه چیزی به خودش در قرن ششم ظهور میکند. عطار نیشابوری در منطقالطیر گوید:
هیچیک از شارحان منطقالطیر به این مسئله درنپیچیدهاند. مسعود سعد سلمان را نیز بیتی است که در آن شب را توصیف کرده است:
در اینجا نیز باز هیچکدام از شارحان شعر مسعود سعد متعرض تشبیه موجود در این بیت نشدهاند. جمالالدین عبدالرزاق اصفهانی هم در رباعیاتش از تشبیه چیزی به خودش استفاده کرده است:
و اما در خمسۀ نظامی نیز به دو مورد از این تشبیه برمیخوریم. یکی در خسرو و شیرین آمده است:
نظامی پس از تلاشِ بسیار در توصیف زیباییهای شیرین، عاقبت به این تشبیه متوسل میشود که شیرین به خودش شبیه است و السّلام! مثال دیگر را هم در بخش معراج پیغمبر اکرم (ص) از منظومۀ شرفنامه میخوانیم:
در قرن هفتم نیز مولانا یکبار از این تشبیه در غزلیات شمس بهره گرفته است:
شفیعیکدکنی دربارۀ مصراع اول این بیت نوشته است: «در این مصراع بهلحاظ هنری و بلاغی مولانا شگفتکاری انجام داده است و آن تشبیه یک چیز است به خودش و این در بلاغتِ متداول در ادب اسلامی تقریباً بیسابقه است» (همان، ص. 521). البته چنانکه ذکر شد این تشبیه چندان هم بیسابقه نبوده است. شفیعیکدکنی آنگونه که از محققی دانشمند میبرازد با اضافهکردنِ قید «تقریباً» راه را برای تحقیق در نمونههای احتمالی که بعداً ممکن است در شعر پیش از مولانا یافته شود، باز گذاشته است. باید گفت که این نوع تشبیه با طبعِ مقتدر و فکر نیرومندِ شاعران برجستۀ قرن ششم ورزیده شده و به مولانا رسیده است. بدیهی است که مولانا با قریحۀ توانای خویش در همۀ معانی باریک، تعبیرات ظریف و بالکل ابتکاراتِ ادبی گویندگانِ پیش از خود تأمل کرده و آنها را از صافی بوطیقای شعریاش گذرانده است. به این نکته باید توجه داشت که نیت شاعران بیانگرا با شاعران عارف در آفرینشِ «تشبیه چیزی به خودش» یکسان نبوده است. هریک با معیارهای جمالشناختی ویژۀ خود دست به خلق این تشبیه زدهاند. عطار و مولانا با انگیزههایی الهیاتی و نظامی و جمالالدین اصفهانی با قصدِ بلاغی به سراغ این تشبیه رفتهاند. درحقیقت، این فرمِ بیانی در شعر سخنورانی مانند مسعود سعد سلمان، نظامی و جمالالدین عبدالرزاق اصفهانی حاصل اندیشه است؛ حال آن که بهنظر میرسد در شعر عطار و مولانا حاصل جهاننگری فلسفی و عرفانی باشد. مقطع بعدیای که «تشبیه چیزی به خودش» پدیدار میشود، شعر سبک هندی است. آزاد بلگرامی در خزانۀ عامره چند نمونه از آنها را نقل کرده است:
یا:
بیت اول از ملا ظهوری ترشیزی و دومی از میرزا جلالای طباطبا است (آزاد بلگرامی، 1249، ص. 431). پُر پیداست که در این برهه نیز تازگی خیال و نازکی معنی شاعران سبک هندی را به ساختن چنین تشبیهاتی رهنمون شده است. پس از قرن یازدهم، دیگربار در دورۀ معاصر با این تشبیه روبهرو میشویم. معاصران این تشبیه را با صورخیال دیگر مانند تشبیه تفضیل مرتبط ساخته و بهاصطلاح در نوکردِ آن کوشیدهاند. در شعر روزگار ما مشهورترین مثالهای «تشبیه چیزی به خودش» را در سرودههای مهدی اخوان ثالث میتوان دید: چون پرده حریرِ بلندی// خوابیده مخمل شب، تاریک مثل شب// آیینه سیاهش چون آینه عمیق» (اخوان ثالث، 1397، ص. 626) دو تشبیه مزبور چنان زیبا و بدیع و هنرمندانه بوده که شفیعی را در ابتدا به این گمان رسانده که اینگونه تصویر (تشبیه شیء به نفسِ شیء) برای اولینبار در ادبیات فارسی توسط اخوان در غزل 4 از مجموعۀ از این اوستا انجام شده است (مولوی، 1388، ص. 92). اخوان در بیتی دیگر نیز بهنوعی، چیزی را به نفسِ آن چیز مانند دانسته است:
این رباعی هم از قیصر امینپور براساسِ تشبیه چیزی به خودش ساخته شده است:
بصیر مژدهی اعتقاد دارد که امینپور این مضمون را از آیه 11 سورۀ شوری یعنی «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ» گرفته است (بصیرمژدهی، 1376، ص. 1114) حال آنکه چنین نمینماید. در آیه فوق خداوند به خودش تشبیه نشده است. چنانکه گفته آمد در روزگار ما بهرههای ابتکاری و نوآیینی از تشبیه چیزی به خودش بردهاند و اشکال متنوع و گاه پیچیدهای از این نوع تشبیه را به ثبت رساندهاند؛ مثلا در این بند از شاملو: اینان به مرگ از مرگ شبیهترند (شاملو، 1382، ص. 463) آیا میتوان نوعی «تشبیه چیزی به خودش» را در آغاز شعر «هم سطر، هم سپید» از سپهری نیز استنباط کرد: «صبح است// گنجشک محض// میخواند» (سپهری، 1382، ص. 426) گنجشک محض یعنی گنجشکی که کاملاً شبیه به خودش است؟ و یا در عنوان نوشتهای از خرمشاهی دربارۀ عباس کیارستمی: «کیارستمی از خودش سی سال جوانتر بود» (خرمشاهی، 1395، ص. 270) نیز چنین تشبیهی انعکاس یافته است. در ژرفساخت این عنوان تشبیه تفضیلی هم دیده میشود. کیارستمی شبیه خودش است و حتی از خودش جوانتر! و چنین است عنوان مطلبی از استعلامی در سوگ استاد سید عبدالله انوار: «نادرهای که تنها همانندِ او، خودِ او بود» (استعلامی، 1402، ص. 20). تشبیه چیزی به خودش باتوجه به بافت سخن و درصورت استفاده خلاقانه میتواند تازگی داشته باشد و خواننده را غرق لذت کند و از سوی دیگر مُدام بر ابعاد جهان و حوزۀ معانی بیفزاید و عرصۀ کلام را وسعت بخشد. 3- 1- تاریخچۀ بحث دربارۀ مبانی تشبیه چیزی به خودش بنا به گزارش شفیعیکدکنی تا اوایل قرن هشتم در کتابهای بلاغی عربی بحثی از این نوع تشبیه به میان نیامده است. در میانههای این قرن از ابنالوردی (689- 749 ه.) شعری ذکر شده که در طعن و طنز به این بیت عربی است:
(ترجمه: حالِ ما در آن هنگام که آب گِردِ ما را گرفته بود مثل این بود که گروهی باشند و آب گِردِ ایشان را گرفته باشد). گوینده این بیت را نمیشناسیم. ابنالوردی در پیوند با بیتِ یاد شده گوید:
(ترجمه: شاعری که از فرطِ تیزی ذوق نزدیک بود که آتش بگیرد، چندین روز قریحۀ خویش را به رنج افکند و زحمت کشید تا آب را به آب تشبیه کرد). شفیعی این ابیات را از زَهر الربیع نوشته سید نعمتالله جزایری (م. 1112 ه.) نقل کرده است (شفیعیکدکنی، 1392، ص. 7-8). از لحن تمسخرآمیز ابنالوردی چنین برمیآید که بلاغتشناسانِ عرب برای تشبیه چیزی به خودش ارزشی قائل نبودند؛ چرا که اعتقاد داشتند شاعران تلاش چندانی صرفِ پدیدآوردن آن نمیکنند. احتمالاً نخستین کوشش نظری درباب «تشبیه چیزی به خودش» به زبان فارسی در کتاب تحفه الهند (1087 ه. ق) صورت پذیرفته است. نویسندۀ کتاب، انواعِ تشبیهات در بلاغت هندی را یکایک شرح میدهد و دربارۀ پنجمین قِسم آن چنین مینویسد: «پنجم اَننی اُپمان به فتح همزه و نونین مفتوحین و تشدید نون انی و سکون یای تحتانی، و آنچنان بود که همان اُپمیی اُپمان باشد؛ یعنی همان مشبه مشبهٌبه بود مثلاً گویند که مِثل زید هم زید است یعنی زید نظیر و همتا ندارد، مثل خود همان خود است و امثال آن» (میرزامحمدخان، 1354، ص. 270). بعد از او سراجالدین علیخان آرزو (1101- 1169 ه. ق)، شاعر و منتقدِ دقیقالنظرِ شبه قارۀ هند نیز نیمنگاهی به این تشبیه داشته است که ما در مبحث اغراض به آن خواهیم پرداخت. نظیر توصیحات تحفه هند در غَزلانُ الهند آزاد بلگرامی نیز آمده است1: «تشبیه الشیء بنفسه و آنچنان است که مشبه و مشبهٌبه یکی باشد ... چنانکه قاسم دیوانه میگوید:
بر دقتشناسان پوشیده مباد که تشبیه الشیء بنفسه تنزیه است درصورتِ تشبیه که هر دو باهم ضداند، چه علما تشبیه را تعریف کردهاند که هو الدلاله علی مشارکه امر الآخر فی معنی بالکاف و نحوه و از اینجا دریافت شد که وجود تشبیه بیمغایرت مشبه و مشبهٌبه متصور نیست. پس مقصد قایل از وحدت مشبه و مشبهٌبه تنزیه ممدوح از شبیه است به تفنن عبارت، بلی عبارتِ چون تو کسی نیست و چون تو تویی یک مآل دارد که آن تنزیه باشد و این تحقیق از تحریرات مؤلف است خامه هندویان به آن آشنا نشده» (آزاد بلگرامی، 1382، ص. 38-39). نویسندۀ کتاب در موضعی دیگر نیز از این تشبیه سخن گفته است: «تفضیل الشیء علی نفسه. عبارت است از این که مفضل و مفضلٌ علیه یکی باشد. ظهوری ترشیزی گوید:
جالب آن است که آزاد بلگرامی این دو نوع تشبیه را در ذیل «صنایع مخترعه مؤلف» گنجانده و خاطرنشان کرده است که دیگر بلاغتپژوهانِ هندی به موشکافیهایی از این دست، مبادرت نکردهاند و این مؤلف است که برای نخستینبار چنین مداقّههایی داشته است. تنها بخشی از این سخن درست است؛ یعنی آنجا که آزاد بلگرامی غرض غایی تشبیه چیزی به خودش را تنزیه معرفی میکند. ما در بخش اغراض «تشبیه چیزی به خودش» دوباره به این قضیه بازخواهیم گشت. آزاد بلگرامی در خزانۀ عامره نیز دربارۀ این تشبیه چنین نگاشته است: «علمای بدیع هندی تشبیهی برآوردهاند که آن را «اَنینا اَلَنکار» گویند و عبارت از آن است که مشبه و مشبٌهبه یکی باشد. فقیر را بهنظرِ تتبع نرسیده که کسی از ادبای عربی و فارسی این تشبیه را استخراج کرده باشد؛ حال آنکه فی نفسه در هر زبان موجود است. صنعتی دیگر از این قبیل در کلام ملا ظهوری ترشیزی یافته شد که مفضل و مفضلٌعلیه یکی باشد
بهخاطر میرسد که نام او «تمثیل الشیء بنفسه» و نام ثانی «تفضیل الشیء علی نفسه» گذاشته شود» (آزاد بلگرامی، 1249، ص. 430). اینگونه تأملاتِ علمای فن بیان در سرزمین هند واقعاً حیرتانگیز است و در میانِ بلاغیونِ ایرانی کمتر نظیری برای آن ریزبینیها میتوان یافت. شاید آن نکتهیابیها شفیعی را به این باور رسانده که تشبیه چیزی به خودش در بلاغت عربی و فارسی بیسابقه است و فقط در بلاغت هندی وجود دارد (شفیعیکدکنی، 1383، ص. 704). در دورۀ معاصر ابتدا شفیعیکدکنی بود که در صورخیال در شعر فارسی، ضمن مرور محتوای کتاب غصن البان نوشتۀ محمد صدیق خان بهادر از انواع تشبیه درنظر ادیبان هند یاد کرد و در آنجا به «تشبیه چیزی به خودش» اشاره نمود. با ذکرِ این مثال:
شفیعی درنهایت تأکید میکند که این تقسیمبندی هندیان ازنظر هنری ارزش چندانی ندارد و هیچگونه لطف و جهتِ آفرینش در آن دیده نمیشود (همان، ص. 63). نظر شفیعی دربارۀ تقسیمبندی انواع تشبیه ازسوی بلاغتنگاران هندی منصفانه نیست. آیا علم بیان چیزی غیر از این جزئینگریهاست؟ همین تقسیمبندیها و تحقیق در انواعِ آن به گسترش دانش بلاغت کمک کرده است. شمیسا بعد از شفیعی در کتاب بیان خود کمی مبسوطتر و از بُعدی دیگر به این نوع تشبیه پرداخت. «اگر ربط بین مشبه و مشبهًبه از حدی بگذرد و بهاصطلاح تشبیه خیلی غریب و دور از ذهن باشد (Conceit)، دیگر جنبة تصویری و هنری ندارد و همینطور اگر مشبه و مشبهًبه بیش از حد به هم نزدیک باشند، باز تشبیه غیرهنری خواهد بود. بهاصطلاح اگر زاویة A خیلی باز شود تبدیل به یک خط صاف خواهد شد ــ . ــ و اگر خیلی بسته شود باز تبدیل به یک خط صاف خواهد گردید. از این رو از قدیم، این قاعده را میدانستند که تشبیه دو چیز نزدیک و شبیه به هم صحیح نیست و لذا نمیتوان چیزی را به خودِ آن تشبیه کرد. غربیان هم به این نکته تصریح کردهاند. دکتر سایس Dr. sayce تأکید کرده است که زاویة تشبیه و استعاره باید باز باشد و مثلاً اگر دو گل را به هم تشبیه کنیم Double version یعنی خیال و توهم و تصور دوگانه ایجاد نمیکند» (شمیسا، 1370، ص. 108-109) برای اطلاع ازنظر منتقدانِ قدیم و جدیدِ ایرانی دربارة زاویة تشبیه (واثق عباسی و اتحادی، 1398، ص. 3-4). شمیسا از بُعدی دیگر نیز به این تشبیه نگریسته و در مبحث معانی (طُرق قصر) دوباره بر سر این مسئله بازگشته است. «گاهی قصر با تکرار ساخته میشود. مقصور و مقصورٌعلیه یکی است و ادات آورده نمیشود. مانند: «فاطمه، فاطمه است» (شمیسا، 1387، ص. 159). یعنی فقط فاطمه شبیه فاطمه است و هیچکس دیگری همانند او نیست. فاطمه فاطمه است نام کتابی از دکتر علی شریعتی (1312- 1356 ه. ش.) است. در این سالها در یک تبلیغ بازرگانی نیز از این نوع تشبیه یا بهعبارتی قصر استفاده شده است: «فقط بیک مثل بیک مینویسد». این عبارتِ مشهور، شعار تبلیغاتی شرکت بیک فرانسه است که خودکار تولید میکند. استفادة خلاقانه از این تشبیه در شعار تبلیغاتی، نامِ این کالا را در ذهنها ماندگار ساخته و نقش مؤثری در فروش این محصول در ایران داشته است. 3- 2. انواع تشبیه چیزی به خودش بهسبب اندک شماربودن این نوع تشبیه در ادب فارسی طبیعتاً نمیتوان سخنی از انواع آن پیش کشید؛ مگر این که بناگزیر از تقسیمبندی مرسوم کتابهای بیان بهره بگیریم و آن را به اعتبار ارکان مانند ذکرشدن یا نشدن ادات تشبیه و وجهشبه بررسی کنیم؛ برای مثال در این بند از اخوان که پیشتر نقل شد: «خوابیده مخمل شب، تاریک مثل شب// آیینه سیاهش چون آینه عمیق» (اخوان ثالث، 1397، ص. 626). ادات تشبیه و وجهشبه هر دو آمده است؛ بنابراین در اینجا تشبیه چیزی به خودش از نوع مرسل/ مفصل و در عبارتِ «فاطمه فاطمه است» از نوع مؤکد/ مجمل میباشد. 3- 3- اغراض تشبیه چیزی به خودش سخنسنجان برای تشبیه، اغراض گوناگونی متصور شدهاند که شرح آن را در کتابهای بیان میتوان خواند. اغراض تشبیه در اغلبِ موارد به مشبه برمیگردد. بیشتر شعرا از تشبیه برای بیان و وصفِ حال مشبه یاری میگیرند. غرض در تشبیه چیزی به خودش نیز توجه به مشبه است لیکن در کنار آن اغراض خاص دیگری نیز فرادید میآید که در ادامه به آنها میپردازیم: 3- 3- 1- تنزیه: چنانکه آزاد بلگرامی نیز گفته است هدف اصلی از این تشبیه، تنزیه است. تشبیه و تنزیه دو اصطلاح مهم در علم کلام و حدیث است و متضادِ هم بهکار میرود. «دراصطلاح علم کلام، مانندکردن خداوند به آفریدههایش در ذات، صفات و افعال را «تشبیه»، و منزهساختن او از ویژگیهای آفریدهها و هر آن چیزی که از ساحتِ متعالِ او مبراست را «تنزیه» مینامند» (قشیری، 1374، ص. 13). جالب آنکه این دو مفهومِ ناسازگار و مخالفِ همدیگر در این نوع تشبیه جمع آمده است. در تشبیه چیزی به خودش، تشبیه به عکسِ خود یعنی تنزیه تبدیل میشود و این نقضِ غرض است. شاید به همین دلیل، علما این شیوه از تشبیه را قبول ندارند. 3- 3- 2- تقبیح و زشت جلوهدادن مشبه: از این تشبیه تنها برای مقاصدی با بارِ معنایی مثبت استفاده نمیکنند. گاه مقصود از این تشبیه اظهار تنفر است. فیالمثل اگر کسی بگوید: «اینها چقدر حقیرند! همچون سگند. حیف نامِ سگ. اینها شبیه کفتارند. حتی نام کفتار هم بر اینها دریغ است. اینها فقط شبیه خودشان هستند»، او با این تشبیه خواسته است تا مشبه را به زشتترین صورت جلوه دهد و نفرت خود را از آن آشکار کند. 3- 3- 3- بیان کمال عظمت ممدوح: خان آرزو در عطیة کبری و موهبت عظمی درباب مقصود این نوع تشبیه مینویسد: «نوعی از تشبیه آن است که مشبه و مشبهٌبه یکی سازند و این از برای ادعای کمال عظمت ممدوح باشد؛ زیرا چه در تشبیه به غیر، رتبه مشبهٌبه اقوی میباید و از این نقصان مشبه لازم میآید. پس در این صورت کنایه از تفرّد ممدوح در اوصاف خود خواهد بود. چنانکه نورالدین ظهوری گوید:
3- 3- 4- تأکید: «گاه برخی شاعران چیزی را بر خود آن چیز تشبیه کردهاند که قصدشان تأکید بر صفت مورد اشاره آن چیز بوده است؛ مانند تأکید بر زیبایی معشوق در این جملات: تو قشنگی، مثل تو، مثل خودت» (عباسپور، 1381، ص. 361). 3- 3- 5- اظهار ناامیدی از بیان اوصاف مشبه: گاهی گویندهای برای بیان صفات مشبه به تشبیهات گوناگون متوسل میشود ولی احساس میکند که هیچکدام از این تشبیهات وافیبهمقصود نیست و سرانجام از سعی خود عاجز میشود و به سراغ «تشبیه چیزی به خودش» میرود. درواقع یکی از اهدفِ عَرَضی درآوردن تشبیه مذکور، همین اذعان به ناتوانی در توصیف مشبه است. شریعتی نیز در پایان کتاب فاطمه فاطمه است، بعد از عجز در توصیف شخصیت حضرت فاطمه (س)، او را فقط به خودش و نه هیچکس دیگر شبیه میداند و با این جمله کتاب را میبندد که فاطمه فاطمه است. این تشبیه یکی از خاصترین و ماندنیترین عناوین را در میان کتب معاصر رقم زده است.
4- توضیحات 1- پیش از آن که شمیسا غزلان الهند را به چاپ برساند، فتوحی در نقد خیال (نقد ادبی در سبک هندی 900- 1200 ه. ق)، به مبحث انواع تشبیهات و خصوصاً تشبیهُ الشئ بنفسه توجه کرده بود (فتوحی، 1379، ص. 207-208). فتوحی تشبیه مذکور را نوعی تفنن و مبالغه شاعرانه خوانده است (همان). 2- آگاهی از نوشته خان آرزو دربارة تشبیه چیزی به خودش را مرهونِ راهنمایی استاد فرزانهام جناب آقای دکتر واحد هستم. از ایشان بسیار سپاسگزارم.
5- نتیجه تشبیه مبتنی بر ادعای کذب است. اگر تشبیهی براساس صدق ساخته شود مثلاً بگوییم این صندلی مانند آن صندلی است، دیگر کلامِ ما مخیل نخواهد بود. تشبیه باید شگفتی ایجاد کند و نیز ازحیثِ منطقی باورپذیر نباشد وگرنه از درجه تشبیهبودن ساقط میشود. درست به این سبب، بلاغتنویسان تشبیه چیزی به خودش را فاقد خاصیت خیالبرانگیزی میدانند و آن را بهعنوان تشبیه قبول ندارند. با این همه، نمونههایی نادر از این تشبیه در ادبیات فارسی قدیم و جدید مشاهده میشود. کهنترین شواهد در شعر قرن ششم یافته شده است. شاعران این عصر برای کسب جایگاهی شایسته در تاریخ ادبیات به نوآوری و نوجویی روی آوردند و در این راستا تشبیهاتی ویژه و نایاب عرضه نمودند که یکی از آنها تشبیه چیزی به خودش بود. شاعرانِ عارفی همچون عطار و مولانا نیز با مبانی فلسفی و الهیاتیِ خاصِ خود به جستوجوی شگردهای جدید بیانی برخاستند و تشبیه چیزی به خودش را بازتولید کردند. بلاغیون هندی در قرون دهم و یازدهم هجری نخستین پژوهندگانی بودند که پیرامون این تشبیه تأملاتِ عمیقی انجام دادند و بعد از تتبعات آنها حتی تا زمانة ما حرف نویی طرح نشده است. نویسندگان و شاعران در سدة اخیر بهطرق گوناگون، سعی در کشف ظرفیتهای این تشبیه داشتهاند که شواهد آن را در متن مقاله درج کردیم. شاعرانی نظیر اخوان ثالث و امینپور برای خلق هنرسازهای جدید که اَنایین و بهنوعی متضمنِ عدول از هنجار و نُرم و خلافآمدِ سنت ادبی باشد، در پی ارائة شواهدی تازه از این تشبیه برآمدند. تنزیه، تقبیح و زشت جلوهدادن مشبه، بیان کمال عظمت ممدوح، تأکید و اظهار ناامیدی از بیان اوصاف مشبه را از اغراض تشبیه چیزی به خودش میتوان برشمرد. بهجهتِ کمیاببودن این نوع تشبیه در ادب فارسی طبیعتاً نمیتوان سخنی از انواع آن پیش کشید. بناگزیر باید از تقسیمبندی مرسوم کتابهای بیان بهره بگیریم و آن را به اعتبار ارکان مانند ذکرشدن یا نشدن ادات تشبیه و وجهشبه بررسی کنیم. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اخوانثالث، مهدی (1397) متن کامل ده کتاب شعر (2 جلد). زمستان.
استعلامی، محمد (1402). نادرهای که تنها همانندِ او، خود او بود. نقد و بررسی کتاب تهران، 75(6)، 21- 26.
امینپور، قیصر (1363) در کوچه آفتاب. حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی.
آرزو، سراج الدین علی بن حسام الدین (1381). عطیه کبری و موهبت عظمی (نخستین رسالات به زبان فارسی در بیان و معانی) (سیروس شمیسا، مصحح و مقدمه نویس). فردوس.
آزاد بلگرامی، غلامعلی (1249) خزانه عامره (تذکره فارسیسرایان) [چاپ سنگی]. منشی نول کشور.
آزاد بلگرامی، غلامعلی (1382). غَزلانُ الهند (مطالعه تطبیقی بلاغت هندی و فارسی) (سیروس شمیسا، مصحح). صدای معاصر.
بصیر مژدهی، سامیه (1376). قرآن و ادب فارسی. در حسن انوشه، فرهنگنامه ادبی فارسی؛ دانشنامه ادب فارسی (ج. 2). وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
خرمشاهی، بهاءالدین (1395). کیارستمی از خودش سی سال جوانتر بود. بخارا، (113)، 270-274.
رازی، شمس الدین بن محمد قیس (1336). المعجم فی معاییر اشعار العجم (محمد قزوینی و محمدتقی مدرس رضوی، مصحح). دانشگاه تهران.
سپهری، سهراب (1382). هشت کتاب. طهوری.
سعد سلمان، مسعود (1364). دیوان اشعار (ج. 2؛ مهدی نوریان، مصحح). کمال.
شاملو، احمد (1382). مجموعه آثار (دفتر یکم: شعرها). نگاه.
شریعتی، علی (1350). فاطمه فاطمه است. حسینیه ارشاد.
شفیعیکدکنی، محمدرضا (1383). صورخیال در شعر فارسی. آگاه.
شفیعیکدکنی، محمدرضا (1392). نوعی ساختار مبالغه در زبان فارسی کهن. بخارا، (97)، 5-14.
شمیسا، سیروس (1370). بیان. فردوس.
شمیسا، سیروس (1387). بیان و معانی. میترا.
شمیسا، سیروس (1388). سبکشناسی شعر. میترا.
عباسپور، هومن (1381). تشبیه. در حسن انوشه، فرهنگنامه ادبی فارسی، دانشنامه ادب فارسی (ج. 2). وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
عطار، محمد بن عطار (1389). منطق الطیر (مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمد رضا شفیعی کدکنی). سخن.
فتوحی، محمود (1379). نقد خیال (نقد ادبی در سبک هندی 900- 1200 ه. ق). روزگار.
قشیری، ابوالقاسم عبدالکریم (1374) ترجمه رساله قشیریه (ج. 1؛ بدیع الزمان فروزانفر، مصحح). علمی- فرهنگی.
کزازی، میر جلال الدین (1386). تشبیه. در اسماعیل سعادت، دانشنامه زبان و ادب فارسی (ج. 2). فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
مُبَرِّد، محمد بن یزید (1376). الکامل فی اللغه و الادب (به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم). دار الفکر العربی.
منشی، ابوالمعالی نصرالله (1378). کلیله و دمنه (مجتبی مینوی طهرانی، مصحح). امیرکبیر.
مولوی، جلال الدین محمد بن محمد (1388). غزلیات شمس تبریز (مقدمه، گزینش و تفسیر محمد رضا شفیعی کدکنی). سخن.
میرزا محمد خان ابن فخر الدین محمد (1354) تحفه الهند (ج. ا.)، (نور الحسن انصاری، مصحح). بنیاد فرهنگ ایران.
نظامی، الیاس بن یوسف (1382). خمسه نظامی گنجهای (بر اساس نسخه وحید دستگردی و به کوشش سعید حمیدیان). قطره.
واثق عباسی، عبدالله، و اتحادی، حسن (1398). بررسی و تحلیل تشبیه در دیوان بدرالدین چاچی. فنون ادبی، 11(4)، 1- 18.
وطواط، رشیدالدین محمد (1362). حدائق السحر فی دقایق الشعر (عباس اقبال، مصحح). طهوری و سنایی. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 126 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 113 |