تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,651 |
تعداد مقالات | 13,405 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,225,934 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,080,225 |
تجربۀ مادری و چالشهای فرزندآوری زنان شاغل: مطالعۀ کیفی در شهر تهران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهش های راهبردی مسائل اجتماعی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
دوره 12، شماره 3 - شماره پیاپی 42، دی 1402، صفحه 99-122 اصل مقاله (1.54 M) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/srspi.2023.138962.1934 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
عباس عسکری ندوشن1؛ حجیه بی بی رازقی نصرآباد* 2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشیار جمعیتشناسی، دانشکدۀ علوم اجتماعی، دانشگاه یزد، یزد، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دانشیار جمعیتشناسی، دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران، تهران، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نزدیک به دو دهه است که میزان باروری کل در ایران، در سطح جانشینی و پایینتر از آن قرار گرفته است. از منظری دیگر، در بستر تحولات اجتماعی دهههای اخیر در ایران، در میان نسلهای جدید جامعۀ ایرانی، روند مشارکت زنان در سطوح عالی آموزش و نیز در بازار کار، افزایش یافته است. در چنین شرایطی، در نگاه زنان، تحصیلات و اشتغال عاملی در تزاحم و گاهی در تعارض با فرزندآوری نمایان میشود. این مقاله با رویکرد پژوهش کیفی، چالشهای فرزندآوری زنان شاغل را واکاوی کرده است. افراد مطالعهشده، شامل 22 زن ازدواجکردۀ شاغل در شهر تهران بودند که ازطریق نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند و از آنها مصاحبه شد. گردآوری دادهها در بهمن سال 1401 تا اردیبهشت 1402 با ابزار مصاحبۀ عمیق و تحلیل دادهها با تکنیک تحلیل مضمون انجام شد. یافتههای مطالعه حاکی از آن است که اهم چالشهای مرتبط با فرزندآوری زنان شاغل شرکتکننده در این مطالعه، در 10 خردهمضمون و 4 مضمون اصلی احصاشدنی است که عبارتاند از: چالشهای شغلی (محیط کار)، فرزندپروری، اقتصادی و آموزش فرزندان. برآیند این شرایط، تمایل زنان شاغل مشارکتکننده در این پژوهش را به داشتن فرزند کمتر، بهعنوان یکی از راههای اجتناب از این تعارضها و چالشها سوق داده است. با این اوصاف، به نظر میرسد که طراحی برنامهها و سیاستها در جهت کاهش این تعارضها و چالشها، راهبرد مؤثری برای افزایش فرزندآوری زنان شاغل باشد. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
باروری؛ قصد فرزندآوری؛ زنان شاغل؛ فرزندپروری؛ کمفرزندآوری؛ تعارض نقش | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه و بیان مسئله یکی از اساسیترین تغییرات جمعیتشناختی در طول سه دهۀ گذشته در تمام مناطق دنیا، کاهش چشمگیر میزان باروری بوده است. آنگونه که آخرین برآوردهای جمعیتی مؤید آن است، در سال 2019 تقریباً نیمی از جمعیت جهان در کشورهایی با باروری زیر سطح جانشینی زندگی میکردند (United Nation, 2019). درواقع، امروزه باروری زیر سطح جانشینی در بسیاری از کشورهای دنیا، به موضوعی مهم در حوزۀ عمومی و تغییر سیاستهای جمعیتی دولتها تبدیل شده است. ایران از دو دهۀ قبل به اینسو، میزان باروری کل کمتر از دو فرزند (موسوم به باروری پایینتر از سطح جانشینی) را تجربه میکند (علمیرادیان و همکاران، 1401 و 1402). برآوردها نشان میدهد بهدنبال تجربۀ گذار سریع باروری در ایران، از آغاز دهۀ 1380، باروری کل به زیر سطح جانشینی افت پیدا کرد و در طول این دهه، میزان باروری کل در رقمی حدود 8/1 فرزند به ازای هر زن تثبیت شد؛ سپس در نیمۀ اول دهۀ 1390، اندکی افزایش را تجربه میکند و تا 1395، به نزدیکی سطح جانشینی بازمیگردد، ولی با کاهش مجدد به 7/1 فرزند به ازای هر زن، این دهه را به پایان میبرد (مرکز آمار ایران، 1401). شواهد تجربی مؤید است که میزان باروری کل کمتر از دو فرزند یا زیر سطح جانشینی، دلالت بر آن دارد که بهواسطۀ فاصلهگذاریهای طولانیتر بین تولدها، مدتزمان ماندگاری زنان در وضعیت تکفرزندی یا بیفرزندی رو به افزایش است (علمیرادیان و همکاران، 1401 و 1402). این در حالی است که یافتههای پژوهشها نشان دادهاند زوجین ایرانی، تمایل به داشتن دو فرزند و بالاتر دارند و میانگین تعداد فرزندان ایدهآل، برای زنان ایرانی حدود 5/2 فرزند است (Razeghi-Nasrabad & Abbasi-Shavazi, 2020). با این اوصاف، میزانهای باروری پایین فعلی، بیانگر شکاف زیادی است که بین اندازۀ ایدهآل و واقعی باروری وجود دارد. این شکاف حتی دربارۀ زنان با تحصیلات بالاتر و زنان شاغل بیشتر و ترکیب مسئولیتهای شغلی با زندگی خانوادگی برای آنها دشوارتر است؛ بنابراین باروری پایین لزوماً با ترجیحات باروری بسیار پایین تبیین نمیشود (سوبوتکا و همکاران، 1399)، بلکه شرایط اقتصادی اجتماعی افراد و بستر اجتماعی و نهادها، نقش مؤثری در آن دارد (ریندفوس و چو، 1402). طبق نتایج طرح آمارگیری نیروی کار در تابستان سال 1402، نرخ اشتغال زنان 3/12درصد برآورد شده است (مرکز آمار ایران، 1402). با وجود نرخ اشتغال پایین زنان در ایران، نسبت زنان دارای تحصیلات دانشگاهی در دهههای اخیر بهطور درخور توجهی افزایش یافته است. نسلهای جدید زنان تحصیلکردۀ ایرانی، متقاضی ورود به بازار کار و در انتظار دستیابی به فرصتهای شغلیاند؛ بنابراین انتظار میرود تصمیمات فرزندآوری آنها، متأثر از وضعیت شغلی و حتی تحت تأثیر انتظار دستیابی به شغل و یا تلاش و تکاپو برای یافتن شغل در بازار کار باشد. علاوه بر این، رفتارهای فرزندآوری زنان شاغل در بازار کار، آنگونه که تئوریهای اشاعۀ باروری (Casterline, 2001) اشاره میکنند، احتمالاً ازطریق فرآیندهای یادگیری اجتماعی[1]، هدایتکنندۀ تصمیمهای فرزندآوری زنان جوان جویای کار نیز باشد؛ از این رو مطالعۀ چالشهای فرزندآوری زنان شاغل، بهمنزلۀ گروهی از زنان اهمیت زیادی دارد که پیشروی اتخاذ رفتارهای مرتبط با باروری پاییناند. بهطور کلی، مادران شاغل در ایفای نقشهایی که دارند، در مقایسه با مادران غیر شاغل، با مشقات بسیاری روبهرو میشوند (بهروزنیا و شفیعآبادی، 1401؛ ربانی و همکاران، 1401؛ جعفری سیریزی و همکاران، 1401، 1402)؛ برای نمونه، یکی از چالشهایی که مادران شاغل با آن روبهرو میشوند، گذراندن وقت و زمان کافی با فرزندان و چگونگی مراقبت و نگهداری از آنهاست. بررسیها نشان میدهد درصد چشمگیری از زنان شاغل، بنا به دلایل مختلف مجبورند چند ماه پس از تولد نوزادشان به محل کار خود بازگردند (شجاعنوری و همکاران، 1394). بازگشت به کار پس از به دنیا آوردن یک نوزاد، فصل تازهای را در زندگی زنان شاغل میگشاید (بهروزنیا و شفیعآبادی، 1401)؛ بنابراین، زندگی کاری و خانوادگی زنان شاغل، پرچالش است تا جایی که گاهی مجبور به انتخاب بین اشتغال یا مادری میشوند. با توجه به اهمیت نقش مادر در تحکیم خانواده و تربیت فرزندان و همچنین اهمیت اشتغال زنان در توسعه و پیشرفت کشور، این سؤال پیش میآید که مشکلات و چالشهای فرزندآوری زنان شاغل چیست و برای به حداقل رساندن این چالشها، چه راهکارهایی پیشنهاد میشود؟ مطالعات اندکی به چالشها و مشکلات زنان شاغل توجه نشان دادهاند که عمدۀ مسئولیتهای خانگی ازجمله وظیفۀ نگهداری، تربیت و پرورش فرزندان بر عهدۀ آنان است؛ بنابراین این مطالعه با بهکارگیری رویکرد کیفی، گامی در جهت شناسایی موانع و چالشهای باروری در ایران تلقی میشود.
پیشینۀ تحقیق محققان مختلف در سالهای اخیر، به موضوع چالشهای فرزندآوری زنان شاغل در توجه کردهاند (جعفری سیریزی و همکاران، 1401؛ یراقی و همکاران، 1398؛ رازقی نصرآباد، 1401؛ بهروزنیا و شفیعآبادی، 1401؛ احمدیفراز و همکاران، 1393). با وجود این، خلأ پژوهشی در این زمینه همچنان وجود دارد. بر این اساس، در این قسمت مروری کوتاه بر نتایج مطالعاتی میشود که چالشهای فرزندآوری را بررسی کردند. شمس قهفرخی و همکاران (1401) در رابطه با برخی عوامل و زمینههای مؤثر بر تصمیمات فرزندآوری، نشان دادند که بیم و هراسهای اقتصادی، آیندههراسی، مسئولیتپذیری اجتماعی و دغدغههای انباشته، تصمیم به فرزندآوری را درگیر محاسبات مبتنی بر عقلانیبودن ابزاری میکند. چنین محاسباتی، انواع راهبردها را در خانوادهها فعال و آنها را دچار نوعی دگردیسی و گذار ارزشی میکند. جعفری سیریزی و همکاران (1401، 1402)، چالشها، دغدغهها و رنجهای مادر را در حوزۀ تربیت فرزندان و فرزندپروری را در شهرستان زرند واکاوی کردند. یافتههای مطالعۀ آنها نشاندهندۀ فشارها، دغدغهها و چالشهای فرزندپروری، همیاری ضعیف مردان در فرزندپروری، توقعات فزایندۀ فرزند و ضرورت آرامش در محیط خانواده بود. براساس یافتههای این پژوهش، ارتقای حمایتهای اجتماعی و خانوادگی از نقش مادر در زمینۀ فرزندپروری، تأمین امکانات رفاهی و فراغتی برای مادر و ارائۀ آموزشهای فرزندپروری به مادران ازطریق نهادهای آموزشی و رسانههای فرهنگی، ضرورت دارد. کبودی و همکاران (۱۳۹۲) نیاز درکشده به فرزندآوری را ازنظر زنان و مردان متأهل تحلیل کردند و نشان دادند که نیاز به فرزندآوری، لزوماً به معنای تمایل قلبی افراد برای داشتن فرزند نیست، بلکه فرد تصور میکند داشتن فرزند (دیگر)، بخشی از نیازهای درکشدۀ او را کاهش میدهد. ازنظر آنها افراد پس از درک نیاز فرزند، در صورتی قصد فرزندآوری میکنند که کنترل بر شرایط پس از فرزندآوری را مناسب ارزیابی کند؛ بنابراین، تصمیم فرزندآوردن/نیاوردن بهصورت تصادفی شکل نمیگیرد، بلکه مبنای این تصمیمگیری، رفع یا کاهش یکسری نیازهای درکشده است. بر طبق مطالعۀ بهروزنیا و شفیعآبادی (1401)، مادران شاغل در حیطۀ نگهداری از فرزندان خردسال، با مشکلات و چالشهای متعددی روبهرویند. آنها در مطالعۀ خود، به مشکلات مربوط به شیوههای مختلف نگهداری، مشکلات مربوط به بیماری فرزندان، احساس گناه، ضرورت وجود فرد حامی و مشکلات شغلی اشاره کردند. در مطالعۀ احمدیفراز و همکاران (1393) نیز آشکار شد که ایفای نقش مادری در مادران شاغل، با تحمل مشقات و سختیهای فراوانی همراه است و فرایند متفاوتی با زنان غیر شاغل دارد که این امر بر سلامت جسم و روان آنان تأثیر میگذارد. یراقی و همکاران (1398) به تأثیر اشتغال زنان بر شیردهی تأکید داشتند و نشان دادند قوانین حمایت از تغذیه با شیر مادر، بهدرستی رعایت نمیشود، بهطوری که بیشتر مادران قادر نیستند از پاس شیر استفاده کنند و در برخی موارد برخلاف میل درونی، مجبور به استفادهکردن از شیر خشک میشوند. در مطالعۀ رازقی نصرآباد (1401)، ازجمله زمینههای بروز تعارض میان نقشهای شغلی و خانوادگی از نگاه مادران شاغل، «رویکرد جنسیتی نابرابر در عرصههای خصوصی و عمومی»، «الزامات شغلی بالا» و «رهاشدگی و در حاشیه ماندن سیاستهای حمایت از خانواده و فرزندآوری» بیان شده است. براساس این مطالعه، در حالی که ابتکارات سیاستگذاری در کمک به زنان برای سازگاری نقشهای دوگانه مؤثر است، بسیاری از زنان هنوز این مسائل را در سطح فردی یا شخصی حل و احساس میکنند سیاستهای اتخاذشده کافی نیست و یا ضمانت اجرایی ندارد، به همین دلیل بهطور ملموس بر زندگی آنها تأثیر نگذاشته است. در مطالعۀ اکبری و شجاعکاظمی[2] (2023)، به سه دستۀ اصلی موانع فرزندآوری، عوامل انگیزشی برای فرزندآوری و انتظارات برای تسهیل فرزندآوری اشاره شده است. بر طبق نتایج این مطالعه، افراد مطابق با اعتقادات مذهبی خود تمایل زیادی به فرزندآوری دارند. حمایت مالی و عاطفی حاصل از خانواده، عنصر مهمی است. علاوه بر این، کمک همسر در امور خانگی و مراقبت از کودک، عاملی بسیار مهم و مؤثری برای تصمیمات باروری مادران است. در این مطالعه به نگرش فرهنگی جامعه، مسائل اقتصادی، شرایط جسمی مادر و سیاستهای دولتی، بهعنوان موانع فرزندآوری اشاره و بیان شده است که یک نگاه منفی به خانوادههای با تعداد بالای فرزند وجود دارد و علاوه بر برخی محدودیتهای جسمی و فیزیکی مادر و مسائل اقتصادی، حمایت کافی از مادران شاغل وجود ندارد. صادقی و شهابی (1398) بر تغییر در معنا و ارزش مادری در میان زنان شاغل تحصیلکرده در شهر تهران تأکید کردند و نشان دادند مسئولیتهای شغلی با انتظارات اجتماعی از نقش مادری، در تعارض است. همین امر، زمینهساز بازتعریف مادری ایدهآل شده است. در مطالعۀ محسنی و همکاران (1388) نیز مشخص شد که مادران با چالشهای تازهای برای ایجاد تعادل میان انتظارات و وظایف نقشهای چندگانۀ خود مواجه میشوند؛ از این رو ناگزیرند تعادلی را میان نقشهای مختلف والدی (مراقبت از نوزاد و مشکلات شیردهی)، نقش فردی (مراقبت از خود، دستیابی به خوداتکایی و اعتماد به نفس)، نقش همسری (وظایف همسرداری، صرف وقت برای با همسر بودن)، نقش خانوادگی (تعامل با دیگر اعضای خانواده، انجام فعالیتهای روزانه، تنظیم خانواده و...) و نقش اجتماعی (کار بیرون از منزل) برقرار کنند. رفعتجاه (1396) به تفاوتهای نسلی از تعریف مادری اشاره میکند. ازنظر او، تعاریف سنتی که مادری را مهمترین نقش یک زن و موجب کمال او و تربیت و مراقبت از کودک را مختص مادر میدانستند، در میان زنان جوان تحصیلکردۀ امروزی تغییر یافته است، بهطوری که آنان معانی و تجارب واقعی مادری را با لنزی متفاوت نسبتبه نسلهای گذشته مینگرند. با وجود آنکه تمایل به مادرشدن و ضرورت ایفای نقش مادری همچنان در میان همۀ مادران مشترک است، اما مادران تحصیلکردۀ امروزی، نگاه انتقادی به نقش رایج مادری دارند و علایق شخصی خود را فعالانهتر دنبال میکنند. مشارکتکنندگان در این مطالعه، مادری را نقشی پرزحمت، بیوقفه، بیاجر و پیچیده برمیشمردند که کمترین حقوق و بیشترین مسئولیتها را دارد و از پدران، جامعه و دولت، انتظار اقدام عملی مؤثرتر در حمایت از حقوق و وظایف مادری داشتند. ایموت و همکاران[3] (2021)، بر لزوم توسعۀ رویکردهای چندرشتهای و میانرشتهای سخن میگویند که برای درک نیاز به حمایت اجتماعی در جهت ارتقای سلامت و رفاه مادران و فرزندان ضروری است، بهطوری که، فهم کامل پیچیدگیهای حمایت اجتماعی، نیازمند توجه به گستره و تنوعات جغرافیایی و فرهنگی براساس دانش چندرشتهای است تا در آن، طیف متنوعی از رشتهها، جمعیتها و فرهنگها مدنظر قرار گیرد. براساس چنین دیدگاه چندرشتهای، مسئولیت فرزندپروری و تربیت نسل، نباید تنها بر دوش مادر گذاشته شود، بلکه فرزندپروری موفق، یک فعالیت مشترک فراتر از نقش و وظیفۀ شخصی مادر است. منابع حمایت اجتماعی از مادر و فرزندان، طیفی از شبکههای اجتماعی و اطرافیان نظیر پدرها، پدربزرگها، دوستان، متخصصان سلامت و حتی مداخلات سیاستی را بهمنظور بهبود تجربۀ والدگری در بر میگیرد. بهعلاوه، حمایتها، انواع مختلفی نظیر حمایت عاطفی، تأییدی، اطلاعاتی و .... را شامل میشوند. همانطور که ملاحظه شد، تعدادی از پژوهشهای اجتماعی و جمعیتی اخیر به چالشهای فرزندآوری برای زنان بهطور کلی و برای مادران شاغل بهطور خاص، توجه کردهاند. عمدۀ این پژوهشها با روششناسی تحقیقات کیفی و بر مبنای نمونهگیری از مشارکتکنندگان متفاوتی انجام شده است. با این حال، با توجه به چرخش بهسمت سیاستهای جمعیتی مشوق فرزندآوری و اجراییشدن قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت (مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، 1400) که در آن برای کلیۀ سازمانها و دستگاههای دولتی وظایف قانونی در جهت تسهیل فرزندآوری پرسنل شاغل تعیین شده است، شناسایی موانع فرزندآوری مادران شاغل بهمنظور کمک به سیاستگذاری اثرگذارتر ضرورت دارد؛ برای مثال، هماکنون مقررات مختلفی بهمنظور مساعدت در زمینۀ فرزندآوری زنان شاغل، ازجمله اعطای مرخصی دوران بارداری به مادران، کاهش ساعات کاری برای مادران شیرده و نظایر آن در حال اجراست؛ اما مشخص نیست که زنان شاغل چه تفسیر و تصوری از این مزایای قانونی دارند و اینکه آیا این مزایا، تا چه اندازه به کاهش دغدغهها و تسهیل فرزندآوری آنان کمک کرده است؟ پاسخ به این پرسش مهم پژوهشی، در گام نخست مستلزم تشخیص چالشهای فرزندآوری زنان شاغل و سپس در گام بعدی، شناخت دامنۀ تأثیر مقررات در حال اجرا بر رفع چالشهای زندگی مادران شاغل و کمک به بهبود شرایط آنان در ایفای هرچه بهتر تجربۀ مادری است. با این اوصاف، زوایۀ اصلی نگاه پژوهش حاضر، بر دستیابی به فهم دقیقتری از چالشهای فرزندآوری مادران شاغل متمرکز است. اما با توجه به اینکه قوانین و مقررات جاری، در خلأ اجرا نمیشود، بلکه هدفمندانه طراحی شدهاند تا بهطور مستقیم در میدان پژوهش مداخله کنند، بنابراین در خلال یافتهها و نتایج پژوهش، تفسیر زنان شاغل از چالشهای فرزندآوری آنان، بازتابدهندۀ اثربخشی مقررات جاری در رفع موانع و تسهیل شرایط فرزندآوری برای آنان است.
چارچوب مفهومی تحقیق با توجه به اینکه برای مادران شاغل، انتظارات مربوط به نقشهای شغلی افزون بر مسئولیتهای مهم و سنگینی است که بهطور معمول بر دوش مادران نهاده شده است، بنابراین این گروه از مادران، با سنخ متفاوتی از مسائل و چالشها در زمینۀ فرزندآوری مواجهاند. یکی از نظریاتی که در تحلیل چالشهای فرزندآوری زنان شاغل مفید است، تحلیل نهادی است. به نظر اسکات[4] (2014)، نظریۀ نهادی به ساختار اجتماعی مربوط میشود که قوانین، هنجارها و روالهایی را بهعنوان دستورالعملهایی برای باورها و رفتارهای اجتماعی تعیین میکند. فرهنگ، هنجارهای اجتماعی و نقشهای جنسیتی در یک جامعه، عوامل نهادی در نظر گرفته میشوند (Branisa et al., 2014; Probert, 2005). موضع نظریۀ نهادی این است که سیستمها در ساختار اجتماعی فرهنگها، ریشهدار و تعبیه شدهاند، بهنحوی که هنجارها و انتظاراتی را ایجاد میکنند که رویکرد جنسیتی دارند و به زن و مرد میگویند که چگونه عمل کنند. «وقتی چنین انتظارات و نگرشهای هنجاری، بهطور گسترده پراکنده و عمیقاً ریشهدار میشوند، در اندیشه و عمل اجتماعی وضعیتی «شبیه قاعده» به خود میگیرند» (Baughn et al., 2006: 688). بر مبنای نظریۀ نهادی، انتظارات هنجاری انعطافپذیر در تعدادی از سطوح، متشکل از قوانین، زمینههای نهادی، هنجارها، ارزشها، روالها و مقرراتی عمل میکنند که با هم، رفتار اجتماعی را شکل میدهند (Scott 2014). سطح اول، سیستم نظارتی است که وضعیت زنان را با توجه به محیط سیاست و چارچوب قانونی (در موضوعاتی مانند دسترسی به اطلاعات، سیستم حقوقی، قوانین ارث و ازدواج) مشخص میکند؛ سطح دوم، نظام هنجاری است که دیدگاهها دربارۀ وظایف مردان و زنان، سیستمهای مسئولیت خانواده و انتظارات جنسیتی مرتبط با آنها، مذهب و همچنین عوامل فرهنگی و قومیت را شامل میشود و سطح سوم، سیستم شناختی و شامل آموزش عملکردی، دسترسی به سطوح خاصی از آموزش و در دسترس بودن و پذیرش فناوری است. نظریۀ نهادی، عوامل اجتماعی مرتبط با کلیشهها و نقشهای جنسیتی را توضیح میدهد که بر زنان شاغل تأثیر میگذارد (Uddin, 2021). کلیشههای جنسیتی، انتظارات هنجاری اعضای گروه است که بر زنان شاغل تأثیر منفی میگذارند (Heilman & Chen, 2003). در سطح جهانی، حضور زنان در نیروی کار و کنشهای درون خانواده، تابع کلیشههای جنسیتی و نقش آنها در جامعه است (Schein, 2007; Power, 2020). این کلیشهها بر پیشرفت شغلی و رفتارهای خانوادگی آنها تأثیر میگذارد (Heilman & Chen, 2003). معمولاً زنان در زندگی حرفهای خود با وقفههای شغلی مواجه میشوند که این وقفهها نیز، عمدتاً با کلیشههای جنسیتی در رابطهاند (Schein, 2007; Saad Alfarran, 2021). ازجمله عواملی که باعث ایجاد وقفۀ شغلی زنان شاغل میشود، تغییر در وضعیت تأهل، ورود به مرحلۀ مادری، مراقبت از کودک و دیگر عوامل سازمانی است (Uddin, 2021). دیدگاه دیگری که کمابیش با چارچوب نهادی همسو است، بر محیط فرهنگی و ضعف یا فقدان حمایتهای اجتماعی و فرهنگی برای زنان تأکید دارد. ایتوما و سیمپسون[5] (2007) بیان کردند که عوامل بیرونی فرهنگی زیادی، شامل شرایط سیاسی و اقتصادی جامعه، شبکۀ دوستان و خانواده و سابقه و موقعیت شخصی و خانوادگی وجود دارند که بر انگیزههای زنان شاغل برای اولویتبخشی به کار یا خانواده تأثیر میگذارند؛ بنابراین لازم است فرزندآوری زنان با توجه به اینگونه تأثیرات بیرونی بررسی شود. یکی از این موارد، نگرش منفی نسبتبه زنانی است که شاغلاند. این بهدلیل بافت فرهنگی و متعارفی است که مسئولیت اصلی حمایت و تأمین معاش خانواده را به مردان واگذار میکند. در چنین جوامعی، زنان بدون حمایت خانوادگی و اجتماعی، از عهدۀ مسئولیتهای شغلی برنمیآیند (Hutchings et al., 2010؛ ربانی و همکاران 1401). محدودیتهای فرهنگی و برخی کلیشههای جنسیتی در برخی از جوامع، باعث شده است تا با وجود تلاشهای درخور توجه برای آموزش زنان، نرخ بالای بیکاری در میان زنان فارغالتحصیل دانشگاهی ایجاد شود. از طرفی، زنان زیادی نیز وجود دارند که نمیخواهند به دور از شهرهای خود نقلمکان کنند (Calvert & Al-Shetaiwi, 2002) و دروس آکادمیکی را تحصیل نکردهاند که الزامات شغلی را برآورده میکند. درنهایت به نظر میرسد شیوههای فرهنگی بهطور مستقیم به وضعیت زنان در خانواده و اجتماع شکل میبخشد. زنان در حوزههای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و مذهبی زندگی، نسبتبه مردان در درجۀ دوم اهمیت قرار میگیرند. بنابراین عوامل فرهنگی و کمبود حمایت اجتماعی، اساس چنین چالشهایی است که زنان شاغل در ارتباط با فرزندآوری با آنها مواجه خواهند بود. درواقع حمایت اجتماعی ضعیف، تمایل آنها را برای فرزندآوری محدود میکند. بخشی از پیشینۀ نظری و پژوهشی موضوع بر تعارض کار – خانواده تأکید کردهاند. یکی از مهمترین چالشهایی که زنان شاغل با آن روبهرویند، توانایی مدیریت مسئولیتهای شغلی و خانوادگی بدون غفلت از هریک از این مسئولیتهاست (Shelton, 2006; Guendouzi, 2006; Welter, 2004; Frone et al., 1997; Noor, 2004). با توجه به اینکه زنان بهدنبال ایجاد تعادل بین کار و زندگی خانوادگی خودند، بنابراین با تغییر در تصمیمات باروری و یا انصراف از کار تماموقت، تلاش میکنند کنترل و انعطاف بیشتری در زندگی شخصی و کاری خود ایجاد کنند (Baber & Monaghan, 1988; Machung, 1989). یکی از نظریههای مربوط به موضوع تعادل کار- خانواده که بهتازگی، تحقیقات زیادی در چارچوب آن انجام شده است، نظریۀ مرز کار- خانواده[6] است (Clark, 2000). براساس این نظریه، ارتباط بین نظام کار و خانوادۀ عاطفی نیست، بلکه انسانی است. افراد مرزنشینانیاند که روزانه بین دو محیط (محیط کار و محیط خانواده) رفتوآمد دارند. آنها این محیطها را شکل میدهند و مرزهای بین آنها را قالببندی میکنند. اگرچه افراد، محیط خود را شکل میدهند، به سهم خود، بهوسیلۀ آنها شکل میگیرند. همین تناقض تعیینشده بهوسیلۀ محیطهای کار و خانه است که تعادل کار خانواده را به یکی از مفاهیم چالشبرانگیز در مطالعۀ کار و خانواده تبدیل میکند. نظریۀ مرز کار- خانواده تلاشی برای توضیح این تعامل پیچیده بین مرزنشینان و زندگی شغلی و خانوادگی آنهاست تا زمانی را پیشبینی کند که تعارض رخ میدهد و چارچوبی را برای رسیدن به تعادل ارائه میکند. این نظریه نشان میدهد چگونه ادغام و تقسیمبندی حوزه، مدیریت و ایجاد مرز، مشارکت مرزبانان و ارتباط بین مرزنشینان و دیگر افراد در محل کار و خانه، بر تعادل خانواده - کار تأثیر میگذارد. درمجموع، دیدگاههای نظری فوق به گسترش حساسیت نظری پژوهش حاضر، یاری رسانید. با توجه به ماهیت کیفی پژوهش حاضر، از چشماندازهای نظری فوق، در فاز اجرای میدانی مطالعه، راهنمایی برای شناسایی مفاهیم حساس و چالشهای مهم زندگی زنان شاغل در زمینۀ فرزندآوری استفاده شدند و همچنین از نظریههای فوق، بهمنظور کدگذاری مناسبتر دادهها، استخراج مقولات و درنهایت تفسیر بهتر یافتههای پژوهش کمک گرفته شد. بهطور مشخص، دیدگاه نهادی با تأکیدی که بر انتظارات هنجاری جامعه از نقشهای جنسیتی زنان و مردان دارد، به شناسایی مضامین مرتبط با چالشهای شغلی مادران در محیط کار کمک میکند. در پرتوی دیدگاه موانع محیط فرهنگی و ضعف حمایت اجتماعی از مادران، دستیابی به فهم صحیحتری از برخی چالشهای فرزندپروری و اقتصادی مادران فراهم شد. درنهایت، بهرهگیری از نظریۀ مرز کار- خانواده، افق دید محققان را گسترش داد و ذهن محققان را دربارۀ وجوه مشخصی از چگونگی ادغام، مرزبندی و مدیریت دو حوزۀ شغلی- خانوادگی زنان شاغل هوشیار و آگاه کرد.
روش تحقیق با توجه به اینکه هدف اصلی مطالعه، واکاوی چالشهای فرزندآوری زنان شاغل در سازمان تأمین اجتماعی است، دستیابی به این هدف مستلزم درک لایههای عمیق معنایی تجارب زیستۀ افراد است. برای این منظور، پژوهش حاضر از رویکرد پژوهشهای کیفی تحقیق پدیدارشناسانه استفاده میکند. پدیدارشناسی، بر تجربۀ آگاهانه و بدون پیشفرض زندگی روزمرۀ شرکتکنندگان متمرکز است (محمدپور، 1393: 143). انتخاب نمونههای مشارکتکننده در پژوهش، بر مبنای شیوۀ نمونهگیری هدفمند انجام شده است. بر این اساس شرکتکنندگان در این پژوهش، زنان شاغل در سازمان تأمین اجتماعی در شهر تهران بودهاند که با در نظر داشتن چهار معیار زیر، انتخاب شدند: 1) زنان در سنین باروری باشند؛ 2) زنان ازدواج کرده باشند (اعم از بدون فرزند یا دارای فرزند)؛ 3) در بخش بیمه یا ستاد سازمان تأمین اجتماعی شاغل باشند. گردآوری دادههای تحقیق ازطریق انجام مصاحبۀ عمیق از اسفندماه سال 1401، آغاز و تا اردیبهشتماه 1402 به طول انجامید. با توجه به اینکه میانۀ فاصلۀ ازدواج تا تولد اول و همچنین فاصلۀ فرزند اول و دوم در شهر تهران، به ترتیب 33 و 84 ماه است (رازقی نصرآباد و همکاران، 1398؛ رازقی نصرآباد و همکاران، 1400)، در این پژوهش نیز افراد نمونه ازلحاظ وضعیت فرزندآوری، شامل هر سه گروه بیفرزند، تکفرزند و دو فرزند و بیشتر به شرح زیر خواهند بود: حداقل سه سال از ازدواج زنان بدون فرزند گذشته باشد، سن فرزند در زنان تکفرزند حداقل 2 سال باشد و زنان دارای دو فرزند و بیشتر در سنین باروری باشند. بهمنظور دستیابی به نمونۀ واجد شرایط، برخی از افراد بدون فرزند و دو فرزند و بالاتر که در سنین پایانی حیات باروری (بالای 45 سال) بودند، فاصلۀ بسیار زیادی از ازدواج و یا زمان تولد آخرین فرزندشان گذشته بود، کمتر مناسب اهداف مطالعه بودند و یا موافقتی با شرکت در مطالعه نداشتند، از نمونه کنار گذاشته شدند. در این مطالعه، از بین افراد واجد شرایط برای شرکت در مطالعه، با 22 زن شاغل مصاحبۀ کامل انجام شد. ملاک پایان نمونهگیری، اشباع نظری بود. این مطالعه، ادعای تعمیم یافتهها به کل زنان شاغل را ندارد. در این تحقیق، از تکنیک مصاحبۀ عمیق برای جمعآوری اطلاعات استفاده شد. با برخی از افراد در همان اولین نوبت مراجعۀ محقق و با بعضی دیگر، در مراجعۀ مجدد و زمانی مصاحبه انجام شد که افراد مشخص کردند. شش نفر از افراد نمونه بهدلیل حجم کاری و تمایلنداشتن افراد برای انجام مصاحبه در محل کار، مصاحبه بهصورت تلفنی انجام شد. قبل از شروع مصاحبه، به شرکتکنندگان اطمینان داده شد که اسامی و اطلاعات خصوصی آنان کاملاً محرمانه است و از نظرات آنها در جهت سیاستگذاری و برنامهریزی کارآمد استفاده میشود. شرکتکنندگان در مطالعه، تمایلی به ضبط مصاحبه نداشتند، بنابراین اطلاعات در حین مصاحبه بهوسیلۀ مصاحبهکننده یادداشت شد. بهمنظور گردآوری اطلاعات، سؤالات مصاحبهها از کل به جزء طرح شد تا شرکتکنندگان بهتدریج وارد بحث شوند. همچنین در حین مصاحبه، محقق از سؤالات ژرفکاو برای تکمیل و توضیح بیشتر مطالب استفاده کرد. طرح سؤال بهوسیلۀ مصاحبهکننده باعث ایجاد تعامل و گفتوگوی بیشتر بین محقق و شرکتکنندگان در مطالعه شد. محور اصلی سؤالاتی که پرسیده شد، عبارت بودند از: قصد دارید چند فرزند به دنیا بیاورید؟ فرزند در زندگی شما چه نقشی دارد؟ چه دلایلی باعث شده است تا تصمیم بگیرید که صاحب فرزند (بیشتر) شوید؟ چه کسانی در تصمیمات باروری شما نقش داشتهاند؟ و ... همچنین بهمنظور تقویت و تکمیل پاسخها، از سؤالات تکمیلی و توضیحی مانند آیا مورد دیگری هم هست؟ ممکن است بیشتر توضیح دهید؟ و ... استفاده شد. تمامی پاسخگویانی که موافقت کردند در مطالعه شرکت کنند، احساس همدلی زیادی با محقق داشتند و روایتهای جامعی از شرایط محل کار و زندگی، روابط خود با همسر و اعضای خانواده و روابط با همکارانشان داشتند. مصاحبهها بهطور متوسط 45 دقیقه طول کشید. با طرح سؤالات محوری، به شرکتکنندگان در تحقیق کمک شد تا تجربیات زندۀ خود را توصیف کنند، همچنین ازطریق گفتوگوهای عمیق تلاش شد تا به دنیای شرکتکنندگان وارد شویم و به تجربیات آنها دسترسی کامل پیدا کنیم. در این مطالعه برای تجزیه و تحلیل یافتهها، از تکنیک تحلیل مضمون[7] استفاده شد. مراحل تجزیه و تحلیل دادهها در روش تحلیل مضمون، ازنظر براون و کلارک[8] (2006) به شرح زیر است: آشنایی با دادهها؛ 2) ایجاد کدهای اولیه؛ 3) جستوجوی تمها؛ 4) بازبینی تمها؛ 5) تعریف و نامگذاری و 6) ارزیابی و نتیجهگیری. در این مطالعه، اولین گام برای تحلیل این بود که عناصر زمینهای مخصوص هر فرد، در یک جدول مشخص شود. عناصر زمینهای شامل ویژگیهای اقتصادی، اجتماعی و جمعیتی افراد است. ارائۀ این اطلاعات، تنوع شرکتکنندگان در تحقیق را آشکار میکند. واحد تحلیل در این مطالعه، کل مصاحبهها بود. بنابراین در گام بعدی، متن هر مصاحبه چند بار خوانده و از گزارههای اصلی، یادداشتبرداری شد؛ سپس گزارهها خوانده و کلمات کلیدی مشخص شد. در مواردی که به یادداشتبرداری متن، نیاز بیشتری بود، مجدداً به متن مصاحبه مراجعه میشد و به این ترتیب، واحدهای معنی بهصورت جملات یا پاراگراف از بیانات و متون مصاحبه مشخص و کدهای اولیه یا کدهای باز از آنها استخراج شد. مرحلۀ خواندن مصاحبهها چندین بار تکرار شد. بازخوانیها کمک کرد تا جزئیات احساسات و عواطف پاسخگو در زمان مصاحبه یادآوری و با توجه به تمام جزئیات، معانی استخراج شود. در مرحلۀ بعد براساس تفاوتها و تشابهات در کلمات کلیدی، مفاهیم انتخاب شدند؛ سپس با بهکارگیری کدگذاری محوری، مفاهیم در دستهبندی انتزاعیتر با عنوان خردهمضمونها قرار گرفتند. جریان تجزیه و تحلیل با اضافهشدن هر مصاحبه تکرار و کدها و طبقات اصلاح شد. درنهایت براساس ارتباط بین خردهمضمونها و با بهکارگیری کدگذاری انتخابی، مضمونهای اصلی انتخاب شدند. به این ترتیب مفاهیم، خردهمضمونها و مضمونهای اصلی انتزاع شدند. برای اطمینان از صحت و پایایی دادههای کیفی، از معیارهای مطرحشده از سوی لینکلن و گوبا[9] (1985) استفاده میشود. این دو با مطرحکردن قابلیت اعتماد پژوهش برای ارزیابی پژوهش کیفی، چهار معیار مختلف را جایگزینهایی برای معیارهای کلاسیک اعتبار و پایایی ارائه کردهاند که عبارتاند از: اعتبارپذیری[10]، انتقالپذیری[11]، قابلیت اطمینان[12] و تأییدپذیری[13] . برای دستیابی به قابلیت اعتماد، از بررسی همکاران[14] (ازجمله تیم پژوهشی مطالعه و ناظر علمی) و نیز تأیید مشارکتکنندگان[15] استفاده شده است، به این صورت که در مرحلۀ کدگذاری همکاران، گزارهها و مفاهیم در چند مرحله مطالعه و مفاهیم و خردهمضمونها چندین بار پالایش و اصلاح شد. علاوه بر آن، کلیۀ اصول مصاحبه رعایت شده است و همچنانکه در این مطالعه مشهود است، همۀ مفاهیم و مقولات با ارائۀ شواهد کافی از متن سخنان مشارکتکنندگان تحلیل و تفسیر شدهاند. در فرایند اجرای مصاحبه، از برگۀ راهنمایی، نسخهبرداری، یادداشتبرداری و فهرست مصاحبهشوندگان استفاده شد. با توجه به اینکه جمعآوری و تحلیل داده همزمان انجام میشد، در برخی موارد، مفاهیم و گزارهها به مشارکتکنندگان ارائه و نتایج و برداشتها بهوسیلۀ آنها تأیید شد. با حضور مستمر محقق در میدان پژوهش، مشارکت کافی و تعامل نزدیک با مشارکتکنندگان، تنوع مشارکتکنندگان تحقیق ازنظر سن، جنس، سابقۀ کار، تنوع بخش محل خدمت و ردههای مختلف کاری، تلفیق دادهها و مرور و بازنگری مکرر دادهها، اعتبارپذیری تحقیق تقویت شد. همچنین ملاحظات اخلاقی متعددی مدنظر قرار گرفت. همۀ مصاحبهها با هماهنگی شرکتکنندگان در زمانی انجام شد که برای مشارکتکننده مناسب بود و احساس راحتی و امنیت داشتند. در ابتدای هر مصاحبه، به شرکتکنندگان دربارۀ اهداف تحقیق توضیحاتی ارائه شد. با ارائۀ معرفینامه و نامۀ صیانت از اطلاعات و آگاهی افراد شرکتکننده از اینکه کارفرما، مؤسسۀ عالی پژوهش تأمین اجتماعی است، زمینۀ اعتمادسازی و درک کاربردیبودن طرح بیشتر فراهم شد. این اطلاعات کمک کرد تا پاسخگویان دریابند که در یک تحقیقی دانشگاهی شرکت دارند و از سوی سازمان تأمین اجتماعی بهمنظور شناسایی چالشهای فرزندآوری زنان شاغل و شناسایی مسئولیتهای شغلی و خانوادگی آنها اجرا میشود. رعایت اصل گمنامی مشارکتکنندگان، از مهمترین جنبههای تحقیق حاضر بود. به این صورت که به مشارکتکنندگان اطمینان داده شد که اسامی آنها در گزارش ذکر نمیشود و همۀ اطلاعات شخصی که در حین مصاحبه بیان میشود، محرمانه تلقی میشود و گزارش نمیشود. علاوه بر این، به پاسخگویان گفته شد که میتوانند آزادانه تصمیم بگیرند، در مطالعه شرکت کنند و به هر سؤالی که تمایل نداشتند، پاسخ ندهند. علاوه بر آن از ابتدای تحقیق و در زمان انجام مصاحبه، به شرکتکنندگان یادآوری شد که میتوانند در زمان دلخواه، مصاحبه را متوقف کنند و از تحقیق انصراف دهند. رعایت موارد فوق، دستیابی به اطلاعات غنی از موضوع را فراهم کرد.
یافتههای تحقیق جدول 1، ویژگیهای جمعیتی و اجتماعی مشارکتکنندگان را در پژوهش نشان میدهد. همانطور که ملاحظه میشود، تعداد افراد شرکتکننده در مطالعه، 22 نفر بود. میانگین سن پاسخگویان، 36 سال است، متوسط طول مدت ازدواج 6/8 سال و میانگین تعداد فرزندان 1 فرزند است. همچنین متوسط سن کوچکترین فرزند خانواده 4 است. بهلحاظ سطح تحصیلات، 11 نفر لیسانس، 10 نفر فوق لیسانس و یک نفر دیپلم بودند. متوسط سابقۀ کاری نیز، 12 سال است.
جدول1- ویژگیهای جمعیتی و اجتماعی مشارکتکنندگان در پژوهش Table 1- Demographic and social characteristics of the participants
در این مطالعه تلاش شده است تا با ورود به دنیای ذهنی زنان، با زیست جهان زنان شاغل آشنا شویم. در نمونۀ منتخب، 6 نفر از زنان بدون فرزندند که یک نفر از آنها در زمان تحقیق باردار بود، 11 نفر تکفرزند و 5 نفر دو فرزند داشتند. افراد شرکتکننده در این مطالعه، همگی در سنین بارداری بودند، افراد بدون فرزند، همگی تمایل به فرزندآوری داشتند، افراد تکفرزند دو گروه بودند، تعدادی قصد فرزندآوری بیشتر و برخی قصد تکفرزندی داشتند. همچنین افراد دارای دو فرزند بهجز یک مورد، بقیه قصد فرزندآوری بیشتر نداشتند. شایان ذکر است که بسیاری از افراد معرفیشده دارای دو فرزند، در سالهای پایانی حیات باروری بودند، بنابراین در این مطالعه، تنها با 5 نفر از زنان دارای دو فرزند مصاحبه انجام شد.
چالشهای فرزندآوری زنان شاغل چالشهایی که زنان شاغل شرکتکننده در این مطالعه تجربه کرده بودند، برگرفته از 10 خردهمضمون و چهار مضمون اصلی است. این چالشها عبارتاند از: چالشهای شغلی (محیط کار)، فرزندپروری، اقتصادی و آموزش فرزندان. جدول 2، مفاهیم، خردهمضمونها و مضمونهای اصلی مرتبط با چالشهای فرزندآوری را نشان میدهد.
جدول 2- مفاهیم، خردهمضمونها و مضمونهای اصلی مرتبط با چالشهای فرزندآوری زنان شاغل Table 2- Concepts, sub-themes and main themes related to the Childbearing Challenges of Working Women
چالشهای شغلی (محیط کار) مضمون چالشهای شغلی، به چالشهایی اشاره دارد که با کار و فضای کار مرتبط است و از سه خردهمضمون ساختار اداری ضد مادری، تعارض کار با خانواده و سقف شیشهای برساخته شده است. ساختار اداری ضد مادری، بیانگر آن است که فضای کار ازنظر زنان، ضد مادری و فرزندآوری است و شرایط تسهیلکننده برای ایفای همزمان نقش مادری و نقش کارمندی کمتر مهیاست. این نوع نگرش به فضای کار، در شرایطی است که برخی قوانین ازجمله کاهش ساعت کاری بانوان، مرخصی زایمان و ساعت شیردهی در حال اجراست؛ اما افراد نمونه، اجرای این قوانین را ناقص میدانند. آنها اجرای قوانین تسهیلگری برای مادران شاغل را امر مغفولی میدانند که از یکسو ناشی از ساختار انعطافناپذیر فضای کار در جامعه و از سوی دیگر، ناشی از حجم فعالیتها در سازمان است. افراد نمونه، شواهد زیادی از محدودیتها و مسائل مربوط به استفاده از این تسهیلات قانونی را ذکر کردند که آن را بهشخصه تجربه کرده بودند. برای نمونه، شرکتکنندۀ شمارۀ 6 میگوید: «ما کاهش ساعت کار مادران داریم. هر روز 5/1 ساعت کاهش داریم. اما کار زیاد است. هر واحد دو سه نفر متقاضی است، برای همین نمیشود استفاده کرد ... [ضمن اینکه] آقایون چپچپ نگاه میکنند. بهطعنه میگن نُه ماه مرخصی دارند. بعد هم که به هر بهانه، شیردهی یا رسیدگی به بچه زودتر میروند! کاش ما هم خانم بودیم، کاش ما هم زایمان میکردیم. خلاصه اجازۀ اجرای درست قوانین را نمیدهند». شرکتکنندۀ شمارۀ 8 میگوید: «من و همکارم همزمان زایمان داشتیم، هر دو شیرده بودیم. معاون شعبه اجازه نمیداد استفاده کنیم». شرکتکنندۀ شمارۀ 9 میگوید: «همین دیروز بچۀ من مریض شد. تو ساعت کاری رفتم و بردمش بیمارستان. امروز توبیخ شدم، چرا دیروز جلسه نبودم». استفادهشدنینبودن کاهش ساعت کاری، اضافهکاری منوط به حضور فیزیکی، الزام به 20 ساعت اضافهکاری اجباری و ارجاع کار در روزها و ساعات غیر اداری، ازجمله مهمترین مسائل و چالشهاییاند که مادران در این باره تجربه کرده بودند. خردهمضمون «تعارض کار با خانواده»، بیانگر این است که مسئولیتهای شغلی مانع از ایفای درست نقش مادری و همسری است. شرکتکنندگان این مطالعه، خود را افراد متعهدی میدانستند که بهدلیل احساس مسئولیت بالا و همینطور نگرانی بابت از دست دادن شغل یا جایگاه شغلی، وظایف مربوط به شغل خود را بهطور کامل انجام میدهند و حتی گاهی در ساعتهای غیر اداری نیز، به امور اداری مشغول میشوند. ماندن تا ساعات پایانی روز، بردن برخی از کارها به محیط خانه، اختصاص توان و انرژی به کار، نارضایتی همسر و فرزندان از ساعات کار طولانی، احساس خستگی و نارضایتی از کار و نشاط و شادمانی کم مادران شاغل، تعارض کار با خانواده را نشان میدهد. شرکتکنندۀ شمارۀ 15 میگوید: «ساعت کاری طولانی است، ما همه انرژی و توانمان را روزها در محیط کار صرف میکنیم. چیزی برای خونه نمیمونه». تجربۀ تعارض کار و خانواده علاوه بر اینکه مشقتها و سختیهایی را برای مادران به وجود آورده است، به برخی مشکلات برای همسر و فرزندان نیز منجر شده است. بخشی از این نارضایتی، ناشی از این است که نقشهای درون خانواده عمدتاً به عهدۀ مادران است. با توجه به اینکه بسیاری از همسران تا ساعتهای پایانی روز بهمنظور اضافهکاری در محیط کار یا در محیطهای کاری دیگر (شغل دوم) مشغول بودند، عمدۀ کارهای درون منزل و کارهای مربوط به فرزندان را مادر انجام میداد. حجم کار بالا در محیط کار، لزوم حضور طولانی مادران در اداره و یا انجام کارهای مربوط به اداره در منزل، باعث بینظمی و یا اختلالاتی در محیط خانواده شده است. البته شرکتکنندگان در این مطالعه، دستیابی به فرصت شغلی را در شرایطی یک دستاورد مهم برای خود میدانستند که میزان بیکاری زنان بالاست و آن را در وضعیت کنونی اقتصاد کشور، یک ضرورت برمیشمردند. آنها سختیهای فعلی را موقت میدانستند و انتظار داشتند بخش زیادی از این مسائل با بزرگترشدن فرزندانشان حل شود. خردهمضمون سقف شیشهای، به تبعیض جنسیتی در محیط کار اشاره دارد. تفاوتهای درآمدی ازجمله نبود کمکهزینۀ عائلهمندی، ارائهنکردن حق بیمۀ خانواده به کارکنان زن و همچنین تبعیض در دسترسی به پستهای مدیریتی و یا ارتقای شغلی تعداد کم مدیران زن، ازجمله مفاهیمی بود که مشارکتکنندگان در مطالعه به آن تأکید داشتند. شرکتکنندۀ شمارۀ 20 میگوید: «خانمها کمکهزینۀ عائلهمندی نمیگیرند. این چیز خیلی عجیبی است. چرا مگه ما از آقایان کمتر کار میکنیم؟ مخصوصاً خانمهایی که شغل همسرشان آزاد است، هیچ توجیهی ندارد. این نوعی تقابل قانون با اشتغال بانوان است». شرکتکنندۀ شمارۀ 16 میگوید: «حق اولاد به خانمها بدهند، بابت مسکن به خانمها مبلغی بدهند. خیلی از ما همسرامون شاغل تو بخش دولتی نیستند. حتی اگه تو بخش دولتی هم باشند، باید بدهند. این موقعی میتوانند این تبعیضها را داشته باشند که خانمها کمتر کار کنند و تفاوت حقوق داشته باشند .... خانمها تعهد کاری بالایی دارند، مسئولیتپذیری بیشتر دارند. این رو تو همۀ ادارات میبینید؛ اما واقعاً در حقشان اجحاف میشود، کمتر خانمها ارتقا میگیرند».
چالش اقتصادی چالش اقتصادی، یکی از چالشهای اساسی است که همۀ بانوان شرکتکننده در مطالعه به آن اشاره داشتند. هزینههای بالای زندگی، مسکن کوچک و فضای کم داخل خانه، بهویژه برای افراد دارای دو فرزند، هزینۀ مدارس غیرانتفاعی، هزینۀ کلاسهای آموزشی و تفریحی فرزندان، اجارۀ مسکن و یا اقساط خرید خانه و ماشین و تورم ازجمله دغدغههای مهمی بود که مادران به آن اشاره داشتند. آنها شاغلبودن خود را ضرورت اجتنابناپذیر کاهش و در صورت امکان، رفع این مسائل و چالشها میدانستند و مکرر اظهار میداشتند که اگر شاغل نبودند و دو منبع درآمد در خانوادۀ آنها نبود، با تنگنا و فقر گرفتار بودند. زنان شرکتکننده در مطالعه، حقوق و درآمدهای دریافتی خود و همسر را متناسب با هزینهها نمیدانستند. البته مادران شرکتکننده، این موضوع را جزء مسائل کلان جامعه میدانستند و آن را لزوماً منحصر به سازمان خود تلقی نمیکردند و رفع آن را نیز در گروِ سیاستهای کلان جامعه میدیدند. شرکتکنندۀ شمارۀ 3 میگوید: «هر سال تمام ارگانها 50درصد افزایش حقوق دارند، سازمان ما عوض پیشرفت، پسرفت دارد. ما افزایش ساعت کاری را داشتیم، در حالی که افزایش حقوق متعادل نیست». شرکتکنندۀ شمارۀ 2 میگوید: «تازه خونه تو کرج گرفتیم، با اینکه بریز و بپاش ندارم، اما سر خونه زیاد وام گرفتیم. توانایی خرید خونه تو تهران را نداریم». شرکتکنندۀ شمارۀ 14 میگوید: «مادرم بیمار دیابتی است، بهخاطر تحریمها دارو نداره. یک پماد باید بزنه. قبلاً 300 بوده، الآن یک و سیصد شده! سه روزه هم تمام میشود. هر سری پانسمان مامانم یک میلیون میشه».
چالش فرزندپروری چالش فرزندپروری که زنان شاغل در این مطالعه تجربه کردهاند، شامل چهار خردهمضمون «مراقبت و نگهداری از فرزند»، «شیردهی و تغذیۀ فرزند»، «دغدغۀ تربیتی فرزند» و «احساس ناامنی محیطی و اجتماعی» است. در این میان مراقبت و نگهداری از فرزند، ازجمله مهمترین مسائل و چالشهای فرزندپروری زنان شاغل در این مطالعه است و سهم چشمگیری از صحبتهای مادران را به خود اختصاص داده است. این موضوع مادران دارای فرزند زیر 6 سال و مادران دارای فرزند دبستانی را شامل میشود. مادران دارای فرزند زیر 6 سال، جمعشدن مهد کودک از شعب و واگذاری آن را به بخش خصوصی، عامل اساسی چالش نگهداری از کودک در میان مادران شاغل ذکر کردند. علاوه بر آن، بخشی از دغدغهها به کیفیت آموزش در مهدهای خصوصی و هزینۀ بالای این مهدها مرتبط بود. همچنین افراد شرکتکننده، کمکهزینۀ مهدکودک را که بهطور ماهانه به مادران پرداخت میشود، بسیار کم، غیرمنطقی و نامتناسب با هزینۀ واقعی مهدها میدانستند. البته مشارکتکنندگانی که در ستاد شاغل بودند، به بازگشایی مهد کودک سازمان در چند ماه اخیر اشاره داشتند، این گروه از مادران، صرفنظر از هزینۀ مهد که آن را بالا و در حد مهد خصوصی میدانستند، از بازگشایی مجدد مهد سازمان احساس رضایت داشتند و ابراز خرسندی میکردند. «الآن باید جلوی بقیه سر خم کنیم تا بچۀ ما را نگه دارند. پرستار هزینۀ بالایی دارد، والدینمان سنشان بالاست، من اگر پرستار بگیرم، یک روز که برف میاد و تو ترافیک گیر میکنم، پرستار نمیتونه تا 7 شب خونۀ من بمونه، ولی اگه مهد باشد، خوب بچهام با خودمه» (شرکتکنندۀ شمارۀ 2). زنانی که تجربۀ فرزندآوری داشتند، با مسائل مختلفی برای تغذیۀ کودکان خردسالشان مواجه بودند. چانهزنی با مدیران برای استفاده از پاس شیردهی، قطع شیردهی زودرس و تغذیۀ نامناسب و بدون برنامه، استفاده از غذاهای فستفودی و ... ازجمله موضوعاتی بود که آنها اظهار داشتند. برای نمونه، شرکتکنندۀ شمارۀ 16 میگوید: «تا خونه بودم شیر خودم را میخورد، اما همینکه مرخصی زایمانم که اونموقع شش ماه بود، تمام شد، شیرم کم شد و بعد هم کلاً قطع شد. شیر خشک میدادم وزنش زیاد شد. الآن که هشت سالشه هم، تغذیۀ خوبی نداره. بعضی وقتها مجبورم شام سوسیس یا فلافل بپزم. صبحانهاش را خیلی وقتها کامل نمیخوره». علاوه بر آن، نگرانی دربارۀ تربیت فرزندان، ازجمله مسائل مادران شاغل بود. بلوغ زودرس، نبود محیط مناسب برای اجتماعیشدن کودک، استفاده از وسایل ارتباطی مجازی بهجای وسایل بازی، قرارگرفتن فرزند در معرض فیلم یا محتوای نامتعارف، بهدلیل حضور طولانیمدت در منزل بهتنهایی، ازجمله این مسائل است. شرکتکنندۀ شمارۀ 21 که صاحب یک فرزند دختر است، در این باره میگوید: «ساعت کاری زیاد است، برای دخترم نمیتوانم زیاد وقت بگذارم. ساعت 6 صبح میام بیرون، ساعت 6 برمیگردم. وزنش بالا رفته، بلوغ زودرس گرفته. نمیتوانم همین دخترم را ساپورت کنم و سلامتیاش را کمک کنم». از دیگر چالشهایی که بهوفور در بین صحبتهای زنان مطرح میشد، احساس ترس و نگرانی بود که آنها نسبتبه حضور فرزندان در محیطهای شهری و فضای مجازی داشتند. همچنین تعطیلی مدارس دخترانه و فضای اخیر حاکم بر جامعه را مصداقی از نامناسببودن محیط مدرسه برای پرورش و رشد فرزندان خود میدانستند. شرکتکنندۀ شمارۀ 16 میگوید: «اینقدر مسئله داریم که ما را ترسانده؛ شرایط اقتصادی، دزدی میلیاردی از کشور، خیانت و ... همۀ اینها ما را خیلی ترسانده. من حتی میترسم بچهام را تو حیاط آپارتمان خودمان تنها بفرستم. بچه کجا بازی کنه؟ کجا اجتماعیشدن را یاد بگیره؟ تنها چیزی که یاد گرفته اینه که محیط جامعه خطرناکه و اگه پا بگذاری، آسیب میبینی. درواقع ما این را تلقین میکنیم که تو با این جامعۀ مخرب نباید ارتباط داشته باشی ... ما تو کوچه عروسکبازی میکردیم، اما الآن بچهها مدام خونه هستند. والدین کلافه میشوند، دائم یا پای تلویزیون هستند یا گوشی دستشان است. اینها همه مشاجرات خانوادگی را زیاد میکند، ولی نمیشود بچهها را کوچه فرستاد یا حتی پارک برد. از خونه تا مدرسۀ دخترم دو قدمه، اما جرئت ندارم تنها بفرستم، سرویس گرفتم». مفاهیمی همچون خوشحالی برای پسرداربودن و شرایط نامناسب محیطی برای دختران، نگرانی از دخترداشتن در شرایط فعلی، هراس روزافزون از محیط اجتماعی، محبوسبودن بچهها در خانه، استفاده از وسایل ارتباطی مجازی بهجای وسایل بازی، نبود محیط مناسب برای اجتماعیشدن کودک، بیانگر این است که زنان احساس میکنند در جامعۀ پرمخاطرهای زندگی میکنند که بسیاری از جنبههای زندگی و تصمیمات باروری آنها را تحت تأثیر خود قرار داده است.
چالش آموزش فرزندان چالش آموزش فرزندان، شامل دو خردهمضمون «ناکارآمدی سیاست حمایتی خانواده در نظام آموزش» و «ضعف در محتوای آموزشی» است. این چالش در بین کلیۀ شرکتکنندگان مطرح بود، حتی افرادی که صاحب فرزند نبودند، به مسائل و نگرانیهای اعضای خانواده یا دوستان و همکارانی اشاره میکردند که فرزند در سن مدرسه داشتند. ناکارآمدی سیاست حمایتی خانواده در نظام آموزش فرزندان، از مفاهیمی همچون کمتوجهی مدارس به شرایط مادران شاغل، هزینۀ بالای محصولات آموزشی، تطابقنداشتن ساعات مدارس با ساعات کار مادران، تعطیلی مدارس در شرایط جوی مختلف، نداشتن زمان برای رسیدگی به تکالیف و درس فرزند استخراج شده است. یکی از مهمترین دغدغههای مادران دارای فرزند دبستانی، به مطابقتنداشتن ساعات کار مادران با ساعات مدرسه مربوط است. ساعات خروج این گروه از مادران بهطور معمول، پنج بعد از ظهر بوده است، در حالی که ساعت مدارس دولتی تا 12 و نیم است. این وضعیت باعث شده است تا برخی از خانوادهها فرزندانشان را در مدارس غیرانتفاعی ثبتنام کنند تا بتوانند تا پایان ساعت کاری ادارات، در مدرسه بمانند و مراقبت شوند. برخی برای رفع تنهایی و یا مراقبت از آنها، به منزل اقوام، ازجمله مادربزرگ، پدربزرگ و دیگر اقوام مراجعه میکنند. بیقراری و تمایلنداشتن فرزندان خردسال و همچنین احساس ناخوشایندی که مادران در این زمینه داشتند، لزوم رفت و آمد فرزندان در طول روز از مدرسه به خانۀ اقوام، منشأ ایجاد نگرانیهای متعددی بوده است. شرکتکنندۀ شمارۀ 11 میگوید: «کاهش ساعت کار برای بچههای زیر شش سال است، اما بچۀ هفتسال چه فرقی با ششسال دارد؟ ضمن اینکه مهد تا عصر هست، اما مدارس تا ظهر است». شرکتکنندۀ شمارۀ 15 میگوید: «خیلی وقتها بچۀ مریضم را برمیداشتم میآوردم اینجا، چون مرخصی نداشتم. وقتی یادم میاد از خودم بدم میاد از اینکه اینقدر تحقیر میشدیم و اینقدر ارزش مادر کم بود». یکی دیگر از مادران که فرزندش پس از مدرسه به محل کار مادر میآمد و در همانجا به استراحت و انجام تکالیف مدرسه مشغول میشد، بیان میکند که این موضوع موجب نارضایتی خود، فرزندش و همکارانش شده است: «پسرم برخی روزها اینجا میاد، رفتارهایی که میبیند، شوخیها یا حتی متلکهایی که بعضیها میگویند، احساس خیلی بدی به من میدهد. گاهی هم بالاخره بچه است، ممکن است سر میز همکاران بروند که خوششان نیاد. من از نگاهها و حرفها و حرکاتشان متوجه میشوم». زنانی که فرزندی در سن مدرسه داشتند، در بین صحبتهای خود بهوفور به ضعف نظام آموزشی اشاره میکردند. آنها علاوه بر تناسبنداشتن ساعات مدرسه با ساعات کار مادران، کیفیت آموزش در مدارس دولتی را پایین میدیدند. برخی از مادران با توجه به شاغلبودنشان و ناتوانی برای رسیدگی به تکالیف و یا تقویت درسی فرزندان، بهناچار تحصیل در مدارس غیرانتفاعی را انتخاب میکنند که به نظر آنها، نظارت بیشتری بر فعالیتهای تحصیلی دانشآموزان دارند و کلاسهای تقویتی مختلفی را در طول روز به دانشآموزان ارائه میدهند؛ بنابراین اینگونه، هزینۀ هنگفتی را صرف آموزش فرزندان خود میکردند. شرکتکنندۀ شمارۀ 18 میگوید: «ساعت مدارس دولتی تا ظهره، ولی ما باید تا پنج یا شش اینجا باشیم. بچهها را غیرانتفاعی گذاشتم که بارش روی مدرسه باشد». تعدادی از مادران که فرزندانشان در مدارس دولتی تحصیل میکردند، نگرانی زیادی از کیفیت تحصیلی فرزندان خود داشتند. در ایامی از سال، مدارس ابتدایی به دلایل مختلف تعطیل و کلاسها به شکل مجازی در محیط شاد برگزار شده است. آنها نهتنها کیفیت تدریس آنلاین را پایین میدانستند، از نظرشان روزی دو ساعت تدریس و آموزش کافی نیست و از این لحاظ فرزندانشان ضعیف شدهاند؛ برای نمونه، مشارکتکنندۀ شمارۀ 10 میگوید: «من خودم بچهها را کلاس زبان مینویسم، باید یک چیزی را با چیز دیگه معاوضه کنم، باید از تفریح، ورزش یا لباس بچهها بزنیم تا بتوانند (کلاس زبان) بروند. آموزش و پرورش کمکاری میکند. آموزش کافی فراهم نمیکند. ما ناچاریم کلاسهای فوقالعاده ثبتنام کنیم، در حالی که توانش را نداریم. مدارس تا ظهر هستند. بعد از ظهر جایی باید بفرستیم تا خانه تنها نباشند. قبلاً کلاسهای آموزشی، هنری، ورزشی ثبتنام میکردم. الآن نهایت یک کلاس زبان بتوانیم ثبتنام کنیم». شرکتکنندۀ شمارۀ 16 میگوید: «ضمن اینکه حتی باید برای ریاضی و علوم هم معلم بگیرم؛ چون تو کلاس با 40 نفر دانشآموز، بچۀ من چیز زیادی یاد نمیگیره». علاوه بر آن، حضورنداشتن والدین در کنار فرزندان، در اختیار نهادن تبلت یا گوشی تلفن همراه و اینترنت و دسترسی فرزندان به فضای مجازی، موجب نگرانی والدین شده است. آشنایی با فیلمها، کتابها و گروههای موسیقی، طنزها و محتواهای خارج از دامنۀ سنی فرزندان، ازجمله مواردی بود که افراد شرکتکننده به آن اشاره کردند.
بحث و نتیجه باروری پایین، یکی از مسائل جمعیتی کشور است و زنان یکی از کنشگران اصلی این حوزهاند و نقش مهمی در تغییر میزان باروری دارند. این مقاله بر چالشهای فرزندآوری زنان شاغل تمرکز داشت. برای رسیدن به اهداف مطالعه، با 22 زن متأهل و شاغل در سازمان تأمین اجتماعی در شهر تهران، مصاحبۀ عمیق بهصورت حضوری و تلفنی انجام شد. یافتهها نشان داد زنان شاغل در این مطالعه در ارتباط با فرزندآوری، با انواعی از چالشهای شغلی (محیط کار)، مراقبت و نگهداری، اقتصادی و ضعف نظام آموزش فرزندان مواجهاند. بخشی از این چالشها، با مطالعۀ اسحاقی و همکاران (1393) همسو و درونشغلی و بخشی برونشغلی است. در حقیقت بر پایۀ یافتهها، زندگی زنان شاغل پرچالش است و بهویژه زمانی که فرزند وارد زندگی مشترک آنها میشود، ابعاد مختلف زندگیشان را به چالش میکشد. برخلاف تصوری که در جامعه از مادری میشود، آنها در مراحلی از زندگی با شرایط سخت و دشواری مواجه میشوند که مادریکردن و فرزندآوری را بهمثابۀ مرحلهای سخت از زندگی آنها تبدیل میکند. رفعتجاه (1396) نیز در مطالعۀ خود اذعان میدارد تصوری که در جامعه از مادری وجود دارد، اسطورهای است و در آن مادری برای همۀ زنان، مسئولیتی دلپذیر و لذتبخش معرفی میشود. اما مادری واقعی، حتی برای زنان خانهدار نیز مسئولیتی پیچیده، چندبعدی و پرچالش است و در زنان مختلف، به شیوههای متفاوتی اجرا و تجربه میشود. ساختار اداری ضد مادری، تعارض کار با خانواده و سقف شیشهای (تبعیض شغلی)، به برخی از چالشهایی شاره دارد که زنان در محیط کاری تجربه کردهاند. همانطور که دیدیم، زنان شاغل در این مطالعه یا خود باردار بودند، یا فرزند کوچک و وابسته داشتند و یا از والدین خود نگهداری و مراقبت میکردند؛ بنابراین بیشتر آنها به درجات مختلفی، به حمایت خانوادگی، سازمانی و اجتماعی نیاز داشتند. تجربۀ تعارض کار با خانواده، از این حکایت دارد که کار موجب اختلال در زندگی میشود و تعارض کاری به حوزۀ نقشهای خانوادگی ریزش پیدا کرده است. این یافته در مطالعات پیشین نیز، حاصل شده است (Frone et al., 1997؛ صادقی و شهابی، 1398؛ رازقی نصرآباد، 1401). زنان در این مطالعه، خود را افراد متعهدی میدانستند که برای انجام صحیح مسئولیت شغلی خود، در ساعتها و زمانهایی که به کارهای غیرمزدی اختصاص داشت نیز، به کار مشغول میشدند و برخی تقاضاهای شغلی را مرتفع میکردند. کار در ساعات پایانی و بعد از اتمام ساعت کاری و کار در روزهای تعطیل و ناتوانی برای استفاده از برخی مزایای شغلی مادران دارای فرزند خردسال، ازجمله کاهش ساعت کاری، دورکاری در شرایط کرونا، تأخیر در فرزندآوری بهدلیل ترس از دست دادن شغل یا پست سازمانی، همگی ازجمله مصادیقیاند که از تجربۀ تعارض کار با خانواده حکایت دارند. ازجمله چالشهای دیگری که زنان تجربه میکنند، تجربۀ تبعیض است که بهلحاظ ارتقای شغلی، دستیابی به پستهای مدیریتی و برخی مزایا، ازجمله حق عائلهمندی مطرح است. زنان در این مطالعه، از دست دادن پست و جایگاه شغلی، نوع کار و حتی میزان دریافتی، شامل کارانه و اضافهکار را در دوران بارداری و پس از آن تجربه کرده و برخی نیز بهدلیل ترس از این خطرات، فرزندآوری خود را متوقف یا به تأخیر انداختهاند. یافتههای مطالعه نشان داد که ساختار اداری حاکم بر جامعه، تمایل دارد نقش مادری زنان شاغل را نادیده بگیرد، حتی با وجود برخی از آییننامهها که در جهت حمایت از خانواده وضع شدند، زنان برای استفاده از آنها با مشقت و سختی مواجهاند. زنان در این مطالعه از ساعت کار طولانی و دورانِ خدمتِ برابرِ زنان با مردان انتقاد داشتند. آنها بر این باور بودند که قوانین و ساختار شغلی باید بهنحوی باشد که از فعالیت اقتصادی زنان حمایت کند و شرایط کار پارهوقت، دورکاری و ساعت کار کمتر و منعطف را بهمنظور سازگاری کار خانواده تسهیل کند. درمجموع چالشهای شغلی، افراد را مجبور به انتخاب بین یک گزینه از چندین گزینۀ در دسترس آنان، یعنی اشتغال، فرزندآوری بیشتر و یا وظیفۀ مراقبت از والدین خود کرده است. از سوی دیگر مطابق با نظریۀ نهادی (Scott, 2014)، انتظارات هنجاری، کلیشههای جنسیتی و بافت فرهنگی حاکم بر جامعه، مسئولیت اصلی حمایت و تأمین معاش خانواده را به مردان و کارهای درون خانه و مراقبت از فرزندان و دیگر اعضای خانواده را به زنان واگذار کرده است. مادران شرکتکننده در مطالعه بیان داشتند که اگر همسرانشان در منزل حضور داشته باشند، در کارهای درون خانه و امور فرزندان مشارکت دارند، اما عمدتاً بسیاری از این امور را خودشان بهتنهایی انجام میدهند. دلیل این امر نیز، ماندن همسرانشان در محیط کار، بهمنظور اضافهکاری یا شغل دوم بوده است. چنانچه دیدیم، یکی از عمدهترین چالشهای مادران شاغل، مرتبط با فرزندپروری است. این بعد، شامل مسئلۀ نگهداری و مراقبت از فرزند، دغدغه و نگرانی تربیتی فرزند و ترس و ناامنی از حضور فرزند در محیطهای شهری است. بهدلیل محدودیت خدمات عمومی، مراقبت از کودک برای کودکان، هم ازنظر دسترسی و هم ازنظر ساعات کاری مدارس و مراکز مراقبت از کودک، برقراری سازگاری میان وظایف کاری و فرزندآوری دشوار است. علاوه بر آن، کیفیت مهد کودک نیز ازجمله دغدغههای زنان شاغل است. ازنظر آنها، مراکز مراقبت از کودکی بسیار گراناند که استانداردهای کیفیت بالایی دارند. تقاضاهای شغلی و خانوادگی بههمراه منابع حمایتی کم برای نگهداری از فرزندان، منشأ مشکلات متعدی برای والدین شاغل شده است. تأخیر در تولد فرزند اول و فاصلۀ زیاد بین فرزند اول و دوم و حتی بیفرزندی و یا تکفرزندی، راهبردهای نامطلوبی است که زنان شاغل در این مطالعه بهدلیل مشکل نگهداری از فرزند، آنها را اتخاذ کردهاند. مطالعات متعدی ازجمله اسحاقی و همکاران (1393) و صادقی و شهابی (1398) از این یافته حمایت میکنند. بهروزنیا و شفیعآبادی (1401) نشان دادند که زنان شاغل با دغدغههای تربیتی، نگرانی از ضربههای روحی در آینده به فرزندان، تعطیلی مهد کودک در ایام کرونا، تنهاگذاشتن بچه در خانه و مشکلات مربوط به بیماری فرزند مواجه بودند. ازنظر آنها، وجود فردی حمایتکننده و پشتیبان در خانواده و محل کار، این مشکلات را تا حد زیادی کمتر میکند. یکی از چالشهای مرتبط با فرزند، به شیردهی و تغذیۀ فرزند مربوط است. در این مطالعه، زنان به سختیها و مشکلات خود در شیردهی اشاره کردند. برخی برای استفاده از پاس شیردهی و کاهش ساعت کار، با مشکلات عدیدهای مواجه بودند. تقریباً همۀ افراد پس از پایان دوران مرخصی زایمان، بر خلاف میل درونی مجبور به استفادهکردن از شیر خشک شده بودند. این یافته با نتایج مطالعۀ یراقی و همکاران (1398) همسو است. تجارب شرکتکنندگان در این مطالعه نیز، نشان داد اشتغال زنان بر شیردهی آنان تأثیر داشته است و زنان مشکلات متعددی را در رابطه با شیردهی، تجربه کردهاند. علاوه بر آن، بسیاری از مادران دارای فرزند زیر ۶ سال، از قانون کاهش ساعت کاری مادران بهرهمند نبودند. برخی از دلایل آن، حجم کار بالا، نارضایتی همکاران، از دست دادن سرویس رفتوآمد و الزام 20 ساعت اضافهکاری برای دریافت مزایای اضافهکاری بود. بنابراین چنانچه دیدیم، زنان از نحوۀ اجرای قوانین حمایتی، ازجمله قانون کاهش ساعت کاری مادران و قانون شیردهی ناراضی بودند. درمجموع قوانین حمایتی خوبی در این زمینه در کشور وجود دارد؛ مانند قوانین ساعت شیردهی، خدمت پارهوقت، خدمات نگهداری کودکان، کاهش ساعات کار بانوان دارای شرایط خاص و مرخصی زایمان. اما همانگونه که این مطالعه و مطالعات دیگر، ازجمله کاردوانی (1398)، یراقی و همکاران (1398) و رازقی نصرآباد و باستانی (1402) نشان دادند، این قوانین حمایتی بهدرستی رعایت نمیشوند و علاوه بر ابهام در قوانین، ضمانت اجرایی این سیاستها و قوانین مشخص نشده و گاهی اجرای آنها به اختیار مدیر اداره یا رئیس سازمان واگذار شده است. مسائل مالی و اقتصادی زنان شاغل، ازجمله چالشهای مطرحشده بهوسیلۀ زنان شاغل است. بهزعم زنان شاغل، مسائل اقتصادی همچون تورم، هزینههای مسکن و هزینههای درمانی بر بسیاری از جنبههای زندگی آنها سایه افکنده است. نداشتن درآمد کافی باعث شده است تا آنها در تأمین بخش درخور توجهی از هزینههای زندگی، با مشکل و سختی مواجه شوند. این امر، باعث بروز مسائل دیگری شده است. ناتوانی برای استخدام پرستار خانگی یا ثبتنام در مهد کودک معتبر، ناتوانی برای خرید مسکن مناسب و نزدیک به محل کار، هزینههای رفتوآمد و صرف وقت طولانی در مسیر خانه به محل کار، بهدلیل استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی، ازجمله مسائلیاند که منشأ اقتصادی داشتند. افراد شرکتکننده در مطالعه، شرایط اقتصادی حاکم بر کشور را مانع دستیابی به استاندارد زندگی مطلوب خود میدانستند؛ بنابراین فرزندآوریشان را با در نظر داشتن شرایط اقتصادی خود و جامعه تنظیم کردهاند. این یافته با نظریات خرد اقتصاد باروری و همچنین مطالعۀ شمس قهفرخی و همکاران (1400 و 1401)، اکبری و شعاعکاظمی، (2023) و رفیعیمقدم و فتحی آشتیانی (1399) همسو است. سرانجام یکی از چالشهای مهم زنان شاغل که تصمیمات باروری آنها را تحت تأثیر قرار داده است، با نظام آموزشی مرتبط است. همانطور که میدانیم در کشور ما، امکان حضور تماموقت دانشآموزان دورۀ ابتدایی (40 ساعت در هفته) در دسترس همه نیست و فقط برخی از مدارس غیرانتفاعی و هیئتامنایی این امکان را فراهم کردهاند. دیگر دانشآموزان هفتهای 25 ساعت در طی پنج روز هفته به مدرسه میروند و ساعات استانداردِ مدرسه از 8:00 صبح تا 13:00، بدون هیچ خدمات ناهار یا صبحانه است. بسیاری از خانوادهها به امکانات مراقبت قبل و بعد از مدرسه دسترسی ندارند و خانوادهها (بهویژه مادران) بیشتر وظیفه دارند تا فرزندان خود را برای مدرسه آماده کنند. بسیاری از آنها برای پرکردن ساعات روز بچهها، آنها را در فعالیتهای فوقبرنامه مانند کلاسهای تقویتی، زبان، کلاسهای ورزشی یا موسیقی ثبتنام کردند که عمدتاً مسئولیت هماهنگی و رفتوآمد بچهها با مادران است. زنان شاغل در این مطالعه، محتوای آموزشی ارائهشده در مدارس را برای آیندۀ شغلی فرزندان کافی نمیدانستند. بنابراین فرستادن بچهها به کلاسها و آموزشگاههای تقویتی خصوصی، بسیار معمول است. طبیعی است که در چنین شرایطی، والدین هزینههای چشمگیری را در آموزش متحمل میشوند. در کشور ما دریافت آموزش اضافی در کلاسهای تقویتی کنکور، چه عصرها بعد از مدرسه، یا آخر هفتهها و تعطیلات تابستان، امری عادی است. در این مطالعه نیز زنان شاغل به لزوم ثبتنام بچهها در کلاسهای خصوصی اشاره داشتند. ازنظر آنها بیشتر قبولیهای کنکور دانشگاهها در سالهای اخیر، از مدارس غیرانتفاعی است و مدارس دولتی بر خلاف گذشته، کیفیت و استاندارد پایینی دارند. برای اینکه دانشآموزان بتوانند به مدارس خوب یا دانشگاهها راه پیدا کنند، باید فرزندان را در کلاسهای مختلف ثبتنام کنند. ازنظر شرکتکنندگان این مطالعه، هزینههای تحصیل در مدارس غیرانتفاعی یا کلاسهای تقویتی بسیار بالاست؛ زیرا آنها معلمان مطرح و شناختهشده را استخدام میکنند که دانشآموزان را برای آزمونهای مهم آماده میکند و روشها و تکنیکهای حل آزمون و مسائل مهم را آموزش میدهند. بنابراین یکی از عواملی که هزینههای فرزندآوری را افزایش داده است، اعتماد گستردۀ خانوادهها به آموزشگاهها، مدارس غیرانتفاعی و کلاسهای تقویتی خصوصی است. در چنین شرایطی که هزینۀ فرزندان بسیار زیاد و بار مالی فراوانی بر دوش والدین تحمیل میشود، مبادلۀ کیفیت و کمیت فرزندان دور از ذهن نیست. این وضعیت در دیگر کشورها، ازجمله ایتالیا و تایوان (ریندفوس و چو، 1402) که سطوح باروری بسیار پایینی دارند نیز، مشاهده میشود. شواهدی که در این مطالعه وجود داشت، نشان داد با وجود چالشهای متعددی که زنان شاغل تجربه کردهاند، مادری برای آنها اولویت داشته است. مصاحبهشوندگان، داشتن شرایط زندگی خوب و مادری کافی و مناسب را در گرو شرایط اقتصادی مطلوب میدانستند و اشتغال خود را یکی از ضروریات زندگی در محیطهای شهری مدرن تلقی میکردند. البته باید در نظر داشته باشیم که هنجارهای اجتماعی نیز تغییر کرده و اشتغال زنان، بیشتر پذیرفته شده است. اما در عین حال، فشار بر خانوادهها از جهت پیشرفت تحصیلی فرزندانشان نیز افزایش یافته است؛ بنابراین هزینههای فرزندآوری بالا رفته است. تأمین شرایطی که زنان بتوانند اهداف فرزندآوری را در کنار شغل خود دنبال کنند، از خواستههای زنان شاغل است. سیاستهای حمایت از خانواده و زنان شاغل، گامی برای کمک به داشتن فرزند بیشتر و ایجاد محیط دوستدار خانواده است. با این حال همانگونه که در نظریۀ نهادی تأکید میشود، قوانین، زمینههای نهادی، هنجارها، ارزشها، روالها و دیدگاهها، حیطۀ وظایف هر فرد را درون خانواده تحت تأثیر قرار میدهند؛ از این رو برای بهبود تجربۀ والدگری و کاهش چالشهایی که مادران، بهویژه مادران شاغل با آن مواجهاند، به تغییر در موقعیتهای نهادینهشده نیاز داریم. درواقع موافق با نظر ایموت و همکاران (2021)، مسئولیت فرزندپروری و تربیت نسل نباید تنها بر دوش مادر گذاشته شود، بلکه فرزندپروری موفق یک فعالیت مشترک فراتر از نقش و وظیفۀ شخصی مادر است. منابع حمایت اجتماعی از مادر و فرزندان، طیفی از شبکههای اجتماعی و اطرافیان نظیر پدرها، پدربزرگها، دوستان، متخصصان سلامت و حتی مداخلات سیاستی را بهمنظور کاهش چالشهای فرزندآوری در بر میگیرد.
سپاسگزاری این مقاله مستخرج از طرح پژوهشی با عنوان «چالشهای فرزندآوری زنان شاغل» است که با حمایت علمی و مادی مؤسسۀ عالی پژوهش تأمین اجتماعی و دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران انجام شده است.
[1] Social learning [2] Akbari & Shoaakazemi [3] Emmott et al. [4] Scott [5] Ituma & Simpson [6] work-family border [7] Thematic analysis [8] Braun & Clarke [9] Lincoln& Guba [10] Credibility [11] Transferability [12] Dependability [13] Confirmability [14] Peer review [15] Member checking | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
احمدیفراز، م.؛ عابدی، ح. و آذربرزین، م. (1393). تبیین تجارب زنان شاغل پیرامون نقش مادری: یک پژوهش کیفی پدیدارشناسی. تحقیقات کیفی در علوم سلامت، 3(۲)، 137-148.
اسحاقی، م.؛ محبی، ف.؛ پاپینژاد، ش. و جهاندار، ز. (1393). چالشهای فرزندآوری زنان شاغل در یک مطالعۀ کیفی. زن در توسعه و سیاست، 12(1)، 134-111.
بهروزنیا، ه. و شفیعآبادی، ع. (1401). چالشهای پیش روی مادران شاغل در حیطۀ نگهداری از فرزند خردسال: مطالعۀ کیفی پدیدارشناسانه. رویش روانشناسی، 3(72)، 194-183.
جعفری سیریزی، ف.؛ عسکری ندوشن، ع. و روحانی، ع. (1401). مادران و تربیت نسل: کاوشی انتقادی از دغدغههای اجتماعی مادران در رابطه با فرزندپروری. مطالعات میانرشتهای در علوم انسانی، 14(3)، 117-157.
جعفری سیریزی، ف.؛ عسکری ندوشن، ع. و روحانی، ع. (1402). مادری در قلمروی اجتماعی و فرهنگی: یک مطالعۀ کیفی انتقادی. مطالعات اجتماعی- روانشناختی زنان، 21(2[75])، 217-179. https://doi.org/10.22051/jwsps.2022.40022.2615
رازقی نصرآباد، ح. (۱۴۰۱).زمینههای تعارض بین مسئولیتهای شغلی و خانوادگی و راهبردهای مقابلهای با آن: مورد مطالعه: زنان شاغل در شهرداری تهران. زن در توسعه و سیاست، 20(1)، 164-131.
رازقی نصرآباد، ح. و باستانی، س. (1402). تفسیر و بازنمایی ابعاد مختلف مرخصی زایمان در بین مادران شاغل. زن در توسعه و سیاست، 21(۱)، 1-34.
رازقی نصرآباد ح.؛ حسینی چاووشی، م. و عباسی شوازی، م. (1398). بررسی عوامل مؤثر بر فاصلۀ ازدواج تا تولد اول با استفاده از مدلهای سابقۀ رخداد وقایع. مطالعات جمعیتی، 5(2)، 156-127.
رازقی نصرآباد، ح.؛ حسینی چاووشی، م. و عباسی شوازی، م. (1400). تأثیر نگرش و نقشهای جنسیتی بر فاصلۀ تولد اول تا دوم. جامعهشناسی کاربردی، 32(2)، 28-1. https://doi.org/10.22108/jas.2020.121730.1875
ربانی، م.؛ جوادیان، س.ر. و عسکری ندوشن، ع. (1401). پیامدهای طولانیشدن ساعات کاری پدر بر تغییر کیفیت روابط بین نسلی: یک مطالعۀ کیفی. تداوم و تغییر اجتماعی، 1(1)، 75-57. https://doi.org/10.22034/jscc.2022.2772
رفیعیمقدم، ف. و فتحی آشتیانی، ع. (1399). کشف عوامل بازدارندۀ زوجین از فرزندآوری در دهۀ اخیر (مرور ساختارمند). فرهنگی تربیتی زنان و خانواده، 15(53)، 175-155. https://dorl.net/dor/20.1001.1.26454955.1399.15.53.7.2
ریندفوس، ر. و چو، م. (1402). باروری پایین، نهادها و سیاستها: تفاوتها در میان کشورهای صنعتی، ترجمۀ حجیه بیبی رازقی نصرآباد، تهران: انتشارات مؤسسۀ تحقیقات جمعیت کشور.
سوبوتکا، ت.؛ ماتیساک، آ. و برزوزوسکا، ز. (1399). پاسخهای سیاستی به باروری پایین، ترجمۀ رسول صادقی و میلاد بگی، تهران: مؤسسۀ مطالعات و مدیریت جامع و تخصصی جمعیت کشور.
شجاعنوری، ف.؛ خادمی، ف. و سدیدپور، س. (1394). تحلیل اثرات دورکاری زنان شاغل و متأهل بر تعادل کار –زندگی. مطالعات اجتماعی روانشناختی زنان، 13(3)، 7-42.
شمس قهفرخی، ف.؛ عسکریندوشن، ع.؛ عینیزیناب، ح.؛ روحانی، ع. و عباسی شوازی، م. (1401). در دوراهی تصمیم به فرزندآوری: واکاوی چالشهای فردی و اجتماعی فرزندآوری در بستر باروری پایین در شهر اصفهان. جامعهشناسی کاربردی، 33(4)، 28-1. https://doi.org/10.22108/jas.2022.132711.2269
شمس قهفرخی، ف.؛ عسکری ندوشن، ع.؛ عینیزیناب، ح.؛ روحانی، ع. و عباسی شوازی، م. (1400). چالشهای اجرای سیاستهای تشویقی فرزندآوری: مطالعهای کیفی در شهر اصفهان. نامۀ انجمن جمعیتشناسی ایران، 16(32)، 112-79. https://doi.org/10.22034/jpai.2022.559285.1242
صادقی، ر. و شهابی، ز. (1398). تعارض کار و مادری: تجربۀ گذار به مادری زنان شاغل در شهر تهران. جامعهشناسی کاربردی، 30(1)، 104-91. https://doi.org/10.22108/jas.2018.106988.1197
علیمرادیان، م.؛ رازقی نصرآباد، ح.؛ علیمندگاری، م. و عسکری ندوشن، ع. (1401). تأخیر در تولد فرزند دوم: تحلیل دورۀ ماندگاری در وضعیت تکفرزندی در شهر خرمآباد. نامۀ انجمن جمعیتشناسی ایران، 17(34)، 111-73. https://doi.org/10.22034/jpai.2023.1983029.1258
علیمرادیان، م.؛ رازقی نصرآباد، ح.؛ علیمندگاری، م و عسکری ندوشن، ع. (1402). طول دوران بیفرزندی زوجین: تحلیلی از تفاوتها و تعیینکنندهها در شهر خرمآباد. مجلۀ دانشگاه علوم پزشکی گرگان، 25(3[87])، 78-68.
کاردوانی، ر. (1398). تجارب مادران شاغل از سیاستهای مراقبت از کودک در ایران: مطالعة پدیدارشناختی. زن در توسعه و سیاست، 17(1)، 145-121.
کبودی، م.؛ رمضانخانی ع.؛ منوچهری ه.؛ حاجیزاده، ا. و حقی، م. (1392). الگوی تصمیمگیری فرزندآوری: یک مطالعۀ کیفی. پایش، 12 (5)، 515-505 .
محسنی، م.؛ ثقفی، ز. و اسماعیلزاده، ش. (1388). تحول نقش مادران: یک استرس مهم دوران پس از زایمان (پژوهش کیفی). سلامت جامعه، 3(4)، 52-44.
محمدپور، ا. (1393). بسترها، پیامدها و سازگاری زنان مطلقۀ شهر تهران (یک مطالعۀ پدیدارشناسانه). مشاوره و رواندرمانی خانواده، 4(1)، 180-135.
مرکز آمار ایران. (1401). میزان باروری به تفکیک ایران و ایرانی و استان 1400-1396، در دسترس از: https://amar.org.ir/Portals/0/Files/baravord/Mizan_Barvari_Ostan_1396-1400.pdf
مرکز آمار ایران. (1402). چکیدۀ نتایج طرح آمارگیری نیروی کار تابستان 1402، در دسترس از سایت: https://amar.org.ir/Portals/0/News/1402/nirokar02-2.pdf?ver=3OuFma3zTj8T62OyUV-FVg%3d%3d مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی. (1400). قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت (جزئیات قانون)، تاریخ تصویب: 1400/08/19، مجلس شورای اسلامی. https://rc.majlis.ir/fa/law/show/1678266
یراقی، س.؛ الهیدوست، س. و ربانی خوراسگانی، ع. (1398). واکاوی تجارب زیستۀ زنان شاغل اصفهانی از شیردهی. جامعهشناسی کاربردی، 30(1)، 21-38. https://doi.org/10.22108/jas.2018.104028.1100
References
Ahmadi Faraz, M., Abedi, HA., & Azarbarzin, M. (2014). The experiences of employed women related to their maternal role: a phenomenological qualitative research. Journal of Qualitative Research in Health Sciences, 3(2), 137-4. [In Persian].
Akbari, S., & Shoaakazemi, M. (2023). Childbearing challenges in educated women with three or more children and motivational strategies. Journal of Woman and Family Studies, 10(4), 81-103. https://doi.org/10.22051/jwfs.2023.38895.2813
Alimoradiyan, M., Razeghi Nasrabad, H. B., Alimondegari, M., & Askari-Nodoushan, A. (2023). Delay in the second birth: An analysis of the length of waiting time from first to the second birth among women in the city of khorramabad, Iran. Journal of Population Association of Iran, 17(34), 73-111. [In Persian]. doi: 10.22034/jpai.2023.1983029.1258.
Alimoradian, M., Razeghi Nasrabad, H B., Alimondegari, M., & Askari-Nodoushan A. (2023). The duration of couples' childlessness: an analysis of differences and determinants. Journal of Gorgan University of Medical Sciences, 25 (3), 68-78. [In Persian].
Baber, K. M., & Monaghan, P. (1988). College women’s career and motherhood expectations: New options, old dilemmas. Sex Roles, 19(3–4), 189–203. https://doi.org/10.1007/bf00290154
Baughn, C. C., Chua, B., & Neupert, K. E. (2006). The normative context for women’s participation in entrepreneruship: A multicountry study. Entrepreneurship Theory and Practice, 30(5), 687–708. https://doi.org/10.1111/j.1540-6520.2006.00142.x
Behrouznia, H., Shafiabadi, A., (2022). Challenges faced by working mothers regarding maintaining young children: A phenomenological qualitative study. Rooyesh-e-Ravanshenasi Journal, 11 (3), 183-194. [In Persian].
Braun, V., & Clarke, V. (2006). Using thematic analysis in psychology. Qualitative Research in Psychology, 3(2), 77–101. https://doi.org/10.1191/1478088706qp063oa
Branisa, B., Klasen, S., Ziegler, M., Drechsler, D., & Jütting, J. (2014). The institutional basis of gender inequality: The Social Institutions and Gender Index (SIGI). Feminist Economics, 20(2), 29–64.
Calvert, J. R., & Al-Shetaiwi, A. S. (2002). Exploring the mismatch between skills and jobs for women in Saudi Arabia in technical and vocational areas: the views of Saudi Arabian private sector business managers. International Journal of Training and Development, 6(2), 112–124. https://doi.org/10.1111/1468-2419.00153
Clark, S. C. (2000). Work/family border theory: A new theory of work/family balance. Human Relations; Studies towards the Integration of the Social Sciences, 53(6), 747–770. https://doi.org/10.1177/0018726700536001
Casterline, J. B. (Eds.). (2001). Diffusion processes and fertility transition: Selected perspectives. National Academies Press (US).
Emmott, E.H., Myers, S., & Page, A.E. (2021). Who cares for women with children? crossing the bridge between disciplines. Philosophical Transactions of the Royal Society, 376. https://doi.org/10.1098/rstb.2020.0019
Eshaghi, M., Mohebi, S.F., Papynezhad, S., & Jahandar, Z. (2014). Childbearing challenges for working women; A qualitative study. Woman in Development & Politics, 12(1), 111-134. [In Persian]. doi: 10.22059/jwdp.2014.51356
Frone, M. R., Yardley, J. K., & Markel, K. S. (1997). Developing and testing an integrative model of the work–family interface. Journal of Vocational Behavior, 50(2), 145–167. https://doi.org/10.1006/jvbe.1996.1577
Guendouzi, J. (2006). The guilt thing: Balancing domestic and professional roles. Journal of Marriage and the Family, 68(4), 901–909. https://doi.org/10.1111/j.1741-3737.2006.00303.x
Heilman, M. E., & Chen, J. J. (2003). Entrepreneurship as a solution: The allure of self-employment for women and minorities. Human Resource Management Review, 13(2), 347–364.
Hutchings, K., Dawn Metcalfe, B., & Cooper, B. K. (2010). Exploring arab middle eastern women’s perceptions of barriers to, and facilitators of, international management opportunities. The International Journal of Human Resource Management, 21(1), 61–83. https://doi.org/10.1080/09585190903466863
Islamic Parliament Research Center of the Islamic Republic of Iran. (2021). Rejuvenation of the population and support of the family law, Tehran: Parliament of the Islamic Republic of Iran. Available at: https://rc.majlis.ir/fa/law/show/1678266
Ituma, A., & Simpson, R. (2007). Moving beyond Schein’s typology: Individual career anchors in the context of Nigeria. Personnel Review, 36(6), 978–995. https://doi.org/10.1108/00483480710822463
Jafari-Sirizi, F., Askari-Nodoushan, A., & Ruhani, A. (2022). Mothering and childrearing: A critical exploration of mothers’ social concerns about parenting. Interdisciplinary Studies in the Humanities, 14(4), 117-157. [In Persian]. doi: 10.22035/isih.2022.4801.4707
Kaboudi, M., Ramezankhani, A., Manouchehri, H., Hajizadeh, E., & Haghi, M. (2013). The decision-making process of childbearing: a qualitative study. Payesh, 12 (5), 505-515. [In Persian]
Kardavani, R. (2019). Mothers' experiences of childcare policy in Iran: A Phenomenological Study. Woman in Development & Politics, 17(1), 121-145. [In Persian]
Machung, A. (1989). Talking career, thinking job: Gender differences in career and family expectations of Berkeley seniors. Feminist Studies: FS, 15(1), 35. https://doi.org/10.2307/3177817
Mohammadpur, A. (2014). A phenomenological study of contexts, consequences, and adaptations to divorce among divorced women of Tehran City. Family Counseling and Psychotherapy, 4(1), 135-180. [In Persian]
Mohseni, M., Saghafi, Z., & Esmaeilzadeh, S. (2017). Mothers role transition: important stress during the postpartum period (a qualitative study). Community Health Journal, 3(4), 44-52. [In Persian].
Noor, N. M. (2004). Work-family conflict, work- and family-role salience, and women’s well-being. The Journal of Social Psychology, 144(4), 389–406. https://doi.org/10.3200/socp.144.4.389-406
Lincoln, Y.S., & Guba, E.G. (1985). Naturalistic Inquiry. SAGE, Thousand Oaks, 289-331.
Power, K. (2020). The COVID-19 pandemic has increased the care burden of women and families. Sustainability: Science Practice and Policy, 16(1), 67–73. https://doi.org/10.1080/15487733.2020.1776561
Probert, B. (2005). I just couldn’t fit it in’: Gender and unequal outcomes in academic careers. Gender, Work, and Organization, 12(1), 50–72. https://doi.org/10.1111/j.1468-0432.2005.00262.x
Rabbani, M., Javadian, S. R., & Askari-Nodoushan, A. (2022). Consequences of father’s long work hours on the intergenerational relationship quality: A qualitative study. Journal of Social Continuity and Change (JSCC), 1(1), 57-75. doi: 10.22034/jscc.2022.2772 [In Persian]
Rafatjah, M. (2017). Young women and their redefinition of motherhood role. Iranian Journal of Sociology, 18(4), 130-164. [In Persian]
Rafiei Moqaddam, F., & Fathi Ashtiani, A. (2021). Discovery of the factors inhibiting couples from childbearing in the last decade (A Systematic Review). The Women and Families Cultural-Educational, 15(53), 155-175. [In Persian]20.1001.1.26454955.1399.15.53.7.2
Razeghi Nasrabad, H. B. (2022). Sources of conflict between work and family roles and its coping strategies: A Case Study of Employed Women in Tehran Municipality. Woman in Development & Politics, 20(1), 131-164. [In Persian]. doi: 10.22059/jwdp.2021.332494.1008102
Razeghi Nasrabad, H. B., & Bastani, S. (2023). Employed mothers' Interpretation of different dimensions of maternity leave. Woman in Development & Politics, 21(1), 1-34. [In Persian]. doi: 10.22059/jwdp.2022.343853.1008216
Razeghi Nasrabad, H. B., Hosseini Chavoshi, M., & Abbasi Shavazi, M. J. (2021). The effects of gender role attitudes and role division on the second birth interval in Tehran. Journal of Applied Sociology, 32(2), 1-28. [In Persian]. Doi: 10.22108/jas.2020.121730.1875
Razeghi Nasrabad, H. B., Hosseini-Chavoshi, M., & Abbasi-Shavazi, M. J. (2019). Determinants of first birth interval in Tehran using event history models. Iranian Population Studies, 5(2), 127-156. [In Persian]. doi: 10.22034/jips.2020.113851
Razeghi Nasrabad, H. B., & Abbasi-Shavazi, M. J. (2020). Ideal fertility in Iran: A systematic review and meta-analysis. International Journal of Women s Health and Reproduction Sciences, 8(1), 10–18. https://doi.org/10.15296/ijwhr.2020.02
Rindfuss, Ronald R. & Choe, Minja Kim (2016). Low Fertility, institutions, and their policies: variations across industrialized countries. Cham, Switzerland: Springer International Publishing [In Persian].
Sadeghi, R., & Shahabi, Z. (2019). the paradox of work and mothering: The experience of transition to motherhood of employed women. Journal of Applied Sociology, 30(1), 91-104. [In Persian]. doi: 10.22108/jas.2018.106988.1197
Alfarran, A. (2021). The impact of remote work on women’s work-life balance and gender-role attitudes in Saudi Arabia. International Journal of Gender and Women’s Studies, 9(2), 11-22. https://doi.org/10.15640/ijgws.v9n2a2
Schein, V. E. (2007). Women in management: reflections and projections. Women in Management Review, 22(1), 6–18. https://doi.org/10.1108/09649420710726193
Scott, W. R. (2014). Institutions and organizations: ideas, interests, and identities. Thousand Oaks, CA: Sage.
Shams Gahfarokhi, F., Askari-Nodoushan, A., Eini-Zeinab, H., Ruhani, A., & Abbasi-Shavazi, M. J. (2022). At the crossroad of decision to have children: An analysis of individual and social childbearing challenges in the context of low fertility in Isfahan. Journal of Applied Sociology, 33(4), 1-28. [In Persian]. doi: 10.22108/jas.2022.132711.2269
Shams-Ghahfarokhi, F., Askari-Nodoushan, A., Eini-Zinab, H., Ruhani, A., & Abbasi-Shavazi, M. J. (2021). Challenges of new pronatalist population policies and programs in Iran: A Qualitative Study in the City of Isfahan. Journal of Population Association of Iran, 16(32), 79-112. [In Persian]. doi: 10.22034/jpai.2022.559285.1242.
Shelton, L. M. (2006). Female entrepreneurs, work-family conflict, and venture performance: New insights into the work-family interface. Journal of Small Business Management, 44(2), 285–297. https://doi.org/10.1111/j.1540-627x.2006.00168.x
Shojanoori, F., Khademi, F., & Sadatsadidpour, S. (2015). Analysis of effects of employed married women teleworking on keeping balance between work and family. Women's Studies Sociological and Psychological, 13(3), 7-42. [In Persian]. doi: 10.22051/jwsps.2016.2142.
Sobotka T., Anna Matysiak, A., Brzozowska, Z. 2019. Policy responses to low fertility: How effective are they? Working Paper No. 1, https://www.unfpa.org/sites/default/files/pub-. [In Persian]
Statistical Center of Iran. (2022). Fertility rate by Iran, Iranians, and provinces. 2017-2022. [In Persian]. https://amar.org.ir/Portals/0/Files/baravord/Mizan_Barvari_Ostan_1396-1400.pdf
Statistical Center of Iran. (2023). Labor Force Survey Results. [In Persian]. https://amar.org.ir/Portals/0/News/1402/nirokar02-2.pdf?ver=3OuFma3zTj8T62OyUV-FVg%3d%3d
Uddin, M. (2021). Addressing work-life balance challenges of working women during COVID-19 in Bangladesh. International Social Science Journal, 71(239–240), 7–20. https://doi.org/10.1111/issj.12267
United Nations, Department of Economic and Social Affairs, Population Division. (2019). World Population Prospects 2019: Highlights (ST/ESA/SER.A/423).
Welter, F. (2004). The environment for female entrepreneurship in Germany. Journal of Small Business and Enterprise Development, 11(2), 212–221. https://doi.org/10.1108/14626000410537155
Yaraghi, S., Elahidost, S., & Rabban Khorasghani, A. (2019). Analysis of the lived experiences of women who are breast-feeding and employed in the workplace. Journal of Applied Sociology, 30(1), 21-38. [In Persian]. doi: 10.22108/jas.2018.104028.1100
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,485 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 597 |