تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,651 |
تعداد مقالات | 13,405 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,230,134 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,081,441 |
مشخصه پیچیدگی در گفتمان تجربه نزدیک به مرگ | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نشریه پژوهش های زبان شناسی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
دوره 16، شماره 1 - شماره پیاپی 30، فروردین 1403، صفحه 55-77 اصل مقاله (1.09 M) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jrl.2023.139623.1815 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شیما صولتی1؛ علی ایزانلو* 2؛ اعظم استاجی3 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشآموخته ارشد، گروه زبانشناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2استادیار،گروه زبانشناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3دانشیار، گروه زبان شناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بارزترین مشخصه کلامی راستگویی بر اساس تحقیقات گسترده اخیر، مشخصه پیچیدگی است. هدف از پژوهش حاضر بررسی مشخصه پیچیدگی در گفتمان تجربه نزدیک به مرگ بوده و مسئله این است که زیر شاخههای اصلی پیچیدگی در این نوع از گفتمان چیست و آیا پیچیدگی در خاطره افرادی که مدعی تجربه نزدیک به مرگ هستند بیشتر از افرادی است که داستانی دروغین از تجربه نزدیک به مرگ در ذهن میسازند یا خیر. بدین ترتیب با بررسی متن دادهها سه شاخه اصلی برای پیچیدگی مشخص شد که شامل این موارد است: موضوع فرعی اول، با عنوان نمونهسازی، که موضوع اصلی را واضحتر بیان میکند، موضوع فرعی دوم، با عنوان بالقوهسازی، که خود پتانسیل این را دارد که تبدیل به موضوعی اصلی شود و تأکید و تدقیق که اولی شامل مترادف وتکرار و دومی شامل همپوشانی معنایی و تضاد است. سپس هرکدام از این موارد جداگانه در متن دادههای دو گروه، 50 نفر دروغگو و 50 گزارش تجربهگران تجربه نزدیک به مرگ در برنامه زندگی پس از زندگی، کدگذاری شد. طبق نتایج آماری از مقایسه تولید هر یک از زیر شاخههای پیچیدگی توسط افراد دو گروه مشخص شد که تفاوت در تولید تمام موارد به غیر از مترادف و موضوع فرعی دوم در دو گروه معنیدار بوده و به طور کلی پیچیدگی توسط تجربهگران در ویدئوهای برنامه زندگی پس از زندگی بیشتر تولید شده است. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تجربه نزدیک به مرگ؛ دروغ؛ پیچیدگی؛ نشانههای کلامی دروغ؛ جزئیات | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه تجربه نزدیک به مرگ حالتی است که در آن فرد در آستانه مرگ قرارگرفته، از بعد جسمانی خارج میشود و پس از مشاهداتی به جسم بازمیگردد. در این حالت فرد به طور ناگهانی با مرگ روبرو میشود و آگاهی او فراتر از بعد جسمانی و محیط پیرامون زمینی است (Houran et al., 2017). طبق بررسیهای گریسون[1] و همکارانش (2009)، تجربه نزدیک به مرگ عموماً بسیار شفاف و واضح در خاطر فرد مانده، بسیار واقعی به نظر میرسد و گاهی باعث تغییرات -اکثرا درجهت مثبت- شخصیتی در زندگی فرد میشود. این حالت زمانی اتفاق میافتد که فرد در معرض مرگ باشد؛ مثلا دچار ایست قلبی شده و یا تصادف کرده و یا دچار بیماری شده یا به هر طریقی در شرایطی قرار گرفته که زندگی او در خطر است. البته طبق گزارش برخی تجربهگران تجربه نزدیک به مرگ در برنامه زندگی پس از زندگی[2] این حالت گاهی در لحظهای که فرد قصد به خواب رفتن دارد هم اتفاق افتاده است. لازم به ذکر است در این پژوهش به جای عبارت تجربه گران تجربه نزدیک به مرگ به اختصار از واژه تجربهگران استفاده خواهد شد. عمده تجریبات نزدیک به مرگ شامل حس بسیار خوب و دل انگیز آرامش، بیدردی و حس رهایی و سبکی از جسم مادی، مشاهده اقوام و آشنایان درگذشته، دیدار با افراد روحانی و مذهبی یا موجودات ناآشنا و ورود به تونل منتهی به نوری درخشان است. گرچه این پدیده از منظرهای مختلف علمی مانند زیستشناسی، عصبشناسی، فیزیولوژیکی و روانشناسی مورد بررسی قرار گرفته است، هنوز حقیقت آن به وضوح توجیه علمی نشده و بسیاری از روانپزشکان و عصبشناسان مانند گری لی ونک[3](2017:123) که بر روی مغز و عملکرد آن تحقیق میکنند، معتقدند که این تجربه توهمی ناشی از عدم تعادل شیمی مغز بوده و واقعیت ندارد. درگذشته تصور بر این بود که این تجربه فقط برای بعضی افراد رخ میدهد اما به مرور مشخص شد تعداد تجربهگران به هیچ عنوان کم نیست. بنابر پژوهشی که اخیرا در 35 کشور توسط کندزیلا[4] و همکارانش (2019) به روش جمعسپاری[5] انجام شده، محققان بر این باور هستند که از هر ده نفر یک نفر تجربه نزدیک به مرگ داشته است. اما مسئله عمدهای که این تجربهگران با آن روبرو هستند باورپذیری گزارش آنها توسط اطرافیان است. عموما این افراد به خیالپردازی، توهم و دروغگویی متهم میشوند. دروغ به معنای گزارهای که به صورت عامدانه ساخته شده است (Tovmasyan, 2020) همواره مورد توجه محققان علومشناختی و زبانشناسی بودهاست. البته شایان ذکر است که بعضی محققان فریب را، به معنای طرح و نقشهای برای گمراه کردن افراد به نفع خود (Tovmasyan, 2020)، از دروغ جدا دانسته اما برخی دیگر این دو را قابل جایگزنی[6] و هممعنا میدانند. بیش از صد سال است که نشانههای گفتاری فریب[7] به منظور اعتبارسنجی اظهارات قضایی مورد بررسی قرار گرفته است (Sporer et al., 2021). طبق این پژوهشها، مشخص شد دروغ جدا از مشخصههای رفتاری و عصبشناختی که توسط دستگاه دروغ سنج قابل شناسایی است، دارای مشخصههای زبانی نیز هست. از بین این مشخصههای زبانی، به نظر میرسد جزئیات[8] مفصلترین و معنادارترین مشخصه زبانی بوده که در 20 سال اخیر توسط پژوهشگران فعال در حوزه علوم شناختی از جمله آلدرت وریج[9] و همکاران (2004, 2008, 2016, 2017, 2018 a, 2018 b, 2018 c, 2021, 2022) به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته است. لازم به ذکر است که گرچه تعاریف مختلفی برای دروغ توسط محققان بیان شده است، اما انیس[10] و همکاران (2008)، به سادگی آن را پیامی میدانند که فرد از قصد به منظور فریب دادن دیگری به کار میبرد و در پژوهش خود دو واژه فریب و دروغ را قابل جایگزینی در نظر گرفتهاند. ما نیز در این پژوهش مانند آنها، دو واژه دروغ و فریب را تبادل پذیر در نظر گرفتیم. به گفته دو پائولو[11] و همکاران (2003) میزان کلی اطلاعات[12] داده شده شاخصترین نشانه برای مقایسه بین راستگویان و دروغگویان است؛ به طوری که راستگویان جزئیات بیشتری نسبت به دروغگویان تولید میکنند. به علت کمبود تصویرسازی ذهنی برای ساخت داستان دروغین (Leal et al., 2015) و یا ترس ازاینکه دادن جزئیات بیشتر محققان را به اینکه آنها دروغ میگویند هدایت کند (Nahari et al., 2014)، دروغگویان جزئیات کمتری تولید میکنند و وجود نداشتن تجربهای واقعی از یک اتفاق واقعی، دروغگو را وادار میکند که تنها به اطلاعات مشترک[13] بسنده کرده و توجیه درستی از ندادن اطلاعات کافی و جامع نداشته باشد ( Vrij et al., 2018 b , 2018 c)، در صورتی که خاطره یک اتفاق واقعی معمولاً دارای جزئیات بیشتری نسبت به اتفاق خیالی -و دروغین- است (Sporer & Sharman, 2006) و بنابراین راستگویان قادر به بیان جزئیات هستند (Amado et al., 2016). جزئیات به معنای واحدهای اطلاعاتی هستند و این یعنی در یک عبارت تعداد زیادی واحدهای اطلاعاتی به وجود میآید (Vrij et al., 2021). اما متغیر جزئیات کل[14] به راحتی قابل تشخیص نیست؛ چرا که میزان دقیقی از اطلاعات مشخص نیست که فرد با دادن آن راستگو قلمداد شود (Vrij, 2016)؛ که این خود به دو عامل بستگی دارد: اول اینکه واقعه مورد نظر چقدر دارای جزئیات بوده (Vrij, 2008) و یا فردی که آنرا تعریف میکند چقدر سخنور خوبی است و چقدر میتواند شیوا صحبت کند (Nahari & Pazuelo, 2015). برای حل این موضوع وریج 3 نوع جزئیات که مشخصه راستگویی هستند؛ یعنی اطلاعات مشترک، راهبرد خود ناتوانسازی[15] و پیچیدگی، را معرفی کرده (Vrij et al., 2021) و آنها را در شرایط مختلف بررسی کرده است. اطلاعات مشترک بدین معنا که گوینده به واقعهای اشاره میکند که عموم مردم از آن مطلع هستند؛ مثلا در جمله «ما از موزه لوور، جایی که مونالیزا در آن است دیدن کردیم» عبارت «جایی که مونالیزا در آن است» اطلاعات مشترک به شمار میرود. راهبرد خود ناتوانسازی وقتی است که گوینده برای ندادن اطلاعات کافی و لازم توجیهی مستقیم یا غیر مستقیم میآورد؛ مثلا در توجیه عدم ارائه اطلاعات دقیقتر میگوید: «یادم نمیاد، چون این قضیه مربوط به چندسال پیش بود» عبارت «چون این قضیه مال چند سال پیش بود» راهبرد خود ناتوانسازی است که توجیهی مستقیم برای اقرار به یاری نکردن حافظه (یادم نمیاد) و به دنبال آن ندادن اطلاعات دقیق است ( Vrij et al., 2018 b , 2018 c). چنانچه ملاحظه میشود این دو نوع خاص از جزییات اطلاعات جدیدی نسبت به واقعه نمیدهند؛ حال آنکه پیچیدگی، فعالیت یا واقعهای است که قابل پیش بینی نیست و انتظار وقوع آن نمیرورد (Vrij et al., 2018 a). وریج و همکاران پیچیدگی را اتفاقی تعریف میکنند که موقعیت را از آنچه لازم است دشوارتر میکند، مثلا اگر شخصی بگوید در مسیرش از شهر الف به شهر ب دیدار کوتاهی هم از شهر ج داشته، این دیدار کوتاه از شهر ج یک پیچیدگی به حساب میآید (Vrij et al., 2018 b)؛ یا جزئیاتی که داستان را از آنچه لازم است پیچیدهتر[16] میسازد. مثلا در جمله «شروع به پایین اومدن از کوه کردم که متوجه شدم چکمههام رو روی اسکی درست جاننداختم» عبارت «متوجه شدم چکمههام رو روی اسکی درست جاننداختم» یک پیچیدگی به شمار میآید؛ چرا که از یک سو غیر قابل پیشبینی است و از سوی دیگر داستان را پیچیدهتر کرده است (Deeb et al., 2021). در مقایسه مفهوم این سه نوع جزئیات با مفهوم خود متغیر جزئیات، باید در نظر داشت که جزئیات واحدهای اطلاعاتی هستند؛ در صورتی که پیچیدگی، راهبرد خود ناتوانسازی و اطلاعات مشترک هر یک خوشههایی از جزئیات، یعنی مجموعهای از واحدهای اطلاعاتی، هستند. بنابراین، شمارش کمتری در زمان واقعی[17] میطلبند (Vrij et al., 2021) که این خود، کار شمارش و کدگذاری در متن را دقیقتر میکند. مثلا عبارت «مراسم، تم اسکار داشت. بنابراین همه لباس رسمی پوشدهبودند» دارای 4 مورد جزئیات است که زیر آن خط کشیده شده، اما تنها یک مورد اطلاعات مشترک دارد: (پوشیدن لباس رسمی در مراسم اسکار (Vrij et al., 2021) . بر این اساس، تمرکز بسیاری از پژوهشهای اخیر مربوط به بررسی کلامی دروغ بر پایه یافتن پیچیدگی، اطلاعات مشترک و راهبرد خودناتوانسازی بوده است و نه صرفا جزئیات. طبق تحقیقات گسترده وریج روی نشانههای گفتاری فریب، به طور کلی راستگویان جزئیات کلی و پیچیدگی بیشتری نسبت به دروغگویان تولید میکنند و این در حالی است که دروغگویان راهبرد خود ناتوانسازی و اطلاعات مشترک بیشتری نسبت به راستگویان تولید میکنند (Vrij et al., 2021)؛ زیرا که ساختن پیچیدگی نیاز به ذهنی خلاق دارد، در حالی که فرد دروغگو تمایل به سادهسازی عبارات خود دارد (Vrij et al., 2018 b) و اصولاً دروغگویان تمایل به ساخت داستانهای ساده دارند (DePaulo et al., 2003).
1-1. هدف، سؤال و فرضیه پژوهش هدف از این پژوهش بررسی مشخصه پیچیدگی در گفتمان تجربه نزدیک به مرگ است. با این بررسی به این سؤال پاسخ خواهیم داد که آیا میزان تولید پیچیدگی در خاطره افراد مدعی این تجربه نسبت به افرادی که میدانیم خاطرهای دروغین ساختهاند بیشتر است؟ با توجه به تعاریفی که وریج مطرح کرده راهبرد خودناتوانسازی و اطلاعات مشترک، از نظر مفهومی واضح بوده و در هر گفتمانی از هر نوعی قابل شناسایی است؛ اما به نظر میرسد که مشخصه پیچیدگی به معنای اتفاقی که داستان را از آنچه لازم است پیچیدهتر میکند نیاز به تعریفی دقیقتر دارد. همانگونه که وریج و همکاران (Vrij et al., 2018 a) توضیح میدهند اگر فردی گزارش دهد درحین رانندگی به سمت مقصدش برای تعطیلات، ماشینش پنچر شد، در راه گم شد و به خاطر یک تصادف جاده خیلی شلوغ بود، به سه پیچیدگی زیر اشاره کرده است: 1) ماشین پنچر شد. 2) در راه گم شد. 3)جاده شلوغ بود. با توجه به نمونه بالا و دیگر نمونههایی که وریج از مفهوم پیچیدگی داده است، منظور او از پیچیدگی اتفاقی است که ذهن را از نظر شناختی از موضوع اصلی -رفتن به مقصد تعطیلات- به موضوعی غیر اصلی اما مرتبط- پنچرشدن، گم شدن و شلوغی جاده- به منظور دادن اطلاعات بیشتر، تا حدی منحرف میکند؛ چرا که پیچیدگی معمولا عناصر جانبی یک اتفاق بوده و ممکن است فرد در بیان اصل مطلب آنها را حذف کند (Vrij et al., 2017). اما به نظر میرسد هر کدام از این عناصر غیر اصلی، خود به تنهایی پتانسیل تبدیل شدن به موضوع اصلی بعدی را دارند. بنابراین، دومین سؤال این پژوهش این است که با توجه به تعریف وریج و با در نظرداشتن گفتمان تجربه نزدیک به مرگ در زبان فارسی، آیا میتوان پیچیدگی را به زیرشاخههای دقیقتری بسط داد که نوع پیچیدگی را مشخص کند و یا مشخص کند جملات و عباراتی که منجر به پیچیدگی میشوند دارای چه خصوصیت یا نشانهای هستند؟ بنابراین به طور خلاصه سؤالهای پژوهش حاضر به قرار زیر است:
فرضیه این پژوهش این است که کسانی که ادعای تجربه نزدیک به مرگ میکنند نسبت به کسانی که خاطره تجربه نزدیک به مرگ دروغین میسازند پیچیدگی بیشتری تولید نمیکنند.
1-2. روش پژوهش در تمام تحقیقات مربوط به شناسایی دروغ همواره از دو گروه راستگو و دروغگو مصاحبه گرفته شده؛ به طوری که از یک گروه درخواست شده خاطرهای حقیقی، مثلا خاطره تولد بیست و یک سالگی، را به طور کامل تعریف کنند و از گروه دیگر خواسته شده که یک خاطره دروغین با موضوعی مشابه، یعنی تولد بیست و یک سالگی، در ذهن بسازند و آن را تعریف کنند. در نهایت میزان پیچیدگی جملات این دو گروه باهم مقایسه شده است. دادههای این پژوهش نیز از دوگروه جمعآوری شده است؛ با این تفاوت که از یک گروه خواسته شده خاطرهای دروغین تعریف کرده و ما از دروغین بودن این داستانها اطمینان داریم. اما گروه دوم افرادی هستند که مدعی هستند تجربه نزدیک به مرگ داشته و دروغ یا راست بودن ادعای آنها برای هیچکس از جمله پژوهشگران مشخص نیست. بنابراین، پژوهش ما تحلیل کیفی و سپس کمی به صورت مقایسهای است. بدین منظور، دادههای این پژوهش از یک گروه 50 نفره دروغگو شامل 31 زن و 19 مرد و یک گروه 50 نفره شامل 37 مرد و 13 زن از افرادی که در برنامه تلوزیونی زندگی پس از زندگی تجربه نزدیک به مرگ خود را تعریف کردند جمعآوری شده که همگی بالای 18 سال بودند. این برنامه در 4 فصل در ماه رمضان سالهای 1399 تا 1402 از شبکه چهار پخش شد؛ ما برای دسترسی به این ویدئوها از آرشیو سایت آپارات استفاده کردیم و به ترتیب از اولین قسمت فصل اول تا 50 مورد بعدی را در نظر گرفتیم. پس از بررسی متون و شناسایی زیرشاخههای پیچیدگی، این زیرشاخهها با استفاده از نرم افزار مکس کیو دی ای 2020[18] کدگذاری شد و توسط آمارگر بررسی گردید. در نهایت این دو گروه از نظر میزان تولید پیچیدگی با هم مقایسه شدند. لازم به ذکر است که ما در این پژوهش به ویژگیهای جمعیتشناسی تجربهگران برنامه زندگی پس از زندگی دسترسی نداشتیم و البته بنابرآنچه گریسون (2007) مطرح میکند، هنوز مشخص نیست که خصوصیات یا متغیرهای شخصیتی خاصی، شامل سن، جنسیت، مذهب، هوش، و خصوصیت های روانی بتواند دلیل تجربه نزدیک به مرگ باشد تا بتوانیم پیشبینی کنیم چه کسی ممکن است چه نوع تجربه نزدیک به مرگی داشته باشد. همچنین طبق یافتههای کندزیلا و همکارانش(2019) که در 35 کشور انجام شد، به نظر نمیرسد جنسیت، سن، مکان زندگی و یا موقعیت شغلی بتواند در بروز تجربه نزدیک به مرگ تاثیر داشته باشد. به علاوه، یافتههای جدید یک پژوهش نظاممند[19] که شامل بررسی 54 پژوهش در ارتباط با چیستی پدیده تجربه نزدیک به مرگ در زنان، مردان و کودکان است، مشخص کرد گرچه ممکن است اتفاقات جزئی که در یک تجربه نزدیک به مرگ میافتد برگرفته از تجربیات و خصوصیات شخصی فرد تجربهگر باشد اما، اتفاقات و هسته اصلی تجربه که عموماً برای تجربهگران مشابه هستند؛ شامل خروج از بدن، ورود به تونل، بالارفتن آگاهی و احساسات خوشایند، تاثیر گرفته از مذهب، نژاد، فرهنگ و ارزشهای جامعهی فرد تجربهگر نیست (Hashemi et al., 2023). با توجه به نکات فوق، در پژوهش حاضر خصوصیات جمعیتشناسی خاصی برای گروه دروغگو در نظر گرفته نشد. با این حال، به منظور مشابهسازی هر چه بیشتر این گروه با گروه تجربهگران، 50 نفر از افراد بالای 18 سال در پژوهش مشارکت داده شدند. جمعآوری دادههای گروه دروغگو با استفاده از فراخوان، با عنوان «فراخوان همکاری در پژوهش مربوط به شناسایی دروغ»، در محلهای مختلف از جمله دانشگاه، مؤسسه زبان، بیمارستان، حوزه علمیه، کتابفروشی، و همچنین اطلاع رسانی از طریق مجازی صورت گرفت. افرادی که در مصاحبه شرکت داده میشدند میبایست بالای 18 سال بوده، تجربه نزدیک به مرگ نداشته باشند اما باید میدانستند که تجربه نزدیک به مرگ چیست. پس از اطمینان یافتن از این سه معیار ورود، از مشارکین خواسته شد زمان مورد نیاز برای ساختن داستان خود را در نظر گرفته و سپس به پژوهشگر اعلام آمادگی کنند. همچنین، برای دادن انگیزه به شرکتکنندگان اعلام شد هدیهای جهت تشکر به آنها اهدا خواهد شد. به شرکت کنندگان گفته شد در طول مدت آمادهسازی داستان خود میتوانند در صورت نیاز در ذهن تصویرسازی کنند، در مورد تجربه نزدیک به مرگ اطلاعات بیشتر کسب کرده، مطالعه کنند یا ویدئو ببینند، و طرح داستان خود را بنویسند. پس از اعلام آمادگی توسط شرکتکنندگان فرم رضایتنامه در اختیارشان قرار گرفت. سپس، از آنها خواسته شد تا در ذهن داستانی دروغین از تجربه نزدیک به مرگ بر اساس تصورات خود ساخته و بازگو کنند. شرکتکنندگان در صورت تمایل میتوانستند طرح اولیه داستان ساختگی خود را نوشته و سپس آن را به صورت شفاهی بیان کنند. همچنین، محدودیتی از نظر زمانی یا واژگانی برای داستان ساختگی وجود نداشت. در حین روایت داستان دروغین توسط مشارکین، پژوهشگر هیچ سؤالی نپرسیده و تنها یادآور این نکته میشد که تا جای امکان داستان دارای جزئیات باشد. در انتها، به منظور تشکر از همکاری به شرکت کنندگان هدیهای تقدیم شد. این داستانهای دروغین توسط یکی از پژوهشگران ضبط و ذخیره گردید. دادههای گروه افرادی که مدعی تجربه نزدیک به مرگ هستند از برنامه تلوزیونی زندگی پس از زندگی جمعآوری شد. بدین صورت که در هر قسمت از این برنامه آنچه تجربهگر به عنوان تجربه خود تعریف میکرد توسط پژوهشگر ضبط شد. بخشهایی که مجری از تجربهگر سؤالی میپرسید و تجربهگر پاسخگو بود یا طبق تأثیر سؤال مجری مطلبی اضافه میکرد از تحلیل دادهها حذف شد؛ به طوری که در انتها فقط قسمتی که تجربه اصلی اتفاق افتاده و تجربهگر با انتخاب خود جملهبندی کرده است ضبط و ذخیره میگردید. همچنین، در خلال گزارش هر دو گروه، گاهی فرد دروغگو یا تجربهگر مطلبی را مطرح میکرد که به اصل روایت تجربه نزدیک به مرگ مربوط نبوده و خارج از روند طبیعی روایت بوده ویا مربوط به بخش قبل یا بعد تجربه بود. این قسمتها با کد «شمرده نشود» مشخص شده و در شمارش واژگان نیز به حساب نیامد. در مرحله بعد، دادههای شفاهی هر دو گروه با استفاده از برنامه زی تایپ[20] تبدیل به متن شده و پس از ویرایش در برنامه مکس کیو دی اِی 2020 به صورت دو پروژه جدا وارد شده و کد پیچیدگی در هر متن توسط پژوهشگران بررسی شد. نکتهای که مد نظر گرفته شد این بود که بنابر یافتههای دوپائولو و همکاران (2003)، دروغگویان تمایل کمتری به ارائه اطلاعات داشته و از آنجا که داستانهای تولیدشده توسط راستگویان جزئیات بیشتری دارد، احتمال اینکه داستان دروغگویان کوتاهتر از راستگویان باشد وجود دارد .(Vrij & Mann, 2004) به همین دلیل، تعداد کل واژگان هر دو گروه دروغگو و گزارش تجربهگران شمرده شده و در محاسبات آماری نسبت واژگان دو گروه مد نظر قرار گرفت. لازم به ذکر است که گروه دروغگو 28504 و گروه تجربهگران مورد بررسی ما 56208 واژه تولید کردند. همچنین به منظور بررسی پایایی، پس از کدگذاری اولیه در ارزیابی اول، با فاصله یک ماه کدگذاری برای ده درصد از کل دادهها دوباره انجام شد و ارزیابی دوم صورت گرفت. میزان کاپای کوهن برای کل معیارها 0.764 با سطح معنیداری 0.001> بود که نشاندهنده توافق خوبی بین دو ارزیابی است.
1-3. پیشینه وریج و همکارانش (2017) جزئیات را بین 199 مصاحبه شونده کرهای، روسی و لاتین بررسی کردند. آنها این افراد را به دو گروه راستگو و دروغگو تقسیم کرده و از هر دو گروه خواسته بودند خاطره سفری در دوازده ماه گذشته را تعریف کنند. گروه راستگویان خاطره شهری که واقعا به آن سفر کردهاند و دروغگویان داستانی دروغین در ذهن ساخته و خاطره شهری که به آن سفر نکردهاند را بازگو کردند. تمرکز این تحقیق روی چگونگی تاثیر حضور مترجم شفاهی در استخراج اطلاعات و مشخصههای زبانی فریب بود. پژوهشگران با استفاده از یک مدل نمونه[21] مصاحبهشوندگان را برای تولید جزئیات بیشتر ترغیب کرده که این مدل قبل از انجام مصاحبه به شرکتکنندگان داده میشد. در نهایت این پژوهش به این نتیجه رسید که راستگویان پیچیدگی بیشتری تولید میکنند. در پژوهشی مشابه وریج و همکاران (2018b) از شرکت کنندگان دو گروه راستگو و دروغگو خواستند تا خاطره سفر خود را تعریف کنند اما تفاوت این پژوهش با قبلی در این بود که ابتدا شرکتکنندگان خاطره خود را تعریف کردند، سپس به آنها یک مدل نمونه پسین[22] ارائه شد و دوباره از آنها خواستند تا خاطره سفرشان را بازگو کنند. در نهایت نتایج این پژوهش نشان داد که نسبت پیچیدگی[23] در گروه راستگویان نسبت به دروغگویان به طور قابل توجهی بیشتر بود . در پژوهشی دیگر وریج و همکارانش (2018 a) میزان تولید اطلاعات توسط 204 شرکتکننده را با و بدون تصویرسازی[24] بررسی کردند. بدین صورت که از نیمی از شرکت کنندگان دروغگو و راستگو خواسته شد در حین روایت، تصویر بهترین لحظه خاطره خود از سفر را روی کاغذ با مداد رنگی طراحی کرده و آنرا با جزئیات تعریف کنند. نتیجه این پژوهش نشان داد که تصویرسازی در تولید بیشتر اطلاعات خصوصا در گروه راستگویان موثر است. این نشان دهنده این است که تصویرسازی به راستگویان کمک میکند تا جزئیات بیشتری به یاد بیآورند؛ در حالی که دروغگویان خلاقیت کافی برای ساخت جزئیات نداشته یا میترسند با بیان جزئیات بیشتر به نوعی سرنخی از دروغگویی خود بدهند. در تمام این تحقیقات از شرکت کنندگان تنها یک بار مصاحبه به عمل میآمد. بنابراین در تحقیق بعدی دیب[25] و همکارانش (2021) پژوهش را از بین 243 نفر بریتانیایی، آسیایی، آفریقایی و عرب در3 مرحله انجام دادند. به این صورت که از هر دو گروه راستگو و دروغگو خواسته میشد تا خاطره تولد 21 سالگی خود را بازگو کنند. این مصاحبه در 3 مرحله با فاصله یک هفته انجام شد و هر بار سؤال مصاحبه یکسان بوده و مصاحبهگر از مصاحبهشونده میخواست تا قبل از شروع، خاطره را در ذهن خود تصویرسازی کرده و با جزئیات کامل -مکانی که بوده، آنچه دیده یا شنیده، آنچه حس کرده یا بو کرده- بیان کند. در این پژوهش نیز راستگویان جزئیات کل و پیچیدگی بیشتری تولید کردند. وریج و همکاران (2021) در یک فرا تحلیل[26] با مقایسه آماری یافتههای پژوهشهای مختلف بر روی همبستگی جزئیات و پیچیدگی با راستگویی به این نتیجه رسیدند که با اینکه راستگویان از راهبرد خود ناتوانسازی استفاده کرده و اطلاعات مشترک نیز تولید میکنند اما پیچیدگی در گفتار راستگویان بیشتر از دروغگویان اتفاق افتاده و بهترین نشانگر راستگویی پیچیدگی است . کسو[27] و همکارانش (2023) پیچیدگی را به عنوان نشانه راستگویی در یک گروه 78 نفره از مصاحبه شوندگان ایتالیایی بررسی کردند. تفاوت این پژوهش در این بود که مصاحبهشوندگان به سه گروه راستگو، دروغگو و گروهی که داستان ساختگی آنها مخلوطی[28] از راست و دروغ بود تقسیم شدند. در این پژوهش از هر سه گروه خواسته شد تا خاطرهای به یادماندنی در 12 ماه گذشته را به اختیار خود انتخاب کرده و تعریف کنند. نتیجه این پژوهش نشان داد پیچیدگی با راستگویی مرتبط بوده و گروه راستگو پیچیدگی بیشتری تولید کرده است.
1-4. چارچوب نظری توجه اصلی وریج در تحقیقاتش بر همبستگی شناختی، احساسی و فیزیولوژیکی دروغ و فریب است. هدف او ارائه تحقیقات و نظریههای مرتبط با سه جنبه اصلی دروغ، یعنی رفتار غیرکلامی[29]، رفتار کلامی[30] و واکنشهای فیزیولوژیکی به منظور کشف دروغ است
با در نظر داشتن مثالهای پیچیدگی و مفهوم آن ( Deeb et al., 2021 ; Vrij et al., 2020; 2018 a; 2018 b; 2018 c; 2017)، به معنای اتفاقی که موقعیت را پیچیده میکند، داستان را دشوار میکند و بیان آن لازم نیست، میتوان به این نتیجه رسید که به طور کلی پیچیدگی: 1) موضوعی فرعی است که گوینده آن را به روشهای مختلف به موضوعی اصلی مرتبط میکند؛ در حالی که نیازی به این کار نبوده و 2) صرفاً جهت کمک به تفهیم آنچه به شنونده میگوید اطلاعات اضافی داده است. با توجه به این دو اصل مهم و مقایسه با مفهوم پیچیدگی در پژوهشهای گذشته و نوع این گفتمان، که تجربه نزدیک به مرگ است و افراد در بیان آنچه در ذهن دارند تلاش زیادی میکنند تا مخاطب را به تصویر ذهنی خود نزدیک کنند، با بررسی متن دادهها توانستیم پیچیدگی را به سه دسته کلی تقسیم کنیم:
چنانجه در مثالهای فوق مشاهده میشود حالت سبکی، نرمی، کشیدگی، بالا رفتن، سرعت، شفافی، باریکی و خصوصیت ظاهری به ترتیب به پر، مخمل، دود، گردباد، ذره بین، مو، و ظاهر انسان تشبیه شده است. به عبارت دیگر، گوینده با استفاده از جهان پیرامون خود و به منظور کمک به شنونده در درک آنچه تجربه کرده است،کیفیت یا حالت موضوعی را وجه شبه قرار داده و به بیان جملاتی مانند «هیکل و دست و پام سبک شده بود»، «دست زدم دیدم یه چیز نرم»، «اون حجم منو میکشه و من کش میومدم» و یا جملات مشابه بسنده نکرده است. همچنین، گاهی گوینده از تشبیه خیالی نیز استفاده میکند؛ مثلا تبدیل شدن فرد به مو موضوعی خیالی اما قابل تصور است. یا در مثال زیر وارد کردن نهنگ در تُنگ کاری غیر ممکن اما قابل تخیل است.
مثالهای زیر نمونههایی از مواردی است که گوینده برای به تصویر کشیدن واضحتر صحنه بیان میکند.
چنانچه در این مثالها مشاهده میشود گوینده برای به تصویر کشیدن آنچه در ذهن دارد، مانند دیدن همه چیز، مانیتور بزرگ، شیب تونل، وسعت بیایان، و نوع پوشش بدن تلاش میکند شنونده را تا جای ممکن به فضای درون ذهن خود نزدیک کند. به این صورت که در مثال اول، با آوردن نمونههایی از جمله بازی درکودکی، پیاز سرخ کردن مادر، خاستگاری از دختر و عزاداری مادر عبارت «همه چیز» را توضیح میدهد. همچنین، در مثالهای بعدی، عبارات «مثلاً»، «فرض کنید» و «یه چیزی مثل» نیز هر کدام برای به تصویر کشیدن بهتر صحنه واقعه به کار رفته است؛ و گوینده به جملاتی مانند «همه چیزو میدیدم»، «یه مانیتور بزرگ بود»، «تونل شیب داشت»، «بیابان عظیم و وسیع بود»، «مچ دست و پام پوشش نداشت» و یا جملات مشابه بسنده نکرده است.
در این مثال گوینده از عبارت «اون» استفاده کرده که در واقع نقش «ی» تحدید در جملات موصولی محدودکننده را داشته و اشاره به فرشته خاصی را میکند که کنارش بوده و قبلا به آن اشاره کرده بوده است. در واقع، در روند کلی داستان دلیلی برای مطرح کردن این موضوع نبوده، اما فرد ترجیح میدهد آنرا بازگو کند.
در این مثال، خیلی داغ بودن مایع مذاب اطلاعات اضافی است که حذف آن به روند کلی داستان لطمهای نمیزند؛ ضمن اینکه اگر مایعی مذاب باشد قطعا خیلی داغ هم هست. با این حال گوینده ترجیح میدهد آنرا بیان کند.
در واقع، در این مثال فرد بیان میکند داخل دالان سیاهی بوده است که انتهای دالان پرنور بوده. در اینجا نیز پر نور بودن انتهای دالان اطلاعاتی است که فرد ترجیح میدهد شنونده در جریان آن باشد، چرا که در آینده احتمالاً درباره آن اطلاعات کاملی خواهد داد.
در این مثال، به دلیل محاورهای بودن جمله، جملهواره موصولی بعد از جمله اصلی آمده است به این ترتیب که این جمله میتواند به این صورت بیان شود: دیدمشون، ایشون (که) یک آقای قد بلند چهارشونه (بودند) پشتشون به من بود و ایستاده بودند ....
عبارت «از همه بیشتر خواهرم» اطلاعاتی اضافه درباره گریه کردن افراد خانواده بالای سر فرد است که مورد توجه گوینده قرار گرفته و شاید بعداً به آن مفصلتر اشاره شود.
چنانچه ملاحظه میشود موضوع اصلی در این مثال این است که نوری در انتهای اتاق بوده، اما گوینده این موضوع فرعی را هم اضافه میکند که شب بوده و همه جا تاریک بوده. حذف این موضوع به روند اصلی داستان لطمهای نمیزند اما گوینده ترجیح میدهد آن را بیان کند.
تدقیق شامل همپوشانی معنایی و تضادها است؛ مثلاً:
لازم به توضیح است که منظور از همپوشانی معنایی، مقولههای همپایهای هستند که در معنا یکدیگر را تکمیل میکنند.
و تاکید شامل مترادفها و تکرارها است؛ مثلا:
بنابراین در متن زیر که بخشی از یکی از ویدئوها است موارد مشخص شده به عنوان پیچیدگی کدگذاری شده است: هیچ عکس العملی نداشتم حتی یادم میاد گفتم که این مثل یک لباس کهنهای (فرعی نوع اول) است که از تن من افتاد از وجود من افتاد و حتی خوشحال بودم خیلی خوشحال (تکرار) بودم که این اتفاق برای من افتاد تا اینکه متوجه شدم که یک آگاهی عظیم به من رسید متوجه شدم من باید به سمت پنجره برم نه اینکه حرکت باشه حرکتی نبود یعنی همون لحظه که میاومد فکر همون لحظه اونجا قرار داشتم اونجا که بودم متوجه دو تا فرشته شدم بهقدری زیبا بودن بسیار نورانی بودند از جنس لطیف بودن (همپوشانی معنایی) بعضیا میگن شاید که مثلا رفتگانشونو ببینن ولی من هیچ نسبیتی مثلا با اینا نداشتم ولی احساس کردم چقدر آشناین برای من انگارهمیشه با من بودن این حالتی بود بعد به من گفتند که گفتن هم نه (تضاد) زبانی صحبت نمیکردیم همینطور که نگاه بود همهچی دریافت میشد تبادل افکاراصلا به وسیله تلهپاتی نمیدانم تلهپاتی بود یا هرچی که بود هیچ زبانی نبود که بخوایم باهاش صحبت کنیم همان نگاه کافی بود حس شادی عجیبی حس آرامش عجیبی (همپوشانی معنایی) بود به من گفتن بریم قراره که بریم دیگه من چون تسلیم محض شده بودم برام سؤال نبود که حالا میخوام کجا برم چه مسئلهای میخواد پیش بیاد چه اتفاقی میخواد بیفته برای من زمانیکه رفتیم همینطورمن اوج میگرفتم با این فرشتهها خیلی زیبا بود آنجا سکوت محض بود تاریکی بود ولی سکوت محض تا یه جایی دیدم صدای آوازنه آواز (تضاد) بگم مثل آواز زمینی نبود نغمههای فضایی اصلاً نغمههای بهشتی (همپوشانی معنایی) بود من میشنیدم این نغمهها اینقدر لطیف بود که من به هیجان آمده بودم و شوقی سراپای وجود منو گرفته بود که اصلاً نمیشه تعریف کنم واقعاً زبان قاصره بخوام اون حالتها رو بگم به هیچ زبان زمینی نمیشه هیچ کلمهای نتونستم تا الآن پیدا کنم براش زمانیکه اوج گرفتیم من به سمت یک نور عظیمی رفتم بهقدری این نور شدید بود که من فکر میکردم با اینکه دیگه جسمیت نداشتم (فرعی نوع دوم) ولی همون روح من احساس میکردم در حال انفجاره این حالتی داشت زمانیکه دیگه نزدیک شدم به او نور بهقدری این شدید بود که دیگه اونجا احساس کردم دیگه من نیستم هم بودم هم نبودم (تضاد) قشنگ یادم میاد که اون لحظهای که به سمت نور رفتم مثل مادری که فرزندش را در آغوش میگیرید (فرعی نوع اول) شاید هزاران هزار برابر بیشتر این نور مرا در آغوش گرفت ...... متن زیر بخشی از یکی از دروغها است و موارد مشخصشده بهعنوان پیچیدگی کدگذاری شده است: اول از شدت زیادی نور ترسیدم چشامو بستم اما اون احساس ترس واقعی را نداشتم برعکس یه احساس آرامشی داشتم چشامو باز کردم یه نور خیلی خیلی شدید (تکرار) اومد و انگار که منو تو خودش گرفت انگار منو تو آغوش خودش گرفت بعد انگار من تو اون نوره غرق شدم یه حس آرامش و گرمای عجیبی (همپوشانی معنایی) داشتم همهچی عجیبغریب بود انگار رنگارو میشنیدم صداها رو میدیدم حسهارو بو میکشیدم همهچیز عجیبغریب شده بود از وقتیکه وارد اون نور شده بودم یه احساس اطمینان قلبی زیادی داشتم انگار یه کسی کنارم بود که نبود (تضاد) نمیدیدم اش اما حسش میکردم کسی که انگار خود او نور بود اون بود که بهم حس آرامشو میداد احساس کردم که زندگیم از موقع تولد تا حالا مثل فیلم از جلوی چشام داره رد میشه (فرعی نوع اول) خودمو میدیدم تو زمانها و مکانهای مختلف صحنههای مختلف زندگیم از جلو چشام رد میشدند صحنههایی که انتخاب کرده بودم تصمیمهایی که گرفته بودم و کارهایی کرده بودم (فرعی نوع اول) که بقیه زندگیمو تحت تأثیر قرار داده بود همینطور که این صحنهها رو میدیدم .....
2-1. بررسی پیچیدگی و مؤلفههای آن مشخصه پیچیدگی دارای سه زیر شاخه موضوع فرعی نوع اول، موضوع فرعی نوع دوم و تأکید و تدقیق است، جدول (1) آزمون معنیداری هر یک از این مشخصهها را به طور جداگانه و در کل نشان میدهد.
جدول 1- نتایج آزمون کیدو در مقایسه پیچیدگی و زیر شاخههای پیچیدگی Table 1- Complications and Complications’ categories Chi-squared test results
بر اساس نتایج بهدستآمده، ملاحظه میشود که در کل گزارش تجربهگران و دروغها، کدهای مربوط به موضوع فرعی اول شامل 44.6 درصد مربوط به دروغها و 55.4 درصد مربوط به گزارش تجربهگران است. مقایسه بسامد بهدستآمده در دو گروه با استفاده از آزمون کی دو، نشان میدهد که میان دو گروه تفاوت معنیداری وجود دارد (سطح معنی دار بهدستآمده کمتر از 0.05 است)؛ یعنی فرضیه صفر مبنی بر برابری بسامد این مؤلفه در دو گروه رد میشود و با توجه به بسامدها میتوان نتیجه گرفت که در گزارش تجربهگران به طور معنیداری این مشخصه بیشتر استفاده شده است. همچنین، ملاحظه میشود که کد مربوط به موضوع فرعی دوم شامل 50.6 درصد مربوط به دروغها و 49.4 درصد مربوط به گزارش تجربهگران است. اما مقایسه درصد بهدستآمده در دو گروه با کمک آزمون کی دو، نشان میدهد که تفاوت معنیدار در دو گروه وجود ندارد (سطح معنیدار بهدستآمده 0.846 و بیشتر از 0.05 است)؛ بنابراین، فرضیه صفر مبنی بر برابری درصد این مؤلفه در دو گروه رد نشده و در نتیجه تفاوت معنیداری از این منظر در دروغها و گزارش تجربهگران وجود ندارد؛ که البته این به خاطر تعداد تقریباً یکسان کد موضوع فرعی دوم در دو گروه است. کدهای مربوط به تأکید و تدقیق شامل 26.3 درصد مربوط به دروغها و 73.7 درصد مربوط به گزارش تجربهگران است. با توجه به سطح معنی داری کمتر از 0.05 فرضیه صفر مبنی بر برابری بسامد این مشخصه در دو گروه رد میشود و با توجه به بسامدها میتوان گفت که این مشخصه در گزارش تجربهگران به طور معنیداری بیشتر استفاده شده است. و در نهایت به طور کلی ملاحظه میشود کدهای مربوط به پیچیدگی شامل 42.3 درصد مربوط به دروغها و 57.7 درصد مربوط به گزارش تجربهگران است. فرضیه صفر مبنی بر برابری درصد این مشخصه نیز در دو گروه رد شده و با توجه به درصدها میتوان نتیجه گرفت که در مجموع پیچیدگی در گزارش تجربهگران به طور معنیداری بیشتر استفاده شده است. این نتایج به صورت مقایسه ای در نمودار زیر (نمودار1) نشان داده شده است.
نمودار 1- مقایسه بسامد پیچیدگی و زیر شاخههای آن در دو گروه Fig 1- Complications and Complications’ categories in the two groups
2-2. بررسی زیر مؤلفه های تدقیق و شاخص های آن زیر مؤلفه تدقیق دارای دو شاخص همپوشانی معنایی و تضادها است که هریک به طور جداگانه در دو گروه بررسی میشود.
جدول 2- نتایج آزمون کیدو درمقایسه تدقیق و زیر شاخههای آن Table 2- Scrutinizing and Scrutinizing categories Chi-squared test result
بر اساس نتایج بهدستآمده، ملاحظه میشود که در کل گزارش تجربهگران و دروغها، کدهای مربوط به همپوشانی معنایی شامل 22 درصد مربوط به دروغها و 45 درصد مربوط به گزارش تجربهگران است. مقایسه بسامد بهدستآمده در دو گروه با استفاده از آزمون کی دو، نشان میدهد که تفاوت معنیدار در دو گروه وجود دارد (سطح معنیدار بهدستآمده کمتر از 0.05 است)؛ یعنی فرضیه صفر مبنی بر برابری بسامد این مؤلفه در دو گروه رد میشود و با توجه به بسامدها میتوان نتیجه گرفت که در گزارش تجربهگران به طور معنیداری این مشخصه بیشتر استفاده شده است. همچنین، چنانچه ملاحظه میشود کد مربوط به تضادها شامل 16.7 درصد مربوط به دروغ ها و 83.3 درصد مربوط به گزارش تجربهگران است. وسطح معنی دار بهدستآمده کمتر از 0.05 است؛ بنابراین، فرضیه صفر مبنی بر برابری درصد این شاخص در دو گروه رد شده و با توجه به درصدها میتوان نتیجه گرفت که این مشخصه در گزارش تجربهگران به طور معنیداری بیشتر استفاده شده است. نتایج مربوط به کد تدقیق شامل 27.2 درصد مربوط به دروغها و 72.8 درصد مربوط به گزارش تجربهگران است. و تفاوت معنیدار در دو گروه وجود داشته، با توجه به بسامدها نتیجه میگیریم که تدقیق در گزارش تجربهگران به طور معنیداری بیشتر استفاده شده است. نمودار شماره 2 این نتایج را به صورت مقایسهای نشان میدهد.
نمودار 2- مقایسه تدقیق وزیر شاخههای تدقیق در دو گروه Fig 2- Scrutinizing and Scrutinizing categories in the two groups
2-3. بررسی زیر مؤلفه های تأکید و شاخص های آن زیر شاخه تأکید دارای دو شاخص مترادفها و تکرارها است که هریک به طور جداگانه در دو گروه بررسی میشود.
جدول 3- نتایج آزمون کی دو در مقایسه مشخصه تاکید و زیر شاخههای تاکید Table 3- Emphasis and Emphasis categories Chi-squared test result
بر اساس نتایج بهدستآمده، ملاحظه میشود که در کل گزارش تجربهگران و دروغها، کدهای مربوط به مترادفها شامل 27.8 درصد مربوط به دروغها و 72.2 درصد مربوط به گزارش تجربهگران است. مقایسه بسامد بهدستآمده در دو گروه با استفاده از آزمون کی دو، نشان میدهد که تفاوت معنیدار در دو گروه وجود ندارد (سطح معنی دار بهدستآمده بیشتر از 0.05 است). با توجه به این که حجم نمونه در محاسبات معنیداری اثر گذار است، معنیدار نبودن این تفاوت در دو گروه به این دلیل است که حجم کدهای مربوط به این مشخصه بالا نبوده است. همینطور که ملاحظه میشود کدهای مربوط به تکرار شامل 24.6 درصد مربوط به دروغها و 75.4 درصد مربوط به گزارش تجربهگران است. مقایسه درصد بهدستآمده در دو گروه نشان داد که تفاوت معنیدار در دو گروه وجود دارد (سطح معنی دار بهدستآمده کمتر از 0.05 است) و با توجه به درصدها میتوان نتیجه گرفت که این مشخصه در گزارش تجربهگران به طور معنیداری بیشتر استفاده شده است. و در نهایت، کد مربوط به تأکید شامل 25.3 درصد مربوط به دروغها و 74.7 درصد مربوط به گزارش تجربهگران بوده و مقایسه بسامد بهدستآمده در دو گروه حاکی از تفاوت معنیدار در دو گروه است و با توجه به بسامدها در مجموع میتوان نتیجه گرفت که تأکید در گزارش تجربهگران به طور معنیداری بیشتر استفاده شده است. این نتایج در نمودار 3 به طور مقایسهای قابل مشاهده است.
نمودار 3- مقایسه بسامد مشخصه تاکید و زیر شاخههای تاکید در دو گروه Fig 3- Emphasis and Emphasis categories in the two groups
در این پژوهش قصد داشتیم تا مؤلفه پیچیدگی را به عنوان شناسه راستگویی طبق تعریف و مثالهای وریج در گفتمان تجربه نزدیک به مرگ فارسی زبانان بررسی کنیم. بدین منظور از 50 نفر با سن و جنسیت و پیشینه متفاوت درخواست شد تا خاطرهای دروغین از تجربه نزدیک به مرگ طبق دانستهها و پیش زمینههای قبلی خود در ذهن ساخته و تا جایی که میتوانند به آن جزئیات اضافه کنند. این داستانهای دروغین با 50 مورد از گزارش تجربهگران برنامه زندگی پس از زندگی از نظر میزان تولید پیچیدگی مقایسه شد. قبل از شمارش پیچیدگی، با بررسی متون هر دو گروه ابتدا انواع مختلف پیچیدگی را از نظر نوع زیر شاخهها مشخص کرده و به این نتیجه رسیدیم که پیچیدگی دارای 3 زیر شاخه اصلی شامل موارد زیر است:
زیر شاخههای تأکید شامل:
و زیر شاخههای تدقیق شامل موارد زیر است:
سپس این موارد در متون هر دو گروه کدگذاری شد و طبق آمار بهدستآمده مشخص شد که موضوع فرعی نوع دوم به دلیل نزدیک بودن تعداد نمونهها در دو گروه و همچنین متردافها به دلیل حجم کم دادهها در دو گروه تفاوت معناداری نداشتند. اما بقیه زیرشاخههای پیچیدگی شامل موضوع فرعی اول، تکرار، همپوشانی معنایی و تضاد در دو گروه دارای تفاوت معنادار بوده و در مجموع مشخصه پیچیدگی به طور معناداری در گزارش تجربهگران بیشتر و در دروغها کمتر تولید شده است. همانطور که وریج و همکاران (2021) بیان میکنند، حافظه یک فرد راستگو مملو از خاطرات وقایعی است که تجربه کرده است و احتمال اینکه بتواند جزئیات بیشتری نسبت به کسی که وقایع را در ذهنش میسازد تولید کند به مراتب بیشتر خواهد بود. تمرکز فرد دروغگو بیشتر به همبستگی و استحکام داستان ساختگی خود است در حالی که فرد راستگو ازین جهت نگرانی نداشته و تا جایی که حافظه یاریش کند به داستان خود جزئیات میافزاید. چنانچه در بخش پیشینه مطرح شد، مشخصه پیچیدگی در شرایط مختلف در دو گروه راستگو و دروغگو بررسی شده است و همواره نتیجه این بوده که این مشخصه در گروه راستگو بیشتر تولید میشود. گرچه گفتمان مورد بررسی این پژوهش با گفتمانهای روزمره و معمول از نظر نوع اتفاقات آن متفاوت بوده و برای یافتن پیچیدگی باید ابتدا نوع و زیرشاخههای آن جهت واضحترشدن مفهوم آن مشخص میشد، بررسیهای این پژوهش نیز همراستا با پژوهشهای گذشته بوده و نشان داد پیچیدگی در گروه دروغگو کمتر تولید شده است.
[1] Bruce Greyson [2] https://tv4.ir/Program/145087 [3] Gary Lee Wenk [4] Daniel Kondiella [5] Crowdsourcing [6] Interchangeable [7] Verbal cues to deception [8] Details [9] Aldert Vrij [10] Edel Ennis [11] Bella M. DePaulo [12] Total amount of information [13] Common knowledge [14] Total details variable [15] Self-handicapping strategy [16] Complex [17] Real time [18] MAXQDA 2020 [19] Systematic research [20] ZiType [21] Model statement [22] Post-model statement [23] Complication/[complications +common knowledge details +self-handicapping strategies] [24] Sketching [25] Haneen Deeb [26] Meta-analysis [27] Caso [28] Embedders [29] Non-verbal behavior [30] Verbal behavior | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Amado, B. G., Arce, R., Farina, F., & Vilarino, M. (2016). Criteria-Based Content Analysis (CBCA) reality criteria in adults: A meta-analytic review. International Journal of Clinical and Health Psychology 16(2), 201-210. Caso, L., Cavagnis, L., Vrij, A., & Palena, N. (2023). Cues to deception: Can complications, common knowledge details, and self-handicapping strategies discriminate between truths, embedded lies and outright lies in an Italian-speaking sample? Frontiers in Psychology 14, 1-6. Deeb, H., Vrij, A., Leal, S., & Burkhardt, J. (2021). The effects of sketching while narrating on information elicitation and deception detection in multiple interviews. Acta psychologica 213, 103236. DePaulo, B. M., Lindsay, J. J., Malone, B. E., Muhlenbruck, L., Charlton, K., & Cooper, H. (2003). Cues to deception. Psychological bulletin 129(1), 74-118. Ennis, E., Vrij, A., & Chance, C. (2008). Individual differences and lying in everyday life. Journal of Social and Personal Relationships 25(1), 105-118. Greyson, B. (2007). Near-death experience: Clinical implications. Archives of Clinical Psychiatry (São Paulo) 34, 116-125. Greyson, B., Kelly, E. W., & Kelly, E. F. (2009). Explanatory models for near-death experiences. In J. M. Holden, B. Greyson, D. James (Eds.), The handbook of near-death experiences: Thirty years of investigation (pp. 213-234). United Kingdom: ABC-CLIO. Hashemi, A., Oroojan, A. A., Rassouli, M., & Ashrafizadeh, H. (2023). Explanation of near-death experiences: A systematic analysis of case reports and qualitative research. Frontiers in psychology 14, 1048929. Houran, J., Lange, R., & Greyson, B. (2017). Research note: Exploring linguistic patterns in NDE accounts. Journal of the Society for Psychical Research 81(4), 228-239. Kondziella, D., Dreier, J. P., & Olsen, M. H. (2019). Prevalence of near-death experiences in people with and without REM sleep intrusion. PeerJ 7, 1-17. Leal, S., Vrij, A., Warmelink, L., Vernham, Z., & Fisher, R. P. (2015). You cannot hide your telephone lies: Providing a model statement as an aid to detect deception in insurance telephone calls. Legal and Criminological Psychology 20(1), 129-146. Nahari, G., & Pazuelo, M. (2015). Telling a convincing story: Richness in detail as a function of gender and information. Journal of Applied Research in Memory and Cognition 4(4), 363-367. Nahari, G., Vrij, A., & Fisher, R. P. (2014). Exploiting liars' verbal strategies by examining the verifiability of details. Legal and Criminological Psychology 19(2), 227-239. Sporer, S. L., Manzanero, A. L., & Masip, J. (2021). Optimizing CBCA and RM research: Recommendations for analyzing and reporting data on content cues to deception. Psychology, Crime & Law 27(1), 1-39. Sporer, S. L., & Sharman, S. J. (2006). Should I believe this? Reality monitoring of accounts of self‐experienced and invented recent and distant autobiographical events. Applied Cognitive Psychology: The Official Journal of the Society for Applied Research in Memory and Cognition 20(6), 837-854. Tovmasyan, L. (2020). Linguistic Features of Lying. Yerevan: Yervan State University Press. Vrij, A., & Mann, S. (2004). Detecting deception: The benefit of looking at a combination of behavioral, auditory and speech content related cues in a systematic manner. Group Decision and Negotiation 13(1), 61-79. Vrij, A. (2008). Detecting lies and deceit: Pitfalls and opportunities. United Kingdom: Wiley. Vrij, A. (2016). Baselining as a lie detection method. Applied Cognitive Psychology, 30(6), 1112-1119. Vrij, A., Leal, S., Mann, S., Dalton, G., Jo, E., Shaboltas, A., Khaleeva, M., Granskaya, J., & Houston, K. (2017). Using the model statement to elicit information and cues to deceit in interpreter-based interviews. Acta psychologica, 177, 44-53. Vrij, A., Leal, S., Fisher, R. P., Mann, S., Dalton, G., Jo, E., Shaboltas, A., Khaleeva, M., Granskaya, J., & Houston, K. (2018 a). Sketching as a technique to eliciting information and cues to deceit in interpreter-based interviews. Journal of Applied Research in Memory and Cognition 7(2), 303-330. Vrij, A., Leal, S., Jupe, L., & Harvey, A. (2018 b). Within‐subjects verbal lie detection measures: A comparison between total detail and proportion of complications. Legal and Criminological Psychology 23(2), 265-279. Vrij, A., Leal, S., Mann, S., Fisher, R. P., Dalton, G., Jo, E., Shaboltas, A., Khaleeva, M., Granskaya, J., & Houston, K. (2018 c). Using unexpected questions to elicit information and cues to deceit in interpreter‐based interviews. Applied Cognitive Psychology 32(1), 94-104. Vrij, A., Mann, S., Leal, S., & Fisher, R. P. (2020). Combining verbal veracity assessment techniques to distinguish truth tellers from lie tellers. European Journal of Psychology Applied to Legal Context 13(1), 9-19. Vrij, A., Palena, N., Leal, S., & Caso, L. (2021). The relationship between complications, common knowledge details and self-handicapping strategies and veracity: A meta-analysis. European Journal of Psychology Applied to Legal Context 13(2), 55-77. Vrij, A., Fisher, R. P., & Leal, S. (2022). How researchers can make verbal lie detection more attractive for practitioners. Psychiatry, Psychology and Law 30(3), 383-396. Wenk, G.L. (2017). The Brain: What everyone needs to know. Oxford: Oxford University Press.
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 454 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 187 |