تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,674 |
تعداد مقالات | 13,669 |
تعداد مشاهده مقاله | 31,674,785 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,510,929 |
پردازش واژگانی-معنایی در افراد مبتلا به بیماری آلزایمر: شواهدی از تکلیف نامیدن تصویر در دوزبانه های ایرانی تورکی آذربایجانی-فارسی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نشریه پژوهش های زبان شناسی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 4، دوره 16، شماره 1 - شماره پیاپی 30، فروردین 1403، صفحه 39-54 اصل مقاله (2.01 M) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jrl.2023.139015.1796 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مریم پیرزاده1؛ رامین گلشائی* 2؛ محمد مؤمنیان3 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانش آموخته کارشناسی ارشد زبان شناسی همگانی، دانشکده ادبیات، دانشگاه الزهرا، تهران، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2استادیار گروه زبانشناسی، دانشکده ادبیات، دانشگاه الزهرا، تهران، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3استادیار گروه مطالعات چینی و دوزبانه، دانشگاه پلی تکنیک هنگ کنگ، چین | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مطالعات آسیب شناختی ذهن با رویکردی زبانشناختی برروی دوزبانههای مبتلا به اختلالات زبانی ناشی از بیماری آلزایمر زمینه پژوهشی بین رشته ای گستردهای را در سالهای اخیر برای پژوهشگران فراهم آورده است. با این حال، علیرغم وجود این واقعیت که زوال زبان یکی از علائم غالب بیماری آلزایمر است اختلالات زبانی در دوزبانهها در ارتباط با بیماری آلزایمر بهصورت کافی مورد بررسی تجربی واقع نشده است. این پژوهش آزمونمحور با هدف بررسی چگونگی تأثیر نامپریشی ناشی از بیماری آلزایمر بر روی مهارتهای واژگانی- معنایی زنان دوزبانه تورکی آذربایجانی و فارسی ایرانی صورت گرفته است. به این منظور یک گروه تجربی شامل 20 فرد 55-82 ساله که نمرۀ آزمون کوتاه تعیین وضعیت شناختی آنها بین 19-23 بود با یک گروه کنترل شامل 20 فرد دچار اختلال شناختی خفیف و با نمرۀ آزمون کوتاه تعیین وضعیت شناختی 23-30 از نظر سن، سن آشنایی با زبان فارسی و تحصیلات رسمی همتا شدند. تولیدات شفاهی زبان هر دو گروه بهوسیله تکلیف زبانپریشی دوزبانه نامیدن تصاویر در دو زبان تورکی آذربایجانی و فارسی بهطور جداگانه بررسی شد. مقایسه میانگین زمان واکنش به تصاویر محرک در دو زبان نشان داد که بیماری آلزایمر زبان غیرغالب (فارسی) را با شدت بیشتری نسبت به زبان غالب (تورکی آذربایجانی) دچار اختلال کرده است. نتیجه این پژوهش در راستای تأیید فرضیه سهانباره در چارچوب انگاره عصب-زبانشناختی پارادی است که بیان میکند دوزبانهها از دو زیرنظام زبانی با دستور و واژگان مستقل و جداگانه و یک نظام غیرزبانی شناختی برخوردارند. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بیماری آلزایمر؛ بررسی آزمونمحور؛ تکلیف نامیدن تصویر؛ دوزبانه تورکی آذربایجانی و فارسی؛ عملکرد واژگانی- معنایی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پردازش ذهنی زبان عملکرد شناختی پیچیدهای است که سازوکارهای عصبی و بخشهای زبانی مختلفی را در مغز شامل میشود. بیماریهای مغزی همچون آلزایمر که تواناییهای شناختی افراد مبتلا را با درجات گوناگونی تحتتأثیرخود قرار میدهند جایگاه پژوهشی گستردهای را در علوم مختلف از جمله زبانشناسی روانشناختی به خود اختصاص دادهاند. یکی از پیامدهای شناختی بیماری آلزایمر[1] اختلالات زبانی است. در افراد مبتلا به اختلالات زبانی ناشی از بیماری آلزایمر فرایندهای پردازش، درک و تولید گفتار میتواند بهطوردرخور توجهی تحت تأثیر این بیماری قرار گیرد. یکی از جنبههای پردازش زبان که در افراد مبتلا به اختلالات زبانی ناشی از بیماری آلزایمر مورد مطالعه قرار گرفته است پردازش واژگانی- معنایی یا همان دسترسی به واژگان و بازیابی معانی از واژگان ذهنی است. در سالهای اخیر، تحقیقات زیادی در حوزه آسیبشناسی دوزبانهها انجام شده است؛ اما در مورد زبانهایی مانند زبان فارسی و تورکی آذربایجانی که متعلق به خانوادههای زبانی مختلف با ویژگیهای صرفی و نحوی متمایز هستند، پژوهشی صورت نگرفته است. پژوهش حاضر با در نظر گرفتن این مسئله و با هدف بررسی اینکه بیماری آلزایمر چگونه و تا چه میزان زبان اول[2] و دوم افراد دوزبانه تورکی آذربایجانی و فارسی را تحتتأثیر قرار میدهد رویکردی توصیفی و آزمونمحور انتخاب نموده و به جمعآوری دادههای مربوط به پردازش واژگانی- معنایی از آزمودنیهای دوزبانه مبتلا به نامپریشی ناشی از بیماری آلزایمر با استفاده از تکلیف نامیدن تصویر[3] (BAT) پرداخته است. در راستای هدف پژوهشی ذکرشده این پرسشها مطرح شد که نخست چه تفاوتی در مقایسه میانگین سرعت دسترسی ذهنی به واژگان تورکی آذربایجانی و فارسی در انجام BAT، برای گروه کنترل شامل سالمندان و میانسالان دوزبانه تورکی آذربایجانی و فارسی وجود دارد. همین پرسش برای گروه تجربی شامل سالمندان و میانسالان دوزبانه تورکی آذربایجانی و فارسی مبتلا به نامپریشی [4] ناشی از بیماری آلزایمر هم مطرح شد. سپس، به این پرسش پرداخته شد که چه تفاوتی در مقایسه میانگین بینگروهی سرعت دسترسی ذهنی به واژگان (به یادآوری) تورکی آذربایجانی و فارسی در انجام BAT، برای گروه کنترل و تجربی وجود دارد. براساس پیشینه بررسیشده و انگاره عصبی- زبانشناختی دوزبانگی پارادی (Paradis, 2004) فرضیه وجود تفاوت معنادار در مقایسه میانگین سرعت دسترسی ذهنی به واژگان زبان اول و دوم در انجام BAT، بین گروه کنترل و گروه تجربی پیشبینی شد. برای آزمودن فرضیه، گروه آزمایش مبتلا به نامپریشی و گروه کنترل با اختلال افت شناختی خفیف ناشی از افزایش سن، انتخاب شدند و بوسیله تکلیف زبانپریشی دوزبانه نامیدنBAT ، مورد ارزیابی قرار گرفتند.
در نگاه نخست، دوزبانگی مفهومی واضح و شفاف به نظر میآید. بیشتر تعاریف موجود در این رابطه به داشتن دسترسی ذهنی و یا کاربرد چند زبان اشاره دارند. برداشت ضمنی که از این گونه تعاریف میتوان داشت این است که فرد دوزبانه کنترل کافی بر مهارت گفتاری در هر دو زبان خود را دارد. در واقع برداشتی بدینسان از مقوله دوزبانگی بازخوردی از رویکرد بلومفیلد (1933:56) به مفهوم دوزبانگی است. بلومفیلد دوزبانگی را توانایی کنترل بر دو زبان در حد یک گویشور بومی معرفی میکند. رویکردی متعادلتر به مفهوم دوزبانگی، رویکردی شناختمدارانه به افراد دوزبانه است که توسط گالیفر[5] و تیتونه[6] (2021) مطرح شده است. در این دیدگاه فرد دوزبانه فردی است که دست به انتخاب زبان در مرحله گفتار میزند. او انتخاب میکند کجا، با چه کسی و به چه زبانی سخن بگوید. به بیانی دیگر، چنین فردی سیستم زبانی ذهن خود را درگیر انطباق با بافت گفتمانی میکند (Green & Abutalebi, 2013) . گروسجین[7] و لی[8] (2013: 5) نیز دوزبانگی را استفاده مداوم از دو یا چند زبان (یا لهجه) تعریف کرده و فرد دوزبانه را فردی با توانایی کاربرد دو یا چند زبان یا چندین لهجه در زندگی روزانه معرفی کردهاند و تسلط کامل بر دو زبان و نداشتن لهجه را یک تصور غلط رایج میدانند. دوزبانگی با هر تعریف و نگرشی به آن بستر مناسبی را برای مطالعه عملکرد شناختی دوزبانهها، به خصوص دوزبانههای مبتلا به اختلالات زبانی فراهم آورده است. نیلیپور (1393: 60) زبانپریشی را این گونه تعریف کرده است: چنانچه هشیاری و نظارت بر رفتار زبانی به دلایل آسیبشناختی سست شود، گفتار فرد دچار یک سلسله ناهنجاریهای ساختاری و مفهومی میشود. معمولاً اینگونه ناهنجاریهای زبانی به دلایل سست شدن نظارت بر رفتار زبانی و عدم هدفمندی در گفتار بزرگسالان پس از آسیب مغزی دیده میشود. نمود کلی این نوع گفتار را «زبانپریشی» مینامند. این اختلال به دنبال آسیب به قسمتی از مغز، در اکثر افراد نیمکره چپ که مسئول پردازش زبان است اتفاق میافتد. آفازی[9] غالباً به کمک تصویربرداری عصبی تشخیص داده میشود. بسته به این که کدام قسمت از مراکز زبانی دچار آسیب شده، انواع متفاوتی از آفازی تشخیص داده میشود. ناحیه بروکا که توانایی صحبت کردن را کنترل میکند و ناحیه ورنیکه که انتخاب و درک کلمات را کنترل میکند معمولاً تحت تأثیر زبانپریشی قرار میگیرند. در زبانپریشی بروکا که در اصطلاح زبانپریشی بیانی یا اسمی نیز گفته میشود دسترسی ذهنی فرد به واژگان محدود میشود. به عبارتی، فرد در بازیابی واژهها از واژگان ذهنی احساس ناتوانی میکند. تکالیف شناختی هم چون تکلیف نامیدن تصویر امکانی فراهم آورده است تا توانایی بازیابی واژگان مورد ارزیابی واقع شود. مطالعات نشان دادهاند که طیف دوزبانگی، که با فراوانی استفاده از زبان و سن فراگیری زبان دوم اندازهگیری میشود پیشبینیکننده مهمی برای میزان تأخیر در نامیدن تصویر در افراد دوزبانه مبتلا به زبانپریشی میباشد (Calabria et al., 2011). این نشان میدهد که سابقه و تجربه زبانی افراد دوزبانه مبتلا به زبانپریشی میتواند بر عملکرد آنها در کار نامگذاری تصویر تأثیر بگذارد. پژوهشهای دیگر به الگوهای متقارن و نامتقارنی از نقصان زبانی افراد دوزبانه در طی ارزیابیها بهوسیله تکالیف شناختی دست یافتهاند که این الگوها در قالب انگارههای متفاوت گزارش شدهاند. یکی از انگارههای مطرح، انگاره عصبی-زبانشناختی دوزبانگی زیرنظامها (Paradis, 2004) میباشد. این انگاره که مبتنی بر نظام عصبی-کارکردی مستقل است شامل دو یا چند زیرنظام است و پیشنهاد میکند که هر زبان بهصورت یک زیرنظام در ذهن ذخیره میشود. براساس این انگاره، در دوزبانهها فرایند یا دستگاهی خاص جهت توصیف پردازشهای زبانی ضرورت نمییابد. این بدان معنی است که علیرغم تداخل در دستور زبان و بازنماییهای واژگانی دردوزبانهها، زبانها به طور زیرنظامهایی بازنمایی میشوند و هر زبان بهوسیله زیرنظام ویژه خود درک و یا تولید میشود. نتایج پژوهش روحی، عزبدفتری و عشایری (1395) نیز همسو با نظریهای است که بیان میکند دوزبانهها دارای یک سیستم زبانی یکپارچه برای دو زبان میباشند. مطرح کردن این پژوهش از این حیث مهم است که این پژوهش، آسیبشناسی زبان را بر روی آزمودنیهای دوزبانه تورکی آذربایجانی و فارسی با غالبیت زبان تورکی آذربایجانی انجام داده است؛ و همچنین، این مطالعه همچون پژوهش حاضر به تأثیر اختلالات زبانی بر روی دو زبان بهطور جداگانه پرداخته شده است. نتایج مطالعه تجربی مانچون[10] و همکاران (2015) بیانگر اثرات موازی بیماریهای تحلیل برنده عصبی همچون آلزایمر بر روی زبان اول و دوم افراد دوزبانه بهویژه در سطوح پردازش معنایی، لغوی و نحوی بوده است. این نتایج نیز همسو با انگاره شبکه عصبی مشترک برای زبان اول و دوم در دوزبانههای متأخر میباشد (دوزبانههایی که زبان دوم را بعد از سن هفت سالگی آموختهاند). پژوهشی که بر روی بزرگسالان دوزبانه گالیسیایی- اسپانیایی توسط جانکز-ربدان[11] و ایگلسیاس[12] (1994) صورت گرفته، کاهش عملکرد مشابهی را برای هر دو زبان با افزایش سن نشان داده است. از پژوهشهای دیگر انجام شده میتوان به بررسی اختلالات زبانی با هدف مشخص ساختن نوع زبانپریشی و الگوی بازگشت زبانی، توسط حاجیلو، رقیبدوست و قاسمی (1398) بر روی دو بیمار دوزبانه تورکی آذربایجانی و فارسی مبتلا به زبانپریشی در نتیجه آسیب قشری، اشاره کرد. جامعه آماری این مطالعه شامل افراد دوزبانه تورکی آذربایجانی و فارسی زنجانی مبتلا به زبانپریشی در نتیجه آسیب قشری مغز بود و از تست زبانپریشی دوزبانه نامیدن تصاویر استفاده شده بود. یافتهها نشانگر آن بود که نشانهها و نوع زبانپریشی این بیماران در زبان اول (تورکی آذربایجانی) و زبان دوم (فارسی) یکسان بوده است. این مسئله انعکاسدهنده تخریب تقریباً متوازن دوزبان در این افراد بود. در نقطه مقابل این یافتهها، نتیجه مطالعات درزمانی ایوانووا،[13] سالمون[14] و گلان[15] (2014) نشان داد که به نظر میرسد زبان غیرغالب (زبان دوم) نسبت به زبان غالب (زبان اول) با شدت بیشتری دچار تخریب شود. همسو با این، گلان و همکاران (2010) نیز نشان داده بودند که زبان غیرغالب به ویژه در افراد مستعد ابتلا به دمانس بیشتر دستخوش عوارض زبانپریشی ناشی از بیماری آلزایمر میشود. رقیبدوست و حاجیلو (1398) به بررسی اختلالات و الگوی بازگشت زبانی دو بیمار دوزبانه تورکی آذربایجانی و فارسی مبتلا به زبانپریشی با آسیب زیرقشری، با استفاده از آزمون زبانپریشی دوزبانه پرداختهاند. الگوی بازگشت زبانی بیمار اول الگوی موازی و الگوی بازگشت زبانی بیمار دوم، الگوی متمایز تشخیص داده شد. نتایج مشابهی نیز در مورد بیماران مبتلا به بیماری آلزایمر و افراد با افت توانایی شناختی[16] (گروه کنترل) که دوزبانه کاتالانی-اسپانیایی بودند توسط کالابریا[17] و همکاران (2017) گزارش شده است: بیماری آلزایمر اثر مشابهی بر پردازش معنایی- واژگانی افراد با تسلط بالا به دو زبان ایجاد میکند. نتایج این مطالعه همسو با پژوهش کوستا[18] و همکاران (2012) است. بهطور کلی، پژوهشهای حوزه آسیبشناسی زبان با دو هدف صورت میگیرد: نخست بررسی رابطه بین زبان و مغز و چگونگی یادگیری و بازنمایی زبان در مغز که میتواند در تأیید یا رد نظریههای زبانی به کارآید و دوم یافتن شیوههای درمانی برای افرادی که دارای اختلالات زبانی هستند (نیلیپور، 1393). یافتههای حاصل میتوانند درک مؤثرتری از اختلالات پردازش واژگانی- معنایی در افراد مبتلا به زبانپریشی، بهویژه در دوزبانههای تورکی آذربایجانی و فارسی ارائه دهد.
برای انجام این پژوهش توصیفی،کد اخلاق در پژوهش دانشگاه الزهرا به شناسه IR.ALZAHRA.REC.1401.086 اخذ شده است. تمامی آزمودنیها با آگاهی کامل و داوطلبانه در فرایند پژوهش همکاری نمودند و در هر مرحلهای که مایل به ترک پژوهش بودند میتوانستند آزادانه کنارهگیری نمایند.
3-1. آزمودنیها برای انتخاب آزمودنیها از پرسشنامه جمعیتشناختی استفاده شد که شامل این موارد بود: سن، تحصیلات، سن آشنایی با زبان فارسی، سواد رایانهای، سابقه بیماری، داروهای مورد استفاده، وضعیت بینایی و شنوایی و کددهی به آزمودنیها. جامعه آماری پژوهش، ایرانیان دوزبانه تورکی آذربایجانی و فارسی تبریزی بودند که زبان اولشان تورکی آذربایجانی و زبان دومشان فارسی بود. حجم نمونه آماری مورد مطالعه طبق جدول 1 در این پژوهش 40 نفر تعیین شد که شامل گروههای زیر بود: الف) 20 نفر از شهروندان زن تبریزیِ دوزبانه تورکی آذربایجانی و فارسی با کاهش افت شناختی در نتیجه افزایش سن (برطبق نظر متخصص مغز و اعصاب) که درآزمون کوتاه تعیین وضعیت شناختی امتیاز 23 و یا بالای 23 را کسب کردند و در بازه سنی 55-82 قرار داشتند در گروه کنترل قرار گرفتند. ب)20 نفراز شهروندان زن تبریزی دوزبانه تورکی آذربایجانی و فارسی مبتلا به نامپریشی ناشی از بیماری آلزایمر (بر طبق نظرمتخصص مغز و اعصاب) که در آزمون کوتاه تعیین وضعیت شناختی امتیاز بین 19-23 را کسب کردند و در بازه سنی 55-82 قرار داشتند در گروه تجربی قرار گرفتند. گروههای کنترل و تجربی از نظر سن، تحصیلات، سن آشنایی با زبان فارسی همتا شدند.
جدول1- توزیع آزمودنیهای نهایی در دو گروه کنترل و تجربی Table 1- Distribution of the final participants in control and experimental groups
معیارهای ورود به مطالعه برای افراد گروه کنترل به این صورت تعریف شد: قرارداشتن در بازه سنی 55-82، دوزبانه تورکی آذربایجانی و فارسی بودن، آشنایی با زبان فارسی تا سن هشت سالگی، کسب حداقل امتیاز 23 از 30 درآزمون کوتاه تعیین وضعیت شناختی (MMSE) و تشخیص متخصص مغز و اعصاب مبنی بر سلامت روانی فرد. برای افراد گروه تجربی معیارهای: قرار داشتن در بازه سنی 55-82، دوزبانه تورکی آذربایجانی و فارسی بودن، آشنایی با زبان فارسی تا سن هشت سالگی، کسب امتیاز 19-23 در آزمون کوتاه تعیین وضعیت شناختی و تشخیص متخصص مغز و اعصاب مبنی بر ابتلای آزمودنی به نامپریشی خفیف یا اسمی ناشی از بیماری آلزایمر نیز بهعنوان معیارهای ورود به مطالعه تعریف شد. همچنین، معیارهای خروج از مطالعه برای هر دو گروه تعیین شد: اعتیاد به مواد مخدر و الکل، سابقه سکته قلبی و مغزی، تجربه افسردگی عمیق[19] و طولانیمدت، استفاده از داروهای ضدافسردگی، ابتلا به پرکاری و کمکاری شدید تیروئید، داشتن لرزش دست، لکنت زبان، ضربه مغزی توأم با از دست دادن هشیاری، صرع، ابتلا به بیماری لانگ کووید[20]، داشتن تجربه درمانی توانبخشی برای زبانپریشی (در حین و قبل از شرکت در پژوهش) و آشنایی با زبان فارسی بعد از سن هشت سالگی.
3-2. مواد آزمایش آزمون محققساخته تعیین سطح مهارتهای چهارگانه زبان تورکی آذربایجانی و زبان فارسی (ابزار کیفی) برای مشخص ساختن مهارتهای زبانی تهیه و اجرا شد. آزمون کوتاه تعیین وضعیت شناختی نیز از دیگر ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش بود. این آزمون یک پرسشنامه 30 سؤالی است که به طور گسترده در محیطهای بالینی برای اندازهگیری اختلالات شناختی استفاده میشود (Pangman et al., 2000). سیدیان و همکاران (1386) به این نتیجه رسیدند که نسخه فارسی قابلیت و پایایی مناسبی داشته و با نمره 22 در جهت افتراق افراد مبتلا به دمانس کارایی دارد. اما آروالو-رودریگز[21] و همکاران (2015) شواهدی دال بر نقش مهم آزمون کوتاه تعیین وضعیت شناختی به عنوان یک تست تکتجویزی مستقل در شناسایی بیماران با اختلال شناختی خفیف(MCI) که ممکن است دچار زوال عقل شوند، پیدا نکردند. به همین دلیل در این پژوهش در کنار استفاده از آزمون کوتاه تعیین وضعیت شناختی نظر متخصص مغز و اعصاب نیز مبنایی در جهت افتراق افراد سالم ازافراد مبتلا به بیماری آلزایمر قرار گرفت. این آزمون که تکرار اعلانهای نامگذاری، توجه و محاسبه، یادآوری، زبان، توانایی پیروی از دستورات ساده و جهتگیری تفکر را بررسی میکند (Tuijl et al., 2012) توسط فولشتاین[22] و همکاران (1957) به منظور تفکیک بیماریهای روانی انتسابی و اکتسابی معرفی شده است. فرم استاندارد آزمون کوتاه تعیین وضعیت شناختی که در حال حاضر براساس مفهوم آزمون اولیه توسط منابع ارزیابی روانشاختی مورد استفاده قرار میگیرد دارای اندکی تغییرات است که توسط متخصصان در سال 1975 صورت گرفته است. از مزایای آزمون کوتاه تعیین وضعیت شناختی میتوان به عدم نیاز به تجهیزات یا آموزش تخصصی برای تجویز و حائز اعتبار بودن برای تشخیص و ارزیابی میزان بیماری آلزایمر اشاره کرد. همچنین، با توجه به زمان کوتاه مورد نیاز و سهولت استفاده، برای ارزیابی شناختی درفضای مطب پزشک یا کنار بالین مفید است(Harrell et al., 2000). در این پژوهش نسخه ترجمهشده به فارسی آزمون در دسترس آزمونگیرنده مسلط به زبان تورکی آذربایجانی و فارسی بود. بنابراین، در هنگام اجرای آزمون پرسشهای آزمون به تورکی آذربایجانی ارائه میشد. از آنجا که تستهای زبانپریشی میتواند مکمل معاینات و تشخیصهای کلینیکی ارزیابی زبانپریشی واقع شود و همچنین، ازجمله تستهای مطرح و رایج برای تشخیص و ارزیابی زبانپریشی است (Zarei et al., 2021)، پژوهش حاضر نیز جهت دستیابی به اهداف پژوهشی خود این تکلیف را مورد توسعه و هنجاریابی قرار داد. تکلیف نامیدن تصویر یکی از ابزارهای پرکاربرد در بررسیهای تجربی تعامل ذهن و زبان است که شامل ارائه یک سری تصویر به آزمودنیها و درخواست از آنها برای نامیدن هر تصویر با بیشترین سرعت و صحت است. این کار اطلاعاتی در مورد سرعت و دقت بازیابی و پردازش واژهها در افراد مبتلا به اختلالات زبانی ارائه میدهد. واژههایی که برای تصاویر تکلیف نامیدن پژوهش حاضر در نظر گرفته شد مربوط به اعضای بدن، گیاهان، حیوانات، اشیا و رویدادهای طبیعی بودکه القاکننده موارد فرهنگی و قومیتی نبودند.[23] همچنین، پیشفرض بر این بود که تصاویر یادآور واژههایی باشد که مرجع واژگانی متفاوتی در دو زبان تورکی آذربایجانی و فارسی داشته باشد تا میزان آسیب نامپریشی ناشی از بیماری آلزایمر بر روی هر دو زبان با دقت بیشتری ارزیابی شود. برای طراحی تکلیف نامیدن، تصاویری از نسخههای متعددی این تکلیف مورد بررسی قرار گرفت. این نسخهها شامل تست نامیدن بوستون[24] (Kaplan et al., 1983) و همچنین، نسخه دوزبانه زبانپریشی فارسی تورکی آذربایجانی[25] که توسط نیلیپور تهیه شده و در سایت دانشگاه مکگیل قابل دسترسی است بود. معلوم شد به چند دلیل هیچ کدام از آزمونها بهطور کامل پاسخگوی اهداف و سؤالات این پژوهش نیستند. این دلایل بدین شرح هستند: نخست آنکه واژههای مربوط به تصاویر چه در نسخه تکزبانه تکلیف نامیدن بوستون و چه در نسخه دوزبانه زبانپریشی فارسی و تورکی آذربایجانی نیلیپور شامل مواردی است که به دلیل تداخل واژگان زبان فارسی در زبان تورکی آذربایجانی، کلمه تورکی آذربایجانی مربوط به تصویر، به ندرت مورد استفاده گویشوران تورکزبان قرار میگیرد و بهجای کلمه تورکی آذربایجانی، کلمه فارسی معادل آن با تغییر آوایی رایج است؛ و یا حتی در مواردی تضمن معنایی کلمه مربوط به یک تصویر در زبان فارسی متفاوتتر از تضمن معنایی کلمه مربوط به همان تصویر در زبان تورکی آذربایجانی است. بهعنوان مثال تعدادی از آزمودنیها با دیدن تصویر قارچ و خانه این گونه ابراز نظر کردند که کلمه فارسی و تورکی آذربایجانی در ارتباط با تصویر خانه، مفهوم یکسانی را در دو زبان فارسی و تورکی آذربایجانی برایشان تداعی نمیسازد. همچنین، تعدادی از موارد واژگانی آزمون نامیدن تصویر از بعد جغرافیایی و فرهنگی برای جامعه هدف نامناسب تشخیص داده شد. چنانچه مطالعات قبلی اثبات کردهاند با وجود کاربرد بالینی، محتوای BNT منعکسکننده زمینه فرهنگی است که در آن توسعه یافته است و ممکن است برای افراد از فرهنگهای دیگر قابل اجرا نباشد (Barker-Collo, 2001). همچنین، کیم[26] و نا[27] (1999) گزارش دادهاند که خیلی از موارد موجود در BNT برای کرهایها قابلیت کاربردی ندارد. در راستای ارزیابی روایی[28] تست BNT اصلی برای استفاده بر روی استرالیاییهای سالمند، ورال[29] و همکاران (1995) بیان کردهاند که برخی از موارد واژگانی تست BNT توسط استرالیاییهای انگلیسیزبان غالباً کارایی ندارد که این موارد بایست با واژگانی که مناسبت فرهنگی بیشتری دارد جایگزین شود. از دیدگاه پارادی (2004: 85) هنگام طراحی تکالیف بینزبانی باید دو اصل را در نظر گرفت: انطباق فرهنگی و در نظر گرفتن معادلهای زبانی مناسب. انطباق فرهنگی مستلزم انتخاب دقیق تصاویر، تناسب اشیا مورد استفاده برای اشاره و نامگذاری است. منظور از معادل زبانی هم ترجمه آزمون اصلی نیست. در انتخاب همه موارد واژگانی تصاویر تکلیف نامیدن دوزبانه سعی شد که نخست، معیارِ سابقه آشنایی با کلمات فارسی مربوط به این تصاویر برای دوزبانههای تورکی آذربایجانی و فارسی تا سن هفت و یا هشت سالگی مطرح باشد. همچنین، در این انتخاب، معیارهای تصورپذیری، میزان انتزاعیت پایین، فرهنگآشنایی و این که معادل فارسی این کلمات به همان اندازه کلمه تورکی آذربایجانی بتواند ارتباط معنایی با تصویر ایجاد بکند رعایت شد. همچنین، این نکته نیز در نظر گرفته شد که کلمات اشارهگر تصاویر بهطور متعارف در زبان تورکی آذربایجانی و فارسی بهطور جداگانه تنها دارای یک مرجع واژگانی باشد. در نهایت اقتباسی که از نسخههای ذکرشده انجام شد به همراه دیگر موارد انتخابشده توسط پژوهشگر،60 تصویر جهت هنجاریابی تکلیف نامیدن در اختیار محقق قرار داد. هنجاریابی تکلیف نامیدن محققساخت نیز بدین شیوه انجام گرفت که تصاویر مربوط به واژههای انتخاب شده به 20 نفر آزمودنی سالمند سالم (عدم مبتلا به بیماری شناختی) دوزبانه تورکی آذربایجانی و فارسی نشان داده شد تا به هر دو زبان تورکی آذربایجانی و فارسی آنها را بنامند. بعد از شناسایی پاسخهای اشتباه ارائهشده توسط آزمودنیها، معلوم شد که این موارد (مانند خرچنگ، هارمونیکا، راکت و...) در بیشتر موارد مربوط به عدم آشنایی جغرافیامحور و یا فرهنگمحور است. بنابراین، این موارد با واژههای دیگری جایگزین شد. سپس موارد کنارگذاشتهشده با انتخابهای دیگر جایگزین شد. در نهایت، پس از انتخاب 66 کلمه، تصاویر مربوط به آنها، به 20 آزمودنی آزمایش قبلی و بر روی صفحه لپتاپ نشان داده شد و از آنان خواسته شد واژه فارسی و تورکی آذربایجانی مربوط به آن را بر روی کاغذ بنویسند و برای هر کدام از معیارهایی که در بالا ذکر شد نمرهای بین صفر تا چهار را انتخاب کنند. از بین 66 تصویر ارائهشده،60 تصویر نمره چهار را برای هر کدام از معیارهای ذکرشده در بالا دریافت کردند. 6 تصویر کنار گذاشته شد؛ برای این 6 تصویر، کلمهای در تورکی آذربایجانی و فارسی توسط آزمودنیها بیان نشد. پیشنهاداتی دربارۀ نحوه انطباق BAT با نیازهای خاص پژوهشگر یا نحوه ساخت یک نسخه جدید زبانی در کتاب پارادی و لیبن[30] (2014)آورده شده است که در انتخاب معیارها لحاظ شدهاند. در انتخاب تصاویر این نکات در نظر گرفته شده است: نخست اینکه تصاویر پیشگونهترین[31] حالت ممکن در نظر گرفته شد تا آزمودنی را دچار اشتباه در قضاوت واژگانی نکند. برای این کار نیز تصاویر به 20 دوزبانه تورکی آذربایجانی و فارسی سالم بهلحاظ شناختی نشان داده شد و معلوم شد که تصاویر بهدرستی انتخاب شدهاند. در گام بعدی سعی شد تا حد امکان تصاویر دارای اجزا متعدد نباشد و تصویر اشارهگرِ کلمه هدف باشد. مثلاً اگر کلمه هدف «دندان» است تصویر تنها اشارهکننده به دندان باشد و دارای اجزا دیگر مثل لب و یا زبان نباشد.
3-3. روال انجام کار فرایند پژوهش با تکمیل پرسشنامه ویژگیهای جمعیتشناختی شروع شد. جلسه تکمیل پرسشنامه ویژگیهای جمعیتشناختی اولین مرحلهای بود که آزمونگر و آزمودنی بهصورت دو نفری وارد فرایند پژوهش شدند. سپس آزمون تعیینکننده مهارت دوزبانگی اجرا شد. این آزمون قبل از اجرا بر روی آزمودنیهای پژوهش، بر روی نمونهای سالم از نظر شناختی مورد ارزیابی رویایی و پایایی قرار گرفت. همچنین، از آنجا که آزمونگیرنده دوزبانه بومی تورکی آذربایجانی و فارسی بود شم زبانی وی جهت صحهگذاری بر دادهها ملاک قابل اعتمادی محسوب میشد. امروزه در مطالعات تجربی زبانشناختی تکیه بر شم زبانی گویشور بومی یکی از شیوههای رایج در صحهگذاری بر دادههاست. در طی این آزمون، زبانهای تورکی آذربایجانی و فارسی هر کدام بهطور جداگانه برای هر کدام از مهارتهای گفتاری، شنیداری، خوانداری و نوشتاری تعیین سطح شدند. این آزمون کیفی در کنار اعتماد نسبی به خودارزیابی آزمودنیها و بستگانشان مبنی بر اینکه آزمودنی خود را یک دوزبانه میدانند یا نه، بر روی مهارتهای چهارگانه شنیداری، گفتاری، خوانداری و نوشتاری هر زبان صورت گرفت و برای هر کدام از مهارتها چهار سطح از ضعیف، متوسط، خوب و عالی در نظر گرفته شده بود. پس از تکمیل این بخش، آزمون کوتاه تعیین وضعیت شناختی اجرا شد. در این پژوهش نسخه ترجمهشده به فارسی آزمون در دسترس آزمونگیرنده مسلط به زبان تورکی آذربایجانی و فارسی بود. بنابراین، در هنگام اجرای آزمون پرسشهای آزمون به تورکی آذربایجانی ارائه میشد. آخرین بخش از فرایند پژوهش اجرای تکلیف نامیدن تصاویر بود که بعد از توسعه و هنجاریابی آن صورت گرفت. تصاویر به سه قسمت تقسیم شدند تا هر گروه بیستتایی به جداگانه بهعنوان تکلیف اجرا شوند. این تقسیمبندی به این دلیل صورت گرفت تا در هنگام اجرای تکلیف، آزمودنیها دچار خستگی شناختی نشوند. خستگی شناختی زمانی تجربه میشود که نیازهای مستمری برای تلاش شناختی و سایر فعالیتهای شناختی (مانند تفکر، حل مسئله و پاسخگویی مکرر) وجود داشته باشد (Bartley & Chute, 1947). سه گروه تصویر بیستتایی بهطور جداگانه و با فاصله زمانی پنج دقیقه با تکلیف گروه بعدی به آزمودنیها ارائه شدند. به عبارتی دیگر، تصاویر در سه گروه بیستتایی بلوکهبندی شدند. در نهایت، تصاویر برروی نرمافزار DMDX نسخه 6.3.2.4 به آزمودنیها ارائه شدند. این نرمافزار زمان واکنش به تصاویر تکلیف نامیدن را با دقت هزارم میلیثانیه ثبت و ذخیره میکند. شکل 1 مدل مفهومی ارائه تصاویرBAT را نشان میدهد.
شکل1- روال ارائه تصاویر BAT بر روی نرمافزار DMDX Fig1- The process of presenting BAT images on DMDX
زمان واکنش به تصاویر به زبان تورکی آذربایجانی و فارسی در گروه کنترل در جدول 2 آمده است. گروه کنترل در استفاده از کلمات تورکی آذربایجانی در انجام تکلیف نامیدن تصاویر 128 پاسخ نادرست و در استفاده از کلمات فارسی 50 پاسخ نادرست داشتند. بدین معنی که یا این کلمات را نتوانسته بودند در مدت زمان معینشده پنج ثانیه از واژگان ذهنی بازیابی و بهطور شفاهی ارائه دهند یا پاسخ هدف را بهطور صحیح به زبان بیاورند. جدول2- مقایسه میانگین زمان واکنش گروه کنترل به تصاویر به زبان تورکی آذربایجانی و فارسی Table 2- Comparison of the average reaction times of the control group to pictures in Turkish and Persian languages
همان طور که نتایج جدول (2) نشان میدهد برای مقایسههای درونگروهی از آزمون ویلکاکسون[32] و برای مقایسههای بینگروهی از آزمون یو مان- ویتنی[33] استفاده شده است. نتایج زمان واکنش گروه کنترل به تصاویر به زبان تورکی آذربایجانی و فارسی تفاوت معنیداری داشته است که میانگین زمانها نشان میدهد میانگین زمان واکنش به زبان تورکی آذربایجانی به مراتب کوتاهتر است.
برای بررسی زمان واکنش به تصاویر تکلیف نامیدن دوزبانه به زبان تورکی آذربایجانی و فارسی در گروه تجربی با اختلال نامپریشی از آزمون ویلکاکسون به شرح زیر استفاده شد که نتایج در جدول (3) آمده است. جدول3- مقایسه میانگین زمان واکنش گروه تجربی به تصاویر به زبان تورکی آذربایجانی و فارسی Table 3- Comparison of the average reaction times of the experimental group to pictures in Turkish and Persian languages
گروه تجربی در استفاده از کلمات تورکی آذربایجانی در واکنش به تصاویر تکلیف دوزبانه نامیدن 156 پاسخ نادرست و در کلمات فارسی 58 پاسخ نادرست داشتند. نتایج جدول (3) نشان میدهد زمان واکنش به تصاویر به زبان تورکی آذربایجانی و فارسی گروه تجربی با اختلال نامپریشی تفاوت معنیداری داشته است که میانگین زمانها نشان میدهد زمان واکنش به زبان تورکی آذربایجانی به مراتب کوتاهتر است.
برای بررسی میانگین سرعت دسترسی (زمان واکنش) به واژگان تورکی آذربایجانی در انجام تکلیف نامیدن تصاویر، بین گروه کنترل و تجربی از آزمون ناپارامتریک یو مان ویتنی استفاده شد که نتایج آن در جدول شماره (4) گزارش شده است.
جدول 4- مقایسه میانگین زمان واکنش به تصاویر به زبان تورکی آذربایجانی بین گروه کنترل و تجربی Table 4- Comparison of the average reaction times to pictures in Turkish language between control and experimental groups
نتایج جدول (4) نشان میدهد افراد گروه تجربی در یافتن نام تورکی آذربایجانی کلمات مربوط به تصاویر (دسترسی ذهنی به واژگان) و بیانکردن کلمات هدف با مکثهای طولانیتری نسبت به افراد گروه کنترل مواجه بودند. نمودار شماره (2) زمان واکنش به تصاویر به زبان تورکی آذربایجانی در دو گروه، بر حسب میلیثانیه را نشان میدهد.
نمودار2- زمان واکنش گروههای تجربی و کنترل به تصاویر BAT در زبان تورکی آذربایجانی (برحسب میلیثانیه) Fig 2- Reaction times of the experimental and control groups to BAT pictures in Azerbaijani Turkish language (in milliseconds) 4-4. مقایسه میانگین سرعت دسترسی ذهنی به واژگان فارسی بین گروه کنترل و تجربی برای بررسی میانگین سرعت دسترسی به واژگان فارسی در انجام تکلیف نامیدن تصاویر، بین گروه کنترل و تجربی از آزمون ناپارامتریک یو مان ویتنی استفاده شد که نتایج آن در جدول شماره (5) گزارش شده است.
جدول 5- مقایسه زمان واکنش گروههای تجربی و کنترل به تصاویر BAT در زبان فارسی (برحسب میلیثانیه) Table 5- Comparison of the average reaction times of the experimental and control groups to pictures in Persian language (in milliseconds)
نتایج جدول (5) نشان میدهد بین دو گروه کنترل و تجربی از نظر زمان واکنش به انجام تکلیف نامیدن تصاویر به زبان فارسی، تفاوت معنیداری وجود داشته است و آزمودنیهای گروه کنترل از نظر زمان واکنش در مقایسه با گروه تجربی، به مراتب نیازمند زمان کمتری برای ارائه پاسخهای شفاهی به زبان فارسی بودهاند. این نتیجه نشان میدهد افراد مبتلا به نامپریشی در یافتن نام کلمات مربوط به تصاویر و بیان کردن کلمات هدف به زبان فارسی مکثهای طولانیتری را نسبت به افراد گروه کنترل تجربه کردهاند. نمودار (3) زمان واکنش آزمودنیها به تصاویر را در دو گروه به زبان فارسی بر حسب میلیثانیه را نشان میدهد.
نمودار 3- زمان واکنش گروههای تجربی و کنترل به تصاویر تکلیفBAT در زبان فارسی Figure 3- Reaction times of the experimental and control groups to the BAT pictures in Persian
این پژوهش با هدف بررسی تأثیر نامپریشی ناشی از بیماری آلزایمر بر روی مهارت واژگانی-معنایی دوزبانههای تورکی آذربایجانی و فارسی ایرانی، فرضیه تأثیر نامتقارن ناشی از اختلال نامپریشی را بهوسیله تکلیف دوزبانه نامیدن تصاویر مورد ارزیابی تجربی قرار داده است. تغییرات آسیبشناختی فیزیولوژی در بیماری آلزایمر سالها قبل از تظاهرات بالینی بیماری شروع میشود و طیف بیماری آلزایمر از بالینی بدونِ علامت تا آسیب شدید را در برمیگیرد. بنابراین، تعریف بیماری آلزایمر صرفاً با تظاهرات بالینی آن مصنوعی است. اما تلاشهایی برای شناسایی بیماری براساس یافتههای بالینی و نشانگرهای زیستی انجام شده است(Aisen et al., 2017) که در مراحل اولیه بیماری، سیستم واژگانی- معنایی اختلال پیشروندهای را نشان میدهد و افراد در ارائه اطلاعات معنایی خاص با مشکل مواجه شدهاند (Adlam et al., 2006) و در کارهایی مانند نامیدن تصویر اختلالاتی را نشان میدهند (Jacobson et al., 2002). آزمودنیهای شرکتکننده در این پژوهش بر طبق نظر متخصص مغز و اعصاب در مراحل اولیه بیماری آلزایمر داشتند؛ بنابراین، گرچه در نامیدن اشیا و تصاویر اختلالات آشکاری از خود نشان میدادند؛ اما از هشیاری و شناخت نسبی کافی برای همکاری در پژوهش برخوردار بودند. با در نظر گرفتن این حقایق و با استفاده از یافتههای آماری به پرسشهای پژوهش پاسخ داده شده است: در پاسخ به پرسش نخست که چه تفاوتی در مقایسه میانگین سرعت دسترسی ذهنی به واژگان تورکی آذربایجانی و فارسی در انجام BAT، برای گروه کنترل وجود دارد نتایج نشان داد که زمان واکنش به زبان تورکی آذربایجانی برای گروه کنترل به مراتب کوتاهتر از زبان فارسی بوده است. به عبارتی دیگر، سرعت دسترسی به واژگان تورکی آذربایجانی گروه کنترل سریعتر از سرعت دسترسی به واژگان فارسی بوده است. براساس این یافته، فرضیه اول پژوهش رد میشود که پیشبینی کرده بود بین سرعت دسترسی به واژگان تورکی آذربایجانی و فارسی در انجام تکلیف نامیدن تصاویر در گروه کنترل تفاوت معنیدار وجود ندارد. یافته پژوهش حاضر برخلاف پژوهش صورتگرفته توسط جانکز-ربدان و اگلسیاس(1994) نشان میدهد که سالمندان دوزبانۀ تورکی آذربایجانی و فارسی عکسالعمل کندتری در نامیدن تصاویر به زبان فارسی در مقایسه با زبان تورکی آذربایجانی داشتهاند. این پژوهشگران گزارش دادهاند که با افزایش سن عملکرد شناختی هر دو زبان کاهش مییابد. این یافته در مغایرت با یافتههای پژوهش برای پرسش اول است که در آن سالمندان دوزبانه تورکی آذربایجانی و فارسی عکسالعمل کندتری را در نامیدن تصاویر به زبان فارسی در مقایسه با زبان تورکی آذربایجانی داشتهاند. اما باید این نکته را هم در نظر گرفت که پژوهش جانکز- ربدان و اگلسیاس (1994) بر روی زبانهای همخانواده صورت گرفته است که در آن بحث همریشگی کلمات مطرح است در حالی که پژوهش جاری بر روی زبانهای غیرهمخانواده انجام شده است که مسئله همریشگی کلمات دو زبان تورکی آذربایجانی و فارسی در آن وجود ندارد. گرچه این عامل در مطالعه جاری مورد پژوهش نبوده است؛ ولی میتواند پرسش پژوهشی مناسبی برای مطالعات آتی به شمار آید. نتایج پژوهش حاضر همسو با نظریۀ پارادی(2004) نشان میدهد که زبانی که پس از زبان مادری فرا گرفته میشود بیشتر تحت تأثیر اختلالات شناختی قرار میگیرد. در پاسخ به پرسش دوم پژوهش که چه تفاوتی در مقایسه میانگین سرعت دسترسی ذهنی به واژگان تورکی آذربایجانی و فارسی در انجام BAT، برای گروه تجربی وجود دارد نتایج آماری نشان داد که سرعت دسترسی به واژگان تورکی آذربایجانی به مراتب کوتاهتر از سرعت دسترسی به واژگان فارسی بوده است. نتایج پژوهش حاضر با تأیید فرضیۀ دوم و همسو با پژوهش ایوانووا و همکاران (2014) نشان میدهد که در گروه تجربی مبتلا به نامپریشی، تفاوت معنیداری در مقایسه میانگین سرعت دسترسی به واژگان تورکی آذربایجانی و فارسی در انجام تکلیف نامیدن تصاویر، وجود دارد. براساس این پژوهش به نظر میرسد که از نظر مشاهدات درزمانی، زبان غیرمسلط نسبت به زبان غالب با شدت بیشتری دچار تخریب میشود. نتایج پژوهش ذکرشده از این نظر درخورتوجه است که در هر دو پژوهش دوزبانهها از مهارت زبانی ناهمگنی برخوردار بودند. گلان و همکاران (2010) که نیز بر دوزبانههای اسپانیایی- انگلیسی آزمون زبان غالب را انجام دادهاند به این نتیجه رسیدند که زبان غیرغالب بهویژه در افراد مستعد ابتلا به زوال عقل بیشتر دستخوش عوارض اختلالات زبانی ناشی از بیماری آلزایمر میشود. این یافته همسو با یافتههای پژوهش حاضر است. این در حالی است که پژوهش مشابهی که توسط گلان و همکاران (2007) با حضور دو گروه کنترل و تجربی و با استفاده از تکلیف شناختی جامعی که نامیدن را نیز شامل میشد به نتیجه متفاوتی دست یافته است: بیماری آلزایمر اثر مشابهی را بر پردازش واژگان- معنایی افراد گروه کنترل و تجربی با تسلط بالا به دو زبان ایجاد میکند. مانچون و همکاران (2015) و کوستاو و همکاران (2012) نیز به نتیجه مشابهی دست یافتهاند. در پاسخ به پرسش سوم که چه تفاوتی در مقایسه میانگین سرعت دسترسی ذهنی به واژگان تورکی آذربایجانی در انجام BAT، بین گروه کنترل و گروه تجربی وجود دارد، نتایج نشان داد که افراد گروه تجربی در یافتن نام تورکی آذربایجانی کلمات مربوط به تصاویر (دسترسی ذهنی به واژگان) و بیان کردن کلمات هدف با مکثهای طولانیتری نسبت به افراد گروه کنترل مواجه بودهاند. نتیجه بهدستآمده تأییدکننده فرضیهای است که پیشبینی کرده بود که تفاوت معنیداری در مقایسه میانگین سرعت دسترسی ذهنی به واژگان تورکی آذربایجانی در انجام تکلیف دوزبانه نامیدن تصاویر، بین گروه کنترل و گروه تجربی وجود دارد. در نهایت، در پاسخ به پرسش آخر که چه تفاوتی در مقایسه میانگین سرعت دسترسی ذهنی به واژگان فارسی در انجام BAT، بین گروه کنترل و گروه تجربی وجود دارد؟ یافتههای پژوهش نشان داد که آزمودنیهای گروه کنترل از نظر زمان واکنش در مقایسه با گروه تجربی، به مراتب نیازمند زمان کمتری برای ارائه پاسخهای شفاهی به زبان فارسی بودهاند. این نتیجه نشان میدهد افراد مبتلا به نامپریشی در یافتن نام کلمات مربوط به تصاویر و بیان کردن کلمات هدف به زبان فارسی از مکثهای طولانیتری استفاده کردهاند. نتیجه بهدستآمده در راستای تأیید فرضیهای است که پیشبینی کرده بود که تفاوت معنیداری در مقایسه میانگین سرعت دسترسی به واژگان فارسی در انجام تکلیف نامیدن تصاویر، بین گروه کنترل و تجربی وجود دارد. در ادامه بحث مربوط به پرسشهای سوم و چهارم باید به این نکته اشاره کرد که از بین پژوهشهای مرورشده در حوزه آسیبشناسی دوزبانهها، پژوهشهای کالابریا و همکاران (2017)، مانچون و همکاران (2015)، کوستاو و همکاران (2012)، گلان و همکاران (2010) و ایوانووا و همکاران (2014) برای نتیجهگیری بهتر با حضور دو گروه کنترل و تجربی صورت گرفته است. توجه به این نکته ضرورت دارد این پژوهشها بر روی دوزبانههایی با دو زبان همخانواده و با مهارتهای همگن صورت گرفته است. این در حالی است که پژوهش حاضر بر روی دوزبانههایی با مهارت ناهمگن (ناهمگنی مهارتهای درونزبانی و ناهمگنی مهارتهای بینزبانی) و بر روی زبانهای غیرهمخانواده (زبان فارسی از زیرگروه ایرانی شاخه هندوایرانیِ خانواده زبانهای هندواروپایی و زبان تورکی آذربایجانی از شاخه زبانهای اوغوز[34]) انجام شده است. بر این اساس، بحث دربارۀ نتایج این پژوهش صرفاً بر مبنای مطالعات قبلی احتمال دورشدن از چارچوبهای علمی را در بردارد.
مطالعات مروری اخیر در رابطه با اختلالات زبانی در بیماران دوزبانه مبتلا به زبانپریشی نشان داده که این بیماری هر دو زبان را بهطور یکسان تحت تأثیر قرار میدهد،؛اما به این نکته نیز اشاره شده است که با توجه به تعداد محدود مطالعات، این نتیجه کلی نیازمند شواهد تأییدکننده بیشتری است(Stilwell et al., 2016) . این در حالی است که اخیراً، مطالعه دیگری با این نتیجه مخالفت کرده و اختلالات متفاوتی را در دو زبانِ بیماران دوزبانه مبتلا به زبانپریشی گزارش داده است (Ivanova et al., 2014). برای روشن شدن این موضوع، پژوهش حاضر با استفاده از تکلیف دوزبانه نامیدن تصویر به بررسی عملکرد زبانی افراد مبتلا به نامپریشی و افراد با اختلال شناختی خفیف پرداخته است تا مشخص سازد زبانپریشی ناشی از بیماری آلزایمر چگونه و تا چه حد پردازش واژگانی افراد دوزبانه تورکی آذربایجانی و فارسی را تحت تأثیر قرار میدهد. همانگونه که نتایج پژوهش حاضر نشان میدهد میانسالان و سالمندان زن دوزبانه با اختلال زبانپریشی ناشی از بیماری آلزایمر در متغیر نامیدن تصاویر به زبان فارسی عملکرد کندتری نسبت به نامیدن به زبان تورکی آذربایجانی به صورت شفاهی داشتند. به عبارتی دیگر، بررسی اختلال واژگانی-معنایی این نمونه نشان داد که زبانپریشی اسمی ناشی از بیماری آلزایمر زبان دوم (زبانی که فرد در مقایسه با زبان اول خود تسلط کمتری بدان دارد) را بیشتر از زبان اول (اولین زبانی که فرد در دوران کودکی فراگرفته و بهطور مستمر در زندگی روزانه از آن استفاده کرده است) دستخوش آسیب میکند. یافتههای این پژوهش نیز مؤید پیشبینیهای نظریه پارادی (2004) برای افراد دوزبانه است. اینکه زبان غالب در مقایسه با زبان غیرغالب در دوزبانهها پیوندهای مستحکمتری با بازنماییهای معنایی در ذهن دارد میتواند دلیلی بر تأثیر بیشتر بیماریهای شناختی همچون آلزایمر بر زبان غیرغالب باشد (Costa et al., 2012). مطالعه آسیبشناختی جامع برای معین ساختن الگوهای تخریب دوزبانهها نیازمند پژوهشی میانرشتهای است که همکاری زبانشناسان، جامعهشناسان زبان، روانشناسان، عصبروانشناسان را میطلبد. نکته مهمی که در ارزیابی اختلالات زبانی دوزبانهها باید در نظر گرفت این است که مطالعات درزمانی بر روی جمعیتهای جوان دوزبانه میتواند شناختی شفافتر و دقیقتری از آسیبهای زبانی اکتسابی همچون بیماری آلزایمر به دست دهد.
[1]. Alzheimer's disease (AD) [2] . منظور از زبان اول زبانی است که افراد بهطور عمده در تعاملات زندگی خود از آن برای برقراری ارتباط استفاده میکنند. این زبان الزاماً زبان مادری نیست. چه بسا زبان مادری به دلایلی همچون تغییر مکان جغرافیایی زندگی بهندرت مورد استفاده یک گویشور قرار گیرد؛ بدینعلت در این پژوهش به جای کاربرد زبان مادری، زبان اول منطقیتر به نظر رسید. [3]. Bilingual Aphasia Task (BAT) [4]. anomia [5] W. Gullifer [6] D. Titone [7] F. Grosjean [8] P. Li [9] . منظور از آفازی، زبانپریشی است. [10] M. Manchon [11] O. Juncos-Rabadán [12] F. J. Iglesias [13] I. Ivanova [14] D. P. Salmon [15] T. H. Gollan [16]. Mild cognitive impairment [17] M. Calabria [18] A. Costa [19] Major depressive disorder [20] Long Covid [21] I. Arevalo‐Rodriguez [22] M. F. Folstein [23] Culture free [24] Boston Naming Test [25]. در سایت مکگیل برای اشاره به زبان تورکی آذربایجانی از کلمه آذری استفاده شده است. [26] H. Kim [27] D. L. Na [28] validity [29] L. E. Worral [30] G. Libben [31] The most prototypical [32].Wilcoxon signed-rank test [33] .Mann–Whitney [34] Oghuz languages | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
حاجی لو، تقی؛ رقیب دوست، شهلا و قاسمی، حسن. (1398). زبانپریشی قشری: اختلالات و الگوی بازگشت/بهبود زبانی در بیماران دوزبانه تورکی-فارسی. فصلنامه علمی-پژوهشی علوم پیراپزشکی وتوانبخشی (2)8، 59-68.
رقیب دوست، شهلا و حاجی لو، تقی (1398). اختلالات و الگوی بازگشت زبانی بیماران زبانپریش دوزبانه تورکی آذربایجانی-فارسی با آسیب زیرقشری. پژوهشنامه آموزش زبان فارسی به غیر فارسیزبانان 8، 91-108.
روحی، الناز؛ عزبدفتری، بهروز و عشایری، حسن. (1395). بررسی غنای واژگان و روانی زبان اول و دوم در دوزبانههای آذری-فارسی مبتلا به زبان پریشی. جستارهای زبانی (5)7، 371-389.
سیدیان، مازیار؛ فلاح، مهتاب؛ نوروزیان، مریم؛ نجات، سحرناز؛ دلاور، علی و قاسم زاده، حبیب اله. (1386). تهیه و تعیین اعتبار نسخه فارسی آزمون کوتاه وضعیت ذهنی. مجله علمی سازمان نظام پزشکی جمهوری اسلامی ایران (4)25، 414-408.
نیلیپور، رضا. (1393). زبانشناسی و آسیبشناسی زبان. تهران: هرمس.
References
Adlam, A. L., Patterson, K., Rogers, T. T., Nestor, P. J., Salmond, C. H., Acosta-Cabronero, J., & Hodges, J. R. (2006). Semantic dementia and fluent primary progressive aphasia: Two sides of the same coin? Brain 129(11), 3066-3080.
Aisen, P. S., Cummings, J., Jack, C. R., Morris, J. C., Sperling, R., Frölich, L., & Dubois, B. (2017). On the path to 2025: Understanding the Alzheimer’s disease continuum. Alzheimer's Research & Therapy 9, 1-10
Arevalo‐Rodriguez, I., Smailagic, N., i Figuls, M. R., Ciapponi, A., Sanchez‐Perez, E., Giannakou, A., Pedraza O. L., Bonfill Cosp, X., Cullum, S. & Cullum, S. (2015). Mini‐Mental State Examination (MMSE) for the detection of Alzheimer's disease and other dementias in people with mild cognitive impairment (MCI). Cochrane Database of Systematic Reviews 3. Accessed 11 December 2023.
Barker-Collo, S. L. (2001). The 60-item Boston naming test: Cultural bias and possible adaptations for New Zealand. Aphasiology 15(1), 85-92.
Bartley, S. H., & Chute, E. (1947). Fatigue and impairment in man. New York: McGraw-Hill.
Bloomfield, L. (1933). Language. New York: Holt.Google Scholar
Calabria, M., Hernández, M., Martin, C. D., & Costa, A. (2011). When the tail counts: The advantage of bilingualism through the ex-Gaussian distribution analysis. Frontiers in Psychology 2, 250.
Calabria, M., Cattaneo, G., Marne, P., Hernández, M., Juncadella, M., Gascón-Bayarri, J., & Costa, A. (2017). Language deterioration in bilingual Alzheimer's disease patients: A longitudinal study. Journal of Neurolinguistics 43, 59-74.
Costa, A., Calabria, M., Marne, P., Hernández, M., Juncadella, M., Gascón-Bayarri, J. & Reñé, R. (2012). On the parallel deterioration of lexico-semantic processes in the bilinguals’ two languages: Evidence from Alzheimer's disease. Neuropsychologia 50(5), 740-753
Folstein M. F., Folstein, S. E. & McHugh P. R. (1 957) “Mini-Mental State”: A practical method for grading the cognitive state of patients for the clinician. Journal of Psychiatric Research 12, 189-198.
Gollan, T. H., Fennema-Notestine, C., Montoya, R. I., & Jernigan, T. L. (2007). The bilingual effect on Boston Naming Test performance. Journal of the International Neuropsychological Society 13(2), 197-208.
Gollan, T. H., Salmon, D. P., Montoya, R. I., & Da Pena, E. (2010). Accessibility of the nondominant language in picture naming: A counterintuitive effect of dementia on bilingual language production. Neuropsychologia 48(5), 1356-1366.
Green, D. W., & Abutalebi, J. (2013). Language control in bilinguals: The adaptive control hypothesis. Journal of cognitive psychology 25(5), 515-530.
Grosjean, F., & Li, P. (2013). The psycholinguistics of bilingualism. Philippines: Wiley.
Gullifer, J. W., & Titone, D. (2021). Bilingualism: A neurocognitive exercise in managing uncertainty. Neurobiology of Language 2(4), 464-486.
Haji Loo, T., Raqibdoost, S. & Ghasemi, G. (2019). Cortical aphasia: Impairments and pattern of linguistic recovery in Turkish-Persian bilingual patients. Scientific-Research Quarterly of Paramedical and Rehabilitation Sciences 8(2), 59-68. [In Persian]
Harrell, L. E., Marson, D., Chatterjee, A., Parrish, J. A. (2000). The Severe Mini-Mental State Examination: A new neuropsychologic instrument for the bedside assessment of severely impaired patients with Alzheimer’s disease. Alzheimer Disease and Associated Disorders 14(3), 168–175. doi:10.1097/00002093-200007000-00008.
Ivanova, I., Salmon, D. P., & Gollan, T. H. (2014). Which language declines more? Longitudinal versus a cross-sectional decline of picture naming in bilinguals with Alzheimer’s disease. Journal of the International Neuropsychological Society 20(5), 534-546.
Jacobson, M. W., Delis, D. C., Bondi, M. W., & Salmon, D. P. (2002). Do neuropsychological tests detect preclinical Alzheimer's disease: Individual-test versus cognitive-discrepancy score analyses. Neuropsychology 16(2), 132.
Juncos-Rabadán, O., & Iglesias, F. J. (1994). Decline in the elderly's language: Evidence from cross-linguistic data. Journal of Neurolinguistics 8(3), 183-190.
Kaplan, E. F., Goodglass, H., & Wintraub, S. (1983). The Boston Naming Test. Philadelphia: Lea & Febiger.
Kim, H., & Na, D. L. (1999). Brief report. Normative data on the Korean version of the Boston Naming Test. Journal of clinical and experimental neuropsychology 21(1), 127-133.
Manchon, M., Buetler, K., Colombo, F., Spierer, L., Assal, F., & Annoni, J. M. (2015). Impairment of both languages in late bilinguals with dementia of the Alzheimer type. Bilingualism: Language and Cognition 18(1), 90-100.
Nilipour, R. (2013). Linguistics and pathology of language. Tehran: Hermes Publications. [In Persian]
Pangman, V. C., Sloan, J., & Guse, L. (2000). An examination of psychometric properties of the mini-mental state examination and the standardized mini-mental state examination: Implications for clinical practice. Applied nursing research 13(4), 209-213.
Paradis, M. (2004). A neurolinguistic theory of bilingualism (Vol. 18). Netherlands: John Benjamins.
Paradis, M., & Libben, G. (2014). The assessment of bilingual aphasia. United States: Taylor & Francis.
Raghibdoost, S., & Haji Lu, M. (2019). Disorders and patterns of language recovery in Azerbaijani-Persian Turkish bilingual patients with subcortical damage. Research paper on Persian language teaching to non-Persian speakers 8, 91-108. [In Persian]
Rouhi, E., Azabdafatri, B., & Ashayeri, H. (2016). Investigating vocabulary richness and fluency of the first and second language in Azeri-Persian bilinguals with language impairment. Linguistic essays 7(5), 371-389. [In Persian]
Seyedian, M., Falah, M., Norouzian, M., Nejat, S., Delavar, A., & Qasemzadeh H. (2008). Preparing and determining the validity of the Persian version of the short mental state test. Journal of Medical Council of Iran 25(4), 414-408. [In Persian]
Stilwell, B. L., Dow, R. M., Lamers, C., & Woods, R. T. (2016). Language changes in bilingual individuals with Alzheimer's disease. International Journal of Language & Communication Disorders 51(2), 113-127.
Tuijl, J. P., Scholte, E. M., de Craen, A. J., & van der Mast, R. C. (2012). Screening for cognitive impairment in older general hospital patients: Comparison of the Six‐Item Cognitive Impairment Test with the Mini‐Mental State Examination. International Journal of Geriatric Psychiatry 27(7), 755-762.
Worrall, L.E., Yiu, E.M-L., Hickson, L.M.H., & Barnett, H.M. (1995). Normative data for the Boston Naming Test for Australian elderly. Aphasiology 9(6), 541–551.
Zarei, M., Nilipour, R., Shati, M., Shakeri, S., Arezoomandan, R., Amirzadeh, K., & Hajiakhoundi, F. (2021). Assessment of Aphasia in Iranian Patients Suffering from Frontotemporal Dementia. Iranian Journal of Psychiatry and Clinical Psychology 26(4), 490-501. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 693 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 379 |