تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,640 |
تعداد مقالات | 13,343 |
تعداد مشاهده مقاله | 29,957,766 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 11,988,038 |
جلوه های صور خیال در غزلیات یغمای جندقی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فنون ادبی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 8، دوره 15، شماره 3 - شماره پیاپی 44، مهر 1402، صفحه 123-142 اصل مقاله (1.01 M) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/liar.2023.137317.2267 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
عبدالله واثق عباسی* 1؛ محمدرضا حیدری2 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه سیستان و بلوچستان، زاهدان، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دانش آموختۀ دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه سیستان و بلوچستان، زاهدان، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
یغمایجندقی یکی از معروفترین و برجستهترین شاعران عصر قاجار در سرایش غزلیات اخلاقی و عاشقانه است. شاعران از آغاز شعر فارسی تا به امروز همواره به علوم بلاغی توجه داشتهاند و یکی از مباحث اساسی بلاغت در زبان، صورخیال شاعرانه است که چهار مبحث تشبیه، استعاره، کنایه و مجاز را در بر میگیرد و کاربرد سنجیده و شایستۀ آن میتواند به خیالانگیزی و غنای شعر بیفزاید. غزلیات یغمایجندقی ازلحاظ اشتمال بر جلوههای علوم بلاغی بهویژه علم بیان و بهرهگیری از تصویرپردازی شاعرانه از اهمیّت بسیاری برخوردار است. غزلهای یغما در بر دارنده مضمونهای اخلاقی و عاشقانه است که در اوزان گوناگون و بیشتر بهشیوۀ اشعار حافظ سروده شده است. بهدلیل کمتوجهی به صورخیال در اشعار یغمایجندقی در این پژوهش تلاش شده است صورخیال به کار رفته در غزلهای یغمای جندقی با ژرفنگری و با عنایت به ذوق شاعر در بهرهگیری از آنها بهعنوان یکی از راههای زیباشناختی و شگردهای بیانی و هنری تحلیل و بررسی شوند تا بتوان جلوهای از محاسن شعری او را به مخاطبان عرضه کرد. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
یغمای جندقی؛ غزلیات؛ تشبیه؛ استعاره؛ کنایه و مجاز | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدّمه ادبیات مجموعهای از متون است که برترین افکار و احساسات را در بهترین صورتها بیان میکند. «دانش بلاغت یکی از مباحث دراز دامن در ادبیات فارسی بهشمار میآید که از نخستین سدههای اسلامی تا امروز به آن توجه شده و همین امر موجب گسترش کتابهای بلاغی شده است» (صالحی و همکاران، 1401، ص. 49). صورخیال شاعرانه یعنی علم بیان یکی از مباحث مهمی است که شاعران در طول تاریخ با آن در جهت زیباکردن و خیالانگیزی شعرشان سر و کار داشتهاند و معمولاً شاعران کوشیدهاند از مقولههای این شگرد هنری بهویژه تشبیه و استعاره بهره بگیرند. شاید بتوان گفت شاعران عصر قاجار ازجمله یغمایجندقی که در دورۀ بازگشت ادبی میزیسته است نوآوری ویژهای از بُعد زیباشناختی در شعر با بهرهگیری از شگردهای هنری ایجاد کرده که بهویژه در زمینۀ بهکارگیری صورخیال نظر وی معطوف به پیشینیان و بزرگانی چون سعدی و حافظ بوده است. در این تحقیق سعی میشود در ابتدا غزلیات یغمایجندقی بهطور دقیق از دیدگاه بلاغی ارزیابی و سپس صورخیال موجود در آن شامل انواع تشبیه، استعاره، کنایه و مجاز در صورتهای مختلف خود ارائه شوند تا در پایان بتوان به رویکرد وی در بهرهگیری از صورخیال شاعرانه پی برد و بسامد آنها را در قالب جدولی ارائه کرد و به نتایج درخور توجّهی دست یافت.
دربارۀ یغمایجندقی و شخصیت او در عرصۀ ادبیات فارسی چندین مقاله نوشته شده است که برخی از آنها عبارتند از «هماهنگی وزن و محتوا در نوحهها و مرثیههای یغمای جندقی» به تألیف نجفی و همکاران در مجلۀ شعر پژوهی، بهار (1399)؛ مقالۀ «نوآوریهای یغمایجندقی در هجوسرایی» تألیف علینظر نظری تاویرانی در مجله شعر پژوهی، زمستان (1397)؛ مقالۀ «یغمای جندقی، سخنساز رستۀ پارسینگاران» به تألیف نرگس اسکویی در مجلۀ پژوهشهای ادبی و بلاغی، تابستان (1393). در مقولۀ صورخیال که همواره در تاریخ شعر و ادب فارسی توجه ادیبان را جلب کرده در غزلیات یغمایجندقی شاید به دلایلی ازجمله شهرت وی در اشعار هجوآمیز کمتر از جنبۀ زیباشناختی ازسوی پژوهشگران توجه شده است و پژوهشی که توانسته باشد به بررسی صورخیال شاعرانه در این دسته غزلیات پرمحتوا بپردازد مشاهده نشده است. لذا بهدلیل ضرورتی که احساس میشد این پژوهش در جهت تبیین برخی ابهامات مخاطبان در راستای جنبههای خیالانگیز بخشی از شعرهای یغمایجندقی و همچنین نشاندادن استعداد هنری او در چگونگی کاربرد صورخیال در بخش ویژهای از اشعارش یعنی غزلیات انجام میگیرد. 1-2- روش تحقیق این تحقیق با تحلیل محتوایی غزلیات یغمایجندقی و استخراج نمونههای صورخیال در لابهلای غزلیات وی بهشیوة کتابخانهای انجام خواهد شد. 1-3- بیان مسئله مسئله اصلی پژوهش حاضر بر این نکته دلالت دارد که بتواند ذوق هنری ویژۀ یغمایجندقی را در بهرهگیری از صورخیال بهعنوان یک عنصر پویا و مؤثّر در فخامت غزل نشان دهد. از این دیدگاه عناصر چهارگانۀ صورخیال در غزلیات یغما بهشکلی دقیق ارزیابی شده است. این پژوهش در جستجوی پاسخ به پرسشهای ذیل است:
2-1- شرح احوال یغمای جندقی در میان شاعران عصر قاجار یغمای جندقی موقعیت ممتازی دارد. نام اصلی وی ابوالحسن مجنون یغمایجندقی بوده است. «وی در سال 1196هجری شمسی در خور مرکز اصلی ولایت جندق و بیابانک در خانوادهای فقیر به دنیا آمد. نام اوّلیه او رحیم بود. او درضمن بازی با همسالانش به چراندن گوسفندان پدرش مشغول بود. نقطۀ عطف زندگی او از جایی شروع شد که روزی پادشاه زمانه، اسماعیلخان عامری در حال عبور از «خور» بود و از رحیم که مشغول چرای گوسفندان بود نامش را پرسید و رحیم با حالتی شاعرانه پاسخ شاه را داد و شاه خوشش آمد و از پدر رحیم خواست تربیت فرزندش را به او بسپارد. رحیم در دستگاه خان بهسرعت علوم مقدّماتی را فراگرفت» (یغمای جندقی، 1367، ص. 24). رحیم (یغمایجندقی) که در همین زمان نام خود را به ابوالحسن تغییر داده بود تخلّص «مجنون» را برای خود انتخاب کرد و به مقام منشیگری خان عامری رسید. تا اینکه سرانجام در اثر وقایعی حکومت به ذوالفقارخان سمنانی واگذار شد و او با یغما و خانوادهاش رابطۀ خوبی نداشت و این کار منجر به شعلهورزی آتش فتنه میان آنها شد (یغمایی، 1304، ص. 408). «براساس گفتارهای دکتر آرینپور در کتاب از صبا تا نیما پس از خشکسالی چند ساله در سمنان و بیابانک سردار ذوالفقارخان از شاه درخواست میکند مأمور سرسختی را برای وصول مالیات از اهالی برگزیند. تا اینکه حاج عزیز سمنانی مأمور این کار شد. حاج عزیز نامههایی از زبان یغما با جملاتی پر از تحقیر و جملات هجوآمیز به برادرش ابومحمد مستوفی فرستاد. بر اثر این اتّفاق آتش خشم سردار شعلهور شد و دستور توقیف اموال ابوالحسن را داد. ابوالحسن پس از تحمّل سختیها به شاه عبدالعظیم پناه برد و غزلی مناسب احوال خود سرود و از این زمان تخلّص خود را از مجنون به «یغما» تغییر داد » (آرینپور، 1350، ص. 120). سرانجام این دشمنی میان یغما و سردار ذوالفقارخان با وساطت میرزا محمّدعلی مازندرانی خاتمه یافت. «یغما کتاب سرداریه را به نام ذوالفقارخان هنگام اقامت در سمنان سرود. این اثر ازنظر استحکام و ابتکار معانی تازه از همۀ آثارش مقبولیت بیشتری یافته و بیشترین اسقبال از آن صورت گرفته است» (یغمایجندقی، 1367، ص. 28). «یغما در اوایل عمر تمایل زیادی به صوفیگری داشت؛ ولی بعدها با خواندن کتابهایی چون ارشادالعلوم حاج کریمخان کرمانی و تشویق فرزندانش به مسلک شیخی گرایید» (همان، ص. 31). یغمای جندقی در اواخر عمر به خور که زادگاهش بود برگشت و در آنجا ساکن شد. او سرانجام در سن هشتاد سالگی در سال 1276هجری در روستای خور وفات یافت و در بقعۀ امامزاده داوود دفن شد. شخصیت ادبی یغمای جندقی بهگونهای بوده که در اغلب تذکرههای دوران قاجار از او نام برده شده است. میتوان گفت که تمام تذکرههای عصر قاجار ازجمله بیانالمحمود، فلکالمریخ، تذکره دلگشا، نگارستان، محکالشعرا و حدیقهالشعرای احمدبیگی شیرازی، یغما را شخصیتی دوستداشتنی، خوشمشرب، بذلهگو و بیزار از تقلید شعر دیگران معرفی کردهاند. 2-2-آثار یغما «آثار یغمایجندقی به دو دستۀ آثار منظوم و منثور تقسیم میشوند که در کلّیاتی جمعآوری شدهاند و شامل این بخشها هستند 1- آثار منثور یعنی منشآت که شامل مکتوبات فارسی و نامههای مرکّب است و همچنین میتوان به قطعه انشایی اشاره کرد که در آن روز رستاخیز را وصف کرده است؛ 2- آثار منظوم وی عبارتند از غزلیات قدیمیه، غزلیات جدیده، سرداریه، قصابیه، خلاصهالافتضاح (بحر هزج مسدس مقصور)، صکوکالدلیل (بحر متقارب مثمّن مقصور)، مراثی، ترجیعات، قطعات، رباعیات، انابتنامه» (یغمای جندقی، 1367، ص. 37). یغمایجندقی سه اثر دیگر هم داشته که چاپ نشده است و عبارتند از 1- آثار مرادیه که سرشار از فحشهای رکیک بازاری است؛ 2- قاضینامه در هجو سید میرزای جندقی؛ 3- شبیه حجاج کاشی که در 204 بیت سروده شده است و ازجمله نسخههای چاپی کلّیات و دیوان یغمایجندقی میتوان به کلّیات آثار او به تألیف حاج محمد اسماعیل طهرانی؛ چاپ دیوان به خط میرزا علی شیرازی در بمبئی هند؛ چاپ محمد اردکانی در بمبئی و چاپ دیوان با همکاری کتابفروشیهای ابنسینا، امیرکبیر و سنایی اشاره کرد. 2-3- ارزیابی غزلیات یغمایجندقی شعر و بهویژه غزلیات یغما بیشتر در توصیف معشوق و محاسن اوست؛ ازجمله زلف، دل و چشم که دارای مضامین عاشقانه است. یغما در بیشتر غزلیاتش از تشبیه تمثیل برای محسوسنمودن اشعارش استفاده کرده است که این امر میتواند ناشی از تأثیرپذیری وی از شعر سبک هندی و شاعران مشهور آن چون صائب و بیدل دهلوی باشد. یغما از فرمهای متداول شعری فارسی عصر خودش که شامل قصیده، غزل، رباعی، قطعه، ترجیعبند، مستزاد و مثنوی بوده، فقط از قصیده استفاده نکرده؛ زیرا او شاعری نیست که به مدح بپردازد و توجّه عمدۀ او به غزل، مثنوی و رباعی معطوف بوده است. «آثار شعری یغما را میتوان به غزلیات، هجویات و مراثی تقسیم کرد. غزلیات یغما به سبک شاعران غزلسرا بهویژه حافظ و صائب تبریزی سروده شده و بسیار فصیح، روان و بیتکلّف است. بخش هجویات؛ ازجمله سرداریه که برای سردار ذوالفقارخان ساخته و همچون قصابیه در قالب غزل سروده شده است و خلاصهالافتضاح و صکوکالدلیل در قالب مثنوی و اشعار انابتنامه در قالب رباعی سروده شدهاند» (یغمای جندقی، 1367، ص. 50). باید اذعان داشت یغما علاوهبر اشعارش لطایف و داستانهای کوتاهی هم داشته که از مرز طنز گذشته، به هجو و هزل نزدیک شده است. از نویسندههای معاصر جمالزاده و احمد سروش از لطایف یغما سخن گفتهاند.
3- علم بیان و صورخیال یکی از شگردهای خلق زیبایی در شعر، بهرهگرفتن از علوم بلاغی است که یکی از مهمترین اقسام آن علم بیان است که همواره در طول تاریخ شعر فارسی حتّی در اشعار نخستین شاعران سدۀ سوم هجری ازقبیل ابوسلیک گرگانی، حنظله بادغیسی و فیروز مشرقی میتوان جلوههایی از آن را یافت، همان چیزی که امروزه به نام صورخیال موسوم شده است. «بیان، در لغت به معنی واضحبودن و آشکارساختن است و دراصطلاح، علمی است که بدان کیفیت ایراد معنی واحد به طرقی که در وضوح دلالت بر آن معنی پس از رعایت مقتضای حال مختلف باشد شناخته میشود» (رجایی، 1359، ص. 239). «بیان، جایگاهی است برای ارائۀ صورتهای خیالی که شاعر از این طریق تأثیر سخن خود را دو چندان میکند و کلامش از نفوذ بیشتری برخوردار و درنهایت جذّاب میشود» (شفیعیکدکنی، 1350، ص. 219). کزازی در کتاب زیباشناسی سخن پارسی علم بیان را چنین تعریف کرده است: «بیان، علمی است که به کمک آن میتوان یک موضوع واحد را بهشیوههای مختلف ارائه کرد تا از این رهگذر مقبولیت عمومی پیدا کند» (کزازی، 1375، ص. 39). بهرهگیری از علم بیان در اشعار شاعرانی که با طبیعت مأنوس باشند جلوة بهتری دارد؛ چنانکه یغمایجندقی هم بیشتر با طبیعت سرسبز روستای جندق و پیرامون آن مأنوس بوده و این امر توانسته است زمینههای شکلگیری صورخیال در ذهن او را وسعت بیشتری بخشد.
4- جلوههای صورخیال در غزلیات یغمای جندقی منظور از صورخیال شاعرانه در این تحقیق مباحث تشبیه، استعاره، کنایه و مجاز است که یغمایجندقی در غزلیاتش به تناسب موقعیت و موضوع از آنها بهره گرفته و توانسته است شعرش را با این ترفند هنری برجسته کند. در این بخش زیباترین و بهترین نمونههای صورخیال شاعر که با ژرفنگری از غزلیات یغما استخراج و استنباط گردیدهاند ارائه میشوند. 4-1- تشبیه شمسقیس در تعریف تشبیه مینویسد: « چیزی به چیزی مانندکردن است و در این باب از معنی مشترک میان مشبّه و مشبّهبه چاره نبود» (رازی، 1360، ص. 345) و رشید وطواط در کتاب حدائقالسحر آورده است: «قدما تشبیه را در کتب صنعت شعر هفت قسم آوردهاند که شامل تشبیهات مطلق، مشروط، کنایت، تسویت، عکس، اضمار و تفضیل میشود» (وطواط، 1362، ص. 42). تشبیه در کتاب ترجمانالبلاغه چنین توصیف شده «ازجمله انواع بلاغت، تشبیه است که نیکوترین آن است که جوری باشکونه کُنیش که نقصان نپذیرد و هریک از مانندکردگان بهجای یکدیگر بنشیند به صورت و معنی بر چند گونه است» (الرادویانی، 1362، ص. 188). مبحث تشبیه یکی از پردامنهترین و دلانگیزترین مباحث علم بیان و صورخیال شاعرانه است. «ارکان اصلی تشبیه عبارتند از مشبّه، مشبّهبه، وجهشبه و ادات تشبیه» (رازی، 1360، ص. 340). وقتی در غزلیات یغمایجندقی نگاهی کنیم شاید نخستین چیزی که از صورخیال توجّه ما را به خود جلب میکند بهرهگیری از تشبیهات لطیف و زیبا در آنهاست؛ چنانکه هر کدام در عناوین زیر جداگانه ارزیابی خواهد شد. 4-1-1- تشبیه بلیغ «تشبیهی است که در آن هم ادات تشبیه و هم وجهشبه حذف شوند که رساترین و زیباترین شکل تشبیه است؛ زیرا ادعای همانندی و اشتراک در این نوع از تشبیه قویتر است» (علویمقدم و اشرفزاده، 1386، ص. 88). در این بخش شاعر تشبیهات بسیار لطیف و زیبایی خلق کرده که بیشتر بهصورت ترکیب اضافی مانند جام هستی و نطع هوس و ... هستند. به چند نمونه بهمصداق مشت نمونۀ خروار اشاره میشود:
سایر نمونهها: (1/ 2 و3 و 8 )، (2/ 1)، (3/ 4 )، (4/ 4 و 6 و 8 )، (5/ 8)، (6/ 3 و 4 و 6 و 8 )، (7/ 2 و 3 و 4 و 5 و 8)، (8/ 2 و 3 و 9 و10 ) و ... . عدد سمت راست ممیز، نشانگر شمارۀ غزل و عدد سمت چپ، نشانگر شمارۀ ابیات است. پس از بررسی این نوع تشبیه در غزلیات یغمایجندقی، میتوان گفت عمده عناصری که شاعر در تصویرسازی از آنها بهره گرفته مربوط به اجزای بدن معشوق و عناصر رایج در زندگی عامۀ مردم است که متأثّر از عامیانهبودن اشعار اوست. 4-1-2- تشبیه حسّی به حسّی «منظور از حسّی آن است که با یکی از حواس پنجگانه بویایی، شنوایی، گویایی، چشایی و لامسه درک شوند و هر دو طرف تشبیه از چنین مواردی فراهم شده باشد» (رجایی، 1359، ص. 245). در این بخش شاعر با امور محسوس، تشبیهاتی میآفریند که برخی شواهد آن به قرار زیر هستند:
در بیت بالا محضر یک امر محسوس از نوع بینایی است که به نامۀ عمل که یک امر محسوس بینایی محسوب میشود مانند شده است.
سایر نمونهها: (1/ 5)، (2/ 6)، (7/ 3 و5 )، (9/ 2)، (12/ 5)، (15/ 6) و ... . در تشبیهات حسّی شاعر میکوشد از تمام عناصر طبیعی و محسوس در محیط پیرامون خویش در راستای مخیّلنمودن اشعار خود استفاده کند و در این زمینه از توفیق نسبی برخوردار شده است. 4-1-3- تشبیه حسّی به عقلی «تشبیهی است که مشبّه آن از امور محسوس و مشبّهبه آن از معقولات باشد؛ چنانکه گفته شود زلف معشوق در سیاهی مانند چهرۀ غول است» (مازندرانی، 1376، ص. 248). در این بخش شاعر مشبّه محسوس را به مشبّهبه معقول مانند کرده؛ چنانکه در اینجا به نقل برخی از آنها بسنده میکنیم:
در این بیت مشبّه یعنی گیتی از امور محسوس و بهشت برای ما امری معقول است که در جایگاه مشبّهبه قرار گرفته است.
سایر نمونهها: (7/ 4)، (11/ 5)، (14/ 5 و7)، (16/ 4 و 6)، (22/ 5)، (29/ 5) و ... . این نوع تشبیه میتواند بهعنوان یک بخش ویژه در جهت خیالانگیزکردن غزلیات یغما محسوب شود. 4-1-4- تشبیه عقلی به حسّی «تشبیهی است که در آن مشبّه از معقولات و مشبّهبه از محسوسات باشد؛ چنانکه در مصراع « دانش اندر دل چراغ روشن است » دانش، مشبّه معقول و چراغ مشبّهبه محسوس است» (مازندرانی، 1376، ص. 249). در غزلیات یغما نمونههای اندکی از این نوع تشبیه به کار رفته که شاهد مثالهای آن به قرار زیر است:
در بیت بالا آتش طور از امور معقول است بهعنوان مشبّه و عذار که مشبّهبه است از امور محسوس است.
سایر نمونهها: (2/ 5 )، (8/ 3)، (9/ 4)، (18/ 7)، (31/ 5)، (82/ 7) و ... . شاعر برای آفرینش چنین تشبیهاتی اغلب سعی میکند از داستانهای رایج دینی و تاریخی در زمان گذشته بهره گیرد و از آنها بهعنوان مشبّه معقول در این تشبیهات استفاده کند. 4-1-5- تشبیه عقلی به عقلی «تشبیهی است که در آن مشبّه و مشبّهبه از امور معقول هستند؛ چنانکه بگوییم شب فراق معشوق مانند آرزوی آدمی طولانی است» (تجلیل، 1362، ص. 45). در غزلیات یغمایجندقی نمونههای این نوع تشبیه پیدا نشد. 5-1-6- تشبیه مرکّب «تشبیهی که در آن هیأتی را بهعنوان مشبّه به هیأتی که بهعنوان مشبّهبه مطرح باشد، تشبیه کند» (رجایی، 1359، ص. 270). «مراد شاعر از ساخت تشبیه مرکب، آفریدن تصویری نو و چندوجهی به کمک ترکیب دو سوی تشبیه است، بهطوری که غرض اصلی تشبیه که همان بیان احوال مشبه است بهخوبی حاصل شود. در این شگرد هنری گاه هر دو سوی تشبیه و گاه فقط مشبهبه، مرکب واقع میشود» (حکیمآذر، 1390، ص. 38). در اینجا شاعر یک هیأت را به هیأتی دیگر مانند میکند؛ چنانکه برخی نمونههای آن در زیر آمده و در آن ذهن مخاطب از لذّت مضاعفی برخوردار میشود:
در این بیت مصراع اوّل بهمنزلۀ هیأتی است که به هیأت فراهم آمده در مصراع دوم مانند شده است.
در بیت بالا قرارگرفتن زلفهای دراز معشوق در مجاورت لبهایش مانند جادوگری است که مار سیاهی را اسیر خود کرده است سایر نمونهها: (2/ 9)، (4/ 5)، (5/ 2 و 8)، (10/ 7)، (24/ 4 و 5)، (25/ 9)، (50/ 6) و ... . بررسی تشبیه مرکّب به ما نشان میدهد که یغما بیشتر عناصرش را از اندامهای معشوق مانند زلف و عارض، به وام گرفته و با ترکیبی از آنها در کنار یکدیگر مشبّهبه مرکّب تشبیهات خویش را آفریده است. 4-1-7- تشبیه مفروق «آن است که تشبیهها آنچنان در سخن گنجانده شوند که هر مشبّه در کنار مشبّهبه خود قرار گرفته باشد» (کزازی، 1375، ص. 80). در این بخش شاعر در هر مصراع یک تشبیه میآورد که در آن هر مشبّهی با مشبّهبه خود همراه است؛ چنانکه مهمترین شواهد آن به قرار زیر است:
در این بیت زلف معشوق به دام و چشم فتنهانگیز معشوق به صیاد مانند شده است.
سایر نمونهها: (1/ 2)، (41/ 6 و 8)، (49/ 1)، (56/ 3 و 9)، (98/ 3) و ... . شاعر برای خلق چنین تشبیهی تلاش میکند از هر دو نوع امور محسوس و معقول بهره ببرد تا بر زیبایی کلام خویش بیفزاید و مخاطب را با فضایی متنوّع روبهرو کند. 4-1-8- تشبیه تفضیل «آن است که پس از فراغت از تشبیه، مشبّه را بر مشبّهبه ترجیح دهند یا آنکه بهجای ادات تشبیه الفاظی دالّ بر مزیّت مشبّه آورند» (گرکانی، 1377، ص. 134). در این قسمت شاعر ابتدا مشبّه را به مشبّهبه مانند میکند و سپس از گفتة خود عدول کرده و مشبّه را بر مشبّهبه ترجیح میدهد؛ چنانکه نمونههایی از آن در اینجا نقل میشود:
در بیت بالا شاعر ابتدا مژگان معشوق را به صف لشکریان افراسیاب تورانی مانند کرده؛ ولی بعد از گفتۀ خود منصرف شده و مشبّه را بر مشبّهبه ترجیح داده است و گفته هرگاه افراسیاب مژگان معشوق را ببیند از کردار خویش پشیمان میشود.
در این بیت شاعر معشوق را مانند بید مجنون پنداشته ولی بعد از گفته خود پشیمان شده و میگوید تو مثل بید مجنونی اگر بید، دل و دین داشته باشد و از این منظر تشبیه بسیار زیبایی را آفریده است.
سایر نمونهها: (2/ 5)، (6/ 2)، (7/ 8)، (31/ 8)، (45/ 4)، (55/ 8)، (70/ 1) و ... . این نوع تشبیه بهشیوهای در غزلیات یغما بهکار میرود که در برخی موارد مخاطب در تشخیص آن از تشبیه مضمر دچار تردید میشود و شاید این ابهام را بتوان از تأثیرات ایهامپردازیهای لطیف به کار رفته در اشعار حافظ بر ذهن یغما دانست. 4-1-9- تشبیه تمثیل عبدالقاهر جرجانی در کتاب اسرارالبلاغه چنین میگوید: «تشبیه عام و تمثیل خاص است. پس هر تمثیلی، تشبیه است ولی هر تشبیهی تمثیل نیست» (جرجانی، 1361، ص. 52). «آن نوع از تشبیه است که وجهشبه در آن از امور متعدّدی تشکیل شده باشد» (رجایی، 1359، ص. 275). در این بخش شاعر از تشبیهی استفاده میکند که جنبة مَثَل یا ضربالمثل داشته باشد؛ چنانکه برخی شاهدمثالهای آن در ابیات زیر آمده است:
در بیت بالا شاعر مصراع دوم را در جایگاه مشبّهبه قرار داده که جنبۀ ضربالمثل پیدا کرده است.
در بیت فوق شاعر هیأتی را به هیأتی دیگر مانند کرده بهنحوی که مصراع دوم آن جنبۀ مَثَل پیدا کرده است.
سایر نمونهها: (1/ 9)، (2/ 6 و 9)، (6/ 9)، (10/ 7)، (24/ 5)، (38/ 5) و ... . در این زمینه یغما تلاش کرده از ضربالمثلهای رایج بهعنوان مشبّهبه اشعارش استفاده کند. 4-1-10-تشبیه جمع «هرگاه در تشبیهی مشبّه واحد و مشبّهبه متعدّد باشد به آن تشبیه جمع میگویند» (گرکانی، 1377، ص. 132). تشبیهی که در آن برای یک مشبّه، دو مشبّهبه یا بیشتر ذکر شود؛ چنانکه در ابیات زیر میتوان نمونههایی یافت:
در این بیت شاعر از جنبهای خود را مانند ساغر، خندان و از جنبهای مانند صراحی، گریان تصور کرده است.
سایر نمونهها: (32/ 1)، (107/ 4)، (132/ 1)، (134/ 3 و 6) و ... . نمونههای این نوع تشبیه در اشعار یغمای جندقی اغلب مربوط به جنبههای ظاهری معشوق و خوشگذرانیهای شاهانه است. 4-1-11-تشبیه تسویه «آنست که چیزی را در بعضی اوصاف با چیز دیگر برابر و مساوی کنند» (رازی، 1360، ص. 345). تشبیهی که در آن مشبّهبه واحد و مشبّه، متعدّد باشد. در غزلیات یغمایجندقی نمونههایی از این نوع تشبیه پیدا نشد. 4-1-12 -تشبیه ملفوف «آنست که در ابتدا چند مشبّه ذکر کنند و بعد برای آنها چند مشبّهبه، به همان ترتیب بیاورند» (رجایی، 1359، ص. 273). در این قسمت شاعر مشبّهها را کنار هم و مشبّهبهها را نیز در کنار یکدیگر میآورد؛ چنانکه در شاهدمثالهای زیر میبینیم:
در این بیت شاعر خود را مانند مور و دایرۀ خط معشوق را مانند لگن پنداشته است.
سایر نمونهها: (5/ 5)، (27/ 5)، (28/ 6 و 9)، (32/ 5)، (48/ 2)، (53/ 5) و ... . ارزیابی این قسم از تشبیه نشان میدهد شاعر اجزای بدن معشوق ازجمله زلف، چشم، مژه و رخ را در قالب مشبّه و عناصر محسوس چون دشنه، خنجر و شمشاد را بهصورت مشبّهبه، بهکار میگیرد تا هنرنمایی کند. 4-1-13-تشبیه مضمر «آنست که شاعران در بعضی از اوصاف خویش تشبیهی پنهان کردهاند و مراد آنها از آن تشبیه باشد» (رازی، 1360، ص. 353). برخی شواهد آن را در زیر ذکر می کنیم:
در این بیت شاعر ابتدا قصد تشبیه نداشته ولی بهطور پنهانی دل را به خدمتکار نافرمان مانند کرده است.
سایر نمونهها: (2/ 5)، (4/ 3 و 4)، (6/ 2)، (13/ 7)، (16/ 4)، (36/ 2) و ... . همانطور که در مقوله تشبیه تفضیل بیان شد ایجاد تمایز بین این دو نوع در غزلیات یغما نیازمند ژرفنگری است. 4-1-14-تشبیه مشروط «آنچنان بود که چیزی را به چیزی مانند کنند به شرط و گویند اگر چنین بودی، چنین بود» (وطواط، 1362، ص. 45). نوعی از تشبیه است که شاعر در آن با شرطی مشبّه را به مشبّهبه مانند میکند و اغلب از حرف شرط «اگر» برای بیان مقصود استفاده میشود. در اینجا نمونههایی از آنها نقل میشود:
در این بیت شاعر گفته اگر عارض معشوق چنین نمایان شود خاک بهشت در برابرش بیاهمیت است و اگر قامت معشوق چنان جلوهگری کند حوادث هولناک قیامت در برابر آن ناچیز است.
سایر نمونهها: (29/ 12)، (41/ 8)، (42/ 9)، (59/ 8 و 9) و ... . شاعر در این بُعد از تشبیه سعی دارد بیشتر جلوههای ظاهری و باطنی معشوق را بهشکلی ویژه عرضه کند. 4-2- استعاره «استعاره در لغت به معنی طلبکردن و دراصطلاح، لفظی است که در غیر معنی اصلی که موضوعله باشد بهعلاقۀ مشابهتی که بین معنی اصلی و مجازی با بودن قرینه برقرارست استعمال شود» (رجایی، 1359، ص. 287). «استعاره آن است که یکی از طرفین تشبیه یعنی مشبّه یا مشبّهبه را ذکر کنند و طرف دیگر را اراده کنند، به ادّعای اینکه مشبّه از جنس مشبّهبه است» (گرگانی، 1377، ص. 56). مهمترین اقسام استعاره عبارتند از استعارۀ مصرّحه، مکنیّه و تبعیه. مبحث استعاره در غزلیات یغمایجندقی جلوۀ ویژهای دارد. در شاهدمثالهای زیر برخی نمونههای برجسته از هرکدام بیان میشوند: 4-2-1- استعاره مصرّحه «استعارهای که بنیاد آن در سخن بر مشبّهبه یا مستعارمنه باشد یا اینکه شاعر در کلام مشبّهبه را ذکر کرده و مشبّه را اراده کند» (کزازی، 1375، ص. 99). استعارۀ مصرّحه بر سه نوع است که عبارتند از مصرّحۀ مجرّده، مصرّحۀ مرشّحه و مصرّحۀ مطلقه. 4-2-1-1-استعارۀ مصرّحۀ مجرّده «استعارۀ مصرّحۀ مجرّده آنست که مشبّهبه با ملائمات مشبّه بیاید» (همانجا). برخی شواهد آن در غزلیات یغمایجندقی در اینجا نقل میشود:
در بیت فوق فتنه، استعاره از چشم خمارآلود معشوق است.
در این بیت شکرین لعل، استعاره از لب معشوق است. سایر نمونهها: (39/ 3 و 7)، (45/ 7)، (55/ 5)، (58/ 6)، (74/ 2) و ... . در غزلیات یغما این قسم از استعاره بهشکلی کاربرد دارد که جنبههای ظاهری معشوق در کانون توجّه شاعر قرار گرفته است و واژۀ مستعار بهحساب میآید. 4-2-1-2-استعارۀ مصرّحۀ مرشّحه « آنست که شاعر مشبّهبه را با یکی از ملائمات مشبّهبه بیاورد» (کزازی، 1375، ص. 101).
در این بیت تیر، استعاره از نگاه همراه با خشونت و بیاعتنایی معشوق است.
در این بیت کاخ ششدری، استعاره از دنیا و خیمه نه قباب، استعاره از آسمان است. سایر نمونهها: (10/ 3)، (11/ 4)، (12/ 6)، (21/ 7)، (26/ 3)، (28/ 7)، (45/ 1) و ... . در این نوع استعاره علاوهبر جلوههای ظاهری معشوق، اجزای محسوس طبیعت و محیط اطراف زندگی شاعر هم بهعنوان لفظ مستعار بهکار میروند تا شاعر اینگونه کلام خود را مخیّل کرده و مقصود خود را بیان کند. 4-2-1-3-استعارۀ مصرّحۀ مطلقه «آنست که شاعر با آوردن مشبّهبه، ملائمات مشبّه و مشبّهبه را ذکر کند یا ذکر نکند» (کزازی، 1375، ص. 101).
در این بیت خون دختر رز، استعاره از شراب سرخ رنگ است.
در این بیت، عنبرین نقاب استعاره از زلفهای معشوق، شب استعاره از زلف سیاه و آفتاب استعاره از چهره درخشان معشوق است.
در این بیت آفتاب استعاره از چهرۀ معشوق، غنچۀ شرابآلود استعاره از لبهای سرخرنگ معشوق است. سایر نمونهها: (1/ 2)، (2/ 4)، (7/ 6)، (11/ 4 و 8)، (31/ 10) و ... . بررسی این نوع استعاره نشان میدهد اجزای ظاهری معشوق بیشتر توانستهاند شاعر را در رساندن به مقصود یاری کنند. 4-2-2- استعارۀ مکنیّه و اضافههای استعاری «آنچنان باشد که متکلّم در نفس خود چیزی را به چیزی مانند کند و از ارکان آن فقط مشبّه را ذکر کرده و برخی از لوازم مشبّهبه را برای مشبّه آورد تا دلالت بر این تشبیه کند» (رجایی، 1359، ص. 306). استعارهای که در آن مشبّه با یکی از ملائمات مشبّهبه ذکر شود و مشبّهبه محذوف باشد. نمونههایی از این نوع استعاره و اضافههای استعاری از غزلیات یغمایجندقی ذکر میشود:
در بیت بالا شاعر باد صبا را مانند موجودی زنده پنداشته که باید وظیفۀ پیامرسانی به معشوق را انجام دهد.
در این بیت شاعر با ذکر یکی از اجزای بدن انسان یعنی پا، به درخت صنوبر جان بخشیده است.
در این بیت اجل موجودی پنداشته شده که با اعضای انسانی کارش ویرانگری و نابودی است.
سایر نمونهها: (1/ 3)، (2/ 3 و 6)، (5/ 7)، (15/ 5)، (18/ 5)، (20/ 4 و 5) و ... . در این نوع استعاره هر دو بُعد عقلانی و محسوس امور کاربرد ویژهای در غزلیات یغمایجندقی داشتهاند. 4-2-3-استعاره تبعیه «آنست که شاعر بهجای آنکه استعاره را در اسم بیاورد، برای نوآوری در کلامش استعاره را در فعل میآورد» (کزازی، 1375، ص. 102).
در بیت بالا قهقههکردن جام، استعارۀ تبعیه از صدای ریختهشدن شراب از جام به ساغر است.
5- کنایه «کنایه در لغت، به معنای عدم صراحت است و دراصطلاح عبارت از ذکر ملزوم و ارادۀ لازم یا ذکر لازم و ارادۀ ملزوم یا لفظی که علاوهبر معنای کنایی معنای اصلیش هم اراده شود؛ چنانکه گفتهاند طویلالنجاد یعنی کسی که قدش بلند باشد و میتوان معنی اصلی یعنی بلندی بند شمشیر را هم از آن اراده کرد» (رجایی، 1359، ص. 324). «کنایه عبارت یا جملهای است که علاوهبر معنای اصلی و ظاهری از معنای باطنی نیز برخوردار است و معمولاً واسطههایی برای انتقال به معنای دوم وجود دارد» (شمیسا، 1383، ص. 92). کنایه به دو نوع کلّی اسمی و فعلی تقسیم میشود. 5-1- کنایه اسمی کنایهای که در آن صفت یا صفات چیزی را بگویند و خود آن را اراده کنند یا اینکه صفتی را گفته و از آن صفت دیگری را اراده کنند. برخی از این نوع کنایات غزلیات یغما بهعنوان شاهد مثال نقل میشود.
در این بیت شاه ترکان کنایه از افراسیاب، پهلوان تورانی شاهنامه است.
در بیت فوق تردامنی کنایه از گناهکاری و آب آتشگون کنایه از شراب سرخ رنگ است که میتواند جلوهای از تأثیرپذیری یغما از شاعرانی چون خاقانی و حافظ را نشان دهد که چنین کنایاتی را در اشعارشان بهکار بردهاند.
در این بیت میگون کنایه سرخی رنگ لبهای معشوق است. سایر نمونهها: (2/ 5)، (4/ 2)، (10/ 2)، (13/ 5)، (20/ 9)، (46/ 8) و ... . شاعر در این نوع کنایه توانسته از هر دو جنبه محسوس و معقول امور استفاده کند تا کلام خود را در معنای غیرواقعی عرضه نماید. 5-2- کنایۀ فعلی «در این نوع کنایه شاعر معمولاً یک عبارت فعلی ذکر کرده و معنایی دیگر را از آن اراده میکند» (رجایی، 1359، ص. 327).
در این بیت پنجهافکندن کنایه فعلی از کشتیگرفتن و جنگیدن است.
در این بیت گردنافراختن کنایه از فخر و ادعای بزرگیکردن است.
در بیت فوق سر کسی به کلاه نمدیرسیدن کنایه از صاحب سودگردیدن است. سایر نمونهها: (2/ 3 و 6)، (3/ 8)، (7/ 7)، (13/ 4)، (14/ 5)، (15/ 1) و ... . ارزیابی این نوع کنایه بیانگر این است که استفاده از آن میتواند ناظر به بیوفایی معشوق در پایبندی به عهد خویش با عاشق باشد.
6- مجاز «مجاز کاربرد واژهای در غیر معنی اصلیاش است به شرط وجود علاقهای که بین معنای مجازی و حقیقی وجود دارد تا ذهن بتواند به مفهوم مدّ نظرش برسد» (علویمقدّم و اشرفزاده، 1386، ص. 128). انواع مجاز عبارتند از: جزء و کل، حال و محل، عام و خاص، سبب و مسبّب، لازم و ملزوم، ماکان و مایکون، جنس، مضاف و مضافالیه. نمونههایی از مجاز بهعنوان شاهدمثال از غزلیات یغما در اینجا نقل میشوند: نمونههای مجاز به علایق مختلف در غزلیات یغمایجندقی در شاهدمثالهای زیر میتوان برخی از انواع کاربردهای مجاز مانند مجاز به علایق حال و محل، جز و کل، جنس، لازم و ملزوم و عام وخاص را در غزلیات یغمایجندقی مشاهده کرد.
در این بیت نگین بهعلاقه جزء به کار رفته که ارادۀ کل یعنی انگشتری میکند.
در این بیت آب چشم بهعلاقه جنس به کار رفته که ارادۀ اشک را میکند.
در این بیت خون در مصراع دوم بهعلاقه بدلیت به کار رفته که کشتن را اراده میکند.
در بیت فوق گل مجاز بهعلاقه عام که اراده خاص یعنی گل سرخ را میکند.
در این بیت ساغر بهعلاقه محل بهکاررفته که از آن حال یعنی شراب اراده میشود.
در بیت فوق سر بهعلاقه سبب و مسبّب بهکاررفته که از آن فکر و اندیشه اراده میشود. سایر نمونهها: (3/ 8)، (4/ 1)، (19/ 2)، (29/ 7)، (34/ 7)، (43/ 5)، (48/ 3)، (51/ 4)، (87/ 6)، (92/ 5)، (142/ 7) و ... .بررسی انواع مجاز نشان میدهد یغمایجندقی اغلب امور محسوس را در غیر معنای اصلی خود بهکار میبرد و در این شگرد هنری، میگساری و خوشگذرانی بیشتر توجّه او را در بر گرفته است.
«جدول بسامد صورخیال بهکار رفته در غزلیات یغمایجندقی»
نمودار صورخیال در غزلیات یغمایجندقی
7- نتیجه دستآورد این پژوهش عبارت است از: الف- غزلیات یغمایجندقی یکی از مهمترین بخشهای کلّیات او بهواسطۀ در بر گرفتن مسائل زبانی، علم لغت، علم دستور، فنون بلاغت و صورخیال است که قابلیت این را دارد تا از سوی محقّقان و متخصّصان هرکدام از این فنون واکاوی دقیق شود تا بتوان جنبههای ناشناختۀ این غزلیات ارزشمند را در اختیار ادب دوستان قرار داد. ب- غزلیات یغمایجندقی بهلحاظ بهرهجویی از صورخیال، اثری بهنسبت غنی محسوب میشود و شاعر در هرجا که برای بسط مطالب و تفهیم موضوع بحث به صورخیال نیاز پیدا کرده بهتناسب از آن در لابهلای اشعارش استفاده کرده است. ج- مهمترین صورخیال به کار رفته در غزلیات یغمایجندقی تشبیه، استعاره، کنایه و مجاز هستند که از هرکدام برای منظورهای خاصی بهره برده چنانکه برای محسوسنمودن موضوع و مطلب، تشبیه محسوس بیشترین سهم را دارا است و بهدلیل نزدیکی وی با سبک هندی میتوان گفت شاعر از تشبیه تمثیل، مضمر و مرکّب بیشترین استفاده را کرده تا از آن طریق بتواند مفاهیم انتزاعی و معقول را برای مخاطبان محسوس کند و اشعارش تأثیری مضاعف بر روی مخاطب داشته باشد. د- در غزلیات یغما استعارههای مصرّحه و مکنیّه به موازات هم در لابهلای اشعار خودنمایی میکنند و در زمینۀ استعارۀ مصرّحه اغلب مشبّهبه، یکی اندامهای معشوق از قبیل لب، دهان، چشم و زلف او هستند و در استعارۀ مکنیّه هم بیشتر به اجل، آسمان، باد صبا و پدیدههای بیجان محیط اطرافش جان بخشیده و خصایص انسانی و موجودات زنده را به آنها نسبت میدهد. در زمینۀ کنایه و مجاز مباحث جدیدی را مطرح نمیکند و اغلب همان تکرار مضامین دیگران است. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ادوارد، براون (1316). تاریخ ادبی ایران (ج. 4) (رشید یاسمی، مترجم). نشر مروارید.
اسکویی، نرگس (1393). یغمای جندقی، سخنساز رسته پارسینگاران. پژوهشهای ادبی و بلاغی، 2(3)، 135-148.
آرینپور، یحیی (1350). از صبا تا نیما (ج. 1). انتشارات شرکت سهامی کتابهای جیبی.
بسملشیرازی، علی اکبر (1341). تذکره دلگشا. نسخۀ خطی کتابخانه ملی ملک.
بیگیشیرازی، احمد (1338). حدیقه الشعرا. نسخۀ کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران.
تجلیل، جلیل (1362). معانی و بیان (چاپ اوّل). مرکز نشر دانشگاهی.
جرجانی، عبدالقاهر (1361). اسرار البلاغه (جلیل تجلیل، مؤلف و مترجم). انتشارات دانشگاه تهران.
حکیمآذر، محمد (1390) ساختار تشبیه مرکب در شعر منوچهری دامغانی و فرخی سیستانی. فنون ادبی، 3(2)، 37-54.
الرادویانی، محمّدبن عمر (1362). ترجمان البلاغه (به تصحیح و اهتمام پروفسور احمد آتش؛ چاپ دوم). انتشارات اساطیر.
رازی، شمسقیس (1360). المعجم فی معاییر اشعار العجم (مدرسرضوی، مصحح؛ چاپ سوم). کتابفروشی زوار.
رجایی، محمّدخلیل (1359). معالم البلاغه در علم معانی و بیان و بدیع (چاپ اوّل). انتشارات دانشگاه شیراز.
شفیعیکدکنی، محمّدرضا (1350). صورخیال در شعر فارسی (چاپ اوّل). انتشارات نیل.
شمیسا، سیروس (1383). بیان و معانی (چاپ هشتم). نشر قطره.
صالحی، نرگس، طالبیان، یحیی، و حاجی آقابابایی، محمدرضا (1401). نقد بلاغی: چیستی و روشها. فنون ادبی، 14(1)، 35-52. 10.22108/LIAR.2021.130299.2054
علوی مقدم، محمد، و اشرف زاده، رضا (1386). معانی و بیان (چاپ هفتم). انتشارات سمت.
کزازی، میرجلال الدین (1375). زیباشناسی سخن پارسی (بیان) (چاپ پنجم). انتشارات سعدی.
گرگانی، شمس العلماء (1377). ابدع البدایع (به اهتمام حسین جعفری؛ چاپ اوّل). انتشارات احرار.
گروسی، فاضلخان (1321). انجمن خاقان. نسخۀ خطی کتابخانه ملی ملک.
مازندرانی، محمدهادی بن محمدصالح (1376). انوارالبلاغه (به کوشش محمدعلی غلامینژاد). میراث مکتوب.
مدرستبریزی، محمّدعلی (1329). ریحانه الادب (ج. 4). کتابخانۀ ملی ملک.
نجفی، مهدی، طغیانی، اسحاق، و خراسانی، محبوبه (1399). هماهنگی وزن و محتوا در نوحهها و مرثیههای یغمای جندقی. شعر پژوهی(بوستان ادب)، 12(1)، 234-261. 10.22099/JBA.2019.31458.3205
نظری تاویرانی، علی نظر، و پارسا، سید احمد (1397). نوآوری های یغمای جندقی در هجوسرایی. شعر پژوهی(بوستان ادب)، 10(4)، 181-198. 10.22099/JBA.2018.26512.2771
وطواط، رشیدالدین (1362). حدائق السحر فی دقائق الشعر (به تصحیح عباس اقبال). انتشارات کتابخانه طهوری و سنایی.
هدایت، رضاقلی خان (1336). مجمع الفصحا: شرح حال یغما و سلطان قاجار (به اهتمام مظاهر مصفا). یغما.
یغمایجندقی، ابوالحسن (1367). دیوان اشعار یغمایجندقی (سید علی آلداود، مصحح؛ چاپ دوم). نشر توس.
یغمایی، حبیب (1304). شرح حال یغما و جغرافیای جندق. مجله ارمغان. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 137 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 92 |