تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,673 |
تعداد مقالات | 13,658 |
تعداد مشاهده مقاله | 31,620,047 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,495,799 |
تناوب در محمولهای سهظرفیتی و ارتباط آن با نوعِ عمل در زبان فارسی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نشریه پژوهش های زبان شناسی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 9، دوره 15، شماره 1 - شماره پیاپی 28، فروردین 1402، صفحه 159-180 اصل مقاله (1.25 M) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jrl.2023.138299.1778 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
والی رضایی* 1؛ ژاله مکارمی2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشیار گروه زبانشناسی دانشکده زبانهای خارجی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2پژوهشگر پسادکتری، گروه زبان شناسی، دانشکدۀ زبانهای خارجی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
افعال در دستور نقش و ارجاع براساسِ مشخصههای ایستایی، کرانمندی و لحظهای بودن، در شش طبقۀ افعال ایستا، کنشی، لحظهای، پایا، لمحهای و کنشی-پایا قرار میگیرند. این طبقات میتوانند با توجه به ساخت موضوعی و تعداد مشارکتکنندگان در رویداد، حاوی محمولهای یکظرفیتی، دوظرفیتی، و سهظرفیتی باشند. محمولهای سهظرفیتی، با دربرداشتنِ مفهومِ انتقالِ مالکیت یا حرکت، به سه موضوع در ساختِ بند نیاز دارند. موضوعِ فعل در تناوب موضوعیِ محمولهای سهظرفیتی در بیش از یک قالب نحوی ظاهر میشود؛ در ساختِ متعارف، مفعول مستقیم با نشانۀ «را» و مفعولِ غیرمستقیم با حرف اضافه ظاهر میشود. در گونۀ تناوبی، با حذفِ حرف اضافه، موضوعِ غیرفرانقش، نقشِ مفعولِ مستقیم میگیرد و ساختارِ مفعول اولیه-ثانویه ایجاد میشود. زبان فارسی، مانند اکثر زبانهای دیگر، در مقایسه با محمولهای یکظرفیتی و دوظرفیتی، تعداد محمولهای سهظرفیتیِ کمتری دارد؛ ولی شناختِ رفتار این فعلها در کاربردِ درستِ آنها حائز اهمیت است. هدف این پژوهش، بررسی تناوب مفعول در محمولهای سهظرفیتی و ارتباط آن با نوع عمل در چارچوب دستور نقش و ارجاع است. دادههای پژوهش برگرفته از وبگاههای خبری و عمومی، روزنامه، کتاب، و گفتگوهای روزمره است. از آنجا که اکثر افعال ایستا و زیرگروههای آن، با مشخصۀ مشترکِ عدم پویایی، یکظرفیتی و دوظرفیتی هستند، تعدادِ اندک محمولهای سهظرفیتی بهدلیل ایستایی و ناگذرایی، گونۀ تناوبی ندارند. مشخصۀ مشترک افعال کنشی-پایای سهموضوعی، انتقالِ موضوعِ هدف از کنشگر به گیرنده است و عمدۀ تناوب در زیرگروهِ افعالِ کنشی-پایای حرکتی صورت میگیرد. تناوب در برخی محمولهای سهظرفیتیِ افعال لحظهای قابل اعمال است؛ ولی در افعال پایا، عمدتاً به ساختی نادستوری منجر میشود. درمجموع، تناوب در محمولهای سهظرفیتی، نتیجۀ انتخابِ نشاندارِ موضوعِ هدف و در طبقۀ افعالِ کنشی-پایا و زیرطبقۀ افعالِ حرکتی بیش از سایر طبقات مشهود است؛ دلیل این امر، پویایی و گذرایی نسبتاً بالای افعالِ این طبقه، در مقایسه با سایرِ طبقاتِ فعلی است. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تناوب؛ محمولهای سهظرفیتی؛ نوع عمل؛ دستور نقش و ارجاع؛ زبان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
افعال در دیدگاه سنتی، برحسبِ گذرایی و تعداد مفعولِ مورد نیازِ ساختِ نحوی، به سه طبقۀ ناگذرا، تکگذرایی و دوگذرایی تقسیم میشوند. در دستور نقش و ارجاع، با در نظر گرفتنِ فاعل و مفعول، بهعنوانِ ظرفیتهای فعل، افعال در سه طبقۀ محمولهای یکظرفیتی، دوظرفیتی و سهظرفیتی قرارمیگیرند (Esteban, 2012)[1]. محمولهای یکظرفیتی، به یک موضوع نیازدارند؛ محمولهای دوظرفیتی، یک موضوع کنشگرگونه[2] و یک موضوع غیرکنشگر[3] دارند. محمولهای سهظرفیتی، یک موضوع کنشگرگونه و یک موضوع با نقش دریافتکننده[4] دارند، و موضوع سومِ آنها معمولاً گروه اسمیِ عینی یا انتزاعی است که از جانبِ کنشگر به دریافتکننده منتقلمیشود (Margetts and Austin, 2007). نحوۀ بازنماییِ دو موضوعِ دریافتکننده و کنشپذیر[5] در محمولهای سهظرفیتیِ زبانهای مختلف، متفاوت است؛ به عقیدۀ برزنن[6] (2001) زبانهای متقارن،[7] بهگونهای یکسان با این دو موضوع رفتارمیکنند، در حالی که، در زبانهای نامتقارن،[8] ویژگیهای نحوی یا رمزگذاریهای مختلفی برای آنها لحاظ میشود. در زبانِ فارسی، بیست و یک ساخت بنیادین برای محمولهای سهظرفیتی وجود دارد (طبیبزاده، 1385: 211-213)؛ اولین ساخت، محمولهایی هستند که به سه موضوعِ فاعل، مفعول مستقیم، و مفعول حرف اضافهای نیاز دارند. ساخت متعارف در جملۀ (1الف)، حاویِ سه موضوع است. در جملۀ (1ب)، حذف مفعول حرف اضافهای، و در جملۀ (1ج) حذف مفعولِ مستقیم، جمله را ناقص میکند.[9] جملۀ (1د) گونۀ تناوبی این جمله است که در آن، مفعولِ حرف اضافهای همراه با نشانۀ «را» در جایگاه مفعول مستقیم قرار گرفته است.
ب. ؟ چند قاشق آب (را) داد. ج. ؟ به بیمار داد. د. بیمار را چند قاشق آب داد. محمولهای سهظرفیتی سه موضوع دارند که وجودشان در ساخت منطقی این افعال الزامی است. نیومن[10] (2005) با اشاره به ضرورتِ وجودِ سه موضوعِ مجزا در محمولهای سهظرفیتی، عنوان میکند که حذف هریک از موضوعها به ساختی نادستوری منجرمیشود؛ بهعنوان مثال، جملات (2)و (3)، که بهترتیب فاقدِ مفعولِ حرف اضافهای و مفعول مستقیم هستند، از نظر دستوری ناپذیرفتنی هستند، در حالی که جملۀ (4)، با داشتنِ سه موضوع، دستوری است.
وجود سه موضوعِ مجزا در ساخت جمله ممکن است آشکار و یا پنهان باشد. بهعنوان مثال، در جملۀ (5)، با وجود اینکه فعلِ جمله سهظرفیتی است، وجودِ دریافتکنندۀ پول بهصورت تلویحی از جمله استنباط میشود، هرچند بهصورت آشکار در ساخت جمله ظاهر نشده است.
نیومن (2005) در راستای تشخیص محمولهای سهظرفیتی، به تمایز موضوع و افزوده[11] اشاره میکند. برای مثال، در جملۀ (6) استفاده از مفعولِ حرف اضافهای همراه با فعلِ «دادن» ضروری و حذفناشدنی است، چراکه این گروهِ حرف اضافهای، موضوعِ فعل است. در حالی که گروه حرف اضافهای در جملۀ (7)، افزوده و اختیاری است.
تظاهرِ سهظرفیتی بودنِ یک فعل در زبانهای مختلف، یکسان نیست. بهعنوان مثال، در جملۀ (8)، «خریدن»، محمولی دوظرفیتی است و افزودنِ موضوعِ سوم، در نقشِ بهرهور، لزوماً به معنای سهظرفیتی بودنِ این فعل نیست؛ در حالی که در زبان انگلیسی، همین فعل در جملۀ (9)، محمولی سهظرفیتی در نظرگرفته میشود.
نیومن (1997: ix)، با درنظرگرفتنِ سه موضوعِ دهنده،[12] شئ،[13] و دریافتکننده برای فعل “give”، اجزای این رویداد را بهصورتِ تعامل بین دهنده و شئ، تعامل بین دریافتکننده و شئ، تغییر کنترل بر شئ از دهنده به دریافتکننده، حضورِ فیزیکیِ دهنده و دریافتکننده، و حرکت شئ عنوان میکند. ساختهای دومفعولی شامل سه موضوع با نقشهای کنشگر،[14] گیرنده،[15] و پذیرنده[16] هستند. کنشگر، عاملِ انجامدهندۀ کنش است؛ گیرنده، بیانگرِ مشارکی خاص در رویدادی مشخص یا همان انتقالِ مالکیت است، که میتواند انتقالِ موجودِ فیزیکی و ملموس یا ماهیتی انتزاعی باشد (رضایی و هوشمند، 1391)؛ پذیرنده نیز موضوعی است که از کنشگر به گیرنده منتقل میشود. در جملات فارسی در یک گونه از تناوبِ مفعولی در ساختهای دومفعولی، موضوعی که نقش دریافتکننده، مکان یا هدف دارد، در ساخت متعارف بهصورتِ موضوعِ حرف اضافهای، و در ساخت غیرمتعارف بهصورتِ گروه اسمی همراه با نشانۀ «را» استفاده میشود (قانع، 1398). فعلِ «دادن» بهعنوانِ پیشنمونۀ افعال دومفعولی در بیشتر زبانها شناخته شده است (Newman, 1998; Nass, 2007: 214). نمونهای از تناوب در ساختِ فعلِ «دادن» در نمونۀ (10) آمده است؛ جملۀ (10الف)، دارای ساختِ مفعول مستقیم-غیرمستقیم است، و مفعول مستقیم با «را» نشاندار شده است، در حالی که در جملۀ (10ب)، حذفِ حرف اضافه، ساختار مفعول اولیه-ثانیه ایجاد کرده است.
هرچند این دو جمله در ظاهر معنای یکسانی دارند؛ ولی بررسی دقیقتر حاکی از آن است که عواملی چون ساخت اطلاع[17] و برجستگی موضوع در نوعِ صورتبندی و کاربردِ این جملات دخیل است. منظور از ساخت اطلاع، بخشی از ساختِ دستوری جمله است که در آن گزارهها، با ساختهای دستوری-واژگانی خاص انطباق پیدامیکنند (Lambrecht, 1994: 222). گلدبرگ[18] (1995) تناوب موضوعی در این جملات را حاصلِ تناسب و ادغامِ معنای فعل با بیش از یک ساختار موضوعی میداند، نه نتیجۀ چندمعنایی فعل. ضمن آنکه این تناوب در تمامِ طبقاتِ نوعِ عمل محقق نمیشود. هدف این پژوهش، بررسی تناوب مفعول در طبقاتِ نوع عملی است که دارای سه ظرفیتِ موضوعی هستند. درواقع، این پژوهش بهدنبالِ پاسخ دادن به این پرسش است که آیا محمولهای سهظرفیتی در طبقاتِ نوعِ عمل، در معرض این تناوب قرار میگیرند یا خیر؛ و در صورتِ مثبت بودنِ پاسخِ این پرسش، کدام طبقه یا طبقاتِ فعلی، قابلیتِ بیشتری برای تناوب دارند. بهمنظورِ بررسی دادههای مدنظر، ابتدا بندهای حاویِ محمولهای سهظرفیتی در پیکرهای از جملات برگرفته از وبگاههای خبری، کتاب، روزنامه، و گفتگوهای روزمره جمعآوری شد و سپس هر فعل باتوجهبه نوع عمل، در یکی از چهار طبقۀ افعال ایستا، کنشی-پایا، لحظهای، و پایا قرار گرفت. ملاکِ گزینشِ دادهها، الزامِ وجودِ سه موضوع در بندِ حاوی محمول سهظرفیتی بوده است که طبیبزاده (211:1385) در معرفیِ ساختهای بنیادینِ سهظرفیتی در زبان فارسی به آنها اشاره کرده است. از آنجا که در محمولهای سهظرفیتی و ساختهای دومفعولی، موضوعِ پذیرنده غالباً همراه با نشانۀ «را» استفاده میشود، در بررسی دادهها، بهجای طبقۀ افعالِ کنشی، طبقۀ افعال کنشی-پایا لحاظ شدهاند. تفاوت این دو طبقه، در نشانداری و ارجاعی بودنِ موضوعِ پذیرنده است. بعد از طبقهبندی دادهها، تناوب آنها، با توجه به چارچوب نظری پژوهش بررسی شده است. پژوهش حاضر در پنج بخش ارائه شده است. بعد از مقدمه و در بخش دوم، پیشینۀ پژوهش آمده است. بخش سوم، معرفی چارچوب نظری است؛ تحلیل دادهها و نتیجهگیری نیز بهترتیب بخش چهارم و پنجم پژوهش را تشکیل میدهد.
زبانشناسان در تعریفِ دقیق محمولهای سهظرفیتی اتفاقنظر ندارند. محمولهای سهظرفیتی در برخی دیدگاهها، مسیری درنظر گرفته میشوند که اثرپذیر[19] بهواسطۀ اثرگذار[20] در طولِ آن مسیر حرکت میکند، و یا بهگونهای تحتِتأثیر قرار میگیرد. لانگاکر[21] (1991: 283) در این مورد به مفهومِ «زنجیرۀ کنش»[22] اشاره و به جریانِ طبیعیِ انتقالِ انرژی از اثرگذار به اثرپذیر تأکید میکند. زنجیرۀ کنش، دارای یک «ابتدا»[23] و یک «انتها»[24] است. محمولهایی مانند «دادن»، «فرستادن»، و «نشان دادن» به فاعلی دستوری نیازدارند که در «ابتدای» این «زنجیرۀ کنش» قرارمیگیرد، در حالی که، در افعالی مانند «دریافت کردن»، و «گرفتن»، فاعل در «انتهای» این «زنجیرۀ کنش» است. به این ترتیب، جریانِ طبیعیِ حرکت در محمولهای سهظرفیتی، از دهنده به گیرنده صورت میگیرد تا از گیرنده به دهنده. علاوهبر این، نمونههای اصلی محمولهای سهظرفیتی، افعالی هستند که فاعل دستوری آنها در ابتدای زنجیرۀ کنش قرار دارد و نه در انتهای آن. در تأییدِ این نکته، ریچاردسون[25] و دیگران (2001) در پژوهش خود به این نتیجه رسیدند که تصویر متناظر با محمولهای سهظرفیتی، چون «دادن»، و «نشان دادن»، ترجیحاً تصویر(1د) در شکل(1) است، که در آن جهتِ انتقال و جریانِ انرژی از دهنده به گیرنده به تصویر درآمده است.[26] الف) ب) ج) د) شکل 1- نمایش مصورِ محمولهای سهظرفیتی (Richardson et al., 2001( Figure 1- Image schemas for three-place predicates (Richardson et al., 2001)
هسپلمت (2001) [27]با بررسی افعال دومفعولی در زبانهای مختلف، عمدتاً به شواهدی از فعلِ «دادن» در این زبانها تمرکز کرده است. مارگتز[28] (2002)، محمولهای سهظرفیتی را رویدادهای سهمشارکی[29] نامیده است؛ موضوعهای فعلی، که جزء ظرفیت فعل در نظرگرفته میشوند، متممهای اجباری فعل هستند و با حذف آنها جمله نادستوری یا ناقص میشود. کیتیلا[30] (2006: 600) ساختهای دومفعولی را ساختهایی با دو موضوعِ غیرفاعلی میداند که میتوانند رفتاری شبیه کنشپذیر در افعالِ گذرا داشته باشند. علاوهبر این، وی عقیده دارد در صورتی که زبانی دارای افعال دومفعولی باشد، یکی از آنها، فعلِ «دادن» است و اگر صرفاً یک فعلِ دومفعولی داشته باشد، آن فعل قطعاً فعلِ «دادن» است. همچنین، برای تشخیصِ افعالِ دومفعولی، معیارِ «متمایز بودن»[31] را معرفی میکند، به طوری که کنشگر و گیرنده باید از نظر فیزیکی، مشارکانی متمایز باشند. مالچوکوف[32] و دیگران (2007) ساختهای دومفعولی[33] را متعارفترین ساختهای سهظرفیتی میدانند؛ همانگونه که ساختهای یکمفعولی، متداولترین نوعِ ساختهای دوظرفیتی هستند. دربارۀ ساخت دومفعولی در زبان فارسی، نظرات مختلفی وجود دارد. برخی معتقدند که زبان فارسی، ساخت دومفعولی ندارد (Ghomeshi & Massam, 1994; Goldberg, 2003). در بررسیهای دستور زبان فارسی، ساختِ دومفعولی عمدتاً با عنوانِ «متمم» معرفی شده است که در جملاتِ حاویِ فعل گذرا همراه با حرف اضافه ظاهر میشود. باطنی (1348: 89-97) بندهای زبان فارسی را در قشر اول به دو زیرطبقۀ بدون متمم و متممدار، و بندهای متممدار را به انواعِ بندهای یکمتممی، دومتممی، و سه متممی تقسیم کرده است. ناتل خانلری (1363: 81-82) با تقسیمبندی افعال به دو گونۀ لازم و متعدی، اسمِ بعد از حرف اضافه را متمم میداند، خواه همراه با ساخت متعدی باشد یا لازم؛ وی بین مفعول باواسطه و متممِ قیدی تمایزی قائل نشده است. وحیدیان کامیار و عمرانی (1379: 18-22) گروه اسمی بعد از حرف اضافه در ساخت گذرا را متمم فعل مینامند؛ تمایز متمم فعل و متممِ قیدی نیز در این است که حذفِ متمم فعل، جمله را ناقص میکند؛ اما متممِ قیدی، مورد نیازِ فعل نیست و جنبۀ توضیحی دارد. علاوهبر این، افعالی که به متممِ اجباری نیاز دارند، دارای حرف اضافۀ اختصاصی هستند. آنها افعالِ دومفعولی را در مجموعۀ جملههای چهارجزئی آوردهاند، که چهار نوعِ جملههای چهارجزئی با مفعول و متمم، چهارجزئی با مفعول و مسند، چهارجزئی دومفعولی، و چهارجزئی با متمم و مسند را دربرمیگیرد. منظور از جملات چهارجزئی و دومفعولی، جملاتی است که گروه اسمی در آن با «را» نشاندار شده است. احمدی گیوی (797:1380) فعلی چون «دادن» را در زمرۀ افعال سببی قرارمیدهد، با این توضیح که این فعل برای تکمیلِ معنا، علاوهبر فاعل و مفعول، به متمم نیز نیاز دارد و فعلی که هم به مفعولِ بیواسطه (مفعول) و هم به مفعول باواسطه (متمم) نیاز دارد، دومفعولی است؛ وی فعلهای سببی را همان افعالِ دومفعولی در دستورهای پیشین میداند و افعال سببی یا دومفعولی را در دو گونۀ نادستورمند (سماعی) و دستورمند (قیاسی) قرارمیدهد. فرشیدورد (213:1382) با تقسیمبندی افعال متعدی به دو نوع یک مفعولی و دومفعولی، افعال دومفعولی را به افعالی اطلاق میکند که علاوهبر مفعولِ «رائی»، به مفعولِ «غیررائی» نیز نیاز دارند، مفعولِ غیررائی یا غیرصریح، گاهی جاندار است و مفعولِ رائی به آن برمیگردد؛ این مفعول میتواند گیرنده باشد، مانند «من کتاب را به فریدون سپردم»، و یا دهنده باشد، مانند «من کتاب را از فرهاد گرفتم». طبیبزاده (29:1385) وابستههای فعل را به دو دستۀ متمم و غیرمتمم[34] تقسیم میکند. وی با اطلاقِ «متمم» به وابستههای مستقیم فعل، آنها را به دو گروهِ متممهای اجباری[35] و اختیاری، که متعلق به ظرفیتِ فعل هستند، طبقهبندی میکند؛ بهگونهای که حذف متممهای اجباری، به تولیدِ جملۀ نادستوری منجرمیشود، در حالی که حذف متممهای اختیاری به ساختِ جمله آسیبی نمیرساند. رضایی و هوشمند (1391) با بررسی ردهشناختی ویژگیهای نشانهگذاری و رفتاری ساختهای دومفعولی در زبان فارسی، به بررسی و مقایسۀ دو مفعولِ گیرنده و پذیرنده در این ساختها پرداختهاند و عوامل دخیل در ترتیبِ سازههای ساخت دومفعولی را «برجستگی، معرفه بودن، و ساختار اطلاع» میدانند؛ علاوهبر این، ویژگیهای نشانهگذاری را براساسِ ترتیبِ سازهها، حالتنمایی، و مطابقه نیز بررسی کردهاند. لطفی و مؤیدی (1392) در چارچوبی شناختی به بررسی و تحلیل ساخت دومفعولی در پیکرهای از ادبیات فارسی پرداختهاند تا علت یا علل زبانشناختی تغییرات ساخت دومفعولی در طول تاریخ و همچنین حالت تناوب مفعولی را شناسایی کنند؛ آنها براساسِ رویکرد شناختیِ پیکر-زمینه، به نقش تکواژ «را» بهعنوانِ مشخصۀ منحصربهفردِ ساخت دومفعولی توجه داشتهاند و نشان دادهاند که ساختهای دومفعولی در فارسی نوین عمدتاً با تکواژِ «را» نشاندارمیشوند. واعظی (1393) دو ساختار برای افعال دومفعولی درنظر گرفته است؛ در نوع اول، پذیرا بهصورتِ گروه حرف اضافهای است و در نوع دوم، کنشپذیر به فعل منضم میشود. وی علاوهبر تفاوتهای صوری این دو ساختار، به تمایزات معنایی و کاربردی آنها نیز اشاره میکند. علاوهبر این، با بررسی ساخت اطلاع، عنوان میکند که پذیرا بعد از مبتدای اولیه میتواند مبتدای ثانویه باشد. قیاسوند (1398) با بررسی تناوبها و طبقات فعلی در زبان فارسی، به تأثیر تناوبهای نحوی بر بازنمود موضوعی اشاره میکند و عقیده دارد این تأثیر در معنای جمله نقشی ندارد. همچنین با اطلاقِ «تناوبِ مفعولِ بهای» به تناوب در محمولهای سهظرفیتی، گزینشِ گوینده برای کاربردِ یکی از این ساختارها را اولویتهای بستهبندی اطلاعاتی[36] عنوان میکند تا ترجیحاتِ مربوط به دو معنای متمایز. قانع (1398) در بخشی از رسالۀ خود، ضمنِ اشاره به بسامد کمِ تناوب مفعول صریح-غیرصریح در زبان فارسی، به بررسی تفاوتهای معنایی در این تناوب پرداخته است. وی با بررسی دادههایی از زبان فارسی، تأکید بر مالکیت در این نوع تناوب را همراستا با نشان دادنِ مفعول انتقالی بهصورت اسمِ بینشان و بلافاصله پیش از فعل میداند؛ درصورتیکه تأکید بر حرکت به سمتِ هدف باشد، مفعول انتقالی بهصورتِ مفعول مستقیم ظاهرمیشود. هرچند در پژوهشهای ذکرشده، ساختهای سهموضوعی مورد بررسی قرار گرفتهاند؛ ولی تمایز این پژوهش، بررسی محمولهای سهظرفیتی در طبقات و زیرطبقاتِ اصلیِ نوعِ عمل است که در پژوهشهای پیشین کمتر به آن پرداخته شده است. به این ترتیب، پژوهش حاضر، ضمن بررسی محمولهای سهظرفیتی در طبقاتِ نمود واژگانی، و در چارچوبِ دستور نقش و ارجاع، امکانِ تناوب در گونههای مختلف محمولهای سهظرفیتی را مورد بررسی قرار میدهد.
افعال در دستور نقش و ارجاع، بر پایۀ سه مشخصۀ ایستایی،[37] کرانمندی[38] و لحظهای بودن[39] به شش طبقۀ ایستا، کنشی[40]، لحظهای[41]، پایا[42]، لمحهای[43] و کنشی-پایا[44] تقسیم میشوند(Van valin, 2005:33) . در این طبقهبندی، ویژگیهای مشترکی برای افعالِ یک طبقه درنظر گرفته میشود؛ افعال ایستا، فاقدِ پویایی، و انتقالِ انرژی هستند، و در پنج زیرگروه وجودی،[45] شناختی،[46] عاطفی،[47] ملکی[48] و ادراکی[49] قرار میگیرند . تحققِ فعلهای کنشی، مستلزمِ حرکت و انتقالِ انرژی است. افعال کنشی نیز در زیرگروههای افعال حرکتی،[50] بیانی،[51] مصرفی،[52] ساختنی[53] و ادراکی آگاهانه[54] تجلی مییابند (Van valin, 2005:55). افعال لحظهای، در مدت زمانِ کوتاهی تحقق مییابند، به تغییرِ حالت لحظهای اشاره میکنند و باعث ایجاد موقعیت جدیدی میشوند که دارای نمود پایانی است. افعال پایا، مانند افعال لحظهای، ازجمله فعلهای تغییر حالت هستند؛ ولی در مقایسه با آنها در مدت زمان بیشتری تحقق مییابند (Pavey, 2010: 97-98) . افعال کنشی-پایا[55] با اضافه شدن نمودِ پایانی به افعال کنشی حاصل میشوند. اسمیت[56] (1997) افعال لمحهای را افعالی غیرنتیجهای معرفی میکند و در تمایزِ این افعال با افعالِ لحظهای به این نکته اشاره میکند که هرچند هر دو طبقۀ افعالِ لحظهای و لمحهای، بهصورتِ لحظهای محقق میشوند؛ ولی تغییرِ حالت در افعالِ لحظهای منجر به ایجادِ وضعیتی جدید و پایدار میشود، در حالی که افعالِ لمحهای اینگونه نیستند. این طبقاتِ فعلی با توجه به تعدادِ مشارکتکنندگان در کنش یا رویداد و همچنین نوعِ ساخت اطلاع میتوانند بهصورت یکظرفیتی، دوظرفیتی و سهظرفیتی تجلی پیدا کنند. محمولهای سهظرفیتی در دستور نقش و ارجاع، با رویکردی واژگانی تحلیل میشوند؛ در این دستور، هیچ محمول انتزاعی بیش از دو موضوع نمیگیرد و محمولهای سهظرفیتی بهصورت (11) نمایش داده میشوند(Van Valin, 2007) . (11) [do' (x, ø)] CAUSE [BECOME predicate' (y, z)] به این ترتیب، ساخت منطقی افعالی مانند «دادن، نشان دادن، و قرار دادن» بهصورت (12) خواهد بود. در این بازنمایی، اولین موضوع از سمت راست، تنها گزینۀ پیشفرض برای اثرپذیر است، و در نتیجه میتوان موضوع دوم از سمت راست، یعنی y، را نیز بهعنوانِ اثرگذار انتخاب کرد. (12) a. dâdan [do' (x, ø)] CAUSE [BECOME dâštan' (y, z)]
در بازنمایی ساخت منطقی فعل give در (13b)، Pat «اثرگذار»، و the book، «اثرپذیر» است؛ بهدلیلِ معلوم بودنِ جمله، اثرگذار در جایگاه فاعل و اثرپذیر در جایگاه مفعول مستقیم قرار گرفته است. موضوع سوم، یعنی Kim، موضوعی غیرفرانقش[57] است، و درنتیجه «اصل اعطای حرف اضافه»[58] درمورد آن اعمال میشود. در (13c)، نیز گزینشِ اثرگذار مانند جملۀ (13b) است؛ ولی در اینجا Kim بهعنوان اثرپذیر انتخاب شده است و درنتیجه the book موضوعِ غیرفرانقش خواهد بود. در این جملۀ معلوم نیز، اثرگذار، جایگاه فاعل، و اثرپذیر، جایگاه مفعول مستقیم را اشغال میکند. در این حالت، موضوع غیرفرانقش بهعنوان اثرپذیر انتخاب نمیشود. با وجودِ این شرایط، مقدمات برای گرفتنِ حرف اضافۀ with فراهم است؛ ولی این حرف اضافه برای فعلِ present، اعمال میشود، مانند جملۀ (14c). ساختار جملۀ (13c) بهعنوان ساخت دومفعولی شناخته میشود. تناوب در افعالی مانند give، «تناوب مفعول صریح-غیرصریح»، و تناوب افعالی چون present، در (14)، «تناوب انتقالی»[59] نامیده میشود. (13) a. [do' (Pat, ø)] CAUSE [BECOME have' (Kim, book)]
(14) a. [do' (Pat, ø)] CAUSE [BECOME have' (Kim, book)]
اسگبی[60] (1999: 170) با توجه به ملاحظاتِ معنایی افعال، سه شیوه برای بیان انتقالِ انرژی در محمولهای سهظرفیتی عنوان میکند که عبارتاند از: الف. X باعث میشود که Y به سمت Z تغییر مکان بدهد. ب. X باعث میشود که Y با Z تماس پیدا کند. ج. X باعث میشود که Y در مکان Z قرار بگیرد. کریفکا[61](2003) تناوب در ساختهای دومفعولی را بهصورتِ ساختِ مفعول مستقیم[62] و ساختِ مفعولِ حرف اضافهای[63] نشان میدهد. در جملۀ (15a)، NP0 آغازکنندۀ کنش یا کنشگر است. گروه اسمی اول، پذیرنده یا هدفِ کنش، و گروه اسمی دوم، مفعولی است که تحتتأثیرِ کنش قرار میگیرد و یا به مالکیتِ فرد دیگری درمیآید. در جملۀ (15b) آنچه در جایگاه بعد از کنشگر قرار میگیرد، پذیرنده است و گروه اسمی سوم نیز بهعنوان اثرپذیر آمده است.
تاکامی[64] (2003) همپوشانی افعال گذرا، افعالِ دالِ بر مالکیت و افعالِ دومفعولی را در شکل(2) به تصویر درآورده است. در این تصویر، قسمتِ α نشانگر افعال گذراست، β دالِ بر افعالِ گذرایی است که استلزاماتِ رابطۀ ملکی را برآورده میکنند، و γ نیز زیرطبقهای است که افعالِ دومفعولی را دربرمیگیرد؛ به عقیدۀ وی، افعالِ دومفعولی زیرطبقهای از افعالِ گذرا هستند و بنابراین، مشخصهها و مؤلفههای گذرایی نیز میتواند دربارۀ آنها نیز مصداق داشته باشد.
شکل 2- همپوشانی افعال گذرا، افعال دالِ بر رابطۀ ملکی و ساختهای دومفعولی (Takami, 2003) Figure 2- Overlapping of transitive verbs, verbs denoting possessive relationship and double object constructions (Takami, 2003)
دربارۀ تناوب در ساختهای سهموضوعی، دیدگاههای مختلف و متعددی وجود دارد. کریفکا (2003) این دیدگاهها را در سه طبقۀ کلی شاملِ دیدگاه تکمعنایی،[65] دیدگاه چندمعنایی،[66] و دیدگاه ساخت اطلاع قرار میدهد. در دیدگاه تکمعنایی، ساختِ دومفعولی و ساختِ مفعولِ حرف اضافهای، معنای یکسانی دارند و ارتباط آنها بهواسطۀ اشتقاق نحوی و مستقل از معنای فعل است؛ لارسن[67] (1988) ساختِ گروه حرف اضافهای، مانند (16a) را ساخت پایه، و ساخت دومفعولی، در(16b) را ساخت مشتق در نظر میگیرد. (16) a. I give the car to Beth.
اون و لی[68] (1989)، برخلاف نظر لارسن (1988)، ساخت دومفعولی را پایه و ساختِ گروه حرف اضافهای را مشتق میدانند. علاوهبر دیدگاه اشتقاقی، برخی چون بات[69] و دیگران (1997) برای این گونه ساختها به دیدگاه غیراشتقاقی قائل هستند و ساخت معنایی یکسان همراه با الگوهای نحوی مجزا برای این گونه ساختها در نظر میگیرند. مثال (17) الگوی این جملات را در دیدگاه غیراشتقاقی نشان میدهد. (17) a. Thematic information: give (Agent, Theme, Goal)
(ii) give [the car] OBJ [to Beth] OBJ Goal در دیدگاه تکمعنایی، ملاحظاتِ معناشناختی انکار نمیشود و به تأثیر محدودیتهای معنیشناختی در این گونه ساختها نیز اشاره شده است(Gropen et al. 1989, Levin 1993, Pesetsky 1995) . برای مثال، در جملۀ (18a) صرفاً ساختِ گروه حرف اضافهای، و در جملۀ (18b) ساخت دومفعولی قابل قبول و دستوری است. (18) a. PO, but not DO: Ann pulled the cart to Beth / ??Ann pulled Beth the car.
Ann denied Beth the ice cream. / ?? Ann denied the ice cream to Beth. در دیدگاه چندمعنایی، فعل نسبتبه محیطِ نحوی که در آن واقع میشود، حساس است. پیروان این دیدگاه ازجمله، پینکر[70] (1989)، جکنداف[71] (1990)، گلدبرگ (1995) و هارلی[72] (1997, 2002) بر این عقیده هستند که ساختهای دومفعولی به مفهومهای مختلفی اشاره میکنند. بهعنوان مثال، پینکر (1989) جملۀ (19a) را به این مفهوم میداند که «کنشگر باعث شده است تا گیرنده، ماشین داشته باشد»، در حالی که جملۀ (19b) متضمن این مفهوم است که «کنشگر باعث شده است که ماشین در تملک یا در اختیار گیرنده قرار گیرد.» هرچند این دو مفهوم بسیار نزدیک هستند، ظرافتِ معنایی آنها در بافتهای مختلف و با توجه به ساخت اطلاعِ مدنظر آشکار میشود. (19) a. Ann gave Beth the car. DO: [EVENT give [Ann Beth [STATE HAVE Beth the car]]]
PO: [EVENT give [Ann the car [EVENT GO the car [PATH to [PLACE Beth]]]]]
در دیدگاه سوم، تفاوت در ساخت اطلاع مد نظر است. این دیدگاه میتواند متناظر با دیدگاهِ تکمعنایی و یا چندمعنایی باشد؛ طبق دیدگاه تکمعنایی، در صورتی که مفهومِ دو ساخت یکسان باشد، تنها عامل در برتریِ کاربردِ یکی از گونههای ساختِ دومفعولی، ترجیحاتِ ساخت اطلاع است. براساس دیدگاه چندمعنایی نیز، تفاوتهای معنایی دربارۀ شرط صدق بین دو ساخت دومفعولی، جزئی است و ساختِ اطلاع در زمینۀ کاربرد یکی از آن دو در بافتی خاص دست به انتخاب میزند. در تناوب ساختهای دومفعولی، عنصر تأکیدی یا سازههای سنگین عمدتاً در جایگاه بعد از کنشگر قرار میگیرند. از اینرو، پاسخی که در جوابِ جملۀ (20الف) داده میشود، ترجیحاً بهصورت (20ب) خواهد بود و صورت (20ج) معمولاً در جواب این پرسش استفاده نمیشود. (20) الف. کی (چه کسی) کتاب را به تو داد؟ ب. علی کتاب را به من داد. (گونۀ ترجیحی) ج. ؟ علی به من کتاب داد. به این ترتیب، تناوب در محمولهای سهظرفیتی، هرچند بهطورکلی با تغییر در بازنمایی نحوی موضوعها همراه است، ولی میتواند تحتتأثیر عواملِ دیگری چون گذرایی، ظرافتهای معنایی، عوامل کاربردشناختی و ساخت اطلاع نیز قرار گیرد. هدف این پژوهش، بررسی تناوب در محمولهای سهظرفیتی در طبقاتِ اصلی و زیرگروههای نوعِ عمل در زبان فارسی است.
در این بخش، تناوب در بندهای حاویِ محمولهای سهظرفیتی و در طبقاتِ نمود واژگانی، شاملِ افعال ایستا، کنشی-پایا، لحظهای، و پایا مورد بررسی قرار میگیرد. افعال ایستا، پنج زیرگروه افعال ایستای وجودی، شناختی، عاطفی، ملکی و ادراکی و افعال کنشی-پایا نیز پنج زیرگروه افعالِ حرکتی، بیانی، مصرفی، ساختنی و ادراکی آگاهانه را دربر میگیرند. افعالِ ایستا، برخلافِ افعال کنشی-پایا، فاقد پویایی و غیرکرانمند[73] هستند. افعال لحظهای در گسترۀ زمانی بسیار کوتاه محقق میشوند و افعال پایا نیز با دربرداشتنِ دو زیررویدادِ فرایند و انتقال، افعالی کرانمند محسوب میشوند.
1-4. افعال ایستا افعال ایستا به احساسات و شناختِ درونی، وجودِ یک ویژگی، و مالکیت اشاره میکنند که میتواند موقت یا دائم باشند؛ علاوهبراین، فاقدِ نقطۀ پایان ذاتی هستند. محمولهای ایستا غالباً بهصورت یکظرفیتی و دوظرفیتی تجلی پیدا میکنند، چراکه در این نوع افعال معمولاً وجود فاعل یا تجربهگر،[74] برای دلالت بر تحقق یک رویداد یا وجود یک وضعیت کافی است، و در اغلبِ موارد، ظرفیتِ فعل با فاعل و مفعول تکمیل میشود و در نتیجه تعدادِ محمولهای سهظرفیتی در افعال ایستای فارسی، همچون بیشترِ زبانهای دیگر، انگشتشمار است. از زیرگروههای افعال ایستا میتوان به افعالِ وجودی، شناختی، عاطفی، ملکی، و ادراکی اشاره کرد.
1-1-4. افعال ایستای وجودی افعالِ ایستای وجودی به وجودِ یک ویژگی، حالت، یا مشخصه در موضوعِ مدنظر اشاره میکنند. این افعال غالباً در ساختهای یکظرفیتی تجلی پیدا میکنند و ساختهای سهظرفیتی در این زیرگروه افعالِ ایستا اندک است. فعلِ «بدهکار بودن»، در زیرگروهِ افعال ایستای وجودی، محمولی سهظرفیتی است. در جملۀ (21الف) «بدهکار بودن» به سه موضوع نیاز دارد، فاعلِ تجربهگر و دو موضوع که یکی در قالبِ گروه اسمیِ دالِ بر مبلغ و بدونِ نشانۀ خاص و دیگری بهصورت مفعولِ حرف اضافهای در جمله ظاهر شده است. این نوع جملات معمولاً بدون نشانگر مفعول کاربرد دارد، و با توجه به ساخت اطلاعِ مدنظر و تأکید بر یکی از دو موضوع، گروه مؤکدِ مربوطه میتواند بهصورت برجسته و برحسب ترتیبِ واژگان مشخص شود. با وجود این، تناوب این جمله، (21ب)، ساختی نادستوری است. (21) الف. تارتار دو میلیون تومان به من بدهکار است. (خبرگزاری ایسنا: 28 اردیبهشت 1402) ب. *تارتار من را دو میلیون تومان بدهکار است.
2-1-4. افعال ایستای شناختی افعالِ ایستای شناختی، مستلزمِ نوعی درک و شناختِ درونی هستند که بهواسطۀ موضوعِ فعل بیان میشود. این افعال در اغلب موارد در ساختهای دوظرفیتی ظاهر میشوند، مانند جملۀ (22) که دارای محمولی دوظرفیتی است و معنای فعل با وجودِ فاعل و مفعول تکمیل میشود. نمونهای از فعل ایستای شناختی و سهظرفیتی در دادههای مورد بررسی یافت نشد. (22) من جواب سؤال را میدانستم. (سیفاللهی، 1390 :142) 3-1-4 افعال ایستای عاطفی افعال ایستای عاطفی، (عدم) تمایل و رغبتِ درونی تجربهگر نسبتبه موضوع را نمایش میدهند. در اغلب موارد، ظرفیتِ فعل با دو موضوع تکمیل میشود، مانند جملۀ (23). در این زیرگروه، محمول سهظرفیتی در دادههای مورد بررسی مشاهده نشد. (23) او به شنا علاقه دارد. (سیفاللهی، 1390 :184) 4-1-4 افعال ایستای ملکی این افعال، محمولهای مرتبط با مالکیت و دارابودن را در برمیگیرند. در زیرگروهِ افعال ایستای ملکی، میتوان به افعالِ «اختصاص داشتن و داشتن»، اشاره کرد که مانند اغلبِ افعالِ این زیرگروه، دوظرفیتی هستند. جملۀ (24) حاویِ فعلِ ایستای ملکی و دوظرفیتی است. (24) آنها ویلای بزرگی دارند. اضافهشدن کنشگر به این جمله، فعل را از طبقۀ ایستا خارج و به تغییر وضعیت در اختصاصِ موضوع موردِ مالکیت اشاره میکند (جملۀ 25الف). در این صورت، گونۀ تناوبی، جملۀ (25ب)، نادستوری است. (25) الف. پدرش، ویلای بزرگ را به او اختصاص داد. ب. *پدرش، او را ویلای بزرگ اختصاص داد.
5-1-4 افعال ایستای ادراکی افعال ایستای ادراکی، مانند «شنیدن و دیدن»، بدونِ کنشگریِ فعالانه، و معمولاً در قالبِ محمولهای دوظرفیتی تحقق مییابند. معنای بندِ حاویِ این محمول با وجود دو موضوع، فاعل و مفعول، کامل میشود، مانند جملات (26) و (27). در این طبقه از افعال محمولِ سهظرفیتی مشاهده نشد. (26) علی عکس را دید. (27) آنها اخبار را شنیدند. به این ترتیب، باتوجهبه دادههای مورد بررسی، حضورِ محمولهای سهظرفیتی در زیرگروهِ طبقۀ افعال ایستا بسیار اندک است. فعل ایستای وجودیِ «بدهکار بودن» ازجمله محمولهای سهظرفیتی هستند که گونۀ تناوبی، آن با توجهبه ساختارِ فعل و موضوعاتِ دخیل در آن، صورتی نادستوری ایجاد میکند. برخی زیرگروههای افعالِ ایستا با اضافه شدن کنشگر، به افعالِ سهموضوعی تبدیل میشوند که تناوبِ آنها نیز معمولاً به ساختی نادستوری منجر میشود. بهطورکلی، وجودِ محمولهای سهظرفیتی در افعالِ ایستا محدود است؛ در صورتِ وجود نیز تناوبی در آنها اعمال نمیشود.
2-4 افعال کنشی-پایا افعال کنشی-پایا، دربردارندۀ کنش و مستلزمِ حرکت و پویایی هستند؛ موضوعِ دوم، یعنی مفعولِ مستقیم، در این دسته از افعال، ارجاعی و نشاندار است (Pavey, 2010: 96). برخی رویدادها باتوجهبه گذر زمان محقق میشوند و آنچه آنها را از نظر مفهومی متمایز میکند، ساختار زمانِ درونی است. بر این اساس، لاینز[75] (1977) از یک طرف بین موقعیتهای ایستا و پویا، و از طرف دیگر بین موقعیتهای تداومی[76] و لحظهای تمایز ایجاد میکند. مهمترین معیار برای تمایز موقعیتهای ایستا و پویا، تغییر درون موقعیت و یا تغییر در حاشیۀ زمانی آن است. علاوهبر این، موقعیتهای پویا معمولاً در قالب یک فعل اتفاق میافتند، در حالی که موقعیتهای ایستا، بیان یک حالت یا وضعیت است که میتواند به واسطۀ اسم، صفت یا فعل عنوان شود. محمولهای سهموضوعی معمولاً پویا هستند و مشارکِ اول آنها غالباً جانداری است که بر موقعیتِ کنش کنترل دارد. اغلبِ این محمولها با ترکیببندیِ محمولهای دوموضوعی خاص و به واسطۀ اشتقاقِ سببی تولید میشوند و دارای زیرگروههای حرکتی، بیانی، مصرفی، ساختنی، و ادراکیِ آگاهانه هستند. در بخش زیر تناوب در این زیرگروهها بررسی شده است. 1-2-4 افعال کنشی-پایای حرکتی در افعال کنشی-پایای حرکتی، کنشگر با صرف انرژی و فعالیت فیزیکی، کنشی را به انجام میرساند. در این نوع محمولها یک کنشگرِ جاندار و یک گیرنده وجود دارد و موضوعِ هدف یا پذیرنده تحتتأثیر کنش قرار میگیرد. در این زیرگروه، کنشگر در بیشترین حالتِ کنترلی قرار دارد و موضوعی که نقشِ گیرنده یا بهرهور[77] دارد، در ساختِ متعارف همراه با حرف اضافه به کار میرود، مانند جملۀ (28الف). در گونۀ تناوبی، جملۀ (28ب)، دریافتکننده در ساختِ گروه اسمی و همراه با نشانۀ «را» استفاده میشود. در جملۀ (28الف) دو فرانقشِ اصلی در جایگاه فاعل و مفعول مستقیم قرار گرفتهاند؛ موضوع دوم، در نقش مفعول مستقیم، بهصورت ارجاعی و نشاندار، و موضوعِ غیرفرانقش بهصورت مفعولِ حرف اضافهای استفاده شده است. در گونۀ تناوبی، جملۀ (28ب)، با حذفِ حرف اضافه، ساختار مفعول اولیه-ثانویه حاصل شده است و «را»، مفعولِ اولیه را نشاندار کرده است. تفاوت این دو جمله در نوعِ ساخت اطلاع است؛ در جملۀ اول، ارجاعی و مشخص بودنِ پذیرنده برای گوینده و شنونده محرز است، در حالی که در جملۀ دوم دریافتکنندۀ کنش مورد تأکید است و بهصورت نشاندار استفاده شده است. (28) الف. سوپِ ورمیشل را به ایلیا دادم. (مکالمۀ روزانه) ب. ایلیا را سوپِ ورمیشل دادم. در جملۀ (29الف) فعل سببی «بپوشانند» در ساخت متعارف با سه موضوع کنشگر، دریافتکننده و پذیرنده همراه است و در ساخت تناوبی، جملۀ (29ب)، تجلیِ دریافتکننده همراه با نشانۀ «را»، ساختی دستوری است. (29) الف. باید لباس گرم را به بچه بپوشانند یا لباس خنک؟ (وبگاه نمناک، کد مطلب:67788) ب. باید بچه را لباس گرم بپوشانند یا لباس خنک؟ اضافه شدنِ موضوعِ سوم به فعلِ «دیدن»، به خلقِ فعلِ «نشان دادن» منجر میشود که سهظرفیتی و جزء افعال کنشی-پایای حرکتی است و وجود سه موضوع برای تحققِ آن لازم است. در جملۀ (30الف)، با اضافه شدنِ مسبب، دریافتکننده بهصورت مفعول حرف اضافهای آمده است؛ ولی کاربردِ آن همراه با «را» در (30ب)، جملهای نادستوری است. جملۀ (30ب) با اضافه شدنِ چپنشانیِ واژهبستی[78] در جملۀ (30ج) در گفتگوهای روزانه کاربرد دارد. تفاوت جملۀ (30) با جملاتِ (28) و (29) در این است که تأثیرپذیری مفعولِ مستقیم در دو جملۀ (28) و (29) بیشتر از تأثیرپذیری آن در جملۀ (30) است. تأثیرپذیری بالای مفعول به این مفهوم است که در راستایِ تحقق فعل، مفعول ازنظر کیفی یا کمّی، دستخوشِ تغییراتِ بیشتری میشود. (30) الف. من عکس را به علی نشان دادم. (گفتگوی روزمره) ب. *من علی را عکس نشان دادم. ج. من علی را بهش عکس نشان دادم.[79] در فعلهای کنشی-پایای حرکتی، انتقالِ پذیرنده از کنشگر به گیرنده صورت میگیرد. این انتقال در جملاتِ (28) و (29) عینی است و در مواردی میتواند انتزاعی باشد. محمولهای سهظرفیتی در این گروه از افعال، عمدتاً دارای گذرایی نسبتاً بالایی هستند. تناوب در ساختهای سهظرفیتیِ این افعال، در مواردی که موضوعِ پذیرنده تحتتأثیرِ فعل قرار میگیرد، قابلِ اعمال است.
2-2-4 افعال کنشی-پایای بیانی در افعال کنشی-پایای بیانی، حداقل دو مشارکِ جاندار و ترجیحاً انسان وجود دارد که یکی نقش کنشگر و دیگری غیرفرانقشی است که با حرف اضافه همراه است. این افعال با بیان و کلام در ارتباط هستند. در جملۀ (31الف) دریافتکننده، مفعولِ حرف اضافهای است، و در گونۀ تناوبی در (31ب) این موضوع همراه با نشانۀ «را» استفاده شده است و دستوری است. (31) الف. او چای را به ما تعارف کرد. (قانع، 1398) ب. او ما را چای تعارف کرد. برخلافِ جملۀ (31)، که دارایِ موضوعِ پذیرندۀ ملموس است، برخی افعالِ دیگر این طبقه، با موضوعِ انتزاعی، معمولاً گونۀ تناوبیِ دستوری ندارند. تفاوت این جمله با نمونۀ (32) در این است که در جملۀ (31) داد و ستد و انتقالِ فیزیکی بین کنشگر و دریافتکننده صورت میپذیرد. از این رو میتوان عدمِ تناوب در افعال (34- 32) را به انتزاعیبودنِ موضوعِ واسط بین کنشگر و دریافتکننده و همچنین به گذرایی پایین این بندها نسبت داد. گذرایی پایین به بندهایی اطلاق میشود که عوامل گذرایی کمتری داشته باشند. عوامل مؤثر در گذرایی، به عقیدۀ هاپر و تامسون[80] (1980)، عبارتاند از شرکتکنندگان،[81] کنش،[82] نمود،[83] لحظهای بودن،[84] ارادی بودن،[85] مثبت بودن،[86] وجه،[87] کنشگری،[88] تأثیرپذیری مفعول[89] و فردیت مفعول[90]. هر چه تعداد این عوامل در بندی بیشتر باشد، گذراییِ بند نیز بالاتر خواهد بود. در جملۀ (32الف)، دریافتکننده بهصورت متمم حرف اضافهای ظاهر میشود و در گونۀ تناوبی، جملۀ (32ب)، کاربرد نشاندارِ دریافتکننده، جملهای نادستوری است. (32) الف. من جواب معما را به علی گفتم. (گفتگوی روزمره) ب. *من علی را جواب معما گفتم. در جملۀ (33الف)، در گونۀ متعارف، موضوعی که نقشِ هدف دارد، بهصورت متمم حرف اضافهای استفاده شده است و گونۀ تناوبی آن بهصورت (33ب) نادستوری است. (33) الف. امیر راه را از مسعود پرسید. (طبیبزاده، 1385: 211) ب. *امیر، مسعود را راه پرسید. در جملۀ (34الف) نیز محمولِ بیانیِ «پیشنهاد دادن» دارای سه موضوع است و موضوعی که نقشِ بهروهور دارد، بهصورت متممِ حرف اضافهای استفاده شده است. کاربردِ نشاندارِ این موضوع در جملۀ (34ب)، و در جایگاه بعد از فاعل، به تولید جملهای نادستوری منجر میشود. (34) الف. هالندِ چهار میلیونی را به منچستر یونایتد پیشنهاد دادم. (تسنیم نیوز، 23 اردیبهشت 1402) ب. *منچستریونایتد را هالندِ چهارمیلیونی پیشنهاد دادم. مشخصۀ مشترکِ افعالِ کنشی-پایای بیانی، وجود حداقل دو موضوعِ جاندار است. بررسی دادهها دربارۀ این افعال، حاکی از آن است که در اغلبِ افعال این گروه، برخلافِ افعالِ کنشی-پایای حرکتی، کاربردِ نشاندارِ موضوعی که نقشِ دریافتکننده دارد، به تولید جملهای نادستوری منجر میشود؛ در این جملات، مفعول مستقیم غالباً اسمی انتزاعی است و بندها دارای گذرایی نسبتاً پایینی هستند. نحوۀ اطلاعرسانیِ گوینده از نوعِ ساختِ اطلاعی جمله، اولویتِ قرارگیریِ موضوعات فعل را مشخص میکند.
3-2-4 افعال کنشی-پایای مصرفی افعالِ کنشی-پایای مصرفی معمولاً دوظرفیتی هستند و تحقق آنها به کاربرد و مصرفِ موضوعی ملموس یا انتزاعی منجر میشود. نوعِ سببیِ این گروه از افعال دارای سه موضوع است. در جملۀ (35الف)، که حاویِ محمولِ دوظرفیتی است، مفعول مستقیم همراه با نشانۀ «را» آمده است. در محمولِ سهظرفیتیِ جملۀ (35ب)، دریافتکنندۀ کنش در گونۀ سببی، که در اینجا بهرهور است، بهصورت مفعول حرف اضافهای، و در جملۀ تناوبی آن در (35ج)، که نادستوری است، همراه با نشانۀ «را» آمده است. بهرهور در این جملات، اسمی جاندار، و پذیرنده، اسمی ملموس است که به بهرهور منتقل میشود؛ درواقع، کنشِ انتقالی به صورت واقعی و فیزیکی در دنیای بیرون شکل میگیرد. (35) الف. او قرصها را خورد. (وبگاه تابناک، 20 آذر 1392) ب. او قرصها را به شوهرش خوراند[91]. (روزنامه خراسان، 12 مهر 1402) ج. * او شوهرش را قرصها خوراند.
4-2-4 افعال کنشی-پایای ساختنی در افعال کنشی-پایای ساختنی، از مواد و مصالح برای ساخت یا تولیدِ محصولِ نهایی استفاده میشود که این محصولِ نهایی میتواند با توجه به استلزاماتِ معناییِ محمول، عینی یا انتزاعی باشد. این زیرگروه معمولاً دارای محمولهای دوظرفیتی است، و گروههای اسمی دیگر در صورتِ اضافه شدن، نقشِ افزوده خواهند داشت. در جملۀ (36)، فعلِ کنشیِ-پایای ساختنی، دارای دو موضوعِ اصلی است و موضوعِ غیرفرانقش، در نقشِ افزوده و بهرهور آمده است. در جملۀ (37)، افزودۀ قید زمان، اطلاعات بیشتری را دربارۀ زمانِ رویداد مربوطه منتقل میکند. در دادههای این زیرگروه، فعل سهظرفیتی یافت نشد. (36) زنان ونک، 14هزار قرص نان برای سیلزدگان پختند. (وبگاه آرمان اصفهان، 24 فروردین 1398) (37) این چهار بیمارستان معروف تهران را آلمانیها در چهار سال ساختند. (وبگاه خبرآنلاین، 9 تیر 1402)
5-2-4 افعال کنشی-پایای ادراکی آگاهانه افعال کنشی-پایای ادراکی آگاهانه با کنشگریِ فاعل تحقق مییابند و نقشِ فاعلِ کنشگر در تحقق این افعال حائز اهمیت است. افعالِ این گروه عمدتاً افعالی چون «نگاه کردن» و «گوش دادن» هستند که با کنشگریِ فعالانه و وجودِ موضوعِ اثرپذیر محقق میشود. محمولهای سهموضوعی در این طبقه از افعال در دادههای مدنظر یافت نشد. با توجه به بررسی دادهها، در طبقۀ افعالِ کنشی-پایا، محمولهای سهظرفیتی، که دارای گذرایی بالایی هستند، بیشتر در معرضِ تناوب قرار میگیرند، و بندهایی با گذرایی پایین و موضوعِ هدفِ انتزاعی در این زمینه قابلیت کمتری را به نمایش میگذارند. علاوهبراین، دو گونۀ تناوب در افعالی که دارای تناوب هستند، به تفاوت معنایی از نظر ساخت اطلاع نیز اشاره میکند؛ در صورتی که تأکید بر مفعولِ مستقیم باشد، گروه اسمی حاویِ این نقش بهصورت نشاندار استفاده میشود، و درصورتیکه موضوعِ هدف مورد تأکید باشد، این مشارک در جایگاه مفعول مستقیم قرار میگیرد. به این ترتیب، تناوب در این طبقه از افعال را میتوان همسو با دیدگاه سوم کریفکا (2003)، تحت عنوانِ دیدگاه ساخت اطلاع، دانست که طبقِ آن گونههای تناوب، باتوجهبه اولویتهای ساختِ اطلاع و تأکید موضوع بهکارگرفته میشوند. برای مثال در جملۀ (38الف) تأکید بر حرکتِ موضوعِ انتقالی است و این موضوع بهصورت مفعول مستقیم بیان شده است. در حالیکه در جملۀ (38ب) تأکید برگیرنده و انتقالِ مالکیت است و در نتیجه موضوعِ انتقالی بهصورتِ اسم بینشان قبل از فعل به کار رفته است. (38) الف. موبایل را به مادرم هدیه دادم. (وبگاه یاسا، 22 آذر 1398) ب. مادرم را موبایل هدیه دادم، پدرم را خودنویس.
3-4 افعال لحظهای نقطۀ شروع و پایانِ افعال لحظهای، همپوشانی زیادی دارد، تحققِ این افعال در مراحلِ مجزا صورت نمیگیرد؛ ولی دارای نقطۀ پایان ذاتی هستند. در جملۀ (39الف) عاملِ حرکت و جابجایی مفعولِ مستقیم از جانبِ کنشگر صورت میگیرد؛ موضوعِ سوم، بهصورت مفعول حرف اضافهای آمده است و در گونۀ تناوبی در (39ب) این موضوع بهصورت نشاندار استفاده شده است. (39) الف. گلدان را روی میز گذاشتم.[92](وبلاگ زنجموره، 12 اردیبهشت 1394) ب. روی میز را گلدان گذاشتم. افعال لحظهای، افعالی غایتمند هستند و زمانِ آغاز و پایانِ این افعال همپوشانی زیادی دارد. به دلیل تأثیرپذیری نسبیِ مفعول از کنشِ مدنظر و حرکت و جابجاییِ آن، تناوب در بندهای حاویِ این افعال قابلِ اعمال است. تحققِ حرکت در افعال لحظهای میتواند بهصورت عینی و در گسترۀ زمانیِ کوتاهی لحاظ شود. تناوب در این افعال همسو با دیدگاه ساخت اطلاع است و نحوۀ قرارگیریِ موضوعهای مرتبط، با توجه به برجستگی موضوع و ساختِ اطلاع جمله مشخص میشود.
4-4 افعال پایا افعال پایا دارای مراحلِ مجزا و نقطۀ پایانی هستند و تحققِ آنها به گسترۀ زمانیِ نسبتاً زیادی نیاز دارد. درواقع، میتوان افعال پایا را همتایی از افعال لحظهای درنظرگرفت که دارای تداومِ زمانی و مراحل انجام هستند. افعال پایا، برخلاف افعال لحظهای، علاوهبر زیررویداد انتقال، در ساختار معنایی خود دارای زیررویداد فرایند نیز هستند. تحققِ افعال پایا، مستلزم یک مقدمه است؛ «یاد دادن»، کنشی پایا است که با تحققِ آن، فرد از مرحلهای که مطلبی را نمیدانسته است، وارد مرحلهای میشود که موضوع مدنظر را آموخته است. در جملۀ (40الف) موضوعِ بهرهور بهصورت مفعولِ حرف اضافهای و در گونۀ تناوبی، (40ب)، این موضوع بهصورت نشاندار استفاده شده است که بسامد کمتری دارد. (40) الف. علی زبان انگلیسی را به من یاد داد. (گفتگوی روزمره) ب. ؟علی من را زبان انگلیسی یاد داد. تحققِ رویداد در افعال پایا، طیِ دو زیررویدادِ انتقال و فرایند صورت میگیرد. افعالِ پایا، جزء افعال غایتمند هستند؛ تناوب در این افعال، معمولاً ساختی غیرمتداول است.
افعال در دستور نقش و ارجاع براساسِ ویژگیهای مشترک در طبقاتِ ایستا، کنشی، لحظهای، پایا، لمحهای و کنشی-پایا قرار میگیرند. این طبقات، با توجه به ویژگیهای معنایی و نوعِ ساخت اطلاع میتوانند بهصورتِ یکظرفیتی، دوظرفیتی، و سهظرفیتی باشند. هرچند بسامد محمولهای سهظرفیتی در مقایسه با محمولهای یکظرفیتی و دوظرفیتی کمتر است، بررسیِ تناوب در این محمولها در جهت شناخت بیشتر و کاربردِ مناسبترِ این افعال حائز اهمیت است. در این پژوهش، تناوب مفعول در محمولهای سهظرفیتی و در طبقاتِ نوعِ عمل مورد بررسی قرار گرفت. بهطورکلی، محمولهای سهظرفیتی متضمنِ نوعی انتقالِ مالکیت یا حرکت هستند و این موارد میتواند بهصورتِ عینی یا انتزاعی محقق شود. ساختهای دومفعولی، متداولترین ساختهای مرتبط با محمولهای سهظرفیتی به شمار میروند. بررسی دادهها حاکی از آن است که بسامدِ محمولهای سهظرفیتی در طبقۀ افعال ایستا و زیرگروههای آن، اندک و این افعال غالباً فاقد تناوب هستند؛ افعال ایستا فاقدِ پویایی و ناگذرا هستند و انتقالِ انرژی در آنها صورت نمیگیرد؛ این مشخصات از دلایلِ اصلی عدمِ تناوبپذیریِ افعال ایستا است. عمدۀ تناوب در طبقۀ افعالِ کنشی-پایا، در زیرگروه کنشی-پایای حرکتی مشاهده میشود؛ مشخصۀ مشترک افعالِ این زیرطبقه، گذرایی و انتقالِ فیزیکی بین کنشگر و گیرنده است. انتقالِ مالکیت یا حرکت موضوعِ هدف، که مشخصۀ مشترکِ افعالِ دومفعولی است، در زیرطبقۀ افعالِ کنشی-پایای حرکتی بیش از سایر طبقات مشاهده میشود. در زیرطبقۀ کنشی-پایای بیانی، در صورتی که پذیرنده، هویتی فیزیکی و ملموس باشد، مانند «تعارفکردن»، تناوب اعمال میشود. در سایر زیرطبقات، تناوبی مشاهده نشد. در افعال لحظهای نیز، در موقعیتهایی که حرکت یا انتقال انرژی بهصورت عینی شکل میگیرد، تناوب قابلِ اعمال است. تناوب در طبقۀ افعال پایا در غالب موارد، به ساختی نادستوری منجر میشود. در مجموع، گذرا بودنِ بند و انتقالِ فیزیکی بین کنشگر و گیرنده را میتوان از شرایط اعمالِ تناوب در محمولهای سهظرفیتی برشمرد. علاوهبر این، در بندهایی که تناوب در آنها اعمال میشود، دیدگاه ساخت اطلاع صدق میکند و تفاوت در نوعِ ساختِ اطلاع، تعیینکنندۀ جایگاه و نقشِ موضوعها خواهد بود.
[1] . طبیبزاده (1385: 74) جملات غیرشخصی با افعال وجهی را «فاعل صفر» میداند. در این صورت محمولهای «صفرظرفیتی» نیز در زبان فارسی وجود دارد. [2]. agent-like [3]. non-agent-like [4] . دریافتکننده(recipient) میتواند نقش بهرهور، هدف، مخاطب، مکان، و یا منبع داشتهباشد. [5]. patient [6]. Bresnan [7]. symmetrical [8]. asymmetrical [9] . این جملات فارسی و همچنین نمونههای انگلیسی در(2) و (3) میتوانند در بافتی خاص، معنادار باشند. [10]. Newman [11]. adjunct [12]. giver [13]. thing [14]. agent [15]. recipient [16]. theme [17]. information structure [18]. Goldberg [19]. undergoer [20]. actor [21]. Langacker [22]. action chain [23]. head [24]. tail [25]. Richardson
[27]. Haspelmath [28]. Margetts [29]. three-participant event [30]. Kittila [31]. distinctness [32]. Malchukov [33]. ditransitive constructions [34]. adjunct [35] . متمم اجباری، معادلِ «موضوع» است که در محمولهای یکظرفیتی، دوظرفیتی، و سهظرفیتی وجود دارد. [36]. information packaging [37]. state [38]. telicity [39]. punctuality [40]. activity [41]. achievement [42]. accomplishment [43]. semelfactive [44]. active-accomplishment [45]. existence [46]. cognition [47]. emotion [48]. possession [49]. perception [50]. motion [51]. performance [52]. consumption [53]. creation [54]. directed perception [55] . طبقۀ افعال کنشی-پایا (active-accomplishment) را دوتی (1979) به طبقهبندیِ چهارگانۀ وندلر (1967) اضافه کرد. در صورتی که موضوعِ دوم افعالِ کنشی، ارجاعی و نشاندار باشد، طبقۀ فعلِ کنشی به کنشی-پایا تغییر میکند. از آنجا که این نکته در بررسیِ تناوب مفعولیِ محمولهای سهظرفیتی لحاظ میشود، در پژوهش حاضر چهار طبقۀ افعال ایستا، کنشی-پایا، لحظهای و پایا مورد بررسی قرار میگیرند. [56]. Smith [57] . در دستور نقش و ارجاع، اثرگذار و اثر پذیر بهعنوان فرانقش/ macrorole و مفعول حرف اضافهای، غیرفرانقش/ non-macrorole درنظرگرفته میشود. [58] preposition assignment rule [59]. transfer alternation [60]. Essegbey [61]. Krifka [62]. Direct Object/ DO [63]. Propositional Object/ PO [64]. Takami [65]. monosemy view [66]. polysemy [67]. Larson [68]. Aoun and Li [69]. Butt [70]. Pinker [71]. Jackendoff [72]. Harley [73]. atelic [74]. experiencer [75]. Lyons [76]. durative [77]. beneficent [78]. clitic left dislocation [79] . در چپنشانیِ واژهبستی در این جمله، در جای اصلیِ سازۀ چپنشان، یک واژه بست استفاده شده است. [80]. Hopper and Thompson [81]. participants [82]. kinesis [83]. aspect [84]. punctuality [85]. volitionality [86]. affirmation [87]. mode [88]. agency [89]. affectedness of object [90]. individuation of object [91] . این جمله بهصورت «او قرصها را به خوردِ شوهرش داد» نیز کاربرد دارد. [92] . مالچوکوف و دیگران(2007) ، ساختهایی مانند (39)، که فاقدِ گیرنده است، را ساخت دومفعولی نمیدانند، با وجود این، چنین ساختهایی به سه موضوعِ مجزا نیاز دارند، و سهظرفیتی محسوب میشوند. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
احمدی گیوی، حسن. (1380). دستور تاریخی فعل. تهران: قطره.
باطنی، محمدرضا. (1348). توصیف ساختمان زبان فارسی بر بنیاد یک نظریۀ عمومی زبان. تهران: امیرکبیر.
رضایی، والی و هوشمند، مژگان. (1391). بررسی ردهشناختی ویژگیهای نشانهگذاری و رفتاری ساختهای دومفعولی در زبان فارسی. پژوهشهای زبانشناسی تطبیقی 4، 125-144.
سیفاللهی، مهربانو. (1390). فرهنگ ظرفیت نحوی افعال فارسی. گرگان: مختومقلی فراغی.
طبیبزاده، امید. (1385). ظرفیت فعل و ساختهای بنیادین جمله در فارسی امروز؛ پژوهشی براساسِ نظریۀ دستور وابستگی. تهران: مرکز.
فرشیدورد، خسرو. (1382). دستور مفصل امروز برپایۀ زبانشناسی جدید. تهران: سخن.
قانع، زهرا. (1398). بررسی تناوب مفعولی در زبان فارسی در چارچوب دستور نقش و ارجاع. پایاننامۀ دکتری، دانشگاه اصفهان.
قیاسوند، مریم. (1398). تناوبها و طبقات فعلی در فارسی. پایاننامۀ دکتری، دانشگاه بوعلی سینا همدان.
لطفی، احمدرضا و مؤیدی، مونا. (1392). بررسی ساخت دومفعولی در متون ادب فارسی. پژوهشهای زبانشناسی 1، 101-119.
ناتل خانلری، پرویز. (1363). دستور زبان فارسی. تهران: توس.
واعظی، هنگامه. (1393). افعال دومفعولی در زبان فارسی: تعامل میان نحو و کلام. جستارهای زبانی 5، 251-274.
وحیدیان کامیار، تقی و عمرانی، غلامرضا. (1379). دستور زبان فارسی. تهران: سمت.
References
Ammadi Givi, H. (2001). Historical Grammar of Verb. Tehran: Ghatre. [In Persian]
Aoun, J., & Li, Y. A. (1989). Scope and constituency. Linguistic Inquiry 20, 141-172.
Bateni, M. (1969). Description of the Grammatical Structure of the Persian Language. Tehran: Amir Kabir. [In Persian]
Bresnan, J. (2001). Lexical Functional Syntax. London: Routledge.
Butt, M., Dalrymple, M., & Frank, A. (1997). An architecture for linking theory in LFG. In M. Butt & T.H. King (Eds.), Proceedings of the LFG97 Conference (pp.1-16) University of California: CSLI Publications.
Dowty, D. R. (1979). Word Meaning and Montague Grammar. Dordrecht: Kluwer Academic Publisher.
Essegbey, J. (1999). Inherent complement verbs revisited: Towards an understanding of argument structure in Ewe. Ph.D. dissertation. Leiden University.
Esteban, A. C. (2012). A comparative analysis of three-place predicates in Lakhota within the RRG framework. Spanish Journal of Applied Linguistics 25, 9-26.
Farshidvard, Kh. (2003). Today Comprehensive Grammar Based on New Linguistics. Tehran: Amir Kabir. [In Persian]
Ghane, Z. (2019). Object alternations in Persian: a role and reference grammar analysis. Ph.D. dissertation, University of Isfahan. [In Persian]
Ghiyasvand, M. (2019). Verb classes and alternations in Persian. Ph.D. dissertation. Bu-Ali Sina University. [In Persian]
Ghomeshi, J., & Massam, D. (1994). Lexical/syntactic relations without projection. Linguistic Analysis 24, 175-217.
Ghomeshi, J. (1997). Non-Projecting Nouns and the Ezafe Construction in Persian. Natural Language and Linguistic Theory 15, 729-788.
Goldberg, A. E. (1995). Constructions: A Construction Grammar Approach to Argument Structure. Chicago: University of Chicago Press.
Goldberg, A. E. (2003). Words by default: The Persian complex predicate construction. In E. Francis and L. Michaelis (Eds.), Mismatch: Form-Function Incongruity and the Architecture of Grammar (pp. 83-112). Stanford: CSLI Publications.
Gropen, J., Pinker, S., Hollander, M., Goldberg, R., & Wilson, R. (1989). The learnability and acquisition of the dative alternation in English. Language 65, 203-257.
Haspelmath, M. (2001). Cross-linguistic study of ditransitives. Paper presented at the Association for Linguistic Typology conference, University of California, Santa Barbara.
Harley, H. (1997). If you Have, you can Give. In M. Crowhurst (Ed.), Proceedings of the sixth West Coast Conference on Formal Linguistics (pp. 47-62), Stanford, Palo Alto: Center for the Study of Language and Inf.
Harley, H. (2002). Possession and Double Object Constructions. In P. Pica (Ed.), Linguistic Variation Yearbook (Vol. 2, pp. 31-70) Amsterdam: John Benjamin’s Publishing Company.
Hopper, P. J. & Thompson, S. A. (1980). Transitivity in grammar and discourse. Language 56, 251–99
Jackendoff, R. (1990). Semantic Structures. Cambridge: MIT Press.
Kittila, S. (2006). The anomaly of the verb “give” explained by its high (formal and semantic) transitivity. Linguistics 44(3), 569-612.
Krifka, M. (2003). Semantic and pragmatic conditions for the dative alternation. Korean Journal of Language and Linguistics 4(1), 1-32.
Lambrecht, K. (1994). Information Structure and Sentence Form. Cambridge: Cambridge University Press.
Langacker, R. W. (1991). Foundations of cognitive grammar: Descriptive application (Vol. II). Stanford, California: Stanford University Press.
Larson, R. K. (1988). On the double object construction. Linguistic Inquiry 19, 335-391.
Levin, B. (1993). English Verb Classes and Alternations. A preliminary investigation. Chicago: University of Chicago.
Lotfi, A., and Moayedi, M. (2013). Double object construction in the Persian literary texts. Journal of research in Linguistics 5(8), 101-119. [In Persian]
Lyons, J. (1977). Semantics. Cambridge: Cambridge University Press.
Malchukov, A., Haspelmath, M., & Comrie, B (2007). Ditransitive Constructions: A typological overview. In A. Malchukov, M. Haspelmath and B. Comrie (Eds.), Studies in Ditransitive Constructions: A Comparative Handbook (pp 1-64). Berlin/ New York: Walter de Gruyter.
Margetts, A. (2002). The linguistic encoding of three-participant events in Saliba. Studies in Language 26(3), 613-636.
Margetts, A., & Austin, P. K. (2007). Three-participant events in the language of the world: Towards a crosslinguistic typology. Linguistics 45(3), 393-451. DOI 10.1515/LING.2007.014
Nass, A. (2007). Prototypical Transitivity. Typological Studies in Languages. Amsterdam/ Philadelphia: John Benjamins Publishing Company.
Natel Khanlari, P. (1984). Persian Grammar. Tehran: Toos. [In Persian]
Newman, J. (1997). The Linguistics of Giving. Amsterdam and Philadelphia: John Benjamins.
Newman, J. (1998). Recipients and give constructions. In W. V. Belle and W.V. Langendonck (Eds.), The Dative (Vol. 2, pp. 1-28). Amsterdam & Philadelphia: John Benjamins.
Newman, J. (2005). Three-place predicates: A cognitive linguistic perspective. Language Science 27, 145-163.
Pavey, E. L. (2010). The Structure of Language, An Introduction to Grammatical Analysis. Cambridge: Cambridge University Press.
Pesetsky, D. (1995). Zero Syntax. Experiencers and Cascades. Cambridge: MIT Press.
Pinker, S. (1989). Learnability and Cognition. The Acquisition of Argument Structure. Cambridge: MIT Press.
Rezai, V., & Hooshmand, M. (2012). A typological of coding and behavioral properties of ditransitive constructions in Persian. Comparative Linguistic Research 2(4), 125-144. [In Persian]
Richardson, D. C., Spivey, M. J., Edelman, S., & Naples, A. J. (2001). Language is spatial: Experimental evidence for image schemas of concrete and abstract verbs. In J. D. Moore and K. Stenning (Eds.), Proceedings of the Twenty-third Annual Meeting of the Cognitive Science Society (pp. 873-878). Mawhah, N.J.: Erlbaum.
Seifallahi, M. (2011). Dictionary of Verb Valency. Gorgan: Makhtomgholi Faraghi. [In Persian]
Smith. C. S. (1997). The Parameter of Aspect. (2nd ed.) London: Kluwer Academic Press.
Tabibzadeh, O. (2007). Verb Valency and Basic Sentence Structures in Modern Persian; A Dependency-Based Approach. Tehran: Nashr-e Markaz. [In Persian]
Takami, K. (2003). A semantic constraint on the benefactive double object construction. The Electronic Library 20, 197-224.
Vaezi, H. (2015). Ditransitive verbs in Persian: Interaction between syntax and discourse. Language Related Research 5, 251-274. [In Persian]
Vahidian Kamyar, T. & Omrani, G. (2001). Persian Grammar. Tehran: Samt. [In Persian]
Van Valin, R. D. Jr. (2005). Exploring the Syntax-Semantics Interface. Cambridge: Cambridge University Press.
Van Valin, R. D. Jr. (2007). The role and reference grammar analysis of three-place predicates. Suvremena Lingvistika 63, 31- 64.
Vendler, Z. (1967). Linguistics in Philosophy. Ithaca: Cornell University Press. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 234 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 207 |