تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,677 |
تعداد مقالات | 13,681 |
تعداد مشاهده مقاله | 31,726,612 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,537,408 |
سازههای محذوف در جملات دارای فعل مرکب زبان فارسی: رویکردی فازبنیاد | ||
نشریه پژوهش های زبان شناسی | ||
مقاله 10، دوره 15، شماره 1 - شماره پیاپی 28، فروردین 1402، صفحه 181-198 اصل مقاله (1.29 M) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jrl.2023.138335.1780 | ||
نویسندگان | ||
راضیه مهدی بیرقدار* 1؛ الهه واثق2؛ مزدک انوشه3؛ آرزو نجفیان4 | ||
1استادیار زبانشناسی، گروه زبانشناسی، دانشکده زبانهای خارجی و ادبیات، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران | ||
2دانش آموخته دکتری زبانشناسی، گروه زبانشناسی، دانشکده زبانهای خارجی و ادبیات، دانشگاه پیامنور، تهران، ایران | ||
3استادیار زبانشناسی، گروه زبانشناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، تهران، ایران | ||
4دانشیار زبانشناسی، گروه زبانشناسی، دانشکده زبانهای خارجی و ادبیات، دانشگاه پیامنور، تهران، ایران | ||
چکیده | ||
زبانشناسان دربارۀ چگونگی عملکرد فرایند حذف در جملات دارای فعل مرکب در زبان فارسی اختلاف نظر دارند و تحلیلی جامعی در این خصوص وجود ندارد. برخی از این زبانشناسان معتقد هستند که براساس فرایند حذف شاهد حذف موضوع[1] هستیم، درمقابل برخی دیگر بر این باورند که حذف گروه فعلی به همراه ابقای فعل کوچک[2] حاصل فرایند حذف است. با توجه به دوگانگی ذکرشده در مطالعات پیشین و همچنین ناکارآمدی آنها در تبیین سایر جملات دستوری، این پژوهش بر آن بوده است که براساس رویکرد پویا به نظریه فاز در نحو کمینهگرا و براساس آرای بشکوویچ (2005; 2013; 2014) تحلیلی نو از این فرایند زبانی ارائه کند. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که در این چارچوب نظری، آنچه در جملات دارای گروه فعلی مرکب حذف میشود نه حذف موضوع است و نه حذف گروه فعلی با ابقای فعل کوچک، بلکه سازه محذوف در جملات دارای گروه فعلی مرکب فاز یا متممِ فاز است. [1] argument ellipsis [2] light Verb stranding VP-ellipsi | ||
کلیدواژهها | ||
حذف موضوع؛ حذف گروه فعلی؛ ابقای فعل؛ فاز پویا؛ فعل مرکب؛ زبان فارسی | ||
اصل مقاله | ||
. مقدمه بنا به گفته طباطبایی (1394) فعل مرکب به افعالی اطلاق میشود که از دو واژه مستقل تشکیل شده است: واژه اول یک اسم، صفت یا قید است و واژه دوم یک فعل. جزء نخست با نامهای مختلفی همچون بخش غیرفعلی[1] ( Karimi, 2003a, b ; Foli et al., 2005; Megerdoomian, 2001, 2012; Shafiei, 2015, 2016)، همیار (طباطبایی، 1394) و همچنین فعلیار (احمدیگیوی، 1380: 869) خوانده میشود. جزء دوم فعل سبک[2] نامیده میشود، چراکه محتوای معنایی خود را از دست داده است یا معنای فعل سنگین متناظر در آن کمرنگ شده است. اما زمان، نمود و نفی همچون افعال دیگر در آنها بازنمود مییابد. فولی و همکارانش (2005) معتقدند که در زبان فارسی، فعل سبک کنشگری و سببیت محمول مرکب را تعیین میکند و نه عنصر غیرفعلی (فعلیار). اما انوشه (1400) تعیین ساختار موضوعی و کنشگری در ساختار جملات دارای محمول مرکب را «امر بینالامرین» میداند، بدینمعنا که هر دو عنصر غیرفعلی و فعل سبک همزمان ایفای نقش میکنند. بررسی ویژگیهای صرفی و نحوی فعل مرکب از مباحث مورد توجه دستور نویسان و زبانشناسان بوده است. از این رو، در این خصوص پژوهشهای فراوان و با رویکردهای متنوع موجود است.[3] یکی از پدیدههایی که در مطالعات مربوط به فعل مرکب مورد توجه قرار گرفته است، بررسی پدیده حذف جملات حاوی این دسته از افعال است. از آنجا که این مقاله به بررسی پدیده حذف در جملات دارای فعل مرکب اختصاص دارد، صرفاً آن دسته از مطالعاتی بررسی میشوند که به پدیده حذف مرتبط هستند. بهطور مثال، توسروندانی[4] (2009) بر این باور است که سازههای محذوف در جملات دارای افعال مرکب در زبان فارسی حاصل عملکرد فرایند حذف گروه فعلی با ابقای فعل سبک[5] (vSVPE) هستند. درمقابل، راسخی (2014) معتقد به حذف موضوع[6] (AE) در این جملات است. وجود تحلیلهای متفاوت پیرامون ماهیت زنجیره محذوف در ساختار مدنظر، همچنین ناکارآمدی آنها در تبیین سایر دادههای زبان فارسی، ما را برآن داشت تا از منظری نو، درچارچوب رویکرد پویا[7] به نظریه فاز[8] و براساس آرای بشکوویچ[9] (2005; 2013; 2014) به تبیین نقش ساختار درونی فاز در این فرایند برآییم. پرسشهای اصلی پژوهش حاضر عبارتاند از : (الف) مقوله سازه محذوف در جملات دارای گروه فعلی مرکب چیست؟ (ب) براساس رویکرد فاز پویا چگونه میتوان تعمیمی جامع از چگونگی عملکرد فرایند حذف برسازههای متنوع[10] در جملات دارای گروه فعلی مرکب بهدست داد. این پژوهش را باید به لحاظ هدف و ماهیت از نوع نظری و به لحاظ روش اجرا اَسنادی و توصیفی دانست. با توجه به آنکه یکی از پارادایمهای مطرح در نحو زایشی آن است که دادهها بر مبنای شم زبانی گویشوران باید تحلیل شوند در این پژوهش نیز دادهها ب اساس شم زبانی نگارندگان تحلیل شدهاند. از آنجا که فرایند حذف در زبان فارسی براساس رویکرد فاز پویا تاکنون بررسی نشده است این جستار را میتوان پژوهشی جدید در این حوزه برشمرد. ساختار کلی مقالۀ پیشرو بدین صورت است: پس از مقدمۀ حاضر، در بخش دوم این پژوهش ابتدا پیشینۀ پژوهش معرفی میشود و همچنین به معرفی و نقد مطالعات درخصوص چگونگی عملکرد فرایند حذف در افعال مرکب میپردازیم. در بخش سوم به نظریۀ فاز پویا اشاره میشود. در بخش چهارم برپایه رهیافت فاز پویا[11] درصدد ارائه تبیینی جامع از چگونگی حذف موضوع درونی در جملات دارای افعال مرکب در زبان فارسی برخواهیم آمد و نشان میدهیم که با این روش میتوان از دوگانگی تحلیل جلوگیری کرد. در نهایت، در بخش پایانی نتیجه مباحث مطرحشده در این پژوهش را بیان خواهیم کرد.
از آنجا که چگونگی عملکرد فرایند حذف مبتنی بر ساختار درونی جملات و گروه فعل مرکب است، ابتدا در بخش(2 – 1) به پیشینۀ مطالعات ساختار درونی جملات ساده در زبان فارسی با توجه به تحلیل انوشه (1387) و درزی و انوشه (1389) در مقابل کریمی (2005) پیرامون جایگاه هسته فعلی، میپردازیم. پس از آن در بخش (2 -2) ساختار افعال مرکب را برمبنای آرای زبانشناسان مختلف
2- 1. جایگاه هسته فعلی: خروج از درون گروه فعلی در مقابل ابقاء فعلی انوشه (1387) و درزی و انوشه (1389)، برخلاف کریمی (2005)، معتقد هستند که فعل در زبان فارسی، از دامنه گروه فعلی خارج میشود و با هسته زمان انضمام مییابد و چنانچه در ساختار مدنظر، فرافکن میانی همانند نمود استمراری و کامل حضور داشته باشد، فعل بدانجا ارتقا مییابد. انوشه (1387) معتقد است که عامل برون رفتِ فعل از هسته گروه فعلی کوچک، قوی بودن مشخصه تصریف بر روی این گره و انگیزه این حرکت بازبینی مشخصه یادشده در انطباق با هسته گروه زمان است، و در ساختهایی که دارای نمود کامل و ناقص هستند، فعل با هدف بازبینی مشخصه تصریف خود به هسته یکی از این نمودها حرکت میکند. بر این اساس، در این پژوهش نیز نگارندگان در ساختار افعال مرکب قائل به وجود مشخصه تصریف قوی در فعل سبک در جایگاه هسته گروه فعلی کوچک و به تبع آن برون رفت آن از این جایگاه و انضمام آن به هسته زمان یا نمود هستند.
2- 2. ساختار افعال مرکب 2- 2-1. کریمی (2003a & b; 2005)، محمد و کریمی(1991) و فولی و همکاران (2005) بنا به نظر کریمی (2005) فعل مرکب فارسی را نمیتوان یک واحد واژگانی دانست، چراکه فعلیار تفکیکپذیر و گسترشپذیر بوده و حذف فعل سبک نیز ممکن است. همچنین، محمد و کریمی (1991) ، فولی و همکاران (2005) بیان میدارند که میتوان فعلیار و فعل سبک را با عناصر متفاوت از یکدیگر جدا کرد. بر این اساس، ما نیز به پیروی از این زبانشناسان معتقدیم که فعل سبک و فعلیار در فعل مرکب ابتدا بهصورت مجزا تولید و سپس در نحو ادغام شده است و در نهایت در صورت منطقی خوانش مییابند. بدین ترتیب، اگرچه دو سازه فعل مرکب تا حدودی از استقلال نحوی برخوردارند؛ اما خصوصیات معنایی آنها مانند کلمات منفرد در فارسی و دستور زبانهای دیگر همچون انگلیسی است. فولی و همکاران (2005)، در چارچوب آرای هله[12] و کایزر[13] (1993)، به بررسی ساخت درونی افعال مرکب در زبان فارسی میپردازند و معتقدند که میتوان سه ساخت ناکنایی،[14] ناگذرا[15] و سببی را برای محمولهای مرکب در زبان فارسی در نظر گرفت. در نمودارهای (1)، (2) و (3) این ساختها نشان داده شدهاند.
1- ساخت ناکنایی
2- ساخت ناگذرا
3- ساخت سببی
در این مقاله، ساخت درونی افعال مرکب بنا به آرای فولی و همکاران (2005) و همچنین کریمی (2005) است.
2- 2-2. مگردومیان (2001; 2012) مگردومیان (2001; 2012) نیز به بررسی افعال مرکب دارای صورت متناوب سببی- آغازی میپردازد و سعی میکند که تحلیلی مؤلفهای از ساختار این افعال در قالب آرای هله و کایزر (1993) بهدست دهد. البته وی برخلاف آرای دیگر زبانشناسان ( Mohammad & Karimi, 1991; Karimi Doostan, 1997, 2005; Foli et.al., 2005 ) معتقد است که افعال مرکب حاصل ترکیب مستقیم عنصر فعلیار و یک فعل سبک هستند و رفتار آنها در انتخاب و تعیین نقش معنایی موضوع درونی همانند یک فعل واژگانی است. و از این رو، وی افعال مرکب را یک واحد واژگانی میداند. مگردومیان (2001; 2012) در ساختار افعال مرکب قائل به فرافکنی دو هسته فعلی کوچک میشود. یک هسته فعلی کوچک دربردارنده فعل سبک درونی مربوط به رویداد «شدن»[16] است و با افعال لازم فرافکنی میشود. موضوع درونی در جایگاه شاخص این فرافکن فعلی واقع میشود. هسته فعلی کوچک دیگر دربردارنده فعل سبک دوم است که وی هسته فعلی سبک بیرونی مینامد. این فعل سبک مربوط به رویدادهای سببی[17] است و با افعال سببی فرافکنی میشود. موضوع بیرونی در جایگاه شاخص این فرافکن فعلی واقع میشود. براساس نظر مگردومیان، خوانش «شدن» بهطور دائمی در ساختار افعال مرکب وجود دارد و چنانچه خوانش نمودی دیگری در جمله وجود داشته باشد، این خوانش به لایههای بالایی اضافه میشود.
2- 3. حذف در جملات دارای فعل مرکب 2- 3- 1. توسروندانی (2009) توسروندانی (2009) در چارچوب آرای فولی و همکاران (2005) به بررسی پدیده حذف در جملات دارای فعل مرکب، مانند جملات (1) در زیر پرداخته است. 4- الف- نیلوفر به مهمونی دانشجو دعوت نمیکنه ب- ولی من به مهمونی دانشجو دعوت میکنم در جمله (4 ب) موضوعات درونی «به مهمونی» و «دانشجو» همراه با فعلیار «دعوت» پس از اعمال فرایند حذف از ساخت جمله زدوده شدهاند. توسروندانی (2009) ساختار جمله (4 ب) را بهصورت نمودار (5) در زیر نشان میدهد.
توسروندانی (2009) با بررسی دادههایی مانند جملات (4 ب) و نمودار مربوط به آن در شماره (5) نتیجه میگیرد که در نتیجه اعمال فرایند حذف بر جملات دارای افعال مرکب در زبان فارسی حذف گروه فعلی با ابقای فعل سبک رخ میدهد. چراکه بنابه نظر وی با اعمال فرایند حذف، فعلیار ضرورتاً با موضوعات درونی، درصورت وجود، حذف میشود. حال به جملات (6) توجه کنید. 6-الف- رستم همیشه حرف میزنه ولی سهراب هیچوقت ] NP حرف [ نمیزنه. ب- سهراب پیراهنارو اتو نزد ولی رستم ] NP پیراهنا رو اتو [ زد. در جملات (4 ب) و (6 ب) با اعمال فرایند حذف، فعلیار با موضوعات درونی حذف شده است و در جمله (6 الف) به علت نبود موضوع درونی، در نتیجه عملکرد فرایند حذف، فعل یار بهتنهایی حذف شده است. بدین ترتیب، وی نشان میدهد که پس از عملکرد حذف بر جملات دارای فعل مرکب تنها عنصری که بر جا میماند، فعل سبک است. اما جملات دستوری مانند جملات (7) در زیر نشان میدهد که برخلاف نظر توسروندانی (2009) اعمال فرایند حذف در جملات دارای فعل مرکب الزاما منجر به حذف الزامی فعلیار همراه با موضوعات درونی آن نمیشود. 7- الف. نیلوفر به مهمونی دانشجو دعوت نمیکنه؛ اما من به مهمونی دانشجو دعوت میکنم. ب. نیلوفر به مهمونی دانشآموز دعوت نمیکنه؛ اما من به مهمونی دانشجو دعوت میکنم ج. نیلوفر به جلسه دانشجو دعوت نمیکنه؛ اما من به مهمونی دانشجو دعوت میکنم. در شماره (7) در جمله (الف) هر دو موضوع درونی «به مهمونی» و «دانشجو» بدون فعلیار «دعوت» حذف شدهاند. و در جملات (ب) و (ج) تنها یک موضوع درونی بدون فعلیار «دعوت» بهتنهایی حذف شده است. تبیین این جملات دستوری در بخش چهارم ارئه میشود.
2- 3- 2. راسخی (2014) راسخی (2014) نیز مانند توسروندانی (2009) درچارچوب آرای فولی و همکاران (2005) از ساخت افعال مرکب، به بررسی چگونگی عملکرد فرایند حذف در جملات دارای این افعال میپردازد. اما وی برخلاف توسروندانی (2009) سازههای محذوف در جملات دارای فعل مرکب را حاصل عملکرد حذف گروه فعلی با ابقای فعلی نمیداند. وی برمبنای معیارهای گلدبرگ (2005) دربارۀ امکان ارتقا هسته فعل به هسته زمان و بهکارگیری آن معیارها در زبان فارسی توسط کریمی (2005) ارتقا هسته فعل به هسته زمان را منتفی میداند. کریمی (2005) ارتقا هسته فعلی به هسته زمان در زبان فارسی فقط درصورت وجود خوانشهای کلامی مبتدا و کانون ممکن است. از این رو، راسخی (2014) با بررسی جملات دارای افعال مرکب پیشنهاد میکند که عملکرد حذف در جملات مدنظر از نوع حذف موضوع است. بنابه نظر وی در طی این فرایند زنجیره محذوف فقط میتواند موضوعی با مقوله اسمی یا حرف اضافه باشد. و بهعنوان مثال، به جملات (8) در زیر اشاره میکند. 8- الف- علی با دقت کتاب رو به دخترش داد. ب- از اینکه با دقت گوشی رو به دخترش نداد تعجب کردم. در جمله (8 ب) صرفاً مفعول غیرمستقیم «به دخترش» از جمله حذف شده است و این امر را میتوان در نمودار (9) نیز شاهد بود. 9-
طبق نظر راسخی در نمودار (9) صرفاً موضوع درونی با مقوله حرف اضافه از ساختار جمله حذف شده است. اما استدلال راسخی را به دو دلیل نمی توان پذیرفت: نخست، جملات دستوری (6) نشان میدهد که زنجیره محذوف در جملات دارای فعل مرکب صرفاً موضوع یا موضوعات درونی نیستند، بلکه افزون بر حذف موضوع یا موضوعات درونی، فعلیار نیز میتواند همراه با آنها حذف گردد. بهعنوان مثال، به جملاتی همچون جمله (4ب) توجه کنید. در این جمله حذف موضوع درونی به همراه فعلیار صورت گرفته است. بدیهی است یک تحلیل جامع باید بتواند سایر دادههای زبانی را تبیین کند. دیگر آنکه، انوشه (1387) و درزی و انوشه (1389) برخلاف کریمی (2005) نشان میدهند که در زبان فارسی فعل به دلیل داشتن مشخصه تصریف قوی از جایگاه اصلی خود در گروه فعلی کوچک خارج میشود و به هسته اولین فرافکن نقشی مسلط بر گروه فعلی کوچک یعنی هسته زمان و یا نمودهای فعلی ارتقا مییابد. بنابراین، اساسِ استدلال راسخی (2014) که مبتنی بر نبود این حرکت است، فرو میریزد. بدین ترتیب، برخلاف نظر راسخی (2014) عملکرد حذف در جمله (8 ب) را نمیتوان حذف موضوع دانست .
2-3- 3. شفیعی (2015; 2016) شفیعی (2015; 2016) بهپیروی از آرای مگردومیان (2001; 2012) معتقد است که از ترکیب فعلیار و فعل سبک با هم یک محمول مرکب بهدست میآید که مانند یک هسته رفتار میکند. این محمول مرکب بهعنوان یک هسته مانند یک فعل ساده میتواند موضوعاتش را انتخاب کند و بهصورت یک گروه فعلی مرکب فرافکنی کند. برمبنای این رویکرد، وی نمودار شماره (10) در زیر را بهعنوان ساختار کلی افعال مرکب درنظر میگیرد.
10-
شفیعی برمبنای آرای مگردومیان (2012) سعی میکند که در اشتقاق نحوی افعال مرکب زبان فارسی با قائل شدن به دو فعل سبک درونی و بیرونی در جایگاه دو فعل کوچک، عملکرد فرایند حذف در جملات دارای این افعال و همچنین، نبود الزام در حذف فعلیار با موضوعات درونی را تبیین کند. وی پیشنهاد میکند که حرکت فعلیار به خارج از گروه محمول مرکب به هسته گروه فعلی کوچک مسلط بر آن میتواند افزون بر بهدست دادن خوانش نمودی (Megerdoomian, 2012)، بهمنظور گریز از فرایند حذف نیز باشد. بنا به نظر وی، فعل سبک درونی میتواند بهتنهایی و یا با فعلیار به جایگاه فعل سبک بیرونی ارتقا یابد و تأکید میکند که این حرکت، اختیاری و براساس ملاحظات کلامی گوینده صورت میگیرد. وی بهعنوان مثال به جملات (11) در زیر اشاره میکند. جمله (الف) مرجع جملات (ب) و (پ) در نظر گرفته شده است. 11- الف- شهرام ماشینشو به سهراب نشان داد. ب- علی هم ماشینشو به سهراب نشان داد. پ- علی هم ماشینشو به سهراب نشان داد. شفیعی با مقایسه جملات (ب) و (پ) در شماره (11) نشان میدهد که حذف فعلیار با موضوعات درونی اختیاری است. نمودار (12) در زیر، ساختار گروه فعلی در جمله (11 پ) را نشان میدهد.
12-
در نمودار (12) «نشان داد» بهعنوان یک هسته فعلی که شفیعی آن را محمول مرکب میخواند، از درون گروه محمول مرکب خارج شده و به جایگاه فعل سبک بیرونی انضمام یافته است. به این ترتیب، در نتیجه عملکرد حذف تنها موضوعات درونی زدوده میشوند و فعلیار «نشان» با فعل سبک «داد» در ساختار باقی میماند. نمودار (13) در زیر ساختار گروه فعلی در جمله (11 پ) را نشان میدهد. 13-
در نمودار (13) برخلاف نمودار (12) تنها فعل سبک درونی «داد» به جایگاه هسته فعل سبک بیرونی ارتقا مییابد. درنتیجه، فعلیار «نشان» بهعلت باقی ماندن در جایگاه اولیه خود میتواند همراه با دیگر موضوعات فعلی از ساختار جمله حذف شود. اما تحلیل شفیعی (2015; 2016) در چارچوب آرای مگردومیان (2001; 2012) را به دو دلیل نمیتوان پذیرفت: (الف) برمبنای آرای مگردومیان، شفیعی معتقد است از ترکیب فعلیار و فعل سبک درونی یک محمول مرکب حاصل میشود که دارای ماهیت یک واحد واژگانی است. در حالیکه بر مبنای استدلالهای فولی و همکاران (2005) شامل تفکیکپذیری فعلیار و فعل سبک، توصیفپذیری فعلیار و همچنین، امکان حذف فعل سبک نمیتوان افعال مرکب را یک واحد واژگانی دانست. (ب) تحلیل شفیعی (2015; 2016) همانند تحلیل توسروندانی (2009) نمیتواند در جملات دارای افعال مرکب دو گذرایی حذف تنها یک موضوع درونی و برجا ماندن فعلیار و موضوع درونی دیگر را تببین کند (جملات (ب) و (ج) در شماره (11) ). با توجه به نقدهایی که به ساختار افعال مرکب در قسمت پیشینه این پژوهش ارائه شد، در بخش چهارم با بهکارگیری رویکرد فاز پویا درصدد تبیین عملکرد حذف در جملات دارای افعال مرکب دو گذرایی برخواهیم آمد، بهگونهای که ایرادات مطرحشده در این بخش وجود نداشته باشد و سعی خواهیم کرد که با استفاده از این رویکرد، تبینی جامع از سایر دادههای اشارهشده بهدست دهیم.
بنای دستور در کمینهگرایی بر واژگان و نظام محاسباتی نحو است. نظام محاسباتی متشکل از سه عملکرد انتخاب، ترکیب و رونوشت است. یکی از مباحث بنیادین درخصوص واژگان، چگونگی دسترسی عملکردهای نظام محاسباتی بدان است. بنا به ملاحظات اقتصادی در نحو کمینهگرا، چامسکی (1995) مفهوم واژگان گزیده را معرفی کرد و منظور از آن، مجموعهای از رونوشتِ عناصر واژگانی انتخاب شده است که در اشتقاق یک ساخت نحوی استفاده میشود. اما بنابهنظر چامسکی (2000) با توجه به میزان بار محاسباتی در حافظه فعال، عملکردهای محاسباتی نحو نمیتوانند به واژگان گزیده بهصورت کامل و یکجا دسترسی داشته باشند. از این رو، وی (2000) قائل به دسترسی عملکردهای محاسباتی به ریزبخشهایی از واژگان گزیده میشود. وی این ریزبخشهای واژگانی را ریزآرایههای واژگان گزیده مینامد. انتخاب این ریزآرایهها یا همان فازها در وهله نخست برمبنای مفهوم و همچنین انگیزه مبتنی بر سطوح رابط بود. چامسکی (2000) گروه متممساز و گروه فعلی کوچک متعدی را فاز معرفی میکند. چرا که بهلحاظ خوانش معنایی و آوایی مستقل محسوب میشوند. در سطح تعبیر معنایی، گروه فعلی کوچک متعدی بهعلت داشتن ساختار موضوعی کامل و گروه متممساز بهعلت داشتن زمان و ساختار رخدادی، ساخت گزارهای کامل محسوب میشوند و در سطح آوایی، رفتار مستقل نسبی هر دو سازه در ساختهای دارای حرکت گروه فعلی و ساختهای اسنادی علت انتخاب این دو ریزآرایه بهعنوان فاز تلقی میشود (Chomsky, 2004)[18]. بدین ترتیب، چامسکی هسته فعل سبک متعدی (v*) و هسته متممساز (C) را بهعنوان هسته فاز معرفی میکند و هرگاه اشتقاق نحوی یک فاز یعنی فرافکن بیشینه فعل متعدی یا عنصر متممساز تکمیل شود، متمم هسته فاز (دامنه فاز) بهمنظور خوانش معنایی و آوایی به سطوح رابط منتقل میشود. در این مرحله از اشتقاق، عملکردهای نحو محاسباتی به دامنه فاز دسترسی نخواهد داشت. چامسکی (2000; 2001) این ویژگی فاز را شرط نفوذناپذیری فاز [19] نامیده است.
14- شرط نفوناپذیری فاز با تشکیل فاز α با هستهی H، دامنه H در دسترس فرایندهای نحوی بیرون از α نخواهد بود. تنها هستۀ H و حاشیۀ آن میتواند تحت تأثیر عملکردهای نحوی قرار گیرد. نمودار (15) ساختار درونی یک فاز را با توجه به شرط نفوذناپذیری نشان میدهد.
(15)
بنا بر تعریف فوق به محض تشکیل گروه HP، دامنه فاز به سطوح رابط فرستاده میشود و از دسترس عناصر نحوی بیرون از فاز دیگر خارج میگردد، به همین علت تعریف فوق نسخهی قوی شرط نفوذناپذیری فاز خوانده میشود. براساس شرط نفوذناپذیری، پس از تکمیل یک فاز، متمم هسته آن فاز میتواند از طریق سطح تعاملی واجی در دسترس نظام فراگویی- ادراکی و از طریق سطح تعاملی معنایی در دسترس نظام مفهومی- نیتی قرارگیرد و تنها حاشیه فاز که شامل هسته فاز، جایگاه مشخصگر آن، و همچنین عناصر متصل به آنها (عناصر نحوی جابهجاشده از درون دامنه فاز) است، در دسترس عملیاتهای نحوی خارج از آن فاز خواهند بود. بدین ترتیب، طبق شرط نفوذناپذیری فاز، محاسبات نحوی فاز به فاز یا بهعبارت دیگر، بهصورت چرخهای صورت میگیرد. طبق نمودار(15)، عملکردهای محاسباتی نحو در خارج از فاز (HP)تنها میتوانند به حاشیه فاز (α) و (H) دسترسی داشته باشند و نه به دامنه فاز (YP). بدینترتیب، چامسکی با معرفی مفهوم فاز و طبق شرط نفوذناپذیری فاز، نشان میدهد که محاسبات نحوی فاز به فاز یا ، بهعبارت دیگر، بهصورت چرخهای صورت میگیرد. اما برخی از زبانشناسان ( Bobaljik & Wurmbrand, 2005; Dikken, 2007; Gallego & Uriagereka, 2007; Bošković, 2005, 2013, 2014; Müller, 2011; Despic, 2011; Takahashi, 2010, 2011) معتقدند که چامسکی (2000) با نادیده گرفتن بافت در تعیین فاز، رویکردی نامنعطف و ناپویا اتخاذ کرده است. رویکردی که حتی در نظریه حاکمیت و مرجعگزینی در تعیین موانع لحاظ شده بود. در نظریه موانع (Chomsky, 1986) برخی از مقولههای نحوی براساس بافت مانع در نظر گرفته میشوند. بنابراین، با توجه به بافت نحوی گروه متممساز در برخی موارد نقش یک مانع را ایفا میکند؛ اما در برخی موارد دیگر نمیتواند مانع محسوب شود. در این میان بشکوویچ (2014) با قائل شدن به رویکرد انعطافپذیر و پویا در تعیین فاز ، بالاترین فرافکن در فرافکن گسترشیافته یک مقوله واژگانی را با توجه به بافت نحوی موجود، فاز میداند.[20] وی با بررسی امکان و عدم امکان اعمال فرایند حذف بر سازههای مختلف تحت تسلط گروه زمان در جملات زبانهای انگلیسی، ژاپنی، ترکی و صرب- کروات[21] نتیجه میگیرد که زنجیره حذفشده کل فاز و یا متمم آن فاز است. همچنین، حذف یک عنصر از درون سازهای که نقش متمم را برای متممِ یک فاز ایفا میکند، ساختی نادستوری بهدست میدهد.
در بخش دوم آرا و تحلیل توسروندانی (2009)، راسخی (2014)، و شفیعی (2015; 2016) را پیرامون سازههای محذوف در جملات دارای فعل مرکب معرفی و نقد کردیم و نشان دادیم هیچیک از تحلیلهای ارائهشده نمیتواند از عهده تبیین تمام دادههای موجود برآید. در این بخش چگونگی عملکرد فرایند حذف را در جملات زبان فارسی دارای افعال مرکب در چارچوب رویکرد فاز پویا ارائه میکنیم و سعی میکنیم با بررسی فرایند حذف در برخی جملات فارسی متناظر با جملات بخش دوم براساس این رویکرد، تحلیلی از ساختهای مدنظر ارائه دهیم که نه تنها اشکالات پیشین را نداشته باشد، بلکه بتواند بهصورت جامع و یکدست تمام دادههای موجود را تبیین کند. در جمله (16) در زیر، زنجیره « تکالیفش رو تایپ» حذف شده است. 16- هستی تکالیفش رو تایپ نکرد ولی سارا ] DP تکالیفش رو تایپ[ کرد. ساختار درونی گروه فعلی این بند به صورت نمودار شماره ( 17) در زیر است. فعل سبک «کرد» به هسته زمان ارتقا مییابد. 17- ] TP سارا ] vP ‹سارا › ] DPتکالیفش رو تایپ [ ‹تایپ› +‹کرد› [ کرد [ در نمودار قلاببندیشده (17) در بالا «تایپ» بهعنوان فعلیار با فعل سبک «کرد» در جایگاه هسته فعلی کوچک ادغام میشود. سپس فعل سبک «کرد» برای بازبینی مشخصه تصریف خود، به تنهایی از درون گروه فعلی کوچک خارج میشود و به هسته زمان ارتقا مییابد. «سارا» نیز بهعنوان موضوع بیرونی از جایگاه شاخص گروه فعلی به جایگاه شاخص گروه زمان ارتقاء مییابد.[22] با اعمال فرایند حذف، فعلیار «تایپ» همراه با موضوع درونی «تکالیفش رو» درون گروه فعلی کوچک حذف میشود. براساس آرای بشکوویچ، در نمودار (17)، بالاترین فرافکن نقشی در دامنه گروه فعلی، گروه فعلی کوچک است و نقش فاز را ایفا میکند. بدینترتیب در این نمودار، درنتیجه عملکرد فرایند حذف، گروه فعلی کوچک یعنی کل فاز حذف شده است. حال به جمله شماره (18) توجه کنید. با توجه به باقی ماندن فعلیار همراه با فعل سبک در ساخت این جمله، در وهله نخست چنین به نظرمی رسد که سازه «تکالیفش رو» بهعنوان موضوع درونی از ساخت مدنظر حذف شده است. 18- هستی تکالیفش رو تایپ نکرد؛ ولی سارا ]تکالیفش رو[ تایپ کرد. اما بررسی چگونگی اشتقاق نحوی این جمله با توجه به نمودار (19) در زیر نشان میدهد که چنین نیست. 19- ] TP سارا] vP ‹سارا › ] DP تکالیفش رو ‹تایپ› [ تایپ + ‹کرد› [ کرد [ نمودار (19) نشان میدهد که در اشتقاق نحوی جمله (18) مانند جمله (16) موضوع بیرونی «سارا» به جایگاه شاخص گروه زمان جابجا میشود. بخش غیرفعلی »تایپ« با فعل سبک «کرد» در جایگاه هسته فعلی کوچک ادغام میشود. پس از آن، فعل سبک «کرد» به هسته زمان ارتقا مییابد. بدین ترتیب طبق نمودار (19) و براساس رویکرد فاز پویا، در جمله (18) برخلاف جمله (16) فرایند حذف بر گروه معرف یعنی بخش محمول فعل مرکب، بهعنوان متممِ فاز، اعمال شده است و نه بر کل فاز یعنی گروه فعلی کوچک. «تایپ کردن» در جمله (16) مانند «اتو زدن» در جمله (6 ب) دارای یک موضوع درونی است. با توجه به تناظر جملات (16) و (6ب)، میتوان حذف موضوع درونی به همراه فعلیار را در جمله (6ب) مانند جمله (16) و مشابه نمودار (17) حاصل عملکرد فرایند حذف بر گروه فعلی کوچک به عنوان فاز در قالب رویکرد فاز پویا دانست.[23] بدین ترتیب، ما در قالب رویکرد فاز پویا نشان دادیم که سازه محذوف در جملاتی مانند جملات (16) حاصل عملکرد فرایند حذف بر گروه فعلی کوچک بهعنوان یک فاز کامل است و نه حذف گروه فعلی با ابقا فعل کوچک، برخلاف آرای توسروندانی (2009). افزون بر این، جملات دستوری مانند جمله (18) و تبیین آن در چارچوب رویکرد فاز پویا، طبق نمودار (19) نشان میدهد که برخلاف آرای وی، الزامی بر حذف فعلیار در جملات زبان فارسی دارای محمول مرکب نیست. همچنین امکان تبیین چگونگی عملکرد فرایند حذف در جملاتی مانند جملات (18) نشان میدهد که برخلاف نظر راسخی (2014) آنچه در ظاهر حذف موضوع درونی به نظر میرسد، درحقیقت حذف متممِ فاز است. بدین ترتیب، برخلاف نظر وی در مواجهه با دادههایی از این دست، ناگزیر به ارائه تحلیلی دوگانه نخواهیم بود.[24] اکنون به جمله (20) در زیر توجه کنید. 20- طبقه پایین این مجتمع هیچکس سروصدا نمیکنه؛ ولی طبقهبالاییهاDP ] سر وصدا [ میکنن. در جمله (20) بخش غیرفعلی «سروصدا» از ساختار جمله زدوده شده است. شماره (21) در زیر، نمودار قلاببندیشده بند دوم جمله (20) را نشان میدهد. (21)TP] طبقهبالاییها ] ProgP ] vP ‹طبقهبالاییها› ] DP سروصدا[ [‹سروصدا میکنن› [ میکنن [ [ در نمودار (21)، هسته نمود استمراری، هسته فاز و گروه فعلی کوچک، متمم آن محسوب میشود. در این نمودار پس از ارتقای فعل سبک به هسته نمود استمراری بهمنظور بازبینی مشخصه تصریف قوی خود و جابجایی موضوع بیرونی «طبقهبالاییها» از جایگاه شاخص گروه فعلی کوچک به جایگاه شاخص گروه زمان، فرایند حذف بر گروه فعلی کوچک یا همان متممِ فاز اعمال میشود. سازه محذوف در جمله (20) متناظر با سازه محذوف در جمله (6 الف) است. بدین ترتیب، در قالب رویکرد فاز پویا نشان دادیم که سازه محذوف در جملاتی از این دست، حاصل عملکرد فرایند حذف بر گروه فعلی کوچک بهعنوان متممِ فاز است و نه حذف گروه فعلی با ابقای فعل کوچک، برخلاف آرای توسروندانی (2009). حال به بررسی افعال مرکب دو گذرایی میپردازیم. ابتدا به بررسی و تبیین چگونگی عملکرد حذف در جمله (22) در زیر در چارچوب رویکرد فاز پویا در این پژوهش میپردازیم. 22- الف- هستی به علی کتاب قرض نمیده ب- ولی من به علی کتاب قرض میدهم. نمودار (23) در زیر ساخت بند دوم در جمله (22) را نشان میدهد. 23- ] TP من ProgP] vP] ‹من› DP] ] PP به علی[ کتاب قرض [ ‹ قرض میدهم› [ میدهم[[ در نمودار (23)، فعل سبک «میدهم» برای بازبینی مشخصه تصریف خود، از درون گروه فعلی کوچک خارج میشود و به هسته نمود استمراری ارتقا مییابد. پس از ارتقای «من» از جایگاه شاخص گروه فعلی کوچک به جایگاه شاخص گروه زمان، آنچه در گروه فعلی کوچک برجا میماند، فعلیار «قرض» و دو موضوع درونی «به علی» و «کتاب» است که درنتیجه عملکرد فرایند حذف، از ساختار زدوده میشوند. درچارچوب رویکرد فاز پویا، با اعمال فرایند حذف بر گروه فعلی کوچک بهعنوان متممِ فاز، فعلیار و دو موضوع درونی حذف میشود. «قرض» در «قرض دادن» مانند «دعوت» در «دعوت کردن» در مقام محمول فعل مرکب و دارای ساخت موضوعی است. هر دو فعلیار دارای دو موضوع درونی هستند. با توجه به این تناظر، در جمله (4 ب) مانند جمله (22) حذف هر دو موضوع درونی بههمراه فعلیار حاصل عملکرد فرایند حذف بر گروه فعلی کوچک بهعنوان متممِ فاز تبیین میشود.[25] بدینترتیب، درقالب رویکرد فاز پویا چگونگی عملکرد فرایند حذف بر ساخت جملات دارای محمول مرکب با ساخت موضوعی متفاوت شامل محمول مرکب متعدی در جملات (16)، (18) و (6 ب)، محمول مرکب لازم در جملات (20) و (6 الف) و محمول مرکب دوگذرایی در جملات (22) و (4ب) برمبنای سازوکاری یکسان، یعنی حذف فاز یا متممِ فاز، تبیین میشود. در ادامه به بررسی چگونگی عملکرد حذف در جملات دارای افعال مرکب دوگذرایی مانند جملات (7) میپردازیم. این جملات به ترتیب در شماره (24) در زیر آورده میشود. دیگر زبانشناسان از جمله توسروندانی (2009)، راسخی (2014) و شفیعی (2015; 2016) به این جملات نپرداختهاند. افزونبر این، برمبنای نظر آنها نمیتوان دستوری بودن این جملات را تبیین کرد. 24- الف. نیلوفر به مهمونی دانشجو دعوت نمیکنه؛ اما من به مهمونی دانشجو دعوت میکنم. ب. نیلوفر به مهمونی دانشآموز دعوت نمیکنه: اما من به مهمونی دانشجو دعوت میکنم. ج. نیلوفر به جلسه دانشجو دعوت نمیکنه؛ اما من به مهمونی دانشجو دعوت میکنم. ابتدا به بررسی جمله (24 الف) میپردازیم. در این جمله هر دو موضوع درونی «به مهمونی» و «دانشجو» بدون فعلیار «دعوت» حذف شدهاند. حذف هر دو موضوع درونی با هم و بدون حذف فعلیار «دعوت» برخلاف نظر توسروندانی (2009) طبق شم زبانی فارسیزبانان، دستوری است. نمودار درختی در شماره (25) چگونگی اشتقاق نحوی جمله (20 الف) و عملکرد فرایند نحوی حذف بر آن را نشان میدهد. 25- ] TP من] ProgP ] vP ‹من› ] PredP ] PP به مهمونی [ ] DP دانشجو[ ‹دعوت› [ ‹دعوت میکنم› [ دعوت میکنم[[ تفاوت نمودار (25) با نمودار (23) در بالا، ارتقا فعلیار به همراه فعل سبک به هسته نمود استمراری است. این امر بنا به ملاحظات کلامی گوینده امکان گریز فعلیار از حذف را فراهم میآورد ( Shafiei, 2015 ; 2016) پس از خروج «دعوت» بههمراه «میکنم» از درون گروه فعلی کوچک و اتصال آنها به هسته نمود استمراری، همچنین ارتقای «نیلوفر» از جایگاه شاخص گروه فعلی کوچک به جایگاه شاخص گروه زمان، آنچه در گروه فعلی کوچک یا همان متمم فاز برجا میماند، تنها دو موضوع درونی «به مهمونی» و «دانشجو» است که درنتیجه عملکرد فرایند حذف از ساختار زدوده میشوند. بدینترتیب، در این نمودار با اعمال فرایند حذف بر گروه فعلی کوچک بهعنوان متمم فاز، امکان حدف موضوعات درونی بدون فعلیار درقالب رویکر فاز پویا تبیین میشود. حال میپردازیم به جملات دارای فعل مرکب دوگذرایی که در آنها تنها یک موضوع درونی حذف میشود (جملات (ب) و (ج) در شماره (24)). در جمله (ب) تنها موضوع درونی «به مهمونی» و در جمله (ج) تنها موضوع درونی «دانشجو» حذف شده است. در بند دوم جملات (ب) و (ج) در شماره (24) دو نکته درخور توجه است. نخست آنکه موضوعات درونی برجامانده، یعنی «دانشجو» در جمله (24 ب) و «به مهمونی» در جمله (24 ج)، دارای خوانش کانونی و همراه با تکیه هستند. تکیهبر بودن این موضوعات درونی با سیاهنویسی آنها به ترتیب در جملات (26) و (27) در زیر نشان داده میشود. 26- ] TP من] ProgP ] vP ‹من› ] PP به مهمونی [ دانشجو ‹دعوت میکنم› [ دعوت میکنم[[ 27- ] TP من] ProgP ] vP ‹من› ] PP به مهمونی [ دانشجو ‹دعوت میکنم› [ دعوت میکنم[[ از دیگرسو، وقوع فروقید «همیشه» بعد از موضوع بیرونی «من» و به دست دادن جملات دستوری (28) و (29) در زیر میتواند بهترتیب شاهدی بر باقی ماندن موضوعات درونی «دانشجو» و «به مهمونی» در جایگاه اولیه خود باشد. 28- نیلوفر به مهمونی دانشآموز دعوت نمیکنه؛ اما من همیشه به مهمونی دانشجو دعوت میکنم. 29- نیلوفر به جلسه دانشجو دعوت نمیکنه؛ اما من همیشه به مهمونی دانشجو دعوت میکنم. امکان باقی ماندن عناصر کانونی باتوجه به اختیاری بودن حرکت آنها درصورت تکیهبر بودن، بنابه استدلال دیگری ازکریمی (2005) نیز تأیید میشود. وی معتقد است که عناصر کانونی با تکیه قوی میتوانند در جای خود باقی بمانند و از طریق برقراری رابطه تطابق با مشخصه مدنظر در هسته کانون، خوانش کانونی را بهدست دهند. مقایسه جملات (الف) و (ب) در شماره (30) در زیر این امکان را تأیید میکند. 30- الف- *هیچکس فقط مهری رو ندید. ب- فقط مهری رو هیچکس ندید.[26] بنا به نظر کریمی (2005) در جمله (30 الف) وجود عنصر قطبی منفی «هیچکس» و جوازدهی آن توسط عنصر نفی مانع از برقراری رابطه مطابقه بین مشخصه کانونی عبارت همراه با «فقط» با مشخصه متناظر در هسته کانون میگردد.[27] حال با توجه به باقی ماندن موضوعات درونی «دانشجو» و «به مهمونی» در جایگاه اولیه خود به ترتیب در جملات (26) و (27) به چگونگی تبیین عملکرد فرایند حذف در این جملات می پردازیم. در چارچوب رویکرد فاز پویا در این جملات گروه نمود استمراری، فاز و گروه فعلی کوچک، متمم آن است. اما اعمال فرایند حذف بر هیچیک از این دو سازه نمیتواند حذف تنها یک موضوع درونی و برجا ماندن موضوع دیگر را تبیین کند. به نظر میرسد خوانش کانونی موضوع درونی برجامانده مانع از عملکرد کامل فرایند حذف میشود. بهعبارت دیگر، اعمال این فرایند منجر به زدوده شدن متمم فاز یعنی گروه فعلی کوچک بدون عنصر کانونی میگردد. گویی وجود عنصر کانونی در متمم فاز به جهت تأکید برآن، مانع از اعمال عملکرد کامل فرایند حذف میشود. این وضعیت را میتون با توجه به نو بودن خوانش اطلاعات در سازه کانونی برخلاف سازه محذوف تبیین کرد.
در این مقاله، ما درقالب رویکرد فاز پویا و برمبنای آرای بشکوویچ (2005, 2013, 2014) به بررسی چگونگی عملکرد فرایند حذف در جملات دارای محمول مرکب با ساخت موضوعی متفاوت شامل محمول مرکب متعدی در جملات (16)، (18) و (6ب)، محمول مرکب لازم در جملات (20) و (6 الف) و محمول مرکب دوگذرایی در جملات (22) و (4ب) پرداختیم و نشان دادیم که در سایر دادههای مددنظر سازه محذوف، فاز یا متممِ فاز است. بدین ترتیب برخلاف آرای توسروندانی (2009) نشان دادیم که سازه محذوف حاصل عملکرد حذف گروه فعلی با ابقای فعل کوچک نیست. همچنین، برخلاف نظر راسخی (2014) نشان دادیم که آنچه به ظاهر در نگاه نخست حذف موضوع درونی به نظر میرسد، درحقیقت حاصل عملکرد فرایند حذف بر سازههای متفاوتی است که همگی در چارچوب رویکرد فاز پویا نقش متممِ فاز در ساختار دادههای مدنظر را ایفا میکنند. درجملات دارای محمول مرکب دوگذرایی با یک موضوع درونی محذوف، نبود امکان عملکرد حذف بر فاز یا متممِ فاز، با توجه به خوانش کانونی موضوع نامحذوف و نو بودن خوانش اطلاعاتی آن تبیین شد. بدین ترتیب، با بکارگیری رویکرد فاز پویا میتوان بهجای تحلیل دوگانه حذف گروه فعلی بههمراه ابقای فعل و یا حذف موضوع از ساختهای مدنظر، تحلیلی جامع و به تبع آن اقتصادی به دست داد.
[1] nonverbal element [2] light verb [3] ناتل خانلری (1365)، کریمیدوستان (1997)، کریمی (2005)، دبیرمقدم (1384)، انوشه و ضرابی (1398)، توسروندانی (2009)، برزگر (1394) و فولی، هارلی و کریمی (2005). [4] N. Toosarvandani [5] light Verb stranding VP-ellipsis [6] argument ellipsis [7] dynamic approach [8] Phase theory [9] Z. Bošković [10] حذف فعل سبک در افعال مرکب بهعنوان نمونه ای از حذف فعل بخشی از پژوهش دیگری در خصوص gapping و همچنین ساختهای همپایه است و در قالب مقالهای به چاپ خواهد رسید. [11] dynamic phase [12] K. Hale [13] S. J. Keyser [14] unergative [15] intranstive [16] Become event [17] Causative event [18] البته چامسکی در آثار بعدی خود مهمترین عامل انتخاب فازها را بازبینی مشخصههای مربوط به نظام مطابقت و حالت میداند و نه ویژگیهای سطوح رابط. برای اطلاع بیشتر دراین خصوص،ن.ک. چامسکی (2004 و بعد از آن). [19] Phase Impenetrability Condition [20] اهمیت بافت نحوی بهعلت تفاوتهای میان زبانی و همچنین ساختارهای متفاوت در یک زبان واحد است. برای اطلاع بیشتر ن.ک. بشکوویچ (2005 & 2014) . [21] Serbo – croation [22] به پیروی از آرای انوشه (1387) و انوشه و درزی (1387) و برخلاف آرای کریمی (2005) موضوع بیرونی از جایگاه اولیه خود درون گروه فعلی خارج شده است و به جایگاه شاخص گروه زمان ارتقا مییابد. [23] جزئیات مشابه و تکراری با توجه به محدودیت در صفحات مقاله بیان نشده است. [24] درچارچوب کمینهگرایی، گونههای مختلف افعال غیربسیط ، همگی ذیل عنوان محمول مرکب میگنجند. در این مقاله نیز ما بر همین اساس و به پیروی از فولی و همکاران (2005) معتقدیم همه این افعال کموبیش از الگوهای ساختاری یکسانی پیروی میکنند که در بخش چارچوب نظری نیز بدانها اشاره شد. بر این اساس، سازوکار عملکرد حذف بر سازههای مختلف در جملات دارای افعالی همچون «عوض کردن»، «خبر دادن»، «فدا کردن» و نظایر آن متناظر با حذف سازهها در جملات دارای فعل «تایپ کردن» در شمارههای (16) و (18) است (البته رفتار توزیعی فعلیارهایی مانند «عوض» در «عوض کردن»، «خبر» در «خبر کردن» و موارد مشابه با «تایپ» در «تایپ کردن» تفاوتهای جالبی را نشان میدهد که در این مقاله مجال بررسی بیشتر آنها نیست و میتواند موضوع پژوهش دیگری باشد). بهعنوان مثال، به دادههای زیر توجه کنید. (i) الف. سارا بچهها رو خبر نکرد؛ ولی مهری کرد. ب. سارا بچههارو خبر نکرد؛ ولی مهری خبر کرد. (ii) الف. هیچکس همه چیزشو فدا نمیکنه؛ اما ابراهیم کرد. ب. هیچکس همه چیزشو فدا نمیکنه؛ اما ابراهیم فدا کرد. برمبنای شم زبانی گویشوران زبان فارسی جملات (i) و (ii) همگی خوشساخت هستند. در بند دوم جملات (الف) در (i) و (ii) مانند جمله (16) فرایند حذف بر گروه فعلی کوچک، یعنی کل فاز، اعمال شده است و در بند دوم جملات (ب) در (i) و (ii) مانند جمله (18) فرایند حذف بر گروه معرف، یعنی متممِ فاز، اعمال شده است. با توجه به محدودیت در حجم مقاله، از پرداختن به جزئیات با توجه به تشابه با مثالهای متن خودداری شده است. [25] با توجه به محدودیت در حجم مقاله و جلوگیری از حشو در ارائه مطالب به جزئیات مشابه پرداخته نشده است. [26] در این جملات خوانش «فقط» بهعنوان توصیفگر «مهری» مدنظر است. [27] کریمی (2005) وجود عنصر قطبی منفی «هیچکس» و جوازدهی آن توسط عنصر نفی را مانع از حرکت مشخصه کانونی عبارت همراه با «فقط» به هسته کانون بیان می کند. در اینجا این مفهوم درقالب رابطه مطابقه بازگویی شده است. | ||
مراجع | ||
احمدی گیوی، حسن. (1380). دستور تاریخی فعل (جلد دوم). تهران: قطره.
انوشه، مزدک. (1387). ساخت جمله و فرافکنهای نقشنمای آن در زبان فارسی. رساله دکتری، دانشگاه تهران.
انوشه، مزدک. (1400). صرف در نحو از کمینهگرایی تا صرف توزیعی. تهران: دانشگاه تهران.
انوشه، مزدک و نصیب ضرابی، فهیمه. (1398). مسئله مجهول صفتی در زبان فارسی: برپایه آزمونِ پردازشیِ خوانشِ خودگام. زبان و زبانشناسی 15، 1-20.
برزگر، حسن. (1394). نمود واژگانی در افعال مرکب مشتق از صفت در زبان فارسی. پژوهشهای زبانی 8، 21-52.
دبیرمقدم، محمد. (1384). پژوهشهای زبانشناختی فارسی (چاپ اول). تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
درزی، علی و مزدک، انوشه. (1389). حرکت فعل اصلی در زبان فارسی، رویکردی کمینهگرا». زبان پژوهی 2، 21-55
طباطبائی، علاالدین. (1394). واژهسازی و دستور (مجموعه مقالات). تهران: کتاب بهار.
ناتل خانلری، پرویز. (1365). تاریخ زبان فارسی (جلد دوم). تهران: نشر نو.
References
Ahmadi Givi, H. (2001). The historical grammar of the verb. Tehran: Ghatre. [In Persian]
Anushe, M. (2008). The structure of sentence & its functional projections in Persian. Doctoral dissertation, University of Tehran. [In Persian]
Anushe, M., & Nasib Zarabi, F. (2019). Adjectival passives in Persian. Language and Linguistics 15, 1-20. [In Persian]
Anushe, M. (2021). Morphology in syntax: from Minimalist Program to distributed Morphology. Tehran: Tehran University Press. [In Persian]
Barzegar, H. (2014). Lexical Aspect in Persian Deadjectival Complex Predicates. Journal of Language Research 8, 21-52. [In Persian]
Bobaljik, J., & Wurmbrand, S. (2005). The domain of agreement. Natural Language and Linguistic Theory 23, 809-865.
Bošković, Z. (2005). On the locality of left branch extraction and the structure of NP. Studia Linguistica 59,1–45.
Bošković, Z. (2013). Phases beyond clauses. In L. Schurcks, A. Giannakidou, U. Etxeberria & P. Kosta (Eds.), The nominal structure in Slavic and beyond (pp. 75-128). Boston: De Gruyter.
Bošković, Z. (2014). Now I am a phase, now I am not a phase: On the variability of phases with extraction and ellipsis. Linguistic Inquiry 45(1), 27- 89.
Chomsky, N. (1986). Knowledge of language: Its nature, origin, and use. New York: Praeger.
Chomsky, N. (1995). The Minimalist program. Cambridge: MIT Press.
Chomsky, N. (2000). Minimalist inquiries: The framework. In R. Martin, D. Michaels, & J. Uriagereka (Eds), Step by step: Essays on minimalist syntax in honor of Howard Lasnik (pp. 89-155). Cambridge: MIT Press.
Chomsky, N. (2001). Derivation by Phase. In M. Kenstowicz (Ed.), Ken Hale: A Life in Language (pp. 1- 52). Cambridge MA: MIT Press.
Chomsky, N. (2004). Beyond explanatory adequacy. In A. Belleti (Ed.), Structure and beyond. The Cartography of Syntactic Structures (pp. 104-131Vol. 3). Oxford: OUP.
Dabir Moghaddam, M. (2005). Studies in Persian linguistics: Selected articles. Tehran: Tehran University Press. [In Persian]
Darzi, A. & Anushe, M. (2010). The main verb movement in Persian: A minimalist approach. Journal of Language Research 2, 21-55. [In Persian]
Despic´, M. (2011). Syntax in the absence of determiner phrase. Doctoral dissertation, University of Connecticut, Storrs.
Dikken, M. (2007). Phase extension: Contours of a theory of the role of head movement in phrasal extraction. Theoretical Linguistics 33(1), 1–41.
Folli, R., Harley, H., & Karimi, S. (2005). Determinants of event type in Persian complex predicates. Lingua 115, 1365–1401.
Gallego, A., & Uriagereka, J. (2007). Sub-extraction from subjects: A phase theory account. In J. Camacho, N. Flores-Ferra´n, L. Sa´nchez, V. De´prez, & M. Jose´ Cabrera (Eds.), Romance Linguistics (pp. 149–162). Amsterdam: John Benjamins.
Goldberg, M. (2005). Verb-stranding VP ellipsis: A cross-linguistic study. Doctoral dissertation, McGill University, Montreal.
Hale, K., & Keyser, S. J. (1993). On argument structure and the lexical expression of syntactic Relations. In K. Hale & S. J. Keyser (Eds.), The view from Building 20: Essays in linguistics in honor of Sylvain Bromberger (pp. 53-109). Cambridge, MA: MIT Press.
Karimi, S. (2003a). Focus movement and uninterpretable features. In A. Carnie, H. Harley & M. Willie (Eds.), Formal approaches to functional forces: Festschrift for Eloise Jelinek (pp. 297–306). Amsterdam: John Benjamins.
Karimi, S. (2003b). Object positions, specificity and scrambling. In S. Karimi (Ed.), Word order and scrambling (pp. 91–125). Oxford: Blackwell Publishers.
Karimi, S. (2005). A minimalist approach to scrambling: Evidence from Persian. The Hague: Mouton.
Karimi-Doostan, Gh. (1997). Light verb constructions in Persian. Doctoral dissertation. University of Essex.
Shafiei, N. (2015). Missing objects in Persian. Proceedings of the 5th International Conference on Iranian Linguistics. Cahiers de Studia Iranica series.
Shafiei, N. (2016). Persian complex predicates: Evidence for verb movement from ellipsis and Negation. MA thesis, University of Calgary.
Megerdoomian, K. (2001). Event structure and complex predicates in Persian. Canadian Journal of Linguistics 46, 97–126.
Megerdoomian, K. (2012). The status of the nominal in Persian complex predicates. Natural Languag & Linguistic Theory 30,179–216.
Mohammad, J., and Karimi, S. (1991). Light verbs are taking over: Complex verbs in Persian. In J. Nevins & V. Samiian (Eds.), Proceedings of the Western Conference on Linguistics (pp. 195–215). Fresno, CA: Department of Linguistics, California State University
Müller, G. (2011). Constraints on displacement. A Phase-Based approach. Amsterdam: John Benjamins.
Natel Khanlari, P. (1986). History of the Persian language. Tehran: Nashre Now. [In Persian]
Rasekhi, V. (2014). Missing objects in Persian. USA: Stony Brook University.
Tabatabaee, A. (2015). Vocabulary and grammar. Tehran: Bahar Press. [In Persian]
Takahashi, M. (2010). Case, phases, and nominative/accusative conversion in Japanese. Journal of East Asian Linguistics 19, 319-335.
Takahashi, M. (2011). Some theoretical consequences of case-marking in Japanese. Doctoral Dissertation, University of Connecticut, Storrs, CT.
Toosarvandani, M. (2009). Ellipsis in Farsi complex predicates. Syntax 12(1), 60-92. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 132 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 223 |