تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,673 |
تعداد مقالات | 13,658 |
تعداد مشاهده مقاله | 31,620,699 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,496,008 |
دفاع کراجکی از حقانیت اسلام (با تکیه بر دادههای تاریخی کتاب کنزالفوائد) | ||
پژوهش های تاریخی | ||
مقاله 4، دوره 15، شماره 2 - شماره پیاپی 58، تیر 1402، صفحه 41-58 اصل مقاله (1.08 M) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jhr.2023.134591.2396 | ||
نویسندگان | ||
محمد محدثی1؛ لیلا نجفیان رضوی* 2 | ||
1کارشناس ارشد تاریخ تشیع، گروه تاریخ، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران | ||
2استادیار، گروه تاریخ، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران | ||
چکیده | ||
تنوع ترکیب عقیدتی ساکنان مصر و شام و تساهل مذهبی فاطمیان در قرن چهارم و پنجم هجری، مسلمانان را با چالشها و شبهات جدیدی مواجه کرد. این امر توجه خاص اندیشمندان مسلمان را به حفظ انسجام و تثبیت عقیدۀ معتقدان به دین اسلام در این مناطق بهدنبال داشت. پویایی ابوالفتح کراجکی (م.449ق) و توجه پنهان و آشکار او در نگارش آثارش به دفاع از حقانیت دین اسلام، با این مقدمه فهمپذیر است؛ از این رو، با در نظر داشتن روش متکلمان آن دوره یعنی استفاده از تاریخ- در کنار حدیث و استدلال عقلی- برای اثبات عقاید، پرسش اصلی پژوهش حاضر، نحوۀ بهرهگیری کراجکی از گزارشهای تاریخی برای دفاع از اسلام است. نتیجۀ این پژوهش که با رویکرد معناکاوی و بهرهگیری از مفهوم «انگاره» انجام شده است، نشان میدهد روش کراجکی در دفاع از حقانیت اسلام، پیوندزدن وقایع تاریخی مشهور با جنبههای اعجازی کتاب خدا (خبر از آینده) و زندگی پیامبر(ص) بوده است؛ امری که امکان وقوع معجزات را پذیرفتنیتر کرده و نفی انگارههای ایجادشده توسط مسیحیان در منطقه و ایجاد دو انگارۀ «ما هم مانند آنها هستیم» (با برجستهسازی اشتراک معجزات پیامبران) و «ما بهتر از آنها هستیم» (پیوند معجزات و پیشگوییها با تاریخ به وقوع پیوسته) را بهدنبال داشته است. در این روش، پذیرش این معجزات یا انگارهها، با پذیرش حقانیت پیامبر خدا(ص) و قرآن همراه بوده و درنهایت تثبیت عقیدۀ حقانیت دین اسلام را سبب میشده است. | ||
کلیدواژهها | ||
ابوالفتح کراجکی؛ دفاع از اسلام؛ آیات تاریخی؛ گزارشهای تاریخی؛ معجزه؛ انگاره | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه ظهور و فعالیت برخی اندیشمندان امامی در مناطقی که مسلمانان در تعامل با اصحاب دیگر ادیان بودند، این وظیفه را برای آنان ایجاد میکرد که علاوه بر حفظ انسجام و اعتقاد شیعیان امامی، حراست از کیان اسلام را نیز مدنظر قرار دهند. حوزۀ مصر و شام بهواسطۀ پیشینۀ تاریخی، موقعیت جغرافیایی و تساهل مذهبی فاطمیان از آن جمله بود. صرفنظر از مناظرهها- که امری شفاهی بود- علمای امامی مستقر در این مناطق، این مهم را در مکتوبات خود نیز دنبال میکردند؛ از این رو به نظر میرسد بررسی آثار اندیشمندانی همانند ابوالفتح کراجکی (م.۴۴۹)- که در آن مقطع زمانی، در شام و مصر فعالیت داشته است- از این منظر درخور توجه باشد. فردی که علاوه بر تاریخ، حدیث و کلام، در بسیاری از علوم دیگر همانند نجوم نیز متبحر بوده و آثاری را به رشته تحریر درآورده است. با این مقدمه، اگر روش متکلمان آن دوره، یعنی استفاده از دادههای تاریخی- در کنار حدیث و استدلال عقلانی- برای اثبات عقاید را مدنظر قرار دهیم، با محوریت تألیفات به جا مانده از کراجکی- خاصه کنزالفوائد- میتوان نحوۀ بهرهگیری او از دادههای تاریخی برای دفاع از اسلام، را بهعنوان مسئلهای درخور تأمل مطرح کرد. معطوفبودن اندیشۀ کراجکی به این مهم، با دقت در آثار او و وجود ردیهای با عنوان رساله الدامغه للنصاری در فهرست تألیفاتش آشکار میشود (محدث نوری، 1408: 21/ 129). بر این اساس در پژوهش حاضر، کوشش شده است تا به این پرسش پاسخ داده شود که کراجکی چگونه در نگارش آثار خود از دادههای تاریخی برای دفاع از حقانیت اسلام بهره برده است؟ برای پژوهش حاضر پیشینهای وجود ندارد. به این معنا که اندک آثاری که دربارۀ کراجکی منتشر شدهاند، از پرداختن به معرفی او بهصورت کلی و در قالب اثری مستقل (المهاجر، بیتا)، مقدمۀ تألیفاتش (مقدمۀ النعمه بر کنزالفوائد، ۱۴۰۵؛ مقدمۀ کمرهای بر کنزالفوائد، بیتا؛ مقدمۀ قمی بر معدنالجواهر، ۱۳۸۸ش)، بررسی آرای کلامی کلی و جزئی او (زارعپور، ۱۳۹۲؛ توکلی بینا، ۱۳۹۶) و یا استادانش در مکتب عراق (محدثی و دیگران، 1399) فراتر نرفتهاند. امری که اهمیت پرداختن به این تحقیق را دو چندان میکند. برای انجام این پژوهش از رویکرد معناکاوی[1] استفاده شده است (نک. به: ساسانی، 1389: 112-116). رویکردی که تولید هر متن را محصول تأثیر زیستجهان مؤلف، یعنی نحوۀ زندگی و پیشفرضهای ذهنی او (همان: 193، 196) و بافت[2] سیاسی، فرهنگی و اجتماعی میداند که بر مؤلف محیط است (همان: 197، 189، 216)؛ بنابراین چگونگی و چرایی نگارش به شیوهای خاص همانند برجستهسازی، حاشیهرانی و یا حذف و گزینش دادهها، در ارتباطِ میان متن، مؤلف و زیستجهان سیاسی-اندیشهای او معنا میشود؛ از این رو در پژوهش حاضر، ابتدا اطلاعات موجود دربارۀ زندگی و زمانۀ کراجکی مرور شده است، سپس ضمن دستهبندی گزارشهای تاریخی استخراجشده از کتب چاپی او، تأثیر بافت و پیشفرضها و دغدغههای کراجکی در چگونگی بهرهگیری او از دادههای تاریخی برای دفاع از حقانیت اسلام، تحلیل شده است. شایان ذکر است مفهوم «انگاره»[3] را- که در ادامه و برای تحلیل بهتر در این پژوهش معناکاوانه از آن استفاده شده است- میتوان بهمثابۀ یک سازه تعریف کرد که مضمون آن مجموعهای از تصاویری است که از جنبههای گوناگونِ واقعیت، در ذهن فرد شکل میگیرد (مولانا، 1375ش: 10-17)؛ این امر میتواند صورت نزدیک به واقع داشته و یا تصاویر القائی یا توهمی باشد. انگارههای ذهنی در شکلگیری مفاهیمی همانند «خود» و «دیگری» نقش مهمی دارند (گیدنز، 1378: 261). آنها در ادراک ذهنیت ما به سه شکل هستند: 1- آنها هم مثل ما هستند؛ 2- با ما فرق دارند؛ 3- از ما بدتر هستند؛ بنابراین، در اغلب شرایط، هر گروهبندی براساس «ما»، بهتر از هر گروهبندی براساس «آنها» است (ایروانی و باقریان، 1383: 65). باید دانست انگارههای القائیِ مربوط به اشخاص، فهمی است که دربارۀ روانشناسیِ فردی خاص ایجاد شده است و بر صفات و اهداف او تأکید دارد (عاملی و حجاری، 1397: 108). زندگی و حیات علمی کراجکی ابوالفتح محمد بن علی بن عثمان کراجکی (م.449ق) از فقها و متکلمان برجستۀ امامی است که در منابع اهل سنت، گاه او را «الرافضی» خواندهاند (ذهبی، 1427ق: 13/ 310، 341؛ ابن حجر عسقلانی، 1390ق: 5/ 300). در منابع متقدم شیعی نیز نام او با القاب و عناوینی همانند «شیخالعالم»، «الثقه»، «فقیه الاصحاب» (منتجبالدین، 1366: 100) و «القاضی» (ابن شهرآشوب مازندرانی، 1433ق: 256) آورده شده است. تاریخ تولد کراجکی نامشخص است. نعمه با توجه به کتاب کنزالفوائد- که مشهورترین اثر اوست- و استناد به اولین حدیثی که در سال 399 هجری در میافارقین روایت کرده است (کراجکی، 1405: 1/ 333)، تولد او را سال 374 هجری دانسته است (همان، مقدمه: 1/ 13). در منابع نام او بهصورت «الکَراجِکی» (ابن حجر عسقلانی، 1390ق: 5/ 300) و «الکراجُکی» (قمی، 1429: 3/ 109؛ ممقانی، بیتا: 22/ 232؛ آقا بزرگ تهرانی، 1430: 2/ 179) ثبت شده است. وجود ترکیبات متفاوت مانند «الکراجکی الخَیمی» (ابن عماد حنبلی، 1406: 5/ 214) و «الکراجکی الکرخی» (یافعی، 1417ق: 3/ 54) در ادامۀ نامش و توضیحات مؤلفین در این خصوص، از اختلافنظر دربارۀ چرایی انتساب او به این عنوان حکایت دارد؛ بهطوری که برخی او را برخاسته از روستایی در مصر (طریحی، 1362ش: 2/ 399؛ صدر، 1375ش: 387) یا طرابلس دانستهاند (مجلسی، 1403ق: 105/ 76). این در حالی است که برخی دیگر شهرت کراجکی را به این نام نه بهعلت مکان تولد، بلکه نشئتگرفته از انتساب خاندان او به شغل خیمهدوزی بیان کردهاند (امین، 1403ق: 9/ 400؛ کحاله، بیتا: 11/ 27). با این حال به نظر میرسد که استنادات موجود در پژوهشی جدید دربارۀ برخاستن این عالم امامی از میافارقین و انتساب او به «کراجَکی» بهواسطۀ اشتغال خاندانش به خیمهدوزی، پذیرفتنیتر است (محدثی و دیگران، ۱۳۹۹: 136-137). کراجکی از محضر برخی عالمان برجستۀ شیعه همچون شیخ مفید سود برده (محدثی و دیگران، 1399: 150) و بهواسطۀ تعلقش به مکتب متکلمان[4]، در پاسخگویی به پرسشهای غامض فقهی گاه با سید مرتضی مکاتبه داشته است، برخی از آثار او را تلخیص کرده و یا از آرائش دفاع کرده است.[5] کراجکی اندیشمندی پرتألیف بوده است که در ادامه و به فراخور بحث، به بعضی از آثار او اشاره میشود. از تفاوتهای مهم او با دیگر علمای همدورهاش، نهتنها کثرت سفرها، سکونتنداشتن در مکانی ثابت نیز بوده است. اگرچه مجلسی به سکونت او در رمله تصریح دارد (1403ق: 104/ 199)، مستندی بر این امر، وجود ندارد. تنها با توجه به یادکرد او از زمان و مکانِ استماعِ برخی روایات و یا محل نگارش بعضی از آثارش، میتوان به حوزۀ فعالیت و محلهای اقامت او پی برد. اگر از مکان اولین روایت او یعنی میافارقین و اشارات موجود به اقامت هفت سالۀ او در بغداد )401-407ق)- که روایتی نقل نکرده است- بگذریم (نک.به: محدثی و دیگران، 1399: 138-139)، اولین خبر از استماع حدیث کراجکی به سال 407 هجری در مصر بازمیگردد (محدث نوری، 1408: 21/144). پس از آن میتوان به ترتیب، به موارد زیر اشاره کرد: استماع چندین حدیث در رمله (۴۱۰ق) (همان: 144؛ آقا بزرگ تهرانی، 1430ق:2/ 177؛ مقدمه نعمه بر کنزالفوائد، 1405ق:1/16-18)، نگارش کتاب مختصر دعائم الاسلام در مصر (411ق) (مقدمۀ مقدس بر التفضیل، 1383ش: 22)، استماع حدیث در رمله (411) (مقدمه نعمه، 1405ق:1/16-18) و مکه (412ق) (محدث نوری، 1408: 21/140)، نگارش کتاب الاصول فی مذهب آل الرسول در صور (418ق) (همان: 21/133)، استماع حدیث در بلبیس[6] (418ق) (کراجکی، بیتا: 1/351) و مصر (426ق)، نگارش رساله ناصریه در دمشق (در فاصلۀ سالهای 433-436ق)[7] (محدث نوری، 1408: 21/ 127- 135)، استماع حدیث در طرابلس (436ق) و نگارش چندین کتاب در طول اقامتش در این شهر[8] به درخواست بزرگان بنی عمار همانند نهجالبیان، عده البصیر فی حج یوم الغدیر، التلقین لاولاد المؤمنین و نگارش کتاب الایضاح عن احکام النکاح در صیداء (441ق) (همانجا). این جدای از روایاتی است که در شهرهایی همانند قاهره، رمله، حلب و صیدا شنیده است و تاریخ آنها مشخص نیست (همان: 21/138-145؛ آقا بزرگ تهرانی،1430ق:2/177؛ مقدمه نعمه، 1405ق:1/16-18). به زمان تألیف برخی از آثارش در شهرهای طبریه، قاهره، رمله و صور نیز اشارهای نکرده است و همچنین معلوم نیست که نگارش آثار متعددش برای امیر عسقلان یعنی صارمالدوله در کدام شهر بوده است (نک.به: محدث نوری، همان: 21/ 127-135). با این حال با آنچه گفته شد، میتوان دریافت که حوزۀ فعالیت او شرق مدیترانه و مصر بوده است. شهرهایی که احتمالاً همگی در قلمرو خلافت فاطمیان(297-567) بودهاند.[9] تنوع فراوان آثار کراجکی از تبحر او در علوم مختلف حکایت دارد؛ زیرا حیطۀ فعالیت او تنها به حوزۀ علوم انسانی و نگارش در زمینۀ تاریخ، کلام، حدیث، انساب، لغت، اخلاق و فقه محدود نبوده است. او آثاری در زمینۀ نجوم، ریاضی و حتی سنگها نیز داشته است؛ امری که با آگاهی از آن میتوان جایگاه او را تا مرتبۀ یک علامه بالا برد. احاطۀ او به آموزههای غیراسلامی، غیر شیعی و استفاده از آنها در راستای دفاع از اسلام نیز گویای تبحر او در شناخت دیگر ادیان و مذاهب است. برای نمونه در اثری مانند الابانه، مناظرهای خیالی میان سه فرد یهودی، معتزلی و شیعۀ امامی با این هدف تصویرسازی شده است که سؤالات مختلف فرد یهودی توسط شیعهای امامی پاسخ داده شود. ذکر این نکته نیز خالی از لطف نیست که کنز الفوائد- که این پژوهش با تکیه بر آن انجام شده است- مهمترین اثر کراجکی است؛ بهطوری که او با کتاب کنز و گاه با عنوان صاحب کنز شناخته میشود. این کتاب مشتمل بر شش رساله با عنوان رسالۀ کنزالفوائد، البیان، وجوب الائمه، اصول فقه، البرهان و التعجب است که عنوان اولین رساله یعنی کنزالفوائد بر نام این مجموعه گذارده شده است. در این اثر مباحث مختلفی از علوم گوناگون همانند فقه، کلام، اخلاق، نجوم، حدیث، تفسیر، تاریخ و... به چشم میخورد (محدثی، 1399: 16). وفات کراجکی در بسیاری از منابع، دوم ربیع الثانی سال 449ق در شهر صور ثبت شده است (ذهبی، 1405ق: 2/ 294؛ ابن عماد حنبلی، 1406: 5/ 214؛ یافعی، 1417ق: 3/ 52-54). زمانۀ کراجکی هنگامی که از زمانۀ یک اندیشمند مسلمان در شامات سخن به میان میآید، باید جایگاه او را در بافتی بزرگتر یعنی تعامل و تقابل دنیای مسیحیت با مسلمانان بررسی کرد. تقابل مسیحیان با اسلام و مسلمانان، ابتدا در ساحت سیاسی و سپس فکری بود؛ اما بهتدریج مسیحیان در هر دو ساحت یعنی برای حفظ قلمرو و نیز عقیده دست به قلم بردند. برخی محققان بر این امر تأکید دارند که تصرف سوریه در زمان فتوح، با استقبال و همکاری مسیحیان یعقوبی همراه بود؛ چون رهایی آنها از فشارهای امپراطوری بیزانس را بهدنبال داشت (عطیه، 2005: 235). ویلیام صوری نیز با بیانی کلیتر، تداوم این امر را تا اواخر قرن چهارم و دوران خلافت حاکم بامرالله (حک.386-411) تأیید کرده است (صوری، 1991: 1/147). با این حال لازم است جامعۀ مسیحیت فارغ از اختلافات عقیدتی میان کلیسای روم و بیزانس و بهعنوان یک کل منسجم در این دوره دیده شود؛ زیرا باور به ماهیت خداگونۀ حضرت عیسی(ع)، وجه اشتراک تمام مسیحیان بود و پذیرش ظهور پیامبر و دینی جدید، که تثلیث را نفی میکرد، دنیای مسیحیت را با چالش روبهرو میکرد. چون این پذیرش به آن معنا بود که تجسد زمینی خداوند بشر را نجات نداده و این ناکامی سبب شده است که خداوند پیامبری را از جنس ابنای بشر برای هدایت انسانها برگزیند (سیروسی، ولوی، 1399: 143). نظر به اینکه این امر، ناکارآمدی مسیحیت و تعالیم کلیسا را عیان میکرد، دستاندرکاران این دین را به دفاع از حقانیت مسیحیت وا میداشت. امری که انگارهسازی نسبتبه حضرت محمد(ص) را در دو ساحت فردی و اجتماعی سبب میشد. دوقطبیسازی افکار مخاطبان مسیحی و نفی حقانیت دین اسلام از نتایج پنهان این تألیفات بود که تداوم قدرت کلیسا و گردانندگان آن را بهدنبال داشت. پژوهشی که مبتنی بر بیست و هشت منبع لاتین قرون وسطی در فاصلۀ قرون هشتم تا چهاردهم میلادی انجام شده است، نشان میدهد که در این منابع کوشش شده است تا با برجستهکردن چهار فاکتور فردی توهم، ابتلا به صرع، خودشیفتگی و شهوتطلبی حضرت محمد(ص)، نبوت ایشان زیر سؤال برده شود (همو، 1397). همین پژوهش ازنظر اجتماعی حاکی از آن است که این هدف در منابع لاتین، در بازۀ اخیر با تأکید بر پنج فاکتور انجام شده و نسبت ساخت قانون به رسول خدا، انکار وحیانیبودن قرآن و نبوت پیامبر(ص) را در خود مستتر داشته است. اثرپذیری از یهود و نصارا، آموزش دیدن پیامبر خدا از اصحاب دیگر ادیان بهویژه مسیحیان (بحیرا/ سرجیوس) را به مخاطب القا میکرد. فریبکاری نیز بر نفی معجزات آن حضرت و نزول وحی بر ایشان تمرکز داشت. دزدی، پرخاشگری و درنهایت غارتگری، بر گسترش اسلام با شمشیر و بهرهگیری از وعدههای بهشتی قرآن دلالت داشت. اگر مورد اخیر در پیوند با ساخت قانون بررسی شود، میتوان در تأکید بر این ویژگی اجتماعی نیز القای برساختهبودن قرآن را فهمید. نکتۀ درخور توجه در نتایج این پژوهش، تعلق بیشترین فراوانی به انگارۀ فریبکاری و وابستگی همۀ مؤلفان به ساختار قدرت دینی بود (همو، 1399: 167، 169). ضمن آنکه هیچیک از متون بررسیشده در فاصلۀ قرن چهار تا نیمۀ اول قرن پنجم هجری به حوزۀ شامات و حتی امپراطوری روم شرقی تعلق نداشت. دو امر دیگر در ساحت عقیده بر این موضعگیریها اثر میگذارد: تغییر جایگاه بیتالمقدس در کلیسای روم از قرن نهم میلادی و پیوندخوردن اندیشههای آخرالزمانی مسیحیان با بیتالمقدس. در مورد اول این امر با توسعۀ سنتهای مراسم عید پاک، در کلیساهایی انجام میشد که شبیه کلیسای قیامت در بیتالمقدس ساخته شده بودند (ده جستار، 1393: 45). علاوه بر آن، برای ایجاد یک بیتالمقدس نصرانی که با توبه و دادن کفاره ارتباطی تنگاتنگ داشت، کوشش میشد. ظهور زوار در قالب معصیتکنندگانی توبهکار، از نتایج این امر بود. در این شرایط، کمک به حفظ جادههای زیارتی بیتالمقدس و امنیت زائران ضروری بود (کاردینی، 1393: 155-156). تأکید بر اهمیت توبه و طلب مغفرت در سدۀ پنجم (دورۀ حیات کراجکی) نیز تداوم یافت (لاپیدوس، 1376ش: 463). در مورد دوم، براساس آموزههای مسیحیان در بیتالمقدس، آخرین امیر مسیحی، نقش نیابتی خود را به صاحب آخرالزمان تسلیم میکرد؛ بنابراین در سال 1033م که با هزارمین سالگرد مرگ مسیح مصادف بود، انتظارات آخرالزمانی و مکاشفات رستاخیزی افزایش یافت؛ در حالی که مسیحیان در بازسازی کلیسای مقبره میکوشیدند، زائران بهسوی فلسطین روانه شدند تا پایان دنیا را در اورشلیم تجربه کنند (کاردینی، 1393: 160) در عرصۀ سیاست نیز کوششِ بدون توقف امپراطوران روم برای بازپسگیری متصرفاتشان در شام، از زمان ضمیمهشدن آنان به خلافت فاطمی در دورۀ معزلدین الله (حک.341-365) ادامه داشت. تبادل این مناطق میان خلفای فاطمی و امپراطوران روم شرقی تا دورۀ خلافت حاکم بامر الله (386-411) در سال 388 هجری ادامه داشت (نک.به: دادفر و دیگران، 1400: 77-82؛ لاپیدوس، 1376ش: 1/ 462). تحرکاتِ رومیان در این دوره با انتشار متونی برای جمعیت مسیحی بومی سوریه و فلسطین، با هدف یادآوری غلبۀ سیاسی بیزانس بر منطقه همراه بود (ده جستار، 1393: 22). با این حال نه صلح ناپایدار حاکم و باسیلیوس دوم (976-1025م.) (مقریزی، 1416: 2/39-40)، بلکه دستور حاکم بالله برای تخریب کلیسای قیامت در سال 398ق/ 1009م، امری بود که بهسبب جایگاه این کلیسا و جهتگیریهای عقیدتی مسیحیان در آن دوره برجسته شد. یحیی بن سعید مسیحی انطاکیهای (قرن11م) از تداوم سختگیریهای حاکم به اهل کتاب در اجرای مناسک دینی، تخریب کلیساها در قاهره و دیگر شهرها در سالهای بعد خبر میدهد که کوچ دستهجمعی مسیحیان مصر و فلسطین را بهدنبال داشت (همان: 28). امری که بنا به گزارشهای ویلیام صوری (ق12م) تداوم مییابد (همان: 29). از طرف دیگر در اثر یحیی بن سعید به مانند زندگینامۀ لازاروس، علاوه بر جزئیات تخریب کلیسای قیامت، تهدید زندگی رهبانی در ضمن شرح اعمال فشار حاکم بامر الله به اهل کتاب نیز برجسته شد (همان: 32)؛ بهطوری که میتوان گفت تهدید رهبانیت در مدیترانۀ شرقی بهعنوان عنصری مهم در نوشتههای سنتی ضد اسلامی در قرون یازده و دوازدهم میلادی ظاهر شد (همان: 20)؛ از این رو است که از این دوره- میانۀ قرن نهم تا پایان قرن دهم میلادی- شصت کتاب به دست ما رسیده است که به زبان عربی و توسط مسیحیان فلسطین نگاشته شده است و مشخصۀ اصلی آنها تأکید بر اهمیت رهبانیت است؛ همچنین ضمن توجه به معجزات رخداده در کلیسای قیامت (همان: 23-25)، بر لزوم برگزاری مراسم و حضور زائران در آنها برای پرداخت مالیاتهایی که حاکم مطالبه میکرده است نیز، تأکید شده است. به این ترتیب مرور منابع قرن دهم عربی و یونانی از کوشش برای ایجاد یک هویت بومیِ فلسطینیِ مسیحی حکایت دارند (همان: 36). با آنچه گفته شد، اگر عقاید بسطیافته در غرب مسیحی، در متون نگاشتهشده توسط مسیحیان شام پیگیری شده باشد تا هویتی مستقل برای مسیحیان شام ایجاد کند، دور از ذهن نیست که انگارهسازی با هدف نفی نبوت پیامبر خدا و حقانیت دین اسلام نیز علاوه بر غرب، در میان مسیحیان شام نیز تداوم یافته باشد؛ با این تفاوت که بهدلیل اهمیت کلیسای قیامت در منظومۀ عقیدتی مسیحیان آن دوره و تخریب آن توسط حاکم، نگارش آثاری در این زمینه در اولویت بوده باشد. این حلقۀ مفقودی است که مطالعۀ آثار کراجکی ما را بهسوی آن رهنمون میکند؛ زیرا انگارهسازی دربارۀ پیامبر(ص) نیز با یوحنای دمشقی (645-750م) در شرق مسیحی شروع شده و با تئوفانس (752-818م) تداوم یافته است و سپس با فاصله در قرون بعدی توسط ویلیام تایر (1130-1187م)، صدراعظم اورشلیم و ویلیام طرابلسی (1220-1273م)، که دومینیکنی ساکن صور بوده است، دنبال شده است (سیروسی و ولوی، 1397: 22-25؛ همو، 1399: 164-165). این مدعا به این دلیل مطرح میشود که عموماً اندیشمندان در پاسخ به نیاز جامعۀ هدف خود (سؤالات/ شبهات)، رفع یک بحران و یا دغدغۀ رشد یک شبهه، به نگارش میپردازند؛ از این رو با توجه به مطالب گزینش و نقلشده در متون آنان، میتوان بهصورت غیرمستقیم، به وجوهی مسکوت از فضای زمانه و آن چیزی پی برد که انگیزۀ نگارش آنها را شکل داده است. اختصاص رسالهای مستقل توسط کراجکی به رد مسیحیان (رساله الدامغه للنصاری) و دفاع او از حقانیت اسلام و نبوت پیامبر(ص) با استفاده از گزارشهای تاریخی و مددگیری از آیات تاریخی قرآن در برخی آثارش، حضور یک جریان حداقلی را در میان اهل کتاب- همزمان با حضور کراجکی در شام- اثبات میکند که در آن به تداوم دفاع از مسیحیت و نفی حقانیت اسلام توجه داشتهاند. امری که کراجکی در تألیف آثار مختلف خود برای مخاطبان مسلمانش، به ممانعت از رشد آن در اجتماع مسلمانان شام و ایجاد تزلزل اعتقادی در آنها، با توجه به انگارهسازی مسیحیان عنایت داشته است. روش کراجکی در اثبات حقانیت دین اسلام با تأملی دقیق در فهرست تألیفات نقلشده برای کراجکی و محتوای آثار به جا مانده از او، میتوان دریافت که دفاع از حقانیت دین اسلام، یکی از دغدغههای این عالم امامی بوده است. کراجکی این مهم را به دو شیوه انجام داده است: در روش اول همانند دیگر متکلمان، استفاده از استدلالات عقلی برای اثبات برتری دین اسلام بر دیگر ادیان را مدنظر قرار داده است که از دایرۀ بحث این پژوهش خارج است.[10] در روش دوم، با احاطهای که بر تاریخ و دیگر علوم داشته است، از حقانیت دین اسلام دفاع کرده و به این ترتیب، از گزارشهای تاریخی و نیز آیات تاریخی قرآن دربارۀ ابعاد مختلف زندگانی حضرت محمد(ص) بهره گرفته است. در شیوۀ اخیر، اثبات حقانیت قرآن و نبوت حضرت محمد(ص) محور کانونی مؤثر در گزینش و نقل آیات و گزارشهای تاریخی بوده است؛ امری که بهواسطۀ آن میتوانست بر حفظ عقیده و انسجام مسلمانان در منطقۀ شام و مصر یاری برساند و آرا و شبهات مختلف طرحشده توسط مسیحیان (انگارهسازیها) را کمرنگ و بیاثر کند؛ زیرا اثبات حقانیت هریک از این دو، با پذیرش حقانیت دیگری همراه بوده است. اینکه او با توجه به تفکرات رایج در منطقه و با هدف تأمین نیاز معاصران خود چگونه از این دو استفاده کرده است تا بیشترین تأثیر را بر مخاطبان مسلمان خود داشته باشد، در ادامه آورده شده است.
کراجکی برای حفظ اعتقادات مسلمانانی که در تعامل دائمی با مسیحیان بوده و از سوی آنها به چالش کشیده میشدهاند، به قرآن تمسک جسته است؛ زیرا بهترین راه برای تحکیم عقیدۀ مسلمانان، تأکید بر اعجاز و وحیانیبودن این کتاب است؛ امری که در پسِ آن، باور به ارتباط محمد بن عبدالله با عالم غیب، پیامبری او و راستینبودن عقیدۀ مسلمانان است و در نخستین گام، انگارههای فریبکاری و اثرپذیری ایشان از یهود و نصارا را به حاشیه میراند. با این هدف، کراجکی عنوانی مستقل یعنی «شرحی از معجزهبودن قرآن مجید» (کراجکی، بیتا: 1/ 204) را در کتاب کنزالفوائد به این موضوع اختصاص داده است. او در ذیل این عنوان به گزینش هوشمندانۀ آیات تاریخی، که متناسب با فضا و زمانه بوده است، دست زده و برای نیل به مقصود خود، از دو دسته از آیات تاریخی بهره برده است: دستۀ اول آیاتی که با تاریخ اهل کتاب پیوند دارند. کراجکی در اشاره به این آیات بهصورت گذرا، واقعۀ تاریخی مرتبط با آن را بررسی میکند. به این ترتیب او اعجاز قرآن را با پیوندش به عنصر زمان و وقوع امری تاریخی برجسته و تثبیت این باور را در ذهن مخاطبان مسلمانش سهلتر میکند؛ برای نمونه او یکی از استدلالات خود را اینگونه آغاز میکند: «اعجاز دیگر قرآن مجید این است که در بر دارندۀ اخبار روزگاران گذشته، گزارشهای امتهای دیرین، شرح خانمانهای ویرانشده، داستانهای پیغمبران پیشین و بیان احکام اهل کتاب، از آن چیزها[است که] نتوان بیانش کرد؛ مگر کسی که خود از آنان باشد و تنها کارش کسب اطلاع از کتب آنها باشد و برای دیدار آنها مسافرتها کرده و با پیشوایانشان همنشین شده باشد. با اینکه زادگاه پیغمبر(ص) معلوم است، خانه و پرورش او دانسته شده، احوالش نهفته نیست، کارهایش در پرده نبوده، هرگز پیش از بعثت خود کتابی نخوانده، با اهل کتاب آمیزشی نداشته، همیشه از آنان جدایی داشته، با هیچکدام پیوست نکرده، بهدنبال دانشمندی در نهان و عیان نرفته و از آغاز و انجام برای آن چارهجویی و پیگیری نداشته و دانسته شود که همۀ این اطلاعات را تنها از پروردگار گرفته نه از مردمان و راستگویی و دلیل نبوت او و اعجاز قرآن او ثابت شود» (همان: 1/ 206-207). کراجکی با این مقدمه، ابتدا اخبار مربوط به سفر پیامبر خدا(ص) را به شام و دیدارش با بحیرای راهب و اخبار مشابه آن (نک.به: ابن هشام، بیتا: 1/180-183) را که مستمسک مسیحیان بوده است (سیروسی، ولوی، 1399: 148-151)، رد کرده و انگارۀ اثرپذیری ایشان را از یهود و نصاری و درسآموزی آن حضرت را نزد اهل کتاب نفی کرده است؛ سپس انگارۀ فریبکاری حضرت محمد(ص) را به چالش کشیده و در این راستا به آیات 44 و 46 سورۀ قصص استناد کرده است. کراجکی این بحث را با اشاره به این نکته به پایان میرساند که اگر این خبر که در جانب غربی کوه طور به موسی فرمان نبوت داده شده است، در قرآن نبود، پیامبر(ص) نیز از آن آگاهی نداشت (کراجکی، بیتا: 1/ 208). به این ترتیب کراجکی با احاطه بر تاریخ و اشتراکات کتب آسمانی، یکی از وجوه اعجازی کتاب آسمانی مسلمانان، یعنی روایت برخی جزئیات تاریخ پیامبران گذشته را در آن- به مانند تورات- در نظر مخاطب خود برجسته کرده است. با اشتراکاتی که در قرآن و اناجیل نیز وجود داشته است (اشاره به ابعادی از زندگی حضرت مسیح(ع)، نک. به: صدر، 1381) و با ایجاد انگارۀ «آنها هم مانند ما هستند» در ذهن مخاطب مسلمان، بر حقانیت قرآن و رسالت حضرت محمد(ص) تأکید میکند. کراجکی در ذیل این عنوان از آیات و پیشگوییهای قرآن دربارۀ آینده، که در تاریخ به وقوع پیوستند، نیز بهره برده است. در این راستا او به آیات یکم تا پنجم سورۀ روم استناد کرده و پس از نقل مستقیم آنها، مخاطبش را متوجه منظور خود از اشاره به این آیات کرده و آورده است: «خدا خبر داد از مغلوبشدن و غالبشدن روم در آیندۀ محدود به زمان و چنان شد که خدای سبحان فرمود» (همان: 1/ 211). به این ترتیب او اعجازبودن گزارش تاریخی قرآن را برجسته کرده است؛ امری که نتیجهاش در حافظۀ تاریخی مسلمانان و مسیحیان نقش بسته و یا برای آنها قابل پیگیری است (بیهقی، 1361: 2/ 75). شیوۀ نقلی همسو با شأن نزول این آیات در آثار تألیفی معاصران کراجکی است. واحدی نیشابوری (م.468) آورده است که خبر پیروزی رومیان بر فارسیان در جنگ بدر به مسلمانان رسید و آنان را شاد کرد؛ این در حالی است که نزول این آیات و پیشگویی از وقوع این امر در قرآن و در مکه بود (1362ش: 2/436). ازنظر کراجکی، آیات 110 و 111 سورۀ آل عمران نیز از پیشگوییهای قرآن است که بر واقعهای تاریخی اشارت دارد: «و اگر اهل کتاب ایمان میآوردند، برای آنان چیزی بهتر از آن نبود. لیکن برخی از آنها با ایمان و بیشتر فاسق و بدکارند. با نکوهش و یاوهسرایی شما را اندکی بیازارند و اگر به کارزار شما آیند، از جنگ خواهند گریخت و از این پس هیچوقت منصور نخواهند بود». او مقصود این آیات را خبردادن از عملکرد یهودیان در آینده و بهصورت خاص در واقعۀ خیبر میداند؛ بنابراین این آیات را تاریخی و از مصادیق جنبههای اعجازی قرآن میشمارد. کراجکی باور خود را اینگونه شرح میدهد که «اعجاز دیگرش اینکه پیشگوییهایی کرده از آنچه در آینده آمده است و درست درآمده و از راز دلها و نهاد مردم بهدرستی خبر داد، چنانچه دربارۀ یهود و خیبر فرمود» (کراجکی، بیتا: 1/ 209). به این ترتیب او در بحث از اعجاز قرآن به آیاتی توسل میجوید که از واقعۀ تاریخی مشهوری در دورۀ حیات پیامبر(ص) خبر میدهد. غزوۀ خیبر در سال هفتم هجرت اتفاق افتاد و به فتح یکایک قلعههای یهودیان منتهی شد (ابنهشام، بیتا: 2/ 330-331؛ طبری، بیتا: 3/9-10). شایان ذکر است که واحدی نیشابوری شأن نزول متفاوتی برای این آیات آورده است (تفاخر یهودیان بر مسلمانان و آزاررساندن آنها به همکیشان تازه مسلمانشان) (1362ش: 1/131). شاید بتوان گفت کراجکی با تأکید بر پیشگویی وقوع برخی وقایع در قرآن، سعی داشته است تا اثبات نبوت مسیح را نیز ازطریق پیشگوییهایش به مخاطبان مسلمانش یادآوری کند، با این تفاوت که معمولاً زمان و مکانی برای معجزات او قید نشده است؛ اما در معجزۀ پیامبر خدا(ص) یعنی قرآن، پیشگویی برای وقایعی است که در آینده به وقوع میپیوندند؛ بنابراین اگر این طریق اثبات حقانیت نبوت یک پیامبر است، برای محمد بن عبدالله پذیرفتنیتر است. به این ترتیب کراجکی انگارۀ فریبکاریِ نسبت داده شده به پیامبر خدا را از سوی مسیحیان با چالش جدی مواجه و انگارۀ «آنها هم مانند ما هستند» را در ذهن مخاطب مسلمانش برجسته کرده است. دستۀ دوم آیاتی هستند که نویسنده برای اثبات باور خود یعنی اعجاز قرآن و حقانیت آن، اذهان مسلمانان را با وقایع تاریخی دروندینی پیوند میزند. وقایع مشهوری که مرتبط با دوران پس از هجرت پیامبر(ص) و از مصادیق پیشگوییهای قرآن از وقوع رخدادی تاریخی است و در ذهن مسلمانانِ مخاطب او آشناست؛ برای نمونه او مضمون آیۀ 45 سورۀ قمر را بر سرانجام کفار در جنگ بدر منطبق میداند؛ سورهای که در مکه و پیش از هجرت پیامبر(ص) نازل شده است. او آورده است: «و در داستان بدر و تشجیع مسلمانان و گزارش از سرانجام آنان و مشرکان فرمود: بهزودی آن جماعت شکست خورده و به جنگ پشت کنند و همان که خدای سبحان فرمود دربارۀ آنانکه اموال خود را صرف کنند تا راه خدا را ببندند و سپس افسوس آن را خورند و آنگاه مغلوب شوند و بهزودی پیروزی برای مسلمانان رسد و چنان شد» (کراجکی، بیتا: 1/ 210). به این ترتیب او با اشاره به خبر قرآن از آیندۀ کفار در جنگ بدر در دورۀ مکی (پیوند با تاریخ به وقوع پیوسته)، اعجاز قرآن را برجسته و به حقانیت نبوت پیامبر خدا(ص) تأکید کرده است. کراجکی از اشارۀ مستقیم قرآن به سرنوشت افراد معاصر با پیامبر(ص) نیز برای تثبیت مدعای خود یعنی اعجازبودن پیشگویی وقایع تاریخی در قرآن کمک گرفته است. او آیاتی را برای مخاطبان مثال آورده است که به سرنوشت ابولهب اشاره دارند و مینویسد: «دربارۀ ابوالهب که هنوز زنده بود و انتظار میرفت مسلمان شود، فرمود: بریده باد دو دست ابیلهب و نابود باد و او کافر مرد و اسلام نیاورد»[11] (سورۀ مسد). او سپس به آیۀ 95 سورۀ حجر اشاره میکند؛ آیهای در سورهای مکی، که مخاطبش رسول خدا(ص) است و ایشان را به محفوظماندن از شر استهزاکنندگان بشارت میدهد. کراجکی، ابولهب را از مصادیق این آیه میداند و با تمسک دوباره به سورههای مکی، که کافر مردن ابولهب در آنها پیشگویی شده بود، ابعاد اعجازی قرآن را در نظر مخاطبان برجسته میکند. حفظ پیامبر(ص) از آزارهای ابولهب نیز امری است که با مرگ او در ابتدای دورۀ مدنی اتفاق میافتد (یعقوبی، بیتا: 2/ 46). کراجکی در اثبات مدعای خود به این مقدار بسنده نمیکند و در ادامۀ این توضیح بیان میدارد که «همۀ آنان در آن روز [نزول آیات] زنده بودند و در میان قوم خود عزیز و محترم میزیستند. خدا همه را نابود کرد و شر آنها را کفایت کرد، چنانچه از حال آنها گزارش شده است» (کراجکی، بیتا: 1/213-215). به این ترتیب او بار دیگر با اشاره به پیشگویی عاقبت ابولهب در قرآن- که بهواسطۀ نزدیکی نَسَبیاش با پیامبر خدا(ص) و سرنوشتش نزد مسلمانان شناخته شده بوده، میکوشد تا نادرستی انگارۀ فریبکاری پیامبر(ص) و ساختگیبودن قرآن را با تأکید بر ابعاد اعجازی این کتاب برجسته کند. این شیوۀ بهرهگیری از آیات تاریخی برای دفاع از حقانیت قرآن (اثبات اعجاز آن در پیوند با وقوع پیشگوییهای تاریخی)، در شرح کراجکی از آیۀ 27 سورۀ احزاب نیز تکرار میشود. نکتۀ عجیب آنکه، کراجکی پیشگویی این آیه را در پیوند با وقوع فتوح در عراق و فارس دانسته (همان: 2/ 210) و از این طریق بر اعجاز قرآن، وحیانیبودن آن و درنتیجه نبوت پیامبر خدا(ص) صحه گذاشته است؛ باوری که حاشیهرانی انگارههای اثرپذیری از یهود و نصارا و نسبت بیماری صرع به ایشان را بهدنبال دارد. همانطور که با ابطال برساختهشدن قرآن توسط محمد بن عبدالله، انگارههای شهوتطلبی و ساخت قانون توسط پیامبر خدا نیز کماثر میشود. شایان ذکر است که کراجکی از وجهی دیگر نیز با استناد به تاریخ، اعجاز قرآن را اثبات کرده است. او عملکرد مشرکان مکه را در سختگیری بر پیامبر خدا و پیروانش تا رقمخوردن مهاجرت آنها و نیز جنگهایی، که با آن حضرت داشتهاند و همگی در تاریخ مستند است، گواهی بر این امر میگیرد که آنان با وجود سخنوری و شهرت در شعر و خطابه، نتوانستند در مسابقۀ پیشنهادی قرآن قبول شوند و سورهای همانند آن بیاورند. او سخن خود را در این زمینه اینگونه به پایان برده است که «و این درماندگی آنان معجزهای است که دلیل صحت نبوت اوست» (کراجکی، بیتا: 1/204-205). 2- دفاع از حقانیت نبوت پیامبر(ص) با در نظر داشتن این نکته که بیشتر آثار کراجکی به درخواست دیگران و یا در پاسخ به پرسش آنها نگاشته شده است (محدثی و دیگران، 1399: 140) و با تأمل دقیقتر در فهرست آثار تألیفی این عالم امامی، توجه خاص او به مسائل مطرحشده دربارۀ رسول خدا(ص) آشکار میشود؛ برای نمونه کتاب المساله القیسرانیه دربارۀ ازدواج پیامبر(ص) با عایشه و حفصه بوده است (محدث نوری، 1408ق:21/ 130). معدن الجواهر و ریاضه النواظر، با محوریت آداب و اخلاق پیامبر(ص) تألیف شده است (مقدمۀ حسینی بر معدن الجواهر، 1388: 16)؛ همانطور که این دغدغه از عنوان کتاب الاصول فی مذهب آل الرسول او آشکار است (همان: 133). این جدای از آن دسته از آثار کراجکی همانند کنزالفوائد است که در آن به کرات و به فراخور نیاز، ابعاد مختلف زندگی حضرت محمد(ص) را بررسی کرده است و یا کتاب خبر الغدیر که برشی خاص از حیات آن حضرت را به تصویر کشیده است (نک.به: نجفیان رضوی، محدثی، 1399). امری که از نیاز مخاطبِ معاصر با کراجکی به دانستن بیشتر دربارۀ ابعاد مختلف زندگی پیامبر خدا(ص) و دغدغۀ او برای شفافسازی ابعاد مختلف زندگی پیامبر خدا(ص) بهدلیل آمیختگی مسلمانان با اصحاب دیگر ادیان و مسائل و تردیدهایی متأثر بوده است که پیرامون نبوت حضرت محمد(ص) وجود داشته است. با این مقدمه شاید بتوان گفت تمسک کراجکی به گزارشهای تاریخی و پیوندزدن آنها به ابعاد اعجازی حیات تاریخی پیامبر خدا(ص)، امری هدفمند و نشئتگرفته از احساس نیاز او برای اثبات حقانیت نبوت آن حضرت در زمانۀ خویش بوده است. به این ترتیب ذکر معجزات حضرت محمد(ص) که ادامۀ سنت خداوندی در اثبات ادعای نبوت پیامبران خویش به مخاطبانِ هر دین جدید و اصحاب ادیان پیشین بوده است، باور مسلمانان را به حقانیت نبوت پیامبر(ص) در مقابل انگارهسازیهای اهل کتاب در شام و مصر حفظ میکرده است. کراجکی این هدف خود را در کتاب کنز، بیشتر در ذیل دو عنوان مستقلِ «در ذکر ولادت سید ما رسول خدا و بیان اندکی از فضلش» (کراجکی، بیتا: 1/191-195) و «در بیان برخی معجزههای رسول خدا و آیات خیرهکنندۀ آن حضرت» (همان: 1/ 196-204) دنبال کرده است؛ معجزاتی که بیشتر آنها زمانمند و یا مکانمندند و به این واسطه با تاریخ پیوستگی دارند. به نظر میرسد در پیونددادن این معجزات با وقایع تاریخی، او باز هم نفی انگارۀ فریبکاری پیامبر خدا(ص) را در نظر داشته است. با این حال، گاه غلبۀ عقیده (وقوع معجزه) بر هدف (باورپذیرکردن وقوع معجزه در پیوند با تاریخ) و یا کوشش در جهت ارائۀ مثالهای بیشتر و ایجاد انگارۀ «آنها هم مانند ما هستند»، موجب شده است تا کراجکی بروز یک معجزه را مسلم دانسته و با آوردن عباراتی کوتاه همانند «سخن گفتن گرگ و آن معروف است» (همان: 1/ 196)، به آن استناد کند؛ همانطور که مانند مثالی که در ادامه آمده است، گاه برای رسیدن به هدف خود به اخبار ناموثق نقلشده از کودکی پیامبر(ص) تمسک جسته و آن را با رخدادهای قطعی تاریخ آمیخته است. صرفنظر از این موارد، او به دو برهه از زندگی پیامبر(ص) توجهی ویژه داشته است: قبل از نبوت با تأکید بر کودکی و بعد از نبوت با تأکید بر دورۀ مدنی. در آثار کراجکی، مبحث اول نه مانند حضرت عیسی(ع) از تولد و زندگی مادرش مریم و چگونگی آبستنشدن او، بلکه از هنگام تولد پدرش عبدالله آغاز میشود. او در ذیل عنوان اول یعنی تولد پیامبر(ص)، ضمن روایتی مفصل، اهداف خود را دنبال میکند؛ روایتی که در آن تنها بر اطلاع کاهنان یهودی و نه علمای مسیحی از زادهشدن عبدالله تأکید میشود. اگرچه در روایت او یهودیان نیز بهدنبال کشتن عبدالله برای خاموشکردن نور نبوتاند؛ اما در مقام آگاهی، بر مسیحیان برتری دارند (حاشیهرانی مسیحیت) (همان: 1/192)؛ بنابراین از همان ابتدا وجود تاریخی و قطعی عبدالله با معجزه، یعنی وجود نوری در پیشانی او- که برای همه حتی بیگانگان قابل رؤیت شده بود- در هم میآمیزد. پس از اشاره به چگونگی ازدواج آمنه با او، کراجکی بر زمان و مکان دقیق بارداری آمنه اشاره میکند: «آمنه به وی در نهم ماه ذیحجه و در شب عرفه و به قولی در روزهای تشریق در زمین منی کنار جمره وسطی، که منزل عبدالله بن عبدالمطلب بود، باردار شد» (همان:1/ 193). در روایت او از این هنگام است که زندگی آمنه همانند مریم، در دو مقطع بارداری و وضع حمل، با معجزه در هم میآمیزد (همانجا. قس. ابن سعد، 1410: 1/78-79). به این ترتیب کراجکی با گزینش و نقل این روایت آشنا با ذهن مسلمانان (مریم، آیات 17-26)، باز هم بر انگارۀ «آنها هم مانند ما هستند» تأکید میکند. ضمن آنکه با پیوندزدن این واقعه با تاریخی مشخص و جلب توجه مخاطب خود به این نکته که نبوت پیامبر خدا(ص) امری محتوم از هنگام هبوط حضرت آدم بوده است (نور حضرتش در پیشانی آدم میدرخشید)، جایگاه پیامبر(ص) را در نزد مخاطبان مسلمانش در مصر و شام برجسته میکند و آنها را در هویتیابی مجدد در مقابل انگارهسازیهای مسیحیان یاری میدهد (انگارۀ «ما بهتر از آنها هستیم»). کراجکی در همین راستا معجزات فراوان نقلشده دربارۀ تولد حضرت محمد(ص) را همانند «خاموششدن آتشکدههای گبران و لرزیدن سخت شاهان» (کراجکی، بیتا: 1/ 193؛ قس. ابن سعد، 1410ق: 1/ 119، طبری، بیتا: 2/155-157) با تاریخ دقیق پیوند میزند و مکان و زمان تولد پیامبر(ص) را ذکر میکند: «تولدش روز جمعه در سپیدهدم هفدهم ربیعالاول بوده در عام الفیل، در شهر مکه در شعب ابیطالب» (کراجکی، همان: 1/ 194 قس. یعقوبی، بیتا: 1/ 7؛ طبری، همانجا). او در این پیوندزدن ابعاد اعجازی زندگی پیامبر(ص) را با گزارشهای زمانمند و مکانمند (تاریخ) برای مخاطبان مسلمانش، شفافیت حیات تاریخی ایشان، در مقایسه با پیامبران پیشین برجسته کرده است (انگارۀ «ما بهتر از آنها هستیم»). با همین رویکرد، کراجکی در متنی غیرتاریخی، زمان و مکان وفات عبدالله، پدر آن حضرت و همچنین درگذشت مادر ایشان را در کودکی گنجانده است (کراجکی، همان: 1/ 194)؛ همانطور که به نسب حلیمه، دایۀ رسول خدا(ص) اشاره کرده است (همانجا). کراجکی در تثبیت باور مسجلبودن نبوت حضرت محمد(ص) و حقانیت آن (نفی انگارهها)، تنها به نقل روایت روشنبودن این مهم نزد پیشینیان بسنده نمیکند، بلکه با بهرهگیری از تاریخ و گزینش برخی دیگر از اتفاقات دوران کودکی زندگانی پیامبر خدا(ص) و یا همزمانِ با آن، بر عیانبودن این امر پای میفشارد؛ برای نمونه کراجکی از میان تمام روایات موجود در منابع از کودکی پیامبر(ص)، روایت ابن عباس از رفتن بزرگان قریش به نزد سیف بن ذی یزن، برای تبریک پیروزی او بر حبشیانِ مسیحی در یکسالگی پیامبر خدا(ص) را گزینش و نقل کرده است (حاشیهرانی مسیحیت). او به تکریم خاص عبدالمطلب توسط سیف در میان بزرگان قریشی بهواسطۀ اطلاع از نسب او اشاره کرده است؛ سپس آگاهی سیف از تولد حضرت محمد را بیان کرده و توصیهاش به عبدالمطلب را برای مواظبت و حمایت از پیامبر خدا(ص) برجسته کرده است (همان: 1/ 227-228؛ قس. ابن هشام، بیتا: 1/ 179) کوشش کراجکی بر تثبیت باورِ آگاهیِ بر رسالت پیامبر خدا(ص) را میتوان در شرح او از نگهداری نیکوی عبدالمطلب از حضرت محمد(ص)، آگاهکردن ابوطالب به آیندۀ آن حضرت، توصیه به او برای نگهداری از ایشان در زمان مرگ و خبر کاهنان از آیندۀ روشن محمد نیز دنبال کرد. همان روایت مفصل یکپارچه که تا هنگام نبوت پیامبر ادامه مییابد (کراجکی، همان: 1/ 195). به این ترتیب گزارش پرتکرار مسیحیان از بشارت بحیرا یا سرجیوس مسیحی به ابوطالب دربارۀ نبوت رسول خدا(ص) عامدانه حذف شده و خبر آگاهی سرپرستان پیامبر(ص) از این امر جای آن را گرفته است؛ افرادی که وجود آنها در تاریخ امری مسلم و زمانمند است. ضمن آنکه اطلاع سیف از نبوت آن حضرت- براساس کتب و دانشی که آشکار نمیکنند (همان: 1/229)- یادآوریکنندۀ بشارت ظهور پیامبر(ص) در دیگر ادیان است. تمرکز کراجکی در نقل روایات تاریخی در مقطع دوم زندگی حضرت محمد(ص)، ذیل عنوان «معجزات پیامبر» بر دورۀ مدنی است. او تنها به سه روایت از معجزات ایشان در دورۀ مکی اشاره کرده است که عنصر زمان را در خود مستتر دارند. به نظر میرسد او در گزینش و نقل خبرگرفتن پولِ اعرابی از ابوجهل توسط پیامبر(ص) (همان: 1/198-199)، ناتوانی ابوجهل در کوبیدن سنگ بر سر رسول خدا(ص) در هنگام نماز (همان: 1/ 199)، جذابیت شنیدن قرآنخوانی آن حضرت برای مشرکان (همان: 1/202)، حاشیهرانی سه انگارۀ توهم خودبزرگبینی، خودشیفتگی و فریبکاری موردِ تأکید مسیحیان را دربارۀ پیامبر(ص) و برجستهسازی حقانیت نبوت ایشان را مدنظر داشته است. گزارشهای تاریخی او در دورۀ مدنی- که خود به دو دسته تقسیمشدنی است- نیز در پیوند با یکی از معجزات پیامبر(ص) است. در دستۀ اول، او در کنار روایت به شیرآمدن گوسفندی که رسول خدا(ص) در راه هجرت به مدینه آن را دوشید (همان: 1/196)، به آگاهی آن حضرت از قصد رفتن عمرو بن وهب به مدینه (ترور) (همان: 1/201) و استجابت دعای باران ایشان در این شهر (همان: 1/202) نیز اشاره کرده است. این روایات تاریخی که همانند روایات قبل، عنصر زمان را در خود مستتر دارند، ادعا و انگارهسازی مسیحیان را دربارۀ توهم خودبزرگبینی، خودشیفتگی، فریبکاری و حتی خشونتطلبی آن حضرت به چالش میکشند و بر وقوع تاریخی معجزات پیامبر(ص) تأکید میکنند؛ امری که در سطحی عمیقتر شاید بر تاریخینبودن گزارشهای موجود دربارۀ نبوت حضرت عیسی و معجزات او اشاره داشته باشد. در دستۀ دوم، کراجکی گزارشهای به جا مانده از اقوال و افعال اعجازگونۀ پیامبر خدا(ص) را در غزوات ایشان (واقعۀ تاریخی مشهور در زمانی خاص) برجسته کرده است؛ برای نمونه او به عملکرد مشابه پیامبر خدا(ص) در جنگ بدر و حنین برای عقبراندن دشمنان اشاره کرده و آورده است: «روز جنگ بدر، مشتی ریگ بر چهرۀ دشمنان پراند و چشمشان چنان آسیب دید که رو به گریز نهادند[...] و به مانند آن را در روز جنگ حنین انجام داد[...] و همۀ مشرکان گریزان شدند» (همان: 1/196). همانطور که معجزۀ آن حضرت در جریان حفر خندق پیش از غزوۀ احزاب را به مخاطبان یادآور شده است: «در جنگ خندق، آنگاه که مردم در کار کندن خندق بودند، یک رگۀ سخت و سنگی جلو کارشان درآمد. با تیشههای خود بر آن نواختند و تیشهها شکستند. به رسول خدا گزارش دادند. آن حضرت آمد و آبی خواست و بر آن ریخت و یک تپه ریگ نرم شد» (همان: 1/198). کراجکی همین شیوه را در بازنمایی برشی از صلح حدیبیه دنبال کرده است. او در کتاب کنز آورده است که چون پیامبر خدا(ص) و همراهانشان به درۀ حدیبیه رسیدند، چاه آب نداشت و مردم از بیآبی به ایشان شکایت کردند. آن حضرت تیری از تیردان خود خارج کردند و به دست براءبن عازب دادند. او داخل چاه رفت، آن تیر را در کف چاه فرو کرد و آب از چشمههای چاه جوشید (همان: 1/ 197). آخرین نمونه از گزارشهای تاریخی گزینششدۀ کراجکی برای اثبات نبوت حضرت محمد(ص)، مربوط به جنگ تبوک است. او آورده است که سپاهیان رسول خدا در این جنگ دچار کمبود آذوقه شدند. پیامبر(ص) آنچه را از آذوقه مانده بود، جمع کرد و دعا فرمود و آنقدر آذوقهها زیاد شود که از سفرهها بیرون بزند (همانجا). با مرور روایات فوق به نظر میرسد کراجکی در نقل معجزات پیامبر خدا(ص) پس از هجرت، هوشمندانه به سراغ آن بخش از زندگی ایشان رفته است که در حافظۀ تاریخی مسلمانانِ مخاطبش آشنا بوده است؛ بهجز صلح حدیبیه که نقطۀ عطفی در تاریخ و گسترش اسلام در شبه جزیرۀ عربستان بوده است؛ مثال او از غزوات پیامبر(ص) است. بُعدی از حیات تاریخی پیامبر(ص) که به واسطۀ فتوح بیشتر برجسته شد. معجزات گزینششده از برجستهترین نبردهای حضرت محمد(ص)، برای رفع طبیعیترین حوائج همانند آب و غذا بوده است؛ امری که با برخی از درخواستهای امم پیشین از رسولانشان برای معجزه همانندیهایی داشته (بقره، آیه60-61) و بهواسطۀ پیوند با تاریخ پذیرفتنیتر بوده است؛ از این رو مرور این روایات نهتنها در حاشیهرانی انگارهسازیهای مسیحیان که در ایجاد انگاره «آنها هم مانند ما هستند» (در نوع معجزات) و نیز انگارۀ «ما بهتر از آنها هستیم» (پیوند معجزات با تاریخ به وقوع پیوسته) برای مخاطبان مسلمان مؤثر بوده است. کراجکی در اثبات نبوت حضرت محمد(ص) تنها به نقل معجزات عملی ایشان اکتفا نکرده است. پیشگویی رسول خدا از وقایع آینده، که یکی از شایعترین روشها در اثبات فضایل و جایگاه آن حضرت در شاخههای مختلف تاریخنگاری اسلامی بوده است، نیز دیگر مستمسک این اندیشمند امامی در نیل به مقصود بوده است. با این حال از میان روایات فراوانی که در این زمینه وجود دارند، او روایتی مفصل از گفتوگوی پیامبر خدا(ص) را با عوف بن مالک در غزوۀ تبوک برگزیده است؛ این آخرین غزوۀ رسول خدا بود که با هدف ایجاد امنیت در مرزهای مشترک با رومیان/ مسیحیان انجام شد (واقدی، 1409: 3/ 990؛ ابن هشام، بیتا: 2/ 515-516). در این گفتوگوی دو نفره، آن حضرت به شش رخدادِ قبل از قیامت اشاره کردهاند که نخستین آنها رحلت ایشان و سپس فتح بیتالمقدس است. آغاز روایت با خبری محتوم در حیات بشری و ادامۀ آن با اشاره به فتحِ بزرگ مسلمانان در دورۀ خلیفۀ دوم است که آشنا با ذهن هر مسلمان و اهل کتابی در شامات بوده و تأییدی دیگر بر حیات تاریخی آن حضرت، اثبات نبوت ایشان و کماثرسازی انگارههاست. نکتۀ درخور توجه در این میان، توجه بیشتر مورخان روایت به بشارت فتح حیره و نه بیتالمقدس از سوی پیامبر(ص) است (بلاذری، 1998: 239-242؛ طبری، بیتا: 3/ 365-367)؛ خبری که کراجکی متناسب با اهدافش آن را جایگزین کرده است. در ادامۀ این روایت نیز به وعدۀ ظاهرشدن مال فراوان در میان مسلمانان اشاره شده و از نتایج فتوح مسلمانان در مناطق مختلف همچون شام بوده است؛ امری عیان در تاریخ اسلام که همزیستی مسلمانان و اهل کتاب را در منطقۀ شام در دورۀ حیات کراجکی سبب شده است. روایت با خبر صلح رومیان با مسلمانان پایان یافته است؛ صلحی که پس از جمعشدن هشتاد لشکر از مسلمانان برای جنگ با رومیان رخ میدهد (کراجکی، 1388ش: 130). اگرچه مصداق کاملاً بارزی برای مورد اخیر در تاریخ وجود ندارد، به نظر میرسد ابتدای شفاف روایت، نهتنها احتمال پذیرش رخدادن انتهای مبهم آن را نیز برای مخاطبان فراهم میآورده است، در صورت تطابق آن با زمان حال و امکان پایان درگیریها در منطقه- پس از انسجام مسلمانان- آرامشبخش نیز بوده است. ضمن آنکه در گزینش و نقل هوشمندانۀ این روایت، علاوه بر اثبات نبوت حضرت محمد(ص) با خبر از تاریخِ به وقوع پیوسته، گذشتۀ پر افتخار مسلمانان در رویایی با رومیان/ اهل کتاب و چیرگی بر آنها، به خوانندگان کتاب یادآوری شده و رسیدن به صلح در پرتو اتحاد (سیاسی/ اعتقادی) به آنان بشارت داده شده است. نتیجهگیری حیات علمی اندیشمندان مسلمان با دغدغههای جاری در زمان و مکان زیست آنها پیوندی نزدیک دارد. کراجکی همانند دیگر متکلمان معاصرش و به مدد تاریخ، از عقیدۀ خود یعنی حقانیت دین اسلام دفاع کرده است. برای این منظور او کوشیده است تا به اثبات حقانیت نبوت پیامبر خدا(ص) و معجزهبودن کتاب آسمانی او (حقانیت قرآن) بپردازد. تمرکز کراجکی بر این موضوع را باید در پیوند با بافت زمانۀ او، یعنی انکار نبوت آن حضرت و معجزهبودن قرآن، با انگارهسازی، بهویژه انگارۀ فریبکاری (تأکید بر ساختگیبودن معجزات پیامبر خدا(ص)) در سنت مکتوب مسیحیان فهمید؛ امری که در نظر داشتن ارتباط همیشگی متن و بافت، ما را بهسوی آن رهنمون میکند. علاوه بر آن، وجود متونی از مسیحیان شرق مدیترانه- در دورۀ قبل و بعد از حیات کراجکی- که همین شیوۀ انگارهسازی در آنها دنبال شده است، احتمال حضور جریانی حداقلی را دو چندان میکند که عهدهدار تداوم این امر در زمانۀ کراجکی بوده است؛ جریانی که با اوجگیری توجهات به جایگاه بیتالمقدس در عقاید مسیحیان، در آن دوره در حاشیه قرار گرفته بود. روش کراجکی در دفاع از حقانیت اسلام، پیوندزدن وقایع تاریخی با جنبههای اعجازی کتاب خدا (خبر از آینده) و زندگی پیامبر(ص) بوده است (پیوند تاریخ و عقیده). در این راستا او گاه به گزینش و نقل معجزاتِ مشابهِ با مسیح برای پیامبر خدا(ص) و یا خبر ایشان از آینده پرداخته است که با وقایع خاص تاریخی پیوند داشتهاند. همانطور که معجزات آمیخته با گزارشهای شفاف از حیات تاریخی حضرت محمد(ص) (دارای عنصر زمان و مکان) را نقل کرده است؛ روشی که حاشیهرانی و نفی انگارههای مختلف ایجادشده دربارۀ رسول خدا(ص)، بهویژه فریبکاری را مدنظر داشته است و بر ایجاد دو انگارۀ «آنها هم مانند ما هستند» (اشتراک معجزات پیامبران) و «ما بهتر از آنها هستیم» (پیوند معجزات و پیشگوییها با تاریخِ به وقوع پیوسته)، در ذهن مخاطبان مسلمان توجه داشته است. در این روش، پذیرش این معجزات یا انگارهها، با پذیرش حقانیت پیامبر خدا(ص) و قرآن همراه بوده و درنهایت تثبیت عقیدۀ حقانیت دین اسلام را در نظر مخاطبان مسلمان بهدنبال داشته است. [1]. The quest of meaning. [2]. context [3]. Schemata [4]. در قرن پنجم هجری دو مکتب مقتدر کلامی- فقهی در بغداد ایجاد شد. مکتب متکلمان شیعه به پیشوایی سید مرتضی و مکتب شیخ طوسی، که بر محافل اجتهادی امامیه پس از قرن پنجم نیز مسلط بودند (پاکتچی، 1391: 154(. [5]. فهرست استادان او در مقدمۀ نعمه بر کنزالفوائد آمده است (1405ق:1/16-18) [6]. یک آبادی در شمال شرقی قاهره (مونس، 1390: 382). [7]. این کتاب را برای ناصرالدوله نگاشته و او در سال 433ق از سوی فاطمیان به حکومت دمشق رسیده است (ابن قلانسی، 1403ق:1/159). [8]. احتمالاً اقامت او در این شهر طولانی بوده است؛ زیرا در فهرست شاگردانش چند نفر با نام طرابلسی نیز هستند (نک.به: کراجکی، 1405ق: 1/ 18؛ مجلسی، 1403ق: 1/ 35؛ آقا بزرگ تهرانی، 1408ق: 23/ 251). [9] . مشخص نیست که او در زمان حکومت بنیمرداس (حک.414-473) و یا پیش از آن در حلب بوده است. [10]. رد باور مسیحیان دربارۀ تثلیث (کراجکی، بیتا: 1/280-281)؛ استدلال عقلانی کراجکی برای شبه برهمنان هندو که تنها عقل را برای سعادتمندی بشر کافی میدانستند (همان: 1/ 268-269) و پاسخ عقلانی او به یهودیانی که نسخ در شرع را انکار میکردند (همان: 1/ 270-271)، از این موارد است. .[11] کراجکی به زمان نزول این آیه اشاره نکرده است؛ اما واحدی نیشابوری آن را هنگام انذار عمومی مکیان توسط پیامبر میداند (2/ 557-558). | ||
مراجع | ||
. قرآن کریم
35.---------------- (1405ق)، کنزالفوائد، تصحیح عبدالله نعمه، بیروت: دارالأضواء.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 575 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 243 |