تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,651 |
تعداد مقالات | 13,405 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,210,750 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,076,330 |
بررسی و تبیین تغییرات کلانترهای طایفۀ جاوید ایل ممسنی در دورۀ قاجار با تکیه بر اسناد نویافتۀ محلی و سنگنگارههای گورستانی | ||
پژوهش های تاریخی | ||
مقاله 3، دوره 15، شماره 1 - شماره پیاپی 57، فروردین 1402، صفحه 17-50 اصل مقاله (2.48 M) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jhr.2023.134211.2378 | ||
نویسندگان | ||
عارف اسحاقی1؛ علی اکبر جعفری* 2 | ||
1دکترای تخصصی تاریخ محلی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران | ||
2دانشیار گروه تاریخ، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران | ||
چکیده | ||
طایفۀ جاوید، از طوایف چهارگانۀ اتحادیۀ لُر ممسنی فارس است. نظام کلانتری بین آنها، که وظیفۀ آن رهبری، انسجام و معاضدت عامۀ مردم در تحولات سیاسی-اجتماعی بوده است، بهنوعی سبک مدیریت ایلی را در این اتحادیه نشان میدهد. این نظام به دلایلی ازجمله رقابت بر سر منصب کلانتری و دخالت کارگزاران حکومت مرکزی در انتخاب کلانترها، همواره دچار تغییر و گذار بوده است. با عنایت به اهمیت موضوع تغییر کلانترهای طایفۀ جاوید و کُنش 1 مردم این منطقه در موضعگیریهای سیاسی-اجتماعی ایل ممسنی و چگونگی رویدادها در مقابل این کنش، این پژوهش با هدف بررسی تأثیر کارگزاران حکومتی در فرآیند تغییر کلانترهای طایفۀ جاوید ایل ممسنی و واکنشها نسبتبه این تغییرات حکومتی در دورۀ قاجار، قصد آن را دارد تا به این پرسش پاسخ دهد: تغییر کلانترها در طایفۀ جاوید باعث ظهور و افول چه افراد یا خانوادههایی در منصب کلانتری شد؟ این پژوهش به شیوۀ مطالعۀ کتابخانهای با تکیه بر اسناد نویافتۀ متعلق به برخی خانوادههای محلی و مطالعۀ تطبیقی سنگنگارههای گورستانی خانوادۀ کلانترهای این ناحیه و مصاحبه با افراد آگاه از مسائل منطقه، این موضوع را بررسی کرده است. | ||
کلیدواژهها | ||
حکومت قاجار؛ ممسنی؛ کلانتری؛ طایفۀ جاوید | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه جمعیت ایلی و عشایری ایران در طول تاریخ، همواره بخش درخور توجهی بوده است؛ بهگونهای که تا نیمۀ قرن چهاردهم هجری، حدود یک چهارم جمعیت ایران را شامل میشد. آنها در بسیاری از تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نقش مؤثری داشتند و بیشتر حکومتهای ایران دورۀ اسلامی توسط همین ایلات شکل گرفتند. در دورۀ معاصر نیز ایلات و عشایر نقش عمدهای در حوادث سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایفا کردهاند که مهمترین دلیل این امر، قدرت نظامی ایلی مبتنی بر روابط متقابل سران محلی با عامۀ مردم، نظاممندی اجتماعی ایلی و چگونگی ساختار قدرت ایلات و عشایر بود. در ساختار اجتماعی ایلات، سران محلی، کدخدایان و ریشسفیدها، هستۀ نخست رهبری در اتخاذ راهبردها و تصمیمهای معاضدت ایلی بودند و دیگر طبقات، که بیشتر نقش بسیج اجتماعی در واکنشهای ایلی داشتند، در ردههای پایینتری جای میگرفتند. در این رابطه باید گفت زمانی که سران محلی در موضع مقابل منافع عموم و در پیِ منافع شخصی خود حرکت میکردند، بافتهای اجتماعی ایلی در وضعیت کُنشی قرار میگرفتند، از موضع واکنشی خارج میشدند و بهوسیلۀ این حرکت جمعی، با پیروینکردن از سران طایفهای، در یک کُنش طایفهای و واکنش ایلی یا منطقهای برای رسیدن به انسجام، رفتار سیاسی واحدی را اتخاذ میکردند که تحرکات طایفهای بعضی از طوایف ایل ممسنی علیه حکومت قاجار، تابعی از اینگونه کُنشهای ایلی بوده است. بر همین اساس، مجموعۀ تعارضهای بین حکومتها و ایلات و عشایر ممسنی، موجب تقابلهایی بین این جوامع ایلی با حکومت مرکزی و سیاستهایی شد که حاکمان برای نظارت بر آنها اتخاذ میکردند. در دوران حکومت قاجار، بنابر سیاستهایی که با دخالت قدرتهای فرامنطقهای یا بهوسیلۀ عوامل منطقهای و عناصر محلی شکل گرفت، روابط جدیدی بین حکومت و ایلات و عشایر به وجود آمد. ایجاد این ارتباط به این علت بود که حکومت قاجار، بهدلیل ضعف اقتصادی در تشکیل یک ارتش دائمی، با سیاست ایجاد تفرقۀ درون ایلی و رقابت با ایلات دیگر با حفظ توازن و تحریک ماهرانۀ تعصب قومی، امنیت خود را تأمین میکرد (آبراهامیان،39:1377)؛ زیرا توان مقابله با ایلاتیها را نداشت که رابطۀ خونی و نژادی با هم داشتند و علیه هر دشمن خارجی با هم متحد میشدند. یکی از عناصر مهم چنین روابطی، دخالت در تصدی مقام کلانتری ایلات ازجمله طایفۀ جاوید از ایل ممسنی بود. انتخاب کلانتران در طایفۀ جاوید، از میان متنفذترین خانها بهلحاظ سیاسی، نظامی، اقتصادی و اجتماعی بهوسیلۀ کارگزاران حکومتی، انجام میشد. در حقیقت کلانتر، در ممسنی «خانِ» خانها و مردم هر طایفه بود. در طوایف ایل ممسنی، منصب کلانتری غالباً انتصابی بود. همچنین در این ایل، منصب ایلخانی وجود نداشت و نبودِ آن، یک ضعف بزرگ سیاسی-اجتماعی نظام ایلی محسوب میشد؛ زیرا این ساختار باعث انتخاب رهبری واحد برای یکپارچگی و انسجام ایلات مذکور در برابر تهدیدهای برون ایلی و حل مشکلات و اختلافهای درون ایلی و همچنین تأمین امنیت این ایلات میشد (اوبرلینگ،31:1383). علت نبود منصب ایلخانی در ایل ممسنی به رویکرد سیاست حکومت قاجار و انگلیس برای فروپاشی انسجام و وحدت ایل ممسنی و قطع ارتباطهای ناشی از همپوشانی زبان، نژاد و فرهنگ منطقۀ ممسنی با مناطق پیرامونی و همچنین به اختلافها و رقابتهای درون ایلی سران محلی برمیگردد (اسدپور و اسحاقی- ب- 54:1393-53). حتی در زمان پهلوی، یکبار هم که خوانین چهارگانۀ طوایف ممسنی برای رفع این نقیصه در قلعهچنار جاوید واقع در بلوک همایجان، گردهمایی تشکیل دادند، بهدلیل اختلاف شدید بین بزرگانشان، نتوانستند به اجماع درست و پذیرفتنی برسند، بهگونهای که حتی انتخاب شاپورخان جاوید بهعنوان کلانتر این طایفه، هیچگونه تأثیری بر روند و کارکرد نظام کلانتری در ایل ممسنی نداشت. بر این اساس، پژوهش حاضر در پی پاسخ به این پرسش است که تغییرات کلانترها در طایفۀ جاوید ایل ممسنی باعث ظهور و افول چه افراد یا خانوادههایی در منصب کلانتری شد؟ در این پژوهش فرض بر آن است که تغییرات سیاسی-اجتماعی درون ایلی منطقۀ جاوید و دخالت کارگزاران حکومتی باعث ظهور افراد و خاندان جدیدی در ارکان نظام کلانتری این طایفه شد. این مقاله ضمن معرفی سلسلۀ کلانتران این ناحیه، این موضوع را بررسی میکند. پیشینۀ پژوهش نشان میدهد که شهشهانی (1359) در مقالۀ «نگاهی به تاریخ خوانین ممسنی»، اگرچه تا حدودی ولیخان بزرگ را معرفی کرده است، دربارۀ کلانتران طایفۀ جاوید ممسنی کمتر ذکری به میان آورده است. تحقیقات تاریخ محلی ازجمله کتابهای «تاریخ و جغرافیای ممسنی» نوشۀ مجیدی و «تاریخ سیاسی-اجتماعی ممسنی» به قلم ایلامی نیز بهصورت جسته و گریخته اطلاعاتی در زمینۀ کلانتران جاوید ممسنی میدهند. اگرچه در این منابع محلی و دیگر تحقیقات جدید، نام برخی کلانتران طوایف دیده میشود، روند تغییرات کلانتران طایفۀ جاوید بررسی نشده است. نباید از نظر دور داشت که در مطالعات تاریخ ایلات، یکی از منابع مهم، «تاریخ شفاهی است» که راوی، اگرچه خود وقایع را ندیده است، گنجینهای از رویدادهای تاریخ ایلی است که نسل به نسل به او منتقل شده است و تاریخ ایلات را باید براساس اینگونه گزارشها نیز شناخت. بر این اساس، این پژوهش ضمن بررسی و بازسازی تغییرات کلانترها مبتنی بر منابع تاریخی، این تغییرات را براساس اسناد خصوصی آرشیونشده، سنگنگارههای گورستانی و مصاحبه با مطلعان محلی بررسی میکند. 1- جغرافیای تاریخی ممسنی و طایفۀ جاوید ممسنی در شمال غربی استان فارس قرار دارد. نوبندگان به مرکزیت انبوران و شولستان از اسامی تاریخی این منطقه است. ممسنی بخشی از کورۀ شاپور، به نام انبوران و در غرب همایجان و مرکز آن، شهر نوبندگان بود که بسیار آباد و بزرگ بوده است (لسترنج،285:1364؛ استخری، 112:1368؛ مقدسی، 1361: 2/647-646). پس از اینکه مسلمانان ولایت انبوران را فتح کردند، واژۀ انبوران بر تمام ممسنی اطلاق شد و نوبندگان، مرکز منطقه شد. تقریباً پس از قرن چهارم هجری از واژۀ انبوران و مرکز آن دیگر نامی نیست و شولستان جایگزین آن شد. شولیها در قصبۀ فهلیان این منطقه مستقر شدند و نام خود را بر این سرزمین گذاشتند (اسدپور و اسحاقی- الف- 1393: 126). لُرهای ممسنی تا آواخر زمان صفویه بر نواحی شولستان استیلایافته، نام شولستان را منسوخ کردند و آن را بلوک ممسنی گفتند (فسایی، 1388: 2/1561). دربارۀ نام شولستان باید گفت که با وجود استفاده از واژۀ ممسنی بهجای شولستان، در اسناد محلی دورههای بعد از صفویه، مخصوصاً در طایفۀ بکش و رستم و حتی منابع تاریخی، بیشتر نام شولستان رایج بوده است (اسناد شمارۀ 1، 7 و 8). این منطقه تا سال 1325ش، بخشی از شهرستان کازرون فارس محسوب میشد و مرکز آن قصبۀ فهلیان علیا بود، بعداً، به فرمانداری ممسنی ارتقا یافت و نورآباد بهعنوان مرکز آن انتخاب شد. بر این اساس، قلمرو ایل ممسنی گستردهتر بوده و در دورۀ قاجار، علاوه بر ممسنی فعلی، بخشهایی از قلمرو سپیدان، بویراحمد، کهگیلویه، بوشهر، کازرون و کُهمره را شامل بوده است. مرزهای منطقۀ ممسنی در دورۀ قاجار «از یک طرف کُهمرۀ سرخی نزدیک به شیراز، از طرف دیگر کُنارتخته، بیبیحکیمه، باباکلان، سَرگچینه، بویراحمد و از طرف دیگر تا هُمایجان، رودبال و کُمهرکاکان، کشیده شده بود» (مصاحبۀ شمارۀ یک). محدودۀ قلمرو طایفۀ جاوید نیز از طرف شمال به منطقۀ رستم و بویراحمد، جنوب به منطقۀ دشمن زیاری، مشرق به شهرستان سپیدان و مغرب به دهستان بکش متصل است. شاخهای از طایفۀ جاویدی در دوران شاه طهماسب صفوی از این ایل جدا شدند و در ایل بابادی بختیاری سکونت اختیار کردند (عکاشه، 700:1365). این طایفه از ایلات قدیم لر ممسنی است که در جوار سه طایفۀ بزرگ بکش، رستم و شول بنیخالد در نواحی بیضا، بنو، همایجان و شُعّب باشت کهگیلویه سکونت داشتهاند (میرجعفری و هاشمی اردکانی، 105:1353-104). همچنین دربارۀ حدود و ثغور طایفۀ جاوید گفته شده است: «جاوید از دهستانهای پنجگانۀ فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون است» (رزمآرا، 1330: 7/58). 2- تغییرات کلانترهای طایفۀ جاوید و مناسبات درون ایلی آنها با حکومت مرکزی دربارۀ چگونگی شکلگیری نظام کلانتری و تغییرهای کلانترها در طایفۀ جاوید و واکاوی نیای کلانتران این ناحیه، کمتر ذکری در منابع تاریخی دیده میشود و گزارشهای تحقیقات جدید نیز غالباً بر پایۀ مطالب غیرعلمی در تاریخنگاری محلی است. سنگ قبری به نام «خلیلالله» در قبرستان خَیون روستای بَهلو جاوید قرار دارد که تاریخ وفاتش (1170 ﻫ .ق) و بهعنوان عالیجاه منقوش است. او فرزند شاه محمدخان بوده و تاریخ وفاتش (1130 ﻫ .ق) ذکر شده است (سنگنگارۀ شمارۀ 1). لقب عالیجاه از عناوین مهم دورۀ صفویه و پس از آن بوده است. والۀ قزوینی از شخصی به نام «باباخلیل»، مین باشی ممسنی یاد میکند و مینویسد: «بابا خلیل ممسنی و تابعیان وی در مدت محاصرۀ قلعۀ ایروان با جرئت و جلادت در امر قلعهداری با دشمن جنگیدند و تسلیم نشدند، در این میان، سلطان مراد که از دلاوریهای ممسنیها آگاهی داشت، برای برگرداندن آنها، جمعی را فرستاد، آن گروه نامعدود (ممسنیها) به سرعت برق، روی به راه نهادند و رومیان در اثنای ایلغار به بابا خلیل و تفنگچیان ممسنی رسیدند که جمع کثیری از آنها، هدف تیر کمانداری ممسنیها قرار گرفتند و جمعیت رومی را پریشان گردانیدند» (والۀ قزوینی، 221:1380). درواقع باباخلیل یا جلیل در این منابع، شاهزاده خلیلالله، سرسلسلۀ کلانتران طایفۀ جاوید بوده است. سندی به سال 1113 ﻫ .ق نشان میدهد در دورۀ صفویه، نظام کلانتری جاوید هنوز شکل نگرفته بوده و نظام مدیریتی این طایفه کدخدامحور بوده است؛ زیرا با وجود قرارگرفتن این اراضی در محال طایفۀ جاوید، با توجه به عرف ایلی، هیچ کلانتر یا خانی از جاوید، این سند مهم محلی را مُهر نکرده است. مقایسۀ تطبیقی اسناد نویافتۀ طایفۀ جاوید با طوایف دیگر ممسنی، نشان میدهد فهلیان و توابع آن دارای کلانتری به نام اسماعیل ولد میرزا ابراهیم کلانتر فهلیان بوده است. در این سند افرادی از طوایف دودانگه، پِراِشکَفتی، رئیس و بُسحق جاوید، آن را تنفیذ محلی کردهاند (سند شمارۀ 27). در بررسی بعضی از اسناد و سنگنگارههای طایفۀ جاوید و دیگر طوایف ایل ممسنی، القاب «رئیس» و «مَلِک» و «امیر» دیده میشود که این القاب میتواند مساوی کارکرد منصب کلانتری باشد (سند شمارۀ 28 و سنگنگارههای شمارۀ 16 و 17). همچنین دربارۀ واژۀ «ملک» و «امیر»، در «جنگنامۀ کشم و جروننامه»، اشعار متعددی آمده است. وجود القاب «ملک»، «امیر» و «میر» در این اشعار برای طوایف ممسنی میتواند نشان از منصب مدیر ایلی و گاهی منصب نظامیگری در دورۀ صفویه باشد. در این منظومه از شخصی به نام «شاهقلیخان» با عنوان فرماندۀ تمام چریکهای ممسنی یاد شده است (جنگنامۀ کشم، بیتا: 6-5) که با همراهی کردها و ترکها از طرف امامقلیخان امیرالامرای فارس، مأمور جنگ با پرتغالیها شد (فلسفی، 1347: 2/98). در بررسی اسناد محلی ممسنی، نام علی قلی خان فرزند شاهقلیخان، از طایفۀ بکش در این زمینه ذکر شده است (سند شمارۀ 29). همچنین فرماندهان چریکهای هریک از طوایف ممسنی، با اسامی امیر احمد جاوید، ملک شیر، رستم و حسین صفر کوتوال قلعه سفید در دست است (جنگنامۀ کشم، بیتا: 8-9). طبق بررسیهای میدانی در آرامستانهای قدیمی روستاهای منطقۀ جاوید، سنگنگارههایی دیده شد که دارای لقبهای عالیجاه، عالیشان، اشرفالخاقان، مقربالخاقان، آقا، اسم شخص و پسوند خان است. همچنین در سنگنگارههای گورستانی خوانین منطقه، لقب قاید و مُلا نیز دیده میشود (سنگنگارۀ شمارۀ 2، 3، 4، 8، 10، 11، 19 و 20). دربارۀ این القاب میتوان گفت: 1- القاب قاید و مُلا که برای احترام خانوادگی و حفظ شأن این طبقۀ اجتماعی به کار برده شده است، پیشمقدمۀ رسیدن به منصب خانی یا معادل خان بوده است. 2- داشتن لقب خان به این معنا بوده است که این اشخاص از خانوادهای بودهاند که خانها از بین آنها انتخاب شدهاند یا منصب خانی داشتهاند. علاوه بر القاب پیشین، القاب دیگری نیز در میان جاویدیها وجود داشته است که توجه به آنها در بررسی سیر تاریخی تحولات مناصب و مقامات ایلی تا رسیدن به عنوان کلانتری مهم است؛ از این القاب میتوان به لقب «اُولاده» اشاره کرد. تیرهای از جاوید که عمدۀ خوانین از آنها بودهاند، به زبان محلی، اُولاده نامیده میشوند. اولاده با ردۀ ایلی اولاد و بُنکو در مطالعات جامعهشناختی ایلات متفاوت است. دربارۀ لقب «قاید» باید گفت این عنوان گاهی بهاشتباه، کلانتر هم خوانده شده است. مثلاً مجیدی از سنگ قبری یاد میکند که متوفا «شروان» نام داشته است و اهالی منطقه، او را کلانتر شروان خواندهاند. نویسنده تاریخ فوت او را 1180 ﻫ.ق و مقارن حکومت کریمخان زند یاد کرده است (مجیدی،245:1371). در تحقیقات میدانی ما، این سنگنگاره با نام عالی شأن قاید شروان ابن مرحوم زکی خان جاویدی یافت شد و تاریخ فوتش 1258ﻫ .ق بوده است (سنگنگارۀ شمارۀ 1). براساس اطلاعات این سنگنگارۀ گورستانی، متوفا، قاید شروان هرگز کلانتر نبوده است، اگرچه پدرش احتمالاً در این جایگاه بوده است. سنگ قبر دیگری که متعلق به علیخان است، او را فرزند قاید شروان نشان میدهد (سنگنگارۀ شمارۀ 5 و اسناد شمارۀ 2 و 30)؛ بنابراین به گواه سنگنگارههای گورستانی موجود، میتوان گفت پیشوند قاید، بیانگر منزلت طبقۀ اجتماعی آنهاست و نشان از منصب کلانتری ندارد. طبق همین سنگنگاره، زکیخان جاویدی از بزرگان این طایفه بوده است، بهگونهای که حتی میتوان گفت منصب کلانتری داشته است (سنگنگارۀ شمارۀ 1). ایلامی در این باره مینویسد: «از زکیخان جز اینکه رئیس و مدتی در این سمت بوده، اطلاع دیگری در دست نیست» (ایلامی،1392: 71)، او مقام یوزباشی را در اختیار داشته است که از مشاغل سپاهی و نظامی دوران صفویه تا زندیه بوده است (مجیدی، 1371: 245) . از کلانتران شناختهشده این دوره باید از محمدباقرخان نام برد. جعفرخان زند، حکم والا ضابطی و کوتوالی قلعه سفید را به باقرخان سپرد و او را خلعت بخشید (غفاری کاشانی،1369: 735-734). مجیدی از سنگ قبر محمدباقر خان نام میبرد (مجیدی،245:1371)؛ اما ما این سنگ قبر را نیافتیم؛ اگرچه سنگ قبری به نام بی بی زهرا بنت عالیجاه محمدباقرخان رؤیت شد (سنگنگارۀ شمارۀ 5). فسایی، سرسلسلۀ کلانتری خاندان جاوید را از باقرخان آغاز میکند و در این باره مینویسد: «کلانتر این ناحیه، محمدعلیخان جاویدی ممسنی است، پسر فتحاللهخان، پسر خلیلخان، پسر باقرخان که پدر بر پدر کلانتر این ناحیه بودهاند» (فسایی،1388: 20/1562). نکتۀ درخور توجه در مباحث تاریخی ایران در فاصلۀ سالهای بعد از مرگ کریمخان این است که با توجه به شرایط پیشآمده و تعدد مدعیان متعدد و نیز درگیریهای بین این مدعیان، گاه میتوان سرپیچی و اطاعتنکردن برخی از صاحبمنصبان و کلانتران طایفۀ جاوید را با حاکمان زند دید. از این نمونه به مخالفتهای باقرخان جاویدی و شورش او علیه جعفرخان زند اشاره میشود (غفاری کاشانی،1369: 735-734؛ موسوی نامی اصفهانی،299:1363- 298)، اگرچه از تأثیر این مخالفتها بر موقعیت و جایگاه آنها ذکری به میان نیامده و مقام کلانتری همچنان در این خاندان استمرار داشته است (سنگنگارۀ شمارۀ 6). در عرف روابط بین ایلات منطقۀ ممسنی، اسناد محلی باید به امضای کلانتران طوایف میرسید. در سندی مربوط به سال 1208 ﻫ .ق نامی از باقرخان جاوید در کنار میریخان (امیرمحمد بکش) و خانعلیخان رستم دیده نمیشود (سند شمارۀ 1). ظاهراً باقرخان جاویدی قبل از تشکیل دولت قاجاریه و حتی بنا بر گزارشی در زمان کریمخان زند توسط عدهای از همطایفهایهای خود در تنۀ له له کشته شده است که امروزه هم «پوزه باقرخان کشته» نامیده میشود (ایلامی،1392: 73). از بررسی گزارشهای پراکنده چنین بر میآید که تیرۀ تنگ پهنایی و زیر پاریویی که همان تیرۀ کورایی سرکوهی بوده است و تیرههای احمدانی و جگونی موجود در فارسنامه (فسایی،1388: 2/1562)، اگرچه مخالفِ شورش باقرخان علیه زندیه بودند، بهدلیل قتل کلانتر طایفۀ جاوید، به مناطق دیگر مهاجرت کردند (فتحی،1389: 39؛ مصاحبۀ شمارۀ دو). اثبات این مطلب در یک سند محلی نویافته از طایفۀ جاوید دیده میشود. طبق این سند، اراضی قریه کورایی، ملک شخصی و سردسیری رعایای تیره زیرفاریابی بوده است که از بیکدخدایی، متفرق شدند و در خارج از بلد و ملک خود به سر میبردند. محمدحسین کازرونی برای کفالت احوالشان، عالیجاه ملا عوض (سنگنگارۀ شمارۀ 20) کدخدای جوقههای دودانگه را برای جمعآوری مِلک عمومی سرانۀ رعیت و خراج مِلک جوقه زیرفاریابی منصوب کرده است که جزء طایفۀ له له بوده است (سند شمارۀ 26). طبق سند ملکی نویافتۀ محلی، باقرخان دو پسر به نامهای قاید خلیل و رحیم داشت (سند شمارۀ 2) و بعد از کشتهشدن پدر، خلیلخان متوفای 1245 ﻫ .ق (سنگنگارۀ شمارۀ 6) کلانتر جاوید میشود (ایلامی،1392: 73)؛ البته نام برادرش، رحیمخان، نهتنها در اسناد، در سنگنگارهها نیز وجود نداشت. نظر به اینکه یکی از وظایف کلانتر در مدیریت طوایف، تأیید معاملههای ملکی، قراردادها و قولنامههای محلی درون طایفهای برای تنفیذ مالکیت اراضی بوده است، سندی که با مهر و امضای رحیمخان تأیید شده باشد، در میان اسناد محلی مردم منطقه یافت نشد؛ اما سندی ممهور به مهر و امضای قاید خلیل (سند شمارۀ 4) وجود دارد. لقب قاید همانگونه که قبلاً ذکر شد، منصب کلانتری نبود. سنگنگارۀ قبر «حاصلخان» فرزند قاید رحیم جاویدی متوفای 1303 ﻫ .ق در قبرستان خَیون روستای بَهلو نیز گویای این مطلب است که رحیمخان با عنوان قاید مشهور بوده است (سنگ نگارۀ شمارۀ 1، سند شمارۀ 3)؛ بنابراین طبق اسناد محلی و سنگنگارههای گورستانی، رحیم و خلیل منصب خانی نداشته و دارای منصب قاید بودهاند. علاوه بر این، در تشکیلات نظام کلانتری، بهندرت دیده شده است که دو برادر همزمان، در یک طایفه منصب کلانتری داشته باشند. اگرچه مجیدی با تکیه بر شنیدههای خود، بهاشتباه مینویسد: «بعد از کشته شدن باقرخان در سال 1208 ﻫ .ق، خلیلخان و رحیم خان همزمان کلانتر طایفۀ جاوید میشوند» (مجیدی،248:1371). یکی از معمرین محلی معتقد بود قاید خسرو (سنگنگارۀ شمارۀ 8 و سند شمارۀ 4) کدخدای تیرۀ خلیفارین جاوید، خلیلخان و رحیمخان را کُشته است (مصاحبۀ شمارۀ چهار). سنگ نگارهای به نام قاید خسرو و مربوط به سال 1123 ق. در قبرستان خَیون وجود دارد که تاریخ آن با قتل قاید رحیم و خلیل، که توسط قاید خسرو به قتل رسیدهاند، همخوانی ندارد؛ بنابراین ادعای معمرین و نقلهای موجود، سخن دقیق و متقنی نیست و امکان تحریف گزارشها وجود دارد. بررسیهای میدانی نشان میدهد، سنگنگارۀ قبر قاید خسرو در روستای آب بید جاوید است. با بررسی اطلاعات و محتوای سنگنگارههای منطقه و مقایسه و تطبیق آنها میتوان گفت که کدخدایی قاید خسرو سرآغاز نظام مدیر ایلی جاوید است که در دورۀ صفویه تا زندیه، کدخدامحور بوده است. از نام قاید خسرو بعداً نیز استفاده شده است، بهگونهای که قاید خسرو کدخدا از اولاد محمد خلیفارین هم، همین نام را دارد. این نام در آرشیو خصوصی اسناد ملکی بعضی از خانوادههای منطقه، دیده میشود (سند شمارۀ 4). بعد از کشتهشدن خوانین منطقۀ جاوید با حمایت ولیخان بکش، قاید خسرو کدخدا، ریاست طایفۀ جاوید را در دست گرفت. سؤال مهم این است چرا افرادی که میتوانستند کلانتر طایفۀ جاوید باشند، توسط قاید خسرو کدخدای تیرۀ خلیفارین، به قتل رسیدهاند؟ در پاسخ باید گفت ایل ممسنی بهدلیل حمایتهای پیشین از خاندان زند و همچنین تلاش برای احیای یک حکومت لُر تبار در فارس، مورد کینه و سختگیری قاجارها قرار داشتند. ویلیام مونتایث در این باره مینویسد: «لرهای ممسنی فقط یک فرمانبرداری ظاهری از دولت قاجار دارند و در گذشته، مهمترین پشتیبان شاهزادگان زند بودند. دولت قاجار هرگز موفق نشد آنها را به اطاعت وادار کند. دولت مجبور است در هر شرایطی پادگان نیرومندی در کازرون داشته باشد. اگر این طوایف فرصتی و موقعیتی به دست آورند، برای روی کار آمدن حاکم لر یا لک دیگری در فارس، لحظهای درنگ نخواهند کرد» (Monteith, 1857: 116). لشکرکشی قاجارها به ممسنی برای سرکوب خانها و کلانتران منطقه (فسایی،1388: 1/768-780؛ سپهر، 761:1377؛ رضاقلی میرزا، 1346: 67-68)، نتیجهای جز کشتار و نسلکُشی مردم ایل ممسنی نداشت (فلاندن، 1383: 334؛ لایارد، 1367: 56-55)؛ بنابراین، حذف این خوانین، بهدلیل سیاست ایجاد تفرقه و بحران رقابت بین سران طوایف ممسنی، برای برهمزدن انسجام ایلی آنها در مخالفت با قاجارها بود. از دیگر نمونۀ این رفتارها، کشتن میری خان بود. شهشهانی در این باره مینویسد: «ولیخان، میریخان عالیوند را به قتل رسانیده و با این اقدام، کلانتر طایفۀ بکش شد» (شهشهانی، 1359 :721). آنچه از منابع و اسناد محلی میتوان دریافت، این است که بعد از کشتهشدن باقرخان، بهدلیل فرآیند قاجارستیزی در طوایف ایل ممسنی، کلانترهایی که بهنحوی با قاجارها همراهی کردند، اعتماد مردمی خود را از دست داده و در مواردی، منصب کلانتری به خانوادۀ دیگری از خوانین منطقه واگذار شده و از نفوذ اجتماعی و ایلی این دسته از خوانین بهشدت کاسته شده است، بهطوری که قادر به حفظ ارتباط ایلی خود با دیگر طوایف ممسنی نبودهاند و کمتر نقشی در رتق و فتق امور ایلی داشتند. برای نمونه، اسناد برون طایفهای جاوید، مربوط به سالهای 1208 ﻫ .ق (سند شمارۀ 1)، 1250 ﻫ .ق (سند شمارۀ 8) و 1255ﻫ .ق (سند شمارۀ 9) در طایفۀ رستم، نشان از روابط کلانتران و بزرگان طوایف بکش، رستم و فهلیان با مناطق پیرامونی بویراحمد، کازرون، بهبهان و تأیید سادات خاندان طباطبا و شاقاسمی منطقه دارد که در این اسناد، ذکری از کلانتران طایفۀ جاوید نیست. همانطور که قبلاً ذکر شد، بعضی از کدخداها، مانند قاید خسرو از تیرۀ خلیفارین در منصب کلانتری قرار گرفتند و از این طریق توانستند مدیریت ایل را در دست بگیرند. مجموعۀ اسناد محلی موجود در آرشیو خصوصی مردم منطقۀ جاوید مربوط به سالهای 1222، 1238، 1239، 1248، 1249،1280و 1284 ﻫ .ق گویای این واقعیت است که وجهۀ مردمی کلانترهای این طایفه بیشتر بهدلیل همکارینکردن و شرکتنکردن آنها در جنبشهای قاجارستیز سران و مردم ممسنی، رو به افول گذاشته است. تأیید و تنفیذ معاملات اسناد ملکی توسط کدخدایان و متنفذین مردمی، نشان از نوعی سیستم جدید مدیر ایلی دارد که میتوان آن را کدخداسالاری، نامگذاری کرد. به عبارت دیگر، افول مقام و موقعیت کلانتران و حذف تدریجی عنوان کلانتر و جایگزینشدن عنوان کدخدا، تغییر مهمی بود که در این مقطع روی داد. طبق اسناد بررسیشده، این کارکرد جدید از نظام کدخدایی و متنفذین بهجای سیستم کلانترسالار، معیار رتق و فتق امور سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مردم طایفۀ جاوید شد. البته اسناد ملکی ارائهشده در این پژوهش توسط کلانتران منطقۀ جاوید، نشان میدهد منصب کلانتری در طایفۀ جاوید در این دوران بهصورت ضعیف شدهای تا مدتها به حیات خود ادامه داده است. بررسی میدانی و مصاحبهها، نشان میدهد سران طایفۀ جاوید در برخی رویدادها، حامی قاجارها و سران قشقایی بوده و در این راه از هیچ کوششی دریغ نکردهاند؛ اگرچه این حمایت آنها در مواردی، مشکلات متعددی برای آنها ایجاد کرده است. مهمترین این مشکلات، دخالت نیروهای خارج از منطقه در مسائل منطقهای ممسنی بوده است؛ تا جایی که تداوم این مسئله، نقطۀ عطفی در دستاندازی خاندان بوشهری به اراضی ممسنی در زمان مظفرالدین شاه و واگذاری اجارۀ این املاک به صولتالدولۀ قشقایی بود. به گواهی یک سند محلی مربوط به یک معاملۀ ملکی در سال 1210 ﻫ .ق که در آن قاید علی فرزند ملا علاءالدین رودخاصی اراضی موسوم به سرناباد را به ملا بهزاد فرزند خیرالله از تیرۀ کجایی جاوید به مبلغ پنج تومان تبریزی فروخته است و این معامله ملکی توسط رستمخان فرزند رضاقلیخان (سنگنگارۀ شمارۀ 9)، تنفیذ و تأیید شده است، میتوان به این نتیجه رسید که بعد از باقرخان، رستمخان، کلانتر طایفۀ جاوید بوده است؛ زیرا در تأیید این معاملات هیچگونه ردپایی از کلانتری خلیلخان و رحیمخان دیده نمیشود (سند شمارۀ 2). در سند دیگری مربوط به سال 1212 ﻫ .ق که آن هم یک سند مربوط به معاملۀ اراضی منطقۀ سرناباد است، از افرادی با نام و عناوین قاید علی و خواهران فرزندان قاید علاءالدین رودخاصی جاوید، قاید خیرالله و قاید نورالله و عالیشان قاید خلیل و قاید جلیل فرزند باقرخان نام برده شده است. آمدن القاب عالیشان و قاید مخصوصاً برای خلیل و رحیم، بهدلیل اعتبار طبقۀ اجتماعی آنها بوده است و نشانی از کلانتری این افراد وجود ندارد. مُهر حاشیۀ این سند نویافتۀ محلی که توسط رستمخان تأیید شده است، بهصراحت نشان میدهد که نامبرده، کلانتر طایفۀ جاوید بوده است؛ زیرا در غیر این صورت و طبق عرف، باید کس دیگری معامله را تأیید میکرد، نه رستمخان (سند شمارۀ 6). لوحۀ سنگنگارۀ گورستانیِ رستمخان فرزند رضاقلیخان جاویدی نیز نشان میدهد که بعد از باقرخان، رستمخان به کلانتری رسیده است (سنگنگارۀ شمارۀ 9)، گزارشهای مرتبط با کلانتری طایفۀ جاوید در این دوران با آشفتگی روبهروست که دلایل مشخصی ندارد. مجیدی مینویسد: «چون رضاقلیخان از کلانتری کنار رفت، حاصلخان، کلانتر طایفۀ جاوید شد. کلانتری حاصلخان مصادف با شورش ولیخان بکش بود. او در شیراز نزد معتمدالدوله رفت و حمایت خود را از دولت قاجار اعلام کرد و با ولیخان جنگ نمود» (مجیدی، 250:1371). براساس آنچه فسایی دربارۀ اظهار ارادت بزرگان فارس به معتمدالدوله در این ماجرا آورده است، میتوان حدس زد که کلانتر طایفۀ جاوید نیز نزد معتمدالدوله رفته باشد (فسایی، 1388: 1/768). طبق این گزارشها و بررسیهای تطبیقی، این یافتهها با سنگنگارههای گورستانی منطقۀ جاوید، باید گفت در این زمان، رضاقلیخان فرزند رستمخان کلانتر طایفۀ جاوید بوده است. در سند معاملۀ ملکی اراضی موسوم به گلومهر از مزارع بلوک همایجان بین آقایان رضاقلیخان جاویدی از طایفۀ جاوید و طاهر از تیرۀ پیر حسن عبداللهی، عالیجاه رضاقلیخان بهعنوان رئیس حاکم طایفۀ جاوید مشخص شده است (سند شمارۀ 10)، او بهواسطۀ خویشاوندی با تیرۀ خلیفارین و میانجیگیری میرزا درویش محمد، که نام او در سند معاملۀ ملکی اراضی بِنجان طایفۀ بکش آمده است (سند شمارۀ 11)، با خانوادۀ قاید خسرو آشتی کرده است. نام قاید خسرو در یک سند ملکی دیده میشود که بیانگر معاضدت کدخدایان طایفۀ جاوید با کلانتر وقت برای رفع اختلافات بین مردم طایفه بوده است (اسناد شمارۀ 4 و 12). طبق این سند فرزندش ملا محمدعلی در سال1260 ﻫ .ق آشتی کرد و بعد از سالها کلانتری درگذشت. طبق دیگر سنگ نگارههای گورستانی، حاصلخان دو فرزند به نامهای سالمخان متوفای 1330 ﻫ .ق (سنگنگارۀ شمارۀ 7) و حاتمخان متوفای 1339 ﻫ .ق (سنگنگارۀ شمارۀ 8) داشته است. حاتمخان در معاملهای، یک دانگ اراضی فاریاب مشهور به مزرعۀ گلومهر را به عالیشان جعفرقلیخان فرزند باباخان جاویدی (سنگنگارۀ شمارۀ 2 و سند شمارۀ 3 و 13) فروخته است. فروش این ملک مهم، میتواند بهدلیل تضعیف قدرت او و همچنین دخالت، قدرت و رقابت حسنعلیخان و فتحاللهخان در امور طایفۀ جاوید باشد. او توسط افراد مذکور از کلانتری کنار گذاشته شد و حسنعلیخان و فتحاللهخان کلانتر شدند؛ زیرا مخالفت و انشقاق در درون نظام کلانتری جاوید در این دوره به اوج رسیده بود. سنگ قبر حسنعلیخان یافت نشد؛ اما در سنگ قبری به نام شکرالله، او را فرزند عالیجاه حسنعلیخان (سنگنگارۀ شمارۀ 10) نوشته است. سنگ قبر فتحاللهخان موجود است. گرمرودی، حاکم ممسنی و کهگیلویه در این ایام دربارۀ وضعیت طایفۀ جاوید، کلانتران و انشقاق نظام کلانتری مینویسد: «سلسلۀ کلانتران این طایفه نجیبترین کلانتران سایر طوایف ممسنی است؛ اما فتحاللهخان و حسنعلیخان، هر دو باقیماندۀ خوانیناند و هرچه بندۀ درگاه خواست که از آنها یکی کلانتر شود، ممکن نشده آخر الامر به تصدیق کدخدایان هر دو را کلانتر نمود» (گرمرودی، 1004:1347). فسایی نیز دربارۀ کلانتران منطقۀ جاوید مینویسد: «کلانتر این ناحیه محمدعلیخان جاویدی ممسنی است، پسر فتحاللهخان، پسر خلیلخان، پسر باقرخان جاویدی که پدر بر پدر کلانتران این ناحیه بودهاند» (فسایی، 1388: 2/1562). حسنعلیخان پس از چند سال، از کلانتری کنار رفت و فتحاللهخان نیز درگذشت و فرزندش محمدعلیخان به کلانتری رسید. طبق سنگنگارۀ گورستانی، فتحاللهخان فرزند دیگری به نام محمدقلی متوفای1371 ﻫ .ق (سنگنگارۀ شمارۀ 11) داشته است که منصب کلانتری نداشته است. والتر بارینگ از مأموران دولت انگلستان که در سال 1299ﻫ.ق / 1881م مسیر شوشتر تا شیراز را پیموده و در این مسیر از منطقۀ کهکیلویه و ممسنی عبور کرده است، در ذکر خوانین طوایف منطقۀ ممسنی، کلانتر طایفۀ جاوید را محمدعلیخان نام میبرد (Baring, 1882: 22). دربارۀ محمدعلیخان گفته شده است: «محمدعلیخان نفوذ درستی در بین طایفۀ خود نداشته و طایفۀ جاوید بیشتر تحت نفوذ سایر رؤسای طوایف ممسنی قرار داشتند» (ایلامی، 1392: 74)؛ اما اسناد محلی موجود مربوط به منطقۀ گلومهر و اراضی چَم جاوید و همچنین اراضی بنجان بکش، توسط محمدعلیخان جاویدی و جمعی از کلانتران جاوید ازجمله، اسکندرخان، خلیلخان، کاظمخان، محمدخان و کدخدایان تیرهسالاری آقایان ملا علیرضا، ملا علی برز و ملا قباد دودانگه تأیید و تنفیذ شده است و این نشان از موقعیت و قدرت محمدعلیخان دارد (اسناد شمارۀ 3،11،12 و13). با بررسیهای انجامشده در این پژوهش براساس اسناد نویافتۀ محلی، تحلیل گزارشهای منابع تاریخی و همچنین مقایسۀ تطبیقی سنگنگارههای گورستانی منطقۀ جاوید، میتوان نتیجه گرفت: 1- بعد از کُشته شدن باقرخان بهدلیل فرآیند قاجارستیزی در ایل ممسنی و حمایت ضمنی بعضی از سران طایفۀ جاوید از قاجارها، آنها حمایت مردمی خود را از دست دادند و مجبور به جلای وطن یا خانهنشینی شدند و کدخدایان، رتق و فتق امور را در دست گرفتند؛ 2- نظام کلانتری در طایفۀ جاوید، آنچنان که ذکر شد، بهدلیل ضعف کلانترها، رقابت درون ایلی کلانتران طوایف ممسنی و انشقاق درون خانوادهای کلانتران جاوید، بعد از باقرخان بهصورت رسمی وجود و نمود کمتری داشت؛ اما ردپای احترام این خانوادهها همچنان در اسناد طایفهای وجود داشته است. در زمان کهولت محمدعلیخان، پسرش اسماعیلخان کلانتر شد. در این زمان، قسمتهایی از اراضی خالصهجات ممسنی در سه ناحیۀ بکش، رستم و جاوید طی فرمانی توسط مظفرالدینشاه قاجار بدون هیچ توجهی به مالکیت مردم به معینالتجار بوشهری واگذار شد (لمبتون، 140:1363). طبق سند قرارداد واگذاری اراضی ممسنی بین معینالتجار بوشهری و متنفذین محلی ممسنی در سال 1317 ﻫ .ق، هنوز فتحالله جاویدی (حبیبی، 340:1371-339) منصب خانی نداشته و در این زمان شخصی به نام الهقلیخان از اولاد شهبازخانی کلانتر تمامی محال طایفۀ جاوید بوده است. پس از این واگذاری، آمدن و رفتن هر کلانتری در طایفۀ جاوید، تابعی از خواست معینالتجار بوشهری و خانوادۀ او بود (اسدپور و اسحاقی- ب- 59:1393؛ اسدپور و اسحاقی- ج- 35:1393-34). احتمالاً مهمترین منبع دربارۀ رقابت خانوادۀ کلانتری جاوید برای رسیدن به منصب کلانتری در این دوره، گزارش اُسکارمان از دعوای مرتضی قلیخان فرزند خان بابا خان، با اسماعیلخان است. او میخواست به کمک کدخدایان ذینفوذ طایفۀ جاوید، یعنی ملانصرالله و مُلا یارویس میساربی و کَل عالی قلی خلیفارین (سنگنگارههای شمارۀ 14و 19) اسماعیل خان را بکُشد و خود مقام کلانتری را در دست گیرد؛ اما خودش کشته شد و معینالتجار نیز اسماعیلخان را از مقام کلانتری عزل کرد. ناگفته نماند مرتضیقلیخان در این ماجرا به تحریک امیرقلیخان نامی دست به این اقدام زد. امیرقلیخان از او خواسته بود با کدخدایان جاوید همپیمان شوید و نامهای به شاهزاده در شیراز بنویسید که ما اسماعیلخان را بهعنوان کلانتر نمیخواهیم و مرتضیقلیخان خواست مردم است تا حکم کلانتری نوشته شود (15-18: 1910,Mann). بعد از اسماعیلخان، برادر او فتحاللهخان ملقب به صمصام دیوان (فتحینژاد، 1393: 70)، کلانتر شد (ایلامی، 87:1392). طبق گفتۀ آسکارمان، کلانتری در طایفۀ جاوید از این پس وضعیت دیگری داشته است (16-17: 1910, Mann). در زمان کلانتری فتحالله خان، طایفۀ جاوید به دو قسمت جاوید له له و جاوید ماهوری تقسیم شد. این تقسیم، جغرافیای قدرت در منطقۀ جاوید را باید آخرین اقدام در جهت تضعیف موقعیت کلانتران این منطقه و حذف تدریجی این مقام در این ناحیه دانست، موضوعی که به رغم تداوم کوتاه عمر کلانتران بعدی، زمینۀ مهمترین تحول را در نظام کلانتری در طایفۀ جاوید فراهم کرد؛ تحولاتی که باعث حذف این نظام در این طایفه شد. نوشتههای آسکارمان دربارۀ روند تضعیف نظام کلانتری در طایفۀ جاوید نشان میدهد که زالیخان (سند شمارۀ 3) از اولاد رستمخانی، رقیب سرسخت اسماعیلخان بوده است. آسکارمان در این باره مینویسد: «اسماعیلخان، زالیخان را به بند میکشد، زالیخان فرار کرده و نزد حسینقلیخان[1] فرزند شریفخان بکش، بست مینشیند، حسینقلیخان برادرش نصیرخان را نزد اسماعیلخان فرستاده که زالیخان را مورد عفو قرار دهد، او پذیرفته و بعداً خُلف وعده کرده، او را به زنجیر کشیده و تنبیه میکند. درنهایت زالیخان همراه چند نفر، احشام اسماعیلخان را غارت کردند و به منطقۀ کوهمره رفتند» (18-17: 1910, Mann). آسکارمان در این باره مینویسد: «در زمانی که زالیخان به بلوک کوهمره رفت، اسماعیلخان به شیراز رفت که موافقت مرکز را جهت غارت زالیخان جلب کند؛ اما موفق نشد و به کازرون آمد. ولایت ممسنی را شاه به قوامالتجار داد، یکسال اسماعیلخان کلانتر بود، بعد از یکسال معزول گشت، بوشهری، ولایت را به کدخدایان داد و گفت کلانتر نمیخواهید، بروید و زراعت کنید، من پنج یک محصول را بهجای مالیات میگیرم و دیونه سری (مالیات دیوانسالاری) نمیگیرم» (18: 1910, Mann). طبق این روایات زالی خان بعداً کلانتر شد. مجیدی در این باره مینویسد: «زالیخان کلانتر بخش گرمسیر و فتحاللهخان برادر اسماعیلخان کلانتر بخش سردسیری ایل جاوید گردید» (مجیدی، 252:1371). اگرچه در اسناد محلی موجود در دست مردم طایفۀ جاوید، نامی از فتحاللهخان برده نشده است، اسنادی در زمان شریفخان بکش توسط فتحاللهخان تأیید و تنفیذ شده است که نشان از نفوذ او در طایفۀ جاوید و بکش در زمان شریفخان داشته است (سند شمارۀ 15). طبق اسناد محلی، بیشتر امور ایل جاوید در اختیار زالیخان بوده است (سند شمارۀ 16). طبق سنگ نگارههای گورستانی، رضاقلیخان سه فرزند داشته (سنگنگارۀ شمارۀ 9 و 15) و تنها زالیخان منصب کلانتری را بر عهده داشته است. بعد از زالیخان، رضاقلیخان فرزند آزادخان (سنگنگارۀ شمارۀ 9)، کلانتر شد. دربارۀ رتق و فتق امور طایفۀ جاوید و بکش توسط رضاقلیخان آمده است: «رضاقلیخان طبق روایات سینه به سینه و اسناد خانوادگی، نهتنها در طایفۀ جاوید، کلانتر مطلق بود، بلکه در امور منطقه، خاصه طایفۀ بکش دارای نفوذ بوده، بهطوری که در عزل و نصب کدخدایان این طایفه دخالت داشته و جمعآوری مالیات بخشی از اراضی بکش را عهدهدار بوده است» (مصاحبۀ شمارۀ پنج). بر این اساس باید گفت رابطۀ رضاقلیخان و معینالتجار بوشهری موجب قدرتمندی او شده بود؛ مخصوصاً بهدلیل اختلاف بر سر جانشینی منصب کلانتری در طایفۀ بکش بین بهادرخان و اسکندرخان و دخالت سران قشقایی در حمایت از بهادرخان (ایلامی، 1392: 157)، نفوذ او در طایفۀ بکش در این دوره افزایش یافته بود. این افزایش حوزۀ نفوذ و قدرت او در ادامه مورد کینه و دشمنی فتحاللهخان و رقابت دیگران با او شد؛ بهگونهای که از کلانتری کنار رفت و شاید درست آن است که کنار گذاشته شد. طبق نامۀ بوشهری به رضاقلیخان و سفارش ایشان به غلامعلیخان و قوامالملک، او توسط بوشهری از مقام کلانتری جاوید ماهوری خلع شد (سند شمارۀ 17). رضاقلیخان بعداً در مهمانی که در منزل خودش در روستای پادراز برگزار شده بود، بهعلت بودن یا برگشت مجدد به قدرت و حذف رُقبا و متحدکردن منطقۀ جاوید و همچنین اختلاف او با خانوادۀ بوشهریها با توطئۀ ائتلافی برخی از کدخدایان جاوید و خوانینی چون فتحاللهخان و اسکندرخان شبانه در منزل خود کشته و اسکندرخان جانشین او شد (مصاحبۀ شمارۀ سه و پنج). برکناری و کشتهشدن رضاقلیخان و بعداً دیگر کلانتران طایفۀ جاوید، ناشی از نفوذ، نزدیکی و وابستگی سران محلی جاوید به خاندان بوشهری، ترس بوشهریها از قدرت بلامنازع یک کلانتر و وحدت در منطقۀ جاوید و همچنین رقابت سران طایفۀ جاوید بر سر تصدی منصب کلانتری بوده است. این رقابتهایی که توسط بوشهریها ساخته و پرداخته میشد، بعداً میان اسکندرخان و خلیلخان، کلانتران تیرههای جاوید ماهوری نیز بر سر مقام ریاست روی داد. به استناد اسناد محلی، نیمی از طایفۀ جاوید در اختیار اسکندرخان قرار گرفت؛ اما بعداً اسکندرخان از ریاست کناره گرفت و کلانتری بخش جاوید ماهوری در تصرف خلیلخان درآمد (سند شمارۀ 13). در جریان تقسیم منطقه، جاوید ماهوری به خلیلخان رسید. اقتداری دربارۀ خوانین جاوید مینویسد: «مقارن نفوذ امامقلیخان رستم، خلیلخان در بخش جاوید ماهوری و فتحاللهخان در جاوید له له کلانتر بودند» (اقتداری، 585:1359). در بخش طایفۀ جاوید ماهوری خلیلخان نیز چون به کلانتری رسید، با استفاده از عناصر خویشاوندی و ارتباط معاضدتی قوی با کدخدایان و مردم جاوید ماهوری به کلانتری خود استحکام بخشید. طبق نامۀ خلیلخان به سه نفر از کدخدایان جاوید، او چیزی جز رضایت مردم نمیخواست؛ بنابراین او کلانتری بوده است که مسائل منطقه را با رایزنی با کدخدایان و مردم انجام میداد (سند شمارۀ 25)، او با انعقاد قراردادی که در نوع خود یک میثاق اجتماعی محکم با کدخدایان جاوید ماهوری بوده است، امور این بخش تمشیت کرد (سند شمارۀ 24). بعد از ایشان، شاپورخان کلانتر طایفۀ جاوید ماهوری شد و به رتق و فتق امور جاوید ماهوری پرداخت و در قسمت جاوید له له محمدعلیخان بعد از فوت فتحاللهخان کلانتر شد. دربارۀ خاستگاه اولیۀ سلسلۀ کلانتران جاوید نهتنها در منابع، در سنگنگارههای محلی و اسناد محلی موجود مطلبی یافت نشد؛ اما بعضی از معمرین این خانوادهها به نقل از پیشینیان میگویند: «نیای سلسلۀ کلانتری جاوید از منطقۀ گهگیلویه، چروم و دهدشت به روستای بهلو و ناحیۀ دژ سفید مهاجرت کردهاند» (مصاحبۀ شمارۀ سه و چهار). متأسفانه گزارشهای منابع، اسناد و سنگنگارههای گورستانی اطلاع دقیقی از شروع و پایان قطعی مدتزمان کلانتری کلانترها در طایفۀ جاوید به دست نمیدهند؛ اما تقدم و تأخر یا بودن و نبودن در منصب کلانتری برخی از خوانین این منطقه، کاملاً روشن است و چنین به نظر میرسد که اختلافات داخلی و چالش و زد و خورد بین بزرگان جاویدی، دخالت بوشهری و تقسیم جاوید به دو حوزۀ مدیریتی زمینهساز پایان بخشی به نظام کلانتری را رقم زد؛ زیرا پس از این دوران، کدخداها جای آنها را گرفتند؛ موضوعی که در پژوهشهای بعدی میتواند بررسی شود. نتیجه بررسیهای انجامشده نشان میدهد مدیریت ایلی طایفۀ جاوید تا زمان باقرخان، در دورۀ زندیه، کدخدامحور بوده است و نیای کلانتران این ناحیه شغل نظامی داشتهاند؛ اما نظام کلانتری ایل ممسنی در زمان قاجار تحت تأثیر عواملی ازجمله دشمنی با حکومت مرکزی، دخالت خاندان بوشهری و رقابت و ستیز با سران قشقایی، دچار تغییرات شدیدی شد. این تغییرات باعث حذف تعداد زیادی از کلانتران و وابستگی خوانین نوظهور شد. در طایفۀ جاوید با قتل باقرخان جاویدی توسط مردم، جاوید له له بهدلیل شورش علیه زندیه و احتمالاً حمایت از قاجارها، نسل جدیدی در خانوادۀ کلانتری این ناحیه در عرصۀ تحولات سیاسی-اجتماعی طایفه ظهور کرد. طبق اسناد محلی موجود نزد مردم منطقه و مقایسۀ تطبیقی سنگنگارههای گورستانی، نظام کلانتر مدیری طایفۀ جاوید با آمدن قاید خسرو و بعداً تنفیذ قراردادها و رتق و فتق امور طایفه به دست کدخدایان و ریشسفیدان، مجدداً به نظام کدخداسالاری تغییر پیدا کرد. البته ردۀ کلانتری خانوادۀ مذکور با حالت تضعیفشدهای به حیات سیاسی و اجتماعی خود ادامه داد و مورد احترام مردم بود. واگذاری املاک منطقۀ ممسنی و طایفۀ جاوید به معینالتجار بوشهری و ورود و دخالت او در تحولات سیاسی-اجتماعی منطقه، باعث اختلاف طایفهای، گسست اجتماعی و رقابت خانوادۀ کلانتری در انتصابات مدیر ایلی شد. این اختلافها نائرۀ جنگ و خونریزی و برادرکشی را در این طایفه به اوج خود رسانید. بعد از اتمام دوران کدخداسالاری، در رقابت خانوادههای خانی برای رسیدن به قدرت، بعد از اولاد شهبازخانی، خانوادۀ رستمخانی وارد مدیریت طایفه شد و در توطئهای با کشتهشدن رضاقلیخان فرزند آزادخان، به آخر عمر خود نزدیک شد. در رقابت اولاد قایدخلیل در دعوای بین اسماعیلخان و مرتضی قلیخان، این رقابت شدت بیشتری گرفت. حمایت کدخداهای جاوید ماهوری از مرتضی قلیخان باعث ملتهبترشدن این ستیز و رقابت شد و درنهایت به کشتهشدن مرتضی قلیخان توسط اسماعیلخان منجر شد. قاجارها بارها با اخذ رشوه، رقم کلانتری و خلعت کلانتری را بین اسماعیلخان و خان بابا خان تغییر دادند. در مبارزۀ زالی خان با اسماعیلخان، همین قاجارها بار دیگر اولاد رستمخانی را به قدرت بازگرداندند. آنچنان که ذکر شد، حمایت گاه و بیگاه خانوادۀ بوشهری و همچنین اختلافافکنی آنها، باعث انشقاق طایفۀ جاوید به دو بخش ماهوری و له له شد. حذف اسکندرخان از گردونۀ قدرت و رقابت، ریاست خلیلخان بر بخش طایفۀ ماهوری و فتحاللهخان بر بخش جاوید له له، سرآغاز گسست اجتماعی در طایفۀ جاوید شد؛ بهگونهای که این تفکیک باعث شد تا آیندۀ این طایفه در مواجه با مسائلی همچون مأموران انگلیسی و کارگزاران حکومتی قاجار و سران قشقایی با افقی تاریک روبهرو شود.
[1] حسینقلیخان فرند شریفخان بکش، نصیرخان برادرش را بهدلیل رقابت در تصدی منصب کلانتری به قتل میرساند (وقایعالاتفاقیه، ۱۳۶۲ :۵۹۴). | ||
مراجع | ||
. آبراهامیان، یرواند (1377)، ایران بین دو انقلاب، ترجمۀ کاظم فیروزمند و دیگران، تهران: مرکز، چ دوازدهم.
مصاحبهها
منابع لاتین
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 6,590 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,609 |