تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,638 |
تعداد مقالات | 13,319 |
تعداد مشاهده مقاله | 29,878,244 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 11,947,066 |
اعتبارسنجی گزارش کشتیگرفتن پیامبر(ص) با رکانه بن عبد یزید و معجزۀ حرکت درخت در منابع اسلامی | ||
پژوهش های تاریخی | ||
مقاله 4، دوره 15، شماره 1 - شماره پیاپی 57، فروردین 1402، صفحه 51-68 اصل مقاله (1016.35 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jhr.2022.134074.2372 | ||
نویسنده | ||
سید مهدی لطفی* | ||
دانشیار گروه علوم قرآن و حدیث، دانشکده الهیات و معارف اهل بیت(ع)، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران | ||
چکیده | ||
بر پایۀ گزارش ابن اسحاق (150-151ق)، پیامبر(ص) به هدف دعوت فردی به نام رکانه بن عبد یزید به اسلام، با او کشتی گرفته و امر کردهاند تا درختی بهسوی آنان بیاید و بهجای خویش برگردد. دو واقعۀ متوالی کشتیگرفتن و حرکت درخت در گزارش ابن اسحاق (150-151ق)، در منابع تاریخی و حدیثی در قالب دو روایت مستقل کشتیگرفتن و معجزۀ حرکت درخت نقل شده است. افزون بر اختلاف منابع در نحوۀ نقل دو واقعه، صحت و اعتبار این گزارشها نیز نیازمند تأمل و بررسی است. مقالۀ حاضر ضمن اعتبارسنجی سندی و بررسی تبار گزارشها، بر رصد تغییرات متنی و تحلیل آنها و مقایسۀ متون با یکدیگر تمرکز کرده است تا علاوه بر شناسایی مصدر اصلی گزارشها، اصالت و اعتبار آنها را نیز روشن کند. نتایج این پژوهش نشان میدهد گزارشهای موجود از واقعۀ کشتیگرفتن و حرکت درخت، دچار اضطراب متنیاند و ازنظر زمان، اهداف و اشخاص مؤثر در گزارش، در تعارض با یکدیگر قرار دارند. نتایج تاریخگذاری گزارشها نیز حاکی از آن است که گزارش ابن اسحاق (150-151ق) بهعنوان قدیمیترین نسخۀ در دسترس از این واقعه، که دو موضوع کشتیگرفتن و معجزۀ حرکت درخت را در خود جای داده است، مصدر دیگر گزارشهای بعدی بوده است. نظر به اینکه که گزارش ابن اسحاق (150-151ق) ازنظر انتساب، مخدوش و ازنظر ساختار متنی نیز فاقد ملاکهای معتبر است، گزارشهای مبتنی بر آن نیز فاقد اعتبار محسوب میشوند. | ||
کلیدواژهها | ||
پیامبر(ص)؛ معجزات پیامبر(ص)؛ کشتی پیامبر(ص)؛ حرکت درخت؛ رکانه بن عبدیزید | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه افزون بر قرآن، معجزۀ جاویدان پیامبر(ص)، تعدادی از معجزات دیگر نیز به ایشان نسبت داده شده است. یکی از این معجزات، معجزۀ حرکت درخت است که در برخی از منابع همراه با کشتیگرفتن و مبارزۀ پیامبر(ص) با رکانه بن عبد یزید بیان شده است. مطابق نقل ابن اسحاق (150-151ق)، رکانه بن عبدیزید بن هاشم بن عبدالمطلب یکی از پهلوانان عرب در دورۀ جاهلی است که در یکی از وادیهای مکه با پیامبر(ص) روبهرو میشود. پیامبر از او دلیل ایماننیاوردنش به خدا و رسالتش را جویا میشود. رکانه ایماننیاوردن خود را مستند به نبود دلیلی بر ایمانآوردن بیان میکند. پیامبر(ص) پیشنهاد کشتیگرفتن را به او میدهد و از رکانه میپرسد که در صورت مغلوبشدن، ایمان میآورد؟ رکانه نیز ضمن پذیرش پیشنهاد، میپذیرد که پس از شکست از پیامبر(ص)، ایمان آورد. کشتی میان پیامبر(ص) و رکانه به پیروزی پیامبر(ص) ختم میشود. پس از یکبار شکست، رکانه درخواست کشتیگرفتن مجددی را میکند که در مرتبۀ دوم نیز پیامبر(ص) پیروز میشود. در حالی که رکانه از شکست خود شرمسار و متعجب است، پیامبر(ص) بیان میکند که شگفتتر از این را برای تو انجام میدهم. ایشان درختی را فرا میخواند که در نزدیکی آنهاست و درخت بهسمت آنان میآید و سپس به امر پیامبر بهجای خود برمیگردد. گزارش ابن اسحاق (150-151ق) بدون ذکر نتیجه و اثر آن، واکنش رکانه را در میان قوم خود بیان میکند. رکانه ضمن گزارش واقعه، حضرت را در میان قوم خویش ساحر معرفی میکند (ابن هشام، بیتا: ج1/ 390-391). گزارش ابن اسحاق (150-151ق) در تعدادی از منابع تاریخی و روایی بازتاب یافته است و برخی از منابع آن را بدون تغییر متنی (کراجکی، 1410: ج1/ 211) و برخی دیگر با ایجاد تغییراتی در روند داستان و جزئیات آن (قطبالدین راوندی، 1409ق: 297-298) نقل کردهاند. علاوه بر گزارش ابن اسحاق (150-151ق)، کشتیگرفتن پیامبر(ص) و رکانه و معجزۀ حرکت درخت در منابع تاریخی و روایی نیز در قالب دو روایت مستقل نقل شده است. تمرکز متون روایی بر جداسازی دو موضوع کشتیگرفتن پیامبر(ص) با رکانه، معجزۀ حرکت درخت و تأکید اغلب منابع سیره و تاریخ بر پیوستگی و توالی این دو واقعه است. برای تعیین صحت متون مذکور، تاریخگذاری آنها و دستیابی به متن نخستینی ضروری است که دیگر متون بر پایۀ آن شکل گرفتهاند. در تاریخگذاری و تعیین خاستگاه اولیۀ این متون، دو احتمال مطرحشدنی است: احتمال اول تقدم زمانی گزارش ابن اسحاق (150-151ق) بر دیگر گزارشها و شکلگیری آنها بر پایۀ گزارش اوست و احتمال دوم تقدم زمانی دو گزارش مستقل کشتیگرفتن رکانه و معجزۀ حرکت درخت بر گزارش ابن اسحاق (150-151ق) است. برای بررسی دو احتمال فوق و صحت و اعتبار محتوایی گزارشها، آنها را براساس منابع موجود، از قدیمیترین منبع مرتب و در قالب سه متن الف، ب و ج نامگذاری میکنیم. متن الف، متن ابن اسحاق (150-151ق) است که گزارش کشتیگرفتن رکانه با پیامبر(ص) و معجزۀ حرکت درخت را در بر دارد. متن ب، حاوی گزارش کشتیگرفتن رکانه با پیامبر(ص) و متن ج شامل معجزۀ حرکت درخت است که در منابع حدیثی شیعه و اهل سنت بازتاب یافته است. این سه متن از دو زاویۀ تاریخگذاری و اعتبارسنجی متنی بررسی خواهند شد. 1- پیشینۀ پژوهش در موضوع معجزات پیامبر(ص)، دو دسته از آثار شناساییشدنی است. دستۀ اول آثاری که بهطور عام تعدادی از معجزات پیامبر(ص) را بررسی کردهاند و دستۀ دوم آثاریاند که بهطور خاص به یک معجزۀ پیامبر(ص) اختصاص یافتهاند. در دستۀ اول میتوان از مقالۀ «معجزات و کرامات پیامبر اعظم(ص)» یاد کرد که مصطفی کریمی، نویسندۀ آن با تفکیک معجزات از کرامات، به بررسی کلی معجزاتی همچون قرآن کریم و شقالقمر پرداخته است که به اثبات رسالت حضرت ختم میشود. در بخش کرامات نیز که در جهت اثبات نبوت نبوده است، به مواردی همچون معراج، شفادادن امراض و اخبار از غیب اشاره داشته است (کریمی، 1385: 10-22). شهلا بختیاری و مونا امیری نیز در مقالهای با عنوان «گونهشناسی معجزات پیامبر(ص) در کتاب شرف النبی واعظ خرگوشی» معجزات پیامبر را در این کتاب به شش گونه کرامتی-کمالاتی، دعایی-پاداشی، علم غیبی، حفاظتی، مبارزهای-تحدی طلبانه و نفرینی-مجازاتی تقسیمبندی کردهاند و چنین نتیجهگیری میکنند که از 120 مورد معجزۀ مذکور در این کتاب، تمرکز مؤلف بر گونۀ کرامتی- کمالاتی است و معجزات نفرینی-مجازاتی و معجزات مبارزهای-تحدی طلبانه در کمترین درصد بسامد جای گرفتهاند (بختیاری و امیری، 1396: 23-39)؛ در این مقاله بهطور تیتروار به معجزۀ حرکت درخت نیز اشاره شده است. در دستۀ دوم که بهصورت خاص به یک معجزۀ پیامبر(ص) پرداخته شده است، قرآن بهعنوان معجزۀ جاویدان پیامبر(ص) درخور توجه محققان قرار گرفته و مقالات متعددی در این باب تدوین شده است (برای نمونه نک: محمد محمد سلامه، 1413: 82-85). افزون بر قرآن، معجزۀ شقالقمر نیز در برخی آثار درخور توجه قرار گرفته است. محمد اسماعیل نوری زنجانی در مقالهای با عنوان «شقالقمر یکی از معجزات بزرگ پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله» ضمن مسلمدانستن این معجزه، جزئیات آن و پاسخ به شبهات مطرح دربارۀ آن را بررسی کرده است. ازنظر مؤلف، معجزۀ شقالقمر علاوه بر اثبات نبوت پیامبر(ص)، دو موضوع نزدیکی قیامت و خاتمیت رسالت پیامبر(ص) را نیز اثبات میکند (نوری زنجانی، 1394: 26-34). محمد بهرامی در مقالهای با عنوان «شقالقمر در ترازو»، مستندات روایی و قرآنی موضوع را بررسی میکند و چنین نتیجه میگیرد که مستندات روایی و قرآنی رخداد شقالقمر در عصر پیامبر(ص) ضعیف و استنادنشدنیاند (بهرامی، 1393: 9-40). بررسی پیشینۀ پژوهش حاکی از آن است که در موضوع حرکت درخت و کشتیگرفتن رکانه با پیامبر(ص) اثری نگاشته نشده و صرفاً از حرکت درخت بهعنوان یکی از معجزات پیامبر(ص) یاد شده است. افزون بر این، ازنظر روشی نیز این مقاله رویکردی متفاوت نسبتبه بررسی متون هم عرض در موضوع معجزات را در پیش گرفته است که در آثار پیشین درخور توجه نبوده است. در این نوشتار تاریخگذاری متون و تعیین متن اولیه و تغییرات متنی متون بعدی در سیری تاریخی مدنظر قرار گرفته است.
2- مفهومشناسی واژۀ معجزه در این مقاله اصطلاحی کلیدی است که نیازمند تعریف و تبیین است؛ از این رو بهطور مختصر آن را بررسی میکنیم. معجزه از مادۀ عجز به معنای ناتوانی و ضعف است که نقیض حزم است (فراهیدی، 1410ق: ج1/ 215؛ ابن منظور، 1414ق: ج5/ 369). «اعجزت فلانا» یعنی فرد را ناتوان یافتم یا ناتوان کردم. معجزه در اصطلاح به معنای امری خارقالعاده است که همراه با تحدی و به دور از معارض است و خداوند توسط رسولش به بندگانش در جهت تصدیق نبوت پیامبرش نمایان میکند (معرفت، 1428ق: ج4/ 17). به تعبیر امام صادق(ع)، معجزه نشانهای است که خداوند آن را صرفاً به انبیا و رسولانش اعطا میکند تا با آن صادقان در ارتباط با خدا از کاذبان مدعی ارتباط با خداوند شناسایی شوند (بحارالانوار: ج11/ ص71). بر این اساس معجزه دارای شروطی است که ازجملۀ آن خارقالعادهبودن بهنحوی است که از توان بشر عادی خارج باشد و صرفاً به اذن الهی و به صنع او صورت گیرد. همچنین معجزه باید همراه با ادعای نبوت، همراه با تحدی و مطابق با مدعای نبی باشد (مسلم، 1426ق: 19-20). معجزه از یک منظر به دو نوع ابتدایی یا اقتراحی تقسیم میشود. معجزۀ ابتدایی مبتنی بر خواست و ارادۀ الهی است و مردم یا پیامبر در تعیین نوع آن نقشی ندارند. زندهکردن مردگان و عصای موسی دو نوع از معجزات ابتداییاند که با ارادۀ الهی برای حضرت عیسی و حضرت موسی تعیین شده بود و آنان یا مردم زمانشان در انتخاب معجزه تأثیری نداشتند. غالب معجزات انبیا از این سنخ از معجزه است که در تناسب و هماهنگی با شرایط جامعهای است که در آن معجزه رخ میدهد. برخلاف معجزۀ ابتدایی، در معجزات اقتراحی با پیشنهاد مردم یا بهدنبال درخواست یا دعای پیامبر و با تأیید الهی صورت میگیرند (معارف، 1383ش: 66). نزول مائدۀ آسمانی در زمان حضرت عیسی، در پی درخواست حواریون و دعای حضرت عیسی مبنی بر نزول مائدۀ آسمانی صورت گرفت (مائده، 114). این دسته از معجزات غالباً مورد تأیید خداوند و رسولش قرار نمیگرفت. در زمان پیامبر(ص) نیز مشرکان پیشنهاد معجزاتی داشتند که پذیرفته نشده است؛ ازجملۀ این معجزات اقتراحی درخواست بیرونآوردن چشمهسارهایی از دل زمین یا بوستانی از خرما و انگور، فرو انداختن سنگهای آسمانی بر سر مشرکان، نزول فرشتگان آسمانی در تأیید کلام پیامبر(ص) و مانند آن است (نک: بنیاسرائیل، 90-93). دلیل تأییدنشدن این موارد نیز به عوامل مختلفی برمیگردد که مهمترین آن طرح این پیشنهادها از روی عناد و لجاجت از سوی مشرکان بود که جهت مانعتراشی مشرکان در برابر رسالت پیامبر(ص) صورت میگرفت. تکذیب این دسته از معجزات اقتراحی سبب نزول عذاب بر تکذیبکنندگان میشد که همین نیز علتی در تأییدنکردن این پیشنهادها بود (نک: خوئی، بیتا: ج1/ 107). همچنین اگر مردم را محق در طلب نشانهای بر پیامبر یک پیامبر بدانیم، نمیتوانیم آنان را در تعیین نوع معجزه صاحب حق بدانیم. تنوع سلیقهها و نبود وحدت نظری در میان مردم نیز سبب آشفتگی و به هم ریختگی در پیشنهادها و درنتیجه خروج رسالت نبی از هدف خویش میشود.
3- متون سهگانۀ حرکت درخت و کشتی پیامبر(ص) همانگونه که پیش از این ذکر شد، براساس نحوۀ گزارش واقعۀ حرکت درخت و کشتیگرفتن پیامبر(ص)، سه متن الف، ب و ج شناسایی شده است که در ادامه آنها را بررسی میکنیم. 1-3- متن الف: کشتیگرفتن پیامبر(ص) با رکانه و معجزۀ حرکت درخت گزارش در یک سیر داستانی در سیرۀ ابن هشام (213- 218ق)، به نقل از ابن اسحاق (150-151ق) بیان شده است. پس از شکست رکانه در دو بار متوالی، او هنوز نسبتبه پذیرش خدای واحد و رسالت حضرت در تردید بود و حضرت برای رفع آن، معجزۀ حرکتدادن درخت را ارائه کرد (ابن هشام، بیتا: ج1/ 390-391). گزارش ابن اسحاق، وضعیت پذیرش اسلام رکانه را مشخص نکرده است. بهجز گزارش ابن حبیب بغدادی (245ق) در کتاب المنمق که تصریح به ایمانآوردن رکانه دارد (ابن حبیب، 1405ق: 152)، تقریباً همۀ گزارشهای موجود بر نپذیرفتن اسلام از جانب رکانه تأکید دارند. گزارش ابن حبیب ازنظر محتوا، شبیه گزارش ابن اسحاق (150-151ق) است، اما برخلاف ابن اسحاق (150-151ق) ترتیب حوادث به این صورت است که ابتدا حرکت درخت و سپس کشتیگرفتن اتفاق افتاده است. همچنین کشتیگرفتن نیز یکمرتبه انجام میشود و رکانه پس از شکست مسلمان میشود (ابن حبیب، 1405ق: 152). این در حالی است که اسلامآوردن رکانه پس از فتح مکه، گزارشی مشهور در منابع اسلامی است (مزی، 1407/1987: ج9/ 221؛ ابن حجر، 1404ق: ج3/ 248)؛ از این رو چنین نتیجهای فاقد اعتبار است. گزارش ابن اسحاق (150-151ق) در مصادر دیگری نیز نقل شده است. بلاذری (279ق) به نقل از ابن هشام (213ق) از پدرش، از ابی صالح از ابن عباس، روایتی از این داستان را نقل کرده است. این گزارش به دو بخش تقسیمشدنی است؛ بخش اول با گزارش ابن اسحاق (150-151ق) مشترک است و بهجز برخی از جزییات مانند تعداد دفعات کشتی که به شش بار افزایش یافته است، تغییر محتوایی در آن رخ نداده است؛ اما در بخش دوم یعنی گفتوگوی میان رکانه و پیامبر(ص)، متن افزودههای درخور توجهی دارد. پس از شکست رکانه و درخواست پیامبر(ص) برای اسلامآوردن، او هم از اسلامآوردن و هم دادن گوسفند امتناع میکند؛ دلیل او نیز شرمسارشدنش در مقابل مردم قریش و نداشتن جواب برای آنان بیان شده است. پیامبر(ص) راهکاری برای او پیشنهاد کردند که بگو قمار کردم و باختم، ولی رکانه این مطلب را دروغ میخواند و آن را امکانپذیر نمیداند. حضرت در واکنش به پاسخ او فرمودند: آیا از صبح تا شب در کذب نیستی؟ گوسفندت را بردار و برو. درنهایت نیز رکانه قسم خورد که حضرت از او بهتر و کریمتر است و پیامبر(ص) نیز بر حقبودن خود تأیید کردند (بلاذری، 1417ق: ج1/ 175-176). بخش پایانی گفتوگوی پیامبر(ص) با رکانه مشحون از اشکال است. در این متن به تمایل پیامبر(ص) در دریافت گوسفند تصریح شده است، در حالی که در متن اصلی و دیگر متون، چنین موضوعی مطرح نیست. همچنین پیشنهاد پیامبر(ص) در دروغگفتن رکانه و نپذیرفتن آن از سوی رکانه، مطلب سخیفی است که انتساب آن به پیامبر(ص) پذیرفتنی نیست. در اساس چنین پیشنهادی دور از شأن و شخصیت پیامبر(ص) و در تعارض با سیرۀ عملی ایشان است. فرد بعدی که متن الف را گزارش کرده است، بیهقی (458ق) است که گزارش خود از کشتیگرفتن رکانه و حرکت درخت را ازطریق فردی به نام ابو عبد الملک از قاسم از ابی امامه نقل میکند. این گزارش حاوی جزئیات زیادی نسبتبه دیگر منابع است. گزارش بیهقی (458ق) مکان داستان را وادی اضم[1] دانسته است که پیامبر(ص) در آن با رکانه روبهرو میشود. رکانه سه بار با پیامبر(ص) کشتی گرفت و برای هر بار تعهد کرد که ده گوسفند به ایشان بدهد. پس از سومین شکست، او اسلام نیاورد و از پیامبر(ص) خواست که سی عدد گوسفند را بردارد. پیامبر(ص) دریافت گوسفند را رد و بیان میکند که من اسلامآوردن تو را میخواهم. رکانه پذیرش اسلام را به ارائۀ آیه و نشانهای مشروط میکند و حضرت نیز میپذیرد و درختی را خطاب قرار میدهد و فرا میخواند که در نزدیکی بوده است. درخت نیز دو نیم میشود و یک نیم آن با شاخههایش بهسمت حضرت حرکت میکند و میان دستان حضرت و رکانه قرار میگیرد. رکانه اقرار میکند که کار بزرگی انجام داده است و تقاضا میکند که درخت را به جایش برگرداند. حضرت شرط رکانه را یادآور میشود و درخواست اسلامآوردن میکند، اما رکانه ضمن اقرار دوباره به بزرگبودن چنین آیهای، از کراهت خود در نقل این مطلب سخن میگوید که زنان و کودکان شهر معتقدند که من بهدلیل ترسی ایمان آوردهام که در دلم افتاده است. او نگران است که اگر چنین چیزی را بفهمند، آبروی او خواهد رفت و بنابراین دوباره پیشنهاد انتخاب گوسفندان را میدهد و پیامبر(ص) نیز ضمن رد آن میگویند که منتظر اسلامآوردن تو میشوم (بیهقی، 1405ق: ج6/ 252-253). بیهقی (458ق) داستان را با ورود ابوبکر و عمر به ماجرا ادامه میدهد. حضرت پس از آن با ابوبکر و عمر مواجه میشوند و در خانۀ عایشه از حضرت درخواست میکنند که موضوع را برای آنها بازگو کند و پس از بازگوکردن مطلب، این دو بهسمت رکانه راهی میشوند. ابوبکر و عمر نگران این شدند که رکانه بهسبب چنین اتفاقی پیامبر را بکشد، بنابراین در جستوجوی رکانه راهی شدند و در حین آن با پیامبر(ص) مواجه شدند و پرسیدند که چگونه بهتنهایی به وادی رکانه رفته است؛ زیرا او جزء شرورترین افراد و تکذیبکنندهترین نسبتبه نبوت است. حضرت با تبسمی به آنها آیۀ «وَ الله یَعْصِمُکَ من النَّاسِ» را خواندند و فرمودند او به من نخواهد رسید، سپس آنچه را اتفاق افتاده است برای آنان بازگو کردند و ابوبکر و عمر نیز متعجب شدند و گفتند که با فردی کشتی گرفتهاید که پهلوان عرب است و همه را شکست داده است. حضرت نیز در پاسخ به دعای خویش از پروردگارش در نصرت بر رکانه یاد کردند و گفتند خداوند ایشان را با نیروی ده نفر یاری رساندهاند (بیهقی، 1405ق: ج6/ 253-254). بخش پایانی این داستان مجدد دستخوش اتفاقاتی است که در دیگر منابع ذکر نشده است. فضای داستان بهسمت ورود دو شخصیت ابوبکر و عمر رفته است و وجه منطقی برای حضور آنان وجود ندارد. افزون بر منابع اهل سنت، این داستان از قرن پنجم در منابع شیعی نیز وارد شده است. اولین مصدر شیعی، کنزالفوائد ابوالفتح کراجکی (449ق)، عالم شیعی قرن پنجم هجری است که عین گزارش ابن اسحاق (150-151ق) را در کتاب خود نقل کرده است (کراجکی، 1410ق: ج1/ 211). از تطبیق متن او با متن ابن اسحاق (150-151ق)، چنین بر میآید که مصدر کراجکی (449ق) گزارش ابن اسحاق (150-151ق) بوده است و بهجز تفاوتهای جزئی در عبارتپردازی، تفاوت دیگری در متن وجود ندارد. در قرن ششم قطبالدین راوندی (573ق)، دیگر عالم شیعی در کتاب قصصالانبیای خود این گزارش را ذکر کرده است. ساخت گزارش راوندی (573ق) و جزئیات آن شباهت بسیار زیادی با گزارش بیهقی (458ق) دارد، اما افزودههای متنی فراوانی نسبتبه گزارش اصلی ابن اسحاق (150-151ق) دارد. راوندی (573ق) فضای داستان را مانند بیهقی (458ق) در وادی إِضَم ترسیم کرده است (راوندی، 1409: 297-298). متن راوندی (573ق) بهجز جزئیات اندکی در بخش اول، تفاوت اساسی با متن بیهقی (458ق) ندارد. تطبیق متن راوندی (573ق) و متن بیهقی (458ق) حاکی از نقل راوندی از بیهقی (458ق) یا متنی مشترک میان آن دو است. تنها تفاوت این دو متن در بخش پایانی است که با حضور ابوبکر و عمر اتفاق افتاده و راوندی این بخش را نقل نکرده است. 2-3- متن ب: کشتیگرفتن پیامبر(ص) با رکانه گزارش کشتیگرفتن پیامبر(ص) با رکانه به دو شکل مختصر و مبسوط در منابع حدیثی انعکاس یافته است. اغلب منابع تاریخی و حدیثی بهطور اشارهوار به نقل از محمد بن رکانه از رکانه، کشتیگرفتن رکانه با پیامبر(ص) را ذکر کرده و جزئیات آن را بیان نکردهاند (ابن سعد، بیتا: ج1/ 374؛ بلاذری، 1417ق: ج1/ 155، ج9/ 392؛ ابن اثیر، 1385ق/1965م: ج2/ 75-76؛ بخاری، بیتا: ج1/ 82؛ ابی داود، 1410/1990: ج2/ 264؛ ترمذی، 1403ق/1983م: ج3/ 157-158). در میان منابع موجود، یکی از مهمترین منابعی که بهطور مبسوط گزارش نبرد پیامبر(ص) با رکانه را نقل کرده است، مصنف عبدالرزاق صنعانی (211ق) است. مطابق نقل صنعانی (211ق)، این اتفاق در دورۀ جاهلیت رخ داده است. پیامبر(ص) با رکانه شرط میکند که هرکس برنده شد، به دیگری گوسفندی هدیه دهد. حضرت او را شکست میدهد و رکانه درخواست مبارزۀ مجدد میکند و در مرتبۀ دوم نیز شکست میخورد، مجدد درخواست کشتیگرفتن برای بار سوم را مطرح میکند و پیامبر(ص) نیز میپذیرد و بر او پیروز میشود. پس از این رکانه بیان میکند که برای خانوادهام دلیل از دست رفتن گوسفند اول را خوردهشدن آن توسط گرگ و گوسفند دوم را از دست رفتن آن میگویم، ولی برای گوسفند سوم چه بگویم؟ حضرت در پاسخ رکانه، کشتیگرفتن و دریافت پاداش را هدف خود ندانستند و فرمودند که گوسفندانت را با خودت ببر (صنعانی، بیتا: ج 11 / 427). در این گزارش نکات مهمی وجود دارد. اولین نکته، زمان رخداد واقعه است که در این گزارش پیش از اسلام ذکر شده است. ترسیم واقعه در دورۀ پیش از اسلام در برخی دیگر از منابع اهل سنت نیز انعکاس یافته است. ابن عبدالبر (463ق) نیز در الاستیعاب، زمان آن را دورۀ پیش از اسلام دانسته است (ابن عبدالبر، 1412ق: ج2/ 507). نکتۀ دیگری که در گزارش صنعانی (211ق) به چشم میخورد، هدف از مبارزه است. نظر به اینکه کشتی در دورۀ قبل از اسلام رخ داده است، آیا هدف از کشتیگرفتن صرفاً سرگرمی و زورآزمایی بوده است یا میتوان هدف دیگری نیز یافت؟ هرچند پیامبر(ص) در پایان گزارش تصریح میکنند که به هدف دریافت پاداش نبوده است، اما گزارش هدف اصلی آن را بهطور دقیق بیان نکرده است. افزون بر این در جزئیات، چگونگی توجیه از دست دادن گوسفندان برای رکانه نیز موضوع جالبی است که درخور توجه عالمان اسلامی نیز قرار گرفته است. 3-3- متن ج: معجزۀ حرکت درخت این بخش از روایت در دو دسته از منابع شیعه و اهل سنت نقل شده است که در ادامه هریک از این گزارشها را بررسی میکنیم. 1-3-3. منابع شیعه 1-1-3-3. بصائر الدرجات صفار قمی محمد بن حسن بن صفار قمی (290ق) در ذیل بابی با عنوان «باب من القدره التی اعطی النبی(ص) و الائمه من بعده ان الشجر یطیعهم باذن الله تبارک تعالی»، روایاتی را دربارۀ حرکت درخت و اطاعت درخت از پیامبر(ص) و ائمه(ع) ذکر کرده است. چهار روایت از 11 روایت این باب، به نقل از پیامبر(ص) است و بقیه از ائمه(ع) نقل شده است. یک روایت مربوط به دستور پیامبر به الصاق دو درخت به یکدیگر است که پیامبر(ص) در پشت این دو درخت قضای حاجت کردهاند و سپس به دورشدن آنها از یکدیگر امر کردهاند (صفار قمی، 1404: ج1/ 254)[2]. سه روایت دیگر مرتبط با داستان معجزۀ حرکت درخت است که از امام صادق(ع) نقل شده است. براساس این سه روایت، پیامبر(ص) در برابر درخواست فردی که درخواست معجزه داشت، امر کردند دو درخت به یکدیگر نزدیک شوند و سپس دستور دادند از یکدیگر دور شوند. فرد مذکور نیز با دیدن این معجزه ایمان آورد (صفار قمی، 1404: ج1/ 253 و 255-256). این نقل ازنظر ساختار با دیگر گزارشها تفاوتهایی دارد. اولاً نام فرد مجهول است، ثانیاً در این گزارش دو درخت خطاب قرار گرفتهاند، در حالی که در دیگر نقلها یک درخت مورد خطاب پیامبر(ص) بوده است. کیفیت معجزه در این بخش نیز متفاوت از دیگر متون است. همچنین در دیگر متون، معجزۀ پیامبر(ص) به اسلامآوردن فرد ختم نمیشد، اما در این نقل، فرد پس از دیدن معجزه ایمان آورد. نکتهای که در کتاب صفار قمی (290ق) وجود دارد، این است که کراماتی از سنخ حرکت درخت و اطاعت درخت از ائمه نیز در این باب ذکر شده است که این گزارشها ازنظر ریشه و ساختار، شبیه حرکت درخت توسط پیامبر(ص) هستند (صفار قمی، 1404: ج1/ 255). 2-1-3-3. تفسیر منسوببه امام حسن عسکری(ع) در تفسیر منسوببه امام حسن عسکری(ع)، گزارش حرکت درخت شکل روایی دیگری یافته است. طبیب معروف عرب، حارث بن کلده ثقفی نزد پیامبر(ص) آمد و بیان کرد که من مجانین زیادی را درمان کردهام و اکنون برای مداوای جنون تو آمدهام. پیامبر(ص) در جواب او جنون را به خود طبیب نسبت میدهد که افعال مجانین را انجام میدهد و بیدلیل و بدون تحقیق و بررسی به صدق یا کذب کلام ایشان، نسبت جنون میدهد. گفتوگوی دو طرفهای میان پیامبر(ص) و ایشان شکل میگیرد و درنهایت طبیب معجزهای از پیامبر(ص) طلب میکند. او از پیامبر میخواهد که درختی تنومند و بزرگی را فرا بخواند که در آن مکان بوده است و شرط میکند که اگر آن درخت پیش تو آمد، مشخص میشود که رسول خدایی و من هم به آن شهادت میدهم و الا تو همان مجنونی خواهی بود که نیاز به مداوا دارد. پیامبر(ص) نیز به آن درخت اشاره میکند و درخت از جای خود با ریشه در میآید و با صدای بلندی بهسوی پیامبر(ص) میآید و از ایشان میپرسد که چه دستوری دارند. پیامبر(ص) نیز به شهادت به وحدانیت خداوند و پیامبری خودشان و امامت حضرت علی(ع) امر میکنند. درخت نیز سه شهادت مذکور را بازگو میکند. طیبب نیز پس از این معجزه ایمان میآورد (تفسیر منسوببه امام حسن عسکری(ع)، 1409: 168-169) 3-1-3-3. نهجالبلاغه معجزۀ حرکت درخت در خطبۀ قاصعه نیز نقل شده است. این خطبه، خطبهای اخلاقی-اجتماعی است که طولانیترین خطبه در میان خطب حضرت علی(ع) محسوب میشود. محوریت این خطبه نهی از تکبر و خودپسندی و تعصب است. فضائل حضرت علی(ع) نیز یکی از موضوعات اصلی خطبه است که با عبارت «أَنَا وَضَعْتُ فِی الصِّغَرِ بِکَلَاکِلِ الْعَرَب» شروع میشود. در خطبه، در کنار بیان شجاعت حضرت و قرابت ایشان با پیامبر(ص)، موضوع معجزۀ حرکت درخت به امر پیامبر(ص) نیز بیان است. در این بخش ضمن بیان معجزۀ پیامبر(ص) در برابر چشمان بزرگان قریش، به تقدم حضرت در اسلام و تقدم در پذیرش معجزه نیز تصریح شده است. براساس این متن، پیامبر(ص) به درخواست سران قریش درختی را فراخواندند، درخت نیز بهسمت پیامبر(ص) حرکت کرد و هنگامی که به نزدیک حضرت رسید، نصف شاخههایش را بر دوش ایشان و نصف دیگر را بر دوش حضرت علی(ع) انداخت. سران قریش با دیدن این صحنه از پیامبر(ص) خواستند که به درخت فرمان دهد تا نصف شود و نصفش بهسمت آنان حرکت کند، حضرت نیز چنین کردند. سپس سران قریش از ایشان خواستند که دو نیمۀ درخت را به هم ملحق کند که به دستور پیامبر(ص) دو نیمۀ درخت به هم ملحق شدند. با این اوصاف سران قریش حاضر به پذیرش اسلام نشدند و پیامبر(ص) را به ساحری و دروغگویی متهم کردند (نهج البلاغه، خطبۀ 192). 2-3-3. منابع اهل سنت در منابع اهل سنت گزارش مستقلی که معجزۀ حرکت درخت را بیان میکند، در دو دسته قابل دستهبندی است. دستۀ اول گزارشی است که معجزه را به پیامبر(ص) نسبت میدهد و منابعی که معجزه را به جبرئیل نسبت میدهد. 1-2-3-3. انتساب معجزه به پیامبر(ص) در منابع اهل سنت نیز این روایت با ویژگیهای متنی متفاوت از شیعه نقل شده و مخاطب آن بنا بر یک نقل، ورقه بن نوفل و در نقلی دیگر، فردی اعرابی بوده است. بلاذری (279ق) به نقل از واقدی (207ق)، حرکت درخت را به درخواست ورقه بن نوفل دانسته است. ورقه در یکی از راههای مکه با پیامبر مواجه میشود و خطاب به پیامبر(ص) میگوید: «هر پیامبری آیه و نشانهای بر نبوت خود ارائه کرده است، آیه و نشانۀ تو بر پیامبریت چیست؟ پیامبر(ص) نیز درختی که در آن مکان بوده را فرامیخواند و درخت نیز در حالی که شاخههایش را بر روی زمین میکشید، بهسمت ایشان حرکت کرد. ورقه با دیدن این معجزه چنین گفت که اگر تو به من دستور جنگ دهی، در کنارت مبارزه خواهم و تو را تا ابد یاری خواهم کرد» (بلاذری، 1417ق: ج1/ 106) در نسخۀ دیگری از این داستان، ابن حبان (354ق) به نقل از ابن عمر از پیامبر(ص)، حرکت درخت را برای فردی اعرابی نقل میکند. بنابر این گزارش در سفری، پیامبر(ص) با اعرابی مواجه میشوند و از مقصد او میپرسند. اعرابی نیز مقصد خود را خانوادۀ خود بیان میکند و پیامبر(ص) او را به خیری دعوت میکنند که همان شهادت به وحدانیت خداوند و رسالتشان است. اعرابی شاهدی از پیامبر(ص) تقاضا میکند و ایشان درختی را فرا میخواند که در نزدیکی ایشان است و درخت خود را به زمین میکشاند و بین دو زانوی پیامبر قرار میگیرد و سه بار شهادتین را میگوید، سپس آن فرد نیز ایمان میآورد (ابن حبان، 1414/1993: ج 14/ 434؛ ذهبی، 1413ق: ج1/ 344). این گزارش جدای از تغییر در شخصیت، فضای روایی متفاوتی را نیز ترسیم میکند. داستان در سفر اتفاق افتاده و موقعیت مکانی دقیقی نیز ترسیم نشده است. براساس این گزارش، پیامبر(ص) فردی را به اسلام دعوت میکند و در پی شاهد و گواهخواستن فرد، ایشان معجزۀ حرکت درخت را برای او انجام میدهد و پس از رویت این معجزه، اعرابی ایمان میآورد. افزون بر مطالب فوق، ازرقی (ح 250ق) و فاکهی (272-279ق) در یادکرد از مسجد شجره، بهطور گذرا داستان حرکت درخت را ذکر کردهاند (ازرقی، 1416ق: ج2/ 201؛ فاکهی، 1414ق: ج3/ 95). ازرقی (ح 250ق) بدون مشخصکردن مخاطب و هدف از حرکت درخت، صرفاً گزارش کرده است که حضرت درختی را که در مسجد جن قرار داشته است، بهسمت مسجد شجره به حرکت درآورده است (ارزقی، 1416ق: ج2/ 201). فاکهی (272-279ق) نیز صرفاً اشاره میکند که در محل مسجد درختی بوده است که حضرت آن را فراخوانده و درخت نیز حرکت کرده است (فاکهی، 1414ق: ج3/ 95). این اشاره مبهم و مجمل موضوع در تواریخ محلی مکه، برخلاف نظر ابن شبه نمیری (262ق) در تاریخ مدینه است. او مطابق نظر مشهور، با دو نقل مختلف از ابی هریره و عبدالله بن عمر به نمازخواندن پیامبر(ص) در زیر این درخت در سفر حج اشاره میکند (نمیری، 1410ق: ج1/ 73). نمازگزاردن حضرت در زیر درخت که سبب نامگذاری آن به مسجد شجره نیز شده است (سمهودی، 1401ق: ج3/ 1002)، خبری مشهور در منابع حدیثی است (ر.ک: بخاری، 1401: ج2/ 204؛ مسلم، بیتا: ج2/ 144-145؛ مالک، 1406: ج1/ 404-405). از این رو خبر شاذ و مجمل مذکور در کتب اخبار مکه، در مقابل خبر مشهور دیگر منابع، فاقد اعتبار خواهد بود. 2-2-3-3. انتساب معجزه به جبرئیل در برخی از منابع روایی اهل سنت، معجزۀ حرکت درخت به جبرئیل نسبت داده شده است. مطابق این گزارش جبرئیل پیامبر(ص) را از ضربههایی، که از برخی از اهل مکه دیدهاند، اندوهگین میبیند و در گفتوگویی میان آن دو، آزارهایی را ذکر میکند که دیده است و جبرئیل از پیامبر(ص) میپرسد که دوست دارد نشانهای به او نشان دهد. پیامبر(ص) نیز ابراز تمایل میکند و از جبرئیل میخواهد که درختی را فرا خواند که در پشت وادی است و جبرئیل چنین میکند و مابین دستان پیامبر میایستد، سپس درخت را مجدد به سر جایش بر میگرداند. پیامبر(ص) نیز بیان میکند که این نشانه برایم کافی است (ابن ابی شیبه، 1409/1989: ج7/ 407؛ ابن ماجه، بیتا: ج2/ 1336).
4- تاریخگذاری متنها یکی از مباحث مهم دربارۀ سه متن الف، ب و ج، تقدم و تأخر زمانی آنها بر یکدیگر است. در تاریخگذاری این متون دو مسئلۀ عمده وجود دارد. نخست تاریخ ذکر گزارش در کتب است که زمان تدوین کتاب مدنظر خواهد بود و سپس زمان ادعایی متن است که متون الف و ج، دورۀ پس از بعثت پیامبر(ص) در مکه و متن ب دورۀ جاهلیت را مبنای خود قرار دادهاند. بر این اساس در بررسی زمان ادعایی، شواهد صحیحبودن یا نبودن تاریخ ادعایی متون را بررسی میکنیم و ملاک زبان متن، تغییر و تحول مفاهیم و سازگاری یا سازگارینداشتن آنها را با یکدیگر در نظر میگیریم. بهدلیل فقدان سند، انتساب متن الف به دورۀ مدنظر نیازمند بررسی است. براساس اطلاعات موجود، ابن اسحاق سیرۀ خود را در مدینه تدوین و در عراق منتشر کرده است (جعفریان، 1393: 63)؛ از این رو بهطور قطع نقلهای او مصدری مدنی دارند (بروکلمان، 1974: ج3/ 11). البته او از برخی منابع ناشناخته نیز مطالبی را نقل کرده است (جعفریان، 1393: 66)، از این رو نمیتوان تمام نقلها را مستند و معتبر دانست؛ اما درنهایت میتوان گفت که این متن و محتوای آن در ابتدای قرن دوم رواج داشته و ابن اسحاق (150-151ق) آن را گزارش کرده است. درنهایت با در نظر گرفتن مشکل انتسابی متن، تنها راه ارزیابی آن، ارزیابی متنی است که در صورت صحت آن، میتوان به روایی و اعتبار متنی آن حکم داد. متن ب در نیمۀ دوم قرن دوم گزارش شده است. گزارش صنعانی (211ق) براساس نقل از معمر از یزید بن ابی زیاد از عبدالله بن حارث است. عبارات صنعانی (211ق) دلیل بر تردید یزید بن ابی زیاد در نقل متن از عبدالله بن حارث دارد: «زید بن ابی زیاد گفت که فکر میکنم که عبدالله بن حارث گفت ....» (صنعانی، بیتا: ج11/ 427)؛ از این رو اطمینانی در نقل از عبدالله بن حارث وجود ندارد. نظر به اینکه نمیتوان متن را بهطور قطعی به عبدالله بن حارث بن نوفل رساند، متن در یزید بن ابی زیاد متوقف میشود. هرچند ابن سعد (230ق) او را ثقه میداند، اما او در اواخر عمرش دچار تخلیط و نقل عجایب شده است (ابن سعد، بیتا: ج6/ 330). برخی از محدثان بزرگ اهل سنت نیز او را فردی ضعیف و پرخطا دانستهاند (ابن حجر، 1404/1984: ج11/ 331). بر این اساس، او حداقل در گزارشهای خود معتمد نیست. ابن سعد (230ق) زمان وفات او را سال 136 هجری (ابن سعد، بیتا: ج6/ 330) و برخی دیگر 137 (ابن عماد حنبلی، 1406: ج2/ 184) دانستهاند. از این رو میتوان گفت که زمان نقل متن توسط او اواخر قرن اول و نیمۀ اول قرن دوم بوده است. متن ج ازنظر زمان تدوین در کتب شیعه و اهل سنت، به قرون سوم و چهارم هجری برمیگردد، اما زمان ادعایی متن گزارش، دورۀ پس از بعثت پیامبر(ص) در مکه است. در میان سه منبعی که در ذیل متن ج قرار میگیرند، بصائر الدرجات صفار قمی ازنظر سندی معتبر و صحیح است، اما دو منبع دیگر یعنی تفسیر منسوببه امام حسن عسکری(ع) و نهجالبلاغه فاقد سندند. با توجه به فقدان سند، اصالت سندی دو متن نیز قابل خدشه است؛ از این رو تنها راه، بررسی متنی گزارشهاست. متن بصائرالدرجات به نقل از امام صادق(ع)، واقعه را گزارش کرده است و متن نهجالبلاغه به نقل از امام علی(ع) و متن تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع)، از زبان امام حسن عسکری(ع) موضوع معجزۀ حرکت درخت را پوشش داده است. در میان سه منبع، متن تفسیر منسوب ساختاری شیعی دارد و الفاظ به کار رفته در آن حاکی از گفتمان متأخر شیعی است. بهرهگیری از الفاظ «امامت» در متن تفسیر و شهادت به امامت ایشان (تفسیر منسوب، ص 168)، امری متأخرتر از دورۀ حضرت رسول(ص) است و در گفتمان کلامی شیعه در قرون بعدی جای میگیرد. همچنین الفاظی که از زبان پیامبر(ص) دربارۀ حضرت علی(ع) به کار رفته است نیز الفاظی متناسب با گفتمان متأخرتر شیعی است: «ثُمَّ تَشْهَدِی [بَعْدَ شَهَادَتِکَ لِی] لِعَلِیٍّ ع هَذَا بِالْإِمَامَةِ، وَ أَنَّهُ سَنَدِی وَ ظَهْرِی وَ عَضُدِی وَ فَخْرِی [وَ عِزِّی]، وَ لَوْلَاهُ مَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ شَیْئاً مِمَّا خَلَقَ» (تفسیر منسوب، ص 168). اشاره به امامت امام علی(ع) بهجای وصایت ایشان و عبارت تمجیدی در متن تفسیر منسوببه امام حسن عسکری(ع)، مانع از پذیرش صدور این متن در عصر نبوی است. براساس این مطالب میتوان متون شیعی را در بازۀ زمانی قرن دوم هجری به بعد تاریخگذاری کرد. متون اهل سنت در بخش ج یعنی متن نقلشده توسط بلاذری (279ق)، ابن ماجه (273ق) و ابن حبان (354ق) نیز براساس زمان تدوین این کتب، در بازۀ زمانی قرنهای سوم و چهارم هجری جای میگیرند. 5- اعتبارسنجی متون بررسی گزارشهای فریقین حاکی از آن است که گزارش کشتیگرفتن رکانه با پیامبر(ص) بیشترین فراوانی را در نقل در کتب اهل سنت و گزارش معجزۀ حرکت درخت نیز بیشترین فراوانی را در منابع شیعه دارد. متن الف نیز که حاوی هر دو بخش کشتی رکانه با پیامبر(ص) و معجزۀ حرکت درخت است نیز در منابع اهل سنت فراوانی بیشتری دارد. مصدر اصلی نقل در منابع شیعه نیز ابن اسحاق (150-151ق) است که در مواردی با ذکر منبع و در مواردی بدون تصریح به منبع استفاده شده است. نکتۀ مهم دیگر در میان این سه متن، منبع گزارشهاست. متن ب و ج عمدتاً در منابع روایی و متن الف عمدتاً در منابع سیره و قصص نقل شده است. نکتۀ مهم دربارۀ این متون اصالت و اعتبار آنهاست که در ادامه آنها را بررسی خواهیم کرد. 1-5 - اصالت و اعتبار متن الف متن الف را ابن هشام (213، 218ق) به نقل از ابن اسحاق (81-85/150-151ق) نقل کرده است. براساس دورۀ حیات ابن اسحاق (150-151ق)، میتوان گفت که محتوای این متن در نیمۀ اول قرن دوم رواج داشته است. با توجه به در دسترس نبودن سند کاملی از متن الف، بررسیهای متنی آن اولویت مییابد. متن گزارش از چند جهت بررسیشدنی است: جهت اول، مخاطب کشتیگرفتن و معجزه است. تنها مخاطب و شاهد کشتی و معجزۀ حرکت درخت، رکانه است. اینکه معجزهای صرفاً برای ایمانآوردن یک فرد اتفاق افتد تا بتواند گواه بر نبوت پیامبر(ص) باشد، امری عجیب و دور از ذهن است. ضمن اینکه هر دو عمل از سوی پیامبر(ص) به رکانه درخواست داده میشود و نوعی معجزۀ ابتدایی به نظر میرسد. در حالی که در چنین موقعیتهایی افراد درخواست معجزه از پیامبر داشته و به تعبیری معجزهها اقتراحیاند. از این رو سیر داستان در متن ابن اسحاق (150-151ق) خالی از اشکال نیست. نکتۀ دیگر در اتصال دو بخش متن است. نقطۀ اتصال بخش اول متن به بخش بعدی یعنی حرکت درخت، اعجاب رکانه از قدرت پیامبر(ص) در کشتیگرفتن است که در پی آن پیامبر(ص) انجام کاری عجیبتر را در عوض ایمان به نبوت ایشان پیشنهاد میدهند. رابطۀ میان دو بخش ازنظر متنی چگونه توضیحدادنی است؟ صرف انجام امور اعجابانگیز تنها وجه ارتباط میان بخش اول و دوم است که تأملشدنی است. جهت دوم در بررسی گزارش، باورپذیری متن اول و دوم است که در بخش بررسی اصالت و اعتبار متن ب و ج بررسی خواهد شد. 2-5- اصالت و اعتبار متن ب قدیمیترین منبعی که گزارش ب را نقل کرده است، مصنف عبدالرزاق صنعانی (211ق) است. با در نظر گرفتن زمان حیات صنعانی (211ق)، میتوان قرن دوم را زمان نقل و رواج آن دانست. هرچند محدثان بعدی توجه چندانی به این متن نکردهاند، اما بهطور اشارهوار در متون حدیثی قرن سوم، بهخصوص برخی از صحاح اهل سنت نقل شده است (بخاری، بیتا: ج1/ ص 82؛ ابی داود، 1410/1990: ج2/ 264؛ ترمذی، 1403/1983: ج3/ 157-158). بهطور کلی در میان محدثان اهل سنت دو رویکرد مختلف به متن ب وجود دارد. رویکرد اول نقل و توجهنکردن به سند و اعتبار آن است که منابع پیشین چنین روشی را در پیش گرفتهاند. رویکرد دوم تشکیک در اصالت و اعتبار متن است. ترمذی (279ق) محدث شهیر اهل سنت، متن آن را غریب و سند آن را نیز ضعیف میداند (ترمذی، 1403ق: ج3/ 157-158). ابن حبان (354ق) نیز در صحت سند خبر کشتیگرفتن رکانه با پیامبر(ص) تشکیک کرده و آن را نیازمند تأمل دانسته است (ابن حبان، 1414/1993: ج3/ 130). از این رو اصالت سندی متن ب مورد اتفاق نیست و خدشههایی نیز بر آن وارد شده است. ازنظر متنی نیز این گزارش اشکالات عدیدهای دارد. رکانه در فتح مکه اسلام آورده (مزی، 1407ق: ج9/ 221؛ ابن حجر، 1404ق: ج3/ 248) و زمان کشتیگرفتن بر فرض صحت، پیش از اسلام بوده است. چنین گزارشی هرچند مورد اشارۀ محدثانی همچون ابی داود و ترمذی (ابی داود، 1410/1990: ج2/ 264؛ ترمذی، 1403/1983: ج3/ 157) نیز قرار گرفته است، اما باورپذیری آن مورد اتفاق نیست. مزی (742ق) ازجمله افرادی است که میتوان از عباراتش غیرواقعیبودن داستان را نتیجه گرفت. او ابتدا اشاره میکند که برخی از منابع، کشتیگرفتن را سبب اسلامآوردن رکانه عنوان کردهاند که اگر چنین هدفی در این کشتی وجود میداشت، متن شبیهتر به واقع به نظر میرسید (نک: مزی، 1407/1987: ج9/ 221). نظر به اینکه این واقعه در پیش از اسلام رخ داده است، نمیتوان هدف اسلامآوردن را برای آن در نظر گرفت. بر این اساس وقوع چنین واقعهای زیر سؤال است. درواقع این داستان فاقد هدف و نتیجۀ خاصی است و شاید تنها نتیجۀ آن فرصتی برای برجستهشدن رکانه در کنار پیامبر(ص) باشد. عمدۀ منابعی که زمان روایت را در پس از اسلام ذکر کردهاند، متن را در قالب متن الف گزارش کردهاند. درنهایت متن ب ازنظر سندی و متنی، خدشهپذیر و استنادنشدنی است. 3-5- اصالت و اعتبار متن ج متن ج در شیعه و اهل سنت دو سیر متفاوت را طی کرده است. هرچند خط اصلی داستان یعنی معجزۀ حرکت درخت در هر دو فرقه یکی است، اما جزئیات ذکرشده دربارۀ معجزه با یکدیگر مختلف است. از این رو این متن را دو فضای مختلف شیعه و اهل سنت بررسی خواهیم کرد. 1-3-5- منابع شیعه این متن در منابع روایی شیعه از قرن سوم به بعد رواج داشته است. در نیمۀ دوم قرن سوم دو گزارش از این متن در بصائرالدرجات صفار قمی و تفسیر منسوببه امام حسن عسکری(ع) ثبت شده است و در قرن چهارم در ضمن خطبۀ قاصعه در نهجالبلاغۀ سید رضی (406ق) نقل شده است. هرچند بنمایۀ اصلی گزارش یعنی حرکت درخت در هر سه متن گزارش شده است، اما ساختار و جزئیات متون کاملاً با یکدیگر متفاوتاند. تفاوتهای این متون به شرح ذیل است: - در متن بصائرالدرجات فرد مقابل پیامبر(ص) و درخواستکنندۀ معجزه مجهول و ناشناخته است و با عنوان «رجل» یاد شده است. این فرد در متن تفسیر منسوب طبیب مشهور عرب با نام حارث بن کلدۀ ثقفی و در متن نهجالبلاغه، گروهی از قریش یاد شده است. - بصائرالدرجات برخلاف غالب متون شیعه و اهل سنت، حرکت دو درخت و نزدیکشدن به یکدیگر را به امر پیامبر(ص) و سپس دورشدن آنها را گزارش کرده است، اما در متن تفسیر منسوب و نهجالبلاغه حرکت یک درخت ذکر شده است. همچنین در متن نهجالبلاغه درخت به دو نیم میشود، اما در متن تفسیر منسوب، صرفاً حرکت درخت گزارش شده است. البته در متن تفسیر منسوب، درخت قدرت تکلم دارد، ولی در متن بصائر و نهجالبلاغه چنین نیست. این ویژگی خاص در متن بصائر الدرجات، متن گزارش این کتاب را در مقایسه با دیگر متون شیعه و اهل سنت غریب و نادر میکند. تأیید چنین متن نادری دشوار است و نمیتوان مؤیدی بر آن، در دیگر متون بر آن یافت. - متن بصائرالدرجات فاقد مشخصههای شیعی است، اما در دو متن تفسیر منسوب و نهجالبلاغه برخی از ویژگیهای مختص گفتمان شیعه دیده میشود که در بخش تاریخگذاری به آنها اشاره شد. افزون بر این مطابق متن نهجالبلاغه، حضرت علی(ع) در مراحل مختلف معجزه مشارکت دارد، ازجمله اینکه درخت برخی از شاخههایش را بر دوش حضرت علی(ع) میاندازد و حضرت در سمت راست حضرت رسول(ص) قرار دارد. حضرت علی(ع) خود را اولین مؤمن به پیامبر(ص) و اولین اقرارکنندۀ حرکت درخت در تصدیق نبوت پیامبر(ص) معرفی میکنند ( نهجالبلاغه، خطبه 192). چنین مشارکتی از سوی حضرت علی(ع) در متون دیگر سابقه ندارد و صرفاً در متن نهجالبلاغه ذکر شده است. البته متن نهجالبلاغه نسبتبه متن تفسیر منسوب، قوت بیشتری دارد و مشخصههای زبانی متأخری همچون متن تفسیر منسوب ندارد. - ازنظر انتساب سندی، طریق اول گزارش بصائرالدرجات (صفار قمی، 1404ق: ج1/ 253) صحیح و استنادشدنی است، اما صحت طریق دوم آن (صفار قمی، 1404ق: ج1/ 255) بهدلیل حضور خالد بن عبدالله که فردی مهمل در کتب رجالی است، محل تأمل است. شیخ طوسی در شرح حال او به این مطلب اشاره کرده است که او کتابی دارد که محمد بن حسن بن ولید آن را جعلی دانسته است (شیخ طوسی، 1420: 174). وضعیت سندی گزارش، تفسیر منسوببه امام حسن عسکری(ع) نیز بهدلیل مجهولبودن دو راوی آن مناقشهبرانگیز شده است. این تفسیر توسط «محمد بن قاسم استرآبادی» از دو راوی به نامهای «أبو یعقوب یوسف بن محمد بن زیاد» و «أبوالحسن علی بن محمد بن سیّار» نقل شده است. دو راوی مذکور بهلحاظ رجالی، مجهولاند و «محمد بن قاسم استرآبادی» نیز از سوی ابن غضائری با عبارت «ضعیف کذّاب» توصیف شده است (ابن غضائری، 1422/1380: 98)؛ از این رو ضعف سندی تفسیر، صحت انتساب گزارشها به دورۀ مورد ادعا را تحت تأثیر قرار میدهد. ضعف سندی در کنار ضعف متنی، گزارش را در دو جهت مشخص تضعیف و از اعتبار ساقط میکند. متن نهجالبلاغه نیز ازنظر سندی فاقد انتساب مشخصی است. متون برگزیدۀ سید رضی (406ق) از فرمایشات حضرت علی(ع)، ازنظر سندی بررسی شده است. خطبۀ قاصعه ازجمله خطبی است که فاقد سند مشخصی است و به همین دلیل مرسل محسوب میشود (نک: حسینی خطیب، 1409: ج3/ ص45-47). دربارۀ خطبه، صرفاً اظهار نظرهای کلی از علمای متأخر وجود دارد که ازجملۀ آنان سید بن طاووس (664ق) است. او به کرات در کتاب خود، الیقین، تصریح کرده است که خطبۀ قاصعه را در ضمن مجموعهای قدیمی مربوط به سال 280 قمری[3]، دیده است (ابن طاووس، 1413: ص113، 414 و 504)، اما سندی برای این خطبه ارائه نکرده است. پیش از سید بن طاووس نیز بزرگانی همچون شیخ کلینی (329ق) در کتاب کافی، بخشهایی از خطبۀ قاصعه را ذکر کردهاند[4] (کلینی، 1407: ج4/ 198-201)، اما کلینی (329ق) برخلاف رویۀ خود در ارائۀ سند روایات، سندی برای این بخش ذکر نکرده است. از این رو به نظر میرسد سند این بخش از کلام منسوببه حضرت علی(ع) در اختیار ایشان نیز نبوده است. درنهایت براساس ضعف سندی خطبه، متن آن نیز تا زمان در اختیار داشتن سندی معتبر، نیازمند بررسی بیشتری است. 2-3-5- منابع اهل سنت همانگونه که پیش از این ذکر شد، در منابع اهل سنت داستان حرکت درخت به جبرئیل (ابن ابی شیبه،1409/1989: ج7/ 430؛ ابن ماجه، بیتا: ج2/ 1336) و پیامبر(ص) (ابن حبان، 1414/1993: ج14/ 434) نسبت داده شده است. انتساب موضوع به جبرئیل خارج از ساختار گزارشهای دیگر است که صرفاً به هدف تغییر روحیۀ پیامبر(ص) پس از آزار و اذیت مشرکان انجام شده است (مصنف ابن ابی شیبه، 1409/1989: ج7/ 407؛ ابن ماجه، بیتا: ج2/ 1336). انتساب گزارش به جبرئیل در کنار هدفی که برای آن ذکر شده است، متن شاذ و نادری را شکل داده است که درخور توجه دیگر منابع نیز قرار نگرفته است. گزارش ابن حبان نیز که درخواستکنندۀ معجزۀ فردی اعرابی است (ابن حبان، 1414/1993: ج14/ 434)، صرفاً توسط ابن حبان نقل شده و در دیگر منابع حدیثی یا تاریخی بازتاب نیافته است. جزئیات نقل نیز با دیگر منابع متفاوت است؛ از این رو متن با دیگر متون معاضدت نشده است و صرفاً گزارش شاذی باقی میماند که مؤیدی بر آن وجود ندارد.
نتیجهگیری 1- گزارش ابن اسحاق (150-151ق) از کشتیگرفتن پیامبر(ص) با رکانه و معجزۀ حرکت درخت و گزارش مستقل این دو واقعه در منابع تاریخی و روایی بازتاب یافته است. منابع تاریخی بر توالی این دو واقعه تأکید دارند و منابع روایی دو واقعه را بهطور مستقل گزارش کردهاند. واقعۀ کشتیگرفتن پیامبر(ص) با رکانه درخور توجه منابع اهل سنت قرار گرفته و از داستان حرکت درخت بهطور مفصل در منابع شیعی استقبال شده است. 2- گزارشهای سه گانه از داستان کشتیگرفتن و حرکت درخت، ازنظر زمان تدوین در منابع اسلامی، در بازۀ زمانی قرن دوم تا چهارم جای میگیرند. گزارش ابن اسحاق (150-151ق) و گزارش مستقل کشتیگرفتن در قرن دوم رواج داشته است و گزارش حرکت درخت در منابع شیعه و اهل سنت، به قرن سوم و چهارم هجری باز میگردد. نظر به اینکه هیچ یک از این متون سه گانه سندهای استنادشدنی ندارند، نمیتوان انتساب سندی آنها را به دورۀ ادعایی یعنی دورۀ جاهلیت و عصر نبوت اثبات کرد. گزارش ابن اسحاق (150-151ق) فاقد سند، گزارش مستقل کشتیگرفتن سندی مخدوش و ضعیف و گزارش معجزۀ حرکت درخت نیز فاقد سند معتبر است. 3- گزارشهای سه گانه دربارۀ کشتیگرفتن و معجزۀ حرکت درخت ازنظر متنی مضطرب و متعارضاند. تعارض در زمان یعنی انتساب کشتیگرفتن به جاهلیت یا اسلام، تعارض در هدف که شامل هدف مقدس دعوت به اسلام است، صرف مبارزه و سرگرمی و تعارض در شخصیتها در معجزۀ حرکت درخت که شامل تمرکز بر شخصیت رکانه یا فردی بادیهنشین در گزارشهای اهل سنت است و طبیب مشهور عرب یا بزرگان قریش در گزارشهای شیعه ازجمله این موارد است. تعارض در جزئیات نیز از دیگر مواردی است که در متن گزارشها وجود دارد. در گزارش کشتیگرفتن، تعداد دفعات کشتی از دو به سه بار تغییر یافته است. ترتیب وقایع در دو گزارش ابن اسحاق (150-151ق) و ابن حبیب (245ق) از کشتیگرفتن و حرکت درخت برعکس یکدیگر است. در گزارش ابن اسحاق (150-151ق) برخلاف دیگر گزارشها، پیشنهاددهندۀ کشتیگرفتن و حرکت درخت، پیامبر(ص) است. 4- زبان گزارشها از قرن دوم به چهارم فنیتر شده است. در گزارش حرکت درخت در تفسیر منسوببه امام حسن عسکری(ع)، به کار رفتن واژههای شهادت به امامت حضرت علی(ع)، اشاره به اصل تولی و تبری، زبان متن را متناسب به گفتمان متأخر شیعی در قرن سوم، یعنی زمان صدور متن کرده است. در متن ابن اسحاق (150-151ق) نیز زبان متن از ابن اسحاق (150-151ق) به قطب راوندی تغییر آشکاری دارد و سویههای کلامی در متن قطب راوندی برجسته است. 5- بر پایۀ تقدم تاریخی گزارش ابن اسحاق (متن الف) بر دیگر گزارشها، متن او مصدر دیگر متون بوده است و تغییرات متنی صورتگرفته، حاصل تفکیک گزارش او به دو گزارش مستقل و اضافهشدن تفاصیل دیگری به متن اولیه است. نظر به اینکه گزارش ابن اسحاق (150-151ق) فاقد اصالت و اعتبار لازم است، اصالت و اعتبار دیگر متون نیز بر همین اساس و بر پایۀ زبان متن و گفتمان متأخر آنها اثباتشدنی نیست.
[1] نام وادی در کوههای تهامه است. معانی دیگری نیز برای اضم بیان شده است که تطابقی با متن کنونی ندارد، ازجمله اینکه نام رودی میان مکه و یمامه است (ر.ک: حموی، 1995: ج1/ 214). [2] ذهبی (748ق) در کتاب تاریخ اسلام، خود بهطور گذرا و اشارهای چنین مطلبی را نقل کرده است (ذهبی، 1413ق: ج1/ 345). [3] دربارۀ تاریخ مذکور، اختلافاتی در نسخ مختلف الیقین به چشم میخورد (نک: کلبرگ، 1371: 370-371). با وجود این آقا بزرگ طهرانی در الذریعه، سال 280 قمری را صحیح دانسته است (طهرانی، 1403/1989: ج7/ ص204-205). [4] میان متن الکافی و متن متناظر آن در نهج البلاغه، اختلافاتی وجود دارد. | ||
مراجع | ||
. قرآن کریم
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 349 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 199 |