تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,673 |
تعداد مقالات | 13,658 |
تعداد مشاهده مقاله | 31,645,395 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,499,140 |
بازتاب شخصیتآفرینی در اشعار عاشورا (با تمرکز بر اشعار شاعران یزد) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فنون ادبی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 4، دوره 14، شماره 3 - شماره پیاپی 40، مهر 1401، صفحه 39-56 اصل مقاله (977.54 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/liar.2023.135195.2187 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فضل الله رضایی اردانی* ؛ مهدی صادقی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه فرهنگیان، یزد، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
در این جستار با هدف کشف شخصیتشناسی اشعار عاشورایی بهشیوۀ توصیفی، تحلیلی و استشهادی، ویژگیهای شخصیت در این نوع شعر بررسی میشود. شاعر آیینی با کمک مؤلفههایی مانند ستایش مردان بزرگ، احیای فرهنگ عاشورا و هویتیابی، به توصیف شخصیت این حادثه میپردازد. رفتار و اخلاق شخصیتها در اشعار عاشورایی استوار است و در موقعیتهای مختلف، اعمالی متناسب ایفا میکنند؛ آنچنانکه برای هرگونه تغییر رفتار خود دلیل قانعکنندهای دارند و در برخورد با حوادث، واکنش منطقی از خود نشان میدهند. در این نوع اشعار شخصیتهای داستان ساخته و پرداختة شاعر نیست؛ بلکه آنچه هست، به تصویر کشیده میشود؛ بهطوری که در دنیای ساختگی شعر و دنیای بیرون شعر و در گسترة متن حوادث، به آن توجه میشود و وحدت دوسویۀ شاعر و مخاطب به وجود میآید. بیان شخصیتهای عاشورایی گاه با تفسیر و گاه بیتعبیر، خواننده را با ماهیت شخصیت آشنا میکند؛ اینجاست که بازتاب ویژگیهای درونی شخصیت عاشورایی، جریان سیال ذهن را به فرهنگ عاشورا میکشد. شاعر عاشورایی با نگاه به عاشورا و گفتمانهای خودآگاه یا ناخودآگاه به بازآفرینی شخصیت عاشورایی میپردازد. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
عاشورا؛ شخصیتشناسی؛ اشعار عاشورا؛ یزد | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1ـ مقدمه شخصیتهای عاشورا بخش گستردهای از اشعار را به خدمت گرفتهاند؛ اما پرداختن به همة ویژگیهای شخصیت در یک سروده امکانپذیر نیست؛ زیرا «عامل شخصیت محوری است که تمامیت قصه بر مدار آن میچرخد؛ کلیۀ عوامل دیگر، عینیّت، کمال، معنا و مفهوم و حتی علت وجودی خود را از عامل شخصیت کسب میکنند» (براهنی، 1368: 242). این پژوهش دربارة شخصیتشناسی اشعار عاشورا در شعر شاعران آیینی یزد در دورۀ پس از انقلاب انقلاب است و برپایة آن به این نتیجه میتوان دست یافت که شخصتپردازی اشعار دینی و عاشورایی با شخصیتپردازی اشعار دیگر تفاوتهایی دارد؛ شخصیتهای مذهبی غرقگاهها و خط قرمزهایی دارند و نزدیکشدن به این غرقگاهها کار هرکسی نیست. درواقع شخصیت، همان صنعتی است که به داستان روح و جان میدهد و خواننده طالب آن است. تصویرها در شعر عاشورا محدود است؛ زیرا شخصیتها واقعی هستند و در حوزۀ انسان کامل قرار میگیرند؛ به همین دلیل «ترویج اصول مذهبی و دروس اخلاقی نوشتهشده، قصۀ ساده و کوتاهی است که حقیقتهای کلی و عام را تصویر میکند و ساختار آن در جهت قصد و غرضهای اخلاقی گسترش مییابد و این قصد و غرض معمولاً صریح و آشکار است» (میرصادقی، 1376: 84). شخصیت اصلی شعر آیینی گرهگاهها را باز میکند و کلانروایت و مرکز قدرت مخاطب قرار میگیرد. شخصیتهای فرعی در اشعار عاشورایی، جذب شخصیتهای اصلی میشوند و آرمانهای آنها را میپذیرند. این ویژگیها مشخصههایی هستند که در قهرمانان حماسی و اسطورهای میتوان دید؛ اما تفاوت شخصیتهای عاشورایی با اسطورهای در این است که شخصیتهای شعر عاشورایی معقول و پذیرفتنیاند؛ این فصل ممیز، یکی از نقاط قوت در این نوع شعر به شمار میرود؛ زیرا «شخصیت تاریخی را ساخته و پرداختۀ ذهن نویسنده نمیدانند و معتقدند که او قبل از ساختهشدن و پرداختهشدن در ذهن نویسنده در خارج وجود داشته است» (براهنی، 1368: 54)؛ بنابراین، شخصیتپردازی را چنین تعریف کردهاند: «خلق شخصیتهای داستان که نویسنده هریک را با خصوصیات اخلاقی و روحی معینی در دنیای داستان و نمایشنامه میآفریند و انگیزۀ رفتار و گفتار اشخاص ساختهشده همه از خصوصیات خلقی و روانی آنها مایه میگیرد» (داد، 1390: 303) و یا به عبارت دیگر، شخصیت «سازمان پویا و زندۀ جنبههای ادراکی، انفعالی، ارادی و بدنی (شکل بدن و اعمال حیاتی) آن فرد آدمی است» (سیاسی، 1374: 7). ارسطو دومین جزء مهم تراژدی را «شخصیت» میداند: «شخصیتهایی که در صحنه بازی میکنند از آنچه نمایش میدهند، قصدشان تقلید سیرت و خصلت اشخاص داستان نیست؛ بلکه خود بهسبب افعال و کرداری که انجام میدهند و دارند، بدان سیرت و خصلت منسوب میشوند» (ارسطو، 1387: 123). 1ـ1 بیان مسئله و روش پژوهش در این مقاله، شخصیتشناسی اشعار عاشورا با مطالعۀ اشعار شاعران آیینی یزد در دورۀ پس از انقلاب مانند «ریاضی یزدی، الهامبخش، مهرابی، نجاریان، محبی، شاکر، محمدی، قلمسیاه، موسوی، اخلاقی، سپهری، شفق و افضلی» بهصورت یادداشتبرداری و کتابخانهای انجام شده است. همچنین میزان بررسی اشعار عاشورایی در قالب نوحه در چند شاعر معروف یزد مانند «نجاریان، محبی، موسوی، مهرابی، الهامبخش و شاکر» مطالعه شد. با توجه به این مهم، پرسشهایی از این جنس در ذهن مخاطب نقش میبندد: 1) تأثیر شخصیتآفرینی در اشعار عاشورایی چگونه است؟ 2) شیوههای شخصیتپردازی این نوع اشعار به چه شکل است؟ 3) فواید بررسی شخصیت در اشعار آیینی ـ عاشورایی چیست؟ 1ـ2 پیشینۀ پژوهش 1) در مقالهای از نرگس انصاری با عنوان «تصویر شخصیتهای عاشورایی در شعر عربی و فارسی»، نویسنده به ترسیم بُعد حماسی و انقلابی امام در دو دفتر شعر «سید حسن حسینی» و «حسن السنید» و اشتراکات آنها پرداخته است. 2) مقالهای تحت عنوان «تحلیل و بررسی اشعار عاشورایی سید علی موسوی گرمارودی» از حبیبالله رزمجویی است که پس از بررسی اجمالی شعر عاشورایی در دورههای چهارگانة ادب فارسی، اشعار عاشورایی سید علی موسوی گرمارودی را در حوزة شخصیتهای عاشورایی ـ در سه بُعد شخصیتسازی، شخصیتپردازی و شخصیت توصیفی ـ تحلیل و تبیین کرده است؛ اما هیچگونه پیشینهای تحت این موضوع در اشعار عاشورایی یزد وجود نداشته است. 3) در مقالۀ پژوهشی از مهدی نجفی، اسحاق طغیانی و محبوبه خراسانی (1397) با عنوان «هماهنگی وزن و محتوا در نوحهها و مرثیههای یغمای جندقی» نویسندگان به میزان هماهنگی درونمایه و بحور بهکاررفته در نوحهها و مرثیههای یغمای جندقی، شاعر قرن سیزدهم هجری، پرداختهاند. پژوهشگران موفقیت جندقی را بهسبب توجه وی به شبکۀ ارتباطی عناصر مادی و معنوی موجود در شعر معرفی کردهاند. حاصل اینکه ارتباط واژگانی و شیوة چینش آنها، انتخاب وزن مناسب با توجه به درونمایۀ حاکم بر آن، انواع موسیقی در شعر و نظایر آن، این شبکه را میسازد. 4) در مقالهای از مهدی نجفی، اسحاق طغیانی و محبوبه خراسانی (1398)، با عنوان «تحلیل آوا و القا در اشعار عاشورایی صفایی جندقی» نویسندگان به آواها و و صنایع مرتبط با آن مانند واجآرایی و و بار موسیقی و... پرداختهاند. در تحلیل واجی نوحهها، با در نظر گرفتن تأثیر انتخاب واژگان و تکرار آنها در موسیقی و معنای نوحهها به تکرار واجها، القا، جایگاه و شیوههای تولید توجه میشود؛ بهطوری که با تکرار آواها در نوحه، احساسات و حسیّات تداعی میشود. 1ـ3 اهمیت و ضرورت پژوهش اصولاً شخصیتآفرینی، بیشتر در داستانها خود را نمایان کرده است و جای این موضوع در حماسۀ تراژیک عاشورا خالی است؛ بنابراین ضرورت دارد به این موضوع پرداخته و اهمیت شخصیتهای شعر آیینی در احیای فرهنگ عاشورا برجستهتر شود؛ نیز با تحلیل و گسترش ارزش و اعتلای این اشعار در ادبیات امروزی، سره از ناسره و نقاط قوت آن مشخصشود تا آیینهای تازة این اشعار پنهان نماند.
2ـ بحث شخصیت در لغت به معنی «ذات خلق و خوی مخصوص شخص است و در معنی عام، عبارت از مجموعه خصوصیاتی است که حاصل برخورد غرایز و امیال نهفتۀ انسان با دانشهای اکتسابی او در زمینههای مختلف اجتماعی میباشد» (داد، 1387: 301). ملاک اصلیبودن یک شخصیّت نقش تعیینکنندۀ او در پیرنگ کلام و داستان است. اگر «حضور شخصیّتی در داستان چنان مهم باشد که بدون او وقایع پیرنگ نتواند شکل بگیرد و داستان فروبریزد، آن شخصیّت، اصلی (یا عمده) محسوب میشود» (پاینده، 1389: 86). ممکن است در طول حوادث، گاهی بستگی به شرایطِ حادثه، صحبتها، اعمال و رفتار شخصیتهای پویا در اشعار عاشورایی پیشبینیپذیر نباشد؛ اما این تغییرات همراه با یک الگوی رفتاری عمل میکنند و این عامل خود دلیلی بر پویایی انسان است؛ زیرا حقیقت را باید از چند نمونۀ واقعی گرفت. شخصیت در این اشعار زنده و خارج از شخصیت قالبی است و شاعر عاشورایی برخلاف فردوسی، درصدد خلق شخصیت فراآدمی یا مقدسمآب نیست؛ این امر بیانگر کمبود استعداد هنری یا تجسمی شاعر در آفرینش شخصیت نیست؛ بلکه بالعکس خودِ واقعی شخصیت، کلام را روایت میکند. شاعر با نمایش جنبهای از شخصیت، جهانبینی آن شخصیت را دگرگون نمیکند و اگر گاهی هم دگرگونی ایجاد شود، این دگرگونی در راستای متعالیکردن مقام شخص به پیش میرود. این نکته ضروری است که شخصیتها برای آنچه انجام میدهند باید انگیزه و دلیل معقولی داشته باشند؛ «بهخصوص وقتی که تغییری در رفتار و کردار آنها پیدا شود» (میرصادقی، 1385: 85). شکلگیری رویدادها و حرکت روبهجلو از دیگر مشخصههایی است که در شخصیتهای این نوع اشعار دیده میشود. تعهدگرایی و اجتماعیبودن، ازخودگذشتگی و... مهمترین مبانی شخصیتآفرینی شاعر عاشورایی است؛ اما شخصیتهای شعر پذیرفتنی و واقعی جلوه میکنند و لازم است که ترکیبی از فرد و اجتماع باشند:
2ـ1 شیوههای شخصیتپردازی شعر عاشورایی شاعر عاشورایی ممکن است برای شخصیتپردازی در این نوع شعر، دو شیوۀ اصلی را در پیش گیرد: الف) بیان و نمایش صریح شخصیتها با یاریگرفتن از شرح و توضیح مستقیم و شفاف به تعبیر دیگر شاعر با شرح و تحلیل رفتار، اعمال، خصلت و افکار، شخصیت عاشورایی را به خواننده معرفی میکند یا از زاویة دید شخصی در کلام، خصوصیات و رفتارهای شخصیتهای دیگر توضیح داده میشود و اعمال آنها تفسیر خواهد شد. موفقیت در شیوة ارائۀ صریح شخصیتها بسته به خصوصیات شخص راوی یا «ویژگیهای نویسندۀ دانای کل است» (میرصادقی، 1385: 87). شاعر با این روش ارتباط منسجم میان شخصیت برقرار میکند. به عبارتی شاعر با ذکاوت و ظرافت ویژۀ خود ازطریق بهرهگیری از عناصر گوناگون ازجمله، کنش، دیالوگ، محیط، فضا، تأثیر و تأثر آن در شخصیتپردازی و استفاده از شخصیت واقعی به بازگویی افکار و عقاید غالب جامعه میپردازد؛ اما باید دانست که در شعر عاشورایی تمام ابیات برای یک شخصیت اهلبیت سروده میشود که اصولاً این شخصیت، انسانی منحصربهفرد و شناختهشدهای است. در این مرحله یک یا چند بیت، حادثهای را برای یک شخصیت به تصویر میکشد و هنگامی که شعر خوانده میشود، مستمع صحنه را بهعینه میبیند. در شعر عاشورایی در قالب نوحه، ارائة تصویر مستقیم حادثۀ کربلا و توجه به جزئیات آن بهزیبایی برای مستمع ترسیم میشود:
ب) شیوۀ شخصیتپردازی مستقیم و غیرمستقیم با نگاه عرفانی نظر به اینکه الگوههای کربلا و عاشورا ازنظر تفکر، جنسیت و سن متفاوتاند، ابتدا باید آنها را به دو دستۀ مثبت و منفی تقسیم کرد و در هر دسته، ویژگیهای شخصیتها بررسی شود. این نکته رهنمود زیبایی را ترسیم میکند که در کنار شناخت شخصیت سیدالشهدا و یارانش، شناخت دشمن هم باید مدّنظر داشت؛ اما نکتۀ بسیار لطیف در اشعار عاشورایی یزد این است که وجود شخصیتهای مثبت در اشعار، بیشتر از شخصیتهای منفی است. دربارة کیفیت بررسی احوال شخصیتهای مطرح عاشورا در این سرودهها باید گفت در این اشعار شاعر گاه بهطور مستقیم و با یادکرد نام شخصیتها، قیام آنان و انگیزة حرکتشان را به شعر کشیده است و گاه بدون ذکر نام و صرفاً با اشاره به اهداف خاصی که در قیام آنان وجود داشته، به معرفی غیرمستقیم آنان پرداخته است؛ اما برخی از شخصیتهای عاشورایی، با نگرش عرفانی در شعر تجلّی یافتهاند؛ عرفانی که بیش از هرچیز مبین پویایی و ایستادگی هدفمند در این حرکت است. اگر چه شخصیت امام در شعر مشخص است و منزلتی پیامبرگونه دارد، وجود مبارک آن حضرت، در برج عاج تخیلات شاعر باقی نمیماند و تصویری که شاعر از حضرت ارائه میدهد تصویری اسطورهای و دور از دسترس نیست؛ درواقع «شخصیت و ماجرا دو روی یک سکهاند» (سناپور، 1385: 46):
میدانیم که «حسین (ع) یک شخصیت حماسی است؛ اما حماسۀ انسانیت، نه حماسۀ قومیت» (مطهری، 1375: 121). شاعر بهجز اظهار جوانب بیرونی شخصیت امام، با مسائل درونی ایشان مأنوس میشود:
این نکته گفتنی است که هر شعر عاشورایی در قالب «نوحه»، با توجه به شخصیت، شعر و پیام، ممکن است در نغمات و دستگاههای متعددی اجراشدنی باشد؛ ولی اصولاً قواعد خاصی بر این امر حاکم است؛ مثلاً اگر اشعار دربارة شخصیت حضرت اباالفضل (ع) باشد، باید در دستگاه چهارگاه و ماهور باشد و یا اینکه شخصیت حُر در دستگاه فرعی اصفهانی و... خوانده شود. 2ـ1ـ1 تصویر شخصیتهای مثبت شاعر در حادثۀ کربلا بهدلیل واقعیبودن حوادث بهدنبال خیالپردازی و خارق عادت نشاندادن شخصیت داستان نیست و میکوشد گره داستان را در همان آغاز داستان باز کند. این امر درواقع «نوعی پیرنگ وارونه است که از معلول به علت رسیده است» (میرصادقی، 1376: 94):
شاعر عاشورایی «دانای کلی» است که با در نظر داشتن امتیاز وضوح و ایجاز در شخصیتپردازی مثبت، با یک تیر دو نشان میزند و همراه با توصیف شخصیت مثبت، چهرۀ واقعی شخصیتهای منفی را روایت میکند:
معمولاً شخصیتها بهتنهایی محور داستان قرار نمیگیرند؛ بلکه از پیوند آنها با حوادث و عناصر دیگر، جریانی پدید میآید و داستان را پیش میبرد که این نمود در جریان وداع حضرت زینب (س) با اهلحرم دیده میشود:
«در هر داستان گاهی شخصیت غلبه دارد و گاه حادثه و گاهی هر دو، بار قصه را بر دوش میکشند» (فروردین، 1387: 129). شاعر با آوردن نام شخصیتهایی مانند «شاه» (استعاره از امام حسین (ع))، حضرت علیاکبر (ع) و حضرت علیاصغر (ع)، حادثۀ عاشورا را تفسیر میکند:
در نوحه و اشعار شاعران دارالعباده هر دو شخصیت مثبت و منفی جلوهگری میکنند؛ به عبارتی، وجود شخصیتهای منفیْ نوع دیگری از شخصیت به نام «شخصیت نوعی» را تداعی میکند. درواقع «شخصیت نوعی، مجسمکنندۀ خصوصیات و مشخصات گروه یا طبقهای از مردم است» (داد، 1387: 306)؛ اما وجود شخصیتهای مثبت بهمراتب بیشتر از شخصیتهای منفی است که نشاندهندۀ تقابل درستی و نادرستی یا خیر و شر است. به همین سبب «یکی از شیوههای شخصیتپردازی، ارائۀ شخصیت ازطریق عمل آنان است با کمی شرح و تفسیر» (میرصادقی، 1385: 135).
در این شعر، نوع کلمات و حسوحال شاعر برای سرودن هریک از شخصیتهای کربلا متفاوت است؛ برای مثال دربارة شخصیت حضرت اباالفضلالعباس (ع) کلمات حماسی و مضامین قدرت بیان میشود. به همین علت «پیوند واقعۀ عاشورا با روح فرهنگ و اندیشۀ ایرانی، شعر آیینی عاشورایی را از اعتبار و اهمیت فراوانی برخوردار کرده است» (زمانی، 1396: 1).
در مضمون اشعار آیینی یا عاشورایی هر چهره در کربلا، رسولِ پیامی است. «نویسنده ممکن است برای شخصیتپردازی در داستان از سه شیوه استفاده کند؛ نخست، ارائۀ صریح شخصیتها با یاریگرفتن از شرح و توضیح مستقیم. به عبارت دیگر نویسنده با شرح و تحلیل رفتار، اعمال و افکار شخصیتها، آدمهای داستانش را به خواننده معرفی میکند. دوم، ارائۀ شخصیتها ازطریق عمل آنها با کمی شرح و تفسیر یا بدون آن. سوم، ارائۀ درون شخصیتی، بیتعبیر و تفسیر بهطوری که خواننده غیرمستقیم شخصیت داستان را میشناسد که این روش رمانهای جریان سیال ذهن را به وجود میآورد» (میرصادقی، 1376: 91‑92). البته هر شهید کربلا یک شخصیت حادثه است که شعرهای ویژة خود را دارد. «شفق» در سرودۀ زیر شخصیت حضرت زینب (س) و صبر عظیم او را به تصویر میکشد و با قراردادن نام بزرگوار حضرت در ردیف اشعار خود، بیداری نهضت امام حسین (ع) بهوسیلۀ خواهرش را اعلام میکند. شخصیت حضرت زینب (س) در این سروده با تعابیری همچون «قیامت برپا کردن با خطابه، پاسداری و صیانت قیام امام و صبر بر مصائب» توصیف میشود؛ زیرا «بعد اصلی و زیربنای شخصیت اندیشه و روان است و طبیعی است که روان افراد قابل درک و لمس نیست؛ ولی اعمال، رفتار و گفتار و حتی قیافۀ ظاهری افراد نشاندهندۀ ابعاد پنهانی و درونی آنهاست» (بیشاب، 1374: 195). شاعر سه محور برجستۀ این شخصیت بزرگوار، یعنی شجاعت، بلاغت و تعقل را در کنار ظلمستیزی، وفاداری به ولایت، با لحنی حماسی و کوبنده به تصویر میکشد؛ زیرا «در برخی از داستانها، عنصر صحنه و حادثه بیشتر بروز پیدا میکند و در برخی دیگر، اشخاص و قهرمانان، عنصر اصلی هستند» (فروردین، 1387: 131). شاعر سایۀ وحدت عاطفه و حماسه را در سرتاسر شعر نمایان میکند؛ اما تغییر لحن عاطفی با بیان نهضت زینب (س) به لحن حماسی رخ نمایان میکند؛ ولی این تغییر غیرمنطقی نیست؛ زیرا هم عاطفه و جنبۀ بکایی شعر و هم حماسه در راستای کارکرد شعر جلو میروند:
محتوای شعر زیر، شخصیت امام حسین (ع) و حماسۀ عاشورا را در تاریخ نشان میدهد؛ شاعر با استفاده از اول شخص «من»، به روایت حادثه میپردازد. به عبارتی خودِ شاعر هم یکی از افرادِ حادثه است و از دوربین حقیقت، شعری بیدارکننده میسراید؛ وی در این سروده علاوهبر شخصیتپردازی امام حسین (ع) به مضامین مختلفی مانند «آزادگی، مبارزهطلبی، مردن سرخ، خودپسندی، ایثار، ولایت» اشاره میکند. شاعر با استفاده از زبان «اول شخص مفرد» خود را جای شخصیت کلام قرار میدهد و عمل یا «action» سخن را انجام میدهد و با اقتدار و آزادی به توصیفات و ارزشگذاری میپردازد. درحقیقت تصویر ذهنی خواننده از شخصیت شعر، معمولاً براساس کارهایش تعیین میشود. به تصویر کشیدن احوالی مانند «پامالشدن بدن زیر سم اسبان، بوریا قراردادن جای کفن و...» باعث آشنایی، شناخت و آگاهی خواننده با شخصیت شعر میشود و در پس پردۀ شخصیت امام، مسائلی مثل «جامعۀ عمل به قول، زیر بار ظلم نرفتن، مردن سرخ، پشت طاغوت شکستن، شافع روز جزا بودن و...» مطرح میشود:
گاه شاعر با دو عنصر «گزینش شخصیت» و «گفتوگو» خواننده را با ماهیت قیام کربلا آشنا میکند:
نکتۀ لطیف دربارة شخصیتپردازی اشعار عاشورایی یزد این است که شاعران از شخصیتهای کناری در حادثۀ عاشورا غافل نبودهاند؛ هرچند در اشعار عاشورایی معاصر بهندرت به شخصیتهای کناری پرداخته شده است و این دقیقاً همان تفکر «ولادیمیر پراپ» است که شخصیتها را براساس کنش آنها تقسیم کرده است نه براساس معیار روانشناسی؛ یعنی «شخصیت نه براساس یک وجود، بلکه بهعنوان "کنشکر" تقسیم شده است؛ مثلاً "یاریگر" و "شریر" و یا (بخشنده)» (پراپ، 1386: 53). این ویژگی باعث شده است که شاعر عاشورایی فقط روی یک محور و یک شخصیت ویژه تمرکز نداشته باشند. شاعر در سرودۀ زیر به توصیف شخصیت جابر و آمدن او در صحرای کربلا میپردازد. البته در کنار شخصیت اصلی، یعنی «حضرت زینب (س) به ترسیم شخصیت کناری «جابر» میپردازد؛ این دقیقهای باریک است که شاعر به آن نظر دارد که شخصیتهای کناری از شخصیتهای اصلی الگوپذیرند. عبارتها و توصیفات شاعر در این سروده، فضای ذهنی یا بهاصطلاح «جَو» را با حالت غمگینانه بهسمت شناخت درونی شخصیت اصلی هدایت میکند:
گاه ممکن است نگاه به شخصیتهای کلام، یک نگاه ساختارگرا باشد؛ زیرا «در تحلیل ساختاری، یک شخصیت بهعنوان یک وجود بلکه یک مشارک و کنشگر تعریف میشود» (بارت، 1387: 61). شاعر در ابیات زیر با مقایسۀ دو شخصیت پدر و پسر، «حضرت علی (ع) و امام حسین (ع)»، نگاه ساختارگرای خود را بر دو شخصیت پدر و پسر متمرکز میکند. شاعر ازطریق اختلاف لحن جملات به معرفی شخصیتها میپردازد و ضمن ایجاد رابطۀ تنگاتنگ، شخصیت علی (ع) را با واژۀ «شیرخدا» و شخصیت حسین (ع) را با واژۀ «شهید کربلا» توصیف میکند. واژۀ «شیرخدا» مسلماً در شعر، لحن حماسی و جدی میطلبد؛ اما واژۀ «شهید» لحن غنایی را خواستار است:
گاه شاعر با زبان مدح به توصیف شخصیت در کنار خاندان او میپردازد؛ به عبارتی برای خواننده، «شخصیت نمادین» از اخلاق و کیفیتهای روحی و معنوی از این خاندان به نمایش میگذارد؛ بهطوری که «عمل و گفتار این افراد نمادین درمجموع خواننده را به مفاهیمی فراتر از خودش راهنمایی میکند» (داد، 1387: 305):
شاعر با استفاده از سوم شخص مفرد «او» و دانای کل، خود را بیرون از داستان قرار داده است و اعمال قهرمان عاشورا را گزارش میکند. صاحب ذوق شعر عاشورا، علاوهبر صفات بیرونی امام به صفات درونی او توجه عمیقی دارد:
ازجمله شخصیتهای بسیار مطرح شعر عاشورا حضرت اباالفضل (ع) است. «از عنایات و الطاف خداوند سبحان به این فرزند دلبند علی مرتضی (ع) آن بود که صفات جلال چون شجاعت و مناعت طبع را در وجود شریفش با صفات جمال، بسان بزرگواری، کرم و نیکخویی و عطوفت جمع ساخته بود و اینها علاوهبر سمیای دلفریب، چهرۀ شکفته و صورت خندان وی بود که حسن و جمال از آن میبارید و لوای مجد و شکوه پدرش را به دوش میکشید. از آنجا که جمال ظاهری و معنوی در وجود شریفش تجسم یافته بود وی را «قمر بنیهاشم» نامیدند» (پاکپرور، 1372: 164):
«هر حرکتی، هر نگاهی و هر نکتهای میتواند حامل معنایی باشد که به موجب آن، اشخاص داستان به خواننده معرفی میشود» (داد، 1387: 304). اینجاست که شاعر به شخصیتهای قوی و جذاب نیاز دارد؛ زیرا «سخن باید آنگونه باشد که خواننده به تکتک اشخاص داستان توجه کند و کارهای آنها باید از خصوصیات روحی و فکری و اخلاقی آنها ناشی شود» (موام، 1382: 324). مانند شخصیت حضرت زینب (س) در ابیات زیر:
2ـ2 چهرۀ هفتاد و دو یار باوفا کربلا قصۀ مظلومیت و غربت حق است. یاران حضرت یکی از موضوعاتی است که شاعران این خطه به آن توجه دارند؛ درواقع قصه یک گروه جمعی است؛ به دلیل آنکه از شخصیتهایی تشکیل شده است که نسخۀ اصلیشان را میتوان در زندگی روزمره و در جامعه پیدا کرد. عدد هفتاد و دو نشان از پیروزی قلیل بر کثیر است؛ هرچند درظاهر شکست باشد؛ زیرا عاشورا به حقجویان این درس را داد که اگر گاهی بهدلیل کثرت جبهۀ باطل و تراکم غبار جهل و جور نمیتوان کاری انجام داد، برای پیروزی باید از جان مایه گذاشت. اینجاست که شاعر عاشورایی توجه شخصیتهای «مدوّر» را ـ «شخصیتهایی که ازطریق اعمال ضد و نقیض و احساسات گوناگون، دچار دگرگونی میشوند» (براهنی، 1368: 295) ـ به هفتاد و دو ستارۀ سیدالشهداء جلب میکند:
شاعر با روایت شخصیتهای هفتاد و دو یار، درصدد به نظم کشیدن اندوه صرف و ظلم اعمالشده بر حسین (ع) و خاندان او برنیامده است؛ بلکه هدف شاعر از یادکرد آنان در قالب شعر، بیان شکوهمندی حضور آنان در ساحت نبرد و مرور یادگاران پس از این واقعه است؛ زیرا به نظر ارسطو «مردمان بهسبب سیرت و خصلتی که دارند، مردماناند؛ اما سعادت یا شقاوتی که به آنها نسبت میدهند، بهسبب کردار و افعال آنهاست» (زرینکوب، 1387: 123).
شاعر با توصیف و تشریح مستقیم، شخصیت هفتاد و دو یار سیدالشهدا را به خواننده معرفی میکند:
به عبارتی این شخصیت است که کلام شاعر را میسازد و درواقع بار اصلی سخن بر دوش شخصیتِ شعر است و اعمال و افکار اوست که کلام را به پیش میبرد. شاعر با این روش، دنیای عادی پیرامون خود را «آشناییزدایی» میکند و با دورشدن از نگاه تکراری و رفتارهای عادتگونه، دنیایی تازه میآفریند:
شاعر با درخشانترین ستاره فلکی، یعنی «ستارۀ عیوق» به توصیفِ شخصیّت یاران امام میپردازد و عشقِ هفتاد و دو سالار کربلا را برتر از ستارۀ عیوق آسمان میداند. ازسویی یکی از ویژگی ستارۀ عیوق، نگهبانی است و شاعر با توجه به این خصلت، هفتاد و دو یار امام را بهنوعی نگهبانان دین خدا و ولایت معرفی میکند:
3ـ نتیجه شاعر عاشورایی در شعر آیینی بهدنبال آرمانی و اسطورهای کردن شخصیت عاشورایی نیست؛ بلکه خودِ شخصیت آرمانگراست. او با این ابتکار، رابطۀ ازهمگسیختۀ فرد و جمع را احیا میکند و نهایتاً ساخت اجتماعی را با نظمی نمادین، پیاده میکند. شعر عاشورایی یزد با کمک مؤلفههایی مانند احیای نام شخصیت و فرهنگ عاشورا، مخاطب خود را به تفکر وامیدارد. احیای فرهنگ عاشورا، هویتیابی، شکلگیری هویت جمعی، انسانشناسی و... مهمترین مبنا برای آفرینش شخصیتهای عاشورایی است؛ ازاینرو شخصیتهای اصلی شعر عاشورایی چهرهای اجتماعی پیدا میکنند؛ به عبارتی شخصیتهای شعر عاشورایی، شخصیتهایی پویا و همهجانبهاند که باعث پویایی و تحرک جامعه میشوند و ردپای هیچ شخصیت «قالبی» یا «ایستا» در این اشعار دیده نمیشود. شاعر عاشورایی یزد با نگاه به فرهنگ عاشورا، مردم جامعه و شخصیتهای واقعی، همراه با ابزار تخیل و استعداد هنری خود، شخصیتهای کربلا را بازآفرینی میکند. او همۀ عناصر سخن را در ارتباط مستقیم با کنش و واکنش شخصیت قرار میدهد تا با این روش اندیشهها و عواطف خود را عینیت بخشد و با کلام عاشورایی خود، شخصیتهای «فردی» و «تیپی» را تربیت کند. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 694 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 252 |