تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,652 |
تعداد مقالات | 13,408 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,253,311 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,089,834 |
سیر بازتاب مضامین و روایات اساطیری ـ حماسی در شعر معاصر افغانستان (از مشروطه تا 1380 خورشیدی) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فنون ادبی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 3، دوره 14، شماره 3 - شماره پیاپی 40، مهر 1401، صفحه 19-38 اصل مقاله (998.86 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/liar.2022.134684.2176 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
محمد دانشگر1؛ سید علی قاسم زاده* 2؛ رضا چهرقانی3 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشجوی دکتری گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)، قزوین، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2استاد گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه بینالمللی امام خمینی (ره)، قزوین، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)، قزوین، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اسطوره از سازههای فرهنگ بشری و راویتگر سرگذشتی حقیقی با سرشتی غیرعادی است که از کردههای شگفتآور در زمان نامشخصِ آغازین، همانند تجربیات ابرانسانی، بحث میکند. اسطوره فرایند ذهنی ـ تخیلی است که به یاری آثار هنری، بهویژه شعر، بازتولید میشود ـ که خود نیز فرایند ذهنی است ـ و به حیات خود ادامه میدهد. آثار هنری ـ ادبی به یاری این عنصر فرهنگیْ گسترده، ژرف و ماندگار میشوند و بُعد جهانی و جاودانگی مییابند. به همین دلیل عناصر اساطیری در ادوار مختلف شعر فارسی، همیشه با فراز و فرودهایی بازآفریی شدهاند. در هیچ دورهای، مضمونپردازی و تصویرآفرینی شاعران از اساطیر خالی نبوده؛ روح سیال اسطوره همواره در کالبد شعر فاخر فارسی جاری بوده است و شاعران این عنصر فرهنگی را با رویکردهای مختلف بازآفرینی کردهاند. این پژوهش با روش توصیفی ـ تحلیلی میکوشد تا سیر بازتولید مضامین و روایتهای اساطیری ـ حماسی را در شعر معاصر افغانستان (از مشروطه تا 1380 خورشیدی) بررسی کند. یافتههای پژوهش حاضر نشان میدهد که بازتولید عناصر اساطیری در شعر امروز افغانستان، نه یک تقلید محض، بلکه آفرینشی هدفمند است که شاعران معاصر با استفاده از استعدادهای ادبی خود، به هنرمندانهترین شکل، روایتها و شخصیتهای اساطیری را با رویدادها و شخصیتهای روزگار خود وفق داده و از این طریق، با پیونددادن زمان حال و گذشته، اندیشههای سیاسی و عواطف انسانی خود را مطرح کردهاند. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شعر معاصر افغانستان؛ روایات اساطیری ـ حماسی؛ جریانشناسی شعر افغانستان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه اسطوره واقعیتی فرهنگی و الگویی تکرارشونده است که تاریخ مقدسی را حکایت، و سرگذشت مینوی، عبرتآمیز و معنیداری را روایت میکند؛ اسطوره «بهگونهای نمادین، تخیلی و وهمانگیز میگوید که چگونه چیزی پدید آمده، هستی دارد یا از میان خواهد رفت و درنهایت، اسطوره بهشیوهای تمثیلی کاوشگر هستی است» (اسماعیلپور، 1387: 14). این سازۀ فرهنگی، دین و دانش انسانهای نخستین و داشتههای معنوی آنها را تشکیل میدهد و از قوانین علمی پیروی نمیکند؛ زیرا انسان نخستین به شناخت طبیعت و کشف رازهای آن نیاز داشت و به یاری اساطیر بهگونۀ نمادین و تمثیلی، معماهای رازناک جهان و طبیعت را توجیه میکرد؛ بنابراین اسطوره تفسیر انسان نخستین از جهان و پاسخگوی نیازهای معنوی او نسبتبه ناشناختهها، ترس و پدیدههایی است که برای آنها موهم و مبهم بوده و نیاز مبرم به دریافت و فهمِ چیستی آن وجود داشته است (بهار، 1374: 206). این تصویر فرهنگیشده، از موضوعاتی مانند آفرینش جهان، خاستگاه پدیدهها و حوادث طبیعی، جایگاه وضعیت و تمایلات انسانی و رابطۀ آن با امر الاهی، پیدایش یک قوم یا یک ملت و رابطه آنها با دیگران بحث میکند (نامورمطلق، 1400: 20). موجودات اساطیری، قهرمانانیاند که با خویشکاریهای فراطبیعی، با الهام از طبیعت، هستی یافتهاند و با همآمیزی عنصر خیال، به حیات خود ادامه میدهند. «آدمهای اسطوره موجودات مافوق طبیعیاند و خاصه بهسبب کارهایی که در زمان بااعتبار ازلی انجام دادهاند، شناخته شدهاند» (الیاده، 1392: 15)؛ بنابراین موجودات و شخصیتهای اساطیری با ویژگی ابرانسانی چهره نموده و به هستی خود به یاری آثار بشری ادامه میدهند. بخشی از عناصر اساطیری را اسطورههای ملی تشکیل میدهد؛ این اسطورهها بهترین ظرف ادبی برای بازگشت به گذشته است که با فراتاریخی نشاندادن موضوعات امروزی، معنابخشی به جهان، اعمال آدمی و مناسبات اجتماعی معاصر و افزایش جذابیّت آثار ادبی، بازتولید میشوند (قاسمزاده و بزرگبیگدلی، 1397: 13). این اسطورهها بیانگر الگوهای سرمشق هستند و به تاریخ ایران قبل از اسلام مربوط میشوند و «میراث مشترک هند و ایرانی و فراتر از آن، هند و اروپایی است» (اسماعیلپور، 1396: 6). بخشی از اسطورههای ملی را اسطورههای حماسی تشکیل میدهد. مهمترین جنبۀ این اسطورهها طرح انسان برتر یا انسانی آرمانی است که در این راه از ویژگیهایی مانند خرق عادت و قهرمانیبودن استفاده میکنند. انسانهای اسطورههای حماسی، هیچگاه نمیتوانند در چارچوب منطق قرار بگیرند و بهنوعی ماورایی به شمار میروند (لک، 1384: 67). این شخصیتها در عصر حماسی از نقش ایزدی بهشکل پهلوان با تشخص انسانی درآمدهاند و شخصیت اسطورهای ـ حماسی یافتهاند؛ بنابرین بسیاری از مطالب حماسهها و روایات حماسی، سابقهای میتولوژیک دارند و دراصل اسطوره بودهاند و در اعصار بعد، از عالم اسطوره به عالم حماسه درآمدهاند (بهار، 1371: 130‑131). زمان در روایات و داستانهای اسطورهای، ازلی است، نه تاریخی؛ زیرا «اسطوره به تاریخ یا زمانی خاص وابسته نیست و بنابر همین خصیصه، همواره در هر نوع و یا قالب ادبی و هر دورهای میتواند بازیابی و بازنمایی شود» (قاسمزاده و بزرگبیگدلی، 1397: 20). به همین علت، جهان فراسوی اسطوره و روایات اساطیری همواره جولانگاه شاعران اسطورهپرداز قرار گرفته است و شاعران با پیونددادن گذشته و حال، زمینهای را فراهم کردهاند تا به یاری اساطیر، دریافتهای اجتماعی ـ سیاسی و عواطف انسانی خود را به مخاطبان منتقل کنند؛ زیرا «شعر معاصر از بسیاری جهات با مسائل سیاسی آمیخته است؛ بدین جهت اسطورهها چون با ملیّت و سیاست کارکرد دوسویهای دارند، در شعر معاصر برای بیان نمادهای سیاسی و اجتماعی ابزاری مناسب تشخیص داده شدهاند» (عباسآباد، 1387: 133). در شعر معاصر افغانستان، از پایان دورۀ مشروطه به اینسو، به علت ورود رمانتیسم به عرصۀ ادبیات (قویم، 1387: 20) و فراهمشدن بستر اجتماعی و فرهنگی، حضور اساطیر و بازتولید روایات اساطیری گسترش یافت. این گسترش در دورههای پسین، سیر صعودی خود را پیمود و اسطورهپردازی با رویکرد ملیگرایی و میهندوستی با توجه به اوضاع سیاسی ـ اجتماعی، در آثار شاعران نمایان شد. استبداد سیاسی که چندین دهه بر افغانستان حاکم بود، با کودتای هفتم ثور 1357 و تشکیل حکومت دستنشانده، گستردهتر شد و شاعران با استفاده از ابهامهای هنری، به یاری کارکرد نمادین اسطوره، این عنصر فرهنگی را در بازتاب وضعیت اجتماعی بهصورت چشمگیر بازآفرینی کردند. 1ـ1 بیان مسئله اسطوره تصویری فرهنگیشده و نمادی روایتدار است که در ادوار مختلف ادبیات فارسی دری بازآفرینی شده و بینشهای شاعران و نویسندگان را در قبال موضوعات مختلف بازتاب داده و آرمانها و احساسات آنان را بیان کرده است. به همین دلیل این استعارهگونهها از مهمترین ابزار شعر دانسته میشوند؛ زیرا «به بهترین شکل تخیل و تخیلپردازی را نمایندگی میکند» (نامورمطلق، 1400: 23). شاعران معاصر افغانستان با توجه به کارکرد سیاسی ـ اجتماعی، اسطوره را در بازتاب عواطف انسانی خود به کار میبرند و به یاری نمادهای اساطیری، اوضاع اجتماعی ـ سیاسی کشور خود را بیان کردهاند. این پژوهش میکوشد تا بهصورت علمی و روشمند، بهگونۀ توصیفی ـ تحلیلی، سیر باززایی مضامین و روایات اساطیری ـ حماسی را در شعر معاصر افغانستان (از مشروطه تا 1380 خورشیدی) تحلیل و بازخوانی کند. به همین دلیل درپی پاسخ به پرسشهای زیر است:
1ـ2 پیشینة پژوهش در حوزۀ اسطوره و باززایی آن در متون ادبی معاصر فارسی دری در ایران پژوهشهای فراوانی بهصورت کتاب، مقاله و پایاننامه، با رویکردهای مختلف انجام شده است که یادآوری همۀ آنها در این جُستار ممکن نیست. به همین دلیل، به برخی از برجستهترین تحقیقات در حوزة بازتولید اسطوره در شعر معاصر فارسی اشاره میشود که در ایران به انجام رسیده است: ـ مقالۀ «بازتاب درونمایههای چند اسطوره در آثار عرفانی و صوفیانه فارسی»، به قلم مجدالدین کیوانی: این مقاله دربارة بازتاب درونمایههای اساطیری در آثار عرفانی فارسی نگارش یافته است. نویسنده با توجه به پیوند اسطوره و عرفان، به چگونگی تجلی مضامین و روایات اساطیری در آثار عرفانی ـ صوفیانۀ فارسی میپردازد و ازسویی بازتولید عناصر اساطیری ـ حماسی در آثار عرفانی فارسی را تحلیل و بررسی میکند (کیوانی، 1390). ـ «بازتاب اسطورههای ملّی و حماسی در شعر شاعران دفاع مقدّس»، مقالۀ پژوهشی سیّد کاظم موسوی و حمزه محمدی دهچشمه: نویسندگان در این مقاله، اساطیر ملی و حماسی را در شعر نصرالله مردانی، سیّد حسن حسینی، مشفق کاشانی، علی موسویگرمارودی و حمید سبزواری بررسی کردهاند و به تحلیل نقش اساطیر ملی ـ حماسی در تقویت روحیۀ دفاعی دورۀ جنگ تحمیلی و «دفاع مقدس» پرداختهاند (موسوی و محمدی دهچشمه، 1394). ـ مقالۀ «درآمدی بر شناخت اسطوره و تبیین کارکردهای هویّتبخش آن در شعر جنگ» نوشتۀ منوچهر لک: در این مقاله، به نقش هویّتبخش اسطورههای ملی در تقویت روحیۀ دفاع و افزایش وفاق و وحدت ملی در میان ایرانیان پرداخته شده است (لک، 1384). ـ مقالۀ «تجلی اسطوره و برخی از کارکردهای آن در شعر سهراب سپهری» به قلم شاهرخ حکمت: در این مقاله به بررسی و تحلیل شعر سپهری از دیدگاه اسطوره و اسطورهپردازی پرداخته شده است؛ درواقع نویسنده به تحلیل نقش و کارکرد اسطوره در شعر سپهری میپردازد (حکمت، 1389). ـ مقالۀ «بررسی اسطوره و انواع آن در شعر معاصر (با نگاهی به شعر موسوی گرمارودی)» نوشتۀ ساغر سلمانینژاد مهرآبادی و عبدالرضا سیف: نویسندگان به بررسی نقش اسطورههای ملی و مذهبی در شکوفایی و چندلایهشدن شعر موسوی گرمارودی و بازخوانی بنمایهها اساطیری در شعر یادشده پرداختهاند (سلمانینژاد مهرآبادی و سیف، 1395). ـ مقالۀ «نمودهای اسطوره و زبان حماسی در شعر نصرالله مردانی» به قلم برات محمدی و مریم حداد: نویسندگان به اسطوره و حماسه، بهویژه اساطیر و حماسههای ملی، در شعر نصرالله مردانی و نقش این عناصر اساطیری ـ حماسی در به تصویر کشیدن شجاعت و جوانمردی رزمندگان دفاع مقدس پرداختهاند (محمدی و حداد، 1398). ـ مقالۀ «اسطوره در شعر احمدشاملو» نوشتۀ شمسالدین ابروفراخ: در این مقاله، ضمن تعریف و تحلیل اسطوره، به تبیین اسطورههای بهکاررفته در شعر شاملو پرداخته شده و جلوههای اساطیری شعر شاملو بررسی و تحلیل شده است (ابروفراخ، 1398). ـ مقالۀ «اسطوره در شعر حمید مصدق» نوشتۀ عبدالله حسنزاده میرعلی و سیّده هاجر حسینی کلابادی: نویسندگان ضمن بررسی گونههای عناصر اساطیری در شعر مصدق، نقش این نمادهای روایتدار را با توجه به شرایط روز جامعه و ساختار زبان نمادین سرودههای شاعر تحلیل و ارزیابی کردهاند (حسنزاده میرعلی و حسینی کلبادی، 1391). ـ پایاننامۀ کارشناسی ارشد «چگونگی بازتاب اسطوره در شعر حافظ و احمد شاملو» از غلامرضا طیبینژاد: این اثر مقایسهای دربارة چگونگی بازتاب اسطوره در شعر حافظ و شاملو است که با رویکرد سنجش و مقایسة بازتولید اسطوره در شعر کهن و نو فارسی، با تکیه بر شاعران یادشده بررسی و تحلیل شده است (طیبینژاد، 1391). ـ پایاننامۀ کارشناسی ارشد «بررسی و تحلیل تطبیقی اسطوره در اشعار مهدی اخوان ثالث، احمد شاملو و سهراب سپهری» از زهرا جعفرزاده اردستانی: نویسنده به تحلیل بنمایههای اساطیری در شعر شاملو، اخوان و سپهری پرداخته و چگونگی رویکرد شاعران یادشده به اسطوره را بررسی و مقایسه کرده است (جعفرزاده اردستانی، 1396). تا آنجا که جستو جو شد، دربارة سیر بازتاب روایات و مضامین اساطیری ـ حماسی در شعر معاصر افغانستان، کتاب یا مقالهای نگارش نشده است و گمان میرود این نوشتار نخستین اثر در زمینۀ سیر تاریخی حضور عناصر اساطیری ـ حماسی در شعر معاصر افغانستان باشد. گسترۀ بسامد نمادهای اساطیری در ادوار مختلف شعر معاصر افغانستان ایجاب میکند تا در این باره پژوهشی شایسته انجام شود. این نوشتار میکوشد با نگاهی روشمند، سیر حضور مضامین و روایات اساطیری ـ حماسی را در شعر معاصر افغانستان بررسی کند.
2ـ بحث و بررسی 2ـ1 کیفیت بازتاب مضامین و روایات اساطیری از مشروطه تا دهۀ دموکراسی افکار تجددخواهی با تأسیس جریدۀ «سراجالاخبار افغانستان»، با هدف آشنایی مردم افغانستان با مدنیّت جدید و شکلگیری جنبش مشروطه در دورۀ زمامداری حبیباللّه خان ظهور کرد. «تجددگرایان و نویسندگانی که به کار در سراجالاخبار اشتغال داشتند، درپی آن بودند که دگرگونیهای مهمی را در عرصههای مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور به وجود بیاورند. درواقع فرهنگیان آن روز افغانستان، سراجالاخبار را مهمترین وسیله برای اشاعۀ افکار تجددخواهی خود یافته بودند و مضامین و موضوعات جالب و اشعار پرشوری را در رابطه به اتحاد کشورهای اسلامی، روشنسازی مفهوم تجدد و آوردن اصلاحات اقتصادی و اجتماعی، به نشر میرساندند... بسیاری از شاعران و نویسندگان، مشخصاً عبدالعلیمستغنی، عبدالهادیداوی پریشان، عبدالرحمنلودین، محمد امین (عندلیب)، سردار عزیزاللّه و عدهای دیگر از اصلاحطلبان، یا اولین محل تبادلنظر خود را در صفحات سراجالاخبار مییافتند و یا شدیداً تحت تأثیر مقالات مطرحشده توسط نویسندگان سراجالاخبار قرار میگرفتند» (رستگار، 1397: 45‑46)؛ اما نوگرایی بهگونۀ اساسی در مشروطیت دوم، با تحولات گستردۀ سیاسی ـ اجتماعی، از روزگار به قدرت رسیدن اماناللّه خان (1298خورشیدی) آغاز میشود. در این ایام آثار فراوانی از رمانتیسم فرانسه به فارسی برگردان شده است و داستاننویسی با شیوۀ مدرن ظهور میکند. جریدۀ «سراجالاخبار افغانستان» که در دورۀ زمامداری حبیباللّه خان آغاز و بعد متوقف شده بود، در دورۀ اماناللّه خان به «امان افغان» تغییر نام داد و به سردبیری عبدالهادی داوی مجدداً منتشر میشد (قویم، 1387: 20). جریدۀ «امانِ افغان» و نشریههایی مانند «ارشادُالنسوان»، «اتحاد»، «اتفاقِ اسلام» و... در زمان شاه اماناللّه نقش تأثیرگذاری در تحول و تجدد ادبی داشتند. این نشریهها مفاهیم و گونههای جدید ادبی را به عرصۀ فرهنگ و ادب فارسی افغانستان وارد کردند (رستگار، 1397: 69). ترجمه و آثار شاعران و نویسندگانی که در «سراجالاخبار افغانستان»، در «مشروطیت اول» به نشر میرسید، در جراید و نشریههای این روزگار نیز منتشر میشد. این آثار و ترجمهها از زبانهای ترکی، فرانسوی و انگلیسی به زبان فارسی، بستر مناسبی را برای نوگرایی در شعر و ادب فارسی افغانستان فراهم کرد. تجدد و نوگرایی، نخست در درونمایههای اشعار محمود طرزی و سپس در محتوای شعر دیگران پدیدار شد. در این روزگار اندیشههای اجتماعی ـ سیاسی و احساسات مهیندوستی، مضمون اشعار شد و شاعرانی ظهور کردند که در قالبهای کهن، مضامین سیاسی و اجتماعی را با فضای عاشقانه، بازتاب دادند (ثروتی، 1386: 6‑7). «محمود طرزی، عبدالرحمن لودین، عبدالهادی داوی و عبدالعلی مستغنی چهار شاعر شاخص دورۀ مشروطیت به شمار میروند» (چهرقانی، 1397: 13). محمد اسماعیلسیاه، قاری عبداللّه و عدهای دیگر از شاعران سنتگرای این دوره هستند که با توجه به سبک خراسانی و هندی قصیده سرودند و غزل آفریدند و درونمایههای متنوع را بهشیوۀ بازگشت، در عرصۀ ادبیات شکوهمند فارسی، با هنرمندی تمام بازتاب دادند (قویم، 1387: 43‑47). ظهور مشروطه سبب شکلگیری ادبیات اجتماعی و انتقادی و ورود مفاهیم، ترکیبات و اصطلاحات جدید به عرصۀ ادبیات فارسی افغانستان شد؛ اینگونه اصطلاحات به دگرگونی شعر فارسی این کشور ازنظر محتوا و مضمون انجامید و گفتمان تجددطلبی را در ادبیات فارسی دری پایهگذاری کرد. با همة تحول و دگرگونیهایی که در شعر فارسیِ این روزگار اتفاق افتاد (با توجه به نمونههای شعری موجود) اسطوره در شعر شاعران برجستۀ این روزگار بازتاب چندانی نداشت؛ زیرا اغلب آنان مشروطهخواه بودند و به عقلانیّت و خردگرایی توجه داشتند و به اسطوره از زاویۀ افسانه مینگریستند. گروهی دیگر که اغلب شاعران سنتگرای غیرسیاسی بودند، به شعر غنایی و سبک هندی گرایش داشتند و طبیعتاً در مضمونآفرینی و تصویرپردازیهای شاعرانه نیاز چندانی به استفاده از ظرفیتهای اساطیر احساس نکردند (شفق و چهرقانی، 1391: 61). حکومت نهماهۀ حبیباللّه کلکانی برای رشد ادبیات فارسی، روزگار مناسبی نبود. در این دوره، شماری از جراید به نشر میرسیدند؛ اما این نشریهها هیچ کمکی به رشد و بالندگی ادبیات و مسائل فرهنگی و مطبوعات نکردند. در دورۀ محمدنادرخان، مطبوعات دوباره فعالیت خود را آغاز کردند و برخی از نشریات دورۀ اماناللّه انتشار خود را از سرگرفتند. همینطور در فضای عمومی فرهنگ و هنر اقداماتی صورت گرفت؛ اما هنر و ادب تحت نظارت دستگاه حاکم قرار داشت. این وضعیت هرگونه نوجویی و تجددگرایی را مذموم و سخنسرایی بهشیوۀ قدما را مستحسن میشمرد. شاعران این روزگار مکلف بودند تا در سبکهای کلاسیک و مطابق میل دستگاه حاکم و فضای جاری کشور به آفرینش ادبی بپردازند (رستگار، 1397: 70‑74). همینطور سیاستهای خصمانۀ محمدنادرخان در برابر مشروطهخواهان دولت امانی، اختناق سیاسی و سانسور شدید بر مطبوعات، فضای تجدد و نوآوری را محدود کرد و شعر این دوره را به بنبست کشاند (پرتو نادری، 1399: 298). اغلب شاعران این دوره، بهعلت فضای سیاسی حاکم، اشعار مدحی میسرودند و موضوعاتی مانند وصف بهار، زمستان و مانند اینها را در سرودههای خود بازتاب میدادند. با توجه به نمونههای شعری موجود از این دوره، محجوبه هروی تنها شاعری است که عناصر اساطیری را در بازتاب عواطف عاشقانه بازآفرینی کرد و از ظرفیت بنمایههای اسطورهای و بیان نمادین آنها، در تصویرسازیهای شاعرانه سود برد. او در غزل عاشقانۀ «شب هجران»، در بیان دردِ فراق عاشق و معشوق، شخصیتهای اساطیری ـ حماسی «زال، رستم و افراسیاب» را بازآفرینی کرده و با استفاده از آرایۀ تشبیه مشروط، انسان را در برابر نیرو و قدرت عشق، در نهایت ناتوانی، کمتر از «زال» دانسته است. در این شاهد، «زال» بخشی از جواب شرط تشبیه مشروط است که در آن رستم و افراسیاب از او ناتوانتر توصیف شدهاند:
نخستین سالهای سلطنت محمد ظاهرشاه، بهعلت اینکه قدرت در دست هاشمخان، عموی شاه، بود ـ مانند دورۀ امارت حبیباللّه کلکانی و عهد نادرشاه ـ عرصۀ تجدد و نوگرایی بر شاعران تنگ بود. هاشمخان شاعران را تشویق میکرد تا بهشیوۀ قدما اشعاری عاشقانه و یا صوفیانه بسرایند. در روزگار نخستوزیری محمدهاشم خان، محمد ظاهرشاه عنوان «ملکالشعرایی» را به برخی از شاعران اعطا کرد و تلاش شد تا شاعران از مسائل سیاسی ـ اجتماعی دوری کنند و به مضامین عاشقانه و صوفیانه بپردازند (رستگار، 1397: 74‑75). با وجود فشارهای شدیدی که بر شاعران این روزگار تا دهۀ دموکراسی ادامه داشت، برخی از شاعران به مسائل سیاسی ـ اجتماعی پرداختند و از نقش زیباییشناختی عناصر اساطیری ـ حماسی در تصویرسازیهای شاعرانه بهره بردند؛ در ادامه برخی از برجستهترین نمونهها بررسی میشود: مسدس «چاهآب در چنگال بیداد»، از اشعار اجتماعی ـ انتقادی عبدالله عارفچاهآبی در این روزگار است که در 1318 خورشیدی، با لحنی هجوآمیز، برای دفاع از حقوق مستضعفان و نکوهش ستمگریهای حاکم ستمپیشۀ آن سامانِ شهرستان «چاهآب» سروده است. شاعر در بیتهایی از این مخمس از ظرفیت عناصر اساطیری ـ حماسی «رستم، فریدون و کی» استفاده کرده و به یاری این شخصیتهای اساطیر ملی، به حاکم جبار و ستمگر آن روزگار شهرستان «چاهآب»، درباب ناپایداری «اورنگ اقتدار» هشدار داده است:
مخمس «زندهمردگان»، از نمونه اشعار سیاسی ـ اجتماعی بارق شفیعی است که در آبان 1331 خورشیدی سروده شده است. شاعر در بندی از آن، به یاری روایت اساطیری ـ حماسی «قیام کاوۀ آهنگر»، به نکوهش استبداد سیاسی میپردازد و ویرانی کاخ ستمگران خودکامه را «با عزمی همچو کاوه» آرزو میکند. در این ابیات، «کاوه»، نشانۀ شکوه و عظمت مردم تهیدست، از عناصر تصویرسازی است که در ساختاری تشبیهی، بهدلیل سیاسی ـ اجتماعی بازآفرینی شده است. ازسویی «سکندر»، شخصیتی تاریخی است؛ ولی چون اعمالش جنبۀ اساطیری ـ حماسی دارد، برای نماد قدرت ستمگرِ حاکم در برابر کاوه (مظهر مبارزه با بیدادگری)، بهدلیل آشناییزدایی، بازآفرینی شده است:
همینطور شعر «پرگار چرخ گردون» که در مرداد 1337 خورشیدی در زندان «دِهمَزَنگ» سروده شده است، از غزلهای چندمحتوایی سیّد اسماعیل بلخی است. شاعر ضمن سخنگفتن از ناپایداری دشواریهای روزگار، نکوهش رفتار شیوخ ریاکار، ستایش قناعت و نکوهش حرص، آز و بردگی، سرنگونی نظام مستبد آن روزگار را به تلاش و پایمردی کاوههای سرزمین خود وابسته میداند؛ وی به یاری روایت اساطیری «قیام کاوۀ آهنگر در برابر مظالم ضحاک تازی»، فرجام نظام مستبد سرزمین خود را پیشبینی میکند. در بیت دوم، با نکوهش بردگی و در بند بودن، مردم را به زدودن این ننگ فرامیخواند و آنان را بهگونۀ تلویحی به ایستادگی در برابر استبداد سیاسی حاکم دعوت میکند:
2ـ2 کیفیت بازتاب مضامین و روایات اساطیری از دهۀ دموکراسی تا کودتای 1357 خورشیدی آشفتگی اوضاع ادبی افغانستان تا دهۀ چهل، که به دهۀ «دموکراسی» موسوم است، ادامه داشت؛ اما در دهۀ دموکراسی، «با توجه به آزادیهایی که مطابق قانون به مردم داده شده بود، مسؤولیت آگاهیدهی به مردم و تأکید بر جامعۀ ایدئال، شناخت آزادیهای فردی و اجتماعی بهعنوان یک اصل اجتماعی بر دوش ادبیات گذاشته شد؛ در چنین حال و احوال، اصول و قواعد شعر سنتی قادر نبود که خواستها و امیال شاعران را در قالبهای دستوپاگیر سنتی متبلور سازد. ازسویی دیگر، عدهای از شاعران جوان با نوع گرایش سیاسی وارد عرصۀ ادبیات شدند» (رستگار، 1397: 87). شاعران این دوره، در اوزان سنتی و نیمایی طبعآزمایی کردند و گامهای سازندهای در روند شکوفایی شعر معاصر افغانستان برداشتند. از این میان، «اسداللّه حبیب، عارف پژمان، حلیم و سلام شایق، لطیف ناظمی، واصف باختری، رازق رویین، علیحیدرلهیب، عبداللّه نایبی و رفعت حسینی نمونههای خوبی با بینش شاعرانۀ قوی و زبان محکم عرضه کردند» (ثروتی، 1386: 11). در این روزگار، تصویرسازی به یاری نمادهای اساطیری، بهصورت هدفمند و با رویکردها و دلایل مختلف، در شعر واصف باختری، لطیف ناظمی، حیدرلهیب و برخی در بازتاب عواطف انسانی و بیان اوضاع سیاسی ـ اجتماعی دیده میشود. در این بخش بازتولید مضامین اساطیری ـ حماسی در شعر برجستهترین شاعران اسطورهپرداز این دوره بررسی میشود: شعر «عبور از برزخ» با درونمایۀ اجتماعی، از سرودههای واصف باختری در این روزگار است که شاعر با زبان چندپهلو، ابهامآمیز و نمادین، به موضوعات مختلف ازجمله به بیراهه رفتن و گمراهشدن زمامداران و فرمانروایان افغانستان، نبود افراد آگاه و اندیشمند برای هدایت مردم و میهن و امید به آیندهای بهتر، سخن رانده است؛ همچنین با اشاره به خان اول از هفتخان رستم، یعنی نبرد رخشِ رستم با شیر، این روایت حماسی ـ اساطیری را بهدلیل اجتماعی بازآفرینی کرده و با آرزوی آیندهای بهتر و ظهور منجی برای پاسداری از استقلال و آزادی افغانستان، غزلش را پایان بخشیده است:
غزل «کاوهای در راه»، از اشعار اساطیری ـ حماسی این روزگارِ لطیف ناظمی، با درونمایۀ سیاسی ـ اجتماعی است که شاعر با استفاده از زبان نمادین و ابهامآمیز عناصر اساطیری ـ حماسی «رستم، تهمینه، بیژن، کوه البرز، ضحاک و کاوه»، به نکوهش استبداد سیاسی حاکم میپردازد و از بیارزشبودن افراد فرهیخته، عزاداری زنان در سوگ فرزندان و همسرانشان، در بند بودن و شهادت مبارزان و سلطۀ ضحاکان بیدادگر بر افغانستان، سخن میگوید و ظهور منجی برای مبارزه با ضحاک زمان خود را نوید میدهد:
شعر «تو همانی که زمان» از سرودههای اجتماعی علیحیدر لهیب، در پایان دورة ریاست جمهوری محمد داوود خان است که در فروردین 1357 خورشیدی سروده شده است. شاعر به یاری شخصیتهای اساطیری ـ حماسی «رخش، رستم، شغاد، آرش، سهراب و سیاوش»، با زبانی نمادین و چندپهلو، از پیروزی در برابر استبداد، شهادت جوانان مبارز، ظهور منجی و شکلگیری آرمانشهر، سخن میگوید و با بهکارگیری این روایات و شخصیتهای اساطیری، پیام شعر خود را در هالهای از ابهام فرومیبرد (پرتونادری، 1399: 496‑497)؛ وی به کمک ظرفیت اسطورهها اندیشههای سیاسی ـ اجتماعی خود را بازتاب داده است: «... خواب برگشتن زردشت ز آتشکدۀ سرخ فلق/ شیهۀ رخش ز اصطبل فراموشی و غوغای بهین تهمتن از چاه شغاد/ زابلستانم برد/ شیر حماسه ز پستان سحر نوشیدم/ که برین نامۀ آن واحه به آذین گیرم/ واژهها تا که ز سرچشمۀ خود/ سوگوارانه خروشان میگشت/ خشم آرش میشد/ و غریو رستم/ و غرور سهراب/ کسوت فتح سیاووش به برکردم و خورشید به مشتم جاشد/ باغ آتش را/ مغرور سمندر گشتم/ و در آن مفصل چون برزخ قرن/ تخمۀ سبز نجابت گشتم/ و پیافگندم از نظم یکی کاخ بلند/ که نیابد هرگز/ نه ز باران و ز باد/ هیچگه رنگ گزند» (فایز، 1392: 363). 2ـ3 کیفیت بازتاب مضامین و روایات اساطیری ـ حماسی از کودتای 1357 خورشیدی تا پیروزی مجاهدین پیروزی کودتای هفتم اردیبهشت 1357 خورشیدی و تشکیل دولت سوسیالیستی در افغانستان، بیش از هر زمان دیگر، شعر این کشور را به ساختارهای سیاسی ـ ایدئولوژیک وابسته کرد. در این روزگار در همهجا یک خط قرمز ترسیم شد که همه چیز را به دو بخش انقلابی و ارتجاعی تقسیم میکرد. این خط، شاعران را نیز به شاعران انقلابی و ارتجاعی دستهبندی کرد. شاعرانی که در دهۀ دموکراسیِ زمامداری محمدظاهر شاه، بر ضد دولت شعر میسرودند، با ستایش دولت دستنشانده، شاعران غیروابسته به حزب و دولت را شاعران مرتجع میخواندند (پرتو نادری، 1399: 541). شاعران مرتجع این دوره، درحقیقت مبارزانی بودند که در برابر استبداد حزبی حاکم و نیروی متجاوز مبارزه میکردند و با سرودن اشعاری با درونمایههای پایداری، به نکوهش نظامِ مزدور میپرداختند. در شعر شاعران متمایل به اندیشههای راست این روزگار، مسائلی مانند جهاد، مقاومت، مصائب و مشکلات مهاجرت و آوارگی و موضوعاتی از این قبیل بازتابی چشمگیر دارد و ازسویی در شعر جریان مقابل، توجیههای طبقاتی و تعبیرهای حزبی و مسائلی از این دست گسترۀ فراوان دارد (قویم، 1387: 118). سلیمان لایق، بارق شفیعی، دستگیر پنجشیری، عبداللّه نایبی، عنایت پژوهان گردانی، اسداللّه حبیب، عظیم شهبال و عدهای، از برجستهترین شاعران چپگرا، خلیلاللّه خلیلی، عبدالقهار عاصی، شبگیر پولادیان، سمیع حامد و برخی دیگر از شاعران راستگرای این دوره به شمار میروند. اسداللّه حبیب، شبگیر پولادیان، قهار عاصی، طغیان ساکایی، پرتونادری، محب بارش، اسداللّه ولوالجی، شجاعالدین خراسانی، لطیف پدرام، عبدالکریم تمنا، محمد کاظمکاظمی و برخی دیگر، از برجستهترین شاعران اسطورهپرداز این روزگار هستند که هرکدام، با توجه به جریانی که به آن تعلق دارند و به دلایل زیباشناختی و سیاسی، اسطوره را در تصویرسازیهای شاعرانه استفاده کرده و به یاری نمادهای اساطیری، مضامین متنوعی آفریدهاند. در زیر نمونههایی از بازتاب شخصیتها و داستانهای اساطیری در شعر شاعران نامبرده بررسی میشود: شعرِ آزادِ «بر خاک سرخگونۀ کشتارگاه»، از اشعار پایداری جلیل شبگیر پولادیان در شهریور 1357 خورشیدی است که در آن به یاری سیمای اساطیری ـ حماسی «اهریمن، رستم و کاوه»، تقابل نیکی و بدی را بازتاب داده که همواره در طول تاریخ ادامه داشته است و در زمان شاعر نیز این مسئله با رویارویی مجاهدانِ رزمنده و حکومت دستنشانده جریان داشته است. او از کشتارهایی سخن میگوید که عُمال حکومت مزدور، شبهنگام در زندان «پلچرخی» خون مردم مقاومتگر را بر زمین میریختند (پرتونادری، 1399: 562). شاعر در بیان اوضاع اجتماعی، با توجه به مضامین پایداری، از عناصر اساطیری بهره میبرد و به یاری عناصر اساطیری یادشده، مبارزه در برابر حکومت مزدور و نیروی متجاوز را فریاد میزند: «"سریای سپنج"/ به جلوهگاه عروج تمامت انسان/ همیشۀ سایۀ اهریمنان/ به پشت پردهای از خون گرم رنگین است/ چراکه در توالی پیکار پاک و پلید/ همیشه دست خدایان مرگ خونین است/ اگرچه خون تو شد بذر کشت فرداها/ درفش مهر تو بر خاک تیره گشت رها/ ولی چه باک/ هزار ریزۀ پولاد/ ز دوش مرد هزارن هزار رستم گُرد/ ز خاک سرخگونۀ کشتارگاه روییدند/ که تا چو کاوۀ پولادگر/ درفش سرخ شهادت/ دوبار بردارند» (پولادیان، 1374: 23). شعر «چه در ترانه چه در قصه»، از سرودههای اسداللّه حبیب در این روزگار است که در مهرماه 1357 خورشیدی به توصیف و طرفداری نظام حاکم سروده و به کارگران اهدا شده است. او در بندی از این شعر، ضمن بازآفرینی روایت اساطیری پرومته، نظام سوسیالیسی آن سامان را به «سلالۀ اسطورههای رنگین و از زیردستترین نسل آبلهدستان (طبقۀ کارگر)» تعبیر کرده است. شاعر در این بند بهگونۀ تمثیلی، نظام حاکم را مانند «پرومته»، مایۀ خوشبختی مردم میداند و در آخرین بند، آفرینش آثار هنری در دورۀ پیشاکودتای 1357 خورشیدی را به کاغذ سیاهکردن تعبیر میکند و آن همه آثار هنری ـ ادبی را «درودنامۀ نفرینیان باطل»، «ستایش شیطان»، «شمایل شب» و «مراثی اشکآور» میخواند: «... تو آتشی آور بی مثل یک سیاهشبی/ پرومته! مشتِ پر از نور خویش را بگشای/ زمین ما چقدر با تموز غصه خورد/ و با تفأل پاییز آرزو بندد و در سکوت زمستان/ تمام حرف بهارانه را ز یاد برد/ تو آمدی و مگر سخت بینشاط و ملول/ لب از حکایت آشوب ره فروبسته...» (حبیب، 1362: 52‑54). شعر آزاد «تنها ولی همیشه»، از اشعار اجتماعی عبدالقهار عاصی در دورۀ تجاوز «ارتش شوروی» است که در 1365 خورشیدی در توصیف اوضاع وخیم و نابهسامان شهر هرات، با زبان اساطیری و نمادین سروده شد؛ شاعر به یاری نمادهای اساطیری ـ حماسی «اسفندیار، رستم و سهراب»، شهر هرات را به مادر غمدیدهای مانند میکند که همهروزه فرزندانی مانند «اسفندیار، رستم و سهراب» را بهسبب وخامت اوضاع اجتماعی از دست میدهند و از غم عزیزانشان به سوگ مینشینند: «... در شاهنامهای/ هرات مادری است/ کاسفندیار و رستم و سهراب خویش را/ بر کوچههای خویش و خیابانهای خویش/ در قریۀ خویش/ میزاید و به خاک سیه باز میدهد» (عاصی، 1388: 328‑329). شعر «دریای اشک» از اشعار نمادینِ اسطورهبنیان طغیان ساکایی در دورۀ اشغال است. شاعر به یاری زبان نمادین اسطوره و ظرفیت زیباییشناختی آن، از پیامدهای ناگوار تجاوز، جنگ، استبداد ضحاکان، و مظلومیت کاوههای سرزمین خود سخن میگوید و اشک کاوهها را مایۀ خاموشی آتش استبداد ضحاکان میداند. «شبی با پیچش توفان وحشتزا/ غریو خندههای مردهای مست میپیچید/ و با امواج اشک شبنشینان ـ/ گرم میآمیخت/ ز صحرای شکار آهوان تیزتک/ زین غمکده بگذشته ـ/ تا پهنای ناپهنای دنیای ستم میرفت/ هزاران روح سرگردان آهو بچهگان/ این کشتگان دوش آتش بار ضحاکان/ چو آتش با نهاد مردهای مست میآویخت **** نهایت رودبار اشک کاوهها/ خروشان بر خلیج کورهگاه داغ خواهد ریخت/ و موج خندهای مردهای مست را/ اندر گلو خاموش خواهد کرد» (طغیان ساکایی،1370: 26‑ 27). شعر «رستمی در چاه»، از سرودههای سیاسی ـ اجتماعی نصراللّه پرتونادری در شهریور 1367خورشیدی است. شاعر ضمن بازپروری روایت اساطیری ـ حماسی «رستم و چاهِ شغاد نابرادر»، از برادرکشی در میهن خود سخن میگوید و اوضاع نابسامان افغانستان در دورۀ اشغالِ شوروی را بازتاب میدهد. این شعر با آنکه ساده و صمیمی سروده شده است، بهعلت اینکه واقعیتهای اجتماعی در آن بهگونۀ غیرمستقیم و با زبان نمادین بازتاب یافته است، از اشعار چندسویۀ شاعر به شمار میرود که مفاهیم سیاسی و اجتماع به یاری بازتولید نمادهای اساطیری بیان میشود و شاعر در آن از ظرفیت زیباییشناختی اسطوره در تصویرسازی و مضمونآفرینی استفاده میکند: «ترا اندوه شب از پای افگنده/ تو ای بیداردل/ ـ ای مرد ـ/ صدایت از کدامین بیشه آوا میروید/ و یا تو از کدامین چاه مینالی/ که میبینم شغاد لحظههای تیرۀ نیرنگ/ کنار چاهساران بازمیخندد/ ترا من میتوانم دید/ که شب از بازوانت باج میخواهد/ و نامت را به شهرستان بدنامی/ چراغ راه میسازد/ تو ای بیدار دل/ ـ ای مرد ـ/ ستبر بازوانت چتر سبز زندگانی باد/ کدامین روز آیا میتوانی دست یازیدن/ تو آن تیر و کمان را همچنان با قوت ایمان/ چنان دیروز/ که اینجا این برادر/ ـ نابرادر ـ/ وای/ کنار چاه میخندد/ و میداند که آغوش کمان از دیرگه خالیست» (پرتونادری، 1370: 24). شعر «پنجشیر دردمند» از سرودههای معروف سیاسی ـ اجتماعی محب بارش، در دهۀ شصت خورشیدی است که لشکرکشی و حملات مرگبار ارتش سرخ شوروی و دولت دستنشاندۀ آن روزگار به پنجشیر را بازتاب میدهد (پرتونادری، 1399: 631). در بندهایی از آن، روایت اساطیری ـ حماسی «رستم و سهراب» با رویکردی اجتماعی، بازآفرینی شده است؛ درواقع شاعر به یاری روایت حماسی ـ اساطیری «نبرد رستم و سهراب»، از شهادت مردم مظلوم و بیدفاع پنجشیر، در دهۀ شصت خورشیدی، سخن میگوید: «پنجشیر دردمند!/ رستم برای اندُه سهراب گریه کرد/ یعقوب کور شد به هوای شکوه مصر/ فرهاد با فسانۀ شیرین به خواب رفت/ اما تو زندهای/ مغرور و استوار/ هدفمند و پرشکوه/ آزاد و سربلند» (همان: 633). اسدالله ولوالجی نیز از شاعرانی است که به یاری روایات و مضامین اساطیری، اندیشههای سیاسی ـ اجتماعی خود را بازتاب میدهد و از ظرفیت نمادین این استعارهگونهها بهره میبرد. چنانکه در چهارپارۀ زیر، به یاری روایت اساطیری ـ حماسی «سهراب، رستم و شغاد»، ضمن ابراز مخالفت با وضعیت نابسامان و نظام حاکم، از شهادت نابهنگام جوانان، استبداد سیاسی حاکم و نیروی متجاوز، یاد میکند و با استفاده از این نمادهای اساطیری ـ حماسی، اوضاع اجتماعی مهین خود را بیان میکند:
شعر «تلختر از سکوتِ» شجاعالدین خراسانی از اشعار دوران تجاوز ارتش شوروی به افغانستان و تشکیل نظام دستنشانده است. شاعر در این سروده، با کاربرد روایت اساطیری ـ حماسی «رفتن تهمینه به خوابگاه رستم»، به بیان اوضاع اجتماعی آن روزگار میپردازد و از واژگونی ارزشهای انسانی عشق و آزادی سخن میگوید؛ زیرا «تهمینه» نماد عشق است که به خوابگاه غلامان میآید و مقصود از غلامان، وابستگان نظام دستنشانده است که روزگاری با نیروی بیگانگان متجاوز بر مردم مظلوم افغانستان فرمان راندند و از هیچ ظلم و ستمی فروگذاری نکردند. ازسویی شاعر با استفاده از داستان اساطیری ـ حماسی «سیاوش و افراسیاب»، از روشنفکران شرمسار و سرافگندهای انتقاد میکند که پاسداری «خونسیاوشان» را از «افراسیاب»، یعنی ارتش متجاوز شوروی و نظام دستنشانده میخواهند (پرتونادری، 1399: 617‑610): «بهار نارسیده زرد میشود/ مغیلان شکوفه میدهد/ پیامبران دست فراعنه را میبوسند/ تکرار مشو/ چرخهایت شکسته باد!/ ای سرنوشت شوم/ شهر شگفتیست/ هندوزادههای کابل/ عشق را که به شهنشاهی پدر خریدهاند/ لگدمال میکنند/ و تهمینهها به خواب غلامان میآیند... روشنفکران خجولی را میبینم/ که پاسداری سیاووشان را/ در آستان افراسیاب میجویند/ یاران نیمهراهی را/ که با خورجین و جدانهای عفنآلود سوار مرکب نیرنگ میتازند/ و بازرگانانِ بیآزرمی را که از حراج خون برگشتهاند/ و هنوز در اغوای نسل مغرور/ از خیال خام، ایوانهای کاذب را/ پی میریزند» (خراسانی، 1383: 35 و 39). شعر «از سنگ و آفتاب»، از سرودههای نمادین و اسطورهای عبدالطیف پدرام در دورۀ اشغال شوروی است. شاعر داستان اساطیری «آزمون گذر سیاوش از آتش» را در بازتاب اوضاع اجتماعی به کار گرفته است و به یاری این روایت اساطیری، به ستایش رزمندگان اُستان «پنجشیر» میپردازد. او رزمندگان پنجشیری را به سیاوشی مانند کرده است که آگاهانه از آتش جنگ عبور میکنند و برای آزادی از چنگال نیروی متجاوز تا پای جان آمادۀ قربانی و فداکاریاند: «پنجشیر، فرزند من/ ستارگان از تو طالع میشوند/ هم آنگاه/ که از کوچههای مشرق برمیگذری/ در شامسار تلخ/ برادرانت به تو حسد میخورند/ به ماهی که در تو شکفت/ با برادرش خورشید/ به خردگیات خوابی دیدهام/ سرتاسر آسمان/ رنگینکمانی برمیگذری/ با کمربندی از سنگ و آفتاب/ زخمهای شکفتهات بر تن/ کتاب مقدست بر دست/ از میان آتش عظیم برخواهی گذشت/ از واقعات عظیم چنانکه سیاووش/ چنانکه ابراهیم» (پهلوان، 1371: 42‑43). قصیدۀ «کعبۀ دل»، از اشعار اجتماعی عبدالکریم تمنا در دورۀ تجاوز ارتش سرخ شوروی است. شاعر ضمن اشاره به تجاوز و اشغال شوروی و مهاجرت از کشور، در بیتهایی از این سروده، نمادهای اساطیری ـ حماسی «بهمن، فرامرز، سهراب، تهمینه، کتایون، بیژن، منیژه و آرش» را بازآفرینی کرده است و به یاری این عناصر فرهنگی، درد دوریِ میهن و «غمِ غربت» را بازگو میکند:
شعر «کمانگیر» از غزلهای سیاسی ـ اجتماعی محمدکاظم کاظمی در دهۀ هفتاد خورشیدی است. شاعر به دلایل اجتماعی و زیباشناختی، روایت اساطیری «آرش کمانگیر» را بازآفرینی کرده؛ وی این شخصیت اساطیری را بهگونۀ نمادین به معنای مبارزان به کار برده است که تظاهر و ریاکاری آنان را از رسیدن به هدف دور داشته و تلاشهایشان را بینتیجه کرده است. شاعر در این غزلِ تکمحتوایی ضمن نکوهش ریاکاری و خودنمایی، داستان «تیراندازی آرش» را بازآفرینی کرده و ازسویی از ظرفیت تلمیحی این روایت، به هدف بیان اوضاع اجتماعی سود برده است. کاظمی در این ابیات، دلباختگی مجاهدان افغانستان به تجمل را عامل اصلی موفقنشدن آنان بیان کرده و افزوده است که اگر این «دستبند تجمل» مانع موفقیت آنان نمیشد، سرنوشت افغانستان گونهای دیگر رقم میخورد و تا رستاخیز هیچ نیرو و قدرتی نمیتوانست موفقیت را از مردم افغانستان سلب کند:
2ـ1ـ4 کیفیت بازپروری روایات و مضامین اسطورهای از پیروزی مجاهدین تا 1380 خورشیدی بهعلت آشفتگیهای ناشی از کودتای هفتم اردیبهشت ۱۳۵۷خورشیدی و جنگهای داخلی پس از پیروزی مجاهدین، جمع بسیاری از شاعران و نویسندگان افغان به مهاجرت و ترک وطن تن دادند و شعر برونمرزی افغانستان در حوزة مهاجرت شکل گرفت؛ ولی با همة دستآوردهای ادبی شاعران افغانستانی در دیار مهاجرت، در اوضاع درونمرزی ادبیات کشور، آشفتگی و نابسامانی تا 1380 خورشیدی ادامه داشت. با تغییر اوضاع سیاسی افغانستان در سال1380خورشیدی، فضای مناسبی برای رشد و شکوفایی شعر معاصر افغانستان فراهم شد. در این روزگار در کنار شاعران پیشکسوتی که در دورههای گذشته حضوری فعال داشتند، شاعرانی ظهور کردند که شعر امروز افغانستان را قوّتِ بیشتر بخشیده و اشعاری با درونمایههای متنوع آفریدهاند (قویم، 1387: 121). با توجه به نمونههای موجود، رازق فانی، سمیع حامد، سیّد ابوطالب مظفری، خالده فروغ عبدالغفور آرزو و برخی دیگر، از مهمترین شاعران اسطورهپرداز این روزگار هستند که عناصر اساطیری را در بازتاب عوطف انسانی به کار برده و به یاری کارکرد نمادین اساطیر، مضمونهای متنوع آفریدهاند. در این بخش عناصر اساطیری ـ حماسی در شعر این روزگار بررسی و تحلیل میشود: «زبان تازیانه» از سرودههای میهنی رازقفانی است که پس از فروپاشی دولت دستنشاندۀ حزب دموکراتیک افغانستان ـ در زمان بروز جنگهای داخلی ـ در کالیفرنیا سروده شده است. این سروده متشکل از دو بند است. فانی در بند نخست آن ضمن بازآفرینی شخصیتهای حماسی ـ اساطیری «اهریمن، پور زال (رستم) و دیو»، از اینکه میهنش پس از پایانیافتن اشغال، گرفتار جنگهای داخلی شده، ابراز تأسف کرده است؛ او به یاری کارکرد زیباشناختی اسطوره، گرفتاری مهین خود را در نابسامانیهای جنگهای داخلی به گرفتاری رستم به دست «اکوان دیو» مانند میکند و با این وصف امید میبرد که میهنش همچو رستم بتواند از چنگال دیو جنگ نجات یابد: «اَیا وطن که سینهام/ پر است از هوای تو/ دلم هنوز میتپد به یاد کوچههای تو/ اگرچه شاد شد دلم/ که در بهای خون رفتگان/ ز چنگ اهریمن رها شدی/ ولی چو پور زال ناگهان/ اسیر دست دیوها شدی» (فانی، 1395: 370). شعر «تبت یدا»، از غزلهای اجتماعی ـ سیاسی سمیع حامد در دورة جنگ داخلی پساسقوط کمونیزم و تشکیل دولت اسلامی مجاهدین است. سمیع حامد در این غزل، ضمن نکوهش جنگهای داخلی و پیامدهای ناگوار آن، از قتل و خونریزی مردم بیگناه، فراوانی و کثرت رهبران نابکار و پیمانشکنی آنان، از میان رفتن ارزشهای انسانی و موضوعاتی از این دست سخن گفته و در بیتهایی از این غزل، به دلایل سیاسی ـ اجتماعی، عناصر اساطیری «ضحاک و کاوه» را بازآفرینی کرده است:
مثنوی «سوگنامۀ سه»، از اشعار ابوطالب مظفری است که در سالهای 1374 و 1375 خورشیدی «برای شهید عبدالعلی مزاری و رنجهای دیر سالاش» سروده شده است؛ این مثنوی مرثیهای است که در بیتهایی از آن داستان اساطیری ـ حماسی «هفتخوان رستم» و «چاه نیرنگ شغاد» را بازآفرینی کرده است. ابوطالب مظفری در این ابیات به یاری کارکرد زیباشناختی اسطوره، عبدالعلی مزاری را به «رستمی» مانند کرده است که با وصف عبور از «هفتخوان»، در «چاه نیرنگِ شغاد نابرادر» افتاده و بهسبب دسیسۀ نابرادران به قتل رسیده است:
شعرِ «جغرافیای آزادی»، از اشعار سپید خالده فروغ در این روزگار است. شاعر در این سروده ضمن بازتولید روایتهای اساطیری ـ حماسی «آزمون گذر سیاووش از آتش»، «قیام کاوۀ آهنگر در برابر ضحاک ستمگر» و «داستان هفتخوان رستم»، به توصیف رشادتهای پدر، در مقابله با نابسامانیهای روزگار، پرداخته است؛ زیرا شعر «جغرافیای آزادی» در روزگاری سروده شد که بحران و بدبختی سراسر افغانستان را فراگرفته بود و مردم را با دشواریهای فراوان، ازجمله فقر و تنگدستی روبهرو کرده بود. به همین دلیل خالده فروغ این شعر را برای قدردانی از فداکاریهای پدر، در مقابله با دشواریهای روزگار سرود و به پاس زحمات پدر خویش، او را ستود و به توصیف رشادتهایش پرداخت: «... در قامتش آتشستانی است/ که هر روز یک سیاوش از آن میکند، عبور/ با ترانههای غرور/ ... پدرم پنج آیینهایست/ پر از قهرمان آزادی/ و پنج شمشیر انگشتانش/ کاوههایی هستند/ ضحاکهای اژدها اندیشه را/ پدرم چندین هزار سالهست/ جغرافیای آزادیست/ زبان من است/ هفتخوانیست پر از رستم...» (فروغ، 1391: 90 و 92). شعر «سوگ سپیدار» از اشعار نمادین عبدالغفور آرزو است که در آخرین سالهای دهۀ هشتاد خورشیدی، در سوگ شهید احمدشاه مسعود، سروده شده است. شاعر با استفاده از ظرفیت نمادهای اساطیری «آرش و ققنوس»، در رثای احمدشاه مسعود، قهرمان ملی افغانستان، مویه کرده است:
3ـ نتیجه یافتههای این پژوهش با موضوع سیر تاریخی بازتاب روایات و مضامین اساطیری ـ حماسی در شعر معاصر افغانستان به شرح زیر است: با توجه به نمونههای موجود، شعر معاصر افغانستان را ـ ازنظر سیر باززایی عناصر اساطیری ـ میتوان به چهار مرحلۀ نوزایی و ظهور، باززایی با هدف نمادپردازی، بازتاب ایدئولوژیک و گسترش بسامد کمی دستهبندی کرد. مرحلۀ نوزایی و ظهور، شعر نخستین سالهای سلطنت محمدظاهرشاه و قبل از آن را در بر میگیرد. در این مرحله، نمونههایی از بازتولید اسطوره بهدلیل بلاغی و سیاسی، در شعر محجوبه هروی، عبداللّه عارفچاهآبی، بارق شفیع و سیّد اسماعیل بلخی موجود است. شاعران یادشده، ضمن بهرهگیری از ظرفیت بلاغی عناصر اساطیری، با استفاده از شخصیتهای اساطیری ـ حماسی، مضامینی مانند ستایش عشق، هجو حاکمان، دفاع از حقوق مستضعفان، نکوهش استبداد سلطنت مطلقه و فراخواندن مردم به مبارزه و ایستادگی در برابر استبداد سیاسی را بازتاب دادهاند. مرحلۀ باززایی اسطوره به هدف استفاده از جنبۀ نمادین آن، با زمینۀ اجتماعی و ایجاد ابهام هنری، شعر «دهۀ دموکراسی» تا پایان دورۀ ریاست جمهوری محمد داود خان را در بر میگیرد. شاعران این مرحله با آگاهی از ظرفیت نمادین و سمبلیک اسطوره، عواطف انسانی خود را به یاری زبان چندپهلو، ابهامآمیز و نمادین اسطوره بازتاب داده و جلوههایی از حیات اجتماعی خود را بیان کردهاند. برجستهترین نمونههای بازتولید اسطوره، بهدلیل نمادگرایی و ایجاد ابهام، در سرودههای واصف باختری، لطیف ناظمی، حیدر لهیب و عدهای دیگر موجود است. در این نمونهها، شاعران ضمن بازتولید داستانهای اساطیری ـ حماسی، به مضامینی مانند گمراهی فرمانروایان افغانستان، نبود افراد آگاه و اندیشمند برای هدایت مردم، امید به آیندهای بهتر، نکوهش استبداد سیاسی حاکم، نوید به پیروزی در برابر استبداد و ظهور منجی پرداختهاند. مرحلۀ بازآفرینی عناصر اساطیری به دلایل ایدئولوژیک، شعر پساکودتای هفت اردیبهشت 1357 خورشیدی را در بر میگیرد. شاعران اسطورهپرداز این مرحله، با توجه به گرایشهای «چپی و راستی»، با رویکردهای مختلف، روایات و شخصیتهای اساطیری را بازتولید کرده و به یاری کارکرد سیاسی اسطوره، اندیشههای سیاسی خود را نمایان کردهاند. اسداللّه حبیب، بارق شفیعی، طغیان ساکایی، شبگیر پولادیان، قهار عاصی، پرتونادری، محب بارش، شجاع خراسانی، لطیف پدرام، سمیع حامد، عبدالکریم تمنا، کاظم کاظمی و برخی دیگر از شاعران اسطورهپرداز این دورهاند که با رویکردهای مختلف، عناصر اساطیری ـ حماسی را در بازتاب موضوعات مختلفی به کار بردهاند که از آن جمله است: ستایش نظام حاکم؛ تقابل نیرویهای اهورایی و اهریمنی (مجاهدان رزمنده و حکومت مزدور)؛ شهادت مردم مظلوم و بیگناه افغانستان در زندان «پل چرخی»؛ سوگواری مادران در غم از دست دادن فرزندان و همسرانشان؛ پیامدهای ناگوار تجاوز و استبداد؛ توصیف لشکرکشی و حملات مرگبار ارتش شوروی و حکومت کمونستی؛ شهادت مردم مظلوم افغانستان در دفاع از سرزمین، بهویژه شهادت مردم پنجشیر؛ واژگونی ارزشهای انسانی عشق و آزادی؛ ستایش رزمندگان پنجشیر؛ بیان وضعیت ناگوار آوارگان افغان در داخل و خارج از کشور. مرحلۀ گسترش کمی بسامد مضامین اساطیری ـ حماسی، اشعار درونمرزی و برونمرزی روزگار حکومت مجاهدین و پس از آن را در بر میگیرد. در این مرحله، بهترین نمونههای بازآفرینی عناصر اساطیری در شعر ابوطالب مظفری، خالده فروغ، رازق فانی، عبدالغفور آرزو و برخی دیگر موجود است. در این نمونهها، شاعران ضمن بازپرروی اسطوره، به موضوعاتی مانند سوگ درگذشتِ عبدالعلی مزاری و احمدشاه مسعود، مسائل انتزاعی عشق به خانواده، نکوهش جنگهای داخلی، برادرکشی و... پرداختهاند.
پینوشت
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 2,772 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 512 |