تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,652 |
تعداد مقالات | 13,408 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,253,499 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,089,948 |
The Plot and Actantial Model of Narratives of Ilyās and Elijah of the Quran and Old Testament Based on the Narrative Analysis Approach of Grimas | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Linguistic Research in the Holy Quran | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 12، دوره 10، شماره 2، دی 2021، صفحه 209-228 اصل مقاله (1.35 M) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: Research Article | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/nrgs.2022.130366.1685 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Morteza Arab* 1؛ Masume Sabokdast2؛ Abdoreza Mohamad hosein zadeh1 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1Department of Theology, Faculty of Law and Theology, Shahid Bahonar University of Kerman, Kerman, Iran | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2Graduated from Shahid Bahonar University of Kerman, Kerman, Iran | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Narratology began with the formalists' view of the nature of narration, and influenced by this literary movement, Vladimir Prop analyzed the genre of fairy tales and tried to show the process of changes in fairy tales and present the recurring artistic preparation in their plot. With the advent of the genre of structuralism, structuralists such as Algrdas Grimas turned their attention to all genres of narrative and sought to find the basic structure or Deep Structure of narrative. To this end, Grimas examined and analyzed the role and functional elements of the narrative and explained the narrative ruptures that cause changes in the narrative. The present study has tried to analyze the narration of Elijah and Ilyās (PBUH) in Old Testament and the Holy Quran by applying the structuralist approach of Grimas and explain the plot and Actantial model of narration of two stories, to systematically study these two religious texts and examine the intertextual relations in two texts with one Fabula and genre and achieve a better understanding of Qur'anic narration. For this purpose, by analyzing the data based on a descriptive-analytical method, it has explained the plot and Actantial model of two narratives and at the end, it has shown their deep structure relationship. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
the Holy Quran؛ The Old Testament؛ narratology؛ Ilyās؛ Elijah؛ Algrdas Grimas | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بیان مسئلهپیشینۀ روایتشناسی (Narratology) به افلاطون و ارسطو میرسد (جرالد، 1395، ص15) و دانشی است که به تحلیل علمی روایت میپردازد و موضوع آن، واحدها و ساختارهای بنیادین روایت است (Scholes, 1974, p91) و سعی دارد نِمود کلامی و گفتمانیِ متون ادبی را بررسی کند (تودوروف، 1382، ص33). فرمالیستها نخستین جرقۀ بحثهای روایتشناسی را مطرح کردند. فرمالیستها موضوع پژوهشهای ادبی را ادبیت معرفی کرده بودند (Erlich, 1980, p172) و روایت را دارای دو وهلۀ وجودی دانستند؛ این دو وهله، داستان و کلاماند؛ داستان (fabula) همان ماده روایت است (Herman, 2005, p157) و کلام (sjuzhet) تمهید هنری برای سازماندهی داستان است (ibid, 435). به عبارت دیگر، داستان عبارت از تعدادی وقایع است که براساس توالی زمانی و عِلّیشان به یکدیگر مرتبط شدهاند و کلام، بازساماندهی هنری وقایع در متن براساس یک نظم زمانی متفاوت و بدون تعلیق علّی است (Makaryk, 1993, p55). نخستینبار ولادیمیر پراپ روس، شکل جدید روایتشناسی را مطرح کرد (Scholes, ibid). پراپ، تحلیل روایتشناختی خود را ریختشناسی نامید. توصیف او از ریختشناسی، متناظر با تعریف فرمالیستها از فرم است. فرم در نگاه فرمالیستها عبارت از نظام جامع مناسباتی است که میان عناصر ادبی متن وجود دارد و وقوع عناصر متن را توجیه میکند و معنای آنها را میسازد (Guerin, 2011, p86-88) و ریختشناسی عبارت از «توصیف داستان براساس واحدهای تشکیلدهنده و مناسبات این واحدها با یکدیگر و با کل داستان» است (.(Propp, 1982, p28 پراپ، روایت را متنی میدانست که در آن، تغییر از یک وضعیت به وضعیتی تعدیلیافتهتر بازگو میشود (تولان، 1383، ص33)؛ بنابراین، روایت از آن رو داستان است که فرآیند تغییر را بازگو میکند (اسکولز، 1377، ص16). پراپ هر تغییر را یک کارکرد نامید و درمجموع، سیویک کارکرد را معرفی کرد که هفت حوزه نقشی انجام میدهند (والاس، 1382، ص66). بعد از پراپ، تلاش برای دستیابی به واحدها و ساختارهای بنیادین روایت، با جدّیت بیشتری از سوی ساختگرایان پیگیری شد و اینان کوشیدند تا لانگ روایات را دریابند. آلژیرداس ژولین گریماس یکی از ساختارگرایان سرشناس است که رویکرد روایتشناسیاش در راستای اصلاح ریختشناسی پراپ است. گریماس مبنای کار خود را ریختشناسی پراپ قرار داد و سعی کرد تحلیل روایتشناختی خود را گسترده سازد و از یک ژانر بهخصوص خارج کند و ابرساختار (Deep Structure) روایات را بیابد. نگاه اجمالی به قرآن کریم این مطلب را روشن میسازد که بخش درخور توجهی از این متن مقدس - که قریب به یکچهارم حجم آن را شکل میدهد - به رخدادهای گذشته و بهخصوص داستان انبیاء، افراد سرشناس، پدیدهها و اقوام مختلف اختصاص یافته است؛ داستانهایی که مخاطبان متن قرآنی جسته و گریخته با آنها آشنا بودند (MaCuliffe, 3, p516). برخی از این داستانها نظیر داستان یوسف و موسی، علیهماالسلام، پیش از این در برخی متنها نظیر کتاب مقدس آمده بودند و بعضی نظیر داستان الیاس، علیهالسلام، دارای بنمایه مشترک با داستان جناب ایلیا در کتاب مقدس هستند و برخی دیگر، نظیر داستان فیل، قوم عاد یا ثمود در بافت فرهنگی متن قرآنی حضور داشتند. یکی از رویکردها مستشرقین در مطالعات قرآنی، رویکرد مطالعۀ منابع است که داستانهای قرآنی را برگرفته از داستانهای کتاب مقدس میداند (Reynolds, 2010, p3). با طرح نظریه بینامتنیت و نظریه منابع در مطالعات ادبی به محاق رفت و رویکردهای چندی برای بررسی و پیمایش نحوۀ ارتباط بین متنها شکل گرفت و درنتیجه، در مطالعات قرآن با عهدین نیز، رویکردهای نوینی مطرح شد؛ یکی از این روشها، مطالعه داستانهای این دو متن براساس رویکردهای علمی روایتشناسی است. گفتنی است متنها به دلیل خصلت اختصارطلبی خود همواره بر توانش زبانی و آگاهیهای بینامتنی مخاطبان خود تکیه و از ذکر جملگی گزارههای قابل گفتن خودداری میکنند و آن گزارهها را در زمرۀ ناگفته باقی میگذارند و مخاطب متن، با توجه به آگاهی بینامتنی خود و توانش زبانی حاکم بر تعامل زبانی، ناگفتههای گفتمان را در مییابد (Johnston, 2007, p70-71)؛ بنابراین، پژوهش حاضر به منظور پاسخگویی مسائل از این سنخ سامان یافته است؛ میزان ارتباط دو داستان الیاس و ایلیا تا چه میزان است؟ آیا داستان قرآنی الیاس با تکیه بر آگاهی بینامتنی مخاطبان از روایت عهدینی ایلیا شکل یافته است؟ آیا دو داستان دارای بن مایۀ مشترکاند؟ به عبارت دیگر، آیا روایتهای ایلیا و الیاس دارای ژرفساختی واحدند؟ پژوهش حاضر کوشیده است با بهرهگیری از رویکرد روایتشناختی گریماس، به تحلیل ساختار طرح دو داستان بپردازد و نحوۀ ارتباط بینامتنی این دو داستان را نشان دهد.
1- پیشینۀ پژوهش در این راستا پژوهشهای چندی انجام شده است که به برخی از آنها اشاره میشود؛ مقالۀ «تجزیهوتحلیل داستان حضرت یوسف در قرآن کریم براساس نظریۀ پراپ و گریماس» که بتول اشرفی و محمد بهنامفر و گیتی تاکی به نگارش درآوردند. مقالۀ «تحلیل ساختار روایی داستان حضرت سلیمان و ملکه سبا بر پایه الگوی روایی گریماس» که حامد صدقی و فاطمه گنج خانلو نوشتند. مقالۀ «تحلیل داستانهای قرآنی براساس نظریه کنشی گریماس» که فاطمه سلطانی ارائه کرد. علاوه بر مقالات مذکور، دو رسالۀ دکتری نیز در این زمینه به رشتۀ تحریر درآمده است که عبارتاند از: پایاننامۀ دکتری بتول اشرفی با عنوان «تحلیل گفتمان روایی قصص پیامبران در قرآن کریم» در بخش ادبیات فارسی دانشگاه سیستان و بلوچستان. پایاننامۀ دکتری مریم صالحینیا با عنوان «تحلیل ساختار روایت در قرآن، کتاب مقدس و چند متن تفسیری و عرفانی» در بخش ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد.
2- چارچوب نظریکالر میگوید: «روایتشناسی، هرمنوتیک نیست»(Culler, 1975, p31) . روایتشناسی در پی آن است تا فرآیند ساخت و درک اثر داستانی از سوی خواننده را تبیین کند. از منظر روایتشناختی، درک معنا مبتنی بر حرکتی است که از شناخت نقشها و پیجویی رخدادها و تغییرات آغاز میشود و به برداشت مفاهیم یا وضعیتهای عام انسانی ختم میشود (اسکولز، 1377، ص23). پس، قدم اول و بنیادی در درک معنای اثر داستانی، آگاهی از نقشها و شناخت رخدادها است. گریماس برخلاف روایتشناسانی مثل بارت که به دنبال رمزگان هرمنوتیکی (hermeneutic codes) بودند، توجه خود را معطوف به عناصر صوری داستان کرد و بدین منظور، در لایههای چندی به تحلیل رویات پرداخت. از منظر گریماس، تمایزگذاردن میان سه لایۀ متنی مفید است: لایۀ نخست سطح ساختار عمیق معناشناختی، تعارضهای بنیانی و تلفیقهاست، لایۀ دوم سطح ساختارهای بیرونی، کنشگران و کنشهاست؛ این دو لایه ساختارهای روایی - معنایی خوانده میشوند و لایۀ سوم مشتمل بر ساختارهای کلامی (discursive) نظیر فضا، زمان، شخصیتها و تصویرسازی است (Herman, 2005, p 524-525). تحلیل لایۀ دوم - که مقصود پژوهش حاضر هم هست - مشتمل بر تحلیل شکلوارۀ کنشها (narrative schema) و مدل کنشگران (actant model) است. در نگاه گریماس، ساختار روایت شامل سه پارۀ ابتدایی، میانی و انتهایی است که گذار از پاره یا حالت پیشین به پاره بعد بهواسطۀ نیروهایی رخ میدهد و این نیروهای ایجادکنندۀ تغییر، نیروی تحریککننده و نیروی ساماندهندهاند. با این توضیح که روایت در پاره ابتدایی از ثبات برخوردار است و نیروی تخریبکنندۀ این تعادل را بر هم میزند و روایت وارد حالت و پارۀ دیگری میشود که پارۀ میانی نامیده میشود و در این پاره، نیروی ساماندهنده وارد عمل میشود و پارۀ میانی را تغییر میدهد و تعادل را به داستان باز میگرداند و پارۀ پایانی داستان شکل میگیرد (Herman, Ibid). در شکل زیر، ساختار و شکلواره روایت از نقطهنظر گریماس نشان داده شده است (عباسی، 1393، ص58).
علاوه بر آگاهی از طرح، معنای داستان مبتنی بر آگاهی از شخصیتهای داستان است که نقشهای روایی را بر عهده دارند (اسکولز، عناصر 25). پراپ این هفت نقش را قهرمان، اعطاکننده، یاریگر، اعزامکننده، شاهزاده خانم، قهرمان دروغین و شخصیت شریر بیان میکند (.(Propp, 1982, p گریماس این هفت نقش را به شش نقش تقلیل میدهد. مبنای مدل کنشگران گریماس، تقابلی بود که بین کنشگران برقرار میشود و بنابراین، هر یک از کنشگران با توجه به کنشگر مقابل تعریف میشوند؛ یعنی فرستنده/گیرنده، فاعل/شیءارزشی، یاریکننده/بازدارنده (Greimas; 1983[1966], 207). گفتنی است گریماس ساختار متن ادبی را شبیه جمله میداند و بیان میکند همانگونه که فعل گرانیگاه جمله است، مدل کنشگران، گرانیگاه متن ادبی است (سلدن، 1384، ص114). از نقطهنظر او، کنشگر آن چیزی است که عملی را انجام میدهد یا عملی بر آن انجام میشود و فراتر از شخصیتهای داستانی است و حتی میتواند یک مفهوم انتزاعی مثل آزادی باشد (تولان، 1398، ص150-151). در مدل کنشگران گریماس، فرستنده فاعل را ترغیب میکند تا در پی رسیدن به شیء ارزشی باشد و به گیرنده سود برساند و کنشگر یاریکننده در مسیر مذکور، فاعل را در جهت رسیدن به هدفش یاری میکند و کنشگر بازدارنده، تلاش دارد فاعل از رسیدن به شیء ارزشی باز بماند (اخوت، 1371، ص146-147). نحو روایی و مدل کنشگران در شکل زیر نمایش داده شده است (عباسی، 1393، ص69).
با این وصف، تحلیل ساخت روایی یک روایت، منوط به تحلیل ساختار و طرح روایی آن روایت و مدل کنشگرانش است؛ بنابراین، پژوهش حاضر میکوشد تا روایت الیاس در قرآن و ایلیا را در عهد عتیق بر مبنای این مدل تحلیل کند و روابط بینامتنی آنها را در سطح ژرفساختی بیابد.
3- تحلیل روایی داستان الیاس، علیهالسلام، در قرآنکریم داستان الیاس، علیهالسلام، در آیات 132-123سورۀ صافات قرآنکریم آمده که در ادامه ذکر شده است: وَ إِنَّ إِلْیَاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ* إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَ لَا تَتَّقُونَ* أَ تَدْعُونَ بَعْلًا وَ تَذَرُونَ أَحْسَنَ الخْالِقِینَ* اللَّهَ رَبَّکمُ وَ رَبَّ ءَابَائکُمُ الْأَوَّلِینَ* فَکَذَّبُوهُ فَإِنهَّمْ لَمُحْضَرُونَ* إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ* وَ تَرَکْنَا عَلَیْهِ فىِ الاَخِرِینَ* سَلَامٌ عَلىَ إِلْیَاسِینَ* إِنَّا کَذَالِکَ نجَزِى الْمُحْسِنِینَ* إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ(صافات، 123-132).
3-1- ساختار روایت در داستان الیاس، علیهالسلام نکته حائز اهمیت در یافتن طرح این روایت، التفات به این امر است که این روایت در پی بیان چیست. روایت به دنبال بیان ماجرای نبوت الیاس، علیهالسلام، یا بیان ماجرای بتپرستی قوم الیاس، علیهالسلام، است. آنچه از ساختار این روایت بر میآید این است که روایت در پی حکایتگری از نبوت جناب الیاس، علیهالسلام، است نه بتپرستی قومش؛ بنابراین، اجزای آن به شرح زیرند و همچنین، ساختار این روایت در شکل 3 نمایش داده شده است.
شکل 3: ساختار روایت داستان حضرت الیاس، علیهالسلام، در قرآن کریم
3-2- تحلیل مدل کنشگران در داستان الیاس، علیهالسلام در این روایت، حضرت الیاس، علیهالسلام، از سوی خداوند مبعوث میشود و مأموریت مییابد قوم خود را به توحید دعوت کند و از پرستش بعل باز دارد. در این مسیر، افراد مخالف در نقش بازدارندۀ ایشان از مأموریتشان وارد عمل میشود و ایشان را از دستیابیشان به شیء ارزشی باز میدارند و بندگان مؤمن، حضرت الیاس را یاری میکنند و دستیابی حضرت الیاس به این شیء ارزشی، برای خودش و مردم سود دارد. مدل کنشگران این روایت در شکل 4 آمده است و کنشگرهای آن عبارتاند از:
شکل 4: مدل کنشگران داستان حضرت الیاس، علیهالسلام، در قرآن کریم
4- تحلیل روایی داستان ایلیا، علیهالسلام، در عهدینداستان ایلیا، علیهالسلام، در عهدین در فصلهای 21-17 اول پادشاهان و 2-1 دوم پادشاهان آمده است؛ این فصلها شامل روایتهای مختلف است که در ادامه، بخش اصلی آن در ارتباط بینامتنی با قرآن کریم تحلیل روایی شده است.
4-1- روایت ملاقات ایلیا، علیهالسلام، و اخاباین روایت از داستان حضرت ایلیا، علیهالسلام، در آیات 16-1 فصل 18 اول پادشاهان بیان شده و ساختار آن در شکل 5 نمایش داده شده است.
4-1-1- تحلیل ساختار روایت ملاقات ایلیا و اخاب
شکل 5: ساختار روایت ملاقات ایلیا، علیهالسلام، و اخاب در عهدین
شکل 6: مدل کنشگران ملاقات ایلیا، علیهالسلام، و اخاب در عهدین
4-1-2- تحلیل مدل کنشگران مدل کنشگران این روایت شامل اجزای زیر است که در شکل 6 مشاهده میشود.
4-2- روایت مباهلۀ ایلیا، علیهالسلام، با انبیای بعلاین روایت از داستان ایلیا، علیهالسلام، در آیات 46-17 فصل 18 اول پادشاهان ذکر شده است. ساختار آن در شکل 7 نمایش داده شده است.
4-4-1- تحلیل ساختار روایت
شکل 7: ساختار روایت مباهله ایلیا، علیهالسلام، و انبیای بعل در عهدین
4-4-2- تحلیل مدل کنشگران: مدل کنشگران این روایت در شکل 8 به نمایش گذاشته شده که شامل عناصر زیر است:
شکل 8: مدل کنشگران مباهله ایلیا، علیهالسلام، و انبیای بعل در عهدین
4-5- روایت انتخاب اَلِیشَع بن شافاط بهعنوان جانشین ایلیا، علیهالسلاماین روایت از داستان ایلیا، علیهالسلام، در آیات 21-1 فصل 19 اول پادشاهان ذکر شده که ساختار آن در شکل 9 نمایش داده شده است.
4-5-1- تحلیل ساختار روایت
شکل 9: ساختار روایت انتخاب اَلِیشَع بن شافاط به جانشینی ایلیا، علیهالسلام، در عهدین
4-5-2- تحلیل مدل کنشگران مدل کنشگران این روایت در شکل 10 آمده و شامل اجزای زیر است:
شکل 10: مدل کنشگران انتخاب اَلِیشَع بن شافاط به جانشینی ایلیا، علیهالسلام
4-6- روایت صعود ایلیا، علیهالسلاماین روایت از داستان ایلیا، علیهالسلام، مربوط به صعود ایشان در آیات 18-1 فصل 2 دوم پادشاهان ذکر شده است. ساختار این روایت در شکل 11 نمایش داده شده است.
4-6-1- تحلیل ساختار روایت
شکل 11: ساختار روایت صعود ایلیا، علیهالسلام، در عهدین
4-6-2- تحلیل مدل کنشگران مدل کنشگران روایت صعود ایلیا، علیهالسلام، در شکل 12 نشان داده شده که دارای عناصر زیر است:
شکل 12: مدل کنشگران صعود ایلیا، علیهالسلام، در عهدین
نتیجهگیری
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
قرآن کریم. عهدین، ترجمه قدیم. اخوت، احمد. (1392). دستور زبان داستان. اصفهان: نشر فردا. احمدی، بابک. (1380). ساختار و تأویل متن. تهران: نشر مرکز. اشرفی، بتول. (1396). تحلیل گفتمان روایی قصص پیامبران در قرآن کریم. دانشگاه سیستان و بلوچستان، بخش ادبیات فارسی. اشرفی، بتول، تاکی، گیتی و محمد بهنام فر. (1394). تجزیهوتحلیل داستان حضرت یوسف(ع) در قرآن کریم براساس نظریه پراپ و گریماس. دو ماهنامۀ جستارهای زبانی، 7، 52-23. تولان، مایکل. (1398). روایتشناسی: درآمدی زبانشناختی - انتقادی. ترجمۀ سیده فاطمه علوی. فاطمه نعمتی. تهران: سمت. تودوروف، تزوتان. (1392). بوطیقای ساختارگرا. ترجمۀ محمد نبوی. تهران: آگه. پراپ، ولادیمیر. (1368). ریختشناسی قصههای پریان. ترجمۀ فریدون بدرهای. تهران: توس. پرینس، جرالد. (1395). شکل و کارکرد روایت. ترجمۀ محمد شهبا. تهران: مینوی خرد. سلدن، رامان و پیتر ویدوسون. (1384). راهنمای نظریة ادبی معاصر. ترجمة عباس مخبر. تهران: طرح نو. سلطانی، فاطمه. (1397). تحلیل داستانهای قرآنی براساس نظریه کنشی گریماس. پژوهشهای ادبی – قرآنی، 2، 54-35. صالحینیا، مریم. (1394). قدسیت و ساختار، جستاری در روایتشناسی تطبیقی متون قدسی. تهران: نگاه معاصر. صالحینیا، مریم. (1387). تحلیل ساختار روایت در قرآن، کتاب مقدّس و چند متن تفسیری و عرفانی. دانشگاه فردوسی مشهد. بخش ادبیات فارسی. صدقی، حامد و فاطمه گنج خانلو. (1395). تحلیل ساختار روایی داستان حضرت سلیمان و ملکۀ سبا بر پایۀ الگوی روایی گریماس. پژوهشهای ادبی - قرآنی، 3، 46-23. عباسی، علی. (1395). روایتشناسی کاربردی. تهران: دانشگاه شهید بهشتی. محمدی، محمدهادی و علی عباسی. (1381). صمد: ساختار یک اسطوره. تهران: چیستا. هارلند، ریچارد. (1396). دیباچهای تاریخی بر نظریۀ ادبی از افلاطون تا بارت. ترجمۀ بهزاد برکت. تهران: ماه و خورشید. والاس، مارتین. (1382). نظریههای روایت. ترجمۀ محمد شهبا. تهران: هرمس. Culler, Jonathan. (1975). Structuralist Poetics: Structuralism, Linguistics, and the Study of Literature. Ithaca: Cornell University Press. Erlich, Victor. (1980). - Russian Formalism- History and Doctrine, Paris/New York: Mouton. Johnstone, Barbara. (2007). Discourse Analysis. Oxford: Blackwell. Herman, David, Manfred, Jahn, Marie-Laure, Ryan. (2005). Routledge Encyclopedia of Narrative Theory. Routledge. Irena Makaryk. (1993). Encyclopedia of Contemporary Literary Theory_ Approaches, Scholars, Terms: Toronto, University of Toronto Press. Greimas, Algirdas Julien. (1983 [1966]). Structural Semantics: An Attempt at a Method, trans. Danielle McDowell, Ronald Schleifer, and Alan Velie, Lincoln: University of Nebraska Press. MaCuliffe, Jain Dammen. (2001). Encyclopedia of the Quran. Leiden: Brill. Propp, Vladimir. (1968). The Morphology of the Falktale. Aldershot: Scholar Press. Reynolds, Gabriel Said. (2010). The Quran and its Bibical Subtext. Routledge. Scholes, Robert. (1974). Structuralism in literature, An Introduction, New Haven. London: Yale University Press. Shklovsky, Victor. (1990). Theory of Prose, (Trans) Benjamin Sher. Dalkey: Archive Press. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,968 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 252 |