تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,658 |
تعداد مقالات | 13,563 |
تعداد مشاهده مقاله | 31,144,506 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,271,452 |
تحلیل گفتمان انتقادی کتاب اسرارالتّوحید بر مبنای الگوی ون لیوون | |||||||||||||||||||||
پژوهشهای ادب عرفانی | |||||||||||||||||||||
دوره 15، شماره 2 - شماره پیاپی 47، اسفند 1400، صفحه 153-166 اصل مقاله (474.13 K) | |||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jpll.2022.127653.1590 | |||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||
فائزه عرب یوسف آبادی* 1؛ زهرا داور2 | |||||||||||||||||||||
1دانشیار زبان و ادبیات فارسی، گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه زابل، زابل، ایران | |||||||||||||||||||||
2کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی، گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه زابل، زابل، ایران | |||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||
بیان مسئله: اسرارالتوحید اثری عرفانی است که در آن، کارگزاران اجتماعی بهشیوههای مختلف بازنمایی میشوند. روش: هدف در این پژوهش، تحلیل گفتمان این کتاب بر مبنای الگوی ون لیوون و با تکیه بر روش توصیفی ـ تحلیلی است. یافتهها و نتایج: نتایج اولیه بیانگر آن است که ابوسعید ابوالخیر در این اثر ازطریق فعّالسازی، نیرویی پویا و اثرگذار معرفی شده است. بیشترین بسامد نامدهی پس از ابوسعید ابوالخیر مربوط به خواجه حسن مؤدب، کارگزار مخصوص ابوسعید و ابوالقاسم قشیری است. آشکار است که بسامد نامدهی این شخصیّت معتبر بهدلیل گرایش نهایی او به ابوسعید، تأثیر شگرفی بر وجهه و مشروعیت معنوی ابوسعید ابوالخیر گذاشته است. در اسرارالتوحید بیشترین بسامد گروهها مربوط به مشایخ/ صوفی، درویشان و مریدان است که همه مربوط به گروه خود و گفتمان طریقتمحور هستند. در زیرشاخة نامشخّصسازی مشخص شد که هویّت کارگزاران ناشناس در تبلیغ گفتمان طریقتمحور اهمیتی ندارد؛ بلکه مهم عملی است که آنها انجام میدهند. عمل این کارگزاران ناشناس همواره کارکردی مشابه و مؤثر در بیان دیدگاههای عرفانی نویسنده دارد که اغلب شامل مشاهده، دریافت عظمت و اهمیّت شخصیّت معنوی ابوسعید ابوالخیر است. در اسرارالتوحید، انساننمایی حیوانات بار ایدئولوژیکی دارد؛ زیرا حضور این حیوانات وحشی از مقولة کرامات ابوسعید ابوالخیر است تا نشانی بر مشروعیّت، تثبیت قدرت و صدق او باشد. ازنظر مولفة حذف ثابت شد که بخشهایی از دانستههای ابوسعید شامل مقولة کمرنگسازی میشود؛ زیرا تولیدکنندۀ گفتمان در این اثر، مانند دیگر سالکان، موظّف است از افشای اسرار ربّوبی بپرهیزد و سرّ حق را جز با اهل حق در میان نگذارد. | |||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||
تحلیل گفتمان انتقادی؛ کارگزار اجتماعی؛ اسرارالتوحید؛ ابوسعید ابوالخیر؛ کمرنگسازی؛ ون لیوون | |||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||
1ـ مقدمه 1 برای شناخت و درک عمیقتر یک اثر ادبی و پیبردن به کنه متن باید از ظاهر گذشت و به لایههایی فراتر از ظاهر رجوع کرد. علم زبانشناسی یکی از ابزارهای شناخت و درک عمیق آثار ادبی است که ازطریق تحلیل گفتمان انتقادی به جنبههای دینی، اجتماعی، سیاسی و... آثار ادبی توجه میکند و یک متن را از همة جوانب و لایههای پنهان آن بررسی میکند. برپایة نظام جامعهشناختی ـ معنایی «متون در شرایط اجتماعیِ تولید و مصرف قرار گرفته و به آن مربوط شوند» (Richardson, 2007: 41)؛ بر این اساس سازوکار گفتمانی یک رویداد ارتباطی شامل فرایندهای مختلف ساخت متن و کاربست آن است که به تحلیل گفتمانی متن میانجامد، نه تحلیل صرفاً متنی آن. یکی از مهمترین ابزار شناخت این فرایند، بررسی شیوههای بازنمایی و اظهار کارگزاران اجتماعی متن است. ازجمله برجستهترین نظریهپردازان تحلیل انتقادی گفتمان، تئو ون لیوون (1996 م.) است. «او با بررسی متون گوناگون بهشیوهای نظاممند، چگونگی بازتاب عوامل اجتماعی را در متن بررسی میکند و تأثیر و تأثّر زبان و عوامل اجتماعی را در بازنمایی کارگزاران در اثر نشان میدهد» (حقپرست، 1390: 47). ون لیوون در تلاش است روشها و اصولی را بنمایاند که تولیدکنندۀ یک گفتمان برای تولید یک متن و انتقال معنا استفاده میکند. او اثری را که یک گفتمان بر روی ساخت، تبدیل صورت و حفظ قدرت اجتماعی و جامعه میگذارد، امری مهم میداند و برای تحلیل متن از رویکردی جامعهشناختی ـ معنایی استفاده میکند و در تلاش برای نشاندادن راههای مختلف بازنمایی کنش اجتماعی در گفتمان است (سادات مقداری و جهانگیری، 1394: 126). هدف در این پژوهش تشخیص کارگزاران اجتماعی و تبیین و بررسی شیوههای بازنمایی کارگزاران اجتماعی در متن کتاب اسرارالتوحید فی مقامات ابیسعید نوشتۀ محمد بن منوّر، از نوادگان ابوسعید است. این کتاب ازجمله شاهکارهای انکارناپذیر نثر پارسی و یکی از مهمترین اسناد تاریخ اجتماعی ایران است (ریپکا، 1382: 424‑428 ). روانی انشا و انسجام و استحکام عبارات و رعایت تام و تمام موازین فصاحت و بلاغت در این کتاب به حدّ اعلای خود رسیده است (صفا، 1363: 982). این اثر ارزشمند مشتمل بر سه باب است: باب نخست دربارة احوالات شیخ و سلوک و ریاضات اوست؛ باب دوم دربارة شیوههای رهبری شیخ و ارشاد مریدان و باب سوم مربوط به وصیتها و مرگ شیخ و عجایبی است که پس از مرگ ایشان رخ داده است. در این سه باب، دویست و هفتاد و یک حکایت موجود است که در آن، کارگزاران اجتماعی بهشیوههای مختلف بازنمایی میشوند. وجود این ویژگی از یکسو و نبودِ تحقیقی بنیادین دربارۀ این موضوع ازسوی دیگر، نگارندگان را بر آن داشت که به بررسی و تبیین شیوههای بازنمایی کارگزاران اجتماعی در کتاب اسرارالتوحید بپردازند و با تکیه بر روش توصیفی ـ تحلیلی و برای کشف مولّفههای گفتمانمحور اسرارالتوحید، به سؤال اصلی زیر پاسخ دهد که شیوههای بازنمایی کارگزاران اجتماعی در متن کتاب اسرارالتوحید چه ارتباطی با زندگی و اندیشههای ابوسعید دارد؟ پژوهش برپایۀ این فرضیه شکل گرفت که بازنمایی کارگزاران در اسرارالتوحید همه هدفمند و در جهت تأثیرگذاری بر مخاطب برای القای ایدئولوژی عرفانی ابوسعید ابوالخیر است که با شیوههای فعّالسازی، منفعلسازی، نامدهی، پیوند، تشخّصزدایی و کمرنگسازی نمود یافته است. 1ـ1 پیشینۀ پژوهش تاکنون پژوهشهایی دربارة اسرارالتوحید انجام شده که عبارت است از: «بازنمایی و تحلیل ساختارهای مردمگرایی در سیرة عملی و نظری ابوسعید ابوالخیر با رویکرد نظریة خودشکوفایی آبراهام مزلو» نوشتة ساعدی، خردمندپور، مقامیانزاده، اردشیرزاده (1400)؛ در این نوشته نویسندگان با رویکرد به نظریة خودشکوفایی آبراهام مزلو نشان دادند که اصلیترین ویژگی در مناسبات بینافردی ابوسعید، برترینجستن اوست و اینکه ابوسعید در ارتباطگیری با مردم، مفاهیم بنیادین انسانی را ممیزة میان افراد شکوفا و رشدنیافته در نظر گرفته است و با تبیین نظام ارزشگذاری جدید مبتنی بر مسائل معرفتی و غیرظاهری ازسوی شیخ، موجب گرایش مردم به مجالس وعظ و تذکیر شده است. «بررسی وجوه مشترک ویژگیهای پیر و شیخ در اسرارالتوحید محمد بن منوّر و رمان برادران کارامازوف از فئودور داستایفسکی» از حسینی، میرانی و میر که نویسندگان در این مقاله با اشاره به سیرة عملی و نظری ابوسعید ابوالخیر و پدر زوسیما (در مرتبة پیران واصل) به تبیین مقولاتی مانند انقیاد محض سالک در برابر پیر، گرایش عوام به نهاد خانقاه و دِیر و محبوبیّت عمومی پیر، نقش هدایتگری پیر برای حل مشکلات عوام و خواص، مشاهدة کرامات از پیر، فراست پیر، ارتباط روح پیر با عالم ناسوت پس از مرگ و مقدّسانگاری پیر پرداختهاند. «نعل وارونه در گفتار و رفتار شیخ ابوسعید ابوالخیر» از اشرفی و فرخزاد (1398)؛ در این مقاله نخست گونههایی از وارونگی معنا معرفی میشود؛ سپس نویسندگان با بررسی رفتارهای متفاوت ابوسعید نشان میدهند که باژگونگی امور یا وارونگی معنا، مبنای بسیاری از اندیشههای ابوسعید ابوالخیر در اسرارالتوحید است و این شیوة ابوسعید مواجهة او با نخوت صوفیانة عصر خویش است. «مقایسة کهنالگوهای یونگ با شیوة عرفانی ابوسعید» از اژهای و عرب جعفری (1396) که نویسندگان این پژوهش دو کهنالگوی سایه و نقاب در نزد یونگ را با تعالیم ابوسعید ابوالخیر تطبیق و مقایسه کردهاند و نمودهای سایه را در اندیشة ابوسعید نشان میدهند؛ آنان با یافتن انواع نقاب در دیدگاه وی، نقش مثبت و منفی آنها را بیان میکنند و نشان میدهند که هدف یونگ سازگار و هماهنگکردن انسان با جامعه و رساندن او به فردیّت در همین اجتماع است؛ ولی هدف ابوسعید رساندن انسان به حقیقت است. «بررسی ساختار روایی اسرارالتوحید براساس شیوههای شخصیتپردازی» (1392) از شفق، مدرسی و یاسینی (1392) که نویسندگان در آن به بررسی شخصیتپردازی در کتاب اسرارالتوحید برمبنای نظریۀ گریماس و ژنت پرداختهاند. نویسندگان در این پژوهش پس از کشف، شناسایی و میزان موفقیت محمد بن منوّر در پردازش شخصیتهای حکایت اثبات کردند که حکایتپردازی در اسرارالتوحید شیوهای برای گسترش اندیشههای صوفیانه و ابزاری برای معرفی و نمایش عظمت شخصیت ابوسعید ابوالخیر است. مقالة دیگر از همین نویسندگان با عنوان «بررسی کانون روایت در اسرارالتوحید» (1392) است که در آن، روایتهای این کتاب ازنظر کانونیسازی نظریة ژرار ژنت تحلیل شده است. نویسندگان ازطریق دو مقولة وجه و لحن، توانایی نویسنده را در بازتابانی اندیشههای عرفانی ابوسعید نشان دادهاند. پژوهش دیگر مقالهای با عنوان «بررسی کتاب اسرارالتوحید از دیدگاه کنش اجتماعی» از محمدزاده و یوسففام (1392) است. نویسندگان در این مقاله علاوهبر تبیین رابطة علی بین متن کتاب اسرارالتوحید و سیاست، اجتماع و دین و... به توصیف مسائل مربوط با فرهنگ و اجتماع و باورها و ارزشها و ضدارزشها در کتاب اسرارالتوحید پرداختهاند. از دیگرسو، بنیاد نظری این پژوهش در جامعههای آماری فارسیزبان دیگری بررسی و تحلیل شده است؛ برای مثال پهلواننژاد و صحراگرد (1388) در مقالة «شیوههای بازنمایی کارگزاران اجتماعی در نشریات دورة مشروطه از منظر گفتمانشناسی انتقادی» به این نتیجه رسیدند که که بیشتر متون دورة مشروطه از مؤلفههای جامعهشناختی ـ معنایی استفاده کردهاند و در این نشریات، کارگزاران در قالب انسانهایی فعال و پویا بازنمایی شدهاند که پس از رهایی از استبداد در راه پیشرفت جامعة خود تلاش میکنند. پوشنه و معین (1392) در مقالة «تحلیل گفتمان انتقادی در اثری از ابراهیم گلستان با استفاده از مؤلفههای جامعهشناختی ـ معنایی گفتمانمدار با توجه به بازنمایی کارگزاران اجتماعی» شیوههای متفاوت بازنمایی کارگزاران اجتماعی مختلف در روایت «میان دیروز و فردا» اثر ابراهیم گلستان (1384) را نشان دادند و به کشف رابطة بین دیدگاههای فکری ـ اجتماعی (ایدئولوژیک) با ساختارهای گفتمانمدار در روایت مذکور پرداختند. با توجه به پیشینة فوق بهدرستی میتوان ادعا کرد که پژوهش حاضر، نخستین اثری است که به تحلیل گفتمانمدارِ اسرارالتوحید با تأکید بر مؤلفههای جامعهشناختی ـ معنایی میپردازد.
2ـ بنیاد نظری الگوی گفتمانمدار ون لیوون (2008 م.) ازجمله نظریات جدید گفتمان انتقادی است که در آن یک نظام شبکهای ارائه شده است که کارگزاران اجتماعی در آن بازنمایی میشوند (ساداتمقداری و جهانگیری، 1394: 126). این کارگزاران مجموع افرادی هستند که در یک رویداد حضور دارند. الگوی لیوون متشکل از دو شاخة اصلی حذف و اظهار است. به اعتقاد لیوون هرگاه کارگزار اجتماعی بهوضوح در گفتمان حضور داشته باشد، پدیدة اظهار رخ داده است (Van Leeuwen, 2008: 34). اظهار به دو شیوة تعیین نقش و تعیین نوع اشاره در کلام جلوه میکند. لیوون معتقد است «نقشهایی که در تصویرسازی به کارگزار داده میشود، جهت تعیین کارگزار [agent] و یا پذیرندة عمل [patient] است» (Van Leeuwen, 2008: 34) که به آن تعیین نقش نیز گفته میشود. نوع اشاره بسته به اینکه کارگزار اجتماعی دارای مشخصة انسانی باشد یا نباشد، به دو بخش تشخّصبخشی (personification) و تشخّصزدایی (impersonification) تقسیم میشود (Van Leeuwen, 2008: 36). از دیگرسو، براساس مؤلفۀ حذف، «تعدادی از کارگزاران اجتماعی درطی گفتمان بازنمایی نمیشوند» (Van Leeuwen, 2008: 32). در بلاغت سنتی برای هر حذفی، قرینهای وجود دارد؛ «وجود قرینهای که بر محذوف دلالت کند، اساس حذف است؛ زیرا در صورت مخفیبودن قرینه، معنا پوشیده میماند» (ابنالاثیر، 1994، ج 2: 81). در الگوی ون لیوون نیز حذف «گاه آگاهانه [purposely] است و بسته به اهداف و منافع تولیدکنندگان متن دارد و گاه غیرآگاهانه [Innocent] است و فرض بر آن است که خواننده یا شنونده از هویّت کارگزار حذفشده آگاه است و او را میشناسد» (Van Leeuwen, 2008: 32). حذف آگاهانه «در پیوند با اهداف نویسنده و برای ایجاد تصور موردنظر در مخاطب صورت میگیرد» (ساداتمقداری و جهانگیری، ۱۳۹۴: 127) و خود به دو نوع پنهانسازی (suppression) و کمرنگسازی (back grounding) تقسیم میشود. در پنهانسازی با «حذف کامل کارگزار اجتماعی و فعّالیت آن» (Van Leeuwen, 2008: 33) روبهرو هستیم؛ بهگونهای که هیچ اثری از آن در متن برجای نمیماند. در بلاغت سنتی این نوع حذف، نامقبول است؛ زیرا «اگر محذوف مشخص نباشد، نوعی اخلال صورت پذیرفته که جزو عیوب کلام برشمرده میشود» (قدامة بن جعفر، 1884: 206). در کمرنگسازی «با وجود حذف کارگزار از گفتمان، اثری از او در متن برجای است، بهطوری که میتوان بهصورت تلویحی به حضور او پی برد» (Van Leeuwen, 2008: 33)؛ در بلاغت سنتی به این اثر، قرینة لفظی میگویند. در ادامه به معرفی هریک از این موضوعات و بیان مصداقهایشان در کتاب اسرارالتوحید میپردازیم.
3ـ بحث و بررسی 3ـ1 اظهار (inclusion) اظهار در اسرارالتوحید به دو شیوة تعیین نقش و تعیین نوع اشاره در کلام جلوه میکند. در ادامه بهطور جداگانه به معرفی هریک از آنها و نشاندادن مصادیقشان در متن اسرارالتوحید میپردازیم. 3ـ1ـ1 تعیین نقش (Role allocation) تعیین نقش در اسرارالتوحید به دو شکل انجام میشود: الف) فعالسازی (activation) در فعالسازی، «کارگزار اجتماعی بهعنوان نیرویی فعّال، پویا و اثرگذار معرفی میشود» (Van Leeuwen, 2008: 34). این ویژگی در کتاب اسرارالتوحید در بیشتر اوقات مربوط به کنش ابوسعید در جایگاه عارفی مردمی است که تأثیری شگرف بر آحاد اجتماع داشته است. بااینکه ابوسعید در معارف صوفیه اثری مهمی تألیف نکرده است، گفتههای وی در متون متعدد بیانگر فعالبودن و پویایی او در بیان اندیشههای مربوط به تصوف عاشقانه، یکسونگری و یکساننگری و گرایش به اهل سکر بر مبنای رابطة قلبی با خدا ازطریق قربانیکردن نفس و گذشتن از خودی خود است (منوّر، 1381: 208). در بین احوال و سخنان وی آنچه بیشتر درخشش دارد و به نظرگاه او فردیّت میدهد، شادخواری و سبکروحی است (زرینکوب، 1379: 56). پویایی و اثرگذاری ابوسعید در مرتبة کارگزار اجتماعی تاحدّی است که آشکارا مخالف برخی از ارزشهای جامعه عمل میکرد و در روش خویش چنان مصمّم بود که موفق شد در جامعة خود ضدارزشهای بسیاری را به ارزش تبدیل کند. ب) منفعلسازی (Passivation) در منفعلسازی، کارگزار اجتماعی دریافتکننده و تأثیرپذیر و دریافتکنندة نتیجة عمل است (Van Leeuwen, 2008: 35). فعالیتهای ابوسعید ابوالخیر در جایگاه کارگزار فعال این گفتمان عرفانی در دورة خودش سبب میشود که گفتمان عرفانی او بهطور موقّت، یک گفتمان مسلّط و هژمونیک به شمار آید؛ زیرا او با کنش و رفتار و شیوههای خاص تربیتی خود، بهدور از هرگونه کینهتوزی و عداوت، مخالفان خود را منفعل میکرد. سلوک او با مخلوق برپایة رفق، وسعت مشرب، مهربانی با آفریدههای خدا، تمایل به شادزیستن، عیبپوشی و نگاه خوشبین نسبتبه موافقین و ضمیرخوانیهای هوشمندانه نسبتبه مخالفانی است که اغلب با شرمندهشدن دست از انکار او میکشیدند و به جرگة هوادارانش میپیوستند (منوّر، 1381: 268). در ابتدای کارش، امام قشیری به مخالفت با وی پرداخت؛ اما رفتار و کردار ابوسعید سبب شد او نیز همانند دیگر مخالفان به ابوسعید احترام بگذارد و از مخالفت دست بردارند (سجادی، 1379: 86‑88). در اکثر حکایتها تحوّل و تأثیرپذیری منکران پس از رؤیت کرامت و فراست شیخ بسیار سریع و ناگهانی است. نقل قول زیر نشاندهندة این منفعلسازی و تأثیرپذیری است: «جملة اصحاب فِرق و ائمّة مذاهب مرید شیخ گشته بودند و آن انکارها به اقرار بدل شده و حالت او را معتقد شده» (منوّر، 1381: 212). 3ـ1ـ2 تعیین نوع اشاره (Reference allocation) در کتاب اسرارالتوحید بسته به اینکه کارگزار اجتماعی دارای مشخصة انسانی باشد یا نباشد، نوع اشاره به دو بخش تشخّصبخشی (personification) و تشخّصزدایی (impersonification) تقسیم میشود: 3ـ1ـ2ـ1 تشخّصبخشی نحوة تشخّصبخشی کارگزاران اجتماعی، هم مشخصکنندة گروهی است که کارگزار، عضو آن است و هم رابطة بین فرد نامگذرانده و نامگذاریشده را مشخص میکند (Richardson, 2007: 49). تشخّصبخشی به دو زیرشاخة مشخّصسازی (determination) و نامشخّصسازی (indetermination) تقسیم میشود: 3ـ1ـ2ـ1ـ1 مشخّصسازی اگر هویّت کارگزارانی اجتماعی که در قالب مشخّصههای انسانی بازنمایی شدهاند، بهشیوهای بارز بیان شود، از شیوة مشخّصسازی استفاده شده است (Van Leeuwen, 2008: 37). مشخّصسازی شیوههای متعددی دارد که برخی از آنها که در اسرارالتوحید نمود بیشتری داشته، عبارت است از: الف) نامدهی (nomination) نامدهی شیوهای است که ازطریق آن، کارگزار اجتماعی با توجه به هویّت منحصربهفردش بازنمایی میشود (Van Leeuwen, 2008: 38). نامدهی به دو زیرشاخة نامدهی و عنواندهی تقسیم میشود: در زیرشاخة نامدهی اغلب نام خاص (اسم علم) کارگزار ذکر میشود؛ مانند: الله، موسی، فرعون، قارون، هارون و غیره. در اسرارالتوحید نام ابوسعید در همة صفحات کتاب و اغلبِ سطور وجود دارد. پس از او، بیشترین بسامد به خواجه حسن مؤدب (183 مرتبه) کارگزار مخصوص ابوسعید اختصاص یافتهکه اغلب کارهای شیخ را انجام میداده است. از دیگرسو، در زیرشاخة عنواندهی، عنوانها و القاب کارگزار بیان میشود مانند ربالسموات، رسولالله و... . در بخشی از اسرارالتوحید عنوانهای خدا با این شیوه مشخّصسازی شده است: «به هر زبانی به نامی دیگر خوانند خدای را. برخی رحمان خوانند که روزیشان باید. برخی رحیم خوانند که بهشت خواهند. برخی ملک خوانند که منزلتشان باید و هرکسی به چیزی حاجتمند باشند، او را بدان نام خوانند. و صوفیان او را حق خوانند که ایشان بدون او به هیچ چیز دست نیالایند» (منوّر، 1381: 240‑241). علاوهبر این، در اسرارالتوحید خود شیخ ابوسعید ابوالخیر کارگزاری است که با عنوان «شیخ» بیشترین بسامد عنواندهی را (2913 مرتبه) به او اختصاص یافته است. بخشی از این عناوین عبارت است از: «خاتمالأولیا»، «پیر صوفیان»، «عزیز روزگار»، «شاه میهنه»، «مهتر میهنه»، «مهین میهنه» و «زاهد میهنه». پس از ابوسعید بیشترین بسامد عنواندهی (151مرتبه) مربوط به ابوالقاسم قشیری، صاحب رسالة قشیریه و لطائف الأشارات است. این عارف نامدار ازجملة صوفیان مخالف ابوسعید بود که پس از ورود شیخ به نیشابور به مدت یک سال از دیدار او امتناع میکرد و او را منکر بود (محبّتی، 1391: 93). معروف است که در جایی ابوالقاسم قشیری از سر انکار دربارة ابوسعید چنین گفت: «بیش از آن نیست که بوسعید حق سبحانه و تعالی را دوست میدارد و حق سبحانه و تعالی ما را دوست میدارد. فرق چندین است که درین راه ما پیلیایم و بوسعید پشّهای» (منوّر، 1381: 236). پاسخ بوسعید به قشیری آن بود که «آن پشه هم تویی. ما هیچ چیز نیستیم» (همان). پس از این قشیری با خود عهد میبندد که پشت سر ابوسعید سخن نگوید و سرانجام نیز به اصرار یکی از مریدانش به مجلس شیخ میآید و شیخ ازطریق کرامت، او را از کار انجامشدهاش مطلع میکند و این باعث میشود که قشیری او را تصدیق کند و از آن پس انکار شیخ را ترک کند (همان: 75‑76). آشکار است که نامدهی این شخصیّت معتبر بهدلیل گرایش نهایی به ابوسعید تأثیر شگرفی بر وجهة شیخ میگذارد؛ به همین دلیل نویسنده با مشخّصسازی، احوال این کارگزار را به مخاطب نشان میدهد. ب) پیوند (association) یکی دیگر از شیوههای مشخّصسازی که در اسرارالتوحید نمود یافته، فرایند پیوند است که با آن کارگزاران اجتماعیِ تشخّصدار بهشکل گروههایی نمایانده میشوند که دربارة فعّالیتی نظر واحدی دارند، یا عمل واحدی را انجام میدهند (Van Leeuwen, 2008: 37). این نوع کارگزار برخوردار از خصوصیّات مشترک گروهی از آدمهاست که یک طبقه یا قشر از جامعه به شمار میروند و ویژگیها و خصوصیّات کلّی آن طبقه را با خود دارند. بر مبنای توضیحات فوق در اسرارالتوحید بیش از شانزده نوع پیوند متفاوت برای مشخّصسازی کارگزار وجود دارد که با توجه به موضوع عرفانی اثر، بیشترین بسامد آن بهترتیب مربوط به گروه مشایخ/ صوفی (130)، درویشان (117) و مریدان (34) است که همه مربوط به گروه خود و گفتمان طریقتمحور هستند و حضورشان بار ایدئولوژیکی متن را افزایش میدهد و بهتر میتواند معرّف شیوة برخورد شیخ با گروه خاصی از افراد جامعه باشد؛ برای مثال در ابتدای اسرارالتوحید، سخن از دوران کودکی شیخ است که روزی در خانقاه سپری کرده بود و در آن مکان گروهی با عنوان درویش اجتماع کردهاند که با شنیدن یک بیت «درویشان را حالتی پدید آمد و آن شب تا روز برین بیت رقص میکردند و در آن حالت بودند» (منوّر، 1381: 16). در روایت فوق، درویشانْ کارگزارانی اجتماعی هستند که در سماع و پذیرش حالات عرفانی با یکدیگر نظر واحدی دارند و بهصورت گروهی نمایانده شدهاند که یک بیت در همه بهصورت مشابه اثر کرده است و همۀ آنها با یکدیگر موافق هستند و عمل واحدی انجام میدهند؛ بنابراین با یکدیگر پیوند دارند. در توضیح میافزاییم که در هویّتیابیهای جمعی و گروهی برآمده از فرایند پیوند، غیریّتسازی اجتماعی نقش برجستهای را ایفا میکند؛ زیرا هر گروهی به گروهی رقیبی احتیاج دارد تا ازطریق آن واجد هویّت شود (پردل، 1390: 44). زمانی که سوژه در موقعیتی گفتمانی قرار میگیرد، گفتمانها بنابه سرشت غیریّتسازانۀ خود بهگونهای عمل میکنند که ذهنیّت وی را برای دو قطب «ما» و «آنها» سامان دهند. این دو قطبیبودن بهصورت برجستهسازی و حاشیهرانی در کردار و رفتار سوژه نمایان میشود (Laclau & Mouffe, 1985). دورهای که ابوسعید ابوالخیر در آن میزیست، اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم است که در آن روزگار، ایران بهویژه خراسان از نابسامانی و تشویش اوضاع سیاسی رنج میبرد و تعدّد روزافزون فرقههای مذهبی و نزاع بر سر حقّانیّت هریک، شرایط را آشفتهتر کرده بود. در این دوران گفتمان شریعتمحور حالت مسلّط یا هژمونی (Hegemony) داشته است (تاجیک، 1383: 52) و بدنة حکومت معتقدان بدان را حمایت میکردند و با دستیابی به قدرت سیاسی، شیوة نگرش خود را به آحاد جامعه تلقین و شیوههای دیگر را سرکوب میکردند. مردمی که از ریاکاری عالمان دین و ستمکاری حاکمان و فرمانروایان زمان به تنگ آمده بودند، محضر ابوسعید را همچون نیرویی فعال و پویا و اثرگذار در آزاداندیشی و آزادگی، پناهگاه خود یافتند و از هرسو به دیدنش شتافتند (حلبی، 1377: 356). ابوسعید ابوالخیر در طول حیاتش وسعت مشرب داشت و به عشق و وجد و سکر و سماع تمایل داشت؛ به همین سبب گرایشهای شریعتمحور به او تاختند و به اباحیگری و زندقه و سماحت نسبتبه احکام شرعی متهم شد (منوّر، 1381: 268). برخی از گفتارها و رفتارهای او که با راه و رسم دیگر مشایخ خانقاههای نیشابور مغایرت داشت، آنان را نیز به داوری و انکار در حق او وامیداشت؛ با همة این مخالفتها و انکارها، ابوسعید راه و روش خانقاهی و افکار و گفتارهای صوفیانة خود را ادامه میداد و بر منبر، شعر و دوبیتی میخواند و از تفسیر قرآن و نشر اخبار بهشکل رایج میان متشرعان و ارباب علوم ظاهر، دوری میجست؛ حتی وصیت کرد جنازهاش را با شعر و دوبیتی و سماع به خاک بسپارند (همان: 33). با توجه به آنچه گفته شد، برجستهسازى «خود» ازطریق متعددی مانند مردمداری و تساهل و گذشت و پرهیز از ایذای دیگران و به حاشیهرانى «دیگرى» ازطریق ضمیرخوانیهای هوشمندانه و شرمندهسازی مخالفان در گفتمان عرفانی ابوسعید، آنها را در حدّ فاصل میان دو قطب مثبت و منفى سامان داده و سبب شده است ابوسعید گفتمان خود را در مقامی بالاتر از گفتمان شریعتمحور بنشاند و برجسته کند. 3ـ1ـ2ـ1ـ2 نامشخّصسازی چنانچه هویّت کارگزارانی اجتماعی ـ که در قالب مشخصههای انسانی بازنمایی شدهاند ـ مشخص نشود و بهصورت افرادی ناشناس معرفی شوند، از شیوة نامشخصسازی استفاده شده است (Van Leeuwen, 2008: 37). در اسرارالتوحید بیشترین بسامد نامشخّصسازی بهترتیب مربوط به پیرمردی، کسی، مردی و مردمانی ناشناس است. در این حالت، هویّت کارگزار نقشی در گفتمان ندارد؛ بلکه مهم عملی است که او انجام میدهد. آنچه این کارگزاران بیهویّت در حکایتهای متعدد انجام میدهند، همواره کارکردی مشابه دارد که شامل مشاهده و دریافت عظمت و اهمیّت شخصیّت ابوسعید است. حضور این کارگزاران در القای دیدگاه عرفانی ابوسعید مؤثر است؛ زیرا در برخی از حکایتها، این کارگزاران بدون هویّت افرادی بیاعتنا به مقام ابوسعید هستند که بهدلیل یک اتفاق متنبّه میشوند و با عذرخواهی از پیشگاه ابوسعید ابوالخیر کمک بزرگی به اثبات حقانیّت او میکنند؛ برای مثال در حکایت 46، شیخْ فردی به نام حسن مؤدب را به نزد شحنۀ شهر میفرستد تا از او درخواست کمک کند؛ هنگامی که حسن به نزد شحنه میرسد، شحنه را میبیند که «یکی را میزد و خلقی از دور نظاره میکردند» (منوّر، 1381 :111). حسن از شحنه درخواست کمک میکند و شحنه پولی که از آن «یکی» به زور گرفته بود، به حسن میدهد. حسن آن پول را به شیخ میدهد و شیخ برای درویشان غذا تهیّه میکند. همه گمان میکنند که آن پول حرام است. در ادامة حکایت، آن فرد که با لفظ «یکی» از وی یاد شده است، «پیش شیخ آمد و گریست و پای شیخ بوسه داد و گفت: ای شیخ! توبه کردم. مرا بحل کن که شما را خیانت کردم و قفای آن بخوردم و کیسهای سیم پیش شیخ بنهاد» (همان: 112) و روایت کرد که پدرش هنگام مرگ دو کیسه سیم به او داده و خواسته است که وقف خانقاه شیخ کند؛ اما او از این کار سر باز زد تا اینکه شحنه یک کیسه را از وی با ضرب شلاق گرفت و به شیخ داد و کیسۀ دوم را خودش به شیخ تقدیم کرد؛ به این ترتیب مریدان درمییابند که آن سفره که شیخ ترتیب داده بود، حرام نبوده است. در حکایت مذکور فردی که در ابتدای داستان تا آخر آن بهشکل ناشناس معرفی میشود، یک کارگزار اجتماعی است که بهدلیل بیاهمیّتبودن هویّتش بهصورت تشخّصبخشی نامشخصسازی برای مخاطب بازنمایی شده است؛ ولی کارکرد و عمل این کارگزار نقش مهمی در برطرفشدن ابهامات نسبتبه حرامبودن عملکرد ابوسعید دارد. 3ـ1ـ2ـ2 تشخّصزدایی پیش از این گفته شد که تعیین نوع اشاره، به دو شاخة تشخّصبخشی و تشخّصزدایی تقسیم میشود. «هرگاه کارگزار اجتماعی با مشخّصههای غیرانسانی بازنمایی شود، از شیوة تشخّصزدایی استفاده شده است» (Van Leeuwen, 2008: 36). دوستی با حیوانات و سخنگفتن آنها با عارفان تشخّصزدایی رایجی است که در متون صوفیه بارها برای کرامت صوفی درج شده است (قربانپور آرانی و حیدری رامشه، 1393: 316). این مضمون بهخوبی در بخشهایی دیده میشود که کرامات ابوسعید نمایانده میشود. در این شواهد بهسبب عنایت خداوند امر خارقالعادهای مانند تشخّصدهی به غیرانسان و سماع کلام حیوانات و نباتات و جمادات از ناحیة ابوسعید صادر میشود تا نشانی بر صدق او باشد؛ زیرا یکی از عواملی که مردم را به اعتقادیافتن به ظرفیّت معنوی یک پیر و یا شیخ طریقت رهنمون میشد، توان و قدرت آن رهبر به انجام چنین امور خارقالعادهای بود (شیمل، 1375: 344)؛ درواقع این امر نوعی تثبیت قدرت و مشروعیّت و اعتبار را برای صاحبان این کرامات به ارمغان میآورد (استعلامی، 1388: 96)؛ برای نمونه به حکایت زیر بنگرید که در آن شیخ ابوسعید ابوالخیر قصد حجاز کرده است و ابوالحسن خرقانی در آن شهر منتظر ایشان بود. هنگامی که تأخیر ابوسعید طولانی میشود، مریدی گمان میکند که ابوسعید گم شده است؛ ولی ابوالحسن خرقانی از این تصوّر مریدش عصبانی میشود و میگوید: «خاموش! ایشان راه گم نکنند. زمینی بود از همة دولتها بینصیب، تشنۀ قدم ایشان به خدای بنالیده است که بارخدایا! قدم دوستی بر روی من بران، تا من فردا بر زمینهای دیگر فخر کنم. حاجت آن زمین روا کردند و عزیزان را فرستادند تا عنان آن بزرگ بگرفتند و سوی آن زمین بردند و به حضور او آن زمین را خلعت دادند» (منوّر،1381: 136). در این گفتمان، زمینْ کارگزار اجتماعی غیرانسان در خدمت معناسازی برای بزرگداشت مقام معنوی ابوسعید ابوالخیر است؛ بنابراین تعیین نوع اشاره از نوع تشخّصزدایی است؛ زیرا زمین که خواستار برتری از سایر مکانهاست، با حضور شیخ ابوسعید ابوالخیر برتری و تشخّص یافته است. جدول زیر بسامد و کارکرد کارگزاران اجتماعی غیرانسان در اسرارالتوحید را بهخوبی نشان میدهد:
جدول شمارة 1: بسامد و کارکرد کارگزاران اجتماعی غیرانسان در اسرارالتوحید
3ـ2 حذف (Elusion) از میان انواع حذف در نظریة منظور، حذف ازطریق پنهانسازی در اسرارالتوحید هیچگونه نمودی نداشت؛ ولی تولیدکنندۀ گفتمان در این اثر، بهعلت پرهیز از افشای اسرار ربّوبی از بیان برخی دانستههای خویش امتناع کرده است که شامل مقولة کمرنگسازی میشود؛ زیرا به اعتقاد عارفان انسان در مقام سالک پس از طی طریق روحانی معرفت به حق، به اسراری آگاهی مییابد که وقوف دیگران به آن ممکن نیست. در این میان آن کس که سرّ خدا را بر مخلوقات عیان کند و بخواهد این اتّحاد را در خود طولانی کند، دردی میکشد که از حدود تحمّل نیروهای فطری بیرون است (حلّاج، 1379: 30)؛ با توجه به آنچه گفته شد، ابوسعید نیز مانند دیگر سالکان موظّف بوده است از افشای اسرار ربّوبی بپرهیزد و سرّ حق را جز با اهل حق در میان نگذارد.
4ـ نتیجهگیری از مجموع آنچه دربارة شیوههای بازنمایی کارگزاران اجتماعی برمبنای الگوی تحلیل گفتمان ون لیوون در کتاب اسرارالتوحید گفته شد، این نتایج حاصل شد که شیوة بازنمایی براساس مؤلفة اصلی اظهار در اسرارالتوحید ازطریق تعیین نقش و تعیین نوع اشاره در کلام جلوه میکند. در این اثر، تعیین نقش به دو شکل فعّالسازی و منفعلسازی انجام میشود. ابوسعید ابوالخیر با فعّالسازی، نیرویی فعّال، پویا و اثرگذار معرفی میشود که آشکارا مخالف برخی از ارزشهای جامعه عمل میکرد و در روش خود چنان مصمّم بود که موفق شد در جامعة خویش ضدّارزشهای بسیاری را به ارزش تبدیل کند و کراماتش همراه با رفتار و گفتار مردمدار و تساهلمحور، تأثیری شگرف بر آحاد اجتماع داشته است. در بخش منفعلسازی این نتیجه حاصل شد که فعّالیّتهای ابوسعید ابوالخیر در جایگاه کارگزار فعّالِ این گفتمان عرفانی در دورة خودش سبب شد گفتمان عرفانی او بهطور موقّت، یک گفتمان مسلّط و هژمونیک به شمار آید؛ زیرا کنش و رفتار و شیوههای خاصّ تربیتی ابوسعید باعث میشد، اغلب مخالفانش منفعل شوند و دست از انکار او بکشند و به جرگة هوادارانش بپیوندند. در اسرارالتوحید بسته به اینکه کارگزار اجتماعی دارای مشخصة انسانی باشد یا نباشد، نوع اشاره به دو بخش تشخّصبخشی و تشخّصزدایی تقسیم میشود. در این کتاب، مشخّصسازی هویّت کارگزارانی که در قالب مشخّصههای انسانی بازنمایی شدهاند، بهشیوههای نامدهی و پیوند انجام شده است. در بخش نامدهی این نتیجه حاصل شد که عنوان «شیخ» برای ابوسعید ابوالخیر در جایگاه کارگزار اعظم و شخصیّتمحوری حکایات در همة صفحات کتاب و اغلب سطور به کار رفته است. پس از آن، بیشترین بسامد نامدهی مربوط به خواجه حسن مؤدب کارگزار مخصوص ابوسعید ابوالخیر است که اغلب کارهای شیخ را انجام میداده است. سپس بیشترین بسامد مربوط به ابوالقاسم قشیری، صاحب رسالة قشیریه و لطائف الأشارات است. این عارف نامدار ازجملة صوفیان مخالف ابوسعید ابوالخیر بوده که پس از شناخت جایگاه معنوی ابوسعید انکار او را ترک کرده است. آشکار است که علّت این میزان اظهار و مشخّصسازی این شخصیّت معتبر بهدلیل گرایش نهایی او به ابوسعید ابوالخیر است. یکی دیگر از شیوههای مشخّصسازی که در اسرارالتوحید نمود یافته، فرایند پیوند است که ازطریق آن، کارگزاران اجتماعیِ تشخّصدار بهشکل گروههایی نمایانده میشوند که دربارة فعّالیتی نظر واحدی دارند، یا عمل واحدی را انجام میدهند؛ بر این اساس در اسرارالتوحید بیش از شانزده نوع گروه وجود دارد. با توجه به موضوع عرفانی اثر، بیشترین بسامد آن بهترتیب مربوط به مشایخ/ صوفی، درویشان و مریدان است که همه مربوط به گروه خود و گفتمان طریقتمحور هستند. در زیرشاخة نامشخّصسازی این نتیجه حاصل شد که در اسرارالتوحید بیشترین بسامد نامشخّصسازی بهترتیب مربوط به پیرمردی، کسی، مردی و مردمانی ناشناس است. در این حالت، هویّت کارگزار نقشی در گفتمان ندارد؛ بلکه مهم عملی است که او انجام میدهد. آنچه این کارگزاران بیهویّت در حکایتهای متعدد انجام میدهند، همواره کارکردی مشابه و مؤثر در بیان دیدگاههای نویسنده دارد. این کار شامل مشاهده و دریافت عظمت و اهمیّت شخصیّت ابوسعید است. براساس مولّفة تشخّصزدایی این نتیجه به دست آمد که در کتاب اسرارالتوحید، انساننمایی حیوانات بار ایدئولوژیکی دارد و حضور این حیوانات وحشی برای اثبات عظمت و قدرت معنوی و کرامات ابوسعید ابوالخیر است. در این شواهد بهسبب عنایت خداوند، امر خارقالعادهای مانند سماع کلام حیوانات و نباتات و جمادات از ناحیة ابوسعید صادر میشود تا نوعی تثبیت قدرت و مشروعیّت و اعتبار را برای او در جایگاه صاحب این کرامات ایجاد کند؛ علاوهبر این، از منظر مؤلفة حذف نیز این نتیجه حاصل شد که بخشهایی از دانستههای ابوسعید شامل مقولة کمرنگسازی میشود؛ زیرا تولیدکنندۀ گفتمان در این اثر، مانند دیگر سالکان موظّف بوده است از افشای اسرار ربّوبی بپرهیزد و سرّ حق را جز با اهل حق در میان نگذارد.
یادداشتها
IR-UOZ-GR-3245 | |||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,153 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 266 |