
تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,706 |
تعداد مقالات | 13,973 |
تعداد مشاهده مقاله | 33,597,358 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 13,322,995 |
طراحی و آزمون مدل ساختاری پیشایندهای علائم اختلال شخصیت مرزی و کیفیت زندگی در دانشجویان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهش های علوم شناختی و رفتاری | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 11، دوره 11، شماره 1 - شماره پیاپی 20، شهریور 1400، صفحه 163-180 اصل مقاله (1.04 M) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/cbs.2022.128556.1530 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زهرا شکراللهی1؛ مصطفی خانزاده* 2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1کارشناس ارشد روانشناسی، گروه روانشناسی، دانشکده علوم انسانی، مؤسسه آموزش عالی غیردولتی-غیرانتفاعی فیض الاسلام، خمینی شهر، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2استادیار گروه روانشناسی، دانشکده علوم انسانی، موسسه آموزش عالی غیردولتی-غیرانتفاعی فیض الاسلام، خمینی شهر، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهش حاضر با هدف طراحی و آزمون مدل ساختاری پیشایندهای علائم شخصیت مرزی و کیفیت زندگی دانشجویان، شامل رواننژندگرایی، هوش هیجانی و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان انجام شد. طرح پژوهش از نوع همبستگی بود. 300 نفر از دانشجویان دانشگاه پیامنور نجفآباد با استفاده از روش نمونهگیری دردسترس بهعنوان نمونۀ پژوهش انتخاب شدند. برای گردآوری دادهها از فرم کوتاه سیاهۀ پنجعاملی نئو، مقیاسهای هوش هیجانی شات و کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی و پرسشنامههای تنظیم شناختی هیجان و فرم ب صفات اسکیزوتایپال استفاده شد. برای آزمون مدل مفهومی پژوهش از روش مدلیابی معادلات ساختاری استفاده شد. در این تحلیل برای برآورد پارامترهای مدل از روش حداکثر درستنمایی و برای بررسی معناداری اثرات غیرمستقیم مدل از روش بوت استراپ استفاده شد. دادهها با استفاده از نرمافزارهای SPSS-24 و AMOS-24 تجزیهوتحلیل شد. نتایج نشان داد شاخصهای برازش مدل در حد مطلوبی هستند. بررسی اثرات مستقیم مدل نشان داد تمامی اثرات مستقیم، بهجز اثر هوش هیجانی بر علائم شخصیت مرزی، معنادارند. نتایج آزمون بوتاستراپ نیز نشان داد اثرات غیرمستقیم رواننژندگرایی و هوش هیجانی بر کیفیت زندگی معنادارند. بهطورکلی، این نتایج نشان میدهد راهبردهای تنظیم هیجان میتواند در ارتباط بین ویژگیهای شخصیت، علائم شخصیت مرزی و کیفیت زندگی نقش میانجیگر داشته باشد. باتوجهبه اهمیت راهبردهای تنظیم هیجان در تبیین علائم شخصیت مرزی و کیفیت زندگی، میتوان به متولیان سلامت روان دانشجویان پیشنهاد کرد تا دراینزمینه مداخلات مناسبی انجام دهند. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
رواننژندگرایی؛ هوش هیجانی؛ راهبردهای تنظیم شناختی هیجان؛ علائم شخصیت مرزی؛ کیفیت زندگی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مفهوم کیفیت زندگی پیچیده و شامل عوامل عینی و ذهنی است. این مفهوم دربردارندۀ سلامت جسمی، اجتماعی، خانوادگی و روانی و درک مشخصی از رضایت از زندگی، امیدداشتن و روابط اجتماعی است (داداشزاده، ارقیه، موسویکیا، علیزاده، 1392). ازنظر آپته و خوانداگلی[1] (2016) کیفیت زندگی نتیجۀ واکنش دوطرفه میان شخصیت افراد و استمرار رویدادهای زندگی است. رویدادهای زندگی در یک مجموعۀ چندبعدی از حوزههای زندگی مانند دانش، مذهب، روابط اجتماعی، امنیت، محیطزیست، آزادی، اقتصاد و تفریح اتفاق میافتد که کیفیت زندگی بر این مجموعه از حوزههای زندگی تأثیر میگذارد. نتایج پژوهشهای مختلف نشان میدهد عوامل متعددی ازجمله ویژگیهای شخصیتی، هوش هیجانی، تنظیم هیجان[2] و علائم اختلالات شخصیت، بر کیفیت زندگی و احساس رضایت مؤثر است (فرناندزـفلیپ، دیاز گارسیا، مارکو، گارسیا پالاسیوز و گیلن باتلا[3]، 2022). تنظیم هیجان یکی از عوامل مهم و مؤثر در سلامتی و موفقیت افراد و پیشبینیکنندۀ معتبری برای آسیبهای روانی مانند اختلال دوقطبی و اختلال شخصیت مرزی با محوریت اختلالات هیجانی، شناخته شده است که موجب تغییر در کیفیت زندگی افراد میشود (کارترز، راسل، ماری، کارانشنز، فورلانگ و ون رنن[4]، 2022). مفهوم کلی تنظیم هیجان عبارت است از کلیۀ فرایندها و حالات بیرونی و درونی فرد که مسئول بهبود واکنشهای هیجانی، بهخصوص واکنشهای هیجانی شدید و آنی، و نظارت و ارزیابی آنها، برای دستیابی به اهداف هستند. راس[5] بر این باور است که تفاوت بین میل (گرایش به پاسخهای هیجانی) و رفتاری که درنهایت از ما سر میزند، نشانۀ این است که هر فرد بهطور مداوم پاسخهای هیجانیاش را تنظیم می کند که این تنظیم هیجان، ممکن است بهصورت هشیار یا ناهشیار و خودکار یا با اراده انجام شود (گراس، 2014). بااینحال، مهمترین بخش آن، تنظیم شناختی هیجانی است که با هدف مدیریت هیجانها برای بالابردن تطابق و سازگاری فرد به کار میروند (صالحی، باغبان، بهرامی، احمدی، 1390). راه شناختی مدیریت اطلاعاتی که فرد را ازلحاظ هیجانی برمیانگیزد، تنظیم شناختی هیجان نامیده میشود (تامپسون[6]، 1991). تنظیم هیجان ازطریق شناختها همواره با زندگی انسان آمیخته است و کمک میکند تا هنگامی که فرد با حوادث تهدیدکننده یا فشارزا مواجه شد، بتواند هیجانات خود را مدیریت و تنظیم کند (گارنفسکی، تریدز، کریج، لگرستی و کامر،[7] 2004). تعداد زیادی از فرایندهای تنظیم هیجان بین افراد مشترک است؛ اما به نظر میرسد که افراد هرکدام به استفاده از الگوهای مشخصی از این راهبردها تمایل دارند. این الگوها راهبردهای تنظیم هیجان نامیده میشود که تمرکز بر حیطة شناختی آن، تنظیم شناختی هیجان میگویند (گارنفسکی و همکاران، 2004). باوجود این شباهتهای هیجانی، به نظر میرسد الگوی هر فرد برای تنظیم هیجاناتش، دارای نتایج هیجانی متفاوتی باشد. برای مثال، نتایج پژوهشهای متعددی نشان میدهد استفاده از راهبردهای منفی تنظیم هیجان، مانند نشخوار فکری،[8] سرزنش خود[9]، فاجعهسازی[10] و سرزنش دیگران[11] در افراد بزرگسال مبتلا به اختلالات روانشناختی بیشتر دیده میشود (برای مثال، نولن هاکسما، مک براید و لارسون[12]، 1997؛ آمستاتر[13]، 2008؛ گارنفسکی و کراج[14]، 2006). درمقابل، نتایج پژوهشهایی مانند کال و گدیک[15] (2020) و ندایی، پاغوش و صادقی هسنیجه (1395) نشان میدهد راهبردهای مثبت و سازگارانۀ تنظیم هیجانی با کیفیت زندگی، ارتباط مثبت دارد. یکی دیگر از عواملی که میتواند بر کیفیت زندگی افراد مؤثر باشد، علائم شخصیت مرزی است (برای مثال، تامپسون، جکسون، کاولتی، بتس، مککالچن و همکاران[16]، 2020). اختلال شخصیت مرزی (BPD)[17] که در کلاستر B اختلالات شخصیت DSM-5 قرار میگیرد، شایعترین اختلال شخصیت در محیطهای روانپزشکی است (انجمن روانپزشکی آمریکا[18]، 2013). این اختلال در DSM-5 الگوی فراگیر است از نداشتنِ ثبات در روابط بینفردی و خودپنداره و خلقوخوی تکانشگرانه که در اوایل دورۀ بزرگسالی شروع میشود و در موقعیتها و محیطهای مختلف ظهور میکند (انجمن روانپزشکی آمریکا، 2013). طیف گستردۀ مطالعات، بیانگر وجود ترسها، تنشها، درگیریهای قانونی و روابط بینفردی آسیبزا و متعاقب آنها کیفیت پایین زندگی در بیماران مبتلا به BPD است که درنتیجۀ تجارب آسیبزا مثل سوءاستفادههای جنسی و جسمی و جداییهای طولانیمدت والدین در سنین کم یا فقدان والدین بهعلت بیماری یا طلاق، نبود امنیت، محیط زندگی آشفته و روابط معیوب با والدین به وجود آمده است (اسکیفلر، راماداز، استفانیز، هایدر، میوز و گرابوک[19]، 2022؛ اسحاق، البو، اسماعیل، دلالوی، بولوتالو و همکاران[20]، 2013). از سوی دیگر، نظریهپردازان و پژوهشگران در این حوزه بر این باورند که اختلال شخصیت مرزی اختلالی با محوریت هیجانات است که بهواسطۀ نارساییهای معنادار در توانایی درک و تنظیم هیجانات مشخص میشود (آرمور، جاسمت، مگیو و وارین[21]، 2022؛ لینهان[22]، 2020؛ مککی، وود و برنتلی[23]، 2007). پژوهشهای اخیر نشان میدهد ویژگیها و علائم شخصیت مرزی ازجمله بیثباتی عاطفی، احساسات مزمن پوچی و پرخاشگری نامناسب و شدید، همگی نشاندهندۀ مشکلاتی در فرایند پردازش هیجان است (برای مثال، داروس، گوارا، اولیازک، مکمین و روئوکو[24]، 2018) که حاصل عوامل درونی و بیرونی زندگی فرد هستند. برای نمونه، نتایج پژوهش هریس، اندرسون و ویسکونتی[25] (2022) و اکسترامرا، سانچزـآلوارز و ری[26] (2020) پایینبودن هوش اجتماعی و هوش هیجانی، ساین[27] (2022) داشتن شخصیت نوروتیک، آرمور و همکاران (2022) سبکهای فرزندپروری ناکارآمد، بریاکس، مک کوئد و ماسر[28] (2022) ویژگیهای هیجانی والدین و خانوادۀ اصلی، و قیاسی، یزدی و هدایتفر (2020) دلبستگی ناایمن با پدر را عامل اختلال در فرایند تنظیم هیجان و ایجاد علائم شخصیت مرزی میدانند. همچنین، ممکن است علائمی مانند ترس از رهاشدگی و نشانههای تجزیهای، خودآسیبی و تکانشگری نشاندهندۀ پاسخهای نابهنجار به هیجانها باشد (برای مثال، چاپمن، دیکسونـگوردون و والترز[29]، 2011). بهعلاوه، ممکن است مشکلات در روابط بینفردی و آشفتگی در هویت افراد دارای شخصیت مرزی ناشی از ناتوانی در ابراز و مهار هیجانها و استفاده از اطلاعات هیجانی باشد (مککی و همکاران، 2007). نتایج پژوهشهای متعددی ارتباط بین راهبردهای تنظیم هیجان و علائم شخصیت مرزی را نشان دادهاند (برای مثال، دیکسونـگوردون، فیتزپاتریک و هالیکزر[30]، 2021؛ سالگو، زقالمی، باجزات، برانک و اونکا[31]، 2021). رواننژندگرایی[32] یکی از مهمترین ویژگیهای شخصیتی است که هم بر راهبردهای تنظیم هیجان (اکسترامرا و همکاران، 2020؛ ساین[33]، 2022) و هم بر علائم شخصیت مرزی (زانارینی، تمس، مگنی، آگواری، هاین و همکاران[34]، 2020) مؤثر است. در مدل پنجعاملی شخصیت، صفت رواننژندگرایی شامل دمدمیمزاجبودن، احساس غم و اندوه، و نداشتن ثبات هیجانی است. افراد رواننژندگرا بهطور غیرقابلانتظاری احساسات و رفتارشان دچار تحول میشود، آسانتر و سریعتر از دیگران غمگین یا عصبی میشوند و بهطورکلی احساسات منفی بیشتری را تجربه میکنند. افسردگی، استرس و اضطراب، نگرانی، غم و حساسبودن و زودرنجی زیاد از دیگر نشانههای بالابودن نمرۀ این صفت در افراد است (مککرا و جان[35]، 1992). درضمن، افراد رواننژندگرا در برخورد با استرس آشفتگی بیشتری را تجربه میکنند و نسبت به همتاهای مقابل خود، برانگیختگی خودکار بیشتری نشان میدهند. این ویژگیها حاکی از وجود رابطۀ مثبت رواننژندگرایی با هیجانهای منفی و ناخوشایند است (کاستا و مککرا[36]، 1980) که ناشی از استفادۀ این افراد از راهبردهای ناسازگار تنظیم هیجان است (ونگ، شی و لی[37]، 2009). همچنین، نتایج پژوهشهای هاپوود، شاوابا، رایت، بلیدرن و زانارینی[38] (2022) و آلبردی پارامو، دیازمارسا، گنزالز و جل[39] (2021) حاکی از روابط مثبت بین علائم اختلال شخصیت مرزی با جنبههای رواننژندگرایی شامل اضطراب، خصومت، افسردگی، تکانشگری و آسیبپذیری به استرس بوده است. پژوهشهای مختلف همبستگی بین متغیرهای مطرحشده در این پژوهش را بررسی کردهاند؛ اما تاکنون پژوهشی درخصوص روابط رواننژندگرایی و هوش هیجانی با کیفیت زندگی دانشجویان با نقش میانجی راهبردهای تنظیم هیجان و علائم شخصیت مرزی در قالب یک مدل و در یک نمونۀ ایرانی بررسی نشده است. علاوه بر اینکه مدل حاضر درصدد پیشبینی و تبیین کیفیت زندگی است، هدف ضمنی دیگر پژوهشْ پیشبینی و تبیین علائم شخصیت مرزی در دانشجویان است. در این مدل، عوامل مؤثر بر شکلگیری علائم شخصیت مرزی و اثر آن بر کیفیت زندگی بررسی میشود؛ بنابراین، باتوجهبه مطالب مطرحشده، مدل مفهومی پژوهش حاضر در شکل 1 ارائه شده است.
روش پژوهش طرح پژوهش حاضر همبستگی و از نوع مدلیابی معادلات ساختاری[40] بود. کلیۀ دانشجویان دانشگاه پیامنور نجفآباد (دختر و پسر) که در سال تحصیلی 99-98 مشغول به تحصیل بودند، جامعۀ آماری این پژوهش را تشکیل میدادند. باتوجهبه قاعدۀ کلاین[41] (کلاین، 2015) برای درنظرگرفتن 10 تا 20 نفر بهازای هر متغیر مشاهدهشده در مدل، باتوجهبه اینکه در مدل حاضر 15 متغیر مشاهدهشده وجود دارد، حجم نمونه 300 نفر در نظر گرفته شد. پس از تعیین حجم نمونه، 300 دانشجوی دانشگاه پیامنور نجفآباد با استفاده از روش نمونهگیری دردسترس انتخاب شدند. روش اجرای پژوهش بهاینصورت بود که پس از هماهنگی با مسئولان دانشگاه، پژوهشگر در ساختمانهای آموزشی دانشگاه حضور یافت و با کسب اجازه از استادان، پرسشنامهها در کلاسهای در حال برگزاری اجرا شد. پیش از پاسخگویی به سؤالات توسط آزمودنیها، پژوهشگر پس از شرح هدف پژوهش، به تحلیل گروهی دادهها و حفظ محرمانگی اطلاعات آزمودنیها اشاره کرد و پس از جلب رضایت آزمودنیها و رعایت موازین اخلاق پژوهش، پرسشنامههای پژوهش در اختیار آنها قرار گرفت. پس از جمعآوری پرسشنامهها و حذف موارد مخدوش و موارد پرت، تعداد پرسشنامهها برای تحلیل به 284 مورد کاهش یافت. از بین این تعداد، 102 نفر (91/35درصد) مرد و 182 نفر (09/64درصد) زن، 191 نفر (3/67درصد) از آنها مجرد و 93 نفر (7/32درصد) از آنها متأهل بودند. میانگین (انحراف استاندارد) سنی افراد گروه نمونه نیز 86/22 (85/3) سال بود.
ابزارهای پژوهش 1-فرم کوتاه سیاهۀ پنجعاملی نئو[42] (NEO-FFI) در سال 1989، کاستا و مککرا فرم کوتاه نئو را با نام سیاهۀ پنجعاملی نئو معرفی کردند که با استفاده از 60 گویۀ 5درجهای لیکرتی، 5 صفت اصلی شخصیت، شامل رواننژندگرایی، برونگرایی، بازبودن نسبت به تجارب، توافقپذیری و وجدانمندی را ارزیابی میکرد. کاستا و مککرا (1989) روایی و پایایی این سیاهه در نمونۀ اصلی را در حد مطلوبی گزارش کردهاند. این سیاهه یکی از پرکاربردترین ابزارها درزمینۀ سنجش شخصیت در دنیا است که به زبانهای مختلف ترجمه شده، در بسیاری از فرهنگها به کار رفته و روایی و پایایی آن تأیید شده است (برای مثال، مانگا، راموس و موران[43]، 2004). در ایران نیز، در چندین پژوهشْ روایی و پایایی این ابزار تأیید شده است. برای مثال، روشن چلسی، شعیری، عطریفرد، نیکخواه، قائممقامی و همکاران (1385) با بررسی مشخصات روانسنجی این ابزار در دانشجویان ایرانی دریافتند که روایی و پایایی آن مطلوب است (آلفای 83/0 برای عامل رواننژندگرایی). شایان ذکر است که در پژوهش حاضر تنها از عامل رواننژندگرایی استفاده شد. 2-مقیاس هوش هیجانی شات[44] این مقیاس را در سال 1998 شات، مالوف و هال، هاگرتی، کوپر و همکاران[45] برای سنجش هوش هیجانی نوجوانان و براساس مدل نظری هوش هیجانی مایر و سالوی[46] (1990) طراحی کردند. این مقیاس 33 گویه دارد که با استفاده از درجهبندی لیکرتی 5تایی، سه مؤلفۀ ارزیابی و ابراز هیجان با 13 گویه، تنظیم هیجان[47] با 10 گویه و بهرهبرداری از هیجان با 10 گویه را ارزیابی میکند. طبق پژوهش شات و همکاران (1998) نمرۀ بالا در مقیاس هوش هیجانی با نمرۀ پایین در عاطفه منفی و نمرۀ بالا در هیجان مثبت (برونگرایی، گشادهخویی و همدلی) در ارتباط است. همچنین، نتایج این پژوهش نشاندهندۀ پایایی مطلوب این مقیاس است. در ایران، خسرو جاوید (1381) روایی و پایایی این مقیاس را در نوجوانان ایرانی بررسی کرده است. نتایج تحلیل عامل مقیاس، سه عامل تنظیم هیجان (آلفای 81/0)، بهرهبرداری از هیجان (آلفای 50/0)، ارزیابی و ابراز هیجان (آلفای 67/0) را نشان داد. 3-پرسشنامۀ تنظیم شناختی هیجان[48] این پرسشنامۀ خودگزارشی را گارنفسکی، کرایج، اسپینهاون[49] (۲۰۰۱) تهیه کرده است و ۳۶ گویه دارد. این مقیاس دربردارندۀ 9 بُعد ملامت خویش[50]، ملامت دیگران[51]، نشخوارگری[52]، فاجعهانگاری[53]، پذیرش[54]، ارزیابی مجدد مثبت[55]، تمرکز مجدد مثبت[56]، تمرکز مجدد بر برنامهریزی[57] و دیدگاهگیری[58] است که چهار مورد اول جزء راهبردهای منفی تنظیم هیجان، و پنج مورد آخر جزء راهبردهای مثبت تنظیم هیجان است. گارنفسکی و همکاران (۲۰۰1) ضریب آلفا برای خردهمقیاسها را در دامنۀ ۷۱/۰ تا ۸۱/۰ گزارش کردهاند. همبستگی ابعاد این مقیاس با مقیاس افسردگی، اضطراب، استرس (DASS) در این پژوهش نیز نشاندهندۀ روایی این مقیاس بود. حسنی (1389) در یک نمونۀ ایرانی، پایایی راهبردهای 9گانه را در دامنۀ 76/0 تا 92/0 گزارش کرده است. همچنین، نتایج تحلیل عامل در این پژوهش نیز ساختار ۹عاملی را نشان داد که بیانگر روایی سازۀ این پرسشنامه است. 4-مقیاس کوتاه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی[59] این مقیاس 26سؤالی را در سال 1996 گروهی از کارشناسان سازمان بهداشت جهانی برای سنجش کیفیت زندگی کلی و عمومی فرد و با کمکردن گویههای فرم ۱۰۰سؤالی آن ساختند. نتایج پژوهش گروه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی[60] (1998) نشان میدهد همبستگی فرم کوتاه مقیاس کیفیت زندگی با فرم 100سؤالی 89/0 است. همچنین، این نتایج روایی محتوایی، روایی افتراقی و پایایی همسانی درونی و بازآزمایی این مقیاس را تأیید میکند (گروه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی، 1998).در ایران مشخصات روانسنجی این مقیاس را نجات، منتظری، هلاکویی نایینی، محمد و مجدزاده (1385) بررسی کردهاند. نتایج بررسی روایی این مقیاس با استفاده از بررسی ضرایب همبستگی سؤال با مقیاس نشان داد این همبستگیها بین 31/0 تا 62/0 و ازنظر آماری معنادارند. همچنین، نتایج حاصل از بررسی پایایی نسخۀ فارسی این مقیاس در دو نمونۀ بیمار و سالم نشان داد ضریب آلفای کرونباخ در دامنۀ 55/0 تا 84/0 قرار دارد. 5-پرسشنامۀ صفات اسکیزوتایپال (فرم ب)[61] این پرسشنامه را که شامل دو فرم الف (شخصیت اسکیزوتایپال) و فرم ب (شخصیت مرزی) است، کلاریج و بروکس[62] (1984) در دانشگاه آکسفورد ساختهاند. این مقیاس بهمنظور سنجش الگوهای شخصیت مرزی ساخته شده است و شامل 24 ماده است که بهصورت بلهـخیر جواب داده میشود. جواب بله، نمرۀ یک و جواب خیر، نمرۀ صفر میگیرد. جکسون و کلاریج[63] (1991) ضریب اعتباز بازآزمایی این آزمون را 61/0 گزارش کردهاند. همچنین، راولینگز کلاریج و فریمن[64] (2001) روایی این پرسشنامه را با استفاده از تحلیل عامل و پایایی آن را با ضریب آلفای کرونباخ تأیید کردهاند. در ایران، محمدزاده، گودرزی، تقوی و ملازاده (1384) ضریب اعتبار بازآزمایی در فاصلۀ چهار هفتۀ کل مقیاس STB را 84/0 گزارش کردهاند. همچنین، نتایج همبستگی STB با مقیاس روانرنجورخویی و روانپریشگرایی بهترتیب 64/0 و 29/0 محاسبه شد که نشاندهندۀ روایی این مقیاس است (محمدزاده و همکاران، 1384). روش تجزیهوتحلیل دادهها برای تجزیهوتحلیل دادهها و آزمون مدل مفهومی از روش مدلیابی معادلات ساختاری استفاده شد. بهطورکلی، روش مدلیابی معادلات ساختاری از دو قسمت مدل اندازهگیری و مدل ساختاری تشکیل شده است. برای آزمون مدل پژوهش از روش دومرحلهای اندرسون و گربینگ[65] (1988) استفاده شد. مدل مفهومی پژوهش نیز با استفاده از روش برآورد حداکثر درستنمایی[66] آزمون شد. درنهایت، برای بررسی اندازه و معناداری اثرات غیرمستقیم مدل، از روش بوتاستراپ[67] استفاده شد. دادهها با استفاده از نسخۀ بیستوچهارم نرمافزارهای آماری SPSS و AMOS تجزیهوتحلیل شد.
یافتهها آمارههای توصیفی متغیرهای مشاهدهشدۀ پژوهش بههمراه ضرایب پایایی آلفای کرونباخ آنها در جدول 1 ارائه شده است.
جدول 1. ویژگیهای توصیفی و ضرایب پایایی متغیرهای پژوهش
جدول 2: شاخصهای برازش مربوط به مدل اندازهگیری و مدل اصلی پژوهش
شکل 2. پارامترهای برآوردشده در مدل اندازهگیری (روش برآورد: حداکثر درستنمایی؛ تمامی پارامترها در سطح آلفای 01/0 معنادارند)
پس از تأیید اعتبار مدل اندازهگیری، در مرحلۀ دوم، پارامترهای مدل کلی پژوهش شامل بارهای عاملی، ضرایب مسیر استاندارد و همبستگی بین متغیرهای برونزای مدل بررسی شد که نتایج آن در شکل 3 مشاهده میشود.
شکل 3. پارامترهای برآوردشده در مدل اساسی پژوهش (روش برآورد: حداکثر درستنمایی) توضیحات شکل: BPDS: علائم اختلال شخصیت مرزی
نتایج بررسی پارامترهای مدل در شکل 3 نشان میدهد تمامی بارهای عاملی نشانگرها بر متغیرهای مکنون مربوط به خودشان معنادارند. همچنین، این نتایج نشان میدهد تمامی ضرایب مسیر مستقیم مدل، بهجز ضریب مسیر هوش هیجانی بر علائم شخصیت مرزی، در سطح آلفای 01/0 معنادارند. بهعلاوه، نتایج آزمون مدل نشان میدهد این مدل توانسته است نزدیک به 61درصد از تغییرات راهبردهای منفی تنظیم هیجان، بیش از 50درصد از تغییرات راهبردهای مثبت تنظیم هیجان، 42درصد از تغییرات علائم شخصیت مرزی و بیش از 47درصد از تغییرات کیفیت زندگی را تبیین کند. در پایان، برای بررسی معناداری اثرات غیرمستقیم متغیرهای هوش هیجانی و رواننژندگرایی بر علائم شخصیت مرزی و کیفیت زندگی از روش بوتاستراپ با 1000 مرتبه نمونهگیری مجدد[77] با بهکارگیری نرمافزار اموس 24 استفاده شد. جدول 3 این نتایج را بهطور خلاصه نشان میدهد.
جدول 3. نتایج بوتاستراپ برای بررسی معناداری اثرات غیرمستقیم مدل
نتایج جدول 3 نشان میدهد تمامی اثرات غیرمستقیم مدل معنادارند و راهبردهای مثبت و منفی تنظیم شناختی هیجان قادر به میانجیگری روابط هوش هیجانی و رواننژندگرایی با علائم شخصیت مرزی و کیفیت زندگی در دانشجویان است.
بحث و نتیجهگیری پژوهش حاضر با هدف آزمون مدل ساختاری پیشایندهای علائم شخصیت مرزی و کیفیت زندگی دانشجویان، شامل رواننژندگرایی، هوش هیجانی و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان انجام شد. طبق نتایج مدلیابی معادلات ساختاری تمامی شاخصهای برازش برای مدل اصلی پژوهش قابلقبول هستند. این نتایج بهاینمعنا است که دادههای تجربی با مدل مفهومی پژوهش حاضر هماهنگ است. همچنین، این نتایج نشان میدهد تمامی ضرایب مسیرهای مستقیم مدل، بهجز مسیر مستقیم هوش هیجانی بر علائم شخصیت مرزی، و تمامی اثرات غیرمستقیم مدل معنادارند و مدل قادر به تبیین 42درصد از تغییرات علائم شخصیت مرزی و بیش از 47درصد از تغییرات کیفیت زندگی است؛ بنابراین، مدل ارائهشده در پژوهش حاضر علاوه بر داشتن برازش کلی با دادهها، از برازش ساختاری نیز برخوردار است. یکی از یافتههای حاصل از آزمون مدل پژوهش، تأثیر مثبت رواننژندگرایی بر راهبردهای منفی تنظیم شناختی هیجان بود که با نتایج پژوهشهای ساین (2022)، اکسترامرا و همکاران (2020)، یون، مالتبی و جورمان[78] (2013)، ونگ و همکاران (2009) و آقایوسفی، طرخان و فرمانی (1396) همسو بود. طبق نظر مککرا و جان (1992) نظریهپردازان صفات شخصیت، افرادی که رواننژندگرا هستند، نسبت به افراد دیگر استعداد بیشتری برای تجربۀ اضطراب، خصومت و خشم، افسردگی، احساسات شرم، زودانگیختگی و آسیبپذیری دارند؛ بنابراین، این افراد دمدمیمزاجاند، بیثباتی هیجانی و عواطف غیرمنطقی بیشتری را تجربه میکنند و در مهار رفتارهای تکانشی و کنارآمدن با مشکلات، توانایی کمتری دارند؛ بنابراین، در مواجهه با شرایط سخت هیجانی، بیشتر احتمال دارد تا از روشهایی مانند نشخوار فکری، فاجعهسازی و سرزنشکردن استفاده کنند. همچنین، به نظر میرسد شیوۀ کنارآمدن افراد با استرس و تجربههای منفی با صفات شخصیتی همبسته باشد و افراد بهطور خودکار از راهبردهایی استفاده میکنند که با صفت شخصیتی غالب آنها متناسب باشد. همچنین، نتایج پژوهش حاضر نشان داد رواننژندگرایی اثر مثبت و معناداری بر علائم شخصیت مرزی دارد. یافتههای زانارینی (2020)، ترال و ویدیگر (2008) همسو با این یافته نشان میدهد رواننژندگرایی با علائم شخصیت مرزی ارتباط تنگاتنگی دارد. تکانشگری، آسیبپذیری، خصومت و خشم از جنبههای اصلی رواننژندگرایی هستند (مککرا و جان، 1992) که جزء علائم محوری اختلال شخصیت مرزی محسوب میشوند (انجمن روانپزشکی آمریکا، 2013). ترال و ویدیگر (2008) نیز در مدل پنجعاملی اختلالات شخصیت، بخشی از علائم اختلال شخصیت مرزی را درواقع گونهای ناسازگار از صفت رواننژندگرایی مفهومسازی کردهاند. درواقع، زمانی که صفات رواننژندگرایی در افراد افزایش مییابد و خشم، تنفر، اضطراب و بیثباتی در آنها زیاد میشود، علائم اختلال شخصیت مرزی ظهور میکند. براساس تعداد و شدت این علائم، ممکن است شخص، تشخیص اختلال مرزی دریافت کند یا اینکه صرفاً در حد چند علامت باقی بماند. از سوی دیگر، نتایج آزمون مدل نشان داد هوش هیجانی بر راهبردهای مثبت تنظیم هیجان تأثیر مثبت و معنادار دارد؛ درحالیکه بر علائم شخصیت مرزی اثر مستقیم و معنادار ندارد. عدم معناداری ضریب مسیر هوش هیجانی بر علائم شخصیت مرزی در مدل پژوهش حاضر نشان میدهد تمامی اثرات هوش هیجانی بر علائم شخصیت مرزی تنها ازطریق راهبردهای مثبت تنظیم هیجان صورت میگیرد؛ بهعبارت دیگر، در مدل مفهومی این پژوهش، هوش هیجانی تنها ازطریق تأثیر بر راهبردهای مثبت تنظیم هیجان بر روی علائم شخصیت مرزی اثر میگذارد و بنابراین، راهبردهای مثبت تنظیم هیجان ارتباط بین هوش هیجانی و علائم شخصیت مرزی را بهصورت کامل میانجیگری میکند. این نتایج با یافتههای اکسترامرا و همکاران (2020)، پناـساریوناندیا، میکولاجزاک و گراس[79] (2015) و عاشوری و جلیل آبکناری (2020) دربارۀ ارتباط هوش هیجانی با راهبردهای مثبت تنظیم هیجان همسو است. در پیشینۀ مربوط به بررسی پیشایندهای علائم اختلال شخصیت مرزی، پیشبینهای دیگری نیز مطرح شده است که اکثر آنها ازطریق راهبردهای تنظیم هیجان، علائم اختلال شخصیت مرزی را پیشبینی میکنند. برای نمونه، آرمور و همکاران (2022) در پژوهش خود نشان دادند ویژگیهای مرتبط با فرزندپروری بهخوبی میتواند علائم اختلال شخصیت مرزی را پیشبینی کند. ویژگیهای والدین مانند کنترلگری، طرد و فرزندپروری سهلگیرانه، بهطور مشخص پیشبین اختلال شخصیت مرزی است. همۀ این مؤلفههای مرتبط با فرزندپروری بهطور قابلتوجهی با حداقل یک ویژگی اختلال شخصیت مرزی مرتبط بودند. این در حالی است که بسیاری از پژوهشها نشان دادهاند که سبکهای فرزندپروری مستبدانه و سهلگیرانه، موجب افزایش راهبردهای منفی و کاهش راهبردهای مثبت تنظیم هیجان در بزرگسالی میشود (ساین، 2022). همچنین، پژوهشها در حوزۀ روانشناسی رشد بهطور وسیعی نشان میدهد ویژگیهای هیجانی والدین، نقش مهمی در رشد مهارتهای مرتبط با تنظیم هیجان و خطر آسیبشناسی روانی کودکان در آینده دارد. شیوههای انطباقی تنظیم هیجان والدین، میتواند ظرفیتهای کودکان را برای درک و تنظیم هیجانات خود شکل دهد و هوش هیجانی آنها را افزایش دهد. از طرفی، ناسازگاری هیجانی والدین، موجب کاهش هوش هیجانی کودکان و متعاقب آن ایجاد مشکلات تنظیم هیجان شود و علائم خطر مانند علائم اختلالات برونریزی و اختلال شخصیت مرزی را ایجاد کند (بریاکس و همکاران، 2022)؛ بنابراین، به نظر میرسد که هر ویژگی درونی (مانند ژنتیک، هوش، ویژگیهای شخصیت) و بیرونی (مانند محیط خانواده اصلی، شیوههای فرزندپروری والدین و محیط زندگی) که بتواند موجب تأثیر بر تنظیم هیجان شود، بهصورت غیرمستقیم، قادر به پیشبینی اختلال شخصیت مرزی است. برای تبیین یافتۀ پژوهش حاضر نیز میتوان گفت که طبق نظر بارـاُن، هوش هیجانی ترکیبی از مهارتها و خودآگاهی هیجانی است که بر موفقیت فرد در مواجهه با فشارها و خواستههای محیط تأثیر میگذارند (بارـاُن و پارکر[80]، 2000). افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند، بهراحتی میتوانند هیجانات خود را براساس یک مدل منطقی منسجم که کارکردهای هیجانی را در بر میگیرد، تنظم کنند. همچنین، یکی از شاخصهای مهم هوش هیجانی، ادراک، پردازش، تنظیم و کاربرد اطلاعات هیجانی برای سازگاری بیشتر است؛ شاخصهایی که در انتخاب راهبردهای مقابلهای نقش مهمی ایفا میکنند. براساس این، نتایج پژوهش حاضر نشان میدهد هوش هیجانی به فرد کمک میکند برای تنظیم هیجان از راهبردهای سازگارانهای استفاده کند (همسو با نتایج پژوهش میکولاجزاک و لومینت[81]، 2008). یکی دیگر از نتایج پژوهش حاضر، تأثیر راهبردهای تنظیم هیجان بر علائم شخصیت مرزی بود. این نتایج نشان داد راهبردهای منفی اثر مثبت و راهبردهای مثبت اثر منفی بر علائم شخصیت مرزی دانشجویان دارد که با نتایج دیکسونـگوردون (2021)، سالگو و همکاران (2021)، داروس و همکاران (2018)، چاپمن و همکاران (2011) و غفاری و رضایی (1392) همسو است. این پژوهشها نشان میدهد ویژگیها و علائم شخصیت مرزی ازجمله بیثباتی عاطفی، احساسات مزمن پوچی و پرخاشگری نامناسب و شدید، رفتارهای خودآسیبی و تکانشگری همگی نشاندهندۀ مشکلاتی در فرایند پردازش هیجان و پاسخهای نابهنجار این افراد به هیجانات خود است. لینهان (2020) نیز در رفتاردرمانی دیالکتیکی بر بدکارکردی و بدتنظیمی هیجانی در بروز علائم اختلال شخصیت مرزی تمرکز کرده است و اختلال شخصیت مرزی را اساساً نوعی «بدکارکردی در سیستم تنظیم هیجان» میداند. ازنظر لینهان (2020)، برخی افراد در موقعیتهای خاص درگیر هیجانات آشفتهساز[82] میشوند و برای تنظیم این هیجانات، از راهبردهای ناسازگارانهای مانند فاجعهسازی، تکانشگری، سرزنشگری، خودزنی و پرخاشگری استفاده میکنند. درواقع، با استفادۀ مکرر و طولانیمدت از این تدابیر، هستۀ اصلی علائم اختلال شخصیت مرزی در آنها شکل میگیرد. همچنین، نتایج آزمون مدل پژوهش نشان داد راهبردهای تنظیم هیجان بر کیفیت زندگی نیز تأثیر دارد. این نتایج که نشاندهندۀ تأثیر مثبت راهبردهای مثبت تنظیم هیجان و تأثیر منفی راهبردهای منفی تنظیم هیجان بر کیفیت زندگی دانشجویان است، با نتایج سنگیز و گورل[83] (2020)، اکسترامرا و ری (2014)، صالحی و همکاران (1390) همسو است. ازنظر سازمان بهداشت جهانی، کیفیت زندگی ارزیابی و ادراک افراد از وضعیت زندگی خود، در بافت نظام فرهنگی و ارزشی است که فرد در آن زندگی میکند. وضعیت زندگی نیز ابعاد سلامت جسمی، اجتماعی، خانوادگی، روانی و درک مشخصی از رضایت در زندگی را در بر میگیرد (کارگروه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی، 1996). این تعریف، دیدگاه وسیعی از سلامتی را نشان میدهد که نهتنها شامل شاخصهای جسمانی است، بلکه ادراک فرد را از جنبههای فیزیکی و روانشناختی، چگونگی مدیریت خود و نحوۀ فائقآمدن بر چالشهای زندگی روزانه را نیز نشان میدهد. باتوجهبه اینکه تنظیم هیجان، بخشی از زندگی روزانه هر فرد را به خود اختصاص میدهد، استفاده از راهبردهای ناسازگارانهای چون سرزنشکردن، فاجعهسازی و نشخوار ذهنی که به تشدید و تداوم هیجانات منفی چون غم و اندوه، تنفر و خشم منجر میشود و حلمسئلۀ سازگارانه را در فرد تضعیف میکند، به افت کیفیت زندگی فرد میانجامد. درمقابل، افرادی که مهارتهای سازگارانهای مانند تمرکز مجدد مثبت، ارزیابی مجدد مثبت، دیدگاهگیری و پذیرش برای تنظیم هیجان دارند، بهطور مؤثری میتوانند شدت و مدت تجربۀ هیجانات منفی را کاسته و هیجانات مثبت را جایگزین کنند. این مسئله به افزایش حس کنترل شخصی و احساس خودکارآمدی فرد در مواجهه با رویدادهای مختلف زندگی منجر میشود و سازگاری وی را با محیط پیرامون افزایش خواهد داد. افزایش سازگاری فرد نیز طبعاً ارزیابی فرد را از ابعاد مختلف زندگی تحتتأثیر قرار میدهد و به ارتقای کیفیت زندگی وی در حوزههای مختلف منجر میشود. نتایج این پژوهش نشان داد علائم شخصیت مرزی دانشجویان تأثیر منفی بر کیفیت زندگی آنها دارد که با نتایج پژوهشهای تامپسون و همکاران (2020)، اسحاق و همکاران (2013) و آذرفر، مکوند حسینی و صباحی (1398) همسو است. در تبیین این یافته میتوان گفت هستۀ اصلی علائم اختلال شخصیت مرزی چون بیثباتی در روابط بینفردی، خودپنداره و خلق، تکانشگری، رفتارهای خودآسیبرسان، باعث بروز مشکلات شدید بینفردی، خلقی و حتی جسمانی برای فرد میشود که این مشکلات به افت کیفیت زندگی این افراد در حوزههای مختلف منجر میشود. نتایج پژوهشها درزمینۀ اثربخشی درمانهای انتخابی برای اختلال شخصیت مرزی نشان میدهد این درمانها علاوه بر کاهشدادن علائم این اختلال، بهطور معناداری کیفیت زندگی این مبتلایان را افزایش میدهند (برای مثال، آذرفر و همکاران، 1398). بهطورکلی، نتایج پژوهش حاضر، نقش محوری راهبردهای مختلف تنظیم شناختی هیجان در تبیین علائم شخصیت مرزی و کیفیت زندگی در یک نمونۀ غیربالینی را تأیید میکند. طبق مدل ابعادی اختلالات روانپزشکی، علائم اختلال برمبنای کمّیت یا فراوانی ویژگیهای بیمارگونه مشخص میشوند. براساس این مدل، تمامی افراد اعم از افراد با تشخیص اختلال و افراد بدون تشخیص اختلال مشخص، میزانی از ویژگیهای هرکدام از اختلالات روانپزشکی را دارند. براساس این مدل و با فرض اینکه هر فرد، میزانی از علائم شخصیت مرزی را دارد، پژوهش حاضر بر روی افراد غیربالینی (دانشجویان) انجام شد. نتایج نشان داد تمامی عواملی که بهعنوان پیشایند و پیامد اختلال مشخص شخصیت مرزی در پیشینه آمده است، میتواند پیشایند و پیامد، علامتهای این اختلال در افراد غیربالینی نیز باشد. مزیت پژوهش در افراد غیربالینی، پیشگیری از وقوع اختلالات است؛ بنابراین، به متولیان و متخصصان سلامت روان پیشنهاد میشود برای پیشگیریهای اولیه و ثانویه از عوارض و پیامدهای علائم شخصیت مرزی در جمعیت بهنجار، مداخلات آموزشی درزمینۀ شناسایی و بهکارگیری راهبردهای سازگارانۀ تنظیم هیجان طراحی و اجرا کنند. پژوهش حاضر با محدودیتهایی چون استفاده از ابزارهای خودگزارشی و استفاده از طرح همبستگی روبهرو بود. باتوجهبه محدودیتهای طرح پژوهش همبستگی درزمینۀ بررسی علّیت، پیشنهاد میشود پژوهشهای آتی با استفاده از طرحهای طولی، مدل پژوهش حاضر را بررسی کنند. همچنین، بهمنظور ارزیابی اعتبار نتایج پژوهش، پیشنهاد میشود مدل پژوهش حاضر در نمونههای دیگر مورد آزمون قرار گیرد و اعتباریابی متقابل شود. باتوجهبه یافتههای پژوهش حاضر درزمینۀ نقش محور راهبردهای تنظیم هیجانات در سازگاری افراد، پیشنهاد میشود در پژوهشهای آتی، متغیرهای درونی و بیرونی مؤثر بر راهبردهای تنظیم هیجان در قالب مدلهای مفهومی دیگر بررسی شود و سهم متغیر هوش هیجانی و صفت رواننژندگرایی در تبیین این راهبردها در کنار متغیرهای دیگر بررسی شود.
[1]. Apte & Khandagle [2]. emotion regulation [3].Fernández-Felipe,Díaz-García, Marco, García-Palacios, & Guillén Botella [4]. arruthers, Rossell, Murray, Karantonis, Furlong, & Van Rheenen [5]. Gross [6]. Thompson [7]. Garnefski, Teerds, Kraaij, Legerstee & Kommer [8]. rumination [9]. blame yourself [10]. catastrophizing [11]. blame others [12]. Nolen-Hoeksema, McBride & Larson [13]. Amstadter [14]. Garnefski & Kraaij [15]. Kale & Gedik [16]. Thompson, K. N., Jackson, H., Cavelti, M., Betts, J., McCutcheon, L., and et al [17]. Borderline personality disorder (BPD) [18]. American Psychiatric Association [19]. Schiffler, Seiler-Ramadas, Štefanac, Haider, Mües, & Grabovac [20]. IsHak, Elbau, Ismail, Delaloye, Bolotaulo and et al [21]. Armour, Joussemet, Mageau, & Varin [22]. Linehan [23]. Mckay, Wood & Brantley [24]. Daros, Guevara, Uliaszek, McMain & Ruocco [25]. Harris, Anderson, & Visconti [26]. Extremera, Sánchez-Álvarez & Rey [27]. Singh [28]. Breaux, McQuade, & Musser [29]. Chapman, Dixon-Gordon& Walters [30]. Dixon-Gordon, Fitzpatrick & Haliczer [31]. Salgó, Szeghalmi, Bajzát, Berán & Unoka [32]. neuroticism [33]. Singh [34]. Zanarini, Temes, Magni, Aguirre, Hein and etal [35]. McCrae & John [36]. Costa & McCrae [37]. Wang, Shi & Li [38]. Hopwood, Schwaba, Wright, Bleidorn, & Zanarini [39]. Alberdi-Páramo, Díaz-Marsá, González, JL [40]. Structural Equation Modeling [41]. Kline [42]. NEO-Five Factor Inventory [43]. Manga, Ramos & Morán [44]. Schutte emotional intelligence scale [45]. Schutte, Malouff, Hall, Haggerty, Cooper & etal [46]. Mayer & Salovey [47]. Emotion Regulation [48]. Cognitive Emotion Regulation Questionnaire (CERQ) [49]. Garnefski, Kraaij & Spinhoven [50]. self-blame [51]. other-blame [52]. rumination [53]. catastrophizing [54]. acceptance [55]. positive reappraisal [56]. positive refousing [57]. planning refocucing [58]. putting into perspective [59]. World health organization Quality of Life brief scale )WHOQOL-BREF( [60]. Whoqol Group [61]. Schizotypal Trait Questionnaire-B form (STB) [62]. Claridge & Broks [63]. Jackson & Claridge [64]. Rawlings claridge & freeman [65]. Anderson & Gerbing [66]. Maximum Likelihood [67]. Bootstrap [68]. measurement model [69]. structural model [70]. Goodness of Fit Index [71]. Adjusted Goodness of Fit Index [72]. Normed Fit Index [73]. Tucker Lewis index [74]. Comparative Fit Index [75]. Root Mean Square Error of Approximation [76]. Standardized Root Mean Square Residual [77]. resampling [78]. Yoon, Maltby & Joormann [79]. Peña-Sarrionandia, Mikolajczak & Gross [80]. Bar-On & Parker [81]. Mikolajczak & Luminet [82]. overwhelming emotions [83]. Cengiz & Gürel | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آذرفر، فاطمه؛ مکوند حسینی، شاهرخ و صباحی، پرویز (1398). اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک کوتاهمدت بر کیفیت زندگی دختران نوجوان با علائم اختلال شخصیت مرزی. فصلنامۀ پژوهش در سلامت روانشناختی، 13(2)، ۱۱۴-۱۰۰.آقایوسفی، علیرضا؛ طرخان، مرتضی و فرمانی، اعظم (1396). نقش پنج عامل بزرگ شخصیت در پیشبینی راهبردهای تنظیم شناختی هیجان با واسطهگری مؤلفههای صبر بهمنظور ارائۀ مدل. فصلنامۀ مطالعات روانشناسی بالینی، 7(26)، ۶۴-۴۳.حسنی، جعفر (1389). خصوصیات روانسنجی پرسشنامۀ نظمجویی شناختی هیجان. مجلۀ روانشناسی بالینی، 2(3)، ۸۳-۷۳.
حسنی، جعفر؛ آزادفلاح، پرویز؛ رسولزاده طباطبایی، سیدکاظم و عشایری، حسن (1387). بررسی راهبردهای تنظیم شناختی هیجان براساس ابعاد رواننژندگرایی و برونگرایی. تازههای علوم شناختی، 10(4)، 13-1.
خسرو جاوید، مهناز (1381). بررسی اعتبار و روایی سازۀ مقیاس هوش هیجانی شات در نوجوانان. پایاننامۀ کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران.
داداشزاده، حسین؛ ارفعی، اصغر؛ موسویکیا، شلاله و علیزاده، امینه (1392). بررسی و مقایسۀ کیفیت زندگی مبتلایان به افسردگی اساسی و اختلال خلقی دوقطبی در مرحلۀ بهبود نسبی افراد سالم. مجلۀ پزشکی ارومیه، ۲۴(5)، ۳۷۲-۳۶۴.
روشن چلسی، رسول؛ شعیری، محمدرضا؛ عطریفرد، مهدیه؛ نیکخواه، اکبر؛ قائممقامی، بهاره و همکاران. (1385). بررسی ویژگیهای روانسنجی پرسشنامه شخصیتی 5عاملی نئو. دانشور رفتار، 16، ۳۶-۲۷.
صالحی، اعظم؛ باغبان، ایران؛ بهرامی، فاطمه و احمدی، سیداحمد (1390). رابطۀ بین راهبردهای شناختی تنظیم هیجان و مشکلات هیجانی باتوجهبه عوامل فردی و خانوادگی. فصلنامۀ مشاوره و رواندرمانی خانواده، 1، ۱۸-۱.
غفاری، مظفر و رضایی، اکبر (1392). بررسی ارتباط سبکهای تنظیم شناختی هیجان با تکانشگری و اختلال شخصیت مرزی در دانشجویان. یافته، 4(57)، ۷۲-۶۱.
محمدزاده، علی؛ گودرزی، محمدعلی؛ تقوی، محمدرضا و ملازاده، جواد (1384). بررسی ساختار عاملی، اعتبار، پایایی و هنجاریابی مقیاس شخصیت مرزی (STB) در دانشجویان دانشگاه شیراز. اصول بهداشت روانی، 7، ۸۹-۷۵.
نجات، سحرناز؛ منتظری، علی؛ هلاکویی نایینی، کوروش؛ محمد، کاظم و مجدزاده، سیدرضا (1385). استانداردسازی پرسشنامۀ کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت (WHOQOL-BREF): ترجمه و روانسنجی گونۀ ایرانی. فصلنامۀ دانشکدۀ بهداشت و انستیتو تحقیقات بهداشتی، 4(4)، ۱۲-۱.
ندایی، علی؛ پاغوش، عطاءالله و صادقی هسنیجه، امیرحسین (1395). رابطۀ بین راهبردهای مقابلهای با کیفیت زندگی: نقش واسطهای مهارتهای تنظیم شناختی هیجان. مجلۀ روانشناسی بالینی، 4، ۴۹-۳۵.
Alberdi-Páramo, Í. Díaz-Marsá, M., González, S. & JL, C. P. (2021). Antisocial Traits and Neuroticism as Predictors of Suicidal Behaviour in Borderline Personality Disorder: a Retrospective Study. Revista Colombiana de Psiquiatria. DOI: 10.1016/j.rcp.2021.02.006 .
American Psychiatric Association. (2013). Diagnostic and statistical manual of mental disorders (DSM-5®). American Psychiatric Pub.
Amstadter, A. (2008). Emotion regulation and anxiety disorders. Journal of anxiety disorders, 22(2), 211-221.
Anderson, J. C. & Gerbing, D. W. (1988). Structural equation modeling in practice: A review and recommended two-step approach. Psychological bulletin, 103(3), 411.
Apte, S. and Khandagle, A. (2016). Assess the Relation between Emotional Intelligence and Quality of Life among the Nursing Faculties. The International Journal of Indian Psychology. 3(3), 133-140.
Armour, J. A., Joussemet, M., Mageau, G. A. & Varin, R. (2022). Perceived Parenting and Borderline Personality Features during Adolescence. Child Psychiatry & Human Development, 1, 1-12.
Ashori, M. & Jalil-Abkenar, S. S. (2020). Emotional intelligence: Quality of life and cognitive emotion regulation of deaf and hard-of-hearing adolescents. Deafness & Education International, 1-19.
Bar-On, R. & Parker, J. D. A. (Eds.). (2000). the handbook of emotional intelligence: Theory, development, assessment, and application at home, school, and in the workplace. Jossey-Bass.
Breaux, R., McQuade, J. D. & Musser, E. D. (2022). Introduction to the special issue: Transdiagnostic implications of parental socialization of child and adolescent emotions. Research on Child and Adolescent Psychopathology, 50(1), 1-11.
Carruthers, S. P., Rossell, S. L., Murray, G., Karantonis, J., Furlong, L. S. & Van Rheenen, T. E. (2022). Mindfulness, mood symptom tendencies and quality of life in bipolar disorder: An examination of the mediating influence of emotion regulation difficulties. Journal of Affective Disorders, 298, 166-172.
Cengiz, G. F. & Gürel, G. (2020). Difficulties in emotion regulation and quality of life in patients with acne. Quality of Life Research, 29(2), 431-438.
Chapman, A. L., Dixon-Gordon, K. L. & Walters, K. N. (2011). Experiential avoidance and emotion regulation in borderline personality disorder. Journal of Rational-Emotive & Cognitive-Behavior Therapy, 29(1), 35-52.
Claridge, G. & Broks, P. (1984). Schizotypy and hemisphere function—I: Theoretical considerations and the measurement of schizotypy. Personality and Individual Differences, 5(6), 633-648.
Costa, P. T. & McCrae, R. R. (1989). NEO five-factor inventory (NEO-FFI). Odessa, FL: Psychological Assessment Resources, 3.
Costa, P. T. & McCrae, R. R. (1980). Influence of extraversion and neuroticism on subjective well-being: happy and unhappy people. Journal of personality and social psychology, 38(4), 668.
Daros, A. R., Guevara, M. A., Uliaszek, A. A., McMain, S. F. & Ruocco, A. C. (2018). Cognitive emotion regulation strategies in borderline personality disorder: diagnostic comparisons and associations with potentially harmful behaviors. Psychopathology, 51(2), 83-95.
Dixon-Gordon, K. L., Fitzpatrick, S. & Haliczer, L. A. (2021). Emotion regulation and borderline personality features in daily life: The role of social context. Journal of Affective Disorders, 282, 677-685.
Extremera, N., Sánchez-Álvarez, N. & Rey, L. (2020). Pathways between ability emotional intelligence and subjective well-being: Bridging links through cognitive emotion regulation strategies. Sustainability, 12(5), 2111.
Extremera, N. & Rey, L. (2014). Health-related quality of life and cognitive emotion regulation strategies in the unemployed: a cross-sectional survey. Health and quality of life outcomes, 12(1), 1-9.
Fernández-Felipe, I., Díaz-García, A., Marco, J. H., García-Palacios, A. & Guillén Botella, V. (2022). “Family Connections”, a DBT-Based Program for Relatives of People with Borderline Personality Disorder during the COVID-19 Pandemic: A Focus Group Study. International Journal of Environmental Research and Public Health, 19(1), 79.
Garnefski, N., Kraaij, V. & Spinhoven, P. (2001). Negative life events, cognitive emotion regulation and emotional problems. Personality and Individual differences, 30(8), 1311-1327.
Garnefski, N., Teerds, J., Kraaij, V., Legerstee, J. & Kommer, T.V.D. (2004). Cognitive Emotion Regulation Strategies and Depressive Symptoms: Differences between Males and Females, Personality and Individual Differences, 36, 267-276.
Garnefski, N. & Kraaij, V. (2006). Relationships between cognitive emotion regulation strategies and depressive symptoms: A comparative study of five specific samples. Personality and Individual Differences, 40(8), 1659-1669.
Ghiasi, M., Yazdi, S. M. & Hedayatifar, L. (2020). Borderline personality traits; Eigenvalue spectrum of correlation network. Fundamentals of Mental Health, 6 (22), 369-380.
Gross, J. J. (2014). Emotion regulation: Conceptual and empirical foundations. In J. J. Gross (Ed.), Handbook of emotion regulation (p. 3–20). New York: The Guilford Press.
Harris, V. W., Anderson, J. & Visconti, B. (2022). Social emotional ability development (SEAD): An integrated model of practical emotion-based competencies. Motivation and Emotion, 1, 1-28.
Hopwood, C. J., Schwaba, T., Wright, A. G., Bleidorn, W. & Zanarini, M. C. (2022). Longitudinal associations between borderline personality disorder and five-factor model traits over 24 years. European Journal of Personality, 36(1), 72-90.
IsHak, W. W., Elbau, I., Ismail, A., Delaloye, S., Ha, K., Bolotaulo, N. I. & Wang, C. (2013). Quality of life in borderline personality disorder. Harvard review of psychiatry, 21(3), 138-150.
Jackson, M. & Claridge, G. (1991). Reliability and validity of a psychotic traits questionnaire (STQ). British Journal of Clinical Psychology, 30(4), 311-323.
Kale, A. & Gedik, Z. (2020). Quality of life in riot police: Links to anger, emotion regulation, depression, and anxiety. Applied Research in Quality of Life, 15(1), 107-125.
Kline, R. B. (2015). Principles and practice of structural equation modeling. Guilford publications.
Linehan, M. M. (2020). Dialectical behavior therapy in clinical practice. New York: Guilford Publications.
Manga, D., Ramos, F. & Morán, C. (2004). The Spanish norms of the NEO Five-Factor Inventory: New data and analyses for its improvement. International Journal of Psychology and Psychological Therapy, 4(3), 639-648.
Mayer, J. D., Salovey, P. & Caruso, D. R. (2008). Emotional intelligence. American Psychologist, 63(6), 503-517.
Mayer, J. D. & Salovey, P. (1997), "What is emotional intelligence?", Educational Implication, 3-31, NewYork: Bassic book.
McCrae, R. R. & John, O. P. (1992). An introduction to the five‐factor model and its applications. Journal of personality, 60(2), 175-215.
Mckay. M., Wood, J. C. & Brantley, J. (2007). The Dialectical Behavior Therapy Skills Workbook: Practical DBT Exercises for Learning Mindfulness, Interpersonal Effectiveness, Emotion Regulation & distress tolerance. Oakland: New Harbinger Publications.
Mikolajczak, M. & Luminet, O. (2008). Trait emotional intelligence and the cognitive appraisal of stressful events: An exploratory study. Personality and individual differences, 44(7), 1445-1453.
Nolen-Hoeksema, S., McBride, A. & Larson, J. (1997). Rumination and psychological distress among bereaved partners. Journal of Personality and Social Psychology, 72, 855-862.
Peña-Sarrionandia, A., Mikolajczak, M. & Gross, J. J. (2015). Integrating emotion regulation and emotional intelligence traditions: a meta-analysis. Frontiers in psychology, 6, 160.
Rawlings, D., Claridge, G. & Freeman, J. L. (2001). Principal components analysis of the schizotypal personality scale (STA) and the borderline personality scale (STB). Personality and Individual Differences, 31(3), 409-419.
Salgó, E., Szeghalmi, L., Bajzát, B., Berán, E. & Unoka, Z. (2021). Emotion regulation, mindfulness, and self-compassion among patients with borderline personality disorder, compared to healthy control subjects. PloS one, 16(3), e0248409.
Schutte, N. S., Malouff, J. M., Hall, L. E., Haggerty, D. J., Cooper, J. T., Golden, C. J. & Dornheim, L. (1998). Development and validation of a measure of emotional intelligence. Personality and individual differences, 25(2), 167-177.
Schiffler, T., Seiler-Ramadas, R., Štefanac, S., Haider, S., Mües, H. M. & Grabovac, I. (2022). Implementation of a Mobile DBT App and Its Impact on Suicidality in Transitional Age Youth with Borderline Personality Disorder: A Qualitative Study. International Journal of Environmental Research and Public Health, 19(2), 701-722.
Singh, P. (2022). Emotion regulation difficulties, perceived parenting and personality as predictors of health-risk behaviours among adolescents. Current Psychology, 1, 1-16.
Thompson, K. N., Jackson, H., Cavelti, M., Betts, J., McCutcheon, L., and et al (2020). Number of borderline personality disorder criteria and depression predict poor functioning and quality of life in outpatient youth. Journal of personality disorders, 34(6), 785-798.
Thompson, R. A. (1991). Emotional regulation and emotional development. Educational Psychology Review, 3(4), 269-307.
Wang, L., Shi, Z. & Li, H. (2009). Neuroticism, extraversion, emotion regulation, negative affect and positive affect: The mediating roles of reappraisal and suppression. Social Behavior and Personality: an international journal, 37(2), 193-194.
Whoqol Group. (1998). Development of the World Health Organization WHOQOL-BREF quality of life assessment. Psychological medicine, 28(3), 551-558.
World Health Organization. (1996). WHOQOL-BREF: introduction, administration, scoring and generic version of the assessment: field trial version, December 1996 (No. WHOQOL-BREF). World Health Organization.
Yoon, K. L., Maltby, J. & Joormann, J. (2013). A pathway from neuroticism to depression: examining the role of emotion regulation. Anxiety, stress & coping, 26(5), 558-572.
Zanarini, M. C., Temes, C. M., Magni, L. R., Aguirre, B. A., Hein, K. E. & Goodman, M. (2020). Risk factors for borderline personality disorder in adolescents. Journal of personality disorders, 34(Supplement B), 17-24.
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 2,235 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 722 |