تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,652 |
تعداد مقالات | 13,408 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,255,055 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,090,499 |
قزلباشان ایناللو و قمهزنی در شهر چادگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهش های تاریخی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 5، دوره 14، شماره 1 - شماره پیاپی 53، فروردین 1401، صفحه 71-84 اصل مقاله (1.08 M) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jhr.2022.131205.2268 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوراله عبداللهی1؛ محمدعلی رنجبر* 2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشجوی دکتری گروه تاریخ، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شیراز، شیراز، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دانشیار گروه تاریخ، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شیراز، شیراز، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ایناللوها ازجمله قبایل ترکنژادند که در حکومت ممالیک شام نقش ویژهای داشتند. پس از پیوستن این گروه به صفویان، با نام قزلباشان شاملو، یکی از آنها حاکم منطقۀ چادگان شد. اولاد او تا دورۀ پهلوی، در مقام حاکم و نخبگان سیاسینظامی، فعالیتهای اقتصادی و فرهنگی گستردهای داشتند که ازجمله این فعالیتها، برگزاری سوگواری در دهۀ نخست محرم بود. در این باره، مسئلۀ مهمی که مقالۀ حاضر بررسی میکند این است: ایناللوها در راهاندازی و تداوم مراسم قمهزنی در چادگان چه نقشی داشتند؟ در پی یافتن پاسخ آن، قمهزنی تا مقطع کنونی و دورۀ محمدرضاشاه پهلوی مطالعه میشود؛ سپس برای بررسی سابقۀ قمهزنی، اطلاعات بهدستآمده با اطلاعات ارائهشده در سفرنامههای سیاحان دورۀ صفوی مقایسه و تحلیل میشود. یافتههای پژوهش بیانکنندۀ آن است که قمهزنی چادگان در دورۀ معاصر با دورۀ صفوی شباهت بسیاری دارد و هرچه از زمان حاضر به دورههای پیشین برمیگردیم، نقش ایناللوها در محوریت برگزاری مراسم، برجستهتر است؛ بنابراین تداوم حکومت چهارصدسالۀ ایناللوها در چادگان، موجب استمرار قمهزنی در چادگان شد؛ همچنین محوریت آنها در برگزاری مراسم از دورۀ صفوی، روزنهای به پیشینۀ تاریک قمهزنی در سوابق و خاستگاه قزلباشان، پیش از ورود به ایران، میگشاید. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ایناللو؛ صفوی؛ پهلوی؛ قمهزنی؛ چادگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه پیش از دورۀ صفویه، به جز برخی دورهها و مقاطع مانند زمان آلبویه در قرن چهارم قمری، عزاداری برای امامحسین(ع) مخفیانه یا زیرزمینی، در قالب روضهخوانی و نوحهخوانی، رواج داشت؛ اما با تشکیل دولت شیعیمذهب صفوی، افزونبر رسمیتیافتن عزاداری، برخی رسوم مانند قمهزنی نیز در ایران رواج یافت و تا دورۀ معاصر ادامه پیدا کرد. این رسم از دورۀ قاجار و بهویژه پس از مشروطیت، با برقراری ارتباطهای رسانهای با دنیا، به یکی از چالشهای اجتماعی ایران تبدیل شد. درواقع، گروههای مختلفی مانند روحانیان، در دفاع از دین، رویکردهای متفاوتی را بهویژه در مخالفت با قمهزنی در پیش گرفتند (اکبرنژاد، 1385: 196تا230). دربارۀ اینکه ایران منشآ قمهزنی بوده یا از نقاط دیگر به ایران آمده، مطالبی مطرح شده است؛ ولی بر اسناد تاریخی مبتنی نیست و بیشتر در حد حدس و گمان است. بسیاری از افراد در تأیید یا ردّ قمهزنی مطالبی مطرح کردهاند که به طور معمول، بیشترِ مطالب از منظر فقه است و به پیشینۀ آن توجهی نشده است؛ در صورتی که شناخت منشآ هر پدیده و رویداد اجتماعی، شرط لازم برای اصلاح آن محسوب میشود. بدون تردید ریشهیابی پیشینۀ قمهزنی، همچون دیگر پدیدههای اجتماعی، در صورتی تحقق خواهد یافت که پژوهش برپایۀ بررسی جامعۀ هدف مشخصی باشد. از این رو در پی بررسیهای پژوهشی دربارۀ این موضوع، قمهزنی در چادگان، از شهرهای استان اصفهان، بررسی میشود و به نظر میرسد در حکم یک پژوهش، در روشنشدن بخشی از ابعاد این مسئلۀ مهم، موثر واقع شود. دربارۀ سابقۀ قمهزنی در شهر چادگان و علت استمرار آن، پژوهشی انجام نشده است. تنها پژوهشها و مکتوبات موجود در زمینۀ چادگان، کتاب تحولات شهرستان چادگان در بستر تاریخ (عبداللهی، 1390) و دستنوشتهای از عبدالحسین سپنتا(1) و کاووس مفخم ایناللو با نام تاریخ طایفه ایناللو (مفخم ایناللو، دستنوشته)(2) است که در آرشیو اسناد خانوادگی خاندان ایناللو محفوظ است؛ اما در این دو اثر به عزاداری و قمهزنی اشارهای نشده است؛ از این رو این مقاله، در حکم پژوهشی جدید، درصدد اثبات این فرضیه است: قمهزنی را قزلباشان ایناللو به چادگان وارد کردند و با حمایت آنها در چادگان تداوم یافت. در این باره، نویسندگان با نگاه اجمالی به بستر فکری ایناللوها پیش از ورود به ایران، قصد دارند ضمن فهم وضعیت حاکم بر رشد این مراسم و مقایسۀ برگزاری آن در دورۀ کنونی با دورۀ صفوی، دادههای تازهای دربارۀ تاریخ عزاداری در ایران ارائه کنند. در این نوشتار، پژوهش به روش تاریخی و با شیوۀ گردآوری کتابخانهای و اسنادی است؛ همچنین باتوجه به کمبود منابع، بر مجموعهای پویا از روشهای میدانی همچون مشاهده و مشارکت و مصاحبه، ارائۀ تصاویری از مراسم کنونی شب عاشورا، توصیف مراسم در دورۀ محمدرضاشاه پهلوی (1320تا1357ش/1941تا1978م) و سپس تطبیق با قمهزنی نقلشده در سفرنامههای سیاحان دورۀ صفوی متکی است.
فضای مذهبی حاکم بر ایناللوها پیش از ورود به ایران ایناللوها یکی از شش طایفۀ اصلی در حکومت ممالیک (ابنایاس، 1395ق، القسم رابع: 14) و از طوایف مهم و پرجمعیت ساکن شام بودند که در دورۀ دوم حکومت ممالیک، با نام ممالیک برجی، نفوذ فراوانی داشتند و در حکومت ممالیک، صاحب مناصب سیاسی و نظامی گستردهای بودند (ابنایاس، 1395ق، القسم الثالث -223، 166، 180، 212، 304، 316، 317). دربارۀ فضای فکری حاکم بر شام و ترکان، بهویژه ایناللوها، چند مؤلفه بر روحیات فکری و دینی آنها، بهویژه عزاداری خاص مدنظر در این بحث، تأثیرگذار بوده است. این مؤلفهها به شرح زیر است: جبرگرایی: پیشینۀ ممالیک به شرق جهان اسلام برمیگردد و آن گونه که در منابع دورۀ مملوکی به برخی از علمای ایناللو به نامهای شهابالدین احمدبناینال حنفی (سخاوی، 1992م: 1/247) و محمدبناحمدبناینال حنفی (ابنایاس، 1992م: 3/369؛ سخاوی، 1992م: 6/295) اشاره شده، مذهبشان حنفی بوده است. باسانی معتقد است: «حنفیان خراسان، ماوراءالنهر و فرغانه جبری مذهباند؛ چنانکه ترکان نیز از این راه میروند» (بویل و دیگران، 1379: 272). هرچند چگونگی گرایش آنها به تشیع و صفویه خارج از موضوع این مقاله است، وجود پیشینۀ جبرگرایی در فرهنگ گذشتۀ آنها بر روحیات فکریشان اثرگذار بوده است. نفوذ آیین شمنی: دربارۀ عمق اعتقادات ایناللوها باید اشاه کرد که همچون دیگر ترکان مهاجر از آسیای مرکزی، با اسلام آشنایی مختصری داشتند. روزبهان خنجی در پیوستن جمعیتی از شاملوها به لشکر شیخحیدر، پیش از حمله به شروان، آنها را «خلقی بیطهارت از تاریکروزان شاملو» معرفی کرده است (روزبهان، 1382: 274). بنابراین در اثر معتقدات پیشین خود، افرادی با نام قام و شمن در دورۀ مغول و دده در دورۀ صفوی بر حیات دینی آنها حاکم بودند (سومر، 1380: 12). تشیع و شهر حلب: شهر حلب در حکم پایگاه اصلی ایناللوها در شام معرفی شده است (سومر، 1371: 210) و در سالهای بسیاری در دورۀ ممالیک، برای آن حاکمی از ایناللوها انتخاب میشد (ابنخلدون، 1383: 4/799؛ ابنایاس، 1395ق: 3/298؛ تتوی، 1382: 835و850). بنابراین سکونت ایناللوها در حلب از جهتی در این بحث حائز اهمیت است که آنجا یکی از پایگاههای شیعیان در شام بود و هر ساله در روز عاشورا، همۀ مردم حلب در محلی که به دروازۀ انطاکیه معروف بود جمع میشدند و از صبح تا شب برای حسینبنعلی(ع) سوگواری میکردند. مولانا جلالالدینمحمد بلخی، شاعر قرن هفتم قمری در شهر قونیه، در کتاب مثنوی معنوی در این باره آورده است:
آشنایی قزلباشان ایناللو با قمهزنی پیش از ورود به چادگان آنچه از بررسی منابع روشن میشود، در دورههای پیش از صفوی در ایران قمهزنی وجود نداشته است. ازجمله دلایل این ادعا نبود مستندات تاریخی دربارۀ قمهزنی در منابع پیش از صفوی، در کتابهای شیعه و سنی، است؛ بهویژه نقد یکی از علمای اهلسنت بر آیینهای عزاداری که عبدالجلیل قزوینی رازی، از علمای شیعه، در کتاب النقض در قرن ششم به آن انتقادها پاسخ داده است. این عالم سنی به برخی از رسوم شیعیان در عزاداری مانند خاک بر سر ریختن، «مقتلخوانی به دروغ یا راست»، مخلوطشدن زن و مرد و اعمالی از این دست ردیهای نگاشته است و در صورتی که این نوع عزاداری در ایران وجود داشت، در این انتقاد و پاسخ رازی عیان میشد (قزوینی رازی، 1331: 646). نخستین شواهد مکتوب از قمهزنی در ایران به دورۀ صفویه و سفرنامههای اروپاییان برمیگردد که در مباحث آتی بررسی خواهیم کرد. سابقۀ قمهزنی در شام نیز که پایگاه ایناللوهای شاملو بود، چندان به پیش از صفویه برنمیگردد؛ چون در قرن هفتم قمری، مولانا از زبان شاعری تازهوارد به شهر، به «ناله و نوحه» در برگزاری مراسم نگاه نقادانهای داشته است و درصورت وجود قمهزنی، در شعر عزاداری شیعیان حلب به آن اشاره یا آن را نقد میکرد (بلخی، 1384: دفتر ششم/839و840). نخستین گزارش قمهزنی به ابنطولون، مورخ شامی، مربوط است که چندماه پیش از اعلام رسمی حکومت صفوی، از قمهزنی در ابتدای سال 907ق/1501م، گزارشی به این شرح ارائه کرده است: در روز عاشورا گروهی از اوباش عجم و قلندرها دور هم جمع شدند و به رسم رافضیها صورت و پیشانی خود را زخم زدند و خونآلود کردند و کارهای دیگری از این قبیل انجام دادند (ابنطولون، 1418: 1/198). نکتۀ دارای اهمیت در گزارش ابنطولون در سال 907ق/1501م، انتساب این «رسم روافض» به مفهوم رسم شیعیان است و گویای آن است که پیش از تشکیل رسمی دولت صفوی در ایران، قمهزنی از رسومات شیعیان در شام بوده است. این مطلب بر منابع دورۀ صفوی دربارۀ قمهزنی تقدم دارد. در این باره، در وقایع 8محرم907ق/1501م و دو روز پیش از قمهزنی شیعیان در دمشق، یکی از ایناللوها به نام امیر یلبای اینالی، از پست دواتداری سلطان در دمشق عزل شد (ابنطولون، 1418: 1/198). این امر از حضور ایناللوها در شام و در شهر دمشق در زمان واقعه نشان دارد. به هر حال قمهزنی در دمشق پیش از تشکیل دولت صفوی و تقدم گفتۀ ابنطولون بر منابع دورۀ صفوی، این فرضیه را تقویت میکند که قزلباشان ترکنژاد و در رأس آنها شاملوها، پیش از تشکیل حکومت صفوی با قمهزنی آشنایی داشتند؛ بنابراین پس از آنکه حکومت صفوی عزاداری برای امام سوم شیعیان را در ایران تقویت کرد، ترکان قزلباش در این راه پیشگام بودند. به ویژه آنکه بنا به گفتۀ سومر، با روحیات و فرهنگ ترکان در قائلشدن احترام عمیق برای شخصیتهای برجستهشان همنوایی داشت؛ برای نمونه در مرگ گولتکین، قهرمان افسانهای اورخون، با ریختن موها بر سر و صورت خود و ریختن اشک خونین، مدتها عزاداری کردند یا در اصفهان در مرگ داوود، فرزند ملکشاه سلجوقی (465تا485ق/1072تا1092م)، ترکان این مراسم را اجرا میکردند (سومر، 1371: 12). همچنین با نگاه اجمالی به مناطق ایران، آنچه مشخص میشود این است که در مناطق ترکنشین، مراسم قمهزنی گسترش بیشتری داشته است. مؤلف کتاب شرح زندگانی من در دورۀ قاجار نیز بر این باور است که ترکها این عزاداری را پذیرفتهاند و ذکر شاهحسین، واحسین، حیدر، صفدر که پیش از مراسم تیغزنی گفته میشود، ذکر ترکی است و شاهدی است بر ترکیبودن این مراسم (مستوفی، 1384: 1/276).
فرایند استقرار و استمرار حکومت محلی ایناللوها در چادگان آن گونه که ذکر شد، ایناللوها در حکومت ممالیک شام دارای نفوذ فراوانی بودند و یکی از سلاطین مهم ممالیک، به نام اینال (857تا867ق/1460تا1467م)، از این طایفه بود؛ ولی با فوت اینال و قدرتیابی دیگر سلاطین مملوک، ایناللوها بهتدریج از ممالیک جدا شدند. در این باره، مقارن با آغاز جنگهای مسلحانۀ شیخحیدر صفوی در ایران (یوسفجمالی، 70:1377)، ابنایاس گزارشی از تبعید افراد و گروههایی از ایناللوها دارد (ابنایاس، 1395ق: 3/159و۱۶۰) که از بروز قدرت صفویان در ایران و افول قدرت ایناللوها در شام نشان دارد. همچنین در سال 897ق/1491م سلطان، اقطاعات گروهی از ممالیک ایناللو را که مهاجرت کرده بودند، بین افراد نزدیک به خود تقسیم کرد (همان: 293). این رویه تا آنجا پیش رفت که برخلاف گذشته که از ایناللوها چندین نفر در حکومت ممالیک بودند، در گزارش سالیانۀ دولتمران که ابنایاس در سال 904ق/1498م ارائه کرد، دیگر نامی از ایناللوها در میان نبود (همان: 396). به هر صورت در سال 905ق/1499م، مقارن با روی کار آمدن صفویان، «قشون قشون صوفیان و غازیان از اویماقات روملو و شاملو و ذوالقدر از بطون روم و شام و متون مصر و دیاربکر شروع درآمدن کردند» (شیرازی، 1369: 38). سومر نیز معتقد است ایناللوها به همراه دیگر تیرهها، مانند بیگدلی و خدا بندهلو و غیره، شاملوهایی بودند که به شیوخ صفوی پیوستند (سومر، 1371: 209و210). مؤلف تاریخ عالمآرای امینی در ذکر وقایع حمله به شروان، از پیوستن جمعیتی از شاملوها به سپاه شیخحیدر خبر داده است (روزبهان، 1382: 274). همان گونه که از نامشان پیداست، آمدنشان از شام یا اهل شامبودن موجب آن شد که به شاملو معروف شوند (هینتس، 1377: 95). آنها با دیگر سپاهیان صفوی و پس از به سر نهادن کلاه دوازدهترک سرخرنگ، ابداعی شیخحیدر، قزلباش نامیده شدند (یوسفجمالی، 1377: 72تا77). افزونبر نظامیگری، حکومت مناطق مختلفی به قزلباشان واگذار شد؛ همان گونه که شاه اسماعیل (907تا930ق/1501تا1524م) دو سال پس از تأسیس دولت صفوی، در سال 909 ق/1503م حکومت ایالت اصفهان را به دورمیشخان شاملو داد (عالمآرای صفوی، 1350: 177؛ رهربرن، 1349 :146). ایالت اصفهان در مرکز ایران به بلوک و کورههای مختلفی تقسیم میشد و براساس اسناد دورۀ صفوی «چادگان از معظم قرای بلوک فریدن» (الهیاری و عبداللهی، 1387: 11) و «من اعمال لرستان عن کوره اصفهان» (سند شماره4) دستهبندی میشد. بنابراین به نظر میرسد دورمیشخان شاملو حکومت چادگان را به یکی از قزلباشان شاملو ایناللو داده باشد یا در سالهای آینده این اتفاق صورت گرفته باشد؛ چون براساس اسناد امامزاده عبداللهبنزید رزوه، در سال ۱۰۰۱ق، یعنی اوایل حکومت شاه عباس اول صفوی (996تا1038ق/1588تا1629م)، منطقه در تیول حسینسلطان ایناللو بوده است (سند شماره1). در این باره براساس اطلاعات و اسناد خانوادگی ایناللوها، حاجیفتحعلیبیک ایناللوی شاملو نخستین قزلباشی بود که در دورۀ صفوی حکومت چادگان به او واگذار شد و پس از او فرزندانش نسلبهنسل حاکم منطقه شدند (مفخم ایناللو، 1365: 32و33). به این ترتیب، ایناللوها از دورۀ صفویه به این منطقه وارد شدند و در دورههای مختلف، مناصب سیاسی و نظامی و مالی به آنها واگذار میشد. آن گونه که مصطفیقلیخان از قول جدش رضاقلیخان نقل کرده است، املاکشان در عراق، فراهان، کمره، کزاز، شیروان و فریدن بود که بین خودشان تقسیم کردند و اولاد قاضی قلیبیک در فراهان و سوندوکبیک در فریدن ساکن شدند.(3) با سقوط سلسلۀ صفویه، ایناللوها تنها قدرت سیاسی مؤثر منطقۀ چادگان بودند که حکومتهای بعدی برای ادارۀ امور این منطقه از آنها حمایت کردند. نادرشاه (1148تا1160ق/1735تا1747م) و جانشینانش، محمدحسنخان قاجار (متوفی1172ق/1759م) و کریمخان زند (1163تا1193ق/1750تا1779م) و دیگر زندیان، برای بیگهای ایناللوی چادگان، بهویژه کلبعلیبیگ و محمدعلیبیگ ایناللو، حکمهایی صادر کردند و آنها را در حکومت منطقه تثبیت کردند (مفخم ایناللو، دستنوشته: 31تا33 و 55تا88). با آغاز حکومت قاجار، فتحعلیشاه (1212تا1250ق/1797تا1834م) ایناللوها را که قدرت برتر منطقه بودند، تقویت کرد و جایگاه آنها را از رتبۀ بیگی به خانی تقویت کرد (سند شماره5)؛ سپس آنها را داخل فوج تازهتأسیس فریدن قرار داد. بهتدریج امامقلیخان ایناللو و پسرش مصطفیقلیخان، با بروز رشادت و کفایت در مأموریتهای محوله، موفق شدند به درجههای عالی نظامی برسند. فرزندان مصطفیقلیخان به نامهای عباسقلیخان، جعفرقلیخان، احمدقلیخان و حسینقلیخان نیز تا پایان دورۀ قاجار و روی کار آمدن رضاشاه (1304تا1320ش/1925تا1941م) که در سیستم نظامی تغییراتی داد، فوج را در اختیار خود نگه داشتند (عبداللهی، 1390: 202تا222). در دورۀ پهلوی، فوج فریدن و القاب و درجات نظامی فرماندهان ایناللوی فریدن از بین رفت؛ ولی در بُعد اقتصادی، در جایگاه بزرگترین زمینداران منطقه، برخی مالک چندین روستا بودند. آنها افزونبر قدرت اقتصادی، براساس قانون انتخاب کدخدا توسط مالکان، کدخداهای روستاها را نیز انتخاب میکردند. بنابراین قزلباشان ایناللو که در دورۀ صفوی به چادگان آمدند تا اواخر دورۀ پهلوی، قدرت بلامنازع سیاسی و اقتصادی منطقۀ چادگان بودند (همان: 28۵تا28۷). ایناللوها و قمهزنی در چادگان بیتردید، سخنگفتن از قمهزنی در چادگان، بدون توجه به نقش حاکمان ایناللوی قزلباش که از دورۀ صفوی تا پهلوی در آنجا مستقر بودند، ناممکن است. بنابراین در راستای بررسی این فرض که قمهزنی چادگان میراثی از مدل سوگواری قزلباشیصفوی است که ایناللوها به منطقه آوردند، پس از ارائۀ شمهای از وضعیت موجود آن، رگههای برجسته از نقش خوانین ایناللو در دورههای پیشین و شباهتهای موجود واکاوی میشود: الف. برگزاری مراسم قمهزنی در دورۀ کنونی قمهزنی ازجمله رسوم عزاداری دهۀ محرم چادگان است که از دیرباز در روز عاشورا برگزار میشد. شب عاشورا همۀ افراد کفنهای سفیدرنگی بهصورت یکدست میپوشند و در دو صف طولانی با عَلَم و پرچم و نوای غمگین موسیقیِ ساز محلی به نام کتل و همراهی تعدادی طبلزن، حرکت میکنند. به محض ورود دستۀ قمهزنی به میدان بزرگی در مجاورت منزل میزبان و خانۀ تاریخی اللهقلیخان ایناللو، آهنگ نوحه تغییر میکند و مراسم مشق شمشیر برگزار میشود. از نکات مهم این مراسم، نوع دایرهزدن و گرفتن پارچۀ سفید بستهشده به کمر فرد کناردستی است. در این حالت، صفوف به شکل زنجیر به هم متصل میشوند و میداندار در وسط میدان قرار میگیرد؛ پس از ذکر کلماتی در رثای امامحسین(ع)، جمعیت حاضر در حالی که هریک شمشیری در بالای سرش نگه داشته است، با صدای بلند و حماسی کلماتی را در پاسخ میداندار اعلام میکند که در جدول زیر به برخی از آنها اشاره میشود:
شکل شماره1: جدول شماره1.
عزاداران در دو صف، وارد میدان میشوند و دو نیمدایره تشکیل میدهند و شروع به چرخش به دور هم میکنند. یکی از صفوف در داخل دایره میچرخد و دیگری در جهت مخالف، صف داخلی را پوشش میدهد و یکی به شکل عقربۀ ساعت میچرخد و دیگری عکس آن حرکت میکند (تصاویر شماره1و2 و مشاهدههای شخصی). ب. قمهزنی در دورۀ محمدرضاشاه پهلوی آن گونه که از پژوهشهای میدانی برمیآید، در دوره محمدرضاشاه پهلوی به علت فاصلهگرفتن از برخی سیاستهای رضاشاه و کاهش فشارهای حکومتی، در چادگان قمهزنی دوباره علنی شد و ابتدا برادران علائیسِدهای و سپس بقیه افراد به این کار مبادرت کردند (مصاحبه شماره4). برای کسانی که از پیشینۀ برگزاری این مراسم اطلاعی نداشتند، شروع مراسم به دست افرادی از سِده یا سِهده، خمینیشهر فعلی، تصور آمدن قمهزنی به چادگان توسط اهالی سِده را ایجاد کرده بود. تصوری که با دیگر مستندات، بهویژه سابقۀ میهمانی هیئت از سال 1318ش، مطابقت نداشت (4) (مصاحبه شماره1). به هر روی، شرح برگزاری مراسم اینگونه بود که همۀ قمهزنان صبح روز عاشورا در کاروانسرای چادگان تجمع میکردند. این کاروانسرا به عباسقلیخان ایناللو متعلق بود و از دیرباز در روز عاشورا در اختیار قمهزنان بود. استاد عباس دلاک، جای قمه را در سر میتراشید و مراسم رقص شمشیر اجرا میشد. در حین برگزاری، بهمحض فرودآمدن شمشیر سر دسته، بقیۀ افراد نیز با صدای بلند، حسین و شاه حسینگویان، قمه را بر جای تراشیدۀ سر میکوفتند و این کار چندینبار تکرار میشد. دلاک، کودکان و نوجوانان را نیز با وسیلهای به نام یرگن، قمهزنی میکرد. از پیش، افرادی برای بستن زخم سر تعیین شده بودند و انتظامدهندگان مراسم، افرادی را که با افراط در قمهزنی دچار خونریزی شدید میشدند به بهداری، واقع در نزدیکی محل قمهزنی، منتقل میکردند. برای قمهزنان و جمعیت انبوهی که از روی بام خانهها نظارهگر مراسم بودند، نوای حزنانگیز ساز و کتل و خون سرازیرشده در کاروانسرا آغازی بر دیگر رسوم روز عاشورا بود که تا بعدازظهر به ترتیب برگزار میشد. هیئت با نوحهخوانی و تشکیل صفوف، به خانۀ عباسقلیخان ایناللو که در مجاورت کاروانسرا بود، وارد میشد و با شربت و شیرینی از آنها پذیرایی میشد (تصویر شماره4 )؛ پس از آن، سر مزار بزرگان حضور مییافتند و قمهزنی و کوفتن بر جای زخمهای پیشین تکرار میشد. تماشای تعزیه، صرف نذری و رفتن به حمام عمومی شهر، پایانبخش مراسم بود. تمام قمهزنان به حمام قدیمی شهر میرفتند و خونهایی را که از صبح بر سر و تنشان خشکیده بود، میشستند. این حمامِ واقع در ضلع شرقی مسجد جامع را ایناللوها ساخته بودند و در سند وقفنامۀ مسجد جامع در دورۀ ناصری، «حمام قدیمی چادگان» ثبت شده است و گواهی بر قدمت چندصدسالۀ آن دارد (سند شماره2). علاوه بر این، ایناللوها مزرعهای را برای هزینههای این حمام وقف کرده بودند و بزرگ این خاندان هرساله بر درآمد وقف نظارت میکرد (سند شماره3). استاد غلامرضا که زیر نظر خان ایناللو، حمام را اداره میکرد و درآمد حاصل از وقف مزرعه را برای نگهداری و مرمت حمام هزینه میکرد، از اعضای اصلی و انتظامبخش هیئت قمهزنی بود (مصاحبه شماره4).
شباهت قمهزنی دورۀ معاصر با دورۀ صفوی نبود منابع مکتوب از سدههای پیشین یکی از مشکلاتی است که در پژوهشهای مذهبی و عزاداریها پیش میآید. به نظر میرسد برگزاری مراسم عزاداری از بدیهیات زمانه و فریضهای دینی بوده که هر سال تکرار میشده و کسی ضرورتی برای ثبت آن نداشته است. بنابراین در پی یافتن نقاط مشترک و بررسی مقایسهای، به سفرنامههای خارجیانی متوسل میشویم که از ایران دورۀ صفوی دیدن کردهاند و برخی از آنها برگزاری این مراسم را شرح دادهاند. در این باره حقانی به نقل از آنتونیو دوگوه (Antonio de Gouvea)، کشیش اسپانیایی که در سال 1011ق/1602م به ایران آمده است، وصفی از اینگونه عزاداری در دورۀ صفوی دارد: «طی ده روز محرم، دستههای مردم (در شیراز)، در حالی که فریاد میزدند شاهحسین... وای حسین، در کوی و برزن گردش میکنند و سوگ سرود میخوانند» (حقانی، 1381: 505). دلاواله (Della Valle)، دیگر سیاح ایتالیایی، در گزارشی از محرم 1027ق/1618م اصفهان که دورۀ حکمرانی شاه عباس اول است، نقل مشابهی به این مضمون را انجام داده است: عزاداران «با نهایت حزن و اندوه و همه با هم آخرین بند مرثیهای را که خوانده میشود، تکرار میکنند و میگویند آه حسین... شاهحسین...» (دلاواله، 1370: 125). در بررسی مقایسهای مشخص است قمهزنی که امروز در حال انجام است، روشی از عزاداری صفویان و هواداران آنها، همچون قزلباشان، است و در سدههای بعد با همان سبک و سیاق حفظ شده است (جدول شماره1). کمپفر (Kaempfer) نیز در سفرنامۀ خود دربارۀ سینهزنی در دورۀ صفوی نکاتی را ذکر کرده است که از جهتی به برگزاری مراسم قمهزنی شباهت دارد و از جهتی دیگر، قمهزنان در مواقع سینهزنی، نمونۀ آن را اجرا میکنند. او مینویسد: «غروب همه در دستههای نامنظم به استراحتگاههای کوچک سر چهارراهها و یا اماکن عمومی میروند و با خود چیزهای قابل اشتعال را همراه میبرند و آتشی میافروزند تا دور آن برای عزاداری حلقه بزنند. بهزودی مشقی آغاز میگردد که در ضمن آن نام حسین را به صدای بلند ذکر میکنند نه با ناله و شکوه بلکه با صدایی خشمناک، به تبعیت از آهنگ آواز نوحهخوانان در دایرهای کنار هم جمع میشوند و در عین اینکه پا بر زمین میکوبند، سینه را با مشت میزنند» (کمپفر، 1363: 180و181). ضربههای محکم با صدای خشن و بلند (خشمناک)، کوبیدن پا به زمین، حلقهزدن و ذکر نام حسین با صدای بلند نیز از ویژگیهای قمهزنی چادگان است. همچنین اولئاریوس (Olearius) روایتی از قمهزنی در حیاط مزار شیخصفی نقل کرده است که جمعشدن اهالی در مکانی خاص هنگام طلوع خورشید، پوشیدهشدن حیاط از خون، کوبیدن بر زخم با دست و روانشدن در شهر با این حال (اولئاریوس، 1363: 118)، برخی از نکتههای تطبیقدادنی با قمهزنی دورۀ معاصر چادگان است. نوحۀ سلیمی تونی (متوفی 854ق/1450م) یکی از نوحههای قدیمی است که هرساله در روز عاشورا خوانده میشود و به نظر میرسد این نوحه با قدمت در حدود شش سده، از نوحههای قدیمی است که هرساله در روز عاشورا تکرار شده است. سه بیت از این نوحه به این شرح است:
ارزیابی و تحلیل آنچه از مطالب ذکرشده و بررسیهای میدانی و مشاهدات برمیآید، براساس دلایل زیر، قمهزنی در چادگان بر خاندان ایناللو متکی بوده است:
نتیجه قمهزنی ازجمله رسوم خشن عزاداری است که در بین موافقان و مخالفان دین اسلام واکنشهای بسیاری را همراه داشته است؛ ولی چندان به پیشینۀ آن توجهی نشده است. در این مقاله، قمهزنی در شهر چادگان و پیشینۀ آن در حکم نمونۀ محلی زندهای، با نقش محوری ایناللوها در آن، واکاوی و ریشهیابی شد. در این باره به نظر میرسد سابقه و تجربۀ حکومتداری ایناللوها در ممالیک شام، در حکم پشتوانۀ فکری و سیاسی و نظامی آنها در حکمرانی منطقۀ چادگان، موجب شد بهگونهای بساط حکمروایی محلی را بچینند که جابهجایی و سیاست قزلباشزدایی برخی شاهان صفوی و حکومتهای پس از صفوی تا دورۀ پهلوی، در ادامۀ حکمروایی آنها خللی ایجاد نکند. این پیوستگی در حکمرانی محلی، بستری را فراهم کرد تا برخی از اعتقادات مذهبی آنها بدون انقطاع، به دورۀ معاصر انتقال یابد. بهعلاوه ایناللوها، پیش از صفوی با سوگواری و قمهزنی که شیعیان در شام و بهویژه حلب انجام میدادند، آشنایی داشتند. در این باره، باوجود منابع و مستندات تاریخی دربارۀ قمهزنی در شام پیش از ایران، ارائۀ این نظر امکانپذیر است که ایناللوهای شاملو، پیش از آمدن به ایران، در برگزاری مراسمهای گستردۀ حلب در روز عاشورا با قمهزنی آشنا بودهاند. پیشینۀ مذهبی آنها از آیین شمنی و جبرگرایی شرق جهان اسلام متأثر بود و پیشتر برای فوت قهرمانان خود، با ریختن اشک خونین، مدتها عزاداری میکردند؛ پس در عالم تشیع نیز عزاداری به سبک خودشان برای حسینبنعلی(ع)، شخصیت برجستۀ جهان تشیع، با فرهنگشان سنخیت داشت. بنابراین ایناللوها با ورود به چادگان برخی از رسوم پیشین، مانند قمهزنی را با خود آوردند و در طی زمامداریشان در این منطقه حفظ کردند؛ چون از طرفی قمهزنی برجایمانده در زمان حاضر با سوگواری دورۀ صفوی چنان شباهت دارد که در مراسم رقص شمشیر شب عاشورا، گویی قزلباشان صفوی با شمشیرهای گداخته و صدای بلند و خشن، «حسین، شاهحسین»» گویان دور هم میچرخند و شمشیر را بر سر فرود میآورند. از طرفی دیگر، هرچه از زمان حاضر به دوران پیش برمیگردیم، نقش خوانین ایناللو در محوریت مراسم مشهودتر میشود. پینوشت
دربارۀ تفاوت نگارش کلمۀ ایناللو در متن، دادن این توضیح لازم است که شکل «ایناللو» را کاووس مفخم ایناللو برای نام خود و کتابش به کار برده است؛ پس در این مقاله به رسم امانتداری، به این شکل نوشته شده است؛ اما براساس اسناد، شکل صحیح کلمه «ایناللو» است که در تمام متن متحدالشکل به این صورت به کار رفته است.
به هر روی قرابت شواهد موجود در بخش قمهزنی فیلم مذکور با قمهزنی در چادگان و بهویژه شباهتهای پوششی و محیطی، برپایی مراسم در محوطۀ چند خانه بزرگ و حضور افرادی دارای موقعیت اجتماعی و اقتصادی ویژه در برگزاری این رویداد یا به تعبیر روسها در فیلم، پولدادن متمولان به قمهزنان و نقش برجستۀ این طبقۀ حاکم در قمهزنی به تصویر درآمده، نگاه پژوهشگران مقاله را به سمت خوانین ایناللوی چادگان که در مقطع زمانی موضوع بحث دارای خصوصیات پیشگفته بودند، هدایت کرد؛ ولی انتساب فیلم مذکور به چادگان، به پژوهشهای بیشتر و ادلۀ متقن نیاز دارد و در این مقال نمیگنجد و بررسی همهجانبۀ فیلم مذکور در پژوهشی دیگر، به نظر میرسد در تقویت موضوع بحث این مقاله مؤثر واقع شود. گفتنی است منظور از این مقاله، قمهزنبودن ایناللوها در چادگان کنونی نیست. چهبسا از این فامیل به تعداد انگشتشمار هم در هیئت قمهزنی فعلی وجود ندارد. درواقع مقالۀ حاضر به ورود این مراسم به چادگان و حمایت بیگها و سپس خوانین حکومتی ایناللو به شکل سیستمی از آن، رویکردی تاریخی دارد. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
الف. اسناد
ب. کتابها
ج. مقالهها
د. دستنوشتهها
ه. مصاحبهها
پیوست
عکس شماره1: مراسم مشق شمشیر شب عاشورا 1397ش.
عکس شماره2: مراسم مشق شمشیر شب عاشورا 1398ش.
عکس شماره3: درب تالار (عمارتی از دورۀ صفوی) عکس شماره4: خانۀ تاریخی عباسقلیخان ایناللو. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,634 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 310 |