تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,652 |
تعداد مقالات | 13,408 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,250,947 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,088,138 |
کارکردهای موتیفهای تلمیحی انبیا در غزلیات صائب تبریزی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
متن شناسی ادب فارسی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 7، دوره 14، شماره 2 - شماره پیاپی 54، تیر 1401، صفحه 83-101 اصل مقاله (789.32 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/rpll.2021.130731.1974 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سارا لطیفیان1؛ حسن سلطانی* 2؛ محمدتقی جهانی3 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشجوی دکتری، گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکدة ادبیات و علوم انسانی دانشگاه ایلام، ایلام، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه ایلام، ایلام | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکدة ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه ایلام، ایلام، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
موتیف از اصطلاحات رایج در حوزة علم و هنر و ادبیات است. مهمترین ویژگی موتیف تکرار و معنیافزایی است و یکی از ابزارهای مناسب برای نقد و تحلیل صوری و محتوایی آثار است. صائب تبریزی بزرگترین شاعر غزلسرای سبک هندی است. موتیفها در غزل او بسامد بسیاری دارد. کاربرد این موتیفها میتواند بیانگر ذهنیّت شاعر و نیز تصویری از جریانهای فکری و اندیشگی زمانة او باشد. موتیف انبیا از پرکاربردترین موتیفهای تلمیحی شعر او هستند. در این مقاله کارکردهای موتیفهای انبیا در غزلیات صائب بررسی میشود. شاعر از این موتیفها برای بیان اندیشهها و ذهنیّتهای متعددی سود جسته است. صائب در کاربرد موتیفهای انبیا همهجا به دیدگاه و نظر متقدمین دربارة پیامبران و عناصر مربوط به آنها مقید نمانده و خود در این زمینه به نوآوری دست زده است. کارکرد موتیفهای انبیا در شعر صائب به استفادة تلمیحی آنها محدود نشده و جنبههای متنوعتری از این موتیفها مدّنظر قرار گرفته است. صائب در موتیفهای انبیا افزونبر تلمیح به قصص قرآنی و کتابها و نظریات گذشتگان، خود به دریافتهای جدیدی در این زمینه رسیده است که حاصل ژرفنگریها و تلاشها و آفرینشهای هنری اوست. نگاه جدید و خلاقانة او به پدیدهها، کارکردهای اخلاقی و اجتماعی، دریافتها و کارکردهای عرفانی، تناقضها، استفادة متفاوت از موتیفها، خوارمایگی موتیفهای انبیا، کارکردهای صوری و زیباییشناسانه، نقد شعر و... مهمترین کارکرد موتیفهای انبیا در شعر صائب است. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کارکرد موتیف؛ موتیف تلمیحی؛ انبیا؛ صائب تبریزی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1ـ مقدمه موتیف از اصطلاحات رایج در حوزههای مختلف است که در هر رشته نیز مطابق با آن زمینه تعریف شده است. کاربرد موتیف در نقاشی، مجسمهسازی، معماری، موسیقی، سینما و هنرهای دستی، واضحتر و برجستهتر از ادبیات است؛ درنتیجه تشخیص آن نیز سادهتر است. بنمایه یا موتیف یکی از اصطلاحات جدید نقد ادبی است که در ادبیات فارسی نیز پیشینة بسیاری ندارد. موتیف قسمتی از اثر ادبی است که مهمترین ویژگی آن تکرارشوندگی و القای معناست. بررسی موتیف در نقد و تحلیل آثار ادبی برای اطلاع از جنبههای مختلف صوری و محتوایی آثار بسیار مفید و راهگشاست. شناخت موتیفها ما را در فهم شعر شاعر کمک میکند؛ زیرا بدون شناخت موتیفها، شناخت متن ناتمام خواهد ماند. با مطالعه و طبقهبندی موتیفها میتوان سیر تطور و تکامل یا فنا و بقای موتیفها را در ادبیات یک کشور یا یک دوره یا در ادوار و اشخاص مختلف بررسیکرد. شاعران و نویسندگان هرکدام به فراخور آثار خویش از این موتیفها استفاده کردهاند. بررسی و تحقیق دربارة میزان و چگونگی استفادة صاحبان آثار ادبی از این موتیفها از موضوعاتی است که چندان به آن توجه نشده است. شاعران سبک هندی به مضمونپردازی و آفریدن مضامین نو مشهور هستند. صائب، برجستهترین شاعر عهد صفوی، از کسانی است که به هزاران مفهوم و مضمون تازه و نو جان بخشیده است. تحقیقات بسیاری دربارة شعر صائب صورت گرفته است؛ اما تاکنون فهرست و فرهنگ کاملی از موتیفهای شعر صائب تهیه نشده است که بتواند پایة پژوهشهای مرتبط برای شناخت جنبههای مختلف زندگی و شعر وی قرار گیرد؛ ازاینرو در این پژوهش تلاش شد تا موتیفهای تلمیحی و از میان آنها، پرکاربردترین موتیف، یعنی موتیفهای انبیا بررسی شود. یکی از مضامینی که صائب با فکر باریک و دقیق و خیالهای لطیف خویش به آن جان داده است، موتیفهای تلمیحی هستند که در آن به جنبههای متعدد زندگی پیامبران اشاره میشود. مبحث موتیف انبیا در شعر صائب در ایجاد زنجیرة تداعیها و نیز در آفرینش مضمونها، نقش برجستهای دارد. صائب این موتیفها را در قالب تصاویری نو، نگاههای جدید، دیدگاههای متفاوت، متضاد و متناقض عرضه میکند. مخاطب شعر او هر لحظه و در هر بیت با منظرة جدیدی روبهرو میشود که شگفتانگیز و جذاب است. افزونبر جنبههای زیباییشناسانه، صائب جنبة محتوا را نیز رها نکرده است. وی این موتیفها را برای تأکید، تأیید و مطرحکردن مفاهیم ذهنی خود در زمینة مباحث اخلاقی، اجتماعی، انتقادی، عرفانی و مباحث نقد ادبی به کار برده است. 1ـ1 پیشینة پژوهش تحقیقاتی که تاکنون دربارة پیامبران در شعر صائب نوشته شده، عبارت است از: مقالة «سیمای پیامبران در شعر صائب تبریزی» از عنایتالله شریفپور و مریم جعفرزاده (1387)؛ پایاننامة کارشناسی ارشد با عنوان «داستان پیامبران در دیوان صائب تبریزی» (1386) از سیّده محبوبه مقیمی که به وقایع زندگی پیامبران در جلد اول و دوم دیوان صائب پرداخته و هدف شاعر از پرداختن به این حوادث را بررسی کرده است. پایاننامة کارشناسی ارشد «سیمای پیامبران در اشعار صائب» (1386) از مهرآفاق شهری که به حوادث زندگی پیامبران و صورخیال بهکاررفته در ابیات مربوط پرداخته است. چنانکه از پیشینة پژوهش پیداست، بررسی کارکردهای موتیفهای انبیا در دیوان صائب، نکتهای است که تاکنون مغفول مانده است. بررسی این موتیفها در شعر صائب برای رسیدن به لایههای درونی اندیشه و افکار صائب، اهمیت و ضرورت پژوهش حاضر را بیشتر نشان میدهد. این پژوهش کارکردهای موتیفهای انبیا را در همة دیوان صائب (شش جلد دیوان صائب) 1 بررسی کرده است. 2ـ موتیف موتیف (Motif) واژهای است که در اصطلاحنامههای ادبی، بنمایه، مایة تکراری، نقشمایه و... ترجمه شده و در ادبیات (بهویژه ادبیات داستانی) و نقد ادبی، معانی مختلفی برای آن ذکر شده است. از مجموع این تعریفها چنین برداشت میشود که بنمایه، عنصر، حادثه، سخن، مطلب، موضوع یا مضمونی است که در همة ادبیات یا همة آثار کسی یا یک اثر خاص، پیوسته تکرار میشود (رضایی، 1382: 214). موتیف عناصری را شامل میشود که افزونبر صفت تکرارشوندگی، معنیآفرین (پارسانسب، 1388: 26) و مؤثر در القای معانی و تشخّصیافته (فلکی، 1382: 9) باشد. از نگاه ژارژ ژنت بنمایهها، مضمونها و کلمات کلیدیْ نظام سازندة اثر ادبی را شکل میدهد. هنرمند یا مؤلف عناصر یا نظام بستة ادبی را اخذ میکند و آنها را در اثر ادبی آرایش میدهد (آلن، 1385: 141) 2. برپایة معیارهای متفاوت، موتیف را به انواع مختلفی دستهبندی کردهاند: واژگانی؛ تصویری؛ پویا؛ ایستا؛ تلمیحی؛ رمزی، نمادین و... . موتیف تلمیحی بخشی از معنا یا درونمایة اثر با تلمیح به قصه، آیه و یا حدیث است که مهمترین ویژگی آن تکرارشوندگی، معنیافزایی و هدایتگری برای رسیدن به لایههای متن و سیر اندیشة صاحب اثر است (یوسفی، 1390: 19). روشن است که هر شاعر برای عناصر بهکاررفته در شعرش، قصد و غرضی دارد و دیگر آنکه این عناصر را یا خود آفریده یا از جایی گرفته است و یا عناصر متعددی را درهم آمیخته و نتیجة مدّنظر خود را از آنها بیرون کشیده است. همانطور که میدانیم هر چیزی بهخودیخود موتیف نیست؛ اما وقتی هنرمندی یک عنصر خاص را در اثرش تکرار میکند، میخواهد با این تأکید و تکرار، حساسیّت مخاطب را برانگیزد یا نکتهای را با او در میان بگذارد. اینکه شاعر از میان داستانهای مختلف و ابزار و عناصر متفاوت به انتخاب دست میزند و داستان خاصی را بیشتر به کار میگیرد، شاید با روزگار او، احوال شخصی و دغدغههای ذهنی وی مرتبط باشد. بررسی موتیفهای شعر صائب جنبههایی از زندگی شخصی وی را روشن میکند که از دید تذکرهنویسان مغفول مانده است. این نوشتار با هدف اساسی و عمدة بررسی و تحلیل کارکردهای موتیفهای انبیا در غزل صائب شکل گرفته است تا به دریافتی دقیق از اندیشهها و افکار و جریان زندگی صائب و عصر او دست یابد. 3ـ موتیف انبیا در شعر صائب یک دسته از موتیفهای پرکاربرد در اشعار صائب، موتیف پیامبران 3 است. صائب بهعلتهای مختلفی توجه خاصی به این موضوع نشان داده است: روحیة مذهبی شاعر؛ فضای مذهبی حاکم بر جامعة عهد صفوی؛ قابلیّت فراوان این موتیفها در تصویرآفرینی و آفرینش مضامین و مفاهیم مدّنظر شاعر؛ ایجازگویی. قصص انبیا یکی از منابع اصلی تمثیلهای اشعار صائب است. در موتیفهای تلمیحی، نگاه شاعر نگاه تلمیحی صرف نیست. وی از این موتیفها برای بیان افکار و اندیشهها و رسیدن به مضامین جدید و معانی بیگانه و آفریدن دنیای مدّنظر خود بهره میبرد. افزونبر مضمونتراشی و خلق مضامین جدید، قسمتی از معانی بکر و متناقض اشعار صائب، حاصل نگرش عاطفی و احساسی، قضاوتها و دیدگاههای نو و خلاقانة وی به عناصر مرتبط به زندگی انبیاست. موتیفهای انبیا به دو صورت خودآگاه و ناخودآگاه در شعر صائب نمود دارد. موتیفهای ناخودآگاه درحقیقت «از تجربههای فردی و جمعی نویسنده نشأت میگیرند و بدون هیچ تمهیدی خود را آشکار میکنند» (صرفی و همکاران، 1396: 234) و در آثار شاعر یا نویسنده نمایان است. در موتیفهای ناخودآگاه، موتیفْ فاعل است و مشخص میکند کجا و به چه صورتی نمود مییابد. ذهن ناخودآگاه شاعر موجب میشود سخنانش مطابق با الگوها و کلیشهها و تصاویر دیگران هماهنگ شود. این نوع موتیف مربوط به زمانی است که صائب از همان دیدگاه قدما دربارة پیغامبران پیروی میکند و موتیفها بیشتر جنبة توصیفی دارند. موتیفهای خودآگاه موتیفهایی هستند که «مؤلف یا پدیدآورنده به تکرار آن آگاهی داشته باشد و از آن بهعنوان شگردی ادبی برای غنیکردن فضاسازی، شخصیتپردازی، انسجام و بُعد درونمایهای اثرش بهره گرفته باشد» (همان). در این نوع موتیف، ذهن شاعر و نویسنده فاعل است و اوست که تصمیم میگیرد چگونه، کجا و چه میزان از آنها استفاده کند. در جاهایی که هدف صائب معنیآفرینی است، موتیفها را بهصورت خودآگاه به کار میبرد، به آنها فکر میکند و آنها را از جنبة جدید و متفاوتی میبیند؛ زیبایی و هنر او در همینجاست؛ او به نظر گذشتگان دربارة پیامبران پایبند نبوده و خود به خلاقیت و ابداع دست زده است؛ نتیجة آن هم سرودن اشعاری عالی است که تکرار و تقلید صرف نیست. در نقد ادبی سبک هندی نیز به این موضوع اشاره شده است که شاعرانِ این شیوه «شعر و سبک شعری خود را به زور فکر حاصل کردهاند و به جنبة تکنیکی و آگاهانة هنر خود بسیار اشاره میکنند و بدان مینازند؛ اما از تجربة خودآمده و الهامی در شعر، سخن چندانی به میان نمیآورند» (فتوحی رودمعجنی، 1385: 43). صائب در ابیات بسیاری به کوشش خود برای آفریدن معانی اشاره میکند و میگوید شعر او حاصل تأمل و تفکر است که برای رسیدن و دستیافتن به آنها خون دل خورده است:
4ـ کارکردهای موتیف انبیا موتیفهای تلمیحی انبیا افزونبر کارکردهای کلی مانند داستانسازی، القای معنا، هدایتگری و تأکید، کارکردهای ویژهای نیز دارند که در ادامه به آنها پرداخته میشود. 4ـ1 کارکردهای ادبی یکی از کارکردهای صوری موتیفها، کاربرد آنها در آرایههای ادبی است. موتیفها وسیلهای برای هنرنمایی شاعر هستند. صائب با استفاده از انواع صنعتهای شعری، موتیفها را به زیبایی در تصاویر خویش به کار میبرد؛ برای مثال در موتیف خضر، با کاربرد کلمة «آب» و استفادة آن در کنایههای مختلف، تصاویر زیبایی میآفریند و معانی منظور خود را با آن توضیح میدهد. خضر عمر جاودانش را از آب حیات به دست آورد و صائب با توجه به این موضوع از کنایة «بنای چیزی بر آب بودن» در معنای ناپایداری بهره میگیرد و میگوید: بنای عمر جاودان خضر بر آب است پس هستی دهروزة ما ارزشی ندارد (همان: 2/ 1663)؛ سپس با کنایة «نقش بر آب بودن» زندگی خضر در عالم فانی را بیهوده و بیثمر میداند (همان: 1/ 2118) و با کاربرد «آب» در معنای شراب، بنای زندگی سبز خود را از می ناب میداند (همان: 1/ 1663). صائب معتقد است اگر خضر نشاط بادة گلرنگ را دریابد، آب حیاتش را در پای درخت تاک میریزد (همان: 5/ 3062). شاعر با کاربرد صفت آبدار و ارتباط برقرارکردن با آب خضر، شعر و سخن خود را سرچشمة بقا و رمز ماندگاری خویش معرفی کرده است که او را از آب حیات بینیاز میکند (همان: 12/ 135). صائب با استفاده از کنایة «یک آب خوردن» زندگی طولانی خضر را به اندازة یک لحظه میداند:
صائب کنایة «آب تیغ» را در تناسب با آب خضر به کار میبرد. آب شمشیر شهادت را با آب زندگی مقایسه میکند و آن را بالاتر و بهتر از آب زندگی میداند تاحدی که خضر را از سرچشمة حیات دلسرد میکند (همان: 10/ 1427). صائب با آوردن ترکیب «عالم آب» و ایهام تناسب به آب خضر، بادهگساری را به آب حیات ترجیح میدهد و از خضر میخواهد برای رهایی از صحبت زاهدان، راهنمای راهِ وی به چشمة شراب باشد (همان: 5/ 5214). افزونبر اینها، با کاربرد کلمات لعل، عقیق، سبزی، ابر، شمشیر، شراب و آبگینه، آبرو، سراب، سیراب و... در تناسب با واژة «آب» شبکهای از تناسبات ایجاد میکند که هرکدام فرصتی جدید برای خلق تصاویر جدید هستند و اینها تنها گوشهای از هنرنمایی شاعر با یک کلمه (آب) در موتیف حضرت خضر است. صائب در موتیف حضرت سلیمان با کلمة «باد و هوا» و در موتیف حضرت عیسی با کلمة «خورشید» صعود وی را در دایرهای از تناسبات و کاربرد ایهامی مطرح کرده و به بازیهای زبانی پرداخته و معانی مختلفی را به نظم کشیده است. 4ـ1ـ1 حُسنتعلیل مهمتر از بیان مفاهیم و معانی، برداشتهای شاعرانه و دلیلتراشیهای هنرمندانة اوست که شعر او را خواندنی کرده است؛ یعنی شاعر با این دلایل هنری، هم خواننده را غافلگیر میکند و هم او را با فضاهای متعدد و جدید و ناآشنا روبهرو میکند که این از همه چیز مهمتر است و درواقع شاعری همین است. حُسنتعلیل یکی از کارکردهای مهم و اساسی شعر صائب در حوزة موتیفهاست. صائب با نگاه نو به پدیدهها دلایلی را برای بیرونآمدن آدم از بهشت ذکر میکند: مثلاً اینکه ماندن در جایی که آدم را از نعمتها منع کنند، دلنشین نیست؛ دیگر اینکه زندگی بی غم و اندوه با طبع انسان سازگار نیست؛ ازاینروی آدم باشتاب از بهشت بیرون آمد (بهطور ضمنی هبوط آدم را اختیاری میداند) (همان: 4/ 6154) یا برای پنهانبودن خضر از دید مردم، دلایل ادبی و هنری (برای رهایی از چشمزخم، شرمندگی از روی دوستان و همراهان، شرم از اسکندر، شرم از زندگی جاودانی) ذکر میکند. در عناصر مختلف مرتبط با موتیف خضر (ع) شاهد حُسنتعلیلهایی بسیاری هستیم؛ یکی از این آنها، دلیلهای هنری متعددی است که صائب برای نرسیدن اسکندر به آب حیات ذکر میکند. صائب از موضوع ساخت آینه به دست اسکندر استفاده میکند و میگوید چون اسکندر آینهدار است و آینه با آب سازگاری ندارد و در مجاورت آب دچار زنگار میشود، به همین سبب اسکندر نتوانست آب زندگی را بنوشد:
صائب با نگاه هنری به جهان و مخلوقات آن، برای علت پرواز خفاش در شب، یک دلیل هنری پیدا میکند؛ به نظر او عیسی بهسبب جانی که به خفاش داده است، بر او منّت میگذارد و این امر جهان روشن را در چشم خفاش تیره و تار میکند و خفاش بهسبب خجالتکشیدن از حضرت عیسی که با منّت به او جان بخشیده است، در روز پرواز نمیکند (همان: 7/ 3217). 4ـ2 نقد شعر بخش توجهبرانگیزی از کارکردهای موتیفها، در مسائل مربوط به شعر و نقد سخن استفاده شده است. صائب شاعر مشهور و بارز سبک هندی است که شعرهایش، نمونة والای این سبک است. او دربارة سخنسرایی، دیدگاههایی دارد که آنها را در بین اشعارش مطرح کرده است. از دیدگاه صائب، راه و رمز رسیدن به جاودانگی و بقا سخن است. با وجود سخنان ماندگار، نیازی به دم مسیحا و آب خضر نیست. سخنورانی که به چشمة حیوانِ سخن رسیدهاند، زندة جاوید میشوند. خاصیت حیاتبخشی سخن منحصر به سرایندگان و گویندگان نیست؛ بلکه مخاطبان و کسانی که از سخن آبدار آنها سبز شوند، روی خزان فنا را نمیبینند (همان: 4/ 1724). صائب از سخنان شیرین و بلندی مانند «عیسی مسیح، فلکسوار است» استفاده میکند و سخن خود را به دور از تقلید و تکرار سخن دیگران میداند. وی سخنسرایی خود را ذاتی و مرهون هنر و خلاقیت و تمرین و تکرار خود میداند (همان: 5/ 118). معیار ارزشگذاری و سنجش شعر در نظر صائب و همفکرانش، سرودن سخن غریب است:
از دیدگاه صائب، سخن بسیار باارزش است و نمیتوان آن را با جواهرات و ثروتهای مادی سنجید. کسی که سخن را با معیارهای مادّی بسنجد، گویی حضرت یوسف را با سیم قلب سنجیده است (همان: 4/ 4638). یکی از مباحث بلاغت که در ادوار مختلف طرح شده، موضوع تناسب لفظ و معناست. صائب دربارة رابطة لفظ و معنا نظریات مختلفی دارد. به عقیدة صائب، معنا مانند حضرت یوسف است که از بیم چشم زخم در پیراهن پنهان میشود (همان: 7/ 6799) و ازسوی دیگر میگوید الفاظ، جهان را بر معنیِ روشن، تیره و تار میکند (همان: 2/ 35). توجه به لفظ و ظاهر شعر یکی از ویژگیهای شعر این دوره است که صائب میگوید باید بهجای شاهدان معانی، به صورت و الفاظ نگارین توجه و قناعت کرد؛ زیرا لفظ تازه و بدیع با مضمون برابر است (همان: 1/ 1892). صائب در اشعارش جانب تعادل بین هر دو جانب (لفظ و معنا) را نگه داشته است. شعر او هم ازنظر ظاهر و ساختار، بدیع و غریب است و هم ازلحاظ محتوا، سرشار از مفاهیم و معانی است. سخن صائب مانند سلیمان است که دیو لفظ و معنی پریرخسار را تحت فرمان و سیطرة خود دارد:
رابطة شاعر و مخاطب (ممدوح) یکی از جنبههای نقد شعر و روایی سخن است. صائب عقیده دارد که این ارتباط، دوجانبه است؛ یعنی هم هنر شاعر است که مخاطب را جذب میکند و هم توجه و حمایت مخاطب است که انگیزة سرودن شعر میشود. موضوع رابطة هنرمند و مخاطب موضوعی است که در نقد جدید هم به آن توجه شده؛ این رابطه به خیابانی دوطرفه تشبیه شده است که «از یکسوی هنرمند در حرکت است و ازسوی دیگر جامعه و تاریخ. اگر از طرف مقابل، نشانهای از پذیرفتن دیده نشود، هنر راستین به سامان نرسیده است» (شفیعی کدکنی، 1390: 26). صائب برای بیان این مطلب از موتیف مور و سلیمان بهره برده است و میگوید همانطوری که مورچه از گفتار شیرین، به مسند دست سلیمان رسید، سایة اقبال سلیمان و تحسین او، مور را شیرینزبان کرد (صائب تبریزی، 1384: 7/ 6490). صائب با استفاده از موتیف فروختن یوسف کنارة چاه، به یکی از مسائل مربوط به نقد شعر اشاره میکند. او معتقد است اثر ادبی تا زمانی که تازه است ارزش واقعی آن آشکار نمیشود و باید زمان بر آن بگذرد تا همگان به ارزش آن پیببرند؛ زیرا گذر زمان محک خوبی برای سنجش سخنان ارزشمند و ماناست (همان: 5/ 6619). ازسوی دیگر معتقد است اگر یک اثر ادبی معیارهای لازم را داشته باشد مانند یوسف است که در گوشة بازار نمیماند و سرانجام خریدار خود را مییابد (همان: 6/ 3173). در زمانة صائب کسانی بودند که برای نزدیکی به حکام از واسطهها بهره میبردند؛ اما از نظر وی، اهل سخن سرانجام، جایگاه واقعی خود را مییابند و به دولت میرسند؛ همانطوری که مور در دست سلیمان جای میگیرد (همان: 9/ 2549). 4ـ3 نگاه نو صائب در تلاش برای رسیدن به «معنی بیگانه»، معانی و مضامین شعری خود را از عناصر مربوط به انبیا گرفته است؛ اما برای پرهیز از مضامین کلیشهای و حرفهای تکراری، مضامین متنوع و جدید و حتی گاه متضادی آفریده است. آشناییزدایی (معنی بیگانه) همان شگردی است که فرمالیستها هم از آن بهره میبرند که «لازمة آفریدن معانی جدید، دیدن چیزها خارج از زمینة معمولی و طبیعی وجودشان است» (احمدی، 1395: 47)؛ هنری که صائب بسیار از آن استفاده کرده است. نگاه متفاوت به پدیدهها از شگردهای صائب برای خلق مضامین جدید است. در سنن ادبی، مفاهیم ثابت و پذیرفتهشدهای وجود دارد که مثلاً آب حیات را ستودهاند و رسیدن به آن را نیک دانستهاند؛ اما صائب با نگاه متفاوتی که به مسئلة خضر (ع) و آب حیات دارد، آن را تلخ و عمر مؤبّد خضر را گرفتاری و مایة شرمندگی میداند. صائب میگوید کسی که مانند خضر (ع)، آب حیاتبخش را تنها بنوشد از خجالت در بین مردم ظاهر نمیشود و خضر با این کار گرفتار عمر جاوید شده است (صائب تبریزی، 1384: 2/ 2398). هنر چیزی بهجز فرمهای تازه نیست؛ بر این اساس همة اشعار صائب و نگاههای جدید او نمونة هنر محض است؛ برای مثال در بیرونرفتن آدم از بهشت میگوید چون بهشت سرشار از شادی و عیش بیغم بود آدم نتوانست آن را تحمل کند؛ زیرا آدم با اندوه عجین شده است:
از زاویهای که صائب به ماجرای سیلی برادران یوسف مینگرد، نهتنها آن را آزاردهنده نمیبیند، بلکه به نظر او سیلی اخوان بر چهرة یوسف محسناتی هم داشته است. صائب با دیدگاه جدید خود میگوید تپانچة اخوان یوسف، همان نیلی بود که بر روی یوسف بهسبب زیباییاش کشیده شد؛ یا این سیلی موجب گرمی بازار یوسف شد و سرخی ناشی از آن مانند فانوس، تاریکیهای چاه را برای او روشن کرد؛ سرانجام برافروختگی همین سیلیْ جهان را روشن کرد و او فرمانروای مصر شد:
4ـ4 استفادة متفاوت از موتیفها صائب از یک موتیف در فضاهای متفاوتی استفاده میکند؛ یعنی ابتدا شاعر دیدگاهی را مطرح و سپس نظری متفاوت از آن را بیان میکند؛ برای مثال در موتیف حضرت خلیل (ع) و آتش نمرود، آتش گاهی در معنای منفی و در ترکیبهای آتش خشم و عصیان آمده و گاهی هم این آتش، رخسار آتشین و برافروختة معشوق است که زیباست و یا آتش عشق است که زندگیبخش است (همان: 2/ 2678)؛ یا در موتیف حضرت آدم، دانة گندم را در دو معنی متفاوت به کار میبرد. ابتدا با آوردن عبارت حُسن گندمگون، جمال و زیبایی معشوق را مانند دانة گندم میداند و حُسن معشوق را مثل بهشت و دستیافتن به آن را معادل رسیدن به بهشت معرفی میکند (برعکس ماجرای آدم که با خوردن گندم از بهشت بیرون رانده شد) و حتی آن را بر بهشت برتری میدهد؛ سپس در جای دیگر توصیه میکند باید از این دانه گذشت؛ اما از بهشت نگذشت؛ زیرا همین دانه، آتش در خرمن آدم زد و او را از نعمت جنت دور کرد (همان: 4/ 4107). صائب در موتیف حضرت داوود ابتدا حُسن خلق و نرمخویی با دیگران را مانند جوشن داوودی میداند؛ سپس در نگاهی متفاوت میگوید داشتن دل روشن و حُسن سلوک با اطرافیان خوب نیست و کسی که مانند آینه ضمیر پاکی دارد، در برابر سوءاخلاق باید جوشنی از زنگار بپوشد:
در موتیف خضر و اسکندر ابتدا میگوید خضر بهعلت جداشدن از اسکندر توانست آب حیات را بیابد؛ سپس از منظری جدید به قضیه نگاه میکند و میگوید خضر بهخاطر همراهی و اقبال اسکندر به آب حیوان دست یافت:
در موتیف حضرت سلیمان، گاهی مور نماد کسانی است که در صحرای قناعت هستند و گاه تمثیلی از ولع پایانناپذیری انسان است. گاهی تصاویری از موری میبینیم که ملک سلیمان را زیر نگین دارد و به دارایی سلیمان بیتوجه است. گاه در مقابل، مورچهای را میبینیم که حریص است و نعمت دنیا نمیتواند چشم او را سیر کند و با وجود اینکه بر دست سلیمان است، در هوای دانه، نعل در آتش دارد (همان: 13/ 2847). ازجمله استفادة متفاوت و متضاد موتیفها، موتیف حضرت عیسی و سوزن است. صائب با نسبتدادن صفات منفی به سوزن بیان میکند که دم جانبخش عیسی در دل آهنین سوزن تأثیری ندارد و تنگچشمی (همان: 7/ 2959) و کوتاهنظری (همان: 7/ 5728) و کوری (همان: 2/ 458) سوزن را معالجه نمیکند. گاهی نیز میبینیم که سوزن عیسی از لباس تعلقات رسته (همان: 7/ 6964) و از رشتة آمال (همان: 11/ 3235) جدا شده است؛ خار از پای دیگران درمیآورد (همان: 6/ 2394) و راسترو (همان: 8/ 3789)، باریکبین، روشنبین (همان: 6/ 4637) و بینا (همان: 3/ 2536) است که با دارابودن این ویژگیها خود را به گریبان مسیحا رسانیده و به آسمان و فلک خورشید رسیده است:
صائب در موتیف حضرت یوسف، از موضوع وطن و غربت دو گونه استفاده میکند. یک بار میگوید وطن پر از چاه است؛ وطن حتی پیراهنی را به یوسف روا نداشت؛ یوسف را در وطن با سیم قلب معامله کردند؛ یوسف اگر میخواهد به بزرگی برسد باید از وطن جدا شود؛ ازسوی دیگر میگوید با وجود همة این سختیهایی که در وطن هست، یوسف در کنار رود نیل در حسرت آب چاه وطن است (همان: 4/ 2941). این نمونهها و همة آنچه شاعر از یک موتیف در فضاهای مختلف، برداشتهای مختلف داشته، سبب تنوع و زیبایی شعر او شده و بستری فراهم آورده است که نظریات متفاوت و متناقض را بهگونهای به مستمع ارائه دهد که حاصل آن اعجاب و همراهی مخاطبان برای پذیرش این معانی متضاد خواهد بود. 4ـ5 تناقضها موتیفها در شعر صائب گاه تقلیدی از گذشتگان و گاه حاصل ابتکار و ابداعی از ذهن هنرمندش است. تناقضها حاصل همین ایدههای خلاقانة شعر وی است و زیبایی و هنر شعری و بخشی از آنچه شعر صائب را از دیگران متمایز میکند، نتیجة این تضادها و نگاه نو است. نفس عیسی جانبخش است؛ اما برای صائب مانند مرگ تلخ است (همان: 10/ 5382). دم مسیحا را گرانجان میخواند و خود ترجیح میدهد با درد بسازد:
حضرت خضر که نمادی از پیر و مرشد راه است و دیگران را هدایت میکند، در شعر صائب مانند ریگ روان، گمراه است و سراب دنیا او را از راه میبرد (همان: 8/ 3319). آب حیات، رؤیا و آرزویی شیرین است که هرکسی دوست دارد آن را به دست بیاورد و از آن بهرهای برگیرد؛ اما از دید صائب، تلخ و سیهکاسه است (همان: 6/ 1674). 4ـ6 خوارمایگی موتیفهای انبیا صائب در عصر خود گویی کسی را در شأن و مرتبهای نمیدید که بخواهد خود را با آنها همطراز بداند؛ بنابراین به الگوهایی روی میآورد که جزو برترینهای خلقت هستند. نتیجة این مقایسهها، تخفیف جایگاه انبیا در شعر اوست. صائب خضر را بیمروت، خسیس، حریص، کمهمت و گرانجان میخواند. درست است که برای گفتههای خود دلایل هنری میآورد، اما باز هم نسبتدادن چنین خصایلی به انبیای الهی، کار او را توجیه نمیکند. صائب سفارش میکند نباید از خضر، انتظار احسان و مروت داشت؛ زیرا وی آب حیات را به کسی نمیبخشد (همان: 1/ 5017). حضرت سلیمان ملک افسانهای داشت؛ اما صائب میگوید سیرچشمی و بزرگی با هم جمع نمیشوند. صائب با این سخن بهصورت تلویحی سلیمان را گرسنهچشم و حریص میخواند. پادشاهی که چشمانتظار دریافت تحفهای از زیردستان خود است:
حضرت عیسی با اعجاز الهی بیماران را شفا میداد و مردگان را زنده میکرد؛ اما صائب بارها از دکان او نومید بازگشته است؛ زیرا او را عاجز از معالجه میداند. صائب ترجیح میدهد دردهای خود را به مسیح عرضه نکند (با استفاده از حُسنتعلیل میگوید این کار باعث میشود در فیض الهی بسته شود "همان: 3/ 6283")، اظهار درد نزد دیگران نوعی مرگ است (همان: 8/ 6937). از نظر صائب اگر مسیحا شیرة جان به او بدهد، برای طبع مغرور صائب مثل شربت مرگآور است. صائب ترجیح میدهد با درد خود کنار آید و محتاج مسیحا نباشد:
ممکن است گفته شود چنین ابیاتی در شعر صائب نشاندهندة جایگاه رفیع صائب در عرفان و رسیدن به مقامات معنوی است و بر تخفیف و تنزل مقام انبیا دلالت ندارد؛ اما به هر روی (هرچند که شاعرانه و ادبی باشد) این اشعار تَرک ادب شرعی به شمار میرود و از سیرکننده در این وادی، بعید به نظر میرسد. قسمت اعظم کوچکشماردن انبیا در دیوان صائب به مقایسههایی مربوط است که صائب بین خودش و معشوقش و سخنانش با انبیا دارد. شاعر ابتدا پیامبری را الگو (برای مثال ایوب را در صبر، یوسف را در جمال و...) معرفی میکند؛ بعد خود را با او مقایسه و بالاتر از آن نبی توصیف میکند. 4ـ6ـ1 خودشیفتگی صائب در اشعار بسیاری، مخاطبانش را بر فروتنی و خاکساری سفارش میکند و خود را متصف به چنین صفاتی میداند؛ اما در سراسر دیوانش کمتر غزلی را مییابید که در آن بهنوعی به تمجید از خودش و اشعارش نپرداخته باشد. یک نوع خودخواهی که حتی موجب شده است خود و اشعارش را با انبیای الهی مقایسه کند؛ هممرتبه بداند و ترجیح دهد. صائب در موتیف خضر (ع) در مقایسة خود با خضر نبی میگوید جایی که خضر محتاج آب حیوان است، من مانند خضر تشنة آب حیات نیستم. صائب خضر را کمهمت میداند که عمر جاودانی را انتخاب کرده است و خودش را بیاعتنا به خضر و آب حیاتش میداند. او چیزهایی (آبرو، سخن، معشوق، شراب و...) دارد که وی را از زلال خضر بینیاز میکند (همان: 3/ 5905). همچنین از نظر او کسی که به منزل و مقصد رسیده است، دیگر به راهنما نیازی ندارد. وی ساکن حرم است؛ درحالیکه خضر هنوز در بادیه مانده است (همان: 7/ 4988). صائب محتاج راهنمایی خضر نیست و حتی ایستاده است تا خضر را با خود به منزل برساند (همان: 5/ 5930). ملک سلیمان آرزویی دستنیافتنی برای هرکسی است؛ اما صائب حاضر نیست گوشة فقر خود را با این ملک عوض کند. صائب به آنچه دارد خرسند است و به گنجی از قناعت دست یافته است که به ملک سلیمان نمیاندیشد. به عقیدة او کف خاکی که خود دارد با همة ملک سلیمان برابری میکند (همان: 11/ 6524). صائب خود را در کمال و بزرگی مانند عیسی میداند و دشمن را سوزنی که ارزش مسیحا را نمیتواند درک کند (همان: 1/ 3160). صائب در مقایسة خود با حضرت عیسی خود را در تجرد کمتر از عیسی نمیداند (همان: 5/ 5336) و حتی به مسیح طعنه میزند که وی با شهپر دامان مریم به آسمان پرواز کرده (همان: 10/ 5458)؛ درحالیکه صائب با همت مردانة خود از آن میگذرد و در میانة راه بازنمیماند:
4ـ6ـ2 سخن شاعر صائب سخن و اشعار خود را با آب خضر برابر و حتی برتر میداند و میگوید کسی که تشنة سخنان زندگیبخش است، به خوردن آب حیات راضی نمیشود (همان: 16/ 1943). قلم معجزهآسای صائب، خضر زمان خویش است که به هرجا قدم میگذارد، سرسبز میشود (همان: 20/ 6196). صائب با اشاره به فراگیری سخن خویش میگوید سخن من مانند آب خضر زمینگیر نیست و در یک چشم به هم زدن، به اطراف عالم میرسد (همان: 16/ 6335). صائب معجزات انبیا را در برابر معجزة قلم خویش چیزی به شمار نمیآورد. از قلم صائب سخنان اعجازگونه میتراود؛ درحالیکه معجزة پیامبر اکرم (شقالقمر) چنین ویژگیای نداشت (همان: 10/ 6386). صائب در برتری خود بر رقبا، خامة خود را مانند شجر طور میداند که کسی را یارای مقابله با آن نیست؛ سپس طبع و قریحة خدادای خویش را چنان بلند میداند که شمع طور از تیغ زبانش خاموش میشود:
4ـ6ـ3 معشوق شاعر برخلاف شعر دورة واسوخت که در آن معشوق، آن زیبایی و ارزش دورههای قبل زبان فارسی را نداشت، معشوق از نگاه صائب هنوز جایگاه باارزش و مقدسی دارد که او را با پیامبران مقایسه میکند و حتی بالاتر از انبیا هم مینشاند. از نظر صائب کسی که لبهای شرابآلود معشوق را نبوسیده است، آب خضر در کامش خشک و بیتأثیر میشود و حتی حضرت خضر از این چشمة حیات بیبهره است. از چشمة حیات تنها خضر آب نوشید؛ اما سرچشمة حیات معشوق عالمی را سیراب کرده است (همان: 13/ 6488). صائب میگوید اگر مسیحا تنها در مجسمة گلی خفاش دمید و به او جان بخشید، لبان حیاتبخش معشوق، قیامت برپا کرد:
همة اعضای معشوق منبع زندگی است. صفای ساعد سیمین معشوق ید بیضای موسی را نیلی میشمارد؛ رخسار معشوق مانند چشمهسار آب حیات است و خضر از این چشمه بینصیب است (همان: 3/ 3683). هنگامی که معشوق نقاب شرم از چهرة آتشین برمیدارد، کلیمالله شمع طور را با دست میپوشاند (نکتة جالب اینجاست که صائب از تعبیر شمع طور برای آتش طور در برابر روی آتشین معشوق استفاده میکند و رخسار معشوق را برتر از شعلة طور میداند):
دم حیاتبخش عیسی از شرم لطافت معشوق سر در گریبان میکشد (همان: 3/ 5092). شرم و حیای معشوق شاعر از شرم حضرت مریم هم بیشتر است (همان: 3/ 4679). مقایسهکردن معشوق با انبیا منحصر به خود معشوق نیست؛ بلکه خیال او را نیز شامل میشود. از نظر صائب، خیال محبوب، رسول اکرم (ص) است که در غار سینة وی است:
4ـ7 تلفیق موتیفهای انبیا یکی از کارکردهای موتیفها در شعر صائب، تلفیق این موتیفها با هم است؛ یعنی دو موتیف را با هم در یک بیت به کار میبرد. صائب بهویژه گاهی در مقایسه، از این شیوه بهره برده است. بیشترین کاربرد آن هم مربوط به موتیف خضر و عیسی (ع) است. صائب برای تأیید و تأکید سخنان خویش به یک مثال بسند نمیکند؛ بنابراین با استفاده از این روش بر ادعاهای شعری خود، مُهر تأیید میزند؛ برای مثال صائب به ارزش سخن و آثار معنوی توجه بسیاری نشان میدهد و رمز بقا را در سخن جستوجو میکند؛ او برای اثبات این نظر از دو موتیف برجسته در این زمینه یعنی آب حیوان خضر و دم جانبخش عیسی سود جسته است:
همچنین صائب با این شیوه برتری معشوق خود را اثبات میکند. حُسن و نیکویی معشوق صائب بر معجزات پیامبران رجحان دارد؛ بهحدی که خریدار و هوادار معشوق مانند یوسف میشود و کسی که بیمار راه معشوق شود، خود مانند عیسی طبیب دیگران میشود:
4ـ8 روابط بینامتنیت موتیفهای تلمیحی در شعر صائب، بخش اعظمی از موتیفهای تلمیحی، تلمیحات و اشارات به آیات قرآن هستند. بخشی از ماجراها و حوادث زندگی انبیا نیز مربوط به متون قصص، تفاسیر، اسرائیلیات و کتابهای تاریخی است. زیبایی فکر و اندیشة صائب جایی جلوهگر میشود که در موتیف انبیا به دریافتهای جدیدی رسیده است. او از نگاه خود ترکیبهایی را در موتیف انبیا به کار میبرد که در متن قرآن سابقه نداشته است. موضوعاتی مانند سیلی که برادران یوسف بر رخسار او زدند؛ پیه گرگ که برادران به پیراهن یوسف مالیدند؛ گریة یعقوب؛ پاکدامنی که موجب گرفتاری یوسف شد؛ رفتن اختیاری یوسف به چاه و زندان؛ بیرونآمدن اختیاری آدم از بهشت؛ تلخی آب حیات؛ برای مثال در قصة یوسف (ع)، برادرانش پیراهن آغشته به خون را نزد یعقوب نبی میبرند و میگویند گرگ یوسف را دریده است. صائب در اشعارش به خون گرگ اشاره نمیکند و از ترکیب «پیه گرگ» استفاده کرده است:
این نکتة مهمی است که صائب از عناصر بینامتنی به مفاهیم فرامتنی دست یافته که خود مبدع آنهاست و مباحث جدیدی مطرح میکند در طرح مباحث فرابینامتنیت بسیار کارگشاست. 4ـ9 کارکردهای اخلاقی و اجتماعی صائب از موتیف انبیا برای بیان مسائل اخلاقی جامعة خود استفاده میکند و این توصیهها و «نصایح سودمند، همهوهمه میوههای شیرینی هستند که درخت گفتارش بدانها بارور است» (صائب تبریزی، 1374: مقدمه 14). شعر او درس اخلاق و حکمت است که هنرمندانه آنها را به مخاطبان و مستمعان شعرش عرضه میکند؛ پندهای حکیمانه برای دوری از رذایل اخلاقی (خست، منت و آزار دیگران، غرور، حرص، مکر و نیرنگ، نفاق و دورویی) و توصیه و تأکید بر رعایت فضایل اخلاقی (قناعت، حُسن خلق، فروتنی، احسان، صبر)؛ برای مثال قناعت از فضایل اخلاقی است. ملک قناعت چنان گسترده است که صاحب آن چشمداشتی به ملک سلیمان ندارد و حتی ملک سلیمان در چشم چنین کسی مانند چشم مور کوچک است. در نظرش مورچه تا زمانی که بر سر خوان سلیمان حاضر نشده بود، خاک صحرای قناعت تلخ میآمد؛ اما از آن به بعد ارزش داشتههای خویش را درمییابد و تلخی قناعت در مذاقش شیرین میشود:
طرح مسائل اخلاقی در شعر صائب از بارزترین ویژگیهای اشعار وی است که در اینجا برای پرهیز از طولانیشدن کلام به مباحث اجتماعی شعر او و صفتهای منفیای میپردازیم که در جامعة آن عصر رواج داشته است. از کارکردهای مهم اجتماعی موتیفها، طرح مسائل مرتبط با شیوة حکومت حاکمان است. صائب با استفاده از موتیفها به زمامداران وقت، روش صحیح حکومت را یادآور میشود. صائب معتقد است رعیت مانند خال زیبایی بر چهرة حکومت هستند و نباید آنها را به چشم حقارت نگریست. دلجویی از زیردستان، بر شأن پادشاهان میافزاید و اگر کسی میخواهد به فرمانروایی برسد، باید در مسیر رضای آنها گام بردارد. صائب از موتیف حضرت سلیمان و ارتباطی که با مور دارد، الگویی برای حکام عصر خویش معرفی میکند (همان: 8/ 2927). توصیة صائب به تاجداران زمان این است که از حال کوچکترین بنده و رعیت خویش غافل نباشند:
زیرا به دست آوردن دل مور برای سلیمان تأثیرگذارتر از خاتم فرمانروایی است و اینگونه بر قلبها میتوان حکومت کرد (همان: 18/ 3070). یکی از کارکردهای موتیفها در بیان رذایل اخلاقی مانند نامردی، عهدشکنی، مکر و حسادت است. بررسی روانشناسانة این ناهنجاریهای اجتماعی در این مجال کوتاه نمیگنجد. به شهادت اشعار صائب حسادت از رذایل اخلاقی بارزی است که در دوران زندگی وی بسیار شیوع داشته و صائب در موتیفهای مختلفی به آن و راههای مقابله با آن پرداخته است. این رذیلة اخلاقی دامن همة افراد را گرفته حتی خضر نیز از عواقب آن برکنار نبوده تا بدانجا که آب خضر دراثر چشم شور، خونمرده شده است:
یکی از موضوعاتی که صائب بسیار دربارة آن صحبت کرده، احسان و منّتِ پس از آن بوده است. منّتنهادن بعد از بخشش، از ضعفهای اخلاقی است. صائب بر نیکوکاری تأکید میکند؛ اما احسانی که منّت درپی نداشته باشد؛ زیرا منّتْ اجر کار خیر را از بین میبرد. گویی در جامعة عصر شاعر این امر شیوع و بروز بسیاری داشته است که صائب در جاهای مختلفی آن را مطرح میکند. صائب ترجیح میدهد مشکلات را تحمل کند؛ اما رهین منّت پیامبران هم نشود. صائب منّت را مانند زهر جانگزا میداند و ترجیح میدهد بر زخم خار صبر کند، اما از عیسی درخواست سوزن نکند (همان: 3/ 6581). از نظر او آب خضر اگر همراه با منّت باشد مثل قلاب است که او را به دام میاندازد (همان: 7/ 6775). بخشندة واقعی بهخاطر کارش بر دیگران منّت نمینهد؛ منّتنهادن نتیجة کار خسیسانی است که بخشش آنان از روی ریا و تزویر و برای فریب افکار دیگران است:
مکر و حیله از رذایل اخلاقی در جامعه است. افراد مکار به دلایل مختلفی مانند رسیدن به مطامع دنیوی، برای دفع آتش حسد، برای کینهورزی، برای گرفتن انتقام، بهعلت ضعف و حقارت درونی، به این امر ناپسند روی میآورند. گویی در جامعة عصر شاعر، دسیسهچینی آنقدر زیاد بوده است که وی روی زمین را پر از چاه مکر (همان: 2/ 5042) میداند. مکر و احتیال به یک شخص خاص، منحصر نیست و عواقب و آثاری در کل جامعه دارد؛ رواج نیرنگ در اجتماع باعث میشود که پایههای اعتماد بین مردم سست شود و دیگر کسی نتواند حتی به برادر خودش هم اطمینان کند (همان: 15/ 6939). صائب بهویژه از موتیف حضرت یوسف و آدم (ع) برای بیان این صفت مذموم اخلاقی استفاده میکند. وی به مکر برادران یوسف، زنان مصر و شیطان اشاره میکند. از راههای پیشنهادی صائب برای دوری از خدعهها، پناهبردن به گوشهگیری و انزواست (مانند ماندن حضرت یوسف در گوشة چاه و زندان) و ترک وطن و تحملکردن رنج غربت است. صائب در جاهای مختلف با تعابیری مانند غمآباد وطن، صحرای پر چاه وطن، چاه وطن و... استفاده میکند و این نشان میدهد که صائب تا زمانی که در وطن بوده با این افراد درگیر بوده و از حضور آنان در عذاب بوده و آزادی خود را در ترک وطن میدانسته است:
تهمت و افترا از دیگر ناهنجاریهای اخلاقی در جامعة عصر صائب است. صائب نیز از تیر سرزنشگران در امان نبوده؛ بهگونهای که به گفتة خودش هرجا میرفته، خون تهمت از گوشة دامنش میچکیده است. صائب خود را اینگونه دلداری میدهد که وقتی دامن گل و دامان یوسف صدیق از خار افترا دور نیست، نباید غم به دل راه داد. بیگناه نباید از سخن ملامتگران باکی داشته باشد؛ زیرا خار تهمت حریف پردة عصمت نمیشود و زنگ خجالت از دامن پاکان زود زدوده میشود:
تهمتزنندگان هم کاری از پیش نمیبرند و صائب با نگاه نو به پدیدهها، چاک تهمت جامة یوسف را شهپر پرواز بوی پیراهن یوسف بهسوی کنعان میداند (همان: 5/ 6726). 4ـ10 آمیختن موتیفها با فرهنگ عامه از نکات بسیار مهم در زمینة کارکردهای موتیفها، آمیختن آنها با فرهنگ عامه است. اشعار صائب و دیگر شاعران سبک هندی آینة تمامقدی از بازتاب فرهنگ عامه و باورهای متعدد زمانه است. شاعری که در قهوهخانه مینشست و شعرش را برای طبقات مختلف میخواند، «طبیعی است که در سرودن اشعار، ذوق و سلیقه و پسند خریداران سخن خود را در نظر داشت و از فرهنگ آنها مایه میگرفت و به زبان آنها میسرود» (محمدامین ریاحی، به نقل از دریاگشت، 1371: 65). صائب نیز به زبان مردم زمانة خویش سخن میگفت و از اصطلاحات و تمثیلات مردم کوچهبازار در شعر خویش بسیار استفاده کرده است؛ شعر وی تجلی وضع و روزگار اوست. بیشترین مخاطب شعر این دوره، تودة مردم هستند؛ بنابراین یکی از رگههای اصلی فکری و تصویرپردازیها در شعر صائب (بهویژه در موتیفها) همین توجه به فرهنگ عامه و اعتقادات خرافی آنان، کاربرد عناصر مربوط به زندگی مردم و باورهای آنان (اعتقاد به وجود اکسیر، بودن گنج در ویرانه، جایگاه سیمرغ و عنقا در کوه قاف، تیرگی بخت، نیل چشم زخم، نعل در آتش گذاشتن، تبدیل سنگ به لعل، ناف کسی را با خوشی یا بدی بریدن و...) و آمیختن آن با موتیفهای انبیاست؛ برای مثال شورچشمی و راههای مقابله با آن از مقولة فرهنگ عامه است که در شعر صائب انعکاس بسیاری دارد (پیشتر در مبحث رذایل اخلاقی به آن پرداخته شد). برپایة باور گذشتگان، میتوان با سحر و افسون، پری را در شیشه تسخیر کرد. صائب با اشاره به این عقیدة عامیانه و قصة حضرت سلیمان که دیوان و اجنه تحت تسلط و فرمان او بودند، شیشة پر از شراب را به شیشهای تشبیه کرده است که پریان در آن اسیر شدهاند:
4ـ11 کارکردهای عرفانی مفاهیم عرفانی از موضوعات مهمی است که در اشعار صائب جلوهگری دارد. صائب از موتیفهای مختلف برای بیان دریافتهای عرفانی خود ازجمله تهذیب نفس، تصفیه و تحلیة روح، خودسازی، ترک امیال و آرزوها، تجرد، طلب، خاموشی، فقر و درویشی، رضا و تسلیم و... استفاده کرده است. وحدت و اتحاد بین اجزای عالم از مفاهیم مهمی است که صائب در جاهای مختلف به آن میپردازد. وی میگوید زمانی که با نور اتحاد به پدیدهها بنگریم، طبیعت چیزهایی جدا از هم نیستند و همة موجودات با هم در ارتباطاند و چشمی که از نور وحدت روشنی یافته باشد، هر سرزمینی را وادی ایمن میبیند:
موضوع ترک تعلقات یکی از مضامین پرکاربرد در اشعار صائب است که در موتیفهای مختلف به آن اشاره شده است. اسباب و عللی که باعث وابستگی انسان به زندگی دنیوی میشوند، هرچند کوچک، مانع سیر و سلوک میشوند و انسان را از طی مراحل بازمیدارند. تعلقات مانند خارزاری (همان: 4/ 5857) هستند که باید دامن خود را از آنها کشید تا بتوان به سلامت از میان آنها عبور کرد. برای رسیدن به وادی ایمن باید نعلین تعلقات و وابستگیها را از خود دور کرد (همان: 8/ 2135). تهذیب نفس از مباحث مهم اخلاق و عرفان است که صائب نیز به آن توجه ویژهای دارد. صائب در موتیفهای مختلف به این امر پرداخته است که اگر کسی بتواند عنان نفس سرکش را بگیرد و آن را رام کند میتواند مانند عیسی مسیح سوار بر توسن افلاک شود (همان: 9/ 3872). صائب در تمثیلی دیگر میگوید نفس انسان مانند فرعون است؛ اگر میخواهی مانند موسی (ع) صاحب معجزه شوی، باید نفس را تحت کنترل خود درآوری:
«وقت» از اصطلاحات عرفانی است که نوعی بیزمانی و رهاشدن از زمان و مکان است. در ادبیات ما به آن توجه ویژهای شده است و از آن به «دم» هم تعبیر میشود که باید آن را غنیمت شمرد و هر «آن» اقتضائات خود را دارد. از نظر صائب، «وقت» مانند یوسف مصری است که باید گرامی داشته شود. صائب نقد وقت خود را آسان از دست نمیدهد و آن را به دو عالم هم نمیفروشد؛ زیرا هدردادن اوقات عزیز مانند این است که یوسف گرانبها را با سیم قلب مبادله کنید (همان: 16/ 558). وادی طلب نخستین مرحله و منزل است که سالک سفر خود را از آنجا آغاز میکند. تا شوق و کششی در وجود طالب ایجاد نشود که او را به جستوجو وادارد، سفر الیالله هم شکل نمیگیرد. کشش و کوشش طالب و مطلوب هم یکی از مسائل مهم عرفانی است که صائب در ابیات خویش به آن پرداخته است. وی معتقد است این تلاش دوجانبه است که هم پیراهن یوسف شوق رسیدن (همان: 9/ 3297) به یعقوب را دارد و هم اگر طلب و جذبة یعقوب نباشد، بوی پیراهن به کنعان نمیآید:
5ـ نتیجهگیری یک دسته از موتیفهای پرکاربرد در اشعار صائب، موتیف پیامبران است. صائب بهدلایل مختلفی توجه خاصی به این موضوع نشان داده است: روحیة مذهبی، فضای مذهبی حاکم بر جامعه؛ قابلیت فراوان این موتیفها در آفرینش مضامین و مفاهیم و تصاویر منظور شاعر. در موتیفهای تلمیحی، نگاه شاعر نگاه تلمیحی صرف نیست و افزونبر کارکردهای کلی مانند داستانپردازی، القای معنا، هدایتگری، کارکردهای خاصی نیز دارند. او از این موتیفها برای بیان افکار و اندیشهها و رسیدن به مضامین جدید و معانی بیگانه و آفریدن دنیای مدّنظر خویش بهره میبرد. افزونبر مضمونتراشی، قسمتی از معانی بکر و متناقض اشعار صائب، حاصل نگرش عاطفی و احساسی، دیدگاههای خلاقانة وی به عناصر مرتبط به زندگی انبیاست. از نتایج مهم بررسی کارکردهای اخلاقی و اجتماعی موتیفهای انبیا در شعر صائب، کشف و دریافت بسیاری از ارزشها و ضدارزشهای اجتماع عصر صائب است؛ بهویژه در موتیف حضرت سلیمان به شیوة حکومت حاکمان و رابطه آنها با رعیت اشاره کرده است. مفاهیم عرفانی از موضوعات مهمی است که در اشعار صائب جلوهگری دارد. صائب از موتیفهای مختلف انبیا برای بیان دریافتهای عرفانی خویش مانند تهذیب نفس، خودسازی، ترک امیال، تجرد، طلب، خاموشی، رضا و... استفاده کرده است. یکی از مهمترین کارکردهای موتیفهای انبیا، در مقایسههایی است که صائب انجام داده است؛ صائب در عصر خود گویی کسی را در شأن و مرتبهای نمیبیند که بخواهد خود را با آنها همطراز بداند؛ بنابراین به الگوهایی روی میآورد که جزو برترینهای مخلوقات هستند. صائب خود، شعرش و معشوقش را بالاتر از انبیا توصیف میکند و نتیجة این مقایسهها، تخفیف جایگاه انبیا در شعر اوست. صائب در موتیفهای انبیا افزونبر تلمیح به قصص قرآنی و کتابها و نظریات گذشتگان، خود به دریافتهای جدیدی در این زمینه رسیده است که حاصل ژرفنگریها و تلاشها و آفرینشهای هنری اوست. صائب بسیار، موتیفهای انبیا را با فرهنگ عامه و باورها و اعتقادات آنها درهم آمیخته و تصاویر دلنشین و بدیعی آفریده است؛ گاهی نیز برای تأکید سخن و تأیید نظریاتش از چند موتیف، همزمان در یک بیت بهره میبرد. یکی از زیباترین کارکردهای موتیف انبیا در شعر صائب مربوط به حُسنتعلیلهای اوست که با بیان دلایل هنری برای بسیاری از عناصر زندگی رسولان الهی، مخاطب را با خود همراه میکند تا از زوایای مختلف به پدیدهها بنگرد.
پینوشت
از نقش پای ما سخنی چند چون قلم/ مانده است یادگار به هرجا گذشتهایم 9/5858. نهمین بیت از غزل پنج هزار و هشتصد و پنجاه و هشت.
دربارة موتیفها و پیشینة لغوی و اصطلاحی آن رک. گری، 1382: 207؛ داد، 1380: 50؛ میرصادقی و میرصادقی، 1377: 47؛ سبزیان و کزازی، 1388: 334 . بسامد موتیفهای تلمیحی انبیا در غزلیات صائب تبریزی؛ آدم: 81 عدد، ابراهیم: 41، اسماعیل: 2، ایوب: 9، خضر: 625، داوود: 37، سلیمان: 377، صالح: 2، عیسی: 477، محمد: 1، موسی: 74، نوح: 59، یعقوب: 145، یوسف: 937؛ یونس: 1؛ درود خداوند بر همة آنها. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 896 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 253 |