تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,640 |
تعداد مقالات | 13,343 |
تعداد مشاهده مقاله | 29,985,454 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,004,606 |
بررسی چینش متنی گفتارهای درخواستمحور در شاهنامۀ فردوسی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
متن شناسی ادب فارسی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 3، دوره 14، شماره 2 - شماره پیاپی 54، تیر 1401، صفحه 19-40 اصل مقاله (1.25 M) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/rpll.2021.129040.1916 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اشرف سراج1؛ ذوالفقار علامی* 2؛ فرهاد ساسانی3؛ نسرین فقیه ملک مرزبان4 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشجوی دکتری گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکدة ادبیات، دانشگاه الزهرا، تهران، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2استاد گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکدة ادبیات، دانشگاه الزهرا، تهران، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3دانشیار گروه زبانشناسی، دانشکدة ادبیات، دانشگاه الزهرا، تهران، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
4دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکدة ادبیات، دانشگاه الزهرا، تهران، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ساختار متن و چگونگی چینش اجزای سازندۀ آن نقش مهمی در فهم مخاطب از معنا دارد. گویندۀ توانا برای نفوذ در ذهن مخاطب از شگردهای مختلفی در زبان استفاده میکند؛ یکی از این شگردها نوع چینشی است که برای ساختار کلام خود برمیگزیند. این نکته افزونبر سخندانی و شناخت قابلیّتهای زبان، نیازمند آشنایی با روحیه و منش مخاطب و نیز مسائل اجتماعی و فرهنگی حاکم بر بافت کلامی و غیرکلامی است. شاهنامه از گفتارهای مختلفی تشکیل شده است که فردوسی آنها را از زبان شخصیتها نقل میکند؛ این گفتارها نقش مهمی در پیشبرد داستانها دارد. در این مقاله، چینش متنِ چند گفتار در شاهنامه با موضوع «درخواست» بررسی، و به این پرسشها پاسخ داده میشود: گفتار درخواستمحور در شاهنامه چه نوع چینشی دارد؟ چه عواملی موجب شده است فردوسی چینش و ساختاری ویژه برای کلام خود برگزیند و این ساختار متنی چگونه موجب بلاغت کلام شده است؟ برای انجام این پژوهش، با تلفیقی از دیدگاه هلیدی و حسن دربارۀ بافت و متن (1985) و روش ساسانی و یزدانی در بررسی چینش متن (1392)، نخست بافت کلامی و غیرکلامی و نوع چینش چند گفتارِ درخواستمحور شاهنامه (نامه) تعیین میشود؛ سپس رابطۀ بافت و نوع ساختار این گفتارها بررسی خواهد شد. نتیجۀ بررسی نشان میدهد نوع چینش این گفتارها شامل توالی گامهای «ستایش» (خدا و مخاطب)، «زمینهچینی» (متغیر)، «درخواست» (شرح ماجرا و درخواست) و «پایانبندی» (متغیر) است که به گفتار درخواست، ساختاری ویژه میبخشد. این ساختار ثابت که نشاندهندۀ توجه فردوسی به بافت فرهنگی و گفتاری روزگار اوست، موجب نوعی هماهنگی و انسجام در متن شاهنامه میشود که با امکان پیشبینیپذیری، به فهم سریعتر مخاطب از متن میانجامد؛ نیز گام «زمینهچینی» ـ که گامکهای متفاوتی دارد و چگونگی و میزان آنها با توجه به موضوع و بافت متغیر است ـ نقش مهمی در ترغیب مخاطب و بلاغت گفتار درخواست دارد. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شاهنامۀ فردوسی؛ گفتار درخواستمحور؛ چینش متن؛ بافت؛ بلاغت | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1ـ مقدمه شاهنامة فردوسی اثری حماسی و شامل داستانهای متعددی است. گفتارها از اجزای مهم داستانهای شاهنامه است که فردوسی آنها را از زبان شخصیتهای داستان بیان میکند. این گفتارها شامل گفتوگوها، پرسش و پاسخها، باخوداندیشیهای قهرمانان، نیایشها و... میشود. حدود چهل درصد شاهنامه به گفتارها اختصاص یافته است (سرامی، 1373: 177). وجود گفتارهای فراوان در شاهنامه موجب پویایی داستانهای آن و ارتباط مؤثر با خواننده میشود؛ زیرا نوع گفتارها با توجه به شخصیتها و کنشهای مختلف آنها متغیر است. فردوسی به گفتارها توجه خاصی دارد و از این شگرد زبانی برای گسترش داستانها بهره میگیرد و درونمایۀ آنها را به نمایش میگذارد. همچنین او در ضمن آن، ویژگیهای اجتماعی و طبقاتی، فرهنگی و حتی تمایلات خودآگاه و ناخودآگاه شخصیتها را معرفی میکند و کنش داستان و وقایع و حوادث آن را به پیش میبرد (فلاح، 1387: 84). با بررسی زبانی و ساختاری این گفتارها، با توجه به موضوع و موقعیت شخصیتها و فضای داستان میتوان شگردهای فردوسی را در بازنمایی بافت غیرکلامی و وضعیت اجتماعی در سطوح مختلف زبان شناسایی کرد و به روشهای خاص او برای نفوذ در مخاطب پیبرد. با وجود کتابها و مقالات بسیاری که دربارۀ شاهنامه و بلاغت آن نوشته شده، ساختار متنی انواع گفتار آن بهصورت خاص بررسی نشده است. ساختار متن و چگونگی چینش اجزای سازندۀ آن نقش مهمی در فهم مخاطب از معنا دارد. همانطور که در یک بند یا جمله، نوع چینش واژگان در درک معنا و مفهوم جمله مؤثر است، چینش و آرایش بخشهای مختلف یک متن و نوع توالی آنها روابط معنایی ویژهای میآفریند که میتواند بر فهم مخاطب از متن تأثیر بگذارد (ساسانی و یزدانی، 1392: 145). در بلاغت سنتی و در علم معانی به ساختار متن و عوامل مؤثر بر آن کمتر پرداخته شده و اغلب مطالعات به جمله و واژه محدود است و بیشتر به وجه زیباییشناسی متون توجه شده است؛ اما هدف بلاغت بیش از آنکه جنبۀ زیباییشناسی کلام باشد، چگونگی سخنگفتن و استفادۀ مناسب از ظرفیتهای مختلف زبان با توجه به موضوع کلام و بافت موقعیت است (پورنامداریان، 1380؛ صیادکوه، 1385؛ فتوحی، 1386؛ امینی، 1388؛ جعفری، 1393؛ همتیان، 1396). هریک از گفتارهای شاهنامه شامل یک موضوع اصلی، یک یا چند موضوع فرعی، بندها، واژهها و آواها میشود. همۀ این بخشها تحت تأثیر بافت کلامی و غیرکلامی قرار دارد و در ارتباط با آن ایجاد میشود. راهبرد و طرح انتخابی فردوسی ـ که با توجه به موضوع و بافت برای بیان انواع گفتارش برگزیده است ـ نقش مهمی در چگونگی فهم مخاطب از مفهوم گفتارها دارد. شاهنامه حماسهای ملی است و مخاطب فردوسی در این گفتارها، هم مخاطب خاص درون داستان و هم مخاطب عام است که این اثر را میخواند. او با انتخابهای مختلف در هر سطحی از کلامش اهداف ارتباطی ویژهای را دنبال میکند و ذهن مخاطب را به جهتی میبرد که خود در نظر دارد. سطح ساختار و چینش متن یکی از سطوح زبان است که فردوسی و نیز هر گویندۀ توانایی در آن به انتخاب میپردازد. در این پژوهش، نوع چینش متنیِ سه گفتارِ درخواستمحور در شاهنامه بررسی خواهد شد تا به این پرسش اصلی پاسخ دهیم: «فردوسی با در نظر داشتن بافت کلامی و غیرکلامی از چه ساختار و چینشی برای متن این درخواستها استفاده کرده است تا پیام منظور خود را از زبان شخصیتها به بهترین وجه بازگو و در مخاطبش نفوذ کند؟». به این منظور از رویکرد هلیدی و حسن (1985) برای بررسی بافت و روش ساسانی و یزدانی (1392) برای بررسی چینش متن گفتارها استفاده خواهد شد؛ سپس به تحلیل بلاغی و کاربردشناسی آنها پرداخته میشود. سرامی گفتارهای شاهنامه را ازنظر موضوعی در دستههای مختلفی مانند رجزخوانی، سرزنش، پند و اندرز، پوزشخواهی، درخواست و... قرار داده است (1373). در گفتار درخواست، گوینده از شنونده تقاضا دارد کاری برای او انجام دهد یا اجازۀ انجام کاری را به او بدهد. شیوۀ بیان درخواست بسیار اهمیت دارد؛ زیرا درخواستها به کنش میانجامند و برای اینکه تقاضایی بهدرستی مطرح شود و بلیغ باشد، به آشنایی با فرهنگ اجتماعی رایج، و روحیه و منش مخاطب و نیز به آگاهی از نوع روابط قدرت و جایگاه طبقاتی افراد و بازنمود آن در زبان نیاز است. شاهنامه به گواه بسیاری از منتقدان ازجمله بلیغترین حماسههای منظوم فارسی است که در طی قرنهای متمادی طیف گستردهای از مخاطبان را مجذوب خود کرده است؛ این مسئله نشاندهندۀ نفوذ و تأثیرگذاری سخن فردوسی و بلاغت شاهنامه است؛ ازاینرو آن را باید نمونهای از متون استوار، سخته و بلیغ ادب منظوم فارسی تلقی کرد. مطالعۀ بخشها و جنبههای مختلف شاهنامه، ازجمله در سطح چینش متن انواع گفتار، که کمتر به آن پرداخته شده است، میتواند کمک شایانی در طرح رویکردهای تازهای از بلاغت در زبان فارسی باشد. همچنین اینگونه پژوهشها برای شناسایی سبک فردی و نیز سبک دورۀ فردوسی سودمند است. 1ـ1 پیشینۀ پژوهش دربارۀ ساختار و نوع چینش متن گفتارهایِ درخواستمحور در شاهنامه یا دیگر متون کلاسیک، تاکنون پژوهش مستقلی انجام نشده و این بررسی، نخستین گام در این زمینه است؛ اما میتوان به پژوهشهایی اشاره کرد که به جنبههایی از این موضوع، ازلحاظ محتوا یا روش، در متون مختلف پرداختهاند: جهاندیده (1376) به موضوع پیشساختارها در متون ادبی پرداخته و تأثیر آنها را در تکمعنایی و چندمعناییبودن متن بررسی کرده است. البرزی (1386) جنبههای گوناگون کاربردشناسی متن را کاویده و مباحثی مانند متنبودگی، موضوع و ساختار متون را بررسی کرده است. برکت (1393) با معرفی دیدگاههای آیزر و مفهوم «انسانشناسی ادبی» او، به نقش تعیینکنندۀ بافت اجتماعی و فرهنگی در تولید معنای متن پرداخته و به اهمیت مطالعۀ جنبههای پیرامونی متن ادبی اشاره کرده است. سلینا کوش (1395) به ضرورت تحلیل و نقد متون ادبی با توجه به بافتار و زمینۀ اجتماعی و تاریخی آن تأکید کرده است. از دیدگاه وی با این شیوه میتوان به معنای حقیقی کلام ادبی دست یافت. سرامی (1373) در کتاب از رنگ گل تا رنج خار در بخش تقسیمبندی موضوعی گفتارهای شاهنامه، یکی از این گفتارها را درخواست دانسته؛ اما دربارۀ ساختار آنها توضیحی نداده است. تاجعلی (1388) در پایاننامۀ خود کنشهای گفتاری درخواست را در زبان روزمرۀ فارسی (معاصر) بررسی کرده و متغیرهای مختلفی مانند سن، جنسیّت و تحصیلات را در ارتباط با آن کاویده و نشان داده است که میان نوع و اهمیت درخواست و کنشهای گفتاری، ارتباط معناداری وجود دارد. او در این پژوهش تعدیلهای حاشیهای را نیز در این گفتارها بررسی کرده است. صحرایی و دیگران (1390) در قسمتی از پژوهش خود یکی از موضوعات نامههای شاهنامه را درخواست معرفی کردهاند و باتوجه به جایگاه دو طرف نامه و بهصورت کلی به توصیف آنها پرداختهاند. شریفی (1390) نامههای شاهنامه را با توجه به موضوع دستهبندی کرده و بهصورت بسیار مختصر نامههایِ با موضوع تقاضا و درخواست را دارای سه بخش اصلی نیایش، ستایش و پیام دانسته (همان: 138)؛ اما وارد جزئیات نشده است. سرامی و عالی (1394) در مقالۀ «شکلشناسی گفتارهای شاهنامه» انواع گفتارهای شاهنامه را از جنبههای مختلف موضوعی دستهبندی کردهاند که پیشتر در کتاب از رنگ گل تا رنج خار به آنها اشاره شده بود. نوآوری این پژوهش علاوهبر تقسیم متنِ درخواستها به گامها و گامکها، بررسی نوع چینش آنها با توجه به بافت کلامی و بافت موقعیت و بررسی بلاغت ساختار آن است. در بلاغت سنتی، به ساختار و چینش متن و نقش آن در بلاغت کلام با در نظر گرفتن موضوع و بافت موقعیت توجه نشده و گسترۀ مطالعات اغلب به جمله و یا عناصر جمله محدود بوده است. 1ـ2 روش پژوهش برای این پژوهش، ده گفتارِ درخواستمحورِ شاهنامه براساس تقسیمبندی سرامی (1373: 176) و از متن شاهنامة تصحیح خالقی مطلق (1394) انتخاب شد. سرامی (1373: 259 و 260) گفتارهای شاهنامه را ازلحاظ پاسخگویی مخاطبان در دو دستۀ کلی قرار داده است: الف) گفتارهایی که با پایانیافتن سخن گوینده تماماند و به پاسخ مخاطب نیازی نیست و آنها را تکگفتار نامیده است؛ ب) دستۀ دیگر گفتارهایی است که با پایانیافتن سخن گوینده تمام نمیشود و با پاسخ مخاطب هویّت مییابد که آنها را ذیل عنوان دیالوگ یا گفتوشنود قرار داده است. وی دیالوگها را نیز به دو دستۀ رودررو و دورادور تقسیم کرده است؛ دیالوگهای دورادور شامل نامه و پیغام میشود و ازنظر موضوعی آنها را در دستههای مختلفی مانند پوزشخواهی، زنهارخواهی، درخواست و... قرار داده است. گفتارهای انتخابشده در این پژوهش از نوع دیالوگهای دورادور (نامه) است. هرچند در داستانهای شاهنامه نمیتوان گفتارهایی را یافت که بافت غیرکلامی یکسانی داشته باشند، در انتخاب سه گفتاری که جزئیات ساختار آنها را در مقاله بررسی کردیم (درخواست فریدون از تور و سلم، درخواست زال از سام و درخواست سام از منوچهر) چند نکته را مدّنظر قرار دادهایم: وجود مسائل عاطفیِ خانوادگی در روابط بین شخصیتهای آنها (مستقیم یا غیرمستقیم)؛ وجود ترکیبی از گفتوگوهای پهلوانی و شاهی در آنها؛ استلزام به داشتن راهبرد در بیان درخواست بهسبب اهمیت موضوع. طبیعی است جامعۀ آماری متفاوت، نتایج متفاوتی را درپی خواهد داشت؛ اما به نظر میآید نکات مشترکی در درخواستهای با جامعۀ آماریِ متفاوت هم وجود داشته باشد. به این منظور، هفت گفتار (نامه) درخواستمحور دیگر شاهنامه (درخواستهای نوذر از سام، گژدهم از کیکاوس، پشنگ از کیقباد، افراسیاب از سیاوش، سیاوش از کیکاوس، کیکاوس از رستم و گودرز از کیخسرو) را هم از بافتهای مختلف بررسی کردیم و نتایج آن را ارائه دادیم. گفتنی است این پژوهش درپی ارائۀ الگویی برای بررسی چینش متنِ گفتارهای درخواستمحور با رویکردی جدید است و برای تعمیم نتایج بهدستآمده به سایر گفتارهای با موضوع درخواست، به جامعۀ آماری گستردهتری نیاز داریم. در این پژوهش در نظر داریم نوع چینش متن درخواستها را با توجه به بافت کلامی و غیرکلامی آنها بررسی و تحلیل کنیم؛ به همین سبب از تلفیقی از رویکرد هلیدی و حسن در بررسی بافت (1985) و روش ساسانی و یزدانی در بررسی چینش متن (1392) بهره میبریم. به این منظور، پس از بیان مفاهیم نظری مرتبط با پژوهش، نخست خلاصهای از داستانی را که متن گفتارِ درخواست در آن قرار دارد، برای بافت کلامی بازگو خواهیم کرد و بافت موقعیت آنها را مشخص میکنیم؛ سپس به تفکیک بخشهای مختلف این گفتارها با عنوان «گام» و «گامک» میپردازیم. در ادامه دربارۀ نقش این گامها و گامکها در تولید معنای اصلی متن در بافت مدّنظر توضیح میدهیم و به وجه بلاغی و کاربردشناختی آنها میپردازیم. باتوجه به اینکه موضوع و بافت درخواستهای انتخابشده متفاوت است، نوع تحلیلها کیفی ـ کمی است. 2ـ مبانی نظری در این بخش، مفهوم متن و بافت کلامی و غیرکلامی را توضیح میدهیم و اصطلاحات خاص بافت موقعیت را معرفی میکنیم. سپس به نقش چینش متن در دریافت معنا میپردازیم و اصطلاحات گام و گامک را شرح میدهیم؛ درنهایت به بررسی مفهوم گفتار درخواست میپردازیم. 2ـ1 متن و بافت معنا حاصل رویارویی متن و بافت (text and context) است. هلیدی و حسن (1985؛ 1393: 62) متن را زبانی نقشمند تعریف کردهاند که در بافت، کاری انجام میدهد. از دیدگاه آنها هرچند متن از واژهها و جملهها تشکیل شده، درواقع شامل معناهاست. متن میتواند گفتاری یا نوشتاری یا هرگونۀ دیگری باشد و از آنجا که پدیدهای معنایی است، لازم است همزمان از دو دیدگاه محصول و فرایند بررسی شود؛ محصول است؛ زیرا نوعی برونداد است و ساختمانی خاص دارد که با اصطلاحات میتوان آن را بازنمایی کرد؛ فرایند است؛ زیرا در شبکهای از ظرفیت معنایی در حرکت بوده و رخدادی تعاملی و اجتماعی است. متن بسیار وابسته به بافت و محصول محیطی است که در آن قرار دارد. به همین سبب، متنشناسی را یکی از مباحث میانرشتهای دانستهاند که با زبانشناسی، بلاغت، جامعهشناسی، روانشناسی، تاریخ و... پیوندی تنگانگ دارد و در یک متن، همۀ این عوامل دخالت دارند (علویمقدم، 1397: 179). درواقع متن مجموعهای از واقعیتهاست که در جایگاه نشانه به کار میرود. ساسانی (1389: 4) متن را آن چیزی میداند که در موقعیت زمانی و مکانی خاصی بهشکل یک واحد در فرایند ارتباط عرضه میشود که میتواند در فرایندی همزمان و هممکان و غیرهمزمان و هممکان خوانش و درک شود. گسترۀ متن متغیر است و میتواند یک واژه یا کمتر از آن، یک بند یا جمله، یک پاراگراف، یک فصل، یک کتاب و یا یک قطعه شعر باشد که براساس انتخاب خواننده یا تحلیلگر مشخص میشود و به عبارتی در قاب توجه قرار میگیرد. آن بخش قابگرفتهشده متن نامیده میشود که معنا و پیام مشخصی دارد. دو بافت جداییناپذیر کلامی و غیرکلامی، متن مدّنظر را در احاطۀ خود دارند. این دو بافت نقش مهمی در شکلگیری معنای متن ایفا میکنند. 2ـ1ـ1 بافت کلامی از دیدگاه هلیدی و حسن (1393: 125 و 126)، بخشی از بافت و محیط هر متنی را متنهای پیشین و پسین تشکیل میدهد. این ویژگی ابعاد معنا را هم در بر میگیرد. در توالی یک متن، هر بخشی بافتی برای بخش دیگر است؛ مثلاً هرکدام از فصلهای یک کتاب برای فصلهای پیش و پس از خود یک بافت به شمار میرود و در سطحی بالاتر، کتاب برای همۀ آن فصلها بافت است. هر متنی برای خودش نیز یک بافت به شمار میآید. در هر بخشی پس از آغاز متن، آنچه پیشتر رخ داده است، محیطی را برای بخش بعدی فراهم میکند. متن بهوجودآمده با آن چیزی هماهنگ میشود که مخاطب از بافت موقعیتی و بافت فرهنگی در ذهن دارد. 2ـ1ـ2 بافت غیرکلامی هلیدی بافت غیرکلامی را شامل دو بخش بافت موقعیت (context of situation) و بافت فرهنگی (context of culture) میداند. اصطلاح بافت موقعیت را نخستینبار مالینوفسکی (Malinowski) (1923) به کار برد و آن را محیط پیرامون متن تعریف کرد. پس از او فرث (Firth) (1935) به تکمیل نظریاتش پرداخت. هلیدی با گسترش دیدگاههای آنها بافت موقعیت را محیط بلافصلی تعریف کرد که متن در آن امکان وقوع مییابد (هلیدی و حسن، 1393: 122). هلیدی با توجه به سه فرانقش اندیشگانی، بینافردی و متنی، بافت موقعیت را شامل سه بخش دانست؛ بهطوری که هرکدام از این بخشها برانگیزانندۀ معنای متناظر با خود در لایۀ معنایی زباناند. در این چارچوب او بافت موقعیتی را همچون ساختار نشانهای تعبیر میکند که کنش اجتماعی، ساختار نقشی مشارکین در کنش و سازمان نمادین سخن را شامل میشود؛ بهطوریکه معنای اندیشگانی در چارچوب کنش اجتماعی، معنای میانفردی در حیطۀ نقشها و روابط میان مشارکین و معنای متنی از شیوۀ سازمانبندی کلام حاصل میشود. او این سه سازۀ نظام نشانهای موقعیت را بهترتیب «گسترۀ سخن» (field of discourse)، «منش سخن» (mode of discourse) و «شیوۀ سخن» (tenor of discourse) نامید (مهاجر و نبوی، 1376: 30). این سه اصطلاح، بخشهای انتزاعی بافت موقعیت را نشان میدهند: گسترۀ سخن دربارۀ موضوع اصلی متن است و شامل یک کنش معنادار اجتماعی است که همۀ عناصر صحنۀ وقوع آن را در بر میگیرد؛ اگر این کنش زبانمحور باشد، شامل موضوع نیز میشود. منش سخن به مشارکان در متن و به شبکهای از روابط معنیدار آنها اشاره دارد که هم شامل ویژگیهای پایدار و هم نقشهای موقعیتی و جایگاهی آنها میشود. روابط بین مشارکان یک کنش و نقشهای اجتماعی آنها در موقعیتی خاص، میتواند پایگانی یا یکسانی باشد. در جایگاه پایگانی یکی از مشارکان جایگاه بالاتری نسبتبه دیگری دارد و در جایگاه یکسانی هر دو همسطح یا همطبقهاند. شیوۀ سخن دربارۀ چگونگی شکلگیری و سازمانبندی کلام در یک کنش متقابل اجتماعی است. در این بخش، گفتاری یا نوشتاری بودن سخن و میزان مشارکت مخاطبان (تکگویی و مکالمه) نیز اهمیت دارد (هلیدی 1978: 143‑144 به نقل از مهاجر و نبوی، 1376: 29‑32). رابطۀ نزدیک بافت و متن موجب میشود مخاطبان به پیشبینی بپردازند و اگر مخاطبان پیشفرضهای مناسبِ برگرفته از بافت موقعیتی را با خود نداشته باشند، ممکن است کل مطلب یک متن را متوجه نشوند. افزونبر بافت موقعیت، پسزمینۀ گستردهتری هم وجود دارد که متن باید در آن تفسیر شود که آن بافت فرهنگی است. از دیدگاه سلینا کوش (1395: 108)، تحلیل متون در بافتارشان به معنای شناسایی و تحلیل فرهنگ موجود در بطن اثر است. هلیدی و متیسین (Halliday & Matthiessen, 2014: 33) معتقدند بافت فرهنگی بهراحتی شناسایی نمیشود؛ اما میتوان با بررسی بافتِ گونۀ زبانیِ درحال مطالعه، تاحدی آن را محدود کرد. براساس دیدگاه ساسانی (1389: 197) «بخشهایی از فرهنگ بهشکل ساختارها و رابطههای جاافتادۀ اجتماعی در قالب ارتباط انسان با انسان و انسان با محیط عمل میکند و در لحظۀ تفسیر متن توسط سرنخهایی ازسوی متن، بافت متنی، بافت موقعیتی و شرکتکنندگان در کنش ارتباطی بهصورت فضاهایی ذهنی فعال میشود و در روند شکلگیری معنای متن وارد میشود». 2ـ1ـ3 ترکیببندی بافتی و ساختار متن حسن (هلیدی و حسن، 1392: 137) با توجه ویژه به بافت در ایجاد ساختار، معتقد است برای بررسی ساختار متن به مفهوم ترکیببندی بافتی (contextual configuration) با توجه به سه عنصر گستره، منش و شیوۀ سخن نیازمندیم که از عناصر بافت موقعیتاند؛ زیرا هر نوع ترکیببندی متفاوت آنها، معناهای خاصی را میآفریند و شکلی ویژه به ساختار متن میدهد. ترکیببندی بافتی میتواند نشان دهد چه بخشهایی از متن اجباری و اصلی و چه بخشهایی اختیاری هستند، حتی میتواند نوع توالی آنها را نسبتبه هم مشخص کند. 2ـ2 ساختار و چینش متن درک ما از متن فقط حاصل معنای واژهها و قواعد دستوری نیست و در کنار هم نشستن عناصر زبانی نیز نمیتواند بهتنهایی موجب شکلگیری متن و درک ما از آن باشد. عوامل دیگری وجود دارد که باعث میشود ما متن را بهصورت یک کل منسجم درک کنیم. همانطور که در یک بند یا جمله، نوع چینش واژگان در درک معنا و مفهوم جمله مؤثر است، چینش و آرایش بخشهای مختلف یک متن و نوع توالی آنها روابط معنایی ویژهای میآفریند که میتواند بر دریافت و درک مخاطب از متن تأثیر بگذارد (ساسانی و یزدانی، 1392: 145). در متون ادبی نیز روشهای خاصِ بهکاررفته در متن برای افزودن احساس یا دلالتهای ثانوی و تلویحی به کلمات و ایجاد پیوند بین اجزای اثر، موجد معانی و ادراک ویژهای میشود (کوش، 1395: 68) که خود را در ساختار نیز نشان میدهد. بین یک اثر ادبی کلاسیک تا گفتارهای روزمره طیف وسیعی از ساختارها وجود دارد (هلیدی و حسن: 1393: 136) که عوامل بافتی متعدد، نقش مهمی در ایجاد این تفاوتها دارند. 2ـ2ـ1 گامها و گامکها هر متن (فراتر از جمله) در سطح ساختار شامل بخشهای مختلفی است. ساسانی و یزدانی (1392) در بررسی متن، با توجه به موضوع و سازههای تشکیلدهندۀ آن، از اصطلاح کنش کلامی کلان و کنش کلامی میانی استفاده کردهاند. کنش کلامی کلان همان موضوع اصلی و غالب متن، و کنش کلامی میانی، که آن را «گام» نامیدهاند، بخشهایی است که در کنار هم متن را تشکیل میدهد و هرکدام نقش معنایی ویژهای در تشکیل متن دارد. آنها همچنین بیان کردهاند که هرکدام از کنشهای کلامی میانی یا گامها میتوانند سازههای فرعیتری هم داشته باشند که آن را گامک نامیدهاند (همان: 146‑150). در رویکرد آنها بررسی گامها با دیدگاه بالا به پایین انجام میشود که تمرکز آن بر معناست. متن زنجیرهای از گامها تلقی میشود و هر گام نمایانگر یک کارکرد ارتباطی و معنایی است. گامها و گامکها که تعدادشان با توجه به موضوع و بافت متغیر است، در همۀ انواع گفتارها وجود دارند و گوینده با اهدافی ویژه آنها را درپی هم میآورد (ساسانی و حسینی، 1395: 119). دانش و تجربۀ مخاطب از جهان خارج باعث میشود تا ارتباط بین گامها و بخشهای مختلف یک متن را بیابید و مفهوم کلی آن را درک کند. بایبر و کانر و اوپتون (Biber, Counnor and Upton, 2007: 15-16) نیز در تحلیل متن از اصطلاح گذر استفاده کرده و متن را توالی گذرها دانستهاند؛ بهگونهای که هر گذر بخشی از متن است. نوع چینش این گذرها و متنی که درنتیجۀ آن حاصل میشود، هدف ارتباطی ویژهای را دنبال میکند. از دیدگاه آنها (همان: 137)، گذرها بخشهای معنایی/ کارکردی متنها هستند که هم ازطریق کارکرد ارتباطی و هم با توجه به مرزهای زبانی میتوان آنها را تشخیص داد؛ برای مثال یک مقالۀ پژوهشی ممکن است با توالی گذرهای مرور پژوهشهای گذشته، نقد آنها، بیان مسئله، تببین آن، ضرورت پژوهش، روش پژوهش و... دنبال شود. هریک از این گذرها بخشی از متناند و نقشی ویژه در مفهوم اصلی متن ایفا میکنند. حسن (هلیدی و حسن 1393: 151‑156) در تحلیل ساختار متن، وجود برخی از بخشهای متن را برای ژانری خاص اجباری و برخی را اختیاری بیان کرده و دلیل آن را بافت دانسته و گفته است وجود عناصر اجباری برای ژانری خاص ضروری است؛ اما عناصر اختیاری به دلایل متعددی حضور دارند. سوئلیز (Swalez) (1993) تفاوت گامها را بهعلت تغییر عناصر فرهنگی و اجتماعی میداند. بایبر و دیگران (2007: 24) معتقدند میتوان گامهایی را که در یک ژانر بیشتر به کار میروند، گام اصلی و اجباری در نظر گرفت و گامهایی را که کمتر دیده میشوند، اختیاری به شمار آورد. 2ـ3 گفتار درخواست درخواست نوعی گفتار است که طی آن گوینده از شنونده تقاضا دارد کاری را برای او انجام دهد یا اجازۀ انجام کاری را به او بدهد (بارون، 2003: 64). درخواست به کنش میانجامد؛ به همین سبب شیوۀ بیان آن بسیار اهمیت دارد؛ زیرا اگر از زبان و راهبرد مناسبی استفاده نشود، ممکن است گوینده به هدف خود نرسد؛ نیز حتی ممکن است بتوان با شیوه و بیانی مناسب و مؤثر مخاطبی را برای درخواستی نابجا مجاب کرد. از دیدگاه سیفیانو (1999) درخواستها اصولاً تحمیلکنندهاند؛ بنابراین ازلحاظ کاربردشناختی باید مهارت لازم را برای بیان آن دارا بود. سیمپسون (Simpson) (1398: 69 و 70) نیز با اشاره به اهمیت توانش ارتباطی، آن را مهارتی میداند که زبان را به بافت مناسب و کاربردی آن انطباق میدهد و گویندگان هوشیار با برخورداری از این مهارت میدانند در هر موقعیتی چه راهبردی را در زبان به کار بگیرند. از دیدگاه او، بافت اجتماعی درواقع کلید اصلی گفتمان شمرده میشود؛ بنابراین این مهارت نیازمند آشنایی با بافت کلامی، بافت موقعیت و بافت فرهنگی رایج است. توجه به بافت موجب میشود گاهی درخواستها بهصورت مستقیم و امری و گاهی غیرمستقیم و در لفافه مطرح شود؛ گاهی نیازمند اطناب است و گاهی اختصار و ایجاز را میطلبد. معمولاً فردی که قصد دارد درخواست مهمی از دیگری داشته باشد، آن را فقط در یک جمله یا عبارت مطرح نمیکند؛ برای چگونگی بیان آن میاندیشد و پیشزمینه و پسزمینههایی را در گفتار خود در نظر میگیرد؛ به عبارتی سناریویی میچیند و راهبردی برمیگزیند که این موضوع در اغلب مطالعات انجامشده دربارۀ گفتارهای درخواستمحور پوشیده مانده است؛ یعنی معمولاً چگونگی بیان درخواست را در سطح بند یا جمله کاویدهاند و به زمینهچینیهای پیش و پس بند یا جملۀ مربوط به درخواست توجهی نشده است. درحالیکه این زمینهچینیها گامهای بسیار مهمی است که بهآرامی ذهن مخاطب را آماده میکند و جنبۀ ترغیبی دارد. گاهی حتی درخواست بهطور مستقیم یا حتی غیرمستقیم در جمله یا عبارتی بیان نمیشود و با در نظر گرفتن کل متن و نوع چینش هدفمندِ بخشهای مختلف متن میتوان آن را فهمید؛ درواقع شناسایی و درک درخواست نیازمند توجه به همۀ بخشهای متن و توجه به توالی چینش آنهاست. 3ـ بررسی و بحث همانطور که پیشتر گفته شد، برای این پژوهش، سه گفتار درخواستمحور از شاهنامۀ فردوسی انتخاب و نوع چینش آنها باتوجه به بافت کلامی و غیرکلامی بررسی شد که در این قسمت به ارائۀ آنها میپردازیم. بدیهی است تحلیل چگونگی بازنمایی بافت در زبان بسیار پیچیده و چندسویه است و در این مقاله تنها به جنبههایی از آن با توجه به محدودۀ پژوهش اشاره میشود. همچنین گفتنی است بخشبندی و تعیین گامها و گامکهای متن درخواستها براساس تمایز موضوعی در توالی بیتها صورت گرفته است. هرچند شاید نتوان مرزبندی دقیقی برای هریک از گامها ارائه کرد، نویسندگان باتوجه به موضوع اصلی هر قسمت آنها را جداسازی کردند و نامی برای آن برگزیدند. شاهنامه اثری منظوم است و معمولاً موضوعهای گوناگون با پایانیافتن بیت پایان مییابد؛ به همین سبب مبنای جداسازی ما نیز پایان بیت بوده است. بهسبب محدودیت تعداد صفحههای مقاله، نوع چینش اولین گفتار درخواست را برای نمونه و بهصورت کامل در مقاله درج و از آوردن متن بقیۀ درخواستها پرهیز کردیم؛ اما چکیدۀ متن و چینش آنها در جدول نشان داده و بررسی و تحلیل میشود. 3ـ1 بافت کلامی و غیرکلامی و گامهای گفتارها 3ـ1ـ1 درخواست زال از سام بافت کلامی: سامِ پهلوان صاحب فرزندی میشود که از بدو تولد موی سفید و پوست تیرهای دارد. او این مسئله را خوشیمن نمیداند و زال را در دامنۀ البرزکوه رها میکند. سیمرغی زال را مییابد و او را به آشیانه خود میبرد و میپروراند. سالها بعد، سام درپی خوابی که میبیند، از کردار خود پشیمان میشود. به البرزکوه میرود و زال را برمیگرداند و قول میدهد برای جبران این رنجی که به او رسانده است، همۀ خواستههایش را برآورده کند. پس از چندی، زال عاشق رودابه دختر شاهِ کابل میشود که از نژاد ضحاک است. نامهای به پدرش سام مینویسد؛ از درد عاشقی میگوید و از پدر درخواست میکند با ازدواجش با رودابه موافقت کند. فردوسی این نامه را در بیست و نُه بیت از زبان زال مینویسد. موضوع اصلی این متن «درخواست» است که جدول شمارة یک، نوع چینش بخشهای مختلف این نامه را در قالب گام و گامکها نشان میدهد. بافت موقعیت: گستره: گرفتن اجازه از پدر برای ازدواج با دختر شاه کابل که از نژاد ضحاک است. منش: گوینده/ فرستنده: زال (پسر)؛ شنونده/ گیرنده: سام (پدر/ پهلوان)؛ جایگاه: پایگانی؛ شنونده برتر از گوینده (در ادامۀ پژوهش از اصطلاح گوینده و شنونده استفاده میکنیم). شیوه: نوشتاری؛ نامه جدول شمارة 1: گامها و گامکهای درخواست زال از سام
جدول شمارة دو بهطور خلاصه چگونگی چینش این متن را نشان میدهد. جدول شمارة 2: خلاصۀ گام و گامکهای درخواست زال از سام
بررسی و تحلیل در متن بالا (جدول شمارة یک) که شامل بیست و نُه بیت است، زال برای اینکه بتواند در دل پدر نفوذ کند و به خواستهاش برسد، مرحلهبهمرحله گام برمیدارد. گام اول که آن را گام «ستایش» نامیدهایم، شامل دو گامک «ستایش خدا» و «ستایش مخاطب» (سام) میشود. گام دوم که «زمینهچینی» است، سه گامک «فروتنی» در برابر پدر (مخاطب)، «گلهمندی» از پدر و «رضا به سرنوشت» را در بر میگیرد. فردوسی از زبان زال در این قسمت مقدمات درخواست خود را مطرح میکند. گام سوم گام اصلی و شامل هفت بیت است؛ زال ابتدا در گامک «شرح ماجرا» ماجرای دلدادگی خود را مطرح میکند و در گامک «درخواست» بدون اینکه درخواست خود را بهصورت مستقیم بگوید، در دو بیت نظر پدر را برای چگونگی رفع اندوه عاشقیش جویا میشود. گام پایانبندی شامل پنج بیت و یک گامک «تهدید» است. در این متن فردوسی سه عنصر اصلی بافت موقعیت شامل گستره یا موضوع متن (درخواست)، منش یا مشارکان در متن (زال و سام) و شیوۀ متن (نامه) را به بافت فرهنگی گره میزند و در متن نمودار میکند. در این نامه، راهبرد زال در برابر سام جلب ترحم، ایجاد حس شرمندگی و نیز تهدید وجهۀ پدر برای رسیدن به خواستهاش است که از توالی گامکها دریافت میشود؛ درواقع گامک «درخواست» نمیتواند این مفاهیم را بهتنهایی نشان دهد. راهبردی که فردوسی برای چینش این نامه انتخاب کرده و آن را میتوان از توالی گامکهای متن فهمید، بسیار متأثر از بافت غیرکلامی (بافت موقعیت و بافت فرهنگی) است. این شیوۀ بیان محافظهکارانه بهسبب درخواستی (گسترۀ سخن) است که زال از سام دارد. او در همۀ بخشها سخن خود را طوری میچیند که نظر پدر را جلب کند. اختصاص فقط دو درصد متن به گامک اصلیِ «درخواست» و بیان غیرمستقیم آن بیانگر توجه فردوسی به جایگاه اجتماعی مشارکان در سخن (منش سخن) است؛ نیز پایبندی فردوسی به ساختار ویژۀ نامهنگاری روزگارش، خود را در ساختار نامه (شیوۀ سخن) نشان میدهد. فردوسی فرهنگ عمومی و اجتماعی عصرش را در شخصیتهای متنش بازگو میکند و بهخوبی میداند چطور سخن بگوید که در دل مخاطبش نفوذ کند. او، هم پسر و هم پدر و هم پهلوان است؛ هم زال سفیدموی رهاشده در کوهستان است و هم زال عاشق، و هم پدری پهلوان و خطاکار و پشیمان. این مخاطبشناسی دقیق فردوسی موجب میشود از زبان زال درخواستش را در هشت گامک طراحی و بیان کند. زال از پدر درخواست مهمی دارد و هوشیارانه گام برمیدارد. پس از ستایش خدا و پدر و ابراز فروتنی، در گامک «گلهمندی» برای جلب ترحم پدر از او گله میکند و یادآور روزهای سختی میشود که سام او را از خود رانده و در کوهستان رها کرده است. هرچند زال از پدر گلهمند است و در گامکهای «گلهمندی» و «تهدید» ناراحتی و بیاعتمادی خود را به سام نشان میدهد، پیش از آن در برابر پدر ابراز فروتنی میکند. درواقع بهنوعی احساس شرمندگی در پدر ایجاد میکند؛ اما در گام بعدی، «رضا به سرنوشت»، پدر را مقصر نمیداند و این وضعیت را سرنوشت خود میداند که به آن گردن نهاده است. در گامک «درخواست» بهصورت پرسش که بیانگر ادب کلامی است، درخواست خود را غیرمستقیم مطرح میکند. در گام آخر و پنج بیت پایانی با تهدیدِ وجهۀ پهلوانیِ پدر به بدقولی که در فرهنگ پهلوانی جرمی بزرگ است، تیرش را به هدف میزند و او را به پاسخ مثبت وادار میکند. موضوع اصلی در گامک دومِ گام درخواست، در دو بیت و بهصورت غیرمستقیم بیان شده است و بیست و هفت بیت دیگر در حکم گامهای فرعیاند؛ اما وجود همین گامهای فرعی و نوع چینش آنها باعث میشود گفتار اصلی شکل بگیرد و دو بیت درخواست معنا بیابد. درواقع نود و چهار درصد متن، بافتی برای شش درصد عبارت اصلی درخواست است که موجب معنادارشدن آن میشود. همچنین وجود گامهای فرعی و نوع چینش آنها تأثیر بسیاری در چگونگی دریافت سام/ مخاطب از موضوع دارد. 3ـ1ـ2 درخواست سام از منوچهر بافت کلامی: وقتی سام به فرمان منوچهرشاه آمادۀ ویرانکردن کابلستان و کشتن خاندان مهراب میشود، زال که پیش از این اجازۀ ازدواج با رودابه، دختر مهراب، را از پدر گرفته بود و حالا جان معشوقش را در خطر میبیند، نزد سام میرود؛ از او بسیار گلایه میکند و پدر را به یاد روزهایی میاندازد که او را در البرزکوه رها کرده بود. زال شکوه میکند که هنوز همانندِ گذشته قصد ستم به او را دارد و میگوید برای حمله به کابلستان باید نخست او را به دو نیم کند... . سام با شنیدن این سخنان، از کردۀ خود اندوهگین و پشیمان میشود؛ نامهای به منوچهرشاه مینویسد و در آن ماجرای عاشقی زال را شرح میدهد و میکوشد شاه را از حمله به کابلستان منصرف کند. نامه را به زال میدهد تا حضوری به دست منوچهرشاه برساند. فردوسی این نامه را از زبان سام در هفتاد و سه بیت نوشته که ساختار متنی آن در جدول شمارة سه نشان داده شده است. بافت موقعیت گستره: درخواست سام از منوچهر شاه برای موافقت ازدواج زال با رودابه و انصراف از حمله به کابلستان منش: گوینده: سام (پهلوان)؛ شنونده: منوچهر (پادشاه)؛ جایگاه: پایگانی؛ شنونده (منوچهر) بالاتر از گوینده (سام) شیوه: نوشتاری؛ نامه جدول شمارة 3: گامها و گامکهای درخواست سام از منوچهر (فردوسی، 1394: 134‑136، بیتهای 988‑1060)
بررسی و تحلیل این نامه سه گام اصلی «ستایش»، «زمینهچینی» و «درخواست» دارد. گام «ستایش» دارای دو گامک «ستایش خدا» و «ستایش مخاطب» است. گام زمینهچینی دارای سه گامک «خودستایی»، «ابراز بندگی» و «ابراز ناتوانی» است. در گام درخواست نیز دو گامک «شرح ماجرا» و «درخواست» وجود دارد. سام میداند که درخواست بزرگ و سختی از پادشاه دارد. او از منوچهرشاه میخواهد با ازدواج پسرش، زال با دختر مهراب که از نژاد ضحاک است، موافقت کند و به همین سبب، از حمله به کابلستان و کشتن مهرابشاه منصرف شود. سام برای اینکه بتواند او را متقاعد و نظرش را جلب کند، پس از ستایش خدا در چهار بیت و ستایش پادشاه در پنج بیت، در چهل و پنج بیت یعنی حدود شصت و دو درصدِ نامه به ذکر پهلوانیها و خدماتی میپردازد که در طی مدت سرسپردگیاش به منوچهرشاه انجام داده است؛ پس از آن در دو بیت، بندگی و سرسپردگی خود را به پادشاه ابراز و در چهار بیت بعدی با ابراز ناتوانی و سالخوردگی خود زمینه را برای طرح درخواست اصلی مطرح میکند. در گام «درخواست»، او به شرح ماجرای زال و رنجی که کشیده و قولی که به او داده است و شرح عاشقیاش میپردازد و در بیت پایانی در خطاب به منوچهرشاه با بیان اینکه تو خردمندی و کار عاقلانهای انجام میدهی:
درخواستش را بهصورت غیرمستقیم مطرح میکند. چگونگی چینش گامهای متن در این نامه نیز بسیار متأثر از بافت موقعیت است؛ نامه با ستایش خدا و ستایش مخاطب شروع میشود که بیانگر پایبندی فردوسی به بافت فرهنگی و آداب نامهنگاری روزگارش است (شیوۀ سخن)؛ همچنین اختصاص شصت و دو درصد متن به شرح دلاوریهای سام در گام زمینهچینی راهبردی است که فردوسی آن را برای متقاعدکردن منوچهرشاه با توجه به جایگاه اجتماعی این دو شخصیت برگزیده است. سام میداند خواستۀ مهمی از پادشاه دارد (گسترۀ سخن)؛ ازسویی در قبال خدمات بسیاری که برای پادشاه انجام داده است، پاسخ مثبت به این خواسته را حق خود میداند؛ اما جایگاه اجتماعی او (منش سخن) به او اجازه نمیدهد به پادشاه فرمانی بدهد و یا خواستهاش را مستقیم مطرح کند؛ حتی منش پهلوانی او نیز مانع میشود از جایگاهی پایین درخواستش را بگوید؛ به همین سبب بهطور زیرکانه و غیرمستقیم از راهبرد معامله استفاده میکند. سام با گزارشی از دلاوریها و خدمات خود، منوچهرشاه را بهسمت هدف منظور خود میبرد و برای این کار از اطناب در گام زمینهچینی بهره میجوید؛ اما در گامک درخواست، نهایت ایجاز را به کار میبرد؛ بهطوری که فقط در یک درصد متن، درخواستش را بهصورت غیرمستقیم مطرح میکند. چنانچه متنی خارج از بافت آن مطالعه شود، بسیاری از مسائل ریز، اما مهم از چشم مغفول میماند؛ اما وقتی یک اثر ادبی براساس موقعیت فرهنگی و اجتماعیای بررسی شود که اثر در آن خلق شده است، میبینیم جزئیاتِ بهظاهر کماهمیت بیانگر نکتههای مهم اجتماعی است (کوش، 1395: 103). 3ـ1ـ3 درخواست فریدون از پسران بافت کلامی: فریدون که فرمانروای کل جهان بوده است، سرزمینهای آن را بین سه پسر خود تقسیم میکند؛ فرمانروایی روم و خاور را به سلم، ترک و چین را به تور و ایرانزمین را به ایرج میدهد که کوچکترین پسر است. درزمان سالخوردگی فریدون، سلم و تور از این تقسیمبندی ابراز ناخشنودی میکنند و ایرج را شایستۀ پادشاهی ایرانزمین نمیدانند. آنان به فریدون اعلام میکنند اگر او را از پادشاهی ایران برکنار نکند، با سپاهیانشان به او حمله و نابودش میکنند. فریدون ماجرا را به ایرج میگوید. ایرج برخلاف نظر پدر تصمیم میگیرد به دیدن برادرانش برود و از آنان دلجویی کند. او حتی حاضر میشود از پادشاهی ایران کنارهگیری کند تا برادرانش از او ناراحت نباشند. فریدون نامهای خطاب به سلم و تور به همراه ایرج روانه میکند. او در این نامه از آنها میخواهد با برادرشان مهربانی کنند و به سلامت او را بازگردانند. فردوسی این نامه را در شانزده بیت نوشته است که جدول شمارة چهار ساختار متنی آن را نشان میدهد. بافت موقعیت گستره: درخواست فریدون از دو پسر بزرگتر برای رحمکردن به برادر کوچکترشان و نکشتن او منش: فریدون (پدر) و سلم و تور (پسران)؛ جایگاه: پایگانی؛ فریدون برتر از تور و سلم شیوه: نوشتاری؛ نامه جدول شمارة 4: گامها و گامکهای درخواست فریدون از تور و سلم (فردوسی، 1394: 68، بیتهای 439‑453)
بررسی و تحلیل این نامه در سه گام «ستایش»، «زمینهچینی» و «درخواست» نوشته شده است. گام «ستایش» مانند دو متن پیشین دارای دو گامک «ستایش خدا» و «ستایش مخاطب» و متأثر از بافت حاکم و شیوۀ نامهنگاری دوران فردوسی است. متن ستایش خدا در این نامه نیامده است و فقط فردوسی در یک بیت به آن اشاره میکند. گامک دوم ستایش سلم و تور است؛ فریدون آنها را در دو بیت با صفاتی پسندیده خطاب قرار میدهد. در گامک سوم بیان میکند که این نامه از فریدون است و خود را در پنج بیت میستاید و برتریهای خود را یادآور میشود. در ادامه، در گامک چهارم (آرزو) در یک بیت، آرامش و شادی را برای سه فرزند خود آرزو میکند. فریدون زمینۀ درخواست خود را همینجا مطرح میکند. در گام «درخواست» که گام اصلی است، ابتدا در گامک «شرح ماجرا» مقدمۀ درخواست را مطرح میکند و در گامک پایانی بهصورت دستوری و آمرانه از سلم و تور میخواهد به برادرشان رحم کنند و او را سالم برگردانند. بررسی ساختار نامه و بافت کلامی آن (که فریدون در روزگار سالخوردگی به سر میبرده است)، نشان میدهد فریدون از تور و سلم احساس خطر میکند و ایرج را دلرحمتر از آن میداند که در برابر خواستۀ برادرانش مقاومت کند. او در قسمت درخواست، آنها را به مهربانی دعوت میکند. هرچند نوع درخواستش مستقیم و امری است، با توجه به گامهای پیشین نوعی خواهش از روی ترس در آن نهفته است. درواقع گامهای پیشین، بافت متنی گامک «درخواست»اند و با وجود آنهاست که معنی اصلی این سه بیت درک میشود. ازجمله نکتههایی که در این نامه نسبتبه نامههای پیشین متمایز است، تأثیر بافت موقعیت در نوع بیان درخواست و نیز میزان بیتهای اختصاصداده به آن است. در این متن جایگاه اجتماعی گوینده (فریدون) از مخاطبان (سلم و تور) بالاتر است؛ بنابراین نوع بیان مستقیم و آمرانه و کمی بلندتر است؛ طوریکه نوزده درصد متن به گامک درخواست اختصاص یافته است. 3ـ2 مقایسۀ سه متن همانطور که جدول شمارة پنج و شش نشان میدهد، در متنهای بررسیشده، دو گفتار، سه گام «ستایش»، «زمینهچینی» و «درخواست» دارند و یک گفتار، چهار گام «ستایش»، «زمینهچینی»، «درخواست« و «پایانبندی» دارد. یک گفتار شامل شش گامک، یک گفتار شامل هفت گامک و یک گفتار هشت گامک است. در این متنها دو گامک ابتدایی به «ستایش خداوند» و «ستایش مخاطب» اختصاص دارد و گامکهای سه، چهار و پنج به فراهمکردن زمینههای لازم برای ورود به گام درخواست و شرح ماجراست که نوع آنها با توجه به موضوع درخواست و جایگاه گوینده و مخاطب تفاوت دارد. در گام «درخواست» هم دو گامک «شرح ماجرا» و «درخواست» وجود دارد که در همۀ آنها مشترک است. گام «پایانبندی» یکگامه است. جدول شمارة 5: تطبیق ساختار چند متن درخواست
در این چند متن مربوط به درخواست، گامهای «ستایش»، «زمینهچینی»، و «درخواست» مشترکاند؛ اما تعداد بیتهای هرکدام در سه متن متغیر است. در متنی که مخاطب جایگاه پایینتری نسبتبه گوینده داشته است، مجموع تعداد بیتها کمتر است. نوع بیان درخواست (در گامک درخواست) در دو متنی که مخاطبان جایگاه پایینتری نسبتبه گوینده دارند، مستقیم است و در متنی که جایگاه مخاطب بالاتر است، نوع درخواست غیرمستقیم است. در دو متنی که جایگاه مخاطب بالاتر بوده، گام زمینهچینی بخش بیشتری از متن را به خود اختصاص داده است. همچنین با توجه به جدولهای شمارة دو، سه و چهار که خلاصۀ آنها را در جدول شمارة شش نشان دادهایم، نوع گامکهای گام «ستایش» و «درخواست» تقریباً در هر سه متن مشابهاند؛ اما نوع گامکهای «زمینهچینی» تفاوتهای بیشتری دارند. بنابر این دادهها در سه گفتار، برخی از بخشهای متن ثابت و برخی متغیرند. حسن (هلیدی و حسن، 1393: 137) این بخشهای ثابت و متغیر متن را در موضوعات گفتاریِ مشابه عناصر اجباری و اختیاری (optional element and obligatory element) نامیده و از آنها برای تحلیل ژانر یا گونۀ زبانی استفاده کرده است. 3ـ3 گامها و گامکهای اجباری و اختیاری گفتارها عناصر اجباری، که ما آنها را در این پژوهش گامهای اجباری مینامیم، بخشهاییاند که متن با وجود آنها شکل میگیرد و تلویحاً ژانر متن را مشخص میکنند؛ اما حضور عناصر اختیاری (گامهای اختیاری) در متن ضروری نیست. نوع ترکیببندی بافتی با توجه به سه عنصر گستره، منش و شیوۀ سخن میتواند گامهای اختیاری و اجباری متن و توالی آنها را نسبتبه هم روشن کند و بر چگونگی دریافت معنای متن تأثیرگذار باشد (همان: 148). پیشتر در جدولهای یک تا پنج ترکیببندی بافتی این چهار متن مشخص شده است و جدول شمارة شش، چکیدۀ آنها را بهصورت تطبیقی نشان میدهد. همچنین در این جدول، گامکهای اختیاری و اجباری آنها نیز آورده شده است. جدول شمارة 6: ترکیببندی بافتی و گامکهای اختیاری و اجباری سه متن درخواست
علت انتخاب برخی از گامها در جایگاه اختیاری و برخی در جایگاه اجباری با توجه به مشابهتها و تفاوتهایی است که در تعداد گامهای سه متن وجود دارد. در این سه گفتار که بهصورت نامه است، گامکهای «ستایش خدا»، «ستایش مخاطب»، «شرح ماجرا» و «درخواست» تکرار شده است که ما آنها را گامهای اجباری به شمار آوردهایم (گفتنی است با بررسی نمونههای بیشتر، این الگو خود را بهتر نشان میدهد). دو گام نخست، عرف نامهنگاری روزگار فردوسی است 1 که به آنها پایبند است و «شرح ماجرا» و «درخواست» نیز گامکهایی اساسیاند که گفتار درخواست، بدون وجود آنها معنا ندارد. برای بررسی ملموستر، ساختار این سه گفتار را بهصورت خطی زیر ترسیم میکنیم. علامت Ω نشاندهندۀ فاصلۀ بین گامکهاست و گامکهایی که زیرشان خط کشیده شده، اختیاری و بقیه اجباری است. نمونۀ 1: درخواست سام از منوچهر ستایش خدا Ω ستایش مخاطب Ω گزارش جنگها و دلاوری Ω ابراز بندگی Ω ابراز ناتوانی Ω شرح ماجرا Ω درخواست نمونۀ 2: درخواست زال از سام: ستایش خدا Ω ستایش مخاطب Ω ابراز فروتنی Ω گلهمندی Ω رضا به سرنوشت Ω شرح ماجرا Ω درخواست Ω تهدید نمونۀ 3: درخواست فریدون از پسران: ستایش خدا Ω ستایش مخاطب Ω خودستایی Ω آرزو Ω شرح ماجرا Ω درخواست همانطور که نمونههای یک تا سه نشان میدهد، گامکهای اختیاری در هر متنی موضوعی ویژه دارند که با توجه به ترکیببندی بافتی متغیرند. این گامکها نقش مهمی در آمادهسازی و ترغیب مخاطب برای طرح درخواست دارند؛ برای مثال در درخواست زال از سام، گامکهای «ابراز فروتنی»، «گلهمندی»، و «رضا به سرنوشت» زمینه را برای جلب ترحم سام فراهم میکنند و یا در گامک پایانی همین متن که «تهدید» است، زال با تهدید وجهۀ پهلوانی پدر به بدقولی، او را برای پاسخ مثبت ترغیب میکند (رک. بخش 3ـ1ـ1). وجود این گامکها در متن ضروری نیست؛ اما استفاده از آنها موجب نفوذ بهتر در ذهن مخاطب میشود؛ نیز در درخواست سام از منوچهر، فردوسی شصت و دو درصد از متن نامه را به گزارش جنگها و شرح دلاوریهای سام اختصاص میدهد تا بتواند پادشاه را ترغیب کند برای جبران این همه دلاوری و خدماتی که انجام داده است، کاری برایش انجام دهد و خواستهاش را بپذیرد (رک. بخش 3ـ1ـ2)؛ اما موضوع گامکهای اجباری در هر سه متن ثابت است. برای بررسی بیشتر، گامها و گامکهای هفت گفتار دیگر درخواستمحور شاهنامه را، که در بخش روش پژوهش به عنوانهای آنها اشاره شد، از بافتهای مختلف بررسی کردیم. گامکهای اجباری در آنها نیز شامل «ستایش خدا»، «ستایش مخاطب»، «شرح ماجرا»، و «درخواست» هستند و گامهای اختیاری ـ «زمینهچینی» و «پایانبندی» ـ باتوجه به بافت، جایگاه و گامکهای متغیری دارند. این الگوی گامبندی و چینش متن و تعیین گامهای اجباری و اختیاری بهخوبی میتواند سبک ژانر یا گونۀ معیار گفتاری خاص و نیز سبک فردی شاعران و نویسندگان یا سبک دورۀ آنها را نشان دهد که نیازمند مطالعات تطبیقی است. اگرچه با اندکی تسامح میتوان وجه اشتراکی را در گفتارهای با موضوع یکسان استخراج کرد، باید توجه داشت که هیچ دو متنی در شاهنامه یافت نمیشود که بافت موقعیت مشابهی داشته باشند؛ چه در گفتارهای مربوط به درخواست و چه در انواع دیگر گفتار؛ زیرا این اثر دارای داستانها، شخصیتها و کنشهای متعددی است که هرکدام کلام ویژۀ خود را میطلبد؛ اما در نظر داشتن چارچوب اصلی هر گفتار که ما در این پژوهش آنها را گامهای اجباری نامیدیم، به ما کمک میکند تغییرات موجود در هر گفتار خاص را نسبتبه آن بسنجیم و تفاوتها را بهتر ببینیم و بررسی کنیم. در این میان نوع و موضوع گامهای اختیاری و جایگاه آنها و نیز توجه به اطناب و ایجاز همۀ گامها و گامکها میتواند دستمایههای خوبی برای بررسی بلاغت و سبک متن در سطح ساختاری باشد که پیشتر به بخشهایی از آن اشاره شد. برای نمونههای دیگر، در نامۀ افراسیاب به سیاوش که رویکردی فریبکارانه دارد، گام پایانمندی که شامل تطمیع مخاطب است، حدود 64 درصد متن را به خود اختصاص داده که در مقایسه با دیگر گفتارهای بررسیشده، بسیار مهم است. در دو نامهای که پهلوانان جنگی از پادشاهان، نیروی کمکی و یاری درخواست کردهاند (گژدهم به کیکاوس و گودرز به کیخسرو)، پس از بیان درخواست، گام پایانبندی با محتوای تهدید و ترس وجود دارد. همچنین در این نامهها که موضوع جنگی مهم و فوری مطرح شده است، گامک شرح ماجرا طولانیتر از دیگر نامههاست و گامک ستایش بسیار مختصر بیان شده است. در دو نامهای که در آن پادشاه از پهلوانی درخواست کمک داشته است (نوذر به سام و کیکاوس به رستم) گامک ستایش مخاطب طولانیتر از گامکهای دیگر است و با گام زمینهچینی یکی شده است و نمونههای فراوان دیگری که ذکر آنها در محدودۀ این مقاله نمیگنجد. آنچه باعث استفادۀ متکلم از گامها بهویژه گامهای اختیاری میشود، مخاطب و ویژگیهای شخصیتی و روانشناختی اوست که گویندۀ توانمندی مانند فردوسی با آگاهی از آنها سخنش را بر زبان میآورد. فردوسی در سخنگویی فقط شخصیت داستانی را مخاطب قرار نمیدهد؛ بلکه مخاطبان او همۀ مردماند؛ زیرا شاهنامه اثری ملی است و موضوع آن برساخته از اندیشۀ مردم در طول نسلها و قرنهاست؛ بنابراین آنچه فردوسی در شاهنامه بیان میکند، بازتاب فرهنگ عمومی و اجتماعی عصر و دورهاش است؛ زیرا هرگونه اظهار نظر فردی دربارۀ موضوعات و موقعیتها مانع از درک عمومی میشود. هدف شعر حماسی برانگیختن هیجان و انگیزۀ عموم مردم است؛ بنابراین باید از زاویۀ دید آنها به مسائل نگریست و سخن گفت تا ارتباط مؤثر شکل بگیرد. شاعران حماسهسرایی مانند فردوسی برای مخاطبانی شعر میسرودند که با فرهنگ عمومی و روحیات آنها آشنا بودند. در شعر حماسی معنا در متن جامعه وجود دارد؛ شاعر از آن بهره میگیرد و فقط باتوجه به احساسات خود شعر نمیسراید. قدما بلاغت را مطابقت کلام با مقتضای حال یا به تعبیر امروزی بافت (صیادکوه، 1385) میدانستند؛ بنابراین کلامی بلیغ بود که متکلم آن را مناسب بافت و موقعیت مخاطب بیان میکرد. پورنامداریان (1380) نیز توجه به مخاطب را در بلاغت کلام بسیار مهم دانسته است؛ بنابراین آگاهی متلکم از موقعیت و شناخت مخاطب اساس بلاغت است. متکلم دانا میداند کجا به ایجاز سخن بگوید؛ کجا اطناب به کار ببرد و چه عنصری را حذف کند و بر چه نکتهای تأکید بورزد. اگرچه اغلب مطالعات مربوط به بلاغت متون معمولاً در سطح بند و جمله انجام شده است، برای درک بلاغت متن، بررسی سطوح فراتر از جمله نیز ضروری است که در این پژوهش به جنبهای از آن پرداخته شد. 4ـ نتیجهگیری در گفتارهای درخواستمحورِ بررسیشده در شاهنامه، شاهد چینش متنی بهنسبت ثابتی هستیم که از توجه فردوسی به بافت و فرهنگ کلامی رایج در آن زمان ناشی میشود؛ در عین حال تفاوتهای ناشی از بافت غیرکلامی در چگونگی بیان آنها بهخوبی نمایان است. چینش متنیِ سه گفتار بررسیشده به این صورت است که متن درخواست با گام «ستایش» شروع میشود که خود شامل دو گامک «ستایش خدا» و «ستایش مخاطب» است. وجود این گام بیانگر پایبندی فردوسی به رسوم نامهنگاری آن روزگار است. گام دوم «زمینهچینی» است که با توجه به موضوع و بافتِ غیرکلامی شامل گامکهای گوناگونی میشود. فردوسی در این گام، زمینههای لازم را برای آمادهکردن مخاطب و نفوذ و تحت تأثیر قراردادن او برای بیان درخواست فراهم میکند که در هریک از گفتارها چگونگی آن با توجه به ترکیببندی بافتی تفاوت دارد. ایجاز و اطناب این گام نیز ارتباط بسیاری با بافت موقعیت دارد؛ در گفتاری که جایگاه مخاطب بالاتر بوده و موضوع اهمیت بسیاری داشته، این گام طولانیتر بیان شده است. گام سوم، گام «درخواست» و گام اصلی متن است که در همۀ گفتارها وجود دارد. این گام شامل دو گامک «شرح ماجرا» و «درخواست» میشود. در گامک «شرح ماجرا» علت درخواست بیان میشود و در گامک «درخواست» که با توجه به این سه متن بهطور میانگین فقط هشت درصد متن را در بر میگیرد، فردوسی از زبان شخصیتهای داستان خواستۀ مدّنظر را مطرح میکند. این بخش را میتوان اصلیترین گامک به شمار آورد که موضوع متن نیز براساس آن تعیین میشود. در این گامک چند نکتۀ متأثر از بافت غیرکلامی بهخوبی نمایان است؛ در گفتارهایی که جایگاه مخاطب بالاتر بوده، این گامک طولانیتر و شیوۀ بیان آن مستقیم است؛ اما در گفتارهایی که جایگاه مخاطب پایینتر است، این گامک کوتاه و درخواست غیرمستقیم بیان میشود. گام چهارم «پایانبندی» است که فقط در یک گفتار وجود دارد که جنبۀ ترغیبی داشته است. گامکهای «ستایش خدا»، «ستایش مخاطب»، «شرح ماجرا» و «درخواست» را میتوان گامکهای اجباری یا چارچوب اصلی گفتار درخواست در شاهنامه به شمار آورد که این گفتار با وجود آنها شکل میگیرد. این ساختار ثابت ازلحاظ بلاغی موجب نوعی هماهنگی و انسجام در متن عظیم شاهنامه میشود که با امکان پیشبینیپذیری، به فهم سریعتر مخاطب (خواننده) از متن میانجامد؛ اما گامهای «زمینهچینی» و «پایانبندی» را میتوان گامهای اختیاری به شمار آورد. این دو گام نقش مهمی در ترغیب مخاطب و بلاغت متن درخواست دارد. با توجه به متنهای بررسیشده، آنچه سبب میشود گامک «درخواست» (هشت درصد متن) معنای اصلی و بلاغی خود را بیابد، وجود گامکهای پیش و پس آن است که فردوسی بسیاری از مطالب را بهطور ضمنی ازطریق آنها بیان کرده است؛ بهطوری که حتی گاهی اطناب یا ایجازِ بخشی از گامکها هدفمند است و دلایل بلاغی دارد که در طی مقاله به آنها اشاره شده است. در این پژوهش سعی شد با روشی ترکیبی و نو، چینش چند متن برای نمونه با توجه به بافت موقعیت با رویکردی زبانشناسی مطالعه شود. با بررسی نمونههای بیشتری از متن شاهنامه میتوان به نتیجهگیری دقیقتری از ساختار بخشهای مختلف آنها دست یافت. بررسی چینش متنی انواع متون نظم و نثر که در بلاغت سنتی و نیز در مطالعات سبکشناسی کمتر به آن توجه شده است ـ افزونبر شناسایی بلاغت متن و سبک فردی و دوره ـ اطلاعات فرهنگی و اجتماعی خوبی را آشکار خواهد کرد که در لایههای مختلف زبان پنهان است. پینوشت 1. درگذشته آیین و الگوی خاصی برای نامهنگاری وجود داشت که دبیران از آن پیروی میکردند. این الگوی نامه در رسالهای کوچک با عنوان «آیین نامهنویسی» ظاهرا در اواخر دوران ساسانی نگارش یافته که در مجموعه متون پهلوی به چاپ رسیده و به فارسی نیز ترجمه شده است (تفضلی، 1376: 227). علاوهبر آن در کتابهایی مثل التوسل الی الترسل، ادب الکلام، دستور الکتاب و... نیز آداب این فن نوشته شده است. نخستین وظیفهای که بر هر دبیر لازم بود، تسلط او به نثر وزین و آراسته به انواع هنرها و صنایع سخن است. دومین ادب نامهنگاری شناختن قدر و منزلت و مرتبت مخاطبان نامه است؛ زیرا لغزش در احترام و رعایت شأن او مشکل ایجاد میکرده است؛ همچنین نوشتن نامه مطابق نظر و سلیقۀ مخدوم بسیار مهم بوده است (شریفی، 1394: 50 و 51). | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 505 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 252 |