تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,639 |
تعداد مقالات | 13,336 |
تعداد مشاهده مقاله | 29,942,541 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 11,975,357 |
کارکردهای ادبی و معنایی اسمای الهی در عبارتهای فارسی مرصادالعباد | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
متن شناسی ادب فارسی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 6، دوره 14، شماره 2 - شماره پیاپی 54، تیر 1401، صفحه 69-81 اصل مقاله (842.71 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/rpll.2022.130579.1966 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زهره احمدی پور اناری* ؛ فاطمه جعفری کمانگر | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه فرهنگیان، تهران، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مرصادالعباد کتابی عرفانی است؛ ازاینرو موضوعِ محوری آن خداجویی است و نامهای متعالی خدا در آن فراوان دیده میشود. دربارۀ اسماءالله پژوهشهای فراوانی انجام شده؛ اما تاکنون تحقیقی زبانی و بلاغی دربارۀ نامهای خدا در مرصادالعباد صورت نگرفته است؛ بنابراین در این مقاله که بهروش توصیفی ـ تحلیلی انجام شده است، نامهای خدا در مرصادالعباد بررسی میشود تا پرکاربردترین آنها، شیوۀ کاربرد این نامها و کارکرد معنایی آنها در عبارتهای فارسی مرصادالعباد مشخص شود. گزینش نامهای الهی از مهمترین جلوهگاههای هنر واژهگزینی نجمرازی به شمار میرود و ازاینرو توجه ویژهای را میطلبد. بررسی اسمای الهی در مرصادالعباد نشان میدهد که مهمترین ویژگی کاربرد نامهای خدا در مرصادالعباد، نادربودن نامهای استعاری و فراوانی کاربرد نامهایی است که ازطریق مجاز، بهویژه با علاقۀ اشتقاق ساخته شدهاند. از مهمترین دلایل کاربرد بسیار نامهای مجازی خدای متعال، تفخیم و بزرگداشت مقام معبود آسمانی است. بررسی کاربرد معنایی نامهای خدا نشان میدهد که هریک از این نامهای مقدس، در جایگاه خاص معنایی به کار میرود و کاربرد برخی نامهای خدا در عبارتهای فارسی مرصادالعباد، حکم اسمای جمالی و جلالی خدا را دارد. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اسمای الهی؛ خدا؛ مرصادالعباد؛ نامهای خدا؛ نجمرازی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1ـ مقدمه اسمای الهی از مباحث مهم در عرفان نظری است. افزونبر عارفان، عالمان و فیلسوفان و متکلمان نیز به بحث اسمای الهی توجه بسیار داشته و آثار زیادی دربارۀ آن نگاشتهاند. علت اصلی توجه عارفان به بحث اسمایالهی، تأکید فراوان آموزههای دینی بر اسمای حسنای الهی است؛ زیرا از دیدگاه عارفان، شناخت خدا «هدف نهایی عرفان و سیروسلوک است و شناخت خداوند متعال حاصل نمیآید مگر با شناخت اسمای الهی» (میری، 1398: 144). عارفان با شناخت اسمای الهی به معرفت خدا میرسند و «بالاترین حدّ شناخت اسمای الهی را رسیدن به معرفت و شهود عرفانی» میدانند (نظرپور، 1398: 173). نجمالدین رازی معروف به «دایه» و متخلّص به «نجم» از مشاهیر متصوّفۀ قرن هفتم است. مهمترین اثر او مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد است که موضوع آن بیان سلوک دین و وصول به عالم یقین و تربیت نفس انسانی و معرفت صفات ربّانی است (صفا، 1368، ج 3، بخش 2: 1194). مرصادالعباد اولین کتاب صوفیه است که نثر فنی در حدّی معتدل در آن دیده میشود؛ به عبارت دیگر، نثر این کتاب نوعی نثر موزون معتدل بین نثر خواجه عبدالله و قاضی حمیدالدّین بلخی است و ازاینرو بین نثر مرسل و فنی به شمار میرود (شمیسا، 1397: 154). «تأثیر کتاب مرصادالعباد در ادب صوفیۀ بعد از وی قابلملاحظه است» (زرینکوب، 1369: 108). با توجه به اهمیت این اثر ارزشمند عرفانی و سبک والای آن، در این پژوهش کارکردهای ادبی و معنایی نامهای خدا در مرصادالعباد بررسی میشود. واژهگزینی در برجستهسازی سبک نوشتار تأثیر بسیار دارد؛ اهمیت واژهگزینی تا آنجاست که برخی «سبک» را هنر واژهگزینی میدانند. یکی از جنبههای واژهگزینی، «نوگرا»یی و به کار نبردن واژگان «عادی» است (فتوحی، 1395: 250). کاربرد اسمای الهی در مرصادالعباد بیانگر بلاغت کلام و نوگرایی نجمرازی است که در این مقاله بدان پرداخته میشود. 1ـ1 بیان مسئله مرصادالعباد از شیرینترین و غنیترین متون صوفیانه است که غنای محتوا، زبان ادبی، لحن عاطفی و خیالانگیزی برخی از فصول آن، در عرصۀ ادبیات صوفیانه کمنظیر به نظر میآید. موضوع این کتاب مانند دیگر متون صوفیانه، خداشناسی و خداجویی است؛ ازاینرو در سراسر این کتاب، نامهای متعالی خدا دیده میشود. بهطور کلی شیوۀ کاربرد نامهای خدای متعال در مرصادالعباد، توجه و کنجکاوی را برمیانگیزاند. مهمترین سؤالاتی که در زمینۀ کاربرد نامهای خدای متعال در مرصادالعباد به ذهن میآید و پاسخ آنها در این پژوهش ارائه میشود، عبارتاند از: در عبارات فارسیِ مرصادالعباد، «خدا» با چه نامهایی یاد شده است؟ کاربرد نامهای خدا در مرصادالعباد ازنظر زبانی و بلاغی چه ویژگیهایی دارد؟ نامهای خدا در عبارات فارسی مرصادالعباد چه کارکردهای معنایی خاصّی دارند؟ 1ـ2پیشینة پژوهش در زمینۀ اسماءالله پژوهشهای فراوانی انجام شده است؛ اما با توجه به اینکه این پژوهش، تحقیقی زبانی و بلاغی است، پژوهشهای مربوطبه موضوع مقاله، در ذیل ذکر خواهد شد: آیینهوند و نیازی (1379) در مقالۀ «معناشناسی اسماءالله» با پرداختن به روابط معنایی اسماءالله، مسائلی مانند هممعنایی، چندمعنایی، تضاد معنایی، همنشینیها و اشتقاقهای صرفی اسما را در قالب یک حوزۀ واژگانی بررسی کردهاند. این تحقیق رویکردی زبانشناسانه دارد. کتیبه (1398) در رسالۀ دکتری خود با عنوان سیر تحول کاربرد اسماءالله در متون منثور عرفانی تا پایان قرن هفتم (با محوریّت روح الارواح سمعانی)، کاربرد اسماءالله را ازنظر بلاغی بررسی کرده است. در این رساله، نویسنده به این نتیجه رسیده که کاربرد اسماءالله ازنظر بلاغت و زیباسازی متن و ازنظر اندیشه، تحوّلی بنیادی یافته است. بررسی پیشینۀ تحقیق نشان میدهد که تاکنون پژوهشی زبانی و بلاغی دربارة نامهای خدا در مرصادالعباد انجام نشده است.
2ـ بحث صوفیان اعتقاد دارند که برای خداوند عالم، اسماءالحسنی نامعدود است. عدهای اسماءالحسنی را هزار و یک اسم میدانند که یکی از آنها «اسم اعظم» است. حدیثی از ابوهریره نقل شده است که بر مبنای آن، اسماءالله نود و نه اسم است. بیشتر مشایخْ اسماءالله را لایتناهی میدانند و این رقم نود و نه و هزار و یک را به اسمهای خاص الهی اطلاق میکنند که در اذکار و اوراد و ادعیه از آنها استفاده میکنند. همچنین اسماءالله را به سه دستۀ اسمای ذاتی و صفاتی و افعالی تقسیم کردهاند: «اسمای ذاتی» به آن دسته از اسماءالله اطلاق میشود که مبیّن ذات اوست؛ مانند اسم «اول» و «آخر» و «اسمای صفاتی» مربوط به صفات حق است چون «عالم» و «قادر» و «اسمای افعال» بیانکنندۀ افعال اوست؛ مانند «خالق» و «رزاق» (گوهرین، 1388، ج 1: 232). بهطور کلی این اسما ظاهری دارد و باطنی که ظاهر آن بر همهکس آشکار است و باطن آن فقط بر همان انسان کبیر یا ولی و قطب و مرشد ظاهر است که در اذکار سالکان نسبتبه استعداد و خلقیات او از آن استفاده میکنند (همان: 233). اسمهای الهی را نهایت نیست و معانی اسمای الهی نیز غایتی ندارد. 2ـ1 توقیفیبودن یا نبودن اسمای الهی در بررسی اسمای الهی، یکی از مسائل مهم، توقیفیبودن یا نبودن این اسامی است. آنها که به توقیفیبودن اسمای الهی باور دارند معتقدند: «جایز نیست اسم یا صفتی بر خدا گفته شود مگر آنکه در کتاب یا روایات یا اخبار صحیحه منصوص باشد» (بوالحسنی و فضلی، 1399: 311). البته توقیف دربارة اسمای عَلَم مانند «الله» مطرح نیست. اختلافی هم اگر هست درباب اسمایی است که از صفت و افعال خدا اخذ میشود؛ مثلاً اسم «واجب» یا «علتالعلل» را برخی جایز نمیدانند. نکتة دیگر آنکه «توقیفیبودن اسمای الهی» در فقه و کلام با عرفان تفاوت دارد؛ در بحث فقهی و کلامی مراد از «اسما»، اسمای لفظی یا نوشتاری است؛ اما در فلسفه و عرفان، علاوهبر اسمای لفظی، از اسمای تکوینی نیز بحث میشود و مراد از توقیفیبودن اسمای الهی، اختصاصداشتن هر اسمی از اسماءالله تکوینی به موطن خاص خود است (همان). در مرصادالعباد نویسنده از اسمای عَلَم مانند «خدا» استفاده کرده است که در این باره توقیفیبودن اسمای الهی مطرح نمیشود. همچنین نجم رازی اسمهایی مانند «حضرت جلّت»، «حضرت عزّت»، «حضرت الوهیّت» و «حضرت احدیّت» را آورده است که درواقع وصفی برای «تحمید» و «تجلیل» است. اسمای الهی، «اگر بهعنوان وصف، در مورد دعا و ذکر و تحمید و تنزیه و تجلیل و امثال آن یا ترجمۀ لفظی به لفظ مرادف ازقبیل اختلاف زبانها باشد، چنانکه در فارسی «خدای» و در ترکی «تنگری» گویند جایز است؛ به این شرط که خدا را به اوصافی بخوانند که بدانها موصوف است» (کمالی، 1387: 78). به هر صورت تنوّع نامهای وصفی و استعاری و کنایی خدا در مرصادالعباد نشان میدهد که نجمرازی گرچه ازنظر کلامی اشعری است، برخلاف بسیاری از اشعریان به توقیفیبودن اسما و صفات اعتقادی ندارد. 2ـ2 بسامد کاربرد اسمای الهی در عبارتهای فارسی مرصادالعباد مرصادالعباد ازجمله متون خوشآهنگ و سرشار از احساس است که خواننده را به خود جذب میکند. موضوع این کتاب، عشق و عرفان است؛ به همین سبب عاطفه و احساس در سراسر این کتاب موج میزند و گاهی نثر را به شعر نزدیک میکند. در هر ارتباطی، بسیار مهم است که مخاطب با چه نامی خوانده میشود. علاوهبر کیفیت، کمیت نامبردن هم اهمیت بسیاری دارد؛ به نظر میرسد نامبردنهای متعدد، نشانۀ تعلقخاطر باشد. در مرصادالعباد بسامد نامهای خدا و تنوّع و شیوة بیان آن تأملبرانگیز و حتی بینظیر است. پرکاربردترین نامهای خدا در عبارتهای فارسی مرصادالعباد عبارتاند از: «حق (تعالی)»، «خدا» و «خداوند»، «حضرت»، «(حضرت) عزّت»، «(حضرت) الوهیّت»، «حضرت جلّت»، «احدیّت»، «(حضرت) ربوبیّت». در جدول زیر بسامد تکرار هریک از اسمای الهی ذکر شده است: جدول شمارة 1: بسامد کاربرد اسمای پرکاربرد الهی در عبارتهای فارسی مرصادالعباد
«حق» پرکاربردترین عنوان برای خداست. کاربرد عنوان «حق» تقریباً سه برابر کاربرد عنوان «خدا» در مرصادالعباد است. همچنین از «خدا» با عنوان مجازی «حضرت» نیز فراوان یاد شده است. نامهای «باری» (4 بار)، «ربّ العالمین» (3 بار)، «محبوب» (2 بار) و «خالق» و دیگر نامهای خدای متعال نیز بهندرت به کار رفتهاند. چنین تنوّعی در کاربرد نامهای خدا در دیگر متون عرفانی دیده نمیشود؛ برای مثال در رسالۀ قشیریه «خدا» با این نامها ذکر شده است: «خدا» (783 بار)، «خداوند» (63 بار)، «حق» (236 بار)، «آفریدگار» (5 بار)، «آفریننده» (3 بار)، «معبود» (3 بار)، «سلطان حقیقت» (3 بار)، «ایزد» (2 بار) «محبوب»، «رحمن»، «باری تعالی» و «صانع» (قشیری، 1379). نویسندۀ رسالۀ قشیریه در کاربرد نامهای مبارک خدا، تنوّع چندانی به خرج نداده است. پرکاربردترین نام در رسالۀ قشیریه «خدا» است و نویسنده از ظرفیتهای بلاغی بهویژه «مجاز» برای استفاده از نامهای خدا بهره نبرده است. در کشفالمحجوب نیز اغلب، «حق» و «خدا» در جایگاه عنوان خدا قرار گرفته است؛ چنانکه در هفت باب اول این کتاب ـ که نیمی از کتاب را در بر میگیرد ـ 217 بار عنوان «حق» (حق، حق تعالی، حق جلّ جلاله، حق سبحانه و تعالی، حق عزّ اسمه، حق تعالی و تقدّس، حق عزّوجلّ، حضرت حق، حضرت حق تعالی، حضرت حق جلّ جلاله)، 132 بار عنوان «خداوند» (خداوند، خداوند تعالی، خداوند عزّوجلّ، خداوند جلّ جلاله، خداوند تعالی و تقدّس) و 103 بار عنوان «خدا» (خدا، خدای تعالی، خدای عزّوجلّ، خدای جلّ جلاله، بارخدای) به کار رفته است (رک. هجویری، 1384). چنانکه دیده میشود، مؤلف کشفالمحجوب از عنوانهای «حق» و «خدا» همراه با صفت بسیار استفاده کرده است؛ درحالیکه در مرصادالعباد تنوّع نامهای خدا و شیوة کاربرد آن ـ چنانکه نشان داده خواهد شد ـ حسابشده، هنری و ادبی است. 2ـ3 کارکردهای ادبی و معنایی اسمای الهی در مرصادالعباد در زمینۀ کاربرد نامهای خدا در مرصادالعباد، مهمترین کارکردهای ادبی عبارتاند از: 2ـ3ـ1 استفادة فراوان از مجاز در ذکر نامهای خدا «مجاز» استعمال لفظ در غیر معنی اصلی است (همایی، 1388: 47). گونهای از مجاز که در کاربرد نامهای خدا در مرصادالعباد پرکاربرد است، مجاز به علاقۀ اشتقاق است. وابستگی و پیوند اشتقاقی ازجمله علاقههای مجاز است و عبارت است از «جایگزینکردن صیغهای بهجای صیغۀ دیگری» (هاشمی، 1383، ج 2: 122). در زبان فارسی نیز این نوع مجاز کاربرد دارد؛ برای مثال در بیت زیر «بد»، مجاز از «بدی» به علاقۀ اشتقاق است:
بنابراین علاقۀ اشتقاق بهکاربردن یکی از مشتقهای لغوی بهجای مشتق دیگری از همان ریشه است. از این نوع مجازها در مرصادالعباد برای بزرگداشت مقام حضرت حق، فراوان استفاده شده است؛ برای مثال در عبارت زیر «احدیّت» مجاز از «خدای احد» است که با حذف موصوف و سپس افزودن پسوند «یّت» به آن ساخته شده است: «روح محمدی از پرتو نور احدیّت پدید آمد» (نجم رازی، 1384: 43). «چندین هزارسال از پرتو نور صفات جلال احدیّت پرورش یافته بود» (همان: 74؛ و نیز رک. همان: 43، 44، 63، 64، 102، 158، 185، 207، 218، 224، 294). در شاهد بالا، مضاف یعنی «خدا» از ترکیبهای «نور احدیّت» و «جلال احدیّت» حذف شده و «احدیّت» بهجای «احد» آمده است. «احدیّت» مصدر جعلی است. مصدر جعلی از اضافهشدن یای مشدّد و تایی در آخر اسم ساخته میشود و معنای آن، صفت لازم آن اسم است؛ مانند: «ربوبیّت» یعنی صفتی که «ربّ» دارای آن صفت است (ابنعقیل، 1382: 204). دربارۀ کاربرد نام خدای تعالی بهصورت مصدر گفته شده است: «برخی از اسمای خدا مانند «السّلام» و «الحق» و «العدل» وجه مصدری دارند. برخی از نحویان این قبیل از اوزان را ملحق به صیغۀ مبالغه دانستهاند؛ گویی که موصوف از شدّت تجسّم حَدَث در او به لفظ مصدری ذکر شود؛ مانند عادلی که از شدّت رفتار عادلانه در عدل تجسّم مییابد» (آیینهوند و نیازی، 1379: 6). در مرصادالعباد نیز بعضی اسمای خدا مانند «الوهیّت»، «عزّت»، «جلّت» و «احدیّت» وجه مصدری دارند؛ مانند: «عزّت ربوبیّت از کبریا و عظمت با جان مستمند و دل دردمند آدم میگفت: من تو را از مشتی خاک ذلیل بیافرینم» (نجم رازی، 1384: 94؛ نیز رک. همان: 96، 211، 218، 239، 303، 336، 337، 446، 218، 320). «الوهیّت» نیز مجاز از «الله» است؛ زیرا الوهیّت «نام مرتبهای است که جامع جمیع مراتب اسما و صفات الهی است که از آن بهتمامی حقایق وجود و احکام و مظاهر آن تعبیر میکنند. نام این مرتبه که بالاترین مراتب است از لحاظ اسمای الهی «الله» است» (گوهرین، 1388، ج 1: 26). «نفس انسان بود که آینۀ جمالنمای حضرت الوهیّت خواست بود» (نجم رازی، 1384: 3؛ نیز رک. همان: 194، 345، 196). «صمدیّت» مجاز از «خدای صمد» است که مضاف آن حذف شده است و «صمدیّت» بهجای «صمد» به کار رفته است: «روح پروانۀ شمع جمال صمدیّت شود» (همان: 18 و نیز رک. همان: 224، 381، 22). جدول شمارة 2: ذکر نامهای مقدس خدا با مجاز اشتقاقی
اما چرا نویسنده از نامهای مجازی استفاده کرده است؟ ازنظر بلاغی کاربرد نام مجازی چه امتیازی دارد؟ پاسخ آن است که اگر لفظ حقیقی به کار رود همة جوانب معنی آن به ذهن میرسد؛ اما ابهام در مجاز، سبب میشود در خواننده شوقی برای جستوجو و طلب مفهوم تازه برانگیخته شود و این عاملی روانی است که سخن را تأثیر و نفوذی بیشتر میبخشد. همچنین امتیاز دیگر کاربرد این نامهای مجازی این است که ازنظر تلفظ و در زنجیرۀ گفتار ممکن است سادهتر و خوشآهنگتر باشد (شفیعی کدکنی، 1370: 106)؛ چنانکه در مرصادالعباد کاربرد مجازهای اشتقاقی، سبب خوشآهنگی و برجستگی شده است. دلیل دیگر استفاده از مجاز برای ذکر نامهای «خدا» آن است که راههای بهوجودآمدن مجاز عبارت است از: اتّساع، تأکید و تشبیه. «تأکید» سبب تفخیم میشود (همان) و برای ذکر نام معبود آفرینش مناسب است؛ برای مثال وقتی نویسنده میگوید: «الطاف ربوبیّت» اغراق و تفخیم و بزرگداشتی در سخن است که در ترکیب «الطاف ربّ»، آن مقدار مبالغه وجود ندارد. با توجه به آنچه نقل شد، کاربرد نامهای مجازی در مرصادالعباد، یک ویژگی منحصربهفرد است که سبب برجستگی زبان و غنای موسیقی متن شده است و با این کمیت و کیفیت در دیگر آثار عرفانی مانند کشفالمحجوب و رسالۀ قشیری دیده نمیشود. 2ـ3ـ2 نامهای کنایی «خدا» در مرصادالعباد در مرصادالعباد گاه نویسنده نامی مانند «پادشاه» را برای «خدا» آورده است؛ اما آن نام را با صفتی مثل «حقیقی» همراه کرده است تا آن را از مرز استعاره بهسوی معنای حقیقی براند. در مثالهای زیر منظور از «پادشاه»، «خدا» است که با صفت «تعالی و تقدّس» (که مخصوص خداست) و صفت «حقیقی» مقیّد شده و «کنایه از موصوف» پدید آمده است. کنایه از موصوف آن است که «وصف اسمی را بگوییم و از آن خود اسم را اراده کنیم» (شمیسا، 1381: 94). «امید به عنایت بیعلت و کرم بینهایت پادشاه تعالی و تقدّس چنان است که بیان و بنان این ضعیف را از سهو و زلل و خطا و خلل محفوظ و مصون دارد» (نجم رازی، 1384: 27). جدول شماره 3: نامهای کنایی خدا در مرصادالعباد
این نکته گفتنی است که فضای عرفانی متن و دیدگاه عارفانۀ نویسنده در تعیین شواهد یادشده برای کنایه مؤثر است. 2ـ3ـ3 نامهای استعاری خدا در مرصادالعباد در ادبیات عاشقانه، معشوق، نامهای استعاری بسیاری دارد؛ بت، نگار، ماه، صنم، طبیب، لعبت و یوسف از آن جمله است؛ اما در نثر عرفانی مرصادالعباد، معشوق (خدا) نامهای استعاری چندانی ندارد. در مرصادالعباد «یوسف» یکی از نامهای استعاری است که برای خدا آمده است. در این شواهد معدود هم نویسنده پیش از این استعاره، تعبیر «معشوق اصلی» را ذکر کرده تا خواننده بهروشنی دریابد «یوسف» همان «معشوق اصلی» یعنی خداست: «دل که عاشق سوختۀ دیرینه است و چون یعقوب ساکن بیتالأحزان سینه است دیده به جمال یوسف روشن خواهد کرد» (نجم رازی، 1384: 208). «ماه معرفت»، «خورشید وحدت» و «مخدّرۀ غیب» از معدود نامهای استعاری خدا در مرصادالعباد است: «امّا این مُخَدّرۀ غیب را پیش ازین هیچ مشاطه از انبیا و اولیا نقاب عزّت از رخساره برنینداختهاند» (همان: 118). در پایان این بحث بیانی به این نکته پرداخته میشود که چرا از «استعاره» برای ذکر نامهای خدا بهندرت استفاده شده است؟ در استعاره دو چیز «دور از هم» و متباین (مستعارله و مستعارمنه) در کنار هم قرار میگیرند؛ اما «باید تلاؤم میان آنها بهطور کامل و دقیق برقرار باشد» و «در کار برقراری این پیوند باید رعایت شباهت ظاهری» بشود؛ «چندانکه اختلاف آن دو چیز ـ ازنظر چشم و حس ـ به همان اندازه روشن و آشکار باشد که ارتباط و ائتلاف آنها ازنظر عقل و حدس» (شفیعی کدکنی، بهنقل از جرجانی، 1370: 121). با توجه به سخنان عبدالقاهر جرجانی به نظر میآید یکی از دلایل کمبودن نامهای استعاری خدا این است که اگر «خدا»، «مستعارله» قرار گیرد، برقرارکردن سازگاری میان «مستعارله» و «مستعارمنه» کار دشواری خواهد بود. 2ـ3ـ4 ذکرنشدن نام خدا بهسبب شدّت پیدایی در مرصادالعباد بسیار اتفاق افتاده که از ترکیبی اضافی مثل «عنایت خدا»، فقط مضاف ذکر شده است و مضافالیه که جایگاه ذکر نام خدا بوده، حذف شده است؛ اما از شدّت پیدایی، آشکار است که مضافالیه «خدا» است: «عنایت بیعلت {خدا} از کمال عاطفت یکبارگی به دستگیریِ «عسی الله ان یتوب علیهم» برخیزد» (نجم رازی، 1384: 358). «پس حکمت بینهایت و قدرت بیغایت {خدا} آن اقتضا کرد که در وقت تخمیر طینت آدم، به ید قدرت در باطن آدم که گنجینۀ خانۀ غیب بود دلی زجاجهصفت بسازد» (همان: 121). «آن روح پاک که چندین هزار سال در خلوت خاص {خدا} بیواسطه، شرف قربت یافته بود» (همان: 102). «آتشی از سرادقات جلال و عظمت {خدا} درآمد» (همان: 80). از این نمونهها در مرصادالعباد بسیار دیده میشود. 2ـ4 کاربرد معنایی «حق»، «خدا» و «حضرت» در مرصادالعباد نامهای خدا در مرصادالعباد بسیار است و هریک از این نامها در جایگاههای خاص خود به کار رفته است؛ برای مثال در عبارت زیر دو واژۀ «خدا» و «حضرت» آمده که ازنظر زبانی و لحن گوینده تأملبرانگیز است؛ مرید از واژۀ «خدا» استفاده کرده است و شیخ ابوسعید که عارفی بزرگ بود بهدلیل تفخیم و بزرگداشتِ حضرت حق، از واژۀ «حضرت» استفاده کرده است: «وقتی مریدی از آنِ شیخ ابوسعید رحمة الله علیه وضو ساخته بود. در خلوتخانه رفت. نعرهای بزد و بیرون دوید، گفت: خدای را بدیدم. شیخ احوال دانست، فرمود: ای کارنادیده آن نور وضوی تو بود. تو از کجا هنوز و آن حضرت از کجا؟» (نجم رازی، 1384: 301). عبارت بالا نشان میدهد هریک از نامهای متعالی خدا، کاربرد مشخصی دارند. یکی از موارد تعیینکننده در کاربرد نامهای خدا، آن است که چه کسی و با چه جایگاه اجتماعی و فرهنگی از «خدا» نام میبرد. در ادامه به کاربرد معنایی مهمترین نامهای خدا در عبارات فارسی مرصادالعباد پرداخته میشود. 2ـ4ـ1 «حق» «حق» «اسمی است از اسامی خدای تعالی و نزد صوفیان، مراد از آن ذات خداوند عزّوجلّ است که شناسایی آن برای کسی میسر نیست؛ چون این ذات را مانند و نظیری نیست و تضاد و مماثلت در آن راه ندارد؛ بلکه نوری است که شامل همه ذرات کائنات شده و اظهر و اجلی از جمیع مفهومات و بدیهیات است» (گوهرین، 1388، ج 3: 238). «حق از اسمای حسنای خدا است که ده بار در قرآن تکرار شده است. چهار آیه در قرآن بیان میکند که «الله» همان «الحق» است»؛ همچنین «الحق» «در روایات حاوی نود و نه اسم حسنای الهی ذکر شده است (مبلّغ، 1388، ج 3: مدخل حق). صوفیه «خدا» را با نام «حق» میخوانند؛ زیرا وجود خدا نزد ایشان ثابت است و نیازی به اثبات ندارد (زرینکوب، 1364، ج 2: 725). در فضای عرفانی مرصادالعباد، «خدا» بیشتر با نام «حق» یاد میشود؛ هرجا از «خدا» با عنوان معشوق عارفان یاد کرده، اغلب لفظ «حق» استفاده شده است. «حق» از اسمای حسنای خداست و در قرآن ده بار به کار رفته است؛ همچنین برای عارفان و اهل تصوف، در مرتبۀ فنا، یکی از عالیترین اذکار، ذکرِ «الحق» است؛ زیرا ایشان از مرتبۀ شهود افعال و صفات ارتقا یافته و به مرتبۀ شهود ذات الهی رسیدهاند و ظواهر را نمیبینند. «کاربرد خاص واژة حق در سیاق دینی و در اصطلاحات صوفیه، نمایانگر متعالیترین و به یک معنا باطنیترین معنای این کلمه است که بر واقعیت خدا بهمنزلۀ امری ثابت و استوار و فراگیر دلالت دارد» (فنا و عباسی، 1393: مدخل حق). در مرصادالعباد «حق» در جایگاههای زیر به کار رفته است: ـ هرگاه آیهای از قرآن یا سخنی از حضرت حق در متن مرصادالعباد آمده، «خدا» با نام «حق تعالی» ذکر شده است: «حق تعالی میفرماید: انّما اموالُکُم و اولادُکم فتنه» (نجم رازی، 1384: 505؛ رک. همان: 47، 201، 523، 500، 481، 486، 492، 524، 527، 537، 540، 541، 181، 193،145 ،69). ـ هرگاه از آفرینش انسان و آفرینش روح انسان و عالم غیرمادّی سخن رفته، خدا با نام «حق تعالی» ذکر شده است: «حق تعالی آب و گِل آدم را در میان مکه و طایف پرورش میداد» (همان:149؛ نیز رک. همان: 68، 38، 52، 37، 59، 77، 103، 150، 161، 162، 175، 64). ـ هرگاه از مقربان درگاه سخن رفته است: «بعضی بندگان باشند که حق تعالی حجاب از پیش نظر ایشان برگیرد» (همان: 109؛ نیز رک. همان: 123، 147، 192، 233، 36، 247، 31، 538، 517). با توجه به شواهد بالا «حق» نامی از نامهای متعالی خداست که در فضاهای عرفانی متن مرصادالعباد ـ که «خدا» در جایگاه معشوق انسان قرار میگیرد و فاصلۀ میان انسان و معبود کم میشود ـ به کار رفته است. 2ـ4ـ2 خدا «خدا» نام ذات باری تعالی و مترادف الله است. در مرصادالعباد واژۀ «خدا» در فضاهای ناب عرفانی ذکر نشده است؛ به همین سبب لفظ «خدا» در 52 صفحۀ ابتدای کتاب مرصادالعباد به کار نرفته است؛ زیرا این صفحات سرشار از احساس و عاطفة عرفانی است و قصۀ آفرینش انسان در فضایی عاشقانه و عارفانه تعریف میشود؛ هرگاه با نگاهی فلسفی و تاریخی و اجتماعی از صاحب هستی سخن به میان آمده، لفظ «خدا» آورده شده است: «بدان پادشاه را سه حالت است: اول حالت او با نفس خویش، دوم حالت او با رعایا، سوم حالت او با خدای خویش» (نجم رازی، 1384: 432) ترکیبهای «خلق خدا» (همان: 444، 448، 455)، «بندگان خدا» (همان: 510)، «حدود خدا» (همان: 423) نیز نشان میدهد که «خدا» در مرتبة آفریدگار و صاحب دنیا و مافیها در نظر بوده است. عنوان «خدا» در مراتب زیر در مرصادالعباد به کار رفته است: ـ هرگاه دربارۀ دین و شریعت و مسائل و توصیههای دینی سخن رفته است: «هر پیغامبری کتابی دارد از خدای» (همان: 138)؛ «قرآن و علم شریعت جمله بیان راه خداست» (همان: 251). ـ هرگاه دربارۀ خلق و ویژگیهای آنها سخن میگوید: «فضل خدای از خلق خدای دریغ ندارد» (همان: 455)؛ «پیوسته در هر کار که باشد جانب خدای نگه دارد و از آن احتراز کند که کار به صورت با خلق راست کند و جانب خدای مهمل گذارد» (همان: 467). 2ـ4ـ3 خداوند «خداوند» از ترکیب «خدا» و پسوند «وند» ساخته شده است. «وند» ازجمله پسوندهای سترون است و در واژۀ «خداوند» معنای نسبت دارد (کلباسی، 1387: 105). «خداوند» نامی از نامهای الهی است که به معنی مولی (مقابل بنده) نیز به کار رفته است. «خداوند» به معنی آقا، بزرگ، پادشاه، مولا و نوعی خطاب توقیری برای پادشاهان و وزیران و فرماندهان و صاحبان مقام به کار رفته است (دهخدا، 1377: ذیل خداوند)؛ اما لفظ «خداوند» (بدون «الف» ندا و «ی» صفت نسبی) در مرصادالعباد بهندرت ذکر شده است. در عبارتهای فارسی مرصادالعباد «خدا» تنها با لفظ «خداوندا» منادا قرار گرفته است. واژۀ «خداوند» در مرصادالعباد کمکاربرد است؛ اما کاربرد آن بهصورت صفت نسبی «خداوندی» فراوان است؛ از آن جمله است: حضرت خداوندی (31 بار)، صفات خداوندی (12 بار)، الطاف خداوندی (3 بار)، کار خداوندی، انوار خداوندی، ذات پاک خداوندی، قدرت خداوندی، فرمان خداوندی، ثنای خداوندی، عزّ خداوندی، حکمت خداوندی، کرم خداوندی و خلافت خداوندی. «از حضرت خداوندی امداد لطف به هریک از خلوتیان میرسید» (نجم رازی، 1384: 538). به نظر میرسد در این باره نیز مجاز به علاقۀ اشتقاق به کار رفته است؛ هرگاه معبود با عظمت و با هیبت باشد، اشارة مستقیم به نام او خلاف رعایت مقام اوست؛ بنابراین صفت نسبی «خداوندی» بهجای «خدا/ خداوند» آمده است؛ ازاینرو در مثال اخیر خلاف احترام و عظمت معبود است که گفته شود: «امداد لطف از خدا به هریک از خلوتیان میرسید»؛ پس در مرحلۀ اول «حضرت» پیش از نام خدا قرار میگیرد و سپس صفت نسبی «خداوندی» بهجای «خدا» میآید. اوج زیبایی کاربرد صفت نسبیِ «خداوندی» آن است که «خداوندی» بهتنهایی ذکر شده است: «چندین گاه است تا درین مشتی خاک به خداوندی خویش دستکاری میکنی» (همان: 78) در عبارت اخیر نیز «خداوندی» مجاز از «قدرت خداوندی» به علاقۀ مضاف و مضافالیه است (رک. شمیسا، 1381: 47). در این جمله مضاف یعنی «قدرت» حذف شده است و مضافالیه (خداوندی) جانشینِ مضاف (قدرت) شده است. 2ـ4ـ4 حضرت حضرت نیز از نامهایی است که در مرصادالعباد در خطاب به خدا از آن استفاده شده است. «حضرت» به معنی حضور (مقابل غیبت)، جانب، نزدِ، خدمتِ، مجلس، درگاه، شهر و پایتخت است (دهخدا، 1377: ذیل حضرت). در مرصادالعباد واژۀ «حضرت» اغلب مجاز از «خدا» است: «چون آینه صافی گشت به هر صفت که حضرت برو تجلی کند بدان صفت درو متجلّی شود» (نجم رازی، 1384: 32). «حضرتی» نیز صفت نسبی است به معنای «خدایی» (منسوب به حضرت) که در کتاب مرصادالعباد بارها به کار رفته است: «تا اکنون اگر بیضۀ انسانیّت دنیاوی بود اکنون مرغ عبدیّت خاص حضرتی گشت» (همان: 243؛ نیز رک. همان: 216، 314، 315، 304 و...) 2ـ4ـ5 حضرت عزّت «حضرت عزّت» ازجمله نامهای خدا در مرصادالعباد است. بررسی کاربرد معنایی آن نشان میدهد که هرگاه صفت لطف و محبت و انس خدا مدّنظر بوده است، از ترکیب «حضرت عزّت» استفاده شده است؛ چنانکه در عبارتهای زیر عنوان «حضرت عزّت» با «انس» و «رحمت» همراه آمده است: «قدر انس حضرت عزّت که تا این ساعت نمیدانست بدانست» (همان: 89). «هر نفس و هر لحظه طبقهای رحمت و کرامت از حضرت عزّت، ملائکه مقرّب بدو میرسانند» (همان: 457؛ نیز رک. نجم رازی، 1384: 305، 327، 330، 401، 421، 426، 429، 435، 457، 432، 458، 465، 478، 485، 494، 520، 544، 61، 62، 78، 80، 81، 89، 90، 108، 109، 134، 145، 154، 167، 169، 170، 185، 216، 223، 243، 265، 268، 269، 273، 284، 273، 419، 70، 360، 384، 334 ،240، 263، 40). 2ـ4ـ6 حضرت جلّت «حضرت جلّت» نیز از نامهای خدا است که 17 بار در مرصادالعباد ذکر شده است. مطالعۀ این نام مبارک نشان میدهد که در مرصادالعباد «حضرت جلّت» آنجا به کار رفته است که متن به جذبه و هیبت و قدرت خداوندی اشاره داشته است. باور عارفان این است که همة اسما و صفاتی که لطف و رحمت از آنها منتج میشود، اسمای جمالی پروردگارند و اسما و صفاتی که ناشی از قهر و خشم خداوندند اسمای جلالیاند (رک. کتیبه و همکاران، 1397: 35). در عبارت زیر نشانۀ هیبت خدا آن است که هرکسی شایستگی ثنای او را ندارد: «حضرت جلّت ما از آن عزیزتر و بزرگوارتر است که خود هرکس حمد و ثنای ما تواند» (نجم رازی، 1384: 61). در عبارت زیر زنهارگفتن به مخاطب نشانۀ هیبت است: «از حضرت جلّت خطاب آمد که: زنهار اگر او را با پرکهای ضعیف «وَ خُلِقَ الانسان ضعیفا» ببینید به چشم حقارت درو منگرید» (همان: 382؛ و نیز رک. نجم رازی، 1384: 72، 81، 125، 130، 213، 240، 310، 362، 382، 414، 432، 442، 465، 545، 465، 545، 72، 15، 382، 16). با توجه به شواهدی که نقل شد، معلوم میشود که نویسندۀ مرصادالعباد در کاربرد نامهای خدا به همنشینی و هماهنگی اسم متعالی خدا با عبارت توجه داشته است. در پایان بحث لازم است به این نکته اشاره شود که در متون عرفانی دیگر ازجمله رسالة قشیریه و کشفالمحجوب این کاربردهای متنوّع و دقیق از نامهای مقدس خدا دیده نمیشود؛ اما بهطور کلی کاربرد واژۀ «حق» در فضاهای عرفانی و کاربرد واژههای «خدا» و «خداوند» در دیگر فضاهای معنایی دیده میشود. 3ـ نتیجه گیری کاربرد نامهای خدا در مرصادالعباد ویژگیهایی دارد که مهمترین آنها عبارت است از: 1) کاربرد فراوان نامهای خدا که ازطریق مجاز، بهویژه مجاز به علاقۀ اشتقاق ساخته شده است و علت آن تفخیم و بزرگداشت شأن معبود است؛ 2) نامهای کنایی خدا نیز در مرصادالعباد فراوان است؛ کنایه از موصوف یعنی ذکر ویژگیها و صفتهایی که بر نام موصوف دلالت میکند و این نامها نیز در مرصادالعباد تأملبرانگیز است؛ 3) کاربرد نامهای استعاری برای «خدا» بسیار نادر است؛ یکی از دلایل کمبودن نامهای استعاری خدا این است که اگر «خدا»، «مستعارله» قرار گیرد، برقرارکردن سازگاری میان «مستعارله» و «مستعارمنه» کار دشواری خواهد بود؛ 4) در برخی از ترکیبهای اضافی که «خدا» مضافالیه بوده است، مضافالیه یعنی «خدا» از شدّت پیدایی و آشکاربودن حذف شده است. در این پژوهش بررسی کاربرد معنایی نامهای خدا در مرصادالعباد نشان داد که «حق» نامی است که در عبارتها و فضاهای ناب عرفانی مرصادالعباد به کار رفته است؛ به عبارت دیگر «حق» نام عرفانی خدا است؛ اما «خدا» در عبارتهای با محتوای ناب عرفانی کمتر ذکر شده است و آنجا به کار رفته است که معبود نه در نقش معبود عرفانی، بلکه در جایگاه «خالق» مدّنظر بوده است. نکتۀ دیگر اینکه بهصورت متعدّد، صفت نسبی بهجای نام خدا استفاده شده است؛ زیرا معبود آنچنان بلندمرتبه است که اشارۀ مستقیم به نام او خلاف ادب است و ادبِ بندگی حکم میکند که با صفت نسبی و بهصورت غیرمستقیم به نام او اشاره شود. کاربرد دو نام «حضرت عزّت» و «حضرت جلّت» در مرصادالعباد چنان است که گویی «حضرت عزّت» از اسمای جمالی و «حضرت جلّت» از اسمای جلالی است؛ «حضرت عزّت» در عبارتهایی به کار رفته است که سخن از لطف و محبت و انس با خدا بوده است و «حضرت جلّت» در جملههایی کاربرد یافته که قدرت و هیبت خدا یا هشداری به بندگان بیان میشده است. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 598 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 211 |