تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,639 |
تعداد مقالات | 13,330 |
تعداد مشاهده مقاله | 29,903,520 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 11,959,835 |
نقش روش تجربی رازی در کشف الکل | ||
پژوهش های تاریخی | ||
مقاله 7، دوره 13، شماره 4 - شماره پیاپی 52، دی 1400، صفحه 115-142 اصل مقاله (2.63 M) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jhr.2021.128542.2192 | ||
نویسنده | ||
جعفر آقایانی چاوشی* | ||
استادیار گروه فلسفه علم، دانشگاه صنعتی شریف، تهران، ایران | ||
چکیده | ||
محمدبنزکریای رازی، شیمیدان و پزشک بلندآوازۀ ایرانی، ازجمله دانشمندانی است که به کشف الکل از راه تقطیر دست یافت. این کشف با ترجمۀ لاتینی یکی از آثار شیمیایی او در قرون وسطا صورت گرفته است؛ اما برخی مورخان علم اروپاییِ معاصر آن را انکار میکنند و حتی به کیمیاگران غربی نسبت میدهند. اهمیت دیگرِ اثر رازی در کشف الکل، بهکارگیری روش تجربی در تحصیل این ماده است. روشی که باز هم برخی مورخان علم اروپایی تلاش میکنند دانشمندان اروپایی را مبتکر آن بدانند. مقالۀ حاضر پس از یک بررسی تاریخی در کشف الکل، سهم رازی را در این کشف تحلیل علمی میکند. در ادامه، با شبیهسازی دستورات او در ساخت الکل در آزمایشگاه، نشان میدهد امکان تحصیل چنین کشفی با ابزار آزمایشگاهی آن زمان وجود داشته است. این مقاله همچنین نشان میدهد علاوهبر رازی، جابربنحیان در اثری کیمیایی و یعقوببناسحاق الکندی در کتاب العطر و التصعیدات خود، الکل را از تقطیر شراب به دست آوردهاند. چون روش آنها در تهیۀ این ماده با روش رازی متفاوت بوده است، این امکان وجود دارد که هر سۀ آنها را کاشف یا تهیهکنندگان الکل برای نخستینبار نامید. با این حال، روش رازی از یک نظر بر کار الکندی و جابر برتری دارد و آن تأثیری است که در قرون وسطا بر کیمیاگران غربی گذاشته است؛ از این رو در تمام جهان، رازی مکتشف الکل شناخته میشود. | ||
کلیدواژهها | ||
جابربنحیان؛ محمدبنزکریای رازی؛ یعقوببناسحاق الکندی؛ داوودبنعمر انطاکی؛ ریمون لول؛ روش تقطیر؛ عمل تخمیر؛ آنزیم الکل اتیلیک؛ قرع و انبیق؛ الکحل؛ الغول؛ آب حیات؛ آب آتشزا | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه تجربهگرایی در تمدن اسلامی تجربهگرایی در تمدن اسلامی، ازجمله مباحثی است که در تاریخ علم با غفلت مورخان روبهرو شده است. در اصل، سروکار همۀ کیمیاگران اسلامی با تجربه و آزمایش بود. گذشته از کیمیاگران، بیشترِ پزشکان اسلامی نیز همچون رازی و ابنسینا، بیش از تفحص در نظریههای پزشکان سلف خود، در معالجۀ بیماران به تجارب بالینی اهمیت میدادند. در این باره، مدارک آنقدر فراوان است که به ذکر آنها نیازی نیست؛ برای مثال جابربنحیان، شیمیدان برجستۀ اسلامی، در کتاب السبعین خود دربارۀ اهمیت تجربهگرایی در کشف پدیدههای طبیعی چنین گفته است: «فمن کان درباً کانَ عالِماً حقّاً و من لم یکن درباً لم یکن عالماً. و حسبک بالدَّربَة فی جمیع المَصانع، إنّ الصانع الدَرب یحذق و غیر الدرب یعطل. فحسبک فیما الناس فیه أکفى فکیف هذه الصناعة» (جابربنحیان، 1345: 465)؛ یعنی «دانشمند واقعی کسی است که به تجربهگرایی روی آورد. کسی که چنین روشی را در پیش نگیرد نمیتوان او را دانشمند نامید. در ارزش تجربه در تمامی علوم همین بس که صنعتگری که در کار خویش تجربه را به کار میبندد، روزبهروز بر مهارتش افزوده میشود؛ در صورتی که آن دیگری که تجربه نمیکند، همچنان راکد میماند» (نجیبمحمود، 1368: 49). علمای مغربزمین در قرون وسطا با ترجمۀ آثار دانشمندان اسلامی، با روش تجربی در کشف پدیدههای طبیعی آشنا شدند و این روش را بهویژه از استادان بزرگی همچون جابربنحیان و رازی و ابنهیثم به ارث بردند. برخی از مورخان علوم منصف غربی در آثار خود به این حقیقت اعتراف کردهاند. از باب مثال هولمیارد (Eric John Holmyard 1891–1959)، از مورخان معروف علم کیمیا، در کتاب خود که دربارۀ کیمیاگران نگاشته است، نظر جابربنحیان را دربارۀ تجربهگرایی اینگونه نقل کرده است: «اصل اولیه در علم کیمیا آن است که تو کار عملی پیشه کنی و به سوی تجربه گرایش یابی. پسرم برای کسی که نه کار عملی میکند و نه بهدنبال تجربه میرود، هرگز به دیدۀ استادی نگاه مکن و کمترین ارزشی برای کارش قائل نشو. دانشمندان از فراوانی نوشتهها خشنود نمیشوند؛ بلکه بهکارگیری روش تجربی است که آنان را محظوظ میکند» .(Holmyard, 1931: 33) در علم نورشناسی نیز میدانیم راجر بیکن (Roger Bacon 1210- 1292)، از پیشکسوتان تجربهگرایی در غرب، بهشدت از ابنهیثم تأثیر میپذرفت؛ به حدی که لیندبرگ او را شاگرد مکتب ابنهیثم نامیده است.(Linberg, 1983: 350) با این همه، تعداد بسیاری از مورخان علوم در غرب، همچون بیشتر فلاسفه و دانشمندان آن سامان، از دو قرن پیش تاکنون تلاش کردهاند خود را فاعل شناسایی قرار دهند و به میراث برجامانده از تمدنهای دیگر، بهویژه تمدن اسلامی، به چشم موضوع شناسایی بنگرند. آنها میکوشند با تعریف جدیدی از علم و معرفت، از سهم عظیم دانشمندان شرقی به طور معمول و دانشمندان اسلامی به طور ویژه چشم بپوشند؛ پس اینگونه، حقایق مسلم علمی برگرفته از این دانشمندان را کتمان کنند و با علم به اینکه تجربهگرایی از تمدن اسلامی سرچشمه گرفته است، همچنان در پیشتازی علمای غربی در این روش اصرار ورزند. برای مثال هلگه گراگ در مقدمهای بر تاریخنگاری علم چنین نوشته است: «علم مدرن بیشترین موفقیتش را مدیون استفاده از رویۀ استقرایی و آزمایشی است که بهاصطلاح بدان روش آزمایشی میگویند... فهم مدرن و نظاممند این روش یا دستکم وجوه کیفیاش آفریدۀ فیلسوفان غربی در قرن سیزدهم است. آنان بودند که روش هندسی یونانی را به علم آزمایشی دنیای مدرن تبدیل کردند» (گراگ، 1395: 113). لوئی کلود پاکن پژوهشگر دیگری در تاریخ روششناسی است که فرانسیس بیکن (Francis Bacon 1561-1626) را مبتکر بهکارگیری روش تجربی در علم نامیده و چنین نوشته است: «فرانسیس بیکن به عنوان پیشکسوت علوم جدید شناخته میشود؛ زیرا نخستین کسی است که روشی ساختمند در پژوهشهای تجربی را در اثری به نام ارغنون جدید (Novum Organum) ارائه داده است. نام اثر کنایه به کتاب ارغنون نوشته ارسطو در منطق و روش است. بیکن در این اثر از فقدان روش عملی در پژوهشهای علمی ابراز نگرانی کرده و پیش از نیوتن روش مبتنیبر استقرا را برای ساماندهی به پژوهشهای تجربی ابداع میکند» (Paquin, 2015: 6). علت اینگونه تحریفها ممکن است منبعث از جهل و بهاحتمال قوی، برگرفته از اغراض سیاسی باشد که بحث دربارۀ آن از موضوع این مقاله خارج است. رازی و کشف الکل محمدبنزکریای رازی (۲۵۱تا۳۱۳ق/865تا927م) در شهرری متولد شد. پس از تحصیل مقدمات علوم عقلی و نقلی در زادگاهش، در جوانی عازم بغداد شد تا اندوختههای خود را در علوم کیمیاگری و پژشکی وسعت بخشد. بهزودی در این دو علم استادی پرآوازه شد و مدتی نیز در بیمارستان بغداد طبابت کرد. رازی هم در پزشکی و هم در شیمی به اکتشافات مهمی دست یافت که یکی از آنها کشف الکل است که موضوع بحث این مقاله است. امروزه نقش بیبدیل الکل در صنعت و پزشکی بر کسی پوشیده نیست؛ اما این مادۀ سحرآمیز چگونه کشف شد وچه مراحلی را پیمود تا بهصورت فعلی درآید، پرسشی است که تاکنون پاسخ قاطعی به آن داده نشده است. حقیقت آن است که مورخان علم شیمی در تاریخ الکل پژوهشهای ارزندهای انجام دادهاند؛ اما به علت دسترسینداشتن به منابع عربی در کیمیاگری اسلامی، موفق نشدهاند به نتیجۀ مطلوبی دست یابند. آنها تا آنجا پیش رفتهاند که ثابت کنند روش ساخت الکل از شراب در اوایل قرن سیزدهم میلادی رواج داشته است. ادعای آنها مبتنیبر پارهای دستورات لاتینی است که تهیۀ «آب آتشزا» یا همان «الکل» را از تقطیر شراب به دست میدهد؛ اما همۀ این دستورات دربرگیرندۀ واژهها یا اصطلاحات کیمیاگری عربیاند که تأثیر کیمیاگری اسلامی را بر آنها روشن میکنند؛ همچنین این پرسش را مطرح میکنند: آیا این دستورات که به نسخههای پزشکی برای تهیۀ دارو بیشباهت نیستند، به طور کامل اصیل و زاییدۀ ذهن کیمیاگران غربیاند یا ترجمه و اقتباسی از متون عربی هستند؟ پرسشی که مورخان علم شیمی همچون برتولو (Marcelin Bertholot 1827-1907)و روسکا (Julius Ruska 1867-1949) به دلایلی که در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد، بیپاسخ گذاشتهاند تا این کشف همچنان در ابهام باقی ماند؛ در صورتی که کشف نسخهای خطی به زبان لاتینی در تهیۀ الکل توسط رازی میبایست به این ابهام پایان میداد. درواقع، در قرن نوزدهم میلادی هوفر (Ferdinand Höfer, 1811–1878)، شیمیدان فرانسوی و معاصر برتولو، متنی لاتینی را کشف کرد که در آن بهصراحت، از زبان محمدبنزکریای رازی تهیۀ الکل از تقطیر مواد نشاستهای بیان شده بود. ترجمۀ فرانسوی این متن را خود هوفر انجام داد و منتشر کرد که موجب شد نام رازی در قرن نوزدهم در حکم کاشف الکل بر سر زبانها بیفتد. این زمان از یک سو با عصر تحولات علمی غرب و از سو دیگر با پیگیری سیاست استعمارگری آنها مصادف بود. افزون بر اینکه آرا و اندیشههای فیلسوف نژادپرست فرانسوی، ارنست رنان (Ernest Renan,1823-1892)، بر اذهان بیشترِ متفکران غربی حاکم بود. رنان به افکار یهودیستیزی و اسلامستیزی شهرت داشت و اروپاییان را تافتهای جدا بافته میپنداشت. او معتقد بود استعداد عقلی انسان غربی بهمراتب قویتر از انسان شرقی است. برخی مورخان علوم و ازجمله برتولو و روسکا با تأثیرپذیری از این اندیشۀ نژادپرستانه، تا حد امکان و به صورت عمدی، بر برخی حقایق مهم مربوط به تاریخ علم شیمی چشم پوشیدند یا آنها را وارونه جلوه دادند. بعدها سفیر فرانسه در ایران آن زمان، یعنی کنت دوگوبینو (Comte de Gobineau1816-1882)، افکار نژادپرستانۀ رنان را تقویت کرد و دو پدیدۀ شرقشناسی را از یک سو و نژادپرستی را از دیگر سو در اروپا قوت بخشید و درنتیجه، دید اروپاییان را به شرق دگرگون کرد. شرقشناسی که بیشتر بهمنظور استثمار ممالک شرقی و بهویژه اسلامی تأسیس شده بود، باب تحریفات را در تاریخ علم، گسترده کرد تا علم واقعی را متعلق به غرب بداند. برای مثال برتولو که دوست صمیمی و همفکر رنان بود و علاوهبر تبحر در تاریخ کیمیاگری، اندکی نیز عربی میدانست، در کتاب خود با نام شیمی در قرون وسطا، برخی از رسائل جابر را چاپ کرد و کوشید بین جابربنحیان و گبر (Geber) لاتینی تفاوت قائل شود (Bertholot, 1853: 336-50). هدف او این بود که برخی از اکتشافات این دانشمند مسلمان را که در قرون وسطا به لاتینی ترجمه شده بودند، به یک کیمیاگر ناشناختۀ غربی منسوب کند. او برای این کار چند دلیل ارائه کرد که مهمترین آنها این بود: نخست، اصل عربی یکی از کتابهای گبر به نام مجموعه کمال(Summa perfectionis) به دست نیامده است و دوم، مطالب مندرج در متن لاتینی گبر عقلانیتر از مطالب مندرج در متون عربی منسوب به جابربنحیان است. مراد برتولو از این عقلانیت آن بود که رسائل منسوب به گبر جنبۀ رمزی حروف و رقوم و مفهوم میزان را دربرندارد؛ حال آنکه در کیمیای جابر، هر دوی آنها از اهمیت بسزایی برخوردارند. البته این ادعا درواقع طرحی جز همان نظریۀ شرقستیزانۀ رنان نبود. وانگهی برتولو و پیروانش هرگز موفق نشدند هویت گبر را مشخص کنند و به حدس و احتمال متوسل شدند. بهترین دلیل در رد ادعای برتولو این است که هیچ شخص عاقلی آثار خود را که متضمن اکتشافات مهم شیمیایی است، به نام دیگری منتشر نمیکند؛ آن هم کسی که در دین و ملیت با او تفاوت اساسی داشته باشد. هولمیارد، دانشمند انگلیسی، علاوهبر تبحر در تاریخ کیمیاگری، زبان عربی و زبان لاتین را خوب میدانست. او پس از آنکه آثار عربی جابر را با متون لاتینی گبر مقایسه کرد، نتیجه گرفت امکان ندارد گبر لاتینی کسی جز جابربنحیان باشد. او ضمن مقالهای که در سال 1931م نگاشت، انگشت اتهام را بهسوی برتولو نشانه گرفت و به تکتک ایرادات برتولو، دایر بر ناهماهنگی دو اثر عربی و لاتینی جابر، پاسخی منطقی داد و به این ترتیب آنها را مردود شمرد. هولمیارد نتیجه گرفت برتولو به علت آشنایینداشتن با زبان عربی در جایگاهی نیست که بتواند عقایدش را دربارۀ جابر به کرسی نشاند (Holmyard, E.J. 1931: 111). چند مورخ علوم دیگر و ازجمله پارتینگتون(Partington,J.R, 1923) ادعاهای برتولو را دربارۀ گبر به چالش کشیدند که بررسی این موضوع از بحث ما خارج است. بنابراین با شناختی که اکنون از برتولو به دست آوردیم، نباید تعجب کنیم او در مقالۀ مفصلی که به زبان فرانسه دربارۀ تاریخ الکل نگاشت، به مکتشف اصلی آن، یعنی رازی، هیچگونه اشارهای نکرد. روسکا نیز که از افکار برتولو متأثر بود، همین نظریۀ نژادپرستانۀ برتولو را دربارۀ رازی تعمیم داد. او در مقالهای که در سال 1913م دربارۀ تاریخ الکل نگاشت و در آلمان چاپ کرد، نخست همان نظریۀ دوگانگی جابر و گبر را پیش کشید و نوشت: «آثار و نوشتههای شرقی [به زبان لاتینی] کشفهای مهمی را در شیمی به جابر نسبت میدهند؛ مانند کشف تیزاب سلطانی، اسیدسولفوریک، اسیدنیتریک و سنگ جهنم؛ اما هیچیک از این کشفها در تألیفات عربی متضمن نام جابر موجود نیستند. این کشفها بیشتر در تألیفات لاتینی متعلق به اواخر قرن سیزدهم به او نسبت داده میشوند که قرون وسطای مسیحی نثار کیمیاگری شرق کرده است» (Ruska, 1913: 322). موجب شگفتی است که روسکا بهجای قدردانی از کیمیاگری شرق، حقیقت را وارونه جلوه میدهد و بدون هیچ دلیلی، این کیمیاگری را مدیون مسیحیت قرون وسطا میداند. او این پیشداوری را به تاریخ الکل نیز تعمیم میدهد و دربارۀ رسالهای لاتین با نام(Les Mappae cclavicula) l که بهشدت از آثار کیمیایی اسلامی تأثیر پذیرفته است و درادامه دربارۀ آن بحث خواهیم کرد، چنین اظهارنظر میکند: «همان گونه که تحقیقات تیزبینانۀ برتولو و دیلز نشان میدهد، این اثر کاملاً ورای آثار و نوشتههای عربی است. تنها روایت جدیدتر این دو دستنویس در نسخههای 195و200 شامل پیوستهایی است که آشکارا از منابع عربی نشئت گرفته است» (Ibid). با این حال او در مقالۀ دیگرش که در سال 1936م نگاشت، برخلاف میل قلبی خود، به طور تلویحی کار هوفر را در ترجمۀ رسالۀ رازی در کشف تأیید کرد. او در این باره چنین نوشت: «ف. هوفر در سال 1842 در کتاب خود با عنوان تاریخ شیمی (Histoire de la Chimie) دربارۀ نسخۀ خطی شمارۀ 6514 (12) در کتابخانۀ ملی پاریس در فرانسه قبلاً گزارشی داده بود. البته متأسفانه این گزارش به شکل گمراهکنندهای است. ه. کوپ (H. KOPP) در سال 1847م در جلد چهارم کتاب خود با عنوان تاریخ شیمی (seiner Geschichte der Chimie) در صفحۀ 274 به گفتههای هوفر ارجاع داده است؛ بدون اینکه خود چیزی به آن نکات بیفزاید. ف. ووستنفلد (WiUSTENFELD) در سال 1877م در کتاب ترجمههای متون عربی به لاتینی (WiUSTENFELD Die Ubersetzungen Arabischer Werke in das Lateinisch) در صفحۀ 75 به سه نسخۀ خطی در پاریس و ازجمله به نسخۀ خطی شمارۀ 6514 (12) اشاره میکند و به آن عنوان دقیق Liber qui dicitur Lumen Luminum et Perfecti Magisterii editus per Rhasim را میدهد. ولی او هم عقیده دارد که این نسخۀ خطی نوشتهای از محمدبنزکریای رازی است که در RHENANI Harmonia Dec. I منتشر شده است. اطلاعات دقیقتر را بیش از همه مدیون برتولو هستیم. او بخشی از مقدمۀ رساله را میآورد و همچنین به کتاب دستگاه ارزشهای غیبی (systeme des qualites occultes) ارجاع میدهد (Ibid, 1939: 54). به این ترتیب، تلاش روسکا در بیاعتبارکردن کشف الکل توسط رازی بیثمر میماند؛ از طرف دیگر، وقتی همو کتاب سرالاسرار رازی را از ترجمۀ لاتینی آن به آلمانی برمیگرداند و همین متن آلمانی را حسنعلی شیبانی نیز به فارسی ترجمه میکند (رازی، 1343)، معلوم میشود این متن رازی با کتاب سرالاسرار عربی او مطابقت دارد. از قضا ترجمۀ فارسی قدیمی هم از آن موجود است؛ پس چرا باید دربارۀ رسالههای لاتینی دیگر منسوب به رازی شک کرد؟! در اواسط قرن بیستم میلادی، مورخان علوم اسلامی به شواهد دیگری در آشنایی کیمیاگران اسلامی با الکل دست یافتند و معلوم شد علاوهبر رازی، جابربنحیان (104تا۱88ق) و یعقوببناسحاق الکندی (185تا260ق) و چند کیمیاگر دیگر اسلامی نیز الکل را میشناختند و از آن در صنعت و کارهای نظامی بهره میبردند. با این حال امتیاز رازی بر جابر و سایر افراد در آن است که دستور ساخت الکل را از مواد نشاستهای بهروشنی بیان میکند. دستوری که در این زمان نیز اجراکردنی است. امتیاز دیگر کار رازی، ترجمۀ لاتینی قرون وسطایی متن اوست. ترجمهای که مشخص میکند دستور این دانشمند در تهیۀ الکل قدیمیترین دستور در اروپا بوده است. براساس این امتیازات، میتوانیم رازی را نخستین تهیهکننده یا کاشف الکل بهصورت علمی قلمداد کنیم. با همۀ این مدارک، برخی از مورخان علم در اواسط قرن بیستم از روی جهل یا غرضورزی، این کشف بزرگ رازی را منکر شدند و حتی آن را به کیمیاگران غربی در قرن سیزده در اروپا نسبت دادند؛ برای مثال کرومبی مینویسد: «... یونانیان و مسلمانان هیچیک نتوانستند در روشهای سردکردن انبیق به گونهای که تغلیظ مواد فرار همچون الکل فراهم شود، پیشرفت کنند و این کار ظاهراً سهم مغربزمین بوده است» (کرومبی، 1371: 29تا151). کالین رنان نیز مینویسد: «... این روایت که رازی نخستین کسی بود که از الکل استفاده طبی کرد، نادرست است...» (رنان، 1366: 332). از این رو این مقاله را به این اکتشاف بزرگ رازی اختصاص دادهایم. بدیهی است مطالب مندرج در این مقاله، چه از نظر علمی و چه از نظر تاریخی، همگی دقیق و مستندند و کوشیدهایم هیچ مطلبی را بدون مدرک مطرح نکنیم. نقش روش تجربی در اکتشافات علمی بهتدریج پس از عصر رنسانس، علوم جدید مانند فیزیک و شیمی و نجوم، روش استقرا را برای شناخت پدیدههای طبیعی در پیش گرفتند و آن را گسترش دادند. پیشقراولان این روش در اروپا و پیروان این مکتب روششناسی، برای شناخت پدیدههای طبیعی، شرایطی وضع کردند که همگی بر تجربهگرایی مبتنی بود. آنها به این ترتیب درعمل، روش قیاسی ارسطویی را که پیش از رنسانس اساس کار بیشترِ دانشمندان در جهان بود، کنار گذاشتند و در اکتشافات علمی، روش استقرایی را جایگزین آن کردند. با تلاش فلاسفه و دانشمندان بعدی، این دیدگاه شکل تکاملی به خود گرفت و تنها راه و وسیلۀ شناخت طبیعت معرفی شد. در این مقاله میخواهیم ثابت کنیم قرنها پیش از رنسانس، رازی با چنین روشی آشنا بود و به طور دقیق از همین روش نیز به تهیۀ الکل دست یافت.
شناسایی علمی الکل و وجهتسمیۀ آن شناسایی علمی الکل آنچه امروزه با نام الکل معروف است، مایع فراری است که طعمی تند و سوزنده دارد و نام شیمیایی آن «اتیلیک» است. این الکل به طور معمول از تقطیر شراب انگور و بعضی میوههای دیگر تهیه میشود. الکل دیگری در صنعت به کار میرود که به «متیلیک» شهرت دارد و از تقطیر چوب حاصل میشود.1 از نظر شیمیایی، الکل عنصری ازگروهی مواد آلی است که از کربن و هیدروژن و اکسیژن به دست میآید. وجهتسمیۀ الکل ساختن شراب و سایر نوشیدنیهای الکلی پیشینهای بسیار طولانی، بهویژه در مصر باستان دارد(Murray,Mary Anne,1999) ؛ برای مثال، در نگارهای که روی دیوار یکی از گورهای مصر از دوران سلسلۀ پنجم فراعنه در «گیزه»، از شهرهای قدیمی مصر، پیدا شده است (شکل1)، انگور چینی و لگدمالکردن انگور و گرفتن شیرۀ آن در خمرههای مخروطی برای تهنشاندن شراب نشان داده شده است (آهنگین، 1359: 42). شکل1: نگارهای روی دیوار یکی از گورهای مصر از دوران سلسلۀ پنجم فراعنه در «گیزه» از شهرهای قدیمی (همو، 1358: 42). با این همه از تاریخ دقیق کشف و تهیۀ الکل که عنصر اصلی همۀ نوشابههای الکلی است، آگاهی دقیقی در دست نیست؛ حتی مورخان علوم در ریشهشناسی واژۀ الکل به خطا رفتهاند؛ برای مثال، دانشمندی همچون هولمیارد که در تاریخ کیمیاگری پژوهشهای ارزندهای دارد، دربارۀ واژۀ الکل چنین نوشته است: «پاراسلسوس(Paracelsus) پزشک معروف قرن پانزدهم میلادی نخستین کسی بود که روح شراب را الکل نامید. این کلمه مشتق از نام «الکحل» یا «سرمه» است که زنان شرقی به چشمان خود میکشیدند»(Holmyard, 1931:111-112). علت این نامگذاری پاراسلسوس بر ما پوشیده است؛ ولی همریشهدانستن «الکل» و «الکحل» اشتباهی فاحش است؛ چون بین این دو مادۀ شیمیایی هیچگونه تشابهی وجود ندارد. این اتیمولوژی غلط را متأسفانه در بسیاری از فرهنگهای اروپایی، حتی در زمانهای تاحدودی دور، مشاهده میکنیم. در اواسط قرن بیستم طهالجاسر، استاد سابق دانشکدۀ پزشکی دانشگاه حلب، موفق شد با تعمق در واژۀ الکل، معنی دقیقتری از آن به دست دهد. براساس پژوهش این پژوهشگر سوری «الکل» شکل تحریفشدۀ واژۀ قرانی «الغول» است که با ترجمه به این صورت درآمده است (جاسر، 1979: 94). به نظر نویسنده، این معنی به صواب نزدیکتر است. قرآن شراب دنیوی را مذموم میشمارد؛ ولی مؤمنان را به «شراب پاک» اخروی بشارت میدهد و برای اینکه وجهامتیاز این یکی را از آن دیگری نشان دهد میفرماید: «لَا فِیهَا غَوْلٌ وَ لَا هُمْ عَنْهَا یُنزَفُونَ» (الصافات، 47): «شرابى که نه عامل زوال عقل (غول) در آن است و نه مستی میآورد». در این آیه واژۀ «غول» در معنی زایلکنندۀ عقل آمده است. این واژه بعدها وارد ادبیات عرب نیز شد؛ برای مثال ابوعبیده، از شعرای عرب، چنین سروده است: «و ما زالت الخمر تغتالنا و تذهب بالاول الاول» (جاسر، 1979: 94)؛ یعنی «شراب عقل ما را زایل میکند و در وجودمان دگرگونی پدید میآورد». بنابراین منطقی است که کلمۀ الکل را برگرفته از واژۀ قرآنی «الغول» بدانیم که بعدها بهاحتمال، کیماگران قدیم آن را به عنصر اصلی شراب اطلاق کردند. با این حال، تاکنون نزد کیمیاگران اسلامی به این واژه برنخوردهایم. آشنانبودن علما و صنعتگران تمدنهای مصر و یونان باستان با الکل همانا یونان و مصر از تمدنهای مطرح در عهد باستاناند که آثارشان در کیمیاگری وغیره تاکنون برجای مانده است. ارسطو، فیلسوف بزرگ یونانی، در کتاب هواشناسی خود به اشتعالپذیری شراب اشاره کرده و نوشته است: «شراب معمولی دارای مادهای است که در مقابل آتش شعلهور میشود» (Berthelot, M, 1892: 288). این خاصیت شراب درواقع به عنصر اصلی آن، یعنی «الکل» مر بوط میشود. از این خاصیت شراب بعدها در مراسم تفریحی، هم در یونان باستان و هم در اسکندریۀ مصر، استفاده میشده است؛ با این همه، یونانیان عهد باستان هیچگاه به جداسازی الکل از شراب موفق نشدند. لازمۀ این کار آشنایی با عمل تقطیر بود که گویا در آن زمانها هنوز متداول نشده بود؛ گرچه ارسطو در همان کتاب هواشناسی خود، به اصول نخستین این کار اشاره کرده و نوشته است: «آب دریا هرگاه بهصورت بخار درآید، قابل شرب خواهد بود» (Aristotote, 2008: 191). همو در جای دیگر این کتاب گفته است: «شراب و همۀ نوشیدنیها با یکبار بخارشدن تبدیل به آب میشوند» (Ibid). این طرح ارسطو را بعدها صنعتگران عهد باستان، هم در یونان و هم در مصر، برای تصفیۀ آب دریا به وسیلۀ جوشاندن آن به مرحلۀ اجرا درآوردند. آنها با دیگهای بزرگ، آب دریا را تصفیه کردند؛ با این حال در این زمانها، اثری از کشف الکل به چشم نمیخورد. دیئلس، شیمیدان آلمانی (H.Diels, 1876-1954)، ما را با متنی از یک کشیش قرن سوم میلادی به نام هیپولیتوس (Hippolitos)آشنا میکند. دیئلس براساس این متن، بر این باور است که کیمیاگران اسکندریه از الکل، شناختی ولو ابتدایی داشتهاند. متن مزبور که در فصلی از رسالهای در رد تردستیهای کشیشان ساحر (Refutationes Omnium Haeresium) آمده است، به قرار زیر است: (Diels, 1944: 44) ترجمۀ فارسی این عبارت چنین است: «نسخۀ نمک دریا نیز بسیار کارآمد و مفید است. کف دریا را در ظرفی سفالین با شراب شیرین بجوشانید و هنگامیکه این مخلوط میجوشد، اگر با چراغ روشنی تماس یابد بهسرعت مشتعل میشود و اگر آن را روی سر انسان بریزند، به هیچ وجه سر را نمیسوزاند. اگر در حالی که میجوشد پودر کندر نیز روی آن پاشیده شود، بهمراتب آسانتر مشتعل میشود. نتیجۀ بهتر هنگامی حاصل میشود که کمی گوگرد نیز بدان افزوده شود». متن ذکرشده از یک تردستی به کمک مایعات الکلی، همانند شراب با غلظت فراوان حکایت میکند که امروزه نیز شبیه آن را برخی تردستان انجام میدهند. همان گونه که مشاهده میشود در متن بحثشده، دیئلس تنها به یکی از خواص الکل که همانا سوختن است، اشاره میکند. خاصیتی که در شراب حاوی الکل نیز موجود است و چیز تازهای دربرندارد و صد البته او از تهیۀ الکل از تقطیر شراب هیچگونه بحثی به میان نمیآورد. بنابراین این امکان وجود ندارد که از این متن آشنایی ساحران عهد باستان را با الکل استنتاج کنیم؛ با این حال از آن نتیجه میگیریم مخلوط آب دریا یا نمک دریا با شراب، با نسبتی که اهل فن یا ساحران قادر به ترکیب آن هستند، میتواند در عین شعلهورشدن مانع سوختگی پوست سر شود. بهعلاوه، کندر و گوگرد را قدما برای افزایش آتشزایی و شاید هم برای افزایش شدت روشنایی به کار میبردند؛ درنتیجه، دستورات ذکرشده نمیتواند دلیلی برای تولید الکل توسط کیمیاگران اسکندریه یا صنفی از روحانیان مسیحی در نظر گرفته شوند. پرکردن شکاف بین قرن سوم و دوازدهم با هیچ روایت و گزارشی امکانپذیر نیست. نتیجهای که از بحث ذکرشده حاصل میشود این است که یونانیان و مصریان عهد باستان از الکل و طرز تهیۀ آن هیچگونه آگاهی نداشتند؛ با آنکه فیلسوف بزرگی همچون ارسطو از تصفیۀ آب دریا بهوسیلۀ نوعی تقطیر سخن گفته است. الکل در جهان اسلام در این بخش مختصری دربارۀ عمل تقطیر و آلات آن بحث میکنیم تا زمینه را برای بحث اصلی، یعنی تقطیر شراب، آماده کنیم. اختراع آلات تقطیر نخستین گام برای تهیۀ الکل تقطیر یکی از روشهای متداول جداسازی در علم شیمی است. یکی از محسنات بارز آن، استفادۀ کلی از این روش است؛ به این معنی که عمل تقطیر به نوع ماده بستگی ندارد؛ یعنی از هر مادهای میشود در دستگاه تقطیر استفاده کرد. عمل تقطیر چند محدودیت هم دارد: یکی اینکه ماده را بهصورت کامل خالص نمیکند؛ بلکه با هر بار تقطیر، غلظت آن افزایش مییابد. همین عامل باعث محدودیت بعدی عمل تقطیر میشود. دیگر اینکه از تقطیر نمیتوان برای جداسازی موادی استفاده کرد که نقطۀ جوش نزدیک به هم دارند؛ چون اگر نقاط جوش آنها بیشازحد به هم نزدیک باشد، در غلظت مواد پس از فرآیند تقطیر تغییر چندانی به وجود نمیآید. تقطیر انواع مختلفی دارد که مهمترین و متداولترین آنها تقطیر ساده است. در این نوع تقطیر، تنها یک حلال تقطیر میشود. ابتدا حلال درون بالن میجوشد و سپس بخارات حاصل، از بالن خارج میشود و به درون یک مبرد میرود و در ظرفی گیرنده جمعآوری میشود. این روش از زمان زوسیموس پانوپولیسی (Zosime) برجای مانده است. زوسیموس کیمیاگری اصالتاً یونانی بود؛ ولی در شهر پانوپولیس (اخمیم) در جنوب مصر و در اواخر قرن سوم میلادی میزیست(Hoefer, 1866: 26) . زوسیموس مؤلف نخستین رساله در کیمیاگری است که نوشتههای او تنها از راه نقلقول، به زبانهای یونانی و سریانی، به دست ما رسیده است. در یکی از این نوشتهها که به یونانی است، براساس شکل زیر، عمل تقطیر همراه با آلات آن تشریح شده است .(Mertens, 2002) شکل2: قرع و انیق در متن یونانی اثر زوسیم. آلات قرع و انبق از مصر به یونان انتقال یافت؛ بدون اینکه تحولی اساسی در این کشورها به وجود آورد (Dujardin, 1900). این تحول تنها در قرون وسطا، در تمدن اسلامی روی داد. جابربنحیان از این آلات بهرههای فراوان برد و پس از او الکندی در کتاب خود با نام کیمیا العطر و التصعیدات، از آن برای تهیۀ عطر و گلاب استفاده کرد. در گلابگیری سنتی در ایران و بهویژه در شهر کاشان، روش کار هنوز هم همان روش قدما و با قرع و انبیق سنتی است. شیوۀ کار با آلات تقطیر (قرع و انبیق) در قدیم، شیوۀ کار به این صورت بود که مواد آزمایشی را داخل ظرفی به نام قرع میریختند و آن را حرارت میدادند. یکی از روشهای حرارتدادن، استفاده از آتش مستقیم بود؛ اما برای کارهای بسیاری این روش مناسب نیست؛ برای مثال الکل مادهای آتشگیر و فرار است و نباید با شعلۀ مستقیم تماس داشته باشد. در قدیم برای حرارتدادن غیرمستقیم، از ظرفی به نام القدر استفاده میشد که در آن حمام آب شن تهیه میکردند. انبیق در بالای قرع قرار میگرفت و در واقع انبیق، نقش جمعکنندۀ بخارات را داشت. محل اتصال قرع و انبیق را هم با پارچه و صمغ و وسایل دیگر محکم مسدود میکردند و میگذاشتند تا خشک شود. بخارات جمعآوریشده از لولهای به نام میراب عبور میکرد که نقش سردکننده یا مبرد را ایفا میکرد. انتهای دیگر این لوله به ظرفی به نام قابله متصل بود که در آن قطرات مایع حاصل از تقطیر جمعآوری میشد. مواد نمکگیر، مانند بعضی از نمکهای کلسیم نیز در انبیق قرار میگرفت تا بخارات را خشک کند (شکل4). رازی در کتاب المدخلالتعلیمی دربارۀ آلات تقطیر، مانند قرع و انبیق، به تفضیل سخن گفته است (رازی، 1371). شرح این آلات را در کتاب دانشمند دیگر اسلامی، به نام المغربی، هم مشاهده میکنیم. شکل3: شماتیک دستگاه تقطیر مدرن. همچنین در کتاب کیمیاالعطر و التصعیدات، تألیف یعقوببناسحاق الکندی، همین وسیلۀ تقطیر ترسیم شده است (Levey, 1956) که طراحی امروزی آن را در شکل4 میبینیم. شکل4: روش چگالش بخار که حین تقطیر به دست میآید و اسحقبنیعقوب الکندی، کیمیاگر و فیلسوف اسلامی، آن را طراحی کرده است. در این طرح A انبیق، K قرع، J میراب، O آثال، V قابله،M موقد و F آتشدان (موضع النار) است. در تقطیر ساده که امروزه در بیشترِ آزمایشگاهها انجام میگیرد، دستگاه تقطیر شامل بالن و مبرد و تبدیلکننده و ظرف گیرنده است. مواد مخلوط داخل بالن ریخته میشوند و منبع حرارتی که میتواند حمام روغن یا آب یا هر منبع حرارتی غیرمستقیم باشد، آن را گرم میکند. مبدل یا تبدیلکننده به دو منظور به کار میرود: یکی برای اتصال به مبرد و دیگری برای قراردادن دماسنج. از روی تغییر دما، پایان عمل تقطیر را تشخیص میدهند. مبرد با ردکردن بخارات از درون لولهای که با جریان آب سرد خنک میشود، بخارات را سرد میکند تا میعان اتفاق افتد. قطرات عبورکرده از مبرد در ظرف گیرنده جمع میشوند که آن هم به یک مبدل مبرد متصل میشود. هرگاه دستگاه تقطیر کیمیاگران اسلامی را با دستگاه یوستوس فن لیبیگ (Justus von Liebig) مقایسه کنیم، متوجه میشویم مزیت دستگاه لیبیگ تنها به سردکنندۀ آن است که امروزه به سردکنندۀ لیبیگ (Liebig condenser) معروف است (برنال، 1352: 248). شکل5: روش چگالش بخار در حین تقطیر که یوستوس لیبیگ (Justus Liebig)، شیمیدان آلمانی، آن را ابداع کرد. در این روش، تنها خنککننده جنبۀ ابتکاری دارد و تفاوت عمدۀ روش جدید و قدیم را نشان میدهد. کیمیاگران قدیم در کتابهای خود، دربارۀ موادی که به کار میبردند، به طور مفصل شرح داده و آنها را طبقهبندی کردهاند. در خانههای کیمیاگران، قسمتی از این مواد بهصورت جامد و خشک و بخشی نیز به صورت محلول در آب یا سایر مایعات نگهداری میشد. شیمیدانان اسلامی و تهیۀ الکل جابربنحیان در رسالۀ اخراج مافیالقوه الیالفعل، به یکی از خواص الکل که همان اشتعالپذیری است، اشاره میکند و مینویسد: «و النار التی تشتعل فی روسالقواریر بالنبیذ و الملح المغلی و ما أشبه ذلک من الشیاء فی الخواص البدیعه التی یظن أن مقدار الفائده فیها»؛ یعنی «آتشی که در دهانۀ بطری در طول جوشاندن شراب مشتعل میشود میتواند فایدههای زیادی داشته باشد». در بخش ضمیمه، به طور مفصل دربارۀ ایروسول بحث خواهیم کرد. در اینجا تنها اشاره میکنیم استفاده از الکل برای مشتعلکردن مواد محترقه در منجنیقهای جنگی، یکی از کاربردهای استفاده از آن بوده است. الکل استفادهشده بهمحض تماس با آتش به گاز تبدیل میشد و اطراف سنگ پرتابشونده را تا مقصد مشتعل میکرد. فرایندی که امروزه بدان ائروسل (Aerosol) میگویند. به طور قطع، این بهرهوری پس از کشف الکل اتفاق افتاد. درواقع پیش از این کار، مسلمانان در جنگ با دشمن در سنگهای پرتابی خود از نفت استفاده میکردند؛ برای مثال «در محاصرۀ هراکیون بیتثنیا، شهری در آسیای صغیر، در سال 803میلادی، مسلمانان گلولههایی به کار بردند که از سنگ لفافشده در پارچههای نفتآلود بود. این گلولهها را مشتعل ساخته و به طرف دشمن پرتاب میکردند» (دوما، 1362: 416). علاوهبر شواهد تاریخی، دستورات متعددی هم موجود است که از استعمال نفت توسط مسلمانان در این گلولههای آتشین حکایت میکند(Hassan, A. Y. Hill, D. R, 1991: 141). با این حال، از آنجا که نفت مایع فراری نیست، این گلولههای آتشین بیشتر در بین مسیر و در تماس با هوا خاموش میشدند و نتیجۀ مطلوب را نمیدادند. همین نقص موجب شد مسلمانان برای جلوگیری از این خاموشی، از مادۀ دیگری غیر از نفت استفاده کنند. دستوراتی از حسن الرماح، یکی از مهندسان جنگی اسلامی، به دست آمده که مایع آغشته به مواد محترقه را مادهای غیر از نفت معرفی کرده است. با توجه به کشف الکل توسط جابربنحیان و آگاهی از خاصیت آتشزایی آن، ممکن نیست مایع مدنظر الرماح که به دلایل نظامی از افشای آن خودداری شده است، مادهای جز الکل باشد (Ibid). البته کیمیاگران قدیم از علت این اشتعالپذیری الکل آگاهی نداشتند. امروزه نمایشدادن این فرایند بهصورت زیر امکانپذیر است. مولکولهای حاصل + گرما اتمهای مجزا Aerosol الکل آمادۀ اشتعال به طور قطع، جابر و کیمیاگران دیگر از اشتعالپذیری الکل آگاه بودند و بهاحتمال، به علت همین ویژگی آن را تهیه میکردند. در گفتاری که از جابر نقل کردیم، او به یکی از خواص الکل که همان «آتشزایی است»، تصریح کرده است؛ اما در این گفتار، از واژۀ تقطیر حرفی به میان نیامده است. برای آنکه ثابت کنیم کیمیاگران مسلمان به طور دقیق، با بهرهگیری از روش تقطیر، الکل را از شراب جدا میکردند، مثالی از الکندی میآوریم. او در کتاب کیمیاالعطر و التصعیدات خود چنین میگوید: «وهکذا یصاعد النبیذ فی الرطوبه فیخرج علی لون الماورد» (Garbers, Karl, 1948)؛ یعنی: «شراب تقطیرشده به رنگ صورتی خارج میشود». الکندی این مطلب را هنگام بحث از تقطیر مواد مختلف میگوید. علت صورتیبودن رنگ مایع حاصل از تقطیر شراب این است که به طور قطع، در وسایل تقطیر ناخالصیهایی وجود داشته است. باز هم برای تأکید بیشتر این مطلب، از نوشتۀ داوودبنعمر انطاکی (متوفی ۱۰۰۷یا۱۰۰۸ق/1599م)، یکی دیگر از دانشمندان اسلامی، یاری میجوییم. این دانشمند داروشناش در کتاب خود با نام التذکره، چنین نوشته است: «<عرقالمسکر> و یقال عرقی و یسمی الزئبق الحار الماخوذ عن الخمر بالتصعید و التقطیر و قد یوخذه من الانبذه و هو اجود من اصوله لکنه سریع الفعل و النفوذ فیعتل متعاطیه بجهل» (انطاکی، 1937: 217)؛ یعنی: «عرق مستیآور که به آن «عرقی» میگویند و جیوۀ گرم نیز نامیده میشود از تقطیر شراب عموماً و از تقطیر شراب انگور خصوصاً حاصل میشود و آشامیدن این شراب تأثیر آنی بر بدن انسان دارد و کسی را که از روی نادانی آن را بیاشامد هلاک میکند». از این عبارت نتیجه میگیریم عرقی که اکنون هم به همین نام در ایران معروف است، شرابی با درصد بسیار بالایی از الکل بوده است. علت مرگ تیمورلنگ را نیز آشامیدن همین نوشابۀ الکلی دانستهاند. حافظ ابرو در زبدهالتواریخ چنین نوشته است: «از حضرت صاحبقرانی دو شبانهروز دیگر به عرق مشغول بود که قطعاً التفات هیچ غذایی نفرمود و روز دیگر مزاج مبارک تغییری پیدا کرد و مودی به مرضی قوی گشت و مزاج مبارک از جادۀ استقامت و حد اعتدال عدول کرد و اطبا از ازاله مرض او عاجز گشتند و مرگ وی در 17شعبان807 هجری اتفاق افتاد...» (حافظابرو، 1380: 1032). درنتیجه، میتوان گفت نزد کیمیاگران اسلامی، تقطیر شراب و جداکردن الکل از آن امری شناخته شده بوده است؛ همان گونه که مشاهده کردیم، انطاکی الکل را «عرقی» نیز نامیده و این به علت مشابهت عمل تعریق در بدن آدمی و تقطیر شراب بوده است. همین واژۀ عربی الکل را ایرانیان برای نوعی الکل مستکنندۀ قوی استفاده میکردند و هنوز نیز به کار میبرند. بهاحتمال از ایران، این واژه به زبان ترکی و هندی و چینی وارد شده است و چینیها حرف «ر» را در این کلمه به «ک» تبدیل کرده و این نوشابۀ الکلی را الکی نامیدهاند (Haschemi, 1966: 69). از بحث ذکرشده نتیجه میگیریم علما و کیمیاگران اسلامی، همچون جابربنحیان و الکندی، با عمل تقطیر یا اعمالی دیگر، موفق شدند الکل را کشف کنند؛ با این حال در آثار عربی رازی، مطلبی نمییابیم که دربارۀ الکل و تهیۀ آن باشد. از طرفی میدانیم رازی از کیمیاگران و اطبای مطرح جهان اسلام بوده که در قرون وسطا برخی از کتابها و رسالههای او به زبان لاتینی ترجمه شده است؛ همچنین سالیان دراز در حکم کتاب درسی، در دانشگاههای اروپایی استفاده شده است. از این رو ناچاریم پژوهش خود را دربارۀ کار رازی در زمینۀ الکل، در متون لاتینی قرون وسطایی دنبال کنیم. الکل در اروپا آب آتشزا در اروپای قرون وسطا، الکل برای نخستینبار با نام آب آتشزا معروف شد که همان «اسانس تربانتین» است. این الکل باید دستکم 35درصد اتانل داشت تا مشتعل میشد. نسخهای با نام نقشههای کلیدی (Les Mappae clavicula) که در قرن دوازدهم میلادی به زبان لاتینی نگارش یافته است، قدیمیترین نسخۀ خطی است که در آن به این نوع الکل، یعنی «آب آتشزا» و تهیۀ آن اشارههایی صریح شده است. این نسخه، مجموعه دستوراتی را شامل میشود که به طور کامل فنی است و از منابع مختلف و بهویژه منابع یونانی و لاتینی و عربی اقتباس شده است. برتولو که این دستورات را مطالعه کرده است، برآن است که در این نسخه، نمیتوان مشخص کرد بحث مربوط به تهیۀ الکل از چه منبعی گرفته شده است؛ زیرا متن بحثشده شامل جملهای است که به طور کامل رمزی است؛ با این حال خود برتولو موفق شد از این دستور، رمزگشایی کند و دستور تهیۀ الکل را از آن استخراج کند. باید توجه کرد اینگونه نگارشهای آمیخته به رمز که بیشتر برای کارهای نظامی استفاده میشد، در بیشترِ متون آن زمان به چشم میخورند. مثال بارز چنین کاری همان فرمول «پودر باروت» است که راجر بیکن (Roger Bacon) آن را نگاشت. حال به متن موضوع بحث، یعنی کلید نقشه، برمیگردیم. این متن چنین است: برتولو برای این رمزگشایی، در کلمات tbmkt qbsuf xkmk حروف پیشین آنها را در سلسهمراتب الفبای لاتینی قرار داد و با این کار به کلمات معنیدار زیر رسید: او پس از قراردادن کلمات معنیدار در متن لاتین، آن را به شکل زیر به زبان فرانسه ترجمه کرد: «En mêlant un vin pur et très fort avec trois parties de sel, et en le chauffant dans les vases destinés à cet usage, on obtient une eau inflammable, qui se consume sans brûler la matière où elle est déposée» (Berthelot, 1892: 298). یعنی: «از مخلوطکردن شراب خالص و بسیار قوی با سه جز نمک در ظرفی مناسب و حرارتدادن آن، آبی حاصل میشود که با آتشزدن آن مشتعل میگردد؛ اما مادهای که روی آن قرار گرفته است، نمیسوزد». همان گونه که مشاهده میکنیم این دستور درست همان مطلبی است که در کتاب جابربنحیان آمده است؛ بنابراین مورخانی که براساس این دستور لاتینی که جز ترجمهای از منابع عربی نیست، اروپاییان را مکتشف الکل نامیدهاند، به خطا رفتهاند(Hassan, A. Y. & Hill, D. R, 1991: 141) . پس از این زمان با دستوراتی از کیمیاگران اروپایی روبهرو میشویم که بهروشنی از مایع رقیقی سخن میگویند که از راه تقطیر شراب به دست آمده و اشتعالپذیرند. اگر کسی بخواهد میتواند از مقایسۀ این نسخهها دریابد چگونه عمل تقطیر ابتدا تنها با مکمل نمک صورت میگرفت و سپس با مکملهای دیگری، همچون گوگرد، انجام میشد تا نتیجۀ کار بهبود یابد؛ اما همین کیمیاگران پس از مدتی، از تمامی این جزئیات غیرضروری صرفنظر کردند تا کار را بر موضوع اصلی که همان تقطیر باشد، متمرکز کنند. کیمیاگران اروپایی با بهرهگیری از آثار کیمیاگران اسلامی، با روش تقطیر آشنا شدند و این روش را برای خالصکردن بعضی از مایعات و نیز تهیۀ الکل از شراب به کار بردند. در شکل زیر که برگرفته از اثری کیمیایی به زبان لاتینی است، روش تهیۀ شراب از راه تقطیر نمایش داده شده است: شکل6: تهیۀ شراب از راه تقطیر، مندرج در یک کتاب کیمیاگری به زبان لاتین. از آب آتشزا به آب حیات نخستینبار در اواخر قرن سیزدهم/هشتم قمری و در رقابت با آب آتشزا، پزشکی به نام سالرنوس (Salernus)، از آکادمی علوم سالرن، نام «آب حیات» (Aqua Vitae) را برای الکل به کار برد. او تصور میکرد داروی نوینی برای درمان بیماریها یافته است. این الکل نتیجۀ پیشرفتی بود که آب آتشزا را با چند بار تقطیر به آب حیات تبدیل میکرد. بعدها پزشک دیگری به نام ثادائوس فلورنتینوس (Thaddaeus Florentinus)تلاش کرد باز هم الکل خالصتری، بدون شک الکلی با غلظت 90درصد، به دست آورد (Chastrette, 200: 4). اکسیر زندگی طولانی در اوایل قرن سیزدهم میلادی، جریانی کیمیایی درصدد برآمد برای به دست آوردن زندگی طولانی، پژوهش کند؛ پس کیمیاگر معروف اروپایی، آرنورد ویلنویی (Arnaourd de Villneuve)، از تقطیر شراب، الکل را حاصل کرد و آن را اکسیری برای عمر طولانی نامید؛ البته پژوهشهای علمای بعدی ثابت کرد برخلاف پندار این شخص، آشامیدن هر نوشیدنی الکلی موجب طول عمر نمیشود و حتی عمر طبیعی را نیز کوتاه میکند (Chastrette, 2007: 4؛ اشکانی و اکبری، 1384: 29تا151)؛ البته این نکته بر مردمان عهد باستان نیز معلوم بوده است (Malamoud,Ch., 1991:21؛ زرشناس، 1369: 235). رازی و کشف الکل از قرن نوزدهم میلادی/دوازدهم قمری، برخی مورخان علوم موفق شدند تعدادی از متون کیمیاگری به زبان لاتین را که به جابربنحیان و رازی منسوب بود، با اصل عربی آنها مطابقت دهند؛ با این حال تعداد دیگری از این ترجمههای لاتینی وجود دارند که متأسفانه تاکنون اصل عربی آنها یافت نشده است. یکی از این ترجمهها که در آن تهیۀ الکل و نیز تهیۀ اسیدسولفوریک تشریح شده است، متعلق به محمدبنزکریای رازی است. متأسفانه در فهرست آثار رازی، چه آنکه را ابوریحان بیرونی در قدیم تدوین کرده (محقق، 1366) و چه آنکه را در عصر ما محمود نجمآبادی انتشار داده است، با مقاله یا رسالهای در تهیۀ الکل از تقطیر شراب یا مواد نشاستهای مواجه نشدیم. نجمآبادی نوشته است «... میگویند رازی الکل را از تقطیر مواد قندی و نشاستهای به دست آورد و آن را الکحول نامید» (نجمآبادی، 1371: 265)؛ اما او ذکر نکرده این کار در کدام رسالۀ عربی رازی درج شده است. احتمال دارد دستوری که رازی دربارۀ آن بحث کرده است، فصلی از کتابی باشد که از همان قرون وسطا مفقود شده است. اثری که بخشهایی از آن به اروپا راه یافته و در قرون وسطا به زبان لاتینی ترجمه شده و در آنجا انتشار یافته است. از آنجا که در همۀ دستورات تهیۀ الکل کیمیاگران غربی واژههای تحریفشدۀ عربی یافت میشود، این امکان وجود دارد که آنها را متونی برگرفته از منابع عربی نامید. از طرف دیگر، ترجمۀ لاتینی دستور رازی برای تهیۀ الکل هنوز موجود است؛ پس با این شواهد، میتوان رازی را دستکم در غرب لاتینی مکتشف الکل نامید. ترجمۀ لاتینی و فرانسۀ اثر رازی حال به ترجمۀ لاتینی اثر رازی برمیگردیم. نسخهای خطی از این ترجمه با نام fectim Liber peragisterii و با شمارۀ 6514 در کتابخانۀ ملی پاریس نگهداری میشود. همان گونه که پیش از این نیز بیان کردیم هوفر، شیمیدان فرانسوی، این متن لاتینی را به زبان فرانسه ترجمه کرده است. ترجمۀ فرانسوی دستور رازی برای تهیۀ الکل چنین است: (Hoefer, 1866: 342). پیش از این اشاره کردیم کیمیاگران مطالب خود را با زبان رمز بیان میکردند. این دستور رازی نیز از این قاعده مستثنی نیست و علت این کار هنوز بهدرستی واکاوی نشده است؛ ولی آنچه مسلم است این است که: «کیمیا مانند بسیاری از علوم سنتی دیگر و برخلاف شیمی، جنبۀ رمزی و نمادی دارد. پایۀ آن این کلام هرمس است که آنچه فروتر است، نشانه و رمزی است از آنچه برتر است؛ بدین معنی که سیماهای محسوس و بلاواسطۀ اشیا رموزی هستند از قلمرو برتر عقل کلی که بالاتر از قلمرو عقل متوسط قوا و ملکات فردی بشری مانند عقل استدلالگر جای دارد» (نصر، 1392: 270). به هر حال در این دستور رازی ما با «چیزی متعلق به عالم غیب» یا «پنهان» (quelque chose d` occulte) مواجه میشویم. واژۀ (occult) از ریشۀ لاتینی (occultare) به معنی «سرپوشیده» گرفته شده است. معانی که برای این واژه در نظر گرفته شده است، از قرار زیر است:
هوفر که خود در تاریخ کیمیاگری متخصص بود، سومین معنی را برگزید و برآن بود این چیزِ متعلق به عالم غیب همان دانههای گندم یا جوست که به هنگام رویش در زمین پنهاناند؛ زیرا آنچه پس از این در دستور رازی میآید، همگی در تأیید همین معنی هستند. بنابراین مادۀ مدنظر رازی در این متن را باید به طور کلی مواد نشاستهای نامید. با این وصف، ترجمۀ دستور رازی بهصورت زیر از متن فرانسوی هوفر امکانپذیر میشود: «تهیۀ آب حیات (الکل) با روشی ساده، از قرار زیر است: مقداری از مواد نشاستهای را بگیر و ذخیره کن، آنسان که بتوانی از آن خمیری بسازی. آنگاه روی این خمیر عمل تخمیر انجام ده (یعنی به شراب تبدیل کن) و مادۀ حاصله را به مدت یکشبانهروز نگاه دار. آنگاه آن را در ظرف تقطیر بریز و تقطیر کن تا آب حیات (یعنی الکل) حاصل شود». این دستور باعث شد نام رازی، در مقام مکتشف الکل، در قرون وسطا مطرح شود؛ چنانکه در کتاب تاریخ صنعت، نوشتۀ مین (Maigne)نیز همین کشف به نام رازی ثبت شده است (Maigne, 1873: 34). دستور تجربی رازی را میتوان با بهرهگیری از علائم جدید شیمی مدرن به شکل زیر شبیهسازی کرد: شبیهسازی روش تجربی رازی مشاهده همان گونه که دیدیم مردم عهد باستان برای تهیه نوشابههای الکلی، مانند شراب، از میوههای گندیده، مانند انگور گندیده وغیره، استفاده میکردند. با این حال آنها نمیدانستند مواد قندی یا نشاستهای موجود در این میوهها عامل اصلی تهیۀ الکل است. امروزه میدانیم گیاهان با استفاده از نور خورشید و آب، نشاسته میسازند و این فرایند طبیعی، فتوسنتز نامیده میشود. فرضیۀ رازی از تقطیر مواد نشاستهای الکل حاصل میشود آزمایش E1 . مقداری از گندم یا جو را درون زمینی میکاریم و آنها را کشت میدهیم. هنگامیکه ریشۀ آنها به طول یک سانتیمتر رسید، آنها را بو میدهیم تا رشدشان متوقف شود؛ E2. پس این مقدار گندم یا جو را میکوبیم و در آب میریزیم تا خمیری به دست آید. این خمیر را بهمدت یکشبانهروز در معرض حرارتی بین 40تا70درجه قرار میدهیم؛ E3. حال باید خمیر حاصل از این عمل را که همان گلوکز است، بهمدت چند روز در معرض مخمری مانند الکلاز قرار دهیم تا در آن عمل تخمیر صورت گیرد. شکل6: مراحل مختلف شبیهسازی در آزمایشگاه شیمی دانشگاه علمی کاربردی واحد امیرآباد بخش صنایع غلات. آ. مرحله کاشت؛ ب. جوانهزدن دانههای گندم پس از چند روز؛ ج. آزمایشکننده هنگام بودادن گندم؛ د. آزمایشکننده هنگام تهیۀ خمیر از جو. همان گونه که در این متن مشاهده کردیم، رازی در دستور خود هم از عمل تخمیر یا استحالۀ مواد نشاستهای بهره برده است و هم از عمل تقطیر. کیمیاگران قدیمی این امکان را داشتند که از مواد قندی، مانند انگور یا میوههای نظیر آن، شراب تهیه کنند؛ اما نمیدانستند این عمل به کمک باکتریهایی صورت میگیرد که خاصیت «دیاستازی» دارند. یادآوری این نکته لازم است که هدف از تخمیر یا فرمانتاسیون، مجموعه تغییرات شیمیایی است که یک باکتری یا تودهای از باکتریها در محیطی انجام میدهند. این اجسام را مخمر زنده یا مخمر سازماندار مینامند. چنانکه میدانیم، مخمرها موجودات ذرهبینی هستند. همان گونه که پیش از این اشاره کردیم، از زمانهای دور عمل تبخیر بر آدمیان معلوم بوده است؛ زیرا با این روش، شیرۀ انگور به شراب و سپس به سرکه تبدیل میشود؛ نیز ترششدن و بریدن شیر در اثر تبدیل قند شیر به اسیدلاکتیک است که در تابستان، بهخصوص وقتی ظرف به طور کامل پاک نباشد، فراوان دیده میشود و این عمل نیز مثال دیگری از عمل تخمیر است. با این همه پاستور (Pasteur)، شیمیدان بزرگ فرانسوی، برای نخستینبار قدرت و عمل مخمرها را کشف کرد؛ سپس در سال 1897م/1314ق بوخنر (Buchner) موفق شد از این مخمرهای سازماندار، مایعاتی را جدا کند که اثر خود مخمرها را داشتند. این مایعات را دیاستاز یا آنزیم مینامند. از قندهای پیچیده، مانند ساکارز نیز میتوان الکل تهیه کرد. (Pyruvate پیرو وات) (Acetyldehyd استالیدهید) (اتانول) باکتریها تنها در غلظت خاصی از مواد میتوانند عمل تخمیر را انجام دهند. اگر غلظت اتانول در محیط افزایش یابد و به بیش از 12درصد برسد، واکنش متوقف میشود و باید به روشی اتانول را از محیط واکنش خارج کرد. از تقطیر برای این منظور استفاده میشود. همان گونه که در واکنش تخمیر مشاهده میکنیم، اکسیژن مصرف نمیشود؛ درنتیجه، باکتریهایی که عمل تخمیر را انجام میدهند، باکتریهای «بیهوازی» نامیده میشوند. فرمول تبدیل گلوکز به الکل از قرار زیر است: E4. این ماده را اگر در مجاورت مخمر، بهویژه آنزیم مالتار قرار دهیم، این آنزیم مالت، مواد موضوع بحث را به مالتوز تبدیل میکند. مالتوز حاصل را با کمک هیدرولیز یا آبکافت به گلوکز تبدیل میکنیم؛ البته برای این تبدل، محیط باید اسیدی باشد. رازی در دستور خود، به این مطلب اشاره نکرده است؛ ولی او بهخوبی با بیشترِ اسیدها و بهویژه اسیدسولفوریک آشنا بوده است. گلوکزی که به این ترتیب به دست میآید، با کمک آنزیمی به نام الکولاز تخمیر میشود و الکل و گازکربنیک تولید میکند. E5. همان گونه که میدانیم الکل میتواند هر مقدار آب را در خود حل کند. برای اینکه بهآسانی الکل حاصل را جدا کنیم، به این الکل بهدستآمده در تنگی شیشهای آب تیرهرنگی میافزاییم. از طرف دیگر میدانیم مخلوطی از چند مایع، نقطهجوشهای مختلفی دارد که با بهرهگیری از روش تقطیر، جدایی آنها امکانپذیر است. در مخلوط آزمایششدۀ ما نقطۀ جوش الکل 78درجۀ سانتیگراد و نقطۀ جوش آب 100درجۀ سانتیگراد است. نخست مخلوط را تا دمای جوش الکل حرارت میدهیم؛ درنتیجه، الکل بهصورت گاز از ظرف خارج میشود. گاز حاصل را با کمک دستگاه چگالنده سرد میکنیم و بهصورت مایع، مانند شکل زیر در تنگی شیشهای جمعآوری میکنیم. شکل7: گاز حاصل از تقطیر در تنگی شیشهای، همانند شکل، جمع میشود. در این حالت، آب تیره در قرع باقی میماند. این نکته را باید افزود که رازی در کتاب المدخلالتعلیمی خود از درجه حرارتهای مختلفی سخن گفته که به کمک وسایل آزمایشگاهی خود، قادر بوده است آنها را به کار گیرد. شکل8: آزمایشکننده هنگام تقطیر مایع بهدستآمده از تخمیر مواد تخمیری و رسیدن به الکل. اکنون برای تشخیص الکل بهدستآمده میتوانیم از شناساگرهای متعددی استفاده کنیم. به این ترتیب میتوانیم ثابت کنیم تهیۀ الکل با استفاده از دستور رازی امکانپذیر بوده است. نکتۀ مهم اینکه در دستور موضوع بحث رازی، از «الکل» به «آب حیات» تعبیر شده است. همان گونه که پیش از این بیان کردیم، این نامگذاری در قرن سیزدهم میلادی صورت گرفته است؛ بنابراین ترجمۀ اثر رازی در همین قرن سیزدهم، به لاتینی انجام شده است. استفادۀ احتمالی رازی از الکل حال این پرسش مطرح میشود: هدف رازی از تهیۀ الکل چه بوده است؟ پاسخ به پرسش، چندان آسان نیست؛ زیرا منابع مربوط به استفاده از الکل در تمدن اسلامی هنوز بررسی نشده است. با این حال، میتوان حدس زد که مسلمانان از الکل در سلاحهای آتشین استفاده میکردند؛ اما دربارۀ استفاده رازی باید این نکته را در نظر گرفت که این پزشک عالیقدر از شراب برای شستوشو و ضدعفونیکردن زخمها استفاده میکرده است. مطلبی که بسیار شایان تحسین است اینکه بهاحتمال این پزشک نامآور این مطلب را به تجربه دریافته بوده است؛ برای مثال در اثر مهم پزشکی خود الحاوی گفته است: «والشراب ابلغ فی غسل الجرح متی ملت الی النبات اللحم اکثر» (رازی، 2004: 45)؛ یعنی: «شراب مناسبترین چیز برای شستوشوی زخم است هنگامیکه بخواهی زخم بهخوبی بافت جدید آورد». از طرف دیگر، تنها عنصر فعال شراب، یعنی الکل، عامل اصلی ضدعفونی است؛ پس این احتمال میرود که رازی علاوهبر استفادههای دیگر از الکل، از آن بهویژه برای شستوشوی بهتر بستر زخمها بهره میبرده است؛ زیرا درصد الکل موجود در شراب چندان چشمگیر نیست که این کار بهخوبی صورت گیرد. نتیجه تاکنون هیچگونه سند معتبری از عهد باستان به دست نیامده است که دال بر کشف الکل و استفاده از آن باشد. در قرون وسطای اسلامی، جابربنحیان از یکی از خواص الکل، یعنی اشتعالپذیری آن، سخن گفته است. الکندی، دیگر دانشمند اسلامی، از راه تقطیر شراب با بهرهگیری از قرع انبیق، الکل تهیه کرد. رازی، کیمیاگر و پزشک نامآور ایرانی، همین عمل را با مواد نشاستهای انجام داد که با ترجمۀ لاتینی متن او از آن آگاهی داریم. مشخصکردن اینکه کدامیک از این دو داتشمند در تهیۀ الکل بر دیگری سبقت داشته است، بهدرستی امکانپذیر نیست. با این حال، کار رازی از این نظر که در قرون وسطا به زبان لاتینی ترجمه شده است، بر کار الکندی برتری دارد و او را میتوان مکتشف الکل نامید. دلایل کشف الکل به دست رازی را میتوان بهصورت زیر بیان کرد:
Rhazès, à la fois philosophe profonde et médecin de premier ordre, naquis à Rhai, en Perse, vers 860, et mourut en 940, indique la fabication de l’eau- de- vie de gains. Voici le passage où il parle de l’eau- de- vie de gains : « Preinds de quelque chose d’occulte la quantité que tu voudras, broie –le de manière à en faire une espéce de pâte, et laisse-le fermenter pendant nuit et jour ; enfin, mets le dans un vase distilatoire et destile-le» (Maigne, 1873: 34). ترجمۀ متن به این صورت است: «رازی که همزمان فیلسوفی عمیق و پزشکی درجه اول بود، در شهرری در ایران در حدود سال 860میلادی متولد شد و در سال940 بدرود زندگی گفت. آب حیات را از دانههای گندم و یا جو تهیه کرد. دستور او برای این کار به شرح زیر است: مقداری از مواد نشاستهای را بگیر و ذخیره کن. آنسان که بتوانی از آن خمیری بسازی، آنگاه روی این خمیر عمل تخمیر انجام ده (یعنی به شراب تبدیل کن) و مادۀ حاصله را بهمدت یکشبانهروز نگاه دار. آنگاه آن را در ظرف تقطیر بریز و تقطیر کن تا آب حیات (یعنی الکل) حاصل شود».
تشکر و قدردانی این مقاله برخلاف مقالات معمولی، پیچیدگیهای خاص خود را داشت. نگارنده برای روشنشدن مطلب ناگزیر بود علاوهبر تاریخ علم، از اوضاع سیاسی غرب در قرن نوزدهم میلادی هم آگاهی داشته باشد. در این مقاله، دنبالکردن مراحل تکوین کشف الکل برای خوانندگان نیز کار آسانی نبود؛ بنابراین تشکر میکنم از دوست عزیزم آقای دکتر یاسین جمالی که این مقاله را با دقت مطالعه کردند و در تنظیم برخی از بخشها، برای فهم آسانتر مفاهیم، مرا یاری رساندند. از داوران محترم مقاله که با دقت شایان تحسینی، مقاله را مطالعه کردند و تذکرات بسیار سودمندی دادند و نیز از مدیر و سردبیر محترم مجله برای انتخاب داوران ورزیده و دادن فرصت مناسب به نگارنده در راستای اصلاح مقاله، سپاس فراوان دارم. پینوشت
2. برای آگاهی بیشتر از عمل تخمیر به قسمت پیوست شماره 3 رجوع کنید. | ||
مراجع | ||
الف. منابع فارسی و عربی
ب. منابع لاتین
udppc.asso.fr/docactes/2007/132_05032008102240.do.
Paris.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 24,851 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 405 |