تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,639 |
تعداد مقالات | 13,334 |
تعداد مشاهده مقاله | 29,915,233 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 11,968,995 |
تحولات معنایی عشق و رویههای کنش عاشقانه در بستر تجربۀ ارتباطی آنلاین | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهش های راهبردی مسائل اجتماعی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 2، دوره 10، شماره 3 - شماره پیاپی 34، مهر 1400، صفحه 1-22 اصل مقاله (1.54 M) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/srspi.2021.132061.1765 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
محمد گنجی* 1؛ سیدکمال الدین موسوی2؛ مرتضی واحدیان3 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشیار، گروه علوم اجتماعی، دانشکدۀ علوم انسانی، دانشگاه کاشان، کاشان، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2استادیار، گروه علوم اجتماعی، دانشکدۀ علوم انسانی، دانشگاه کاشان، کاشان، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3دکتری بررسی مسائل اجتماعی ایران، گروه علوم اجتماعی، دانشکدۀ علوم انسانی، دانشگاه کاشان، کاشان، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
عشق شامل طیف گستردهای از عواطف نظیر اشتیاق، صمیمیت، همراهی و به هم پیوستن است که در ساحتهای گوناگون تجلی مییابد. با ظهور اینترنت، عشق و روابط رمانتیک در این فضا نیز بهتدریج میان افراد شکل گرفت و عشق آنلاین بهمنزلۀ نوعی از تجربۀ غیرحضوری از عشق است که با وساطت شبکههای اجتماعی پدید آمده است. هدف این مقاله، درک تحولات معنایی عشق و رویههای کنش عاشقانه در بستر تجربۀ ارتباطی آنلاین در شبکههای اجتماعی است. روش این پژوهش، براساس تحلیل پدیدارشناختی و تحلیل دادهها مبتنی بر فرایند 7مرحلهای کولایزی و حجم نمونۀ آن، شامل 19 مصاحبۀ عمیق و نیمهساختاریافته است که اعضای نمونه براساس منطق حداکثر تنوع و مبتنی بر هدف پژوهش انتخاب شدهاند. بر مبنای انجام کلیۀ گامهای پژوهشی راهبرد کولایزی، 13 زیرمقوله در 4 مقوله قرار گرفتهاند که بهطور کامل پدیدۀ مدنظر پژوهش را توصیف میکنند. مقولۀ نخست عشق را در گسترهای از معانی نظیر همزیستی، همراهی و تبادل برابر گونۀ عواطف میداند. مقولۀ دوم تحولات لایههای ادراکی کنشگران نسبت به برقراری روابط عاشقانه در فضاهای آنلاین چون تصنعیشدن عواطف، سیالیت روابط، میل افراد به رویکرد تعویض رابطه بهجای رویکرد مبتنی بر ترمیم و تعدیل شرمهای اجتماعی و فروریزی تابوهای جمعی را نشان میدهد. مقولۀ سوم، توصیفکنندۀ اشکال کنشگری در ساحت رابطۀ عاشقانۀ مجازی است و در نهایت، مقولۀ چهارم رویههای رفتاری افراد در لحظۀ شروع، امتداد و اتمام رابطه را نشان میدهد. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
عشق؛ عشق آنلاین؛ راهبرد کولایزی؛ پدیدارشناسی توصیفی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه و بیان مسئله عشق یک احساس پیچیده شامل دوستداشتن، صمیمیت و پیوستن است (Carroll & Ahuvia, 2006) که بیشترین رضایت خاطر را بههمراه دارد، طرف مقابل را منحصربهفرد تلقی میکند و آرزوی با او بودن را در انسان برمیانگیزد .(Klimova, 2009)برخی معتقدند عشق خصوصیت ارادی، آگاهانه و سنجیدهای دارد و با شهوت و رابطۀ جنسی یکسان نیست و رابطۀ جنسی را پدیدهای ناگهانی، بیمقدمه و غریزی میدانند که تمرکز آن بر ظاهر و خصوصیات فیزیکی افراد است (Ben-Zeev, 2004: 170)؛ اما نمیتوان انکار کرد که تجربۀ عشق در دوران معاصر، تجربۀ جسمانیتری شده است؛ چنانکه آلن بدیو معتقد است عشق چیزی بیش از اظهار صرف کلمات است و به تمامیت هستی دیگری مربوط میشود و تسلیم بدن، نماد مادی آن تمامیت میشود (بدیو، 1397: 17). ازسوی دیگر، نتایج پژوهشها نشان میدهد همراه با افزایش تمایلات جنسی، ترشح اکسیتوسین و وازوپرسین که در دلبستگی و پیوند نقش مهمی دارند، در بدن فزونی میگیرد (De Boer et al., 2012) و عشق پرشور که غالباً با میل جنسی همراه است، بهوسیلۀ یک مقولۀ پاسخ جنسی متمایز از مقولۀ حاکم بر جذب دیگری، سازماندهی میشود (De Jong & Reis, 2016: 25). به گفتۀ بنزئیف، یکی از علایم انتقال از رابطۀ دوستانه به عشق، پدیدارشدن اشتیاق، بیقراری و ناپایداری در افراد است (Ben-Zeev, 2004: 170)؛ اما با توجه به طبیعت پرنوسان اشتیاق، ماندن کنار همدیگر، منوط به ایجاد و ساخت انگیزش ذاتی و عشق مبتنی بر لذت، همدمی و صمیمت محبتآمیز است (De Jong & Reis, 2016: 26). با ظهور اینترنت، عشق و روابط رمانتیک در این فضا نیز بهتدریج میان افراد شکل گرفته و مفهوم عشق آنلاین و اینترنتی وارد ادبیات کشورها شده است. عشق آنلاین نوعی از عشق غیرحضوری است که با وساطت و میانجیگری شبکۀ اینترنت بین افراد شکل میگیرد. آدام بریگل عشق آنلاین را رابطهای نزدیک و کامپیوترواسط میداند که دربردارندۀ برخی نگرشها، احساسات و فعالیتهاست و میتواند صمیمیت عمیق و نیز جاذبۀ جنسی با خود بههمراه آورد (Briggle, 2008: 221)؛ البته باید توجه داشت که عشق آنلاین، مراحلی از رشد و تحول را پشت سر گذاشته و از یک عشق متنمحور و سنتی، در حال تبدیل به عشقِ فرامتنی و مدرن (متکی بر جلوههای نوشتاری، دیداری، شنیداری و لمسی) است؛ بهطوری که ماهیت و ویژگیهای عشق بهتدریج دگرگون شده است و تجربۀ آن برای انسانها متفاوت از گذشته خواهد بود. در اینکه نقش و دخالت فناوری در پدیدهای بسیار خصوصی و شخصی همچون عشق به چه زمانی برمیگردد، گروهی از پژوهشگران تأکید دارند که نخستین بار، تلگراف زمینهساز پیدایش عشقِ باواسطه در تاریخ فناوریهای ارتباطی بوده است. این روند با ظهور اینترنت در دهۀ 80 میلادی و سالهای پس از آن بسیار پررنگتر شد. در نخستین سالهای ظهور اینترنت در دهۀ 80 میلادی – معروف به اینترنت نسل اول - روابط انسانها عمدتاً بهصورت نوشتاری جریان داشت و تنها کلمات و جملات زیبا حامل احساساتِ عاشقانهای بودند که میان افراد منتقل میشدند. در این مرحلۀ نوزادیِ اینترنت، اتاقهای گفتگو، سایتها، بلاگها، ایمیلها و دیگر محیطهای متنمحور، لنگرگاه عشق آنلاین بودند. این روابط رمانتیک اینترنتی، روابط منفعلانهای تلقی و سبب شد بعدها گروهی از پژوهشگران آن را عشقِ آنلاینِ سنتی نامگذاری کنند (Ben-Zeev, 2004: 182). با گذر از عشق آنلاین سنتی و اولیه که تجربهای عمدتاً متنمحور بود، در اینترنت نسل دوم یا اینترنت اجتماعی، اپلیکیشنهای جدیدی خلق شدند که موانع و محدودیتهای فنی اولیۀ اینترنت را کنار زدند و روابط اجتماعی را در فضای آنلاین تسهیل کردند. محیطهای خاص و موضوعمحوری برای انواع تعامل به وجود آمد؛ برای مثال، فیسبوک در 2004 بهمنزلۀ محلی برای روابط دوستانه و شخصی شکل گرفت، لینکدین در 2003 بهمنزلۀ محلی برای ارتباطات شغلی و حرفهای، یوتیوب در 2005 بهمنزلۀ محلی برای بارگذاری و مشاهدۀ فیلم و نظردهی دربارۀ آنها و اینستاگرام نیز در 2010 بهمنزلۀ محلی که افراد بتوانند در آن ازطریق موبایلهای هوشمند خود عکس و ویدئوهای مربوط به زندگی روزمره را به اشتراک بگذارند، تأسیس شد. به همین روال، محیطهای دوستیابی دیگری به وجود آمدند تا افراد جویای همسر، شریک عاطفی و یا جنسی را به یکدیگر پیوند دهند (Holyst, 2017: 28). در فضاهای تعاملی اینترنت نسل دوم، بهتدریج نقش خیالپردازی و تصویرسازی از یکدیگر در روابط رمانتیک کاهش یافت و روابط رمانتیک تخیلی و منفعل به واقعیت تعاملیِ فعالی تبدیل شدند (Tuncez, 2016: 11). یکی از نتایج این گذار، کمرنگشدن و محوشدن فاصلهها و از میان رفتن نقش فضا – زمان بود؛ چنانکه بهموازات ظهور شبکههای اجتماعی و تحول در امکانات فناورانۀ فضاهای آنلاین، بهویژه گذر از امکانات متنی به امکانات فرامتنی، فرم و محتوای تجربه در ساحت عشق نیز تغییر کرده است؛ بهطوری که میتوان نوعی حرکت از عشق شورانگیز به عشق همدمی را مشاهده کرد؛ بدین معنا که در شکل اولیۀ پیدایی ارتباطات فناورانه بهواسطۀ تسلط گمنامی و متنمحور بودن روابط، افراد در هالهای از ناشناختگی به سر میبردهاند و همین ابهام موجب برساخت تصور و تصویری خیالی در افراد میشده است. موضوعی که از ویژگیهای عشق شورانگیز است و در چنین تجربهای، افراد بهسرعت به افشای امیدها، رازها، رؤیاها و تجربیات خود دست میزنند؛ اما با ورود انسان به مرحلۀ دوم فناوری، فضایی برای تجربۀ عشق همدمی به وجود آمد که بر آشنایی تدریجی و شناخت واقعیتر روحیات و عواطف توأم با تعهد مبتنی است؛ البته مطالعات محدودی در این زمینه انجام شدهاند که نشان میدهند هنگامی که در روابط انسانی، عکس، تصویر و جلوههای بصری به پیامهای نوشتاری اضافه میشود، بر میزان توجه، بهخاطرسپاری، تحریک احساسات و همچنین درجۀ اطمینان و قانعشدنِ مخاطب نیز افزوده میشود (Seo, 2020: 177). با وجود این، مروری بر ادبیات موضوع نشاندهندۀ کمبود و نقص جدیِ مطالعات آکادمیک در این زمینه است؛ ازاینرو، با توجه به خلأ آشکاری که در زمینۀ مطالعات مربوط به عشق آنلاین بهویژه در داخل کشور مشاهده میشود، پژوهش حاضر این موضوع را در دستور کار خود قرار داده و علاوه بر پژوهشهای نظری، بهدنبال فهم پدیدارشناسانۀ این مسئله است که ازسویی عشق در نگاه افراد مشارکتکننده در این پژوهش حامل چه صور معنایی است و ازسوی دیگر، چه تحولات معنایی در لایههای ادراکی کنشگران دربارۀ درک عشق رخ داده است؛ در نهایت، افراد در روابط عاشقانۀ آنلاین چگونه عمل میکنند و کنشگری آنان در ساخت روابط عاشقانه به چه شکل است؟
پیشینۀ تجربی پژوهش دربارۀ موضوع پژوهش حاضر ازنظر تجربی، پژوهشها بر مبنای اصول روششناختی متفاوت بودهاند؛ چنانکه برخی پژوهشها بیشتر وجه متنی و تشریحی بدون انجام پژوهش میدانی داشتهاند. این دسته از پژوهشها همچون پژوهش مایکولینسِر و همکاران[1] (2019) با اتکا به یافتههای سایر پژوهشها نشان میدهند وجود دلبستگی ایمن به والدین در افراد موجب میشود در حوزههای گوناگون، از روابط زناشویی گرفته تا روابط رمانتیک، ثبات بیشتری را تجربه کنند. برخی پژوهشها در این زمینه با کاربست روششناسی کیفی، دربارۀ عشق و روابط مجازی بررسی کردهاند. پژوهشهای کیفی در این زمینه، بهطور عمده به شیوههای ارتباطی و رویههای کنش عاشقانه در بسترهای آنلاین پرداختهاند؛ برای مثال، اویتسل و همکارانش[2] (2016) با انجام مصاحبههای گروهی و استفاده از از روش کدگذاری باز در تحلیل، نشان میدهند مجاری اینترنتی روابط مجازی، تصاویر رخنما و بهروزرسانی منظمِ آنها، منبع اصلیِ آگاهی و یافتنِ شریک رمانتیک است. از نکات جالب این پژوهش این است که شبکههای اجتماعی منبع حسادتاند و افراد درگیر روابط عاشقانۀ مجازی برای گسترش اعتماد به هم، گذرواژههای صفحۀ خود را برای هم به اشتراک میگذارند و بررسی اینکه پیامها خوانده شدهاند یا نه، یکی از سازکارهای نمایش و بروز عشق است. در همین زمینه لی و چاوئو[3] (2017) با استفاده از دو تکنیک تحلیلی کیفی، ابتدا هشتکهای کاربران دربارۀ موضوعات عاطفی و روابط عاشقانه را کدگذاری کردند و سپس مصاحبههایی دربارۀ کاربرد هشتکها و شکلکها در برساخت روابط عاشقانه انجام دادند. نتایج پژوهش آنها نشان میدهد هشتکها و شکلکها، امکانهای زبانیاند که کاربران از رهگذر آنها عواطف خود را در سطوح مختلف به نمایش و اشتراک میگذارند. آرایا و همکاران[4] (2021) نیز با استفاده از روش پدیدارشناسی برای بررسی نوجوانان تراجنسیتی، بر موضوع «تجارب، افکار و ادراکات عاشقانه» متمرکز شدهاند. نتایج این پژوهش بیانکنندۀ این نکته است که ارتباطات آنلاین، محل پیدایی و پرورش روابط عاشقانه برای افراد تراجنسیتی است. ازسویی، این فضاها بهدلیل اینکه در مراحل اولیه هویت افراد را فاش نمیکنند، برای افراد تراجنسیتی فرصت ساخت اعتماد را فراهم میکنند. از پژوهشهای مهم دیگر در این زمینه، پژوهش لنهارت و همکاران[5] (2015) است که در آن با استفاده از تحلیل کیفی و کدگذاری دادهها و انجام مصاحبه با 16 گروه متمرکز آنلاین و حضوری، بر روابط عاشقانۀ نوجوانان تمرکز شده است. این مطالعه نشان میدهد قلمروی دیجیتال بخشی از جهان گستردهای است که نوجوانان در آن با شریک زندگی عاشقانه ملاقات میکنند، قرار میگذارند و از هم جدا میشوند. پژوهشگران معتقدند بهندرت از فضاهای آنلاین برای ملاقات با شرکای عاشقانه استفاده میشود؛ اما این فضاها نقش عمدهای در نحوۀ معاشقه و شیفتگی نوجوانان و برقراری ارتباط با شعلههای احتمالی دارند. برخی از پژوهشها با تکیه بر رویکرد روششناسانۀ کمی، مسئلۀ عشق را بررسی کردهاند؛ برای مثال، سابینیویچ و همکاران[6] (2017) با در نظر گرفتن مقیاسهای نظریۀ مثلث عشق استرنبرگ، نشان میدهند نمرۀ کلی عشق بهطور معنادار با ارسال سلفیهای عاشقانه در سایتهای شبکۀ اجتماعی ارتباط دارد و این بیشتر از منظر شورانگیر بودن و کشش جنسی تبیین میشود؛ اما سلفیهای عاشقانۀ زنانه با هیچ متغیری بهجز تعهد ارتباط ندارد. در این زمینه، باو[7] (2010) نیز در مطالعهای دربارۀ نحوۀ رشد روابط رمانتیک در فضای آنلاین، دریافت که رابطۀ میان افراد، بسیاری اوقات با پسندیدن و کامنتگذاشتن برای محتویات و مطالب پروفایل یا نوشتههای همدیگر شروع میشود؛ اما با تغییرِ وضعیتِ این رابطه از مرحلۀ دو انسانِ تنها به دو انسان مرتبط و گرفتار در عشق، کمکم شاهد ظهور نوعی احساس تملک و غیرت در دو طرف هستیم. همچنین در برخی مطالعات مرتبط با منبع نارضایتی از روابط آنلاین، پدیدههایی چون حسادت، کنترل دیگری، نداشتن احساس امنیت و ابهامها دربارۀ طرف مقابل، منبعِ اصلیِ نارضایتی و تنش در این روابط محسوب میشوند .(Hazra & Kewalramani, 2018: 351)از پژوهشهای دیگر در این زمینه که در شیوۀ معرفتی استرنبرگ حرکت میکند، میتوان به مطالعۀ اِستِرگویننِل اشاره کرد که نشان میدهد اگر برای تعهد و پایبندی در روابط رمانتیک، به سه سطحِ تعهد به حفظ رابطۀ موجود، تعهد به انحصار عشق در یک نفر و تعهد به ازدواج و زندگی مشترک قائل باشیم، آنگاه در روابط رمانتیک آنلاین فقط سطح اول را میتوان ملاحظه کرد. سطح دوم گاهی ممکن است به وجود آید؛ اما ضعیفتر از میزان تعهد در روابط رمانتیکِ عادی است و سطح سوم در روابط رمانتیک آنلاین، اساساً وجود ندارد، مگر اینکه روابط دو طرف از حالت آنلاین به حضوری تبدیل شود (in: Ben-Zeev, 2004: 190). با گذر از پژوهشهای ذکرشده که بر بستر فرهنگی جوامع انگلیسیزبان متمرکزند، دربارۀ جامعۀ ایرانی - به گمان نگارندگان این پژوهش - میتوان گفت جامعۀ ایرانی نیز وارد تجربۀ روابط عاشقانه در فضاهای مجازی شده است؛ چنانکه بخشی از امکانهای گفتگو در یاهومسنجر در اوایل دهۀ 80 و پس از آن در فیسبوک و سپس فضاهایی همچون تلگرام، واتساپ، اینستاگرام و فضاهای جدیدتری همچون کلابهاوس در دهۀ 90، به ساخت این روابط عاشقانه اختصاص داشتهاند. بخشی از این تغییر رویههای ارتباطی، به موضوع عامی بازمیگردد که در پژوهشهای اجتماعی در ذیل فرایندهای جهانیشدن، مدرنیتۀ فرهنگی و مدرنیزاسیون فناورانه از آن یاد میشود و ما نیز در بخشی از این فرایندهای عام و جهانشمول تغییر اجتماعی قرار گرفتهایم. بخش دیگر این تغییر در بستر خاص فرهنگ جامعۀ ایرانی بازخوانی میشود؛ در این معنا، آشنایی در جهت ازدواج و روابط مبتنی بر صور قراردادی مقبول عرف اجتماعی، صورت تمامعیار ارتباط افراد ناهمجنس نیست. از همین رو، خانواده بهمنزلۀ نهاد پیونددهنده و برقرارسازندۀ تعامل میان افراد ناآشنا، نقش نهایی و اصلی را بازی نمیکند و خود افراد بهمنزلۀ کنشگر در پدیدآوری فرصت آشنایی و برساخت روابط عاشقانه، وارد صحنۀ ساخت عشق میشوند. بهدلیل همین گشایش در قلمروی ارتباطی، باید فضاهای مجازی را در زمان اکنون جامعۀ ایرانی بهمنزلۀ یکی از قلمروها و ابزارهای فرصتساز ساخت روابط عاشقانه دید.
دریچههای نظری پژوهش واکاوی نظری مفهوم عشق درطول تاریخ، متأثر از احساسات، زبان و اندیشه، عشق را به پدیدهای متکثر و در کنترل، همانند عشق مؤدبانه، عشق دلسوزانه، عشق به کار، عشق فداکارانه، عشق به دیگران، عشق به کودکان، عشق به خدا، عشق به پدر و مادر، عشق به پول، عشق به ورزش و... تبدیل کرده است (Burunat, 2019: 3)؛ اما آنچه در این نوشتار مطرح میشود، تصور و گونۀ دیگری از عشق با عنوان «عشق آنلاین» است. نظریهپردازی دربارۀ عشق آنلاین و اینترنتی عمر کوتاهی دارد؛ زیرا از پیدایش این پدیده نیز زمان طولانی نمیگذرد. برخی از نظریههای عشق آنلاین همان نظریههای مربوط به روابط دوستانه و یا روابط رمانتیک در زندگی روزمرهاند که به فضای اینترنت نیز توسعه داده شدهاند و برخی دیگر به دوران اینترنت و شکلگیری روابط عاشقانه در این فضا مربوطاند که در ادامه بررسی میشوند.
ایدۀ مثلث عشق یکی از نظریههای شناختهشده دربارۀ عشق، نظریۀ مثلث عشق نام دارد که رابرت استرنبرگ در دهۀ 80 میلادی آن را ارائه کرده است (in: Lubomir, 2009: 17)؛ این نظریه اگرچه عشق را در زندگی عادی و روزمره تشریح میکند، از جهاتی، ظرفیت استفاده برای تحلیل عشق در فضای اینترنت را نیز دارد. استرنبرگ عشق را پدیدهای سهوجهی همچون اضلاع تشکیلدهندۀ یک مثلث و دارای سه مؤلفۀ اصلی یعنی صمیمیت، میل جنسی و تعهد میدانست. وجود این مؤلفهها در هر عشقی متوازن نیست؛ بنابراین، وجود نسبتهای متفاوت صمیمیت، میل جنسی و تعهد میتواند گونههای متعددی از عشق را در زندگی انسانها به وجود آورد. هرچند در نگاه استرنبرگ، عشق کامل و ارزشمند، عشقی است که هر سه مؤلفه را بهطور متوازن در خود داشته باشد و این توازن را در بلندمدت نیز حفظ کند. آهارون بنزئیف (2004) نظریۀ استرنبرگ را توسعه داده و در عشق اینترنتی نیز سه مؤلفۀ عشق استرنبرگ را حاضر دانسته و بر این باور است که در روابط آنلاین نیز صمیمیت شدیدی که لازمۀ عشق است، معمولاً شکل میگیرد و در بعضی موارد، شدیدتر از صمیمیت در روابط رمانتیک عادی نیز گزارش شده است. علت مسئله آن است که در روابط آنلاین، موضوعات ایجادکنندۀ صمیمیت یعنی تبادل ارزشها، افکار، احساسات، سلیقهها و... نقش محوری دارند. ازسوی دیگر، صمیمیت غالباً پیوند تنگاتنگی با خوداظهاریهای افراد دارد و همان طور که میدانیم، میزان خوداظهاری در روابط آنلاین آسانتر و زیادتر است؛ در حالی که در روابط آفلاین وقتی دو طرف بسیار نزدیک و صمیمی میشوند، بهتدریج هزینههای خوداظهاریها آشکار و سبب کُندیِ رشد و توسعۀ صمیمیت میشود و این روند تا آنجا پیش میرود که در نهایت، میان صمیمیت و استقلال از طرف مقابل دوباره تعادل برقرار میشود. چنین مشکلی به نظر بنزئیف در روابط رمانتیک آنلاین وجود ندارد؛ زیرا در فضای اینترنت، رابطۀ بین تعاملات دوسویه و خوداظهاریهای دو طرف تقریباً خطی و همافزاست؛ بدین صورت که با وجود زیادشدن خوداظهاریها، صمیمیت همچنان میتواند افزایش یابد و به روند صعودی خود ادامه دهد؛ زیرا روابط آنلاین هزینههای چندانی بهدنبال ندارند و استقلال دو طرف را نیز تهدید نمیکنند (Ben-Zeev, 2004: 188). دومین مؤلفۀ عشق در نظریۀ استرنبرگ، میل و کشش جنسی میان دو طرف است؛ همان پدیدۀ موجمانندی که برخلاف صمیمیت که به زمان طولانیتری نیازمند است، غالباً زود و سریع شکل میگیرد. به نظر بنزئیف، در عشق آنلاین، میل و کشش جنسی نسبت به طرف مقابل غالباً بهموازات رشدِ صمیمیت افزایش مییابد. از آنجا که در فضای اینترنت بهویژه اینترنت نسل اول، طرف مقابل تا حدود زیادی گمنام و ناشناخته است، آشنایی و صمیمیتِ ایجادشده بهتدریج رشد مییابد و نوعی کشش جنسی میان دو طرف به وجود میآورد. در پیوستار همین واقعیت، بهدلیل ماهیت غیرکامل روابط آنلاین، تصویرسازیها و ایدهآلسازیهای دو طرف، نقش مهمی در این رابطه بازی میکنند. سومین مؤلفه، تعهد و پایبندی به حفظ عشق موجود است. به گمان بنزئیف (2004)، این مؤلفه در روابط رمانتیک آنلاین، ضعیفتر از روابط آفلاین است؛ زیرا در فضای آنلاین افراد آزادترند و دسترسی به دیگران راحتتر است و این دو عامل سبب کاهش تعهد و پایبندی در عشق آنلاین میشود. در همین زمینه، نظریۀ گسترش صمیمیت اروین آلتمن و دالماس تایلور نیز ضمن تمرکز بر شدت ارتباط، نزدیکی و احساس ویژه به طرف مقابل، توسعۀ رابطۀ رمانتیک را فرایندی مرحلهبهمرحله و تدریجی میداند. چهار مرحلۀ گسترش یک رابطۀ صمیمی ازنظر آنان شامل جهتگیری، مبادلۀ عاطفی آزمایشی و اکتشافی، مبادلۀ عاطفی واقعی و در نهایت، مبادلۀ عاطفیِ باثبات میشود. اولین مرحله یا «جهتگیری» به مرحلهای اشاره دارد که شرکا بهطور غیررسمی و شخصی در ارتباط با یکدیگر قرار گرفتهاند. مرحلۀ «مبادلۀ عاطفی اکتشافی»، به معنی مرحلهای است که در آن شرکا، افشای اطلاعات شخصی خود برای دیگری را گستردهتر و عمیقتر میکنند. مرحلۀ «مبادلۀ عاطفی واقعی» به معنی مرحلهای است که شرکا احساسات واقعی خود را نسبت به طرف مقابل بررسی و ارزیابی میکنند و آخرین مرحله یا «مبادلۀ باثبات» مرحلهای است که درآن شرکا آنقدر با هم صمیمی شدهاند که قادر به پیشبینی رفتارها و درک واقعیِ عمل و عکسالعمل یکدیگرند (Ben-Zeev, 2004: 130).
ایدۀ سیالشدگی عشق یکی از موضوعات موردتوجه در فضای نظریۀ اجتماعی معاصر، تغییراتی است که بهدنبال تجربۀ امر مدرن در ساحت تجربۀ انسان پدید آمده است. زیگموند باومن ازجمله متفکرانی است که ایدههای فوق را در تفسیر عشق در دوران مدرن به کار میبندد. وی در کتاب معروف خود، عشق سیال، به ناپایداری و گذرابودن روابط انسانی در دورۀ معاصر تأکید دارد و آن را گفتمان مسلطی میداند که بر همۀ انواع روابط انسانها اعم از روابط دوستی، همسایگی، شغلی و حتی روابط رمانتیک سایه انداخته است؛ به عبارتی، زندگی مصرفی، زندگی است که طرفدار سرعت، تنوع و تازگی است؛ ازاینرو، وقتی مدتی از مصرف یک کالا بگذرد، دیگر آن کالا تکراری میشود و هیچ هیجان و احساس تازه و تجربهنشدهای را نوید نمیدهد. در نگاه باومن عشق نیز اینگونه است؛ یعنی امروزه مجموعه تجربههایی که بهمنزلۀ عشق از آنها یاد میشود، بهشدت افزایش یافته و بهواسطۀ انباشت مهارت انسانها در این فرایند، گویا همواره عشق بعدی را تجربهای لذتبخشتر از عشق فعلی میپندارند (باومن، 1384: 30). رابطۀ رمانتیک در نگاه باومن، از جنس رابطههای شیرین و کوتاه است که برای لذتبردن از آن لازم نیست سختیها را تحملکنیم. تنها چیزی که اهمیت دارد آسایش و راحتی است؛ زیرا هرچه در رابطه کمتر سرمایهگذاری شود، انسان کمتر در معرض آسیبهای آن قرار میگیرد. امروزه افراد بهشدت خود را نیازمند به ایجاد رابطه احساس میکنند و در عین حال، از مرتبطبودن بهویژه مرتبطبودنِ همیشگی بیمناکاند؛ زیرا میترسند در چنین وضعیتی بار سنگینی بر دوش آنها تحمیل شود و آزادی آنها را بهشدت محدود کند (نظری، 1398: 99). به نظر میرسد نظریۀ باومن در روابط آنلاین بیشتر صدق میکند؛ زیرا در فضای سایبری که در آن محدودیتها و موانع اجتماعی و محیطی کمتر است، عشقهای چندوجهی و همزمان بسیار آسانتر و باور به آنها نیز تا اندازهای واقعگرایانهتر است؛ در حقیقت، ماهیت غیرفیزیکی و غیرمادی روابط آنلاین، شکلهای گوناگونی از روابط را ایجاد میکند که هرکدام بر یک جنبه از زندگی فرد تمرکز دارند. بدین ترتیب، ملاحظه میشود که اینترنت اساساً دستاندرکار ساخت جهان تازهای با خصوصیات ویژه و ماهیت جدید است. در این میان، عشق آنلاین نیز بر پایۀ همان تجربیات عشقی عادی ولی صرفاً فاقد برخی نشانهها و ویژگیها نخواهد بود؛ بلکه الگوهای جدیدی از عشق و با ساختاری کاملاً متفاوت، آن هم به کمک تجهیزات فنی بدیع و تازۀ فناوریهای اطلاعات و ارتباطات در حال شکلگیریاند. بدون تردید، ساختار روابط رمانتیک، شیوههای مشارکت در این روابط و الگوهای تجربهکردن عشق در فضای اینترنت در آینده بسیار متنوع شده است و حالوهوایی متفاوت از روابط رمانتیک معمولی پیدا خواهد کرد و شناختن این الگوها یکی از اولویتهای مطالعاتی را در علوم اجتماعی تشکیل خواهد داد؛ ازاینرو، پژوهش حاضر بهدنبال آن است تا با رویکردی پدیدارشناسی، تحولات معنایی عشق و رویههای کنش عاشقانه را در حد توان شناسایی کند. حرکت بهسمت بازخوانی نقش این قلمرو، ازسویی موجب فهم وضعیت و واقعیتهای درون وضعیت امروز میشود و ازسوی دیگر، همین فهم میتواند زمینههای تدوین سیاستهای فرهنگی بسترمند را فراهم کند. مقصود از سیاستهای فرهنگی بسترمند، حرکت بهسمت نوعی از تدوین سیاستگذاری فرهنگی است که با کنشگران اجتماعی از جهان تجارب زیستی خودشان روبهرو شود و از بطن سیاست تعاملی به مهندسی فرهنگی دست یازد. از همین منظر، پژوهش حاضر نوعی تلاش اکتشافی در جهت فهم لایههای ادراکی کنشگران اجتماعی تجربهکنندۀ عشق آنلاین و روشنکردن مضامین ذهنی استفادهشده بهوسیلۀ آنان در تفسیر جهان بیرونی و عینی است.
روش پژوهش پژوهش حاضر با استفاده از روش کیفی و بهرهگیری از رویکرد پدیدارشناسی انجام شده است؛ روشی که به گمان پژوهشگران پدیدارشناسی، هدفش توصیف پدیدۀ خاص و نمود آن و یا تفسیر تجربیات زندگی است (Streubert & Carpenter, 1999). همان گونه که هوسرل قصد داشت رویکرد دقیق و بیطرفانهای ایجاد کند تا به درک زیرین و اساسی لایههای گوناگون آگاهی و تجربۀ انسانی برسد (Fochtman, 2008; Wojnar & Swanson, 2007)، قصد ما نیز از کاربرد پدیدارشناسی در این پژوهش، این بوده است که این روش به مطالعۀ معانی ضروری و تجارب تکرارشونده و رایج در زندگی فرد میپردازد (Nee Nee et al., 2015). برای گردآوری دادهها، از تکنیک مصاحبۀ عمیق و نیمهساختاریافته بهره گرفته شده است. مدت زمان مصاحبهها بین50 تا 90 دقیقه بود. انتخاب اعضای نمونه براساس منطق حداکثر تنوع و مبتنی بر هدف پژوهش انجام شد. تمام پاسخگویان برحسب معیارهایی چون عضویت بالای دو سال در شبکههای اجتماعی و تجربۀ رابطۀ عاطفی آنلاین انتخاب شدهاند. تعداد مصاحبهها تا زمان اشباع اطلاعاتی ادامه یافت و در مجموع، 19 مصاحبه انجام شد. همۀ مکالمات بهصورت آنلاین و غیرحضوری و ازطریق شبکۀ واتساپ گرفته شد. در طول مصاحبهها به پیامهای غیرکلامی مصاحبهشوندگان نیز توجه شد و پژوهشگران آنها را ثبت کردند. در تجزیهوتحلیل دادهها نیز از روش هفتمرحلـهای کـولایزی استفاده شد (Shosha, 2012: 34) که این مراحل به ترتیب عبارتاند از: تایپ مصاحبهها و مطالعۀ مروری، شناسایی جملات معنادار، تلخیص معانی کدبندیشده، ترکیب کدها و تشکیل تمها و دستهها، ترکیب کدها و توصیف پدیدۀ مطالعهشده، کاهش مقولات و تمها برای تشکیل یک ساختار روایی و در نهایت، بازگشت به مشارکتکنندگان برای اعتباریابی تفسیرهای پژوهشگر از توصیف آنان.
یافتهها گام 1: در این مرحله متن تمام گفتگوی مصاحبهشوندگان چندین بار خوانده شد تا درکی کلی از محتوای توصیف مشارکتکنندگان پیدا شود. این گام کمک کرد تا واقعیت در خارج از مقولات ذهنی پژوهشگر و بهصورت مستقیم از بنیاد تفاسیر پاسخگویان بازبینی شود. گام 2: جملات و عبارتهایی که حامل تفاسیری مرتبط با تصور عشق، دلالتهای معنایی عشق و تحولات رابطۀ عاشقانه در فضای زیست آنلاین و نوع کنشگری عاطفی در فضای آنلاین و رویههای رفتاری در روابط بودند، در این مرحله استخراج شدند. این عبارتها در فایل جداگانهای ثبـت و بـراسـاس نام مصـاحبهشونده و شمارۀ پاراگراف کدگذاری شدند. 231 عبارت معنـادار از 19 مـتن مصاحبه در این مرحله شناسایی شد. گام 3: در این مرحله ابتدا عبارتهای معنادار استخراج و سپس در فرایند کدگذاری، فرمولهبندی شدند. کدگذاری در این مرحله بدین شیوه بود که از مجموع 231 عبارت حامل معنی و 231 عبارت فرمولهشده به وجود آمدند و برای دستیابی به معناداربودن عبارتها، چندین بار مرور و بررسی شدند. جدول 1 نمونـههـایی از چگـونگی تبـدیل عبارتهای معنادار به معانی فرمولهشده را نشان میدهد.
جدول 1- فرایند تبدیل عبارتهای معنادار به عبارات فرمولهشده Table 1- The process of converting meaningful expressions into formulated expressions
نگاه به جدول 1 نشان میدهد پاسخگویان از کلمات متنوع و متفاوتی همچون «رخداد ساده، همزیستی بدون دردسر و گشایش امکان آشنایی» برای ترسیم عینی فضای ذهنی خود استفاده میکنند. ازسوی دیگر، میتوان دید که افراد از نوعی شکاف در عرصۀ تجربۀ زیسته سخن به میان میآورند؛ چنانکه در توصیفات آنان، ضمن اشاره به زمان اکنون که عشق را امری بینیاز از فداکاری و گذشت یکطرفه و زیاد میداند، در ارجاع به زمان گذشته، عشق را موضوعی «هیجانی، اسطورهای، حامل انتظار و دوری» تصور میکند؛ در واقع، با تغییر ساختاری فضای ارتباط عاشقانه، تغییر نگرشی و عملکردی در ساحت تجربۀ عاشقانه، خود را پدیدار میکند. موضوعی که آلفرد شوتس در تشریح صورتهای پدیداری با تأسی از وبر و هوسرل طرح میکند. شوتس بر این باور بود که جامعه از ادراک و معنابخشی اعضای ساختار اجتماعی نشئت میگیرد و ازطریق شیوههای تفسیری آنان برپا میگردد و هم ساختار اجتماعی و هم مضامین موردنیاز برای پیشبرد عمل در ساختار، با معنابخشی و شیوههای تفسیری کنشگران اجتماعی ساخته میشوند (به نقل از فریار، 1373: 202-188). در این معنا، تجربۀ زیستۀ کنشگران این پژوهش بیانکنندۀ این است که فضای مجازی نخست از خود عشق، به تعبیر وبر، افسونزدایی میکند و همچنان که والتر بنیامین (1394) نشان میدهد، فناوری امکان تجربۀ دموکراتیک هنر را پدید آورد، فضای مجازی نیز بهواسطۀ دموکراتیککردن ساحت تجربۀ آشنایی و عاشقانگی برای همگان، از مضمون عشق تقدسزدایی و افسونزدایی میکند. در پیوستار همین افسونزدایی است که میتوان دید تفسیر کنشگران از تجربۀ عشق در دوران اکنون، توصیفی جسمانی است و آنان تجربۀ امر جنسی را موضوعی عادی و عاری از قضاوتهای داغگذار توصیف میکنند (احمدی، 1394: 75). گام 4: در این مرحله، معانی فرمولهشده دستهبندی شدند. دستهبندیهای حاصل از این مرحله، بیـانکنندۀ سـاختار منحصـربهفردی از زیرمقولهها هستند و هر زیرمقوله بهصورتی کدگذاری شـده است کـه همۀ معـانی فرمولـهشـدۀ مربوط به گروه معانی را شامل شود. سپس گروههای زیرمقولهها که منعکسکنندۀ دیـدگاه خاصـی هستند، با یکدیگر ادغام شدند تا ساختار متمایزی از مقوله را شکل دهند؛ به این معنا که هر یک از معانی فرمولـهشـده» فقط در یک خوشۀ تمی که ازنظر معنایی متمایز از ساختارهای دیگر است، قرار میگیـرد» (Shosha, 2012: 35). بر مبنای این گام، 13 زیرمقوله در 4 مقوله قرار گرفتهاند؛ برای نمونه، جدولهای 2، 3، 4 و 5 فرایند ساخت مقولۀ دوم «تحولات پدیدآمده در شکل و درک روابط عاشقانۀ فضای زیست آنلاین» را نشان میدهند. مقولههای دیگر هم مبتنی بر همین نمونه ساخته شدهاند.
جدول 2- نحوۀ ساخت زیرمقولۀ «تصنعیشدن ابرازهای عاشقانه» Table 2- How to construct the sub-category "artificialization of romantic expressions"
یکی از مقولاتی که از خلال توصیفات مشارکتکنندگان استخراج شد، مقولهای است که به تحولات پدیدآمده در عرصۀ تجربۀ عاشقانۀ آنلاین اشاره دارد؛ اما باید به این نکته اشاره کرد که همچون دلالتهای معنایی متکثر از عشق، در اینجا نیز با صور متفاوتی از تحولات روبهرو هستیم؛ چنانکه برخی از مشارکتکنندگان، تجربۀ عشق مجازی را بهدلیل «فقدان حضور طرف مقابل»، «وجودنداشتن امکان لمس و حس فیزیکی»، «تجربۀ باواسطۀ عواطفی چون خنده، عشق و ناراحتی» و «تنوعطلبی شکلگرفته در عشق مجازی»، تجربهای تصنعی و فاقد شورانگیزیهای لذتبخش عشق حضوری میدانند. بعضی افراد این تصنعیبودن را با اشاره به جایگزینشدن اشکال و علامات بهجای ابراز کلامی عواطف بیان میکردند؛ چنانکه مینا میگوید: «احساسمون رو با استیکرهای آمادهشده از قبل و شبیه به هم نشون میدیم. مثلاً استیکر خنده میفرستیم اما نه خودمون میخندیم و نه طرف مقابل خندۀ ما رو میبینه. صرفاً به نظرم یه صورتک میبینه که شبیه به من نیست». بعضی دیگر از افراد، این تصنعیبودن را با اشاره به تفاوت هویت واقعی و مجازی گره میزنند. در این نوع توصیفات، در واقع میتوان صورتی از اندیشهای را جست که در سنت کنش متقابل و پدیدارشناسی در مباحث هویتی طرح میشود؛ چنانکه هربرت مید وقتی از ساختار هویت «من» سخن میگوید، هویتی رها از قید تناسبات اجتماعی را به تصویر میکشد که پیشبینیناپذیر و عقلانینشده است یا وقتی روزنبرگ از تمایز میان خود دلخواه، خود موجود و خود آرمانی سخن میگوید، بر تلاشهای کنشگران در ساخت انواعی از خود در عرصۀ اجتماعی سخن میگوید. بر این مبنا باید گفت بخشی از تصنعیبودن فضای مجازی به این امکان بازمیگردد که کنشگران میتوانند تصویری خیالی و دستکاریشده از خود برای طرف مقابل بسازند؛ برای مثال، سعید در این زمینه میگوید: «این فضا آدما رو دلتنگتر میکنه؛ چون تا یه حدی قابلیت داره. آدما سعی میکنن یه چیزی دیگه نشون بدن و سعی میکنن خودشونو واقعی جلوه بدن و هر روز این آیینه رو قشنگتر کنن (با ویس ویدئوکال یعنی شنیدن صدای آدمها و دیدن تصویرشون) اما بازم به نظرم تفاوت هست. این امکانات مشکل رو حل نمیکنه». سایر مصاحبهها در این بخش در قالب جدول 2 فرمولهبندی و خلاصه شده است؛ اما دربارۀ مقولۀ تحولات معنایی پدیدآمده، یکی از زیرمقولههای تلخیصشدۀ دیگر، زیرمقولهای به نام «سیالیتیافتن روابط عاشقانه» است. در این زیرمقوله، با نظرهای مشارکتکنندگانی روبهرو میشویم که اعتقاد دارند فضاهای مجازی امکان تجربۀ روابط متعدد و متنوع را پدید آوردهاند؛ همچنان که عاطفه و سپیده میگویند: عاطفه: «گاهی واقعاً درک میکنیم اون رابطه تموم شده و وارد رابطۀ جدید میشیم یا برای فراموشکردن اون آدم به یه آدم دیگه پناهنده میشیم». سپیده: «اگر اون تایمی که ارتباط داشتیم، طرفم آنلاین نبود یا پاسخم رو دیر میداد، حتماً میرفتم با یکی دیگه حرف میزدم». نظرهای مشارکتگان در این بخش، در دلالت صریح خود حامل این معناست که گشودگی فضای آنلاین فرصت گستردهای برای شکلدهی آشناییهای تازه و روابط تازه در اختیار میگذارد و همین امر دردهای عاطفی ناشی از اتمام روابط و زمان خیالپردازی عاطفی نسبت به معشوقۀ قبلی را کاهش میدهد و همین موضوع «ترس از تنهایی» را کمرنگ میکند؛ اما در دلالت ضمنی خود نشاندهندۀ این نیز هست که ترجیحات ذوقی افراد در تجربۀ عشق تغییر کرده است. در این معنا افراد در زمان کوتاهی میتوانند روابط متفاوتی را تجربه کنند و در قید وفاداریهای مقیدکنندۀ عشق سنتی نمانند. از همین رو، در عشق آنلاین با نوعی دیالکتیک روبهرو هستیم؛ دیالکتیکی که در «کمشدن عمق کیفی روابط» و «وسعتیافتن کمی روابط» پدیدار میشود که ماحصل این دیالکتیک، ایجاد فرصت «فراموشی» بدون درد «منزوی»شدن است. سعید در این زمینه میگوید: «اگر چند هفته بعد از اتمام فرد مناسبم بیاد، سعی میکنم قبلی رو فراموش کنم و گذشته رو پشت سر بذارم». معانی فرمولهشده در جدول 3، سایر صورتهای توصیفی اشارهشده بهوسیلۀ مشارکتکنندگان این پژوهش را نشان میدهند.
جدول 3- نحوۀ ساخت زیرمقولۀ «سیالیتیافتن روابط عاشقانه» Table 3- How to build a subcategory "fluidity of romantic relationships"
در پیوستار سیالشدن روابط، با تحول دیگری در عرضۀ عشق آنلاین روبهرو میشویم که در جدول 4 «رویکرد تعویض رابطه بهجای رویکرد ترمیم» نامگذاری شده است. این زیرمقوله بیانکنندۀ این است که اگر در عشق سنتی و تجارب واقعی پیشین، افراد در «ساخت رابطه، حل مسائل، تغییر رویههای رفتاری» و در یک معنا در جهت حفظ رابطه با وجود مشکلات، تلاش میکردند، در تجربۀ معاصر از عشق در فضاهای آنلاین، چنین رویکردی ارزش خود را از دست میدهد؛ در واقع، کنشگران در تجارب آنلاین خود از عشق، بهجای ایستادگی در لحظات بحرانها و آشوب درون رابطه و تلاش در جهت بازسازی و ترمیم، بهسمت راهبرد تعویض رابطه سوق پیدا میکنند؛ برای مثال، امین در این زمینه میگوید: «در کل به نظرم بهترین رابطه ساختنیه. پیداشدنی نیست؛ اما اگر ترمیم نشد باید یکجایی تموم بشه و پشت سر گذاشته بشه. من خودم تو یک مورد تلاش برای ترمیم کردم؛ اما بدتر شد. در نتیجه، تموم کردم و یک بار هم بدون تلاش زیاد از حد برای ترمیم تموم کردم». در اینجا این نکته اهمیت دارد که حرکت بهسمت تعویض از دلایل متفاوتی سرچشمه میگیرد؛ در واقع، گرچه با کنش یکسانی روبهرو هستیم، دلایل متفاوتی پشت نیتهای معتقد به تعویض وجود دارد. این دلایل عبارتاند از: «دسترسی به افراد بیشمار دیگر، نداشتن آموزش مهارت مبتنی بر ترمیم، فروریزی تابوی تعدد رابطه، رشد اعتمادبه نفس افراد، سختبودن ترمیم، تصور بیمشکل بودن روابط دیگر، دریافت پیشنهاد متعدد از دیگران هنگام رابطه با دوست فعلی». در این زمینه شیوا چنین میگوید: «اولاً که دسترسی به آدمای مختلف زیاده، جایی یاد نمیدن بهمون که رابطه رو نگه داریم و البته اینم بگم که تابوی تعویضکردن رابطه هم از بین رفته. ازطرفی اعتمادبهنفس و شخصیت فردی آدما هم رشد کرده و نیازشون به حضور شخص دیگه شاید کمتر شده». سایر نظرهای مشارکتکنندگان در قالب جدول 4 فرمولهبندی شده است.
جدول 4- نحوۀ ساخت زیرمقولۀ «رویکرد تعویض رابطه بهجای رویکرد ترمیم» Table 4- How to construct the subcategory "relationship change approach instead of restoration approach"
در نهایت، از دیگر تحولات پدیدآمده در بستر تجربۀ عشق آنلاین، تحولی است که در جدول 5 با عنوان «تعدیل شرمهای اجتماعی مرتبط با روابط عاشقانه» بدان اشاره شده است. این زیرمقوله نشاندهندۀ این است که کنشگران به میانجیگری تجربۀ عشق آنلاین اعتقاد دارند. ازسویی، توانستهاند از امور شخصیتی همچون «کمرویی و خجالت» عبور کنند و ازسوی دیگر، فاصلۀ خود را با عرف اجتماعی معتقد به صورتهای بهنجار رابطه که در موضوع «ازدواج رسمی» معنا مییابد، بیشتر کنند؛ البته باید بدین نکته اشاره داشت که موضوع عبور از شرم برای دختران، صورتهای مصداقی متنوعتری را در بر میگیرد؛ چنانکه در این رابطه آنها در موارد بیشماری به موضوعاتی همچون «دوران قاعدگی، پردۀ بکارت و طرح پیشنهاد بهوسیلۀ خودشان» اشاره کردند. نیلوفر در این رابطه میگوید: «میدونی خوندن مطالب درون اینستا کمک کرده به من تا ببینم چیزهایی که قبلاً ترسناک بودن، چیز مهمی نیس. مثلاً پریودی یا بکارت و اینکه نیاز جنسی یه نیازه مثل نیاز به غذاخوردن، مثل نیاز به آبخوردن و ما باید به این نیاز بدنمون اهمیت بدیم و قبلاً مث یه تابو بود و ترس داشت آدم از بیانش». این زیرمقوله اگر به تعبیر پشت صحنه و جلوی صحنۀ گافمن رجوع کنیم - که جلوی صحنهها را صحنههای همگانی زندگی میداند که لحظۀ نمایش بازیهای تعاملی است و پشتصحنهها محل تجلی صورت واقعی فرد برای خودش است - بدین معناست که فضای مجازی امکان آمدن به جلوی صحنۀ آن قسم از وجوه زندگی را پدید آورده است که پیشتر در لحظات خصوصی بدان اندیشیده میشد. محمدحسین در این رابطه میگوید: «تابوهایی مثل خصوصیبودن خیلی از رفتارهای آدمها که قبلاً مال اتاق خواب بودن و کسی نمیدیدشون رو عدهای برای معروفیت و به اصطلاح مدرن و امروزی یا کول بودن به معرض نمایش گذاشتن». در این زمینه در جدول 5، نظر سایر مشارکتکنندگان در زیرمقولۀ «تعدیل شرمهای اجتماعی مرتبط با روابط عاشقانه» آمده است.
جدول 5- نحوۀ ساخت زیرمقولۀ «تعدیل شرمهای اجتماعی مرتبط با روابط عاشقانه» Table 5- How to construct the sub-category "moderation of social shame related to romantic relationships"
در نهایت و در انتهای گام 4، بر مبنای روش کولایزی که به طرح نقشۀ تماتیک منتهی میگردد، فرایند کدگذاری مقولات این پژوهش براساس نمونههای ارائهشده در جدولهای 2، 3، 4 و 5 دربارۀ سایر مقولات و زیرمقولات آن در جدول 6 ارائه شده است. هر 4 مقولۀ ایجادشده، سیر معنایی خاصی را دربارۀ نحوۀ زیست پاسخگویان در فضای مجازی به تصویر میکشند؛ بهگونهای که در مقولۀ اول، دلالتهای معنایی عشق، در مقولۀ دوم، تحولات پدیدآمده در شکل و درک روابط عاشقانۀ فضای زیست آنلاین، در مقولۀ سوم، اشکال کنشگری برای شروع روابط عاشقانۀ آنلاین و در مقولۀ چهارم، رویههای رفتاری پس از شکلگیری روابط عاشقانۀ آنلاین به دست آمده است. گام 5: در این مرحله از تجزیهوتحلیل، تمام مضامین بهدستآمده در توصیف جامعی تعریف شدند و پـس از ادغام همۀ مقولههای مطالعهشده، فرایند «دلالتها، تحولات معنایی، اشکال کنشگری و رویههای رفتاری» بهمنزلۀ ساختار کلی پدیده استخراج شد که توضیحات بیشتر دربارۀ این گام، در بخش نتیجه ذکر میشود. گام 6: در این مرحله که نسبتاً مشابه با گام 5 است، بهدنبال معـانی جـامع نبـودیم و بیشتر تمرکز در ایـن مرحله، تقلیل یافتهها و حذف توصیفات زائـد و نامرتبط از سـاختار کلـی بود. برخـی اصلاحات برای ایجاد ارتباط شفاف بین زیرمقولهها و مقولههای استخراجشده انجام شد و برخی عبارتهای مبهم و یا جملات تکراری که منظور مشابهی را میرساندند و یا توصیف کلی را ضعیف میکردند، حذف شدند. گام 7: در این مرحله بهدنبال اعتبارسنجی یافتههای پژوهش بودیم؛ زیرا پایبندی به متن در پژوهش و اعتبار یافتهها جزء مبانی اولیۀ پژوهش کیفی است که در روش پژوهش پدیدارشناسی نیز اهمیت فراوان دارد. کولایزی برای اعتبار نهایی قائل به بازگشت پژوهشگر بهسمت مشارکتکننده است و اشاره میکند که مهمترین معیار ارزیابی یافتـههـای پژوهش پدیدارشـناختی، ازطریق اعتباریابی مشارکتی که در واقع به معنای در میان گذاشتن تفسیر با مشارکتکنندگان پژوهش است، امکانپذیر میشود (Speziale & Carpenter, 2007)؛ بنابراین، این گام بـا بازگشت مجدد به مصاحبهشوندگان و در میان گذاشتن یافتههای پژوهش و مباحثـه بـا آنهـا انجـام شـد. در نهایت، همۀ شرکتکنندگان رضایت خود را از این نتـایج - کـه نشـاندهنـدۀ احساسـات و تجارب ایشان بود - اعلام کردند.
جدول 6- نقشۀ تماتیک نهایی از پاسخ پاسخگویان Table 6- The final thematic map resulting from the respondents' answers
نتیجه پژوهش پیش رو با هدف فهم پدیدارشناختی دلالتها و تحولات معنایی عشق و رویههای رفتاری در روابط عاشقانۀ آنلاین انجـام شـده اسـت. بـه همین منظور و در جهت راهیابی به لایههای ادراکی کنشگران از روابط عاشقانۀ آنلاین و تحولات رخداده در روابط عاشقانۀ موجود در فضاهای آنلاین، روش پدیدارشناسی توصیفی با اتکا به رویکرد تحلیلی کولایزی استفاده شد. فرایند روششناختی در این پژوهش بدین صورت بود که پس از انجام مصـاحبه با شرکتکنندگان، عبارتهای معنادار شناساییشده و سپس معانی فرمولهشده مبتنی بر عبارتهای معنادار اسـتخراج شدند. پس از ادغام معانی فرمولهشده و دستهبندی آنها، زیرمقولهها و سپس مقولهها حاصل شدند کـه در نهایت، دستههای زیرمقولهها و مقولههای بهدستآمده، ساختار تماتیک نهایی ارائهشده را تشکیل دادند. اعتبار یافتههای پژوهش با ارجاع مجدد به مشارکتکنندگان و ارائۀ یافتهها به پاسخگویان حاصل شـده است. علاوه بر این، با تکیه بر رویکرد (در پرانتز گذاشتن) که مبتنی بر تعلیق و کنارگذاشتن پیشفرضها و هرگونه تعصب ذاتی در باورهاست (Shosha, 2012: 41)، سعی شد به رفتارهای فرهنگی پاسخگویان در روابط عاشقانۀ آنلاین از دریچۀ تفسیرهای خودشان توجه شود. دربارۀ تحلیل یافتههای پژوهش باید گفت با استفاده از روش کولایزی، از پدیدۀ مطالعـهشده، چهار مقولۀ اصلی حاصل شـد کـه عبـارتانـد از: دلالتهای معنایی عشق، تحولات پدیدآمده در درک و شکل روابط عاشقانۀ آنلاین، اشکال کنشگری برای شروع روابط عاشقانۀ آنلاین و رویههای رفتاری پس از شکلگیری روابط عاشقانۀ آنلاین؛ بنابراین، برای بررسی چهار مقولۀ اصلی و زیرمقولههای موجود در بستر هر مقوله، ابتدا باید گفت افراد برای عشق معانی متفاوتی قائلاند؛ چنانکه توصیفهای پاسخگویان در زیرمقولههای مندرج در ذیل مقولۀ دلالتهای معنایی عشق نشان میدهد عشق ساحت گستردهای از معانی و تفاسیر را در بر میگیرد و در این میان، برخی عشق را همزیستی صلحجویانۀ مبتنی بر گفتگو و بینیاز از قراردادهای رسمی مبتنی بر ازدواج میدانند و رخداد عشق را نیازمند عواطف پرشور و انقلاب درونی نمیدانند؛ بلکه تبدیل این رخداد به رابطه را نیازمند آشناییهای خلقی و روحی در بستر ابرازهای عاطفی میدانند. برخی پاسخگویان عشق را در معنای همراهی و حل مشکلات یکدیگر تفسیر کردند و بیشتر یک قالب دوستانه برای آن متصورند و برخی نیز آن را در معنای تقدیم و دریافت دوطرفۀ احساسات و نوعی تبادل برابر، گسترهای از عواطف چون گذشت، همکاری، دلتنگی و میل میدانند؛ در واقع، بستر قرارگرفتن فرد در فضای زیست آنلاین و تعاملات و واقعیتهای فرهنگی گسترشیابنده، لایههای ادراکی کنشگران نسبت به برقراری روابط عاشقانه و امکانهای آنها در تجربۀ این روابط و خود عرصۀ تجربۀ عشق را دچار تحول و تغییر کرده است. مسئلهای که در ذیل مقولۀ دوم با 5 زیرمقولۀ متمایز نشان داده شده است. زیرمقولۀ نخست مقولۀ دوم نشان میدهد کنشگران نسبت به شیوههای ابراز عاطفی در فضاهای آنلاین، احساس تصنعیبودن دارند و معتقدند استیکرها و ابزارهای تصویر ازپیشساخته، وجودنداشتن امکان لمس و حس تجربی فیزیک حضور و تشدید توجه به ویژگیهای ظاهری، موجب ساده و سطحیشدن عواطف ناب شده است. در زیرمقولۀ دیگر این مقوله که با عنوان «سیالیتیافتن روابط عاشقانه» کدگذاری شده است، معانی فرمولهشده براساس عبارات معنایی پاسخگویان نشان داد در روابط امروزی، افراد درگیر رابطه در لحظات فقدان پارتنر خود، شخص سومی را کنار رابطۀ خود انتخاب میکنند یا پس از اتمام رابطه، در زمان کوتاهی وارد رابطۀ دیگری میشوند و چندان درگیر خاطرات و سرنوشت رابطۀ قبلی خود باقی نمیمانند و آمادگی برای شروع رابطه از دورههای قبلی و روابطی که در دنیای واقعی شکل میگرفته است، بیشتر شده است؛ چنانکه اگر در فرهنگ گذشته، عشق ناب و پایدار یک ارزش محسوب میشد، در بستر شبکههای آنلاین، کنشگران نوعی سیالیت، تنوع و ناپایداری را در روابط عاشقانه تجربه میکنند. هچنان که باومن در کتاب عشق سیال اعتقاد دارد، در دوران مدرن، روابط و پیوندهای عاطفی دچار نوعی شکنندگی میشود و افراد از همیشگیشدن روابط بهدلیل سلب آزادیها هراس دارند (باومن، 1384: 37-10) و امروزه مجموعه تجربههایی که بهمنزلۀ عشق از آنها یاد میشود، بهشدت افزایش یافته است و بهواسطۀ انباشت مهارت انسانها در این فرایند، گویا همواره عشق بعدی را تجربۀ لذتبخشتری از عشق فعلی میپندارند (باومن، 1384: 30). این مسئله نشان میدهد ما وارد تجربۀ مدرن از زندگی و عشق شدهایم؛ موضوعی که مارشال برمن (1390) از تعابیری همچون «زندگی سرشار از معما و تناقض» در اطلاق وضعیت مدرن استفاده میکند و مدرنبودن را مهیای تحقق امکانات جدید در عرصۀ تجربه و ماجرا میداند و اعتقاد دارد مدرنیتۀ «سیالی» که ما امروزه ساکنش هستیم، جهانی است که در آنجا «هر کاری و هر حرفی رواست» و ما بخشی از اجتماعیت «سبکتر، پراکندهتر و بسیار متحرک» هستیم که در آن، هیچ مجموعهای از محدودیتها و هیچ مجموعهای از قوانین مسلم وجود ندارد؛ اما باید بدین نکته توجه داشت که ازنظر تجربۀ امر مدرن در جامعۀ ایرانی، ما بیش از آنکه مدرنیته بهمنزلۀ وجه فرهنگی امر مدرن را تجربه کرده باشیم، در مدرنیزاسیون که وجه فناورانۀ امر مدرن است، با فاصلۀ زمانی کمی از تجارب غربی در حال حرکت هستیم. از همین رو، بخشی از این سیالیت که قالب غیراخلاقی به خود میگیرد، ناشی از ناسازی توسعهای میان مدرنیته و مدرنیزاسیون است و اینکه نوعی تفاخر فرهنگی میان وجه فرهنگی-اخلاقی با وجه فناورانۀ امر مدرن در تجربۀ فضای مجازی وجود دارد. از همین رو، میتوان گفت در ذیل نتایج پژوهشهای خارجی، فضاهای مجازی بهمنزلۀ فضاهای مکمل زیست اجتماعی کنشگران، عرصۀ تعامل را پوشش میدهند؛ در حالی که در جامعۀ ایرانی، ساحت مجازی در حال غلبه بر حیات واقعی است. ازسوی دیگر، فضاهای آنلاین با تغییر پندارهای فرهنگ عمومی جاری در فضای واقعی، برای کنشگران امکان عبور از شرمها و تابوهای اجتماعی را فراهم میآورند. به این تغییر نگرش، اینگونه میتوان نگاه کرد که واقعیت مجازی، امکان انواع تجارب ذهنی را فراهم میکند که سایر جنبههای تسلطآمیز فرهنگی دیگر را منقطع یا متوقف میکنند (Praprotnik, 2004: 2). جنبۀ دیگر تحول در عرصۀ روابط عاشقانه، غلبۀ رویکرد تعویض رابطه به رویکرد ترمیم و بازسازی رابطه است؛ چنانکه بیشتر پاسخگویان این پژوهش اعتقاد داشتند ترمیم، موضوعی انرژیبر، زمانبر و نیازمند حوصله است؛ موضوعی که باومن آن را اینگونه طرح میکند: «انسانهای مدرن امروزی تنها رابطه میخواهند؛ اما با خوبیهای آن، نه مشکلاتش» (باومن، 1384: 37-10). در همین زمینه گیدنز معتقد است شرایط فرهنگی مدرن، درک ما را دربارۀ نقش صمیمیت در روابط تغییر داده است؛ چنانکه ما دیگر در پی آن نیستیم که سروسامان بگیریم و در اسرع وقت بچهدار شویم؛ بلکه با احتیاط پیش میرویم و روابط متنوعی را یکی پس از دیگری با ذائقۀ خود میآزماییم تا رابطۀ مطلوب خود را بیابیم (به نقل از اسکات، 80:1397). ازسوی دیگر، رویکرد بهسمت تعویض را از خلال تغییراتی که در تعهد به رابطۀ عشق مجازی رخ دادهاند، باید بازخوانی کرد؛ چنانکه بنزئیف (2004) معتقد بود این مؤلفه در روابط رمانتیک آنلاین، ضعیفتر از روابط آفلاین است؛ زیرا در فضای آنلاین افراد آزادترند و دسترسی به دیگران راحتتر است. نتایج پژوهش کورن وِل و لندگرن (2001) نشان میدهد بسیاری از کاربران معتقدند روابط رمانتیک آنها در فضای آنلاین بیشتر حالت سرگرمی و تفریح داشته و برای آنها این رابطه هرگز به معنای یک رابطۀ جدی، بلندمدت و همراه با تعهد و پایبندی نبوده است؛ اما گرچه وفاداری در تجربۀ این نوع از عشق کمتر است، نتایج این پژوهش نشان میدهد فضای مجازی نقش پررنگی در شکلدهی و فراهمسازی موقعیت کنش برای افراد دارد. دو زیرمقولۀ دیگر مقولۀ دوم، بازنمایی از تغییرات در ادراک و عملکرد فرهنگی و هنجاری افراد است؛ بدین معنا که زیرمقولۀ «جرئتبخشی و تعدیل شرمهای اجتماعی» و زیرمقولۀ «فروریزی تابوهای جمعی» نشان میدهند ساحت تعاملی افراد و تجربههای امروزی از عشق در فضای آنلاین، در نسبت با باورداشتها و سازۀ فرهنگ ایرانی تغییر یافته است؛ بهطوری که افراد به زندگی اکنونی، اینجهانی و زمینی بیش از زندگی پرهیزمحور مبتنی بر اندیشههای معنوی و آنجهانی گرایش دارند و در این تغییر گرایش، تجربۀ لمسی در رابطۀ عاشقانه که با ارزشهای فرهنگ نسلهای پیشین تضاد دارد، نهتنها یک ضدارزش نیست، بلکه بدن بهمنزلۀ موضوعی نگریسته میشود که به فرد تعلق دارد نه جامعه. این موضوع با در نظر گرفتن مقولۀ جنسیت اهمیت بیشتری مییابد؛ چنانکه با حرکت از مردان بهسمت زنان، میتوان مشاهده کرد که تعدیل شرمها و فروریزی تابوها، موضوعی است که زنان بیشتر بدان اشاره میکنند؛ این اشارات بر این اساس میتواند تعبیر شود که فرهنگ پیشینی جامعۀ ایرانی، زنبودن را با مضامینی همچون «حیا، وقار و سربهزیر» پیوند زده و به این موضوع در فرهنگ پیشینی بهمنزلۀ یک ارزش اجتماعی توجه شده است؛ اما در بخشی از فرهنگ، دختران و زنان امروزی مایۀ خجالت، ترس و خودسرکوبی تلقی میشود. از همین رو، آنان بهشکل آزادانهتر و خارج از مرز و محدودهای تعیینشده بهوسیلۀ فرهنگ «شهر و خانواده» حرکت میکنند. موضوع مهم دیگر، فهم اشکال کنشگری برای آغاز رابطه و رویههای رفتاری در طول رابطه است. در این قسمت، زیرمقولههای هر مقوله و عبارات فرمولهشده نشان میدهند دو شکل از کنشگری در روابط عاشقانۀ آنلاین وجود دارد؛ ازسویی، برخی کنشگران بهصورت فعالانه ازطریق پیشنهاددادن مستقیم و یا در اشکال غیرمستقیم ازطریق کامنتگذاشتن زیر پستها و لایککردن پستهای فردی که به او تمایل دارند، گامهایی را در جهت آغاز رابطه برمیدارند که در این بخش مرور مصاحبهها نشان داد پسران بهشکل فعالانهتری در این زمینه اقدام میکنند. نوع دیگر کنش، مرتبط با افرادی است که بیشتر منتظرند افراد بهسمت آنها بیایند و در شروع گفتگوها نیز برخورد رسمی و سردی دارند و از استیکر بیش از کلام استفاده میکنند و منتظر میمانند تا طرف مقابل نظرشان را جلب کند. اما پس از آغاز یک رابطه در فضاهای آنلاین، نخستین رویۀ رفتاری افراد بهسمت جستجو در صفحۀ طرف مقابل با محوریت بازدید عکسها و خواندن پستهاست. پس از عبور از این مرحله، افراد در طول گفتگو قالبهای رسمی در عرصۀ زبانی و گفتگو را کنار میگذارند تا صمیمت ایجاد شود و برای شروع این صمیمت غیر از خود گفتگو، استفاده از استیکرها نیز اثرگذار است؛ چراکه این استیکرها استعارههایی از جنبههای اثیری فضاهای آفلاین همچون فضا (Tucker & Gooding's, 2017) یا صمیمیت (Michaelsen, 2017)هستند. این موضوع با پژوهش لنهارت و همکاران (2015) در تضاد است؛ زیرا آنها اعتقاد دارند ارتباطات مجازی بهندرت موجب ملاقات کنشگران میشود؛ در حالی که بیشتر مشارکتکنندگان این پژوهش اذعان داشتند پس از گفتگوها و آشنایی اولیه که در قالب کلمات رخ میدهد، در مراحل بعدی گفتگوهای صوتی و تصویری جایگزین گفتگوی کلامی میشود و سپس دیدارهای حضوری رخ میدهد و در برخی موارد، این ارتباط حضوری سبب برقراری ارتباط جنسی میشود. در این زمینه، حتی پاسخگویانی که تجربۀ جنسی در این زمینه نداشتند، به این اذعان داشتند که حدی از صمیمت مبتنی بر لمس بدنی را تجربه کردهاند و یا باور داشتند که این موضوع امروزه جزء جداییناپذیر روابط عاشقانهای است که ازطریق فضای مجازی شکل میگیرد. نتایج سایر پژوهشها در این زمینه نشان میدهد در عصر مدرن، تجربه و ارتباط بین عشق و لذت جنسی بهمنزلۀ هنجاری کارکردی در جوامع امروزی پذیرفته شده است (García & Soriano, 2017). همچنان که مرور پاسخها در این پژوهش نیز نشان میدهد کنشگران در فضاهای آنلاین بعد از طی مدتی از رابطه، مایلاند از مرز کلمات فراتر روند و به لذت حضور و سایر لذتهای نهفته در ساحت رابطۀ عاشقانه دست یابند. این رویه ازآنروست که به گمان آلن بدیو، عشق در دنیای امروز چیزی بیش از اعلام صرف کلمات است و با بدنمندی پیوند دارد؛ در واقع، کنشگران ساحت عشقورزی بهدنبال دستیابی به تمامیت هستی دیگریاند و تسلیم بدن به نماد جسمانی این تمامیت بدل میشود (بدیو، 1397: 38)؛ البته ازسوی دیگر، این میل کنشگران برای انتقال رابطه از عرصۀ نوشتار به ویسکال و ویدئوکال و حضوریکردن رابطه را میتوان براساس ماهیت فناورانۀ نسلهای جدید اینترنت و تغییراتی که در اشکال تجربه به میانجی این گشایش در عرصۀ امکانات مجازی رخ میدهد، تفسیر کرد؛ بدین معنا که اگر نسل اول در هالۀ ناشناختگی ناشی از بستر متنی نسل اول اینترنت قرار داشت که خود این ناشناختگی وجه رازآمیز و هیجانانگیزی به رابطه میداد، در نسل دوم، پدیدارشدن امکانات فرامتنی همچون صدا و تصویر و گسترش استعارههای کلامی همچون استیکرها و عکسها، عرصۀ خیالپردازی و تصویرسازی از یکدیگر در روابط رمانتیک را کاهش داد و تبدیل جنبههای تخیلی به جنبههای تعاملی موجب نوعی حرکت از عشق شورانگیز به عشق همدمی را مشاهده کرد. اما نکتۀ تأملبرانگیز اینجاست که پس از رخدادن تجربههای فوق در ساحت رابطه، در صورت وجود مشکل در رابطه، رابطه و تمام گذشتۀ ارتباطی تنیده به آن، ازجمله عکسها و پیامها و آهنگهایی که افراد برای هم ارسال کردهاند و یا پستها و استوریهایی که برای دلربایی برای هم به اشتراک گذاشتهاند، بهناگهان هستی خود را به نیستی تبدیل میکند؛ بدین معنا که کنشگر بعد از اتمام رابطه، پیامها را حذف میکند و در شبکههای اجتماعی چون اینستاگرام همدیگر را آنفالو و در موارد معدودی بلاک میکنند و تنها عدۀ کمی بعد از اتمام رابطه، تا مدت کوتاهی در صفحۀ پارتنر گذشتهشان جستجو میکنند؛ اما آنها نیز در نهایت اقدام به حذف تمام چیزهایی میکنند که بازنمایی از رابطۀ گذشته است و خود را برای ورود به یک رابطۀ جدید آماده میکنند. چنین رویهای در واقع میتواند نشاندهندۀ سیالیتی باشد که از یک سو فرهنگ مدرن در درک عشق معاصر ایجاد کرده است و ازسوی دیگر، گشایش در عرصۀ تجربه و ماجراجوییهای احساسیای که شبکههای اجتماعی برای کنشگران آنلاین فراهم آوردهاند.
[1] Mikulincer et al. [2] Ouytsel et al. [4] Araya et al. [5] Lenhart et al. [6] Sabiniewicz et al. [7] Bowe | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اسکات، س. (1397). معنابخشی به زندگی روزمره. ترجمۀ فاطمه مکتوبیان و مریم مکتوبیان، تهران: جامعهشناسان.
احمدی، ب. (1394). خاطرات ظلمت. تهران: نشر نی.
باومن، ز. (1384). عشق سیال. ترجمۀ عرفان ثابتی، تهران: ققنوس.
بدیو، الف. (1397). در ستایش عشق. ترجمۀ مریم عبدالرحیمکاشی، تهران: ققنوس.
برمن، م. (1390). تجربۀ مدرنیته. ترجمۀ مراد فرهادپور، تهران: طرح نو.
فریار، الف. (1373). «مروری بر پدیدارشناسی و جامعهشناسی پدیداری»، فصلنامۀ علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی، د 3، ش 5، ص 202-165.
نظری، ح. (1398). ابتنای سیاستگذاری قوانین خانواده. پایاننامۀ دکتری بررسی مسائل اجتماعی. گروه علوم اجتماعی، دانشگاه کاشان.
Araya, A. C. Warwick, R. Shumer, D. & Selkie, E. (2021). Romantic relationships in transgender adolescents: a qualitative study. Journal of Pediatrics, 147 (2), 1-11.
Ben-Zeev, A. (2004). Love online: emotions on the internet. New York: Cambridge University Press.
Briggle, A. (2008). Love on the internet: a framework for understanding eros online. Journal of Information, Communication & Ethics in Society, 6 (3), 216-232.
Bowe, G. (2010). Reading romance: the impact facebook rituals can have on a romantic relationshi. Journal Volume & Issue, 1 (2), 61–77.
Burunat, B. (2019). Love is a physiological motivation (like hunger, thirst, sleep or sex). Journal of Medical Hypotheses, 129, 1-14.
Carroll, B. A. & Ahuvia, A. C. (2006). Some antecedents and outcomes of brand love. Marketing Letters, 17 (2), 79–89.
Cornwell, B. & Lundgren, D. C. (2001). Love on the internet: involvement and misrepresentation in romantic relationships in cyberspace vs, actual space. Computers in Human Behavior, 17, 197-211.
De Boer, A. Van Buel, E. M. & Ter Horst, G. J. (2012). Love is more than just a kiss: A neurobiological perspective on love and affection. Neuroscience, 201, 114-124.
De Jong, D. C. & Reis, H. T. (2016). Love and intimacy, encyclopedia of mental health. Publisher: Elsevier.
Fochtman, D. (2008). Phenomenology in pediatric cancer nursing research. Journal of Pediatric Oncology Nursing, 25 (4), 185-192.
García, H. & Soriano, E. (2017). The romantic ideal of men and women involved in the relationship of friends with benefits. Journal of Procedia Social and Behavioral Sciences, 237, 203-208.
Hazra, S. & Kewalramani, S. (2018). Social networking and romantic relationships in young adults. International Journal of Social Science Review, 6 (3), 349-354.
Holyst, A. J. (2017). Cyberemotions: collective emotions in cyberspace. Switzerland: Springer.
Klimova, S. (2009). Social phenomena of love. Russian Journal of Social Research, 18, 79-88.
Lee, C. & Chau, D. (2017). Language as pride, love and hate: archiving emotions through multilingual instagram hashtags. Journal of Discourse, Context & Media, 22, 21-29.
Lenhart, A. Anderson, M. & Smith, A. (2015). Teens, technology and romantic relationships. USA: Pew Research Center.
Lubomir, L. (2009). Introduction a la psychologie positive. Paris: Dunod.
Michaelsen, A. (2017). Feeling differently together: the it gets better project as an unlikely intimate public of lgbt peer. Journal of Emotion, Space and Society, 25, 144-149.
Mikulincer, B. I. Ivcher P. & Shaver, R. (2019). A behavioral systems approach to romanic love relationships: attachment, caregiveing and sex. Interdisciplinary Center: Herzliya.
Nee Nee, C. A. Caroline, W. B. & Alan, G. (2015). An exploration of students' lived experiences of using smartphones in diverse learning contexts using a hermeneutic phenomenological approach. Journal of Computers & Education, 82, 96-106.
Ouytsel, J. V. Van Gool, E. Michel, M. Koen, P. & Emilie, P.(2016). Exploring the role of social networking sites within adolescent romantic relationships and dating experiences. Journal of Computers in Human Behaviors, 55, 76-86.
Praprotnik, T. (2004). How to understand identity in anonymous, communication? Available in: www.hsd.hr/revija/pdf/1-2-2004/01-praprotnik.pdf
Streubert, M. J. & Carpenter, D. R. (1999). Qualitative researches in nursing, advancing the humanistic imperative. Philadelphia: Lippincott.
Sabiniewicz, A. Borkowska, B. Serafińska, K. & Sorokowski, P. (2017). Is love related to selfies? romantic selfie posting behavior and love levels among women and men. Personality and Individual Differences, 111, 297-300.
Seo, K. (2020). Meta-analysis on visual presentation: does adding images to text influence persuasion? athens. Journal of Mass Media & Communications, 6 (3), 177-190.
Shosha, G. A. (2012). Employment of collazo's strategy in descriptive phenomenology a reflection of a researcher. European Scientific Journal, 8 (27), 31-43.
Speziale, H. & Carpenter, D. (2007). Qualitative research in nursing: advancing the humanistic imperative. philadelphia. Lippincott: Williams and Wilkins.
Tucker, I. & Gooding's, L. (2017). Digital atmospheres: affective practices of care in elefriends social. Journal of Health Illness, 39 (4), 629-642.
Tuncez, M. (2016). Popularity of online intimate partners and its impact on exclusivity of cyber-love. Master Thesis, University of Ankara.
Wojnar, D. & Swanson, K. (2007). Phenomenology: An exploration. Journal of Holistic Nursing, 25 (3), 172-180.
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,551 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 470 |