تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,682 |
تعداد مقالات | 13,778 |
تعداد مشاهده مقاله | 32,289,077 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,769,129 |
انواع تمثیل در ادبیات مانوی | ||
فنون ادبی | ||
مقاله 2، دوره 13، شماره 4 - شماره پیاپی 37، دی 1400، صفحه 1-12 اصل مقاله (785.54 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/liar.2021.130147.2049 | ||
نویسندگان | ||
فرخ حاجیانی1؛ خیراله محمودی* 2؛ سمیه رنجبر3 | ||
1دانشیار گروه زبان انگلیسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شیراز، شیراز، ایران | ||
2دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شیراز، شیراز، ایران | ||
3کارشناسی ارشد گروه زبان انگلیسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شیراز، شیراز، ایران | ||
چکیده | ||
تمثیلها و حکایتها دستاوردهای ادبی بینظیر ادبیات مانوی در آسیای مرکزی است. مانی بهدرستی از ارزشمندی داستانها، در انتقال حقایق و مفاهیم آگاه بوده و همین امر سبب ایجاد ادبیات تمثیلی مانویان شده است. مانویان داستانسرایان بسیار زبده و چیرهدستی بودند که برای بیان حقایق پنهانی این داستانها را بهصورت قصه بازگویی کردند. تمثیل در ادبیات مانوی به یک شیوۀ خاص تبدیل شده است. در این مقاله به بررسی گونههای مختلف آن در این نوع خاص ادبیات مانوی پرداختهایم. مانویان از هنرهای چندگانهای چون شعر، داستان، نقاشی، خوشنویسی، تذهیب و موسیقی بهره گرفتهاند تا بتوانند آیین و کیش خود را بهدرستی ترویج و گسترش دهند. با بررسی تمثیل در ادبیات مانوی که یکی از مهمترین گونههای ادبی در ادبیات مانوی است به این دستاورد رسیدیم که داستانها و تمثیلهای مانوی شامل حکایتهای انسانها و حیوانها میشوند؛ که بهمرورزمان افسانههایی سرگرمکننده در ادبیات فارسی تبدیل شدهاند. | ||
کلیدواژهها | ||
ادبیات مانوی؛ ادبیات تمثیلی؛ مانویان؛ تمثیل و انواع آن | ||
اصل مقاله | ||
۱. مقدمه یکی از جنبشهای مهم در زمان ساسانیان و ادیان ایران باستان، دین گنوسی مانوی است. دینی که از همان آغاز از سوی زردشتیان ایرانی با مخالفت مواجه شد. بااینحال مانی کوشید تا دین خود را جهانگیر نماید و آن را فراتر از مرزهای پادشاهی ایرانی و ساسانی گسترش دهد. وی با ترکیب آموزههای خود با ادیان مختلف، دینی با پذیرش جهانی به وجود آورد که از شرق تا غرب تمام ملتها را به هم پیوند میداد (میرفخرایی، ۱۳۸۳: ۱۳-۲۰). سفرهای او و فرستادگانش به شهرها و کشورها سبب شد با فرهنگ و ادبیات آن سرزمینها آشنا شوند و بتوانند رابطهای تازه با آنها برقرار کنند؛ بهگونهای که آنان به نوشتن متون و همچنین ترجمه آثار ادبی و دینی پرداختند (فولادپور، ۱۳۹۴: ۲۳–۲۶). مانویان قالبهای ادبی مختص به خود را به وجود آوردند و آن را پروراندند و در ادبیات زردشتی آن زمان بینظیر بود. آنها با کمک فرهنگها و ادبیاتی که از سرزمینهای دیگر آموخته بودند، بهترین نمونههای آثار ادبی میانه، ازلحاظ ارزش هنری و زیباشناختی را به وجود آوردند و داستانهای بینظیری را خلق کردند. چون وجود این داستانها با همین مضامین در ادبیات اقوام دیگر نیز امکانپذیر است گفته میشود احتمالاً مانویان داستانهای کهن سرزمینهای دیگر را اقتباس کردهاند و با اهداف خود هماهنگ نمودهاند. سپس برای مقاصد تعلیمی و تبلیغی آیین خود آنها را به فرهنگهای دیگر نیز گسترش دادند؛ بنابراین داستانها هیچگاه جنبه سرگرمکننده نداشتند، بلکه همۀ آنها همراه با حکمتی بودند؛ بهگونهای که حقایق نهفته در دل این داستانها و تمثیلها را بهشکلی دلکش و جذاب و با نمادپردازیهای ادبی و تمثیل و استعارهها و بسیار استادانه بهصورت قصه روایت کردند (یارشاطر، ۱۳۸۹: ۲۳۶–۲۷۵). 1-1- بیان مسئله پژوهش تمثیل در ادبیات، بیشتر نمونهای از ادبیات تعلیمی است که برای توضیح و تفسیر اعتقادات اخلاقی و عرفانی است و بخش بزرگی از منظومههای ادبیات کهن را شامل میشود. با کشف آثار مانویان در ترفان چین و یافتههای فیلم در مصر، مطالعات ادبی تنها منحصر به دورۀ اسلامی نشد؛ بلکه پژوهشگران با مطالعۀ آثار ادبی مانویان توانستند، افق تازهای را در ادبیات ایران بیابند. هرچند در دورۀ اسلامی، مانویان حضور چندانی در ایران نداشتند، اما داستانهای تمثیلی آنها وارد ادبیات آن دوره شد و نقش بسزایی بر آن داشتند. در حقیقت مانویان با گردآوری داستانها و حکایتها و انتقال آنها به فرهنگهای دیگر، یکی از مهمترین گونههای ادبی را ایجاد کردند و برخلاف زردشتیان که علاقهای به نوشتن کتب و آثار نداشتند، آنان توانستند با فرهنگ و ادبیات سرزمینهای دیگر ارتباط برقرار کنند و به نوشتن متون و ترجمۀ آثار روی آورند. داستانهای تمثیلی مانوی به سه زبان فارسی میانه، پارتی و سغدی است که بخش مهمی از ادبیات مانوی را شامل میشود و دلبستگی مانویان را به شعر و داستان را بهخوبی آشکار میکنند؛ همچنین یکی از برجستهترین ابزار آنان در بیان و تبلیغ دینشان بوده است. ۲–۱– اهمیت و ضرورت پژوهش در دین مانوی ادبیات جایگاه ویژهای دارد. که تعدد آثار آنها گویای این جایگاه در میان مانویان است. در ادبیات مانوی، تمثیل یکی از مهمترین گونههای ادبی بوده است. تمثیل در حقیقت، حکایت و داستانهایی است که مقصود اصلی گوینده در آن واضح بیان نمیشود، بلکه آن مقصود در قالب یک حکایت ساختگی با موضوع و فکر اصلی، بهصورت قیاس بیان میشود. در حقیقت تمثیل در ادبیات مانوی شیوۀ ادبی و یکی از اجزای مهم و درخور توجه فرهنگ پیش از اسلام است. تمثیل در میان اقوام و ملتهای گوناگون سابقهای طولانی داشته است؛ بهگونهای که حتی تمامی کتب مقدس ازجمله قرآن کریم نیز شامل داستانهای تمثیلی است؛ زیرا تمثیل یکی از شیوههای ارشاد و انتقال مفاهیم دینی و عقیدتی در میان بشر بوده است. باتوجهبه جایگاه و منزلت ادبیات مانوی در ادبیات پیش از اسلام، برای آشنایی بیشتر با اندیشههای مانویان، ضرورت دارد ادبیات تمثیلی مانویان بیشتر تحقیق و بررسی شود. در این مقاله سعی شده است با بررسی ادبیات تمثیلی مانویان و انواع گونههای تمثیل در آن بیشتر به این تحقیق و بررسی کمک شود. ۳–۱– پیشینۀ پژوهش از مانویان (۱۹۰۲) در ناحیۀ ترفان چین، دستنوشتههای گوناگونی به زبانهای فارسی میانه و پارتی در قالبهای متفاوتی به دست آمده است. مولر (۱۹۰۴) با مطالعۀ بخشی از آنها راه گشای شیوۀ علمی زبانشناختی شد. وی متنهای مهمی را به فارسی میانه، پارتی، سغدی، چینی و اویغوری به چاپ رساند و ایرانشناسان دیگری چون مری بویس (۱۹۵۴) دو منظومۀ بلند پارتی (هوید گمان) و (انگدروشنان) را در لندن منتشر کرد و فهرست واژگان آن را به پیوست این دو مجموعه درآورد. نخستین بار والتر برونو هنینگ (۱۹۴۵) در مقالهای بهنام «تمثیل سغدی» مهمترین داستانهای سغدی را منتشر کرد که پایۀ تحقیقهای بعدی قرار گرفت. همچنین ورنر زون درمان (۱۹۷۳) در کتابی به نام متون دربارۀ کیهانزایی و تمثیل در پارسی میانه و پارتی، متنهای فارسی میانه و پارتی مربوط به کیهانشناخت مانوی را بازسازی و همراه تمثیلها منتشر کرد. یکی از این تمثیلهای سغدی (۱۹۸۵) در اثری مستقل بهنام داستان دو مار نیز بهرهای دیگر از پژوهشهای اوست. مرک بلاخ (۱۹۸۸) در مقالهای با عنوان پدر و پسرانش که یکی از تمثیلهای یونانی اروپا بازمانده در متون مانوی پارتی است. بخش کوچکی از این مجموعه عظیم و پربار را بر ما آشکار میکند و ازآنجاکه مانویان به سرزمینهای زیادی سفرکرده و داستانهای بسیاری را جمعآوری و انتقال دادهاند، داستانهای تمثیلی بسیاری داشتهاند. درواقع دستاورد ادبی بینظیر مانویان در آسیای مرکزی تمثیلها و حکایتها بوده است. تمثیل در ادبیات معنوی شرق به قالب ادبی خاصی تبدیل شده است؛ بهطوری که مجموعهای از تمثیلهای پارتی را کولدیتس (۱۹۸۷) منتشر کرد و بهگونۀ اصلی بنمایههای تمثیلی پرداخت. در ایران، زرشناس و ندّاف (۱۳۸۰) در مجموعهمقالاتی بهنام جستارهایی در زبانهای ایرانی میانۀ شرقی و شش متن سغدی به بررسی قصههای سغدی و مانوی پرداختند. زرشناس و پرتوی (۱۳۸۹) در کتاب «قصههایی از سغد» به انتشار نمونههای سغدی و مانوی در ادب فارسی و تحلیل روایی آنها پرداختند. همچنین شکری فومشی و فولادپور (۱۳۹۴) در مقالۀ «بررسی تمثیلات مانوی در ادبیات منثور فارسی از آغاز تا حملۀ مغول» بازتاب همۀ تمثیلات مانوی در متون منثور فارسی تا عصر مغول را بررسی و تحلیل کردهاند. بدون شک مانویان این داستانها را از داستانهای کهن اقتباس کردند و آنها را برای اهداف خود به کار گرفتند. بهطوری که هنینگ توانسته بود در میان داستانهای سغدی مانوی، نمونههایی از داستانهای کلیلهودمنه، پنچه تنتره و حکایات ازوپ و مانند آنها را بازشناسد. ازآنجاکه ادبیات از وجوه برجسته و در دسترس هر فرهنگی محسوب میشود، در این مقاله سعی شد تمثیل و انواع آن ازنظر ساختاری در متون ادبی مانوی بررسی شود.
۲– بحث پژوهش ۱–۲– تمثیل از دیرباز تمثیل، رکن اصلی شیوههای بیانی در تمامی آثار برتر هنری و متون آیینی و مذهبی بوده است. تمثیل از مصدر باب تفعیل و در لغت به معنی مثل است و در اصطلاح، آوردن کلامی حکیمانه در بیت یا جمله که حکم ضربالمثل را دارد (محبّتی، ۱۳۸۶، ۹۵–۹۶). در مباحث فارسی و عربی تمثیل را از خانواده تشبیه و استعاره میدانند (فتوحی، ۱۳۹۷: ۲۵۷). تمثیل از ارتباط بین مشبه و مشبهٌبه حاصل میشود؛ بهطوری که تنها مشبهٌبه بیان میشود (شمیسا، ۱۳۹۴: ۲۴۲). تمثیل تشبیه مرکبّی است که وجهشبه آن از یک یا چند جملۀ جدا تشکیلشده است؛ بهگونهای که جملات از همدیگر جدا نمیشوند. تمثیل دارای سه ویژگی اصلی است بهاینترتیب که: ۱.وجه شبه در آن آشکار نیست؛ ۲.وجه شبه صفتی عقلی و غیرحقیقی برآمده از امور متعدد است. و 3. درک تمثیل نیاز به تآًویل دارد (فتوحی، ۱۳۹۷، ۲۵۶). به همین دلایل تمثیل با ایجاز و با استفاده از تشبیه و استعاره، به گستردگی و دلنشینی کلام کمک میکند (محبتی، ۱۳۸۶، ۹۵–۹۶). اصطلاح تمثیل حوزۀ معنایی گستردهای دارد که با تعابیری چون تشبیه مرکب، استعاره مرکب، استدلال، ضربالمثل، اسلوب معادله تا حکایت اخلاقی، قصههای حیوانات، قصههای رمزی و نیز معادل روایت داستانی در ادبیات فرنگی از آن یاد کرد. در آثار ادبی فارسی اصطلاح تمثیل همراه با حکایت و قصه بیان شده است و ما در اینجا بهاصطلاح تمثیل داستانی (الیگوری) از آن یاد میکنیم (فتوحی، ۱۳۹۷: ۲۴۸–۲۵۷). رمز و تمثیل عناصر جداییناپذیر از ادبیات مانوی هستند و تمثیل در پارسی میانه āzand نامیده میشود (بهبهانی، ۱۳۹۲: ۲۳)؛ مانند تمثیل شیر، شبان و برۀ زخمی در داستان شبانی که برهاش را به جلوی شیری میافکند تا اینگونه او را بفریبد و برههای دیگر را نجات دهد که درحقیقت این داستان، تمثیلی از به اسارت درآمدن انسان نخستین در چنگ نیروهای تاریکی است و شیر در آن نماد شهریار تاریکی و بره نماد انسان نخستین است که اسیر دیوان میشود (اسماعیلپور، ۱۳۹۳، ۵۰۹). یا داستان کشتی و سکاندار که نشاندهندۀ تلاشهای انسان در راه تسخیر دیوان و نیروهای تاریکی است. تلاش انسان گرفتار در جهان تاریکی در قالب کشتی به توفان در نشسته و از کف دادن مرواریدها و جواهرات است (همان: ۵۰۹) یا داستان خرگوش و شکارچی که تمثیلی معماگونه دربارۀ خرگوشی است که مردی آن را کارکرده است و با خِردی فراطبیعی دربارۀ اتفاقات بدی پیشگویی میکند که بهدلیل بدرفتاری مرد با خرگوش، نیز برای مرد و خانوادهاش اتفاقی رخ میدهد (فولادپور، ۱۳۹۴: ۳۴). شکلهای تمثیل در متون مانوی ازنظر ساختار و ظاهر به دو دستۀ کلی تقسیم میشود: حکایت حیوانها، حکایت انسانها. ۱–۱–۲– حکایت حیوانات حکایتهای حیوانها روایاتی هستند که شخصیتهای آنها، غیر انسانها (حیوان یا اشیا بیجان) است. حکایت حیوانات خود به یک دسته بهنام فابل تقسیم میشود که فابلها در مفهوم کلی هر داستان خیالی یا بیان توصیفی است؛ اما دقیقتر، حکایاتی کوتاه با شخصیتهایی حیوانی یا اشیای بیجان یا انسانها و خدایان هستند که هدف آنها انتقال دروس اخلاقی و سودمند است (پورنامداریان، ۱۳۸۶: ۱۳۹–۱۶۰). در تمثیلهای حیوانی، چون یک قرینۀ معنوی در آنها وجود دارد، ما میتوانیم از ظاهر عبارات به معنای تمثیلی داستان پی ببریم. در متون مانوی در متن dg که بندهایی از دو سرود ازلی نام دارد، میبینیم که در بند ۵ آن تمثیلی وجود دارد که اشاره دارد به داستان زروانی هرمزد که جهان را آفرید. بنابه روایت یزنیک(Eznik von kolb) نویسندۀ ارمنی، در اسطورۀ زروانی آمده است که هرمز پس از آفریدن جهان، نمیدانست چگونه آن را روشن سازد تا اینکه دیوی بهنام ماهمی او را به آفریدن خورشید تحریک میکند و باعث شکست اهریمن میشود (یزنیک، ۱۹۸۹، ۶۴–۶۵؛ به نقل از اسماعیلپور، ۱۳۹۲، ۴۲۷) شب و روز و طلوع و غروب خورشید درحقیقت عامل اصلی زمان هستند و دلالت بر زمان محدود و کرانمند دارد و با مقطعهای زمانی ارتباط تنگاتنگ با طلوع و غروب خورشید دارد. چنانکه کارهای مهمی چون لشکرکشی و جنگ با دشمن، به هنگام سپیدهدم و زمان طلوع خورشید صورت میگیرد و در مقابل غروب خورشید، پایان روز و فعالیت است. درحقیقت «خورشید یا روشنی» نماد خرد و دانش است و مانی تنها راه نجات روح انسان از اسارت مادی را از راه خرد و دانش حاصل از حکمت و عمل میداند (بهبهانی، ۱۳۹۲: ۲۱). 5_zūr ud pādēsāgῑh gawēnd abar O(h)rmezd, kūš māhmῑ dēw hammōxt Šahr rōšn kirdan. ۵– نیرنگ و تحقیر ورزند بر هرمزد که او را ما همی دیو آموخت جهان را روشن کردن. اینکه در متن ax بهنام سرود ۲ در بند شمارۀ ۲ تمثیل الیگوری فابل دیگری وجود دارد. جملۀ میهمان یزدانزاده را بنوازید بر خوراک خدایوار» بیشتر یادآور داستان نفس زنده است که رستگاری جسمانی وی در هریک از خوراکهای آیینی گزیدگان گسترده شده است. همچنین شمارههای مقدس مانویان که ایزدان و اصول دین مطابق آن به پنج، هفت و دوازده گروهبندیشده است (اسماعیلپور، ۱۳۹۲: ۴۰۴) 2-kē čašm ast ud gōš gyānēn mehmān yazdān zādag niwāžēd ō āxwaran baɤānῑg. sāžēd ispurr harw handām pad panj haft ud dwāδes. ۲– آنکه چشم است و گوش معنوی، میهمان یزدانزاده را بنوازید بر خوراک خدایوار، کامل کنید هر اندام را به پنج، هفت، دوازده. همچنین در متن h (بهنام اعزام فرستادگان به کشورها) که درحقیقت داستان ورود مار اَمّو به سرزمین خراسان و ملاقات وی با بغ آرد، واخش خراسان است که نخست وی را به سرزمین خود راه نمیدهد، اما هنگامیکه مار اَمّو از تعلیمات دین مانوی برای او میگوید، او را در سرزمین خود میپذیرد و تمثیلهایی دربارۀ پنج دروازه» (گوشها، چشمها و بینی) به او میآموزد (فولادپور، ۱۳۹۴: ۳۲). اولین تمثیل در این متن تمثیل مردی است که در دشت سرابی میبیند، با شهر و درخت و بسیار چیزهای دیگر و دیو او را میفریبد و میکشد (اسماعیلپور، ۱۳۹۳: ۵۰۳–۵۰۴). در این تمثیل سخن از دینداری و پارسایی شخص پرهیزگار است. چنانکه پنج دروازه همان حواس پنجگانه انسان است که سبب گمراهی یا دانایی و پرهیزگاری شخص دیندار میشود. به همین دلیل در چشمان نمادی از حس بینایی است که فرد با آن مشاهدهکننده است و دیو نمادی از زندگی مادی است که روح انسان به اسارت آن درآمده است و دیو سبب دیدن سراب و درخت و شهر میشود که نماد ظواهر و زیباییهای دنیای مادی است و با آن انسان را فریب میدهد و میکشد. کشتن انسان نمادی از گرفتار شدن روح انسان در منجلاب زندگی مادی و تاریکی و ظلمت است. (h)_7:pas bagard wāxš harubišn ῑ panzān darān pad āzend ō man wizēh, mānāg dar ῑ čašmān,kē pad dῑdišn ῑg tuhῑg wῑfsēd,če,ōn merd,kē pad dašt, wimēs wēnēd,šahr,draxt,āb, an was tis.hān dēw wῑbēd,u_š ōzanēd.
۷– پس بغ آرد روح، گردآوری پنج در را به من آموخت. مانند اینکه در چشمان که به دیدار تهی فریفته شود، چنان مردی است که در صحرا سراب بیند، شهر، درخت، آب و... او را آن دیو فریب دهد و کُشد. همچنین در متن ab تمثیلی از آتشی بزرگ است که بیش از هزار سال ادامه دارد و همۀ پلیدیها در این آتش بزرگ بسوزند و نابود شوند و انوار پالودهشده فراز روند (اسماعیلپور، ۱۳۹۶: ۱۸۹). (ab)-1:ud az ādur wuzurg āzend,ku čawāɤōn āxwared pad dēbahr sēzdēn ō im zambūdῑg ādur uš wxaš sayed čawāɤōn ῑm ādur kē pad tanbār,ō bēn ādur kē pad bār ud wxardῑg āsed,āxwared,uš waxš sayed bid čawāɤōn dō brādarān kē fraɤāw windād uš pašag mard ēw pad bēd angāfād ud murd ahēnd. čawāɤōn ohyā,lewyātin ud rufaēl, ēw pad bēd angāfād ud apēd ahēnd, čawāɤōn šarɤzādag gāwzādag pad marg,ud rōbās,ēw pad bid angāfād ud apēd ahēnd awāɤōn hō/haw ādur wuzurg ō harw dō ādur….
۱– و تمثیل «ی» از آتش بزرگ، که چگونه فروخورد به خشمی نیرومند. این آتش جهانی را و او را خوش آید، چونان این آتش که در تن است، آتش بیرونی را که در میوه و خوردنی آید، فراخورد و او را خوش آید. دیگر، چونان دو برادر که گنجی یافتند، وآن مرد تعقیب کننده، که یکدیگر را دریدند و مردند. چونان اُوهیا، لوپاتین و روفائل، یکدیگررا دریدند و ناپدید شدند، چونان بچۀ شیر، گوساله در مرغزار و روباه، یکدیگر را دریدند و ناپدید شدند؛ همانگونه نیز آن آتش بزرگ هردو آتش را ...فروخورد. ۲–۱–۲– حکایات انسانها حکایات انسانها تمثیلی هستند که قهرمان یا قهرمانان آن انسانها هستند. این تمثیلها خود به دو دستۀ پارابل و اگزومپلوم تقسیم میشوند که در متون مانوی بیشتر پارابل کاربرد داشته است. پارابل یا مثل گویی حکایتی است؛ اخلاقی با شخصیتهای انسانی که در آن وقایعی را بیان میکند که بهطور طبیعی اتفاق افتاده است. در این نوع حکایتها، داستانها معمولاً از زبان پیامبران و عارفان و مردان بزرگی بیان میشوند و هدف آنها بیان یک اصل اخلاقی، عرفانی و مذهبی است. پارابل بهدلیل اینکه مستقیم به نصیحت و پند و اندرز نمیپردازد، بیشتر موردعلاقۀ مردم است (شمیسا، ۱۳۹۴: ۲۵۳–۲۵۶). در متون مانوی در متن dg (بندهایی از دو سرود ازلی) تمثیل الیگوری و پارابل وجود دارد که ایزد مرقیون که خداوندگار عهد عتیق است و خداوندگاری متعال و بخشنده بوده، پدر عیسی (ع) نبوده، بلکه آفرینندهای بود که حاکم بر جهان بوده است. ایزد مرقیون بر این باور بوده که جسم مسیح خیال و تصویری بیش نبوده و اگر واقعی باشد، تنها سرچشمهای آسمانی و الهی داشته و این صورت ظاهر و منظر عیسی بوده که بر زمین ظاهرشده و بر دار گشته است (اسماعیلپور، ۱۳۹۲، ۴۲۷). (dg)-9: mānāg hān čišān kird, ōy yazd ῑ markyōn čiš nēd,hān ῑ nē xwēš ūšān griyft ud ōzad. ۹– مانند آنچه آنان کردند. آن ایزد مرقیون به میان آورد چیزی را که نه از آن خویش «بود» و ایشان آن «ظاهر عیسی» را گرفتند و کشتند. و نیز در متن h در ادامۀ بند ۷ تمثیل دژی است که دشمنان میخواستند به آن درتازند، اما راه ورودش را نمیدانستند؛ پس بزمی آراستند با سرود و نوای بسیار. آنان که درون دژ بودند، شیفتۀ دیدن نغمهسرایان شدند. پس دروازه گشودند و دشمنان فریبکار تاختند و دژ را تسخیر کردند. در این تمثیل نیز میگوید که انسان پارسا ممکن است ازطریق حس بینایی خودفریب خورد؛ بهطوری که ازطریق چشمان خود (نماد حس بینایی) آن بزم و سرود و نوایی را (نماد خوشیها و لذایذ و ظواهر زندگی مادی) نظارهگر شود و از آن دژ (نماد روح خویشتندار انسان پارسا و دیندار) غافل میشود و فریب این جهان مادی و تاریک را میخورد و روح او به تسخیر و اسارت دشمن (نماد اهریمن) درمیآید. (h)_7:dudῑ, mānāg ō diz ῑ pad rafēnd, Kē dušmenūn adēn nē wendēd.pas Dušmenūn ispaxr wirāst,srōd ud niwāg ῑ was awῑn ῑ andar diz ō dῑdišn ruzdist. dušmenūn az pas abar sad ud diz griyft.
۷– دیگر همانند دژی که به وی تازند، که دشمنان راه ورودش را نیافتند. پس دشمنان بزم آراستند با سرود و نوایی بسیار، آنان که اندر دژ بودند دیدار آرزو کردند. دشمنان از پس برآمدند (بالا رفتند) و دژ را گرفتند. تمثیل دیگر، بازرگانی است که جماعت راه زنان با سخنان جذاب او را فریفتند و به جای دور رهنمون شدند، او را کشتند و گنجش را دزدیدند. این داستان به حس شنوایی انسان دیندار اشاره دارد که یکی دیگر از پنج دروازههای انسان است. گوش (نماد حس شنوایی) جماعت راهزنان نماد اهریمن است که با سخنان شیرین (نماد همان صحبتهای دلفریب و آرزوهای و امیال انسانی) مرد بازرگان را (نماد روح انسان) میفربیند و گنج او را که نماد روشناییهای درونی انسان است میدزدند و انسان را اسیر زندگی دنیوی میکنند. (h)_8:mānāg dar ῑg gōšān ō awē merd, kē pad rāh ῑ bag raft abāg was ganz.pas dō gēg nazd gōš ēstād, pad gōwišn ῑ xwaš wῑft, ō gyāg ῑ dūr nῑd, u_š ōzad,ganziš appurd. ۷– در گوشها همانند است بدان مرد که راه امر رفت با گنج بسیار. پس دو دزد نزد گوش ایستادند. به گفتار خویش او را فریفتند و به جای دور رهنمون شدند. او را کشتند و گنجش را ربودند. ادامۀ بند ۸ تمثیل دخترکی زیباروی که در دژی زندانی بود و مردی فریبکار که در بن دیوار نوای شیرین سرود، آهنگش دخترک را چندان شیفته کرد که از زاری و هیجان مرد (اسماعیلپور، ۱۳۹۳، ۵۰۴) و این تمثیل هم اشاره به حواس پنجگانۀ بشری دارد و بازهم، گوش (نماد حس شنوایی) و دخترک زیباروی زندانی در دژ، نماد انسان پارسا و پرهیزگاری است که به اصول و دستورات دینی پایبند است و مرد فریبکار نماد اهریمن است که با نوای شیرین (نماد لذتهای زندگی مادی) انسان پارسا را میفریبد و او از شدت هیجان میمیرد. مردن نیز نماد خروج شخص پرهیزگار از دین و پایان پارسایی اوست. (h)_8: dudῑ mānāg ō kanῑg ῑ huzihr kē pad diz parzῑd, ud merd ῑ wῑbāg kē pad bun ῑ dēwār niwāg ῑ šῑrῑn frasrūd, dā kē hān kanῑg az zarῑg ba murd.
۸– دیگر همانند کنیزی/دوشیزهای زیبا که به دژ اسیر بود و مرد فریبکار که در بن دیوار نوای شیرین فرا سرود تا که آن کنیز از زاری بمرد. یا متن M46 بر اساس کتاب زوندرمان داستان شاهزاده خانمی را بیان میکند که گرفتار عشق پسری شده است که به او بیاعتنایی میکند. شاه برای رهایی دختر خویش از غم و هجران، سربازان خود را نزد پسر میفرستد تا او را پیش وی آورند. پسرک علاوه بر امتناع از رفتن، سواران شاه را نیز میکشد. شاه ناامید شد، اما در این هنگام پیرزنی وارد ماجرا میشود و چارهجویی میکند. یک بره و اندکی میْ میستاند و به زیر درختی میرود که پسر در بالای آن نشسته بود. پیرزن چنین وانمود میکند که میخواهد بره را از سوی دنبه ذبح کند. پسرک که از این کار وی شگفتزده و کنجکاو شده است، به او میگوید: بره را که از دنبه ذبح نمیکنند. باید سر آن را ببری! پیرزن وانمود میکند که از این کار بیخبر است و از او راهنمایی میخواهد. پسر فریب میخورد و از درخت پایین میآید. پیرزن می را به او میدهد و پسر بیهوش میشود و آنگاه پیرزن او را نزد پادشاه میبرد. شاه برای در بند کردن پسر، خانهای با سه در میسازد. دو در از جنس قلع و روی و در سوم از جنس آهن و قلع است. زمانی که پسر به هوش میآید، نی میزند و چون گاو صدای نی را میشنود، هر سه در را میشکند و در این بین نیز یکی از شاخهای گاو شکسته میشود. سپس گاو و پسر هر دو آنجا را ترک میکنند. در این داستان شهریار نماد اهریمن و آن سه نوع و جنسِ در نماد آتش، شهوت و آز هستند. در این داستان پسر نماد انسان آگاه است که عیسیِ درخشان او را از اصل الهی آگاه ساخته است؛ که در ادبیات مانوی پسر صورت تشخصیافتۀ اشتیاق روح به رستگاری است. شاه نمادی از اهریمن است که میخواهد پسر را در زندان تن اسیر کند. شاهزاده خانم نماد عشق زمینی و رابطۀ زن و مرد است. خانه نماد دنیای مادی است که انسان را در بند نگه میدارد. بهطورکلی سه نوع در هر کدام نماد چیزی هستند:
(R)_1: ka hān rahῑg ēdar ānēd ō man zan dayēd šāh asb u merd frēstēd sē jār ku šawēd ud rahῑg ānēd ō šwdēnd u pērāmōn draxt istād hēnd guft ēnd šāh xwānēd rahῑg nē …(st) sē {3-4} āwām mardōmān {2-3} kird ōzad ō šāh gōft nūn čē kunēm asb ud merd wany būd ō marg {?},pῑr zan būd ō gōft any .] šāh gōft ku čē, ōn ō pas_š (?), may ud warrg ēw istad ō šud ō ēr draxt nišast warrag pāy bast ō pad dumbag kušt ō rahῑg gōft ō pad garden kuš ōy pad dumbag kušt ō pas ō rahῑg guft awar ō man nimāy ō gahy hān rahῑg az draxt frōd āmad kuš nimāyān zan may dād ō naxust ēn xwar ō xward abēōš būd o pas pad xar dišt ō ōšāh nῑd o ō kanῑg dād pad {3-4} sē dar kird ušān dō r ōyēn o arzizēn ō hān ῑg andarōn ō rāy āhun amar arziz amar ō agnēn kird o o yek dar kird o rahῑg ō uš mad nāy zad ō gāw išnūd ō āmad ō dō dar iškast hēnd ō uš sēdῑg dar āmad pd zōr iškast hēnd ō uš srōy yek/iškast ō šud rahῑg ba rōbud ō u nῑd ō rahῑg gōft padῑsāy….tān hamāg ….šahryār ahremen….zan ῑ pῑr….sē nāy…. panj andarz ῑ ardāvān ….sē ādur āwarzōg…
۱– هنگامیکه آن رهی (پسر) را اینجا آوردید، مرا (به او) به زنی دهید. شاه اسب و مرد فرستاد سه بار، که: شوید (بروید) و رهی را بیاورید». شدند (رفتند) و پیرامون درخت ایستادند. گفتند: شاه میخواند (فرامیخواند)» رهی نَ... سه نوبت مردمان (مردان) را () کرد، کشت. شاه گفت: اکنون چه کنم؟ اسب و مرد تباه شد، مرگ (؟) پیر زنی بود، گفت:»(تدبیر؟) دیگری () شاه گفت که: چگونه»؟ پس (پیرزن) برایش می و برهای بستد. شد (رفت) و زیر درخت نشست. بره را پای بست (پای بره را بست) (آن را) به دنبه کشت، رهی (پسر) گفت: به گردنش بکش!» او (بره را) به دنبه کشت، پس به رهی گفت: بیا به من بنمای. آنگاه آن رهی از درخت فرودآمد، در حالی که با خود میاندیشید: «به او خواهم نمود». آن زن (به او) میداد (گفت): نخست این را بخور، خورد، بیهوش شد، پس (او را) به خر سوار کرد و به سوی شاه راند. (او را) به کنیزک داد به ... سه در ساخت و (از آنها دو تا) رویین و ارزیز، آن اندرون (در اندرونی) را از آهن بی شمار (و) ارزیز بیشمار ترکیب کرد و یک در ساخت، هنگامی که رهی به هوش آمد، نای زد، گاو شنید، آمد دو در را شکست، و به سومین در آمد، به زور شکستند (درها به زور (گاو) شکسته شدند) و او را (گاو را) شاخی شکسته شد. رفت (گاو رفت) رهی را ربود و (او را بیرون) راند، به رهی گفت: از آن جا که ..._تان همه....شهریار، اهریمن ...،...زن پیر... سه نای... پنج اندرز برگزیدگان ...سه آتش: شهوت...
۳– نتیجه بهطورکلی ادبیات منثور مانوی به زبانهای ایرانی، بخش گستردهای از ادبیات داستانهای تمثیلی را شامل میشوند که تقریباً تمامی این آثار با هدف تعلیمی و اخلاقی و دارای سبک بلاغی هستند. این گونۀ ادبی میان نوشتههای مانوی سرشار از شگردهای لفظی و معنوی و دربارۀ مانی و تاریخ کیش او، اندرزها و دستورهای دینی، دربارۀ آفرینش و پایان جهان، روح و رستگاری، نیایش عیسی مسیح و ... است. برای نمونه در قطعۀ پارتی به کیش خود درآوردن مانی توران شاه را از شگرد مسحورکردن و به فضا راهبر شدن توران شاه استفاده شده است؛ یا در قطعهای دیگر تمثیل کشتی به توفان درافتاده است و سرقت جواهر و مروارید، محمولۀ کشتی، نیز رمز اسارت انسان نخستین در جنگ با دیوان است و در اصل رمز اسارت روح در تن مادی است. داستانهای منثور تمثیلی یا تمثیلهای مانوی به فارسی میانه، پارتی و سغدی باز مانده است و گاه چنان فشرده و کوتاه هستند که تنها در یک جمله بیان میشوند؛ مانند داستانهای امروزی و گاهی مفصلتر هستند؛ مانند تمثیل میهمان یزدانزاده را بنوازید بر خوراک خدایوار؛ یا تمثیل شاهزاده خانم که به عشق پسری گرفتار شده است. درواقع در میان اقوام و ملل گوناگون، تمثیل جایگاه ویژهای داشته است؛ زیرا یکی از شیوههای ارشاد و انتقال مفاهیم دینی و عقیدتی در میان انسانها بوده است و نویسندگان و شاعران خلاق مانوی که هرگز در پی نام و نامآوری در پهنۀ وسیع ادبیات نبوده است و تنها هدفشان ترویج آموزههای دینی بوده است. این نکته را در خلال آثار خود به اثبات رسانده است و ازآنجاکه مانی دین خود را از همۀ ادیان برتر و بهتر میشمارد و بهدلیل اینکه ادبیات در میان مانویان جایگاه والایی داشته است، ادبیات تمثیلی نیز یکی از مهمترین گونههای ادبی در میان آنان بوده است؛ بهطوری که بهمرور زمان تمثیلها و داستانهای مانوی بهصورت افسانههایی سرگرمکننده در ادبیات فارسی درآمدند. داستانهایی که شامل حکایتهای انسانها و حیوانات میشوند و مانویان از آنها برای مقاصد تعلیمی و تبلیغی خود استفاده میکردند.
| ||
مراجع | ||
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 863 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 388 |