
تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,685 |
تعداد مقالات | 13,846 |
تعداد مشاهده مقاله | 32,779,346 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,961,981 |
Reworking the Meaning of “Tabe’a” (Obedience) in the Holy Quran Based on Paradigmatic Relations | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Linguistic Research in the Holy Quran | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 10، دوره 10، شماره 1، تیر 2021، صفحه 153-170 اصل مقاله (1.78 M) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: Research Article | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/nrgs.2021.119572.1545 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Aliasghr Shahbazi* 1؛ Hamid Haji Mollamirzaei2 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1Department of Arabic Language and Literature, Faculty of Literature and Humanities, Imam Khomeini International University, Qazvin, Iran | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2Department of Management, Imam Hossein University, Tehran, Iran | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
< p >Exploring the significance of synonymy is among the main objects of semantic studies in Holy Quran to show the varieties in their signification and semantic networks. One such word is “Tabe’a” (obedience) which is synonymous with “At’a” (obey), “Eqtadi” (follow), “Estejab” (abide), etc. Nonetheless, these words are different stylistically, a phenomenon clearly evident in Qur’anic verses. The present study focuses on the word “Tabe’a” and its derivatives to investigate its meaning in the lexical network of Holy Quran with respect to the words in the same lexical field, including synonyms, antonyms, and collocations in the paradigmatic axis, so that its signification could be substantiated within the lexicon network of Holy Quran. The word and its derivatives have been used in more than 170 verses in Quran. It is collocated with such words as “Allah” (God), “Rasoul” (The Messenger), “Ol-ol-Amr” (Responsible), “Taqva” (Piety), , “Hedayat” (Guidance), “Osyan” (Disobedience), illustrating that obedience follows internal and external structures and has been used for both guidance and deviation, along with linguistic, practical, and mental forms. With regards to the verses, true obeisance is not merely bound to mental and linguistic aspects of the word, but requires to be practically implemented as well, manifested in full obedience of God’s, the Holy Prophet’s (pbuh), Ulu l-Amr’s, and just leaders’ orders. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Holy Quran؛ Semantics؛ Obedience؛ Syntagmatic Relations؛ Paradigmatic Relations | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1ـ طرح مسئله امروزه روشهای مبتنی بر زبانشناسی در مطالعه و بررسی آیات قرآن کریم رو به گسترش است. یکی از این روشها، رویکرد معناشناسی است که جایگاهی برجسته در مطالعۀ معنا و دلالتهای قرآن کریم داشته است و به باور برخی، گامی مهم در تغییر روند تفاسیر نوینی قرآنی خواهد داشت. این دانش نوپا، ضمن مطالعۀ علمی معنا و سامانبخشی دادههای معنایی، به بافت عبارات، شبکۀ معانی، تناسب واحدهای همنشین و جانشین و دلالت سیاقی متن، اهتمام دارد؛ دانشی که بهصورت بنیادی در قلمرو علم تفسیر حضور دارد و علمای مسلمان از دیرباز از مباحث آن به شکل سنتی و محدود بهره برده و بررسیهای لغوی و موضوعی از گزارههای قرآن ارائه دادهاند؛ با این تفاوت که در گذشته، بیشتر دلالت واژگانی بهصورت گسسته و جدا از پیکرۀ یکپارچه و نظاممند قرآن بررسی میشد و مفهوم یک واژۀ اساسی و گاه یک آیه، در قالبی محدود و بدون اهتمام به مجموعه منظم و یکپارچه متن قرآن، سنجیده میشد؛ در حالی که در فرآیند تحلیل معناشناسیِ مطرحشده در حوزۀ قرآنپژوهی نوین، دلالتها در یک دامنۀ کلّ و گسترۀ معنایی عظیم مدنظر قرار میگیرد و انسجام و پیوند آنها با یکدیگر سنجیده میشود تا با توجه به نظم قرآن، جهانبینی آن نسبت به موضوعی خاص روشن شود. این نکته، روشنگر تمایز نگرش به قرآن در عصر کنونی با عصور گذشته است. در این رویکرد، مطالعاتی که دریچهای تازه به سوی فهم متون دینی است، پیام اصلی قرآن در فضای خود قرآن، معنا و تفسیر میشود[1] و اِعمال دیدگاههای متکی به اندیشۀ شخصی (تفسیر به رأی)، از گستره متن رخت بر میبندد و به نوعی متن، مفسّر و روشنگر خود خواهد بود. در رویکرد معناشناسی قرآن، واژهها اساس پژوهشاند[2]؛ واژگانی که «بهتر و بیشتر از سایر لغات میتوانند خاطرات نفسانی و شئون روحی و معنوی را بیان کنند» (جوادی آملی، 1390، ص 311). ارتباط حاصل از این واژهها و مفهومی که این ارتباط افاده میکند، گام مهم رویکرد معناشناسی است؛ امری که در کتب مفردات قرآن گذشتگان تا حدی، کمرنگ به نظر میآید و شکافی میان رویکرد جدید و قدیم بررسی مفردات قرآنی بهشمار میرود. با توجه به این مطلب، در این نوشتار تلاش شده است تا واژه «تَبِعَ» و مشتقات آن که به همراه دیگر کلمات همحوزۀ خود، ازجمله مفردات اساسی قرآنی بهشمار میآیند و مفهوم «پیروی» را از نگاه قرآن توصیف میکنند، بررسی شوند. این مفهوم در فرهنگ اسلامی از جایگاهی رفیع برخوردار است و آیات قرآن و احادیث، اهمیت این موضوع را به نیکی نشان میدهد. در میان ادعیه نیز، نیایش هفتم «مناجات خمسة عشر» بهطور خاص به «نیایش پیروان» (مناجاة المطیعین) اختصاص یافته است که انجام تکالیف الهی را برای پیروان به ترسیم در میآورد. براساس فراز آغازین این دعا «اطاعت» موهبتی است که خداوند متعال بر قلب مؤمن فرود میآورد: «اللّهُمَّ أَلهِمنا طَاعَتکَ وَجَنّبنا مَعصِیَتَکَ وَ یَسِّر لَنا بُلُوغَ مَا نَتَمنَّی مِن اِبتِغاءِ رِضوَانِکَ» «پروردگارا! فرمانبریت را بر ما الهام فرما و ما را از نافرمانیت دور کن و راه رسیدن به آن چه خشنودی توست، میسر فرما!». در نگاه اسلام برای فرمانبری اصول و ارکانی تعریف شده است؛ چنانکه رهبری و فرمانداری نیز قوانین مخصوص به خود را داراست. پیروی مطلق در اسلام از آن حضرت حقّ و فرستادگان اوست و این پیروی نیز توفیقی از جانب اوست؛ چنانکه امام على(ع) در تفسیر جمله «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ» مىفرماید: «أَدِم لَنا تَوفیقَکَ الّذى أطعناکَ بِهِ فِی ماضى أَیامِنا، حتَّى نُطیعَکَ کذلک فی مُستقبلِ أعمارِنا» «خداوندا توفیقاتى را که در گذشته بر ما ارزانى داشتى و به برکت آن تو را اطاعت کردیم، همچنان ادامه ده تا در آینده عمرمان نیز تو را اطاعت کنیم» (مکارم شیرای، 1374، ج1، ص 48). با توجه به این مهم، در این جستار، تلاش شد با تکیه بر کلمۀ کانونی «تَبِعَ» و مشتقات آن، به سؤالات ذیل پاسخی مناسب ارائه شود: الف) مفهوم پیروی در قرآن کریم با تکیه بر مؤلفههای معناشناسی واژه «تبع»، واجد چه مختصات (ویژگیها یا الگوهایی) است؟ ب) براساس مؤلّفههای معناشناسی، همنشینهای واژه «تبع»، چه دلالتهایی ارائه میدهند؟
1ـ1. پیشینۀ پژوهش با مروری بر پیشینۀ پژوهش، حوزۀ معناشناسی به دو بخش عمده تقسیم میشود. بخشی از این پژوهشها در پی تبیین روششناختی بودهاند و بخش دیگر در حوزۀ تطبیق جای دارند. در بخش نخست، محققان سعی در معرفی رویکرد معناشناسی، روش، مؤلفهها و نیز مکاتب مشهور معناشناسی بودهاند. در بیشتر این پژوهشها نگارندگان سعی دارند ضمن تبیین روششناختی، این دانش را در حوزۀ مطالعات قرآنی، بومیسازی و نقش آن را در حوزۀ متنکاوی و تفسیر بیان کنند. با مروری بر این پژوهشها باید گفت بیشتر پژوهشگران، این روش مطالعاتی را روشی کارآمد در پژوهشهای قرآنی معرفی کرده و سعی در پیوند آن با سبکهای تفسیری داشتهاند. از نگاه آنها در متنکاوی قرآن، باید یکسونگری را کنار نهاد و با نگرش سیستمی و مجموعهنگری به کاوش در آیات پرداخت. ازجمله این پژوهشها: «کاربرد روشهای معنیشناسی در قرآن کریم» (لسانی فشارکی و اکبریراد؛ 1385)، «درآمدی بر استفاده از روشهای «معناشناسی» در مطالعات قرآنی» (مطیع و دیگران؛ 1388)، «کاربرد روشهای معناشناسی نوین در پژوهشهای قرآنی» (قاسم بستانی و سپهوند؛ 1390)، «روشی نوین در معناشناسی مفاهیم و واژههای قرآنی» (هادی؛ 1391)، «آشنایی با مکاتب معناشناسی» (پاکتچی؛ 1396)، «استخدام علم الدلالة فی فهم القرآن: قراءة فی تجربة الباحث الیابانی توشیهیکو إیزوتسو» (حللی، 2009) و غیره. در بخش تطبیقی، پژوهشگران با انتخاب کلمات کلیدی آن گزاره را در شبکۀ معنایی آیات بررسی کرده و سعی در تحلیل معناشناختی واژه، با توجه به مؤلّفههای این روش داشتهاند. ازجمله این پژوهشها که با جستار حاضر ارتباط دارد، دو مقاله با عنوانهای «معنیشناسی واژۀ اطاعت در قرآن با تکیه بر نظریۀ حوزههای معنایی» (مرادی؛ 1395) و «بررسی میدان معنایی اطاعت در نظام توحیدی قرآن» (شریعتی و کاظمی؛ 1395) است. در این دو پژوهش، کلمۀ محوری پژوهش «أطاع» بوده و بهطور خاص این واژه ازنظر معناشناسی بررسی شده و به شکل گزیده، به ارتباط آن با واژه «تَبِعَ» اشاره شده است؛ اما بررسی این موضوع به شکل کاملتر نیاز به پژوهشی مستقل دارد؛ چه آنکه واژه «تبع» و مشتقات آن گسترۀ عظیمتری از واژه «اطاع» در آیات قرآن دارد و این مختصر در پی تحلیل و بررسی واژۀ مذکور با اهتمام بر واژههای همنشین آن است.
2ـ مفهوم پیروی در قرآن با تکیه بر معناشناسی کلمه «تَبِعَ» 2ـ1. نگاهی به تعاریف پیرو و پیروی مسئلۀ پیرو و پیروی، به دلیل اهمیت فراوان آن در رشد و تعالی یک جامعه یا سازمان، در علوم مختلف، بهویژه علم مدیریت، از جایگاه بسزایی برخوردار است و در روابط انسانی، چه بهصورت عام و چه بهصورت خاص، موضوع اطاعت و پیروی مطرح است. رابطهای که از پیوند «راهرو» و «راهبر» شکل مییابد و دوام و قوام آن به کنشهای متقابل هر دو بستگی دارد و به بیانی روشن، این دو، دو روی یک سکهاند. امروزه در بررسی مفهوم «پیروی» و شاخصههای مرتبط با آن، از علومی چون روانشناسی و جامعهشناسی مدد گرفته میشود تا مسائلی چون انگیزه، نیاز و تأثیرات محیط و فرهنگ در آن بررسی شوند (عابدی جعفری، 1375، صص 53ـ 54). در نگاه مدیریت، پیروی «فرآیند دستیابی به اهداف فردی با نفوذ پذیرفتن از یک رهبر بهوسیلۀ مشارکت در فرد یا تلاشهای گروهی در راستای اهداف سازمانی در یک موقعیت مفروض است؛ بنابراین، پیروی تابعی از پیرو، رهبر و متغیرهای موقعیتی است (ر.ک. محمدزاده، 1393، ص 32). از نگاه اسلام «تبعیت و اطاعت محصول الفت قلبها و نتیجۀ محبت میان رهبر و پیروان است. در اینگونه تبعیت و اطاعت از استبداد، برتریجویی و ریاستطلبی و نیز نافرمانی و اطاعت کورکورانه و حقارت اثری نیست» (دلشاد تهرانی، 1385، ص 221).
2ـ2. چیستی معناشناسی شاخههای نوین زبانی، ازقبیل نشانهشناسی، معناشناسی، کاربردشناسی و مانند آن، امروزه افقهای جدیدی را در مطالعات دینی و تفسیر گشودهاند. این شاخهها اغلب بخشی از زبانشناسیاند و با یکدیگر ارتباط تنگاتنگی دارند. از میان این شاخهها، معناشناسی، به مطالعۀ معنا و کشف روابط و انسجام واژگانی اهتمام دارد. برخی از پیشگامان این عرصه چون «ولز»[3] از آن با عنوان «علم دلالات»[4]یاد کردهاند (نشاط، 1390، ص 8). این شاخه از زبانشناسی در زبان عربی نیز با عناوینی چون «علم المعنی» و «علم الدلالة» مشهور است (عمر، 1385، ص 19). از نگاه صاحبنظران، اساس این رویکرد، مطالعه در جنبههای مختلف معناست؛ از همینرو در تعاریف مختلفی که از این روش دیده میشود این جزء، پر رنگتر جلوه میکند. ازنظر یکی از پیشگامان این عرصه در مطالعات قرآنی، معناشناسی تحقیق و مطالعۀ تحلیلی دربارۀ کلمات کلیدی زبان است که سرانجام جهانبینی قومی را تبیین میسازد (ایزوتسو، 1368، ص 4). در این دانش، معناشناس میکوشد بفهمد چرا بعضی از واژهها و ساختها میتوانند به ترتیبی پذیرفتنی ازنظر معنایی در کنار یکدیگر قرار گیرند؛ در صورتی که در برخی دیگر چنین نیست (ایچیسون، 1371، ص 125). در این نظام «هرگز یک واژه بهتنهایی مطالعه نمیشود؛ بلکه بررسی واژگان براساس هممعنایی صورت میگیرد؛ بهطور مثال، وقتی واژه «خوف» تعریف میشود، واژگانی نظیر «رهبت»، «خشیت»، «فزع»، و حتی «رجاء» که ازنظر معنایی متقابل با «خوف» است، در این سیستم جای دارد. خانوادهای از واژگان معنایی، ممکن است به ظاهر با همدیگر ارتباط نداشته باشند، اما پس از بررسی به سبب تأثیرشان در زندگی انسان (فرد و جامعه) در یک فصل تنظیم یافتهاند. گرچه واژگان «صمت»، «ادب»، «حسن خلق»، «حیا» و «جهاد»، ارتباط معنایی تنگاتنگ ندارند، ازنظر تأثیرات اجتماعی و فردی میتوانند در یک خانواده قرار گیرند» (شاملی، 1390، ج1، ص 15).
2ـ3. واژگان مشترک قرآنی در حوزۀ پیروی با توجه به مقدمه، کلمات کلیدی یک گزاره، در نظام معناشناسی قرآن، در ساختمان آیات جایگاه مهمی دارند. ترسیم حوزۀ معنایی کلماتی که این مفهوم را در قرآن مجسم میسازند، مهم به نظر میرسد. با تأمل در آیات قرآن، کلمات متعددی هستند که مفهوم «پیروی» یا «فرمانبری» در حوزۀ معنایی آن مجسّم میشود که میتوان آنها را در یک شبکۀ معنایی مشخص جای داد (شکل 1). در اصطلاح زبانشناسی به این دسته از واژگان هممعنا که ازنظر معنایی، با یکدیگر اشتراک دارند، پدیده «ترادف»[5] نام مینهند. از نگاه زبانشناسان، بعید به نظر میرسد که در یک زبان، دو واژه با یک معنای واحد بتوانند در کنار هم به حیات خود ادامه دهند (پالمر، 1366، ص 107). این کلمات در ظاهر مشترک، در کاربرد، تفاوتهای ظریفی دارند که دقت و ظرافت کاربرد قرآنی را نشان میدهد و تدبر در بافت و سازههای معنایی آیات، این اختلافات را به خوبی نشان خواهد داد. در کتب تفسیری یا مفردات قرآن، گاه به برخی از تفاوتهای معنایی این قسم از کلمات اشاره شده است؛ برای نمونه، صاحب مجمع البیان در تفاوت معنایی کلمه «أطاع» و «أجاب» مینویسد: «اطاعت به معناى فرمانبردارى از اراده و خواست مطاع است. در اطاعت، مطیع رتبهاش پایینتر از مطاع است؛ اما در «اجابت» این مسئله ضروری نیست» (طبرسی، 1360، ج8، ص 244) یا کلمه «قَنَتَ» بر معنای دوام اطاعت همراه با فروتنی، ادب و کرنش است (راغب اصفهانی، 1390، ص 653) و درواقع هر نوع پایداری در راه دین، اقرار به عبودیت و فرمانبرداری را «قنوت» گویند. اصل این کلمه به معنای خضوع همراه اطاعت است و تفاوت آن با «اطاعت» در این است که در این کلمه علاوه بر مفهوم «فرمانبرداری»، مفهوم «خضوع»، شدیدتر و بر دو نوع تکوینی و تشریعی تقسیم میشود (مصطفوی، 1385، ج9، ص 359) یا کلمه «قَفَا ـ یَقفُو»، کلمۀ دیگری است که معنای دنبالهروی را افاده میکند و اصل این مادۀ لغوی به معنای روانهشدن و دنبال کسی گام برداشتن است. ازنظر زبانی، این واژه را باید متفاوت از «تبعیت» دانست؛ چون «تبعیت»، پیروی و حرکت در پی اندیشه و کار فردی است و بر امر مجهول و ناشناخته به کار نمیرود؛ حال آنکه «قفا» به معنای مطلق حرکتکردن است و در آن، تأخّر زمانی و مکانی نیز ملاحظه میشود و به معنای دنبالروی اندیشه نیست (همان، ج9، ص 335). صاحب تفسیر المیزان دربارۀ این واژه مینویسد: «این کلمه به معناى پیروى است و از کلمۀ «قفا» پشتگردن گرفته شده؛ کأنه شخص پیرو به دنبال پیشرو خود حرکت مىکند» (طباطبایی، 1374، ج1، ص 330). بنابراین، با تأمّل و کاوش در تفاوت دلالی کلمات قریبالمعنی، فوائد زیادی حاصل میشود که نتیجۀ آن فهم بهتر و دقیقتر مفاهیم قرآنی است؛ اما با توجه به اینکه پیگیری هر یک از کلمات اساسی و سنجش روابط آنها، پژوهشی مستقل و مفصل میطلبد، تمرکز اصلی پژوهش حاضر، تنها بر بررسی کلمه «تبع» و مشتقات آن در آیات قرآن است.
شکل 1: شبکۀ معنایی و همبستگی واژگان کانونی تبعیت
واژگان متقارب شکل بالا دارای ویژگی متمایز از دیگریاند و جلوهای خاص از «اطاعت قرآنی» را نشان میدهند؛ البته با تأمل در این واژگان، نوعی ارتباط منطقی در میان آنها به نظر میآید و هر یک را در توالی یکدیگر قرار میدهد که در ابتدای آن شنیدن و در رأس آن عبودیت قرار دارد. با توجه به مطالب بالا، بهطور خلاصه میتوان دو علت اصلی ذیل را دلیل تمرکز محققِ جستار حاضر بر واژۀ کانونی «تبع» برشمرد: الف) معنای اساسی و اولیۀ این واژه ازنظر علمای تفسیر (طباطبایی) و صاحبان کتب مفردات (راغب اصفهانی و مصطفوی) دال بر مفهوم فرمانبری و انقیاد است. ب) مفردات دیگر ضمن افادۀ معنای انقیاد و فرمانبری در قرآن کریم، معانی ثانویه دیگری نیز دارند؛ برای مثال، واژه «عبد» دارای معنای اساسی دیگر چون رسول، پیرو، برده، بنده تربیت شده و غیره است. با نگاه نخست بر شبکۀ معنایی «پیروی»، کلمات «تَبِعَ»، «أطاعَ»، «قَنَتَ»، «قَفَا»، «اِقتَدَی»، «أَجابَ»، «أَسلَمَ» و «شَیعَ» در معنای محوری «پیروی» دارای تداخل معنایی به نظر میرسد؛ ولی سیاق و کاربرد هر یک در ساختار آیات مبارک قرآن، اختلاف و تمایزات ابعاد معنایی آنها را به نیکی نشان میدهد؛ به گونهای که اطلاق لفظ «ترادف» بر آنها صحیح به نظر نمیرسد؛ زیرا هر یک برای ترسیم مفهومی خاص در بافت آیات به کار گرفته شدهاند.
2ـ4. بررسی معنای «تبعیت» در منابع لغوی در نگاه علمای لغت، «تَبِعَ» و «تابِع» به معنای پپرویکردن، تابعبودن، تعقیبکردن و پیوستن وارد شده است (زمخشری، 1998، ج1، ص 89ـ 90). صاحب مفردات در توضیح این کلمه مینویسد: گفته میشود «تَبِعَهُ و اتَّبَعَهُ» به دنبال او رفت و این تبعیت گاهی با «جسم» و گاهی با «اطاعتکردن» و «امتثال دستور» ظاهر میشود. «تُبَّع» نیز رئیسانی هستند که به دلیل دنبالکردن سیاست همدیگر و یکی پس از دیگری به حکومت رسیدن آنها را «تبع» نامیدهاند و گفته شده پادشاهی است که قومش از او حمایت و پیروی میکنند که جمع آن «تبایعه» است (راغب اصفهانی، 1390، ص 118ـ 119)؛ اما برخی واژه «تُبَّع» را در زمرۀ واژههای دخیل و لقب پادشاهان حمیر بهشمار آوردهاند (جفری، 1372، ص 153). مصطفوی در کتاب التحقیق خود دربارۀ ریشه «تَبِعَ» معتقد است: «اصل این کلمه در معنای حرکتکردن و سیر به دنبال یک امر مادی یا معنوی است و این «اتّباع» میتواند عملی یا فکری باشد» (مصطفوی، 1385، ج1، ص 408). او در تفاوت ساختارهای وزنی این کلمه نیز میافزاید: «باب افتعال این کلمه «اتّباع» دلالت بر پیرویکردن از روی اختیار و اراده است و وزن (مفاعله) «متابعة» آن بر معنای موافقت و ادامۀ مسیر پیروی دارد. همچنان که باب تفاعل، یعنی «تتابع» نیز همین مفهوم را افاده میکند و معنای تداوم و استمرار تبعیت را ترسیم میسازد» (همان، ص 409). گفتنی است صاحب التعبیر القرآنی با تکیه بر بررسی سیاق آیات، به بیان تفاوت ساختاری «تبع» و «اتّبع» در این دو آیه متشابه از سوره «بقره» و «طه» پراخته است: «قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمِیعاً فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون» (بقره: 38)، «قالَ اهْبِطا مِنْها جَمِیعاً بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدایَ فَلا یَضِلُّ وَ لا یَشْقى» (طه: 123)؛ او معتقد است تبعیت در ساختار ثلاثی مجرد آن نافی هر رنج بوده و ترسیمکنندۀ تکریم و رأفت الهی نسبت به بندگان است. چنانکه آیه (38 بقره) با اسناد فعل به پروردگار (قلنا) آغاز میشود و فرجام آیه نیز فقط به سعادت اخروی اشاره دارد؛ اما مضمون آیه دوم با دشواری و تکلّف آمیخته است؛ چه آنکه آیه به مجاهدت با گمراهی در دنیا و فوز در آخرت اشاره دارد و افزودهشدن این دو، تغییر ساختار فعل را میطلبد و تشدید و مبالغه را ضروری میسازد (سامرائی، 2006، ص 292ـ 293). با شناخت کاربرد لغوی این واژه، به حوزۀ معنایی آن در قرآن پرداخته میشود.
2ـ5. حوزۀ معنایی «تبعیت» در کاربرد قرآنی کلمه «تبع» با ساختارهای متنوع خود در 173 نمونه در آیات مبارک قرآن به کار رفته که از این میان، 105 مرتبه در آیات مکّی و 68 مرتبه در آیات مدنی، فراوانی داشته است. علت معناشناختی این فراوانی، در تبلیغ آغازین پیامبر گرامی(ص) جستجو میشود. درواقع، پیامبر گرامی اسلام برای برپایی دین و نشر آن در مکّه به یاری پیروان نیازمند بوده است؛ به همین دلیل، به شکلی شایان توجه، این کلمه در این آیات کاربرد زیادی دارد تا اندیشۀ مسلمانان نخستین ازنظر فکری و عقیدتی برای تبلیغ و دعوت اسلامی آماده شود و اینکه رکن اساسی اسلام، یعنی همان تسلیم و مطیع بودن را اعلام کند.
جدول 1: کاربرد «تبع» در آیات قرآن
اگر آنچه قرآن کریم به پیروی یا سرپیچی از آن دستور فرموده است، به دو حوزۀ معنوی، مادی و صوری، تقسیم شود، با بررسی آیات «تبعیت» مشخص میشود هر دو بخش عملی و فکری یا مادی و معنوی به این حوزه تسرّی دارد؛ اما مقایسۀ این دو بخش، نشان از گستردگی وجه معنوی و درونی این حوزه دارد؛ مقصود آنکه حوزۀ کاربردی واژه «تبع» در قرآن، بیشتر در مواردی است که متبوع وجه ظاهری ندارد. تبعیت مادی و محسوس، حرکت در پی افراد است؛ چون این آیه شریفه که میفرماید: «فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَ جُنُودُهُ بَغْیاً وَ عَدْوا» (یونس: 90) «و فرعون و سپاهش از ستم و دشمنى، سر در پى آنان نهادند»؛ اما تبعیت در بُعد معنوی آن، شامل امور حسی نیست و از میل درونی و روحی نشأت میگیرد؛ مانند این آیه مبارک: «فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ» (بقره: 38)، «کسانى که از رهنمود من پیروى کنند، بیمى نخواهند داشت». شایان ذکر است «تبعیت» در آیات قرآن، مبتنی بر صدور فرمان نیست، بلکه حالت ارادی و داوطلبانه دارد.
2ـ6. واژه «تبع» براساس روابط چهارگانه معنایی در معناشناسی ساختگرای قرآن، روابط میان واژهها از اهمیتی بسزایی برخوردار است و از پیوند آنها درک معنا میسر میشود. مبنای بررسی این روابط، اهتمام به دو بُعد ساختار دستوری و معنایی آیات است. با توجه به این دو ویژگی، رابطۀ چهارگانهای میان زوجهای معنایی آیات قرآن در نظر گرفته میشود که تبیین این روابط در کشف دلالت آیات میسر خواهد بود؛ البته انواع روابط معنایی که زبانشناسان و معناشناسان از آن بهره میبرند، لزوماً در واژگان قرآن کریم دیده نمیشود (فتاحیزاده و امینی، 1395، ص 18). گونههای معنایی میان واژگان قرآنی در زیر ذکر شدهاند:
2ـ6ـ1. رابطۀ مکملی ـ نحوی در این رابطه، واژگان مبتنی بر ساختار نحوی (دستوری) یا دلالی (معنایی) با یکدیگر در ارتباطاند؛ مانند روابط مبتدا و خبر، فعل و فاعل، مضاف و مضافالیه، فعل و مفعول و مانند آن. بررسی این بخش از روابط میان کلمات، در دریافت عمق دلالت واژگانی تأثیری بسزایی دارد؛ زیرا در چارچوب کلّی متن این روابط از یکدیگر تأثیرپذیرند؛ بنابراین، در این بخش بر مکملبودن اجزای جمله از لحاظ دستوری تأکید میشود؛ برای نمونه، در این آیه شریفه در میان ترکیب «من یطع الرسول»، «فقد أطاع الله» رابطۀ نحوی شرط و جزای شرط برقرار است؛ چنانکه ادامه آیه «ومن تولّی...» رابطۀ تقابلی را نشان میدهد: «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظا» (نساء: 80)، همین رابطه در این آیه شریفه نیز وجود دارد: «فَمَنِ اتَّبَعَ هُدایَ فَلا یَضِلُّ وَ لا یَشْقى» (طه: 123) که بیان ثمرۀ اتباع، تکمیلکنندۀ مفهوم شرط پیروی الهی است.
2ـ6ـ2. رابطۀ تقابلی اصطلاح تقابل معنایی به هنگام بحث دربارۀ مفاهیم متقابل یا در اصطلاح سنتی، معانی متضاد واژه به کار میرود. در معناشناسی عمداً اصطلاح تقابل به جای تضاد استفاده میشود؛ زیرا تضاد صرفاً گونهای از تقابل است (صفوی، 1369، ص 105). از نگاه یاکوبسن «واحدهای زبانی توسط نظامی از تقابلهای دوتایی به هم مربوط و محدود میشوند؛ این تقابلها در تولید معنا نقشی بنیادی دارند» (چندلر، 1397، ص 159)؛ البته این دوگانهانگاری، برای دو مفهومی است که مؤلفۀ معنایی مشترک دارد، ولی یکدیگر را تضعیف و نفی میکنند؛ ازاینرو، در عین اتحاد در کلّیت معنا، از دیگر جهات با یکدیگر افتراق دارند؛ مانند: «اتّبعَ و کَرِه» در این دو آیه شریفه که دو قطب مقابل همدیگرند و اجزای آن در تمایز با یکدیگر قرار دارند: «ذلِکَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ وَ کَرِهُوا رِضْوانَهُ» (محمد: 28) یا تقابل «تبع» و «عصی» در این آیه: «مَنْ تَبِعَنی فَإِنَّهُ مِنِّی وَ مَنْ عَصانی فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَحیمٌ» (ابراهیم: 36)، تداعیگر تناسب و پیوند ساختاری درون آیه است که شبکهای از روابط نامرئی معنایی را در دو حوزۀ مثبت و منفی پیروی بیان میدارد.
2ـ6ـ3. رابطۀ اشتدادی این رابطه شامل «آن دسته از روابط بین دو واژه است که ضمن داشتن ویژگی مشترک، مانند مؤلفه معنایی مشترک در مقام تقویت معنای هم بر میآیند» (فائز و دیگران، 1398، ص 100). رابطۀ اشتدادی، انواع روابط معنایی است؛ ازجمله شمول معنایی و هممعنایی (ترادف)؛ مانند رابطه «اتبعوا» و «اطیعوا» در این آیه مبارک از سوره طه که در راستای تثبیت و تحکیم معانی یکدیگر ذکر شدهاند: «إِنَّ رَبَّکُمُ الرَّحْمنُ فَاتَّبِعُونی وَ أَطیعُوا أَمْری« (طه: 90)، «پروردگار شما خداوند رحمان است! پس، از من پیروى و فرمانم را اطاعت کنید»؛ یا در این آیه شریفه: «إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» (مائده: 7)، دو واژه «سمع» و «اطاعت» ضمن تقویت معنای یکدیگر، مؤلفههای معنایی مشترکی دارند.
2ـ6ـ4. رابطۀ توزیعی این رابطه برای دو مفهومی است که در یک حوزۀ معنایی، اما با قلمروهای متمایزی با یکدیگر قرار دارند؛ مانند: «الجن»، «الإنس» و «الطیر» در آیه: «وَ حُشِرَ لِسُلَیْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُونَ» (نمل: 17)، «و براى سلیمان، سپاهیانش از پریان و آدمیان و پرندگان گردآورى شدند [و آنان را از حرکت باز مىداشتند] تا گروههاى دیگر به آنان ملحق شوند». در این آیه، نوعی توزیع بین جنود سلیمان نبی، علیهالسلام، وجود دارد. این سه واژه براساس بافت آیه، سپاهیان سلیمان نبی بهشمار میآیند که در عرض یکدیگر قرار گرفتهاند. چنانکه پیشتر بیان شد واژهها در همنشینی با زنجیرۀ واژگان، معانی مخصوص به خود مییابند و مفهومی ویژه را میرسانند و با توجه به اینکه در متن قرآن، هر کلمه جایگاه مخصوص به خود را داراست، بررسی واژهها در محور همنشینی، در دستیابی به دلالتهای آیات اهمیت بسزایی دارد. با بررسی کلمه «تبع» در باهمآیی با واژگان دیگر، نتیجۀ ذیل حاصل شد: جدول 2: واژگان همنشین «تبع»
طبیعتاً تجزیۀ این واژه، به تعدادی عناصر و اجزای ذاتی (مؤلفههای معنایی) که با انشعاب مفهومی کشف میشود، نقش بسزایی در یافتن مفهوم «تبعیت» در قرآن دارد؛ زیرا کلمات در شبکۀ معنایی قرآن، تنها و منفرد به کار نرفتهاند؛ بلکه در میان خود، گروههای گوناگون بزرگ و کوچک میسازند و این گروهها با هم از راههای مختلف پیوند میگیرند و از طریق این زنجیرهها، دنیای مفاهیم و گزارههای قرآنی آشکار میشود. یکی از این گروهها که این پژوهش را به کشف مفهوم پیروی در قرآن سوق میدهد، همین حوزۀ معنایی پیروی است که با تکیه بر «تَبِعَ» بدان پرداخته شد و دیگری حوزۀ تقابل معنایی است که با تعمق در این بخش، مفهوم مقابل پیروی، یعنی عصیان و نافرمانی به نیکی روشن شد؛ مصداق این مَثَل: «تُعرَفُ الأَشیاءُ بِأَضدادِها» (اشیاء با متضادهای آن شناخته میشود). واژههایی چون «إعراض»، «عصی»، «کُره» و «تَولّی» در این محور نیز ملاحظه شد؛ همنشینی این تقابلهای معنایی در حوزۀ پیروی، گسترۀ این حوزه را عمق بخشید و بطن دلالی آیات را نمایان ساخت.
3ـ رابطۀ معنایی «تبعیت» در محور همنشینی 3ـ1. همنشینهای اسمی مطالعۀ روابط همنشینی در شناخت مفهوم یک گزاره نقش برجستهای دارد و به بیانی «به کار گرفتن یک ساختار همنشینی و ترجیح آن نسبت به دیگر ساختارها در یک متن از عوامل مؤثر در تولید معناست» (چندلر، 1397، ص 133). در این بخش، همنشینهای برجستۀ تبعیت در دو بخش اسمی و فعلی بررسی میشوند: الف) هوی در آیات قرآن کریم، تبعیت با «هوی» 6 مرتبه در قالب مفرد و 16 مرتبه با جمع آن، باهمآیی دارد و فراوانی بالاتری نسبت به موانع درونی مذکور در قرآن برای پیروی دارد. اصل واژه «هوی» به معنای سقوط و تمایل به پایین است که از مصادیق آن گرایش به شهوتها و امور مادی است (مصطفوی، 1385، ج11، ص 328). شایان توجه است کاربرد ساختار جمع این واژه در آیاتی چون «لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذِی جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیر» (بقره: 120)، بیانکنندۀ تنوع و پایانناپذیری خواستههای نفسانی انسان است؛ چنانکه راغب در مفردات خود میگوید: «تبعیت از هر یک از امیال نفسانی غیر از مورد دیگر آن است که اینها پایانناپذیرند و نشانۀ نهایت گمراهیاند» (راغب اصفهانی، 1390، ص 819). پیگیری و خوانش رابطۀ همنشینی تبعیت با این واژه در آیات، نشاندهندۀ اشارات قرآنی بر دلیل شکلگیری این نوع از پیروی و فرجام ناگوار پیروان آن است. جهل، بیماری قلب، غفلت از آخرت و پذیرش ولایت نااهلان، ریشههای مذکور تبعیت از امیال درونی در قرآن است؛ برای مثال، در این آیات: «لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ» (کهف: 28)، «طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ» (محمد: 16)، ریشههای پیروی از خواستههای نفس، ریشه در بیماری قلب دارند. گفتنی است پیامدهایی چون فساد، گمراهی، ظلم، نتایج اشارهشدۀ آیات قرآن برای این نوع از پیروی است. تبعیـتی که قوۀ عقل را از انسان باز میستاند و او را تسلیم خود میکند. در این راستا، آیه 50 سوره قصص تبعیت از هوی را ظلم به خویشتن معرفی میکند: «مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَیْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِین« (قصص: 50). قید پرسشی «مَن» در این آیه شریفه، مفید استفهام انکارى به انگیزۀ نفی و همنشینی صفت «بغیر هدی» با «هوی» تثبیت و تقریری بر نهایت گمراهی پیروان خواستههای نفسانی است. ب) رضوان واژه «رضوان» 13 مرتبه در قرآن به کار رفته و در نظام معنایی آیات به دلیل نسبت به پروردگار متعال ترسیمگر دلالتی قدسی و معنوی است. ریشۀ اساسی این واژه به معنای پذیرش و توافق قلبی است و تفاوتی دقیق با واژههای همحوزه مانند «وفاق»، «حب»، «طاعت» و مانند آن دارد. «رضوان» با دربرداشتن نوعی تأکید دلالی به خشنودی فراوان و توافق شدید معنا شده است (ر.ک. مصطفوی، 1385، ج4، ص 161). راغب اصفهانی در این باره در مفردات خود مینویسد: «از آنجا که بزرگترین نوع خشنودی، این است که پروردگار از انسان خشنودی داشته باشد، بنابراین، «رضوان» در قرآن ویژۀ خداوند متعال معرفی شده است» (راغب اصفهانی، 1390، ص 312). طباطبایی در تفسیر آیه «رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ» (توبه: 72) محدودۀ رضوان الهی را نامتناهی معرفی میکند و احساس معنوی حاصل از آن را توصیفناپذیر میداند (طباطبایی، 1374، ج9، ص 456). باهمآیی تبعیت و رضوان در 5 آیه از قرآن نشان از ارتباط پایدار این دو واژه با یکدیگر دارد. گفتنی است در همۀ این موارد، باب افتعال (اتبع) به کار رفته که بیانکنندۀ دشواری کسب مقام رضوان و لزوم تلاش برای آن است؛ اما دربارۀ واژه «مرضات» مسئله متفاوت است؛ چه آنکه در قرآن واژه عام بوده است؛ یعنی هم برای پروردگار و هم برای بندگان، اطلاق و بیشتر با فعل «ابتغی» ذکر شده است. براساس آیات تبعیت از رضای الهی نهایت بندگی را جلوه میسازد و هدایت الهی را به دنبال میآورد: «یَهْدی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ یَهْدیهِمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» (مائده: 16)؛ چنانکه شرط قبولى اعمال و هرگونه تلاش، رضاى خداست و اعمال کسانى که اصرار در خشم خدا دارند، پذیرفتنی نیست و نابود میشود: «ذلِکَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ وَ کَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ» (محمد: 28). شایان ذکر است کاربرد اسمی «رضوان» برخلاف خشم الهى که در قالب جملۀ فعلیه آمده است «ما أَسْخَطَ اللَّهَ»، ثبوت رحمت و دوام رضایت الهی را برخلاف گذرابودن غضب الهی نشان میدهد (فخر رازی، 1420، ج28، ص 58)؛ «أَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللَّهِ کَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ»(آل عمران: 162). ج) ظنّ واژه «ظن» و مشتقات آن در زبان عربی در چهار معنا به کار رفته است؛ دو معنای متضاد «شک» و «یقین» و دو معنای «دروغ» و «تهمت» که با یکدیگر متضاد نیستند. ابنجوزی (597 ق) ضمن اشاره به چهار معنای مذکور در قرآن، معنای «حسبان و پندار» را بر این واژه افزوده است (ر.ک. عوّا، 1998، ص 95). راغب معتقد است «ظن» شکی است که از اماره حاصل میشود و هرگاه این حالت تقویت شود، منتهی به یقین میشود و اگر تضعیف شود، از وهم تجاوز نمیکند و زمانی که زاید تصور قوی باشد، با «أنّ» و «إنّ» به کار میرود (راغب اصفهانی، 1390، ص 506). این واژه به شکلهای مختلف اسمی و فعلی هفتاد بار در قرآن کریم به کار رفته و در 8 مورد با «تبع» رابطه مکملی ـ نحوی داشته است. در همۀ این هشت مورد، «ظن» معنای دودلی و گمان داشته و از سوی قرآن، نهی و مذمت شده است؛ برای نمونه، در این آیه از سوره یونس: «وَ ما یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ بِما یَفْعَلُونَ» (یونس: 36)، پیروى از ظن را به بیشتر کفار نسبت داده است؛ با اینکه همۀ آنان کافرند و دلیلى یقینى بر مرام خود ندارند و این بدان سبب است که پیشوایان کفر نسبت به درستى مرام خود نهتنها ظنى ندارند، به نادرستى آن و به حقانیت دین حق یقین دارند. بغى و دشمنىهایى که با هم دارند، وادارشان کرد به اینکه بهخاطر حق دست از باطل برندارند و همچنان مردم را به سوى باطل دعوت کنند؛ همچنان که خداى عز و جل دربارۀ وضع آنان فرموده است: پس اقلیتى که همین پیشوایان ضلالت باشند، پیرو ظن نیستند و پیرو ظن همواره اکثریت مردماند که به تقلید کورکورانه از پدران راه باطل آنها را دنبال کرده و مىکنند؛ بنابراین، «ظن، خود ادراکی نفسانی و غیرارادی است؛ اما مواجهه با آن اعم از پذیرفتن یا انکارکردن، ترتیب اثر دادن یا رهاکردن، تبعیت یا مخالت کردن با آن میتواند در تعیین مسیر انسان مؤثر واقع شود (صرفی، 1398، ص 98). در سوره نجم هم، تبعیت از ظن مانع رسیدن به علم حقیقی معرفی شده است: «وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً» (نجم: 28). در مجمعالبیان آمده است: «منظور از حق در این آیه، علم است؛ یعنى ظن و گمان نمیتواند ما را از علم بىنیاز سازد و نیز نمیتواند جایگزین علم شود» (طبرسی، 1360، ج23، ص 399). د) شیطان کلمه «شیطان» از دیگر کلماتی است که با فراوانی بالا با تبعیت رابطۀ مکملی ـ معنایی داشته است. علمای لغت در باب ریشۀ واژگانی این کلمه اقوال متعددی ذکر کردهاند. راغب در مفردات خود این واژه را ذیل ماده «شَطَنَ» ذکر میکند و مینویسد: «نون در این کلمه اصلی است و از باب «شطن» به معنای دور شد، است. همچنین، برخی این واژه از باب «شاط ـ یشیط» به معنای شدت خشم میدانند» (راغب اصفهانی، 1390، ص 414). صاحب التحقیق معتقد است این واژه بر وزن «فیعال» (مانند بیطار) برگرفته از زبان عبری و سریانی است و اصل این ماده به دوری از حق و پایداری در انحراف و به عبارتی، جامع رذایل، دلالت میکند (مصطفوی، 1385، ج6، ص 73) و این برخلاف واژه «ابلیس» است که برگرفته از «ابلاس» به معنای یأس شدید ناشی از کردارهای نادرست است (همان، ج6، ص 77). کاربردهای قرآنی این واژه چهار دلالت معنایی متفاوت از یکدیگر را نشان میدهد: الف) اسم علم برای ابلیس و ملک شر؛ ب) بهصورت جمع (شیاطین) برای لشکریان و پیروان ابلیس؛ ج) بهصورت مجازی در اطلاق به رهبران پلید؛ د) ارواح خبیثه (جفری، 1372، صص 273ـ 274) که دو معنای نخست، در باهمآیی شیطان و تبعیت (9 مرتبه) دریافت میشود. گفتنی است واژه «ابلیس» نیز 2 بار با مشتقات «تبع» ذکر شده و در همۀ این موارد مفهوم نهی شدید همراهی با آن مراد بوده و فقط رحمت الهی است که از پیروی انسان از وسوسههای شیطانی باز میدارد: «لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّیْطانَ إِلاَّ قَلیلاً» (نساء: 83). گاه هم به جای اسناد نهی اتباع به شیطان، ترکیب «خطوات الشیطان» به کار رفته و بیانکنندۀ تدریجیبودن این پیروی است؛ برای مثال، در آیه: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ» (بقره: 208)، «خطوات» جمع «خطوة» به معنى گام است. در اینجا این حقیقت تکرار شده است که انحراف از عدالت و تسلیمشدن در برابر انگیزههاى دشمنى و عداوت از مراحل کوچک شروع مىشود و به مراحل حاد، منتهى مىشود و مطابق ضربالمثل معروف عرب «إنّ بدوَ القتالِ اللّطامُ» (آغاز جنگ یک سیلى است)، گاهى یک حرکت کوچک از روى عداوت، آتش جنگ ویرانگرى را بر مىانگیزاند؛ بنابراین، افراد با ایمان که مخاطب در این آیهاند، باید از همان آغاز بیدار باشند و جرقههاى کوچک عداوت و دشمنى را خاموش سازند (مکارم شیرازی، 1374، ج2، ص 83). در این آیه از سوره حج: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطانٍ مَریدٍ» (حج: 3)، پیروى شیطان به جاى اعتقاد و عمل به کار رفته، بر چگونگى و حقیقت مطلب دلالت کند و دلیل تنکیر واژه «شیطان»، دلالت بر تعدد شیاطین و به فنون ضلالت آنها اشاره دارد. در تفسیر المیزان در این باره آمده است: «ابواب باطل مختلف است و بر هر بابى شیطانى، ازقبیل ابلیس و ذریهاش و شیطانهایى از آدمیان هستند که به سوى ضلالت دعوت مىکنند و اولیاى گمراهشان از ایشان پیروى مىکنند؛ هرچند تمامى وسوسههاى آنان منتهى به ابلیس ملعون مىشود. جمله «وَ یَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطانٍ» در عین حال کنایه از این نیز هست که گمراهان در پیروى باطل به جایى نمىرسند که توقف کنند؛ براى اینکه استعداد پذیرش حق در آنها کشته و قلبشان مطبوع بر باطل شده است» (طباطبایی، 1374، ج14، ص 484).
3ـ2. همنشینهای فعلی الف) اتّقی ازجمله کلمات اساسی همنشین با «اطاعت» و «تبعیت» در قرآن، واژه «تقوی» است که ازعوامل خودکنترلی بهشمار میآید و زمینهساز پیروی درست است. این واژه در 15 مورد با «اطاعت» و در 3 مورد با «تبعیت» باهمآیی داشته است. اصل کلمه «تقوی» در متون پیش از اسلام، اغلب بُعد مادی داشته و در معنای «حفظکردن» و «دفاعکردن» به کار میرفته است؛ ولی در نظام قرآنی، بُعد روحانی و اخلاقی به حوزۀ معنایی آن، افزوده و در معنای حفظ نفس از گناه و خوف الهی به کار گرفته شد. ارتباط تنگاتنگ این واژه با حوزههای معنایی پیروی، شبکۀ گستردهای را به وجود میآورد؛ به طوری که «در سراسر قرآن، پس از اطاعت خداوند، اطاعت از رسول خدا ذکر شده است و در یازده مورد، بعد از عبارت «اتَّقُوا اللَّهَ» جملۀ «أَطِیعُونِ» آمده است؛ یعنى لازمۀ تقواى الهى، اطاعت از رسول اوست» (قرائتی، 1383، ج3، ص 90)؛ به بیان دیگر، «اطاعت یک معنى کلّى است و خشیت شاخۀ درونى آن و تقوى شاخۀ بیرونى آن است و به این ترتیب، در قرآن نخست، از اطاعت بهطورکلى سخن گفته شده است، سپس از شاخۀ درونى و بُعد برونیش» (مکارم شیرازی، 1374، ج14، ص 523)؛ برای نمونه، در این آیه شریفه:«وَ هذا کِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَکٌ فَاتَّبِعُوهُ وَ اتَّقُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ» (انعام: 155)، باهمآیی تبعیت و تقوی حاکی از رابطۀ معنایی آنها بوده است که رحمت و سعادت را به بار میآورند. ب) هدی واژه «هدی» و مشتقات آن 316 مرتبه در قرآن به کار رفته که از این میان، قریب به 15 مرتبه با «تبع» رابطۀ مکملی داشته که نسبت به دیگر واژههای همنشین (چون: نور، رضوان، وحی، رحمت و غیره) از فروانی بالایی برخوردار است. به اعتقادی برخی از مفسران، هدایت در سایۀ اطاعت معنا مییابد و هدایت صحیح در گرو پیروی درست است (قرائتی، 1383، ج6، ص 205). براساس آیه 16 سوره مائده، پیرو، زمانی از هدایت پروردگار بهرهمند میشود که در پی خشنودی او باشد: «یَهْدی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ یَهْدیهِمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» (مائده: 16). ازنظر صاحب المیزان، مراد از «هدایت» در این آیه «رساندن به مقصد» است، نه به معناى «نشاندادن راه» و چون «سلام» در این آیه بهطور مطلق ذکر شده است، معلوم میشود مقصود سلامتی و ایمنی از هرگونه شقاوتی است که سعادت دنیا و آخرت را مختل میسازد (طباطبایی، 1374، ج5، ص 400). در سوره طه برای بزرگداشت امر هدایت، «هدی» در قالب استعارۀ مکنیه به پروردگار نسبت داده شده است: «فَمَنِ اتَّبَعَ هُدایَ فَلا یَضِلُّ وَ لا یَشْقى» (طه: 123) که در اصل به معنای «من اتّبع الهادی الذی یهدى بهداى» بوده است (همان، ج14، ص 313). برخی از مفسران نیز مقصود از «هدی» را انبیا و کتاب الهی دانستهاند (فخر رازی، 1420، ج22، ص 110) که پیروی از هر دو سعادتآفرین است. در آیه 18 سوره زمر نیز پیروی، از برترین اقوال هدایتی است که بندگان صالح پروردگار آن را کسب میکنند «الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ» (زمر: 18)؛ این جمله اشاره است به اینکه صفت پیروى از بهترین قول، هدایتى است الهى و این هدایت ـ که گفتیم عبارت است از طلب حق و آمادگى تام براى پیروى از آن هرجا که یافت شود ـ هدایتى است اجمالى که تمامى هدایتهاى تفصیلى و رسیدن به هر یک از معارف الهى بدان منتهى مىشود. در این آیه: «یا أَبَتِ إِنِّی قَدْ جاءَنی مِنَ الْعِلْمِ ما لَمْ یَأْتِکَ فَاتَّبِعْنی أَهْدِکَ صِراطاً سَوِیًّا» (مریم: 43)، غرض از امر «اتباع» ارشادی است و مراد از هدایت در جمله «به معناى راه نشان دادن است، نه به راه رساندن؛ چون شأن پیامبر این نیست که امت خود را به راه برساند، بلکه شأن او تنها راه نشان دادن است؛ و به راه رساندن، شأن امام است که ابراهیم(ع) در آن روزها به چنین مقامى نرسیده بود (طباطبایی، 1374، ج14، ص 76). ج) عَصَی در کنار بیان اسباب و انگیزههای تبعیت در قرآن کریم، به دلایل عدم پذیرش و عصیان نیز اشاره شده است. ازجمله کلمات محوری در حوزۀ معنایی «سرپیچی و نافرمانی» در قرآن کریم، ماده «عُتُوّ» است که به تعبیر طبرسی در مجمعالبیان، به معنای بدترین نوع ظلم است (طبرسی، 1360، ج25، ص 189). صاحب کشّاف نیز در تفسیر این کلمه معتقد است «عتو» به معنای گذر از حدّ و مرز ستم و نهایت استکبار و افراطگری در نافرمانی و طغیان است (ر.ک. زمخشری، 1407، ج3، ص 273). از منظر آیات، این عوامل به دو گروه عمدۀ درونی و بیرونی تقسیم میشود. مقصود از عوامل درونی، صفات و ویژگیهای نفسانی انسان است که مانع عظیم در پذیرش و پیروی انسان از مسیر حق ایجاد میکند. رذایلی که در نفس انسان ریشه میدواند و قدرت تعقل و تصمیمگیری را از فرد سلب میسازد. عوامل بیرونی نیز دربردارندۀ عناصر محیطی و اشخاص است که در بررسی دلالتهای تبعیت هر دو بخش ملاحظه شد. در بخش تقابلهای معنایی تبعیت، واژههایی چون «عصی»، «کره»، و «اعراض» ملاحظه میشود که از این میان، «عصیان» فراوانی بالاتری دارد. اصل این واژه از ریشه «عصی» به معنای سرکشی و ترک پیروی است. در نگاه قرآن، در پی «عصیان» تبعاتی چون «غی»، «ضلال»، «عذاب» و «برائت» پدیدار شده که از نشانههای سلب توفیقاند؛ همچنین، اختلاف، جدایی و دوری در مراتب بعدی عصیان قرار دارند. براساس آیات شریف قرآن تکذیب حق، ناسپاسی و فسق، پایههای پیروی را سست میکند و ارکان پیوستگی و انسجام را در میرباید (مصطفوی، 1386، ج8، ص 193). تعدّى و معصیت پىدرپى، موجب کفر و کفر، عامل هر گونه جنایت است: «بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُون« (بقره: 61). در این آیه: «وَ تِلْکَ عادٌ جَحَدُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ وَ عَصَوْا رُسُلَهُ وَ اتَّبَعُوا أَمْرَ کُلِّ جَبَّارٍ عَنیدٍ» (هود: 59)، سرپیچی از یک پیامبر، نافرمانی از همۀ اولیا و انبیای الهی است؛ زیرا دعوت همۀ آنها به مسیری واحد است. همچنین، تقابل معنایی تبعیت و عصیان در آیاتی مانند: «إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما یُوحى إِلَیَّ إِنِّی أَخافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذابَ یَوْمٍ عَظیمٍ» (یونس: 15)، عدم استقلال دو حوزۀ معنایی پیروی و سرپیچی است که بر حسب مؤلفههای مشترک به یکدیگر گره میخورند. گفتنی است کلمۀ دیگری که در تقابل معنایی با «اطاعت» و «تبعیت»، همنشین این دو کلمه ذکر شده (سه مرتبه با «تبع» همنشینی دارد)، واژه «اعراض» است. اعراض ازنظر زبانی به معنای این است که فرد نفسانیت خود را در معرض دیگران قرار دهد و اظهار مقام و خودنمایی کند. این کلمه با این معنا اغلب با حرف «عن» جاره به کار میرود که معنای رویگرانی را بیان میدارد. در بابهای افتعال و تفعل نیز این کلمه، معنای مطاوعه و اختیار را افاده میکند. زمخشری در تفسیر خود دربارۀ این کلمه مینویسد: «اعراض» طغیان در وجود آدمی است، آنگاه که خداوند متعال به او نعمتی دهد، دچار کبر و غرور میشود و منعم را فراموش میکند و از شکرگویی و اطاعت روگردان میشود (زمخشری، 1407، ج4، ص 205).
نتیجهگیری کاوش در تفاوت دلالی واژگان بهظاهر یکسان قرآنی، یکی از وظایف مهم مطالعات معناشناختی قرآن کریم است. با نگاه نخست بر شبکۀ معنایی «پیروی»، کلمات «تَبِعَ»، «أطاعَ»، «قَنَتَ»، «قَفَا»، «اِقتَدَی»، «أَجابَ»، «أَسلَمَ» و «شَیعَ» و مانند آن، ملاحظه شدند که دارای تداخل معناییاند؛ ولی سیاق و کاربرد هر یک در ساختار آیات مبارک قرآن، اختلاف و تمایزات ابعاد معنایی آنها را به نیکی نشان میدهد. از بررسی معناشناسی واژه «تَبِعَ» و مشتقات آن در کنار واژههای اسمی و فعلی همنشین آن، روشن شد تبعیت در آیات قرآن در دو ساختار کلّی «بیرونی» و «درونی» و به سه شکل «قلبی»، «زبانی» و «عملی» و نیز در دو مسیر متقابلِ هدایت و ضلالت تجلّی یافته است. ساختارهای مختلف این واژه در آیات، مفید معنای خاصی است که امکان جانشینی مترادفهای دیگر وجود ندارد. بازخوانی معانی «تبعیت» در سیاق آیات قرآن بیانکنندۀ آن است که معنای «تبعیت» مبتنی بر صدور فرمان نیست؛ بلکه حالت ارادی دارد و پیرو براساس اختیار درونی در پی متبوع خود روانه میشود؛ در حالی که واژه «أطاع» براساس سیاق آیات، با امر و نهی، پاداش و جزا مرتبط بوده و در ساختارهای انشایی کاربرد گسترده داشته است؛ ضمن آنکه «تَبِعَ» و مشتقات آن بیشتر به صفات درونی اطلاق میشوند و بر همراهیکردن تا رسیدن به مقصود دلالت دارند. پیروی از نگاه آیات، تنها منحصر به سخن و پیروی قلبی نبوده است؛ بلکه جلوۀ خارجى و اطاعت عملى هم مىخواهد و جلوهگاه آن، اطاعت بىقید و شرط در همۀ مسائل زندگى از فرمان خدا، پیامبر(ص) و اولوالأمر و رهبران حق است. از منظر قرآن، تبعیت، تنها در بُعد مادی منحصر نیست؛ بلکه جنبۀ معنوی، بخش عمدۀ مختصات پیروی قرآنی را تشکیل میدهد. از منظر آیات قرآن، همۀ پیروان دربارۀ وظایف محوله به ایشان در فضایی مبتنی بر عدالت (فاطر: 18) در حد وسعشان، مسئول و پاسخگو هستند (بقره: 286). مسئولیت، تابع در جریانگرفتن افراد ازطریق شنیدن و دیدن (نور: 16)، علم و آگاهی (نساء: 115) و قدرت انجام مسئولیت (نساء: 98) است. در نگاه قرآنی، پیروان آگاهتر نسبت به دیگران، مسئولیت بیشتری دارند (رعد: 37). همچنین، هر فردی در دایرۀ مسئولیت خود موظف به انجام وظیفه است و حق تجسس و ورود به حوزههای منعشده از آنها را ندارد (حجرات: 12)، بر اساس این، مسئولیت و فرمانبری با یکدیگر درهمتنیده شدهاند. علاوه بر این، هر نسلی در برابر نسلهای آتی نیز مسئول است. 1. این مطلب ناظر بر این حقیقت که «إنَّ القرآنَ یُفَسِّرُ بعضُهُ بعضاً» استوار است و به فرمودۀ امام علی، علیهالسلام، در نهجالبلاغه: «إنّ الکِتابَ یُصَدِّقُ بَعضُهُ بَعضاً» (خطبه 18)، «در قرآن آیات، مفسّر و گواه یکدیگرند». 2. هرچند سطوح دیگر متن نیز چون جمله (Sentence)، گزاره (proposition) و سیاق (Context) بررسی میشوند (صفوی، 1378، ص 44). [3] . Wells [4]. Significs [5]. Synonymy | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
قرآن کریم نهج البلاغه ایچیسون، جین. (1371). مبانی زبانشناسی. ترجمۀ محمد فائض. تهران: انتشارات نگاه. ایزوتسو، توشیهیکو. (1360). ساختمان معنایی مفاهیم اخلاقی - دینی در قرآن. ترجمۀ فریدون بدرهای. تهران: انتشارات قلم. ــــــــــــــــــ. (1368). خدا و انسان در قرآن: معنیشناسی جهانبینی قرآنی. ترجمۀ احمد آرام. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی. پاکتچی، احمد. (1387). مطالعۀ معنا در سنت اسلامی. نامۀ پژوهش فرهنگی، 9 (3)، 121 ـ 155. پالمر، فرانک. (1366). نگاهی تازه به معناشناسی. ترجمۀ کورش صفوی. تهران: نشر مرکز. جفری، آرتور. (1372). واژههای دخیل در قرآن مجید. ترجمۀ فریدون بدرهای. تهران: توس. جوادی آملی، عبدالله. (1390). وحی و نبوت در قرآن. قم: مرکز نشر اسراء. چندلر، دانیل. (1397). مبانی نشانهشناسی. ترجمۀ مهدی پارسا. تهران: سوره مهر. راغب اصفهانی، حسین بن محمد. (1390). مفردات الفاظ قرآن کریم. ترجمۀ حسین خداپرست. قم: انتشارات نوید اسلام. زمخشری، ابوالقاسم محمود بن عمر. (1998). اساسالبلاغه. بیروت: دارالکتب العلمیه. سامرائی، فاضل صالح. (2006). التعبیر القرآنی. عمان: دار عمار. شاملی، نصرالله. کهندل، مرضیه. و قاسمنژاد، زهرا. (1390). معناشناسی سیستماتیک و رسم شبکه معنایی واژه قانون و مترادفات آن در قرآن کریم. فصلنامۀ حسنا، 3 (9)، 85 - 113. صفوی، کورش. (1369). نگاهی به تقابل معنایی. نشریۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی (باهنر کرمان)، 1، 104 - 115. ـــــــــــــ. (1378). درآمدی بر معناشناسی. تهران: انتشارات سوره مهر. عابدی جعفری، حسن. (1375). رفتارشناسی پیروان و نظریههای پیروی. فصلنامۀ مصباح، 5 (19)، 39 - 54. عوّا، سلوی محمد. (1998). الوجوه والنظائر فی القرآن الکریم. قاهره: دارالشروق. فخر رازی، محمد بن عمر. (1420). مفاتیح الغیب. بیروت: دار إحیاء التراث العربی. طباطبایی، محمدحسین. (1374). المیزان فی تفسیر القرآن. ترجمۀ سید محمدباقر موسوی. قم: دفتر انتشارات اسلامى جامعۀ مدرسین حوزه علمیه قم. طبرسی، فضل بن حسن. (1360). مجمع البیان فی تفسیر القرآن. ترجمۀ گروه مترجمان. تحقیق رضا ستوده. تهران: انتشارات فراهانی. عمر، احمد مختار. (1385). معناشناسی. مترجم سید حسین سیدی. مشهد: انتشارات دانشگاه فردوسی. فائز، قاسم. خوشمنش، ابوالفضل. و ذوعلم، آسیه. (1398). بهرهگیری از سیاق متنی در معناشناسی ساختگرای قرآن. مجلۀ پژوهشهای قرآن و حدیث، 52 (1)، 95 ـ 115. فتاحیزاده، فتیحه. و امینی، فریده. (1395). معناشناسی امام در قرآن کریم (رویکردی ساخت گرا)؛ مطالعۀ تلفیقی معناشناسی ساختارگرا و معناشناسی مبتنی بر بافت زبانی. تهران: کتاب طه (مؤسسۀ فرهنگی طه). قرائتی، محسن. (1383). تفسیر نور. تهران: مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن. مصطفوی، حسن. (1385). التحقیق فی کلمات القرآن. تهران: مرکز نشر آثار علامه مصطفوی. محمدزاده، زهرا. (1393). کشف نظریههای ضمنی پیروی و ارائۀ سنجهای برای ارزیابی آن. رسالۀ دکتری: دانشگاه فردوسی مشهد. مکارم شیرازی، ناصر. (1374). تفسیر نمونه. قم: دار الکتب الاسلامیه. نشاط، نرگس. (1390). در جستوجوی معنا: رهیافتی معناشناختی در علم اطلاعات. تهران: نشر کتابدار. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 3,923 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 450 |